به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

معصومه بخشایش

  • محمد جواد غروی، ملیحه نوبخت، شهرام خادم وطن، اسحاق بندانی، مونا روزبهانی، معصومه بخشایش، علی صمدی کوچکسرایی
    زمینه و هدف
    انگل های لیشمانیا، در صورت فعال شدن ماکروفاژها قابل فاگوسیت شدن می باشند، این سازوکار با تولید رادیکال های فعال اکسیژن و نیتریک اکساید قابل انجام است، که از طریق ایمونومدولاتور ها صورت می گیرد. دراین مطالعه، تاثیر عصاره آبی سیر بر سلول های J774 آلوده به انگل لیشمانیا ماژور و بیان ژن های iNOS و IFN γ مورد بررسی قرار گرفته است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه آزمایشگاهی سلول های J774 با پروماستیگوت های انگل لیشمانیا ماژور (MRHO/IR/75/ER) مجاور شدند. پس از 72 ساعت، به سلول های آلوده شده، عصاره سیر در 5 غلظت، 25/9، 5/18، 37، 74 و 148 میلی گرم بر میلی لیتر اضافه شد، سپس پرولیفراسیون سلولی با آزمون MTT بررسی شد. پس از 72 ساعت از مجاورت سلول های J774 آلوده به انگل با IC50 سیر، سوپ سلولی جمع آوری شد. RNA توتال این سلول ها استخراج و توسط آزمایش Reverse transcription polymerase chain reaction بیان ژن های IFN γ و iNOS بررسی گردید. از نمونه تیمار نشده با عصاره سیر به عنوان کنترل استفاده شد. تمامی نتایج طی 3 مرحله با آزمون آماری t-student تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    غلظت IC50 عصاره سیر 37 میلی گرم بر میلی لیتر بود. بیان ژن های IFN γ و iNOS با روش RT-PCR نشان داد عصاره سیر با IC50 موجب افزایش بیان ژن های iNOS و IFN γ در سلول های J774 آلوده به لیشمانیا ماژور می شود.
    نتیجه گیری
    با توجه به اهمیت سایتوکاین های ایمنی سلولی در توسعه و ایجاد پاسخ های ایمنی سلولی و با توجه به یافته های فوق، این فرضیه که احتمالا اثر سیر بر ایمنی سلولی ناشی از افزایش سیتوکاین INF γ و فعال شدن ژن iNOS است، تایید می شود.
    کلید واژگان: عصاره آبی سیر, ژن های iNOS و IFN γ, لیشمانیا ماژور, رده سلولی J774
    M.J. Gharavi, M. Nobakht, Sh. Khademvatan, E. Bandani, M. Roozbehani, M.Bakhshayesh, A. Samadi Koochaksaraei
    Background And Objectives
    The protozoa of leishmania lead to cutaneus and visceral leishmaniasis. Activation macrophages phagocyte parasites and this mechanism can be done with production of active radicals oxygen and nitric oxide، That is done through immunomodulator، as a basic process for production of the new drug. In this study، the effect of garlic extract as an immunomodulator on J774 cells infected with Leishmania major and iNOS gene expression and IFNγ has been investigated.
    Materials And Methods
    Leishmania major promastigotes (MRHO/IR/75/ER) were added to the in-vitro cultured macrophages (J774 cells) and these cells were incubated for 72 hours. Various concentrations of garlic extract (9. 25-18. 5-37-74-148 mg/ml) were added to the infected cells. MTT assay was applied for cellular prolifration. After 72 hours of incubation، supernatants were collected and total RNA was extracted from the infected cells. The expression of IFNγ and INOS genes were studied by RT-PCR method. Untreated sample with garlic was used as control. All the experiments were repeated at least three times، and representative results were analyzed. Statistical significance (P < 0. 05) was analyzed by Student’s t-test using SPSS version16.
    Results
    The result of this study، using MTT method showed that، the IC50 concentration of garlic extract was 37 mg/ml. Also the expression of IFNγ and iNOS genes by RT-PCR indicated that garlic extract lead to rise of expression of these genes in the J774 cells infected with L. major.
    Conclusion
    Based on the findings and importance of the cellular immunity cytokines in developing and importance of the responses، the hypothesis that the effect of AGE in cellular immunity is due to rising the IFNγ cytokines and expression of iNOS genes is confirmed.
    Keywords: Aqueous Garlic Extract (AGE), IFNγ, iNOS genes, Leishmania major, J774 cell line
  • مهدی شکرآبی، بهاره لاریبی، امیر حسن زرنانی، مجید غفارپور، مژده قبایی، ثمیله نوربخش، معصومه بخشایش
    زمینه و هدف
    مولتیپل اسکلروز (MS) شایعترین بیماری التهابی سیستم عصبی مرکزی می باشد که در آن طی یک روند خودایمنی، غلاف میلینی فیبرهای عصبی از بین می رود. در این بیماری لنفوسیت های CD4+ T بویژه زیر گروه TH1 در تخریب بافت عصبی نقش مهمی ایفا می کنند. با توجه به نقش احتمالی ویروس اپشتاین بار در اتیولوژی و پاتوژنز بیماری MS، هدف از این مطالعه بررسی ارتباط سطح آنتی بادی های ضد ویروس اپشتاین بار (EBV) با تولید سایتوکاین های TH1و TH2 می باشد.
    روش بررسی
    در 68 بیمار مبتلا به مولتیپل اسکلروز در مراحل مختلف بیماری و 20 نفر از افراد سالم بعد از گرفتن نمونه خون وریدی سطح آنتی بادی های ضد EBNA-1 و VCA از ویروس EBV به روش الایزا در پلاسما اندازه گیری گردید. سپس سلول های تک هسته ای خون محیطی (PBMC) به کمک فایکول جدا شد. PBMC به دست آمده پس از کشت، توسط PHA تحریک و سطح سایتوکاینهای IFN-γ، IL-12 و IL-4 در مایع رویی کشت سلول به روش الایزا تعیین گردید. تحلیل آماری داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS (version 16) صورت گرفت. جهت مقایسه مقادیر سایتوکاینها آزمون آماری پارامتریک t-test و برای مقایسه مقادیر EBNA-1 و VCA آزمون غیرپارامتریک Mann-Whitney بکار گرفته شد. همچنین برای بررسی ارتباط بین متغیرها از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. 05/0P < معنی دار در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    میانگین سطح آنتی بادی های ضد EBNA-1 و VCA در بیماران مبتلا به MS نسبت به افراد سالم افزایش معنی داری داشت (به ترتیب 04/0=P و 001/0=P). میانگین غلظت IFN-γ، IL-12 و IL-4 نیز در بیماران به طور معنی داری بیش از افراد سالم بود (به ترتیب 001/0=P، 002/0=P و 005/0=P). همچنین نسبت سایتوکاین های IL-4/ IFN-γو IL-4/ IL-12 در بیماران بیش از افراد سالم بود ولی این افزایش معنی دار نبود (05/0P>). بین سطح آنتی بادی های ضد EBNA-1 و VCA با تولید IL-12 ارتباط معنی داری وجود داشت (به ترتیبP 02/0=27/0 = و 04/0=P، 25/0=r). در حالیکه ارتباطی میان افزایش سطح آنتی بادی های ضد اپشتاین بار ویروس با تولید سایتوکاین های IFN-γ و IL-4 در بیماران مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    با توجه به ارتباط معنی دار بین سطح آنتی بادی های ضد ویروس اپشتاین بار با تولید IL-12 در بیماران مبتلا به MS و نقش این سایتوکاین در هدایت پاسخ های ایمنی به سمت التهاب و سلول های TH1، این یافته ها پیشنهاد می کند که ویروس اپشتاین بار می تواند نقش مهمی در اتیولوژی بیماری MS ایفا کند.
    کلید واژگان: اپشتاین بار ویروس, مولتیپل اسکلروز, سایتوکاین
    M. Shekarabi, B. Laribi, A.H. Zarnani, M. Ghaffarpour, M. Ghabaee, S. Nourbakhsh, M. Bakhshayesh
    Background and Aim
    Multiple sclerosis(MS) is the most common inflammatory disease of central nervous system which is caused by an autoimmune process leading to destruction of myelin sheath. In this disease, CD4+ T–lymphocytes, mostly of TH1 phenotype, play important roles in destruction of neuronal tissues. Because of the probable etiologic participation of EBV virus in immunopathogenesis of MS, the aim of this study was to evaluate the relationship between serum levels of anti-Epstein Barr virus antibodies and production of TH1 and TH2 cytokines.Patients and
    Method
    A descriptive study was performed on 68 MS patients in different stages of the disease and 20 healthy individuals. Blood samples were taken and plasma levels of anti-EBNA-1 and VCA antibodies were determined by ELISA method. Then, peripheral blood mononuclear cells (PBMC) were isolated by Ficoll Hipaque separation and stimulated with PHA in optimal culture conditions. Concentrations of IFN-γ, IL-12 and IL-4 in culture supernatants were then measured by ELISA. Statistical analysis was performed by using SPSS version 16. Mann-Whitney, t-test,and Pearson correlation coefficient were used to compare the variables and find the correlation between them. P<0.005 was considered statistically significant.
    Results
    The mean levels of anti EBNA-1 and VCA antibodies were significantly higher in patients compared to controls (P=0.04, P=0.001 respectively). Concentrations of IFN-γ, IL-4 and IL-12 were also significantly higher in MS patients than healthy individuals (P=0.001, P=0.005, p=0.002 respectively). Although the ratios of IFN-γ to IL-4 and IL-12 to IL-4 were higher in MS patients than healthy individuals, this increase did not reach a significant level (P>0.05). A statistically significant correlation was found between anti EBNA-1 and VCA antibodies and IL-12 production (P =0.02, r=0.27& P=0.04, r=0.25 respectively) whereas no significant correlation was found between these antibodies and production of IFN-γ and IL-4 in MS patients.
    Conclusion
    The significant correlation between the level of anti-Epstein Barr virus antibodies and IL-12 production in MS patients implies the probable role of this cytokine in skewing immune responses toward TH1 phenotype. It is possible that this putative viral agent in combination with other etiological agents is involved in the etiology and progression of the disease.
    Keywords: Epstein Barr Virus, Multiple Sclerosis, Cytokine
  • شهرام خادم وطن، محمد جواد غروی، لامع اخلاقی، هرمزد اورمزدی، کاظم موسوی زاده، علی صمدی، رامتین حدیقی، جاسم ساکی، معصومه بخشایش
    زمینه و هدف

    شناسایی مکانیسم اثر داروهای به کارگرفته شده در درمان لیشمانیازیس احشایی در تایید روش درمانی نقش بسزایی دارد. یکی از موارد ایجاد اثرات جانبی داروهای رایج نظیر گلوکانتیم، اثر مستقیم دارو بر سلول ها و ایجاد نکروز سلولی می باشد. در صورتی که دارویی بتواند به جای ایجاد نکروز انگل لیشمانیا را با القای آپوپتوز از بین ببرد میتوان عنوان کرد که آن دارو موثرتر می باشد. در این مطالعه هدف بررسی اثر القایی آپوپتوزیس و مکانیسم های مرگ سلولی توسط داروی میلتوفوسین بر عامل مولد لیشمانیوز احشایی سویه استاندارد ایران بود. روش تحقیق: اثر سیتوتوکسیک میلتوفوسین بر روی انگل توسط روش MTT انجام شد. مراحل مختلف القای آپوپتوزیس پروماسیتگوتها با استفاده از فلوسیتومتری بررسی شد. به طور خلاصه 105×1 پروماستیگوت لیشمانیا اینفانتوم مجاور شده با دوز IC50 میلتوفوسین و سلول های کنترل به بافر بایندینگ همراه با کنژوگه FITC - انکسین V و پروپیدیوم یدید (PI) اضافه شد. سلول ها در دستگاه فلوسایتومتری بررسی و نتایج با استفاده از برنامه Cellquest آنالیز شد. همچنین پروماستیگوت های لیشمانیا در زیر میکروسکوپ از نظر مورفولوژی و اندازه بررسی گشت.

    یافته ها

    IC50 داروی میلتوفوسین با استفاده از تست MTT، μmol 8-7 به دست آمد. پس از 24 ساعت انکوباسیون 22% از سلول های مواجه شده با دوزIC50 میلتوفوسین دچار مرگ آپوپتوتیک شدند در حالی که این مقدار در گروه کنترل 2% بود. پس از زمان 48 ساعت درصد سلولهای دچار آپوپتوزیس (Anexin-V FITC مثبت) افزایش یافت (80%) اما تغییری در گروه کنترل مشاهده نشد.

    نتیجه گیری

    در ابتدا تصور می شد آپوپتوزیس فقط در جانوران پرسلولی انجام می شود. اما در مطالعات اخیر ثابت شده که پروسه مرگ برنامه ریزی شده در ارگانیسم های یوکاریوتیک تک سلولی نظیر جنس لیشمانیا نیز انجام می گیرد. مطالعه مسیر مرگ سلولی و مکانیسم القا و این که آیا میلتوفوسین مستقیما بر ارگانیسم اثر می گذارد و یا موجب تولید واسطه های ایجاد آپوپتوزیس می شود در تعیین استراتژی درمانی موثر بسیار مهم است.

    کلید واژگان: لیشمانیا اینفانتوم, مرگ سلولی, میلتوفوسین
    Dr. Sh. Khademvatan *, Dr. Mj. Gharavi, Dr. L. Akhlaghi, Dr. H. Oormazdi, Dr. K. Mousavizadeh, Dr. A. Samadi, Dr. R. Hadighi, Dr. J. Saki, Miss M. Bakhshayesh
    Background And Aim

    Discovering the drug mechanisms in visceral leishmaniasis is very important to confirm treatment methods. The direct effect on the cell membrane and induction of necrosis are the causes of side-effects in conventional drugs like Glucantime. Therefore, if a drug induces apoptosis but not necrosis in leishmania, we could conclude that the drug is more effective. The aim of this study was the assessment of miltefosine on cell death mechanisms and the apoptosis of standard strain of lishmania infantum in Iran.

    Materials And Methods

    The cytotoxic effect of miltefosine was studied with colorimetric assay (MTT) and the promastigotes apoptosis was studied with flow cytometry. In summary, 105 leishmania infantum promastigotes treated with IC50 dose of miltefosine, and control cells were added to binding buffer with FITC conjugate, annexin V and propidum iodide (PI). The cells were studied with flowcytometry and the results were analyzed with cell quest program. Morphology and cell size of promastigote were studied.

    Results

    IC50 of Miltefosine were calculated 7-8 μmol. After a 24-hour incubation of treated cells with miltefosine, 22% were annexin-V FITC positive but only 2% of control cells were annexin-V FITC positive. After 48 hours the percent of apoptotic cells increased (80% annexin-V FITC) whereas no change was detected in control group.

    Conclusion

    Initially, it was assumed that apoptosis emerged with metazoan. Recently, several studies have demonstrated that a process of apoptosis also operates in eukaryotic organisms including various species of leishmania. Studying the precise mechanism of cell death pathway and induction of death in leishmania treated with miltefosine is very important for planning effective treatment strategies.

  • فرهاد ذاکر، محمدحسین محمدی، احمد کاظمی، معصومه بخشایش
    زمینه و هدف
    اساس مولکولی لوسمی میلوئیدی حاد Awte Myeloid Leukemia AML))، موتاسیون در ژن های تنظیم کننده تکثیر و تمایز سلولی می باشد. جهش در ژن گیرنده تیروزین کینازی FLT3 از شایع ترین جهش های ایجادشده در AML می باشد که موجب تکثیر و بقاء غیرطبیعی سلول های لوکمیک می شود. وجود جهش تضاعف توالی داخلی ITD (Internal Tandem duplication) و همچنین جهش نقطه ای D835 ژنFLT3 یک پیش اگهی بد را به همراه دارند. هدف از این مطالعه تشخیص و تعیین فرکانس این جهش ها در بیماران مبتلا به AML بود.
    روش بررسی
    101 بیمار مبتلا به AML با روش مشاهده ای- توصیفی از نظر جهش ITD در اگزون 11 و 12 و اینترون 11و جهش نقطه ای D835 در اگزون20 ژن گیرنده FLT3 با استفاده از تکنیک PCR (Polymerase chain reaction) مورد مطالعه قرار گرفتند. جهش ITD بعد از حرکت باند حاصل از PCR ژن گیرنده FLT3 روی ژل آکریلامید 8%، و مقایسه با مارکر بر روی این ژن مشخص گردید. در مورد جهش نقطه ای D835، بعد از PCR روی DNA ژنومیک این بیماران، محصولات به دست آمده با استفاده از آنزیم محدودالاثر ECORV و تکنیک RFLP (Restriction Fragment Length Polymorphism) مورد مطالعه قرار گرفتند.
    یافته ها
    جهش ITD در 18% مبتلایان به AML مورد مطالعه، مشاهده گردید که برای زیرگروه های مختلف طبقه بندی FAB این نتایج متفاوت بود. 6% هم، جهش نقطه ای D835 داشتند که توزیع آن ها در زیرگروه های مختلف FAB یکسان نبود.
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که جهش های ژن گیرنده FLT 3، درصد قابل توجهی از بیماران مبتلا به لوسمی میلوئیدی حاد را شامل می شود که می توان با تشخیص مولکولی این جهش ها قبل از شروع درمان، در مورد پروتکل درمانی صحیح تصمیم گرفت.
    کلید واژگان: لوسمی میلوئیدی حاد, ژن گیرنده تیروزین کینازیFLT3, تضاعف توالی داخلی, اسید آسپارتیک (D835), واکنش زنجیره ای پلیمراز
    F. Zaker, M.H. Mohammadi, A. Kazemi, M. Bakhshayesh
    Background And Aim
    Molecular basis of Acute Myeloid Leukemia (AML) involves mutations in regulatory genes of cellular proliferation and differentiation.Mutation in tyrosine kinase receptor gene of FLT3 occurs in high frequency in AML, resulting in proliferation and abnormal survival of leukemia cells. Mutations in Internal Tandem Duplication (ITD) and D835 of FLT3 gene are associated with poor prognosis. The aim of this study was to diagnose and determine the frequency of this mutation in AML.
    Materials And Methods
    This descriptive - observational study was performed on 101 AML patients for mutations in exon 11,12 and interon 11 of ITD and D835 mutation in exon 20 of FLT3 receptor gene using PCR. Mutation in ITD was observed using PCR products run on acrylamid gel 8% and compared to marker. PCR products of D835 mutation on genomic DNA were studied using ECORV restriction enzyme and RFLP technique.
    Results
    ITD mutation was observed in 18% of AML studied patients with differences in subgroups of FAB. Also 6% of the patients showed D835 mutation with difference in subgroups of FAB.
    Conclusion
    This study revealed that mutations in FLT3 gene occurr in substantial number of AML patients. Therefore, molecular diagnosis of these mutations prior to treatment leads to a better decision making for the therapeutic protocol.
    Keywords: AML (Acute Myeloid Leukemia), FLT, 3 (Fms Like Tyrosin kinase, ITD (Internal Tandem Duplication), D835 (Aspartic Acid 835), PCR (Polymerase Chain Reaction)
  • منصوره سلیمانی، مهدی مهدی زاده، معصومه بخشایش، سارا سلیمانی، پروانه طباطبایی
    هدف
    تا به حال درمان دارویی موثری برای پیشگیری از کاهش تعداد نورونی بعد از سکته مغزی مشخص نشده است. در مطالعه حاضر اثر تنظیم کننده های کانالهای میتوکندری بر تعداد نورونهای کورتکس مغز رت و فعالیت نورولوژیکی بعد از ایسکمی ریپرفیوژن بررسی شده است.
    مواد و روش ها
    دررتهای نژاد ویستار یک هفته بعد از تجویز داروهای تنظیم کننده کانالهای پتاسیمی چهار رگ اصلی خون دهنده به مغز به مدت 15 دقیقه مسدود و سپس پرفیوژن برقرار شد.24 ساعت بعد از ریپرفیوژن سطح هوشیاری و اعمال حرکتی توسط متد Lemay و Tarloe به ترتیب ارزیابی گردید، همچنین با استفاده از رنگیآمیزی کریزل ویولت و میکروسکوپ نوری تعداد کل سلولها و سلولهای نرمال در کورتکس پریتال بررسی شد و نتایج توسط نرم افزار ANOVA انالیز شد.
    یافته ها
    جمعیت نورونی نرمال در گروه هایی که دیازوکساید به عنوان بازکننده طبیعی پتاسیم داده شد در مقایسه با گروه کنترل به طور معنی داری افزایش یافت.
    نتیجه گیری
    شمارش سلولی و ارزیابی نورولوژیکی در In vivo وابسته به دوز تنظیم کننده کانال های پتاسیم وابسته به ATP هستند. نتایج ما نشان داد که استفاده از دیازوکساید بقای نورون ها را در صدمات مغزی ناشی از ایسکمی ریپرفیوژن افزایش می دهد.
    کلید واژگان: باز کننده کانال پتاسیمی میتوکندری وابسته به ATP, ایسکمی, ریپرفیوژن
    M. Mehdizadeh, P. Tabatabaie, M. Soleymani, M. Bakhshayesh, S. Soleymani
    Purpose
    So far there is no effective drug therapy to prevent neuronal loss after brain stroke. In the present study we studied effects of The Mitochondrial K-ATP channel regulators on neuronal cell population and neurological function after ischemia reperfusion in the rat.
    Materials And Methods
    Rats temporarily subjected to four vessels occlusion for 15 minutes followed by 24 hours reperfusion with or without K-ATP channel regulators. Neurological assessment was conducted after 24h reperfusion by consciousness scoring and motor function according to the methods reported by Lemay and Tarloe.After tissue processing and crysel violet staining total and normal cell number was assessed in parietal cortex.Data was analyzed by ANOVA software.
    Results
    The normal cell count of neuronal population significantly increased in the K-ATP channel opener (Diazoxide) treated ischemia-reperfusion group compared with the control group. Cell count and neurological function scores were dependent to dose of K-ATP channel regulators in vivo.
    Conclusions
    Our results showed that Diazoxide treatment leads to better preservation of cortical neurons in rat.
    Keywords: K, ATP Channel openers Ischemia reperfusion Injury
  • مهرداد هاشمی، سیدعلی قرشی، کاظم پریور، عبدالخالق دیزجی، مهدی شمس آرا، یوسف دوستار، معصومه بخشایش
    سابقه و هدف
    آپوپتوزیس یا مرگ سازمان یافته، اصلی ترین مکانیسم در تکامل و هوموستاز بافت های بالغ در جهت حذف سلول های غیر ضروری است که القای آن روشی موثر در درمان سرطان می باشد.. هدف این مطالعه بررسی القای آپوپتوزیس پروتئینVP2 کلون شده از ژنوم بورس عفونی بر سلول های سرطانی لنفوسیتی B انسان می باشد.
    روش بررسی
    در این تحقیق پس از کلونینگ ژن VP2 در داخل مخمر پیکیا پاستوریس، پروتئین بیان گردید. توان حیاتی سلول ها با روش MTT ارزیابی شد. سپس اثر پروتئین VP2 بر سلول های سرطانی لنفوسیتی B انسان با رنگ آمیزی Hoechst و فلوسایتومتری مورد سنجش قرار گرفت.
    یافته ها
    در روش MTT سلول های سرطانی لنفوسیتی B انسان در غلظت های 1 و 5 میکروگرم، مرگ سلولی معنی داری را نسبت به گروه های شاهد نشان دادند (01/0>p). با رنگ آمیزی Hoechst اجسام آپوپتوتیک مشخص گردید و با ارزیابی فلوسایتومتری، 48 ساعت زمان مناسبی برای القای آپوپتوز بود.
    نتیجه گیری
    در این بررسی برای اولین بار مشخص گردید، پروتئین حاصل از کلونینگ ژن VP2 از ویروس IBDV قادر است به تنهایی در محیط خارج از بدن بر سلول های سرطانی لنفوسیت B آپوپتوزیس را القا نماید.
    کلید واژگان: کلونینگ, آپوپتوزیس, ژن VP2, سلول های سرطانی لنفوسیتی B انسان
    Mehrdad Hashemi, Seyed Ali Gharashi, Kazaem Parivar, Abdolkhalegh Dizaji, Mehdi Shamsara, Yousof Doustar, Masoumeh Bakhshayesh
    Background
    Apoptosis or programmed cell death (PCD) is an important mechanism in both development and homeostasis in adult tissue for the removal of superfluous cells, while its induction is an effective therapeutic approach for cancer. The aim of the present study was to evaluate the effect of cloned gene-related protein Vp2 of infectious bursal disease virus in human lymphoma B cells.
    Material And Methods
    In present study after cloning the Vp2 gene in Pichia pastoris system, the Vp2 protein was expressed. Cellular vital capacity was determined by MTT. Then effect of Vp2 protein in human lymphoma B cells was examined by Hoechst staining and flowcytometry techniques, respectively.
    Results
    During MTT, human lymphoma B cell lines revealed to have a meaningful apoptosis at 1mg and 5mg protein concentrations when compared with controls (p<0.01). Apoptotic bodies appeared by Hoechst staining apoptosis was induced suitably after 48 hours by flowcytometry assay.
    Conclusion
    The present study is the first study that has revealed the gene-related protein Vp2 induced apoptosis in human lymphoma B cells in vitro.
  • منوچهر صفری، ملیحه نوبخت، ناهید رهبر، فریده قاضی، محمدتقی جغتایی، معصومه بخشایش
    سابقه و هدف
    چشم یکی از مهم ترین ارگان های بدن می باشد. در بیماری های فراوانی، آسیب به سلول های حساسه فتورسپتور وارد می شود. در حال حاضر بیش از یک صد جهش ژنتیکی وجود دارد که می تواند موجب آسیب به فتورسپتورها گردد. با استفاده از کشت و تمایز سلول های پرتوان بنیادی می توان در درمان این بیماری ها نقش مهمی داشت. هدف این تحقیق تمایز سلول های پرتوان بنیادی هیپوکامپ به سلول های فتورسپتور استوانه ای می باشد تا در آینده بتوان آن ها را در افراد نابینا جایگزین نمود.
    مواد و روش ها
    در این تحقیق از جنین 18 روزه موش نژاد اسپراگوداولی استفاده شد. در روز 18، مادر سزارین گردید و مغز جنین ها خارج و سپس مغزها بلافاصله داخل محلول(HBSS) Hanks balance salt solution قرار داده شد. با استفاده از روش Banker هیپوکامپ ها جدا و با استفاده از روش Fishbach سلول های آن مجزا گردید و در داخل فلاسک 25cm2 کشت داده شد. بعد از 3 روز سلول ها با استفاده از تریپسین از کف فلاسک ها کنده و در دو مقدار با دانسیته بالا 2×105 و دانسیته پایین 2×104 سلول، در داخل پلیت 6 خانه قرار داده شد. قبل از انتقال سلول ها به داخل پلیت، کف یک ردیف از ول های پلیت با Poly L-lysine و ردیف دیگر با آستروسیت های غیرفعال کت گردید. به مدت 4 روز سلول ها در محیط کامل DMEM/F12 و FBS10% نگه داری و سپس به مدت 6 روز دوزهای متفاوت All trans retinoic acid (ATRA) و 9cis-RA به هر ول اضافه گردید. در پایان با استفاده از منوکلونال آنتی بادی آنتی اپسین و آزمون آماری ANOVA سلول ها بررسی شدند.
    یافته ها
    بعد از 6 روز در محیط کشت بودن دوز 100nM از 9cis-RA و 500nM از ATRA بیش ترین سلول های تمایر یافته مشاهده شد. اما تعداد سلول های تمایز یافته در دوز 100nM از 9cis-RA بیش تر از دوزهای دیگر بوده است. در پلیت هایی که از دانسیته کم سلولی استفاده شد، تمایز سلولی کم تر بود. در پلیت های با پوشش پلی لیزین تمایزی مشاهده نگردید و تمایز فقط در بسترهای آستروسیتی وجود داشت.
    نتیجه گیری
    یافته های فوق نشان می دهد که بستر آستروسیت و فاکتورهای خارجی مانند ایزومرهای اسید رتینوییک، قابلیت تمایز سلول های بنیادی هیپوکامپ به سلول های مشابه فتورسپتور را خواهند داشت.
    کلید واژگان: اسید رتینوییک, هیپوکامپ, فتورسپتور, رات, سلول های بنیادی
    M. Safari, M. Nobakht, N. Rahbar, F. Ghazi, M. ÞÞt. Goghataee, M. Bakhshayesh
    Introduction
    Vision is one of the most important organs in the body. Damage to this organ causes a severe disability in humans. In retinitis pigmentosa, the degeneration of photoreceptors causes blindness. So far, more than 100 mutations have been detected in photoreceptors, which they result in opsin malfunction. The aim of present study is to differentiate the hippocampal stem cells of rat to the rod photoreceptors.
    Materials and Methods
    Stem cells of the hippocampus were obtained from rat embryos, 18 days of age (E18). Pregnant female rats were killed and the head of their embryos were separated. Then, the embryos’ hippocampus was removed according to Banker’s method. Hippocampal cells were dissociated by Fish Bach’s method. The cells were cultured in flasks (25cm2). After 3 days, the cells were isolated by trypsin, counted using trypan blue and hemocytometer. Cell suspensions were prepared in two cell concentrations; high (2×105cells/l) and low (2×104 cells/l) concentration, then, cultured using DMEM/F12 supplemented with fetal bovine serum 10% (FBS) in six wells plates. Prior to culture of the cells, the first and second row of plates were coated with poly L-lysine and inactivated astrocytes, respectively. Following incubation of the plates at 37C for 4 days, different concentrations of All Transe Retinoic Acid (ATRA) and 9–CIS RA were added daily for 6 days, and finally immunocytochemistery was carried out using anti-opsin monoclonal antibody.
    Results
    The results of current study showed that the plates, which are respectively treated with ATRA and 9-CIS RA in a concentration of 500nM and 100nM for 6 days had the most differentiated cells. In addition, maximum differenced cells were observed with 100nM of 9-Cis RA. The differentiated cells were detected in wells, which were only coated with inactivated astrocytes in either a high or low concentration of cell suspension.
    Conclusion
    These findings indicated that inactivated astrocytes as a feeder layer and extrinsic factors such as (ATRA) and 9–Cis RA increase differentiation of hippocampal stem cells into rod photoreceptors.
  • مونا فرهادی، کاظم پریور، علی محمد شریفی، سیروس زینلی، سیدهادی موسوی، معصومه بخشایش
    سابقه و هدف
    هیپرگلیسمی که تحت شرایط دیابتیک اتفاق می افتد موجب نقایص متعددی از جمله، نوروپاتی، نفروپاتی و رتینو پاتی می گردد. هنوز اطلاعاتاندکی درباره اثر مستقیم سمیت گلوکز روی سلول های نورونی در دست است.
    روش بررسی
    در این تحقیق ابتدا توان حیاتی سلول ها توسط روشMTT ارزیابی شد و غلظتهای مختلف گلوکز و سپس نقش پروتئین Bax در القا آپپتوزسلول های PC12 به عنوان یک مدل آزمایشگاهی از سلول های نورونی مورد آزمایش قرار گرفت. اثرات غلظتهای مختلف گلوکز توسط رنگ Hoechst و میزان دو پروتئین Bax و Bcl 2 مداخله کننده در اپپتوز بوسیله روش وسترن بلاتینگ مورد سنجش قرار گرفتند.
    یافته ها
    در روشMTT سلول ها در زمان48، 72و 96 ساعت مرگ سلولی معنی داری را نسبت به گروه های کنترل نشان دادند (P<0.01).غلظت 13.5 mg/ml گلوکز غلظت موثر و 72 ساعت زمان مناسب برای القا آپپتوز در این سلول هااست. نتایج وسترن بلات نشان داد که بیان پروتئین Baxدر سلولهای تحت افزایش گلوکز به مدت 72 ساعت،به میزان معنی دارینسبت به گروه کنترل افزایش دارد. همچنین نسبت بین این دو پروتئین Bax / Bcl 2 نیز افزایش معنی داری را نشان دادP <0.01)).
    نتیجه گیری
    افزایش گلوکز موجب القا آپپتوز در سلولهای PC12 در مسیر داخلی می گردد. در این میان پروتئین Bax نقش مهمی ایفا می کند.
    کلید واژگان: سمیت گلوکز, آپپتوز, سلول PC12, پروتئین Bax, Bcl2
    Farhadi M., Parivar K., Sharifi Am, Zeinali S., Mousavi Sh, Bakhshayesh M
    Background
    In diabetics, hyperglycemia is associated with neuropathy, nephropathy, and retinopathy. However, direct toxic effects of glucose on neurons are still largely unknown.
    Materials And Methods
    Firstly, cellular vital capacity was determined by MTT. Then, effects of different glucose concentrations and the role of Bax protein-induced apoptosis in PC12 cells was examined by Hoechst staining and western blotting techniques, respectively.
    Results
    During MTT, cells revealed to have a meaningful apoptosis at hours 48, 72, and 96 when compared with controls (p<0.01). Apoptosis was induced suitably at a glucose concentration of 13.5mg/dl after 72 hours. Western blotting showed a significant expression of Bax protein in PC12 cells treated with increased glucose concentrations for 72 hours.
    Conclusion
    Increment in glucose concentration may induce apoptosis in PC12 cells. This process occurred under the intense influence of Bax protein.
  • منوچهر صفری، ملیحه نوبخت، ناهید رهبر، فریده قاضی، محمدتقی جغتایی، معصومه بخشایش
    سابقه وهدف
    سلول های بنیادی،سلول هایی چند استعدادی می باشند که از نواحی متفاوتی از بدن یک موجود زنده استخراج می گردند. این سلول ها در محیط کشت با استفاده از فاکتورهای متفاوت رش و لایه تغذیه کننده سلولی قابلیت تکثیر و تمایز برای مدت زمان طولانی را دارا می باشند لایه تغذیه کننده سلولی آستروسیت که با استفاده از فاکتور سیتوزین آرابینوزید غیر فعال گردیده قابلیت تمایز سلول های بنیادی کشت داده در سطح خود را به دیگر سلول ها دارا می باشد0 هدف اطلی این پژوهش تمایز سلول های بنیادی هیپوکامپ با استفاده ازاین لایه مغزی و فاکتورهای رشد اسید رتینوئیک وایزومر آن 9- RAcis به سلول های تولید کننده اپسین است.
    مواد و روش ها
    در این تحقیق ازجنین 18 روزه موش نژاد اسپراگوداولی استفاده شد0 در روز 18 مادر سزارین و مغز جنینها خارج بلافاصله داخل محلول HBSS قرار داده شد سپس با استفاده از روش Banker هیپوکامپ ها را جدا شد و با روش Fishbach سلولهای آن جداگردید. سلولهای به دست آمده در داخل فلاسک 25cm2 کشت داده شد، بعد از 3 روز سلولها را با استفاده از تریپسین از کف فلاسک جدا ودر دو مقدار با دانسیته بالا200000 و دانسیته پائین 20000 سلول در داخل پلیت 6 خانه، کشت داده شد منتها قبل از انتقال سلولها کف رولهای پلیت را یک ردیف با Poly L lysin و ردیف دیگر را با آستروسیتهای غیر فعال پوشش دادیم. مدت 4 روز سلولها در محیط کامل DMEM/F12 و %10 FBS نگهداری نموده و سپس به مدت 6 روز دوزهای متفاوتATRA و RAcis-9 به چک های پلیتهااضافه گردید.در پایان با استفاده از منوکلونال آنتی بادی سلولها بررسی شدند.
    یافته ها
    بعد از مدت6 روزاضافه کردن فاکتورهای فوق به سلول های موجود درهر چاهک پلیت محیط کشت بودن دوز100nM از9 -RAcis و 500nM از ATRA بیشترین سلولهای تمایز یافته به دست آمد و در پلیتهائی که ازبستر پلی ایزین به عنوان لایه مغزی استفاده شدتمایزی مشاهده نگردید. همچنین تمایزدردانسیته سلولی بیشتر از دانسیته پایین بوده است.
    نتیجه گیری
    بستر آستروسیت و فاکتورهای خارجی مانندایزومرهای اسید رتینوئیک قابلیت تمایز سلولهای بنیادی هیپوکامپ به سلول های تولید کننده اپسین را دارا می باشند.
    کلید واژگان: اسید رتینوئیک, رات, سلولهای بنیادی, فتورسپتور, هیپوکامپ
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال