به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

معصومه حسنی طباطبایی

  • زهره مرادی، معصومه حسنی طباطبایی، ابوالفضل فاتح، محمد جواد ترکمانی، لادن رنجبر عمرانی، سارا ولی زاده*
    زمینه و هدف
    باکتری استافیلوکوکوس اورئوس مقاوم به متی سیلین (MRSA) از عوامل مهم عفونی در مطب های دندانپزشکی می باشد. هدف از این مطالعه بررسی اثر سه ماده ضد عفونی کننده شایع در محیط دانشکده و مراکز درمانی دانشگاه، MicroZed، Aseptoman و Decosept بر باکتری استافیلوکوکوس اورئوس مقاوم به متی سیلین در چهار زمان متفاوت بود.
    روش بررسی
    در این تحقیق اثر سه ماده ضد عفونی کننده دست Aseptoman، Microzed و Decosept روی استافیلوکوکوس اورئوس مقاوم به متی سیلین سوش استاندارد USA300: ATCC® BAA-1717TM، به این ترتیب مورد بررسی قرار گرفت که پس از تعیین هویت سویه استاندارد MRSA با روش های بیوشیمیایی و مولکولی و آنتی بیوگرام، باکتری در مجاورت با سه ماده ضد عفونی کننده در چهار زمان 15، 30، 60 و 90 ثانیه قرار داده شد و سپس کشت آن ها در محیط مولر هینتون آگار و در دمای 37 درجه سلسیوس به مدت 24 ساعت انجام شد. سپس CFU/ml ظروف کشت محاسبه شده و طبق استانداردها وجود اثربخشی و بهترین زمان اثربخشی سه ماده گزارش و مقایسه شدند.
    یافته ها
    سه ماده ضد عفونی کننده در همه غلظت ها، مورد بررسی در تحقیق، در حداقل زمان ممکن (15 ثانیه و همچنین سایر زمان ها) تاثیر قابل توجهی در جلوگیری از رشد باکتری استافیلوکوکوس اورئوس داشتند، به طوری که در تمامی پلیت های سه ماده مورد بررسی، میزان رشد باکتری صفر محاسبه شد.
    نتیجه گیری
    سه ماده ضد عفونی کننده MicroZed، Aseptoman و Decosept در غلظت ارائه شده شرکت هایشان در حذف باکتری استافیلوکوکوس اورئوس تفاوتی از لحاظ قدرت نداشتند.
    کلید واژگان: استافیلوکوکوس اورئوس مقاوم به متی سیلین, MRSA, ضد عفونی, مواد ضد عفونی کننده دست
    Zohreh Moradi, Masumeh Hasani Tabatabaei, Abolfazl Fateh, Mohammad Javad Torkamani, Ladan Ranjbar Omrani, Sara Valizadeh*
    Background and Aims
    Methicillin-resistant Staphylococcus Aureus (MRSA) is an important infection source in dentistry for different disinfectants to be used to prevent its transmission. Furthermore, a variety of chemical disinfectants are developed to remove bacterial infections from the dental care workers' hands and claims are made regarding their superiority in infection control, although all requires scientific investigations. The aim of present study was to compare the effects of chemical hand-disinfectants Micro Zed HD, Aseptoman and Decosept on MRSA (methicillin resistant staphylococcus aureus) in different periods of time.
    Materials and Methods
    In this experimental study, the antibacterial efficacy of three hand-disinfectants on standard strain of MRSA (USA300: ATCC® BAA-1717™) was evaluated according to European standard of evaluating antiseptics (EN 1040:2005 CSN EN). First we prepared a 0.5 Mc Farland (108 CFU/ml) suspension of MRSA, and exposed to three disinfectants for 15, 30, 60 and 90 seconds. Then, they were transferred to separate plates of Mueller-Hinton medium and incubated in 37◦C for 24 hours. The plates were compared then with control plate to evaluate the efficacy of materials on bacteria by calculating the CFU/ml of plates.
    Results
    Three hand-disinfectants evaluated in this study had the maximum anticabterial effect on MRSA in the minimum time of exposure (15 seconds), and we found no trace of growth in any plates.
    Conclusion
    The three hand-disinfectans (MicroZed HD, Aseptoman and Decosept) in the concentration suggested by their companies, showed no difference in efficacy to remove MRSA from hands.
    Keywords: Methicillin-Resistant Staphyloccous Aureus, MRSA, Disinfection, Hand disinfectant
  • مهدی عباسی، عقیل رحمانی، لادن رنجبر عمرانی، زهره مرادی، معصومه حسنی طباطبایی، سارا ولی زاده*
    زمینه و هدف
    رنگ یکی از مهم ترین و پیچیده ترین اجزا در دندانپزشکی زیبای است. تطابق رنگ دندان با ترمیم از سخت ترین کارها در دندانپزشکی ترمیمی محسوب می شود. یکی از جنبه های مهم آموزش دندانپزشکی آموزش و فراگیری تطابق رنگ است. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر روش آموزش بر بهبود توانایی تعیین رنگ توسط دانشجویان دندانپزشکی بود.
    روش بررسی
    در این طرح 40 نفر از دانشجویان دوره بالینی دندانپزشکی شرکت داشتند که به طور تصادفی در دو گروه قرار گرفتند. گروه اول به طور حضوری و عملی مورد آموزش روش های تطابق رنگ های دندانی قرار گرفتند. در گروه دوم از جزوه آموزشی جهت آموزش استفاده شد. از دانشجویان هر گروه قبل، بعد و همچنین پس از 1 ماه خواسته شد که با استفاده از سری تعیین رنگ ویتا کلاسیک، به تعیین رنگ نمونه ها بپردازند. ارزیابی توانایی تعیین رنگ توسط دانشجویان، با آزمون Pearson Chi-Square با حجم نمونه 18 یا 20 و با سطح اطمینان 95% انجام شد.
    یافته ها
    گروه آموزش با جزوه در تعیین رنگ نمونه چهارم، به طور معنی داری موفق تر عمل نمود (003/0P=). در هیچ یک از گروه های مورد مطالعه و در هیچ یک از نمونه های رنگی مورد استفاده، نتایج یک ماه بعد از آموزش بهتر از نتایج قبل از شروع آموزش نبود. همچنین درکل ارتباط معنی داری بین دقت تعیین رنگ با جنسیت دانشجویان و استفاده از عینک مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    آموزش با جزوه در بهبود دقت تعیین رنگ موثرتر از آموزش عملی برای دانشجویان دندانپزشکی بود. همچنین، استفاده از عینک و جنسیت تاثیری بر دقت تعیین رنگ نداشت.
    کلید واژگان: آموزش, رنگ, بصری, ته رنگ
    Mehdi Abbasi, Aghil Rahmani, Ladan Ranjbar Omrani, Zohreh Moradi, Masumeh Hasani Tabatabaei, Sara Valizadeh*
    Background and Aims
    Color is the most important and complicated part of aesthetic dentistry. The tooth color matching of restorations is considered as one of the most difficult tasks in the restorative dentistry. The aim of this study to evaluate the effect of two training methods on the dental students’ ability in determining tooth color matching.
    Materials and Methods
    In this study, 40 dentistry students participated which randomly allocated into two groups. The first group consisted of students who learned teeth color matching methods practically. In the second group, training booklet was used for learning. Using Vita Classic shade guide series, 4 color samples were chosen and the students of each group were asked to determine samples’ color, before, after and one month after the training.
    Results
    Booklet learning group was more successful in determining fourth color sample. However, in no studied group and no used samples, the results of one month after learning were not better than that of before learning. Also generally, no significant relationship was found between the color matching accuracy, using glasses, and sex of participants.
    Conclusion
    The use of booklet learning was more effective than practical learning in color matching accuracy for dental students. Also, using glasses and sex were not effective on their color matching accuracy
    Keywords: Dental education, Color matching, Shade guide, Vita classic
  • سکینه آرامی، معصومه حسنی طباطبایی، معصومه حسنی طباطبایی، سید رضا نجف زاده، احمدرضا شمشیری، زهره مرادی *
    زمینه و هدف
    با توجه به استفاده روز افزون از MTA در درمان های مختلف دندانپزشکی ، مطالعه در مورد خصوصیات آن از جمله زمان ستینگ از اهمیت خاصی برخوردار است. هدف از این مطالعه بررسی زمان ستینگ اولیه و نهایی یک نوع MTA ایرانی با یک نوع MTA خارجی بود.
    روش بررسی
    برای محاسبه میانگین زمان ستینگ نیاز به 7 نمونه در هر گروه بود و برای اندازه گیری زمان ستینگ اولیه و نهایی MTA، مولد به ابعاد 10×2 میلی متر آماده گردید. نمونه ها پس از آماده سازی داخل انکوباتور با دمای 37 درجه سانتی گراد و رطوبت 90% گذاشته شد. بعد از مخلوط کردن سوزن Gilmore با وزن 100 گرم و انتهای فعال 2 میلی متر به صورت عمودی روی سطح MTA گذشته شد تا زمان ستینگ اولیه به دست آید. برای محاسبه زمان ستینگ نهایی از سوزن Gilmore با وزن 456 گرم و انتهای فعال 1 به صورت عمودی روی سطح MTA استفاده شد. جهت مقایسه میانگین زمان ستینگ بین نمونه داخلی (Root MTA) با نمونه خارجی (Angelus MTA) آزمون آنالیز واریانس یک طرفه با تست تعقیبی Tukey با سطح معنی داری 05/0=α انجام شد.
    یافته ها
    میانگین زمان ستینگ اولیه Angelus MTA و Root به ترتیب عبارت از: 91/0±57/13 و 92/0±42/11 و میانگین زمان ستینگ نهایی Angelus MTA و Root به ترتیب عبارت از 54/±93/48 و 5/1±86/37 دقیقه بود. زمان ستینگ اولیه Angelus نسبت به Root به میزان 2/53±43/0 دقیقه بیشتر (001/0P=) و زمان ستینگ نهایی آن نسبت به Root به میزان 82/0±07/11 دقیقه بیشتربود (001/0>P).
    نتیجه گیری
    زمان ستینگ اولیه و نهایی MTA ایرانی نسبت به خارجی کمتر بود و از این بابت با نمونه خارجی قابل رقابت بود.
    کلید واژگان: ستینگ, MTA, کلسیم سیلیکات
    Sakineh Arami, Masoumeh Hasani Tabatabaei, Seyed Reza Najafzadeh, Ahmadreza Shamshiri, Zohreh Moradi *
    Background And Aims
    According to many uses of MTA in different treatments, studying about its properties like the setting time, is of great importance. The aim of this study was to compare the initial and final setting time of an Iranian MTA and a foreign MTA.
    Materials And Methods
    Seven samples were in each group; for measurement of initial and final setting time of MTAs, a mold with dimension of 2×10 mm was prepared. The cements after mixation were put into an incubator with temperature of 37ₒC and humidity of 90%. After mixing of cements, a Gilmore needle with a weight of 100 gr and active tip of 2 mm was used vertically on the surface of MTA for measurement of the initial setting time. Setting was measured by the start of cement mixation to the time the tip of the needle didn’t penetrate to the surface of MTA. For measurement of the final setting time a Gilmore needle with a weight of 456 gr and active tip of 1mm was used vertically on the surface of MTA. The ANOVA test followed by Tukey test was used for comparison of the mean setting time between an Iranian and foreign MTA. The statistical difference was considered significant at the level of 0.05.
    Resultes: The mean initial setting time Angelus and Root MTAs were 13.57±0.91 and 11.14±0.92 min, the mean final setting of Angelus and Root MTA, were 48.93±1.54 and 37.86±1.5 min while the initial setting time of Angelus MTA lasted for 0.53±43.2 more min than Root MTA (P=0.001). The final setting time of Angelus MTA took longer for 110.7±0.82 min than Root MTA (P=0.001).
    Conclusion
    The initial and final setting time of the Iranian MTA was shorter than the foreign one and thus it could a more alternative option in this respect.
    Keywords: Setting, MTA, Calcium silicate
  • لادن رنجبر عمرانی، معصومه حسنی طباطبایی، سوما فریدی، الهام احمدی *
    زمینه و هدف
    هدف از انجام این مطالعه بررسی اثر دو نوع دهانشویه حاوی فلوراید بر تغییر رنگ دو نوع کامپوزیت متفاوت می باشد.
    روش بررسی
    27 نمونه (2×4×5) از 2 نوع کامپوزیت میکروفیلد (Gradia،GC) و نانوهیبرید (Grandio) برای این مطالعه ساخته شدند. نمونه ها با استفاده از دیسک های سافلکس(Soflex) fine و superfine پرداخت شده و در بزاق مصنوعی در دمای 37 درجه سانتی گراد به مدت 24 ساعت نگهداری شدند. رنگ اولیه (L، a، b) با استفاده از یک اسپکتروفوتومترEasyshade و سیستم CIELab اندازه گیری شد. نمونه ها در 20 میلی لیتر از هر دهانشویه قرار داده شد و در دمای37 درجه سانتی گراد برای مدت 12 ساعت انکوبه شدند و رنگ نمونه ها مجددا اندازه گیری شد و تغییرات رنگ نمونه ها (ΔE) به دست آمد. داده ها با آزمون آماری آنالیز واریانس دو طرفه در سطح معنی داری 05/0 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    هیچ یک از دهانشویه ها باعث تغییر رنگ قابل درک کلینیکی در نمونه ها نشدند. تفاوتی بین 2 نوع کامپوزیت از نظر رنگ پذیری وجود نداشت (330/0=P). هیچ تفاوت معنی داری در اثر متقابل بین دهانشویه و نوع ماده ترمیمی وجود نداشت (05/0
    نتیجه گیری
    بر اساس یافته های این مطالعه دهانشویه های حاوی فلوراید باعث تغییر رنگ در رزین کامپوزیت ها نشد.
    کلید واژگان: رنگ, کامپوزیت رزینی, دهانشویه
    Ladan Ranjbar Omrani, Masumeh Hasani Tabatabaei, Soma Faridi, Elham Ahmad *
    Background And Aims
    The aim of this study was to evaluate the effects of two fluoride containing mouth rinses on the color stability of two different resin composites.
    Materials And Methods
    27 specimens (2×4×5 mm) were prepared from each of the following materials: a micro filled composite (Gradia, GC) and nanohybrid (Grandio). The specimens were polished by Soflex fine and superfine disks and then incubated in artificial saliva at 37°C for 24 h. The baseline color values (L, a, b) of each specimen were measured using an Easyshade spectrophotometer according to the CIELab color scale. The specimens were immersed in 20 mL of each mouth rinse and stored in an incubator at 37°C for 12 h. After incubation, the color values of all specimens were measured again, and the color change value (ΔE) was calculated. Data were analyzed by a 2-way analysis of variance at a significance level of 0.05.
    Results
    None of the mouth rinses created clinical significant color changes in the samples. There was no statistically significant difference among color susceptibility between resin composites (P=0.330). The interaction between the effect of mouth rinses and type of restorative materials was not statistically significant (P>0.05).
    Conclusion
    Accordance to the results of this study, the fluoride containing mouth rinses does not create color change in resin composites.
    Keywords: Color, Resin composite, Mouth rinses
  • معصومه حسنی طباطبایی، المیرا عطایی، مهدی عباسی، الهام احمدی، نسیم چینی فروش، لادن رنجبر عمرانی *
    مقدمه
    استفاده از منابع نوری مختلف جهت تسریع و بهبود فرآیند بلیچینگ رایج شده است. هدف از این مطالعه مقایسه دو روش استفاده از منابع نوری فعال​کننده (لیزر دیود و LED) همراه با ماده بلیچینگ مناسب آن​ها با روش معمول سفید​کنندگی در مطب می​باشد.
    روش بررسی
    48 دندان سانترال گاو به​مدت 21 روز درون محلول نسکافه قرارگرفتند. سپس شاخص​های مربوط به رنگ نمونه​ها به کمک دستگاه اسپکتروشید اندازه​گیری شد. دندان​ها به 4 گروه تقسیم شدند: گروه یک: بلیچینگ به​روش معمول با کمک ژل (Opalescence Boost PF)، گروه دو: بلیچینگ LED + Opalescence Boost PF، گروه سه: بلیچینگ Opalescence Boost PF + لیزر دیود، گروه چهار: بلیچینگ J White power bleach + لیزر دیود. بعد از انجام پروسه بلیچینگ رنگ نمونه​ها توسط دستگاه اسپکتروشید اندازه​گیری شد. اطلاعات مربوط به پارامترهای *L*، a و *b در سیستم CIELab ثبت شد. در​نهایتEΔ، bΔ، LΔ، aΔ محاسبه گردید. نتایج حاصل توسط آنالیز واریانس ANOVA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    نتایج آنالیز تفاوت معنی​داری میان ΔE و Δb گروه​ها نشان نداد (05/0P).
    نتیجه گیری
    استفاده از لیزر دیود و LED منجر​به دست​یابی به نتایج مشابه با روش معمول سفید​کنندگی در زمان کوتاه​تر در مطب می​گردد.
    کلید واژگان: بلیچینگ دندان?ها, لیزر, عوامل سفید?کنندگی
    Masoumeh Hasani Tabatabaei, Elmira Ataee, Mahdi Abbasi, Elham Ahmadi, Nasim Chiniforush, Ladan Ranjbar Omrani *
  • معصومه حسنی طباطبایی، سکینه آرامی، فاطمه خواجوی، زهره مرادی *
    زمینه و هدف
    علیرغم کاهش پوسیدگی های دندانی در سالیان اخیر، این بیماری همچنان یک مشکل شایع و اساسی بوده و تلاش های متعددی به عمل آمده تا از میزان شیوع آن کاسته شود از طرف دیگر مشکل عود پوسیدگی نیز در بسیاری از ترمیم های موجود دیده می شود لذا هدف از مطالعه حاضر ارایه یک روش مناسب برای تراش و یک ماده ترمیمی با هدف کاهش عود پوسیدگی بود.
    روش بررسی
    تعداد 80 دندان مولر انسانی جمع آوری شدند. نمونه ها در مرحله اول به صورت تصادفی به دو گروه مساوی تقسیم شدند. در نیمی از آن ها، تهیه حفره کلاسv به ابعاد mm 3×5 با فرز و در نیمی دیگر با لیزر Er:YAG (انرژی 300mJ . فرکانس10Hz. توان3W) انجام شد. سپس نمونه ها به 4 گروه مساوی تقسیم شدند: گروه اول باندینگ توتال اچ single bond (3M-ESPE، St. Paul، MN) و کامپوزیت Z250 (3M-ESPE، St. Paul، MN)، گروه دوم باندینگ سلف اچClearfil SE bond (kuraray، Japan) و کامپوزیت Z250، گروه سوم گلاس آینومرنوریII Fuji (GC،USA) ، گروه چهارم گلاس آینومر شیمیایی Fuji IX(GC،USA) برای ترمیم حفرات تهیه شده مورد استفاده قرار گرفت. نمونه ها بر اساس پروتکل در سیکل PH قرار گرفتند. در نهایت دندان های برش خورده پس از پالیش نهایی تحت بررسی میکروهاردنس قرار گرفتند. داده ها توسط تست های آنالیز واریانس دو طرفه و توکی مورد ارزیابی قرار گرفتند.
    یافته ها
    آنالیز واریانس دو طرفه نشان داد که نوع بافت سوبسترا (مینا و عاج) (0/0001P<) در هر دو گروه اثرات معنی داری بر میزان ریزسختی داشته در حالی که روش آماده سازی و نوع اچینگ و یا ماده ترمیمی مورد استفاده اثر معنی داری بر مقادیر ریزسختی نشان ندادند.
    نتیجه گیری
    بر اساس نتایج به دست آمده روش مورد استفاده برای تهیه حفره، سیستم باندینگ و ماده ترمیمی مورد استفاده برای ترمیم حفرات اثر معنی داری بر مقاوم سازی بافت های دندانی مینا و عاج در برابر دمینرالیزاسیون شیمیایی ندارد.
    کلید واژگان: لیزر اربیوم, رزین مدیفایدگلاس آینومر, رزین کامپوزیت, ریزسختی
    Masumeh Hasani Tabatabaei, Sakineh Arami, Fatemeh Khajavi, Zohreh Moradi *
    Background And Aims
    Despite the reduction of incidence of dental caries in recent years, this disease is common and many efforts were conducted to decrease the prevalence of dental caries. On the other hand secondary caries lesions are the main reason for replacement of direct restorations. Therefore, the aim of the current study was to evaluate suitable methods of preparation and restorative materials to reduce caries recurrence.
    Materials And Methods
    In this experimental study, eighty human teeth were collected and stored in normal saline. The teeth were soft-tissue debrided and cleaned with water/pumice slurry and rubber cups in a low-speed handpiece. Speciments were randomly divided in two main groups. Cavities were prepared with diamond burs or Er:YAG laser (10 Hz, 300 mJ, 3W). Each group was divided into 4 sub-groups, and restored with a glass-ionomer cement (Fuji IX), resin modified glass-ionomer (Fuji II LC), total etch bonding composite resin or self-etch bonding composite resin. The specimens were submitted to pH cycling. Speciments were then sectioned, polished and Vickers microhardness measurements were performed on each specimen. Differences among the medians were analyzed using two way ANOVA test at a 95% confidence level and Tukey test.
    Results
    Statistical analysis showed significant difference in the type of substrate (enamel, dentin) in both main groups (P
    Conclusion
    The Er:YAG laser used for cavity preparation and different types of restorative materials used did not show the ability to guarantee significantly more acid-resistance tooth structure against demineralization.
    Keywords: Er:YAG laser, Rasin composite, Resin modified glass ionomer, Microhardness
  • مهدی عباس، منصوره میرزایی*، اسماعیل یاسینی، معصومه حسنی طباطبایی، لادن رنجبر عمرانی، محمد جواد خرازی فرد، مهدی پورنقدی
    زمینه و هدف
    بیشترین شکست در دندانهای درمان ریشه شده که با فایبر پست ترمیم شده اند، جدا شدن (Debonding) می باشد که در اثر شکست در ضعیفترین حدفاصل (عاج به سمان) می باشد. بنابراین تلاش در راستای تقویت این حدفاصل ضعیف امری ضروری است. هدف از این مطالعه تعیین اثر آماده سازی عاج داخل کانال ریشه با گزیلن، اسیدفسفریک و کلرهگزیدین بر استحکام باند گلاس فایبر پست با سمان Self Adhesive می باشد.
    روش بررسی
    در این مطالعه تجربی، چهل دندان خارج شده سالم و تک ریشه، درمان ریشه شدند و پس از تهیه فضای پست، بر اساس روش آماده سازی کانال به چهار گروه ده تایی تقسیم گردیدند: گروه اول: شست و شو با محلول کلرهگزیدین 2% ، گروه دوم: استفاده از ژل اسیدفسفریک 32% و سپس شست و شو توسط نرمال سالین ، گروه سوم: استفاده از ماده گزیلن و سپس شست و شو با نرمال سالین، گروه چهارم: شست و شو با محلول نرمال سالین (کنترل). فایبر پست ها با سمان Totalcem سمان شدند و سپس دندانها به وسیله دستگاه Isomet، عمود بر محور طولی پست تحت برش قرار گرفتند. مقادیر استحکام باند محاسبه و جهت تعیین نوع شکست، نمونه ها تحت استریومیکروسکوپ نوری بررسی شدند. آنالیز آماری با استفاده از تست ANOVA یک سویه صورت گرفت.
    یافته ها
    میزان استحکام باند در چهار گروه مورد مطالعه از لحاظ آماری تفاوت معناداری نداشتند (174/0=p). بیشترین میزان استحکام باند در گروه اسیدفسفریک (19/3±18/8 مگاپاسکال) و کمترین میزان استحکام باند در گروه کنترل (81/1±20/6 مگاپاسکال) به دست آمد.
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج به دست آمده می توان نتیجه گیری کرد که استفاده از اسیدفسفریک پس از تهیه فضای پست و قبل از سمان کردن پست با سمان رزینی Self Adhesive ، بر استحکام باند تاثیر مثبت دارد.
    کلید واژگان: عاج ریشه, عاج آماده سازی شده, فایبر پست
    M. Abasi, M. Mirzaee*, E. Yassine, M. Hasanitabatabaee, L. Ranjbar Omrani, Mj. Kharazifard, M. Pournaghdi
    Background And Aim
    Debonding is the most commonly encountered failure in teeth restored with fiber posts that mainly occurs at the weakest interface (dentin-cement interface). Thus, reinforcement of this interface is mandatory. The aim of this study was to evaluate the effect of different root dentin surface treatments after post space preparation on bond strength of fiber posts cemented with a self-adhesive resin cement.
    Materials And Methods
    Forty extracted sound single-rooted teeth underwent root canal therapy. After post space preparation, the teeth were assigned to four group of 10 teeth according to the type of dentin surface treatment: Group 1: 2% chlorhexidine rinse, group 2: 37% phosphoric acid etching and then irrigating with saline, group 3: rinse with xylene and then irrigation with saline, group 4: rinse with saline (control group). Then, fiber posts were cemented with Total cem cement and the teeth were sectioned horizontally. Specimens were observed under a stereomicroscope at X10 magnification and failure modes of each group were determined. Results were analyzed by one-way ANOVA.
    Results
    There was no significant difference between the mean bond strength of the four groups (P=0.174). The highest mean bond strength value was found in phosphoric acid group (8.18±3.19 MPa) and the lowest belonged to the control group (6.21±1.81 MPa).
    Conclusion
    Our results showed that dentin surface treatment with phosphoric acid before cementation of fiber posts with a self-adhesive cement improves the bond strength.
    Keywords: Root Dentin, Conditioned Dentin, Fiber Post
  • محمدرضا آقاصادقی، سکینه آرامی، معصومه حسنی طباطبایی، حجت درویش پور کاخکی*، محمد جواد خرازی فرد، حمید سرلک
    زمینه و هدف
    ویروس هپاتیت B، از عوامل مهم عفونی در دندانپزشکی می باشد و برای جلوگیری از انتقال آن، مواد ضدعفونی کننده مختلفی استفاده می شود. محصولات مختلفی برای از بین بردن آلودگی ناشی از این ویروس از سطوح دندانپزشکی ابداع شده اند. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثرات ضد ویروسی مواد ضدعفونی کننده مختلف (هیپوکلریت های سدیم 100/ 2 از محلول 5% مارک های اشی مشی، پاکناز، اکتیو و وایتکس) بر روی سطوح کار دندانپزشکی آلوده به ویروس هپاتیت B انجام شد.
    روش بررسی
    در این مطالعه تجربی- آزمایشگاهی، سرم ده بیمار مبتلا به HBV در درون میکروتیوب ها ریخته شده و مواد ضد عفونی کننده هیپوکلریت سدیم 100/ 2 محلول 5% مارک های اشی مشی، پاکناز، اکتیو و وایتکس با نسبت یک به یک به آنها اضافه شدند. برای تشخیص ژنوم ویروس از کیت های تشخیصی ویروسی با روش PCR استفاده گردید. ابتدا میزان تیتر ویروس سرم با کیت تجاریReal time PCR محاسبه و بعد از انکوباسیون با مواد مذکور، این میزان مجددا محاسبه گردید. میزان کاهش غلظت ویروس هپاتیت B با آزمونهای Kruskal-wallis وMann-Whitney U مقایسه گردید.
    یافته ها
    ماده ضدعفونی کننده هیپوکلریت سدیم 100/ 2 اشی مشی، اثرات ضدویروسی مشخصی نشان نداد و در بررسی مارک های هیپوکلریت سدیم پاکناز، اکتیو و وایتکس، محصول پاکناز بیشترین اثرات و وایتکس و اکتیو در رتبه های بعدی قرار داشته و تفاوتهای آماری معنی داری بین آنها مشاهده گردید (p<0/0001)
    نتیجه گیری
    محلول هیپوکلریت سدیم 100 /2 پاکناز بیشترین کارآیی را داشت و محلول هیپوکلریت سدیم 100/2 اشی مشی کارآیی آشکار و مطلوبی بر نمونه های آلوده به ویروس هپاتیت B نداشت.
    کلید واژگان: هپاتیت B, ضدعفونی, دندانپزشکی
    Dr. Aghasadeghi Mr, Dr. Arami S., Dr. Hasani Tabatabaie M., Dr. Darvishpour H.*, Dr. Kharazifard Mj, Dr. Sarlak H
    Background And Aim
    Hepatitis B is an important infection in dentistry necessitating the use of disinfectants to prevent its transmission. This study compared the efficacy of 2/100 sodium hypochlorite disinfectants manufactured by four different manufacturers namely Ashimashi, Paknaz, Vitex and Active against hepatitis B virus (HBV).
    Materials And Methods
    In this experimental laboratory trial, serum of 10 hepatitis B patients was poured into microtubes and Ashimashi, Paknaz, Vitex and Active disinfectants were added to them. Polymerase chain reaction (PCR) was performed with viral diagnostic kits to diagnose the virus genome. Real time PCR was performed before and after incubation with the disinfectants. The reductions occurred in the viral load of HBV were statistically analyzed by Kruskal-Wallis and Mann-Whitney U tests.
    Results
    No significant antiviral efficacy was noted following the application of Ashimashi 2/100 sodium hypochlorite disinfectant. Paknaz showed the highest efficacy against HBV. Vitex and Active ranked next with significant differences (P<0.0001).
    Conclusion
    Under the study limitations, Paknaz 2/100 sodium hypochlorite solution was the most effective while Ashimashi 2/100 sodium hypochlorite disinfectant did not show adequate efficacy against HBV.
    Keywords: Hepatitis B, Disinfection, Surface
  • سکینه آرامی، محمدرضا آقاصادقی، معصومه حسنی طباطبایی، حجت درویش پور*، صدیقه شیخ زاده
    زمینه و هدف
    ویروس هپاتیت B، از عوامل عفونی در مطب های دندانپزشکی می باشد. بنابراین، تلاش می گردد به کمک مواد ضدعفونی کننده مختلف از انتقال آن جلوگیری شود. محصولات شیمیایی مختلفی برای حذف آلودگی های ویروسی از سطوح دندانپزشکی ابداع شده و ادعاهایی درباره برتری آن ها مطرح است که همگی نیازمند بررسی های علمی هستند. هدف تحقیق حاضر تعیین اثرات ضدویروسی مواد ضدعفونی کننده مختلف (FD366، ISORAPID و هیپوکلریت سدیم 2/100 از محلول5%) بر سطوح کار دندانپزشکی آلوده به ویروس هپاتیت بود.
    روش بررسی
    در این تحقیق تجربی- آزمایشگاهی، در آزمایشگاه ویرولوژی انستیتو پاستور ایران، سرم 10 بیمار مبتلا به HBV در درون میکروتیوب ها ریخته و مواد ضدعفونی کننده FD366، ISORAPID و هیپوکلریت سدیم 2/100 از محلول 5% با نسبت یک به یک به آن ها اضافه شدند. برای تشخیص ژنوم ویروس از کیت های تشخیص ویروسی با روش PCR استفاده شد. آب به عنوان کنترل منفی و هیپوکلریت سدیم 5% هم به عنوان کنترل مثبت استفاده شد. ابتدا میزان تیتر ویروس (Viral load) سرم بیماران با کیت تجاری Real time PCR محاسبه شد و بعد از انکوباسیون با مواد مذکور، میزان تیتر ویروس ها مجددا محاسبه گردید. میزان کاهش روی داده در غلظت ویروس هپاتیت با آزمون های Kruskal-Wallis و Mann-Whitney U مقایسه گردید.
    یافته ها
    اثرات ضدویروسی مشخصی توسط عوامل ضدعفونی کننده FD366 و ISORAPID دیده نشد (P=0/07). اما، هیپوکلریت سدیم از نظر کارآیی بر ویروس هپاتیت B، بیشترین اثرات را داشت و تفاوت های آماری معنی داری بین آن ها مشاهده گردید (P<0.0001).
    نتیجه گیری
    مواد ضدعفونی کننده FD366 و ISORAPID کارآیی آشکاری بر نمونه های ویروس هپاتیت نداشتند.
    کلید واژگان: هپاتیت B, ضدعفونی, سطوح
    Arami Sakineh, Aghasadeghi Mohamadreza, Tabatabaie Masome Hasani, Darvishpour Hojat *, Sheikhzadeh Sedigheh
    Background And Aims
    Hepatitis B is an important infection route in dentistry requiring different disinfectants to prevent its transmission. The aim of this study was to compare the effects of chemical disinfectants (FD366, ISORAPID and 5% sodium hypochlorite 2/100) to remove Hepatitis B infections from the dental surfaces.
    Materials And Methods
    In this experimental laboratory trial, serum of 10 HBV patients was poured into microtubes, FD366, ISORAPID and hypochlorite disinfectants were added to them. PCR experiments with viral diagnostic kits were used to diagnose the virus genome. Real time PCR was used to evaluate after incubation with the disinfectants. The reductions occurred in the viral load of Hepatitis B were statistically analyzed using Kruskal-wallis and Mann-Whitney U tests.
    Results
    No significant antiviral efficacy was noted following the application of FD366 and ISORAPID disinfectants (P=0/07). However, hypochlorite showed the most efficacy to disinfect Hepatitis B and a significant difference was found among them (P<0.0001).
    Conclusion
    Under the study limitations, FD366 and ISORAPID disinfectants did not show adequate efficacy to remove Hepatitis B virus. Hypochlorite was the most effective disinfectant.
    Keywords: Hepatitis B, Disinfection, Surface
  • حمید کرمانشاه، اسماعیل یاسینی، راضیه حسینی فر *، منصوره میرزایی، ایوب پهلوان، معصومه حسنی طباطبایی، سکینه آرامی
    زمینه و هدف
    انتخاب بهترین ماده ترمیمی به جهت کاهش میزان ریزنشت در حفرات ClV، یکی از چالش های مهم در دندانپزشکی ترمیمی است. هدف از این مطالعه آزمایشگاهی مقایسه میزان ریزنشت کامپوزیت های با بیس سیلوران در مقایسه با کامپوزیت های بابیس متاکریلات با درصد انقباض کم در حفرات ClV می باشد.
    روش بررسی
    در این مطالعه آزمایشگاهی حفرات ClV در سطح باکال و لینگوال 24 دندان پرمولر و مولر انسانی تراشیده شد (48 حفره). دندانها به چهار گروه شش تایی (12حفره) تقسیم شدند: گروه یک: کامپوزیت LS System Adhesive Primer & Bond + Filtek P90 گروه دو: کامپوزیت Kalore-GC + Clearfil SE bond گروه سه: کامپوزیت Grandio + Clearfil SE bond گروه چهار: کامپوزیت Aelite LS Posterior + Clearfil SE bond. همه دندانها تحت دو هزار سیکل حرارتی قرار گرفتند. در نهایت دندانها در فوشین بازی 5/0 % به مدت 24 ساعت و در دمای 37 درجه سانتی گراد قرار گرفتند و سپس دندانها برش داده شده و تحت استریومیکروسکوپ مشاهده شدند. آنالیز آماری با استفاده از تستهای Kruskal-Wallis و Dunn Procedure انجام شد و ریزنشت اکلوزال و جینجیوال با تست Wilcoxon مقایسه شد.
    یافته ها
    از نظر آماری تفاوت بین میزان ریزنشت اکلوزالی بین چهار گروه معنی دار نیست. (05/0 > p) ولی میزان ریزنشت جینجیوالی در گروه چهارم (Aelite) به طور معنی داری بیشتر از نمونه های ترمیم شده با سیلوران بود. (05/0 < p) در مقایسه میزان ریزنشت اکلوزالی و جینجیوالی در هر یک از گروه ها به جز در سیلوران و Kalore-GC میزان ریزنشت جینجیوالی به طور معنی داری بیشتر از ریزنشت اکلوزالی بود.(05/0 < p)
    نتیجه گیری
    سیلوران عملکرد بهتری نسبت به کامپوزیت های با بیس متاکریلات با انقباض کم به غیر از الیت در مطالعه حاضر نداشته است.
    کلید واژگان: ریزنشت, رزین کامپوزیت, متاکریلات
    Hamid Kermanshah, Esmaeil Yassini, Raziyeh Hoseinifar *, Mansoreh Mirzaei, Ayub Pahlavan, Masomeh Hasani Tabatabaie, Sakineh Arami
    Background And Aim
    Determining the best restorative material to decrease microleakage in class V restorations is of great importance in operative dentistry. The aim of this in-vitro study was to evaluate the microleakage of silorane-based composites compared to low shrinkage methacrylate-based composites in class V restorations.
    Materials And Methods
    In this in vitro study, class V cavities were prepared on the buccal and lingual surfaces of 24 human premolars and molars (48 cavities). The specimens were divided into four groups of 6(12 cavities) as follows: group 1 (LS System Adhesive, Primer & Bond + Filtek P90), group 2 (Kalore-GC+ Clearfil SE bond), group 3 (Clearfil SE bond + Grandio) and group4 (Clearfil SE bond + Aelite LS Posterior). All the specimens were thermocycled for 2000 cycles (5-50oC). The teeth were then immersed in 0.5% basic fuchsin dye for 24 hours at 370C, sectioned and observed under stereomicroscope. Data were analyzed using Kruskal-Wallis and Wilcoxon tests at a P<0.05 level of significance.
    Results
    There were no significant differences in microleakage among the four groups at the occlusal margin (P>0.05). But, there were statistically significant differences in microleakage between Silorane and Aelite at the gingival margin (P<0.05). Statistically significant differences were also found in microleakage between occlusal and gingival margins (except for Kalore and Silorane) (P>0.05)
    Conclusion
    Silorane was not superior to the conventional low shrinkage methacrylate-based composites except for Aelite in terms of microleakage.
    Keywords: Composite resins, methacrylate, microleakage
  • معصومه حسنی طباطبایی، سکینه آرامی، ایوب پهلوان، اسماعیل یاسینی، منصوره میرزایی، حمید کرمانشاه، فرناز فراهت
    زمینه و هدف
    هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر پرداخت بر خشونت سطحی کامپوزیت با بیس سایلوران و مقایسه آن با کامپوزیت با بیس متاکریلات و یک نوع گلاس آینومر به وسیله پروفایلومتری و مطالعه با میکروسکوپ الکترونی (SEM) بود.
    روش بررسی
    برای هرکدام از مواد مورد مطالعه (کامپوزیت Filltek P90، کامپوزیت Filtek P60 و گلاس آینومر Fuji IX) 28 نمونه تهیه شد. آماده سازی نمونه ها در مولد پلی اتیلن با قطر 4 میلی متر و ارتفاع 10 میلی متر انجام شد. نیمی از نمونه های هر ماده توسط کاغذ سنباده 180 grit از جنس سیلیکون کارباید و در حضور آب اتمام (finish) شد. سطح نیمی دیگر از نمونه ها ابتدا با کاغذ سنباده 180 grit و سپس به ترتیب با کاغذ سنباده های 250، 400، 800، 1000، 2000 و 2500 grit و در حضور آب پرداخت گردید. خشونت سطحی نمونه ها توسط پروفایلومتر تماسی بررسی شد و مقادیر متوسط خشونت سطحی (Ra) و حداکثر خشونت سطحی (Rmax) توسط دستگاه مشخص گردید. سپس از هر 6 گروه مورد مطالعه، 4 نمونه به صورت تصادفی انتخاب گردید و تحت میکروسکوپ الکترونی FE-SEM سطح آنها بررسی شد. آنالیز آماری توسط آزمون t، آنالیز واریانس و آزمون Dunnett T3 انجام شد.
    یافته ها
    در هر 3 ماده، Ra بین 180 و 2500grit متفاوت بود. در 180 grit، Ra تنها بین Filtek P60 و Fuji IX اختلاف معنی داری داشت (01/0P=). Ra با استفاده از سمباده 2500grit تنها بین Filtek P90 و Filtek P60 تفاوت معنی داری نشان نداد (56/0P=).
    نتیجه گیری
    در گلاس آینومر و ترمیم های کامپوزیتی خلفی مرحله پرداخت توصیه می شود.
    کلید واژگان: کامپوزیت, پرداخت, گلاس آینومر
    Masumeh Hasani Tabatabaei, Sakine Arami, Ayob Pahlavan, Esmaeil Yasini, Mansoure Mirzae, Hamid Kermanshah, Farnaz Farahat
    Background And Aims
    To evaluate the effect of polishing on surface roughness of silorane-based composite using profilometery and Scanning Election Microscopy (SEM) and compare it with that of a methylmethacrylate-based composite and a glass ionomer.
    Materials And Methods
    In this study, 3 groups (n=28) were tested: specimens of two composites (Filtek P90 and Filtek P60) and a glass ionomer (Fuji IX) which were prepared in polyethylene molds (4 mm diameter×10 mm height). Half of the specimens in each group were finished with 180-grit silicon carbide paper and the remaining were finished with 180-grit, and subsequently polished with 250, 400, 800, 1000, 2000, and 2500-grit silicon carbide papers. The surface roughness was evaluated using a contact profilometer and then mean (Ra) and maximum (Rmax) of surface roughness were recorded. Then, the surface of 4 specimens of each subgroup was observed under SEM. Statistical analysis was performed with T-test, ANOVA and Dunnett T3 tests.
    Results
    In all materials, Ra was different between polishing with 180 and 2500-grit silicon carbide papers. In 180-grit group, only Ra of Filtek P60 and Fuji IX showed significant difference (P=0.01). In 2500-grit group, there was no significant difference between the Ra of Filtek P60 and Filtek P90 (P=0.56).
    Conclusion
    Polishing is recommended for the glass ionomer and posterior composite restorations.
    Keywords: Composite, Polishing, Glass Ionomer
  • ایوب پهلوان، معصومه حسنی طباطبایی، سکینه آرامی، محمد عطایی، سارا ولی زاده
    زمینه و هدف
    انقباض پلیمریزاسیون کامپوزیت های با بیس متاکریلات یکی از مهم ترین عوامل در شکست ترمیم های کامپوزیت می باشد. برای برطرف کردن این نقیصه، کامپوزیت های با بیس سیلوران معرفی شده اند. ادعا شده است که این کامپوزیت ها دارای حداقل انقباض می باشند. هدف از این مطالعه بررسی میزان انقباض پلیمریزاسیون این دو نوع کامپوزیت بود.
    روش بررسی
    در این مطالعه تجربی، 5 نمونه دیسکی شکل از هر کامپوزیت رزین در مرکز یک رینگ فلزی باند شده به لام میکروسکوپ قرار گرفت. سطح رویی رینگ با لامل پوشانده شد. لام همراه نمونه کامپوزیتی روی پایه مخصوص دستگاه LVDT (linear variable differential transformer) طراحی شده برای این منظور قرار گرفت تا امکان تابش و کیورینگ نمونه ها از سطح تحتانی لام فراهم شود. در این آزمایش، برای بررسی تغییرات ابعادی نمونه حین پلیمریزاسیون، از روش Deflecting Disk و دستگاه LVDT استفاده شد. ضمنا در این مطالعه، از دو دستگاه تابشی LED با شدت های مختلف، برای پلیمریزاسیون کامپوزیت ها استفاده شد.
    یافته ها
    میزان انقباض پلیمریزاسیون درمورد کامپوزیت Z250 کیور شده با LED وHigh Power LED به ترتیب mμ08/0±15/11 و mμ17/0±51/11 و درمورد کامپوزیت P90 کیور شده با LED و High Power LED به ترتیب mμ06/0±08/1 و mμ12/0±16/1 بود. تفاوت معنی داری بین دستگاه های تابشی LED و High Power LED در میزان انقباض پلیمریزاسیون هر دو نوع کامپوزیت دیده نشد (P-value در مورد Z250 و P90 به ترتیب 094/0 و 019/0 بود).
    نتیجه گیری
    مقدار انقباض پلیمریزاسیون در کامپوزیت های با بیس سیلوران با هر دو دستگاه تابشی، کمتر از کامپوزیت های با بیس متاکریلات بود.
    کلید واژگان: پلیمریزاسیون, کامپوزیت, سیلوران, متاکریلات, دستگاه کیورینگ LED
    Ayob Pahlavan, Masumeh Hasani Tabatabaei, Sakineh Arami, Mohammad Ataie, Sara Valizadeh
    Background And Aims
    Polymerization shrinkage in Methacrylate-based composite is one of the most important factors in composite restorations failure. Silorane-based composite is introduced to compensate this drawback and claimed to have low shrinkage. The aim of this study was to evaluate the polymerization shrinkage of these two composites.
    Materials And Methods
    In this experimental study, 5 disk shape samples for each resin composites were placed in the centre of metallic ring bonded to microscopic glass slab. Top surface of ring was covered by a glass cover slip. Glass slab and sample were placed on a special LVDT holder in order to light cure from bottom surface and to measure the polymerization shrinkage. In this study, Deflecting Disk method and LVDT (linear variable differential transducer) was used for dimensional change measurement of resin composites. In this study, two LED curing units were used for composite polymerization.
    Results
    The mean of polymerization shrinkage in Z250 cured with LED and High Power LED was 11.15±0.08µm and 11.51±0.17µm, respectively (P=0.094), and in P90 cured with LED and High Power LED was 1.08±0.06µm and 1.16±0.12µm, respectively (P=0.019).
    Conclusion
    Silorane-based composite (P90) showed significantly less polymerization shrinkage than that of methacrylate-based composite (Z250). For the two types of composite, there was no significant difference between the two curing units in polymerization shrinkage.
    Keywords: Polymerization, Composite Resin, Silorane, Methacrylate, LED Dental Curing Lights
  • معصومه حسنی طباطبایی، ایوب پهلوان، اسماعیل یاسینی، منصوره میرزایی، سکینه آرامی، حمید کرمانشاه، حمیدرضا پور رودسری، سید حسین بصیر، طاهر اکبری سعید، حامد حسنی
    زمینه و هدف
    اخیرا نگرانی هایی درمورد اثر ذرات آزاد شونده از کامپوزیت ها بر روی سیستم تولید مثل مطرح شده است. هدف این مطالعه تعیین اثر توکسیک یک کامپوزیت دندانی هیبرید بر سیستم تولید مثل موش های نر بود.
    روش بررسی
    در این مطالعه حیوانی، 20 موش نر سوری در 2 گروه تقسیم شدند. در گروه تست، ذرات آزاد شده از نمونه های ساخته شده از کامپوزیت Filtek Z250 به درون محلول اتانول 75% به صورت روزانه به مدت 28 روز به موش های نر تجویز شدند. در گروه کنترل، از اتانول 75% بدون قرار دادن نمونه های کامپوزیتی استفاده شد. سپس شاخص های تغییرات وزن بدن، وزن بیضه ها، تغییرات وزن بیضه ها به وزن بدن، حجم بیضه، میزان اسپرم های متحرک، میزان اسپرم های زنده، میزان ذخیره اپیدیدیمی اسپرم و تولید روزانه اسپرم در موش ها بررسی شدند. 4 موش نر در هر گروه در تست آمیزش با موش های ماده شرکت کردند. سپس تعداد موش های حامله، تعداد کل بچه ها، تعداد بچه های زنده و مرده ثبت شدند. داده ها توسط تست های آماریRepeated Measure ANOVA، آزمون T و Chi-square Tests آنالیز شدند.
    یافته ها
    میزان اسپرم های متحرک و میزان اسپرم های زنده در گروه تست به طرز معنی داری در مقایسه با گروه کنترل کاهش پیدا کردند (001/0P=). اختلاف معنی داری در سایر شاخص ها در بین دو گروه مشاهده نشد (05/0
    نتیجه گیری
    ذرات آزاد شده از کامپوزیت مورد استفاده در این مطالعه نمی توانند سبب ناباروری موش نر شوند ولی این ذرات به صورت بالقوه می توانند سبب ایجاد اختلالاتی در سیستم تولید مثل شوند.
    کلید واژگان: باروری, رزین کامپوزیت, متاکریلات ها, موش
    Background And Aims
    There is concern that leached components from dental composites may cause adverse changes in the reproductive health. This study aimed to assess the effects of leached components from a hybrid resin composite on the reproductive system of male mice.
    Materials And Methods
    In the present animal study, twenty adult Syrian male mice were divided into two groups of 10 mice each. In the test group, components which leached from samples made from Filtek Z250 resin composite into 75% ethanol were daily administered to the mice for 28 days. In the control group, the procedure was repeated in the same way as the test group but without placing composite samples in the solution. Then, the body weight, weights of paired testes, Gonado Somatic Index, sperm viability, sperm motility, epididymal sperm reserve and daily sperm production were recorded. Four male mice in each group were mated with untreated female mice for 10 days. After that, the number of pregnant females and number of infants were recorded. The data were analyzed using repeated measures ANOVA, Chi-square test and t-test.
    Results
    There was a significant reduction in the sperm viability and sperm motility of male mice in the test group compared to the control group (P=0.001). There was no any significant differences in other parameters between two groups (P>0.05).
    Conclusion
    This study showed that the leached components from resin composites cannot cause infertility but they could potentially cause some adverse effects on the reproductive system of male mice.
    Keywords: Composite resin, Fertility, Methacrylates, Mice
  • معصومه حسنی طباطبایی، محمد عترتی خسروشاهی، ایوب پهلوان، سکینه آرامی، سارا ولی زاده
    زمینه و هدف
    حین نوردهی کامپوزیت ها با دستگاه های مختلف تابشی، به دلیل واکنش گرمازای پلی مریزاسیون و نیز در اثر خود دستگاه تابشی، افزایش دما به وجود می آید. به همین جهت، هدف این مطا لعه مقایسه افزایش دما در کامپوزیت های نوری، با دستگاه های تابشی مختلف می باشد.
    روش بررسی
    در این مطالعه تجربی، پنج نمونه از هر کدام از رزین کامپوزیت های Filtek Z250 و Filtek P90 درون مولدهای تفلون با قطر چهار و ضخامت دو میلی متر، قرار داده شدند. از سطح رویی نمونه ها کیورینگ با دستگاه های LED معمولی و پر توان و همین طور لیزر آرگون انجام و دما توسط ترمو کوپل زیر نمونه ها ثبت گردید، بعد از رسیدن نمونه ها به دمای اولیه، مجددا از میان نمونه کیور شده، تابش انجام و دما ثبت گردید.در ضمن زمان رسیدن به حداکثر دما نیز ثبت شد. داده ها با آزمونهای آماری Two way ANOVA و Tukey HSD آنالیز گردید.
    یافته ها
    نوع کامپوزیت اثر معنی داری در دمای ناشی از پلی مریزاسیون داشت و کامپوزیت با بیس سیلوران در هر سه دستگاه تابشی، افزایش دمای بالاتری را نشان داد. (001/0 P=) نوع دستگاه تابشی، اثر معنی داری روی افزایش دمای ناشی از دستگاه داشت، به این صورت که لیزر آرگون دمای کمتری نسبت به دو دستگاه LED نشان داد. (001/0 P =) در هیج کدام از دستگاه های تابشی، نوع کامپوزیت در زمان رسیدن به دمای حد اکثر، تاثیر معنی داری نداشت (5 0/0 > P) و تمام نمونه ها با دستگاه های تابشی مختلف در چند ثانیه اول واکنش به حد اکثر دما رسیده بودند.
    نتیجه گیری
    کامپوزیت با بیس سیلوران افزایش دمای بیشتری از کامپوزیت با بیس متاکریلات نشان داد. لیزر آرگون افزایش دمای کمتری نسبت به دو دستگاه LED ایجاد کرد. بیشترین میزان افزایش دما، در همان چند ثانیه ابتدایی تابش دیده شد.
    کلید واژگان: پلی مریزاسیون, دما, لیزر گازی, فیلتک سیلوران, متاکریلات
    Masomeh Hasani Tabatabaei, Mohammad Etrati Khosroshahi, Ayub Pahlavan, Sakineh Arami, Sara Valizadeh
    Background And Aim
    Temperature rise occurs during photoactivation of dental composites due to the exothermic polymerization reaction and different curing units. The aim of this study was evaluation of temperature rise in two kinds of composites with different curing units.
    Materials And Methods
    In this experimental study, five samples of each composite resin (Filtek Z250, Filtek P90) were placed in two-millimeter deep Teflon molds which were 4mm in diameter. Curing was done from top surface with LED, high power LED and argon laser and temperature was recorded by a thermometer placed under the samples. After reaching room temperature, samples were cured and the temperature was recorded again. The time of maximum temperature was also recorded. The data were analyzed by two-way ANOVA and Tukey HSD.
    Results
    Composites and curing units had statistically significant influence on the temperature rise (p<0.001) Silorane-based composites showed significantly higher temperature rise than methacrylate-based ones. A significantly lower rise in temperature occurred when illuminationwas performed by argon laser. There was no significant difference in temperature rise between the two types of LEDs. The type of composite had no effect on the time of maximum temperature and in all samples the maximum temperature was recorded at the beginning of irradiation.
    Conclusion
    Silorane-based composites showed higher temperature rise than methacrylate-based ones. Argon laser revealed less heat than LEDs. The maximum temperature rise was recorded at the beginning of irradiation.
    Keywords: Polymerization, Temperature, Gas Laser, Filtek Silorane, Methacrylate
  • معصومه حسنی طباطبایی، سیده نفیسه مؤمنی، اعظم خورشیدیان
    زمینه و هدف
    تشخیص ضایعات پوسیدگی دندانی در مراحل اولیه جهت درمان محافظه کارانه لازم است. به علت نیاز مبرم به کمک در تشخیص پوسیدگی های پروگزیمالی، این مطالعه با هدف بررسی خصوصیات تشخیصی روش لیزر فلورسنس (DIAGNOdent pen(L.F)) و مقایسه آن با رادیوگرافی (Bite-Wing(B.W با فیلم های معمول و دیجیتال (D.R) انجام شد.
    روش بررسی
    در این مطالعه آزمایشگاهی، هشتاد دندان مولر و پری مولر خارج شده که حداقل یک سطح پروگزیمال بدون حفره پوسیدگی و یا پرکردگی داشتند، در بلوک های گچی به منظور بازسازی نقاط تماس بین دندانی به صورت چهارتایی مانت شدند. سطوح پروگزیمال هر دندان با L.F مورد معاینه قرار گرفت. از بلوک ها رادیوگرافی B.W و همچنین رادیوگرافی دیجیتال تهیه شد. برای به دست آوردن استاندارد، دندانها برش خورده و مورد معاینه میکروسکوپیک قرار گرفتند. بهترین نقطه Cut-off توسط آنالیز ROC مشخص شد و حساسیت، ویژگی، ارزش اخباری مثبت، منفی و صحت سه روش تشخیصی در مقایسه با روش استاندارد برش بافت شناسی تعیین شد. مقایسه صحت روش ها با آزمون McNemar انجام گرفت.
    یافته ها
    در تشخیص ضایعات اولیه مینایی L.F بیشترین حساسیت (74/0) و D.R بیشترین ویژگی (95/0) را داشت. L.F بیشترین حساسیت (82/0) و ویژگی (84/0) را در پوسیدگی های عاجی دارا بود. در همه انواع پوسیدگی، ارزش اخباری مثبت L.F کمتر و ارزش اخباری منفی آن بیشتر بود. روش مرسوم رادیوگرافی با فیلم های معمول و رادیوگرافی دیجیتال تفاوت معنی دار آماری نداشت.
    نتیجه گیری
    برای کمک به معاینات بالینی در تشخیص ضایعات اولیه از DIAGNOdent می توان استفاده کرد ولی در هنگام تصمیم گیری برای درمانهای مهاجم باید از روش های دیگر هم کمک گرفت.
    کلید واژگان: لیزر فلورسنس, پوسیدگی پروگزیمال, رادیوگرافی بایت وینگ, رادیوگرافی دیجیتال
    Masoumeh Hasani-Tabatabaee, Nafiseh Momeni, Azam Khorshidian
    Background And Aim
    Detection of caries in early stages is necessary for prevention and conservative treatment. The aim of this study was to evaluate the accuracy of laser fluorescence (LF) using DIAGNOdent pen and to compare it with conventional Bite-Wing (BW) and Digital Radiography (DR).
    Materials And Methods
    In this survey, eighty extracted molars and premolars were mounted in stone blocks to simulate contact points. Proximal surfaces of each tooth were examined with LF. The teeth were also diagnosed using BW and digital radiography. After these procedures, the teeth were histologically prepared and assessed for caries extension as the gold standard. Sensitivity, specificity, positive and negative predictive values and accuracy were calculated for each diagnostic system in comparison with the gold standard. Cut-off points were calculated with ROC analysis. Comparisons between the accuracy of methods were performed using McNemar test.
    Results
    At dentinal caries, LF had the highest sensitivity and specificity (0.82 and 0.84, respectively). For detection of early inter proximal caries, the sensitivity of LF (0.74) and specificity of DR (0.95) were the highest. The LF positive predictive values were the least and negative predictive values were the most. There was no significant difference between conventional and digital radiography in the detection of interproximal caries.
    Conclusion
    DIAGNOdent might be a useful additional tool in detecting early interproximal caries, but due to the false positive responses at decision making for restorative treatments, auxiliary methods should be used.
  • مریم قوام، معصومه حسنی طباطبایی، سکینه آرامی، فرخنده رئیس سادات
    زمینه و هدف
    نتایج مطالعات انجام شده در مورد استحکام باند آلیاژها با سمان ها براساس نوع و ترکیب آلیاژ، روش آماده سازی سطحی و نوع سمان به کار رفته بسیار متفاوت است. هدف از این مطالعه مقایسه استحکام باند سمان های رزینی به آلیاژهای بیس متال و نابل (Verabond) و (Degubond 4) پس ازآماده سازی به وسیله سندبلاست یا دستگاه Silano-Pen می باشد.
    روش بررسی
    در این مطالعه آزمایشگاهی هشتاد دیسک با قطر شش و ضخامت دو میلی متر از دو آلیاژ طبق دستور کارخانه سازنده آماده شدند. پس از مانت در آکریل فوری و پالیش، نیمی از نمونه های هر آلیاژ با ذرات Al2O3 پنجاه میکرون سندبلاست و در دستگاه اولتراسونیک تمیز گردیدند. نیمی دیگر پس از سندبلاست با ذرات Al2O3 صد و ده میکرون، در معرض دستگاه Silano – pen قرار گرفته و با سیلیکا پوشانده شدند. استوانه هایی با قطر سه و ارتفاع سه میلی متر از کامپوزیت (Z250) با یکی از سمان های Panavia F2 یا RelyX Unicem، مستقیما عمود به سطح آلیاژها باند شدند. نمونه ها ابتدا 24 ساعت در آب مقطر 37 درجه سانتی گراد نگهداری و بعد ترموسایکل گردیدند، (دو هزار سیکل پنج و 55 درجه سانتی گراد). آزمون استحکام باند برشی در دستگاه Universal testing با سرعت 5/0 میلی متر در دقیقه انجام شد. آزمون 3way ANOVA بر روی داده ها انجام گردید (05/0 = α). سطح شکست توسط استریومیکروسکوپ مشاهده شد.
    یافته ها
    استحکام باند سمان های رزینی به آلیاژ Verabond بالاتر از آلیاژ Degubond 4 بود (001/0 p <). سمان RelyX Unicem با هر دو نوع آلیاژ Verabond و Degubond 4 پس از Silicoating استحکام باند بالاتری را نشان داد (001/0 p < و 021/0 p =). استحکام باند Verabond پس از سندبلاست، با Panavia F2 بالاتر از Relyx Unicem بود (003/0= P). کاربرد Silano-pen استحکام باند به Unicem را بالابرد(011/0= P).
    نتیجه گیری
    کاربرد دستگاه Silano-Pen در Verabond و Degubond 4 باند بالاتری نسبت به سندبلاست هنگام استفاده از RelyX Unicem ایجاد کرد، اما در صورت کاربرد Panavia F2 تفاوت معنی داری با سند بلاست نشان نداد.
    کلید واژگان: آلیاژهای دندانی, باند, سمان رزینی, آماده سازی سطحی
    Maryam Ghavam, Masoumeh Hasani-Tabatabaee, Skineh Arami, Farkhondeh Raiesosadat
    Background And Aim
    The reported bond strengths of resin cements to metal alloys depend on the metal used, the conditioning methods and the adhesive resins. The aim of this study was to evaluate the bond strength of resin cements to two alloys (Degubond 4 and Verabond) after sandblasting or using Silano-Pen.
    Materials And Methods
    Eighty disk shaped specimens (6mm diameter and 2mm thickness) of Verabond or Degubond 4 were cast according to the manufacturer's instructions. After mounting in auto polymerizing acryl, all samples were polished with a 600 grit silicon carbide paper under water. Half of each alloy’s samples were randomly sandblasted with 50 µ Al2O3 and the other half were flamed with Silano-Pen device after sandblasting with 110 µ Al2O3. Cylinders of composite resin (Z250) were cured and then cemented to the prepared substrates by either Panavia F2 or RelyX Unicem. All specimens were stored in distilled water at 37oC for 24 hours and were subjected to 2000 thermal cycles (5-55oC), then submitted to shear bond strength (SBS) test using Universal Testing Machine at 0.5mm/min speed, until failure. SBS was analyzed by three way ANOVA (α=0.05). Failure patterns were determined using stereomicroscope with 40X magnification.
    Results
    Both cements provided stronger bond to Verabond compared to Degubond 4 (p<0.001). Comparing the surface treatments, Silano-Pen provided higher SBS of RelyX Unicem to both alloys. Panavia cement resulted in higher bond strengths to sandblasted Verabond alloy (p=0.003), but after treatment with Silano-Pen device RelyX Unicem showed higher bond (p=0.011).
    Conclusion
    When cementing Verabond or Degubond 4 by RelyX Unicem, Silano-Pen provided a stronger bond, but in case of using Panavia F2, treatment with Silano-Pen or sandblast resulted no difference in bond strength.
  • منصوره میرزایی، ایوب پهلوان، معصومه حسنی طباطبایی، مهدی عباسی
    زمینه و هدف
    تمرکز شدید فشار در حد فاصل پست- سمان احتمال جدا شدن پست از ریشه را افزایش می دهد. همچنین مشاهده شده است که ساختار عاج در نواحی مختلف ریشه، متفاوت است. به همین جهت هدف از این مطالعه بررسی تاثیر آماده سازی سطحی مختلف بر استحکام باند یک پست پیش ساخته غیرفلزی در داخل ریشه و مقایسه استحکام باند پست در نواحی مختلف ریشه می باشد.
    روش بررسی
    در این مطالعه آزمایشگاهی تعداد پنجاه عدد دندان خارج شده کانین یا پرمولر تک کاناله انسان تحت درمان ریشه قرار گرفتند. پست های D.T Light Post (/RTD) فرانسه تحت یکی از آماده سازی سطحی: 1- استفاده از سایلن 2- سندبلاست با ذرات آلومینا 3- سندبلاست با ذرات آلومینا + استفاده از سایلن 4- اچ با HF + استفاده از سایلن، قرار گرفتند.
    سپس ها با استفاده از سمان Panavia F2.0 در داخل ریشه ها سمان گردیدند. از آزمایش Push-out جهت اندازه گیری استحکام باند پست در سه ناحیه مختلف ریشه استفاده گردید. الگوی شکست نمونه ها با استریومیکروسکوپ (10x) مشاهده گردید. نتایج به دست آمده توسط آزمونهای آماری ANOVA و Post hoc مورد آنالیز قرار گرفت.
    یافته ها
    هیچ یک از روش های آماده سازی سطحی مورد مطالعه از نظر آماری موجب افزایش معنی دار استحکام باند پست فایبر در داخل ریشه نگردید. (05/0 > P) استحکام باند پست فایبر در ناحیه سرویکال ریشه از نظر آماری به طرز معنی داری بیشتر از ناحیه آپیکال ریشه بود. (05/0 < P)، اغلب شکستهای ایجاد شده در گروه های مختلف آماده سازی سطحی در حد فاصل پست سمان بود.
    نتیجه گیری
    استفاده از روش سندبلاست، اچ با HF و استفاده از سایلن موجب افزایش استحکام باند پست فایبر استفاده شده در این مطالعه در داخل ریشه نگردید و باندینگ در نواحی سرویکال ریشه قابل اعتمادتر از نواحی اپیکال ریشه بود.
    کلید واژگان: فایبر, پست, کوارتز فایبر پست, استحکام باند, آماده سازی سطحی
    Mansoreh Mirzaei, Ayub Pahlevan, Masoumeh Hasani-Tabatabaei, Mahdi Abbasi
    Background And Aim
    The establishment of reliable bonds at root-post-core interfaces is critical for the clinical success of post retained restorations. Severe stress concentration at post-cement interface increases the probability of post debonding from the root. The aim of this study was to investigate the effects of different surface treatments on bond strengths of a non-metallic post in the root.
    Materials And Methods
    Fifty extracted human canines or premolars that had just one root canal were endodontically treated. D.T Light Posts (RTD/France) recieved surface treatments in five categories: 1) Application of silane 2) Sandblast with Alumina particles 3) Sandblast with Alumina particles + application of silane 4) Etching with hydrofluoric acid + application of silane The posts were cemented in roots using panavia F 2.0 resin cement. A push-out test was performed on three different sections of each root to measure bond strengths. Data were analyzed with ANOVA and Post hoc tests at P<0.05. Failure modes were observed under a stereomicroscope (10 ×).
    Results
    Surface treatments used in this study (silane application, sandblast, sandblast + silane, HF etching + silane) did not increase the push-out bond strengths of fiber post used in this study. (P>0.05) The most failures in different groups of surface treatments occurred at the cement material-post interface.
    Conclusion
    The use of silane, sandblast method and etching with HF did not increase the push-out bond strength of fiber post used in this study.
  • منصوره میرزایی، اسماعیل یاسینی، ایوب پهلوان، حمید کرمانشاه، معصومه حسنی طباطبایی، سکینه آرامی، محمد جواد رحیم آبادی
    زمینه و هدف
    سمان گلاس آینومر Fuji IX دارای خاصیت باند به دندان و اثر ضد پوسیدگی است که به نظر می رسد با ایجاد Crosslink های یونی بتواند سیل مناسبی بین دندان و ترمیم ایجاد نماید. از طرف دیگر، درمان سفید کردن دندان می تواند سیل ترمیمهارا تحت تاثیر قرار داده و منجر به نشت باکتری و مایعات به ساختارهای ترمیم شده گردد، هدف از این مطالعه، مقایسه اثر هیدروژن پراکسید 35% بر میزان ریزنشت حفرات Cl V ترمیم شده با گلاس آینومر Fuji IX می باشد.
    روش بررسی
    در این مطالعه آزمایشگاهی، چهل دندان پرمولر و مولر سالم انسانی انتخاب و حفرات Cl V استاندارد در آنها تراش داده شد. ترمیم حفرات در دو گروه با سمان Fuji IX انجام گردید و دندانهای گروه مورد به مدت پنج روز متوالی (هر روز سی دقیقه در سه نوبت) در تماس با هیدروژن پراکسید 35% قرار گرفته و دندانهای شاهد در سرم فیزیولوژی نگهداری شدند. نمونه ها بعد از قرار گرفتن در چرخه های حرارتی و رنگ آمیزی با فوشین، مهر و موم شده و بعد از برش، میزان نفوذ رنگ در آنها اندازه گیری شد. رتبه های ریزنشت در گروه ها با آزمونهای Mann-Whitney U و Friedman مقایسه شدند.
    یافته ها
    آنالیز آماری بین گروه های مورد مطالعه نشان داد که میانگین و میانه ریزنشت در مجموع چهار ناحیه در دندانهای گروه شاهد برابر 588/1 و 625/1 و در نمونه های اکسپوز شده به هیدروژن پراکسید برابر 913/1 و 25/2 می باشد. هیچ تفاوت آماری معنی داری بین دو گروه از این جهت دیده نشد. ریزنشت دندانهای مورد در ناحیه مزیال بیش از ناحیه شاهد بود (04/0 p<) ولی هیچ تفاوت آماری معنی داری بین دو گروه دیده نشد.
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه حاضر نشان داد استفاده از سمان گلاس آینومر Fuji IX در ترمیم حفرات Cl V به دنبال درمان سفید کردن با هیدروژن پراکسید 35% منجر به کاهش ریزنشت تا حد گروه شاهد گردید.
    کلید واژگان: نشت, سمان گلاس آینومر, مواد سفید کننده
    Mansoreh Mirzaei, Esmaeil Yassini, Ayub Pahlevan, Hamid Kermanshah, Masoumeh Hasani-Tabatabaei, Sakineh Arami, Mohammad Javad Rahimabadi
    Background And Aim
    Fuji IX packable glass ionomer has anti-carious properties by adhesion to tooth structure. It seems to provide adequate seal between tooth structure and restoration due to the development of ionic crosslinks. Furthermore, bleaching may affect the marginal seal of restorations, subsequently increasing the leakage of oral fluids and bacteria into the restored structure. The aim was to evaluate the effect of packable glass ionomer (Fuji IX) on the microleakage of Class V restoration exposed with and without H2O2 35%.
    Materials And Methods
    Forty sound human molars and premolars were selected and class V standard cavities were prepared on each tooth. The specimens were assigned in two case and control groups while cases were exposed to H2O2 35% for the subsequent 5 days (30 minutes each day thrice) and the controls were stored in serum physiology. The specimens were thermocycled, stained with fushin and sectioned longitudinally. The microleakage scores were determined and subjected to Mann-Whitney U and Friedman tests in both groups.
    Results
    The mean and median of leakage scores in four regions of control specimens were 1.588 and 1.625 while the ratios were 1.913 and 2.25 for the teeth exposed to H2O2. The teeth exposed to H2O2 35% leaked higher than control specimens in the mesial region (p<0.04), while no significant differences were observed between two groups in the other areas.
    Conclusion
    The use of Fuji IX glass ionomer cements in the restoration of class V cavities is an acceptable treatment modality for the restoration of bleached teeth.
  • حمید کرمانشاه، معصومه حسنی طباطبایی، حسن سرشتی، مهدی آزادی
    زمینه و هدف
    پلی مریزاسیون مواد ترمیمی با بیس رزینی تحت شرایط کلینیکی کامل نیست و باعث آزاد شدن منومرهای واکنش نکرده، می شود، این امر از نظر یکپارچگی ماده و سازگاری حیاتی بسیار مهم می باشد. هدف از این مطالعه بررسی اثر نوع دنتین باندینگ، نوع دستگاه کیور کننده و فاصله نوک دستگاه تا ماده بر میزان آزاد شدن منومر می باشد.
    روش بررسی
    در این مطالعه تجربی بر روی سطوح صاف و سالم چهل دندان خارج شده، حفراتی با طول و عرض یکسان و عمقهای متفاوت تراش داده شد. از باندینگ های Scotch Bond Multi Purpose و Clearfil SE Bond طبق دستور کارخانه در حفرات زده شد و به وسیله دستگاه QTH و LED کیور شدند. دندانها درون لوله آزمایش حاوی دو سی سی متانول به مدت 24 ساعت درون انکوباتور 37 درجه سانتی گراد نگهداری شدند. سپس محلولهای حاوی منومرهای آزاد شده به وسیله دستگاه کروماتوگرافی گاز (GC) برای بررسی میزان منومرهای TEG DMA، Bis-GMA، HEMA، UDMA و Bis-EMA مورد مطالعه قرار گرفت. تجزیه و تحلیل آماری نتایج به وسیله Independent T، 3-way ANOVA انجام شد.
    یافته ها
    نوع باندینگ در میزان رهاسازی منومر تاثیر معنی دار داشت و ماده Scotch Bond منومر بیشتری نسبت به Clearfil SE آزاد کرد (001/0= p). نوع دستگاه لایت کیور در میزان آزادسازی تاثیر قابل ملاحظه ای نداشت ولی حفراتی که با عمق چهار میلی متر تراش داده شده بودند نسبت به حفرات دو میلی متری در ماده اسکاچ باند، منومر بیشتری آزاد کرد (018/0 = p). از بین پنج منومر تزریق شده به دستگاه، تنها منومر HEMA شناسایی و تعیین مقدار شد.
    نتیجه گیری
    مطالعه ماده باندینگ Scotch Bond (نسل 5- توتال اچ) منومر بیشتری نسبت به باندینگ Clearfil SE (سلف اچ نسل 6) آزاد کرد. فاصله بیشتر ماده اسکاچ باند با نوک دستگاه پخت کننده باعث آزادسازی بیشتر منومر شد.
    کلید واژگان: باندینگ, منومر, کروماتوگرافی, پلی مریزاسیون
    Hasan Kermanshah, Masomeh Hasani-Tabatabaei *, Hasan Sereshti, Mehdi Azadi
    Background And Aim
    Polymerization of resin-based dental materials is not complete; and the release of unreacted monomers has undesirable effects on biocompatibility and integrity of material. The aim of this study was to evaluate the type and effect of dentin bonding agents, type of light curing unit, the distance between the tip of curing unit and surface of bonding agents on monomer leaching.
    Materials And Methods
    This experimental study used 40 sound extracted teeth, with prepared cavities about 3x3x2 and 3x3x4 mm on the smooth surfaces. A self-etch bonding (Clearfil SE Bond Curary, Japan) and one etch and rinse (Scotch Bond multipurpose, USA) were applied on cavities according to the manufacturer’s instruction. The bonding agents were cured with halogen (Optilux 501, Colten) and LED (Ultalume 2, Vivadent) lights. The samples were saved in pure methanol with 37 ° C for 24h. Liquids were studied with gas chromatography (GC) for detection of different monomers. Data were analyzed using 3-Way ANOVA and Independent T-tests.
    Results
    The type of bonding agent had significant effect on monomer release. Scotch Bond released more monomer than Clearfil SE Bond (P=0.001). The effect of light curing unit on monomer leaching was not significant, but the samples of Scotch Bond with more distance released more monomer. Only HEMA monomer was detected from dentin bonding agents in this study.
    Conclusion
    Scotch Bond released more HEMA than Clearfil SE Bond. Halogen and LED lights had no significant effect on monomer leaching. More distance between the tips of light causes less degree of polymerization.
  • اسماعیل یاسینی، ایوب پهلوان، منصوره میرزایی، معصومه حسنی طباطبایی، سکینه آرامی، حمید کرمانشاه، مرجان مجد
    زمینه و هدف
    مطالعات نشان داده است که کامپوزیت های قابل تراکم دارای انقباض پلی مریزاسیون کمتر، ضریب انبساط حرارتی نزدیکتر به دندان و استرس کمتری به دندان وارد می کنند ولی تطابق آنها به نسج دندان کمتر است. لذا هدف از این مطالعه بررسی اثر سیکل های حرارتی و مکانیکی بر میزان ریزنشت این نوع کامپوزیت است.
    روش بررسی
    در این مطالعه تجربی در 48 دندان انسیزو گاو حفره های CLII تراش داده شد و پس از اچینگ با اسیدفسفریک 37 ٪ و شستشو، دو لایه باندینگ Single bond کارخانه 3M در حفره ها به کار برده و با شدت پانصد و بیست میلی وات بر سانتی متر مربع کیور و سپس دندانها با کامپوزیت P60 که یک کامپوزیت قابل تراکم است ترمیم شدند، سپس دندانها به طور تصادفی به دو گروه 24 تایی تقسیم و گروه یک پنج هزار بار و گروه دوم ده هزار بار در سیکل حرارتی 5 -55 درجه سانتی گراد قرار گرفتند، پس از آن نیمی از دندانهای گروه یک (12= n)، صد و بیست و پنج هزار بار تحت سیکل مکانیکی و نیمی از دندانهای گروه دو (12= n)دویست و پنجاه هزار بار تحت سیکل مکانیکی با فرکانس 5/0 هرتز تحت نیروی صد و پنجاه نیوتن قرار گرفته و در نهایت کل هر دندان به استثنای یک میلی متری اطراف مارجین حفره با سه لایه لاک ناخن پوشانده و به مدت دو ساعت در فوشین 2 ٪ قرار داده شدند و دندانها در آکریل خود سخت شونده مانت شده و برش داده شدند و با استفاده از میکروسکوپ نوری با بزرگنمایی ×40 ریزنشت آنها بررسی شد. نتایج با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون آماری Kruskal-Wallis آنالیز گردید.
    یافته ها
    میزان ریزنشت دندانهای که فقط سیکل حرارتی شده بودند در مقایسه با دندانهای که سیکل های حرارتی و مکانیکی شده بودند تقریبا یکسان بود. میزان ریزنشت سیکل های مکانیکی اعمال شد. (دویست و پنجاه هزار) بر روی دندانها در مقایسه با گروه هایی که سیکل های مکانیکی کمتر (صد و بیست و پنج هزار) دریافت کرده بودند نیز تفاوتی نشان نداد و افزایش قابل توجهی از نظر آماری نداشت. میزان ریزنشت با استفاده از میکروسکوپ نوری بین گروه های آزمایش اختلاف آماری قابل ملاحظه ای دیده نشد. (05/0 > p)
    نتیجه گیری
    سیکل های مکانیکی وارد شده به دندانها پس از اعمال سیکل های حرارتی، میزان ریزنشت را افزایش نداد.
    کلید واژگان: ریزنشت, سیکل حرارتی, سیکل مکانیکی, کامپوزیت قابل تراکم
    Esmaeil Yassini, Ayuob Pahlavan, Mansoreh Mirzaei *, Masomeh Hasani-Tabatabaie, Sakineh Arami, Hamid Kermanshah, Marjan Majd
    Background And Aim
    Some studies have reported packable composite has good mechanical properties including less stress, polymerization shrinkage and lower coefficient in thermal expansion, but it’s adaptation to cavity walls is not so good. This study evaluated the thermal cycling and Mechanical loading on microleakage of packable composite using in-vitro method.
    Materials And Methods
    Forty eight bovine incisors were selected; Cl II cavity preparations were performed. The teeth were etched with 37% phosphoric acid. After etching, the teeth were rinsed with distilled water and dried with cotton pellet. Single bond (3M) adhesive system was applied next according to the manufacturer’s instructions. The surface was light-cured (Intensity 520 MW/cm2) and the cavities were filled with P 60 composite (3M). The teeth were randomly divided into two groups and two subgroups (n=12). Each group was treated with different thermal and mechanical load cycling. The entire surface of each tooth was coated with three layers of Nail polish, except for the 1-mm width around the cervical margin. The teeth were immersed in 2% fushin solution for two hours and then embedded in acrylic resin. Then they were hemi-sectioned longitudinally in a mesio-distal direction through the center of the restoration. The half tooth specimens were evaluated according to the amount of dye microleakage by means of a 40×magnification. Statistical analysis was conducted using SPSS software, and Kruskal-Wallis test.
    Results
    No significant difference was detected between the four groups (P>0.05).
    Conclusion
    According to the results of this study, thermo cycling and mechanical loading showed no effect on microleakage.
  • معصومه حسنی طباطبایی، زهرا حسنی، سکینه آرامی
    زمینه و هدف
    هدف اصلی این مطالعه تعیین اثر فایبرهای پلی اتیلن و کامپوزیت های ونیردهنده روی اپسیتی (Contrast Ratio) درکامپوزیت های تقویت شده با فایبر (FRC) بود.
    روش بررسی
    نمونه ها به چهارگروه تقسیم شدند. دو گروه به عنوان گروه های کنترل بدون فایبر ساخته شدند. فایبرهای پلی اتیلن (Fibre-Braid) به همراه کامپوزیت Basement توصیه شده توسط کارخانه سازنده به عنوان مواد فریم ورک وکامپوزیت های Filtek Z250 و گرادیا (shade A2)، به عنوان مواد ونیردهنده استفاده شدند. نمونه ها باضخامت کلی3 میلی متر و قطر 13 میلی متر بودند و در مولد فلزی دیسکی شکل آماده شدند. عمل کیورکامپوزیت ها طبق دستور کارخانه سازنده انجام شد. Contrast Ratio (CR) هر نمونه با قراردادن آن بر روی زمینه سفید و سیاه توسط اسپکتروفوتومتر انعکاسی تعیین شد. انعکاس با گام های 10 نانومتر و از طول موج 400 تا 750 نانومتر اندازه گیری شد. آنالیز داده ها به وسیله آزمون تحلیل واریانس دو طرفه Two-way ANOVA و تست Tukey HSD انجام گرفت.
    یافته ها
    اختلاف در CR بین گروه های مختلف از لحاظ آماری معنی دار بود (05/0P>). کامپوزیت Z250 دارای کمترین مقدار در CR بودند و همچنین CR با افزایش طول موج از 400 تا 750 نانومتر تمایل به کاهش نشان داد. به عبارت دیگر بیشترین تفاوت در مقدار CR بین گروه ها، در طول موج های بالاتر مشاهده شد.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد که فایبرهای پلی اتیلن میزان ترنسلوسنسی را در نمونه های FRC کاهش می دهند. این نتیجه نیز به دست آمد که خواص انعکاس نوری، شامل وابستگی به طول موج، نقش مهمی در CR ترمیم های FRC دارند.
    کلید واژگان: اپسیتی, کنتراست, کامپوزیت تقویت شده با فایبر, اسپکتروفوتومتر
    Hasani Tabatabaie M., Hassani Z., Arami S.
    Background And Aims
    The main objective of this study was to determine the effect of polyethylene fibers and veneering composites in fiber-reinforced resin systems on the opacity (contrast ratio).
    Materials And Methods
    The specimens were divided into four groups. Two groups were used as the control groups, with no reinforcement. The fibers of polyethylene (Fibre-Braid) with special basement composites were used as the reinforced framework materials. Filtek Z250 and GRADIA (shade A2) were used as veneering materials. The total thickness of samples was 3 mm with 13 mm diameter. Specimens were prepared in disk shaped metal mold. The composite materials were light-cured according to their manufacturer's instructions. The contrast ratio (CR) of each specimen was determined on black and white backgrounds using reflection spectrophotometer. Reflectance was measured at intervals of 10 nm between 400 nm and 750 nm. Data were analyzed by two-way ANOVA and Tukey HSD test.
    Results
    When contrast ratio were compared among the different types of materials statistically significant differences were observed in both veneering composites (P<0.05). The Z250 resin composite had the lowest CR. It was shown that CR tended to decrease as the wavelength of incident light increased from 400 nm to 750 nm. On the other hand, the most differences in CR between groups were found in longer wavelengths.
    Conclusion
    It was found that polyethylene fibers reduced the amount of the translucency in FRC samples. The results of this study indicate that light reflectance characteristics, including the wavelength dependence, play an important role for the CR of a fiber-reinforced composite.
  • مریم قوام، سکینه آرامی، محمد رشاد، محمد ایمانی، محمد عطایی، منصوره میرزایی، اسماعیل یاسینی، معصومه حسنی طباطبایی، ایوب پهلوان، حمید کرمانشاه
    زمینه و هدف
    علیرغم پیشرفت های صورت گرفته در زمینه ادهزیوهای عاجی، هنوز مقاومت، دوام و پایداری باند به عاج چالشی است که با آن مواجه هستیم. بر مبنای مطالعات اخیر به نظر می رسد بررسی نقش مهار کننده های ماتریکس متالوپروتئینازها (MMP) در کمک به افزایش دوام بالینی باندینگ ها و کاهش لیکیج و دوام ترمیم ها از اهمیت بسزایی برخوردار باشد. هدف از این مطالعه بررسی میزان و نحوه رهایش داکسی سلیکلین از ادهزیو آزمایشگاهی حاوی داکسی سایکلین بود.
    روش بررسی
    در این مطالعه آزمایشگاهی نمونه های حاوی دارو در دو درصد مختلف بارگذاری شامل 25/0 و 5/0 درصد وزنی از داروی داکسی سایکلین تهیه شدند. نمونه ها در قالب های استوانه ای شکل به قطر 12 میلی متر و ضخامت تقریبی 2 میلی متر پخت شدند. مونومر چسب ها شامل 12% وزنی Bis-GMA، 10% وزنی TMPTMA، 28% وزنیHEMA و 50% وزنی اتانول برای کلیه گروه بود. کمفورکینون و آمین بعنوان آغازگر نوری بکار گرفته شدند.
    یافته ها
    افزودن 25/0 و 5/0درصد وزنی داکسی سایکلین به ادهزیو رهایش خطی را در هر دو گروه نشان داد. با بارگذاری بیشتر، رهش بیشتر شد و در طول زمان مطالعه ادامه داشت.
    نتیجه گیری
    رهش داکسی سایکلین از ادهزیو آزمایشگاهی مشاهده شد. اما مطالعات بیشتر در این زمینه می تواند کمکی در جهت تولید سیستم های ادهزیو بادوام کلینیکی بیشتر باشد.
    کلید واژگان: ادهزیوهای عاجی, داکسی سایکلین, مهار کننده MMP, رهایش
    Ghavam M., Arami S., Reshad M., Imani M., Ataei M., Mirzaei M., Yasini E., Hasani Tabatabaei M., Pahlavan A.
    Background And Aims
    In spite of the advances achieved in the field of dentin adhesives, the longevity of bond to dentin is still a challenge. According to recent studies, Matrix Metaloproteinase (MMP) inhibitors can increase clinical longevity of bonding and decrease leakage. The aim of this study was to evaluate the amount and pattern of doxycycline release from an experimental dentin adhesive containing this MMP inhibitor.
    Materials And Methods
    In this experimental study, specimens containing 0.25 and 0.5 loading percent of doxycycline in an experimental monomer were prepared in cylindrical moulds of 12 mm diameter and 2 mm thickness. The adhesive monomer was composed of 12 wt% Bis-GMA, 10 wt% TMPTMA, 28 wt% HEMA and 50 wt% ethanol. Camphorquinone and amine were used as initiators.
    Results
    Addition of 0.25 and 0.5 w% doxycycline showed linear release in both groups. Increasing the loading percent of doxycycline caused more release. The release continued during the test period.
    Conclusion
    Doxycycline release was observed from the experimental adhesive. Further studies in this field will help in preparing adhesive systems with more clinical longevity.
  • مریم قوام، سکینه آرامی، معصومه حسنی طباطبایی، منصوره میرزایی، حمید کرمانشاه، ایوب پهلوان، اسماعیل یاسینی، مرضیه دهقان
    زمینه وهدف
    کاهش سختی ترمیم های رزین کامپوزیت در دهان پس از سخت شدن به وسیله نور مرئی می تواند دوام کلینیکی این مواد را تحت تاثیر قرار دهد. هدف از این تحقیق بررسی اثر مایعات مشابه غذا مانند اتانول 25%، 50% و 75 % و هپتان 50 % بر روی سختی سطحی دو نوع کامپوزیت P60) و (Gradia پس از سخت شدن بوسیله نور مرئی و غوطه ور شدن به مدت 24 ساعت و 7 روز بود.
    روش بررسی
    45 نمونه از هر کامپوزیت در یک مولد استنلس استیل با ابعاد 2 در 6 میلی متر قرار داده و سخت شدند. از هرنوع کامپوزیت تعداد 5 نمونه بلافاصله پس از سخت شدن با نور مرئی تحت آزمون ریزسختی قرار گرفتند تا ریزسختی اولیه کامپوزیت ها به دست آید (گروه کنترل). نمونه ها از هر کامپوزیت در لوله هایی محتوی محلول اتانول با غلظت های 25%، 50% و 75% و هپتان 50% به مدت 24 ساعت و 7 روز قرار گرفتند. سپس نمونه ها از محلول خارج، شسته و خشک شدند و تا زمان آزمایش به یخچال منتقل گشتند. در شرایط استاندارد میزان ریزسختی سطح نمونه ها با دستگاه Microhardness سنجیده شد. نتایج با مقیاس ویکرز اندازه گیری شد و داده ها با استفاده از تست های one-way ANOVA و 3-way ANOVA و Tukey Post-hoc آنالیز قرار گردید. 05/0>P سطح معنی دار بودن نتایج قرار داده شد.
    یافته ها
    سختی سطحی کامپوزیت P60 از کامپوزیت گرادیا بیشتر بود. آنالیز واریانس در گرادیا و P60 نشان داد که به غیر از اتانول 25% (514/0=P) بین گروه کنترل و همه گروه های دیگر تفاوت آماری معنی داری (05/0>P) وجود داشت. پس از 24 ساعت همه مایعات به غیر از اتانول 50% و 75% (793/0=P) تاثیر معنی داری روی کامپوزیت گرادیا داشتند. پس از 7 روز همه مایعات به غیر از اتانول 25% و 50% (385/0=P) و اتانول 50% و 75% (150/0=P) تاثیر معنی داری روی کامپوزیت گرادیا داشتند. کامپوزیت P60 بعد از زمان 24 ساعت و 7 روز تاثیر همه مایعات را روی سختی معنی دار نشان داد. هپتان 50% سختی را افزود (000/0P=) و اتانول 75% (000/0=P) و اتانول 50% (001/0=P) و اتانول 25% (007/0=P) سختی کامپوزیت را بطور معنی داری کاهش داد.
    نتیجه گیری
    .بر اساس این مطالعه زمان بر روی نتایج اثری نداشت. P60 استحکام بیشتری نشان داد. اتانول 75%، 50% و 25% به ترتیب تاثیرگذار بودند. هپتان سختی سطحی را افزایش داد.
    کلید واژگان: سختی, کامپوزیت, هپتان, اتانول
    Ghavam M., Arami S., Hasani Tabatabaie M., Mirzaei M., Kermanshah H., Pahlavan A., Yasini E., Dehghan M.
    Background And Aim
    Decreasing the hardness of dental restorative composites after curing in oral environment can influence their clinical durability. The aim of this study was to evaluate the effect of food-simulating liquids such as 25%, 50%, 75 % ethanol and 50 % heptane on surface hardness of two composites - (Gradia and P60) after curing and immersing time of 24 hours and 7 days.
    Materials And Methods
    45 specimens of each composite were prepared in a stainless steel mold with 6 mm diameter and 2 mm depth. 5 specimens of each composite were tested for microhardness immediately after curing as the control group. The other specimens of each composite were randomly divided into eight groups. Each specimen was immersed in one of the following solutions 25%, 50%, 75 % ethanol and 50 % heptane for either 24 hours or 7 days. Then the specimens were taken out of the solutions and washed and dried and transferred to the refrigerator until performing the test. In standard conditions, surface microhardness of specimens was evaluated by the microhardness device based on Vickers. The data were analyzed by one way ANOVA 3 way ANOVA and Tukey Post Hoc tests. The level of significance was set at p<0.05.
    Results
    Surface hardness of P60 composite was higher than that of Gradia. An analysis of variance in gradia and p60 showed significant difference between the control and all the other groups (P<0.05) except the 25% ethanol (P=0.514). After 24 hours all the solutions had significant effect on Gradia (P<0.05) except 50% and 75% ethanol (P=0.793). After 7 days all the solutions had significant effect on Gradia except 50% and 25% ethanol (P=0.385)and 50% and 75% ethanol (P=0.150) According to P60 after both 24 hours and 7 days all the solutions had significant effect on the hardness. 50 % heptane increased the hardness (P=0.00). 75% ethanol significantly decreased the hardness (P=0.000) followed by 50% (P=0.001) and 25% ethanol (P=0.007).
    Conclusion
    Based on the results of this study, the effect of time was not significant. P60 showed to be more resistant. 75% ethanol had much more effect followed by 50% and 25% ethanol. Heptane increased the mean surface hardness.
  • معصومه حسنی طباطبایی، سیدمصطفی معظمی، مریم قوام، اسماعیل یاسینی، ایوب پهلوان، سکینه آرامی، منصوره میرزایی، نیره بیات، حمید کرمانشاه
    زمینه و هدف
    بهبود قدرت باند مواد چسبنده به عاج در سطحی عاری از میکروب یکی از اهداف Adhesive dentistry می باشد. هدف این مطالعه بررسی اثر Ethylene Diamine Tetraacetic Acid: EDTA با دو نوع غلظت 15 و 24 و دو زمان متفاوت سی و شصت ثانیه روی استحکام باندریز برشی دو نوع باندینگ سلف اچ به عاج و توسط SEM Scanning Electron Microscope: می باشد.
    روش بررسی
    در این مطالعه تجربی آزمایشگاهی با استفاده از پنجاه دندان پره مولر انسان، صد نمونه تهیه شد. نمونه ها بر اساس گروه باندینگ به دو گروه Clearfil SE Bond (گروه 1) و Futurbond NR (گروه 2) و بر اساس زمان و غلظت هر کدام به پنج زیر گروه تقسیم شدند:1) گروه کنترل، 2) گروه EDTA، 15% و سی ثانیه، 3) گروه EDTA، 15% و شصت ثانیه، 4) گروه EDTA، 24% و سی ثانیه 5) EDTA، 24% و شصت ثانیه. آماده سازی لازم روی نمونه ها انجام شد و بعد استوانه کامپوزیتی روی آنها قرار گرفت و بعد از پانصد سیکل ترموسایکلینگ آزمون Microshear bond strength انجام شد. سپس از ده دندان پره مولر دیگر، ده نمونه تهیه گردید و پس از دمینرالیزیشن در HCI N 6 به مدت سی ثانیه و دپروتئینیزیشن 5/2% Naocl به مدت ده دقیقه و خشک کردن در Desicator در زیر SEM مورفولوژی لایه هیبرید بررسی شد. یافته ها با استفاده از 3 way ANOVA و One way ANOVA و Tukey test آنال گردید.
    یافته ها
    متوسط استحکام باند ریز برشی برحسب مگاپاسکال در گروه 1: (باندینگ (Clearfil SE Bond زیر گروه 1: 13 ± 88/31، زیر گروه 2: 13 ± 4/28، زیر گروه 3: 9 ± 8/29، زیر گروه 4: 11 ± 2/29 و زیر گروه 5: 12 ± 7/32 به دست آمد.
    در گروه 2 (باندینگ (Futurbond NR: زیر گروه 1: 10 ± 6/22، در زیر گروه 2: 9 ± 5/28، در زیر گروه 3: 10 ± 3/27، در زیر گروه 4: 15 ± 4/32، زیر گروه 5: 14 ± 1/31 به دست آمد.
    از لحاظ آماری اختلاف معنی داری بین زمان و غلظتهای مختلف EDTA و بین آماده سازی با EDTA قبل از باندینگ و همچنین بین دو نوع باندینگ پیدا نشد. Futurbond NR در SEM دارای رزین تگ های بیشتر و ضخیمتر و به صورت دسته ای نسبت به Clearfil بود و به نظر می رسید ضخامت لایه هیبرید در گروه آماده سازی با EDTA بیشتر بود.
    نتیجه گیری
    آماده سازی با EDTA قبل از کاربرد این دو نوع سلف اچ تاثیری در بهبود باند ندارد و غلظت و زمان EDTA بی تاثیر است.
    کلید واژگان: EDTA, عامل باندینگ, سلف اچ, لایه اسمیر, استحکام باند ریز برشی, میکروسکوپ الکترونی
    Masomeh Hassani-Tabatabaei, Mostafa Moazzami, Maryam Ghavam, Esmaeil Yassini, Ayoub Pahlavan, Sakineh Arami, Mansoreh Mirzaei, Nayereh Bayat, Hamid Kermanshah *
    Background And Aim
    The main objective of using adhesive material is the improvement of restorative materials bonding to dentin surface in clean environment. The aim of this study was to investigate the effect of EDTA on bond strength of composite resin to dentin surface when used at different times and concentrations prior to application of adhesive systems by employing Scanning Electronic Microscope (SEM).
    Materials And Method
    A total of 100 dentin samples were prepared from 50 human premolars. These samples were divided into two groups according to bonding type (Clearfil SE Bond =group I, Futurbond NR=group II) and each one was classified 5 subgroups according to time and concentration of EDTA as follows: 1 – Control. 2- EDTA 15%, 30 seconds. 3 – EDTA 15%, 60 seconds. 4 – EDTA 24%, 30 seconds. 5 – EDTA 24%, 60 seconds. These samples were conditioned and composite cylinders were adhered to them. After 500 cycles of thermocycling, the testing for micro-shear bond strength was conducted on these samples. Another 10 samples were demineralized for 30 seconds with 6NHCL and deproteinized with 2.5% Naocl for 10 minutes, air dried with desiccators and viewed under SEM. Data were analyzed using one-way as well as three-way ANOVA and Tukey tests.
    Results
    The mean Micro-shear bond strength in group I (Clearfil SE bond) were: 31.88 (± 13) for subgroup 1, 28.4 (± 13) in subgroup 2, 29.8 (± 9) in subgroup 3, 29.2 (± 11) in subgroup 4, and 32.7 (± 12) in subgroup 5. The mean Micro-shear bond strength in group 2 (Futurbond NR): were: 22.6 (± 10) for subgroup 1, 28.5 (± 9) in subgroup 2, 27.3 (± 10) subgroup 3, 32.4 (± 15) in subgroup 4, and 31.1 (± 14) in subgroup 5. There were no significant differences between the samples conditioned and the ones not conditioned with EDTA, time and the concentration of EDTA applied and also the two bonding types.
    Conclusions
    EDTA conditioning prior to use of the two bonding agents under investigation in this study did not improve the bonding strength of the self etch systems, neither did the time and the concentration of EDTA applied.
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال