ملیحه حسن زاده مفرد
-
مقدمه
فیبرومای سلولار تخمدان با فعالیت میتوزی (MACF) همراه با عناصر سکس کورد، یک بیماری بسیار نادر است. اگرچه تصویربرداری تا حدی به تشخیص کمک می کند، اما تشخیص نهایی و قطعی آن بر اساس ارزیابی و مطالعات بافت شناسی می باشد. تشخیص افتراقی اصلی این تومور، فیبروسارکوم تخمدان است که دارای آتیپی متوسط تا شدید است و با پروگنوز ضعیف تر می باشد. در این مطالعه یک مورد سلولار فیبروما با فعالیت میتوزی همراه با عناصر سکس کورد گزارش می شود.
معرفی بیمار:
خانم 41 ساله با درد شکم و خونریزی غیرطبیعی رحم به صورت لکه بینی به درمانگاه زنان مراجعه کرد. یافته های بالینی هیچ نشانه ای برای تشخیص نداشت. تومور مارکرها از جمله CA125 در محدوده نرمال آزمایشگاهی بودند. سونوگرافی و توموگرافی کامپیوتری (CT) از تومورهای استرومایی سکس کورد حمایت می کردند. پس از جراحی و ارزیابی پاتولوژی، در نهایت بیمار به عنوان MACF با کمتر از 10% عناصر سکس کورد تشخیص داده شد.
نتیجه گیریتمایز فیبروم سلولار با فعالیت میتوزی از فیبروسارکوما که ممکن است یافته های بافت شناسی مشابهی داشته باشند، برای جلوگیری از درمان بیش از حد بیماران فیبرومای سلولار دارای اهمیت است.
کلید واژگان: تخمدان, فیبروسارکوم, فیبرومIntroductionMitotically active cellular fibroma (MACF) with Minor Sex Cord Elements is a extremely rare disease. Although imaging helps in the diagnosis to some extent, the final and definitive diagnosis is based on evaluation and histological studies. The main differential diagnosis of this tumor is ovarian fibrosarcoma, which has moderate to severe atypia and a poorer prognosis. In this study, a case of mitotically active ovarian cellular fibroma with minor sex cord elements is reported.
Case presentationA 41-year-old woman referred to gynecologic clinic with abdominal pain and abnormal uterine bleeding in the form of spotting. Clinical findings had no signs for diagnosis. Serum Tumor markers including CA125 were within normal limit. Ultrasound and computed tomography (CT) were supportive of sex cord stromal tumors. After surgical procedures and pathologic evaluation, the patient was finally diagnosed as MACF with less than 10% sex cord elements.
ConclusionDifferentiating mitotically active cellular fibroma from fibrosarcoma which may have similar histological findings is important to prevent overtreatment of patient with cellular fibroma.
Keywords: Fibroma, Fibrosarcoma, Ovary -
مقدمه
در حال حاضر مرحله بندی سرطان آندومتر بر اساس ارزیابی های پاتولوژیک بعد از عمل انجام می شود. اگر مرحله بندی سرطان با یک روش غیرتهاجمی قبل از عمل بر اساس سیستم فدراسیون بین المللی زنان و زایمان امکان پذیر باشد، می توان پروتکل درمانی مناسب تری را برای بیماران توصیه کرد. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی ارزش تشخیصی تصویربرداری تشدید مغناطیسی دینامیک با تصویربرداری با وزن انتشار در مرحله بندی سرطان آندومتر، بر اساس استاندارد مرجع هیستوپاتولوژیک پس از عمل انجام شد.
روش کاراین مطالعه آینده نگر از سال 1400-1395 بر روی 35 بیمار از بیماران مبتلا به سرطان آندومتر مراجعه کننده به بیمارستان قایم (عج) مشهد انجام شد. مرحله بندی سرطان آندومتر بر اساس FIGO بر اساس یافته های MRI و نمونه های پاتولوژیک انجام شد. ارزش تشخیصی MRI برای مراحل 1 از 2 و IA از IB محاسبه شد. جهت مقایسه ابعاد ضایعه در MRI و نمونه های پاتولوژیک از آزمون تی مستقل و جهت مقایسه ابعاد ضایعه بین مراحل مختلف از آزمون آنووا و نرم افزار SPSS (نسخه 17) استفاده شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.
یافته هابر اساس یافته های MRI و پاتولوژی، اکثر بیماران (3/93%) در مرحله 1 و 2 نفر (7/6%) از بیماران در مرحله 2 قرار داشتند. حساسیت، ویژگی، ارزش اخباری مثبت و منفی در افتراق مرحله 1 از مرحله 2، 100% و حساسیت، ویژگی، ارزش اخباری مثبت و منفی MRI در تفکیک IA از IB، 100% گزارش شد.
نتیجه گیریبه نظر می رسد dMRI به روش DWI بتواند در مرحله بندی تومورهای آندومتر در مراحل ابتدایی (مرحله 1 از 2 و IA از IB) با ارزش تشخیصی مورد استفاده قرار گیرد.
کلید واژگان: تصویربرداری رزونانس مغناطیسی, دقت تشخیصی, سرطان آندومتر, FIGOIntroductionThe staging of endometrial carcinoma is now performed based on postoperative pathological assessments. If the staging of the cancer could be possible with a preoperative non-invasive method, based on the International Federation of Gynecology and Obstetrics system, a more appropriate treatment protocol can be recommended for patients. This study was performed aimed to evaluate the diagnostic value of dynamic magnetic resonance imaging with diffusion-weighted imaging in the staging of endometrial carcinoma, based on the postoperative histopathological reference standard.
MethodsThis prospective study was conducted in 2016-2021 on 35 patients with endometrial cancer referred to Ghaem Hospital in Mashhad. The staging of endometrial cancer was performed based on MRI findings and pathological samples. The diagnostic value of MRI was calculated to distinguish stages 1 from 2 and 1A from 1B . The lesion dimensions in the MRI and the pathological samples were compared using independent-sample t-test and the lesion dimensions between different stages using the ANOVA test by SPSS (version 17). P<0.05 was considered statistically significant.
ResultsAccording to the findings of MRI and pathology, the majority of patients (93.3%) were in stage 1, and 2 (6.7%) were in stage 2. The sensitivity, specificity, positive and negative predictive value in differentiating stage 1 from stage 2 was 100%, and the sensitivity, specificity, positive and negative predictive value of MRI in differentiating IA from IB was 100%.
ConclusionIt seems that dMRI by DWI method can be used in the staging of endometrial tumors in the initial stages (stage 1 from 2 and IA from IB) with diagnostic value.
Keywords: diagnostic accuracy, Endometrial Carcinoma, FIGO, magnetic resonance imaging -
مقدمه
یکی از مهم ترین علل مرگ ناشی از سرطان در زنان، سرطان سرویکس می باشد. با استفاده از رویکردهای غربالگری کم هزینه و در دسترس، کشف زودهنگام موارد پیش ساز و یا بیماری مراحل اولیه میسر بوده و این موضوع با کاهش مرگ و میر بیماران همراهی دارد. مطالعه حاضر با هدف مقایسه یافته های حاصل از کولپوسکوپی و یافته های هیستولوژیک در نمونه های بیوپسی کولپوسکوپیک سرویکس انجام شد.
روش کاراین مطالعه مقطعی در سال 96-1395 بر روی 200 نفر از بیماران مراجعه کننده به کلینیک ژنیکولوژی انکولوژی بیمارستان قایم مشهد با اندیکاسیون کولپوسکوپی انجام گرفت. این اندیکاسیون ها شامل: نمونه غیرطبیعی پاپ اسمیر،خونریزی به دنبال نزدیکی، ظاهر غیرطبیعی دهانه رحم و یا واژن در معاینه و وجود HPV پرخطر در آزمایشات بود. در صورت وجود سابقه پاپ اسمیر غیر طبیعی و یا بیوپسی به علت ضایعات مشکوک سرویکس، افراد از مطالعه خارج می شدند. در ابتدا با استفاده از اطلاعات موجود در پرونده، علت درخواست کولپوسکوپی، پاپ اسمیر و وضعیت HPV استخراج می شد. در مرحله بعد تحت نظر دو متخصص زنان با فلوشیپ فوق تخصصی انکولوژی، کولپوسکوپی انجام و یافته های حین انجام کولپوسکوپی ثبت گردید. در نهایت با مشخص شدن جواب آسیب شناسی، داده ها بررسی شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 23) انجام شد.
یافته هانتیجه تشخیص پزشک در پایان کولپوسکوپی در 162 بیمار (5/81%) غیرطبیعی بود. در نتیجه آسیب شناسی کولپوسکوپی، نتایج نشان دهنده پاتولوژی غیر طبیعی در 120 بیمار (60%) بود. شایع ترین پاتولوژی گزارش شده به ترتیب CIN1 (4/87%)، CIN2 (2/9%) و CIN3 (3/2%) بود. میزان تطابق نتیجه کولپوسکوپی با جواب آسیب شناسی حاصل از آن در 42 نفر (21%) بیماران وجود داشت. حساسیت کولپوسکوپی در مقایسه با نتیجه آسیب شناسی 89% و میزان اختصاصیت آن 30% بود. میزان ارزش اخباری مثبت و منفی کولپوسکوپی در مقایسه با نتیجه آسیب شناسی 65% و 64% گزارش شد.
نتیجه گیریکولپوسکوپی در تشخیص ضایعات پاتولوژیک سرویکس از حساسیت قابل قبولی برخوردار است، ولی در مقابل ویژگی پایینی دارد، لذا از این آزمون غربالگری/تشخیصی می توان در یکی از مراحل غربالگری چندمرحله ای (بعد از غربالگری اولیه با پاپ اسمیر) استفاده نمود و در صورت وجود یافته غیرطبیعی در طی کولپوسکوپی، نسبت به انجام بیوپسی اقدام نمود.
کلید واژگان: بیوپسی, پاپ اسمیر, سرطان سرویکس, کولپوسکوپی, هیستولوژیIntroductionOne of the most important causes of cancer death in women is cervical cancer. Early detection of precursors or early stage disease is possible using low-cost and available screening approaches, and this is associated with a reduction in patients' mortality. This study was performed with aim to compare colposcopic findings and histological findings in colposcopic cervical biopsy specimens.
MethodsThis cross-sectional study was performed in 2016-2017 on 200 patients referred to the gynecology and oncology clinic of Ghaem Hospital in Mashhad with colposcopic indications. These indications included abnormal Pop smear, post coital bleeding, abnormal appearance of cervix and vagina on examination, and existence of high-risk HPV virus in tests. If there was a history of abnormal Pap smear or biopsy due to suspected cervical lesions, the subjects were excluded from the study. Initially, the cause of colposcopy, Pap smear and HPV status were extracted using the information in the file. In the next stage, under the supervision of two gynecologists with oncology fellowship, colposcopy was performed and the findings during colposcopy were recorded. Finally, the data were analyzed with the pathological report. Data were analyzed by SPSS software (version 23).
ResultsPhysician diagnosis at the end of colposcopy was abnormal in 162 patients (81.5%). As a result of colposcopic pathology, the results showed abnormal pathology in 120 patients (60%). The most common pathologies reported were CIN1 (87.4%), CIN2 (9.2%), and CIN3 (2.3%), respectively. There was a correlation between the colposcopic result and the pathological result in 21% of patients (n=42). The sensitivity of colposcopy compared to the pathological result was 89% and its specificity was 30%. The positive and negative predictive value of colposcopy was 65% and 64% compared to the pathological result.
ConclusionColposcopy has an acceptable sensitivity in the diagnosis of cervical pathological lesions, but has a low specificity. Therefore, this screening / diagnostic test can be used in one of the multi-stage screening stages (after the initial screening with Pap smear) and if there are any abnormalities during the colposcopy, biopsy be performed.
Keywords: Biopsy, Cervical Cancer, Colposcopy, Histology Pap smear -
مقدمه
برش انجمادی، روشی باارزش، با حساسیت و اختصاصیت بالاست که به جراح اجازه می دهد که برنامه درمانی خود را در مدت کوتاهی مشخص کند. هزینه بالا و عدم امکان بهره گیری از این روش در بسیاری از آزمایشگاه های آسیب شناسی از جمله محدودیت های آن می باشد. یکی از روش های ساده و کم هزینه در این زمینه روش اسلاید تماسی می باشد. مطالعه حاضر با هدف مقایسه روش برش انجمادی و اسلاید تماسی در افتراق بافت های خوش خیم و بدخیم بافت تخمدان حین عمل جراحی انجام شد.
روش کاردر این مطالعه مقطعی که در سال 1391 انجام شد، در مجموع 45 نمونه بافتی که به بخش آسیب شناسی بخش بیمارستان قایم (عج) مشهد ارسال شده بود، با سه روش برش انجمادی و اسلاید تماسی و دایمی پارافینه مورد بررسی قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماریSPSS (نسخه 16) و آزمون cross tab انجام شد. میزانp کمتر از 05/0 معنادار در نظر گرفته شد.
یافته هاصحت برای روش برش انجمادی 8/97 و برای اسلاید تماسی 4/84 به دست آمد. حساسیت و ویژگی برای روش برش انجمادی به ترتیب 7/95% و 100% و برای روش اسلاید تماسی به ترتیب 6/69% و 100% بود. ارزش اخباری مثبت و منفی روش برش انجمادی 100% و 6/96% و روش اسلاید تماسی 7/72% و 9/75% محاسبه شد.
نتیجه گیریروش برش انجمادی روشی حساس و اختصاصی برای بررسی بافت های بدخیم می باشد. روش اسلاید تماسی به تنهایی نمی تواند جایگزین این روش شود، ولی در صورت عدم دسترسی به روش برش انجمادی، می توان از روش اسلاید تماسی به عنوان یک ابزار فوری جهت ارزیابی نمونه های بافتی هنگام جراحی استفاده کرد.
کلید واژگان: اسلاید تماسی, برش انجمادی, تشخیص حین عمل جراحی, سیتولوژیIntroductionFrozen section (FS) is a valuable method with high sensitivity and specificity which allows the surgeon to choose a suitable therapeutic plan in a short time. High cost and inaccessibility are the most important limitations of this method in many pathology laboratories. Touch imprint (TI) is a rapid and inexpensive method in this field. This study was performed with aim to compare the frozen section and touch imprint methods for intra-operative differentiation of benign and malignant ovarian tissues.
MethodsIn this cross-sectional study which was performed in 2012, 45 ovarian tissue samples which had been sent to the pathology department of Mashhad Ghaem hospital were evaluated by three methods of frozen section, touch imprint and permanent paraffin. Data analysis was performed using SPSS statistical software (version 16) and cross tab test. P less than 0.05 was considered significant.
ResultsAccuracy of FS and TI were 97.8% and 84.4%, respectively. Sensitivity and specificity was 95.7% and 100% for FS and was 69.6% and 100% for TI. Moreover, Positive and negative predictive value was 100% and 96.6% for FS and was 72.7%% and 75.9% for TI.
ConclusionFS is a sensitive and specific method for evaluation of malignancy tissues. TI alone cannot be replaced by this method, but if FS was not accessible, IT could be used as a rapid method for intraoperative evaluation of tissue samples.
Keywords: cytology, Frozen section, Intra-operative diagnosis, Touch imprint -
مقدمه
سرطان سرویکس، دومین علت سرطان در کشورهای کمتر توسعه یافته است. کمورادیوتراپی همزمان به عنوان درمان استاندارد سرطان سرویکس پیشرفته است، ولی در کشورهای در حال توسعه امکانات رادیوتراپی کافی نبوده، لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان پاسخ پاتولوژیک، عوارض درمان و بقای مبتلایان به سرطان سلول های سنگفرشی سرویکس موضعی پیشرفته با استفاده از شیمی درمانی قبل از جراحی در بیمارانی که کاندید کمورادیوتراپی نبودند، انجام شد.
روش کاردر این مطالعه کارآزمایی بالینی یک گروهه به صورت قبل و بعد، 24 نفر از مبتلایان به سرطان سلول های سنگفرشی (SCC) سرویکس در مرحله IB2، IIA2 وIIB که به دلایل مختلف کاندید درمان استاندارد کمورادیوتراپی همزمان نبودند، تحت سه دوره شیمی درمانی با رژیم پکلی تکسل (135 میلی گرم به ازای هر متر مربع بدن) و سیس پلاتین (75 میلی گرم به ازای هر متر مربع بدن) و سپس عمل جراحی قرار گرفتند. پاسخ بالینی به شیمی درمانی قبل از جراحی (نیوادجوانت) و عوارض درمان، بعد از هر دوره ارزیابی شد. در صورت پسرفت مناسب تومور، 6-4 هفته بعد از اتمام شیمی درمانی، بیماران کاندید جراحی ورتهایم شدند. سپس در غیاب معیارهای پرخطر در آسیب شناسی عمل جراحی، تحت سه دوره دیگر شیمی درمانی و در صورت داشتن این معیارها، تحت کمورادیوتراپی ادجوانت قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماریSPSS (نسخه 21) و آزمون های کای دو و کاپلان مایر انجام گرفت. میزان p کمتر از 05/0 معنادار در نظر گرفته شد.
یافته هااز 24 بیمار مطالعه، 13 نفر (2/54%) مرحله IIB و 17 نفر (9/73%) گرید II تومور داشتند. 13 نفر (2/54%) در معاینه، درگیری پارامتر داشتند. در مجموع، 7 بیمار از مطالعه خارج و 17 نفر جراحی شده و از این میان، 4 بیمار پرخطر، کاندید کمورادیوتراپی ادجوانت شدند. میزان پاسخ بالینی و آسیب شناسی کامل به ترتیب 17 نفر (2/77%) و 8 نفر (1/47%) بود. با میانه پیگیری 5/18 ماه، میانگین بقای کلی و بقای عاری از بیماری در بیمارانی که با پروتکل این مطالعه درمان شدند، به ترتیب برابر 71/25 و 51/24 ماه بود. میانگین بقای کلی 24 بیمار وارد شده به مطالعه، 82/30 ماه (26/32-38/29، 95%:CI) بود.
نتیجه گیریشیمی درمانی نیوادجوانت در بیماران مبتلا به سرطان سرویکس موضعی پیشرفته علی رغم پاسخ پاتولوژیک قابل قبول، با سود بقاء همراه نیست.
کلید واژگان: آنالیز بقاء, درمان نئوادجوانت, سرطان سرویکسIntroductionCervical cancer is the second most common cancer in less developed countries. Chemoradiation is the standard treatment for advanced cervical cancer, but there is a lack of radiotherapy equipment in developing country. Therefore, this study was performed with aim to evaluate the pathologic response, treatment complication and survival rate of patients with locally advanced squamous cell carcinoma (SCC) of cervix who were not candidate for chemoradiation with use of chemotherapy before surgery.
MethodsIn this single group, before-after randomized clinical trial, 24 patients with FIGO stages IB2, IIA2, and IIB squamous cell carcinoma (SCC), who were not candidate for standard chemoradiation due to different causes, received 3 courses of neoadjuvant paclitaxel (135mg/m2)+ Cisplatin (75mg/m2) chemotherapy regimen. Then, surgery was performed. Clinical response to neoadjuvant chemotherapy and treatment side effects were assessed after each course. Wertheim hysterectomy was done 4 to 6 weeks later in those with favorable response. In the absence of major risk factors in the surgical pathology, patients received 3 additional cycles of adjuvant chemotherapy. In high risk patients, adjuvant chemoradiotherapy was performed. Data was analyzed by SPSS software (version 21) and Chi-square, and Kaplan Mayer tests. P
ResultsAmong 24 patients, 13 cases (54.2%) and 17 (73.9%) had FIGO stageIIB and gradeII tumors, respectively. Parametrial involvement was presented in 13 patients (54.2%). Seven patients were excluded. 17 patients underwent surgical resection. Four high risk patients and were candidate for chemoradiation. Clinical and complete pathological response rate were 17 cases (70.8%) and 8 cases (47.1%), respectively. With a median follow up of 18.5 months, mean of overall survival and disease free survival of patients treated with the study protocol were 24.51 and 25.71 month, respectively. The mean of overall survival of whole patients (24 cases) was 30.8 month (CI: 95%, 29/38-32/26).
ConclusionNeoadjuvant chemotherapy in patients with locally advanced cervical cancer despite acceptable pathologic response is not associated with survival advantage.
Keywords: Cervical Cancer, neoadjuvant treatment, Survival analysis -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، سال هفتاد و چهارم شماره 9 (پیاپی 189، آذر 1395)، صص 635 -639زمینه و هدفدرمان استاندارد بیماران با سرطان تخمدان مرحله بندی جراحی که لنفادنکتومی لگنی و پاراآئورتیک جزو اصلی درمان است. هدف از انجام مطالعه بررسی جراحی مرحله بندی و نقش لنفادنکتومی پاراآئورتیک در مرحله بندی جراحی در بیماران مبتلا به سرطان تخمدان در مرحله یک بیماری بود.روش بررسیمطالعه توصیفی از نوع آینده نگر کوهورت هم گروهی تحلیلی از آذر 1392 تا اسفند 1394 در بخش ژنیکولوژی انکولوژی بیمارستان قائم دانشگاه علوم پزشکی مشهد انجام شد. تمام بیماران با تشخیص سرطان تخمدان مراجعه کننده به این مرکز که تحت عمل جراحی مرحله بندی سرطان تخمدان و لنفادنکتومی سیستماتیک لگنی و لنفادنکتومی پاراآئورتیک قرار گرفته بودند مورد مطالعه قرار گرفتند. تمام اعمال جراحی توسط ژنیکولوژیست انکولوژیست انجام می شد. نقش لنفادنکتومی پاراآئورتیک در مرحله بندی جراحی سرطان تخمدان در مرحله یک بیماری مورد بررسی قرار گرفت.یافته هادر این مطالعه از مجموع 57 بیمار مبتلا به سرطان تخمدان واجد شرایط، 27 مورد در مرحله یک سرطان بودند و تحت عمل جراحی مرحله بندی سرطان تخمدان و سیستماتیک لنفادنکتومی لگنی و پاراآئورتیک قرار گرفتند، فقط یک بیمار غده لنفاوی مثبت در پاراآئورتیک داشت. متوسط غده های لنفاوی برداشته شده در لگن 9 عدد و در پاراآئورتیک هفت عدد بود. متوسط افزایش مدت زمان عمل جراحی 20 دقیقه و میزان ازدیاد خونریزی cm3 60 تخمین زده شد.نتیجه گیریجراحی سرطان تخمدان در مرحله یک بیماری بهتر است در مراکز ژنیکولوژی انکولوژی انجام شود و سیستماتیک لنفادنکتومی لگنی و پاراآئورتیک همراه جراحی مرحله بندی سرطان انجام شود.کلید واژگان: سرطان تخمدان, لنفادنکتومی, جراحی, مطالعه هم گروهی تحلیلیBackgroundSurgical staging is the standard treatment of ovarian cancer. Pelvic and para-aortic lymphadenectomy is the important part of the surgery. The aim of this study was to evaluate the effect of para aortic lymph node dissection in early stage of patients with ovarian cancer.MethodsThis descriptive cross-sectional cohort study was performed on all stage I of ovarian cancer patients admitted in department of gynecology oncology of Ghaem Hospital, Mashhad University of Medical Sciences in November 2012 to March 2014. Every patient with clinical early stage of ovarian cancer candidate to surgical treatment selected. All cases underwent surgical staging surgery with concurrent systematic pelvic and para-aortic lymphadenectomy. In laparotomy after identification of left and right iliac artery, all lymph nodes have been properly exposed and dissected as a part of a staging laparotomy. The dissection was continued up to the nodal tissues surrounding the aorta, and inferior vena cava, until inferior mesenteric artery lymphadenectomy level. The procedure performed only by gynecologist oncologist. In addition, we assessed other parameters such as operation time, estimated blood loss, associated mortality and morbidity and vascular injuries. Finally, the effect of para aortic lymph node dissection in early stage of ovarian cancer evaluated.ResultsAmong a total of 57 ovarian cancer patients, 27 of them apparent stage I disease cases were selected. Surgical staging surgery with concurrent systematic pelvic and para-aortic lymphadenectomy was carried for all of them. Positive para-aortic lymph node was found only in one case. The average number removed para-aortic lymph nodes in the pelvis was 9 and in para aortic was 7, respectively. In addition, 20 minutes increase in total length of operation time was observed duo to para-aortic lymphadenectomy. Also the rate increase in intra-abdominal hemorrhage rate was estimated 60 ml.ConclusionLymph node dissection will produce a significant benefit in accurate and complete surgical staging. Staging surgery in addition to systematic pelvic and para aortic lymph adenoctomy in early stage ovarian cancer is preferred in gynecologic oncology centers.Keywords: cross, sectional studies, lymphadenectomy, ovarian cancer, surgery
-
مقدمهسرطان دهانه رحم، یکی از علل عمده مرگ و میر زنان سنین باروری در کشورهای در حال توسعه و چهارمین بیماری بدخیم زنان در دنیا است. 95% سرطان های دهانه رحم با ویروس HPV مرتبط هستند. مطالعه حاضر با هدف بررسی نقش واکسن در پیشگیری از ابتلاء به HPV و سرطان دهانه رحم انجام شد.روش کاردر این مطالعه مروری اطلاعات بین سالهای 2004 تا 2015از طریق جستجو در پایگاه های اطلاعاتی Embase، Medline، Scopus، ISI، Pubmed و موتور جستجوی گوگل با وارد کردن کلمات کلیدی ویروس یا پیلومای انسانی HPV، واکسن پاپیلوما (HPV vaccine) و سرطان دهانه رحم استخراج شد. معیارهای ورود مقالات به مطالعه شامل درج کلمات مورد جستجو در بخش عنوان یا کلمات کلیدی مقالات بود. مقالات با داده های ناقص و مقالاتی که کمتر به موضوع مورد بحث مربوط بودند، از مطالعه خارج شدند.یافته هاHPV شایع ترین عفونت منتقله جنسی است و خود محدود شونده است. HPV در مردان و زنان ضایعات پیش بدخیمی دهنی- مقعدی ایجاد می کند که ممکن است به سمت بدخیمی پیشرفت کنند. واکسیناسیون HPV از عفونت HPV که همراه پیشرفت سرطان دهانی- مقعدی از جمله سرطان دهانه رحم و زگیل تناسلی است، جلوگیری می کند.نتیجه گیریواکسیناسیون HPV اثر و ایمونوژنیسیته بالا دارد و ایمنی قابل قبول ایجاد می کند. بر اساس مطالعات انجام شده، واکسن گارداسیل می تواند تا 90% در برابر سرطان دهانه رحم محافظت ایجاد کند در حالیکه واکسن نه گانه جدید تا 97% در برابر سرطان های با درجه بالای بدخیم دهانه رحم و ولو واژن موثر است. افزایش آگهی روز افزون درباره شیوع HPV و راه های انتقال و بیماری زایی و درمان واکسیناسیون این ویروس منجر به بهبود در کنترل بیماری و در نهایت کنترل پیامدهای ناشی از این ویروس و نیز امکان ریشه کن کردن سرطان سرویکس در دهه های آینده خواهد شد.کلید واژگان: انسیدانس, پیشگیری, بدخیمی دهانه رحم, واکسن پاپیلوما ویروس, ویروس پاپیلوماIntroductionCervical cancer is a major cause of women's mortality at reproductive age in developing countries and is the fourth malignant disease of women in the world. 95% of cervical cancers are related to HPV. This study was performed with aim to investigate the role of vaccine in preventing HPV and cervical cancer.Methodsin this review article, the information was obtained through searching in databases of Pubmed, ISI, Scopus, Medline, Embase, and Google search by entering the keywords of virus or Human Papilloma Virus (HPV), HPV vaccine, and cervical cancer during 2004 to 2015. Inclusion criteria for entering the studies in this research included the searching keywords being mentioned in title or keywords of the articles. The articles with incomplete data and articles which were less relevant to the subject were excluded.ResultsHPV is the most common sexually transmitted infection and is self-limiting. HPV causes oral-anal premalignant lesions in men and women which may progress to malignancy. HPV vaccination prevents from HPV infections that accompany the development of oral-anal cancer including cervical cancer and genital warts.ConclusionHPV vaccination has high effect and immunogenicity and causes acceptable safety. According to studies, the Gardasil vaccine can protect against cervical cancer up to 90%, while new nine-vaccine is effective up to 97% against high degree malignant cancers with a of cervical and vaginal vulva. The increasing knowledge about prevalence of HPV and transmission ways and pathology and treatment vaccine of this virus leads to an improvement in disease control and ultimately controlling the consequences of this virus and the possible eradicating of cervical cancer in the coming decades.Keywords: Cervical malignancy, Human Papilloma Virus vaccine, HPV, Incidence, Prevention
-
مقدمهسرطان ولو، اولیه یا متاستاتیک، یک تومور نادر است که کمتر از 1% سرطان های زنان را شامل می شود. سرطان های ولو اولیه مسئول 5-3% تومورهای تناسلی هستند، در حالی که سرطان های متاستاتیک ولو شیوع کمتری دارند و 8-5% سرطان های ولو را شامل می شوند. تمام دستگاه تناسلی مونث در خطر متاستاز از ارگان های تناسلی و خارج تناسلی است. در بین ارگان های تناسلی، ولو کمترین میزان متاستاز را دارد. منشا متاستازها در 9/46% از سایر ارگان های تناسلی و در 1/53% غیرتناسلی است. در موارد غیر تناسلی، آدنوکارسینوم گوارشی از همه شایع تر است. متاستاز از مناطق دوردست خارج از دستگاه تناسلی مانند کلیه، معده، کوریوکارسینوم حاملگی، ملانوم بدخیم و نوروبلاستوم به ولو گزارش شده است. متاستاز با منشا اوروتلیال شیوع کمتری دارد که در مقاله حاضر یک مورد متاستاز از کلیه به ولو بررسی شد.
معرفی بیمار: بیمار خانم 56 ساله با سابقه سرطان کلیه با توده زخمی ولو مراجعه کرد. بیوپسی ولو متاستاز ناشی از کارسینوم کلیوی گزارش شد. بیمار تحت رزکسیون موضعی ضایعه و کموتراپی قرار گرفت.نتیجه گیرینتیجه اصلی این مطالعه، در نظر داشتن ظن بالینی بالا برای متاستاز ولو در زنان با سابقه قبلی سرطان است که با ضایعه ولو مراجعه می کنند. تشخیص سریع و درمان مناسب می تواند پروگنوز این بیماران را تحت تاثیر قرار دهد.کلید واژگان: سرطان ولو, کارسینوم سلول کلیه, متاستازIntroductionVulvar cancer, primary or metastatic, is a rare tumor constituting Case report: A 56 years old woman with history of renal cell carcinoma with ulcerative vulvar mass referred. Biopsy of vulva reported metastasis of renal cell carcinoma. Patient underwent local resection of lesion and chemotherapy.ConclusionThe high clinical suspicion for vulvar metastasis should be considered in women with history of cancer who refer with vulvar lesion. Early diagnosis and appropriate treatment can affect the prognosis of these patients.Keywords: Metastasis, Renal cell carcinoma, Vulvar cancer -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، سال هفتاد و سوم شماره 7 (پیاپی 175، مهر 1394)، صص 485 -490زمینه و هدفتومورهای استرومای طناب جنسی تخمدان از بدخیمی های نادر تخمدان می باشند. این تومورها مسئول 8-5% تمامی بدخیمی های تخمدان هستند. شایع ترین انواع تومورهای استرومای طناب جنسی تخمدان تومورهای گرانولوزا هستند. هدف این مطالعه بررسی خصوصیات بالینی، آسیب شناختی و نتایج درمانی این تومورها بود.روش بررسیاین پژوهش توصیفی گذشته نگر در بیماران مبتلا به تومورهای بدخیم استرومای طناب جنسی تخمدان که به تومور کلینیک بیمارستان های قائم (عج) و امید مشهد در فاصله زمانی 29 اسفند 1376 تا 29 اسفند 1386 مراجعه کرده بودند، انجام شد. داده های پرونده های مربوط به بیماران جمع آوری و مورد تحلیل قرار گرفت.یافته هااز 398 بیمار مبتلا به تومورهای تخمدان، تومورهای استرومای طناب جنسی تخمدان، 39 بیمار (9/5%) را شامل می شد. شایع ترین نوع آسیب شناختی این تومورها، تومور سلول گرانولوزای بزرگ سالی 25 بیمار (6/80%) بود. 27 نفر (1/87%) در هنگام تشخیص در مراحل ابتدایی بیماری (مرحله I) قرار داشتند. از 31 بیمار تحت مطالعه 14 بیمار (2/45%) سن زیر 40 سال داشتند. میانگین سنی بیماران تحت مطالعه در زمان تشخیص 41 سال (محدوده 76-16 سال) بود. در 14 بیمار (7/46%) جراحی همراه با مرحله بندی صحیح جراحی انجام شد. در 12 بیمار (40%) جراحی، همراه با حفظ توانایی باروری انجام شد. بقای کل دو ساله و پنج ساله، 95% بودند. بقای بیشتر با مراحل ابتدایی بیماری ارتباط داشت (002/0P=). سن، جراحی محافظه کارانه و شیمی درمانی ارتباطی با بقا نداشتند.نتیجه گیریدر تومورهای استرومای طناب جنسی تنها عامل قطعی موثر بر بقا مرحله بیماری می باشد.
کلید واژگان: مرحله بندی تومور, تومور تخمدان, پیش آگهی, تومورهای استرومای طناب جنسی, بقاBackgroundOvarian sex cord-stromal tumors (SCST) account for rare ovarian malignancy. These tumors are 5-8% of all ovarian neoplasms. The most common type of sex cord ovarian tumors is granulosa cell tumor (GCT). In this study our purpose was to have a look at some of clinicopathologic aspects and treatment results of these tumors.MethodsIn a retrospective study, all documents of patients with SCST was referred to tumor clinics of Ghaem and Omid Hospitals, from 1998 to 2008. The data of patients were collected and analyzed.ResultsIn 39 (5.9) of the 398 cases, ovarian malignancies was present in SCST. Eight Patients omitted from the study because there were not enough data for them. The commonest pathology was adult granulosa cell tumor in 25 patients (80.6%). Two patients (8.33%) had juvenile granulosa cell tumor, they were 25 and 38 years old. At time of diagnosis, 27 cases (87.1%) were in early stages (stage I). Mean age of patients was 41 years (range 16-76 years) at time of diagnosis of disease. Surgical staging of cancer was performed in 14 patients (46.7%). We did fertility sparing surgery in 12 patients (40%). Two patients were pregnant after surgery. 17 patients (54.80%) did not receive chemotherapy. Three patients (9.7%) received radiotherapy. Overall survival rates were 95% at both 2 years and 5 years. Longer survival had correlation with early stages of disease (P= 0.002). Age, conservative surgery and chemotherapy had no correlations with survival.ConclusionThe prognosis of SCST is almost good. Most of the patients were diagnosed in early stage of disease. In sex cord ovarian tumor, the only factor that have a full effect on survival, is stage of the disease. If the patients desire to preserve fertility, we can do fertility sparing surgery with minimal effect on survival.Keywords: neoplasm staging, ovarian neoplasms, prognosis, sex cord, gonadal stromal tumors, survival -
مقدمه
توده های آدنکس در حاملگی اکثرا خوش خیم هستند. مسئله مهم این است که بتوان بین تومورهای خوش خیم تخمدان از بدخیم افتراق داد. با توجه به حساسیت دوران بارداری به ویژه بدخیمی توده آدنکس در بارداری و عدم اطلاع صحیح از شیوع این بدخیمی، مطالعه حاضر با هدف شیوع بدخیمی توده های آدنکس در بارداری انجام شد.
روش کاراین مطالعه کوهورت از سال 1393-1389 در بخش ژنیکولوژی انکولوژی بیمارستان قائم دانشگاه علوم پزشکی مشهد بر روی 53 زن باردار دارای توده آدنکس که نیاز به عمل جراحی داشتند انجام شد. متغیرهای مورد مطالعه شامل سن بیماران، سن بارداری، مشخصات سونوگرافی تومور، علائم بالینی بیمار، نوع عمل جراحی، وضعیت آسیب شناسی تومور، نوع شیمی درمانی انجام شده و عاقبت مادر و نوزاد بودند. روش و ابزار گردآوری داده ها استفاده از فرم پرسشنامه بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمون های من ویتنی تست و کروسکال والیس انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنادار در نظر گرفته شد.
یافته هاشیوع بدخیمی در این بیماران (11 نفر) 21% بود. بیش ترین نوع بدخیمی در توده های آدنکس و حاملگی از دسته رژم سل تومور بود، 55% این تومورها در مرحله 3 و 4 بیماری قرار داشتند. تومورهای بینابینی 18% از تومورهای بدخیم را شامل می شدند. در این مطالعه 6/5% مرگ مادر و 8/3% مرگ جنین گزارش شد.
نتیجه گیریتوده های آدنکس را باید در زنان باردار با دقت و حساسیت بیشتر ارزیابی کرد و در موارد مشکوک یا تومورهای پایدار بهتر است جراحی در مراکز ژنیکولوژی انکولوژی انجام شود.
کلید واژگان: بدخیمی, توده آدنکس, حاملگی, شیوعIntroductionThe majority of adnexal tumors in pregnancy are benign. It is important to distinguish between benign and malignant ovarian tumors. Due to the sensitivity of pregnancy، especially malignant adnexal masses in pregnancy and the lack of accurate information from the prevalence of this malignancy، this study was performed with aim to evaluate the prevalence of adnexal masses in pregnancy.
MethodThis cohort study was performed on 53 pregnant women with adnexal mass who needed to surgery referred to gynecology oncology department of Mashhad Ghaem Hospital during 2010-2014. Evaluating variables included maternal age، gestational age، sonographic characteristics of tumor، clinical symptoms of patient، type of surgery، pathology status of tumor، performed chemotherapy and prognosis of mother and fetus. Data collection tool was a questionnaire. Data was analyzed by SPSS statistical software (version 16)، and Mann-Whitney and Kruskal-Wallis tests.
Resultsthe prevalence of malignancy was 21% (11patients). The most frequent malignancy in adnexal masses and pregnancy was germ cell tumors. 55% of these tumors were in stage 3 and 4. Borderline tumors included 18% of malignant tumors. In this study، maternal mortality rate of 5. 6% and maternal mortality rate of 3. 8% was reported.
ConclusionAdnexal masses in pregnancy should be evaluated with more care and sensitivity and in cases of suspected or stable tumors، it is better to perform surgery in gynecologic oncology centers.
Keywords: Adnexal Masses, Malignancy, Pregnancy, Prevalence -
مقدمه
بارداری اکتوپیک در محل اسکار سزارین قبلی، نوعی حاملگی خارج رحمی است که بسیار نادر می باشد، اما به دلیل عوارض بالقوه خطرناکی که دارد، از اهمیت بسیاری برخوردار است. بیماران مبتلا به این عارضه معمولا با درد شکمی یا خونریزی واژینال مراجعه می کنند. تشخیص معمولا مشکل و توسط رادیولوژیست مجرب انجام می شود. در این مقاله به معرفی یک مورد حاملگی خارج رحمی در محل اسکار سزارین قبلی می پردازیم.
معرفی بیمار: در این مطالعه بیمار، خانمی 36 ساله بود که با تشخیص حاملگی در محل اسکار سزارین قبلی به دلیل درد شکمی و خونریزی تحت عمل جراحی لاپاراتومی قرار گرفت و با توجه به تمایل بیمار به حفظ باروری، برداشت ساک حاملگی انجام و ترمیم میومتر در چند لایه انجام شد و خوشبختانه رحم حفظ شد.نتیجه گیریبا توجه به شیوع بالای بیماران با سابقه سزارین قبلی، تشخیص زودرس حاملگی در محل اسکار سزارین قبلی، بسیار مهم است و بهترین روش تشخیصی سونوگرافی ترانس واژینال می باشد. برحسب سن بارداری و شرایط بیمار، نوع درمان می تواند دارویی یا جراحی باشد.
کلید واژگان: بارداری خارج رحمی, بارداری در محل اسکار سزارین, درمان, عوارضIntroductionCesarean scar ectopic pregnancy (CSP) is a rare type of ectopic pregnancy، but is very important because of potentially dangerous complications. The patients complicated by this usually refer with abdominal pain or vaginal bleeding. The diagnosis is usually difficult and done by an experienced radiologist. This article presents a case of ectopic pregnancy in previous caesarean scar. Case report: in this study، the patient was a 36 years old woman with a diagnosis of ectopic pregnancy in previous cesarean scar who underwent laparotomy because of abdominal pain and bleeding، with regard to the patient''s tendency for fertility preserving، the pregnancy sac was resected and the myometrium was sutured in multi-layers، and fortunately، the uterus was preserved.
ConclusionBecause of the high prevalence of patients with previous cesarean section، it is very important to early diagnose the cesarean scar pregnancy، and the best diagnosis method is transvaginal sonography. According to the gestational age and the patient''s condition، treatment can be medical or surgical.
Keywords: Complications, Cesarean scar pregnancy, Ectopic pregnancy, Treatment -
مقدمه
سرطان دهانه رحم، دومین سرطان شایع زنان و علت اصلی مرگ و میر ناشی از سرطان در کشورهای در حال توسعه می باشد. در زنان مبتلا به سرطان سرویکس، درمان های جراحی و رادیوتراپی می تواند باعث بروز مشکلات عملکرد جنسی شود، لذا مطالعه حاضر با عنوان بررسی اختلالات عملکرد جنسی در زنان مبتلا به سرطان سرویکس و سابقه رادیوتراپی لگنی انجام شد.
روش کاردر این مطالعه 176 زن مبتلا به سرطان سرویکس و سابقه رادیوتراپی لگنی مراجعه کننده به بیمارستان های قائم (عج) و امید مشهد که به روش نمونه برداری در دسترس از سال 1388 تا سال 1392 انتخاب شدند، مورد بررسی قرار گرفتند. ابزارهای مطالعه شامل فرم مشخصات فردی و پرسشنامه عملکرد جنسی روزن بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 5/16) و آزمون ضریب همبستگی پیرسون و اسپیرمن انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.
یافته ها53 نفر (30%) از زنان مبتلا به سرطان سرویکس و سابقه رادیوتراپی لگنی میل جنسی پایین، 86 نفر (49%) تهییج جنسی نامناسب، 62 نفر (35%) رطوبت واژن کم و 74 نفر (42%) ارگاسم نامطلوب داشتند. 70 نفر (40%) از بیماران از درد هنگام مقاربت شاکی بودند، 42 نفر (24%) از بیماران از عملکرد جنسی خود ناراضی بودند. بین عملکرد جنسی با مرحله بندی سرطان سرویکس زنان همبستگی وجود داشت (25/0- =r، 001/0=p). بین میل یا کشش جنسی (04/0=p)، تحریک جنسی (008/0=p)، رطوبت جنسی (001/0=p)، حداکثر لذت جنسی (004/0=p)، رضایت جنسی (009/0=p) و درد هنگام مقاربت (000/0=p) با مراحل سرطان سرویکس همبستگی وجود داشت.
نتیجه گیریوجود اختلالات جنسی در زنان مبتلا به سرطان سرویکس و سابقه رادیوتراپی لگنی و ارتباط بین مرحله بیماری با اختلالات جنسی نشانگر این است که اجرای برنامه های درمانی، آموزشی و مشاوره ای به این زنان لازم است.
کلید واژگان: عملکرد جنسی, سرطان گردن رحم, رادیوتراپیIntroductionCervical cancer is the second most common cancer in women and one of the leading causes of cancer-related death in developing countries. In cervical cancer patient، both surgery and radiation therapy can cause sexual dysfunction. Therefore، this study was performed with aim to survey sexual dysfunction in women with cervical cancer and a history of pelvic radiation therapy.
MethodsThis study was performed on 176 women with cervical cancer and a history of pelvic radiation therapy referred to Ghaem and Omid hospitals in Mashhad who were selected using convenient sampling from 2009 to 2013. Research tools consisted of personal information form and ROSEN Female Sexual Function Index (FSFI). Data was analyzed by SPSS software (version 16. 5) and Spearman and Pearson correlation coefficient tests.
Results53 (30%) of women with cervical cancer and a history of pelvic radiation therapy had low sexual desire، 86 (49%) undesirable sexual arousal، 62 (35%) low lubrication، 74 (42%) undesirable orgasm. 70 (40%) of women complained of dyspareunia and 42 (24%) of Women were dissatisfied from sexual function. There was a significant correlation between sexual function with staging of cervical cancer (P= 0. 001، r= - 0. 25). There was a significant correlation between sexual desire (P= 0. 04)، sexual arousal (P= 0. 008)، lubrication (P= 0. 001)، orgasm (P= 0. 004)، sexual satisfaction (P= 0. 009) and dyspareunia (P= 0. 000) with staging of cervical cancer.
ConclusionSexual disorders in women with cervical cancer and a history of pelvic radiation therapy and correlation between sexual function with stage of cervical cancer reflects the fact that treatment، education and counseling programs is necessary for these women.
Keywords: Cervical Cancer, Radiation, Sexual Function -
مقدمه
هایپرامزیس گراویداروم، فرم بسیار شدید تهوع و استفراغ دوران بارداری است که در 5/0 تا 2 درصد بارداری ها اتفاق می افتد. اتیولوژی آن ناشناخته است و اکثرا عوامل هورمونی و روانی را در ایجاد آن دخیل می دانند. در مطالعات اخیر عفونت معده با هلیکوباکترپیلوری به عنوان عامل احتمالی آن مطرح شده است. مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط عفونت هلیکوباکترپیلوری با تهوع و استفراغ شدید بارداری انجام شد.
روش کاراین مطالعه آینده نگر و مورد - شاهدی طی سال های 87-1386 بر روی 87 بیمار باردار مراجعه کننده به بیمارستان قائم (عج) و امام رضا (ع) وابسته به دانشگاه علوم پزشکی مشهد انجام شد. 43 زن باردار مبتلا به تهوع استفراغ شدید بارداری و 44 زن باردار بدون علامت، از نظر عفونت هلیکوباکترپیلوری با آزمون سرولوژی IgG علیه هلیکوباکترپیلوری مورد بررسی قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه16) و آزمون های کای دو، تی دانشجویی انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.
یافته هادر این مطالعه 36 نفر در گروه مورد (8/81%) و 25 نفر در گروه شاهد (1/58%) دارای عیار بالای آنتی بادی (IgG) ضد هلیکوباکترپیلوری بودند که این اختلاف از نظر آماری معنی دار بود (016/0=p).
نتیجه گیریبین هیپرامزیس گراویداروم و مثبت بودن عیار آنتی بادی (IgG) ضد هلیکوباکترپیلوری ارتباط معنی دار وجود دارد.
کلید واژگان: آنتی بادی ضد هلیکوباکترپیلوری, هلیکوباکترپیلوری, هیپرامزیس گراویدارومIntroductionHyperemesis gravidarum (HG) is a severe form of nausea and vomiting during pregnancy which occurs in 0.5 to 2% of pregnancies. Its etiology is unknown, hormonal and psychological factors are attributable to the condition. In the recent studies, helicobacter pylori infection has been proposed as possible factor. This study was performed with the aim to evaluate the relationship between helicobacter pylori infection and nausea and vomiting during pregnancy.
MethodsThis prospective and case-control study was performed on 87 pregnant women referred to Ghaem and Imam Reza hospitals, Mashhad University of Medical Sciences from 2007-2008. Forty three pregnant women with hyperemesis gravidarum and forty four pregnant women without symptom were evaluated in terms of helicobacter pylori infection with serology of IgG antibody against Helicobacter pylori. Analysis of data was performed using SPSS statistical software (version 16) and chi-square and t-student tests.
ResultsIn this study, 36 women of cases group (81.8%) and 25 women of control group (58.1%) had high serology of IgG antibody against Helicobacter pylori and this difference was statistically significant (P=0.016)
Conclusionthere is a significant relation between hyperemesis gravidarum and positive IgG antibody against Helicobacter pylori.
Keywords: Antibody against Helicobacter pylori, Hyperemesis gravidarum, Helicobacter pylori -
مقدمه
سرطان های ژنیکولوژیک می توانند اثرات عمیقی بر عملکرد زندگی زنان داشته باشند. در زنان مبتلا به سرطان تخمدان، درمان باعث تغییراتی در آناتومی کارکرد واژن می شود. مطالعه حاضر با هدف بررسی اختلالات عملکرد جنسی در زنان مبتلا به سرطان تخمدان انجام شد.
روش کاراین مطالعه مقطعی طی سال های 1388 تا 1392 بر روی 210 نفر از زنان مبتلا به سرطان تخمدان مراجعه کننده به بیمارستان های قائم و امید مشهد و 130 نفر از افراد سالم که از نظر سنی با گروه بیماران همخوانی داشتند انجام شد. افراد فرم پرسشنامه عملکرد جنسی را از طریق پرسشگری مستقل تکمیل کردند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 5/16) انجام شد. 05/0>p معنی دار در نظر گرفته شد.
یافته ها9/31% بیماران در دهه 5 عمر بوده و میانگین سنی 48/15 سال داشتند. بر اساس نتایج آزمون پیرسون، شیوع اختلال عملکرد جنسی در افراد مبتلا به سرطان تخمدان 7/85% و در افراد سالم 9/52% بود که این اختلاف معنادار بود (001/0>p).
نتیجه گیریاختلالات جنسی در مبتلایان به سرطان در مقایسه با گروه سالم شیوع بالایی دارد.اختلال در موارد تهییج و میل جنسی، رطوبت مهبلی، ارگاسم و درد هنگام مقاربت شیوع بیشتری داشت.
کلید واژگان: اختلال جنسی, درمان, سرطانIntroductionGynecologic cancers can have profound effects on function of women''s life. In women with ovarian cancer، treatment leads to changes in the anatomy and function of the vagina. This study was performed with aim to evaluate sexual dysfunction in women with ovarian cancer.
MethodsThis cross-sectional study was performed on 210 women with ovarian cancer admitted to Mashhad Ghaem and Omid hospitals and 130 healthy women who were matched with our patients in terms of age from 2009 to 2013. The subjects completed the form of sexual function questionnaire (FSFI) through an independent inquiry. Data was analyzed by SPSS software (version 16. 5).
Results31. 9% of patients were within 5 decades of life and had mean age of 48. 15 years. According to Pearson test، the prevalence of sexual dysfunction was 85. 7% in patients with ovarian cancer and 52. 9% in healthy women that the difference was significant (P< 0. 001).
ConclusionSexual dysfunction is more prevalent in patients with cancer compared to healthy subjects. Disorders were highly prevalent in the excitement and libido، vaginal moisture، orgasm and pain during intercourse.
Keywords: Ovarian cancer, Sexual dysfunction, Treatment -
مقدمهاساس درمان بیماران مبتلا به سرطان داخل اپیتیلیوم(CIN)، پیشگیری از پیشرفت بیماری به سرطان مهاجم سرویکس است. یکی از روش های درمانی این بیماران، عمل مخروط برداری است.مطالعه حاضر با هدف بررسی فراوانی عوامل پیشگویی کننده دیسپلازی باقیمانده سرویکس پس از درمان سرطان های داخل اپی تلیالی سرویکس به روش مخروط برداری یا کونیزاسیون انجام شد.روش کارمطالعه همگروهی در سال 1392 بر روی 25 بیمار مبتلا به دیسپلازی سرویکس که در تشخیص با کولپوسکوپی و با اندیکاسیون مخروط برداری با چاقوی سرد، عمل شدند انجام شد. بر اساس نتایج مخروط برداری بیماران مبتلا به دیسپلازی با شدت درگیری بالا، سرطان داخل اپیتیلیومی در جا in-situ)) و سرطان با تهاجم میکروسکوپی و موارد حاشیه مثبت نمونه کونیزاسیون متعاقبا هیسترکتومی شدند. نتایج هیستولوژی این بیماران با گزارش آسیب شناسی بیماران مبتلا به دیسپلازی و نتایج حاشیه منفی نمونه کونیزاسیون که به دلایل دیگر هیسترکتومی شدند مقایسه شد. در نهایت علل دیسپلازی باقیمانده سرویکس پس از این عمل بررسی شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 17) و آزمون های تی تست و من ویتنی انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.یافته هااز بین 25 بیمار فقط در یک نمونه، حاشیه بافت حاصل از مخروط برداری از نظر وجود دیسپلازی مثبت گزارش شد که در هیسترکتومی انجام شده کارسینوم مهاجم سلول سنگفرشی گزارش شد. از 11 بیمار دیگری که علی رغم وجود حاشیه منفی تحت عمل هیسترکتومی قرار گرفتند، 4 نفر (3/36%) دیسپلازی باقیمانده درجه بالا، 1 نفر (9%) دیسپلازی درجه پایین و 6 بیمار (5/54%) فاقد بیماری باقیمانده در سرویکس پس از درمان بودند.نتیجه گیریشدت دیسپلازی، عامل پیشگویی موثری در احتمال بقایای بیماری پس از انجام کونیزاسیون در بیماران مبتلا به دیسپلازی سرویکس است، پیگیری دقیق این بیماران توصیه می شود.
کلید واژگان: درگیری حاشیه, دیسپلازی, سرطان پا برجای دهانه رحم, کونیزاسیون سرویکسIntroductionBasic treatment of patients with cervical intraepithelial neoplasia is prevention of regress to invasive carcinoma. One of the treatment methods of these patients is conization. This study was performed with the aim to evaluate the related factors of remained dysplasia after treatment of cervical intraepithelial neoplasia (CIN) by cold knife conization.MethodsThis Cohort study was performed on 25 patients with cervical dysplasia who were diagnosed in colposcopy and underwent cold knife conization with indication of conization in 2013. Based on the results of conization، hysterectomy was performed for the patients with high grade dysplasia، in-situ intraepithelial cancer، microscopic invasive cancer and positive margin specimens. Histology results of these patients were compared to pathologic result of the patients with dysplasia and negative margin conization who underwent conization for other reasons. Finally، the factors of remained dysplasia after treatment of CIN with cold knife conization were evaluated. Data was analyzed using statistical SPSS software (version 17) and T-test and Mann-Whitney test. P≤ 0. 05 was considered significant.ResultsAmong 25 patients، only one case of conization specimen margin was positive for dysplasia that was appeared to be invasive Squamous cell carcinoma in performed hysterectomy. Other 11 patients who despite negative margin underwent hysterectomy، 4 patients (36. 3%) have high grade dysplasia (CIN III)، 1 patient (9%) have low grade dysplasia (CIN I) and 6 patients (54. 5%) were free of remained dysplasia in cervical pathology bioopsy after conization. The results showed that severity of cervical dysplasia with remained disease after conization is the factor of remained dysplasia after treatment of CIN.ConclusionSeverity of dysplasia is an effective prognostic factor patients in the possibility of remained dysplasia after conization in patients with cervical dysplasia، thus، close follow-up of these patients is recommended.Keywords: Cervical conization, Dysplasia, in, situ cervical cancer, Invasive cervical carcinoma, SCC -
مقدمهآتروفی واژن با کمبود استروژن در زنان یائسه اتفاق می افتد. امروزه به طور رایج از علائم و نشانه های بالینی برای تشخیص آتروفی واژن استفاده می شود. تکنیک های آزمایشگاهی از روش های دیگری هستند که می تواند جهت تشخیص آتروفی واژن استفاده شود. مطالعه حاضر با هدف مقایسه شاخص های بالینی و آزمایشگاهی جهت تعیین آتروفی واژن انجام شد.روش کاراین مطالعه همبستگی در سال1392 بر روی 100 زن یائسه در درمانگاه زنان بیمارستان قائم (عج) و مراکز بهداشت مشهد 1 و 3 مشهد انجام شد. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه اطلاعات فردی و فرم مشاهده و معاینه آتروفی واژن بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 5/11) و آزمون های آماری توصیفی و ضریب همبستگی اسپیرمن انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.یافته هادر بررسی بالینی افراد مبتلا به آتروفی واژن، بین خشکی واژن (08/0=p)، الاستیسیته واژن (26/0=p)، رنگ واژن (14/0=p)، چین های عرضی واژن (68/0=p) و پتشی واژن(52/0=p) با درجه بلوغ سلول های واژن همبستگی معنی داری وجود نداشت. ولی بین پتشی (00/0=p) و رنگ (03/0=p) با نمرهPH واژن همبستگی مستقیمی وجود داشت.نتیجه گیریبین تشخیص بالینی و آزمایشگاهی آتروفی واژن تفاوت وجود دارد. تشخیص آتروفی واژن تنها بر اساس علائم و نشانه های بالینی کافی نمی باشد و با توجه به عوارض سوء درمان هورمونی، توصیه می شود تا در صورت امکان، تشخیص قطعی آتروفی واژن بر اساس ارزیابی های آزمایشگاهی صورت گیرد.
کلید واژگان: آتروفی, تکنیک های آزمایشگاهی, واژن, یائسگیIntroductionVaginal atrophy (VA) causes by estrogen deficiency and occurs in postmenopausal women. Today، clinical signs and symptoms are used for detection of vaginal atrophy. Laboratory techniques are other methods that can be used. The aim of this study was to compare the clinical and laboratory indexes for the diagnosis of vaginal atrophy in postmenopausal women.MethodsThis correlational study was conducted in 2013 on 100 postmenopausal women who had attended tohealth centers number 1 and 3 and gynecology clinic of Ghaem hospital of Mashhad، Iran. Data were gathered by a demographic information form and observation and examination of vaginal atrophy form. Data were analyzed by SPSS software version 11. 5، descriptive statistics and Spearman correlation coefficients. P value less than 0. 05 was considered significant.ResultsThere was not significant correlation between vaginal dryness (p=0. 08)، elasticity of vagina (p=0. 26)، color of vagina (p=0. 14)، rugae (p=0. 68) and vaginal petechiae (p=0. 52) with vaginal maturation value but there was positive correlation between petechiae (p=0. 00) and color of vagina (p=0. 03) with vaginal PH.ConclusionThere are differences between the clinical and laboratory diagnosis of vaginal atrophy. Recognition of vaginal atrophy based on clinical signs and symptoms is not enough and according to the adverse effects of hormone therapy، it is recommended that definitive diagnosis of vaginal atrophy should be made based on laboratory evaluation.Keywords: Atrophy, Clinical Laboratory Techniques, Menopause, Vagina -
مقدمهسرطان تخمدان از شایع ترین بدخیمی های ژنیکولوژیک همراه با افزایش زیاد مرگ و میر بیماران می باشد که این میزان مرگ و میر، ناشی از تاخیر در تشخیص می باشد. استفاده از تومور مارکرهای خاص که در مراحل اولیه قدرت تشخیص دارند، اقدامی بسیار موثر در بهبود نتایج درمانی می باشد. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی سطح سرمی HSP70 و CA125 در بیماران مبتلا به تومورهای اپی تلیال تخمدان انجام شد.روش کاراین مطالعه تحلیلی در سال 91-1390 بر روی 37 بیمار مبتلا به سرطان اپی تلیال تخمدان و 35 بیمار مبتلا به توده لگنی خوش خیم انجام شد. قبل از عمل جراحی، نمونه خون از تمام بیماران گرفته شد. بیماران با سرطان تخمدان تحت عمل جراحی سایتوریداکتیو و مرحله بندی سرطان و بیماران با توده های خوش خیم تحت جراحی سیستکتومی یا اووفورکتومی قرار گرفتند. سطح سرمی HSP70 به روش ELISA و سطح سرمی CA125 به روش رادیوایمونواسی اندازه گیری شد. سرانجام سطح HSP70 و CA125 قبل از عمل بین دو گروه مقایسه شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS (نسخه 16) و آزمون های فیشر، کای دو، تی دانشجویی، من ویتنی وANOVA انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.یافته هامیانگین سن بیماران دارای توده بدخیم به طور معنی داری بیشتر از بیماران دارای توده خوش خیم بود (001/0>p). در 5/62% افراد هر دو گروه، شایع ترین علامت بالینی درد بود. در بیماران مبتلا به توده بدخیم، میانگین سطح CA125، 55/470±95/672 و میانگین سطح HSP70،461/0±859/0 بود. متوسط سطح CA125 و HSP70 در گروه با تومور بدخیم اپی تلیال تخمدان به طور معنی داری بالاتر از گروه خوش خیم بود (به ترتیب 025/0=p و001/0=p).نتیجه گیریمی توان از HSP70 در کنار CA125جهت تشخیص زودرس توده های بدخیم تخمدانی استفاده کرد.
کلید واژگان: بدخیمی تخمدان, پروتئین شوک حرارتی 70, تومور مارکر شیمیایی, CA125IntroductionOvarian cancer is one of the most common gynecological malignancies with high mortality rate. This high mortality rate may be due to delay in diagnosis. Using tumor-specific markers that are sensitive in the early stages of cancer is very effective to improve results of therapy. The aim of this study was evaluation of the diagnostic value of serum levels of Heat-shock protein 70 and CA125 in patients with epithelial ovarian tumors.MethodsThis analytical study was conducted on 37 patients with epithelial ovarian cancer and 35 patients with benign ovarian masses in 2011-2012. Blood samples were taken from all patients before the surgery. Patients with ovarian cancer underwent cytoreductive surgery and tumor staging. Also، patients with benign ovarian masses underwent cystectomy or oophorectomy. Serum levels of HSP70 and CA125 were measured by ELISA and RIA، respectively. Finally، HSP70 and CA125 levels were compared before surgery between two groups. Data were analyzed by SPSS software version 16 and Fisher، chi-square، t-student، Mann-Whitney، and ANOVA tests. P value less than 0. 05 was considered significant.ResultsMean age of patients with malignant ovarian cancer was significantly higher than the benign ovarian masses group (p<0. 001). Pain was the most prevalent symptom in 62. 5% of cases in both groups. Mean levels of CA125 and HSP70 were respectively 672. 95±470. 55 and 0. 859±0. 461 in patients with ovarian cancer. The mean levels of CA125 and HSP70 in epithelial ovarian cancer was significantly higher than benign ovarian masses group (p=0. 025 and p=0. 001، respectively).ConclusionHSP70 along with CA125 can be useful for early detection of malignant ovarian cancers.Keywords: CA, 125 Antigen, HSP70 Heat, Shock Proteins, Ovarian neoplasm, Tumor Markers, Biological -
مقدمه
همراهی تومورهای تخمدانی با سندرم اولیر (انکندروماتوز متعدد) در مطالعات قبلی گزارش شده است؛ اما بروز همزمان کندروسارکوم و تومور تخمدان نادر است و تا کنون تنها یک مورد گزارش گردیده است. این مقاله به معرفی یک بیمار با تومور تخمدانی سلول گرانولوزا همراه با کندروسارکوم می پردازد.
معرفی بیمار: بیمار خانم 20 ساله، با علائم شکم حاد و توده آدنکس در بیمارستان سطح 2 بستری و تحت عمل جراحی اورژانس قرار گرفت. هنگام جراحی توده تخمدان حذف شده پاتولوژی، توده آدنکس را تومور سلول گرانولوزای تخمدان گزارش کرد. در پیگیری های بعدی در CTscan انجام شده، توده استئولتیک در استخوان ایلیاک مشاهده شد که نتیجه بیوپسی آن، کندرو سارکوم ایلیاک بود. سپس بیمار تحت جراحی رزکسیون رادیکال بال ایلیاک و لیگاتور عروقی قرار گرفت و با توجه به تقاضای حفظ باروری از سوی بیمار، برای ادامه درمان تومور تخمدان تحت شیمی درمانی قرار گرفت.نتیجه گیریدر بیماران انکندروماتوز (سندرم اولیر)، خطر ایجاد کندروسارکوم و دیگر تومورهای استخوان وجود دارد. نکته جالب این گزارش همراهی تومور تخمدان با کندرو سارکوم اولیه ایلیاک بود که تا کنون گزارش نشده است.یافته های همزمان می تواند راهگشای تحقیقات آینده در پیدا کردن علت، تشخیص زودرس و درمان مناسب تومورها باشد.
کلید واژگان: کندروسارکوم, تومور سلول گرانولوزا, تخمدانBackgroundThe association of an ovarian tumor with Ollier’s disease (multiple encondromatosis) is a known entity but chondrosarcoma and ovarian tumors is rare. Only one case with Ollier’s disease was reported. In this clinical presentation we report a patient with granulosa cell tumor and chondrosarcoma Case Report: Our patient was a 20 year old woman with acute abdominal symptoms and adnexal mass. She had emergency surgery. Ovarian mass was removed and sent for pathologic study. Ovarian granulosa cell tumor was reported. In the next follow-up CTscan reported osteolitic mass of iliac bone. Biopsy was done and was compatible with chondrosarcoma of iliac. Then radical surgery and resection of iliac bon was performed. Due to the demand for fertility preservation, she was undergoing chemotherapy.
ConclusionThere is a risk of malignant change to chondrosarcoma or other bone tumours in Ollier's Disease. The attractive point of this patient is the association of ovarian tumor with primary iliac chondrosarcoma that has not been reported. Concurrent findings may help future research in finding the cause, early diagnosis and appropriate treatment of tumors.
Keywords: chondrosarcoma, Granulosa cell tumor, Ovary -
سابقه و هدف
بی اختیاری ادراری استرسی و پرولاپس ارگان های لگنی به طور مشخصی در سنین پس از یائسگی افزایش می یابد. مکانیسمی که چطور منوپوز در شروع بی اختیاری ادراری استرسی تاثیر گذار است، مشخص نمی باشد. احتمالا کاهش سطح هورمونها منجر به بروز این مشکلات می شود. هدف از انجام این مطالعه بررسی بیان گیرنده استروژن، پروژسترون و P53 در ایجاد این اختلالات و مکانیسم بیولوژی مولکولی ایجاد این بیماری می باشد.
مواد و روش هااین مطالعه موردی – شاهدی بر روی 10 بیمار یائسه با بی اختیاری ادراری استرسی و پرولاپس ارگان های لگنی و 10 بیمار یائسه بدون پرولاپس ارگانهای لگنی که کاندید هیسترکتومی بودند، انجام شد و حین عمل از قسمت قدامی کاف واژن و لیگامان یوتروساکرال بیماران نمونه گرفته شد و پس از رنگ آمیزی ایمونوهیستوشیمی، بررسی P53 و گیرنده استروژن، پروژسترون در نمونه ها انجام و مورد مقایسه قرار گرفت.
یافته هامیانگین سنی گروه کنترل6/5±2/56 سال و در گروه مورد 8/6±4/56 سال بود. هر دو گروه از نظر سن و اندکس توده بدنی و تعداد زایمان ها و طول مدت یائسگی مشابه بودند. بروز P53 در گروه کنترل 21/6±14 و در گروه مورد 67/0±7/0 و سطح گیرنده استروژن در گروه کنترل 36/9±36 و در گروه مورد 61/1±20/1 و سطح گیرنده پروژسترون در گروه کنترل 34/6±5/42 و در گروه مورد 33/1±2 بود. نتایج بررسی این مارکر در نمونه کاف قدامی واژن و لیگامان یوتروساکرال کاملا مشابه بود. بیان گیرنده پروژسترون و استروژن و P53به طور معنی داری درگروه مورد پایین تر بود (05/0>p).
نتیجه گیرینتایج مطالعه نشان داد که کمبود P53 و استروژن و پروژسترون با ایجاد پرولاپس ارگان های لگنی و بی اختیاری ادراری استرسی ارتباط دارد.
کلید واژگان: پرولاپس ارگان های لگنی, بی اختیاری ادراری, استروژن, پروژسترون, P53Background And ObjectivePelvic organ prolapse (POP) and stress urinary incontinence (SUI) are significantly increased in postmenopausal ages. The mechanism about relation between menopause and SUI is not clear. Perhaps decreased level of hormone induced these problems. Therefore, this study was carried out to assess the relationship between estrogen receptor (ER), progesterone receptor (PR), P53 and the development of SUI and to elucidate the bimolecular pathophysiology of SUI.
MethodsThis is a case control study. Ten menopausal women with pelvic organ prolapse and stress urinary incontinence and 10 menopausal women without POP selected for hysterectomy entered into this study. The sample of anterior vaginal walls and uterosacral ligaments were obtained. The relative ER, PR and P53 levels in the samples were obtained by immunohistochemical staining.
FindingsThe mean age (±SD) of the control group was 56.2±5.6 years and in the sample group it was 56.4±6.8 years. The mean age and the body mass index and the number of vaginal deliveries and the number of years of menopausal in two groups were similar. The P53 in the control group was 14±6.21 and in the sample group was 0.7±0.67. The ER level in the control group was 36±9.36 and in the sample group was 1.20 ±1.61. The PR level in the control group was 42.5±6.34 and in the sample group was 2±1.33. The result in the anterior vaginal wall and uterosacral ligament were similar. Expression of ER and PR and P53 was significant lower in the study group.
ConclusionThe expression levels of P53, estrogen receptor and progesterone receptor in patients with POP and SUI were significantly lower than the control group.
-
سارکو م ها تومورهایی نسبتا نادر با منشاء مزودرمال هستند. سارکوم ها بدخیم ترین گروه تومورها هستند و از نظر تشخیص، رفتار بالینی، طرح انتشار تومور و درمان با سایر سرطان ها تفاوت دارند. سه نوع شایع تر بافت شناسی سارکوم ها در دستگاه ژنیتال زنان عبارتند از سارکوم استرومای اندومتر، لیومیوسارکوم و تومور مختلط مولرین (همولوگ و هترولوگ). سایر انواع نادرتر شامل سارکوم های هترولوگ خالص، سارکوم عروق خونی و لنفوسارکوم هستند. به طور کلی لیومیوسارکوما و تومور بدخیم مختلط مولرین هر کدام 40% تومورها را تشکیل می دهند و سارکوم استرومای اندومتر و سایر سارکوم ها شیوع کمتری دارند. اخیرا سیستم مرحله بندی The International Federation of Gynecology and Obstetrics در مورد لیومیوسارکوم و تومور سارکوم استرومایی تغییر یافته است. شایع ترین علل مراجعه خون ریزی غیرطبیعی، توده لگنی بدون علامت و درد لگنی است. شایع ترین محل سارکوم در سیستم زنانه، رحم است.
Female genital tract sarcomas are rare but most aggressive tumors of mesodermal origin. Little is known about the pathogenesis, risk factors, optimal treatment and outcome of these diseases. Therefore, we aimed to evaluate the clinicopathologic characteristics of patients with genital sarcoma. This is a retrospective, cross-sectional study. The medical records of 43 female patients with genital tract sarcoma, hospitalized during a 16-year period (from 1991-2007) were retrieved from the medical records office of Ghaem Hospital in Mashad, Iran. -
مقدمه و هدفتمام موارد تومورهای ترفوبلاستیک حاملگی در صورت تشخیص صحیح و انجام درمان مناسب در اوایل دوره بیماری قابل درمان می باشند. سطح βHCG یک فاکتور حساس از وجود بیماری کلینیکی است. هدف از این مطالعه مقایسه منحنی رگرسیون βHCG در بیماران با حاملگی مولار و تومور ترفوبلاستیک است تا گروهی از بیماران که نیاز به شیمی درمانی دارند زودتر از موعد و با موفقیت بیشتر تحت درمان قرار بگیرند.روش کاردر این مطالعه مورد-شاهدی گذشته نگراطلاعات 80 بیمار شامل 40 بیمار مبتلا به مول هیداتیفورم بدون عارضه و 40 بیمار مبتلا به تومور ترفوبلاستیک حاملگی مراجعه کننده به درمانگاه زنان بیمارستان قائم (عج) مشهدمورد بررسی قرار گرفتند و نتایج به دست آمده با استفاده از نرم افزار آماری و آزمونt-test آنالیز گردید.نتایجمتوسط سن بیماران در گروه مول 7/26سال و در گروه تومور ترفوبلاستیک حاملگی 72سال بود. در هر دو گروه در بیش از 25 درصد موارد سابقه سقط قبلی وجود داشت. 5/67 درصد بیماران در مرحله 1 بیماری قرار داشتند که 100 درصد قابل درمان بودند. در تمامی بیماران مبتلا به تومور ترفوبلاستیک حاملگی منحنی رگرسیون βHCG در مقایسه با منحنی رگرسیون نرمال بالاتر بود (001/0 = P).
نتیجه نهایی: می توان با استفاده از منحنی رگرسیون βHCG، بیماران مبتلا به این تومور رازودتر(در چند هفته اول بعد از تخلیه رحم) تشخیص داده و درمان را آغاز کرد.
کلید واژگان: بتا اچ سی جی, بچه خوره, سرطان های تروفوبلاستیIntroduction &ObjectiveAll cases of gestational trophoblastic tumors are curable if exact diagnosis and early treatment is done. The serum level of βHCG is a sensitive marker of the disease. In this study we intended to compare the "βHCG regression curves" in patients with molar pregnancy and trophoblastic tumor to determine which patients require chemotherapy and should start early treatment.Materials and MethodsRecorded data of 80 patients, consisting of 40 uneventful hydatiform mole cases and 40 trophoblastic tumor patients referred to Meshed Ghaem gynecology clinic were gathered and studied.ResultsMean age was 26.7 years in the molar group and 27 in the gestational trophoblastic tumor group. There was a history of abortion in the past in 25% of the patients of both groups. 67.5% of patients were in the stage 1 and thus were 100% curable. The βHCG regression curve exceeded the normal range in the gestational trophoblastic tumors groups (P= 0.001).ConclusionThis study showed that βHCG regression curve can be used to diagnose these tumors much earlier (a few weeks after evacuation) and thus start treatment sooner. -
مقدمهسرطان سرویکس دومین سرطان شایع زنان می باشد که یک فاز پیش سرطانی طولانی دارد هدف از برنامه های غربالگری، شناسایی و درمان این ضایعات پیش سرطانی، قبل از تبدیل شدن آنها به سرطان است. این مطالعه با هدف ارزیابی اینکه آیا رنگ آمیزی سرویکس با اسیداستیک 5% (تست VIA) می تواند جایگزین مناسبی برای سیتولوژی به عنوان روش پذیرفته شده غربالگری سرویکس باشد، طراحی شده است.روش کاراین مطالعه توصیفی- مقطعی بر روی200 زن که جهت معاینه و بررسی لازم به درمانگاه زنان بیمارستان قائم(عج) مشهد و در مدت یک سال انجام شد. بعد از گرفتن رضایت آگاهانه از هر خانم، معاینه لگنی و VIA انجام شد. 100 زن با VIA مثبت و 100 زن با VIA منفی بصورت تصادفی برای مطالعه انتخاب شدند که برای هر دو گروه سیتولوژی و معاینه کولپوسکوپی انجام شد. بیوپسی سرویکس برای کسانی که یافته کولپوسکپی غیر طبیعی داشتند انجام شد. ضایعات CIN یا شدیدتر در هیستولوژی، مثبت واقعی در نظر گرفته شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS (نسخه 11)، سپس حساسیت، اختصاصیت، ارزش اخباری مثبت و ارزش اخباری منفی برای هر کدام از تست ها محاسبه و مقایسه انجام شد.یافته هانتایج بدست آمده نشان داد که 69 زن در گروه VIA مثبت و 61 زن در گروه VIA منفی سیتولوژی غیر طبیعی داشتند. براساس بیوپسی، 58 زن در گروهVIA مثبت و 2 زن در گروهVIA منفی، در نهایت تشخیص دیسپلازی داشتند، در حالی که این ارقام برای سیتولوژی غیرطبیعی و طبیعی به ترتیب 43 و17 نفر بود. حساسیت و اختصاصیت به ترتیب 96 % و 70% برای تست VIA بود، در حالی که برای تست سیتولوژی 72% و 38% بود. ارزش اخباری مثبت 58% برایVIA و 33% برای سیتولوژی بود.نتیجه گیرینتایج این مطالعه نشان داد که VIA می تواند یک تست جایگزین مناسب و کارآمد برای ضایعات پیش سرطانی و سرطان سرویکس باشد.
کلید واژگان: رنگ آمیزی سرویکس با اسیداستیک (VIA), سرطان داخل اپیتلیال سرویکس, بیماریابیEvaluation of Visual Inspection with Acetic Acid as a Feasible Screening Test for Cervical NeoplasiaIntroductionCervical cancer is the second most common of cancer between women, it has long phase of preinvasive lesion. The aim of screening is diagnosis and treatment of precancerous lesion before produce of cancer. This study has been designed to assess if visual inspection with acetic acid 5% (VIA test) is a useful alternative for cytology as an accepted screening test for cervical cancer.MethodsThe study population included woman attending gynecological clinic in Ghaem Hospital in one year. After obtaining informed consent from each woman, pelvic examination and VIA was performed. One hundred woman with a positive VIA and one hundred with a negative VIA were randomly selected for this study. Cytology and colposcopy examination was performed for all 200 cases, and cervical biopsies were conduct for those individuals showing abnormal colposcopic findings. Those with CIN1 or worse lesions diagnosed by histology were considered true positive. Sensitivity, specifity, positive predictive value (PPV) and negative predictive value (NPV) were calculated for each tests and compare.Results69 women in VIA positive group and 61 women in VIA negative group had abnormal cytology. From biopsy examination 58 woman in VIA positive and 2 women in VIA negative group had final diagnosis of displasia, while they were 43 and 17 for abnormal and normal cytology respectively. VIA test sensitivity and specifity were 96% and 70% respectively, while they were 72% and 38% for cytology test. There was a positive predictive value of 58% for VIA and a positive predictive value of 33% for cytology.ConclusionThe result of this study indicates that VIA may be a useful and feasible alternative screening test for cervical precancerous and cancerous lesions. -
مقدمه و هدفاین مطالعه در بیماران با نئوپلازی های اینترااپی تلیال با گرید بالا، به منظورتعیین کارایی فروزن سکشن نمونه های کونیزاسیون جهت بررسی حاشیه ضایعه و رد کارسینوم انوازیو انجام شد.روش کاردر این مطالعه توصیفی بیست بیمار با نئوپلازی های اینترااپی تلیال با گرید بالا که همگی تحت کونیزاسیون سرویکس و فروزن سکشن قرار گرفته بودند به صورت مقطعی در حد فاصل فروردین 1387 تا شهریور 1388 وارد مطالعه شدند. خصوصیات دموگرافیک درج شده در پرسشنامه و نتایج حاصل از فروزن سکشن و نمونه های دائمی با یکدیگر مقایسه شدند و با استفاده از آزمون های آماری t زوجی مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند.نتایجنتایج حاصل از فروزن سکشن و سکشن دائمی در 15 مورد(75%) کاملا یکسان بود.از 5 مورد باقی مانده 2 مورد درجه CIN کم تر، 2مورد بیشتر و یک مورد یکسان تلقی گردید. مقایسه این دو دسته نتایج نشان داد که تفاوت معناداری بین این دو گروه وجود ندارد (Pvalue=0.716) و نتایج این دو با یکدیگر کاملا مرتبط هستند (95% CI=) نتیجه نهایی: این مطالعه ارزش و دقت تشخیصی فروزن سکشن را در ارزیابی نئوپلازی اینتراپی تلیال با گرید بالا در سرویکس ضمن کونیزاسیون اثبات می کندکلید واژگان: بدخیمی های داخل اپی تلیال گردن رحم, فروزن سکشن, نمونه برداری مخروطیIntroduction &ObjectivesThis study was performed to determine the role of frozen section examination (FSE) of the cone specimen in the evaluation of the resection margin status and to rule out invasion in patients with high-grade cervical intraepithelial neoplasia.Materials and MethodsTwenty patients with high grade intraepithelial neoplasia undergoing conization biopsy and frozen section examination were cross- sectionally studied from March 2008 until September 2009.The results of permanent paraffin sections were compared using FSE.ResultsIn this cross-sectional study, 15 out of 20 cases (75%) showed the same results in frozen and permanent sections of cone biopsy specimen. Two patients out of the remaining 5 ones had higher grade of CIN in frozen section, 2 had lower grade and one was considered the same because CIN1 in FSE was normal in permanent sections.although The Paired Sample t-test showed no significant difference between the two groups of frozen and permanent section results (P-value=0.716, CI=95%).ConclusionFrozen section evaluation of cervical cone biopsy specimens in patients with CIN II-III is accurate, efficient, and cost-effective.Keywords: Cone Biopsy, Cervical Intraepithelial Neoplasia, Frozen Sections
-
مقدمهتراتومای بالغ شایع ترین تومور ژرم سل تخمدان(وشایعترین تومورتخمدان) می باشد. که حدود20% تومورهای تخمدان راتشکیل می دهد. عفونی شدن ژرم سل توموربسیارنادر می باشد.
معرفی بیمار: زنی 72ساله با شکایت دردقسمت تحتانی شکم وتب بطور سرپایی به درمانگاه زنان مراجعه نمود. درمعاینه لگن وسونوگرافی توده ی کیستیک درتخمدان راست وجودداشت. در توموگرافی کامپیوتری توده cm15 15 درتخمدان راست بانمای کیست درموئیدگزارش گردید. سالپنگواووفورکتومی راست انجام شد. گزارش آسیب شناسی کیست درموئید خوش خیم با انفیلتراسیون سلولهای عفونی بود.
نتیجه نهایی: تراتومای بالغ شایعترین نئوپلاسم تخمدان است که دردوران حاملگی ونوجوانی رخ می دهدو می توانددچار عوارضی مانندچرخش، پارگی وتغییرات بدخیمی گردد.اماعفونت تراتومای بالغ ناشایع است. باتوجه به بیمار ما و سایر موارد مشابه، عفونت وتشکیل آبسه بایددرتشخیص افتراقی هر بیماری که باتوده لگن وتب مراجعه می کند، مدنظرقرارگیرد.
کلید واژگان: تخمدان, تراتوم بالغ, عفونت, کیست درموئیدIntroductionMature teratoma is the most common germ cell tumor(and the most common tumor) of the ovary,composing more than 20% of all ovarian neoplasms. Super infection of dermoid ovarian cyst is very rare.Case Report: A 72 year-old woman was admitted to the gynecological outpatient clinic because of lower abdominal pain and fever. Gynecological examination and ultrasonography revealed a heterogeneous cystic mass in the right ovary. Abdominopelvic CT scan revealed a right ovarian mass (15×15 cm) thought to be a dermoid cyst. Right adnexectomy was performed. The pathological evaluation suggested infected benign ovarian dermoid.ConclusionThey are the most common ovarian neoplasm found in adolescence and during pregnancy. Mature cystic teratoma may be complicated by torsion, rupture, and malignant change infection of a mature teratoma is a relatively uncommon event. However, based on our case and other cases, superinfection with abscess formation should be considered in the differential diagnosis whenever a patient with a documented pelvic mass and fever refers to gynecologists.Keywords: Dermoid Cyst, Infection, Ovary, Teratoma, Mature
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.