مهسا عبدالشاه نژاد
-
اهمیت توجه به توسعه پایدار و امنیت زیستی در مناطق تحت تاثیر فاجعه های زیست محیطی هم چون طوفان های گردوغبار، نیاز به روش های نوین برای یافتن راهبردهای مقابله را بیشتر کرده است. بدین منظور تحلیل ساختاری متقاطع، ابزاری کارآمد برای مطالعه رفتار سیستم است. با استناد به نتایج حاصل از تحلیل ساختاری و رویکرد آینده پژوهی می توان راهبردهایی جهت حفظ پایداری در مناطق تحت تاثیر ریسک زیاد گردوغبار ارایه داد. روش این پژوهش باتوجه به هدف آن، از نوع کاربردی و براساس رویکرد آینده پژوهی می باشد. جامعه نمونه پژوهش از 22 نفر از کارشناسان و مدیران مطلع در حوزه امور کشاورزی و گردوغبار تشکیل شده است. براساس اطلاعات جمع آوری شده از مرحله مصاحبه به روش نیمه ساختار یافته، عوامل موثر شناسایی شد. براساس نظر کارشناسان و خبرگان عوامل نهایی استخراج و یک ماتریس 26×26 طراحی شد. سپس ماتریس اثر متقابل تهیه شده، توسط خبرگان امتیازدهی شد. به منظور تعیین عوامل کلیدی موثر بر تاب آوری جوامع کشاورز تحت تاثیر گردوغبار در شهرستان اهواز، رویکرد آینده پژوهی با استفاده از نرم افزار MICMAC در قالب سه گروه مولفه اقتصادی، اجتماعی و طبیعی-فیزیکی براساس 26 شاخص انجام شد. متغیرهای پژوهش در سه طبقه دو وجهی، تنظیمی و مستقل براساس میزان رابطه تاثیرپذیری و تاثیرگذاری شان تقسیم بندی شدند. عوامل کلیدی شامل «تغییر کمیت و کیفیت محصولات کشاورزی، کاهش درآمد و آسیب به سرمایه کشاورزان، تشدید فقر و بیکاری، دسترسی به اعتبارات مالی، معیشت جایگزین و مهاجرت» می باشند. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که سیستم مورد مطالعه از نوع ناپایدار بوده و به منظور اتخاذ تصمیم های مدیریتی و افزایش پایداری نیاز به توسعه راهبردهایی بر مبنای عوامل کلیدی موثر بر تاب آوری کشاورزان می باشد.کلید واژگان: آینده پژوهی, تحلیل ساختاری, گردوغبار, تاب آوری, MICMACThe importance of paying attention to sustainable development and biosafety in areas that effected by an environmental disaster such as dust storms has increased the need for new methods to find coping strategies. For this purpose, cross-structural analysis is an effective tool for studying system behavior. Based on the results of structural analysis and future study approaches, stability strategies can be proposed in the affected area by high-risk dust. The method of the research is according to the applied and future study approach. The sample population of this research was composed of 22 experts and managers in the field of agriculture and dust. Based on collecting data through expert interview and brainstorming method, the effective drivers were identified. According to the opinion of experts, the final drivers were extracted as a 26 × 26 matrix. Then, the cross-impact matrix was scored by experts. To determine the key drivers affecting the resilience of farming communities affected by dust in Ahvaz County, the future research approach was performed using MICMAC software in three groups of economic, social, and natural-physical components and 26 indicators. Research variables were divided into three categories »key, Independent and Regulative« based on the degree of relationship between influence and dependence. Key drivers include »Change of Quality and Quantity of Agricultural Products, Income Risk, Unemployment and Poverty Rise, Access to Financial Credits, Alternative livelihood and Immigration«. The results showed that the system of this study is unstable and in order to make management decisions and increase sustainability, it is necessary to develop strategies based on key drivers affecting farmer’s resilience.Keywords: Future study, STRUCTURE analysis, Dust, Resilience, MICMAC
-
افزایش مسایل محیطزیستی از جمله رخداد توفان گرد و غبار در دهه اخیر موجب نگرانی همگی از جمله برنامهریزان شده است. بدین منظور ارایه روشی برای کنترل و مقابله با آن اهمیت بهسزایی دارد. ارزیابی ریسک به عنوان روش کلیدی و موثر در تهیه برنامهها و اتخاذ راهبردهای مقابله با گرد و غبار به برنامهریزان کمک میکند. بنابراین، شناسایی چارچوبی استاندارد برای یافتن گروههای تابآور و آسیبپذیر مهم است. در این پژوهش، به منظور ارایه چارچوب متناسب با ارزیابی ریسک گرد و غبار، در ابتدا مبانی نظری آسیبپذیری، سازگاری و تابآوری مورد بررسی قرار گرفت، سپس ابزارهای ارزیابی تابآوری اولویتبندی شدند. جامعه آماری این پژوهش کارشناسان و متخصصان مرتبط در این زمینه میباشند و برای ارزیابی ابزارها، از روش تاپسیس استفاده شده است. نتایج به دست آمده از این بررسی نشان میدهد که چارچوب CoBRA نسبت به سایر ابزارها براساس پنج معیار، دسترسی به داده پایه، قابلیت کمی و کیفی بودن مدل، در برگرفتن پنج سرمایه پایه، مقیاس مکانی و زمانی مختلف و حد آستانه، در اولویت است. این چارچوب میتواند مبنای اصلی برای تعیین چارچوب مفهومی قرار بگیرد، چراکه در آن سرمایههای اجتماعی، انسانی، فیزیکی و طبیعی مدنظر میباشد، همچنین میزان آسیبپذیری براساس ظرفیت سازگاری، حساسیت و در معرض قرار گرفتن و میزان تابآوری براساس منابع فیزیکی، انسانی، مالی، طبیعی و اجتماعی برآورد شده است. چارچوب مفهومی و نتایج ارایه شده در این پژوهش میتواند مبنایی برای ارزیابی ریسک گردوغبار در منطقههای زیرتاثیر این پدیده باشد.
کلید واژگان: آسیب پذیری, ابزار, تاب آوری, ظرفیت سازگاری, گرد و غبارStrategic Research Journal of Agricultural Sciences and Natural Resources, Volume:5 Issue: 1, 2020, P 33In last decade, increasing of environmental issues such as the occurrence dust storms, have caused concern among planners. To this purpose, it is important to provide a method for control and combat with it .Therefore, Risk assessment can help planners as a key and effective way of preparing programs and adopting dust management strategies. Therefore, it is necessary to identify a standard framework for finding resilient and vulnerable groups. In order to provide an appropriate framework to the dust risk assessment, first the theoretical foundations of vulnerability, adaptability and resilience was investigated, then Resilience assessment tools were prioritized. The statistical population of this research are experts and relevant specialist and for the evaluation of tools, the TOPSIS method has been used. The results of this study show that the CoBRA framework is priority to other tools based on five criteria (access to data source, quantification and qualification potential, including five basic capitals, different spatial and temporal scales and threshold. Therefore, CoBRA is the main basis for the conceptual framework of this study. Because it involves Social, human, physical and natural capitals, Also the degree of vulnerability based on adaptive capacity, sensitivity and exposure and the degree of resilience based on physical, human, financial, natural and social resources are estimated. The conceptual framework and results presented in this study could be the basis for assessing dust risk in the affected areas.
Keywords: Adaptive capacity, Dust, Resilience, Tool, Vulnerability -
رشد فعالیت های صنعتی طی 200 سال گذشته در دنیا منجر به افزایش بی سابقه غلظت گازهای گلخانه ای در اتمسفر و افزایش دما در لایه های پایین اتمسفر شده است. بی نظمی در وضعیت بارندگی ها، خشکسالی ها و بیابان زایی در نقاط مختلف دنیا در ارتباط با چنین تغییرات اقلیمی مرتبط دانسته شده است. از آنجایی که پدیده بیابان زایی به عنوان یکی از بارزترین وجوه تخریب منابع طبیعی در جهان مطرح شده است، در این پژوهش با بررسی روند گذشته و حال وضعیت بیابان زایی، شرایط آینده در قالب پنج بازه زمانی 1367-1358، 1387-1358، 1420-1391، 1450-1421 و 1480-1451 با بهره گیری از مدل تعیین شدت بیابان زایی IMDPA تعیین شد. برای هر کدام از معیارهای مورد نظر (اقلیم و زمین شناسی-ژئومورفولوژی) با توجه به شرایط منطقه، چند شاخص انتخاب شد. ابتدا دما و بارش گذشته مورد بررسی قرار گرفت و سپس پیش بینی تغییرات اقلیم در آینده با استفاده از دو مدل اقلیمی HADCM3 و GFDL2.1 و سه سناریوی A2، B1 و A1B از سری مدل های گردش عمومی جو و ریز مقیاس نمایی برای داده های آینده صورت گرفت. سپس، نقشه کاربری اراضی در دو دوره 1365 و 1389 در چهار طبقه تهیه شد و به عنوان ورودی مدل زنجیره ای مارکوف برای پیش بینی تغییرات کاربری آینده در سه دوره 1419، 1449 و 1479 استفاده شد. نتایج به دست آمده نشان می دهد که میزان شدت بیابان زایی در طول زمان تغییر کرده که این تغییرات از طبقه کم به متوسط و طبقه متوسط به شدید متفاوت بوده، با مقایسه دوره های مختلف می توان بیان کرد که بیابان زایی در طول زمان افزایش پیدا کرده است. زیرا تغییر از طبقه ای به طبقه دیگر صورت گرفته، بیابان زایی پیشروی خواهد داشت. همچنین، روند اهمیت شاخص های اقلیمی در آینده به سمت استمرار بیشتر خشکسالی خواهد بود.کلید واژگان: گازهای گلخانه ای, شاخص, مدل زنجیره ای مارکوف, معیار, IMDPAGreenhouse gases have continued to increase in the atmosphere. This is largely due to industrial activities. The warming effect of greenhouse gas, increased over the last 200 years, due to carbon dioxide; hence the temperature of the lower levels of atmosphere will be increased. The climate change across the world resulted in an increased drought; disturbance in rainfall as well as desertification. Desertification has been caused by a variety of factors such as climate change. It is a significant natural resources problem. The aim of this study was to evaluate the desertification during five periods (1978-1987, 1978-2007, 2012-2041, 2042-2071, and 2072-2101) during the last, present, and future, using IMDPA model as well as climate and geology-geomorphology criteria. For each criterion, some indexes were selected, using area condition. First, air temperature and precipitation during the previous time was evaluated. Then, the climate change was estimated using two climatic models of HADCM3 and GFDL2.1 and three scenarios of A2, B1 and A1B of GCM as well as small scale exponentially. The land use map for four classes in two periods (1986 and 2010) was prepared and used for input data to the Markov chain for estimating future land changes through the three periods (1419, 1449, and 1479). Results were used as the land use index for working unit in geology-geomorphology criterion. It was assumed that the tolerance of stone to the erosion and slope of maps were constants. Hence, this criterion was studied during five periods. Results showed that the intensity of desertification was increased during the time.Keywords: Criteria, Greenhouse gases, Index, IMDPA, Markov chain model
-
اثر فعالیتهای انسان بر کاربری اراضی و سیمای سرزمین و اثرات متعاقب آن بر محیط طبیعی همواره مورد توجه بوده است. بنابراین آگاهی از این تغییرات به منظور برنامهریزی پایدار سرزمین مهم است. در این پژوهش به منظور بررسی روند تغییرات و تهیه نقشههای پوشش، از تصاویر ماهوارهای سنجنده TM در سال 1990، سنجنده +ETM در سال 2002، سنجنده OLI لندست 8 در سال 2013 استفاده شد. مراحل اجرایی شامل تجزیه وتحلیل گرادیان ساختار کاربری اراضی در طول هشت جهت جغرافیایی، برای سنجههای مساحت کلاس (CA)، تعداد لکه (NP)، متوسط اندازه لکه (MPS) در هفت طبقه کاربری بیشهزار (جنگل کم تراکم و باغ)، پهنه آبی، کشاورزی، رهاشده، مرتع، شهری و تپه ماسهای است. نتایج نشان داد که کاربری اراضی بیشه زار، شهری و تپه های ماسه ای دارای روند افزایشی درحالی که کاربری اراضی بایر (رهاشده) دارای روند کاهشی بوده است. نتایج حاصل از تحلیل تغییر گرادیان در هشت جهت جغرافیایی در منطقه نشان داد که بیش ترین تغییرات در غرب و مرکز منطقه بوده است. هم چنین تحلیل بررسی نرخ تغییرات سنجهها نشان داد که در دوره زمانی (2002-1990) کاربری مرتع، بایر (رهاشده) و شهری، در دوره زمانی(2013-2002) کاربری بیشهزار، کشاورزی و شهری و در دوره زمانی(2013-1990) کاربری مرتع، بیشه زار و شهری بیش ترین تغییرات را داشتهاند. بنابراین با توجه به این که بخشی از جنبه های تغییر کاربری اراضی به جنبه های انسانی بستگی دارد، می توان از ارتباط بین این شاخص های کمی برای تعیین سطح پایداری و هم چنین روند آتی تغییر کاربری برای مشخص کردن مناطق بحرانی تحت تاثیر استفاده کرد. در این رابطه سنجه های مساحت لکه، تعداد لکه و متوسط اندازه لکه نیز به عنوان شاخص های کلیدی در بحث پایش تغییرات کاربری اراضی و تغییر چیدمان سیمای سرزمین می باشند.
کلید واژگان: کاربری اراضی, سنجه سیمای سرزمین, مرتع, تپه ماسه ای, اراضی رها شدهThe effects of human activities on the land use and landscape and its subsequent effects on the natural environment have always been considered. Therefore, to have a sustainable landscape planning, knowing about such changes would be essential. Satellite images of TM sensor in 1990, ETM+ Sensor in 2002 as well as OLI Landsat 8 in 2013 were used to investigate the trend of changes and preparation of cover maps. The executive phase of the study included the analysis of the gradient of land use structure in eight geographical directions for class area (CA), number of patch (NP), and mean patch size (MPS) in seven classes such as woodland) low-density forest and garden), water zone, agriculture, bare land, rangeland, urban and sand dunes. The results showed that the land use of woodland, urban, and sand dunes had an increasing trend, while the bare land showed a decreasing trend. The results of gradient analysis of land use structure in eight geographical directions indicated that the most changes were in the west and center of the region. Based on the analysis of changes rate of metrics, the most changes were recorded for rangeland, bare land, and urban during 1990 to 2002; the woodland, agriculture, and urban during 2002 to 2013; and rangeland, woodland and urban during 1990 to 2013. Therefore, given that some aspects of land use change depend on human aspects, the relationship between these quantitative indicators can be used to determine the sustainability level as well as the future trend of land use change to identify the critical affected areas. Metrics of area, number of patches and mean patch size were recognized as the important indices in discussions of monitoring land use and mosaic changes.
Keywords: Land use, landscape metrics, Sand dunes, bare land -
مطالعات کیفیت خاک در شناسایی اثرات مدیریت های مختلف در عرصه های کشاورزی و منابع طبیعی ازجمله تخریب مرتع و جنگل ها و احیای اراضی از اهمیت زیادی برخوردار است. در این پژوهش شاخص کیفیت خاک در دو عمق خاک و شش کاربری اراضی مختلف منطقه شهریار استان تهران با استفاده از تغییرهای فیزیکی و شیمیایی و آنالیز چند متغیره بدست آمد، بدین منظور کاربری اراضی مرتعی(طبیعی، قرق، تحت چرا) و زراعت آبی (باغ پسته، زراعت یونجه و گندم) به روش تصادفی - سیستماتیک از دو عمق 15-0 و 30-15 سانتی متری نمونه برداری شد و برخی از ویژگی های فیزیکی و شیمیایی خاک اندازه گیری شدند. تحلیل آماری خصوصیات خاک در عمق 15-0 سانتی متری باعث ایجاد 5 فاکتور موثر با مقادیر ویژه بیش از یک شد: فاکتور1- شوری خاک، فاکتور2- عناصر غذایی، فاکتور3- بافت خاک، فاکتور4- فسفر خاک و فاکتور5- رطوبت خاک می باشد. مطالعات نشان داد فاکتور 1 مهم ترین عامل برای ارزیابی کیفیت خاک و پتاسیم خاک مهم ترین خصوصیت خاک در تعیین کیفیت خاک در عمق 15-0 سانتی متری می باشد. همچنین در عمق 30-15 سانتی متری نیز 4 فاکتور موثر با مقادیر ویژه بیش از یک حاصل شد: فاکتور1- شوری خاک، فاکتور2- رطوبت خاک ، فاکتور3- بافت خاک، فاکتور4- فسفر خاک می باشد که فاکتور 1 مهم ترین عامل و SAR و EC مهم ترین خصوصیت خاک در تعیین کیفیت خاک در عمق 30-15 سانتی متری می باشد. درمجموع می توان استنباط کرد که فاکتور شوری خاک مهم ترین عامل در ارزیابی کیفیت خاک در کاربری های مختلف اراضی منطقه مورد مطالعه هستند.کلید واژگان: کاربری اراضی, ارزیابی کیفیت خاک, شاخص های فیزیکی و شیمایی, تحلیل آماریThe study of soil quality is important to identify the different management effects on natural resources and agricultural farmland. In this research soil quality index was evaluated in two depth of six land use of Shahryar region through physical and chemical attributes and multi variate data analysis. For this purpose six different land uses/management were selected including rangelands (wild, exclosure and, grazing) and agriculture (Pistachio garden, alfalfa and wheat cultivation). A systematic-random strategy was carried at 0-15 cm and 15-30 cm depth by and soil properties were measured in the laboratory (98 samples). The soil attributes include: texture, bulk density, water holding capacity, permanent wilting point, field capacity, electrical conductivity, pH, organic carbon, total N, lime, P, K, Na, K and SAR. Statistical analysis shows that, soil properties were grouped into five significant factors for the 0-15 cm depth as: 1-soil salinity, 2- soil nutrients, 3-soil texture, 4- soil phosphor and 5-soil humidity. Factor 1 was known as the most dominant and potassium element (K) contributed the largest factor loading. In 15-30 cm depth, four significant factors were identified (1) salinity; 2) humidity; 3) texture and 4) phosphor). While, in15-30 cm depth, factor 1 was distinguished as the most dominant and SAR and Ec known as the most effective variables for soil attribute. Generally, results indicated that soil salinity factor was the most important factor for soil quality assessment.Keywords: Land use, Soil quality assessment, Chemical, physical properties, Statistical analysis
-
دستیابی به مدیریت جامع منابع طبیعی بطور اصولی نیازمند ارتباط موثر و هماهنگ، همکاری و هم افزایی دست اندرکاران متعددی است که وظایف مشترک ولی متمایز دارند. بدین لحاظ شالوده مدیریت جامع، با تمرکزگرایی و اعمال روش مدیریت از بالا به پایین سازگار نیست. هدف این تحقیق تحلیل شبکه و انسجام سازمانی دست اندرکاران بخش منابع طبیعی در استان سمنان می باشد. در این تحقیق، روابط سازمان های موجود در شبکه بر اساس بررسی فرایند انتقال اطلاعات و همکاری بین سازمانی و با استفاده از روش کمی تحلیل شبکه اجتماعی و استفاده از شاخص های سطح کلان و میانی شبکه نهادی شامل اندازه شبکه، تراکم، میزان دوسویگی پیوندها و تمرکز در سطح کلان و شاخص مرکز- پیرامون در سطح میانی مورد بررسی قرار گرفته است. پایش سیاستی که در عنوان این مقاله مورد تاکید قرار گرفته است، اشاره به این سئوال دارد که سیاست های مدیریت جامع منابع طبیعی که دست کم در طول برنامه های چهارم و پنجم توسعه در دستور کار سیاست گذاران و متولیان بخش منابع طبیعی کشور بوده، تا چه میزان محقق شده است. بدین ترتیب در این مقاله سعی شده است تا به سئوال فوق به صورت کمی و با استناد به نتایج شاخص های تحلیل ساختاری شبکه دست اندرکاران بخش منابع طبیعی در منطقه مورد مطالعه پاسخ داده شود. بر اساس نتایج این تحقیق میزان انسجام نهادی 40 درصد (ضعیف) و میزان پایداری شبکه نهادی بر اساس شاخص دوسویگی نیز در حد 67/46 درصد (متوسط) می باشد. بررسی شاخص مرکز- پیرامون نیز نشان داد که میزان تراکم شبکه نهادی استان سمنان در زیرگروه کنشگران مرکزی 77 درصد و در زیرگروه کنشگران پیرامونی 25 درصد است. نتایج به دست آمده ضمن تعیین ظرفیت های موجود برای اعمال مدیریت جامع منابع طبیعی، ضرورت کاهش تمرکز در شبکه و تقویت روابط بین دست اندرکاران متعدد این بخش را آشکار می سازد.کلید واژگان: انسجام نهادی, تحلیل شبکه, تمرکززدایی, مدیریت جامع منابع طبیعی, استان سمنانAchieving integrated natural resource management fundamentally needs effective and coordinated relationship, collaboration, and synergy among various actors who have common but different responsibilities. In this sense, the foundation of comprehensive and integrated management is not compatible with centralization and top-down strategies. The aim of this paper is analysis of network and organizational cohesion of natural resources stakeholders in Semnan province. In this study, relations of existing organizations within the network have been investigated based on inter-organizational information transfer and collaboration through social network analysis method and applying macro-level and middle indexes of institutional network including; the network size, density, ties reciprocity, and centralization at macro-level and core-periphery index at middle level. Policy monitoring emphasized in present papers title refers to this question that how successfully natural resource integrated management policies have been realized at least within the fourth and fifth development programs. Therefore, present study is an attempt to address this question quantitatively and relying on the results of indexes of structural analysis of natural resource stakeholders network in the pilot area. The results of this study indicate that institutional cohesion is 40 percent (poor) and sustainability of institutional network based on reciprocity is about 47 percent (medium). Additionally the core-periphery index showed that the density of institutional network of Semnan province in core actors subgroup is 77 percent and in periphery actors subgroup is 25 percent. Research findings identify existing capacities for applyin integrated natural resources management and reveal the necessity of reducing network centralization and strengthening the relationship among various stakeholders of this section.Keywords: Organizational cohesion, network analysis, decentralization, integrated natural resources management, Semnan province
-
فرسایش خاک توسط باد زمانی رخ می دهد که سرعت باد از آستانه فرسایش خاک بیشتر باشد و سطح خاک با گیاهان، باقیمانده آنها، زبری های سطح (ناهمواری های سطح) خاک یا موانع دیگر حفاظت نشده باشد. با توجه به لزوم برآورد مقدار فرسایش برای برنامه ریزی حفاظت خاک تا کنون روش ها و مدل های مختلفی برای برآورد آن ارائه شده است. در این پژوهش مقدار فرسایش و رسوبدهی واحدکاری مختلف (اراضی شوره زار و پف کرده، کشاورزی، تاغ زار، فرسایش یافته مارنی) با بهره گیری از دو مدل RWEQ و IRIFR مورد بررسی قرار گرفت. بررسی خروجی های دو مدل نشان داد که روند کلی فرسایش های اندازه گیری شده در رخساره های مورد بررسی به طور تقریبی یکسان است (در رخساره اراضی شوره زار بیشترین و اراضی کشاورزی (گندم) کمترین)، اما مقادیر عددی فرسایش خاک در مدل RWEQ در بعضی رخساره ها از مدل IRIFR کمتر و در برخی دیگر بیشتر بود. این امر به علت تفاوت های موجود در فن آوری براورد فرسایش بادی در مدل می باشد. همچنین مقدار فرسایش میانگین در سطح کل منطقه بر پایه مدل RWEQ مقدار ton/ha/Y7/15 و طبقه ((III-II برآورد شد. بررسی های انجام شده در رخساره های مختلف با مدل IRIFR نشان داد که به غیر از رخساره های تاغ زار عدم وجود پوشش گیاهی بیشترین عامل تاثیرگذار فرسایش در سایر رخساره ها می باشد. نتایج نشان دهنده این است که استفاده از مدل RWEQ می تواند با توجه به شرایط کمبود داده ها، به ویژه داده های بادسنجی موجود در ایران، برای برآورد کمی فرسایش و پایش سالانه و ماهانه و پیش بینی نقش تغییر پوشش و مدیریت اراضی بر فرسایش بادی مناسبتر از IRIFR باشد.کلید واژگان: مدلRWEQ, مدیریت اراضی, فرسایش بادی, مکرش, اریفرIf the wind speed got faster than soil erosion threshold and soil surface with plants, residuals and surface roughness are protected, then the process will lead to wind erosion. The necessity of estimation of erosion in soil protection planning is important issue and there are different methods for estimation of erosion which have presented in current study. The rate of erosion and sedimentation of different work units (salty pan land, puffy land, arable and reforested saxual and eroded marls) were analyzed via IRIFR and RWEQ. Comparing of the results of two models showed that the general trend of erosion on studied faces was nearly the same (i.e. it was maximum in salty pan land faces while minimum in wheat farm lands) but numeral values of wind erosion in RWED model in some faces were less than the results of IRIFR and in others were higher. This different is mainly due to the technological variation in wind erosion calculation by the models. Based on RWEQ model, the average range of wind erosion in whole area was 15.7ton/ha/Y (class II-III). Assessments of different landscapes via IRIFR model showed that except saxual faces, lack of vegetation was the most effective reason on wind erosion of the landscapes. Also, the results showed that in case of shortage of data, especially for wind data in Iran, using of RWED model in order to assess the quantity of wind erosion and annual and monthly monitoring will be suitable.Keywords: RWEQ model, Land management, Wind erosion, IRIFR
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.