به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

نسرین اسدی

  • زهرا هاشمی، محمدجواد شیخ مظفری*، آزما پوترا، مرضیه صادقیان، نسرین اسدی، سعید احمدی، معصومه علی دوستی
    مقدمه

    با وجود اینکه پنل های میکروسوراخدار (MPP) به عنوان نسل جدیدی از جاذب های صوتی و جایگزینی موثر برای جاذب های الیافی معرفی می شوند، این فناوری همچنان با چالش هایی مواجه است. مهم ترین ضعف این پنل ها، پهنای باند جذب محدود آنهاست که عمدتا در اطراف فرکانس طبیعی متمرکز است. این محدودیت باعث می شود که MPP ها نتوانند به طور موثری طیف وسیعی از فرکانس ها را پوشش دهند، که این امر کارایی آنها را در کاربردهای مختلف کاهش می دهد. در نتیجه، بهینه سازی طراحی این پنل ها برای بهبود عملکرد جذب در گستره وسیع تری از فرکانس ها، به یکی از اهداف اصلی تحقیقات در این حوزه تبدیل شده است

    روش کار

    در این مطالعه از روش سطح پاسخ (RSM) با رویکرد طراحی مرکب مرکزی (CCD) و نرم افزار Design Expert برای تعیین میانگین ضریب جذب نرمال در محدوده فرکانسی 125 تا 2500 هرتز استفاده شد. همچنین شبیه سازی های عددی به روش اجزاء محدود (FEM) برای اعتبارسنجی نتایج RSM انجام گرفت. پس از بهینه سازی، یک جاذب MPP طراحی، ساخته و ضریب جذب نرمال آن با استفاده از لوله امپدانس اندازه گیری شد. مدل تئوریک مدار معادل (ECM) نیز برای پیش بینی ضریب جذب نرمال برای MPP ساخته شده استفاده شد.  

    یافته ها

    فرایند بهینه سازی نشان داد که با تنظیم قطر سوراخ ها، درصد تخلخل و عمق حفره هوایی پشت پنل به ترتیب بر روی 0.3 میلی متر، 2.5% و 25 میلی متر، حداکثر جذب در محدوده فرکانسی مورد نظر حاصل می شود. تحت این شرایط بهینه، میانگین ضریب جذب با پیش بینی های RSM در شبیه سازی های عددی، تئوریک و آزمایشگاهی هماهنگی نزدیک داشت و بهبود چشمگیری به میزان 13.8% نسبت به MPP غیر بهینه شده نشان داد.

    نتیجه گیری

    این مطالعه کارایی و اثربخشی استفاده از RSM را برای ارزیابی پارامترهای مختلف موثر بر عملکرد MPP به نمایش گذاشت. همچنین مدل عددی FEM و مدل تئوریک ECM همبستگی قابل توجهی با نتایج لوله امپدانس نشان دادند و به عنوان جایگزین های مقرون به صرفه و قابل اعتماد برای روش های آزمایشگاهی سنتی پیشنهاد می شوند. این مدل ها سطح توافق قابل قبولی با نتایج تجربی ارائه دادند و پتانسیل خود را در کاربردهای عملی تایید کردند.

    کلید واژگان: کنترل صدا, جاذب میکروسوراخدار, بهینه سازی, RSM, FEM, ECM
    Zahra Hashemi, Mohammadjavad Sheikhmozafari*, Azma Putra, Marzie Sadeghian, Nasrin Asadi, Saeid Ahmadi, Masoumeh Alidostie
    Introduction

    Microperforated panels (MPPs), often considered as potential replacements for fiber absorbers, have a significant limitation in their absorption bandwidth, particularly around the natural frequency. This study aims to address this challenge by focusing on the optimization and modeling of sound absorption in a manufactured MPP.

    Material and Methods

    The study employed Response Surface Methodology (RSM) with a Central Composite Design (CCD) approach using Design Expert software to determine the average normal absorption coefficient within the frequency range of 125 to 2500 Hz. Numerical simulations using the Finite Element Method (FEM) were conducted to validate the RSM findings. An MPP absorber was then designed, manufactured, and evaluated for its normal absorption coefficient using an impedance tube. Additionally, a theoretical Equivalent Circuit Model (ECM) was utilized to predict the normal absorption coefficient for the manufactured MPP.

    Results

    The optimization process revealed that setting the hole diameter to 0.3 mm, the percentage of perforation to 2.5%, and the air cavity depth behind the panel to 25 mm resulted in maximum absorption within the specified frequency range. Under these optimized conditions, the average absorption coefficient closely aligned with the predictions generated by RSM across numerical, theoretical, and laboratory assessments, demonstrating a 13.8% improvement compared to non-optimized MPPs.

    Conclusion

    This study demonstrates the effectiveness of using RSM to optimize the parameters affecting MPP performance. The substantial correlation between the FEM numerical model, ECM theory model, and impedance tube results positions these models as both cost-effective and reliable alternatives to conventional laboratory methods. The consistency of these models with the experimental outcomes validates their potential for practical applications.

    Keywords: Noise Control, Micro-Perforated Panel Absorber, Optimization, RSM, FEM, ECM
  • نسرین اسدی، امینه احمدی*، اسدالله عباسی
    زمینه و هدف 

    محیط حرفه ای، نوع کار، افراط یا تفریط در کار، خطرهای جسمانی، چگونگی تطبیق فرد با محیط کار و رویارویی خانواده کار، منابع استرس یا تنش های حرفه ای محسوب می شوند. استرس شغلی هنگامی پدیدار می شود که کار و وظایفی بیش از توان افراد به آن ها سپرده شود. این امر بر تندرستی افراد (جسمانی و روانی) تاثیرگذار است و این مسیله بر نوع روابط کارکنان با شغل و سازمان آن ها نیز اثر خواهد گذاشت. پژوهش حاضر با هدف بررسی ارتباط بین آموزش مدیریت استرس با اخلاق کاری کارکنان انجام شد.

    مواد و روش ها

    هدف پژوهش حاضر بررسی ارتباط بین آموزش مدیریت استرس با اخلاق کاری کارکنان بوده است. این پژوهش ازنظر هدف، کاربردی و ازنظر داده ها آمیخته اکتشافی (کیفی و کمی) است؛ ازنظر اجرای پژوهش، ازنوع تحلیل محتوا (مرحله کیفی) و ازنظر کمی، پیمایشی مقطعی است. جامعه مطالعه در بخش کیفی شامل صاحب نظران و خبرگان (متخصصان روان شناسی و مدیریت آموزشی و متخصصان پزشکی اجتماعی) بود که طبق ملاک های ورود و خروج انتخاب شدند. در بخش کمی، جامعه نمونه شامل کارشناسان و مدیران که دوره آموزش مدیریت استرس را دیده بودند، می شد. حجم نمونه و شیوه نمونه گیری در بخش کیفی براساس اصل اشباع نظری دوازده نفر با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و در بخش کمی، طبق فرمول کوکران 220 نفر با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شد. برای جمع آوری داده ها در بخش کیفی از روش مصاحبه نیمه ساختاریافته و پرسش نامه محقق ساخته آموزش مدیریت استرس و در بخش کمی، از پرسش نامه استاندارد اخلاق کاری آرمیتو و همکاران استفاده شد. در بخش کیفی برای تحلیل داده ها از تحلیل محتوای مصاحبه ها با استفاده از روش کدگذاری (کدگذاری باز، محوری و انتخابی) تحلیل عاملی تاییدی، تحلیل عاملی اکتشافی و معادلات ساختاری استفاده شد و برای سنجش رابطه بین شیوه های مقابله با استرس با اخلاق کاری از تحلیل رگرسیون چندمتغیری استفاده شد. نتایج نشان داد برای مقابله با شرایط پراسترس، از سه راهبرد اساسی مقابله رویدادمدار، مقابله اضطراب مدار و مقابله امتناع مدارمی توان با الگوی آموزش مدیریت استرس استفاده کرد و درمجموع مولفه های ارایه شده برای مقابله با شرایط پراسترس اعتبار لازم و مناسبی دارند. هر سه مولفه اصلی (راهبرد مقابله رویدادمدار، مقابله اضطراب مدار و مقابله امتناع مدار) برای تبیین و برازش از وضعیت مناسبی برخورداربودند و در پژوهش حاضر پرسش نامه مقابله با شرایط پراسترس معتبر بود و تایید می شود.

    ملاحظات اخلاقی

    این پژوهش در کمیته اخلاق مطرح شد و با کد IR.IAU.TNB.REC.1400.121 در سامانه ثبت شده است.
    یافته ها

    با توجه به اینکه پژوهش از نوع آمیخته (کیفی و کمی) است، تجزیه وتحلیل داده ها شامل دو بخش تجزیه و تحلیل داده های کیفی و داده های کمی است. به نحوی که در بخش کیفی با بهره گیری از روش تحلیل محتوا اکتشافی عرفی در چارچوب سه مرحله کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی انجام شد. در بخش کمی هم با استفاده از آزمون های مناسب آماری و برای بررسی سوال های پژوهش بررسی و ارزیابی شد. به نحوی که ابتدا از تکنیک تحلیل عاملی استفاده شد تا ضمن تعیین وضعیت مولفه های اساسی پژوهش، اعتبار آن ها سنجیده شود و در ادامه با بهره گیری از تکنیک تحلیل رگرسیون چندمتغیری ارتباط متغیرهای تحقیق بررسی شد.

    نتیجه گیری

    نتایج نشان داد راهبردهای مقابله با شرایط پراسترس بر اخلاق کاری افراد تاثیر متفاوتی دارند، به نحوی که راهبرد مقابله رویدادمدار با اخلاق کاری، رابطه مثبت معناداری دارد و اثر راهبرد مقابله رویدادمدار بر اخلاق کاری افزایشی است؛ درمقابل راهبرد مقابله اضطراب مدار و راهبرد مقابله امتناع مدار با اخلاق کاری رابطه منفی وکاهشی دارد. هرچه بر راهبرد مقابله رویدادمدار تاکید شود، اخلاق کاری افراد هم افزایش می یابد و هرچه بر راهبرد اضطراب مدار و راهبرد مقابله امتناع مدارتاکید شود، اخلاق کاری افراد کاهش می یابد.

    کلید واژگان: آموزش مدیریت استرس, اخلاق کاری, استرس های شغلی, استرس های کاری
    Nasin Asadi, Amineh Ahmadi*, Asadollah Abbasi
    Background and Aim  

    The occupational environment, the type of work overload or underload, physical risks, how individuals adapt to the workplace, and face the family - work constitute the sources of stress or occupational distress. Job stress emerges as the duties and tasks assigned to people are more than their abilities. This condition affects the health of individuals (physical and mental) and the type of employee relationships with their jobs and organization. This study aimed to investigate the relationship between stress management training and work ethics of employees.

    Methods & Materials

    This study aimed to investigate the relationship between stress management training and work ethics of employees. This research was an applied study in terms of purpose, a mixed exploratory (qualitative and quantitative) study in terms of data, a content  analysis (qualitative stage) and  cross-sectional survey (quantitative stage) in term of conduct. The study population in the qualitative section comprised experts (Experts in Psychology, Educational Management, and Social Medicine) according to the inclusion and exclusion criteria. In the qualitative section, the study population included experts and managers who had received stress management training. Sample size and sampling method in qualitative part was based on the principle of theoretical saturation, resulting in 12 people using purposive sampling method. In the quantitative part, the sampling was based on the Cochran’s formula, resulting in 220 people who were selected using cluster sampling method. To collect data in the qualitative section, we used semi-structured interviews and a researcher-made questionnaire on stress management training. In the quantitative part, we used the standard professional work ethics questionnaire of Armito et al. (2011). In the qualitative section, we used the content analysis of the interviews to analyze the data. In this regard, we used the coding method (open, axial, and selective coding), confirmatory factor analysis, exploratory factor analysis and structural equations. Then, we employed multivariate regression analysis to determine the relationship between the coping styles with stress and work ethics. The results showed that to deal with stressful situations, three basic strategies of event-focused coping, anxiety-focused coping, and avoidance-focused coping strategies can be used for stress management training models. Overall, the components presented for coping with stressful conditions have the necessary and appropriate validities. All three main coping strategies (event-focused, anxiety-focused, and refusal-focused) are suitable for explaining and fitting. So, they all are reliable and confirmed in the current research questionnaire of coping with stress. 

    Ethical Considerations 

    This barcode research was presented to the Ethics Committee and registered in the system (IR.IAU.TNB.REC.1400.121). 

    Results

    Because the research is of mixed type (qualitative and quantitative), data analysis consists of two parts: qualitative data analysis and quantitative data analysis. The qualitative data analysis was preformed using conventional exploratory content analysis in three stages of open coding, axial coding, and selective coding. The quantitative data analysis, the appropriate statistical tests were used to examine and evaluate the research questions. At first, factor analysis technique was used to determine the status of the basic components of research and to assess their validity. Then, the relationship between research variables was examined using multivariate regression analysis technique.

    Conclusion 

    Strategies for coping with stressful situations have a different effect on people’s professional work ethics so that the event-focused coping strategy has a significant positive relationship with professional ethics. The effect of event-focused coping strategy on professional work ethics is incremental. On the other hand, the anxiety-focused and avoidance-focused coping strategies have negative and decreasing relationship with professional ethics. The more emphasis on the event-focused coping strategy, the more would be the professional ethics of individuals and the more emphasis on the anxiety-focused and avoidance-focused coping strategies, the less would be the professional ethics of individuals.

    Keywords: Coping stress training, Work ethics, Occupational stresses, Work stresses
  • نسرین اسدی، امینه احمدی، اسدالله عباسی

    هدف کلی این پژوهش ارایه الگوی آموزش مدیریت استرس و رابطه آن با خودکارآمدی کارکنان است . جامعه آماری این پژوهش، شامل مدیران و کارکنان سازمان‌های دولتی در سال 1399است. در این پژوهش از روش نمونه گیری هدفمند تعداد 220نفر به عنوان حجم نمونه استفاده شد به نحوی که در بخش کیفی از روش نمونه گیری هدفمند و بر اساس ملاک ورود (متخصصان و صاحب نظران با حداقل5 سال سابقه کارکه دوره آموزش مدیریت استرس را گذرانده اند) انتخاب شده اند.ابزارهای اندازه گیری در این پژوهش دو پرسشنامه استانداردوهنجاریابی شده شامل پرسشنامه استانداردمقابله باشرایط پراسترس توسط اندلروپارکر (1990)، پرسشنامه خودکارآمدی عمومی شوارترز و جروسالم (1992) بوده است.بعد از جمع آوری داده‌های پژوهش،اطلاعات و نتایج به دست آمده بااستفاده ازآمار توصیفی (میانگین وانحراف معیار) و آمار استنباطی (تحلیل رگرسیون) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان دادکه راهبردهای مقابله با شرایط پر استرس بر خودکارآمدی افراد تاثیر متفاوتی دارند به نحوی که راهبرد مقابله مسئله مدار با خودکارآمدی رابطه مثبت معناداری دارد و اثر راهبرد مقابله مسئله مدار بر خودکارآمدی افزایشی است (05/0< p) .به معنای دیگر هرچه برراهبرد مقابله مسئله مدار تاکید شود، خودکارآمدی افراد هم افزایش می‌یابد و در مقابل راهبرد مقابله هیجان مدار و راهبرد مقابله اجتناب مدار با خودکارآمدی رابطه منفی و کاهشی دارد (05/0< p) به نحوی که هرچه برراهبرد هیجان مدار و راهبرد مقابله اجتناب مدار تاکید شود، خودکارآمدی افراد هم کاهش می‌یابد.

    کلید واژگان: راهبردهای مقابله با شرایط پر استرس, خودکارآمدی
    Nasrin Asadi, Amineh Ahmadi *

    This also affects health (physical and mental) of individuals and impacts the type of relations between personnel and their job and organization. Aim of this research is to present the stress management training model and its relationship with self-efficacy of employees. Population of the research includes managers and employees of governmental organizations in 2020. In this research, purposeful sampling of 220 subjects as the sample size was used. For qualitative study, purposeful sampling method was used and the inclusion criteria included the specialists and experts with minimum 5 years of experience who have passed the stress management training course. Measurement instruments in this study were two standard and normalized questionnaires i.e. Coping Inventory for Stressful Situations (CISS) developed by Endler & Parker(1990) and Generalized self-efficacy scale of Schwarzer, & Jerusalem(1992). After collecting the research data, the obtained information and results were analyzed using the descriptive data (mean and standard deviation) and inferential statistics (regression analysis). The results show that the coping strategies for stressful conditions have different effect on self-efficacy of individuals so that there is a significant positive association between problem- focused coping strategy and self efficacy and effect of the problem- focused coping strategy on self-efficacy is incremental(p<0.05). In other words, the more emphasis on the problem- focused coping strategy, the more the self-efficacy of individuals. On the contrary, there is negative and decreasing association between emotion –focused coping and avoidance coping strategies and self-efficacy (p<0.05). In other words, the more emphasis on the emotion- focused and avoidance coping strategies, the less the self-efficacy of individuals.

    Keywords: Stress management training, self, efficacy, employees of government agencies
  • نسرین اسدی، آرش رحمان*، فرشته شاه محمدی درمنی
    مقدمه

    امروزه سرطان یکی از نگرانی های بخش سلامت در جوامع مدرن است. سرطان سرویکس یا سرطان دهانه رحم زمانی به وجود می آید که سلول های غیر طبیعی در گردن رحم رشد کنند. سرطان سرویکس از جمله سرطان های کشنده در میان زنان است. مدل های محاسباتی برای شبیه سازی پدیده های پیچیده نظیر سرطان مناسب می باشند. مطالعه سرطان سرویکس از طریق مدل سازی و شبیه سازی کامپیوتری، یک راه موثر برای بررسی و پیش بینی رفتار تومور و پاسخ بیماران به روش های درمان است. هدف از این پژوهش ایجاد مدلی برای شبیه سازی نمودن رشد و درمان سرطان سرویکس و مطالعه آن و تحلیل روند شیمی درمانی در وضعیت های مختلف سرطان سرویکس بود.

    روش

    در انجام پژوهش از مطالعه کتابخانه ای و ابزار نرم افزاری NetLogo جهت انجام مدل سازی و شبیه سازی استفاده شد. در ابتدا آناتومی رحم، دهانه رحم، لوله های فالوپ، واژن، غدد لنفاوی اطراف رحم، کبد و ریه طراحی و مدل سازی شد. سپس وضعیت های مختلف سرطان سرویکس طبق سیستم TNM مدل سازی شد و با توجه به چگونگی گسترش سلول های سرطانی، رشد و گسترش تومور در هر وضعیت شبیه سازی و بررسی شد. در پژوهش همچنین کنترل تومور با مکانیزم شیمی درمانی مدل سازی شد.

    نتایج

    مدل توسعه یافته در این پژوهش امکان مشاهده و بررسی رشد و گسترش تومور در وضعیت های مختلف سرطان سرویکس را فراهم نمود؛ پیش بینی چگونگی رشد و رفتار تومور سرویکس از جمله قابلیت های مدل توسعه یافته است.

    نتیجه گیری: 

    این مدل می تواند به عنوان ابزاری مناسب برای درک وضعیت های متفاوت سرطان سرویکس استفاده شود.

    کلید واژگان: سرطان سرویکس, مدل سازی سرطان سرویکس, شبیه سازی سرطان سرویکس
    Nasrin Asadi, Arash Rahman*, Fereshteh Shahmohamadi Dermani
    Introduction

    Today, cancer is one of the health concerns in modern societies. Cervical cancer occurs when abnormal cells grow in the cervix. Cervical cancer is one of the fatal cancers in women. Computational models are suitable for simulating complex phenomena such as cancer. Studying cervical cancer through computer modeling and simulation is an effective way to investigate and predict tumor behavior and patients’ response to treatment methods. The objective of this study was to develop a model to simulate the growth and treatment of cervical cancer and study it and analyze the process of chemotherapy in different stages of cervical cancer.

    Method

    In this research, library study and NetLogo software tool were used for modeling and simulation. First, the anatomy of the uterus, cervix, fallopian tubes, vagina, lymph nodes of the uterus, liver, and lungs was designed and modeled. Then, different stages of cervical cancer were modeled according to TNM system and based on the way the cancer cells spread, tumor growth and spread were simulated and investigated in each stage. The control of tumor by chemotherapy mechanism was also modeled.

    Results

    The model developed in this study provided the possibility of observing and investigating the growth and spread of tumor in different stages of cervical cancer. Predicting how the cervical tumor grows and behaves is one of the capabilities of the developed model.

    Conclusion

    This model can be used as an appropriate tool to understand different stages of cervical cancer.

    Keywords: Cervical Cancer, Cervical Cancer Modeling, Cervical Cancer Simulation
  • اعظم فرجی، سعید البرزی، شقایق مرادی علمدارلو، مریم کسرائیان، نسرین اسدی، حمیرا وفایی، مرجان زارع*
    مقدمه

    اینهیبین آ به طور طبیعی در تولید مثل و کنترل هورمون FS هیپوفیز نقش به سزایی داشته و میزان غیرطبیعی آن می تواند باعث افزایش خطر ابتلا به پیامدهای نامطلوب بارداری شود. هدف ازمطالعه حاضر، تعیین اثر میزان بالای این سرم در سه ماه اول و دوم بارداری بر پیامدهای نامطلوب بارداری از طریق انجام یک مطالعه جستجوی نظام مند و متاتحلیل بود.

    روش کار

    در جستجوی نظام مند انجام شده با کمک موتورهای جستجوگر PubMed، Embase، Magiran، Irandoc، Web of Science، Scopus و Google Scholar به زبان های فارسی و انگلیسی از سال 2000 به بعد، هفت مطالعه استخراج و وارد متاتحلیل شدند. در نهایت، نسبت شانس و فاصله اطمینان گزارش شدند.

    یافته ها

    نتایج تحلیل حاضر نشان داد که میزان بالای سرمی اینهیبین آ، شانس ابتلا به پره اکلمپسی در دوران بارداری را 77/9 برابر (فاصله اطمینان 95%: 62/24-88/3؛ 001/0>p) افزایش می دهد، درحالی که تاثیری روی نوع زایمان سزارین (نسبت شانس 06/1، فاصله اطمینان 95%: 41/1-80/0؛ 67/0=p) ندارد. به عنوان پیامدهای نامطلوب بارداری در جنین و نوزاد، میزان بالای سرمی اینهیبین آ سبب افزایش شانس ابتلا به وزن کم هنگام تولد (نسبت شانس 34/7، فاصله اطمینان 95%: 23/12-4/4؛ 001/0>p) ، تولد زودهنگام (نسبت شانس 18/5، فاصله اطمینان 95%: 17/14-89/1؛ 001/0=p) و محدودیت رشد جنین (نسبت شانس 77/2، فاصله اطمینان 95%: 30/4-78/1؛ 001/0>p) می شود.

    نتیجه گیری

    میزان بالای سرمی اینهیبین آ در سه ماه اول و دوم بارداری سبب افزایش شانس ابتلا به پره اکلمپسی، تولدزودهنگام، محدودیت رشد جنین و وزن کم هنگام تولد شده، ولی تاثیری روی زایمان سزارین ندارد.

    کلید واژگان: اینهیبین آ, بارداری, جستجوی نظام مند, متاتحلیل
    Aazam Faraji
    Introduction

    Naturaly; Inhibin-A plays an important role in the reproduction, and its abnormal level can be associated with the risk of adverse pregnancy outcomes. The aim of the current study was to evaluate the effect of high level serum Inhibin-A in the first and second pregnancy trimesters on adverse pregnancy outcomes doing a systematic review and meta-analysis.

    Material and Methods

    In a systematic search done in Pubmed, Embase, Magiran, Irandoc, Web of Science, Scopus, and Google Scholar in Persian and English languages since year 2000, seven articles were extracted and entered in the meta-analysis. Finally, odds ratio and confidence intervale were reported.

    Results

    The current meta-analysis showed that high level of Inhibin-A incresed the odds of preclampsia (OR= 9.77, 95% C.I: 3.88-24.62); however, it did not affect on cesarean section delivery (OR= 1.06, 95% C.I: 0.80-1.41). As adverse pregnancy outcomes addressing  the fetus and new born, high level of serum inhibin A incresed the odds of low birth weight (OR=7.34, 95% C.I: 4.4-12.23), preterm birth (OR=5.18, 95% C.I: 1.89-14.17), and fetal growth retardation (OR=2.77, 95% C.I: 1.78-4.30).

    Conclusion

    High level serum Inhibin-A in the first and second pregnancy trimesters increases the odds of preeclampsia, preterm birth, fetal growth retardation, and low birth weight; however, it does not effect on cesarean section.

    Keywords: Inhibin A, Pregnancy, Systematic Review, Meta-Analysiss
  • الهام سلورزی، نسرین اسدی*
    مقدمه

    ارزیابی صحیح توانایی کار شاغلین از نقطه نظر اقتصادی برای کارفرمایان حایز اهمیت است و تقویت آن از راه های افزایش بهره وری منابع انسانی می باشد. این مطالعه با هدف بررسی رابطه استرس شغلی و توانایی انجام کار در پرستاران بیمارستان های تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی اهواز انجام شد.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر از نوع  توصیفی- تحلیلی و مقطعی بود. افراد مورد مطالعه 250 پرستار با حداقل یک سال سابقه کار بودند که از هر 8 بیمارستان تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی اهواز با روش طبقه بندی با تخصیص متناسب انتخاب شدند. ابعاد استرس شغلی بوسیله پرسشنامه (JCQ) و توانایی انجام کار توسط شاخص (WAI) تعیین شدند. برای تحلیل داده ها از آمار توصیفی،  Mann-Whitney U، آزمون ضریب همبستگی اسپیرمن و Kruskal -Wallis توسط نرم افزار20  SPSS استفاده شد.

    یافته ها

    ارتباط معنی دار و مستقیم بین توانایی انجام کار و اختیار تصمیم گیری (0/011, p-value= 0/161 r=) و بار فیزیکی ایزومتریک (0/32, p-value= 0/1361 r=) مشاهده گردید. در مقابل رابطه معنی دار و معکوس بین توانایی انجام کار و نیازهای روانشناختی شغل (0/005, p-value= 0/177- r =) دیده شد. بین شاخص توانایی انجام کار با سایر ابعاد استرس شغلی اختلاف معنی داری مشاهده نشد.   

    نتیجه گیری:

     در اغلب پرستاران سطح استرس شغلی متوسط رو به بالا و توانایی شغلی متوسط بدست آمد. با این وجود به منظور کاهش استرس شغلی و افزایش توانایی کار آنها می بایست آزادی تصمیم گیری  و حمایت اجتماعی افزایش و فشارهای فیزیکی و روانشناختی تعدیل و امنیت شغلی ارتقاء یابد.

    کلید واژگان: استرس شغلی, شاخص توانایی انجام کار, پرستاران
    Elham SALVARZI, Nasrin ASADI*
    Introduction

    Proper assessment of the employees’ ability to work from an economic point of view is important for employers since it is one of the ways to increase human resource productivity. The purpose of this study was to investigate the relationship between job stress and ability to work in nurses of hospitals affiliated to Ahwaz University of Medical Sciences.

    Methods

    The present study was analytic and cross-sectional. The participants were 250 nurses with at least one year of work experience selected from all 8 hospitals affiliated to Ahwaz University of Medical Sciences using proportional sampling method. The dimensions of job stress and work ability were measured through the JCQ and WAI Questionnaires. For data analysis, descriptive statistics, Mann-Whitney U, Spearman correlation coefficient , and Kruskal-Wallis were used by SPSS20.   

    Results

     Work ability had a significant and direct correlation with and the decision making authority ( r= 0.161, p-value = 0.011) and physical isometric load (r= 0.136, p-value = 0.032). In contrast, a significant and inverse relationship was found between job ability and psychological needs (r=-0.177, p-value =0.005). No significant difference was observed between the ability to work and other dimensions of occupational stres.

    Conclusion

    In most nurses, moderate to high levels of job stress and moderate levels of  job ability were observed. To reduce their job stress and increase their ability to work, free decision making and social support should be increased, physical and psychological stresses should be adjusted, and job security should be enhanced.

    Keywords: Job Stress, Work Ability Index, Nureses
  • نسرین اسدی*، سیده سحر حسینی
    زمینه و هدف

    داشتنخواب کافی برای زندگی لازم است. خواب بی کیفیت می تواند منجر به اختلالات جسمی و روانی شود. استرس شغلی نیز یکی از عوامل اساسی در ایجاد عوارض جسمی و روانی در پرسنل سازمان ها است. مطالعه حاضر با هدف تعیین استرس شغلی و ارتباط آن با کیفیت خواب پرسنل شاغل در پالایشگاه گاز بید بلند بهبهان انجام پذیرفت.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه توصیفی، 180 نفر از کارکنان پالایشگاه گاز بید بلند بهبهان در سال 1396 شرکت نمودند. اطلاعات مورد نیاز با استفاده از پرسش نامه استرس شغلی Osipow و پرسش نامه شاخص کیفیت خواب Pittsburgher  جمع آوری شد. داده ها توسط آمار توصیفی، آزمون t مستقل، آنالیز واریانس یک طرفه، ضریب هم بستگی Pearson و رگرسیون خطی چندگانه تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که میانگین و انحراف معیار نمره استرس شغلی و کیفیت خواب درک شده توسط افراد مورد مطالعه به ترتیب 66/19±27/167 و 22/2±72/10 است. هم چنین هم بستگی مثبت و معنی داری بین این دو شاخص مشاهده شد (001/0P<). نتایج به دست آمده از مدل رگرسیون نیز نشان داد که کیفیت خواب به طور معنی داری در ارتباط با "بی کفایتی نقش" (499/0= ،001/0P<) و "محدوده نقش" (197/0= ، 035/0p=) از ابعاد شاخص استرس شغلی می باشد. ضریب تعیین مدل نشان داد که 6/30 درصد از تغییرات شاخص کیفیت خواب به وسیله متغیرهای بی کفایتی نقش و محدوده نقش تبیین می شود.

    نتیجه گیری

    نتایج نشان داد که ارتباط معنی داری بین استرس شغلی و کیفیت خواب وجود دارد. بنابراین پیشنهاد می شود برنامه ریزی جهت به حداقل رساندن استرس شغلی و بهبود کیفیت خواب کارکنان پالایشگاه گاز توسط مسئولین طراحی و اجرا گردد.

    کلید واژگان: استرس شغلی, کیفیت خواب, پالایشگاه نفت و گاز, بهبهان
    N. Asadi*, S.S. Hosseini
    Background and Objectives

    Sleeping is an essential part of living and poor quality sleep can lead to a variety of physical and mental disorders. On the other hand, job stress is one of the main effective factors in reducing productivity in organizations and causing physical and mental complications in personnel. The aim of this study was to determine the job stress and its association with sleep quality among employees of Bid Boland Gas Refinery, Behbahan, Iran.  

    Materials and Methods

    In this descriptive study, 180 employees of Behbahan Bid Boland Gas Refinery participated in 2017. The data were collected using the Osipow occupational stress questionnaire and Pittsburgh sleep quality index questionnaire. To analyze the data, descriptive statistics, independent samples t-test, one-way ANOVA, Pearson's correlation coefficient and multiple linear regression analysis were used.

    Results

    The results of the study showed that the mean and standard deviation of job stress and sleep quality perceived by employees were 167.27±19.66 and 10.72±2.22, respectively. Furthermore, there was a positive significant correlation between these two indexes (p<0.001). The regression model demonstrated that sleep quality was significantly associated with "role insufficiency" ( =0.499, p<0.001) and "role boundary" ( =0.197, p=0.035), the dimensions of Osipow job stress questionnaire. The model coefficient of determination indicated that 30.6% of sleep quality index changes are specified by variables of role insufficiency and role boundary.

    Conclusion

    The results showed that there was a significant correlation between job stress and sleep quality. Therefore, it is recommended to the gas refinery authorities to design and perform some plans for reducing job stress and sleep quality problems.

    Funding

    This research was funded by Behbahan Faculty of Medical Sciences. Conflict of interest: None declared.

    Ethical approval

     The Ethics Committee of Behbahan Faculty of Medical Sciences approved the study. (IR.BHN.REC.1395.18) How to cite this article: Asadi N, Hosseini SS. Study of Job Stress and Its Association with Sleep Quality Among Employees of Behbahan Bid Boland Gas Refinery in 2017: A Descriptive Study. J Rafsanjan Univ Med Sci 2019; 18 (8): 797-810. [Farsi]

    Keywords: Occupational Stress, Sleep Hygiene, Oil, Gas industry, Behbahan
  • ناصر حبوبی، نسرین اسدی *، فاطمه کمری قنواتی، سحر باهری
    مقدمه
    یکی از مهم ترین مشکلات موجود در صنایع امروزی بالا بودن بار کاری ذهنی می باشد که می تواند سلامت و بهداشت افراد شاغل در این صنایع را تحت تاثیر قرار دهد. مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط میان بار کاری ذهنی و اختلالات اسکلتی- عضلانی مرتبط با کار (WMSDs) در کارکنان شرکت فولاد کاویان اهواز در سال 1395 انجام پذیرفت.
    روش ها
    در این مطالعه توصیفی- مقطعی، 240 نفر از واحد های مختلف شرکت فولاد کاویان اهواز انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه نوردیک عمومی (NMQ) و پرسشنامه بار کاری ذهنی (NASA-TLX) به صورت مصاحبه در محل کار جمع آوری گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 19 و آزمون های آماری تی مستقل و کای مربع انجام گرفت.
    نتا یج: در طی 12 ماه گذشته، 8/75 % کارکنان صنعت مورد مطالعه مبتلا به اختلالات اسکلتی- عضلانی شده بودند. بین شیوع اختلالات اسکلتی- عضلانی و ابعاد «بار فیزیکی و جسمانی» (002/0 = P) و «میزان تلاش و کوشش» (015/0= P) از شاخص NASA-TLX و اشتغال در نظام نوبت کاری (025/0 = P) از مشخصات دموگرافیک، رابطه معنی داری وجود داشت.
    بحث و نتیجه گیری
    اختلالات اسکلتی- عضلانی در کارکنان شرکت فولاد کاویان اهواز از شیوع بالایی برخوردار بود. با توجه به وجود رابطه معنی دار میان برخی از ابعاد شاخص بار کاری ذهنی و مشخصات دموگرافیک با اختلالات اسکلتی- عضلانی ایجاد شرایط مناسب شغلی، استفاده از ابزارهای طراحی شده بر اساس اصول ارگونومیکی و ارائه برنامه های آموزشی بیشتر برای کارکنان می تواند به پیشگیری از ابتلا به اختلالات اسکلتی-عضلانی کمک کند.
    کلید واژگان: بار کاری ذهنی, اختلالات اسکلتی, عضلانی, صنعت فولاد
    Naser Hoboubi, Nasrin Asadi *, Fatemeh Kamari Ghanavati, Sahar Baheri
    Background
    One of the most important problems in modern industries is the high mental workload which can affect the health and hygiene of workers in these industries. This study was carried out to investigate the association between mental workload and work- related musculoskeletal disorders (WMSDs) in a case study among workers of Ahvaz Kavian Steel Company, Ahvaz, Iran, in 2016.
    Methods
    In this descriptive cross-sectional study, 240 workers of Ahvaz Kavian Steel Company participated. Data collection tools were the Nordic Musculoskeletal Disorders Questionnaire (NMQ) and NASA-TLX mental workload questionnaire, filled out through interviewing participants in the work place. Data were analyzed by using independent-samples t-test and chi-square in SPSS19.
    Results
    During the last 12 months, 75.8% of workers experienced musculoskeletal disorder symptoms. "Physical demand" (P=0.002) and "Effort" (P=0.015) from the NASA-TLX questionnaire and shift work, among demographic features, (P=0.025) were significantly associated with MSDs prevalence in these workers.
    Conclusion
    Musculoskeletal disorders had a high prevalence in workers of Ahvaz Kavian Steel Company. Because of the significant relation between of some dimensions of mental the work load index and demographic characteristics with musculoskeletal disorders; creating proper working conditions, utilizing ergonomic based designed implements and providing more staff training programs, can help prevent musculoskeletal disorders.
    Keywords: Mental workload, Musculoskeletal disorders, Steel industry
  • حمیرا وفایی*، ندا رحیمی راد، سیده مرجان حسینی، مریم کسرائیان، نسرین اسدی، هادی ریسی شهرکی، خدیجه بذرافشان
    مقدمه

     زایمان پره ترم، عوارض نوزادی متعددی از جمله سندرم دیسترس تنفسی نوزاد، خونریزی داخل بطن های مغزی نوزاد همراه می باشد. تمایز زایمان پره ترم واقعی از دردهای کاذب زایمانی از موارد قابل بحث مهم در علم مامایی می باشد.

    هدف

     این مطالعه به منظور روشن ساختن نقش اندازه گیری طول دهانه رحم به وسیله سونوگرافی در پیش بینی زایمان زودرس در بیماران با درد زودرس زایمان می باشد.
    موارد و

    روش ها

     این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی با توزیع تصادفی نمونه ها در بیمارستان های آموزشی درمانی حافظ وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شیراز انجام شد. در این مطالعه 120 زن مراجعه کننده با انقباضات دردناک رحمی و سن حاملگی کمتر از 34 هفته به صورت تصادفی انتخاب شدند. به منظور تعیین دریافت توکولیکتیک سونوگرافی طول دهانه رحم در 65 نفر انجام شد. در بیمارانی که طول دهانه رحم آنها بیش از 15 میلیمتر بود به صورت انتظاری درمان شدند. زایمان در طی 7 روز بعد از بروز آن ها به عنوان هدف نهایی مطالعه در نظر گرفته شد.

    نتایج

     اختلاف معنی داری بین دو گروه در اطلاعات پایه مثل سن وجود نداشت. از بین 19 بیمار (3/29%)، که طول دهانه رحم کمتر از 15 میلی متر داشتند (9/78%) یعنی 15 نفر در طی 7 روز زایمان کردند و فقط (1/21%) یعنی 4 نفر زایمان نکردند و در بیمارانی که طول دهانه رحم بیشتر از 15 میلی متر داشتند فقط (2/15%) یعنی 7 نفر در طی 7 روز زایمان کردند و بقیه آنها زایمان نکردند (8/84%) (001/0>p).

    نتیجه گیری

     اندازه گیری طول دهانه رحم در بیماران دردهای زودرس زایمانی باعث کاهش درمان غیر ضروری توکولیکتیک خواهد شد. بیماران با طول دهانه رحم بیش از 15 میلی متر نباید توکلیتیک دریافت کنند. اگر چه ندادن کورتیکوسترویید در این بیماران به شواهد بیشتری احتیاج دارد.

    کلید واژگان: طول دهانه رحم, تهدید به زایمان زودرس, توکولیکتیک, سونوگرافی واژینال
    Homeira Vafaei, Neda Rahimirad, Seyedeh Marjan Hosseini, Maryam Kasraeian, Nasrin Asadi, Hadi Raeisi Shahraki, Khadijeh Bazrafshan
    Background

    Preterm labor and birth are associated with several neonatal complications including respiratory distress syndrome and intraventricular hemorrhage. Differentiating true and false labor pain is a dilemma to obstetricians.

    Objective

    To elucidate the role of cervical length measurement in prediction of birth in pregnant women with threatened preterm labor.

    Materials And Methods

    In this double blind randomized clinical trial, 120 women with gestational age

    Results

    This RCT showed in case group, 78.9% of patient with cervical length

    Conclusion

    “Our results indicate that in women who presented preterm labor symptoms, cervical length measurement will result in decreased unnecessary tocolytic treatment. Women with cervical length ≥15mm should not receive tocolysis, however, withholding corticosteroid therapy in these patients needs further evidence.

    Keywords: Cervical length, Preterm labor, Tocolysis, Ultrasonography
  • سارا عظیما *، پوران الله بخشی نسب، نسرین اسدی، فریده وزیری
    مقدمه
    اپی زیاتومی عوارضی نظیر التهاب، ادم، باز شدگی زخم و درد پرینه دارد. هدف این مطالعه مقایسه عوارض زودرس ناشی از اپیزیوتومی ترمیم شده با نخ ویکریل سریع جذب و نخ کرومیک در زنان نخست زا بود.
    روش بررسی
    در این کارآزمایی بالینی تصادفی شده 100 نفر زن نخست زا در طی لیبر به صورت تصادفی به دو گروه مساوی تقسیم شدند (هر گروه 50 نفر). ترمیم اپیزیوتومی در گروه اول با نخ ویکریل سریع جذب و در گروه دوم با نخ کرومیک انجام شد. ابزار مطالعه پرسشنامه مشخصات دموگرافیک و مامایی، مقیاس ریدا و خط کش دیداری درد بود. نمونه ها در 4 ویزیت ارزیابی شدند.: 24 ساعت، 5-3 روز،2 هفته و 6 هفته پس از زایمان. در هر ویزیت نمره شدت درد، میزان قرمزی، ادم، اکیموز، ترشحات و نزدیکی لبه های زخم اپیزیوتومی و نیز نمره شدت درد بررسی شد. داده ها با استفاده از SPSS ( ورژن 16) آنالیز شد.
    نتایج
    میانگین نمره شدت درد در دو گروه تفاوت آماری معنی داری نداشت؛ اما در خصوص التیام زخم در فواصل زمانی 24 ساعت 3-5، روز و دو هفته پس از زایمان، نمره کلی مقیاس ریدا در گروه نخ ویکریل سریع جذب کمتر از گروه نخ کرومیک بود و این تفاوت از نظر آماری معنی دار بود (001/0>p).
    نتیجه گیری
    براساس این یافته ها، به نظر می رسد که استفاده از نخ های مصنوعی مانند ویریک سریع، از نخ های طبیعی معمولی در تعمیر اپیزیوتومی موثرتر است.
    کلید واژگان: اپیزیوتومی, نخ کاتگوت کرومیک, نخ ویکریل سریع جذب, زن نخست زا
    Sara Azima *, Pooran Allahbakhshinasab, Nasrin Asadi, Farideh Vaziri
    Introduction
    Episiotomy has some complications such as inflammation, edema, dehiscence and perineal pain. The object of this study was comparison of the early complications of episiotomy repair with rapid vicryl and chromic catgut in the nulliparous women.
    Methods
    In this randomized clinical trial, 100 nulliparous women during labor were randomly selected and divided equally into two groups (50 in each group). Repair of episiotomy in the first group with rapid vicryl and in the second group with chromic catgut was done. The tools were questionnaires on demographic and midwifery characteristics, Reeda scale and visual analog scale. The participants were evaluated in 4 visits: 24 hours, 3-5 days, 2 weeks and 6 weeks after delivery, respectively. In each visit, the severity of pain, redness, edema, ecchymosis, discharge and proximity to the edges of the episiotomy wound and pain intensity score were assessed. The data were analyzed using SPSS software (v. 16).
    Results
    Mean pain intensity scores in two groups showed no significant differences. But for Episiotomy wound healing at intervals of 24 hours, 3-5 days and two weeks after delivery, but the total score of Reeda scale in rapid vicryl group was lower than chromic catgut group and this difference was statistically significant (p
    Conclusion
    Based on these findings, it seems that the use of synthetic sutures such as rapid vicryl is more effective than conventional natural sutures in episiotomy repair
    Keywords: Episiotomy, Chromic catgut, Rapid vicryl, Nulliparous women
  • ناصر پیوست، روح الله پروری، زهرا هاشمی، مصیب صفری، سامان امیدی، نسرین اسدی، مهراب صیادی
    زمینه و هدف
    آلودگی صوتی شهرها، به عنوان یک مشکل فراگیر و حتی جهانی، می تواند موجب اثرات زیانباری بر سلامت نظیر افت شنوایی شود. صدای ترافیک، از مهم ترین منابع صدای محیط های شهری بوده که مشاغل متعددی از جمله مغازه داران را تحت تاثیر قرار می دهد. این مطالعه با هدف ارزیابی هم زمان آلودگی صوتی ترافیکی و آستانه شنوایی مغازه داران در مناطق پرترافیک شهر بهبهان سال 93 انجام گرفت.
    مواد و روش ها
    این پژوهش به صورت مقطعی در سال 1393 در دو فاز (فاز اول؛ اندازه گیری و آنالیز فرکانس صدا در 16 میدان و خیابان پرترافیک شهر بهبهان و فاز دوم؛ اندازه گیری آستانه شنوایی 44 نفر از مغازه داران در معرض صدای ترافیک) انجام گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های One-way ANOVA، One-Samples T Test و Independent-Samples T Test توسط نرم افزار SPSS16 انجام شد.
    یافته ها
    مقادیر تراز معادل مواجهه صوت در تمامی ایستگاه ها و ساعات اندازه گیری بیشتر از حدود مجاز صدای مناطق تجاری-مسکونی بود. بیشترین تراز فشار صوت و همچنین بیشترین افت شنوایی گوش راست و چپ مغازه داران مربوط به فرکانس 125 هرتز به دست آمد. نتایج این مطالعه نشان داد که به ترتیب 9/15%، 6/13% و 4/11% از داوطلبان مبتلا به افت شنوایی گوش راست، چپ و هر دو گوش هستند.
    نتیجه گیری
    یافته های این پژوهش نشان می دهد که شهر بهبهان از آلودگی صوتی بالایی برخوردار است و با توجه اینکه صدای ترافیک از نوع صداهای بم است، بیشترین افت شنوایی در فرکانس 125 هرتز رخ داده است.
    کلید واژگان: گی تی, ترافیک, آستانه شنوایی, مغازه داران, بهبهان
    N. Peivast, R. Parvari, Z. Hashemi, M. Safari, S. Omidi, N. Asadi, M. Sayadi
    Background And Objectives
    Noise pollution in cities, as a widespread and worldwide problem, can cause adverse health effects such as hearing loss. Traffic noise, as the most important source of urban noise, can influence many jobsincluding shopkeepers. The aim of this study was simultaneous assessment of traffic noise pollution and hearing threshold level of shopkeepers in congested area of Behbahan in2014.
    Materials And Methods
    This cross-sectional study was performed in two phases (the first phase: noise measurement and frequencies analysis in 16 high traffic squares and streets in Behbahan and the second phase: the measurement of hearing threshold of 44 male shopkeepers exposed to traffic noise) in 2014. Data analysis was performed by SPSS16 software using one-way ANOVA, one-samples t-test,and independent-samples t-test.
    Results
    Noise equivalent level at all measurement stations and hours was higher than the noise allowable limits in commercial-residential areas. Maximum of sound pressure level and maximum of hearing loss in right and left ears of shopkeepers was related to the frequency of 125 Hz. The results of this study showed that 15.9%, 13.6% and 11.4% of subjects had hearing loss in right ear, left ear,and both ears, respectively.
    Conclusion
    The findings of this study show that noise pollution is high in Behbahan and considering the traffic noise is low frequency, maximum of hearing loss occurred at the frequency of 125 Hz.
    Keywords: Noise pollution, Traffic, Hearing threshold, Shopkeepers, Behbahan
  • طاهره رمضانی، سکینه میری، یونس جهانی، نسرین اسدی *
    سابقه و هدف
    تالاسمی، نوعی کم خونی است که فرد در اثر بیماری دچار تغییر شکل صورت و اندام ها می شود و تصویر ذهنی بدی از خود پیدا می کند که می تواند خطر بروز ناامیدی را افزایش دهد. اخیرا وضعیت سلامت روانی این بیماران، مورد توجه مسئولین بهداشتی قرار گرفته است. این پژوهش با هدف بررسی همبستگی تصویر ذهنی با ناامیدی در بیماران10 الی 21 سال مبتلا به تالاسمی ماژور در شهرکرد انجام شد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه توصیفی - همبستگی، جامعه مورد مطالعه بیماران 10 الی 21 سال مبتلا به تالاسمی ماژور مراجعه کننده به مراکز درمانی بیمارستان های آموزشی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد در سال 1393 بودند. 110 بیمار مبتلا به تالاسمی ماژور در مطالعه شرکت کردند و تصویر ذهنی و ناامیدی آنان توسط پرسشنامه تصویر ذهنی آفر و پرسشنامه ناامیدی بک سنجیده شد. نتایج با استفاده از ضریب همبستگی اسپیرمن، t مستقل و من ویتنی یو تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    نتایج حاکی از این بود که 7/66% این بیماران، تصویر ذهنی متوسط و 3/37% آن ها تا حدودی ناامیدی، داشتند. با ضریب همبستگی 554/0 و 001/0p<، بین میانگین تصویر ذهنی و ناامیدی ارتباط آماری معناداری وجود داشت.
    نتیجه گیری
    برنامه ریزی به منظور ارتقاء سطح آگاهی، شرکت در کلاس ها و ارائه خدمات مشاوره روان پرستاری، برنامه های آموزشی و مشاوره ای صدا و سیما در کنار ارائه خدمات کلینیکی و درمانی، جهت بیماران مبتلا به تالاسمی ماژور دارای اهمیت می باشد.
    کلید واژگان: تصویر ذهنی, ناامیدی, تالاسمی ماژور
    T. Ramezani, S. Miri, Mr Yunes Jahani, N. Asadi*
    Background And Objectives
    Thalassemia is a kind of anemia that causes the patient's malformation of face and lips. As a result, the patient's mental image will be distorted, which can increase the risk for hopelessness among the patients. Recently‚ research efforts have started to be conducted on the patients’ mental health conditions to which the health officials are urged to attend. The present article studied the correlation between mental image and hopelessness in 10-21 year old patients who suffer from major thalassemia in Shahrekord.
    Materials And Methods
    In this correlational-descriptive study, the subject community included those 10-21 year old patients with major thalassemia who had referred to teaching universities of Shahrekord University of Medical University 110 patients participated in the study and their mental image and hopelessness were both measured via two distinctive questionnaires (the Offer self-image and the Beck hopelessness scale). The data were gathered, analyzed, and investigated using parametric and non-parametric methods.
    Results
    The findings indicated that 66.7% of the patients had average mental image and 37.3% were somehow hopeless. Thus, there was a significant correlation between the mental image average and that of hopelessness (r = 0.554, p < 0.001).
    Conclusions
    To help these kind of patients overcome their problems, it is necessary to improve their awareness level by (1) providing nursing and psychosis consultative services and the related training courses (2) broadcasting training and consultative programs on radio and TV channels, and (3) offering remedial-clinical services.
    Keywords: Mental image, hopelessness, major thalassemia
  • مرضیه اکبرزاده *، بهاره رفیعی، نسرین اسدی، نجف زارع
    زمینه و هدف
    الگوی ضربان قلب جنین یکی از مهم ترین معیارهای مورد ارزیابی در آزمون بدون استرس است. این مطالعه به منظور مقایسه اثر دو روش کاهنده اضطراب، آموزش تن آرامی و مهارت های دلبستگی بر فراوانی افت تک گیر و تغییرپذیری ضربان به ضربان قلب جنین انجام شد.
    روش بررسی
    در این کارآزمایی بالینی 126 زن نخست باردار به روش تصادفی در سه گروه 42 نفری کنترل، تن آرامی و دلبستگی قرار گرفتند. پس از 4 هفته مداخله آزمون بدون استرس، دو مرتبه، 30 دقیقه قبل از شروع کلاس و 30 دقیقه پس از پایان کلاس انجام و آزمون کرانلی نیز انجام شد. در گروه کنترل آزمون بدون استرس یک مرتبه در هفته چهارم انجام گردید.
    یافته ها
    فراوانی افت اسپورادیک ضربان قلب جنین در گروه های آموزش دلبستگی، تن آرامی و کنترل قبل از مداخله به ترتیب 23.8%، 19% و 21.4% بود. پس از انجام مداخلات در گروه آموزش دلبستگی مادر و جنین، فراوانی افت تک گیر (11.9%) گزارش شد. کاهش تعداد افت ضربان قلب جنین پس از مداخلات دلبستگی از لحاظ آماری معنی دار نبود. پس از انجام مداخلات تن آرامی 95.2% (40 مورد) بدون افت ضربان قلب جنین و 4.8% (2 مورد) دچار افت شدند (P<0.05).
    نتیجه گیری
    کاهش فراوانی افت تک گیر ضربان قلب جنین و افزایش تغییرپذیری ضربان به ضربان قلب جنین در هر دو گروه مداخله مشاهده شد و در مداخله آموزش تن آرامی ارتباط معنی دار بود.
    کلید واژگان: تن آرامی, دلبستگی مادر و جنین, ضربان قلب جنین, تغییرپذیری ضربان به ضربان قلب
    Akbarzade M. *, Rafiee B., Asadi N., Zare N
    Background And Objective
    Fetal heart pattern is one of the most important criteria in non stress test. This study was done to compare the effect of two anxiety- reducing methods, maternal relaxation and fetal-maternal attachment skills training on the prevalence of sporadic fetal heart decelerations and heart beat variability.
    Methods
    In this clinical trial study, 126 pregnant women were randomly divided into three groups including teaching relaxation, maternal-fetal attachment skills and controls. Training was done for four weeks. NST was performed 30 minutes before of traning and after 4th week of training in the interventional groups. In the control group, NST was done in the 4th week. Cranley scale was filled at the end of the study.
    Results
    The prevalence of sporadic deceleration in attachment skills, relaxation and control groups before intervention was 23.8%, 19% and 21.4%, respectively. After the intervention, the prevalence of sporadic deceleration in attachment skills group non-significantly changed to 11.9%. After the intervention the prevalence of sporadic deceleration in the relaxation group significantly changed to 4.8% (P<0.05).
    Conclusion
    Maternal relaxation training decreased the prevalence of sporadic fetal heart decelerations, and enhances fetal heart beat variability.
    Keywords: Relaxation, Maternal, fetal attachment, Fetal heart rate, Heart beat variability
  • اعظم جوکار *، فرزانه فراحی، نسرین اسدی، موسی صالحی، محراب صیادی، صدقه فروهری
    زمینه و هدف
    کاهش تراکم و پوکی استخوان اپیدمی خاموش عصر حاضراست. سازمان بهداشت جهانی، سال 1999 آن را همراه با سرطان، سکته قلبی و مغزی به عنوان چهارمین دشمن بشر اعلام نمود. مطالعهی حاضر با هدف تعیین اثر ویتامین C بر تراکم استخوان زنان یائسه با رژیم متعادل انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه یک کارآزمایی بالینی تصادفی است، که در آن 150 نفر از زنان یائسه مبتلا به پوکی استخوان باروش نمونه گیری مبتنی بر هدف انتخاب شدند. افراد با استفاده از طرح بلوک تصادفی در گروه دریافت ویتامین C و دارو نماقرار گرفتند. بعداز یکسان سازی گروه ها، بهمدت 6 ماه گروه آزمایش روزانه 1000 میلیگرم ویتامین C در دو دوز و گروه کنترل، دارونما با همان روش دریافت نمودند. بعد 6 ماه مجددا از زنان سنجش تراکم استخوان بعمل آمد و نتایج با استفاده از آزمونهای تی جفتی و مستقل و آنالیز واریانس و نرمافزار SPSS16 تجزیه و تحلیل و سطح معنیداری 5 درصد درنظر گرفته شد.
    یافته ها: با مقایسه میانگین شاخص تراکم سر استخوان ران بین دو گروه (آزمون تی مستقل) و درون گروه ها (آزمون تی جفتی) در قبل و بعد مداخله ارتباط معنیدار آماری دیده نشد (05/0P>). بامقایسه شاخص تراکم استخوان مهره ها در هر گروه، تغییرات قبل و بعد از مداخله (گروه آزمایش 001/0P =، 05/0± 02/0) (گروه کنترل 001/0P<، 04/0±02/0) معنیدار شد. با استفاده از آزمون تی مستقل قبل و بعد از مداخله بین دو گروه اختلاف معنیداری (مقدار احتمال بهترتیب 541/0P= قبل مداخله و 499/0 P=بعد مداخله) وجود نداشت.
    نتیجه گیری: توصیه به مصرف آنتی اکسیدانتها که میتواند در پیشگیری و درمان پوکی استخوان موثر باشد، را باید مورد توجه قرارداد.
    کلید واژگان: ویتامین C, تراکم استخوان, زنان یائسه, کار آزمایی
    A. Jokar *, F. Farahi, N. Asadi, M. Salehi, M. Sayadi, S. Foruhari
    Background And Objective
    The decline of bone mineral density (BMD) and prevalence of osteoporosis is a silent epidemic of the century. World Health Organization announced osteoporosis following cancer، heart attack and cerebral stroke as the fourth human enemy. The objective of the current study was to estimate the effect of vitamin C on BMD in menopausal women with balanced diet.
    Materials And Methods
    The study was a randomized clinical trial in which 150 postmenopausal women with osteoporosis were chosen based on convenience purposive sampling method. Using a randomized block design، subjects were divided into two groups: one group received vitamin C and the other group received placebo. After homogenizing groups، the experimental group was given vitamin C 1000 mg daily in two doses for 6 months and the control group received a placebo with the same method. After 6 months، bone densitometry was done and the results were analyzed using independent and paired t-tests and ANOVA. SPSS16 software was used to analyze the collected data. Significant level of 5% was considered.
    Results
    Comparison of index mean of femoral BMD in two groups (independent t-test) and inside the groups (paired t-test) did not show any significant difference before and after the treatment (p>0. 05). Comparison of the index mean of BMD in vertebral bones of trial and control groups (using independent t-test)، did not show any significant difference before and after the treatment (P= 0. 541 and P= 0. 499، respectively) but intra groups results (using paired t-test)، indicated a significant difference both in the test group (p=0. 001) and in the control (p=0. 001).
    Conclusion
    Consumption of antioxidants can be effective for prevention and treatment of osteoporosis.
    Keywords: Vitamin C, Bone mineral density, Menopausal women
  • علی اصغر سپاهی گرو*، نسرین اسدی، صدیقه سلامی
    در مجاورت توده پلوتونیک الوند، انواع سنگ های دگرگونی ناحیه ای و مجاورتی درجه پایین تا بالا وجود دارد. این سنگ ها، نخست متحمل دگرگونی دیناموترمال ناحیه ای و سپس در مرحله بعدی تحت تاثیر حرارت توده و سیالات منشا گرفته از آن، متحمل دگرگونی مجاورتی شده اند. پروتولیت هورنفلس های موجود در حاشیه شرق و شمال شرقی الوند، رسوبی و از نوع شیل است. در هورنفلس های مطالعه شده ترکیب گارنت بیشتر در قطب آلماندین، ترکیب بیوتیت ها در محدوده سیدروفیلیت و ترکیب پلاژیوکلاز از آلبیت تا آندزین متغیر است. بر اساس ترمومتری با روش تبادل کاتیونی زوج کانی گارنت-بیوتیت، دمای تشکیل هورنفلس های بدون کردیریت با استفاده از کالیبراسیون های مختلف در حدود 580 درجه سانتیگراد و برای هورنفلس های کردیریت دار حدود 566 درجه سانتیگراد به دست آمد. در فشارسنجی با سامانه GPBQ، فشار به دست آمده برای هاله دگرگونی که هورنفلس ها در آن شکل گرفته اند، بیشترین تطابق را با فشار به دست آمده از منحنی های تعادلی چندگانه برای این سنگ ها دارد و بین 9/2 تا 6/3 کیلوبار تخمین زده می شود. دما و فشار به دست آمده با ترکیب حاشیه کانی های در حال تعادل در سنگ های دارای کردیریت و آلومینوسیلیکات دار، با منحنی های تعادل چندگانه و نرم افزار ترموکالک، نشان دهنده محدوده دمای حدود 650 درجه سانتیگراد و فشار حدود سه کیلوبار است.
    کلید واژگان: شیمی کانی, هورنفلس, دگرگونی مجاورتی, دما, فشارسنجی, پروتولیت, الوند, پهنه سنندج, سیرجان
    Ali Asghar Sepahi Gerow *, Nasrin Asadi, Sedigheh Salami
    There are various contact and regional metamorphic rocks، from low to high grade in contact of the Alvand plutonic body. These rocks have undergone regional dynamothermal metamorphism and in the later stage due to heat and fluids derived from the body have been subjected to contact metamorphism. Hornfelses from the east and the north-eastern part of the Alvand aureole have sedimentary protolith of shale type. In the studied hornfelses، garnets are almandine-rich; composition of biotite is sidrophyllite and of the plagioclase varies from albite to andesine. Based on thermometric cation-exchange method of garnet-biotite pair، using different calibrations، the obtained temperature for cordierite-free hornfels، is about 580 °C and for the cordierite-bearing hornfels 566 °C. In barometry with GPBQ system، calculated pressure for hornfelses is strongly consistent with pressure obtained from multiple equilibrium curves for these rocks and was estimated to be about 2. 9 to 3. 6 Kbar. The obtained temperature and pressure using composition from rim of minerals in cordierite- and aluminosilicate-bearing rocks، with multiple equilibrium curves and THERMOCALC software represent temperature of about 650 °C and pressure of 3 Kbar.
    Keywords: Mineral chemistry, Hornfels, Contact metamorphism, Thermobarometry, Protolith, Alvand, Sanandaj, Sirjan zone
  • سید ابراهیم حسینی *، نسرین اسدی، فاطمه زارعی
    مقدمه
    زایمان یکی از دردناک ترین تجارب زنان است و کاهش آن از اهداف مهم مراقبت های پرستاری می باشد. از سوی دیگر، ماساژ با تحریک تارهای عصبی قطور و تحریک موضعی آندورفین ها مانع انتقال درد می گردد، لذا هدف این مطالعه تعیین تاثیر ماساژ درمانی بر کاهش میزان درد زایمان در مرحله فعال زایمان در زنان نخست زا بود.
    روش
    این پژوهش یک کارآزمایی بالینی یک سوکور است که برروی 30 نفر از زنان نخست زای مراجعه کننده به بیمارستان حافظ شیراز انجام شد. آزمودنی ها داوطلبانه انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفره آزمون و کنترل قرار گرفتند. در گروه آزمون ماساژ از دیلاتاسیون 4-3 تا 10-8 سانتی متری به صورت 10 دقیقه ماساژ و 10 دقیقه استراحت انجام گرفت و گروه کنترل در این مدت تحت هیچ گونه مداخله ای قرار نگرفت. به منظور سنجش درد از مقیاس ارزیابی تغییرات رفتاری در برابر درد (PBI) و مقیاس بصری درد (VAS) استفاده شد و نتایج با استفاده از آزمون ANOVA و آزمون تعقیبی توکی ارزیابی آماری گردید.
    یافته ها
    یافته ها نشان داد که نمره شدت بصری احساس درد در گروه آزمون نسبت به گروه کنترل در دیلاتاسیون های 4-3 سانتی متر (01/0>p)، 7-5 سانتی متری (001/0>p) و 10-8 سانتی متری (05/0>p) کاهش معناداری دارد.
    نتیجه گیری
    تجزیه و تحلیل آماری نتایج بیانگر کاهش احساس درد در گروه آزمون در مقایسه با گروه کنترل بود که احتمالا ماساژ از طریق تعدیل مسیرهای انتقال درد باعث کاهش شدت درد می گردد.
    کلید واژگان: ماساژ درمانی, درد زایمان, زایمان
    Mr Se Hosseini, Mrs N. Asadi, Mrs F. Zareei
    Introduction
    Parturition is one of the most painful experiences of women and the reduction it's are important goals of nursing care, the aim of this study was to evaluate the effect of massage on pain levels in women at parturition were nulliparous.
    Method
    The subjects of this research were 30 women, selected voluntarily and they have been put in two experimental and control group. The experimental group of active dilatation 4-3 cm to dilatation 10-8 cm under received massage therapy as a 10-minute massage and 10 minutes were resting, while the control group were not under any a kind of intervention. Perscent Behavioral Intensity (PBI) Scale and Visual Analogue Scale (VAS) scale was used to measure pain. The data were statistically by ANOVA using SPSS-18.
    Results
    Results showed that pain scores in experimental group in dilatations of 4-3 cm, 5-7 and 8-10 cm are significantly reduced compared with control group.
    Conclusion
    Statistical analysis showed that massage therapy reduces pain Labor compared with the control group. Massage may reduce pain through modulation of pain transmission pathway.
    Keywords: Massage therapy, labor pain, parturition
  • اسکندر رحیمی، الهام متشرعی*، نسرین اسدی، محمد جعفری، محمد رفعتی فرد، مریم مهبودی
    زمینه و هدف
    دیسمنوره اولیه یا قاعدگی دردناک یکی از شایع ترین شکایات در طب زنان است که با علایم جسمی و روانی همراه می باشد. هدف این مطالعه بررسی تاثیر 8 هفته تمرین انعطاف پذیری و مصرف ویتامین B6 بر علایم جسمی و روانی دیسمنوره اولیه در دختران غیر ورزشکار بود.
    روش بررسی
    در این مطالعه کارآزمایی بالینی تعداد60 دختر غیر ورزشکار، به صورت تصادفی در 4 گروه مساوی؛ کنترل، تمرین، ویتامین و تمرین همراه با ویتامین قرار گرفتند. گروه تمرین در یک برنامه تمرینی انعطاف پذیری 8 هفته ای شامل؛ کشش عضلات شکم، کمر، همسترینگ و نزدیک کننده های ران شرکت کردند. آنها 8 حرکت را به صورت هر حرکت با 3 تکرار و هر تکرار به مدت10 ثانیه طی4 روز در هفته انجام دادند. گروه ویتامین به مدت هشت هفته از دو هفته قبل از قاعدگی تا سه روز بعد از قاعدگی روزانه دو عدد قرص ویتامین B640 میلی گرمی مصرف کردند. گروه تمرین همراه ویتامین 8 هفته تمرین انعطاف پذیری و از دو هفته قبل از قاعدگی تا سه روز بعد از قاعدگی روزانه دو عدد قرص ویتامینB6، 40 میلی گرمی استفاده کردند. گروه کنترل بدون مداخله بود. قبل و بعد از هشت هفته آزمودنی ها پرسش نامه اختلالات قاعدگی را پرکردند. داده ها با آزمون های ویلکاکسون، کروسکال والیس، یومان ویتنی به همراه اصلاحیه بنفرونی تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    کاهش معنی داری در میانگین علایم جسمی گروه تمرین از 4/28به7/6، ویتامین از 25 به 35/9 و تمرین همراه با ویتامین از66/27 به 40/4 و علایم روانی گروه تمرین از86/25 به 93/5، ویتامین از 99/24 به 53/ و تمرین همراه با ویتامین از 73/27 به 36/3 بعد از 8 هفته تمرین انعطاف پذیری و مصرف ویتامین B6 مشاهده شد، اما ابعاد جسمی و روانی در پس آزمون گروه تمرین همراه با ویتامین نسبت به گروه های دیگر کاهش بیشتری داشت(05/0 p<).
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد، 8 هفته تمرین انعطاف پذیری و مصرف ویتامین B6 منجر به کاهش علایم جسمی و روانی دیسمنوره اولیه می شود.
    کلید واژگان: دیسمنوره اولیه, تمرین ا نعطاف پذیری, ویتامینB6, دختران غیرورزشکار
    Background and Aim
    Primary dysmenorrhea or painful menses in women''s medicine is one of the most common complaints that are associated with physical and psychological symptoms. The aim of this investigation was to study the effects of an eight week flexibility exercise and use of vitamin B6 on physical and psychological symptoms of primary dysmenorrhea in non-athlete females.
    Methods
    In this clinical trial study، 60 non-athlete females، were randomly divided into 4 groups; control، exercise، vitamins and exercise plus vitamin. They engaged in an 8-week exercise program that includes flexibility training، stretching the abdominal muscles، lower back، hamstrings and pelvis and hip stretches. Eight movements، each movement with 3 times repetition and each repetition lasting 10 seconds during 4 days per week was performed. The vitamins group used 2 tablets of 40 miligaram B6 vitamin daily during the 8 week program starting 2 weeks before menstruation to 3 days after menstruation. In the exercise with vitamin group، during the 8 weeks of flexibility traininig program females used from 2 weeks before menstruation to 3 days after menstruation 2 tablets of 40 miligaram B6 vitamin daily. The control group had no intervention. Before and after eight weeks، participants completed the menstrual disorders’ questionnaire. Data were analyzed.
    Results
    Significant decreases in average of physical symptoms (exercise from 28/4 to 6/7،vitamin from 25 to 9/35،training with vitamin from 27/66 to 4/40) and psychological symptoms (exercise 25/86 to 5/93،vitamin 24/99 to 3/53،training whith vitamin 27/73 to 3/36) was observed. But physical and psychological symptoms in post-test of exercise group with vitamin had a significant decrease as compared wih other groups (p≤0/05). Conculusion: 8 weeks of flexibility and vitamin B6 usage may reduce the physical and psychological symptoms of dysmenorrhea.
    Keywords: Dysmenorrhea primory, Flexibility exercise, Vitamin B6, Non, athlete girls
  • بهاره رفیعی، مرضیه اکبرزاده، نسرین اسدی، نجف زارع
    زمینه و هدف
    کاهش اضطراب مادر در دوران حاملگی نقش مهمی در سلامت روانی- فیزیکی مادر و جنین دارد. این مطالعه با هدف مقایسه تاثیر آموزش دلبستگی و آرام سازی بر اضطراب سه ماهه سوم حاملگی و افسردگی پس از زایمان در زنان نخست باردار انجام یافته است.
    روش بررسی
    این مطالعه یک کارآزمایی بالینی است که در آن 126 زن نخست باردار طی سال 1391 در بیمارستان های حافظ و شوشتری وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شیراز شرکت کرده و به روش تصادفی در سه گروه 42 نفری آرام سازی، دلبستگی و شاهد قرار گرفتند. قبل و بعد از مداخله پرسشنامه اضطراب اسپیل برگر و افسردگی بک تکمیل گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش های آماری آنالیز واریانس یک طرفه، LSD و مجذور کای صورت گرفت.
    یافته ها
    قبل از مداخله هر سه گروه از لحاظ میانگین نمره کلی و ابعاد شخصیتی و موقعیتی اضطراب و همچنین نمره افسردگی همگن بودند. آزمون آماری آنالیز واریانس نشان داد که یک ماه پس از مداخله، میانگین نمره اضطراب زنان در هر سه گروه اختلاف آماری معنادار (03/0= p) داشته است. آزمون آماری LSD (01/0 p<) نشان داد که اختلاف میانگین نمره اضطراب بین گروه دلبستگی با گروه شاهد و همچنین بین گروه آرام سازی با گروه شاهد (001/0> p) معنادار بوده است. ولی بین گروه های دلبستگی و آرام سازی (2/0= p) اختلاف معناداری مشاهده نشد. آزمون آماری آنالیز واریانس، نشان داد که پس از مداخله در گروه های آزمون و شاهد اختلاف معناداری (04/0= p) در میانگین نمره اضطراب موقعیتی وجود داشته است. آزمون LSD نشان داد که میانگین نمرات اضطراب موقعیتی در گروه دلبستگی (02/0= p) و آرام سازی (01/0 p<) نسبت به گروه شاهد به طور معنادار کاهش یافته است. آزمون آماری آنالیز واریانس نشان داد که پس از مداخله اختلاف معناداری (2/0= p) از لحاظ جنبه شخصیتی اضطراب در سه گروه مطالعه دیده نشده است. همچنین سه گروه از لحاظ میانگین نمرات افسردگی پس از زایمان اختلاف معناداری داشتند (002/0= p). آزمون تعقیبی LSD نشان داد که میانگین نمرات افسردگی پس از زایمان در گروه دلبستگی و شاهد (01/0= p) و آرام سازی و شاهد (01/0= p) اختلاف معنادار داشته است.
    نتیجه گیری
    اجرای برنامه آموزش دلبستگی و مهارت های آرام سازی در بارداری سبب کاهش اضطراب دوران حاملگی و افسردگی پس از زایمان گردید. از این رو توصیه می شود که در برنامه معمول مراقبت های دوران بارداری فرآیندهای فوق گنجانده شود.
    کلید واژگان: دلبستگی مادر و جنین, آرام سازی, اضطراب سه ماهه سوم, افسردگی پس از زایمان
    Bahare Rafiee, Marzieh Akbarzade, Nasrin Asadi, Najaf Zare
    Background and Aim
    Reducing maternal anxiety has a critical role in maternal and fetal mental and physical health. This study aimed to assess the effect of two anxiety reducing techniques including relaxation and maternal-fetal attachment training on anxiety in third trimester and postpartum depression among primipara women. Methods & Materials: In this clinical trial، 126 pregnant women were randomly selected and divided into three groups including relaxation training، maternal-fetal attachment skills training، and control group. The participants completed a demographic questionnaire، the Spillberger and Beck questionnaires and written consents at baseline. The participants completed the questionnaires after the intervention too. The one way ANOVA and paired t-test were used to analyze the data.
    Results
    At baseline، the mean total anxiety، state and trait anxiety and depression scores were not significantly different between the groups. The ANOVA showed differences in the mean score of anxiety after the intervention (P=0. 03) in the intervention groups. There were statistically significant differences between the attachment and control groups (P=0. 01); and the relaxation and control groups (P<0. 001) in terms of the mean score of state anxiety. The ANOVA showed a reduction in the mean score of state anxiety after intervention in the attachment (P=0. 02) and relaxation groups (P=0. 01). There was significant difference after the intervention in the mean score of maternal depression (P=0. 002) between the attachment and relaxation groups with the control group (P=0. 01، P=0. 01; respectively).
    Conclusion
    A ttachment and relaxation trainings can reduce maternal anxiety and post-partum depression. Pregnancy visit is an important opportunity to screen maternal anxiety and prevent post-partum depression using simple and non-expensive training programs.
    Keywords: maternal, fetal attachment, relaxation, anxiety, post partum depression
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال