به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب منصور شکیبا

  • عباسعلی اویسی، فاطمه شهابی زاده*، نورمحمد بخشانی، منصور شکیبا
    هدف

    عوامل مختلفی از جمله  نوع سبک مقابله ای و صبر می تواند بر مدیریت وابستگی به مواد و درد مزمن موثر باشد. در این مطالعه قصد داریم که اثراستفاده از راهبردهای مقابله ای و صبر را بر کنترل درد مزمن بیماران وابسته به مواد با استفاده از راهبردهای پذیرش و تعهد(ACT) و رفتار درمانی دیالکتیک(DBT)با و بدون فعالیت ورزشی بررسی کنیم.

    مواد و روش ها

    روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با پیگیری دوماهه و گروه گواه بود. هفتاد و پنج بیمار داوطلب دارای دردمزمن با روش هدفمند وارد پژوهش شده و بطور تصادفی درگروه های(ACT وDBT با و بدون ورزش و گروه کنترل) جای گرفتند. داده ها را با استفاده از پرسشنامه راهبردهای مقابله با درد (روزنشتایل و کیفی، 1983) و پرسشنامه صبر(خرمایی، فرمانی و سلطانی، 1394) جمع آوری کرده و سپس با استفاده از روش های آماری آنکوا، تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار spss نسخه 26 تجزیه و تحلیل کردیم. سطح معناداری آزمونها 05/0 درنظر گرفته شد.

    یافته ها

      تحلیل واریانس با اندازه گیریهای مکرر، برای مداخلاتACT وDBT با و بدون ورزش برای اثر درون گروهی (زمان) در سه مرحله ارزیابی در متغیر راهبرهای مقابله با درد  و صبر در سطح (001/0 P≤)، و برای تعامل زمان و گروه نیز در سطح (001/0 P≤) معنادار بود. علاوه بر این بر اساس یافته های آزمون اثر گروه در سه مرحله ارزیابی، تفاوت گروه ها در متغیر راهبرهای مقابله با درد  و صبر در سطح (01/0 P≤) معنادار بوده و در نهایتACT با ورزش نسبت به سایر مداخلات کارآمدی بیشتری برای بهبود راهبردهای مقابله با درد و صبر در سطح (001/0 P≤) را دارا بود.

    نتیجه گیری

    ازآنجاکه راهبرهای مقابله ای و صبر می تواند به کنترل درد مزمن و بهبودی افراد کمک کند، با توجه به نتایج پژوهش حاضر پیشنهاد می شود که برای بهبود راهبردهای مقابله ای و صبر و کنترل عود در بیماران وابسته به مواد دارای درد مزمن از درمان ACT همراه با ورزش استفاده شود.

    کلید واژگان: درد مزمن, راهبردهای مقابله ای, صبر, وابستگی به مواد, درمان پذیرش و تعهد, رفتار درمانی دیالکتیک, ورزش}
    Abbas Ali Oveysi, Fatemeh Shahabizadeh*, Noor Mohammad Bakhshani, Mansour Shakiba
    Purpose

    Various factors, including the type of coping style and patience, can be effective in the management of substance dependence and chronic pain. In this study, we intend to investigate the effect of using coping strategies and patience on the control of chronic pain in substance-dependent patients using acceptance and commitment strategies (ACT) and dialectical behavior therapy (DBT) with and without exercise.

    Materials and methods

    The research method was semi-experimental with pre-test, post-test with two-month follow-up and control group. Seventy-five volunteer patients with chronic pain entered the study with a targeted method and were randomly assigned to groups (ACT and DBT with and without exercise and control group). The data were collected using the pain coping strategies questionnaire (Rosenstein and Keifi, 1983) and the patience questionnaire (Khormai, Farmani and Soltani, 2014) and then using the ANOVA statistical methods, analysis of variance with repeated measurements and We analyzed Bonferroni post hoc test in spss software version 26. The significance level of the tests was considered 0.05.

    Findings

    Variance analysis with repeated measurements, for ACT and DBT interventions with and without exercise for the within-group effect (time) in three stages of evaluation in the variables of coping with pain and patience at the level (P≤0.001), and for interaction Time and group were also significant at the level (P≤0.001). In addition, based on the results of the group effect test in the three stages of evaluation, the difference between the groups in the variable of coping with pain and patience is significant at the level (P≤0.01) and finally ACT with exercise is more efficient than other interventions for The improvement of strategies to cope with pain and patience had a level of (P≤0.001).

    Conclusion

    Since coping strategies and patience can help control chronic pain and recovery of people, according to the results of the present study, it is suggested that to improve coping strategies and patience and control relapse in substance dependent patients with chronic pain from ACT therapy should be used along with exercise.

    Keywords: chronic pain, coping strategies, Patience, substance dependence, acceptance, commitment therapy, dialectical behavior therapy, Sport}
  • الهام شهرکی، منصور شکیبا، سیده یاسمن قاسمی علی آباد
    مقدمه

     اضطراب و افسردگی، از شایع‌ترین اختلات روانی در بیماران مزمن، از جمله بیماران همودیالیزی می‌باشد که با عوامل مختلفی ارتباط داشته و می‌تواند بر ابعاد مختلف زندگی این افراد اثرگذار باشد. این مطالعه با هدف بررسی میزان افسردگی و اضطراب در بیماران همودیالیزی زاهدان و عوامل مرتبط با آن انجام شده است.

    شیوه‌ی مطالعه: 

    این مطالعه توصیفی مقطعی در دانشگاه علوم پزشکی زاهدان در سال 1397 انجام شد. روش نمونه گیری سرشماری بوده که تعداد 200 بیمار مورد بررسی قرارگرفتند. با استفاده از نرم افزار SPSS و با دو روش آمار توصیفی و استنباطی تجزیه وتحلیل انجام شد.

    یافته‌ ها:

     در این بررسی فراوانی افسردگی در بیماران 92 درصد با 6/7 درصد افسردگی خفیف 2/40 درصد افسردگی متوسط و 1/52 درصد افسردگی شدید را گزارش کردند. شیوع اضطراب نیز در جمعیت مورد مطالعه 5/80 درصد بود. نتایج نشان داد که بین افسردگی و اضطراب با جنسیت ارتباطی وجود ندارد اما با تعداد سالهای دیالیز ، مدت زمان دیالیز در هفته و سن ارتباط معنی داری دارد.

    نتیجه‌ گیری:

     نتایج این مطالعه فراوانی بالای افسردگی و اضطراب را در بیماران تحت همودیالیز مزمن زاهدان نشان داد. این مساله نیاز به برنامه ریزی ورسیدگی جدی دارد.

    کلید واژگان: افسردگی, اضطراب, بیماران همودیالیزی}
    Elham Shahraki, Mansoor Shakiba, Seyedeh Yasaman Ghasemi Aliabadi
    Background

    Chronic renal failure is a disabling condition with multiple complicationsuch as depression and anxiety; they are common in hemodialysis patients and have negatively effect on quality of life. In this study we investigate the prevalence of depression and anxiety in Zahedan hemodialysis patients.

    Methods

    A total 200 patients undergoing regular hemodialysis for more than six months included in this descriptive cross-sectional study. After consent The Hamilton Rating Scale for Depression and anxiety (HAM-D7) in a version translated into and adapted to Persian, were used.

    Results

    The patients median age was (43.06 ± 16.11) years and 38.5% was male. Mild depression was observed in (15) 7.5%, moderate in (81) 40.5% and sever depression in (104) 52% of patients. In this study 19.5% (39) of patients has moderate anxiety and 80.5% (161) patients with sever anxiety.A significant correlation was found between duration of dialysis, older age and depression. But there wasn’t any relationship between age and duration of dialysis with anxiety. Anxiety and depression found without any significant differences in both males and females.

    Conclusion

    We found high level of depression an anxiety in Zahedan hemodialysis patients

    Keywords: Depression, Anxiety, Hemodialysis}
  • زهرا کریمی، نسرین رضایی، منصور شکیبا، علی نویدیان*
    زمینه و هدف

    اعتیاد به عنوان یک بحران و یک اختلال مزمن طولانی مدت می تواند باعث ایجاد علایمی در سلامت روانی فرد مصرف کننده و اعضای خانواده شود که شایع ترین آن ها استرس، اضطراب و افسردگی است. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی مداخله کیفیت زندگی درمانی، بر واکنش های روان شناختی مراقبان خانوادگی معتادان انجام یافته است.

    روش بررسی

    این پژوهش یک کارآزمایی بالینی است. جامعه پژوهش شامل مراقبان خانوادگی معتادان بستری در بیمارستان روان پزشکی بهاران شهر زاهدان در سال 1397 بود. نمونه ها 80 نفر بودند که به طور تصادفی ساده به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. مراقبان گروه مداخله هشت جلسه مشاوره گروهی مبتنی بر کیفیت زندگی درمانی را به صورت یک روز درمیان و براساس محتوای تعیین شده دریافت کردند. پس از گذشت 8 هفته از پایان مداخله، داده ها با پرسشنامه 21 سوالی افسردگی، اضطراب و استرس (DASS-21) جمع آوری و در نرم افزار SPSS ویرایش 21 و با استفاده از آزمون های آماری تی زوجی، تی مستقل، کای دو و کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل اماری قرار گرفت.

    یافته ها

    پس از مداخله کیفیت زندگی درمانی، میانگین نمره استرس، اضطراب و افسردگی (به ترتیب 36/4±50/11، 49/3±05/11 ، 67/4±57/10) مراقبان خانوادگی گروه مداخله به طور معناداری پایین تر از گروه کنترل (به ترتیب 93/4±67/14، 33/4±02/14، 77/4±40/13) بود (01/0<p). قبل از مداخله بین دو گروه از نظر این متغیرها تفاوتی وجود نداشت.

    نتیجه گیری

     مشاوره کیفیت زندگی درمانی در این مطالعه تاثیر مثبت و معناداری بر کاهش شدت واکنش های روان شناختی مراقبان خانوادگی معتادان داشت؛ بنابراین استفاده از این رویکرد مشاوره ای به موازات برنامه های ترک اعتیاد به منظور افزایش رفاه و سلامت روان شناختی مراقبان خانوادگی به ارایه دهندگان خدمات درمانی و مراقبتی توصیه می شود.

    کلید واژگان: استرس, اضطراب, افسردگی, کیفیت زندگی درمانی, مراقب خانوادگی, معتاد}
    Zahra Karimi, Nasrin Rezaee, Mansour Shakiba, Ali Navidian*
    Background & Aim

    Addiction as a crisis and a chronic long-term disorder can lead to mental health symptoms in the users and their family members, the most common of which are stress, anxiety and depression. The aim of the study was to determine the effect of a quality of life intervention on the psychological reactions in family caregivers of addicts.

    Methods & Materials

     This study is a clinical trial. The research population included the family caregivers of addicts admitted to Baharan psychiatric hospital in 2018. The sample consisted of 80 subjects who were randomly divided into intervention and control groups. The caregivers in the intervention group received eight sessions of group counseling based on quality of life therapy and based on specified content, every other day. Eight weeks after the intervention, the data were collected using the DASS-21, and were analyzed by the SPSS software version 21 using paired t test, independent t test, Chi-square and Covariance.

    Results

    After the quality of life intervention, the mean scores of stress, anxiety and depression in family caregivers in the intervention group (11.50±4.36, 11.05±3.49, 10.57±4.67) were significantly lower than those of in the control group (14.67±4.93, 14.02±4.33, 13.40±4.77) (P<0.01). There were no significant differences in these variables between the two groups before the intervention.

    Conclusion

    Counseling based on quality of life therapy in this study had a positive and significant effect on reducing the severity of psychological reactions in family caregivers of addicts. Therefore, health care providers are recommended to use this counseling approach along with addiction treatment programs to increase the welfare and psychological well-being of family caregivers.

    Keywords: stress, anxiety, depression, quality of life, family caregiver, addict}
  • زهرا کریمی، نسرین رضایی، منصور شکیبا، علی نویدیان*
    زمینه و هدف

    اعتیاد به عنوان یک بحران و یک اختلال مزمن طولانی مدت می تواند منجر به تحمیل بار روانی و کاهش کیفیت زندگی در مراقبان خانوادگی شود. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی مداخله کیفیت زندگی درمانی بر بار روانی مراقبان خانوادگی معتادان انجام یافته است.

    روش بررسی

    این پژوهش یک کارآزمایی بالینی است. جامعه پژوهش شامل کلیه مراقبان خانوادگی معتادان در حال ترک در بیمارستان روان پزشکی بهاران شهر زاهدان در سال 1397 بودند. حجم نمونه 80 نفر بود که به طور تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. مراقبان گروه مداخله هشت جلسه مشاوره گروهی مبتنی بر کیفیت زندگی درمانی را به صورت یک روز درمیان و براساس محتوای تعیین شده دریافت کردند. قبل از مداخله و 8 هفته پس از پایان مداخله، داده ها به وسیله پرسشنامه بار روانی Zarit جمع آوری و در نرم افزار SPSS نسخه 21 به کمک آزمون های آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

     قبل از مداخله بین دو گروه از نظر میانگین نمره بار روانی تفاوت معناداری وجود نداشت (25/0=p). اما پس از مداخله، میانگین نمره بار روانی در مراقبان خانوادگی گروه مداخله (92/12±10/40) به طور معناداری پایین تر از گروه کنترل (58/13±80/46) بود (01/0p<).

    نتیجه گیری

     مداخله کیفیت زندگی درمانی در این مطالعه تاثیر مثبت و معناداری بر کاهش بار روانی مراقبان خانوادگی معتادان داشت. بنابراین استفاده از این رویکرد مشاوره ای به موازات برنامه های ترک اعتیاد به منظور افزایش رفاه و سلامت روان شناختی مراقبان خانوادگی به ارایه دهندگان خدمات درمانی و مراقبتی توصیه می شود.

    کلید واژگان: بار روانی, کیفیت زندگی, درمانی, مراقب خانوادگی, وابستگی به مواد}
    Zahra Karimi, Nasrin Rezaee, Mansour Shakiba, Ali Navidian*
    Background & Aim

    Substance use as a crisis and a long-term chronic disorder can lead to psychological burden and reduce the quality of life of family caregivers. The aim of this study was to determine the effect of the quality of life therapy intervention on the burden of the family caregivers of addicts.

    Methods & Materials

    This is a clinical trial. The research population included all the family caregivers of the recovering addicts, admitted to Baharan psychiatric hospital in Zahedan in 2018. The samples were 80 people who were randomly divided into either intervention or control group. Caregivers in the intervention group received eight sessions of group counseling based on the quality of life therapy and on the basis of the determined content, every other day. Before the intervention and eight weeks after the intervention, the data were collected using the Zarit burden questionnaire and were analyzed by statistical tests through the SPSS software version 21.

    Results

    Before the intervention, there was no significant difference in the mean score of burden between the two groups (P=0.25). After the intervention, the mean score of family caregiver burden in the intervention group (40.10±12.92) was significantly lower than in the control group (46.80±13.58) (P<0.01).

    Conclusion

    The quality of life therapy intervention in this study had a positive and significant effect on reducing the burden of family caregivers of addicts. Therefore, it is recommended that healthcare providers use this counseling approach along with addiction treatment programs to improve the psychological well-being of family caregivers.
    Clinical trial registry: IRCT20160924029954N11

    Keywords: burden, quality of life, therapy, family caregiver, dependency}
  • زهرا خلیلی، مریم نوایی، منصور شکیبا، علی نویدیان*
    زمینه و هدف

    تجربه خشونت خانگی، پیامدهای منفی بر سلامت روان زنان باردار دارد و مداخله هایی برای کاهش این پیامدهای منفی باید طراحی شود. لذا این مطالعه با هدف تعیین تاثیر مداخله آموزشی- حمایتی بر پریشانی روان شناختی زنان باردار خشونت دیده انجام یافته است.

    روش بررسی

    این کارآزمایی بالینی در مورد 100 نفر از زنان باردار تحت خشونت خانگی که در سال 1397 برای دریافت مراقبت های دوران بارداری به مراکز جامع سلامت شهر زاهدان مراجعه کرده بودند، انجام یافته است. نمونه ها به شیوه در دسترس انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. گروه مداخله 4 جلسه مداخله آموزشی- حمایتی انفرادی را طی دو هفته دریافت کردند. گروه کنترل در این مدت برنامه مراقبت معمول را دریافت کردند. قبل از مداخله و پس از گذشت 4 هفته از پایان مداخله، داده ها به کمک پرسشنامه های غربالگری خشونت خانگی فرم کوتاه (HITS) و مقیاس پریشانی روان شناختی کسلر (K10) در دو گروه جمع آوری و در نرم افزار SPSS نسخه 21 به کمک آزمون های آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج نشان داد میانگین نمره پریشانی روان شناختی گروه زنان باردار در گروه مداخله از (58/4)90/30 به (81/3)18/22 با میانگین تغییرات (93/3)72/8- و در گروه کنترل از 15/4±22/25 به 16/4±06/24 با میانگین تغییرات (48/1)16/1- کاهش یافت. تحلیل کوواریانس با کنترل اثر پیش آزمون نشان داد که میانگین نمره پریشانی روان شناختی زنان باردار در معرض خشونت در دو گروه پس از مداخله آموزشی حمایتی تفاوت آماری معناداری داشته است (001/0p<).

    نتیجه گیری

    نتیجه این بررسی نشان داد که مداخله آموزشی- حمایتی طراحی شده در کاهش پریشانی روان شناختی در زنان باردار تحت خشونت موثر است. بنابراین وارد کردن مداخله آموزشی- حمایتی در برنامه مراقبت های بارداری زنان تحت خشونت خانگی به منظور افزایش سلامت مادر و جنین توصیه می شود.

    کلید واژگان: مداخله آموزشی- حمایتی, خشونت خانگی, پریشانی روان شناختی, بارداری}
    Zahra Khalili, Maryam Navaee, Mansour Shakiba, Ali Navidian*
    Background & Aim

    The experience of domestic violence has negative consequences on the mental health of pregnant women, and interventions must be designed to reduce these negative consequences. Therefore, the aim of this study was to determine the effect of supportive-educational intervention on psychological distress among pregnant women subjected to domestic violence.
    Methods & Materials: This clinical trial was conducted on 100 pregnant women subjected to domestic violence, referred to comprehensive health centers of Zahedan for receiving prenatal care in 2018. Eligible women were selected by the convenience sampling method and randomly assigned into two groups of intervention and control. The intervention group received four supportive-educational individual sessions during two weeks. The control group received routine care during this period. Data were collected in two groups by the Kessler Psychological Distress Scale (K10) and Hurts, Insults, Threaten, Screams (HITS), before the intervention and four weeks after the intervention. The data were analyzed by statistical tests using the SPSS software version 21.

    Results

    The results showed that the mean score of psychological distress of pregnant women dropped from 30.9±4.58 to 22.18±3.81 (mean change score -8.72±3.93) in the intervention group and from 25.22±4.15 to 24.06±4.16 (mean change score -1.16±1.48) in the control group. Analysis of covariance demonstrated that there was a statistically significant difference in the mean score of psychological distress of pregnant women exposed to violence between the two groups after the supportive-educational intervention (P<0.001).

    Conclusion

    The results of this study showed that the supportive-educational intervention is effective in reducing psychological distress in pregnant women subjected to violence. Therefore, it is recommended to integrate supportive-educational interventions into prenatal care for pregnant women subjected to violence in order to improve fetal and maternal health.

    Keywords: supportive-educational intervention, domestic violence, psychological distress, pregnancy}
  • منصور شکیبا، مهدیه روح بخش، فتیحه کرمان ساروی، علی نویدیان*
    زمینه و هدف
    یائسگی به عنوان یکی از مراحل بحرانی زندگی زنان، شناخته شده است. علایم و عوارض یائسگی می تواند بر سلامت و رفاه زنان تاثیرگذار باشد. از جمله اقدام های موثر در تعدیل این علایم، انجام رفتارهای ارتقا دهنده سلامت است. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر مشاوره زوجی بر شدت علایم یائسگی زنان یائسه انجام گرفته است.
    روش بررسی
    در این مطالعه نیمه تجربی 80 نفر از زنان یائسه تحت پوشش مراکز بهداشتی زاهدان به همراه همسرانشان در سال 1396 براساس نمونه گیری به روش در دسترس انتخاب و در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. ابزار جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه ویژگی های جمعیت شناختی و پرسشنامه سنجش علایم یائسگی بود. مشاوره زوجی در گروه مداخله در قالب 4 جلسه به مدت 60 دقیقه اجرا شد. داده ها قبل و 12 هفته بعد از مداخله گردآوری و در نرم افزار SPSS نسخه 21 به کمک آزمون های آماری کای دو، تی زوجی، مستقل و تحلیل کوواریانس تحلیل شد.
    یافته ها
    بین دو گروه از نظر متغیرهای جمعیت شناختی تفاوت معناداری مشاهده نشد ولی میانگین تغییرات نمره علایم یائسگی در زنان گروه مداخله 95/1±42/1- و در گروه کنترل 10/1±1/0- بود. آزمون آماری تی مستقل نشان داد تفاوت میانگین تغییرات نمره علایم یائسگی در دو گروه معنادار است (0001/0p<).
    نتیجه گیری
    با توجه به این که مشاوره زوجی بر کاهش شدت علایم یائسگی در زنان یائسه تاثیر مثبتی دارد، بنابراین ادغام این راهبرد مشاوره ای در برنامه های مراقبتی و حمایتی دوران یائسگی توصیه می شود.
    کلید واژگان: یائسگی, مشاوره زوجی, زنان}
    Mansour Shakiba, Mahdieh Rouhbakhsh, Fatihe Kermansaravi, Ali Navidian*
    Background & Aim
    Menopause has been recognized as a critical stage in women’s life. Menopausal symptoms and problems can affect women’s health and well-being. Health promoting behaviors may be useful in alleviating these symptoms. The purpose of this study was to determine the effect of couple counseling on severity of menopausal symptoms in women.
    Methods & Materials
    In a quasi-experimental study, 80 women with their husbands were selected by the convenience sampling method from health care centers in Zahedan in 2017, and were assigned to either experimental or control group. The data gathering tool included a demographic questionnaire and Menopuse Rating Scale questionnaire. Couple counseling for the intervention group was conducted in four 60-minute sessions. Data were collected before and 12 weeks after the intervention, and analyzed by independent and paired t-test, analysis of covariance and χ2 using the SPSS software version 21.
    Results
    There was no significant difference between the two groups in terms of demographic variables, but the mean of score changes for menopausal symptoms in the intervention group was -1.42±1.95 and in the control group was -0.10±1.10. The independent t-test showed a significant difference in the mean of score changes for menopausal symptoms in the two groups (P<0.0001).
    Conclusion
    Given that couple counseling has a positive effect on severity of menopausal symptoms in women, it is suggested that this counseling strategy be integrated into healthcare programs for menopausal women.
    Keywords: menopause, couple counseling, women}
  • منصور شکیبا، پژمان محمدی*، سیاوش شجاع پوریان
    مسئله جبران خسارت ناروا، در همه نظامهای حققی مطمح نظر واقع شده است. جبران خسارت مستلزم ارزیابی خسارت وارده است و ارزیابی نیازمند اعمال شیوه ای است که بتواند خسارت وارده را حتی الامکان به نحو کامل جبران کند. درحقوق ایران مهمترین و شایعترین روش جبران خسارت که اجرای آن آسان تر و سریعتر است، روش پولی جبران خسارت می باشد که براساس آن معادل پولی خسارت محاسبه و به موجب حکم دادگاه به زیاندیده پرداخت می شود. لیکن اجباری نیست و امکان تراضی طرفین در انتخاب شیوه وجود دارد. در حقوق امارات متحده عربی، شیوه پولی در قالب پرداخت نقدی بیان شده که مهمترین روش محسوب می گردد و علاوه بر امکان تراضی طرفین دعوا، دادگاه در انتخاب روش جبران مختار است و هدف جبران کامل خسارت است. در مواد مختلف کنوانسیون بیع بین المللی کالا به مقوله جبران کامل خسارت ناشی از نقض قرارداد پرداخته شده و با بیان حکم کلی، از لزوم جبران خسارت، انعقاد معامله جایگزین و رجوع به قیمت رایج و نیز به قاعده تقلیل خسارت اشاره کرده است که متفاوت از دو نظام حقوقی دیگر است.
    کلید واژگان: شیوه های پولی, پرداخت نقدی, جبران خسارت قراردادی, کنوانسیون بیع بین المللی کالا}
  • منصور شکیبا، پژمان محمدی*، سیاوش شجاع پوریان
    با توجه به قاعده نسبیت اخلاق در جوامع مختلف زمان و مکان ارزیابی خسارت دو عامل مستقل نقش آفرین در تعیین میزان خسارت هستند؛ دسته ای از خسارات از زاویه ی عامل زمان، به لحظه و زمان خاصی ارتباط دارند. مثل خسارت ناشی از عدم حصول ارزش موضوع تعهد، در دارایی متعهدله که در واقع زمان صرفا برای تشخیص یک قیمت از میان قیمت های ارزش در مورد تعهد در یک فاصله زمانی است. دسته ی دیگر خسارت مربوط به یک مقطع زمانی است، که در آن مقطع خسارت یک پدیده ی نابهنجار از زاویه ی اخلاق است. مثلا با توجه به نگاه اخلاقی متفاوتی که به بهره ی پول وجود دارد؛ برای تعیین بهره ی پول یا منافع اعیان، مبدا زمان ارزیابی بهره و منافع از چه زمانی تا چه زمانی است؛ از حیث عامل زمان در حقوق ایران، با نگاه به پدیده ی نابهنجار غصب، از منظر فقی هان اخلاق مدار و حقوقدانان ارزش معیار، ملاک های مختلفی است که آثار مختلف دارد. مناسب ترین زمان اخلاقی پرداخت خسارت، یوم الادا و از لحاظ مکان، مکان زیاندیده است؛ در حقوق امارات زمان اخلاقی ارزیابی خسارت، زمان وقوع حادثه یا ورود خسارت و مکان ارزیابی خسارت، محل تسلیم کالا، انعقاد قرارداد و اقامتگاه متعهد است؛ در کنوانسیون بیع بین المللی کالا، شاخص های مختلفی از قبیل زمان انعقاد قرارداد، مدت معقول منتهی به فسخ قرارداد، ثمن اخلاقی رایج زمان فسخ قرارداد مفروض است که حسب مورد مبنای محاسبه و ارزیابی قرار می گیرد. از لحاظ مکان ارزیابی با نگاه اخلاق محور محل تسلیم کالا مناسب ترین مکان سازگار با روح مقررات کنوانسیون است.
    کلید واژگان: زمان, مکان, ارزیابی, خسارات, نسبیت اخلاق}
    Pejman Mohammadi*
    Regarding the principle of ethical relativity in different societies, the time and place of damage assessment are two independent factors in determining the amount of damage; a bunch of damages are related from the angles of the factor of time, moment, and time. Like the damage caused by the failure to get the value of the subject of the commitment, in the committed asset, which is, in fact, the time merely to distinguish a price from the price values of a commitment within a time interval, Another category is the loss of a period of time, in which the damage is an abnormal phenomenon of morality. For example, in view of the different moral interest in money-making, to determine the interest of the money or the interests of the Lords, when is the origin of the time of the evaluation of interest and benefits; In terms of the factor of time in Iranian law, by looking at the abnormal phenomenon of usurpation, from the point of view of ethical jurisprudents and legal value lawyers, there are various criteria that have different effects. The most appropriate moral time to pay damages is Umm al-Dawa, and in terms of location, location, loss; In UAE's law, the moral time of the damage assessment, the time of the incident or the arrival of the damage and the place of damage assessment, the place of delivery of the goods, the conclusion of the contract and the residence is committed; In the International Convention on the International Sale of Goods, various indicators, such as the time of conclusion of the contract, the reasonable period leading to the termination of the contract, is the common ethical customs of the time for the termination of the contract, which is based on the basis of calculation and evaluation. From the point of view of the place of evaluation, with a morphological look, the place of delivery of the goods is the most appropriate place compatible with the spirit of the provisions of the Convention.
    Keywords: time, place, evaluation, damages, moral relativity}
  • مهرنگار آزوغ، منصور شکیبا، علی نویدیان*
    زمینه و هدف
    در بارداری پس از مرده زایی رابطه والدینی و دلبستگی به کودک مرده انکار می شود و این می تواند دلبستگی مادر با کودک جدید را مختل کند. مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر آموزش شناختی- رفتاری بر دلبستگی مادر به جنین در بارداری پس از مرده زایی انجام یافته است.
    روش بررسی
    این مطالعه نیمه تجربی در مورد 100 زن باردار با سابقه مرده زایی مراجعه کننده به مراکز سلامت شهر زاهدان در سال 96 انجام یافته است. مادران به روش در دسترس انتخاب و به دو گروه 50 نفری اختصاص یافتند. داده ها با پرسشنامه های اطلاعات جمعیت شناختی و دلبستگی مادر- جنین Cranley جمع آوری شد. پس از پیش آزمون، گروه مداخله 4 جلسه برنامه آموزش شناختی- رفتاری را طی 4 هفته دریافت کردند. پس آزمون 8 هفته بعد در دو گروه اجرا و داده ها با استفاده از آزمون های آماری تی مستقل، کای دو، دقیق فیشر و آنکووا در نرم افزار SPSS نسخه 21 تحلیل شدند.
    یافته ها
    در حالی که میانگین نمره دلبستگی مادر به جنین در دو گروه قبل از مداخله تفاوت نداشت، پس از مداخله در گروه آزمون (89/11±36/92) به طور معناداری بیش از گروه شاهد (36/16±90/80) بود (001/0>p). آزمون کواریانس با کنترل اثر پیش آزمون، خوش بینی و دفعات مراجعه نشان داد که میانگین نمره دلبستگی مادر به جنین دو گروه پس از مداخله تفاوت آماری معنادار دارد (001/0p<).
    نتیجه گیری
    با توجه به تاثیر آموزش شناختی رفتاری در ارتقای دلبستگی مادر به جنین، توصیه می شود این نوع مداخله آموزشی در برنامه مراقبتی زنان باردار با سابقه مرده زایی ادغام شود.
    کلید واژگان: دلبستگی مادر- جنین, آموزش, حاملگی, مرده زایی}
    Mehrnegar Azogh, Mansour Shakiba, Ali Navidian*
    Background and Aim
    In pregnancy following stillbirth, the parental relationship and attachment to the dead child are denied, and this can impair the mother’s attachment to the new child. The present study aimed to determine the effect of cognitive behavioral training on maternal-fetal attachment in subsequent pregnancy following stillbirth.
    Methods & Materials: This quasi-experimental study was performed on 100 pregnant women with the history of stillbirth, referred to health centers in Zahedan in 2017. Mothers were selected using convenience sampling and assigned into two groups of 50 each. Data were collected by a demographic questionnaire and the Cranley maternal-fetal attachment scale. After pre-test, the intervention group received 4 sessions of cognitive behavioral training during 4 weeks. After 8 weeks, the post-test was performed for two groups and data were analyzed using independent t-test, chi-square, Fisher's exact and ANCOVA tests through the SPSS software version 21.
    Results
    The mean score for maternal-fetal attachment was not significantly different in the baseline but was significantly higher in the intervention group (92.36±11.89) than in the control group (80.90±16.36) after the intervention (P
    Conclusion
    Considering the effect of cognitive behavioral training on the promotion of maternal-fetal attachment, it is recommended that this training be integrated into the care program for pregnant women with a history of stillbirth.
    Keywords: maternal fetal attachment, education, pregnancy, stillbirth}
  • علی نویدیان، نسرین رضایی، منصور شکیبا *، فاطمه بنی اسدی
    زمینه و هدف
    برنامه غنی سازی روابط یک درمان خانوادگی با رویکرد آموزش روانی و مبتنی بر آموزش مهارت است که هدف آن افزایش رضایت روانشناختی و عاطفی موجود در رابطه زوجین است. هدف مطالعه حاضر تعیین تاثیر برنامه غنی سازی روابط زوجین بر دلزدگی رابطه زناشویی از دیدگاه همسران بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس بود.
    روش بررسی
    این مطالعه نیمه تجربی بر روی 80 نفر از بیماران و همسران بیماران مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس عضو مرکز ام اس شهر زاهدان در سال 1395 انجام شد. نمونه ها به طور تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه اندازه گیری دلزدگی زوجین (Couple Burnout Measurement) بود. گروه مداخله پنج جلسه برنامه غنی سازی رابطه زوجین را دریافت کردند. گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای جز برنامه های معمول انجمن دریافت نکردند. 12 هفته پس از آخرین جلسه مشاوره، دلزدگی رابطه زناشویی هر دو گروه مورد ارزیابی قرار گرفت. داده ها به کمک آزمون های آماری تی مستقل، تی زوجی ، کای دو و تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    میانگین نمره میزان دلزدگی رابطه زناشویی از دیدگاه همسران بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس، پس از اجرای برنامه غنی سازی روابط زوجین در گروه مداخله به طور معنی داری از 80/21 ± 17/86 به 93/12 ± 57/51 در مقایسه با گروه کنترل (از 43/21 ± 42/84 به 64/21 ± 55/87) کاهش یافت (05/0>P).
    نتیجه گیری کلی: با توجه به تاثیر مثبت برنامه غنی سازی روابط زوجین در کاهش دلزدگی، استفاده از این رویکرد به منظور ارتقای کیفیت رابطه زناشویی به عنوان یکی از منابع حمایتی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس توصیه می شود.
    کلید واژگان: مولتیپل اسکلروزیس, زوجین, دلزدگی, ارتباط}
    A. Navidian, N. Rezaee, M. Shakiba *, F. Baniasadi
    Backgrounds & Aim: A relationship enrichment program involves family therapy with psychosocial training and skill-based approach that aims to improve couples’ psychological and emotional satisfaction. The aim of current study was to determine the effect of a couples’ relationship enrichment program on couple burnout from the perspective of spouses of patients with multiple sclerosis (MS).
    Materials and Methods
    A quasi experimental study was conducted in 2016 on 80 patients with MS and their spouses who were members of MS center in Zahedan. The participants were randomly divided into two groups including control and intervention The Couple Burnout Measurement was used to collect the required data. The individuals in the intervention group participated in a five-session couples’ relationship enrichment program. The control group did not receive any intervention except routine programs. Marital burnout was evaluated in two groups 12 weeks after the last session. Data were analyzed by independent t-test, paired t-test, chi-square and analysis of covariance.
    Results
    After the implementation of the couples’ relationship enrichment program, the mean score of couple burnout in the intervention group significantly decreased from 86.17 ± 21.80 to 51.57 ± 12.93 in comparison with the control group (from 84.42 ± 21.43 to 87.55 ± 21.64) (P
    Conclusion
    Considering the positive effect of couples’ relationship enrichment program on reducing couple burnout from the perspective of spouses, the application of the program is recommended to improve marital relationship quality as the most important sources of support for patients with MS.
    Keywords: Multiple sclerosis, Couple, Burnout, Relationship}
  • علی نویدیان، هاجر مبارکی، منصور شکیبا
    سابقه و هدف
    خود کارآمدی پایین به عنوان مانعی عمده، نقش مهمی درعدم پایبندی بیماران مبتلا به نارسایی قلبی افسرده در مراقبت از خود ایفا می کند .مطالعه حاضر با هدف تعیین اثر بخشی مصاحبه انگیزشی بر خود کارآمدی بیماران مبتلا به نارسایی قلبی افسرده بستری در بیمارستان های علی ابن ابیطالب (ع) و خاتم الانبیاء (ص) زاهدان در سال 1395 انجام شد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه کارآزمایی بالینی، 82 بیمار مبتلا به نارسایی قلب بستری در بیمارستان که افسردگی آن ها به کمک پرسشنامه بک و معاینه وضعیت روانی تایید شده بود، انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه مداخله 41 و کنترل 41 اختصاص یافتند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه خود کارآمدی مدیریت بیماری های مزمن (Self-Efficacy for Managing Chronic Disease ) بود. گروه مداخله، 4 جلسه آموزش مبتنی بر اصول مصاحبه انگیزشی و گروه کنترل، 4 جلسه آموزش معمول رفتار های خود مراقبتی را دریافت کردند. 8 هفته بعد از پایان مداخله، خود کارآمدی در هر دو گروه سنجیده شد. داده ها به کمک آزمون های آماری تی مستقل، تی زوج، کای دو و تحلیل کوواریانس و توسط نرم افزار 20-spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    بعد از آموزش، میانگین نمره خود کارآمدی بیماران مبتلا به نارسایی قلبی افسرده درگروه آموزش مبتنی بر مصاحبه انگیزشی (13/4 ± 92/42 ) به طور معناداری بیش از میانگین نمره بیماران گروه آموزش معمول (16/5± 21/37) بود (0001/0 =p).
    استنتاج: آموزش مبتنی بر مصاحبه انگیزشی تاثیر مثبتی بر خود کارآمدی، بیماران مبتلا به نارسایی قلبی افسرده دارد. لذا استفاده از اصول و مبانی مصاحبه انگیزشی در آموزش به این بیماران توصیه می شود.
    کلید واژگان: مصاحبه انگیزشی, خود کارآمدی, نارسایی قلب, افسردگی, آموزش}
    Ali Navidian, Hajar Mobaraki, Mansour Shakiba
    Background and
    Purpose
    Low self-efficacy is a major barrier that plays a significant role in non-adherence to self-care practices in patients with Chronic Heart Failure (CHF) and depression. This study was designed to determine the effectiveness of motivational interviewing on self-efficacy in CHF patients with depressed mood in two hospitals in Zahedan, south east of Iran, 2016.
    Materials And Methods
    A randomized clinical trial was carried out in 82 patients suffering from heart failure, who were confined in hospital and whose depression was confirmed by Beck’s questionnaire and a mental status examination. They were randomly divided into intervention and control groups (n= 41 per group). The Self-Efficacy for Managing Chronic Disease was administered. The intervention group received four sessions of self-care behavior education (based on principles of motivational interviewing), and the control group received four routine sessions of self-care behavior education. Eight weeks after the intervention, the level of self-efficacy was evaluated in both groups. Data was analyzed applying paired t-tests, independent t-tests, Chi-square test and analysis of covariance.
    Results
    The mean score for self-efficacy was significantly higher in intervention group (42.92 ±4.13), compared to that in the control group (37.21±5.16) (P= 0.0001).
    Conclusion
    Motivational interviewing had a significant positive effect on adherence to self-efficacy in patients with heart failure and depression. Therefore, using motivational interviewing is recommended in these patients.
    Keywords: motivational interviewing, self-efficacy, heart failure, depression, education}
  • منصور شکیبا، مریم ضیایی
    زمینه و هدف

    هدف از این مطالعه، مقایسه سلامت روان دختران دانش آموز تحت سرپرستی مراکز شبانه روزی بهزیستی با دختران دانش آموز دبیرستان دانشگاه در شهر زاهدان است.

    مواد و روش کار

    این مطالعه از نوع میدانی و به صورت مقطعی، بر روی 40 نفر از دختران تحت پوشش بهریستی و دختران مدارس عادی دبیرستان های زاهدان انجام شده است که با روش تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. به منظور مقایسه سلامت روانی این دو گروه از پرسشنامه SCL-90-R استفاده شده است. از شاخص های آمار توصیفی (فراوانی، فراوانی نسبی) وآزمون t برای آنالیز داده ها استفاده گردیده و سطح معنی داری 05/0 > p در نظر گرفته شده است.

    یافته ها

    یافته های این مطالعه نشان داد که بین سلامت روان دانش آموزان تحت سرپرستی سازمان بهزیستی و دانش آموزان ساکن در خوابگاه دبیرستان دانشگاه سیستان وبلوچستان اختلاف معنی داری وجود دارد. شایع ترین اختلالات روانی بین دانش آموزان دختر تحت سرپرستی مراکز شبانه روزی بهزیستی به ترتیب عبارت است از، افسردگی(%90)، فوبیا(%90)، اظطراب (%80) و حساسیت در روابط بین فردی (%80)، در حالی که شیوع این اختلالات بین دانش آموزان ساکن در خوابگاه دخترانه دبیرستان دانشگاه شامل افسردگی (%50)، افکار پارانویید (%45) و وسواس و اجبار(%35) می باشد.

    نتیجه گیری

    اختلاف معنی داری بین دو گروه مورد مطالعه از لحاظ سلامت روان وجود دارد. افسردگی و فوبیا در بین دختران تحت سرپرستی مراکز شبانه روزی بهزیستی و افسردگی وافکار پارانویید در بین دختران دبیرستان شبانه روزی دانشگاه، شایع ترین اختلال روانی بود. با توجه به شیوع قابل توجه اختلال افسردگی در دو گروه، ضمن تاکید بر نقش بی بدیل خانواده در حمایت روانی از فرزندان به ویژه نوجوانان، پیشنهاد می شود زمینه ارتباط اجتماعی بیشتر بین این دانش آموزان با سایر گروه های جامعه مهیا شود.

    کلید واژگان: سلامت روان, بهزیستی, دانش آموز, نوجوانی}
    Mansoor Shakiba, Maryam Ziai
    Background

    The main purpose of this study was to assess and compare mental health of high school girl students living in dormitories of Welfare Organization and University of Sistan and Balouchestan.

    Materials And Method

    A cross-sectional study was done to evaluate the mental health of students living in dormitories. The sample of study consisted of 40 girl students recruited from students in dormitories of Zahedan welfare organization and the high school of Sistan and Balouchestan University. Mental health of participants was assessed by SCL-90-R and the data were analyzed using SPSS soft ware.

    Results

    Findings of study showed significant differences between students living in dormitories of Welfare Organization and University of Sistan and Balouchestan.. The most prevalent symptoms among students in dormitories of Welfare organization were depression (90%), phobia (90%), anxiety (80%) and sensitivity in interpersonal relationships (80%), while the most prevalent symptoms among students in dormitories of university were depression (50%), paranoid ideation (45%) and compulsion (35%).

    Conclusion

    High prevalence of psychological symptoms among students living in dormitories, especially among students in Welfare Organization suggests that effective strategies for preventing and treatment of psychological disorders must be developed and used in dormitories.

  • منصور شکیبا، نورمحمد بخشانی، محمدرضا سراوانی، حوریه حسینپور
    زمینه و هدف
    معلمین بر سلامت روانی و رشد دانش آموزان تاثیر قابل توجهی دارند و از سوی دیگر تدریس و مشاوره می توانند مشاغل پر استرسی باشند. هدف این مطالعه مقایسه وضعیت روان شناختی دبیران و مشاورین تربیتی با استفاده از آزمون چند محوری شخصیت مینه سوتا (MMPI) می باشد.
    مواد و روش کار
    این مطالعه توصیفی- تحلیلی و به صورت مقطعی، بر روی 120 نفر از مشاورین و معلمین شاغل در دبیرستان های زاهدان که به روش تصادفی انتخاب شدند، صورت گرفت. به منظور مقایسه وضعیت روانی این افراد پرسشنامه MMPI(فرم 71 سوالی) و به منظورآنالیز داده ها، از شاخص های آمار توصیفی از جمله (فراوانی، درصد، میانگین) و هم چنین از آزمون t استفاده گردید.
    یافته ها
    نتایج نشان دادند که بین وضعیت روانی مشاورین ومعلمین، تفاوت های معنی داری وجود داشت و این دو گروه در 6 معیار از 8 معیار بالینی (افسردگی، سایکوپاتی، افکارپارانویید، پسیکاستنی، اسکیزوفرنیا و هایپومانیا) تفاوت دارند. مشاورین مرد در مقیاس های هیستری و سایکوپاتی از مشاورین زن نمرات میانگین بالاتری دارند و در گروه معلمین، زنان نمره بالاتری در مقیاس های هیپوکندری، هیستریا، پارانویید، پسیکاستنی و اسکیزوفرنیا از مردان داشتند.
    نتیجه گیری
    گرچه نیمرخ گروهی دبیران و مشاورین تربیتی در محدوده نرمال بودند ولی دبیران و مشاورین در چندین مقیاس تفاوت معنی داری داشتند لذا لازم است اقداماتی برای بررسی عوامل احتمالی مرتبط با این تفاوت ها انجام شود.
    کلید واژگان: وضعیت روانی, معلم, مشاور}
    Mansoor Shakiba, Nour-Mohammad Bakhshani, Mohammadreza Saravani, Hoorie Hoseinpoor
    Background
    Teachers have an important effect on mental health and development of students. Teaching and counseling may be stressful jobs. The objective of this study was to compare psychological status of high school teachers and educational counselors measured by the Minnesota Multiphasic Personality Inventory (MMPI).
    Materials And Method
    In a cross-sectional study 60 teachers (20 male and 40 female) and 60 educational counselors (20 male and 40 female) from high schools of Zahedan city were recruited randomly and asked to complete Minnesota Multiphasic Personality Inventory (Iranian short form of MMPI). Data were analyzed using descriptive statistics and t test.
    Results
    The results showed significant differences between teachers and educational counselors in 6 clinical scales of MMPI so that the teachers had higher scores than educational counselors in D (depression), Pd (psychopathy), Pa (paranoid), Pt (Psychastenia), Sc (schizophrenia) and Ma (hypomania) scales of MMPI. Mean scores of Male counselors in hysteria and psychopathy were higher than female's scores and also female teachers had higher mean scores in hypochondria, hysteria, paranoid, psychastenia and schizophrenia than male teachers.
    Conclusion
    Although the profiles of both teachers and educational counselors were normal but teachers had higher mean scores than counselors, thus, efforts need to be made to explore possible factors associated to those differences.
  • منصور شکیبا، نورمحمد بخشانی، امید بامری
    مقدمه و هدف
    انزال زودرس یکی از مشکلات شایع در کلیه جوامع و شایع ترین اختلال جنسی است، حدود 40-35 درصد مردان به ویژه در سن زیر 40 سال به آن مبتلا می باشند. هدف این مطالعه، مقایسه اثر درمانی کلومی پرامین و سیتالوپرام در درمان انزال زودرس در افرادی که اعتیاد را ترک کرده اند، می باشد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه بر روی 60 نفر از افرادی که از انزال زودرس متعاقب ترک اعتیاد رنج می بردند به روش نمونه گیری تصادفی، صورت گرفت. به منظور مقایسه اثر درمانی کلومی پرامین وسیتالوپرام نمونه مورد نظر به دو گروه 30 نفره (تحت درمان با کلومی پرامین و سیتالوپرام)، تحت نظر و در طی 4 هفته با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته مورد بررسی قرار گرفتند.
    یافته ها
    بررسی اثرات کلومی پرامین و سیتالوپرام، نشان داد که در پایان هفته چهارم، 16 نفر (3/53 درصد) از کلومی پرامین و 17نفر (6/56 درصد) از سیتالوپرام رضایت نسبی و مطلق داشتند که رشد 77 درصدی در کلومی پرامین و 54 درصدی در مورد سیتالوپرام را نسبت به هفته اول نشان دادند. ضمنا میزان تمایل به ادامه درمان در هر دو دارو در پایان حدود 48 درصد بود.
    نتیجه گیری
    طبق نتایج به دست آمده، به نظر می رسد که هیچ کدام از داروها بر دیگری برتری نداشتند. اما نکته قابل توجه، افزایش رضایت از دو دارو در پروسه 4 هفته ای و همچنین رشد عدم رضایت مطلق می باشد. افزایش زمان به 4 هفته به بیماران جهت تصمیم گیری مشخص تر نسبت به هفته اول کمک شایانی نمود. در پایان میزان رضایت از دارو در سیتالوپرام در هفته چهارم بیشتر بود، اما نسبت به هفته اول رشد کمتری نسبت به کلومی پرامین داشت.
    کلید واژگان: کلومی پرامین, سیتالوپرام, انزال زودرس}
  • عزیز الله مجاهد، مهرداد کلانتری، حسین مولوی، حمید طاهر نشاط دوست، منصور شکیبا
    زمینه و هدف
    سلامت روانی خانواده های شهدا و جانبازان به دلیل شرایط خاص و استرس های ویژه ممکن است در معرض خطر باشد. لذا این مطالعه جهت تعیین وضعیت سلامت روانی همسران شهدا و جانبازان انجام شده است.
    روش بررسی
    این مطالعه از نوع توصیفی - تحلیلی است. تعداد 100 نفر از همسران شهدا و 100 نفر از همسران جانبازان 25 درصد و بالاتر از طریق نمونه گیری تصادفی منظم انتخاب و با استفاده از پرسشنامه ی 28 سوالی سلامت عمومی و مصاحبه مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج با استفاده از روش های آماری تی استودنت و تحلیل واریانس و آزمون تعقیبی توکی تحلیل و مقایسه شدند.
    یافته ها
    میانگین نمرات سلامت روانی نمونه های مورد پژوهش 64/16 ± 38/34 بود که 70 درصد آنان بالاتر از نقطه ی برش (24) قرار داشتند. مقایسه ی میانگین ها و نیز مقایسه ی تشخیصی مبتنی بر نقطه ی برش بین دو گروه همسران جانبازان و همسران شهدا تفاوت معنی داری را نشان نداد. تحلیل نمرات بر حسب متغیرهای مختلف نشان داد که فقط در گروه همسران جانبازان نوع جانبازی شوهر باعث تفاوت معنی دار شده بود (01/0 > p). زنانی که شوهران آن ها فقط جانباز جسمی بودند از دو گروه دیگر سلامت روانی بهتری داشتند (001/0 = p).
    نتیجه گیری
    با توجه به پایین بودن سطح سلامت روانی همسران شهدا و جانبازان و هماهنگی آن با یافته های سایر مطالعات می توان نتیجه گرفت که این جمعیت در معرض آسیب بوده و در برنامه های بهداشت روانی نیاز به توجه ویژه دارند. در این میان همسران جانبازان اعصاب و روان بیش از سایرین در معرض خطر بوده و توجه بیشتری را طلب می کنند.
    کلید واژگان: جنگ, خانواده, زاهدان, سلامت روانی}
    Azizollah Mojahed, Mehrdad Kalantari, Hosain Molavi, Hamid Taher Neshat Doost, Mansoor Shakiba
    Background And Aim
    Mental health of war veteran's spouses and martyr's widows is expected to be more susceptible due to their specific stresses. This study aims to find the mental health situation related to different variables.
    Materials And Methods
    This is a cross-sectional and descriptive study. One hundred martyr's widows and the same number of war veteran's spouses were selected and divided into two groups by systematic randomized sampling from among the list of those followed up by Zahedan War Veterans Foundation. Mental health of the individuals in the study was assessed by "General Health Questionnaire" and also semi-structural interviews. The data were analyzed by ANOVA and Toky Post Hoc Test.
    Results
    The results revealed that the mean scores of both groups and also 70% of the whole number of contributors in the study were higher than the GHQ cut-off point. Comparing the means in GHQ scores of the two groups showed no statistically significant difference. Women whose husbands had physical injuries showed a better mental health than those with mentally ill husbands (p=0.001).
    Conclusion
    The findings of this study in concordance with other similar researches confirm that generally martyr's widows and war veteran's spouses suffer from low level of mental health. The relationship between the type of injury and mental health of veteran' spouses calls for special cares and services for different groups.
  • عزیزالله مجاهد، مهرداد کلانتری، حسین مولوی، حمید طاهر نشاط دوست، نورمحمد بخشانی، منصور شکیبا
    زمینه و هدف
    با توجه به وضعیت خاص جسمانی و روانشناختی جانبازان، همسران آنان با استرس های ویژه ای روبه رو هستند. در این پژوهش وضعیت سلامت روانی همسران جانبازان با توجه به نوع آسیب جسمی یا روانی شوهر مورد بررسی قرار گرفت.
    مواد و روش کار
    این مطالعه توصیفی-تحلیلی در سال 87 بر روی 100 نفر از همسران جانبازان شهر زاهدان که به روش تصادفی منظم انتخاب شدند، انجام گردید. نمونه ها با استفاده از پرسشنامه ی GHQ-28 و مصاحبه بالینی مورد ارزیابی قرار گرفتند. از تحلیل واریانس یک متغیری و آزمون تعقیبی توکی به کمک نرم افزار SPSS-17 برای تحلیل داده ها استفاده شد.
    یافته ها
    از یک سو میانگین کل نمرات واز سوی دیگر نمره ی 70 درصد از افراد گروه نمونه بالاتر از نقطه ی برش 24 قرار داشتند. تحلیل واریانس نشان داد که از میان چند متغیر، فقط نوع آسیب جسمی یا روانی شوهر باعث تفاوت معنی دار در نمرات شده است. پایین ترین سطح سلامت روانی مربوط به همسران جانبازان اعصاب وروان بود. زنانی که شوهران آن ها هم جانباز جسمی و هم جانباز اعصاب و روان بودند در مرتبه ی دوم قرار داشتند. زنانی که شوهران آن ها فقط جانباز جسمی بودند از هر دو گروه سلامت روانی بهتری داشتند.
    نتیجه گیری
    سطح سلامت روانی همسران جانبازان پایین بوده و بر حسب نوع آسیب جسمی یا روانی شوهر متفاوت است. این تفاوت بر مبنای ماهیت متفاوت رفتارها و علائم شوهران و هم چنین هماهنگ با نظریات شناختی بر مبنای تفاوت در امکان اسناد رفتارهای شوهران به بیماری به جای خصومت قابل تبیین است.
    کلید واژگان: سلامت روانی, خانواده, آسیب دیدگان جسمی و روانی جنگ}
    Azizollah Mojahed, Mehrdad Kalantari, Hossein Molavi, Hamid Neshat-Doost, Noormohammad Bakhshani, Mansour Shakiba
    Background
    In connection with specific situation of handicaps of war in terms of both mental and physical health, their wives are dealing with peculiar stresses. In this research the mental health status of war victims was investigated. Materials and m ethod : In a descriptive-analytical study, 100 spouses of handicaps of war from Zahedan (south-east of Iran) were selected during 2007, through systematic random sampling and they were assessed by GHQ-28 questionnaire and clinical interview.
    Results
    In this regard the mean of whole scores as well as 70% of individual's personal scores were higher than cut-off point (i.e. 24). ANOVA results did illustrate that through several variables, type of husband's disability had significant impact on the scores exclusively. The results of Tuky Post-Hoc test showed that the lowest mental health belonged to spouses of mentally disabled victims. Whereas, women whose husbands were handicapped both physically and mentally were placed in the second category. Furthermore, women whose couples had physical injury were in better mental health situation than the other groups.
    Conclusion
    The level of mental health status of war victim's wives is low and it varies with regard to type of husband's disability. This difference was concerned with the nature of husband's symptoms and behaviors, besides in conformity with cognitive theories, the possibility of attribution to husbands’ behaviors instead of their hostility is explainable.
  • منصور شکیبا
    زمینه و هدف
    اسکیزوفرنی تقریبا 1% جمعیت را مبتلا می سازد و 5/2% تمام هزینه های بهداشتی در ایالات متحده را در برمی گیرد و 75% از مبتلایان قادر به کار نمی باشند. کلوزاپین برای بیماران اسکیزوفرنی مقاوم به درمان توسط FDA تایید شده است. مطالعه حاضر با هدف مقایسه اثر درمانی کلوزاپین و ریسپریدون در بیماران اسکیزوفرنی مقاوم به درمان انجام شد.
    روش بررسی
    در این مطالعه که به روش توصیفی- تحلیلی و مقطعی در سال 1382 انجام شد، 40 بیمار مرد و زن مبتلا به اسکیزوفرنی مقاوم به درمان که در مرکز روانپزشکی و مرکز توانبخشی یاس وابسته به سازمان بهزیستی زاهدان بستری بودند، مورد تحقیق قرار گرفتند. ابتدا بیماران به دو گروه درمان با کلوزاپین و درمان با ریسپریدون تقسیم شدند. ابزار پژوهش، مصاحبه بالینی و آزمون Brief Psychiatric Rating Scale (BPRS) بود که به صورت انفرادی اجرا شد. اطلاعات جمع آوری شده، با استفاده از آزمون t و Chi-Square و تحلیل واریانس در سطح معنی داری P£0.05 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    میانگین آزمون BPRS در مرحله اول در گروه کلوزاپین 52.80±7.07 و در گروه ریسپریدون 49.80±5.98 بود. میانگین این آزمون در مرحله سوم (سه ماه بعد از درمان) در گروه کلوزاپین با میانگین 22.95±1.57 و در گروه ریسپریدون 24.53±2.49 بود. میانگین کاهش مقدار BPRS از زمان شروع درمان تا ترخیص در گروه درمان با کلوزاپین 29.58±7.08 و در گروه درمان با ریسپریدون 25.49±5.94 بود؛ شاخصهای آماری P=0.048و t=-2.13 محاسبه شد.
    نتیجه گیری
    در این تحقیق، در طی درمان، کلوزاپین موثرتر از ریسپریدون بود و توسط بیماران بهتر تحمل شد.
    کلید واژگان: اسکیزوفرنی مقاوم به درمان, کلوزاپین, ریسپریدون}
    Dr. M. Shakiba
    Background And Aim
    Schizophrenia has a prevalence of 1% and accounts for 2.5% of heath-care in USA. FDA has approved the drug Clozapine for treatment of drug resistant forms of schizophrenia. The aim of this study was the comparative therapeutic’s effect of clozapine and risperidone in the drug resistant schizophrenia.
    Materials And Methods
    In this cross-sectional study therapeutic effect of two different drugs clozapine and rispridone have been compared on 40 drug resistant male and female schizophrenia cases admitted in Rehabilitation Center of Chronic Mental Diseases of Zahedan Welfare Organization in Iran. Patients were divided in two groups for treatment with either clozapine or rispridone. The patient’s improvement was evaluated with clinical interviews and BPRS tests. The data was analyzed by Chi-Square and t-test variance analysis.
    Results
    Initial BPRS results was determined as an average of 52.80±7.70 for clozapine group and average of 49.80±5.98 for rispridone group. Three month after start of treatment average of BPRS and SD was 22.95, 1.57, 24.53 for clozapine group, and 2.49 for rispridone group respectively. The average decrease in BPRS was calculated as 29.58±7.08 for clozapine and 25.49±5.94 for rispridone. The statistical markers were determined as P= 0.48 and t-test =-2.13.
    Conclusion
    The results confirm that clozapine acted more effectively than rispridone and has been tolerated by the patients.
  • محمدرضا سرگلزایی، محمدرضا فیاضی بردبار، علی اکبر ثمری، منصور شکیبا
    زمینه و هدف
    اختلال افسردگی اساسی از شایعترین سندرم های روانپزشکی می باشد که در صورت عدم درمان، اختلالات زیادی را در عملکرد فرد به وجود می آورد. درمان رایج این اختلال شامل مهار کننده های انتخابی بازجذب سروتونین، ضد افسردگی های سه حلقه ای و مهارکننده منوآمینواکسیداز می باشد. برخی از محققان درمانهای گیاهی را نیز توصیه نموده اند؛ افشرده پرتقال یکی از این مواد است که برای آن اثرات تحریک سیستم عصبی مرکزی و افزاینده خلق گزارش شده است. مطالعه حاضر با هدف مقایسه اثر بخشی افشرده پرتقال با فلوکستین در درمان اختلال افسردگی اساسی انجام شد.
    روش بررسی
    در این مطالعه که از نوع کارآزمایی بالینی بود، 150 بیمار افسرده اساسی بالای 15 سال، بر اساس ملاک های تشخیصی DSM-IV در سه گروه 50 نفری تحت درمان با فلوکستین (20 میلیگرم در روز) و افشرده پرتقال (10 و 20 قطره در روز) قرار گرفتند. بیماران با استفاده از مصاحبه بالینی، آزمون افسردگی هامیلتون و پرسشنامه عوارض جانبی دارویی، طی 6 هفته مورد پیگیری قرار گرفتند. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از آزمونهای آماری t مستقل و ANOVA مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند.
    یافته ها
    74 بیمار تا انتها در تحقیق باقی ماندند (19 مرد و 55 زن). میانگین سن آنها 28.40 سال بود. نسبت زن و مرد و میانگین سن در سه گروه مساوی بود. میزان بهبود افسردگی در گروه تحت درمان با فلوکستین بعد از 6 هفته، 8.15 نمره در آزمون افسردگی هامیلتون بود. این میزان در گروه تحت درمان با 10 و 20 قطره افشرده پرتقال به ترتیب 15.80 و 12.00 نمره بود که نشان دهنده تاثیر بهتر 10 قطره افشرده پرتقال (P=0.001) و تاثیر برابر 20 قطره افشرده پرتقال (P>0.05) با 20 میلیگرم فلوکستین روزانه در بیماران می باشد. میزان عوارض جانبی در هر سه گروه مساوی بود (P>0.05).
    نتیجه گیری
    افشرده پرتقال بخصوص در دوزهای پایین تاثیر بسیار خوبی بر درمان افسردگی اساسی بالغین در طی حداقل 6 هفته درمان دارد که حتی می تواند بیشتر از تاثیر درمانی، داروی کلاسیک ضدافسردگی (فلوکستین) باشد. عوارض درمان با افشرده پرتقال نیز اختلاف معنی داری با درمانهای استاندارد ندارد؛ بنابراین با وجود محدودیت های تحقیق استفاده از افشرده پرتقال در درمان این نوع اختلال پیشنهاد می شود.
    کلید واژگان: افسردگی اساسی, افشرده پرتقال, فلوکستین, آزمون افسردگی هامیلتون}
    Dr. Mr. Sargolzaee, Dr. Mr. Faayyazi Bordbar, Dr. Aa. Samari, Dr. M. Shakiba
    Background And Aim
    Major depressive disorder is a common psychiatric disorder. It causes major dysfunction for the patient. Traditional pharmacological agents for treatment of this disorder are SSRls, TCAs, MAOls, NSRls etc. some researching have shown the effectiveness of herbal medicine in the treatment of depression. Citrus Fragrance (the essence of orange) is one of herbal drugs, which has had some reports of stimulant and anti depressant effects.
    Materials And Methods
    In this clinical trial study, the sample was 150 adult patients with the diagnosis of major depressive disorder based on DSM-IV. They were divided in three groups randomly. The first group received Fluoxetine 20 mg daily. The second group received Citrus Fragrance 10 drops tid from 2% concentrated solution and the third group received 20 drops tid from it. The patients were evaluated by clinical interview, Hamilton's depressive rating scale and Adverse effects inventory before treatments and 3 and 6 weeks after treatment. Data were analyzed by t-test and ANOVA through SPSS software.
    Results
    74 patients remained in the treatment till the end of research (19 men and 55 women). The male/female ratio was equal in the three groups. Their average age was 2804 Y. The recovery rate based on Hamilton's scale after 6 weeks was 8.15 in the first group and 15.8 and 12 in the second and third group. The most effective regimen was 10 drops of Citrus Fragrance (P<0.05). The rate of adverse effects was similar in the groups (P>0.05).
    Conclusion
    Citrus Fragrance has an effective antidepressant effect especially in the does of 10 drops tid. The severity of its adverse effect is similar with Fluoxetine.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال