فهرست مطالب نازنین رضایی
-
مجله پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تبریز، سال چهل و دوم شماره 6 (پیاپی 150، بهمن و اسفند 1399)، صص 764 -772زمینه
نوروپاتی محیطی از جمله عوارض شایع بیماری دیابت است که میتواند منجر به اختلال در شاخصهای کنترل پاسچر شود. هدف از این مطالعه، بررسی تاثیر دوازده هفته تمرین مقاومتی بر تعادل، احتمال سقوط و توزیع فشار کف پا در زنان دیابتی نوع 2 مبتلا به نوروپاتی محیطی بود.
روشکار:در یک کارآزمایی بالینی 30 بیمار مبتلا به نوروپاتی محیطی دیابت نوع 2 پس از تایید وجود نوروپاتی دیابتی توسط پزشک متخصص به دو گروه تجربی (15 نفر) و کنترل (15 نفر) تقسیم شدند. گروه تجربی در یک برنامه تمرینی مقاومتی دایرهای به مدت 12 هفته، سه جلسه در هفته و با شدت 60-50% یک تکرار بیشینه شرکت کردند. تعادل دینامیک و استاتیک، کنترل پاسچر و احتمال سقوط قبل و بعد از مداخله ورزشی اندازهگیری شد. دادهها با استفاده از روشهای آماری پارامتریک با سطح معنیداری P>0.05 تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها:تعادل ایستا و پویا در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل به طور معنیداری بهبود یافت (P=0.0001). همچنین، شاخص احتمال سقوط در گروه تجربی بعد از 12هفته تمرین مقاومتی به طور معنیداری کاهش یافت (P=0.0001). با اینحال در شاخص توزیع فشار کف پا تغییر معنیداری پس از مداخله مشاهده نشد (P>0.05).
نتیجهگیری:تمرین دایرهای در بهبود تعادل و کاهش خطر سقوط افراد مبتلا به نوروپاتی محیطی دیابتی موثر بود. بنابراین، این نوع تمرینات به عنوان یک مداخله غیر دارویی ایمن و موثر جهت بهبود تعادل، راه رفتن و پیشگیری از سقوط و زمین خوردن در کنار سایر مداخلات درمانی برای این افراد توصیه شود.
کلید واژگان: پلی نوروپاتی دیابتی, تمرین قدرتی, تعادل, سقوط}BackgroundPeripheral neuropathy is a common complication of diabetes which can lead to impaired postural control. The aim of the present study was to investigate the effect of 12-week resistance training on balance, risk of falling and distribution of foot pressure in diabetic women with peripheral neuropathy.
MethodsIn a randomized clinical trial, 30 women with type 2 diabetes and diagnosed with peripheral neuropathy were randomly assigned into experimental (n=15) and control (n=15) groups. The experimental group underwent a circuit resistance training program with 50 of one-maximum repetition, 3 -sessions per week over 12 weeks. Before and following the experimental period static and dynamic balance, posture control and risk of falling were assessed.
ResultsStatic and dynamic balance indices improved following the exercise intervention (P=0.0001). Moreover, risk of falling index decreased in the experimental group compared to control condition (P=0.0001). However, foot pressure distribution was unchanged following exercise intervention (P>0.05).
ConclusionCircuit training improved balance and risk of falling in diabetic patients with peripheral neuropathy. Therefore, they are suggested to include circuit training as a safe non-pharmacological intervention to improve balance and walking and to prevent falling.
Keywords: Diabetic Polyneuropathy, Strength Training, Balance, Falling} -
مجله غدد درون ریز و متابولیسم ایران، سال بیست و دوم شماره 1 (پیاپی 109، فروردین و اردیبهشت 1399)، صص 52 -61مقدمه
بیماری دیابت یک بیماری متابولیک است که تعداد مبتلایان به آن در حال افزایش است. به همین دلیل، شناسایی عوامل مرتبط با این بیماری از اهمیت ویژه برخوردار است. هدف از مطالعه حاضر، تعیین ارتباط بین ناامنی غذایی، عوامل روانی و حمایت اجتماعی با دیابت بارداری در زنان باردار استان ایلام می باشد.
مواد و روش هادر مطالعه مقطعی حاضر 734 زن باردار با سن حاملگی 28-24 هفته انتخاب شدند. نمونه گیری در سال 1395 (از فروردین تا آذر ماه) در مراکز بهداشتی استان ایلام به روش خوشه ای انجام شد. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه های دموگرافیک و مامایی، وضعیت اقتصادی و اجتماعی، استرس، اضطراب و افسردگی، خشونت خانگی، حمایت اجتماعی و ناامنی غذایی بود. آنالیز داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 16 و روش های آماری توصیفی و تحلیلی (رگرسیون لجستیک تک متغیره و چندمتغیره) انجام گردید.
یافته هاابتلا به دیابت بارداری در آزمودنی ها برابر با 9/8 درصد بود. ناامنی غذایی در 35/1 درصد آنان گزارش شد و فراوانی استرس، اضطراب و افسردگی در بین شرکت کنندگان به ترتیب برابر با 61/1 ،63/4 و 62/8 درصد بود. دویست و پنجاه و یک نفر (34/2 درصد) از نمونه ها نیز دارای حمایت اجتماعی بالایی بودند. بعد از کنترل اثرات متغیرهای دموگرافیک، مامایی و تاثیر سایر متغیرهای مستقل، نتایج آنالیز رگرسیون چندمتغیره بین ناامنی غذایی، عوامل روانی و حمایت اجتماعی در دو گروه ارتباط معنی داری نشان نداد (0/05<p).
نتیجه گیریدیابت بارداری از شیوع بالایی در بین زنان باردار استان ایلام برخوردار است. در این مطالعه بین ناامنی غذایی، عوامل روانی و حمایت اجتماعی با دیابت بارداری، ارتباطی دیده نشد. با توجه به کم بودن تعداد مطالعات در این زمینه، انجام مطالعات بیشتر برای اثبات ارتباط نیاز است.
کلید واژگان: ناامنی غذایی, عوامل روانی, استرس, اضطراب, افسردگی, حمایت اجتماعی, دیابت بارداری}IntroductionDiabetes is a metabolic disease with an increasing prevalence. Therefore, it is important to identify the factors associated with this disease. This study aimed to determine the association of food insecurity, psychological factors, and social support with gestational diabetes in pregnant women in Ilam Province, Iran.
Materials and MethodsIn this cross-sectional study, a total of 734 pregnant women at the gestational age of 24-28 weeks were selected. Sampling was performed in March-November 2016 in health centers of Ilam Province by cluster sampling method. The data collection tools included the demographic and midwifery, economic and social status, stress, anxiety, depression, domestic violence, social support, and food insecurity questionnaires. Data analysis was performed in SPSS version 16, using descriptive and analytical methods (single and multiple logistic regression analyses).
ResultsOverall, 9.8% of the subjects had gestational diabetes, and 35.1% reported food insecurity. The study of stress, anxiety, and depression showed mild stress (61.1%), mild anxiety (63.4%), and mild depression (62.8%) in the majority of subjects. Also, 251 (34.2%) subjects had high social support. After controlling for the effects of midwifery factors, demographic characteristics, and other independent variables, the results of multivariate regression analysis did not indicate any significant difference in terms of food insecurity, psychological factors, and social support between the two groups (P<0.05).
ConclusionAlthough gestational diabetes is very common, there was no significant association between gestational diabetes and food insecurity, psychological factors, and social support. Considering the small number of studies in this field, further research is needed to confirm this relationship.
Keywords: Food insecurity, Psychological factors, Stress, Anxiety, Depression, Social support, Gestational diabetes} -
زمینه
نوروپاتی محیطی از عوارض شایع دیابت است که منجر به علایم بالینی و تضعیف کیفیت زندگی بیماران می شود. هدف از این مطالعه، بررسی تاثیر تمرین مقاومتی بر علایم بالینی و شاخص های کیفیت خواب، کیفیت زندگی و خستگی در بیماران مبتلا به نورپاتی محیطی دیابت نوع 2 بود.
مواد و روش هادر این مطالعه کارآزمایی بالینی 30 بیمار مبتلا به نوروپاتی محیطی دیابت نوع 2 بصورت تصادفی در دو گروه تجربی و کنترل قرار گرفتند. گروه تجربی سه جلسه در هفته برنامه تمرین مقاومتی شامل 11 حرکت با 80-50 درصد یک تکرار بیشینه، 3-1 ست برای هر حرکت به مدت 12 هفته انجام دادند. قبل و بعد از دوره مداخله علایم بالینی نوروپاتی (امتیاز نوروپاتی دیابتی میشیگان) شاخص های کیفیت زندگی (پرسشنامه کیفیت زندگی 36 سوالی)، کیفیت خواب (پرسشنامه کیفیت خواب پیتزبورگ) و خستگی (پرسشنامه استاندارد سنجش خستگی) ارزیابی شده و نمونه های خون جمع آوری شد. داده های به دست آمده با استفاده از آزمون های تی وابسته و مستقل در سطح معنی داری 05/0 تحلیل شدند.
یافتهنتایج حاکی از بهبود معنی دار علایم بالینی نوروپاتی محیطی (MDNS) در گروه تجربی در مقایسه به گروه کنترل بود (05/0>P). همچنین، سطح گلوکز ناشتا و هموگلوبین A1C بعد از مداخله کاهش معناداری را نشان داد (05/0>P). علاوه براین، کیفیت زندگی، کیفیت خواب و شاخص خستگی در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل به صورت معناداری بهبود پیدا کرد (05/0>P).
نتیجه گیریبا توجه به نتایج این مطالعه به نظر می رسدتمرینات مقاومتی مداخله مناسبی برای مقابله با علایم مرتبط با نوروپاتی محیطی دیابت و بهبود کیفیت زندگی در این بیماران است.
کلید واژگان: نوروپاتی محیطی, تمرین قدرتی, کیفیت زندگی, کیفیت خواب, خستگی}BackgroundPeripheral neuropathy is a common complication of diabetes leading to clinical symptoms and diminished quality of life. The aim of the present study was to investigate the effect of resistance training on clinical symptoms and quality of life in type-2 diabetic men with peripheral neuropathy.
Materials and methodsIn this clinical trial 30 diabetic patients with peripheral neuropathy randomized to the experimental or placebo groups. The experimental group underwent a resistance training program over with the frequency of 3 sessions per week, at the intensity of 50-80% one repetition maximum, 1-3 sets for each exercise over 12 weeks. Before and after the experimental period clinical symptoms of neuropathy (Michigan Diabetic Neuropathy Score), quality of life (SF-36), quality of sleep (Pittsburgh Sleep Quality Index) and fatigue (Multidimensional Fatigue Inventory) were assessed and blood samples were collected. Data were analyzed using paired and independent t-test at significance level of 0.05.
ResultsMDNS improved significantly in the experimental group compared to the control group (p < 0.05). Moreover, fasting glucose and HbA1c significantly decreased following exercise intervention (p < 0.05). In addition, quality of life, quality of sleep and fatigue index improved in the experimental group (p < 0.05).
ConclusionBased on the results of the present study, resistance training seems to be a proper intervention to improve clinical symptoms of diabetic peripheral neuropathy and quality of life in this population.
Keywords: Peripheral neuropathy. Strength training, Quality of Life, Quality of sleep, fatigue} -
مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان، سال بیست و چهارم شماره 1 (پیاپی 99، فروردین و اردیبهشت 1398)، صص 98 -111زمینه و هدفکم کاری مادرزادی تیروئید یک بیماری اندوکرین بوده و از علل اصلی عقب ماندگی ذهنی در نوزادان به شمار می رود. عوامل ژنتیکی، محیطی و جغرافیایی در ابتلا به این بیماری دخیل می باشند. با توجه به اینکه تا کنون مطالعه ای در زمینه کم کاری مادرزادی تیروئید در استان ایلام صورت نگرفته است، مطالعه حاضر با هدف برآورد میزان بروز و ارتباط عوامل اقلیمی با ابتلا به کم کاری مادرزادی تیروئید در استان انجام شد.روش بررسیمطالعه حاضر یک مطالعه توصیفی-تحلیلی جهت بررسی میزان بروز و توزیع جغرافیایی کم کاری مادرزادی تیروئید در نوزادان متولد شده در استان ایلام از ابتدای سال 1385 تا پایان سال 1395 می باشد. بر این اساس کلیه نوزادانی که طی سال های مذکور توسط آزمایشگاه های رفرانس در مرکز بهداشت شهرستان های استان با استفاده از نمونه پاشنه پا در 3 تا 5 روزگی مورد غربالگری کم کاری مادرزادی تیروئید قرار گرفته بودند و نتایج آنها به معاونت بهداشتی دانشگاه پزشکی ایلام ارسال شده بود مورد بررسی قرار گرفتند. جهت بررسی توزیع جغرافیایی از نرم افزار ArcGIS (ver 10.3) و جهت بررسی ارتباط عوامل جغرافیایی با بروز کم کاری مادرزادی تیروئید از آزمون آماری رگرسیون پواسون و نمودار پراکنش استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها توسط نرم افزار SPSS16 انجام شد.یافته هابر اساس یافته های حاصل از غربالگری 106900 نوزاد متولد شده در استان ایلام، میزان بروز کم کاری مادرزادی تیروئید در کل نوزادان 2/61 در 1000 تولد زنده، در نوزادان پسر 2/7 در 1000 تولد زنده و در نوزادان دختر 2/48 در 1000 تولد زنده برآورد شد. نوزادان پسر 55/4% و نوزادان دختر 44/6% از بیماران را تشکیل داده بودند. بین میانگین بارش سالیانه، و پوشش گیاهی با ابتلا به کم کاری مادرزادی تیروئید ارتباط آماری معنی داری مشاهده شد (0/05>p). اما بین میانگین دمای سالیانه، تابش نور خورشید و رطوبت نسبی با ابتلا به بیماری ارتباط آماری معنی داری مشاهده نشد (0.05<p).نتیجه گیریبر اساس یافته های مطالعه حاضر استان ایلام از مناطق با بروز بالای کم کاری مادرزادی تیروئید در کشور می باشد. در این استان شهرستان های آبدانان و ایلام دارای بیشترین میزان بروز بوده و جزء کانون های پر خطر بیماری می باشند در نتیجه مسئولین می بایست برنامه ریزی مناسبی در جهت کنترل و کاهش بروز بیماری در استان اتخاذ نمایند. همچنین در بین عوامل جغرافیایی میانگین بارش سالیانه، پوشش گیاهی و تابش نور خورشید در ارتباط با ابتلا به کم کاری مادرزادی تیروئید بودند.کلید واژگان: بروز, پراکندگی جغرافیایی, کم کاری مادرزادی تیروئید, نوزادان}Scientific Journal of Kurdistan University of Medical Sciences, Volume:24 Issue: 1, 2019, PP 98 -111Background and AimCongenital hypothyroidism is an endocrine disorder and is one of the main causes of mental retardation in the newborns. Genetic, environmental and geographical factors are associated with the disease. This study aimed to evaluate the incidence rate and correlation of geographical factors with congenital hypothyroidism in Ilam Province.Materials and MethodsThis study was a descriptive analytical study and evaluated the incidence rate and geographical distribution of congenital hypothyroidism in the newborns in Ilam Province from the beginning of 2006 to the end of 2016. We studied the results of heel samples of the newborns between 3 to 5 days of age who had been screened for congenital hypothyroidism in the referral laboratories of the health centers of the health department of the Ilam University of Medical Sciences in all cities of Ilam Province. We used ArcGIS (ver 10.3) software for evaluation of geographical distribution. Statistical tests of Poisson regression and scatter plot were used to investigate the relationship between geographical factors and the incidence rate of congenital hypothyroidism. Data analysis was performed by use of SPSS 16 software.ResultsBased on the findings of the screening of 106900 newborns born in Ilam Province, the incidence of congenital hypothyroidism in this study was 2.61 in 1000 live births (2.7 male newborns / 1000 live births, and 2.48 female newborns / 1000 live births). Among all the patients 55.4% were male and 44.6% were female. There was a significant correlation between the mean annual rainfall and herbal coverage with congenital hypothyroidism (p0.05).ConclusionBased on the findings of this study, incidence of congenital hypothyroidism is high in Ilam Province. Abdanan and Ilam cities had the highest incidence rates of hypothyroidism and are among the high risk hotspots of the disease. As a result, authorities should take appropriate measures in order to control and reduce the incidence of this disease in the province. Also, among the geographical factors, the mean annual rainfall, herbal coverage and sunlight were associated with congenital hypothyroidism.Keywords: Incidence, Geographical distribution, Congenital hypothyroidism, Newborn}
-
مقدمهسلول های بنیادی به آن دسته از سلول های بدن اطلاق می شود که هنوز تمایز نیافته و دارای قدرت خود تکثیری بوده و قابلیت تمایز و تبدیل به انواع دیگر سلول های بدن را دارند. با توجه به اهمیت و حساسیت باروری در جوامع بشری و تلاش جهت چاره جویی برای کاهش اختلالات باروری در مردان و زنان، مطالعه مروری حاضر با هدف بررسی کاربرد سلول های بنیادی در درمان اختلالات تولیدمثلی زنان و مردان انجام شد.روش کاردر این مطالعه مروری، اطلاعات مربوط به کاربرد سلول های بنیادی در درمان اختلالات تولید مثلی مردان و زنان از پایگاه های اطلاعاتی نظیر SID، Magiran، PubMed، Irandoc، Iranmedx Scopus، Google Scholar و web of science با استفاده از کلید واژه های فارسی: سلول های بنیادی، اختلالات تولیدمثلی، مردان و زنان و کلید واژه های انگلیسی women، reproductive disordersmen، stem cell و infertility بدون محدودیت زمانی جستجو شد. تجزیه و تحلیل داده ها به صورت کیفی انجام شد. در نهایت برای تنظیم مقاله از 48 مقاله به زبان فارسی و انگلیسی استفاده گردید.یافته هااستفاده از سلول های بنیادی تخمدان و رحم و سلول های بنیادی اسپرماتوگونیال در درمان ناباروری ناشی از شیمی درمانی، بیماری های اتوایمیون، بیماری های مرتبط با کروموزوم X، خطرات محیطی، اندومتریوز نوجوانی یا کیست های تخمدانی و کانسرهای تخمدانی قبل از یائسگی، حفظ باروری، پیشگیری از انتقال بیماری های ژنتیکی از کاربردهای سلول های بنیادی در علوم پزشکی می باشد که تعدادی از آنها در حیوانات و انسان و تعدادی دیگر فقط در حیوانات مورد بررسی و تایید قرار گرفته است.نتیجه گیریسلول های بنیادی می توانند در درمان اختلالات تولیدمثلی زنان و مردان کاربردهای بسیاری داشته باشند، حال آنکه در مسیر استفاده از سلول های بنیادی در نمونه های انسانی چالش های تکنیکی و اخلاقی وجود دارد که نیازمند تامل بیشتری می باشد.کلید واژگان: حفظ باروری, ناباروری, سلول های بنیادی, زنان, مردان}IntroductionStem cells refer to those body's cells which are still undifferentiated and have proliferative power and the ability to differentiate into other types of cells in the body. Considering the importance and sensitivity of fertility in human societies and efforts to search for a solution to reduce fertility disorders in men and women, this review study was performed with aim to evaluate the application of stem cells in the treatment of reproductive disorders in women and men.MethodsIn this review study, the information on the use of stem cells in the treatment of reproductive disorders in men and women was searched in databases such as SID, Magiran, PubMed, Irandoc, Iranmedx Scopus, Google scholar, web of science using the keywords of stem cells, infertility, reproductive disorders, men and women without time limitation. Data analysis was carried out qualitatively. Finally, 48 papers in English and Persian were used for the regulation of the article.ResultsThe ovarian and uterine stem cells and Spermatogonial stem cells in the treatment of infertility caused by chemotherapy, autoimmune diseases, diseases associated with X chromosome, environmental hazards, adolescence endometriosis or ovarian cysts and ovarian cancer before menopause, fertility preservation, prevention of transmission of genetic diseases are from the application of stem cells in medical sciences that some of them has been reviewed and approved in animals and humans, and some only in animals.ConclusionStem cells can be used in the treatment of reproductive disorders in women and men; however there are technical and ethical challenges in the use of stem cells in human samples which need more contemplation.Keywords: Fertility preservation, Infertility, Men, Stem cells, Women oil, Iranian Traditional Medicine}
-
مقدمهاپی زیاتومی، شایع ترین عمل جراحی در مامایی است که مانند هر زخم دیگری می تواند دچار عفونت یا تاخیر در ترمیم شود. گیاه تشنه داری به صورت سنتی در التیام زخم مورد استفاده قرار می گیرد، لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر گیاه تشنه داری بر بهبود زخم اپی زیاتومی در زنان نخست زا انجام شد.روش کاراین مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده سه سوکور در سال 94-1393 بر روی 80 زن نخست زا مراجعه کننده به بیمارستان گنجویان شهرستان دزفول انجام شد. افراد به دو گروه 40 نفری شاهد و دارونما تقسیم شدند. پس از زایمان و انجام اپی زیاتومی، مادران به مدت 10 شب و شبی یک بار، یک بند انگشت از کرم تجویز شده را در ناحیه بخیه ها استفاده کردند. ابزارها شامل پرسشنامه اطلاعات فردی و مامایی و فرم مقیاس ریدا بود. ارزیابی بهبود زخم با استفاده از مقیاس ریدا در روز پنجم، روز دهم و بیست یکم پس از زایمان انجام شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 21) و آزمون های توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و تحلیلی (من ویتنی و تی تست) انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.یافته هادر روزهای پنجم، دهم و بیست و یکم پس از زایمان، اختلاف معنی داری بین میانگین نمره متغیرهای قرمزی، ادم و نمره کل در دو گروه وجود داشت. همچنین، میانگین نمره ریدا در گروه دارو، در روز پنجم 7/1±43/4، روز دهم 9/1±28/2 و بیست و یکم 5/1±66/0 بود، ولی در گروه دارونما در روزهای پنجم، دهم و بیست و یکم به ترتیب 3/2±51/5، 9/1±05/3 و 6/1±35/1 بود که بین دو گروه از نظر بهبودی زخم اختلاف معنی داری وجود داشت (05/0p<).نتیجه گیریگیاه تشنه داری در بهبود بهتر و سریع تر زخم اپی زیاتومی موثر می باشد، بنابراین می توان از آن به عنوان تسریع کننده بهبود زخم اپی زیاتومی استفاده کرد.کلید واژگان: اپی زیاتومی, بهبود زخم, تشنه داری, زنان, نخست زا}IntroductionEpisiotomy is the most common surgery in gynecology which can cause infection or delay in wound healing like as any other wound. Scrophularia striata extract has been traditionally used for wound healing. Therefore, this study was performed with aim to investigate the effect of Scrophularia striata plant on episiotomy wound healing in primiparous women.MethodsThis three-blind randomized clinical trial was conducted on 80 primiparous women referred to Ganjavian hospital of Dezful in 2014-2015. The subjects were divided to two groups of case and placebo (40 subjects in each two groups). After delivery and episiotomy, the mothers used a knuckle of prescribed cream in their sutures area once a night for 10 nights. Tools consisted of demographic and midwifery information questionnaire, REEDA scale form. Assessment of wound healing was performed using REEDA scale at 5th, 10th and 21th day days after delivery. Data was analyzed with SPSS software (version 21) and descriptive statistics (mean and standard deviation) and analytical (Mann-Whitney and t-test). PResultsOn days 5, 10 and 21 postpartum, a significant difference was found between the mean score of erythema, edema and total scores in the two groups. Also, in case group, the mean of REEDA scores were 4.43±1.7 at 5th day, 2.28±1.9 at 10th day and 0.66±1.5 at 21th day of postpartum, but in placebo group, it was 5.51±2.3 at 5th day, 3.05±1.9 at 10th day and 1.35±1.6 at 21th day of postpartum that two groups had significant difference in terms of wound healing (PConclusionScrophularia striata plant is effective on better and faster healing of episiotomy wound, so it can be used to accelerate episiotomy wound healing.Keywords: Episiotomy, Primiparous, Scrophularia striata, Women, Wound healing}
-
مقدمهیکی از شاخص های مهم برای انجام برنامه ریزی های مربوط به سلامت جوامع، میزان و علل مرگ و میر در آن جوامع است. هدف از انجام مطالعه حاضر، بررسی علل و روند 5 ساله مرگ و میر استان ایلام در محدوده سال 86 تا 90 بود.روش هاپژوهش حاضر، یک مطالعه مقطعی- توصیفی- تحلیلی بود که بر روی داده های ثبت شده مرگ استان ایلام به تفکیک در مناطق شهری و روستایی از سال 86 تا90 انجام شد. داده های مورد نیاز مطالعه توسط یک فرم محقق ساخته از اطلاعات جمع آوری شده توسط واحدهای گسترش و آمار مرکز بهداشت استان (سیستم ثبت مرگ) و نیز از آمارهای مرگ اعلام شده توسط سازمان ثبت احوال استان جمع آوری شده و مهم ترین علل مرگ به تفکیک استخراج گردید.یافته هامیزان مرگ در مناطق شهری و روستایی استان به ترتیب در سال 86، 3/3 و 2/5 در هزار و در سال 90 در حدود 6/4 و 6/3 در هزار گزارش شد. همچنین، میزان مرگ و میر در زنان طی این سال ها از 1/3 به 6/3 و در مردان از 8/4 به 9/4 رسید. بیشترین تعداد مرگ و میر در مناطق شهری و روستایی در گروه سنی 70 سال به بالا و بیشترین علت مرگ در استان، بیماری های قلبی و عروقی بود.نتیجه گیرینتایج حاصل از مطالعه نشان داد که به ترتیب داخل شهر و روستا در سال 86، با 9/43 درصد و 36 درصد و در سال 90، با 9/52 درصد و 1/39 درصد ناشی از بیماری های قلبی و عروقی بود. در طی سال های مورد بررسی 86 تا 90، سیر مرگ به علت بیماری های قلبی- عروقی افزایش، سرطان ها کاهش، سوانح و حوادث دارای نوسان بوده و در مجموع تا حدودی کاهش، خودکشی تا حدودی کاهش، کهولت کاهش و سایر موارد نیز به طور تقریبی ثابت بود. از آن جا که ابتلا به این دسته از بیماری ها تا حدود زیادی وابسته به سبک زندگی است، به نظر می رسد که انجام برنامه ریزی لازم از طریق وضع قوانین و مقررات و نیز آموزش در خصوص عوامل خطرساز سلامت نظیر استعمال دخانیات، بی تحرکی، رژیم غذایی نامناسب، اضطراب و... در راستای بهبود سبک زندگی افراد، زمینه کاهش این دسته از بیماری ها را فراهم می سازد.کلید واژگان: علل مرگ و میر, روند مرگ و میر, استان ایلام}BackgroundOne of the most important health indicators is the death rates. In fact, death data by age and sex are the main inputs to measure the health status of the community and with other epidemiological information, they are stone of economic and social decision making. Aim of this study was to investigate the causes and the 5-year trend of mortality from 2007 to 2011.MethodsThis study is a cross-sectional study that was conducted on the death death of Ilam province by urban and rural areas from 2007 to 2011. Is done, the data collected by the costructed form.
Findings: The results of this study showed that The mortality rate respectively in urban and rural areas of Ilam province in 2007 years, 3.3 and 5.2 and about 4.6 and 3.6 per thousand was reported in 2011 years, The mortality rate of women during these years from 3.1 to 3.6 and from 4.8 to 4.9 in the men reached. The highest number of deaths in urban and rural areas in the age group 70 years and older. In all the years of study in cardiovascular disease is the largest cause of death.ConclusionThe results of this study showed that respectively, in urban and rural areas, 43/9 percent and 36 percent in year 2011, 52/9 and 39/1 percent percent is caused by cardiovascular diseases. During the study period 86 to 90, trend of mortality due to: cardiovascular diseases increased, cancers decreased, accidents have decreased somewhat fluctuating but overall, somewhat lower suicide; reduce aging and other cases were almost constant. Given that the incidence of this disease is largely dependent on life style, It seems planning to improve lifestyles through education and laws and regulations on risk factors such as smoking, lack of exercise, diet, stress, and sonon provide basis for reducing these diseases.Keywords: Cause of mortality, trend of mortality, Ilam province} -
مقدمهخونریزی پس از زایمان از مهم ترین عوارض زایمانی است. اداره فعال مرحله سوم زایمان خطر خونریزی پس از زایمان را کاهش می دهد، لذا مطالعه حاضر با هدف تاثیر دکستروز بر طول مرحله سوم زایمان انجام شد.روش کاراین مطالعه کارآزمایی بالینی در سال 92-1391 بر روی 120 زن باردار مراجعه کننده به زایشگاه بیمارستان شهید مصطفی خمینی شهر ایلام انجام شد. افراد به روش نمونه گیری آسان انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه دکستروز و اکسی توسین قرار گرفتند. پس از خروج جنین در گروه دکستروز تزریق آهسته داخل وریدی 200 سی سی دکستروز 10% و در گروه اکسی توسین از 20 واحد اکسی توسین در 1000 میلی لیتر سرم رینگر به صورت انفوزیون وریدی استفاده شد. سپس طول مرحله سوم زایمان بر حسب دقیقه ثبت شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمون های کای اسکوئر و تی مستقل انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.یافته هاهر دو گروه از نظر ویژگی های مادری و نوزادی یکسان بودند. میانگین طول مرحله سوم زایمان در گروه دکستروز (28/1±11/5 دقیقه) به صورت معناداری کمتر از گروه اکسی توسین (14/1±86/7 دقیقه) بود (001/0=p). در هیچ یک از دو گروه، موردی از احتباس جفتی یا نیاز به خروج دستی جفت مشاهده نشد.نتیجه گیریاداره فعال مرحله سوم زایمان با تجویز دکستروز 10% به عنوان یک روش غیرتهاجمی می تواند طول مرحله سوم زایمان را کاهش دهد.کلید واژگان: اداره فعال, دکستروز 10%, زایمان طبیعی, مرحله سوم زایمان}IntroductionPostpartum hemorrhage (PPH) is a major complication of delivery. Active management of third stage of labor decreases the risk of postpartum hemorrhage. This study was to assess the effect of dextrose on third stage of vaginal delivery.MethodsThis clinical trial study was performed on 120 pregnant women referred to maternity ward of Shahid Mustafa Khomeini Hospital in Ilam between 2012 and 2013. The subjects were selected by convenience sampling and were randomly assigned to two groups of dextrose and oxytocin. After fetus expolsion, the dextrose group received 200 cc dextrose 10 % and oxytocin group received 20 units oxytocin per 1000 ml serum ringer by intravenus infusion. Then, the length of third stage of labor was recorded in minute. Data were analyzed using SPSS software (version 16) and independent t-test and Chi-square. PResultsTwo groups were similar in maternal and neonatal characteristics. Mean length of third stage of labor in dextrose group (5.11±1.28 min) was significantly shorter than oxytocin group (7.86±1.14 min) (P=0.001). There was no case of placental retention or need for manual removal of placenta in both groups.ConclusionActive management of third stage of labor with administration of dextrose 10% as noninvasive method can significantly reduce the duration of the third stage of labor.Keywords: Active management, Dextrose 10%, Normal vaginal delivery, Oxytocin, Third stage of labor}
-
این آزمایش در سال زراعی 90- 1389 به صورت کرت های خرد شده در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در ایستگاه تحقیقات کشاورزی بایع کلاء (نکاء) اجرا شد. عامل اصلی دور آبیاری شامل 1I، 2 I، 3I و 4 I(به ترتیب 75، 100، 125 و 150 میلی متر تبخیر تجمعی از تشت تبخیر) و عامل فرعی نیتروژن معادل صفر،200 و 400 کیلوگرم اوره در هکتار بود. نتایج نشان داد بیشترین عملکرد علوفه تر در هکتار با مصرف 184 کیلوگرم نیتروژن با میانگین 71230 کیلوگرم در هکتار به دست آمد، اما بیشترین عملکرد علوفه خشک در هکتار به ترتیب با 75 و 125 میلی متر تبخیر از تشت تبخیر به ترتیب 19030 و 17810 کیلوگرم در هکتار حاصل شد. حداکثر کارآیی مصرف آب ماده خشک با دور آبیاری 125 میلی متر تبخیر از تشت تبخیر برابر 37/15 کیلوگرم بر متر مکعب حاصل گردید. بیشترین عملکرد علوفه تر و دانه در هکتار، عملکرد علوفه تر و دانه نسبت به آبیاری+ میزان بارندگی تحت اثر متقابل دور آبیاری و کود نیتروژن برای تیمارهای با دورآبیاری 125 و 150 میلی متر تبخیر از تشت تبخیر و با مصرف 184 کیلوگرم نیتروژن در هکتار به تر تیب برابر 79200، 13000 کیلوگرم در هکتار، 34/67 و 44/12% و همچنین بیشترین و کمترین شاخص بهره وری آب آبیاری تحت اثر متقابل دور آبیاری و کود نیتروژن برای تیمارهای با دور آبیاری 125 و 75 میلی متر تبخیر از تشت تبخیر و با مصرف 184 کیلوگرم نیتروژن در هکتار به ترتیب برابر 42/18 و 97/6 کیلوگرم ماده خشک بر متر مکعب به دست آمد.
کلید واژگان: ذرت, راندمان و کارآیی مصرف آب, شاخص بهره وری آب آبیاری} -
زمینه و هدفمهر و موم تاجی به اندازه کیفیت درمان ریشه در موفقیت درمان اهمیت دارد. بنابراین هدف از این مطالعه، مقایسه ریزنشت تاجی کانال های پر شده با رزیلون و گوتاپرکا با سد تاجی گلاس آینومر می باشد.روش بررسیدر این مطالعه تجربی، تاج 64 دندان پره مولر تک کانال انسان از CEJ قطع شد. کانال ها با فایل چرخشی Protaper آماده شدند. دندانها به طور تصادفی به چهار گروه آزمایشی (14= n) و دو گروه کنترل مثبت و منفی (8= n) تقسیم گردیدند. نمونه های گروه های آزمایش با گوتاپرکا (گروه 1 و2) یا رزیلون (گروه 3 و4) به روش فشردن جانبی پر شدند. نمونه های گروه کنترل منفی پر و تمام سطوح دندانها با موم چسب مهر و موم گردید. نمونه های گروه کنترل مثبت بدون سیلر پر شدند. سد تاجی گلاس آینومر در مدخل کانال های گروه های 2و4 قرار داده شد. ریزنشت باکتری انتروکوکوس فکالیس به مدت نود روز بررسی گردید. برای تحلیل داده ها از آزمون Chi-square، Log-Rank و Tukey استفاده شد.یافته هامیزان ریزنشت در گروه های دارای سد تاجی کمتر بود، هر چند تفاوت معنی داری وجود نداشت (05/0< P). زمان بروز ریزنشت در گروه گوتاپرکا/سدتاجی و رزیلون/سدتاجی به طور معنی داری به ترتیب کمتر از گروه های گوتاپرکا و رزیلون به تنهایی بود. (03/0= P)نتیجه گیریتحت شرایط این مطالعه در تمام گروه ها ریزنشت دیده شد اما گلاس آینومر می تواند به عنوان سد موثری مطرح باشد.کلید واژگان: نشت باکتریایی, رزیلون, گوتاپرکا, سد تاجی}Background And AimCoronal seal is as important as the quality of root canal therapy in treatment success. This study aimed to compare the coronal microleakage of canals filled with Resilon and gutta percha with a glass ionomer coronal barrier.Materials And MethodsIn this experimental study، the crowns of 64 single-rooted human premolar teeth were cut at the level of CEJ. Root canals were prepared using rotary ProTaper files. The teeth were randomly divided into 4 experimental groups (n=14) and 2 positive and negative control groups (n=8). Root canals of experimental group specimens were filled with gutta percha (groups 1 and 2) or Resilon (groups 3 and 4) using lateral condensation technique. The roots of negative control specimens were filled and all teeth surfaces were sealed with sticky wax. Root canals of positive controls were filled without the application of sealer. Glass ionomer coronal barrier was placed at the orifices in groups 2 and 4. Microleakage of Streptococcus faecalis was evaluated during 90 days. Data were analyzed using Chi square، Log-Rank and Tukey’s tests.ResultsThe degree of microleakage was less in groups with GI coronal barrier. However، this difference was not statistically significant (P>0. 05). Time to microleakage in gutta percha+ coronal barrier and Resilon+ coronal barrier groups was significantly less than that in gutta percha and Resilon groups، respectively (P=0. 03).ConclusionWithin the limitations of this study، microleakage occurred in all groups but glass ionomer acted as an effective barrier.Keywords: Bacterial microleakage, Resilon, Gutta percha, Coronal barrier}
-
نشریه پرستاری ایران، پیاپی 85 (دی 1392)، صص 35 -43زمینه و هدفمناسب بودن مشاوره تنظیم خانواده جهت انتخاب آگاهانه و استفاده صحیح و مسئولانه از روش های پیشگیری از بارداری نقش بسیار مهمی ایفا می کند. موانع فرهنگی-مذهبی می تواند در مشاوره تنظیم خانواده اثر گذار باشد. پژوهش حاضر با هدف مقایسه دیدگاه مدیران، کارکنان و مددجویان در زمینه موانع فرهنگی و مذهبی مشاوره تنظیم خانواده انجام شد.روش بررسیاین مطالعه توصیفی مقایسه ای به صورت مقطعی، تک مرحله ای و سه گروهی با مشارکت 295 نفر شامل 59 نفر از مدیران، 110 نفر از کارکنان و 126 نفر از مددجویان در مراکز بهداشتی-درمانی شهر اصفهان در سال 1391 انجام گردید. نمونه گیری در مدیران و کارکنان به روش سرشماری و در مددجویان به روش تصادفی ساده بود. ابزارگردآوری اطلاعات، پرسشنامه ای محقق ساخته بوده که در دو بخش ویژگی های فردی-باروری و سنجش دیدگاه طراحی شد. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات از روش های آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار، فراوانی نسبی و مطلق) و استنباطی (آنالیز واریانس یک طرفه) در SPSS نسخه 19 استفاده گردید.یافته هااختلاف معنی داری بین میانگین نمره دیدگاه مدیران، کارکنان و مددجویان در زمینه موانع فرهنگی و مذهبی مشاوره تنظیم خانواده مشاهده شد (001/. > P).
نتیجه گیری کلی: نتایج این مطالعه نشانگر تفاوت در دیدگاه سه گروه مورد بررسی بود؛ بطوریکه مددجویان این موانع را کم رنگ تر و کم اثرتر از ارایه دهندگان در مشاوره تنظیم خانواده گزارش کردند. بنابراین لزوم برنامه ریزی جهت برگزاری جلساتی با حضور همزمان سه گروه جهت شناسایی دغدغه هایی که عملکرد هر کدام از این افراد را در زمینه برنامه ریزی و اجرای صحیح مشاوره تنظیم خانواده تحت تاثیر قرار می دهد احساس می شود.
کلید واژگان: تنظیم خانواده, مشاوره, موانع, فرهنگ و مذهب}Background and AimAppropriate family planning counseling for informed choice, and the right and responsible use of contraceptive methods is very important. Cultural -religious barriers can have an effect on family planning counseling. The aim of study was comparing managers’, staff’ and clients’ viewpoints about cultural - religious barriers in family planning counseling in health care centers of Isfahan in 2012.Material and MethodsThis is a cross-sectional one-step three-group comparative descriptive study conducted on 295 subjects including 59 managers, 110 staff and 126 clients in health care centers of Isfahan in 2012. The Managers and staff were selected by census and the clients were recruited through simple random sampling. The data collection tool was a researcher made questionnaire including two sections of fertility and personal characteristics, and measurement of viewpoints. Data was analyzed by descriptive and inferential statistical tests (one-way ANOVA) using SPSS-PC (v.19).ResultsThe findings showed a significant difference between mean scores of viewpoints in three groups of managers, staff and clients concerning cultural -religious barriers of family planning counseling (p<0.001).ConclusionThe results pointed to a difference among the viewpoints of the three groups, as though the clients considered cultural -religious barriers less prominent and less effective compared to other groups. Therefore, it is necessary to launch group discussion sessions with attendance of the three groups with the aim of investigation of problems which would have affected the performance of the participants in the field of planning and running correct family planning counseling.Keywords: Family planning, Counseling, Barriers, Culture, Religion} -
تجربه های آزمایش های میدانی صورت گرفته در کشورهایی مانند آمریکا و کره جنوبی تاثیر بر مثبت به کارگیری یک لایه خرده لاستیک به عنوان زیر بالاست را در کاهش ارتعاشات محیطی منتشره ناشی از عبور قطار نشان داده است. ولی در این مطالعات در خصوص محدوده موثر فرکانسی و میزان کاهش سرعت ارتعاشات محیطی اختلاف نظر وجود دارد. از این رو در تحقیق حاضر با استفاده از کوپلاژ موجود در آزمایشگاه روسازی دانشکده مهندسی راه آهن و با استفاده از تجهیزات آزمایش ضربه- پاسخ، رفتار دینامیکی خط بالاستی در دو حالت با و بدون لایه خرده لاستیک به عنوان لایه زیرین بالاست، مورد ارزیابی قرار گرفته است. برای این منظور با تحریک ریل، بالاست و تراورس در نقاط مختلف نمونه آزمایشگاهی میزان سرعت ارتعاشات در فواصل مشخصی از محور خط ارزیابی و نتایج در قالب نمودارهای سرعت- زمان، سرعت- فاصله و سرعت- فرکانس نسبت به نقطه تحریک ارایه شده است. تحلیل های صورت گرفته از برداشت های آزمایش ها در محدوده فرکانسی 0 الی 500 هرتز، کاهش 17 تا 46 دسی بل را برای اعمال ضربه روی بالاست نشان داده که این مقدار برای اعمال ضربه روی تراورس و ریل به ترتیب بین 6 تا 32 دسی بل و 6 تا 47 دسی بل می باشد. نتایج ارزیابی کلی از نتایج آزمایش های صورت گرفته مبین آن است که لایه خرده لاستیک با محدوده دانه بندی 5 تا 50 میلی متر و به ضخامت 20 سانتی متر، به میزان 6 الی 47 دسی بل در ارتعاشات محدوده فرکانسی 32 تا 250 هرتز کاهش ایجاد کرده است.
کلید واژگان: خرده لاستیک, کاهش ارتعاشات ریلی, سرعت ارتعاشات, فرکانس عملکرد, دسی بل ارتعاشات}Field studies in many countries like USA and South Korea confirms the acceptable performance of TDA material as sub-ballast layer on reducing the train induced vibrations. However, comparing the achieved results in the mentioned studies shows some differences in the exact range of TDA performance frequency in vibration reduction. So in this study, dynamic behaviour of ballasted track with and without TDA as sub-ballast layer was evaluated with using impulse-response (IR) test equipment’s. For this purpose a prototype of ballasted track with and without TDA layer was established and many IR tests were carried out. The impact was imposed on the track by using a 93.5 kg falling hammer and the vertical particle velocity were monitored in the points located in the vicinity of the track by using Geophone. Depending on the position of impact, results were shown in three different kinds of velocity-time, velocity-distance and velocity-frequency curves. Processing the obtained results reveals the TDA efficiency in vibration reduction in the range of 0-500 Hz. The reduction magnitude varies between 17 to 46 dB when the impact imposed on ballast while it varies in the range of 6 to 32 and 6 to 47 when impact location were on sleeper and rail, respectively. As a result of this experimental study, TDA with particle size of 5 to 50 mm with 20 cm thickness creates 6 to 47 dB reduction in vibrations with frequency range of 32 to 250 Hz.Keywords: TDA, Vibration Reduction on Track, Vibration's Velocity, Performance Frequency, db in Vibrations} -
مقدمهمطالعاتی در زمینه عملکرد جنسی زنان یائسه انجام گرفته است. با وجود این، علی رغم اهمیت تعیین عوامل پیشگویی کننده عملکرد جنسی در کمک به انجام برنامه ریزی و مداخلات لازم در راستای ارتقاء سطح سلامت جنسی، مطالعات در این زمینه بسیار محدود می باشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین عملکرد جنسی زنان یائسه و عوامل پیشگویی کننده آن در شهر ایلام انجام شد.روش کاراین مطالعه توصیفی- همبستگی در تیر 1390 در شهر ایلام بر روی 400 زن یائسه همسردار با محدوده سنی 59-50 سال که حداقل 12 ماه و حداکثر 10 سال از قطع قاعدگی آنان گذشته بود، در 80 خوشه انتخاب شده به صورت تصادفی، انجام شد. عملکرد جنسی زنان از طریق مصاحبه در منزل توسط یک پرسشگر زن با استفاده از پرسشنامه مک کوی مورد بررسی قرار گرفت. جهت تعیین ارتباط بین متغیرهای فردی و باروری با عملکرد جنسی از آزمون های تی دانشجویی و رگرسیون خطی در نرم افزار SPSS (نسخه 18) استفاده شد. p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.یافته ها77 (19%) اظهار داشتند رابطه جنسی در یک ماه گذشته نداشتند. میانگین ± انحراف معیار امتیاز کلی عملکرد جنسی 29 ± 53 از محدوده امتیاز قابل کسب 100-0 و امتیاز ابعاد علاقه مندی جنسی، رضایتمندی، لیز شدن، ارگاسم و موارد مرتبط با همسر به ترتیب 27 ± 43، 26 ±50، 33 ± 52، 39 ± 50 و 29 ± 69 بود. بر اساس نتایج رگرسیون خطی میانگین امتیاز کلی عملکرد جنسی افراد دارای علائم وازوموتور (001/0>p)، بی اختیاری ادرار (001/0>p)، بیماری های مزمن (01/0=p)، گروه سنی 59-55 سال (01/0=p)، دارای سابقه طلاق یا مرگ همسر قبلی (04/0=p) و افراد دارای درآمد خانوار ناکافی (01/0=p) به طور معنی داری پایین تر بود. علائم وازوموتور و بی اختیاری ادراری و بالا بودن سن با کلیه پنج بعد و سایر عوامل با 3-4 بعد از ابعاد عملکرد جنسی همبستگی معنی داری داشتند (05/0>p). مدت زمان از شروع قطع قاعدگی، تحصیلات و شغل زن با هیچکدام از ابعاد عملکرد جنسی همبستگی معنی داری نداشت (05/0نتیجه گیریمشکلات جنسی از جمله نبود روابط جنسی شایع بود. وجود علائم وازوموتور، ابتلاء به بیماری های مزمن، بی اختیاری ادراری، وجود سابقه طلاق یا مرگ همسر قبلی و عدم برخورداری از درآمد کافی خانوار از عوامل پیشگویی کننده ضعف عملکرد جنسی زنان یائسه می باشند.
کلید واژگان: عملکرد جنسی, یائسگی, عوامل پیشگویی کننده, مک کوی}IntroductionThere have been some studies on sexual function of postmenopausal women. However، studies about its predictors are very limited. Due to the importance of this subject in health promotion، this study aimed to assess sexual function and its predictive factors in postmenopausal women living in Ilam، Iran.MethodsIn this descriptive-correlational study، 400 postmenopausal married women who aged 50-59 years old and lived in Ilam، 2011، were studied in 80 randomly selected clusters. The participants were interviewed by a female interviewer using McCoy female sexuality questionnaire (MFSQ). Data was analyzed by student''s t-test and linear regression analysis in SPSS software version 18.Results77 (19%) reported no sexual relation in the past month. Mean (standard deviation) scores of total sexual function was 53±29 from possible range score of 0 to 100، and in dimensions of sexual interest، satisfaction، vaginal lubrication، orgasm and sex partner were 43±27، 50±26، 52±33، 50±39 and 69±29، respectively. Based on the results of linear regression analysis، women with vasomotor symptoms (p<0. 001)، urine incontinence (p<0. 001)، chronic diseases (p=0. 01)، or insufficient family income (p=0. 01)، aged 55-59 (p=0. 01) and a history of divorce or death of a spouse (p=0. 04) and insufficient income (p=0. 01) had significantly lower score in total sexual function. Vasomotor symptoms، urine incontinence and aging were associated with all the 5 dimensions and the others were associated with 3-4 of the dimensions (p<0. 05). Education and occupation and duration of menopause were associated with none of the dimensions، as well as with total sexual function score (p>0. 05).ConclusionSexual problems including no sexual relations were common among the women. Having vasomotor symptoms، urine incontinence، chronic diseases، a history of divorce or death of a spouse and insufficient income were predictors of low sexual function.Keywords: McCoy, Menopause, Predictive factors, Sexual function}
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.