به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

مصطفی فرح بخش

  • حبیبه برزگر، شیدا سوداگر، محمدرضا صیرفی *، مصطفی فرح بخش، تورج هاشمی نصرت آباد
    زمینه

    پرفشاری خون یکی از بیماری های شایع و قابل پیشگیری در جهان بوده و مهم ترین راهکار کنترل آن، انطباق بیمار با رفتارهای خودمراقبتی است. مطالعه حاضر با هدف بررسی اثربخشی پروتکل مدیریت فشار خون مبتنی بر مدل فرانظری بر افزایش خودمراقبتی، خودکارآمدی و کیفیت زندگی مرتبط با سلامت در بیماران مبتلا به فشار خون بالا انجام شد.

    روش کار

    این مطالعه ترکیبی، شامل دو مرحله بود که در سال 1401 تا 1402 در مراکز سلامت شهر تبریز انجام شد. مرحله اول، شامل طراحی پروتکل مدیریت فشار خون مبتنی بر مدل فرانظری بود. مرحله دوم، مطالعه ای مداخله ای از نوع کارآزمایی تصادفی کنترل شده بود که جهت ارزیابی اثربخشی پروتکل طراحی شده بر افزایش خودمراقبتی، خودکارآمدی و کیفیت زندگی مرتبط با سلامت انجام گرفت. بدین منظور، 60 نفر مبتلا به فشار خون بالا وارد مطالعه شده و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. پرسش نامه های مرتبط در مرحله پیش آزمون، بلافاصله پس از آموزش، 2 ماه پس از آموزش و 4 ماه پس از آموزش توسط گروه آزمایش و کنترل تکمیل شدند. برای ارزیابی تاثیر مداخله در زمان های مختلف از آزمون آماری ANCOVA (Repeated Measures) استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد در بیماران گروه آزمایش، پروتکل مدیریت فشار خون مبتنی بر مدل فرانظری به طور پایداری باعث افزایش ابعاد خودمراقبتی در طول زمان شد (P<0/001). همچنین پروتکل مدیریت فشار خون به طور پایدار بر افزایش خودکارآمدی و افزایش ابعاد کیفیت زندگی مرتبط با سلامت در بیماران گروه آزمایش موثر بود (P<0/001). در حالی که این افزایش، برای متغیرهای خودکارآمدی، خودمراقبتی و کیفیت زندگی در گروه کنترل مشاهده نشد (P>0/05).

    نتیجه گیری

    بیشترین تاثیر آموزش بر اساس مدل فرانظری روی بیماران، بر میزان خودمراقبتی آنها بود. بر اساس نتایج، با گذشت زمان از ارائه برنامه آموزشی، تاثیر مداخله کمتر می شد. بنابراین برگزاری جلسات کوتاه آموزشی مستمر، جهت پایدار کردن تغییر رفتار بیماران مبتلا به فشار خون بالا ضرورت دارد.

    کلید واژگان: پرفشاری خون, مدل فرانظری, خودمراقبتی, خودکارآمدی, کیفیت زندگی
    Habibeh Barzegar, Sheida Sodagar, Mohammadreza Seirafi *, Mostafa Farahbakhsh, Touraj Hashemi Nosrat-Abad
    Background

    Hypertension is one of the most important public health challenges in the world, and self-care is an essential part of hypertension treatment. The present study aimed to investigate the effectiveness of a blood pressure management protocol based on the transtheoretical model on improving self-care, self-efficacy, and health-related quality of life in patients with hypertension.

    Methods

    This mixed-methods study consisted of two stages that were conducted in Tabriz Health centers in 2022-2023. The first stage was concerned with designing a blood pressure management protocol based on the transtheoretical model. The second stage was centered on a randomized controlled trial (RCT) to evaluate the effectiveness of the designed protocol on increasing self-care, self-efficacy, and health-related quality of life. Thus, 60 people with hypertension were included in the study and were randomly divided into two experimental and control groups. Data was collected via relevant questionnaires in the pre-test stage, immediately after the training (baseline), 2 months after the training in the post-test stage, and 4 months after the training in the follow-up stage. ANCOVA (repeated measures) statistical test was used to evaluate the effect of the intervention at different times.

    Results

    In the patients of the experimental group, the designed protocol sustainably increased the dimensions of self-care over time (P<0.001). Also, this protocol was effective in increasing self-efficacy and health-related quality of life dimensions in the patients of the experimental group (P<0.001). This increase was not observed for the variables of self-efficacy, self-care, and quality of life in the control group (P>0.05).

    Conclusion

    The greatest effect of training based on the transtheoretical model was on the patients’ self-care. Furthermore, with the passage of time in the presentation of education, the effect of the intervention decreased. Therefore, it can be concluded that holding short training sessions continuously to stabilize the behavior change of patients with hypertension is necessary.

    Keywords: Hypertension, Transtheoretical Model, Self-Care, Self-Efficacy, Quality Of Life
  • شیوا غفاری جباری، عباس یزدانفر*، محمدعلی خانمحمدی، همایون صادقی بازرگانی، مصطفی فرح بخش

    به منظور کنترل همه گیری کووید-19، متخصصان تلاش داشته اند تا عوامل محیطی موثر بر شیوع همه گیری را شناسایی کنند. اما مروری بر ادبیات موضوع نشان می دهد در شناسایی این عوامل، نظر عموم افراد چندان مدنظر  نبوده است. درصورتیکه، ایشان به دلیل تعامل مداوم، می توانند آگاهی بیشتری نسبت به عوامل تهدیدکننده در محیط زندگیشان داشته باشند. هدف این تحقیق، شناسایی عوامل محیطی است که با وجود اینکه از طریق اختلال در فاصله گذاری اجتماعی، باعث ایجاد احساس خطر ابتلا به کووید-19 می شوند، در ادبیات موضوع مورد توجه نبوده اند. تحقیق حاضر از نوع اکتشافی است که درآن با استفاده از پرسشنامه ای باز، عوامل محیطی مختل کننده بررسی شده اند. سپس، با استفاده از روش تحلیل محتوا، پاسخ ها کدگذاری و با استفاده از روش آنتروپی شانون، وزندهی شده اند. درنهایت، با مقایسه متغیر پراهمیت با متغیرهای حاصل از مرور ادبیات، شکاف مطالعاتی مورد بحث قرار گرفته است. نتایج نشان می دهد که از میان ویژگی های  محیط ساخته شده، برخی از کاربری ها (نظیر نانوایی ها)، ویژگی های مسیرهای رفت وآمد (نظیر ماشین های پارک شده) و تسهیلات شهری (نظیر زیرساخت های خرید آنلاین) از نظر عموم افراد می توانند بر احتمال ابتلا تاثیرگذار باشند. همچنین عواملی نظیر آلودگی صوتی نیز می توانند با تاثیر بر سلامت روانی بر احساس خطر ابتلا در محیط بیافزایند. بعلاوه، بر اساس نتایج، توجه به میزان رعایت بهداشت فردی و جمعی و برخی از رفتارهای عمومی، در ارتباط با مقوله فرهنگی-اجتماعی، و  توجه به دستفروشی، در ارتباط با مقوله ناهنجاری های اجتماعی، نیز ضروری بنظر می آید. در ضمن، در تحقیق حاضر عوامل محیطی جدیدتری نیز معرفی شدند که در برنامه ریزی شهری چندان مورد توجه نبوده اند.

    کلید واژگان: یزان ابتلا, کووید-19, محیط ساخته شده, عوامل اجتماعی-فرهنگی, ناهنجاری های اجتماعی
    Shiva Ghafari Jabari, Abass Yazdanfar *, Mohamad Ali Khan Mohammadi, Homayoun Sadeghi Bazargani, Mostafa Farah Bakhsh
    Introduction

    Energy consumption in Iran is currently very high and the energy efficiency of cities is low. Therefore, it seems necessary to prepare urban rules and regulations at the most executive level of urban policy making to increase energy efficiency in zoning as the main output of detailed plans. This research was conducted with the aim of exploring and measuring energy efficiency in urban rules and regulations with an emphasis on the zoning model. This research tried to see the relationship between the concepts of urban rules and regulations and energy efficiency and determine what parameters impact upon energy efficiency in urban rules and regulations. It also tried to examine the energy efficiency evaluation framework in urban zoning rules and regulations, their criteria, indicators, and final weights and to see how the energy efficiency of the existing urban fabric and the rule-based simulated urban fabric can be evaluated and compared.

    Method

    This applied, descriptive-analytical research used a mixed method of qualitative and quantitative methods. To carry out this research, library and field studies, including questionnaire and secondary data analysis and Analytical Hierarchy Process (AHP) were used. GIS software and Expert Choice software were also used for this purpose. District 6 of Tehran city was selected as the case to be studied in this study.

    Results

    The results showed that the energy efficiency evaluation criteria in urban rules and regulations that emphasize on the zoning model are as follow in terms of priority, importance, and weight obtained from the Analytical Hierarchy Process (AHP): Land use zoning, passive urban design for making thermal comfort, compactness, and connected network.

    Discussion and Conclusion

    Exploring energy efficiency in both scenarios (the current situation and the simulated context based on the implementation of the zoning rules and regulations of the detailed plan) and comparing them showed that since there is not any rules and regulations pertaining to the main criteria of this study (passive urban design for the creation of thermal comfort and connected network in the zoning of the detailed plan of 2019 of District 6 of Tehran city), the two criteria have been considered to be fixed in both scenarios. So, if we suppose that zoning rules and regulations are fully executed, no change will happen in the status quo of the scenarios. That is, both criteria have similar energy efficiency in both scenarios.
    Moreover, the energy efficiency based on the density criterion in the simulated scenario has increased by 39.85% compared to the existing scenario. This means that regarding this criterion, implementing zoning rules and regulations (including employment level and building density) have increased the density of the fabric compared. The zoning rules and regulations of the detailed plan in District 6 of Tehran, based on the density criterion, have played an effective role in increasing the energy efficiency of the simulated scenario. Moreover, comparing the status-quo scenario and the detailed plan zoning scenario regarding the other variable criterion (that is, land use zoning, which is also considered the most significant criterion of this research) showed that energy efficiency decreased when zoning rules and regulations have been implemented. The issue, in turn, clearly shows that the rules and regulations do not guarantee energy efficiency based on land use zoning indicators (such as green and open spaces, mixed areas, and housing type). Comparing the scenarios clearly showed that the energy efficiency based on land use zoning criteria in the zoning scenario of the detailed plan has decreased by 45.55% compared to the existing scenario.
    The most significant finding of this study clearly showed that the energy efficiency has decreased by 22.25%, considering the weighted overlap of criteria in District 6 of Tehran in the zoning scenario and assuming the application of the related urban criteria. Considering this decrease, one can conclude that the urban rules and regulations are not effective in terms of energy efficiency. That is, if the rules are executed, they will increase energy consumption in urban areas and make worse the environmental consequences.
    Taking account the findings, it is suggested that when establishing zoning laws and regulations, which is a criterion for the implementation of all future constructions, their undeniable role in energy efficiency be considered, and then all decisions be made based on criteria related to energy efficiency. This study evaluated the energy efficiency in urban rules and regulations with an emphasis on zoning in District 6 of Tehran. Considering the results, the following suggestions are made: The establishment of zoning rules and regulations that are compatible with various types of climates in Iran, and considering such applied factors as population density, density of residential units, general pattern of road network, the size of urban blocks, the length of urban blocks, the orientation of main streets, the orientation of buildings, and types of houses. The final aim is to improve energy efficiency.

    Keywords: Energy Efficiency, Urban Rules, Regulations, Zoning, Tehran, GIS Software
  • لیلا بنی فاطمه، نجلا حریری*، مصطفی فرحبخش
    زمینه

    اختلال دو قطبی یک شرایط مزمن است که فرد مبتلا در تمام طول عمر خود به مصرف دارو یا سایر رویکردهای درمانی و خودمراقبتی نیاز دارد. افراد مبتلا به اختلال دو قطبی و خانواده آن ها می توانند تجارب مختلفی در زمینه مدیریت خواب، استرس، روابط بین فردی و خشم داشته باشند که اغلب این تجارب مورد استفاده قرار نمی گیرند. در مطالعه حاضر، ابتدا دانش ساخته شده در بین بیماران با اختلال دو قطبی و خانواده آن ها ارزیابی شده و سپس مدل مناسبی جهت مدیریت دانش خودمراقبتی و تجربه ای در افراد مبتلا به اختلال دوقطبی و خانواده آن ها ارائه خواهد شد.

    روش کار

    مطالعه حاضر در چهار مرحله انجام خواهد شد. در مرحله اول یک مطالعه مروری از نوع فراترکیب در حیطه مدیریت دانش در نظام سلامت انجام می گردد. مرحله دوم شامل مطالعه ای کیفی است که به بررسی تجارب خود مراقبتی بیماران مبتلا به اختلال دو قطبی می پردازد. در مرحله سوم، متخصصین حیطه مدیریت دانش و سلامت روان، با تکنیک دلفی به اولویت بندی کدهای حاصل از مرحله یک و دو خواهند پرداخت. در مرحله چهارم، پرسش نامه ای محقق ساخته تهیه شده و با استفاده از آن، جمع آوری داده از ارائه دهندگان خدمات سلامت روان انجام خواهد شد. در نهایت، بر اساس نتایج مراحل چهارگانه، چهارچوب نهایی مدیریت دانش شخصی خود مراقبتی و تجربه ای در افراد مبتلا به اختلال دوقطبی و خانواده آن ها ارائه خواهد شد.

    نتیجه گیری

    با توجه به اینکه تقریبا نیمی از بیماران مبتلا به اختلال دو قطبی به درمان طولانی مدت خود پای بند نیستند و از طرفی این بیماری علاوه بر دارودرمانی بیماران را ملزم به انجام فعالیت های خودمراقبتی نیز می کند، می توان نتیجه گرفت که طراحی و اجرای یک مدل مدیریت دانش برای خودمراقبتی و تجربه در افراد مبتلا به اختلال دوقطبی می تواند در بهبود رفتارهای خودمراقبتی و کیفیت زندگی آنها موثر باشد.

    کلید واژگان: اختلال دو قطبی, خود مراقبتی, مدیریت دانش شخصی
    Leila Banifatemeh, Nadjla Hariri*, Mostafa Farahbakhsh
    Background

    Bipolar disorder is a chronic condition that necessitates lifelong medication, therapeutic interventions, and self-care. People with bipolar disorder and their families may have varied experiences regarding sleep management, stress, interpersonal relationships, and anger, which are frequently overlooked. In the current study, the knowledge acquired by patients with bipolar disorder and their families was evaluated. Then, an appropriate model for managing self-care knowledge among individuals with bipolar disorder was proposed.

    Methods

    The current mixed-methods study was conducted in four stages. The first stage involved a systematic review and meta-synthesis study in the field of knowledge management in the healthcare system. The second stage involved assessing the self-care experiences of patients with bipolar disorder. In the third stage, the codes obtained from the previous stages were prioritized by experts using Delphi techniques. In the fourth stage, a researcher prepared, validated, and distributed a questionnaire among mental health service providers stages. Finally, the personal knowledge management model of self-care and experience in individuals with bipolar disorder and their families was presented.

    Conclusion

    Almost half of patients with bipolar disorder do not adhere to their long-term treatment. Also, this disease requires patients to perform self-care activities in addition to drug therapy. So, the design and implementation of a knowledge management model for self-care and experience in people with bipolar disorder can be effective in improving their self-care behaviors and quality of life.

    Keywords: Bipolar Disorder, Self-Care, Personal Knowledge Management
  • مصطفی فرح بخش، _ حسن شاهرخی، ساناز نوروزی، مهتاب مشفق خوشمهر، حسنا ملجا بصیری، سپیده هرزندجدیدی *
    زمینه

    کودک آزاری یکی از مشکلات عمده سلامت عمومی در سطح جهانی است. دانش و نگرش والدین و ارایه دهندگان خدمات سلامت در پیشگیری و کنترل رفتار کودک آزاری از اهمیت بالایی برخوردار است. از این رو، این مطالعه با هدف بررسی دانش، نگرش و عملکرد ارایه دهندگان و دریافت کنندگان خدمات بهداشتی درمانی نسبت به کودک آزاری در شهر تبریز انجام شد.

    روش کار

    این مطالعه به صورت توصیفی-تحلیلی در میان 445 نفر از ارایه دهندگان و 390 نفر از دریافت کنندگان خدمات بهداشتی-درمانی تبریز در سال 1400 انجام شد. مشارکت کنندگان با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شده و اطلاعات آنها از طریق پرسشنامه محقق ساخته گردآوری شد. از رگرسیون خطی چندگانه جهت بررسی ارتباط میان متغیرهای مورد بررسی استفاده شد.

    یافته ها

    میانگین نمره دانش، نگرش و عملکرد ارایه دهندگان خدمات سلامت درباره کودک آزاری به ترتیب برابر 73/21، 87/89 و 85/12 بود. همچنین میانگین نمره دانش، نگرش و عملکرد دریافت کنندگان خدمات سلامت درباره کودک آزاری به ترتیب برابر 58/81، 64/3 و 48/18 بود. بین نمره دانش و عملکرد ارایه دهندگان خدمات سلامت با گذراندن دوره آموزشی در حیطه کودک آزاری، شغل و تحصیلات ارتباط معناداری دیده شد. به طوری که گذراندن دوره آموزشی، نمره دانش را 3/33 واحد افزایش می داد. همچنین بین نمره دانش و نگرش دریافت کنندگان خدمات سلامت با جنسیت، تحصیلات و وضعیت تاهل ارتباط معناداری دیده شد. به طوری که نمره دانش افراد با تحصیلات فوق لیسانس نسبت به دیپلم، 8/03 واحد و افراد متاهل نسبت به مجرد 4/81 واحد بالاتر بود.

    نتیجه گیری

    با توجه به دانش، نگرش و عملکرد مطلوب ارایه دهندگان خدمات سلامت نسبت به کودک آزاری، این کارکنان پتانسیل بالایی در تشخیص کودک آزاری داشته و می توانند ابتکارات پیشگیرانه در مراقبت های اولیه را توسعه دهند. همچنین با توجه به سطح متوسط دانش و عملکرد خانواده ها در حیطه کودک آزاری، طراحی برنامه های آموزش خانواده برای والدین و نیز راه اندازی خدمات حمایتی مبتنی بر جامعه در مراکز بهداشتی برای جلوگیری از کودک آزاری ضروری به نظر می رسد.

    پیامدهای عملی

    یافته های این مطالعه می تواند در اختیار سیاستگذاران وزارت بهداشت قرار گیرد تا با تدوین دستورالعمل های ملی برخورد با کودک آزاری، فرصتی برای بهبود دانش، نگرش و عملکرد ارایه دهندگان و دریافت کنندگان خدمات سلامت فراهم آید.

    کلید واژگان: کودک آزاری, دانش, نگرش, عملکرد
    Mostafa Farahbakhsh, _ Hassan Shahrokhi, Sanaz Norouzi, Mahtab Moshfegh, Hasna Malja Basiri, Sepideh Harzand-Jadidi *
    Background

    Child abuse is considered a major public health issue worldwide. The knowledge and attitudes of parents and health service providers are of great importance in the prevention and control of child abuse. Therefore, this study was conducted to investigate the knowledge, attitudes, and performance of healthcare providers (HCPs) and healthcare clients (HCCs) regarding child abuse in Tabriz.

    Methods

    This cross-sectional study was performed among 445 HCPs and 390 HCCs in Tabriz in 2021. The samples were selected via random sampling methods, and the information was gathered through a researcher-made questionnaire. In this study, knowledge, attitudes, and performance were considered dependent variables, and demographic variables were regarded as independent variables. Multiple linear regression was used to evaluate the association between dependent and independent variables. The data were analyzed using Stata statistical software (version 17).

    Results

    The mean score of the knowledge, attitudes, and performance of HCPs was 73.2, 87.89, and 85.12, respectively. The mean score of knowledge, attitudes, and performance of HCCs was 58.81, 64.3, and 48.18, respectively. The knowledge and performance of HCPs had a significant relationship with passing a training course in the field of child abuse, jobs, and education, so that passing the training course increased the knowledge score by 3.33 units. In addition, the knowledge and attitude of HCCs were significantly associated with gender, education, and marital status, so that the knowledge score of people with postgraduate education was 8.03 units higher than that of those having a diploma.

    Conclusion

    Overall, the knowledge, attitude, and performance of HCPs toward child abuse were favorable. Therefore, they may have a high potential for detecting child abuse and developing preventive initiatives. Additionally, considering the medium level of knowledge and performance of HCCs toward child abuse, it seems necessary to design family education programs for future parents and launch community-based support services in health centers to prevent child abuse.

    Practical Implications

    The findings of this study can be presented to the policymakers of the Ministry of Health to provide an opportunity to improve the knowledge, attitude, and performance of HCPs and HCCs by developing national guidelines for dealing with child abuse.

    Keywords: Child Abuse, Knowledge, Attitude, Practice
  • حبیبه برزگر، شیدا سوداگر *، محمدرضا صیرفی، مصطفی فرح بخش، تورج هاشمی
    زمینه

    فشار خون بالا یکی از بیماری های شایع و قابل پیشگیری در سراسر جهان بوده و مهم ترین راهکار برای کنترل فشار خون، انطباق بیمار با رفتارهای خودمراقبتی است. از آنجایی که پرداختن به آموزش اصول خودمراقبتی بدون در نظر گرفتن چالش های تغییر رفتار اثربخشی کافی نخواهد داشت و با توجه به اینکه اغلب مطالعات پیشین به آموزش خودمراقبتی اکتفا کرده و از رویکردهای روان شناختی موثر در تغییر رفتار استفاده نکرده اند، این مطالعه با هدف طراحی پروتکل مدیریت فشار خون مبتنی بر مدل فرانظری و تعیین اثربخشی آن در بیماران مبتلا به فشارخون بالا انجام خواهد شد.

    روش کار

    این مطالعه در دو مرحله انجام می شود. در مرحله اول، پروتکل مدیریت فشار خون مبتنی بر مدل فرانظری با استفاده از بررسی متون جامع و نظرات پانل خبرگان طراحی شده و محتوای بسته آموزشی تدوین می شود. مرحله دوم شامل مداخله و ارزشیابی اثربخشی پروتکل بر خودمراقبتی، خودکارآمدی و کیفیت زندگی مرتبط با سلامت در بیماران مبتلا به فشارخون بالا است که به صورت آزمایشی با دو گروه مداخله و کنترل انجام خواهد شد. اطلاعات لازم با استفاده از پرسشنامه های مرتبط با خودمراقبتی، مراحل تغییر، کیفیت زندگی مرتبط با سلامت و خودکارآمدی گردآوری و برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS نسخه 22 استفاده خواهد شد.

    نتیجه گیری

    در جامعه ایران پای بندی به درمان در بیماران مبتلا به فشار خون پایین است. بنابراین اجرای پروتکل خودمراقبتی مبتنی بر تیوری جامع تغییر رفتار مانند مدل فرانظری می تواند در بهبود خودکارآمدی، خودمراقبتی و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به فشار خون موثر باشد.

    کلید واژگان: پرفشاری خون, مدل فرانظری, خودمراقبتی
    Habibeh Barzegar, Sheida Sodagar *, Mohammad Reza Seirafi, Mostafa Farahbakhsh, Touraj Hashemi
    Background

    Hypertension is one of the most common and preventable diseases worldwide. The most effective way to control blood pressure is the patient's adaptation to self-care behaviors. In this regard, teaching the principles of self-care without considering the challenges of behavior change cannot be effective enough. Considering that most previous studies have been limited to self-care education, ignoring effective psychological approaches in behavior change, this study aims to design a blood pressure management protocol based on transtheoretical model and determine its effectiveness in patients with high blood pressure.

    Methods

    This study will be conducted in two stages. In the first stage, the management protocol of blood pressure will be designed based on the transtheoretical model using the literature review and expert panel opinions. Then the content of the educational package will be compiled. The second stage will include the intervention and evaluation of the effectiveness of the self-care protocol, self-efficacy, and health-related quality of life in patients with hypertension, which will be conducted through including two intervention and control groups. The information will be collected using questionnaires related to self-care, stages of change, quality of life, and self-efficacy. Data will be analyzed using SPSS version 22 software.

    Conclusion

    In Iranian society, adherence to treatment in patients with hypertension is low. Thus, implementing a self-care protocol based on the comprehensive theory of changing behavior such as transtheoretical model can be effective in improving self-efficacy, self-care, and quality of life in patients with hypertension.

    Keywords: Hypertension, Transtheoretical Model, Self-Care
  • علی جعفری خونیق، مرتضی حقیقی، علیرضا رزاقی، شهرام حبیب زاده، سید تقی حیدری، رسول انتظارمهدی، علیرضا انصاری مقدم، حمید شریفی، مصطفی فرحبخش، مهدی رضایی، مینا گلستانی، احسان سربازی، ناصر نصیری، همایون صادقی بازرگانی*
    مقدمه و اهداف

    استفاده از ماسک نقش موثری در پیشگیری و کنترل اپیدمی های ویروسی با انتقال اصلی هوابرد دارد. مطالعه حاضر با هدف طراحی و ساخت ابزار سنجش نگرش و رفتار افراد برای استفاده از ماسک در اپیدمی های ویروسی با سرایت بالا انجام شده است.

    روش کار

    در این مطالعه روان سنجی، بعد از ایجاد پرسشنامه اولیه، ابتدا روایی صوری و سپس روایی محتوای پرسشنامه توسط 17 متخصص و سه فرد آگاه مورد بررسی قرار گرفت. برای پایایی پرسشنامه، ثبات درونی با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ و پایایی آزمون باز آزمون با روش ضریب همبستگی درون طبقه ای (ICC) محاسبه گردید. برای روایی سازه از تحلیل عاملی اکتشافی به روش مولفه اصلی با چرخش واریماکس استفاده شد.

    یافته ها

    بعد از بررسی مطالعات پیشین پرسشنامه اولیه 27 سوالی تهیه شد. در روایی صوری دو سوال حذف شد. با محاسبه نسبت روایی محتوا و شاخص روایی محتوا به ترتیب سه و یک سوال حذف شدند. میانگین شاخص روایی محتوا برای پرسشنامه برابر 0/95 بدست آمد. مقدار ضریب آلفای کرونباخ برای سوالات نگرش 0/76 و برای سوالات رفتار 0/66 و مقدار ICC برابر 0/873 به دست آمد. در تحلیل عاملی اکتشافی، دو عامل شناسایی گردید که در مجموع 63/98 درصد از واریانس کل را تبیین نمودند.

    نتیجه گیری

    این پرسشنامه جهت ارزیابی نگرش و رفتار استفاده از ماسک در اپیدمی های ویروسی با سرایت پذیری بالا، دارای پایایی و روایی مناسب در زبان فارسی است که می تواند به عنوان یک ابزار معتبر در ایران و سایر کشورها مورد استفاده قرار گیرد.

    کلید واژگان: اپیدمیولوژی, کووید-19, روان سنجی, روایی, پایایی, ماسک
    Ali Jafari-Khounigh, Morteza Haghighi, Alireza Razzaghi, Shahram Habibzadeh, Seyed Taghi Heydari, Rasoul Entezarmahdi, Alireza Ansari Moghaddam, Hamid Sharifi, Mostafa Farahbakhsh, Mahdi Rezaei, Mina Golestani, Ehsan Sarbazi, Naser Nasiri, Homayoun Sadeghi-Bazargani*
    Background and Objectives

    Masks play a crucial role in preventing and controlling viral epidemics transmitted predominantly through the air. This study aimed to develop and validate a tool to measure people’s attitudes and behaviors related to mask usage during highly contagious viral epidemics.

    Methods

    In this psychometric study, the initial questionnaire was developed and face validity and content validity were assessed by 17 experts and three lay experts. Reliability was evaluated through internal consistency using Cronbach’s alpha and test-retest reliability using the Intraclass Correlation Coefficient (ICC). Construct validity was measured using exploratory factor analysis (EFA) with the principal component extraction method and Varimax rotation.

    Results

    Based on a review of previous studies, an initial 27-item questionnaire was crafted. During the face validity stage, two items were excluded. Through calculating the Content Validity Ratio (CVR) and the Content Validity Index (CVI), three and one items respectively removed. The average scale level content validity index (S-CVI/Ave) was 0.95. Cronbach's alpha coefficient was found to be 0.76 for attitude and 0.66 for practice sections; the ICC was equal to 0.873. EFA revealed two factors explaining 63.98% of the total variance.

    Conclusion

    This questionnaire demonstrated sound reliability and validity in Persian, providing an effective means to assess attitude and behavior related to mask usage during highly contagious viral epidemics. It stands as a valuable tool for use in Iran and other countries.

    Keywords: Epidemiology, COVID-19, Psychometric, Validity, Reliability, Mask
  • سپیده هرزندجدیدی، مهنا قربانی، مصطفی فرح بخش *
    زمینه

    رانندگی تحت تاثیر داروهای تجویز شده، یکی از مشکلات اصلی حیطه ایمنی ترافیک در بسیاری از کشورها است. دانش کافی پزشکان درباره تاثیر داروها بر رانندگی می تواند به تجویز داروهای ایمن تر کمک کند. با توجه به نقش دانش پزشکان در تجویز داروهای ایمن، این مطالعه با هدف سنجش دانش و نگرش پزشکان خانواده درباره تاثیر داروهای تجویز شده بر رانندگی انجام شد.

    روش کار

    این مطالعه به صورت توصیفی-تحلیلی میان 91 نفر پزشک طرح پزشک خانواده استان آذربایجان شرقی در سال 1400 انجام شد. نمونه ها با در نظر گرفتن معیارهای ورود و خروج انتخاب شدند. اطلاعات از طریق پرسش نامه ساخته محقق، جهت سنجش دانش و نگرش به صورت برخط گردآوری شد. دانش و نگرش در این مطالعه، متغیر وابسته و متغیرهای جمعیت شناختی (جنس، سن، تحصیلات، نوع استخدام و سابقه کار)، متغیر مستقل در نظر گرفته شدند. جهت بررسی ارتباط بین متغیرهای مستقل و وابسته از آزمونهای تی مستقل، تحلیل واریانس یک طرفه، کای اسکویر و رگرسیون خطی چندگانه استفاده شد. داده ها با نرم افزار آماری Stata نسخه 17 تحلیل شدند.

    یافته ها

    مشارکت کنندگان در پژوهش، (71/43%)65 نفر زن و (28/57%)26 نفر مرد با میانگین سنی 31/54 سال بودند. میانگین نمره نگرش پزشکان درباره تاثیر داروها بر رفتار رانندگی، 14/94±71/70 و میانگین نمره دانش آنها 23/10±52/37 بود. (35/48%)44 نفر از پزشکان، نگرش خوب و (87/52%)46 نفر، دانش ضعیف در حیطه داروها و ایمنی ترافیک داشتند. بین دریافت آموزش در حیطه داروها و ایمنی ترافیک با سطح دانش و نگرش پزشکان، ارتباط معناداری دیده شد (P<0/05)، اما بین نگرش و دانش پزشکان با سایر متغیرهای جمعیت شناختی ارتباط معناداری مشاهده نشد.

    نتیجه گیری

    با توجه به دانش پایین پزشکان درباره تاثیر داروها بر رانندگی، برگزاری دوره های آموزشی و بازآموزی در زمینه داروها و ایمنی ترافیک برای پزشکان و متخصصان بالینی جهت به روز شدن دانش آنها در این زمینه و توسعه سیستم طبقه بندی داروهای اثرگذار بر ایمنی ترافیک در کشور، ضروری است.

    پیامدهای عملی

    یافته های این مطالعه می تواند در اختیار سیاست گذاران وزارت بهداشت قرار گیرد تا با پشتیبانی دانشگاه های علوم پزشکی، فرصتی برای ارتقای دانش و نگرش پزشکان در زمینه داروها و رانندگی فراهم شده و در راستای کاهش حوادث ترافیکی ناشی از داروهای تجویزی، گام مهمی برداشته شود.

    کلید واژگان: رانندگی تحت تاثیر داروها, داروهای تجویزی, پزشکان, طبقه بندی دارو, ایمنی ترافیک
    Sepideh Harzand Jadidi, Mohanna Ghorbani, Mostafa Farahbakhsh *
    Background

    Drugged driving is a growing traffic safety issue in many countries. Adequate knowledge of physicians concerning the effects of different medicines on driving can help them prescribe safer medications. This study aimed to assess the knowledge and attitudes of family physicians regarding the effect of medicines on driving.

    Methods

    This cross-sectional study was conducted on 91 family physicians in East Azerbaijan Province. A researcher-made questionnaire was used for data collection. This study considered knowledge and attitude as dependent variables and demographic characteristics as independent variables. To investigate the relationship between independent and dependent variables, independent t-test, one-way analysis of variance (ANOVA), chi-square, and multiple linear regression were used. Data were analyzed using Stata version 17.

    Results

    According to the results, almost 65 (71.43%) of the participants were women and 26 (28.57%) were men with an average age of 31.54 years. The average score of physicians’ attitude about the effect of medicines on driving was 71.70 ± 14.94, and the average score of their knowledge was 37.52 ± 10.23. Therefore, 44 (48.35%) of the physicians had a good level of attitude, whereas 46 (52.87%) of them had a low level of knowledge regarding medications and driving. Receiving education regarding medications and driving was significantly correlated with the level of knowledge and the attitude of physicians (P<0.05). However, no significant relationship was observed between the attitude and knowledge of physicians and other demographic variables.

    Conclusion

    Considering physicians’ inadequate knowledge regarding the effect of medicines on driving, it is essential to hold training and retraining courses in the field of medicines and driving for physicians and develop a classification system for the drugs affecting driving in Iran.

    Practical Implications

    The findings of this study can be presented to the policy-makers of the Ministry of Health in order to provide an opportunity to boost the knowledge and attitude of physicians regarding medicines and driving with the support of universities of medical sciences. As a result, an important step can be taken to reduce traffic accidents caused by prescription medicines.

    Keywords: Driving under influence, Medicinal drugs, physician, knowledge, drugged driving, Traffic safety
  • نازنین مسعودی، مهدی رضایی*، مصطفی فرح بخش، حجت زمانی ثانی، سلمان عبدی، همایون صادقی بازرگانی*

    زمینه:

    تصادفات جاده ای یکی از علل اساسی مرگ و میر به شمار می‌آید و بررسی عوامل موثر بر آن امری حیاتی است. بر اساس مطالعات انجام شده، رانندگان مبتلا به اختلال توجه به دلیل کمبود توجه، عملکرد رانندگی ضعیف تری نسبت به سایر افراد دارند و با توجه به الگوی رانندگی متمایز آنها، بررسی عملکرد رانندگی آنها در شرایط مختلف حایز اهمیت است.

    روش‌ کار

    در این مطالعه روش شناختی 31 فرد مبتلا به اختلال نقص توجه-بیش فعالی و 31 فرد در گروه کنترل، 18 تا 59 سال از هر دو جنس، پس از تشخیص قطعی توسط روانپزشک به صورت تصادفی انجام آزمون تست وینا و دستگاه شبیه ساز رانندگی سهند به آزمایشگاه مرکز تحقیقات مدیریت و پیشگیری از مصدومیت های ترافیکی ارجاع داده می شوند. هدف این مطالعه مقایسه عملکرد رانندگی رانندگان مبتلا به اختلال نقص توجه-بیش فعالی با گروه کنترل و محاسبه ریسک خطر رخداد حوادث ترافیکی در این دو گروه است. علاوه بر این، بررسی مشترک نتایج دستگاه شبیه‌ساز رانندگی و آزمون های سیستم تست وینا مانند: زمان واکنش و تست ادراک تطبیقی نیز انجام خواهد شد.

    کلید واژگان: اختلال نقص توجه-بیش فعالی, سیستم آزمون عصب روانشناختی, شبیه ساز رانندگی
    Nazanin Masoudi, Mahdi Rezaei*, Mostafa Farahbakhsh, Hojjat Zamani-Sani, Salman Abdi, Homayoun Sadeghi-Bazargani*
    Background

    Road Traffic Accidents (RTAs) are one of the essential causes of mortality;therefore, it is crucial to investigate the influencing factors. Studies indicate that drivers with attention deficit disorder have weaker driving performance than others. Therefore, it is vital to evaluate their driving performance in various circumstances, given their distinctive driving patterns.

    Methods

    In this methodological study, a total of 62 individuals in both genders, aged 18 to 59, 31 with Attention Deficit Hyperactivity Disorder (ADHD) and 31 in a control group were randomly referred to the Sahand driving simulator or take the tests of Vienna Test System (VTS),after a definitive diagnosis by a psychiatrist . This study protocol aims to compare the driving performance of ADHD drivers with that of control group drivers. In addition, a joint investigation of driving simulator assessments and the Vienna Test System (VTS) including Reaction time (RT) and Adaptive Tachistoscopic Traffic Perception Test (ATAVT) will be performed.

    Keywords: Attention deficit hyperactivity disorder, Driving simulation, Neuropsychological test system
  • علی فخاری، جعفرصادق تبریزی، عباسعلی درستی، حبیبه برزگر، لاله قائم مقامی، حسین عزیزی*، وهاب اصل رحیمی، مصطفی فرح بخش
    زمینه

    مراکز سلامت روان جامعه نگر با هدف ارتقاء و ارایه خدمات سلامت روان به جمعیت شهری طراحی شد. هدف از مطالعه حاضر توصیف عملکردها، دستاوردها و چالش های مرتبط با طراحی و اجرای مرکز سلامت روان جامعه نگر در شهر تبریز می باشد.

    روش کار

    این یک مطالعه موردی با رویکرد ترکیبی کیفی و کمی بود. مطالعه به‌صورت موردی در مرکز ارایه خدمت سلامت روان جامعه نگر شهر تبریز (CMHC) طی سال های 94 الی 98 انجام شده است. در این مطالعه از سه روش

    الف) مصاحبه عمیق با دو نفر از مدیران اجرایی

    ب) بحث گروهی با مدیران مرکز و ارایه دهندگان خدمات سلامت

    ج) شاخص-های مرتبط با سلامت روان، استفاده شد برای داده‌های کمی توصیفی از پرونده‌های بیماران و مستندات بیمارستان استفاده شد. بعد از ارزیابی نهایی، چالش ها و پیشنهادات لازم برای بهبود ارایه خدمات سلامت روان در مناطق شهری ارایه شد.

    یافته‌ها

    در کل تعداد 17 پزشک متخصص و عمومی در طول اجرای این طرح همکاری کردند. تعداد 1053 ویزیت اولیه یا غربالگری و تعداد 2313 بیمار دارای اختلال روانشناختی شناسایی و ثبت گردید. تعداد 988 جلسه آموزش برای بیماران و خانواده های آنها برگزار گردید. مصاحبه عمیق و بحث گروهی، پنج تم اصلی شامل ضرورت تاسیس و اهداف، فرآیند اجرا، دستاوردها، چالش‌ها، و پیشنهادات و هرکدام با مضامین فرعی متعدد را شناسایی نمود.

    نتیجه‌گیری

    به نظر می‌رسد مراکز سلامت روان جامعه نگر یک استراتژی و مدل مناسب برای ارایه خدمات اولیه سلامت روان به ویژه در شهرهای بزرگ است. مطالعات طولی با طراحی کارآزمایی تصادفی شده و نیز مطالعات ارزیابی هزینه-اثربخشی برای تایید در جمعیت ایرانی مورد نیاز است.

    کلید واژگان: مرکز سلامت روان جامعه نگر, سلامت روان, مطالعه موردی
    Ali Fakhari, Jafar Sadegh Tabrizi, Mostafa Farahbakhsh, Habibeh Barzegar, Laleh Ghaem Magami, Hosein Azizi*, Abbasali Dorosti, Vahab Asl-Rahimi
    Background

    Primary health care system provides appropriate prevention and primary mental care services only for rural population. Therefore, the Community Mental Health Center (CMHC) was developed to provide mental health services in urban areas. The present study aimed to outline the performance, achievements, and challenges of CMHC in Tabriz, Iran.

     

    Methods

    This was a qualitative pilot study with in-depth interview approach. The outcomes, implications, and challenges of CMHC in Tabriz city were evaluated from 2015 to 2019 using three methods, including conducting in-depth interviews with two executive managers, holding focus group discussion (FGD) with managers and mental healthcare providers, and collecting mental health care indicators from the patients’ health records. After evaluating the challenges, appropriate recommendations to improve mental health services in urban areas were presented.

     

    Results

    A total of 17 specialists and general medical doctors collaborated in this study. During the study, 1053 initial visits and/or screenings and 2313 patients with psychological disorders were identified and recorded. Moreover, a total of 988 mental training sessions were held for patients and their families. Five main themes, including the necessity for establishment and objectives, implementation process, achievements, challenges, and recommendations, were identified during in-depth interviews and FGDs.

     

    Conclusion

    It seems that CMHC is an appropriate strategy and model for providing basic mental health services, especially in metropolitan cities. Longitudinal studies with a randomized controlled trial design as well as cost-effectiveness evaluation studies are required to confirm CMHC in the Iranian context.

    Keywords: Community Mental Health Center, Mental Health, Case Study
  • مصطفی فرح بخش، علی فخاری، حسین عزیزی*، الهام داوطلب اسماعیلی، جعفر صادق تبریزی، محمد میرزاپور، عباسعلی درستی، وهاب اصل رحیمی
    زمینه

    مطابق نیازسنجی سلامت مرکز بهداشت شهرستان ملکان، خودکشی یک مشکل اولویت دار شناسایی شد. یک برنامه مبتنی بر جامعه برای پیشگیری از خودکشی در نظام مراقبت های بهداشتی اولیه طی سال های 94 الی 97 طراحی و اجرا شد.

    روش کار

    این مطالعه (تحقیق در نظام سلامت) با هدف تشریح مراحل توسعه این برنامه و ارزیابی اثربخشی و پیامدهای آن در کاهش میزان خودکشی و اقدام به خودکشی در هفت مرحله شامل 1) جستجو و گردآوری بالاترین سطح از شواهد در پیشگیری از خودکشی، 2) نظر خبرگان، 3) بهبود پوشش ثبت خودکشی، 4) انجام تحقیقات برای شناسایی عوامل خطر منطقه ای خودکشی، 5) پیگیری و مدیریت افراد اقدام کننده به خودکشی، 6) آموزش ارایه دهندگان خدمات سلامت و 7) اجرای همایش های آموزشی و ارتقا آگاهی در نقاط پرخطر انجام شد. هدف نهایی مطالعه کاهش میزان خودکشی و اقدام به خودکشی به ترتیب 20 و 15 درصد تا پایان مطالعه بود. برای آنالیز داده ها از رگرسیون لجستیک جهت برآورد نسبت شانس خام و تعدیل شده با فاصله اطمینان 95 درصد استفاده شد.

    یافته ها

    در مجموع 821 اقدام به خودکشی و 32 خودکشی شناسایی شد. حدود 70 درصد خودکشی ها مرد بودند ولی اقدام به خودکشی در زنان شیوع بیشتری داشت (64 درصد). اکثر خودکشی ها در بهار با 18 مورد (25/56 درصد) اتفاق افتاد در حالی که تابستان شایع ترین فصل برای اقدام به خودکشی با 288 مورد (28/35 درصد) گزارش شد. تقریبا 62 درصد خودکشی ها از روش حلقه آویز استفاده کرده بودند و روش حلق آویز خطر مرگ ناشی از خودکشی را به طور معنی داری افزایش داد. میزان بروز خودکشی و اقدام به خودکشی به ترتیب از 11/22 و 203 در 100 هزار نفر در سال 94 به 2/63 و 157 در سال 97 کاهش یافت. به همین ترتیب، نسبت اقدام به خودکشی های مجدد از 12 درصد در سال 94 به 6/7 درصد در سال 97 کاهش یافت.

    نتیجه گیری

    در پایان مطالعه، خودکشی، اقدام به خودکشی، و اقدام مجدد به ترتیب 75 ، 22 و 42 درصد کاهش یافتند. پیامدهای عملی. چارچوب عملی به دست آمده از این مطالعه می تواند به عنوان پایه ای برای طراحی و توسعه برنامه های پیشگیری از خودکشی و تحقیقات آتی در جمعیت ایرانی استفاده شود. همچنین یافته های این مطالعه، مدل های مبتنی بر مداخله تک-عاملی در کاهش خودکشی را به چالش می کشد و لزوم در نظر گرفتن طیف گسترده ای از عوامل زمینه ای و اجتماعی-اقتصادی و فرهنگی را هنگام طراحی برنامه های پیشگیری از خودکشی برجسته می کند.

    کلید واژگان: خودکشی, رفتار خودکشی, مراقبت های بهداشتی اولیه, پیشگیری, ایران
    Mostafa Farahbakhsh, Ali Fakhari, Hosein Azizi *, Elham Davtalab Esmaeili, Jafar Sadegh Tabrizi, Mohammad Mirzapour, Abbasali Dorosti, Aslrahimi Vahab
    Background

    Suicide is recognized as a public health issue in Malekan County through a health community assessment. A community-based suicide prevention program was conducted during 2014-2017.

    Methods

    This health system research was conducted in seven steps, including conducting systematic reviews, gathering expert opinions, improving the coverage of suicide attempt records, conducting research to identify regional risk factors, conducting follow ups and managing the individuals attempting suicide, training health gatekeepers, and launching public awareness campaigns. Our goal was to lower the rates of suicide, and suicide attempt by 15% and 20%, respectively. Multiple logistic regression was calculated to estimate the adjusted odds ratios and the 95% confidence intervals.

    Result

    821 suicide attempts and 32 suicides had been recorded in the county. 70% of the suicides had been committed by men while the majority of attempters were females (64%). Most of the suicides (18cases-56.25%) had occurred in the spring while the majority of suicide attempts (288cases-35.8%) had been recorded in the summer. The common methods (62%) suiciders used were hanging and poisoning, which increased death risk significantly (OR: 8.5, 95% CI: 2.9–76.99). The incidence rates of suicide and suicide attempts reduced from 11.22, and 203 per 100,000 in 2013 to 2.63, and 157 in 2017, respectively. Suicide re-attempts also diminished from 12% in 2013 to 6.7% in 2017.

    Conclusion

    Suicide, SA, and re-attempt were lowered by 75%, 22%, and 42%, respectively. Practical Implications. The practical framework that emerged out of the present study can be used for generating future suicide prevention strategies. Furthermore, our study highlights the need to consider a wide range of contextual factors when developing suicide prevention programs.

    Keywords: Suicide, suicidal behaviors, primary health care, Prevention, Iran
  • مصطفی فرح بخش، علی فخاری، حسین عزیزی*، الهام داوطلب اسماعیلی
    زمینه و هدف

    نظام مراقبت شامل مجموعه ای از فعالیت ها و فرآیندهای مستمر برای گردآوری، تجزیه و تحلیل، تفسیر و انتشار به هنگام و منظم داده های مربوط به سلامت می باشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین ساختار و اجزاء استاندارد یک نظام مراقبت پویا برای بیماری کووید-19 و مقایسه آن با اجزاء نظام مراقبت فعلی در سیستم سلامت کشور به منظور شناسایی اجزاء نیازمند بازنگری یا لحاظ نشده، شناسایی نقاط ضعف، قوت و ارایه راهکار مناسب انجام شد.

    روش ها

    در این مطالعه کیفی از دو روش الف) بررسی و مرور دستورالعمل های منتشر شده بیماری کووید-19 توسط مرکز مدیریت بیماری ها، از زمان شروع طغیان تا آخر فروردین ب) نظر کارشناسان فیلد و پژوهشگران استفاده شد. ساختار و اجزاء استاندارد نظام مراقبت کووید-19 (آنچه که یک نظام مراقبت استاندارد باید دربر داشته باشد) با اجزاء نظام مراقبت فعلی (آنچه که هست) مقایسه گردید.

    یافته ها

    براساس نتایج مطالعه، پنج ساختار اصلی و 29 جزء و زیر اجزاء های متعددی برای نظام مراقبت استاندارد بیماری کووید-19 شناسایی گردید. براساس نظر کارشناسان و مقایسه نظام مراقبت استاندارد با نظام مراقبت فعلی، اجزاء مربوط به جنبه های روانپزشکی و روانشناختی، مراقبت اپیدمیولوژیک، احتیاطات استاندارد بخصوص برای پرسنل در تماس نزدیک با بیمار، گزارش دهی و مراقبت اجتماعی نیازمند بازنگری یا تکمیل سازی در دستورالعمل فعلی است.

    نتیجه گیری

    مراقبت اپیدمیولوژیک مهمترین ساختار برای کنترل بیماری کووید-19 است. شاخص های ارزیابی برای سنجش توانایی و کارایی نظام مراقبت و تصمیم گیری مبتنی بر شواهد برای کنترل مطلوب بیماری پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: نظام مراقبت, کووید-19, کروناویروس, مراقبت اپیدمیولوژیک
    Mostafa Farahbakhsh, Ali Fakhari, Hosein Azizi*, Elham Davtalab-Esmaeili
    Background and Aim

    Surveillance has defined the systematic collection, continuous, analysis and interpretation of health-related information required for the planning, implementation, and assessment of public health performance. This study was aimed to determine the standard structure and components of COVID-19 surveillance and comparison with the Iranian present surveillance system to identify unforeseen components or need to be reviewed, weaknesses, strengths, and providing appropriate solutions.

    Methods

    In this qualitative study, two methods were used: a) reviewing the published guidelines of COVID-19 disease by the Iranian Center for Disease Control, from the beginning of the outbreak to April 19, 2020, and b) The opinion of experts and researchers. The standard structure and components of the COVID-19 surveillance (what standard surveillance must have) were compared with the components of the current surveillance system (what it has).

    Results

    We found five main structures and 29 components and many various sub-components of the standard surveillance system for COVID-19. According to expert’s comments by comparing the standard surveillance with the current surveillance system, the components related to psychiatric and psychological aspects, epidemiological surveillance, standard precautions, especially for the health workers in close contact with the patient, reporting and social surveillance need to be revised or improved in the current guideline.

    Conclusion

    Epidemiologic surveillance is the most imperative and effective structure for COVID-19 control. Evaluation indicators are recommended to measure the ability and efficiency of the surveillance system, and also the evidence-based decision-making for appropriate disease control.

    Keywords: Surveillance, COVID-19, SARS-CoV-2, Epidemiologic Surveillance
  • جعفر صادق تبریزی، مصطفی فرح بخش، همایون صادقی بازرگانی، لیلا نیک نیاز*
    زمینه
    پروژه ارتقای سبک زندگی (LPP: Life style Promotion Project) یک مطالعه بلند مدت مبتنی بر جامعه برای پیشگیری و کنترل بیماری های غیر واگیر است. طرح شامل دو مرحله است؛ فاز یک مطالعه، شیوع مقطعی NCDs (Non-communicable diseases) و عوامل خطر مربوطه است. فاز دوم مطالعه آینده نگر است که هر 2 سال یک بار بعد از شروع مداخله انجام خواهد شد. در این مطالعه، 1500 خانوار ساکن در شهر تبریز، مرند، بناب، اسکو، ورزقان، خدآفرین (150 خوشه 10 خانواری) که از لحاظ متغیرهای اجتماعی اقتصادی، فاصله از مرکز، جمعیت و دسترسی به تسهیلات بهداشتی درمانی در گروه های مشابه سایر شهرهای استان قرار دارند، مورد بررسی قرار خواهند گرفت. در مجموع 3000 نفر (65-15 سال) ساکن استان آذربایجان شرقی به روش خوشه ایوارد مطالعه خواهد شد. پس از اخذ رضایت نامه آگاهانه کتبی از تمام افراد مورد مطالعه، وزن ، قد، دور کمر، دور باسن و فشار خون با ابزار های استاندارد اندازه گیری خواهد شد. میزان قند ناشتا، کلسترول تام، LDL، HDL،TG ، ویتامین D سرم، ALT، AST، Hb و فریتین مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت. پرسشنامه های مربوط به وضعیت اجتماعی-اقتصادی، دریافت غذایی، فعالیت بدنی، آنژین (رز)، آسم، اضطراب، استعمال دخانیات، امنیت و ایمنی غذایی تکمیل می شوند. همچنین اطلاعات مورد نیاز در مورد سایر متغیرها مثل سن، جنس، وضعیت یائسگی، سابقه پزشکی و مصرف دارو با استفاده از پرسشنامه عمومی جمع آوری می گردند.
    نتیجه گیری
    اطلاعات بدست آمده از این بررسی می تواند در تدوین برنامه های بهداشتی بلند مدت کشور جهت پیشگیری از بیماری های غیر واگیر مورد استفاده قرار گیرد.
    کلید واژگان: بیماریهای غیر واگیر, سبک زندگی, استان آذربایجان شرقی
    Jafar Sadegh Tabrizi, Mustafa Farahbakhsh, Homayoun Sadeghi Bazargani, Leila Nikniaz*
    The Life style promotion project (LPP) is a long term community-based project for prevention and control of non-communicable diseases (NCDs). The design consisted of two stages; phase I was a cross-sectional prevalence study of NCDs and the associ ated risk factors. Phase II is a prospective follow-up study in which data recollection will be performed every 2 years after the intervention initiated. In this study¡ 1¡500 households residing in Tabriz¡ Marand¡ Bonab¡ Oskoo¡ Varzeghan¡ Khodafrin (150 clusters of 10 households) cities which in terms of socio-economic variables¡ distance from the center¡ population and access to medical facilities are in the same category of other cities of province will be examined. A total of 3000 patients (15-65 years) living in East Azerbaijan province will be randomly enrolled. After obtaining informed consent from all participants¡ weight¡ height¡ waist circumference¡ hip circumference and blood pressure will be measured with standard tools. Fasting blood sugar¡ total cholesterol¡ LDL-C¡ HDL-C¡ TG¡ serum vitamin D¡ ALT¡ AST¡ Hb and serum ferritin will be assessed. The questionnaires related to socioeconomic status¡ dietary intake¡ physical activity¡ angina (Rose)¡ asthma¡ anxiety¡ smoking¡ food security and safety will be completed. Necessary data in other variables such as age¡ gender¡ menopausal status¡ medical history and medication use will be collected using questionnaires. The results of this study can be used in formulating long term health programs for the prevention of non-communicable diseases.
  • مصطفی فرح بخش*
    نوسان جزئی از زندگی روزانه هر فرد بوده و همیشه وجود دارد. نوسان زاییده تفاوتهاست. تفاوت های سرشتی هر فرایند باعث می شود که محصولات در طول زمان، مختلف باشند. تشخیص درست الگوی نوسانات برای به حداقل رساندن خسارت ها ضروری است. ارتقای مستمر کیفیت را می توان فرایند کاهش نوسانات عملکردی یک فرایند برای رسیدن یک محصول خوب به دست مشتری تعریف نمود. در دیدگاه دمینگ علت انحراف از کیفیت به دو دسته علل اساسی عام و خاص طبقه بندی می گردد. نوسان واژه تازه نیست، بلکه آگاهی از نوسان و تاثیر آن در رفتار روزانه، تازه و بدیع است. گام اول در مدیریت نوسان های عملکردی یک فرایند پذیرش و باور نوسان است. برای مدیریت درست نوسان ها باید ابزار مناسب و کاربردی برای کشف و نمایش نوسان ها در سازمان به کار گرفته شوند. نمودارهای کنترل ابزارهای سودمندی در شناخت، تحلیل و برطرف کردن نوسان های عملکردی یک فرایند هستند.
    کلید واژگان: نوسان, کیفیت, عملکرد, مدیریت
    Mustafa Farahbakhsh*
    Variation is part of everyday life and exists all the time. Variation is the product of differences. Difference in nature of processes results in different products during the time. Proper diagnosis of variation patterns in minimizing the loss is necessary. Continuous quality improvement is regarded as successive reduction of performance variation for delivering high quality products to the customers. In Deming viewpoint¡ quality deviation is classified to two groups of common and special causes. Variation is not a new word¡ but understanding and concerns about it are modern. First step in performance variation management is acceptance and belief of variation. For proper management of variations¡ appropriate tools should be used for detection and display of them. Control are useful tools in recognition¡ analysis and removing process performance variations.
    Keywords: Variation, Quality, Performance, Management
  • جعفر صادق تبریزی، کمال قلی پور*، رحیمه علی پور، مصطفی فرحبخش، محمد اصغری جعفرآبادی، حسین حقایی
    زمینه و هدف

    هدف از پژوهش حاضر بررسی کیفیت خدمت (Service Quality) در مراقبت های دوران بارداری می باشد.

    مواد و روش ها

    پژوهش حاضر از نوع توصیفی مقطعی بوده و با شرکت 185 نفر از زنان بارداری که در 40 مرکز بهداشتی درمانی و پایگاه بهداشتی شهرستان تبریز که دارای پرونده مراقبت بوده و در ماه نهم بارداری قرار داشتند و به روش تصادفی انتخاب شده بودند، انجام گرفت. کیفیت خدمت (SQ) با استفاده از فرمول: «کیفیت خدمت = 10–(اهمیت× عملکرد)»محاسبه شد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته که روایی و پایایی آن تایید شده بود استفاده گردید. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS-17 انجام شد. برای بررسی ارتباط بین ابعاد کیفیت خدمت و متغیر های کیفی از آزمون T و ANOVAاستفاده شد.

    نتایج

    کیفیت خدمت کل از دید گیرندگان خدمت 59/7 از 10 بوده، اعتماد به ارائه کننده گان خدمات بیشترین (76/9(±47/1)) و گروه های حمایتی کمترین امتیاز را به دست آورد (66/3(±32/3)). در بین مشخصات فردی، کیفیت خدمت برای زنان شاغل نسبت به زنان خانه دار (047/0p=) و مادرانی که حاملگی برنامه ریزی شده داشتند نسبت به بارداری های برنامه ریزی نشده (022/0p=) بطور معنی داری پایین تر بود که این رابطه در مدل رگرسیونی و با تعدیل رو سایر متغیرها نیز همچنان حفظ شد.

    نتیجه گیری

    در تحقیق حاضر کیفیت خدمت از دید مادران باردار نسبتا پایین است. لذا فرصت مناسبی برای ارتقای کیفیت خدمات، خصوصا در زمینه های گروه های حمایتی و ایمنی فراهم است.

    کلید واژگان: کیفیت خدمت, مراقبت های دوران بارداری, ارزیابی کیفیت
    J.S. Tabrizi, K. Gholipour, R. Alipour, M. Farahbakhsh, M. Asghari-Jafarabadi, M. Haghaei
    Objective

    This study was aimed to assess Service Quality (SQ) of maternity care from the perception of pregnant women. Methods and materials: A cross-sectional study was conducted using a sample of 185 pregnant women at the 9th month of pregnancy were selected randomly from 40 health posts and urban health centers in Tabriz، Iran. Service Quality was calculated using: SQ = 10 – (Importance × Performance) based on importance and performance of non-health aspects from the customer’ perspective. Data collection used a researcher-developed questionnaire whose validity and reliability was reviewed and confirmed. Data analyzed using SPSS-17 software. Independent sample T-test and ANOVA were used to investigate relationship between service quality dimensions and categorical variables.

    Results

    From the customers’ perspective the average service quality score was 7. 59 of 10. Service quality aspects of “confidentiality” achieved scores at the level of good quality (≥9); and “support group” (3. 48) reached low service quality scores. Also، result indicate housewife assess SQ better than worker (p=0. 047) and mother who''s have planned pregnancy has had greater SQ score (p=0. 022). Although، in the linear regression analysis، job status and planned pregnancy were significantly and independently related to SQ score.

    Conclusion

    Findings revealed a significant room for quality improvement in most aspects of provided care، particularly support group and safety from the perception of people who received maternity care.

    Keywords: Service Quality, Maternity Care, Quality Assessment
  • مصطفی فرح بخش، علیرضا نیک نیاز، احمد مردی، علیرضا حسن زاده، صمد انتظار
    زمینه و هدف
    یکی از ابزارهای موثر برای کاربردی نمودن نتایج پژوهش روی مشتری، به کار گیری نمودارهای کنترل در تحلیل و ارزیابی رضایت مشتری است. این مطالعه برای طراحی روش به کارگیری نمودارهای کنترل در پایش رضایت مشتری در تسهیلات بهداشتی درمانی اجرا گردید.
    مواد و روش ها
    این مطالعه به صورت آینده نگر اجرا شد. در یک دوره سه ماهه در یک بیمارستان عمومی با یک پرسشنامه؛ رضایت گیرندگان خدمت در مقیاس لیکرت تعیین شد. پس از جمع آوری داده های اولیه، این داده ها در نرم افزار اکسل و SPSS 16 مورد تحلیل قرار گرفت. برای تعیین رضایت مشتری از یک چک لیست 10 متغیره و روش مصاحبه استفاده شد. زیرگروه های ده تایی و پنج تایی مختلف از نظر میانگین و دامنه تغییرات با یکدیگر مقایسه شدند.
    یافته ها
    در یک دوره سه ماهه میانگین رضایت بیماران 4.5 در مقیاس پنج امتیازی لیکرت بود. بین میانگین رضایت بیمار در دوره های پنج روزه و ده روزه و بیست و پنج روزه اختلاف معنی دار آماری وجود نداشت. بین میانگین سطح رضایت پنج نمونه و ده نمونه در روز و کل یک روز اختلاف معنی دار آماری وجود نداشت. نمودار R X برای پایش رضایت مشتری به کار گرفته شد.
    نتیجه گیری
    یافته های این مطالعه نشان داد که میانگین رضایت بیماران در دوره های زمانی 25 - 20 روزه با میانگین سه ماهه و نیز میانگین رضایت بیماران در زیرگروه های پنج و ده تایی تفاوت قابل توجهی نداشت.
    کلید واژگان: نمودار کنترل, رضایت مشتری, پایش رضایت, بیمار, بیمارستان
    Mostafa Farahbakhsh, Alireza Nikniaz, Ahmad Mardi, Alireza Hasan Zade, Samad Entezar
    Background
    utilizing control chart in customer satisfaction evaluation is one of the effective tools in making results of customer analysis practical. This study was conducted to design the method of utilizing control chart in monitoring customer satisfaction in health care facilities.
    Material And Methods
    This prospective study measured service recipient's satisfaction in a three month period in a public hospital using a questionnaire in likert scale. After gathering initial data they were analyzed using SPSS and Excel soft wares. In order to evaluate customer satisfaction a ten parameter checklist and interview was used. The average and standard deviation of decuple and quintuple subgroups were compared.
    Results
    In a three month period the average patient satisfaction score was 4.5 in likert 5 score scale. There wasnt a significant statistical difference between 5,10,25 day duration in patient satisfaction. In addition there wasnt significant statistical difference between 5 samples per day and 10 samples per day and all samples in a day. R-X diagram was used for PSS monitoring.
    Conclusion
    The results of this study showed that the average PSS in 20 and 25 day periods had no significant difference with 3 month PSS and also there wasnt significant statistical difference between average PSS in decuple and quintuple subgroups.
    Keywords: Control diagnose, Customer satisfaction, Satisfaction monitoring, Patient, Hospital
  • جعفر صادق تبریزی، کمال قلی پور، محمد اصغری جعفرآبادی، مجتبی محمدزاده، مصطفی فرحبخش
    مقدمه
    ارزیابی کیفیت یکی از روش های مفید در ارتقای کیفیت خدمات سلامت می باشد، برای این امر جامعیت کیفیت و دقت داده های جمع آوری شده از اهمیت بالایی در فرایند ارزیابی برخوردار است. هدف از مطالعه ی حاضر، تعیین میزان تطابق داده های جمع آوری شده درباره ی کیفیت فنی مراقبت های دوران بارداری از دو منبع گیرندگان خدمات و پرونده ی خانوار بود.
    روش بررسی
    مطالعه ی حاضر یک مطالعه توصیفی- مقطعی بود که با مشارکت 185 نفر از زنان باردار که به صورت تصادفی انتخاب شده بودند از 40 مرکز بهداشتی درمانی و پایگاه بهداشتی شهر تبریز در سال 1389 انجام گرفت. داده های مربوط به کیفیت فنی از دو منبع کاملا مستقل (مشتری خدمت و اطلاعات ثبت شده در پرونده ی گیرنده ی خدمت) جمع آوری شد. ابزار جمع آوری داده ها، پرسش نامه ی محقق ساخته که روایی پرسش نامه توسط 10 نفر از صاحب نظران بررسی و بعد از اعمال نظرات آنان مورد تایید قرار گرفت. پایایی پرسش نامه با استفاده از همسانی درونی تایید گردید (748/0 = α). برای ارزیابی تطابق تک تک گویه ها در دو منبع اطلاعاتی، از شاخص کاپای وزنی (Weighted Kappa) و ICC (Intraclass correlation coeficient) استفاده شد. داده ها با نرم افزار SPSS نسخه ی 17 و STATA 10 تحلیل گردید.
    یافته ها
    توافق بین داده های حاصل از پرونده و اظهارات مادران باردار در مورد بسیاری از خدمات، در حد ضعیفی بود (4/0 > Kappa) و تنها در مورد برخی خدمات همچون تعداد مراقبت ها (56/0 = Kappa) و اندازه گیری وزن و فشار خون (55/0 = Kappa) توافق متوسط و در مورد زمان تشکیل پرونده (824/0 – 903/0: CI، 87/0 = P) و زمان اطلاع از بارداری (931/0 – 962/0: CI، 95/0 = P) توافق قوی وجود داشت.
    نتیجه گیری
    ارزیابی خدماتی چون مراقبت ها و آموزش های دوران بارداری بهتر است از طریق داده های حاصل از اظهارات مادران باردار صورت گیرد، چرا که این ارزیابی می تواند نشان دهنده ی نوعی ارزیابی پیامد باشد. به نظر می رسد نتیجه ی مراقبت ها و آموزش های ارایه شده ی قابل دریافت از زبان گیرندگان خدمات باشد. در مجموع به علت نقص در ثبت خدمات، استفاده از نظرات مشتری ها درباره ی خدماتی که دریافت کرده اند می تواند معتبرتر از پرونده های بهداشتی باشد.
    کلید واژگان: پرونده های پزشکی, مراقبت های دوران بارداری, ارزیابی کیفیت خدمات بهداشتی
    Jafar Sadegh Tabrizi, Kamal Gholipour, Mohammad Asghari Jafarabadi, Mojtaba Mohammad Zadeh, Mostafa Farahbakhsh
    Introduction
    Evaluation is a suitable way to improve the healthcare quality. At the other hand، quality and validity of information is an important factor in this process. The aim of this study was to assess adjustment and agreement between medical records data and pregnant women reported healthcare data in prenatal maternity care.
    Methods
    A cross-sectional study was conducted on 185 pregnant women who were selected randomly and received maternity care from 40 urban health centers and health bases in Tabriz. Technical quality data were obtained from two different sources، i. e. medical record and pregnant women reported data. Questionnaire’s content validity was reviewed and confirmed by 10 experts and its reliability was confirmed based on Cronbach''s alpha (α = 0. 748). Weighted Kappa and ICC (intra-class correlation coefficient) were used to analyze each item. Data were analyzed using the STATA ver. 10 and SPSS ver. 17 statistical packages.
    Results
    There was a weak adjustment between the two data sources. Only in some services there was a moderate adjustment such as number of care (Kappa = 0. 56)، blood pressure and weight measurement (Kappa = 0. 55). In registration time to health center (P = 0. 95، 95% CI 0. 931-0. 962) and awareness of pregnancy (P = 0. 87، 95% CI 0. 824-0. 903) there was a strong adjustment between medical document and customers reported data.
    Conclusion
    For some services such as pregnancy education، it is preferred to use pregnant women reported data، because such data are a form of output assessment. Furthermore، due to a defect in the recording services، customers’ reported data were more valid than the health records.
    Keywords: Medical Records, Prenatal Care, Health Care Quality Assessment
  • مصطفی فرح بخش*
    زمینه و اهداف
    ارتقای کیفیت، بهبود فرایندهای جاری و برنامه ریزی برای حفظ نتایج ارتقا است و دو عامل اساسی آن مدل های ارتقا و ابزارها هستند. این مطالعه برای مقایسه مدل های مختلف ارتقای کیفیت فرایند طراحی و اجرا شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه برای مقایسه مدل هایارتقای کیفیت اجرا شد.با استفاده از موتورجستجوی گوگل بر اساس واژه های کلیدی و نام های اختصاصی مدل ها، گام های اجرایی هر مدل تدوین شد.
    یافته ها
    سی روش ارتقا در جستجوی منابع اینترنتی و کتاب ها پیدا شد. مدل های ارتقای کیفیت از14-4 گام اصلی تشکیل یافتند.پنج روش ارتقایFOCUSPDCA، TQIS، IHImethod، JCAHOMethod و IMADIM در نظام سلامت ابداع شدند.
    بحث و نتیجه گیری
    با توجه به تجربه و مهارت کارکنان، می توان از مدل های خلاصه تا طولانی ارتقا استفاده نمود. تیم های با تجربه کافی می توانند از روش های ساده و کوتاه استفاده نمایند. عامل مهم موفقیت، انتخاب و آموزش یک مدل ساده ارتقا در سرتاسر سازمان است.
    کلید واژگان: ارتقای فرایند, ارتقای مستمر کیفیت, مدل ارتقا, نظام سلامت
    Mostafa Farahbakhsh*
    Background And Objectives
    Quality improvement is defined as improving process performance and maintaining improved results. Improvement methods and quality tools are two important factors of CQI projects. This study was carried out to compare various improvement methods.
    Material And Methods
    This study was conducted to compare quality improvement methods. By using Google with specific key words and names of different models, their flowcharts were developed to determine the steps for each method.
    Results
    Thirty quality improvement methods were found. These models had 4-14 steps. Five methods such as FOCUS PDCA, TQIS, IHI, JCAHO and IMADIM were invented in health system.
    Conclusion
    In accordance with staff skills and experiences, they could use short or long models. The skilled teams could use short and simple methods. The critical success factor is selecting and training only one method in entire the organization.
    Keywords: Process Improvement, Continuous Quality Improvement, Improvement Model, Health System
  • احمد کوشا، شکوفه باقری، علی جنتی، محمد اصغری جعفرآبادی، مصطفی فرحبخش
    اهداف
    بررسی مقایسه ای رضایت در زیرمجموعه یک سازمان وسیع می تواند به شناسایی عوامل تحت نفوذ مدیریت هر کدام از زیرمجموعه های فوق کمک نماید. مطالعه حاضر با هدف مقایسه میزان رضایت شغلی بین کارکنان بخش بهداشت و درمان استان آذربایجان شرقی انجام شد.
    روش ها
    ای ن مطالعه توصیفی- تحلیلی در سال 1390 روی 420 نفر از کارکنان دو بخش بهداشت و درمان استان آذربایجان شرقی که به روش نمونه گیری سه مرحله ای خوشه ایانتخاب شدند، انجام شد. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه محقق ساخته رضایت شغلی بود که پنج جنبه از رضایت شغلی شامل عوامل ساختاری و مدیریتی، فردی، اجتماعی، ماهیت شغل و محیطی و رفاهی را مورد سنجش قرار داد. داده ها با روش های آماری توصیفی و است ن باطی شامل آزمون رتبه دهی فریدمن، آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره به کمک نرم افزار SPSS 11 تحلیل شد.
    یافته ها
    میانگین رضایت شغلی بین پزشکان عمومی و ماماهای مراکز بهداشتی درمانی و بیمارستان های استان آذربایجان شرقی در تمامی ابعاد دارای تفاوت معنی دار بود (05/0 p<). میانگین رضایت شغلی پزشکان عمومی بیمارستان و ماماهای مراکز بیشتر از متوسط و پزشکان عمومی مراکز و ماماهای بیمارستان کمتر از متوسط گزارش شد. بالاترین میانگین رضایت در بعد عوامل فردی موثر بر رضایت شغلی و بیشترین میزان نارضایتی در بعد عوامل محیطی و رفاهی گزارش شد.
    نتیجه گیری
    میانگین رضایت شغلی بین کارکنان بخش بهداشت و درمان تفاوت معنی دار دارد و توجه به عوامل محیطی و رفاهی محیط کار احتمالا می تواند منجر به افزایش رضایت شغلی در بخش بهداشت و درمان شود.
    کلید واژگان: بیمارستان, مرکز بهداشتی درمانی, رضایت شغلی, کارکنان مراقبت سلامت
    Kousha A., Bagheri Sh, Janati A., Asghari Jafar Abadi M., Farahbakhsh M
    Aims
    Comparative invetigation of satisfaction rate in the subunits of big organizations will result in recognition of the factors influenced by the managers of each subunit. The aim of this study was to compar thr job satisfaction level between health and treatment deputy staff in East Azerbaijan province, Iran.
    Methods
    This descriptive-analytical study was performed on 420 health and treatment personnel in East Azarbaijan, Iran in 2011. Samples were selected by 3-stage cluster sampling. Data were collected by a researcher-made job satisfaction questionnaire that measured 5 aspects of job satisfaction including structural and manageral, individual, social, job nature, environmental and welfare factors. Data were analyzed by descriptive statistical methods and analytical tests including Friedman test and MANOVA using SPSS 11 software.
    Results
    The difference of job satisfaction mean was statistically significant between the GPs and midwifes of healthcare centers and hospitals in all dimentions (p<0.05). Hospital GPs and healthcare center midwifes reported a higher level of job satisfaction and healthcare center GPs and hospital midwifes repotted a lower level of job satisfaction. Health and treatment staff had the highest satisfaction average in individual factors and the lowest average in environmental and welfare factors.
    Conclusion
    Job satisfaction mean does significanlty differ between the health and treatment personnel. Environmental and welfare factors may be targetted to improve job satisfaction in public health care system.
    Keywords: Hospital, Healthcare Centers, Job Satisfaction, Health Care Staff
  • جعفرصادق تبریزی، رحیمه علیپور، مصطفی فرحبخش، کمال قلی پور، مجتبی محمدزاده
    مقدمه
    کارآمدی سیستم بهداشت و درمان کشور نیازمند تعامل و مشارکت فعال بین گیرندگان و ارایه کنندگان خدمات سلامت است. مراکز بهداشتی درمانی باید محلی برای درک و احترام به حقوق و مسوولیت های گیرندگان خدمات، خانواده های آن ها و ارایه کنندگان خدمات باشند تا در سایه تعهد دوجانبه، سلامت جامعه در بالاترین سطح ممکن تامین گردد. از این رو، پژوهش حاضر با هدف بررسی میزان رعایت حقوق گیرندگان مراقبت های دوران بارداری انجام گردید.
    روش کار
    یک مطالعه توصیفی مقطعی با مشارکت 185 نفر از مادران بارداری که در ماه نهم بارداری قرار داشتند، در 40 مرکز بهداشتی درمانی و پایگاه بهداشتی کلان شهر تبریز در سال 90-1389 انجام گرفت. نمونه ها به روش تصادفی و به تعداد 3 الی 8 نفر از هر مرکز و پایگاه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته که روایی و پایایی آن تایید شده بود استفاده گردید. عملکرد مراکز و پایگاه ها در رعایت حقوق بیمار در 12 بعد از چهار محور حقوق بیمار از دیدگاه مادران باردار با امتیازدهی صفر (عملکرد بسیار ضعیف) تا ده (عملکرد مطلوب) بررسی شد و داده های جمع آوری شده در نرم افزار SPSS تحلیل گردید.
    یافته ها
    از دیدگاه مادران باردار، همه محورها از عملکرد بالا و یا نسبی برخوردار بوده و ابعاد اعتماد و رازداری؛ رعایت حریم خصوصی؛ دسترسی؛ و استمرار دریافت خدمت، مطلوب بوده و بیشترین امتیاز (9≤) را به خود اختصاص دادند. برای ابعاد مربوط به ارتباط و تعامل مناسب؛ دریافت خدمت در سریع ترین زمان ممکن؛ تامین امکانات رفاهی پایه و داشتن اختیار برای تصمیم گیری آزادانه از دیدگاه مادران باردار عملکرد متوسط گزارش شده (99/8 -7) و ابعاد انتخاب ارایه کننده خدمت؛ خدمت به دور از هرگونه آسیب و درد و رنج (ایمنی)؛ ارایه خدمت توام با احترام و شایسته شان و منزلت؛ و ارایه اطلاعات و آموزش های ضروری به ترتیب پایین ترین امتیاز عملکرد را دریافت نمودند (7>). در مجموع محور احترام به حریم خصوصی و رازداری بالاترین امتیاز (95%) و محور حق انتخاب و تصمیم گیری آزادانه کمترین امتیاز (70%) را کسب نمودند. ضمنا در این مراکز سیستم بررسی و پاسخگویی به شکایات وجود نداشت.
    نتیجه گیری
    با توجه به اهمیت رعایت ابعاد مختلف حقوق گیرندگان خدمت در طول دوران بارداری و عدم توجه کافی به این مساله، لازم است توجه افزون تری به ابعاد با عملکرد ضعیف معطوف شده و سیستم دریافت، بررسی و پاسخگویی به شکایات مراجعه کنندگان ایجاد گردد.
    کلید واژگان: مراقبت های دوران بارداری, حقوق بیمار, کیفیت خدمت
    Tabrizi Js, Alipour R., Farahbakhsh M., Qolipour K., Mohammadzadeh M.
    Introduction
    Effectiveness of health services depends on appropriate communication and active participation of health service providers/receivers. Patients’ and care providers’ rights should be mentioned in health centers. This mutual commitment guarantees population health in the highest levels. This study aimed to assess the degree of adherence to patient rights from the perspectives of pregnant women in health centeres in Tabriz.
    Methods
    In this cross-sectional study, 185 pregnant women were recruited at the 9th month of pregnancy from 40 health centers and health posts in Tabriz in 2010-11. A range of 3-8 individuals were selected randomly from each health center and health post. Data was collected using a self-structured valid and reliable questionnaire. Adherence of care providers to the patients’ rights were measured among the women. The questionnaire measured 12 aspects of 4 main domains of the Iranian Patient Rights Charter with scales from "0 = poor performance" to "10 = good performance". Data were analyzed in the SPSS.
    Results
    From the perspectives of pregnant women, performance of the health care providers in all domains was good or fair. Of 12 aspects of patients rights, confidentiality, privacy, accessibility and continuity had the highest performance scores (≥9). The aspects of communication, prompt attention, basic amenities and autonomy had moderate scores (7-8.99); and the right of choosing care provider, safety, dignity and providing necessary information and education had the lowest performance scores (<7). There were no complain management system in the health centers.
    Conclusion
    Regarding importance of patient rights during pregnancy, health centers and health posts should pay more attention to the aspects with poor performance and should develop a complaint management system in health care centers.
  • مصطفی فرحبخش، احمد کوشا، اکرم ذاکری، خدیجه ولی زاده
    زمینه و اهداف
    سنجش سلامت جامعه و پراکندگی آن و نیز عوامل موثر بر آن برای سیاست گزاری و برنامه ریزی در نظام سلامت امری ضروری است. سازمان بهداشت جهانی چارچوب شاخصهای خلاصه و ترکیبی و تعیین بار بیماری ها را برای سنجش سطح سلامت و پراکندگی آن در کشورها ابداع نمود. این مطالعه برای تعیین بار بیماری های شایع در استان آذربایجان شرقی طراحی و اجرا شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه بر اساس الگوی تعیین بار بیماری ها در پروژه بین بخشی سازمان بهداشت جهانی طراحی و اجرا شد. در این پروژه DALY (Disability Adjusted Life Years) به عنوان شاخص بار بیماری استفاده شد. سالهای از دست رفته بر اثر مرگ زودرس بر اساس داده های جمعیتی سرشماری سال 1385 و مرگ های ثبت شده سال 1386 در نظام ثبت علتی مرگ و میر محاسبه شد. برای محاسبه سالهای سپری شده با ناتوانی از نتایج به دست آمده برای استان آذربایجان شرقی در پروژه ملی تعیین بار بیماری ها در سال 1382 استفاده شد.
    یافته ها
    در استان آذربایجان شرقی در سال 1386 بار بیماری ها 739266 سال بود. 274530 سال آن در اثر مرگهای زودرس و 464736 سال در اثر ابتلا به بیماری ها و ناتوانی های حاصله بود. در هر دو جنس 16/9 درصد بار بیماری ها در اثر بیماری های ایسکمیک قلبی، 57/7 درصد در اثر حوادث ترافیکی، 39/4 درصد در اثر بیماری های عروقی مغز، 15/4 درصد در اثر افسردگی بود. 78/5 درصد مرگهای در اثر سکته قلبی در زیر 40 سال اتفاق می افتد. 17 درصد مرگها در زیر 50 سال اتفاق می افتد.
    نتیجه گیری
    بیماری های قلبی عروقی، بیماری های روانی و حوادث بار اصلی بیماری ها را در استان آذربایجان شرقی ایجاد می نمایند. شاخصهای خلاصه سلامت سیاستگزاران را در تعیین مشکلات سلامتی هر منطقه یاری می رساند. با توجه به اهمیت شاخص DALY در اختصاص منابع پیشنهاد می گردد در سطح استان ها با جمع آوری داده های مرگ و ابتلا، شاخص DALY محاسبه گردد.
    کلید واژگان: بار بیماری, آذربایجان شرقی, DALY, ناتوانی, مرگ زودرس
    Mostafa Farahbakhsh, Ahmad Koosha, Akram Zakery, Khadije Valizadeh
    Background And Objectives
    Measurement of level and distribution of the health and also the related factors is necessary for policy making and planning in health system. World health organization (WHO) invented the summary measures of health and global burden of diseases framework for measurement of health level and health problems in all countries. This study was aimed at determining the burden of common diseases in East Azerbaijan province.
    Materials And Methods
    In accordance with WHO multidisciplinary GBD (global burden of disease) framework, DALY (disability adjusted life years) was used for calculation of the burden of diseases. For calculation of Years of Life Lost (YLL), result of 2006 population census and death registries of 2007 were used. Years lost due to Disability (YLD) were obtained from data of national burden of diseases project in 2002.
    Results
    In 2007, the DALY was 739266 years, of which 274530 years were due to premature deaths and 464736 years due to disabilities. In both genders, ischemic heart disease formed 9.16% of the DALY, car accidents 7.57%, cerebrovascular accident 4.39%, and depression 4.15%. Moreover, 5.78% of myocardial infarction deaths occurred under 40 years.
    Conclusion
    Cardiovascular diseases, mental disorders and accidents formed most of the burdens of diseases in East Azerbaijan.
    Keywords: Burden of disease, DALY, East Azerbaijan, Premature Death, Disability
  • مصطفی فرح بخش، جعفرصادق تبریزی، علیرضا نیک نیاز، اکرم ذاکری
    زمینه و هدف
    تعاونی های بهداشتی درمانی در چارچوب ساختار شبکه بهداشت و درمان کشور، مراقبت های بهداشتی را با نظارت بخش دولتی به جمعیت تعریف شده ارائه می نمایند.
    مواد و روش کار
    این پژوهش در قالب یک مطالعه تحلیلی مقطعی، 2 گروه از مراکز بهداشتی درمانی با مدیریت دولتی و تعاونی را از نظر شاخص های عملکردی مقایسه نمود.
    یافته ها
    رضایت گیرندگان خدمت در مقیاس پنج امتیازی لیکرت در مراکز بهداشتی درمانی تعاونی 14/4 و در مراکز بهداشتی درمانی دولتی 9/3 بود. میانگین تعداد کل مراقبت انجام شده در روز در مراکز دولتی 1/85 و در مراکز تعاونی 8/110 بود.
    نتیجه گیری
    تعاونی های بهداشتی راهکار مناسبی برای کوچک سازی دولت در حیطه سلامت است.
    کلید واژگان: مراکز بهداشتی, مشارکت دولتی, مشارکت خصوصی, ایران
    Mostafa Farahbakhsh, Jafar Sadegh Tabrizi, Alireza Nikniaz, Akram Zakeri
    Background
    Health cooperatives in similar structure of health network in Iran, give primary health cares to defined population with supervisory of public sector.
    Materials And Method
    This study compares health system performance between public (PHC) and cooperative (CHC) health centers.
    Results
    Client's satisfaction was 4.14 in CHC and 3.9 in PHC in 5 point Likert scale. The mean for daily health services of CHC and PHC were 110.8 and 85 respectively.
    Conclusion
    Health cooperatives are appropriate strategy for downsizing of government in health sector.
  • مصطفی فرح بخش، اکرم ذاکری، مجید کارآموز، خدیجه ولی زاده
    زمینه و اهداف
    سازمان بهداشت جهانی در گزارش سال 2000 شاخصهای سطح سلامت جامعه را امید زندگی (LE) و امید زندگی تعدیل شده با ناتوانی (DALE) تعیین کرد. امید زندگی از زمانهایی که با سطوح مختلفی از سلامت سپری شده، تشکیل یافته است. امید زندگی تعدیل شده با ناتوانی یک شاخص خلاصه سلامت جمعیت است که پیامدهای کشنده و غیرکشنده بیماری ها و صدمات را در قالب یک عدد بیان می نماید. این مطالعه برای تعیین امید زندگی و DALE جمعیت استان آذربایجان شرقی اجرا شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه به صورت مقطعی و بر اساس داده های جمعیتی سرشماری سال 1385 و مرگ های ثبت شده در سال 1386 اجرا شد. داده های مرگ از نظام ثبت علتی مرگ و میر مرکز بهداشت استان آذربایجان شرقی استخراج شد. برای برآورد امید زندگی از جدول عمر دوره ای خلاصه و برای محاسبه DALE از روش Sullivan و بر اساس جدول عمر تطبیق داده شده با سطح سلامتی استفاده شد.
    یافته ها
    امید زندگی بدو تولد در جمعیت استان آذربایجان شرقی در کل جمعیت 57/72 سال و در مردان 43/70 و در زنان 13/74 سال بود. امید زندگی تعدیل شده با ناتوانی در کل جمعیت در بدو تولد 59/62 سال و در مردان 85 / 60 و در زنان 83 / 63 سال بود.
    نتیجه گیری
    برای سنجش تاثیر برنامه های سلامت در جامعه، محاسبه امید زندگی و امید زندگی تعدیل شده با ناتوانی ضروری است. باید با ایجاد نظام ثبت دقیق و کامل مرگ و میر و بیماری ها زمینه لازم را برای محاسبه درست این شاخص ها در سطح استان آماده ساخت.
    کلید واژگان: امید زندگی, DALE, آذربایجان شرقی
    Mostafa Farahbakhsh, Akram Zakery, Majid Karamouz, Khadije Valizade
    Background And Objectives
    World Health Organization (WHO) determined life expectancy (LE) and disability adjusted life expectancy (DALE) as two main indicators of health status in 2000. LE consists of life years with various health states. DALE is a summary measure of the population health indicating mortality and disability outcomes of diseases in a number. This study was conducted to calculate the LE and DALE in East Azerbaijan.
    Materials And Methods
    This cross-sectional study was performed based on the population data of 2006 census and mortality data of 2007. The mortality data were derived from causal death registration system of East Azerbaijan. To estimate the LE, abridged period life table was used. DALE was calculated using Sullivan method and adjusted life tables.
    Results
    LE at birth was 72.57 years in both genders; 70.43 years in male and 74.13 years in females. DALE at birth was 62.59 in both genders; 60.85 and 63.83 in males and females, respectively.
    Conclusion
    LE and DALE are two main indicators of health status designed by WHO for health systems performance evaluation. Appropriate framework should be prepared to determine regional burden of diseases by establishment of mortality and morbidity registry system.
  • مصطفی فرح بخش*، اکرم ذاکری
    زمینه و اهداف
    هدف نهایی سیستم اطلاعات سلامت، تهیه داده های موردنیاز مدیران سطوح مختلف نظام سلامت در تصمیم گیری است. برای استفاده درست و به موقع از داده ها، مدیران و کارشناسان باید دانش و مهارت لازم در زمینه به کارگیری داده ها را داشته باشند. این مطالعه با هدف سنجش دانش و مهارت مدیران و کارشناسان نظام مراقبت های اولیه بهداشتی در زمینه مدیریت داده های سلامت طراحی و اجرا شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه در قالب یک تحقیق توصیفی تحلیلی در سال 1385 در استان آذربایجان شرقی اجرا شد. در این مطالعه دانش و مهارت چهار گروه از کارکنان نظام مراقبت های اولیه بهداشتی با عناوین مدیران و کارشناسان مرکز بهداشت شهرستان، پزشکان و کارشناسان واحدهای ارائه خدمت و کارشناسان مدیریت اطلاعات در زمینه مدیریت داده های سلامت مورد بررسی قرار گرفت. در سطح مرکز بهداشت شهرستان تمام مدیران (32 نفر) و 260 کارشناس برنامه های سلامت، در سطح مراکز بهداشتی درمانی 346 پزشک و کارشناس بهداشت و در گروه سوم تمام کارشناسان شاغل در نظام اطلاعات سلامت شهرستان ها (19 نفر) در مطالعه شرکت نمودند. داده ها با مراجعه حضوری و تحویل پرسشنامه حاوی سوالات دانش و مهارت در محل کار افراد انتخاب شده جمع آوری شد. داده ها پس از جمع آوری در نرم افزار spss12 و با استفاده از درصد و میانگین تحلیل شد.
    یافته ها
    مدیران41 درصد سوالات مربوط به مفاهیم آمار توصیفی و 52 درصد سوالات مربوط به محاسبه شاخص های سلامت را پاسخ صحیح دادند و پاسخ های درست کارشناسان به سوالات آمار توصیفی 34 درصد و در مورد سوالات محاسبه شاخص های سلامت 43 درصد بود. تقریبا هیچکدام از افراد مرکز بهداشتی درمانی با شاخص های آمار توصیفی آشنایی نداشتند و 22 درصد آنها شاخص ها را درست محاسبه نمودند. 73 درصد کارشناسان نظام اطلاعات سلامت دانش نسبتا خوبی در زمینه آمار توصیفی داشتند و 71 درصد آنها شاخص های بهداشتی را در حد قابل قبول می شناختند.
    بحث و نتیجه گیری
    برای به کارگیری داده ها در تعیین اولویت ها و تصمیم گیری های روزانه، دانش و مهارت کافی در زمینه تعیین نوع داده های موردنیاز، جمع آوری داده ها، تحلیل درست داده ها، انتشار مناسب، تولید دانش و تصمیم گیری مبتنی بر شواهد امری ضروری است.
    کلید واژگان: نظام اطلاعات سلامت, مدیران سلامت, کارشناسان سلامت, دانش و مهارت
    Mustafa Farahbakhsh*, Akram Zakeri
    Background And Objectives
    The goal of health information system is to provide necessary data for decision-making in all levels of health system. For proper use of data, the managers and other staff must have sufficient knowledge and skills about analysis and using data. This study was designed and carried out to assess health staff knowledge and skills about health data management.
    Material And Methods
    This study was performed as a descriptive and cross sectional survey in East Azerbaijan province in 2006. Three groups of managers and district health centers experts, physicians and primary health care providers and district health centers information experts were selected for studying their knowledge and skills in health information management. Data were gathered with self-administered questionnaire. A total number of 32 managers, 260 district staff and 346 primary health care providers were assessed. The staff were selected with multistage sampling. Data were analyzed with SPSS software.
    Results
    According to the results, 41% of descriptive statistics questions and 52% of health indicators calculation questions were answered correctly by managers. These figures were 34% and 43% in health experts group, respectively. None of the health centers staff knew descriptive statistics and 22% of them could calculate health indicators correctly. Results indicated that 73% and 71% of data experts had enough knowledge about descriptive statistics and health indicators, respectively.
    Conclusion
    For using information in daily decision-making, having enough skills about data management such as; sampling, analysis, data distribution methods, knowledge management and evidence-based decisions is necessary.
    Keywords: Health Information System, Knowledge, Health Indicator, Tabriz
  • اکرم ذاکری، مصطفی فرح بخش*
    زمینه و اهداف
    در سال 1975 ایران با همکاری سازمان جهانی بهداشت پروژه تربیت بهورز را در استان آذربایجان غربی شروع کرده و در سال 1977 دولت طرح مراقبت های اولیه بهداشتی را به عنوان سیاست توسعه و گسترش خدمات بهداشتی پذیرفت. شاخص های سلامت در جمعیت روستایی از زیج حیاتی قابل محاسبه است. این مطالعه برای تعیین روند شاخص های سلامت در جمعیت روستایی استان آذربایجان شرقی طراحی و اجرا شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه تحلیلی-گذشته نگر وضعیت شاخصهای سلامت جمعیت روستاییاستان آذربایجان شرقی قابل استخراج از زیج حیاتی خانه های بهداشت، نتایج بررسی های بهداشتی و فرمهای آماری را در فاصله 1388 – 1367 جمع آوری نمود. ده شاخص سلامتی در طول زمان از زیج حیاتی محاسبه و بررسی شد. داده های محاسبه شده در نرم افزار spss 16تحلیل شدند. برای بررسی پراکندگی شاخص ها در سطح استان، توزیع انحراف معیار دو شاخص مرگ نوزادان و درصد زایمان توسط فرد دوره ندیده محاسبه شد.
    یافته ها
    میزان تولد خام از 35.7 در هزار نفر در سال 1367 به 18.36 در هزار نفر در 1388 رسید. باروری کلی از 5.76 در سال 1367 به 1.93 در 1388 رسید. درصد زایمان توسط فرد دوره ندیده از 46.26 درصد در سال 1367 به 0.77 درصد در سال 1388 رسید. میزان مرگ نوزادان از 21.8 در هزار تولد زنده در سال 1367 به 8.12 در هزار تولد زنده در سال 1388 کاهش یافت. میزان مرگ کودکان 12 – 1 ماهه از 31.41 در هزار تولد زنده در سال 1367 به 4.6 در هزار تولد زنده در سال 1388 کاهش یافت. در سال 1388 از هر هزار تولد زنده، 15.23 کودک تا پنج سالگی می میرندکه از اینها 8.12 نفر در دوره نوزادی، 4.6 نفر در دوره 12– 1 ماهگی و 2.45 نفر در دوره 5 – 1 سالگی مردند.
    بحث و نتیجه گیری
    نتایج این بررسی نشان داد که شاخص های سلامت در طول سال های گذشته بهبودی قابل ملاحظه داشتند که نشانه موفقیت برنامه مراقبت های اولیه بهداشتی در سطح استان می باشد. تغییر نیازهای سلامت و گذر اپیدمیولوژیکی سیاستگزاران را ناگزیر از احیای دوباره اصول مراقبت های اولیه بهداشتی و توجه ویژه به بیماری های مزمن و سلامت محیط می کند.
    کلید واژگان: آذربایجان شرقی, شاخص سلامت, جمعیت روستایی, روند
    Akram Zakeri, Mustafa Farahbakhsh*
    Background And Objectives
    In 1975, Iran started the rural health workers (Behvarz) training project in West Azerbaijan province with World Health Organization (WHO) cooperation. In 1977, the government accepted primary health care (PHC) as a main policy to develop the health system. Health indicators in rural population are calculable using Vital Horoscope. This study was designed for assessment of health indicators in rural population of East Azerbaijan.
    Material And Methods
    In this retrospective-analytic study, the rural health indicators were extracted from vital horoscope during 1368-1388. Ten indicators about reproductive health, child mortality and environmental health were assessed. Data were analyzed using SPSS version 16. For assessment of dispersion of the indicators, we used standard deviation for neonatal death rate and unskilled attendance at delivery.
    Results
    In the study period, the crude birth rate was decreased from 35.7 per 1000 to 18.36 /1000. Total fertility rate was 5.76 in 1367 and was declined to 1.93 in 1388. The birth attended by unskilled personnel with a sharp decrease reached to 0.77% from 46.26%. The neonatal mortality decreased from 21.8 in 1000 live births in 1367 to 8.12 in 1388. The 1-12 months children death rate was 31.4 in 1000 and was declined to 4.6. The under 5 year old mortality rate was reached to 2.5 in 1388 from 9.8 in 1367. In 1388, 15.23 of under 5 year old children died in 1000 live births, 8.12 died during neonatal period, 4.6 and 2.45 during infantile and 1-5 year old period, respectively.
    Conclusion
    This study showed that health indicators were improved which is the sign of effectiveness of Primary Health Care programs. Changes in health needs and epidemiological transitions make it necessary to review and reform the PHC content according to new challenges.
    Keywords: Health Indicator, Rural Population, Trend, East Azerbaijan
  • Nikniaz A., Farahbakhsh M., Behdjat H., Zakeri A
    Private and public sector have been partnership for health promotion. Several organizations have been innovation in this respect. It seems that multypotential organizations are more successful than others. This study has performed for determining of weakness and strength points in health cooperative companies. This study has done in tow sections. First all of documents and evaluating checklists gathered and data were extracting. Then descriptive view points of managers and performance officersgathered in data sheets. Based on gathered data they said mostimportant weaknesses were percapita rate, little support of health planners and how to share benefits. Most important strengths that they said were public interest, stakeholder satisfaction, accessibility and quality of services.It seems that improving the health cooperative companies performance can apply by revising the process of provider selection and long term contracts and trend based evaluation.
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال