به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

معصومه نوری

  • لیلی حفیظی، ملیحه محمودی نیا*، معصومه نوری
    مقدمه

    سندرم آشرمن (چسبندگی رحمی) به علت آسیب لایه آندومتر رحم ایجاد می شود که معمولا به دنبال اعمال جراحی رحمی مانند کورتاژ و میومکتومی ایجاد می شود و در بارداری بعدی ممکن است شانس برخی عوارض مامایی مانند سقط، پلاسنتا پرویا و آکرتا افزایش یابد.

    معرفی بیمار

    در این مطالعه بیماری گزارش می شود که به دنبال یک بار سزارین بدون عارضه، دچار آمنوره گردید. بیمار پس از درمان با هیستروسکوپی در 3 نوبت، به طور خودبه خود باردار شد. در بارداری بعدی، دچار چسبندگی شدید جفت به میومتر گردید که منجر به خونریزی شدید و هیسترکتومی شد.

    نتیجه گیری

    سندرم آشرمن ممکن است به دنبال یک سزارین بدون عارضه به وجود آید و شانس عوارض مامایی را در بارداری بعدی افزایش دهد.

    کلید واژگان: جفت اکرتا, سزارین, سندرم آشرمن, هیستروسکوپی
    Leili Hafizi, Malihe Mahmoudinia *, Masoumeh Noori
    Introduction

    Asherman syndrome (uterine adhesion) occurs due to injuries to the basal layer of endometrium that is usually caused following surgeries of uterine such as curettage and myomectomy. In the next pregnancy, obstetrical complications such as abortion, placenta pravia and acreta may be increased.

    Case presentation

    In this study, a case of amenorrhea after one uncomplicated caesarean section is reported. She had spontaneous pregnancy after treatment with three times histroscopy. In the next pregnancy, she developed severe adhesion to the myometrium, resulting in severe hemorrhage and hysterectomy. 

    Conclusion

    Ashman syndrome may be caused following an uncomplicated cesarean section and may increase the chance of obstetrical complications in next pregnancy.

    Keywords: Asherman syndrome, Cesarean section, Hysteroscopy, placenta acreta
  • محمد عظیمی الموتی، نیلوفر شایان اصل، مریم مومنی، اعظم کوهکن، انسیه حاجی زاده، معصومه نوری، فاطمه سلطانعلی زاده، ملیحه محمودی، مهین جمشیدی ماکانی، مرضیه ابراهیمی *
    مقدمه
    نزدیک به 100 سال است که پرده ی آمنیون جهت درمان انواع زخم های پوستی استفاده می شود. عصاره ی آمنیون یکی از مشتقات پرده ی آمنیون است که حاوی تمامی خواص پرده ی آمنیون است. هدف از این مطالعه بررسی ایمنی عصاره ی پرده ی آمنیون در درمان زخم های دیابتی است.
    روش ها
    این مطالعه از نوع مطالعه ی بالینی باز غیرمقایسه ای (Open labeled clinical trial without control group) است که تعداد 10 بیمار با زخم پای دیابتی گرید 2 واگنر در هر دو جنس انتخاب شدند. عصاره ی آمنیون در هفته ی اول، هر 48 ساعت و از هفته ی دوم تا پایان درمان، هر 72 ساعت مورد استفاده قرار گرفت. بیماران تا زمان بهبود کامل زخم به صورت هفتگی تحت پیگیری قرار گرفتند.
    یافته ها
    در این مطالعه 80 درصد بیماران را مردان و 20 درصد را زنان با میانگین سنی (7/8±7/56) سال تشکیل دادند. طول مدت زمان ابتلا به زخم12/2 ±9/8 هفته بود. میانگین مساحت زخم ها در بدو ورود به مطالعه درگروه زخم های ≥mm2 500، 9 /201± 5/977 و در گروه زخم های≤mm2500 برابر با 4/36± 6/145 بود. در هفته ی 4 پس از شروع درمان میزان بهبود زخم در گروه زخم های ≤mm2500 برابر 40/2±9/98 % و درگروه زخم های ≥mm2 500 برابر 23/7±1/92% بود. هفته ی ششم درمان، زخم ها در هر دو گروه به طور کامل بهبود یافتند.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه پیشنهاد می کند که استفاده از عصاره ی آمنیون می تواند بدون ایجاد عوارض جانبی در بهبود زخم پای دیابت موثر باشد.
    کلید واژگان: دیابت, زخم پای دیابتی, عصاره ی پرده ی آمنیون, پرده ی آمنیوتیک, ترمیم زخم
    Mohammad Azimi Alamouti, Niloufar Shayan, Maryam Momeni, Azam Koohkan, Ensiyeh Hajizadeh, Saffar, Masoumeh Nouri, Fatemeh Soltanolizadeh, Maliheh Mahmoudi, Mahin Jamshidi Makiani, Marzieh Ebrahimi *
    Background
    For nearly 100 years, amniotic membranes have been used to treat various types of skin wounds. Amniotic extract is one of the derivatives of amniotic membrane that contains all the properties of amniotic membrane. The aim of this study was to evaluate the safety of the amniotic membrane extract in the treatment of diabetic ulcers.
    Methods
    This study was an Open labeled clinical trial without control group. A total of 10 patients with Wagner Grade 2 diabetic foot ulcers were selected in both sexes. The extract was used every 48 hours in the first week and every 72 hours from the second week until the end of the wound treatment. Patients were followed up weekly until wound healing.
    Results
    In this study 80% of patients were men and 20% were women with mean age (56.7 ± 8.7) years. The ulcer duration was 8.9 ± 2.12 weeks. The mean area of ulcers at the time of entry into the wound group ≥ 500 mm2, 977.5 ± 201.9 and in the wound group ≤500 mm2 was 145.6 ± 36.4. At 4 weeks post treatment, the wound healing rate in the wound group was ≤500% ,98.9 ± 2.40 % and in the wound group ≥mm2 500 was 92.1 ± 7.23%. in sixth week of treatment, ulcers were complete closure  in both groups.
    Conclusion
    The results of this study suggest that the use of amniotic extract can be effective in the healing of diabetes foot ulcer without any side effects.
    Keywords: Diabetes Mellitus, Diabetic Foot Ulcer, Amniotic Membrane Extract, Amniotic Membrane, Wound Healing
  • معصومه نوری، احمد طاطار، محمد امین مهرنیا، محمدرضا قربانی *
    به منظور بررسی اثرات نانوامولسیون اسانس میخک در جیره های بر پایه گندم بر عملکرد جوجه های گوشتی، آزمایش حاضر با استفاده از 280 قطعه جوجه گوشتی (راس 308، مخلوط دو جنس) در قالب طرح کاملا تصادفی با هفت تیمار و چهار تکرار انجام شد. تیمارهای آزمایشی شامل: 1) شاهد، 2) شاهد به همراه آنزیم، 3) شاهد به همراه 200 میلی گرم بر کیلوگرم اسانس میخک و 4 تا 7 به ترتیب شاهد به همراه 200، 150، 100 و 50 میلی گرم بر کیلوگرم نانوامولسیون اسانس میخک بودند. نتایج آزمایش نشان داد که در کل دوره پرورش، مصرف خوراک و افزایش وزن گروه دریافت کننده 200 میلی گرم بر کیلوگرم نانوامولسیون اسانس میخک نسبت به تیمارهای شاهد و آنزیم کاهش یافت (05/0≥ P). در کل دوره آزمایش، ضریب تبدیل خوراک تیمارهای حاوی اسانس میخک و 50 میلی گرم بر کیلوگرم نانوامولسیون اسانس میخک نسبت به گروه شاهد بهتر بود (05/0≥ P). غلظت تری گلیسرید سرم در تیمارهای حاوی نانوامولسیون اسانس میخک نسبت به تیمار حاوی آنزیم کاهش یافت (05/0≥ P). وزن نسبی بورس فابریسیوس در تیمارهای حاوی اسانس و 200 میلی گرم بر کیلوگرم نانوامولسیون اسانس میخک در مقایسه با شاهد افزایش یافت (05/0≥ P). استفاده از اسانس و سطوح 200، 150 و 100 میلی گرم بر کیلوگرم نانوامولسیون اسانس میخک در جیره جوجه های گوشتی باعث کاهش جمعیت باکتری های اشریشیاکلای محتویات سکوم شد (05/0≥ P). به طورکلی نتایج آزمایش حاضر نشان داد که استفاده از نانوامولسیون اسانس میخک در جیره جوجه های گوشتی بر پایه گندم ممکن است باعث کاهش جمعیت باکتری های اشریشیاکلای محتویات سکوم گردد.
    کلید واژگان: جوجه های گوشتی, عملکرد, فلور میکروبی سکوم, گندم, نانوامولسیون اسانس میخک
    Massome Nouri, Ahmad Tatar, Mohammad Amin Mehrnia, Mohammad Reza Ghorbani*
    The present study was carried out to investigate the effect of clove essential oil nanoemulsion (CEON) on performance of broiler chickens fed wheat-based diet. A total of 280 day-old broiler chicks (Ross 308, mix sex) were used in a completely randomized design with seven treatments and four replicats. The experimental treatments were; 1- control, 2- control supplemented with enzyme (En), 3- control supplemented with 200 mg/kg clove essential oil (CEO) and 4 to 7 were control supplemented with 200, 150, 100 and 50 mg/kg of CEON, respectively. The results of this experiment showed that in the whole rearing period, the feed intake and body weight gain of birds fed diets supplemented with 200 mg/kg CEON decreased significantly compared with control and En treatments (P≤0.05). In the whole period of experiment, chicks fed diets supplemented with CEO and 50 mg/kg CEON had better feed conversion ratio compared with control group (P≤0.05). Serum triglyceride concentration decreased significantly in chicks fed diets containing different levels of CEON compared to En treatment (P≤0.05). Relative weight of bursa increased in chicks fed diets containing CEO and 200 mg/kg CEON in comparison with control treatment. Supplementation broiler diets with CEO and 200, 150 and 100 mg/kg CEON decreased significantly Escherichia coli populations of cecal content (P≤0.05). According to the results of this experiment, supplementation broiler wheat-based diets with CEON may decrease Escherichia coli populations of cecal content.
    Keywords: Broiler chickens, Cecal Microflora, Clove Essential Oil Nanoemulsion, performance, Wheat
  • منیره محمد، مرضیه ابراهیمی*، فاطمه دانشمند، معصومه نوری، پردیس خسروانی
    مقدمه و هدف
    علی رغم نتایج رضایت بخش پیوند خون بندناف در درمان بعضی بیماری های خونی، یکی از چالش ها در این زمینه، حل مشکل تعداد کم این سلول ها می باشد. سال های اخیر عصاره پلاکتی به لحاظ غنی بودن از فاکتورهای رشد به عنوان مکمل کشت سلول مزانشیم در سلول درمانی معرفی شده است. هدف این مطالعه، بررسی اثر عصاره پلاکتی مشتق از خون بندناف بر تکثیر، تمایز و درصد زنده مانی سلول های تک هسته ای خون بندناف در شرایط آزمایشگاهی است.
    مواد و روش ها
    کنسانتره پلاکتی در غلظت plt/ml109×2 از پلاسمای خون بندناف تهیه شد. تعداد 106 سلول تک هسته ای خون بندناف در حضور سایتوکاین های Flt3L، SCFوTPO حاوی غلظت های متفاوت (10%-0) از عصاره پلاکتی مشتق از خون بندناف کشت شدند. درصد زنده مانی این سلول ها با استفاده از رنگ آمیزی تریپان بلو، سنجش تمایز سلول های تک هسته ای آزمایش Colony Assay، اندازه گیری درصد سلول های بنیادی خون ساز با شاخص سطحی (CD133+ CD34+ CD38-) از طریق فلوسایتومتری و بیان کمی ژن CD34 با روشQRT- PCR مورد ارزیابی قرار گرفت.
    نتایج
    غلظت 5٪ عصاره پلاکتی مشتق از خون بندناف همراه با سایتوکاین ها سبب تکثیر 12برابری (P<0.0001) سلول های تک هسته ای خون بندناف، 6/1 برابر کلونی BFU-E، 1/2 CFU-GM، 7/1 CFU-MIX و 3/3 برابر سلول هایCD133+ CD34+ CD38- می شود. ژن CD34 نیز در گروه 5٪ LP -UCB افزایش معنی دار نشان داد.
    نتیجه گیری
    عصاره پلاکتی خون بندناف را می توان به عنوان مکمل در کشت سلول های تک هسته ای خون بندناف و سلول های بنیادی خون ساز به منظور افزایش تکثیر و حفظ خاصیت بنیادی آن ها استفاده کرد.
    کلید واژگان: سلول های خون بندناف, تکثیر و تمایز, عصاره پلاکتی مشتق از خون بندناف, کلونی زایی
    Monireh Mohammad, Marzieh Ebrahimi *, Fatemeh Daneshman, Masoume Nouri, Pardis Khosravani
    Background And Objective
    In spite of promising results in treatment of blood diseases by umbilical cord blood cell transplantation, low number of derived stem cells has been a matter of concern. Since platelets extracts has been introduced as a potent mesenchymal stem cell culture supplement, the purpose of current study was to investigate the probable effects of umbilical cord blood platelet lysate (UCB-PL) in proliferation, survival and differentiation of cord blood mononuclear cells.
    Materials And Methods
    The umbilical cord blood platelet lysate (UCB-PL) was added to cord blood mononuclear cells culture (1×10 6 /mL) in presence of FLT3L, TPO and SCF. The effective dose of UCB-PL, cell viability and differentiation of mononuclear cells were determined by trypan blue staining and colony assay method, respectively. The number of mononuclear cells was measured by flowcytometric analysis of CD133 CD34࠽ cells. Quantitative expression of CD 34 was performed by QRT-PCR method.
    Results
    Combination of 5% of UCB-PL with mentioned cytokines yielded a 12-fold cell proliferation in comparison with control group. A higher concentration of UCB-PL showed cytotoxic effects. CD 34 also increased significantly in group of 5% UCB-PL treated cells. In this particular group, a significant increase of colony forming units granulocytes-erythroidmacrophages-megakaryocyte (CFU-GMMM) and granulocyte-macrophage (CFU-GM) were detected.
    Conclusion
    Our results indicate that 5% UCB -PL can be used as a supplement in MNC cultured cells and in cord blood hematopoietic stem cells for cell therapy purposes.
    Keywords: Proliferation, differentiation, Platelet extracts derived from umbilical cord blood, Colony assay
  • هادی غفاری، معصومه نوری، علی یونسی
    هدف این مقاله بررسی نسبت مالیات واقعی به تولید ناخالص داخلی و اثر آن بر رشد اقتصادی کشور طی سه دهه اخیر (1391-1356) می باشد. روش تجزیه و تحلیل داده ها مبتنی بر یک الگوی رشد و روش اصل ماکزیمم می باشد که برای کشوری با ساختار اقتصاد متکی بر درآمدهای ارزی ناشی از فروش نفت، مانند ایران تطابق داده شده است و الگوی مورد استفاده الگوی « پل کاشین » می باشد. نتایج بررسی آماری نشان می دهد افزایش مالیات ها با ضریب منفی بین 0.14 تا 0.16 دارای اثر منفی بر رشد اقتصادی کشور می باشد.
    همچنین نتایج نشان می دهد که نسبت مالیات به ارزش افزوده بخشهای اقتصادی کشور که مشمول مالیات می گردند در مقایسه با سایر کشورهای منتخب بر خلاف آنچه تصور می گردد نه تنها ناچیز نمی باشد بلکه با ملاحظه واقعیات اقتصادی کشور این نسبت حتی در مقایسه با برخی از کشورهای مشابه بیشترهم می باشد.
    کلید واژگان: مالیات, درآمدهای مالیاتی, GDP, رشد اقتصادی, پل کاشین
    Ali Younessi
    The ratio of tax to gross domestic product (GDP) is one of the factors measuring the role of public section in economic activities of the country which indicates the tax system’s efforts in collecting tax considering the surplus (added) value in the economy. Such a ratio suggests the rate of economic activities liable for tax basis, and shows the amount of money that public section draws back from economic resources and injects into different economic sections for fulfilling tax goals. The present paper studies the ratio of real tax to gross domestic products and its effects on country’s economic growth during recent decades (1977-2012). The paper’s method of analysis is based on an endogenous growth model adapted to a country like Iran in which economic structure relies on exchange income of oil sale and Cashin pattern is used too. Findings and results of the paper suggest that increasing taxes affects negatively on country’s economic growth by 0.14 to 0.16 percent. The results also indicate that the ratio of tax to surplus (added) value of economic sections which are liable for paying tax comparing with other selected countries not only is not slight, but also is more regarding the economic facts of our country. Selected countries include developed, developing and oil exporter countries.
    Keywords: Income Tax, GDP, Economic Growth, Paul Cashin
  • معصومه نوری، مرضیه ابراهیمی، امیر حسین باغ شیخی، علی اخلاقی، منیره محمد، سلاله صمیمی، مرتضی ضرابی
    سابقه و هدف
    بررسی تعداد، توانایی بالقوه و قابلیت های عملکردی سلول های بنیادی خون بند ناف پس از ذخیره سازی طولانی مدت برای استفاده آن ها در درمان بیماری های بدخیم خونی و غیرخونی ضروری است. لذا هدف این مطالعه، بررسی کیفیت واحدهای خونی ذخیره شده در بانک خون بند ناف عمومی رویان قبل و بعد از انجماد بود.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تجربی، به منظور بررسی کیفیت نمونه های خون بند ناف طی فرآیند انجماد، تعداد کل سلول ها، درصد زنده مانی، قابلیت تشکیل کلونی، تعداد سلول های CD34+ قبل و بعد از پردازش و پس از انجمادزدایی بر روی 50 نمونه مورد بررسی قرار گرفت.
    یافته ها
    نتایج این مطالعه نشان داد که میانگین تعداد سلول های هسته دار در 50 واحد مورد آزمایش، 7.6 × 108 ± 1.12 × 108 بود. تعداد و درصد زنده مانی سلول های تک هسته ای هم چنین قابلیت کلونی زایی آن ها به صورت معناداری متاثر از فرآیند انجماد، کاهش پیدا می کند در حالی که تعداد مطلق سلول های CD34+ 12 ماه پس از انجماد، تغییر معناداری را نشان نداد. بین تعداد سلول های هسته دار و تعداد سلول های CD34+ رابطه معناداری یافت نشد.
    نتیجه گیری
    افزایش زمان ذخیره سازی به صورت معناداری سبب کاهش تعداد سلول های هسته دار و نیز پتانسیل تکثیر و تمایز آن ها می گردد. در حالی که در تعداد مطلق سلول های CD34+ تغییری ایجاد نمی نماید. با این وجود بهبود روش های نگهداری برای حفظ عملکرد سلول های ذخیره شده ضروری می باشد.
    کلید واژگان: سلول های بنیادی خون ساز, انجماد, سنجش کلونی
    M. Nouri, Dr. M. Ebrahini, A.H. Baghsheykhi, A. Akhlaghi, M. Mohammad, S. Samimi, Dr. M. Zarabi
    Background And Objectives
    The evaluation of the number، potential، and functional capacity of cord blood stem cells after long term storage is essential for their therapeutic uses in hematological malignancies and non-malignancies. Therefore، this study was aimed to assess the quality of cord blood units stored in Royan public cord blood bank، before and after cryopreservation.
    Materials And Methods
    To check the quality of cryopreserverd cord blood units، the total number of cells، percentage of viable cells، colony-forming ability، the number of CD34+ cells before and after freezing were examined on 50 samples
    Results
    Our results determined that the mean value of the total nucleated cells in 50 cord blood samples was 7. 6 × 108 ± 1. 12 × 108. The number and viability of mononuclear cells as well as colony forming potential significantly decreased after cryopreservation; however، the count of viable CD34+ cells did not significant changes post thawing. There was no significant correlation between the numbers of nucleated cells and CD34+ cells.
    Conclusions
    Increasing the storage time significantly reduces the number of nucleated cells and differentiation potential of hematopoietic stem cells rather than the number of CD34+ cells. Improved cryopreservation techniques are necessary to maintain the function of cord blood stem cells.
    Keywords: Hematopoietic Stem Cells, Cryopreservation, Colony, Forming Units Assay
  • حسین فخرزاده، مریم قادرپناهی، فرشاد شریفی، زهره بادامچی زاده، مژده میرعارفین، رسول پورابراهیم، سارا قطبی، معصومه نوری، باقر لاریجانی
    مقدمه
    نقش مفید فعالیت بدنی در ممانعت از ابتلا به دیابت در مطالعات متعدد به چشم می خورد. هدف از انجام این مطالعه بررسی ارتباط میان فعالیت بدنی با شدت متوسط (150 دقیقه در هفته) یا بیشتر و کاهش خطر دیابت در بزرگسالان چاق و غیر چاق ساکن منطقه 17 تهران بود.
    روش ها
    1552 فرد 64-25 ساله از ساکنین منطقه 17 تهران بطور تصادفی توسط یک نمونه گیری خوشه اییک مرحله ای انتخاب شدند و در این مطالعه مقطعی که بخشی از مطالعه عوامل خطر بیماری های قلبی- عروقی در جمعیت تحت پوشش پایگاه تحقیقات دانشگاه علوم پزشکی تهران و مطابق با الگوی مونیکای سازمان بهداشت جهانی بود، شرکت کردند. به منظور ارزیابی فعالیت بدنی ایروبیک با شدت متوسط از پرسشنامه فعالیت بدنی انتخابی مونیکا استفاده شد. دیابت با تشخیص قبلی و یا استفاده اخیر از داروهای هیپوگلیسمیک یا انسولین و یا قند خون ناشتای ≥ mg/dl126 تعریف شد.
    یافته ها
    پس از تقسیم بندی بر اساس وضعیت چاقی و در مقایسه با گروه غیر فعال، نسبت شانس (OR) تعدیل شده دیابت نوع 2 در گروه چاق دارای فعالیت بدنی ≥150 دقیقه در هفته، 64/0 (فاصله اطمینان %95: 39/1-30/0) بود درحالی که در نمونه های غیرچاق، این فعالیت بدنی بطور معنی داری با کاهش 50 درصدی خطر دیابت نوع 2 مرتبط بود (OR=50/0؛ فاصله اطمینان %95: 94/0-26/0).
    نتیجه گیری
    یافته های این مطالعه حاکی از وجود یک ارتباط معنی دار میان این سطح از فعالیت بدنی و کاهش خطر دیابت در بزرگسالان غیر چاق ایرانی بود.
    کلید واژگان: فعالیت بدنی, دیابت نوع2, چاقی
  • حسین فخرزاده، فرشاد شریفی، مژده میرعارفین، یاسرتجلی زاده خوب، قاسم کیایی، رسول پورابراهیم، معصومه نوری، محمدحسین فروزانفر، سارا قطبی، مریم قادر پناهی، باقر لاریجانی
    مقدمه
    غلظت زیاد هموسیستئین با افزایش خطر بروز پرفشاری خون همراه است. با این که دوزهای کم و زیاد فولات به صورت معنی دار موجب کاهش سطح هموسیستئین خون می شوند، ولی اثرات نسبی دوزهای متفاوت آن بر روی پرفشاری خون هنوز به خوبی شناخته شده نیست. در این مطالعه به بررسی ارتباط بین دوز اسید فولیک، کاهش هموسیستئین و نیز تغیرات فشار خون پرداخته ایم.
    روش ها
    بیست و چهار فرد مبتلا به بیماری پرفشاری خون همراه با هیپرهموسیستئینمی خفیف و متوسط (moderate/intermediate hyperhomocysteinemia)، پنج میلی گرم اسید فولیک و یا دارونما به صورت روزانه به مدت شش هفته دریافت کردند. در ابتدا و نیز بعد از شش هفته از شروع مطالعه، فشار خون، سطح خونی هموسیستئین، فولات و ویتامین B12 اندازه گیری شد.
    یافته ها
    با این که تفاوت معنی داری میان فشار خون دیاستولی در دو گروه مورد مطالعه یافت نشد (17/0=P، ANOVA)، ولی کاهش معنی دار فشار خون سیستولی در گروه مداخله (اسید فولیک) نسبت به گروه دارونما مشاهده شد (001/0=P، ANOVA). کاهش معنی دار میزان هموسیستئین و نیز افزایش معنی دار میزان فولات در گروه اسید فولیک نسبت به گروه دارونما مشاهده گردید (به ترتیب 04/0 =P و 002/0 = P، ANOVA). همچنین تغییرات غلظت اسید فولیک به صورت معنی دار و معکوس با تغییرات فشار خون سیستولیک ارتباط داشت (51/0 -=r، 02/0 =P، Pearson''s correlation coefficient).
    نتیجه گیری
    مصرف کوتاه مدت مکمل اسید فولیک با دوز بالا در کاهش فشار خون سیستولیک در افراد مبتلا به پرفشاری خون همراه با هیپرهموسیستئینمی موثر است.
    کلید واژگان: فولیک اسید, پرفشاری خون, هموسیستئین, فشار خون
  • Azin Ahifar, Anoshiravan Kanim., Aacute, Sume Noori
    Taking into account the extent of upper cretaceous deposits of Alborz region, determination of stage boundaries within the successions at different parts of the basin by the use of calcareous nannoflora was put on the agenda. Two stratigraphic sections viz. Alamde galandrud and Pol e zoghal were sampled at predetermined intervals. back to the laboratory, the samples were prepared using gravity settling technique and the resulting thin sections. The nannofloral assemblage of the upper cretaceous rocks of northern Alborz region reveal coniacianmaastrichtian age at Pol e zoghal (west) and campanian-early paleocene age at Alamde galandrud (east). moreover, the region was situated at low paleolatitudes and experienced a low marginal environment of deposition at the said time. the outcomes of nannostratigraphic investigations carried out in Pol e zoghal section along with the resalts of earlier studies in Alamde galandrud reveals that during the late cretaceous times the depositional center of the basin was lacated on the west and gradually shifted towards east. (i.e. sedimentation started earlier in the western parts and lasted longer in the eastern parts of the basin during late cretaceous times.)
    Keywords: upper cretaceous, Polezoghal section, Alamde galandrud section, calcareous nannofossils, paleogeography
  • حسین فخرزاده، مژده میرعارفین، فرشاد شریفی، سارا قطبی، محسن رضایی همامی، مهسا محمد آملی، بانو عدالت، رسول پورابراهیم، معصومه نوری، جواد توکلی بزاز، علیرضا شفایی، باقرلاریجانی
    مقدمه
    در بررسی های انجام گرفته بر روی گروه هایی خاص از مبتلایان به اسکیزوفرنیا و دیابت، مشاهده شده است که بین MTHFR و سندرم متابولیک ارتباط وجود دارد. اما تاکنون این رابطه در مطالعات جمعیتی بررسی نشده است. هدف از این مطالعه بررسی رابطه پلی مورفیسم در ژن MTHFR با سندرم متابولیک (MS)، دیابت نوع 2 و پرفشاری خون در جمعیت ایرانی بود.
    روش ها
    این مطالعه به روش مقطعی و به منظور بررسی ارتباط سندرم متابولیک، پرفشاری خون و دیابت نوع 2 انجام گرفت. افراد شرکت کننده در "مطالعه هموسیستئین تهران" وارد این طرح شدند. مقادیر سرمی گلوکز، تری گلیسرید (TG)، کلسترول تام (TC)، HDL کلسترول (HDL-C) و LDL کلسترول (LDL-C)، هموسیستئین، فولیک اسید و B12 در حالت ناشتا اندازه گیری شد. تعیین پلی مورفیسم ژن MTHFR به روش PCR-RFLP صورت گرفت.
    یافته ها
    در این طرح 150 فرد مبتلا به سندرم متابولیک، 160 فرد مبتلا به پرفشاری خون و 191 فرد دیابتی مورد بررسی قرار گرفتند. شیوع ژنوتیپ های CC، CT و TT در این سه گروه تفاوت قابل ملاحظه ای با گروه کنترل نداشت. در افراد گروه کنترل و مبتلایان به پرفشاری خون، سطح هموسیستئین در ژنوتیپ TT نسبت به دو ژنوتیپ CC و CT به طور معنی داری بالاتر بود (05/0 > p). سطح فولیک اسید سرم در مبتلایان به پرفشاری خون در ژنوتیپ TT نسبت به CC به طور معنی داری پایین تر بود (001/0 > P). در مبتلایان به دیابت، سطح هموسیستئین سرم در ژنوتیپ CC نسبت به TT پایین تر بود (01/0 > P)؛ در حالیکه بالعکس سطح فولیک اسید سرم در ژنوتیپ CC به طور معنی داری بالاتر از TT بود (05/0>P). در مبتلایان به دیابت و پرفشاری خون، سطح هموسیستئین و فولیک اسید سرم بین آلل های C و T تفاوت معنی داری با یکدیگر داشتند در حالی که در مبتلایان به MS فقط سطح هموسیستئین چنین تفاوتی را نشان داد (001/0 > P).
    نتیجه گیری
    در این مطالعه رابطه معنی داری بین پلی مورفیسم MTHFR و سندرم متابولیک، پرفشاری خون و دیابت در جمعیت مورد بررسی مشاهده نشد. انجام مطالعات بیشتر و بر روی تعداد افراد بیشتر برای تایید این رابطه ضروری به نظر می رسد.
    کلید واژگان: MTHFR, سندرم متابولیک, هموسیستیین, پلی مورفیسم
  • غلامرضا نوری، علیرضا شهریاری، طیبه اربابی، سمانه سرحدی نسب، معصومه نوری
    منطقه شکارممنوع بزمان که در غرب استان سیستان و بلوچستان، شمال غرب ایرانشهر و شرق حوزه جازموریان گسترده شده است اولا با داشتن دو اکوسیستم آبی و خشکی و سه تیپ متفاوت کوهستانی، تپه ماهوری و دشتی و ثانیا نقش اکوتونی به دلیل قرارگرفتن بین سه منطقه ایرانشهر، کهنوج و شرق میناب با فونی شامل: 164 گونه پرنده، 56 گونه خزنده، 52 گونه پستاندار و 7 گونه دوزیست از جایگاه ویژه ای برخوردار می باشد. به عبارتی این منطقه توانسته است یک سوم از تنوع حیات وحش جانوری کشور را در محدوده 30 هزار هکتاری خود، جای دهد. پوشش گیاهی آن جزء فلور بلوچی (خلیج-عمانی) است و از نظر هواشناسی در گروه مناطق خشک و بیابانی قرار می گیرد. در سال 1347 تحت عنوان منطقه حفاظت شده و از سال 1385 تا مهرماه 1390 بعنوان منطقه شکار ممنوع مدیریت می شود. از نظر آبهای سطحی، منطقه فقیری است اما منابع آب زیرزمینی مناسبی دارد که جمعیت ده هزار نفری اهالی سالانه 5/3 میلیون مترمکعب آب از آن برداشت می کنند. در این مطالعه علاوه بر استفاده اسنادی از مجموع اطلاعات موجود، از عکس های هوایی و ماهواره ای، مشاهده های میدانی، جمع آوری نمونه و تهیه عکس زمینی از سیمای منطقه استفاده شد. بالابودن تنوع زیستی، قابلیت های ژئواکوتوریسمی ازجمله کوه آتشفشانی بزمان (خضر، زند)، غار کرمانچی، چشمه آبگرم مکسان، اثر باستانی قلعه اسپیدز، زندگی سنتی مردم بومی و جاده های دسترسی مناسب از قابلیت های مهم منطقه مطالعاتی هستند که با مدیریت صحیح می توانند فرصت های قابل ملاحظه ای را برای محققین، اکوتوریست ها، توریست ها و مردم حاشیه نشین بدنبال داشته باشند.
    کلید واژگان: تنوع زیستی, منطقه شکار ممنوع, بزمان, سیستان و بلوچستان
  • پانته آابراهیم پور، حسین فخرزاده، رسول پور ابراهیم، آناهیتا حمیدی، رامین حشمت، معصومه نوری، باقر لاریجانی
    زمینه و هدف
    سندرم مقاومت به انسولین، به مجموعه ای از اختلالات متابولیک اطلاق می شود که با افزایش خطر ابتلا به دیابت و بیماری های قلبی عروقی همراه می باشد. با توجه به افزایش رو به رشد روند چاقی در کودکان، این سندرم تبدیل به یکی از مشکلات با اهمیت در این گروه شده است. هدف از این مطالعه، بررسی وضعیت سندرم متابولیک در کودکان چاق شهرنشین ایرانی است.
    روش بررسی
    در این مطالعه، کلیه دانش آموزان چاق دبستانی 7 تا 12 ساله منطقه 6 تهران براساس اندازه دور کمر و معیار بین المللی چاقی (IOTF=International obesity task force) بررسی شدند. مقادیر تری گلیسرید ناشتا، کلسترول با وزن مولکولی بالا (High Density Lipoprotein=HDL)، قند ناشتای سرم، انسولین ناشتای سرم، فشار خون و دور کمر در هر فرد اندازه گیری شد.
    یافته ها
    شیوع خام سندرم متابولیک در این کودکان، 6/20% بود. تفاوت معنی داری بین شیوع سندرم متابولیک در دو جنس وجود نداشت. از بین اختلالات متابولیک بررسی شده در جمعیت مورد مطالعه، تری گلیسرید بالا، از همه شایع تر و سطوح پایین HDL، از همه کمتر بود. کلیه اجزای سندرم متابولیک به استثنای سطوح پایین HDL، در کودکان مبتلا به سندرم متابولیک به طرز معنی داری، بالاتر از سایر کودکان بود. همچنین این کودکان به طور مشخصی از سطوح بالاتری از انسولین برخوردار بودند.
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج این مطالعه، سندرم متابولیک در کودکان چاق ایرانی از شیوع بالایی برخوردار است. این مطلب دلیلی قاطع بر لزوم انجام اقدامات پیشگیرانه در این کودکان که نیروی مولد فردای جامعه ما را تشکیل می دهند، می باشد. این اقدامات نه تنها منجر به بهتر شدن کیفیت زندگی این دسته می شود، بلکه بار آتی ناشی از این بیماری ها را بر روی اجتماع کاهش می دهد.
    کلید واژگان: سندرم متابولیک, انسولین, کودکان, چاق
    P. Ebrahimpour, H. Fakhrzadeh*, R. Pourebrahim, A. Hamidi, R. Heshmat, M. Nouri, B. Larijani
    Background and Aim
    Insulin resistance syndrome, a cluster of metabolic abnormalities, is accompanied by an increased risk of diabetes and cardiovascular diseases. This has become an important problem in urban children due to their increasing levels of obesity. The aim of the present study is to determine the status of metabolic syndrome in obese urban children of Iran.Patients &
    Method
    535 obese 7 to 11-year-old students of all the primary schools of the 6th district of Tehran were studied according to their waist circumference and International Obesity Task Force(IOTF) criteria. Waist circumference, fasting serum triglyceride, high density lipoprotein(HDL) cholesterol, blood pressure, fasting plasma glucose, and insulin levels were measured.
    Results
    The crude prevalence rate of metabolic syndrome in these children was 20.6%. There was no significant difference between genders. The most common metabolic abnormality was hypertriglyceridemia and the least common one was low HDL levels. All the components of metabolic syndrome except low HDL levels were significantly higher in obese children with metabolic syndrome. Moreover, these children showed distinctly higher insulin levels.
    Conclusion
    The prevalence of metabolic syndrome is high in obese Iranian children. Early intervention in this population who will become our future obese adults is needed not only to increase their life quality but also to decrease the future burden of diabetes and cardiovascular diseases on our society.
    Keywords: Metabolic Syndrome, Insulin, Children, Obese
  • حسین فخرزاده، سارا قطبی، رامین حشمت، رسول پورابراهیم، معصومه نوری، علیرضا شفایی، باقر لاریجانی
    مقدمه
    هوموسیستیین، یک عامل خطرزای مستقل بیماری های قلب و عروق است. بنابراین، تعیین عوامل موثر بر آن در بررسی نقش پاتولوژیک و کاهش مقادیر آن، اهمیت ویژه ای دارد. هدف از مطالعه حاضر، تعیین عوامل موثر بر غلظت هوموسیستیین است.
    روش ها
    این بررسی با انجام یک مطالعه مقطعی در قالب «مطالعه هوموسیستیین تهران»، بر روی 1214 فرد سالم 64-25 ساله، به منظور تعیین مقادیر هوموسیستیین، فولات، ویتامین B12، تری گلیسرید، کلسترولHDL-C، LDL-C، FBS، BMI،، فشارخون و کشیدن سیگار با مراجعه به منازل و تکمیل پرسشنامه، مصاحبه، معاینه و خونگیری از نمونه ها ترتیب یافته است.
    یافته ها
    1191 نفر مورد مطالعه قرار گرفتند که 416 نفر (9/34%) مرد و 775 نفر(1/65%) زن بودند. شیوع هیپرهوموسیستیینمی در مردان و زنان به طور معنی داری اختلاف داشته (6/96% در مقابل 4/83%،P<0.0001)، با افزایش سن افزایش می یافت. فولات و ویتامین B12 با هوموسیستیین رابطه معکوس داشتند و با تطبیق بیشتر، هوموسیستیین رابطه منفی معنی دار با سطحLDL-C و ابتلا به دیابت داشته؛ با سن، جنس مذکر، سیگار کشیدن و نمایه توده بدنی، رابطه مثبت معنی داری نشان داد. هرچند ارتباط میان سطح هوموسیستیین و فشار خون مشاهده شد، اما این ارتباط پس از تطبیق برای سن، جنس، نمایه توده بدنی و کشیدن سیگار، تنها در زنان و تنها در مورد فشار خون سیستولی معنادار باقی ماند.
    نتیجه گیری
    ما دریافتیم که مصرف اسید فولیک و کشیدن سیگار، عمده ترین عواملی هستند که بر روی توزیع پلاسمایی هوموسیستیین تاثیر می گذارند. فواید بالقوه بهبود وضعیت تغذیه و افزایش دریافت مغذی ها به همراه توقف مصرف سیگار به عنوان عوامل موثر پیشگیری در بیماران در معرض خطر بالای ابتلا به بیماری های قلبی- عروقی مد نظر قرار گیرند.
    کلید واژگان: هوموسیستیین, عوامل موثر بر هوموسیستیین, بیماری های قلبی, عروقی, سن, جنس
    Hosein Fakhrzadeh *, Sara Ghotbi, Ramin Heshmat, Rasoul Pour, Ebrahim, Masoumeh Nouri, Alireza Shafaee, Bagher Larijani
    Background
    Elevated total plasma Homocysteine, is an independent risk factor for cardiovascular disease. Folate and vitamin B12 have not only a protective effect on cardiovascular disease but also an essential effect on total Homocysteine concentrations (tHcy). This survey has been conducted to evaluate the determinants of tHcy in 1191 healthy Iranian adults.
    Methods
    This study which was a part of the Cardiovascular Risk Factors Survey in the Population Lab Region, has been designed and conducted based on MONICA/WHO project. A total of 1191 people have been recruited and assessed on serum Homocysteine, Folic acid and vitamin B12, triglycerides, cholesterol, HDL-C, LDL-C, FBS, BMI, BP and smoking, with interview, questionnaires, examination and blood sampling. Blood samples were analyzed according to standard methods.
    Results
    The variables were assessed in 1191 participants include 416 men (34.9%) and 775 women (65.1%). Prevalence of hyperhomocysteinemia was correlated significantly with male sex and aging. Hcy levels were inversely related to serum Folate and vitamin B12 concentrations. After further adjustments, we detected a positive correlation between tHcy and age, male sex, smoking and BMI, and a negative one with LDL-C and diabetes. Although there was a correlation between tHcy and blood pressure, after age, sex, BMI and smoking adjustment, it just remained significant in women and with systolic blood pressure.
    Conclusion
    We found that dietary and lifestyle parameters such as Folate intake and smoking habit are the main determinants of distribution of plasma Homocysteine in an apparently healthy population. We assumed that lifestyle changes could have considerable subsequences in public health. Our findings confirm the potential advantages of dietary improvements and increased intake of nutrients along with smoking cessation in order to prevent cardiovascular diseases in high-risk patients.
    Keywords: Homocysteine, Determinants of tHcy, Cardiovascular disease, Age, Sex
  • فاطمه عدیلی، حسین فخرزاده، معصومه نوری، جلیل مکارم، باقر لاریجانی
    مقدمه
    طی سال های اخیر، مطالعاتی در بعضی کشورها پیرامون عوامل خطر بیماری های قلب و عروق و آگاهی و عملکرد افراد نسبت به این عوامل صورت گرفته است. عوامل خطر بروز بیماری های قلبی و عروقی شامل عوامل غیرقابل تعدیل، رفتاری و فیزیولوژیک می باشند. با توجه به مطالعات اندک در این زمینه در ایران و ضرورت پیشگیری از بیماری های قلبی و عروقی، شناخت میزان آگاهی و سطح عملکرد افراد از این عوامل خطر مورد بررسی قرار گرفته است.
    روش ها
    در این مطالعه مقطعی ابتدا 1576 نفر از ساکنین منطقه 17 پایگاه تحقیقات جمعیتی شهر تهران در سال 81 به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ایجدا شدند. از این میان 181 نفر مجددا انتخاب شدند. فراوانی هریک از عوامل موثر بر سلامت قلب و عروق مانند ورزش، کلسترول خون بالا، استعمال دخانیات، چاقی، فشار خون بالا، بیماری قند، سابقه فامیلی سکته قلبی، مرد بودن، هیجان و استرس، زندگی بدون تحرک، غذای پرنمک، مصرف سبزیجات و میوه جات، چربی حیوانی، غذای پرچرب و گوشت قرمز مورد بررسی قرار گرفت. همچنین عملکرد افراد مورد مطالعه جهت کنترل عوامل خطر نیز بررسی شد (نمونه گیری دو مرحله ای).
    یافته ها
    در این مطالعه 8/71 درصد از افراد مورد مطالعه زن و 2/28 درصد از آنان مرد بودند. اطلاع افراد از بیماری های قلبی- عروقی با میزان تحصیلاتشان ارتباط معنی دار آماری داشت (P<0.001). به عقیده افراد مورد مطالعه، شایع ترین علل مرگ و میر بزرگسالان به ترتیب سکته قلبی (2/65%)، تصادفات (44%) و سرطان ها (3/13%) بود.
    در این مطالعه 9/77% از افراد از تاثیر نمک در رژیم غذایی به عنوان عوامل خطر در بروز بیماری های قلبی و عروقی اطلاع داشتند و 74% افراد بنا به اظهار خودشان روغن مایع مصرف می نمودند.
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج حاصل از این مطالعه، دانش افراد در مورد عوامل خطر بیماری های قلب و عروق از سطح بالایی برخوردار است. با این حال بین آگاهی افراد و عملکرد آنها تفاوت واضحی وجود دارد. ارایه الگوهای مناسب در تغذیه، فعالیت بدنی و فراهم آوردن برنامه های مدون آموزشی برای افراد جامعه، در عملکرد آنان بسیار موثر می باشند.
    کلید واژگان: عوامل خطر, بیماری های قلبی و عروقی, آگاهی, عملکرد
    Fatemeh Adili *, Hossein Fakhrzadeh, Masoumeh Nouri, Jalil Makarem, Bagher Larijani
    Background
    Cardiovascular diseases are described as the most important health problems in developing countries which are developed in parallel with industrialization of communities. Based on the high morbidity and mortality of cardiovascular disease, this study was performed for examining the population lab inhabitants’ knowledge and practice.
    Methods
    In this cross – sectional study, 1576 inhabitants of the Population Lab Region were studied by cluster random sampling in 2002. 181 persons were selected from this population. The frequency of each cardio- vascular diseases risk factor such as; hyperlipidemia, smoking, obesity, hypertension, Diabetes, family history of heart attack, being man, stress and excitement, sedentary life style, salty food, vegetables fruits, fatty food and red meat consumption, were assessed. In addition, the population study's practice regarding controlling the risk factors of cardiovascular diseases was determined, as well. Moreover, specific questionnaire and direct interview were used for collecting data and then the gathering data was analyzed by SPSS and EPI – Info soft wares.
    Results
    In this study, 71.8% of people were women while 28.2% of them were men. Besides, there was a significant relationship between the people’s knowledge about cardiovascular disease and the level of their education (P < 0.001). According to the results, 65.2% of population believed that heart attack was the most prevalent cause of death in comparison with 44% of them considered car accident and 13.3% agreed with cancers. On the other hand, 74% of people used liquid oil in their food and 77.9% of them knew the side effects of unhealthy foods such as; salty food as one of the cardiovascular risk factors.
    Conclusion
    The inhabitant's knowledge regarding to the risk factors of cardiovascular diseases was approximately acceptable. However, there was a significant different between their knowledge and practice. Therefore, providing suitable educational programs for improving people’s nutrition, physical activity and the other relevant factors for preventing cardiovascular risk factors would be mentioned.
    Keywords: Risk factors, Cardiovascular Diseases, Knowledge, Practice
  • حسین فخرزاده، مریم قدسی، آناهیتا حمیدی، علیرا معیری، رامین حشمت، رسول پورابراهیم، معصومه نوری، باقر لاریجانی
    مقدمه
    وجود همبستگی بین نمایه توده بدنی و افزایش فشار خون در افراد چاق اثبات شده است. از طرف دیگر به نظر می رسد که لپتین، هورمون نو یافته بافت چربی، دارای نقش مهمی در پاتوژنز چاقی باشد.در این مطالعه رابطه بین لپتین، چاقی و افزایش فشار خون در نمونه ای از کودکان چاق ایرانی بررسی شد.
    روش ها
    در این مطالعه تمامی کودکان 12-7 ساله دبستان های منطقه 6 تهران جهت چاقی غربالگری شدند. از تمامی کودکانی که دور کمر آنها بالاتر از صدک 90 سن و جنسشان بود جهت شرکت در مطالعه دعوت به عمل آمد. شاخص های آنتروپومتریک 563 دانش آموز وارد شده در مطالعه اندازه گیری شد و نمونه خون ناشتا جهت اندازه گیری لپتین به عمل آمد.برای ارزیابی ارتباط بین عوامل مختلف با چاقی، آنالیز رگرسیون خطی چند متغیره به عمل آمد.
    یافته ها
    میانگین هندسی سطح سرمی لپتین در این جامعه 2.18±8.65 نانوگرم بر میلی لیتر بود. سطوح سرمی لپتین در دختران بیشتر از پسران بود (009/0 P=). همبستگی معنی داری بین نمایه توده بدنی با سطوح سرمی لپتین، سن کودک، فشار خون سیستولیک و فشارخون دیاستولیک وجود داشت. در آنالیز رگرسیون چند متغیره پس از تطبیق برای متغیر های دیگر، فشار خون سیستولیک و فشار خون دیاستولیک همبستگی خود را با لپتین از دست دادند.
    نتیجه گیری
    در کودکان چاق ایرانی نمایه توده بدنی با سطوح سرمی لپتین رابطه دارد. ارتباط مستقیم و قوی بین چاقی و سطوح سرمی لپتین، این فرضیه را که هورمون لپتین در پاتوژنز چاقی دارای نقش است، تقویت می کند. به نظر نمی رسد که لپتین به صورت واسطه ای اصلی بین چاقی و فشار خون عمل کند. هرچند که مقادیر زیاد آن به صورت عامل خطر برای افزایش فشار خون عمل کند.
    کلید واژگان: لپتین, فشار خون افزایش یافته, چاقی دوران کودکی, شاخص های اندازه گیری بدنی, ایران
    Hossein Fakhrzadeh *, Maryam Ghodsi, Anahita Hamidi, Alireza Moayyeri, Ramin Heshmat, Rasool Poorebrahim, Masoumeh Noori, Bagher Larijani
    Background
    It is well recognized that an increased body weight is often associated with increased blood pressure. Moreover, leptin an adipocyte-derived hormone is strongly suggested to have an important role in pathogenesis of the obesity. We aimed to evaluate the levels of serum leptin in association with obesity and hypertension in a sample of Iranian obese children.
    Methods
    Children from all the primary schools of a distinct of Tehran were screened for obesity. Children with a waist circumference equal to or above 90th percentile for their age and height were invited for the study. Anthropometric measurements were done and blood samples for fasting serum leptin levels were collected from 563 enrolled obese children. Multivariate linear regression analysis was used to evaluate relationship of various factors with obesity.
    Results
    Mean Serum leptin levels were 8.65 ±2.18 (ng/ml). Serum Leptin levels were higher in girls than boys (P=0.009). There were significant correlations between body mass index (BMI) and serum Leptin levels, child age, systolic and diastolic blood pressure. Systolic blood pressure and diastolic blood pressure lost their association with serum Leptin level in multivariate linear regression analysis.
    Conclusion
    BMI is independently associated with Leptin levels among obese children. This may affirm a role for this hormone in the pathogenesis of childhood obesity. It seems unlikely that plasma Leptin be a major mediator of association between obesity and hypertension. However, severe hyperleptinemia may act as a risk factor for increased blood pressure.
    Keywords: Leptin, Hypertension, Childhood obesity, Anthropometric measurement, Iran
  • حسین فخرزاده، پانته آابراهیم پور، رسول پور ابراهیم، رامین حشمت، معصومه نوری، علیرضا شفایی، باقر لاریجانی
    مقدمه
    هموسیستیین یکی از عوامل خطرزای نسبتا جدید مطرح در بیماری های قلبی- عروقی است. می دانیم که اغلب عوامل خطرزای بیماری های قلبی- عروقی و دیابت مشابه می باشند. با توجه به شیوع بالای دیابت در کشور ما و مشخص نبودن تاثیر این عامل در بیماری دیابت، بر آن شدیم تا مطالعه ای در این زمینه انجام دهیم.
    روش ها
    این مطالعه در ساکنین 64-25 ساله منطقه 17 شهری تهران و طبق پروتکل MONICA سازمان جهانی بهداشت (WHO) انجام شد. هوموسیستیین بالاتر از 15 میکرومول در لیتر، غیرطبیعی در نظر گرفته شد. طبق معیار انجمن دیابت امریکا (ADA 2004)، گلوکز ناشتای سرم 100 تا 125 میلی گرم در دسی لیتر به عنوان عدم تحمل گلوکز مساوی یا بیشتر از 126 به عنوان دیابت در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    5/54% کل جمعیت دچار افزایش هموسیستیین بودند. شیوع عدم تحمل گلوکز 5/3% و شیوع دیابت 1/10% بود. شیوع عدم تحمل گلوکز و دیابت در واجدین هموسیستیین طبیعی و غیر طبیعی تفاوت معنی داری نداشت (p=0.365). این تفاوت در هیچ یک از دو جنس نیز معنی دار نبوده است؛ ولی میانگین گلوکز در مبتلایان به اختلال هموسیستیین به طور معنی داری پایین تر بود (p=0.003).
    نتیجه گیری
    در مجموع یافته ها حاکی از ارتباط معکوس سطح گلوکز خون با سطح هوموسیستیین سرم بوده است. از آنجایی که در مورد اثر هموسیستیین به عنوان یک عامل موثر در ابتلا به دیابت همچنان اختلاف نظر وجود دارد؛ نیاز به تحقیقات بیشتری جهت مشخص شدن نقش واقعی هموسیستیین در این بیماری وجود دارد.
    کلید واژگان: هموسیستیین, عدم تحمل گلوکز, گلوکز, دیابت
    Hosein Fakhrzadeh *, Pantea Ebrahimpour, Rasool Pourebrahim, Ramin Heshmat, Masoumeh Noori, Alireza Shafaee, Bagher Larijani
    Background
    Homocysteine is one of the novel cardiovascular risk factors. We know most of the cardiovascular and diabetes risk factors are accompanied. The aim of this study was to determine the role of homocysteine in diabetes.
    Methods
    The study was performed in 25-64 year old individuals of the 17th district of Tehran according to WHO MONICA project. Homocysteine levels higher than 15 µmol/l was considered as abnormal. According to ADA 2004 criteria, fasting glucose levels of 100 to 125 mg/dl were considered as impaired glucose tolerance (IGT), while levels higher than 125 mg/dl included diabetes.
    Results
    Prevalence of hyperhomocysteinemia was 54.5% in the whole population. Prevalence of IGT and diabetes were 3.5% and 10.1%, respectively. There was no difference between prevalence of IGT and diabetes in both hyperhomocysteinemic and normal group (P= 0.365). The difference was also not significant in each genders, but mean glucose levels were significantly lower in people with hyperhomocysteinemia (P= 0.003).
    Conclusion
    This study emphasizes that an inverse relation between glucose and homocysteine levels. Some studies indicate an opposite result and there is controversy on it. More researches may determine the exact role of homocysteine in diabetes.
    Keywords: Homocysteine, IGT, Glucose, Diabetes
  • مهناز لنکرانی، نداولی زاده، رامین حشمت، علیرضا شفایی، محمدرضا امینی، معصومه نوری، اشرف آل یاسین، باقر لاریجانی
    مقدمه
    سندرم تخمدان پلیکیستیک ((PCOS شایع ترین آندوکرینوپاتی در زنان و شایع ترین علت نازایی ناشی از عدم تخمک گذاری می باشد. زنان مبتلا به این بیماری به غیر از علایم شایعی ماننداختلالات قاعدگی، هیرسوتیسم و نازایی در معرض عوارض جدی شامل افزایش خطر سرطان آندومتر و پستان، دیسلیپیدمی، هیپرتانسیون وبیماری های قلبی وعروقی ودیابت می باشند.باتوجه به اهمیت عوارض درازمدت این بیماری، در این مطالعه برآن شدیم که وضعیت دموگرافیک،بالینی واختلالات متابولیک را با تاکید بر پروفایل چربی، قند خون ناشتا و هورمون ها در زنان مبتلا به این سندرم نشان دهیم.
    روش ها
    درطی یک مطالعه مورد- شاهد، جمعیت بیماران مبتلابه PCOS ازبین زنان مراجعه کننده به درمانگاه فوق تخصصی غدد یا درمانگاه تخصصی زنان که در طیف سنی 15-40سال بودند انتخاب شدند.به ازای هربیمار، یک نفر زن سالم انتخاب گردید. تشخیص PCOS طبق تعریفNIH درسال1990و برپایه علایم بالینی اختلالات تخمک گذاری بصورت آمنوره، الیگومنوره ویا نازایی وعلایم آزمایشگاهی یا بالینی هیپرآندروژنیسم،نظیرهیرسوتیسم یا آکنه و رد علل دیگرداده شد. در کلیه بیماران وگروه شاهد شرح حال مناسب تهیه ومعاینه بالینی صورت گرفت.فشارخون، قد، وزن، دورکمر، دورباسن، شدت هیرسوتیسم، آکنه و دیگرنشانه ها تعیین وثبت گردید.بعداز12-14ساعت ناشتابودن نمونه خون برای آزمایش های FBS، تریگلیسیرید، کلسترول، LDL، HDL و آزمایش های هورمونی نظیر پرولاکتین، 17-هیدروکسی پروژسترون، تستوسترون تام،DHEA-S وTSH ارسال شد. تشخیص دیس لیپیدمی برپایهدستورالعملNCEPصورت گرفت. جهت بررسی آماری از آزمون های T test وMann-whitneyU برای متغیرهای کمی و از آزمون های Fisher Exact و Chi-squareبرای متغیرهای کیفی استفاده شد.
    یافته ها
    سن بیماران از15تا36سال(5.26±23.75)وسنگروه شاهداز19تا 40سال(5.40± 24.49) بود.میانگینشاخص توده بدن (BMI)در بیماران5.33±24.93 کیلوگرم برمتر مربع ودرگروه شاهد2.56±21.56بود. میانگین فشارخون دیاستولیک درگروه بیماران بطورمعنی داری بیشتر از گروه شاهد بود. شایع ترین تظاهر بیماری، هیرسوتیسم(72.7%) وپس ازآن الیگومنوره (69.1%) بود.میانگین سطح سرمی تری گلیسیریددرگروه بیماران بطورمعنی داری بیشتر از گروه شاهد بود ولی از نظر میانگین سطحFBS، LDL، Chol.وHDL تفاوت آماری معنی داری بین دوگروه وجود نداشت. شیوع تری گلیسیرید بالا(>=200mg/dl)،کلسترول بالا(200mg/dl<=)وLDL بالا (>=130mg/dl) در بیماران بطور معنی داری بیشتر از گروه شاهد بود ولی از نظر HDL <35 بین دو گروه تفاوت معنی داری یافت نشد. درگروه بیماران چاق، شیوع تری گلیسیرید و کلسترول بالا به طور معنی داری بیشتر از مبتلایان غیر چاق بود درحالی که درموردLDL وHDL غیرطبیعی این تفاوت معنی داری نبود. از نظر شیوع اختلال گلوکز ناشتا، بین گروه بیماران و گروه شاهد تفاوت آماری معنی داری یافت نشد. میانگین سطح سرمی تستوسترون تام درگروه بیماران به طور معنی داری بیشتر از گروه شاهد بود. از نظر مقادیر DHEA-S، 17هیدروکسی پروژسترون، پرولاکتین و TSHاختلاف بین دو گروه معنی دار نبود.
    نتیجه گیری
    شیوع چاقی ودیس لیپیدمی در مبتلایان به PCOSبیشتر از زنان سالم می باشد. همچنین مبتلایان چاق نسبت به افراد غیرچاق بیشتر در معرض خطر دیس لیپیدمی هستند؛ لذا رفتار درمانی برای چاقی یک جزءاصلی راهبرد درمانی می باشد. لازمست که خطرات پیدایش دیابت، دیس لیپیدمی وفشارخون به بیماران گوشزدشده و در بیماران چاق در رابطه با اهمیت تغییرشیوه زندگی، رژیم غذایی و ورزش با بیماران صحبت شودودرصورت لزوم درمان دارویی اختصاصی برای هرکدام ازحالات فوق شروع شود. دراین مطالعه قند پلاسمای ناشتا در دو گروه تفاوت قابل ملاحظه ای نداشت وممکنست با روش آزمون تحمل گلوکزخوراکی بهتر بتوان اختلالات تحمل گلوکز را در زنان مبتلا به PCOS نشان داد. جهت غربالگری ازنظردیس لیپیدمی نیزاندازه گیریپروفایل لیپید در وضعیت ناشتا درکلیه بیماران اندیکاسیون دارد.
    کلید واژگان: دیس لیپیدمی, سندرم تخمدان پلی کیستیک, چاقی
  • غربالگری قلب و عروق خانواده های در معرض خطر بالا / یک مطالعه بر اساس مدل مشارکت دانش آموزان
    حسین فخرزاده، رسول پورابراهیم، فاطمه بندریان، رامین حشمت، فروزان جلیل پور، معصومه نوری، عذرا طباطبایی، فرزانه زاهدی، ایمان رحیمی، سارا قطبی
    مقدمه
    بیماری های قلب و عروق شایع ترین علل مرگ در ایران هستند. وجود سابقه بیماری قلبی- عروقی در والدین در ارتباط قوی با تجمع عوامل خطرساز در فرزندان دارد. تشخیص و درمان عوامل خطر ساز از هنگام کودکی به منظور کاهش میزان بروز بیماری های قلب و عروق در دوران بزرگسالی امری ضروری است. این مطالعه به منظور تعیین عوامل خطر ساز قلب و عروق در دانش آموزان مدارس راهنمایی و والدین آنها در دو گروه پر خطر و کم خطر انجام گرفته است.
    روش ها
    مدارس راهنمایی منطقه شش تهران به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. در گروه اول خانواده های پرخطر و در گروه دوم خانواده های کم خطر مورد ارزیابی قرار گرفتند. در مجموع 169 دانش آموز از گروه اول و 105دانش آموز از گروه دوم همراه با خانواده هایشان در این مطالعه شرکت کردند. شاخص های تن سنجی و متابولیک در همه این افراد اندازه گیری شد.
    یافته ها
    میانگین محیط دور کمر و WHR در پدران گروه پر خطر به طور معنی داری بیشتر بود. میانگین مقادیر کلسترول تام وکلسترول LDL به طور معنی داری هم در والدین و هم در فرزندان گروه پر خطر بیشتر بود. میانگین مقادیر قند خون ناشتا به طور معنی داری در پدران و فرزندان گروه پر خطر بیشتر بود. مصرف سیگار در پدران خانواده های پر خطر شایع تر بود. شیوع هیپرگلیسمی، هیپرکلسترولمی تام و هیپرکلسترولمی LDL در والدین و فرزندان در خانواده های در معرض خطر بیشتر بود. شیوع اضافه وزن و چاقی در پدران و فرزندان خانواده های پرخطر بیشتر بود.
    نتیجه گیری
    عوامل خطر ساز قلب و عروق در خانواده های در معرض خطر شایع تر است. غربالگری خانواده های پر خطر از دوران کودکی برای پیشگیری از پیشرفت آترواسکلروز و کاستن از وقوع حوادث قلب و عروق در هنگام بزرگسالی یک اقدام ضروری است. برای این منظور می توان از دانش آموزان برای انتقال پیام های مربوط به سلامت و ترغیب خانواده ها به شرکت در برنامه غربالگری استفاده نمود.
    کلید واژگان: غربالگری, بیماری های قلب و عروق, عوامل خطر, دانش آموزان و مشارکت
    CARDIOVASCULAR SCREENING OF CHILDREN AND PARENTS IN HIGH-RISK FAMILIES
    Hossein Fakhrzadeh *, Rasoul Pourebrahim, Fatemeh Bandarian, Ramin Heshmat, Fouruzan Djalilpour, Masoumeh Noori, Ozra Tabatabaie, Farzaneh Zahedi, Iman Rahimi, Sara Ghotbi
    Background
    Cardiovascular disease is one of the major leading cause of death in Iran. There is a strong association between parental history of cardiovascular disease clustering of risk factors in the offspring. Detection and treatment of cardiovascular risk factors since childhood is essential to reduce the incidence of disease in adulthood. This study was performed to identify major cardiovascular risk factors in middle school-aged children and their parents in high risk compared to control families.
    Methods
    The middle schools of the 6th of Tehran were divided randomly into two groups. A total of 169 high-risk children with their families were recruited from the first group while 105 control children with their families were recruited from the second group of schools. Coronary risk factor survey was performed in the participants.
    Results
    Prevalence of increased total- and LDL-cholesterol and high FBS were higher in high-risk parents and children. Prevalence of increased BMI was higher in fathers and children of high-risk families. More fathers in high-risk families were smoker. The means of waist circumference and WHR were significantly higher in high-risk fathers. The means of total- and LDL- cholesterol were significantly higher both in parents and children of high-risk group. The means of FBS were significantly higher in fathers and offspring of high-risk families.
    Conclusion
    Cardiovascular risk factors are more prevalent and clustered in high-risk families. Screening of these families is essential to prevent progression of cardiovascular disease since childhood and reduce its burden in adulthood.
    Keywords: Cardiovascular Disease, Risk Factor, Cholesterol, Screening
  • چاقی و عوامل خطرساز قلبی عروقی همراه با آن در کودکان ایرانی
    حسین فخرزاده، عبدالحمید باقری، آناهیتا حمیدی، رسول پورابراهیم، رامین حشمت، معصومه نوری، یلدا رضایی خواه، باقر لاریجانی *
    مقدمه

    چاقی از مهمترین مشکلات بهداشتی بسیاری از کشورهای جهان به شمار می رود که سبب افزایش بروز بیماری های قلبی عروقی می شود. چاقی کودکان عوارض متعددی را هم در زمان کودکی و هم بزرگسالی ایجاد می کند. این مطالعه به منظور ارزیابی عوامل خطر ساز بیماری های قلبی عروقی در کودکان چاق ایرانی انجام شده است.

    روش ها

    در این مطالعه توصیفی 13086 کودک 12-7 ساله با استفاده از اندازه گیری دور کمر غربالگری شده اند. کودکانی که اندازه دور کمرشان بیشتر یا مساوی 61 سانتی متربود به منظور ارزیابی دقیق تر انتخاب شدند. تعداد این کودکان 284 پسر و 279 دختر بود که نمایه توده بدنی آنها بیش از مقدار طبیعی بود (اضافه وزن، چاقی). در این کودکان عوامل خطرساز بیماری های قلبی عروقی شامل کلسترول تام، LDL، HDL، تری گلیسریدو فشار خون ارزیابی شد. علاوه بر آن میزان قند خون و انسولین ناشتا، apo-A، apo-B و لپتین نیز اندازه گیری شد.

    یافته ها

    تعداد 2.7% از کودکان دچار افزایش وزن یا چاقی، هیچ یک از عوامل خطرساز بیماری های قلبی عروقی را نداشتند در حالی که 20.6% کودکان حداقل یک عامل و 45.6% بیش از 3 عامل خطر از عوامل خطر قلبی عروقی را به همراه داشتند. شیوع افزایش میزان کلسترول در جمعیت مورد مطالعه 42.6% بود. همبستگی بین نمایه توده بدنی و فشار خون سیستولی و دیاستولی وجود داشتP<0.05)، r=0.26 و (r=0.30 P<0.05 همچنین بین نمایه توده بدنی و apo-B و لپتین همبستگی قوی وجود داشت(p<0.05).

    نتیجه گیری

    نتایج مطالعه حاضر نشان دهنده بالاتر بودن میزان شیوع عوامل خطر بیماری های قلبی عروقی در کودکان چاق می باشد و بر پیشگیری و کنترل هرچه سریعتر چاقی در کودکان از همان ابتدای زمان کودکی تاکید می نماید.

    کلید واژگان: چاقی اطفال, قلبی عروقی, نمایه توده بدن, دور کمر, عوامل خطرساز
  • ارزیابی شیوع دیابت نوع 2 و اختلال گلوکز ناشتا (IFG) در جمعیت 64-25 ساله ساکن پایگاه تحقیقات جمعیتی دانشگاه علوم پزشکی تهران
    باقر لاریجانی، سروش مرتاض هجری، رسول پور ابراهیم، معصومه نوری، رامین حشمت، پیمان شوشتری زاده، محمدحسن باستان حق
    مقدمه
    دیابت یکی از بیماری های مزمن شایع در جهان است که از دلایل اصلی شیوع رو به افزایش آن تغییر در شیوه زندگی افراد می باشد. در این مطالعه، شیوع دیابت نوع 2 و اختلال گلولز ناشتا(IFG) بر طبق معیارهای انجمن دیابت آمریکا در افراد ساکن منطقه 17 تهران مورد بررسی قرار گرفته است.
    روش ها
    این مطالعه، یک مطالعه مقطعی است که با استفاده از الگوی مطالعه مونیکای سازمان جهانی بهداشت بر روی 1573 نفر در محدوده سنی 64-25 سال در 30 خوشه انتخاب شده در منطقه 17 تهران و با کمک مرکز آمار ایران براساس سرشماری سال 1375 انجام شده است. برای همه نمونه ها پرسشنامه ای حاوی پرسش های دموگرافیک، تاریخچه پزشکی ابتلا به دیابت و فشار خون، مصرف دارو، آگاهی از بیماری و عادات زندگی به طریقه مصاحبه تکمیل شد. قد و وزن و فشار خون به طریقه استاندارد، اندازه گیری شد. قند خون ناشتا با استفاده از روش آنزیمی (پارس آزمون) و دستگاه اتوآنالایزرHitachi 902 اندازه گیری شد. تعریف دیابت براساس معیار انجمن دیابت امریکا صورت گرفت.
    یافته ها
    شیوع خام دیابت و IFG در جمعیت مورد مطالعه به ترتیب 10.9% و 5% و میزان شیوع تطبیق داده شده با سن، بر طبق سرشماری سال 1375، به ترتیب 9.3% و 4.5% برآورد گردید. شیوع دیابت و IFG با افزایش سن افزایش یافت. در همه گروه های سنی شیوع دیابت وIFG در زنان بیشتر از مردان بود. حدود 8.9% از افراد دیابتی، قبل از انجام این مطالعه از بیماری خود بی اطلاع بودند. شیوع دیابت و IFG در افرادی که از نظر سابقه خانوادگی مثبت بودند در مقایسه با افراد بدون سابقه خانوادگی بیشتر بود. افراد مبتلا به دیابت میانگین سنی بالاتری داشتند. میانگین مقادیر نمایه توده بدنی، دور کمر، نسبت دور کمر به باسن و میزان فشار خون سیستولیک و دیاستولیک در این افراد بالاتر بود (p<0.05).
    نتیجه گیری
    افزایش شیوع دیابت با بالا رفتن سن به ویژه در زنان و در افراد با سابقه خانوادگی مثبت دیابت قابل توجه است. این مساله توجه به پیشگیری بیماران از طریق بهبود شیوه زندگی و آموزش را ضروری می سازد.
    کلید واژگان: دیابت, اختلال گلوکز ناشتا, اضافه وزن, چاقی, نمایه توده بدنی, نسبت دور کمر به دور باسن
  • شیما جزایری، معصومه نوری، رسول پور ابراهیم، حسین فخرزاده، باقر لاریجانی
    مقدمه
    دانش تغذیه روز به روز اهمیت بیشتری در ارتقای سلامتی و پیشگیری از بیماری ها پیدا می کند. برای برنامه ریزی در جهت بهبود وضع تغذیه، داشتن اطلاعاتی از وضعیت موجود مورد نیاز است. هدف از مطالعه حاضر، تعیین الگوی دریافت غذا و مواد مغذی در ساکنین محدوده پایگاه تحقیقات جمعیتی دانشگاه علوم پزشکی تهران است که علاوه بر این که داده های پایه ای را فراهم می کند، می تواند در آینده برای مقایسه و تعیین روند مصرف و اندازه گیری تغییرات در الگوی مصرف در طول زمان بکار رود و با شناسایی مشکلات تغذیه ای در برنامه ریزی های بهداشتی و تغذیه ای این منطقه نیز کاربرد داشته باشد.
    روش ها
    مطالعه از نوع مقطعی است. 310 زن و 185 مرد 20-60 ساله منطقه 17 تهران، با نمونه گیری خوشه ایتصادفی انتخاب شدند. در مرحله بعد الگوی مصرف افراد، بر اساس یاد آمد 24 ساعته خوراک در دو روز غیر متوالی تعیین شد. در مراجعه اول پس از دادن توضیح مختصری در موارد اهداف طرح، پرسشنامه مشخصات فردی و یاد آمد 24 ساعته خوراک تکمیل و اندازه گیری قد و وزن انجام شد. در مراجعه دوم پرسشنامه یاد آمد 24 ساعته خوراک مجددا تکمیل شد. تجزیه و تحلیل اطلاعات با استفاده از نرم افزارهایDorosti Food Processor (نرم افزار تغذیه ای حاوی جداول ترکیبات غذایی موجود در N3،FP و جدول ترکیبات غذاهای ایرانی) وDiet Analysis plus (نرم افزار تغذیه ای) وSPSS انجام گرفت.
    یافته ها
    میانگین و انحراف معیار دریافت روزانه انرژی، پروتئین، کربوهیدرات، چربی، چربی اشباع، کلسترول، ویتامین های A، B2، B6،B12 و اسید فولیک، روی، آهن و کلسیم، به ترتیب، بدین قرار بود: در مردان 336±2902 کالری، 15±88 گرم، 69±461 گرم، 19 ±80 گرم، 7±27 گرم، 112±272 میلی گرم، 319±943 میکروگرم RE، 1.2±0.35 میلی گرم، 0.37±1.2 میلی گرم، 2.67±2.9 میکروگرم، 73.7±294 میکروگرم، 2.25±10.48 میلی گرم، 5.81±28.9 میلی گرم و 123±537 میلی گرم، و در زنان 234± 2226 کالری، 11±66 گرم، 41±344 گرم، 14±70 گرم، 6±22 گرم، 85±205 میلی گرم، 291±882 میکروگرم RE، 0.88±0.22 میلی گرم، 0.24±1.14 میلی گرم، 2.07±2.2 میکروگرم، 60.7±270 میکروگرم، 1.62±8.65 میلی گرم، 4.27±22.66 میلی گرم و 113±433 میلی گرم. میانگین و انحراف معیار تعداد سروینگ های دریافتی در روز از گروه های «نان و غلات»، «میوه»، «سبزی»، «شیر و لبنیات»، «گوشت و حبوبات» (گروه های اصلی هرم غذایی) به ترتیب در مردان 3.80±12.74، 1.44±1.52، 2.74±4.30، 0.72±0.97 و 0.98±0.90، و در زنان 3.3±9.8، 2.06±0.87، 2.4±0.88، 0.60±0.82 و 0.84±0.86 بود. 38% مردان و 23% زنان، دریافت کلسترول مساوی و یا بیشتر از 300 میلی گرم کلسترول در روز داشتند. 43% از مردان و 35% زنان تحت مطالعه، بیشتر از 75 گرم در روز چربی دریافت می کردند.
    نتیجه گیری
    این نتایج نشان می دهد که جامعه مورد بررسی، در حالی که از نظر دریافت بیشتر ریزمغذی ها، دچار کمبود است، از نظر میزان چربی و کلسترول دچار اضافه دریافت است. این وضعیت گویای این است که جامعه مورد نظر در حال گذر تغذیه ای است. پیشنهاد می شود مطالعات گسترده تری جهت شناسایی مشکلات تغذیه ای (کمبود و فزونی دریافت مواد مغذی و عوامل خطر تغذیه ای مرتبط با بیماری های مزمن) در منطقه 17 تهران صورت گیرد و در صورت لزوم، تدابیر مناسب در برنامه ریزی های بهداشتی و تغذیه ای اتخاذ و مداخلات لازم (غنی کردن مواد غذایی و آموزش جهت اصلاح الگوی رژیم غذایی) انجام شود.
    Sh Jazayeri *, M. Nouri, R. Pourebrahim, H. Fakhrzadeh, B. Larijani
    Introduction
    Nutrition plays an important role in the protection and promotion of health. To plan and implement programs aiming at improving community nutritional status, a knowledge of the existing situation is essential. The aim of this cross-sectional study was to determine food and nutrient intakes of the inhabitants in Tehran University of Medical Sciences population laboratory.
    Methods
    In a sample of 310 women and 185 men, selected by clustered random sampling, food intake was determined using the 24-hour dietary recall (on two non-consecutive days). Weights and heights were also measured on the first visit. For analysis of data, Dorosti Food Processor, Diet Analysis plus and SPSS software were used.
    Results
    The average (mean ± SD) intakes of energy, protein, carbohydrate, total fat, saturated fat, cholesterol, vitamin A, B2, B6, B12, folic acid, zinc, iron, and calcium were 2902±336cal, 88±15gr, 461±69gr, 80±19gr, 27±7gr, 272±112mg, 943±319µgr RE, 1.2±.35mgr, 1.2±. 37mg, 2.9±2.67µgr, 294±73.7µgr, 10.48± 2.25mg, 28.90±5.81mg, and 537±123mg in men, and 2226±234cal, 66±11gr, 344±41gr, 70±14gr, 22±6gr, 205±85mgr, 882±291µgr RE,. 88±.22mg, 1.14±. 24mg, 2.2±2.07µgr, 270±60.7µgr, 8.65±1.62mg, 22.66±4.27mg, and 433±113mg in women, respectively. The average (mean +SD) daily numbers of servings of the food guide pyramid main groups, namely, grains, fruits, vegetables, dairy, and meat were 12.74±3.80, 1.52±1.44, 4.30±2.74,. 97±.72, and. 9±.98 in men, and 9.8±3.3, 2.87±2.06, 2.88±2.40,. 82±.60, and. 86±.84 in women, respectively. Most of these intakes are under current recommendations. Thirty eight percent of the men and 23% of the women had a daily cholesterol intake of at least 300 mg. In addition, the proportions of the men and women with a daily total fat intake of at least 75 gram was 43% and 35%, respectively.
    Conclusion
    The findings show that while the intake of most micronutrients is lower than respective RDAs, the intake of fat and cholesterol are higher than the current recommendations. This indicates that the community is undergoing nutrition transition. It is recommended that further studies be conducted to identify more comprehensively nutritional problems of the community in question, so that appropriate programs can be prepared and implemented.
    Keywords: Nutrient intake, Food guide pyramid, Nutrition transition
  • حسین فخرزاده، رسول پور ابراهیم، معصومه نوری، رامین حشمت، ابراهیم جوادی، ایمان رحیمی، باقر لاریجانی
    مقدمه
    گسترش شهرنشینی و جایگزین شدن شیوه زندگی همراه با کمی تحرک، رژیم غذایی ناسالم و تنش های محیطی منجر به شیوع عوامل خطرساز قلب و عروق در جوامع شهری شده است. بررسی شیوه زندگی و وضعیت عوامل خطرساز بیماری های قلب و عروق و دیابت از اولویت های پایگاه تحقیقات جمعیتی شهر تهران (منطقه 17) می باشد.
    روش ها
    این مطالعه در ساکنین 25 تا 64 سال پایگاه تحقیقات جمعیتی دانشگاه علوم پزشکی تهران و با الگوی پروژهMONICA سازمان بهداشت جهانی انجام شده است. 1573 نفر از ساکنین منطقه 17 شهر تهران با روش نمونه برداری خوشه اییک مرحله ای مورد بررسی از لحاظ عوامل خطرساز قلب و عروق قرار گرفتند.
    یافته ها
    58.6% مردان و 64% زنان،BMI?25 kg/m2 داشتند. 41.7% مردان و 37.6% زنان دارای فشار خون بالا بودند. 8.9% مردان و 12.2% زنان دیابت داشتند. 34.4% مردان و 44.5% زنان کلسترول تام 200 mg/dl? داشتند. 34.1% مردان و 32.6% زنان تری گلیسرید? 200 داشتند. 37.4% مردان و 4.2% زنان بطور منظم دخانیات مصرف می کردند. در 21% افراد سابقه فامیلی بیماری های قلبی- عروقی در بستگان درجه اول وجود داشت.
    نتیجه گیری
    شیوع فشار خون بالا در این مطالعه زیاد، شیوع اختلالات لیپید خون کمتر و شیوع افزایش وزن/ چاقی و دیابت نیز بالا می باشد. به نظر می رسد جمعیت منطقه عمدتا در معرض حوادث عروقی مغز و پس از آن در معرض بیماری های کرونر هستند. برنامه مداخلات آتی در شیوه های زندگی ساکنین این منطقه باید عمدتا معطوف به این عوامل خطرساز باشد.
    کلید واژگان: عوامل خطرساز, قلب و عروق, شیوع
    H. Fakhrazadeh *, R. Pour, Ebrahim, M. Nouri, R. Heshmat, E. Javadi, I. Rahimi, B. Larijani
    Introduction
    Urbanization, establishment of sedentary life style and unhealthy diet in association with environmental stress has led the cardiovascular risk factors to prevail in the metropolitan city of Tehran. Survey of lifestyle related cardiovascular risk factors is one of the priorities of Tehran university population laboratory in the 17th zone of Tehran.
    Methods
    1573 inhabitants of 17th zone of Tehran were recruited by one stage cluster random sampling according to the model of WHO MONICA project.
    Results
    58.6% of men and 64% of women had BMI ≥ 25 kg/m2. 41.7% of men and 37.6% of women had hypertension. 8.9% of men and 12.2% of women had diabetes. 34.4% of men and 44.6% of women had total cholesterol ≥ 200 mg/dl. 34.1% of men and 32.6% of women had triglyceride ≥ 200 mg/dl. 34.7% of men and 4.2% of women were regular smokers. 21% of participants had positive family history of cardiovascular disorders.
    Conclusion
    The prevalence of hypertension in this region is high, that of dyslipidemia relatively lower than the other studies performed in Iran. The prevalence of Diabetes and overweight /obesity is high and comparable to other Iranian studies. It seems that the population of this zone is at high risk for stroke and then coronary heart disease. This fact must be considered in the future interventional programs to control cardiovascular risk factors in the region.
    Keywords: Cardiovascular, Prevalence
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال