به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب منظومه شمسی میمندی

  • شهریار دبیری*، ناهید منصفی، غلامرضا نارویی، امین طالبی، منظومه شمسی میمندی، بهرام پورسیدی، حمید زینلی نژاد
    مقدمه
    مطالعه حاضر به منظور بررسی روابط احتمالی بین سلول های استرومایی (فیبروبلاست یا میوفیبروبلاست) با تمرکز بر بیان متالوپروتئیناز 9 (9-Matrix metalloproteinase یا MMP9) و آنتی ژن های آنژیوژنز CD31 و CD34 در طی روند تغییرات هیپرپلاستیک به پیش سرطان و سرطان مهاجم پستان انجام شد.
    روش
    در این مطالعه 50 بیمار مبتلا به سرطان مهاجم داکتال پستان که ماستکتومی و یا بیوپسی شده بودند با رنگ آمیزی (IHC (Immunohistochemistry برای بیان MMP9 و CD31 بررسی شدند. کلیه داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS نسخه 20 تجزیه و تحلیل گردید. سطح معنی داری در همه آزمون ها P < 0.05 در نظر گرفته شد. در نهایت مقایسه ای با عوامل موثر موجود در «بانک اطلاعات سرطان پستان» به عمل آمد.
    یافته ها
    فراوانی بروز MMP9 در نواحی پیش سرطانی طبیعی و سرطان مهاجم معنی دار بود (0/001=P). شدت بروز MMP9 در نواحی سرطانی نسبت به پیش سرطانی قوی تر بیان شد. بین بیان MMP9 و CD31 در مرحله دوم در نواحی مهاجم رابطه معنی داری دیده شد. میانگین بیان CD31 در سیر پیشرفت بیماری از نواحی پیش سرطانی به طرف سرطانی به طور معنی داری افزایش یافت. به عبارت دیگر، گسترش تومور با افزایش پرولیفراسیون عروق همراه بود (P<0.001).
    نتیجه گیری
    فراوانی و شدت بیان MMP9 با پیشرفت تومور پستان افزایش می یابد. بروز MMP9 بر اساس سن بیمار، تعداد گره های لنفی درگیر و یا اندازه توده در هیچ یک از مراحل پیشرفت بیماری تفاوتی نداشت. به عبارت دیگر، بین بروز MMP9 با تعداد لنف گره درگیر و اندازه تومور رابطه ای مشاهده نشد. در این مطالعه مشخص گردید که میانگین بیان CD31 در سیر تغییرات هیپرپلاستیک به (DIN (Ductal intraepithelial neoplasia، سرطان مجرایی درجا (Ductal carcinoma in situ یا DCIS) و در نهایت سرطان مهاجم به طور معنی داری افزایش می یابد. گسترش تومور با افزایش پرولیفراسیون عروق همراه است، ولی بین CD34 مناطق DIN و DCIS با نواحی طبیعی کاهش شدیدی مشاهده شد؛ اگر چه در نواحی مهاجم افزایش کمی وجود داشت. به نظر می رسد مسیر تغییرات اپی تلیال هیپرپلازی به سوی DCIS و سرطان مهاجم پیچیده تر از آن باشد که یک روند خطی تصور شود.
    کلید واژگان: سرطان مهاجم پستان, MMP9, CD31, DIN, سرطان مجرایی درجا}
    Shahriar Dabiri*, Nahid Monsefi, Gholamreza Narouii, Amin Talebi, Manzoumeh Shamsi, Meymandi, Bahram Pourseidi, Hamid Zainalinejad
    Background and Aims
    This study was performed to investigate possible relationships between the manifestation of stromal cells (fibroblasts and/or myofibroblasts) by focusing on expression of their matrix metalloproteinase 9 (MMP9) and possible angiogenesis based on CD31 and CD34 antigen expression during the various steps of hyperplastic changes to precancerous state and invasive breast cancer.
    Methods
    Our study included 50 females with invasive ductal carcinoma. Samples were obtained by mastectomy or biopsy and were immunohistochemically stained for the MMP9, CD31, and CD34 antibody. microvessel count (MVC) was also carried out on samples. Statistical analysis of the data was performed using ANOVA and Student's t-test (P < 0.05). Findings were compared with our "Breast Cancer Data Bank" for reevaluation of their clinical staging.
    Results
    Positive significant correlations were observed between expression of MMP9 and invasive ductal carcinoma in situ (DCIS) and fibrocystic disease ± ductal intraepithelial neoplasia (FCD ± DIN) areas (P=0.001). MMP9 expression in invasive areas was more strongly positive than precancerous areas. Statistically significant correlations were observed between MMP9 expression and CD31 in grade II in invasive areas. MVC was evaluated by CD31 antibody. It was found to be inversely related to increased MVC from invasive areas, DCIS, DIN, and normal areas (P<0.001). No significant difference was observed in MVC based on age, tumor size or steroid receptors in stroma of an invasive cancer, DCIS, and FCD ± DIN.
    Conclusion
    MMP9 expression in invasive areas was more strongly positive than precancerous areas, and negative in normal areas. Angiogenesis can be observed before any significant changes in preinvasive breast lesions. The elevated content of microvessel count of the tumor may be an indicator for worse prognostic factor. The progression from epithelial hyperplasia toward DCIS, and then, invasive carcinoma seems too complex to be assumed a linear progression.
    Keywords: Invasive breast carcinoma_Ductal carcinoma in situ (DCIS)_Ductal intraepithelial neoplasia (DIN)_Matrix metalloproteinase 9 (MMP9)_CD3}
  • منظومه شمسی میمندی، حسین صافی زاده، کوروس دیوسالار، رامین رستگاریان زاده، جویا هروی، مجید محمودی، علی خردمند
    Manzumeh Shamsi Meymandi, Hossein Safizadeh, Kouros Divsalar, Ramin Rastegariyanzadeh, Gioia Heravi, Majid Mahmoodi, Ali Kheradmand
    Background
    Addiction is one of the complicated problems in Iranian young population. The social and cultural dimensions of this social disease are less considered. So considering socio-cultural and environmental resources، this study investigated the substructures of addiction according to the viewpoints of high-school students of Kerman in 2007-2008.
    Methods
    This qualitative study accomplished in ten high schools through a one-day problem finding workshop and continued until data saturation. The resulted terms and phrases were analyzed by content analysis. To assure about the validity and reliability، the outputs reviewed by workshops participants، and classification and codification of the data were executed separately by two experts.
    Findings
    A total of 212 students، (45. 3% girls and 54. 7% boys) participated in the study. The students introduced the followings as the addiction substantial fundaments: lack of knowledge، positive attitude and interpretation of addiction as a value، family or friends'' habit، economy status، psycho-personality problems and availability. Rules infirmity or non-implementation of the current rules enforcement، geographical status and addiction as a conspiracy were also observed in students’ statements.
    Conclusion
    The positive attitudes and historical roots of addiction along with the process of changing the values caused the growth of drug addiction in young population which could neutralize the security measures، legislations policy and even the knowledge. Therefore، intensification of personal protective factors and culturalization addressed for improving inner layers of values are recommended.
  • محمدرضا افلاطونیان، حسن ضیاالدینی، علی خردمند، منظومه شمسی میمندی، کوروس دیوسالار، مجید محمودی
    Mohammadreza Aflatoonian, Hassan Ziaaddini, Ali Kheradmand, Manzumeh Shamsi Meimandi, Kouros Divsalar, Majid Mahmoodi
    With regard to the perceptible population, cultural, social and environmental changes in the aftermath of the earthquake in Bam City, this study was conducted to pinpoint substance misuse patterns and to figure out the probable relationship between substance misuse and blood types of the addicts referred to Substance rehabilitation Clinics from 2006 to 2007 in Bam City.In this case-control study, the sample size includes volunteering and self-introduced addicts and also a random selection of 360 healthy clients referred to the Blood Transfusion Organization as the control group. Both group's data were analyzed using descriptive statistics and Chi square and the odds ratio was estimated too.Three-hundred ninety nine individuals from nearly 3000 clients referred to the rehabilitation clinic from 2005 to 2008 participated with complete consent in the study. The highest frequency belonged to opium addicts (85.6%) and the most prevalent addiction type pertains to opium consumption via smoke inhalation (58.2%). The probability rate of AB negative blood type compared to other blood types among the addicts was 6.07 fold the control group.There has been an increasing rate of addiction in bam after earthquake and The substance consumption pattern has moved towards more dangerous methods. The high prevalence of AB blood type brings about a lot of presuppositions for geneticists, epidemiologists, hematologists and all majors in basic sciences.
  • سیمین شمسی میمندی، طاهره اسلام منش، شهریار دبیری، منظومه شمسی میمندی، مهرداد ناجی
    مقدمه
    لیشمانیوز جلدی لوکالیزه نوع خشک ناشی از لیشمانیا تروپیکا یکی از شایع ترین عفونت های انگلی پوستی در استان کرمان است. به نظر می رسد ایمنی سلولی و سلول های زمینه ای التهاب نقش مهمی در این عفونت دارند. هدف از این تحقیق بررسی پاسخ ایمنی میزبان در سطح بافتی ضایعه جلدی ناشی از لیشمانیا تروپیکا و ارتباط آن با تظاهرات بالینی و طول مدت بیماری است.
    روش
    بیوپسی پوستی 53 بیمار مبتلا به انواع حاد (کمتر از 2 سال)، مزمن غیرلوپوئید (بیشتر یا مساوی 2 سال) و مزمن لوپوئید (ضایعات جدید اطراف اسکار قبلی) لیشمانیوز جلدی ناشی از لیشمانیا تروپیکا با استفاده از رنگ آمیزی هماتوکسیلین- ائوزین برای تعیین درصد سلول های التهابی و تغییرات اپیدرمی و درمی و رنگ آمیزی ایمونوهیستوشیمی برای تعیین میزان گیرنده های CD20، CD4، CD8، CD3، CD68 و CD1a بررسی گردید.
    یافته ها
    میانگین درصد سلول های لانگرهانس +CD1a در اپیدرم و درم ضایعات مزمن نوع لوپوئید نسبت به ضایعات نوع حاد بسیار بیشتر بود. هم چنین لنفوسیت T غالب در هر سه نوع لیشمانیوز جلدی حاد، مزمن غیرلوپوئید و مزمن لوپوئید +TCD8 بود.
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد که سلول های لانگرهانس +CD1a در تبدیل ضایعه جلدی لیشمانیوز به نوع لوپوئید مؤثر باشند. احتمالا این سلول ها باعث سرکوب سیستم ایمنی علیه لیشمانیوز می شوند و هم چنین با عرضه مداوم آنتی ژ ن های انگل لیشمانیا به سیستم ایمنی باعث ایجاد تحمل نسبت به انگل می گردند. بنابراین نیاز به بازنگری در مورد نقش این سلول ها در پاسخ ایمنی پوستی علیه لیشمانیوز می باشد. هم چنین به نظر می رسد که احتمالا لنفوسیت های+ TCD8 در از بین بردن انگل و بهبود لیشمانیوز جلدی ناشی از لیشمانیا تروپیکا نقش مؤثری دارند.
    کلید واژگان: لیشمانیا تروپیکا, ایمونوهیستوشیمی, سلول های لانگرهانس+CD1a, لنفوسیت+TCD8}
    Shamsi-Meymandi S., Eslam-Manesh T., Dabiri Sh., Shamsi-Meymandi M., Nadji M
    Background and Aims
    Dry type localized cutaneous Leishmaniasis due to Leishmania tropica is one of the most prevalent cutaneous parasitic infections in Kerman province. It seems that cellular immune response and the nature of immune inflammatory cells comprising the inflammatory background play a determinant role in this infection.
    Methods
    Skin biopsies of 53 patients with acute(<2 years duration), nonlupoid chronic(≥2 years duration) and lupoid chronic (new lesions around old scar) types of cutaneous leishmaniasis due to Leishmania tropica were studied by hematoxylin-eosin staining for evaluation of inflammatory cells and epidermal and dermal changes. Immunohistochemical staining was used to determine immunophenotypic patterns (CD1a, CD68, CD3, CD8, CD4, CD20) and to evaluate host immune response at tissue level, the correlation between the presence and concentration of certain cell types, and the clinical presentation and duration of disease.
    Results
    Mean percentages of epidermal and dermal Langerhans cells CD1a+ were higher in lupoid than in acute lesions. Also, the predominant T lymphocyte in acute, chronic and lupoid leishmaniasis was T CD8+.
    Conclusion
    It seems that Langerhans cells CD1a+ are responsible for the suppression of the inflammatory response against L.tropica infection and by providing Leishmania antigens in a steady state induce tolerance to the Leishmania antigens and consequently cause cutaneous chronic lupoid leishmaniasis. This study also suggests that T CD8+ play an effective role in parasite elimination and in the process of healing of cutaneous leishmaniasis due to Leishmania tropica.
  • فاطمه حسنی، محبوبه یگانه، نوذر نخعی، منظومه شمسی میمندی، سکینه محمد علیزاده، فرشته میرزایی، اطهره حسنی، حمیده صیادی
    مقدمه
    شورای پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی کرمان جهت ترغیب و تشویق اعضاء هیئت علمی آیین نامه ایی داخلی مصوب نمودکه بر اساس آن دانشکده ها، مراکز تحقیقاتی و کمیته های تحقیقاتی می توانند متناسب با فعالیت های پژوهشی سرانه اعضاء هیئت علمی خود طرح های پژوهشی غیر متمرکز ارائه نمایند.
    هدف
    هدف این مطالعه بررسی و مقایسه پیامد طرح های متمرکز و غیر متمرکز خاتمه یافته شورای پژوهشی درسالهای 84 -86 می باشد.
    روش
    کلیه طرح های متمرکز و غیر متمرکز مصوب شورای پژوهشی از تاریخ (1/4/84 لغایت 31/3/86) مورد بررسی قرار گرفت که گزارش پایانی آنها ارائه شده بود. بدین منظور پرونده کلیه طرح ها مورد مطالعه قرار گرفت و اطلاعات مورد نیاز هر طرح در چک لیست وارد گردید. در صورت عدم اطمینان از هر یک از داده های مرتبط با پرونده پژوهشی با پژوهشگران تماس گرفته شد و اطلاعات از این طریق کسب گردید.
    یافته ها
    64 طرح تحقیقاتی خاتمه یافته متمرکز و غیر متمرکز در مجموع وارد مطالعه شد در هردو نوع طرح بخش اعظم طرحهای تصویب شده از سوی دانشکده های تابعه دانشگاه بود و میانه هزینه پرسنلی در طرح های متمرکز 13452700 ریال و در طرح های غیر متمرکز 8066092 ریال و میانه هزینه کل در طرحهای متمرکز 28705760 ریال و در طرحهای غیرمتمرکز 12876935 ریال بود. از نظر تعداد طرحها، طرح های دانشگاه علوم پزشکی کرمان هم درسال 84 و هم درسال 85 در دامنه بین چارکی دانشگاه های تیپ یک قرار نمی گرفت. براساس جدول ذوذنقه ازمجموع 7 مقاله چاپ شده از طرحهای غیر متمرکز 77 امتیاز و از مجموع 9 مقاله چاپ شده از طرح های متمرکز 117 امتیاز کسب شده بود.
    نتیجه گیری
    به رغم آنکه میانه هزینه کل طرح های غیرمتمرکز کمتر از نصف هزینه طرحهای متمرکز بود. از نظر شاخصهایی چون تعداد مقاله چاپ شده، ارسال به همایش ها و... تقریبا همسنگ با طرح های متمرکز بود. که این امر حاکی از افزایش توانمندی پژوهشگران است که حتی طرح هایی که درشورای پژوهشی دانشگاه داوری نشده اند از نظر برونداد قابل قبول هستند.
    کلید واژگان: طرح متمرکز, طرح غیرمتمرکز, تولید علم, هزینه}
    F. Hasani M. Yeganeh N. Nakhaee Ms. Meimandi S. Mohamadalizadeh F. Mirzaei A. Hasani (Ba) H. Saiadi (Ba)
    In order to encourage of faculty members in Kerman University of medical science, the Research council approved an internal guideline for writing and performance of non- centralized research projects by faculties, research centers and committees based on their research activities.The purpose of this research was determination of outcomes of centralized and non- centralized research projects regard to scientific products and expenditures from May2005 to May 2007.In this study, all research projects records were studied and the necessary data entered in checklists. If the accuracy of the data in records was corrupted, the investigators were called and the information was collected.Sixty-four centralized and non- centralized research projects were included in the study. The most projects related to faculties from schools. The median of personnel cost was 13452700Rials in centralized projects and 8066092Rials in non-centralized projects. The median of total costs were 28705760 Rials and 12876935 reials in respectively. In regard to number of projects, kerman university of medical science not placed in the inter-quartile range among the first level ranking universities. seven papers from non- centralized projects and 9 papers from centralized projects on the basis of trapezoid table, gained 77 and 117 scores respectively.In spite of that median of total expenditures in non-centralized projects were less than half of centralized projects but indices such as published papers, participation in congress and seminars and etc, were similar to centralized projects outcomes. This indicated increment in ability of investigators because non-centralized projects were not arbitrated in the research council but they had acceptable output. Hence, to increase the productivity and optimum usage of research financial resources, the policy of university research managers must be toward decentralizing and giving research authorities to colleges and research committees.
  • منظومه شمسی میمندی، حسن ضیاءالدینی، علیرضا شریفی یزدی
    زمینه
    توقیف و مصرف بالای مواد مخدر در ایران، کشور ما را به عنوان خطرناک ترین منطقه در جهان مطرح کرده است. لذا، با شناخت عوامل مؤثر در اعتیاد در جمعیت در معرض خطر می توان به بررسی لایه های زیرین آسیب شناسی اعتیاد پرداخت.
    هدف
    مطالعه به منظور تعیین عوامل مؤثر در گرایش به مواد مخدر از دیدگاه دانش آموزان دبیرستانی کرمان در سال 1384 انجام شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه کیفی در سال 1384 با روش بارش افکار در کارگاه های مساله یابی بر روی 352 دانش آموز انجام شد. دانش آموزان از 9 دبیرستان کرمان بر اساس نمونه گیری تصادفی طبقه بندی شده انتخاب شدند، داده ها با توجه به کلمه ها، عبارت ها و مفاهیم، کدبندی و طبقه بندی شده و در انتها تحلیل محتوا شدند.
    یافته ها
    بیش ترین عبارت ها در حوزه اقتصاد (%1/20)، خانواده (%1/19) و روابط (%8/14) قرار داشتند. که در این خصوص مستمری بالای جوانان ثروتمند، مطرح شدن قاچاق فروشی به عنوان شغل و استفاده از کودکان در جابه جایی مواد، مقوله های جدید مورد بحث بودند. دانش، نگرش، ارزش ها، وسایل ارتباط جمعی و تحصیل به ترتیب مبنای %9/8، %9/8، %9/7، %6 و %7/5 اظهارات را تشکیل می دادند در این خصوص نگرش مثبت نسبت به مصرف مواد مخدر، کمبود دانش عمومی در استفاده درمانی از مواد، گردهمایی جوانان مجرد و مشکل کنکور مطرح شدند.
    نتیجه گیری
    با توجه به یافته ها، اطلاع رسانی میدانی با گرایش به لایه های درونی ارزش ها و نگرش ها جهت ظرفیت سازی در راستای افزایش عوامل محافظت کننده فردی، اجتماعی و فرهنگی پیشنهاد می شود.
    کلید واژگان: اعتیاد به مواد مخدر, دانش آموزان, مدرسه ها}
  • منظومه شمسی میمندی، مریم اخوتی، سکینه محمدعلیزاده
    زمینه و هدف
    دانشگاه ها وظیفه دارند با حفظ و ارتقای جایگاه اجتماعی و فرهنگی اعضای هیات علمی، موجب تشویق و ترغیب آنان در پیشبرد علم و فرهنگ جامعه شوند. اساتید یک دانشگاه در این خصوص به یک اندازه فعال و تاثیرگذار نمی باشند. این مطالعه با هدف تعیین معیارهای برگزیدن و راهکارهای تقدیر از اعضای هیات علمی پیشکسوت صورت گرفت تا مقدمات طرح تکریم از آنان فراهم آید.
    روش کار
    در این مطالعه مقطعی، پرسشنامه ای پژوهشگر- ساخته حاوی ویژگی های فردی، 15 عبارت چهارگزینه ای جهت گزینش پیشکسوت و 11 عبارت جهار گزینه ای جهت تعیین راهکارهای تقدیر از آنان بود،. بعد از تایید روایی و پایایی آن بین اعضای هیات علمی رسمی دانشگاه علوم پزشکی توزیع گردید.
    یافته ها
    میزان پاسخگویی 66 درصد بود. 36 درصد مربی، 48 درصد استادیار، 10 درصد دانشیار و 6 درصد استاد بودند. از بین شاخص های برگزیدن پیشکسوت، بالاترین میانگین نمره به شاخص های «خوش نامی و الگوی اخلاقی مثبت» و «داشتن تالیفات بین المللی» و کم ترین نمره به «شرط سنی» و «سوابق اجرایی» تعلق گرفت. بهترین راهکارهای تقدیر «به کارگیری و مشاوره در امور جاری» و «دعوت در گردهمایی ها» پیشنهاد شد. اما به دو راه کار «ایجاد تسهیلات» و «نصب تصویر و شرح حال» کمترین میانگین نمره تعلق گرفت.
    نتیجه گیری
    در حالی که در تعریف عام پیشکسوت، راه اندازی و سازمان دهی برجسته می باشد اما اعضای هیات علمی معیارهای اخلاقی و پژوهشی را ارجح دانستند. ایجاد تسهیلات مالی و کسب شهرت کمترین اهمیت را در بین راهکارها و شناخت و قدردانی در قالب استفاده از تجربیات و مشاوره در امور دانشگاه بهترین راهکار پیشنهاد شد. این امر نشانگر خود باوری و جایگاه فرهنگی– اجتماعی والای استاد معلم بوده که بایستی با تمهیدات مناسب در نمادینه شدن و ترویج آن در سطح جامعه کوشید.
    کلید واژگان: پیشکسوت, عضو هیات علمی, تقدیر}
    Manzumeh Shamsi Meimandi, Maryam Okhovati, Sakineh Mohammad Alizadeh
    Background and Objective
    Improving social and cultural status of faculty members is among the main universities’ duties, aimed to encourage them to improve society knowledge and culture. All faculties in a university are not active and effective in the same way. This study was done to determine the selection criteria and the ways to appreciate the pioneer faculty members in order to initiate a reverence strategy for them.
    Methods
    In this cross-sectional study, a researcher-made questionnaire was distributed among all the official faculty members in Kerman University of Medical Sciences after its validity and reliability were confirmed. This questionnaire consisted of demographic features and fifteen 4-Likert-scale statements to select pioneers and 11 statements to determine the reverence strategies.
    Results
    The response rate was 66%. Thirty six percent of faculty members were instructors, 48% assistant, 10% associate and 6% were full professors. Among the pioneer selection criteria, the highest mean score belonged to “good-reputation and standard morality” and “having international publications”. In contrast, the lowest score belonged to “age” and “executive experiences”. “Consulting pioneers about the current affairs and engaging them” and “inviting them to participate in meetings” were suggested as the best reverence ways; “providing facilities” and “fixing photographs and biographies on walls” were of the lowest importance.
    Conclusion
    In spite of the general concept of pioneer in which establishment and organizing are significant, the faculty members preferred ethical and research criteria. Financial facilities and earning reputation found the lowest importance among the reverence ways while respecting and consulting them about the university affairs were suggested as the best ways. This shows the self confidence and high socio-cultural status of teachers which necessitates more attempts in symbolizing and improving their status.
  • منظومه شمسی میمندی، غلامرضا سپهری، مینا مبشر، عاطفه پرهیزگار
    سابقه و هدف
    گابپنتین یک داروی ضد صرع است که بر علیه طیف وسیعی از دردها مانند دردهای نوروپاتیک موثر است. ولی در مورد اثر آن بر دردهای احشایی اختلاف نظر وجود دارد. این مطالعه جهت بررسی اثر گاباپنتین بر درد احشایی و نقش گیرنده های اپیوییدی مو و گابا صورت گرفته است.
    مواد و روش ها
    مطالعه به صورت تجربی بر روی موشهای سوری نر بالغ با وزن تقریبی 30 گرم که به سیزده گروه 8 تایی تقسیم شدند انجام شد. حیوانات گروه کنترل، نرمال سالین را 40 دقیقه قبل از تزریق داخل صفاقی اسید استیک 6/0 در صدبه ازایml/kg 4 دریافت کردند و سپس به مدت 90 دقیقه انقباضات شکمی شمارش شد. موشهای گروه مورد نیز گاباپنتین را با دوزهای (25، 50، 100 و 200 kg/i.p /mg) دریافت کرده و سپس انقباضات شکمی مانند گروه های کنترل شمارش گردید. در گروه های دیگر، نالوکسان به عنوان آنتا گونیست اپیوییدی مو (kg/i.p /mg4) یا پیکروتوکسین (75/0، 1، 5/1 kg/i.p /mg) یا بیکوکولین (2و5/1و75/0و5/0 kg/i.p /mg) به عنوان آنتاگونیست گابا 10 دقیقه قبل از تجویز مؤثرترین دوز گاباپنتین دریافت کرده و انقباضات شکمی مانند گروه کنترل مورد شمارش قرار گرفت.
    یافته ها
    گاباپنتین بطور معنی داری تعداد انقباضات شکمی ناشی از اسید استیک را در موش سوری کاهش داد ودوز mg/kg50 آن مؤثرترین دوز بود (01/0p<). تعداد انقباضات شکمی در گروه دریافت کننده نالوکسان با گروه گاباپنتین، اختلاف معنی داری نداشت. پیکروتوکسین و بیکوکولین، اثرمهاری گاباپنتین بر انقباضات شکمی را به صورت وابسته به دوز متوقف کردند(05/0>p). بدین معنی که در گروه دریافت کننده پیکروتوکسین با دوز mg/kg5/1 و بالاتر و بیکوکولین با دوز mg/kg2 و بالاتر به صورت مقایسه با گروه گاباپنتین (mg/kg50) میانگین انقباضات شکمی افزایش یافت (05/0p<).
    بحث و نتیجه گیری
    نتایج نشان داد که پیکروتوکسین و بیکوکولین، به صورت وابسته به دوز موجب مهار اثرضد دردی گاباپنتین بر درد احشایی ناشی از اسید استیک در موش سوری شدند که این امر نشان دهنده نقش احتمالی گیرنده های گاباA دردردهای احشایی می باشد.
    کلید واژگان: گاباپنتین, انقباضات شکمی, گیرنده های اوپیوئیدی, گیرنده های گابارژیک}
  • غلامرضا سپهری، منظومه شمسی میمندی، وحیده سعیدی، مریم رحیمی نژاد، مینا مریدی
    مقدمه
    درد احشایی یکی از شایع ترین اشکال درد است که نیاز به درمان های دارویی جدید دارد. مطالعه حاضر با هدف بررسی توانایی گاباپنتین در مهار انقباضات شکمی تجربی در موش سوری انجام و نتیجه اثر تجویز توام آن با مرفین در دردهای احشایی بررسی گردید.
    روش
    اسیداستیک از طریق داخل صفاقی به 96 سر موش سوری 40 دقیقه پس از تزریق سالین، گاباپنتین (1، 5، 10، 50 و 100 میلی گرم/ کیلوگرم/ داخل صفاقی)، مرفین (25/0، 5/0، 1، 3 و 5 میلی گرم/ کیلوگرم/ داخل صفاقی) و یا تجویزتوام دوز زیر آستانه اثر ضددردی مرفین به همراه کمترین دوز مؤثر و دوز زیر آستانه اثر ضددردی گاباپنتین تزریق گردید. گروه دیگری از موش ها نالوکسان دریافت کردند. سپس تعداد انقباضات شکمی، به عنوان معیاری از درد احشایی، به مدت 45 دقیقه شمارش گردید.
    یافته ها
    نتایج تحقیق حاضر نشان داد که هر دو داروی گاباپنتین و مرفین به صورت وابسته به دوز موجب کاهش انقباضات شکمی می گردند. تعداد انقباضات شکمی متعاقب تزریق گاباپنتین (50 و 100 میلی گرم/کیلوگرم) و مرفین (5/0، 1، 3 و 5 میلی گرم/ کیلوگرم) به طور معنی داری در مقایسه با گروه کنترل کاهش یافت (001/0P<). هم چنین تجویز توام دوز زیر آستانه اثر ضددردی مرفین (25/0 میلی گرم/ کیلوگرم) به همراه کمترین دوز مؤثر و دوز زیر آستانه اثر ضددردی گاباپنتین (به ترتیب 50 و 10 میلی گرم/ کیلوگرم) موجب کاهش معنی دار انقباضات شکمی گردید (005/0P<). تجویز توام کمترین دوز مؤثر گاباپنتین (50 میلی گرم/ کیلوگرم) همراه با دوز زیر آستانه اثر ضددردی مرفین تعداد انقباضات شکمی را به میزان 94 درصد در مقایسه با گروه کنترل کاهش داد. اثر ضددردی تجویز توام دو داروی فوق به وسیله نالوکسان، آنتاگونیست گیرنده های اپیوئیدی، معکوس نگردید.
    نتیجه گیری
    نتایج تحقیق حاضر نشان داد که گاباپنتین (50 و 100 میلی گرم/کیلوگرم داخل صفاقی) اثری معادل 5/0 میلی گرم /کیلوگرم / داخل صفاقی مرفین در درمان دردهای احشایی دارد. هم چنین نتایج نشان داد که تجویز توام مقادیر زیر ضددردی گاباپنتین و مرفین (که هر کدام به تنهایی فاقد اثر ضددردی بودند)، اثر ضددردی چشم گیری بر علیه انقباضات شکمی ایجاد می کند. بنابراین تجویز توام مقادیر اندک دو داروی فوق از نظر بالینی می تواند به عنوان یک روش مناسب برای درمان دردهای احشایی مد نظر قرار گرفته و بروز عوارض ناخواسته ناشی از مرفین را کاهش دهد.
    کلید واژگان: گاباپنتین, مرفین, درد احشایی, انقباضات شکمی, موش سوری}
  • کورس دیوسالار، رامین سراوانی، منظومه شمسی میمندی، مرتضی طایی، آذر شیخ الاسلامی
    مقدمه
    مصرف ترکیبات اپیوئیدی در ایران از شیوع بالایی برخوردار است. آخرین رویکرد های پژوهشی در مورد سوء مصرف مواد نیز متوجه نقش مهم پروتئینها در شناخت ودرمانهای نوین این پدیده است. نظر به تاثیر استفاده طولانی مدت از ترکیبات اپیوئیدی بر عملکردکبد و ترکیب پروتئین های سرم انسان، این مطالعه با هدف بررسی طرح الکتروفورتیک پروتئینهای پلاسما در افراد وابسته به ترکیبات اپیوئیدی (تریاک وهروئین) طراحی واجراء گردید.
    مواد و روش ها
    جمعیت مورد بررسی در این مطالعه مورد-شاهدی، شامل تعداد 42 نفر وابسته به تریاک، 35 نفر وابسته به هروئین و 35 داوطلب غیر وابسته به ترکیبات اپیوئیدی بودند که از نظر سن و جنس تطابق داشتند. مصرف ترکیبات اپیوئیدی در گروه های مورد، توسط تستهای تشخیص آزمایشگاهی ترکیبات اپیوئیدی در نمونه ادرار با استفاده از تست ایمنوکروماتوگرافی سریع و سپس تستهای تکمیلی کروماتوگرافی ستونی جامد- مایع و کروماتوگرافی نازک لایه تائید گردید. پس از خونگیری و تهیه سرم، الکتروفورز ناحیه ای انجام شد. داده ها با نرم افزار SPSS 11.5 آنالیز و به صورت Mean±SEM ارائه گردید.
    یافته ها
    مقایسه میانگین مقدار آلبومین، - α 1 گلوبولین، 2 α – گلوبولین و بتاگلوبولین در بین سه گروه، تفاوت معنی داری را نشان نداد. اما مقدار گاماگلوبولین در گروه وابسته به تریاک (61/3 ± 38/17) و گروه وابسته به هروئین (4/4 ± 48/17) بطور معنی داری (01/0 p<) بیش از گروه کنترل (8/1 ± 3/13 گرم در لیتر) بود. مقایسه مقادیر مذکور بین دو گروه وابسته به تریاک و وابسته به هروئین تفاوت معنی داری نشان نداد.
    بحث و نتیجه گیری
    افزایش غلظت گاماگلوبولین ها میتواند در نتیجه تحریک سیستم ایمنی پس از اتصال ترکیبات اپیوئیدی و ناخالصی های همراه با آنها به آلبومین یا به علت تحریک محور هیپوفیز-هیپوتالاموس باشد. هرچند که مصرف مداوم اپیوئیدها نیز تواما بر سیستم ایمنی سلولی و هومورال تاثیر گذار است، معهذا افزایش معنی دار باند گاما میتواند ناشی از مصرف ترکیبات اپیوئیدی توام با رفتارهای پر خطر، ابتلا به بیماری های عفونی و ناخالصی مواد افیونی باشد.
    کلید واژگان: الکتروفورز, پروتئینهای سرمی, اعتیاد, تریاک, هروئین}
    Div, Salaar K., Saravani R., Shamsie., Meimandi M., Taei M., Sheikholeslami A
    Background
    The prevalence rate of opioids consumption is high in Iran. The latest research approach related to substance abuse considers the role of plasma proteins in novel treatments of addiction. Since long-term consumption of opioids has some effects on liver function and plasma transfer systems, the present study was designed to determine the electrophoretic profile of plasma proteins in opiates-addict subjects.
    Materials And Methods
    In this cross-control study, the sample groups consisted of 42 opium consumers and 35 heroine dependents as case group and 35 non-addict volunteers as control group. The control group was matched with addicts for age and sex. Opioid consumption was confirmed by laboratory diagnostic tests on urine samples such as immunochromatography (RSA), rapidosis and complementary tests including liquid-solid column chromatography and thin layer chromatography (TLC). After blood collection and serum preparation, serum electrophoresis was performed. Data were presented as mean±SEM and analyzed by SPSS ver.11.5. The comparison of groups was done by using parametric tests and p<0.01 was considered as statistically significant.
    Results
    There was no significant difference in the amounts of albumin, alpha-1-globulin, alpha-2-globulin and beta-globulin between groups. Gamma-globulin concentration was not significantly different between opium addicts (17.38 ± 3.61gr/L) and heroin addicts (17.48 ± 4.4gr/L), but it was significantly high (p<0.01) in both heroin and opium groups compared to the control group (13.3±1.8gr/L).
    Conclusion
    Morphine bonding to serum albumin and other impurities in narcotic drugs may lead to the production of antigen complexes, stimulation of immune system and consequently increase in gammaglobulins concentration. Also, opioids binding to opiate receptors, directly or indirectly, can affect immune system through stimulating hypophysis-hypothalamus pathway. Although continuous consumption of opioids affects both cellular immune and hormonal systems, significant increase of gammaglobulin band can be related to the high risk behaviors associated with opioids consumption and the higher probability of infectious diseases in addicts due to poor health status.
    Keywords: Electrophoresis, serum proteins, addiction, opioid, heroin}
  • منظومه شمسی میمندی، غلامرضا سپهری، محمدرضا فرخی نوری، مطهره محسن بیگی، حمیدرضا متولی زاده
    مقدمه
    پیش بینی داروهای مورد نیاز در مناطق زلزله زده از ملزومات برنامه ریزی و مدیریت بحران محسوب می شود. لذا مطالعه حاضر بدین منظور صورت گرفت تا نیاز واقعی به نوع دسته جات دارویی و هم چنین پر مصرف ترین داروهای تجویز شده جهت بیماران سرپایی بم در طی 6 ماه اول پس از زلزله 1382مورد بررسی قرار گیرد.
    روش کار
    این مطالعه به صورت توصیفی- مقطعی درطول 6 ماه اول پس از زلزله بم در دی ماه 1382 صورت پذیرفت. اطلاعات لازم ازمیان 3000 نسخه بیماران سرپایی که به طور تصادفی انتخاب شده بودند، استخراج گردید. این نسخ توسط پزشکان عمومی تیم های فوریت های پزشکی که در 12 مرکز مراقبت های بهداشتی استقرار داشتند، تجویز شده بودند. اطلاعات شامل جنس بیماران، تعداد اقلام دارویی در هر نسخه، دسته دارویی، نام دارو (تجاری- ژنریک) و راه تجویز داروها بود. همچنین اولین 25 قلم دارویی که بیشترین موارد مصرف را داشته اند، ثبت شدند. ارزیابی الگوی مصرف دارو بر اساس معیارهای سازمان جهانی بهداشت انجام شد.
    یافته ها
    بیماران مذکر4/47% و مونث 6/52% از کل بیماران را تشکیل دادند. میانگین تعداد اقلام دارویی در هر نسخه 5/3 بود. راه تجویز 7/81% کل داروها خوراکی و 9/10% تزریقی بوده اند.پر مصرف ترین دسته های دارویی که در طی 6 ماه اول پس از زلزله تجویز شده بود به ترتیب شامل داروهای تنفسی (2/14%). داروهای ضددرد و ضدالتهاب غیراستروئیدی (NSAIDS) (3/11%)، داروهای ضدمیکروبی (2/11%)، داروهای گوارشی (6/9%) و داروهای مؤثر بر سیستم اعصاب مرکزی (7%) بوده اند. پر مصرف ترین اقلام دارویی به ترتیب پنی سیلین ها (8/6%)، فرآورده های سرماخوردگی (8%) و آنتی اسیدهای سیستمیک مانند رانیتیدین و امپرازول را شامل می شدند.
    نتیجه گیری
    داروهای تنفسی، داروهای ضددرد، داروهای ضدمیکروبی، داروهای گوارشی و داروهای مؤثر بر سیستم اعصاب مرکزی عمده ترین داروهای مصرفی و مورد نیاز در شش ماه اول پس از زلزله بم بوده اند. نتایج این بررسی می تواند به عنوان الگوی نیاز دارویی پس از بروز بلایای طبیعی باشد.
    کلید واژگان: زلزله, الگوی مصرف دارو, بم}
  • آقای سعید رجبعلیان، منظومه شمسی میمندی، شهریار دبیری، خانم رفعت حسینی
    زمینه و هدف
    دیکلوفناک از گروه داروهای ضدالتهابی غیراستروئیدی است که برای کاهش درد و التهاب تجویز می شود. اطلاعات اندکی در مورد اثر دیکلوفناک بر سلول های عصبی موجود است. این مطالعه به منظور بررسی اثرات دیکلوفناک سدیم بر تکثیر و تمایز سلول های PC12 در محیط کشت انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه تجربی در سال 1383 در مرکز تحقیقات علوم اعصاب کرمان انجام شد. تکثیر سلول در دو محیط کشت بدون سرم Neurobasal تکمیل شده با مکمل B27 و محیط کشت DMEM/F12 دارای 10درصد FBS با روش XTT-assay سنجش شد. تمایز سلولی القاء شده به وسیله عامل رشد عصب (NGF) با اندازه گیری طول نوریت های سلول بررسی شد.
    یافته ها
    سمیت دارو در محیط کشت Neurobasal تکمیل شده با مکمل B27 در رقت های بالاتر از 310 میکرومول مشاهده شد. سمیت در محیط کشت DMEM/F12 افزایش یافت، به ترتیبی که در رقت های 155 و 310 میکرومول رشد سلول 40 و 85 درصد کاهش یافت (05/0P<). ژنریک های مختلف دارو سمیت برابری بر سلول های PC12 اعمال کردند. تمایز سلول PC12 القاء شده با NGF در رقت های توکسیک دارو نیز کاهش یا افزایش نیافت.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه دلیل سمیت دیکلوفناک بر سلول های عصبی را از طریق تداخل در رشد سلولی و نه تمایز سلولی معرفی می کند. تفاوت سمیت سلولی دیکلوفناک در دو محیط کشت، با توجه به این که مکمل B27 دارای چندین ترکیب آنتی اکسیدان است، استرس اکسیداتیو را به عنوان یکی از مکانیسم های سمیت دارو پیشنهاد می کند.
    کلید واژگان: سمیت سلولی, دیکلوفناک, تمایز سلول عصبی, PC12, عامل رشد عصب}
    Saeed Rajabalian, Manzoomeh Shamsi Meimandi, Shahryar Dabiri, Rafat Hoseini
    Background and Objective
    Diclofenac is a non-steroidal, anti-inflamatory drug that is prescribed as an analgesic. However, there is little known about the effects of diclofenac on the neural cells. In this study, we investigated the effects of diclofenac as sodium salt on the proliferation and differentiation of PC12 cells.
    Materials and Methods
    This expeimental study was done in Kerman neuroscience research center during 2004. The cell proliferation was evaluated by using XTT assay in the both free-serum neurobasal medium supplemented with B27 supplement and DMEM/F12 medium containing 10% FBS. The nerve growth factor(NGF) – induced differentiation was assessed by measuring the neurite length for each treatment.
    Results
    The drug toxicity was exhibited at the higher concentrations of 310 mM in the supplemented neurobasal medium. The treatment of cells in the DMEM/F12 medium increased their sensitivity to diclofenac, with 40 and 85% growth inhibition at the 155 and 310 mM concentrations, respectively. The different generics of drug exhibited a equal toxic effects on the PC12 cells. The NGF- induced differentiation was not reduced by toxic and subtoxic concentrations of diclofenac.
    Conclusion
    This study indicated that diclofenac may be able to exhibit its neurotoxic effects through growth inhibition, but not differentiation inhibition. B27 supplement has several antioxidant compounds. Therefore, the difference of diclofenac cytotoxic effects in two culture media suggest that drug cytotoxicity may be related to the oxidative stress.
    Keywords: Diclofenac, Cytotoxicity, Differentiation, NGF, PC12}
  • غلامرضا سپهری، منظومه شمسی میمندی، مینا مبشر، رضیه محمدی، عادله محلاتی
    زمینه و هدف
    اوپیوییدها به عنوان داروهای انتخابی در درمان درد حاد، دارای عوارض جانبی زیادی می باشند. استفاده از داروهای دیگر همراه با دوزهای کمتر اپیوییدها موجب کاهش عوارض جانبی، تحمل و وابستگی به این داروها می گردد. لذا در مطالعه حاضر اثر تجویز همزمان گاباپنتین و مرفین در یک مدل درد حاد بررسی شده است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تجربی 36 سر موش صحرایی نر در 6 گروه 6 تایی مورد بررسی قرار گرفتند. اثر ضد دردی گاباپنتین (30 یا 90 میلی گرم بر کیلوگرم، زیرجلدی) و مرفین (5/0، 1 و 3 میلی گرم بر کیلوگرم، زیرجلدی) به تنهایی یا در ترکیب دو دارو به وسیله آزمون Tail-Flick (زمان تاخیری پس کشیدن دم) در موش های صحرایی نر بالغ سالم هر 15 دقیقه تا 105 دقیقه اندازه گیری شد. گروه کنترل نرمال سالین دریافت کردند. سطح زیر منحنی AUC (Area Under Curve) پس از تزریق در هر گروه به عنوان معیار اثر ضددردی محاسبه شد.
    یافته ها
    گاباپنتین با دوز 90 میلی گرم بر کیلوگرم و مرفین در دوزهای 1 و 3 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن اثر ضد دردی معنی داری را در مقایسه با گروه کنترل نشان دادند (05/0p<). سطح زیر منحنی پس از تزریق 5/0 میلی گرم بر کیلوگرم مرفین و 30 میلی گرم بر کیلوگرم گاباپنتین در مقایسه با موش های کنترل اختلاف معنی داری نداشته و به عنوان دوزهای زیر ضددردی محسوب شد. اما تجویز همزمان دو دوز زیر ضددردی گاباپنتین (30 میلی گرم بر کیلوگرم) و مرفین (5/0میلی گرم بر کیلوگرم) موجب افزایش معنی دار شاخص اثر ضددردی سطح زیر منحنی AUC در مقایسه با مرفین (5/0 میلی گرم بر کیلوگرم) گردید (001/0p<). تجویز هم زمان هر دو دوز گاباپنتین (30 و 90 میلی گرم بر کیلوگرم) با دوزهای ضددردی 1 میلی گرم بر کیلوگرم (005/0p<) و 3 میلی گرم بر کیلوگرم مرفین نیز موجب افزایش معنی دار شاخص اثر ضددردی AUC نسبت به مرفین تنها شد (05/0p<).
    نتیجه گیری
    سطح زیر منحنی پس از تزریق گاباپنتین اثر ضددردی مرفین را چه در مقادیر زیر ضددردی و چه در مقادیر ضددردی در مدل درد حاد به صورت وابسته به دوز افزایش داد.
    کلید واژگان: گاباپنتین, مرفین, تجویز توام, درد حاد, ضددردی}
    G.R. Sepehri, M. Shamsi Meymandi, M. Mobasher, R. Mohammadi, A. Mohalati
    Background And Objective
    Opioids, as drug of choice in acute pain treatment, have many side effects including dependency. Therefore, the combinational therapy of other drugs accompanied with opioids could decrease the side effects, tolerance and opioid dependency. In this study the effect of gabapentin and morphine co-administration was evaluated in acute model of pain.
    Materials And Methods
    In this experimental study, the antinociceptive effect of gabapentin (30 or 90mg/kg, s.c.) and morphine (0.5, 1 and 3mg/kg, s.c.) alone or in combination with gabapentin were measured by Tail-flick test every 15 minuxtes up to 105 mins in intact adult male rats. Control rats received normal saline. Area Under Curve (AUC), as antinociceptive index, was calculated for each groups.
    Results
    Both gabapentin (90mg/kg) and morphine (1 and 3mg/kg) showed antinociceptive response as compared to controls (p<0.05). But there was not any significant differences between the (AUC) of 0.5mg/kg morphine and 30mg/kg gabapentin as compared to controls, so these doses were considered as subanalgesic doses. The co-administration of subanalgesic doses of morphine (0.5mg/kg) and gabapentin (30mg/kg) increased significantly AUC as compared to morphine alone (p<0.001). The co-administration of gabapentin (30 and 90mg/kg) with analgesic doses of 1mg/kg (p<0.005) and 3mg/kg morphine also increased significantly AUC antinociceptive index as compared to controls (p<0.05).
    Conclusion
    Gabapentin enhanced the antinociceptive effects of both analgesic and subanalgesic doses of morphine in a dose dependent manner in acute pain model in male rats.
    Keywords: Gabapentin, Morphine, Co, administration, Acute pain, Antinociception}
  • مجید محمودی، منظومه شمسی میمندی، علیرضا فرومدی، شاهرخ رفتاری، مجید اسدی شکاری
    مقدمه
    بر اساس مدارک موجود در طب سنتی در مورد اثر درمانی گل درخت نارنج بر سیستم عصبی و استفاده از آن در درمان بیماری های عصبی، در این مطالعه تجربی اثر پیش درمانی عصاره گل این گیاه در جلوگیری و یا تعدیل روند علایم شبه افسردگی ایجاد شده در اثر تزریق سیستمیک لیپوپل ساکارید (LPS) در موش صحرایی مورد بررسی قرار گرفت.
    روش
    این مطالعه بر روی موش های صحرایی بالغ، نژاد ویستار با وزن تقریبی 250-200 گرم و با استفاده از عصاره تهیه شده از گل های درخت نارنج به روش پرکوله انجام شد. قبل از تزریق، LPSحیوانات در گروه های مجزا، آب آشامیدنی حاوی عصاره یک درصد دریافت کردند. علایم شبه افسردگی شامل کاهش تمایل به مصرف محلول ساکارز، بی اشتهایی، کاهش وزن و ناتوانی از لذت بردن جنسی پس از تزریق LPS در آزمون های مجزا بررسی شد.
    یافته ها
    در گروهی از حیوانات که قبل از تزریق LPS با عصاره پیش درمان شده بودند، مصرف محلول ساکارز نسبت به گروه کنترل افزایش یافت اما این افزایش معنی دار نبود (P>0.05) میزان مصرف غذا در این گروه در روزهای دوم و سوم بعد از تزریق LPS نسبت به گروه کنترل به طور معنی دار افزایش یافت (P>0.05) در بررسی اثر LPS بر میزان لذت بردن حیوان نر از حیوان ماده و اثر پیش درمانی عصاره، در گروه مورد که با عصاره پیش درمان شده بودند، در دو فاصله زمانی 2 و 24 ساعت بعد از تزریق LPS میزان این تمایلات به میزان قبل از تزریق رسید در حالی که در گروه کنترل میزان این تمایلات در این فواصل زمانی کاهش معنی داری نسبت به میزان قبل از تزریق داشت.
    نتیجه گیری
    با توجه به اثر LPS در کاهش میانجی های عصبی نظیر نوراپی نفرین و سرتونین در بعضی از قسمت های مغز و در نتیجه ایجاد علایم شبه افسردگی در موش صحرایی، ممکن است پیش درمانی طولانی مدت عصاره گل نارنج در ممانعت و یا تعدیل علایم شبه افسردگی از طریق جلوگیری از کاهش میزان این میانجی های عصبی باشد. تایید این نظریه مستلزم مطالعات دیگر و بررسی اثرات فارماکولوژیک عصاره گل نارنج می باشد.
    کلید واژگان: گل نارنج, شبه افسردگی, لیپوپلی ساکارید}
  • منظومه شمسی میمندی، نوذر نخعی، مجتبی شجاعی باغینی، شهرزاد مظهری، سرور شریفی، فرشته شریفی
    مقدمه
    ترامادول داروی ضد درد شبه اپیوئیدی می باشد که جهت تسکین دردهای شدید و متوسط استفاده می شود. به علت فعال کردن گیرنده های? برخی عوارض جانبی آن مشابه مرفین بوده و برخی دیگر مربوط به افزایش کاتکول آمین ها و سروتونین می باشد. در صورت مصرف طولانی مدت امکان بروز وابستگی و تحمل و همچنین سو مصرف وجود دارد. پس از ممنوعیت فرم تزریقی دیکلوفناک و با توجه به وضعیت فرهنگی ایرانیان در زمینه تمایل به تسکین سریع درد، تجویز این دارو وسعت پیدا کرد.
    هدف
    تعیین میزان آگاهی پزشکان عمومی در مورد این داروی جدید.
    روش
    این مطالعه به صورت مقطعی توسط پرسش نامه خود ایفا که ساخته پژوهش گر بوده، با 25 سوال در حیطه های مختلف شناختی تنظیم گردید. تجزیه و تحلیل داده ها توسط نرم افزار SPSS انجام گرفت.
    یافته ها
    یکصدوهفتادوسه نفر وارد مطالعه شدند که 49.1 درصد در درمانگاه، 34.9 درصد در مطب خصوصی و 16 درصد در اورژانس مشغول طبابت بودند. میانگین نمره آگاهی 30.72± 0.35 از حداکثر نمره قابل اکتساب (50) بود. 49.7 درصد شرکت کنندگان در مورد ترامادول کم اطلاع بوده (Z<-1)، 39.3 درصد اطلاع متوسط (-11) داشتند. پزشکان مورد مطالعه کمترین اطلاع را در حیطه دسته دارویی و فارماکوکینتیک ترامادول داشتند، در حالی که در مورد اشکال دارویی، دوزاژ و عوارض جانبی سطح اطلاعات بهتر بود. میانگین نمره آگاهی اختلاف معنی داری بر حسب مدت طبابت، محل طبابت و جنسیت نشان نداد.
    نتیجه گیری
    با توجه به تداخلات دارویی و برخی عوارض خطرناک این دارو و سطح آگاهی پایین پزشکان عمومی در مورد این دارو برنامه ریزی آموزشی و محدودیت توزیع آن لازم می باشد.
    کلید واژگان: آگاهی, ترامادول, پزشک عمومی}
  • منظومه شمسی میمندی، کورس دیوسالار، نوذر نخعی، شهریار دبیری
    مقدمه
    حشیش و ترکیبات کانابینوئیدی نه تنها پر مصرف ترین رتبه را بین مواد غیر مجاز دارند، بلکه بیشترین قلمرو مصرف را در جهان تشکیل می دهند. با توجه به جمعیت جوان ایران و همسایگی با افغانستان و پاکستان، مصرف کانابینوئیدها از مشکلات اصلی سو مصرف مواد در آینده ایران می باشد. بنابراین این مطالعه مقدماتی جهت تعیین همه گیرشناسی مصرف ترکیبات کانابینوئیدی صورت گرفت.
    روش کار
    در این مطالعه توصیفی نمونه ادرار حدود 700 مرد مراجعه کننده به یک آزمایشگاه بالینی بزرگ در شهر کرمان در سال 1382 جهت تعیین متابولیت های کانابینوئیدی جمع آوری شد. آزمون تجسسی با استفاده از تکنیک یک مرحله ای ایمنواسی سریع (Rapid situation assessment)، RSA انجام شد. مطالعه بصورت دو سو کور بود و فقط سن و محل سکونت (روستایی یا شهری) مشخص شد. کلیه مراحل با تایید و نظارت کمیته اخلاق انجام پذیرفت.
    یافته ها
    شیوع ترکیبات کانابینوئیدی 0.6 درصد بدست آمد. هر چهار مورد مثبت ساکن شهر بوده و سن آنان بین 31 تا 67 سال بود. بیش از 90 درصد مراجعین شهری بوده و میانگین سن آنان46.8±16 بود در حالیکه میانگین سن مراجعین روستایی 17 ± 54.3 بود.
    نتیجه گیری
    شیوع مصرف کانابینوئیدها با توجه به طیف سنی و نیز احتمال ابتلا به بیماری های زمینه ای بیش از حد انتظار است. اما استفاده از آنالیز ادراری مستلزم حجم نمونه بالاتری می باشد که توزیع آن از نظر سنی با جامعه منطبق باشد.
    کلید واژگان: پپتیدهای شبه افیونی, آزمایش ادرار, کرمان, آزمایشگاه ها}
  • منظومه شمسی میمندی، غلامرضا سپهری، لعیا سبزواری، آرمیتا اسماعیلی
    سابقه و هدف
    داروهای ضددرد اپیوییدی بهترین داروهایی هستند که جهت تسکین یا درمان دردهای جراحی مورد استفاده قرار می گیرند. ولی مصرف مزمن داروهای فوق موجب بروز تحمل در فرد می شود. با این حال میزان نیاز واقعی و پاسخ به مرفین پس از درد جراحی در افراد وابسته به مرفین دقیقا مطالعه نشده است. لذا مطالعه حاضر بدین منظور صورت گرفت تا پاسخ ضددردی به مرفین پس از عمل جراحی اواریوهیسترکتومی در موش های صحرایی وابسته در مقایسه با موش های صحرایی غیر وابسته به مرفین مقایسه گردد.
    مواد و روش ها
    مطالعه حاضر بر روی 36 سر موش صحرایی ماده بالغ صورت گرفت. موش های صحرایی ماده به چهار گروه 6 تایی کنترل- اواریوهیسترکتومی، کنترل-sham، وابسته- sham و وابسته- اواریوهیسترکتومی تقسیم شدند. وابستگی به مرفین به روش مصرف خوراکی مرفین از طریق آب آشامیدنی به مدت 21 روز ایجاد گردید. عمل جراحی اواریوهسیترکتومی پس از بی هوشی حیوانات با اتر و پس از شکافتن شکم و خارج نمودن تخمدان و رحم در قسمت بالای سرویکس انجام گردید. در تمام گروه ها پاسخ ضددردی توسط آزمون Tail flick قبل و پس از عمل جراحی اندازه گیری شد. سپس همین آزمون قبل و پس از تزریق مرفین (4 mg/kg) از طریق زیرپوستی نیز مجددا اندازه گیری شد. نتایج حاصل به صورت میانگین پاسخ تاخیری و درصد حداکثر پاسخ ممکن (%MPE) بیان گردید.
    یافته ها
    نتایج تحقیق حاضر نشان داد که میانگین پاسخ تاخیری به محرک دردناک در آزمون Tail flick قبل و پس از عمل جراحی در چهار گروه موش های مورد آزمایش تفاوت معنی داری ندارد. بدین معنی که آستانه حس درد در موش های صحرایی وابسته به مرفین (4/0±1/9 ثانیه) تفاوت معنی داری با گروه کنترل (25/1±1/10 ثانیه) ندارد. هم چنین تزریق مرفین موجب افزایش معنی داری در میانگین پاسخ تاخیری در کلیه گروه های آزمایشی گردید. مقایسه حداکثر پاسخ ممکن (%MPE) نشان داد که حداکثر اثرضددردی مرفین فقط در موش های صحرایی وابسته به مرفین پس از عمل اواریوهیسترکتومی (8/11±7/48 ثانیه) به طور معنی داری بیشتر از گروه وابستهsham- (19.6±5 ثانیه) بود.
    نتیجه گیری
    مطالعه حاضر نشان داد که اثر ضددردی مرفین متعاقب عمل جراحی اواریوهیسترکتومی در موش های وابسته به مرفین و سالم تفاوت معنی داری را ندارد. اما عمل جراحی اواریوهیسترکتومی فقط در موش های وابسته موجب افزایش معنی دار اثر ضددردی مرفین شده است.
    کلید واژگان: درد پس از عمل جراحی, وابستگی به مرفین, پاسخ تاخیری}
    M. Shamsi Maimandi, Gh. Sepehri, L. Sabzevari, A. Esmaieli
    Background
    The most effective groups of drugs for the treatment of surgical pain are opioid analgesics. But due to the development of tolerance, chronic use of opioids limits their effectiveness. However, the real need and analgesic response to opioids in postoperative pain has not been determined in addicted patients. Therefore this study was performed, to evaluate the analgesic response to morphine in postoperative pain of ovariohysterectomy in morphine dependent rats, compared with the non dependents.
    Materials And Methods
    The present study was carried out on 36 adult female rats. Animals were divided into four groups (6 in each group): Control– ovariohysterectomy, control – sham, dependent– sham and dependent – ovariohysterectomy groups. Rats became dependent to morphine by taking morphine in their drinking water for 21 days. Rats were anaesthetized with ether, and after incision of the abdomen, uterus and ovaries were removed above the cervix. Latency time was assessed by Tail flick test before and after the operation and after inducing morphine 4 mg/kg (sub cutaneously). Data were expressed as latency time and percent of maximal possible effect [%MPE].
    Results
    The results of present study showed that the mean latency time to noxious stimulus in tail flick test was not significantly different before and after the surgery in the four groups of animals Which indicated. that latency time in morphine dependent rats (9.1 ± 0.4s), was not significantly different from control rats (10.1 ± 1.25s) in tail flick test. Morphine injection increased the latency time in all of the groups significantly. The percent of MPE showed that the maximum analgesic effect of morphine in morphine dependent rats [48.7 ± 11.8s] after ovariohysterectomy was significantly higher than sham – dependent rats (19.6 ± 5s).
    Conclusion
    The present study showed that there was not a significant difference in analgesic response to morphine after ovariohysterectomy in normal and morphine dependent rats. But ovariohysterectomy only increased the analgesic effect of morphine in dependent animals.
    Keywords: Postoperative, pain, Morphine Dependency, latency time}
  • محمود کریمی مبارکه، رضا ملک پور افشار، منظومه شمسی میمندی، فاطمه مهدوی جعفری
    شکستگی استخوان به طور شایع در حوادث وسایل نقلیه و صدمات ناشی از فعالیت های ورزشی رخ می دهد. عوامل مختلفی در ترمیم استخوان نقش دارند که از جمله می توان به سو تغذیه، استعمال دخانیات، بیماری قند و سن اشاره کرد. مرفین صرف نظر از ایجاد اعتیاد که یک مشکل عمده اجتماعی، فردی و فرهنگی محسوب می شود، اثرات متعددی بر روی فیزیولوژی و سیستم ایمنی بدن دارد. این مطالعه به منظور بررسی اثر اعتیاد به مرفین بر ترمیم استخوان طراحی شد. 56 موش صحرایی به طور تصادفی به 2 گروه 28 تایی تقسیم و تحت شرایط آزمایشگاهی یکسان نگهداری شدند. موش های گروه شاهد غیر معتاد بودند و موش های گروه معتاد از طریق اضافه کردن پودر مرفین به آب آشامیدنی به مدت 21 روز معتاد شدند. سپس هر دو گروه تحت عمل جراحی برای ایجاد سوراخ در استخوان تیبیا قرار گرفتند. در روزهای 3، 6، 10 و 20 هر بار 7 موش معتاد و 7 موش غیر معتاد مورد بیوپسی قرار گرفتند و نتایج مطالعه میکروسکپی مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت که تفاوت بین دو گروه از نظر درصد اگزودای نوتروفیلی (P<0.005) و نسج گرانولاسیون (P<0.005) در روز سوم، درصد اگزودای نوتروفیلی (P=0.01) و استخوان نابالغ (P<0.005) در روز ششم، درصد استخوان های نابالغ (P=0.001) و بالغ (P<0.05) در روز دهم و بافت مزانشیمی (P<0.05) در روز بیستم معنی‎دار بود. نتایج به دست آمده بیانگر تاخیر ترمیم استخوان در گروه معتاد می باشد.
    کلید واژگان: شکستگی, مرفین, وابستگی, ترمیم استخوان, موش صحرایی}
    Karimi Mobarakeh M., Malekpoor Afshar R., Shamsi Meymandi M., Mahdavi Jaffari F
    Bone fractures usually happen during car accident and sport trauma. Different factors influence bone healing such as malnutrition and smoking. Apart from addiction, which is an important individual, social, and cultural problems morphine has several effects on body physiology and immune system. This study is performed to assess the effect of morphine dependency on bone healing and has not been reported in the literature till now. 56 rats were divided into two 28-rat groups and were kept under equal laboratory conditions, Rat of the control group were not addicted. By adding morphine powder to the water of the other group for 21 days, they got addicted and were used as case group. Following intraperitoneal naloxone injection and confirming addiction in addicted group a hole was made in tibia of both groups. Biopsies were taken on the 3rd, 6th, 10th and 20th day from 7 addicted and 7 non-addicted rats. Then the results of microscopic examination were statistically analyzed with Mann-Whitney test. The difference between neutrophilic exudates (P=0.002) and granulation tissue (P=0.003) on the 3rd day, percent of neutrophilic exudates (P=0.01) and immature bone (P=0.004) on the 6th day, percent of immature (P=0.001) and mature bone (P=0.02) on the 10th day and mesenchymal tissue (P=0.02) on the 20th day was significant. It was concluded that bone healing was delayed in the addicted group.
  • منظومه شمسی میمندی، شهریار دبیری، میترا بحرینی
    لیشمانیوز در 97 کشور جهان اندمیک می باشد و درمان آن به عنوان هفتیم الویت تحقیقاتی از طرف WHO مطرح شده است. افزایش روز افزون انواع مقاوم به گلوکانتیم که درمان انتخابی این بیماری است، ضرورت بررسی اثر داروهای دیگر مانند الوپورینول را برای این انواع ایجاب میکند. لذا در این مطالعه پروماستیگوت های لیشمانیا ماژور (L.Major ASK5) در مجاورت غلظت های افزاینده گلوکانتیم کشت داده شد تا انواع مقاوم به 250 میلی گرم بر میلی لیتر گلوکانتیم حاصل شد. سپس تغییرات سیتولوژیک و تاثیرغلظت های مختلف الوپورینول (از 0.0025 تا 0.5 میلی گرم بر میلی لیتر) بر درصد رشد نوع مقاوم و اولیه در محیط آزمایشگاهی بررسی و مقایسه شد. بررسی سیتولوژیک نشان داد که طی پروسه مقاوم شدن ابعاد پروماستیگوت ها و طول فلاژل کاهش یافته در حالیکه تعداد فرم Pseudoamastigots افزایش یافته است. سرعت رشد نوع اولیه پس از 48 ساعت انکوباسیون بیش از نوع مقاوم بود درصد رشد نوع اولیه تحت تاثیر الوپورینول به طور معنی داری کاهش یافت، اما این دارو تاثیر معنی داری بر رشد نوع مقاوم نداشت. درصد رشد نوع مقاوم فقط در غلظت های 0.01 و 0.02 میلی گرم بر میلی لیتر الوپورینول کاهش یافت در حالیکه در غلظت های بالاتر و پائین تر تاثیر معنی داری نداشت. بر اساس نتایج این مطالعه الوپورینول به عنوان داروی خوراکی و مقرون به صرفه در درمان نوع اولیه لیشمانیوز ماژور توصیه می گردد اما استفاده از این دارو به تنهایی در انواع مقاوم توصیه نمی شود.
    کلید واژگان: لیشمانیا ماژور, پروماستیگوت, مقاومت دارویی, الوپورینول, گلوکانتیم}
  • منظومه شمسی میمندی، شهریار دبیری، میترا بحرینی
    مقدمه

    هر ساله 400000 مورد جدید لیشمانیوز پوستی گزارش می شود و عدم پاسخگویی به درمان انتخابی (گلوکانتیم) رو به افزایش است. در صورت مقاومت دارویی، الوپورینول خوراکی نیز به درمان اضافه می شود.

    هدف

    در این تحقیق اثر الوپورینول بر پروماستیگونهای مقاوم به لیشمانیا تروپیکا ارزیابی شده است. مواد و روش‌ها: پروماستیگوتهای L.tropica در مجاورت غلظت‌های افزاینده گلوکانتیم کشت داده شد تا نوع مقاوم به 250 میلی گرم بر میلی لیتر الوپورینول حاصل شد. پس از بررسی سیتولوژیک انواع مقاوم در هر مرحله تاثیر غلظت‌های مختلف الوپورینول بر هر دو نوع وحشی و مقاوم، با شمارش تعداد و محاسبه درصد رشد، اندازه گیری شد. سپس تفاوت این متغیرها در هر نوع و مابین دو نوع مقایسه شد.

    نتایج

    در انواع مقاوم ابعاد پروماستیگوتها کاهش یافته و دم آنها کوتاهتر و ضخیم تر و یا در بعضی موارد ناپدید شد. سیتوپلاسم مضرس و کینتوپلاست به هسته نزدیکتر شده بود. الوپورینول موجب کاهش درصد رشد و تعداد در پروماستیگوتهای مقاوم اولیه شد. اما درصد رشد نوع مقاوم در حضور تمام غلظتهای الوپورینول بطور معنی داری کمتر از نوع اولیه بود. نتیجه‌گیری: مکانیسم‌های مقاومت به گلوکانتیم منجر به تغییرات مورفولوژیک و سرعت رشد در پروماستیگوت‌ها شده‌اند. الوپورینول موجب کاهش درصد رشد و تعداد در هر دو نوع شد. اما حساسیت پروماستیگوت های لیشمانیا تروپیکای مقاوم آزمایشگاهی به الوپورینول بیش از انواع اولیه بوده است. این نتایج با بررسی‌های کلینیکی قبلی نیز هماهنگی دارد.

    کلید واژگان: آلوپورینول, انگل لیشمانیای گرمسیری, مقاومت دارویی}
    M. Shamsi Meymandi *, Sh. Dabiri, M .Bahreini
    Introduction

    400000 new cases of cutaneous Leishmaniasis are reported each year and unresponsiveness to treatment of choice (Glucantim) is increasing. In cases of drug resistance, Allopurinol is prescribed as alternative therapy.

    Objective

    In this in vitro study Allopurinol effects were assessed on L. Tropica resistant Types.

    Materials and Methods

    The L. Tropica Promastigote species were cultured in increasing concentrations of Glucantim to obtain the resistant type to 250 mg/ml. After cytological evaluation of all resistant types, Allopurinol effects were measured by count and by growth percentage of both wild and resistant types. The differences of these variables were then compared in and between species.

    Results

    Promastigotes of resistant type were decreased in dimension, their tails got thicker and shorter or even disappeared, and cytoplasm got dentate while kinetoplast moved next to nucleus. Allopurinol decreased growth percentage and the number of both resistant and wild Promastigotes. But growth percentage of resistant type was significantly less than Wild type for all Allopurinol concentrations.

    Conclusion

    Mechanisms of Glucantim resistance lead to morphological and growth rate changes. In agreement to precedent clinical studies the in vitro resistant type of L. Tropica Promastigotes were more sensitive to Allopurinol, although Allopurinol is effective on both wild and resistant species.

    Keywords: Allopurinol, Drug Resistance, Leishman Tropica}
  • منظومه شمسی میمندی، عباس حق پرست، غلامرضا سپهری، آرمیتا شاه اسماعیلی
    درد نوروپاتیک از دسته دردهای مزمن به شمار می رود که در اثر آسیب عصب محیطی به وجود می آید و منجر به پردردی (هیپرآلژزی) می شود. در مطالعات مختلفی ارتباط بین درد نوروپاتیک و هیپرآلژزی و چگونگی پاسخ به درمان در خصوص دردهای سوماتیک و التهابی بررسی شده است. با این حال هنوز نحوه پاسخ به محرک درد احشایی در نوروپاتی محیطی و اختلاف احتمالی بین پاسخ جنس های نر و ماده مورد بررسی قرار نگرفته است. لذا در این تحقیق با استفاده از بستن یکطرفه عصب سیاتیک(Partial Sciatic Nerve Ligation: PSNL)، چگونگی پاسخ به دردهای احشایی در موش های سوری نر و ماده مورد بررسی قرار گرفت. جهت انجام این مطالعه موش های سوری نر و ماده آلبینو به سه گروه دست نخوردهcontrol، Shamو PSNLتقسیم شدند. درد احشایی با استفاده از آزمون Writhing پس از تزریق داخل صفاقی اسید استیک 0.6 درصد در گروه کنترل و سپس در هر یک از گروه های Sham و PSNL در روزهای 5، 10، 15، 20 پس از عمل جراحی مورد ارزشیابی قرار گرفت. بدین ترتیب که تعداد انقباضات شکمی به مدت 15 دقیقه پس از تزریق شمارش گردید. نتایج نشان داد که بستن عصب سیاتیک بدون در نظر گرفتن جنس موجب کاهش معنی دار تعداد انقباضات شکمی نسبت به گروه دست نخورده می شود. میانگین تعداد انقباضات شکمی در ماده های PSNL نسبت به ماده های Sham افزایش و در نرهای PSNL نسبت به نرهای Sham کاهش داشت. مقایسه تعداد انقباضات شکمی بین گروه Sham و PSNL به تفکیک روز در نرها کاهش معنی داری در روز بیستم و در ماده ها افزایش معنی داری در همین روز نشان داد. در گروه Sham وگروه دست نخورده علیرغم حساسیت بیشتر ماده ها نسبت به نرها اختلاف معنی داری بین دو جنس مشاهده نشد. در حالیکه در گروه PSNL میانگین تعداد انقباضات در ماده ها به طور معنی داری بیشتر از نرها بود. اما پس از تفکیک روزها اختلاف جنسی در پاسخدهی به درد احشایی فقط در روز بیستم مشاهده شد. مطالعه فوق نشان می دهد که موش های ماده مدل بهتری جهت مطالعه هپیرآلژزی نسبت به درد احشایی می باشند و به نظرمی رسد افزایش پاسخ گویی در ماده ها به علت بروز هیپرآلژزی ثانویه باشد. تفاوت جنسی که نسبت به درد احشایی پس از بستن عصب سیاتیک مشاهده می شود احتمالا مربوط به اثر هورمون های جنسی زنانه در انتقال پیام درد و یا مربوط به تفاوت های ساختاری سیستم اعصاب مرکزی در جنس نر و ماده بوده که منجر به ایجاد هیپرآلژزی ثانویه در ماده ها شده است.
    کلید واژگان: درد نوروپاتیک, درد احشایی, موش سوری, جنس}
  • عباس حق پرست، غلامرضا سپهری، منظومه شمسی میمندی، سودابه نواده خدادادی، نرگس اشرف گنجویی، لعیا اخلاص پور
    سابقه و هدف
    در حیوانات طبیعی آسیب اعصاب محیطی ایجاد درد مزمن نوروپاتی می کند که باعث تشدید پاسخ به محرک های دردزا (Hyperalgesia) و غیر دردزا (Allodynia) می شود که همراه با یک سری تغییرات نئوپلاستیک در سطح نخاع می باشد. با توجه به این که مکانیسم های ایجاد دردهای نوروپاتی تحت تاثیر جنسیت و سطح هورمون های جنسی می باشد، هدف این مطالعه بررسی اثر جنسیت بر روند پیدایش درد نوروپاتیک ناشی از بستن عصب سیاتیک می باشد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه، سه گروه موش سوری نر و سه گروه موش سوری ماده استفاده شدند. گروه اول در هر دو جنس، گروه کنترل بودند که هیچگونه دست کاری در آنها انجام نشد. گروه دوم در هر دو جنس، گروه کاذب (Sham) بودند که در این گروه جراحی انجام می شد؛ ولی عصب سیاتیک بسته نمی شد. گروه سوم در هر دو جنس، گروه Ligated بود. در این گروه، بعد از عمل جراحی، عصب سیاتیک طرف چپ بسته می شد. برای پاسخ دهی به محرک درد حاد، از مدل Tail flick Test استفاده شد. در این مدل، دم حیوان در محل خاصی روی دستگاه مخصوصی قرار داده می شد و به آن محرک حرارتی اعمال می شد. مدت زمانی که طول می کشید تا حیوان دم خود را از حرارت دور نماید (TFL، Tail flick Latency) به عنوان شاخصی از درد در نظر گرفته شد. در گروه اول، فقط یک بار TFL اندازه گیری شد و TFL آنها به عنوان زمان پایه در نظر گرفته شد. تمام حیوانات گروه دوم و سوم، در فواصل زمانی 2، 4، 6، 8، 10، 12، 14، 16، 18 و 20 روز بعد از عمل جراحی در مدل فوق تست شدند و TFL آن اندازه گیری شد.
    یافته ها
    درغیاب صدمه عصبی، موش های سوری نر دست نخورده (TFL=8.4±0.95s) و Sham با (TFL=8.35±0.3s) به محرک دردزای حرارتی سریعتر از موش های ماده کنترل (TFL=8.7±0.99s) و Sham با (TFL=8.9±0.34s) پاسخ دادند. با این وجود هیچگونه تفاوت معنی داری بین دو گروه در هر دو جنس و با یکدیگر وجود نداشت؛ در حالی که در موش های سوری نر و ماده Ligated پردردی حرارتی به طور معنی داری 10 روز پس از بستن عصب سیاتیک ایجاد شد (P<0.01) ولی دوره زمانی پردردی در موش های نر به مدت 6 روز و در موش های ماده بیش از 10 روز ادامه یافت. از طرفی میانگین TFL به طور معنی داری در موش های نر (0.1±s 4.9) بیشتر از موش های ماده (0.17±s 6.8) کاهش یافت (P<0.05).
    نتیجه گیری
    یافته های فوق نشان می دهند که مکانیسم های زیربنایی روند درد مزمن تحت تاثیر جنسیت بوده و شاید مربوط به سطح هورمون های جنسی باشد.
    کلید واژگان: تفاوت جنسی, درد نوروپاتیک, بستن عصب سیاتیک, موش سوری}
    A. Haghparast, Gh. Sepehri, M. Meimandi, S. Khodadadi, N. Ashraf Ganjooe, L. Ekhlaspour
    Introduction
    In normal animals, neuro pathic pai n aris ing from scia tic nerve ligatio n injury ca n res ult in in cr e ase d se ns it ivity to bot h nox ious (hy pe ra lges ia) a nd no n-n o xi o us s t imu li (a llodynia) and are accompanied by a num be r of ne uroplast ic alte rnations at the level of sp ina l cord incl uding upregu lat io n of neurotransmi tte rs including dynorp h in. neu ro pe p t id e Y a nd cholecystokini n. Some research studies have bee n sh own th at the mechanisms underlying ne uropath ic pain pr o ce ssi ng d if fe red as a fu nc t io n o f ge nde r a nd gon ada l hormone status. Howe ve r, th e effe ct of nerve injury o n ac ute no cicep ti on an d se x- re lated di ffcr c nc c s in time-course o f hyperalgesia has not been exte nsive ly stud ied.
    Materials And Methods
    A model of perip he ra l nerve in j u ry was used to st udy gend e r d iffere nces in the progression of chronic co nst ric t io n injury ind uced hype ra lge s ia in male and female mice. Nerve ligati o n injury was pro duced by un ilat eral ligation around th e le ft commo n sciatic nerve. Anima ls we re examined for response to acu te nocicep tio n daily during the thre e postoperative weeks. I n t his regard, the la te ncy o f t ail fli ck response (T F L) wa s me asured in co ntrol gro up and at se t intervals (2, 4, 6, 8, 10, 12, 14, 16, 18 and 20 days af te r sciat ic ligatio n as liga ted or surgery wi t hou t ligati o n as sham gro ups in bo t h sex e s) by us in g a n a ut o ma ted an algesia me ter.
    Results
    In the absence of ne rve inj ury. int act (8.4 ± O.95 Sec) and sham (8. 35 ± 0.3 Se c) males responded fast er tha n control (8.7 ± O.99 Sec) and sham (8. 9 ± O.34 Sec) fema les to a thermal nocice pt ive st imulus. Howeve r. the re were no sign ifica nt differences be tween gro ups and both sexes. Significant hyperalgesia was develo ped in ligat ed male and female mice, as compa re d to co n trol a nd sh am groups, wi th in 10 d ays afte r sc ia tic nerve injury (P< O. OI). Howe ver, it el onga ted for six d ays in ma le s an d more tha t 10 d ays in fema les. On t he other hand, TFL in males (4.9±O.1 Sec) red uced significa ntly (P
  • منظومه شمسی میمندی
    تحقیقات نشان داده است که تحمل حساسیت و آستانه درد در زنان و مردان متفاوت است و این تفاوت تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار دارد. در این تحقیق تاثیر گنادکتومی بر تفاوت جنسی آستانه درد حرارتی توسط آزمون هات پلیت در موش های صحرایی بررسی شد. به این منظور ابتدا زمان عکس العمل در دقایق 0، 15 و 30 ثبت شد. میانگین سه مقدار مذکور به عنوان آستانه حس درد منظور گردید. سپس غدد جنسی حیوان مسدود و پاسخ تاخیری در روزهای 7، 21 و 35 اندازه گیری گردید. نتایج مربوطه بین دو جنس و در هر جنس بین روزها مقایسه شد. نتایج حاکی از عدم وجود تفاوت بین دو جنس در مورد آستانه حس درد قبل از برداشتن غدد جنسی بود. پس از گنادکتومی آستانه حس درد در هر دو جنس کاهش یافت و در روز بیست و یکم به حداقل رسید و مجددا در روز سی و پنجم به مقادیر قبل از گنادکتومی بازگشت. با وجود این که میزان کاهش در نرها بیش از ماده ها بود اما اختلاف معنی داری بین دو جنس مشاهده نشد. کاهش آستانه حس درد در نرها در روزهای هفتم و بیست و یکم با قبل از گنادکتومی معنی دار بود. اما در ماده ها کاهش مذکور از نظر آماری معنی دار نبود. از این رو به نظر می رسد که هورمون های جنسی زنانه بر آستانه حس درد تاثیر ندارند. در حالی که کاهش تستوسترون آستانه حس درد را تحت تاثیر قرار می دهد. از آن جا که این پدیده در رت های نر نیز در دراز مدت از بین رفت می توان نتیجه گرفت که اثرات تحریکی تستوسترون که تا قبل از 21 روز ظاهر می شوند نقش مهم تری نسبت به اثرات ساختاری این هورمون دارند.
    کلید واژگان: آستانه درد حرارتی, برداشتن غدد جنسی, زمان عکس العمل, موش صحرایی}
    Shamsi Meymandi M
    The previous studies have been suggested that tolerance, sensitivity and pain threshold are different between men and women. These differences can be affected by various factors. In this study, the effect of gonadectomy on gender differences in thermal pain threshold was tested by hot plate method in rats. Therefore the reaction time (The delay occurred in response to thermal stimulus) at zero, 15 and 30 minutes was registrated. Mean of those 3 values was respected as thermal pain sense threshold. Then the gonads were occluded and the pain sense threshold at 7th, 21st and 35th days was measured. The results were compared between sexes and also in each sex in different days. The results showed no gender differences before gonadectomy. However after gonadectomy the thermal pain threshold was decreased in both sexes and reached to its minimum value on 21st day an returned to basal value on day 35 in both sexes. Although this reduction was more dominant in males, no significant difference was observed between sexes. Gonadectomy in males caused a significant reduction of pain threshold in 7th and 21st days. Gonadectomy in females had no effect. In conclusion it seems that female sex hormones have no effect on thermal pain threshold, but testosterone was effective. Since pain sense threshold was also returned to basal value in male rats, we concluded that stimulatory effect of testosterone (up to day 21) may be more important than its organizational effect that appear after 30th day.
  • شهریار دبیری، سیمین شمسی میمندی، افشین عبدی راد، تورج رضامیرشکاری، حسین نیک پور، منظومه شمسی میمندی
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال