به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

هرمز مهرانی

  • حسین فارسیانی، هرمز مهرانی *، محسن محمدیان ساروی، حمیدرضا سعیدنیا

    در این تحقیق ارائه و تبیین مدل برندسازی حسی در بازارهای صنعتی مواد ضدعفونی کننده با استفاده از رویکرد کیفی انجام شد. روش تحقیق از نوع کاربردی، با رویکرد اکتشافی - تبیینی و شیوه انجام کیفی است. جامعه آماری پژوهش شامل 11 نفر از مدیران شرکت های فعال در صنعت ضدعفونی کننده و اساتید دانشگاه که به روش گلوله برفی هدفمند به عنوان نمونه تحقیق انتخاب شد. در این تحقیق برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش نظریه داده بنیاد کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی، بر اساس نظریه داده بنیاد و نرم افزار MaxQDA 21 استفاده شد. نتایج نشان داد، شرایط علی (بازاریابی عصب پایه و مدیریت رفتار مصرف کننده)، شرایط زمینه ای (مدیریت تجربه مشتری)، پدیده محوری (برندسازی حسی جهت تغییر رفتار مصرف کننده)، راهبردها و اقدامات (مدیریت تبلیغات، استراتژی ها و عوامل مرتبط با هویت برند)، شرایط مداخله گر (کانال های ارتباط با مشتری و استفاده از حواس) و در نهایت پیامدها (وفاداری مشتری و برانگیختن مشتری) شناسایی شد.

    کلید واژگان: برندسازی حسی, بازارهای صنعتی, مواد ضدعفونی کننده, مدیریت مشتری و رفتار مصرف کننده
    Hossein Farsiani, Hormoz Mehrani*, Mohsen Mohammadian Saravi, Hamidreza Saeednia

    In this research, the sensory branding model was presented and explained in the industrial markets of disinfectants using a qualitative approach. The research method is of an applied type, with an exploratory-explanatory approach and a qualitative method. The statistical population of the research includes 11 managers of companies active in the disinfectant industry and university professors who were selected as the research sample using a targeted snowball method. In this research, open coding foundation data theory method, axial coding and selective coding based on foundation data theory and MaxQDA 21 software were used for data analysis. The results showed causal conditions (basic neuromarketing and consumer behavior management), contextual conditions (customer experience management), central phenomenon (sensory branding to change consumer behavior), strategies and measures (advertising management, strategies and factors related to brand identity), intervening conditions (communication channels with the customer and use of senses) and finally the consequences (customer loyalty and customer arousal) were identified.

    Keywords: Sensory Branding, Industrial Markets, Disinfectants, Customer Management, Consumer Behavior
  • شبنم ملکیان، هرمز مهرانی *، حمیدرضا سعیدنیا، زهرا علیپور درویشی

    بازاریابی دیجیتال از طریق رسانه های اجتماعی و تلفن همراه زندگی روزانه میلیون ها نفر را متحول کرده و گسترش شیوه-های رایج ارتباط در رسانه های اجتماعی اغلب منجر به شکل گیری روابط با مشتریان شده است. هدف از پژوهش حاضر شناسایی و بررسی ابعاد و مولفه های برانگیختگی مصرف کنندگان در بازاریابی دیجیتال به روش آمیخته (کمی- کیفی)می باشد . روش شناسی در فاز کیفی نظریه داده بنیاد و داده های لازم از طریق مصاحبه عمیق و نیمه ساختاریافته با 9نفر از خبرگان بازاریابی دانشگاهی و صنعتی و داده های ثانویه به دست آمده است. نتایج حاصل از تحلیل داده ها با طی نمودن سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی، توسط نرم افزار Maxqda تجزیه و تحلیل شده اند و در نهایت 98کد، 20مفهوم و 9مولفه در قالب مدل پارادایمی ارائه شده است. در بخش کمی روش تحقیق توصیفی- پیمایشی است و ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه جامعه آماری این بخش کاربران فعال در فضای مجازی (اینستاگرام و سایت های فروش آنلاین) در نظر گرفته شده که حجم آن طبق فرمول کوگران برای جامعه نامحدود برابر 384نفر انتخاب شده است. نتایج پژوهش نشان می دهند منافع لذت جویانه و منافع کارکردی به عنوان شرایط علی و اثر گذار بر ایجاد پدیده محوری برانگیختگی معرفی شدند و از طریق راهبرد ها ترویج به پیامد های تمایل به خرید ، اقدام به خرید ، وفاداری و تبلیغات توصیه ای منجر می شوند.همچنین روی آوری به دنیا مجازی و زیر ساخت های اینترنت شرایط زمینه ای و عوامل جمعیت شناختی به عنوان مداخله گر شناسایی شدند.نتایج نشان می دهد که مدل حاصل از برازش خوبی برخوردار است.

    کلید واژگان: برانگیختگی مصرف کنندگان, بازاریابی دیجیتال, رفتار مصرف کننده, ارزش لذت گرایانه, ارزش کارکردی
    Shabnam Malekian, Mehrani Hormoz *, Hamidreza Saeednia, Zahra Alipour Darvishi

    Digital marketing through social media and mobile platforms has transformed the daily lives of millions of people, and the expansion of common communication methods on social media has often led to the formation of customer relationships. The aim of this study is to identify and examine the dimensions and components of consumer arousal in digital marketing using a mixed method (quantitative-qualitative). In the qualitative phase, grounded theory methodology was used, and the necessary data were obtained through in-depth and semi-structured interviews with 9 academic and industrial marketing experts, as well as secondary data. The results of the data analysis, following the three stages of open, axial, and selective coding, were analyzed using Maxqda software, ultimately presenting 98 codes, 20 concepts, and 9 components within a paradigmatic model. In the quantitative section, the research method was descriptive-survey, and the data collection tool was a questionnaire. The statistical population of this section consisted of active users in virtual spaces (Instagram and online sales websites), with a sample size of 384 individuals selected according to Cochran’s formula for an unlimited population. The research results indicate that hedonic and functional benefits were identified as causal and influential conditions in creating the core phenomenon of arousal. Through promotion strategies, they lead to outcomes such as purchase intention, purchase action, loyalty, and word-of-mouth advertising. Additionally, the shift toward the virtual world and internet infrastructure was identified as contextual conditions, and demographic factors were recognized as intervening variables. The results demonstrate that the derived model has a good fit.

    Keywords: Consumer Arousal, Digital Marketing, Consumer Behavior, Hedonic Value, Functional Value
  • فرناز بدیعی، هرمز مهرانی، حسین دیده خانی، روح الله سمیعی

    امروزه با افزایش آگاهی زیست محیطی مصرف کنندگان، کسب وکارها ناگزیر به بازنگری روش های بازاریابی و استقبال از رویکردهای نو مانند بازی وارسازی سبز هستند. در پاسخ به این نیاز، پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر عملکردهای بازی وارسازی سبز بر مدیریت تجربه و نتایج رفتاری در میان مشتریان انجام شده است. به لحاظ روش، این پژوهش جزء پژوهش های توصیفی - پیمایشی، و از نظر نحوه گردآوری اطلاعات از زمره تحقیقات همبستگی و از نظر هدف، کاربردی به شمار می آید. در این پژوهش از ابزار پرسش نامه برای جمع آوری داده ها استفاده شده است و جامعه آماری آن شامل خبرگان، متخصصان و صاحب نظران حوزه بازاریابی و بازی وارسازی است که تعداد 250 نفر به روش نمونه گیری غیرتصادفی در نظر گرفته شده اند. بر اساس جدول کرجسی و مورگان حجم نمونه حداقل 148 نفر بود که به منظور جلوگیری از اثرات منفی پرسش نامه های ناقص و عدم بازگشت آنها تعداد 160 پرسش نامه ارسال و نهایتا 155 پرسش نامه برای تجزیه وتحلیل انتخاب گردیدند. برای بررسی فرضیات تحقیق از تکنیک تحلیل عاملی و آزمون مدل معادلات ساختاری به کمک نرم افزار آموس استفاده شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد، بین عملکردهای بازی وارسازی سبز، مدیریت تجربه مشتری و ابعاد نتایج رفتاری (قصد استفاده مداوم، رضایت و وفاداری) رابطه ای مثبت و تاثیر معنی داری وجود دارد.

    کلید واژگان: عملکردهای بازی وارسازی سبز, مدیریت تجربه مشتری, نتایج رفتاری, آگاهی زیست محیطی.
    Farnaz Badiei, Hormoz Mehrani *, Hossein Didehkhani, Roohallah Samiee

    Today, due to the growing environmental awareness among customers, businesses are compelled to reconsider their marketing methods and adopt new approaches such as green gamification. In response to this need, the present research aimed to investigate the impact of green gamification activities on customer experience management and behavioral outcomes. This research is classified as descriptive-survey research in terms of method, and in terms of data collection, it falls into the category of correlational research, and in terms of purpose, it is considered applied. Data collection in this research was conducted through the use of a questionnaire. The statistical population includes experts, specialists and experts in the field of marketing and gamification, 250 of whom were selected by non-random sampling. According to the Krejcie and Morgan table, the sample size was 148 individuals. To avoid the negative impact of incomplete and non-returned questionnaires, 160 questionnaires were initially distributed. Ultimately, 155 questionnaires were included for analysis. To check the research hypotheses, factor analysis techniques, and structural equation model tests were utilized, using Amos software. The research findings indicate a positive and significant relationship between green gamification affordances, customer experience management, and various dimensions of behavioral outcomes, including continuous use intention, satisfaction, and loyalty.

    Keywords: Green Gamificationaffordances, Customer Experiencemanagement, Behavioral Outcomes, Environmental Awareness
  • کامران فیضی، هرمز مهرانی*، حسین وظیفه دوست، احسان ساده

    هدف پژوهش شناسایی مولفه ها و ابعاد اصلی بازاریابی محتوایی دیجیتال با توجه به شرایط کشور ایران و ارائه مدل با استفاده از روش کیفی مبتنی بر راهبرد گرندد تئوری است. داده ها از طریق مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته با خبرگان که شامل اساتید دانشگاه در حوزه بازاریابی محتوایی دیجیتال و مدیران و فعالان آژانس های تبلیغات و بازاریابی دیجیتال بودند گردآوری شد. با استفاده از نمونه گیری هدفمند و پس از انجام 15 مصاحبه عمیق، اشباع نظری حاصل گردید. پس از پیاده سازی و تحلیل مصاحبه ها و کدگذاری باز، محوری و انتخابی، نتایج نشان داد که بازاریابی محتوایی دیجیتال توسط شرایط علی (توسعه اینترنت، سهولت استفاده، محبوبیت فضای مجازی، سهولت ارتباط با مشتری، ویژگی های شبکه مجازی، جذابیت بازاریابی محتوایی دیجیتال، تغییر رفتار مشتریان، تغییر ساختارهای جاری)، دلایل زمینه ای (ویژگی های فردی، ویژگی های اجتماعی)، عوامل مداخله گر (محدودیت های فنی، افزایش رقبا، عدم دسترسی، ناآگاهی، شدت شیوع کووید 19)، مقوله محوری (بازاریابی محتوایی دیجیتال)، راهبردها (لذت بخش نمودن، افزایش مشارکت، ارائه خدمات متنوع به کاربران، استفاده از انواع روش های افزایش مخاطب، تبادل اطلاعات، بهبود زیرساخت، سبک مخاطب پسند، مشتری مداری) و پیامدهای (گسترش بازار، افزایش سودآوری، بسترسازی برای ایجاد برند) تحقق می یابد. نتایج حاکی از آن است که مدل پژوهش از سطح قابل قبولی برخوردار می باشد

    کلید واژگان: بازاریابی محتوایی دیجیتال, بازاریابی آنلاین, آگاهی از برند, گراندد تئوری
    Kamran Feizi, Hormoz Mehrani *, Hossein Vazifehdoost, Ehsan Sadeh

    The purpose of this research is to identify the main components and dimensions of digital content marketing according to the conditions of Iran and to present a model using a qualitative method based on the Grounded Theory approach. Data were collected through semi-structured in-depth interviews with experts. These experts included university professors in the field of digital content marketing and managers and activists of advertising and digital marketing agencies. Using targeted sampling and after conducting 15 in-depth interviews, theoretical saturation was achieved after the implementation and analysis of interviews and open, axial, and selective coding. The results showed that digital content marketing is realized by these conditions. Causal conditions (Internet development, ease of use, popularity of cyberspace, ease of communication with customers, virtual network features, The appeal of Digital Content Marketing, changing customer behavior, changing current structures), contextual conditions (personal characteristics, social characteristics), intervening factors (technical limitations, increasing competitors, lack of access, unawareness, severity of the spread of Covid-19), central category (Digital Content Marketing), strategies (make it enjoyable, increasing participation, providing various services to users, using various methods to increasing audience, exchange of information, infrastructure improvement, audience-friendly style, customer orientation), and consequences (market expansion, increasing profitability, groundwork for brand creation). The results indicate that the research model is acceptable level.

    Keywords: Digital Content Marketing, Online Marketing, Brand Awareness, Grounded Theory
  • شبنم ملکیان، هرمز مهرانی*، حمیدرضا سعیدنیا، زهرا علی پور درویشی

    انگیزه های مختلفی وجود دارند که مصرف کنندگان را به سمت خرید آنلاین سوق می دهد هدف از پژوهش حاضر شناسایی و بررسی عوامل تاثیرگذار بر برانگیختگی مصرف کنندگان در دیجیتال مارکتینگ و ارائه ی الگویی جامع و کاربردی برای برانگیختگی مصرف کنندگان در دیجیتال مارکتینگ است.روش پژوهش حاضر کیفی و از نوع نظریه زمینه ای است. روش مصاحبه عمیق و داده های ثانویه به کار گرفته شده است. نتایج حاصل از تحلیل داده ها در 16 بعد اصلی هستند که توسط نرم افزار Maxqda تجزیه و تحلیل شده اند و در نهایت با استخراج روابط بین آنها، مدلی جامع و بومی سازی شده جهت دستیابی به شناختی درست از رفتار مشتریان ارائه شده است.

    یافته ها

    یافته های پژوهش نشان می دهد که طراحی مدل برانگیختگی مصرف کننده در بازاریابی دیجیتال و اجرایی کردن آن در کسب و کار ها می تواند به افزایش نرخ فروش و رشد و ارتقا آنها در فضای رقابتی امروز کمک شایانی نماید .

    نتیجه گیری

    مدل بر انگیختگی مصرف کننده در بازاریابی دیجیتال نشان میدهد که توجه به نیاز ها تمامی افراد اعم از نیاز ها لذت جویانه مثل سرگرمی ، تعامل و ارتباطات ، زیبایی و به روز بودن و همچنین نیاز ها سود جویانه به عنوان مثال مقایسه قیمتی ، مقایسه محصولی ، کسب دانش ، با در نظر گرفتن عوامل زمینه ای چون اثر اینفلونسر مارکتر ها و توجه در تدوین استراتژی ها کسب و کار چون استراتژی ها ترویج ، میتواند راهی باشد جهت دست یابی به مشتریان وفادار و تبلیغ کنندگان بی هزینه برای کسب و کار ما .

    کلید واژگان: دیجیتال, مارکتینگ, برانگیختگی
    Shabnam Malekian, Hormoz Mehrani *, Hamidreza Saeednia, Zahra Alipour Darvishi

    The advent of the Internet as an important gateway to drive sales has led scientists to search for the underlying motivations for e-commerce. The purpose of this study is to identify and investigate the factors affecting consumer motives in digital marketing and provide a comprehensive and practical model for consumer inspiration in digital marketing.The method of the present research is qualitative and of the grounded theory type. In order to gain an understanding of the most important components and the connections between them, in-depth interview methods and secondary data have been used. The results of data analysis are in 16 main dimensions that have been analyzed by Maxqda software and ultimately, by extracting relations among them, a comprehensive and localized model has been presented to achieve a correct understanding of customers' perception and behavior.

    Results

    Findings show that designing a model of consumer motivation in digital marketing and implementing it in businesses can help increase sales rates and their growth and promotion in today's competitive environment.

    Conclusion

    The model of consumer motivation in digital marketing shows that paying attention to the needs of all people, including hedonistic needs such as entertainment, interaction and communication, beauty and up-to-datenessas well as profitable needs, for example, price comparison, product comparison, knowledge acquisition, by considering the underlying factors such as the effect of influencer marketers and attentiveness in developing business strategies such as promotion strategies, can be a way to reach loyal customers and free advertisers for our business

    Keywords: Digital, Marketing, Arousal
  • محمدامین عصاریان، هرمز مهرانی*، زهرا علیپور درویشی، نرگس حسن مرادی

    هدف اصلی از انجام این تحقیق، تدوین مدل بومی بازاریابی رسانه های اجتماعی فروشگاه های آنلاین است، لذا پژوهش حاضر از نظر هدف در حیطه تحقیقات توسعه ای می باشد. جامعه آماری این تحقیق شامل 10 نفر از خبرگان بازاریابی و اساتید دانشگاهی بوده است که به صورت هدفمند و غیرتصادفی و بر اساس رسیدن به اشباع نظری انتخاب شده است. برای گردآوری داده ها از مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد. داده های حاصل از مصاحبه با استفاده از تئوری داده بنیاد و در سه مرحله کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری گزینشی انجام شد. برای تحلیل داده ها از نرم افزار مکس کیو دی ای ورژن 20 استفاده شد. از کلیه شاخص های به دست آمده از تحلیل کیفی از 10 مصاحبه ، شامل 11 مقوله و تعداد 52 شاخص، جهت تدوین مدل بومی بازاریابی رسانه های اجتماعی فروشگاه های اینترنتی به کار گرفته شده است. ماحصل تحلیل داده ها، ارائه الگوی پارادایمی شامل شش مولفه شرایط علی (فناوری اطلاعات و ارتباطات، مدیریت زمان و مدیریت هزینه)، شرایط زمینه ای (زیرساخت فروشگاه های اینترنتی)، شرایط مداخله گر (تحریم و مشکلات اقتصادی و مدیریت ریسک)، راهبردها (استفاده از نیروی انسانی متخصص و استفاده از تاثیرگذاران)، پدیده محوری (بازاریابی رسانه های اجتماعی) و پیامدها (پایداری در استفاده از شبکه اجتماعی، ارزش ویژه برند) بوده است. برای هر یک از مقوله های اصلی شناسایی شده نیز تعدادی شاخص شناسایی شد.

    کلید واژگان: بازاریابی اجتماعی, رسانه های اجتماعی, برندسازی, فروشگاه اینترنتی
    MohammadAmin Assarian, Hormoz Mehrani *, Zahra Alipour Darvishi, Narges Hasan Moradi

    The main purpose of this research is to develop a native model of social media marketing for online stores, so the current research is in the scope of developmental research. The statistical population of this research included 10 marketing experts and university professors who were selected purposefully and non-randomly, based on reaching theoretical saturation. A semi-structured interview was used to collect data. The data obtained from the interview was done in three stages of open coding, central coding and selective coding through database theory. Max QDA version 20 software was used for data analysis. From all the indicators obtained from the qualitative analysis of 10 interviews, 11 categories and 52 indicators have been used to formulate the native model of social media marketing of online stores. The result of data analysis has been presenting a paradigmatic model including six components of causal conditions (information and communication technology, time management and cost management), background conditions (infrastructure of online stores), intervening conditions (sanctions and economic problems, and risk management), strategies (use of expert manpower and the use of influencers), the central phenomenon (social media marketing), and consequences (sustainability in the use of social networks, special value of the brand). A number of indicators were also identified for each of the identified main categories.

    Keywords: Social Marketing, Social Media, Branding, Online Store
  • محمدمیثم انوشه*، ابوتراب علیرضائی، هرمز مهرانی
    هدف

    سازمان ها با استفاده از طراحی پروژه به استراتژی های خود دست می یابند. همچین با استفاده از ابتکارات عمل اقدام به کاهش شکاف های عملکردی خود در فرآیندهای عملیاتی می نمایند. تعامل ها بین استراتژی های سازمان و فعالیت های عملیاتی سازمان بسیار پیچیده است لذا ادغام آن دو یکی از چالش های موجود می باشد. 

    روش

    تحقیق حاضر به بررسی تعیین مدل مدیریت عملکرد پرتفوی استراتژیک سازمانی پرداخته است. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل سازمان های خصوصی و عمومی پروژه محور در صنایع و مکان های جغرافیایی مختلف می باشد. با توجه به اینکه حجم جامعه، از طریق جدول مورگان استفاده می گردد که در نهایت تعداد 380 نفر می باشد که به شیوه نمونه گیری سهمیه ای، در دسترس و قضاوتی تعیین شد، در نهایت بعد از توزیع پرسشنامه تنها 186 پرسشنامه گردآوری شد. روش استفاده شده در این تحقیق، روش توصیفی- پیمایشی از نوع کاربردی و همبستگی است که به این منظور از پرسشنامه تحقیق حسین (2016) استفاده و در نمونه مورد مطالعه توزیع گردیده است. 

    یافته ها

    داده های مورد نظر جمع آوری و به عنوان مرجع داده ها در فایل اکسل طبقه بندی گردید. همچنین آزمون فرضیه ها با استفاده از نرم افزارهای Spss24 و Smart-PLS انجام شد. 

    نتیجه گیری

    یافته های تحقیق حاکی از آن است که همراستایی استراتژیک، منافع مورد انتظار و اثربخشی مدیریت اجزای پرتفوی ضرورتا به معنای عملکرد پرتفوی استراتژیک سازمانی است. همچنین سه آیتم (شامل عملیات ها و ابتکارات، تداوم همراستایی استراتژیک و معیارهای عملکرد (اثربخشی) در ایجاد قابلیت مدیریت عملکرد پرتفوی و استراتژی یکپارچه نقش دارند.

    کلید واژگان: مدیریت عملکرد پرتفوی استراتژیک سازمانی, استراتژی یکپارچه, همراستایی استراتژیک, اثربخشی مدیریت
  • نسیم رحمانی، شادان وهاب زاده منشی*، هرمز مهرانی
    این مطالعه با هدف طراحی مدل بومی مسیولیت پذیری اجتماعی در بازاریابی دیجیتال برای کسب وکارهای کوچک خرده فروشی آنلاین ایران انجام شده است. تحقیق حاضر از لحاظ هدف، از نوع تحقیقات کاربردی و از لحاظ روش جمع آوری داده ها روش تحقیق کیفی محسوب می گردد. جامعه آماری در بخش کیفی شامل 11 نفر از خبرگان بوده است. ابزار اصلی گردآوری داده ها در بخش میدانی شامل مصاحبه نیمه ساختاریافته است. از رویکرد تیوری داده بنیاد برای تحلیل داده های کیفی و ارایه مدل پارادایمی استفاده شده است. بر اساس نتایج تحلیل کیفی، شش دسته از عوامل شامل شرایط علی، عوامل زمینه ای، استراتژی ها، پدیده محوری، عوامل مداخله گر و پیامدها شناسایی شدند. در رابطه با شرایط زمینه ای، بازاریابی هدفمند بعنوان مقوله اصلی، در رابطه با شرایط علی دو مقوله اصلی شامل مسیولیت اخلاقی و مسیولیت زیست محیطی، در رابطه با بازاریابی دیجیتال بعنوان پدیده محوری پژوهش، شاخص های اعطای حق انتخاب به مشتریان، حفظ و نگهداری مشتریان، ارایه خدمات منطبق با خواسته مشتریان، برقراری ارتباطات و روابط مناسب با مشتریان، و ایجاد ارزش برای مشتریان، شناسایی شدند. در این راستا، راهبردهای تجاری سازی بعنوان مقوله اصلی راهبردها و اقدامات شناسایی شد، رقابت پذیری شرکتها بعنوان مهمترین عوامل مداخله گر و توسعه اقتصادی و بهبود کیفیت خدمات بعنوان مقوله های اصلی پیامدها نیز مورد شناسایی قرار گرفتند.
    کلید واژگان: مسئولیت پذیری اجتماعی, بازاریابی دیجیتال, تعامل با مشتری, نظریه داده بنیاد
    Nasim Rahmani, Shadan Vahabzadeh Munshi *, Hormoz Mehrani
    This study aims to design a native model of social responsibility in digital marketing in small online retail businesses in Iran. The present research is an applied research in terms of purpose and a qualitative research method in terms of data collection method. The statistical population in the qualitative section included 11 experts. The main tools for data collection in the field include semi-structured interviews. The GROUNDED theory approach using MAXQDA software was used to analyze qualitative data and present a paradigm model. Based on the results of qualitative analysis, six categories of factors including causal conditions, underlying factors, strategies, pivotal phenomena, intervening factors and consequences were identified. Targeted marketing was identified as the main category in relation to the context. In relation to causal conditions, two main categories were identified, including moral responsibility and environmental responsibility. In relation to digital marketing as a central phenomenon of research, the indicators of giving customers the right to choose, retaining customers, providing services in accordance with customer demands, establishing appropriate relationships and relationships/////////// with customers, and creating value for customers were identified. Commercialization strategies were identified as the main category of strategies and actions. Competitiveness of companies has been identified as the most important intervention factors; and economic development and service quality improvement were identified as the main categories of outcomes.
    Keywords: social responsibility, Digital marketing, Customer interaction, Grounded theory
  • عرفان داداش زاده، هرمز مهرانی*، کریم حمدی

    پیشرفت تکنولوژی و دیجیتال سازی، کانال های ارتباطی مختلف مانند اینترنت، تلفن های همراه، رسانه های اجتماعی و فروشگاه های فیزیکی، در دسترس مشتریان برای ارتباط با خرده فروشان است، اما این کانال ها مستقل مدیریت شده و منجر به عدم تطابق داده ها و اطلاعات در کانال های مختلف می شود و برای دست یابی به یکپارچه سازی در کانال های مختلف، باید به رویکرد همه جانبه تغییر کرد. این پژوهش به "بررسی حفظ مشتریان با تجربه استفاده از تلفن همراه به عنوان ابزار کانال های همه جانبه با توجه به نقش اضافه بار اطلاعاتی محصول و جذابیت محصولات جایگزین" می پردازد. تحقیق از حیث هدف، کاربردی، و از حیث ماهیت و روش، توصیفی و پیمایشی است. جامعه آماری کلیه مشتریان برندهای رستورانی شهر تهران که به هر دو صورت حضوری و تحت نرم افزارهای موبایلی به ارایه خدمات می پردازند، در یک نمونه 384 نفره تشکیل داده اند که به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای نظرسنجی شده اند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسش نامه با 43 سوال بوده و آزمون فرضیه ها با روش معادلات ساختاری و نرم افزار pls انجام شده است. نتایج پژوهش نشان داده است تجربه اتصال بر یکپارچگی دسترسی به، تجربه یکپارچگی بر یکپارچگی دسترسی به اطلاعات، تجربه انعطاف پذیری بر یکپارچگی دسترسی به اطلاعات، تجربه شخصی سازی بر یکپارچگی دسترسی به اطلاعات، تجربه شخصی سازی بر یکپارچگی غنای اطلاعاتی، یکپارچگی دسترسی به اطلاعات بر حفظ مشتری، و یکپارچگی غنای اطلاعاتی بر حفظ مشتری تاثیر مثبت دارد. تجربه تداوم استفاده بر یکپارچگی دسترسی به اطلاعات، تجربه اتصال بر یکپارچگی غنای اطلاعاتی، تجربه یکپارچگی بر یکپارچگی غنای اطلاعاتی، تجربه تداوم استفاده بر یکپارچگی غنای اطلاعاتی، و تجربه انعطاف پذیری بر یکپارچگی غنای اطلاعاتی، تاثیر مثبت ندارند. همچنین اضافه بار اطلاعاتی محصول دارای نقش تعدیل گر منفی در تاثیر تجربه اتصال بر یکپارچگی دسترسی به اطلاعات؛ و در تاثیر تجربه اتصال بر یکپارچگی غنای اطلاعاتی است. جذابیت محصولات جایگزین نیز دارای نقش تعدیل گر منفی در تاثیر تجربه اتصال بر یکپارچگی دسترسی به اطلاعات و در تاثیر تجربه اتصال بر یکپارچگی غنای اطلاعاتی است.

    کلید واژگان: کانال های توزیع همه جانبه, تجربه مشتری, اضافه بار اطلاعاتی محصول, جذابیت محصولات جایگزین, حفظ مشتری
    ERPHAN DADASHZADEH, HORMOZ MEHRANI *, KARIM HAMDI HAMDI

    With the advancement of technology and digitalization, various communication channels such as the Internet, mobile phones, social media and physical stores are available for customers to communicate with retailers, but these channels are independently managed and It leads to the mismatch of data and information in different channels, and in order to achieve integration in different channels, it is necessary to change to an all-round approach.This research deals with "investigating the retention of customers with the experience of using mobile phones as tool of omnichannel with regard product information overload and the attractiveness of alternative products". The research is applied, descriptive and survey. The population of brands restaurant customers in Tehran is a sample of 384 people who were surveyed by stratified sampling method. The data collection tool is a 43questionier, and hypotheses were tested with structural equations and pls software. The results show that the experience of connection is on access integrity, the experience of integration is on the integrity, the experience of flexibility is on the integrity, the experience of personalization is on the integrity, the experience of personalization is on the information richness integrity, access integrity customer retention, and information richness integrity has positive effect on customer retention. The experience of continuity of use on the integrity, the experience of connection on the information richness integrity, the experience of integrity on the information richness integrity, the experience of continuity of use on the integrity of information richness, and the experience of flexibility on the information richness integrity do not have a positive effect. Information overload is a negative moderating role in the impact of connection experience on access integrity; and the effect of connection experience on the information richness integrity. The attractiveness of alternative products has negative moderating role in the effect of the connection experience on the access integrity and the effect of the connection experience on the information richness integrity.

    Keywords: omnidirectional distribution channels, Customer Experience, product information overload, attractiveness of alternative products, Customer retention
  • علی سلیمانی بشلی، هرمز مهرانی*، شادان وهاب زاده منشی، زهرا علیپور درویشی

    این مطالعه با هدف مدلسازی کسب مزیت رقابتی پایدار در بانکداری شرکتی در بانک های خصوصی کشور انجام شد. پژوهش حاضر از نظر هدف یک پژوهش کاربردی-توسعه ای است و از منظر شیوه گردآوری داده ها یک پژوهش پیمایشی مقطعی محسوب می شود. جامعه مشارکت کنندگان در بخش کیفی شامل خبرگان، اساتید، متخصصان بازاریابی و مدیران بانک های خصوصی کشور است. نمونه گیری با روش هدفمند انجام شد و با 12 مصاحبه اشباع نظری حاصل شد. در بخش کمی نیز از دیدگاه 384 نفر از مشتریان این صنعت استفاده شد. ابزار گردآوری داده ها، مصاحبه نیمه ساختار یافته  و پرسشنامه محقق ساخته می باشد. برای تجزیه وتحلیل داده های گردآوری شده از روش گراندد تیوری و حداقل مربعات جزیی استفاده شد. یافته های پژوهشی نشان داد مولفه های هوشمندی رقابتی، بانکداری دیجیتال، بازاریابی رابطه مند و مشتری گرایی بر کسب مزیت رقابتی پایدار (پدیده محوری) تاثیرگذارند. همچنین مشخص گردید، مولفه های کسب مزیت رقابتی پایدار (پدیده محوری)، کیفیت خدمات بانکی (شرایط زمینه ای) و شدت رقابت (شرایط مداخله گر) بر راهبرد بازاریابی بانکداری شرکتی (راهبردها) تاثیرگذارند. در نهایت مولفه مذکور منجر به پیامدهایی نظیر رقابت پذیری در صنعت بانکداری، پایداری مالی و روابط بلندمدت با مشتریان می شود.

    کلید واژگان: کسب مزیت رقابتی پایدار, بانکداری شرکتی, صنعت بانکداری
    Ali Soleimani Besheli, Hormoz Mehrani*, Shadan Vahabzadeh Monshi, Zahra Alipour Darvishi

    This study was conducted with the aim of modeling sustainable competitive advantage in corporate banking in private banks of the country. The current research is an applied-developmental research in terms of its purpose, and it is considered a cross-sectional survey research from the point of view of data collection. The community of participants in the qualitative sector includes experts, professors, marketing specialists and managers of private banks in the country. Sampling was done with a purposeful method and theoretical saturation was achieved with 12 interviews. In the quantitative section, the views of 384 customers of this industry were used. The data collection tool is a semi-structured interview and a researcher-made questionnaire. Grounded theory and partial least squares were used to analyze the collected data. The research findings showed that the components of competitive intelligence, digital banking, relational marketing and customer orientation have an impact on obtaining a sustainable competitive advantage (phenomenon-oriented). It was also determined that the components of obtaining a sustainable competitive advantage (central phenomenon), the quality of banking services (background conditions) and the intensity of competition (intervening conditions) affect the corporate banking marketing strategy (strategies). Finally, the mentioned component leads to consequences such as competitiveness in the banking industry, financial stability and long-term relationships with customers.

    Keywords: obtaining sustainable competitive advantage, corporate banking, banking industry
  • محمد واشقانی فراهانی*، منوچهر نیکنام، نادر غریب نواز، هرمز مهرانی

    هدف این مقاله بررسی عوامل موثر بر برندسازی خدمات پژوهشی در صنایع نفت و گاز است. روش تحقیق این مقاله به صورت پیمایشی و جامعه آماری آن کلیه کارشناسان مراکز پژوهشی صنایع نفت و گاز که در سال 1400 در این مراکز مشغول به خدمت بوده اند است. حجم نمونه توسط فرمول کوکران 181 نفر، روش نمونه گیری تصادفی ساده، ابزار جمع آوری داده پرسشنامه و در قالب طیف پنج گزینه ای لیکرت انجام و روایی محتوایی است، لذا تعداد مشخصی از گویه ها در اختیار خبرگان قرار گرفت که پس از جمع آوری نظرات پرسشنامه نهایی تعیین و پایایی آن به وسیله آلفای کرونباخ تعیین شد که برای ثبات سازمانی 0.772، نوآوری 0.753، بازارشناسی 0.715، پویایی بازار 0.764 و توسعه کارکنان و مدیران 0.794 به دست آمده است. تاثیر متغیرهای مستقل بر متغیر وابسته به وسیله Spss تجزیه وتحلیل شد و نتایج یافته ها نشان می دهد بین برندسازی خدمات پژوهشی این حوزه با متغیرهای ثبات سازمانی، نوآوری، بازارشناسی، پویایی بازار و توسعه کارکنان و مدیران رابطه معناداری وجود دارد. از بین متغیرها متغیر ثبات سازمانی بیشترین تاثیر و توسعه کارکنان و مدیران دارای تاثیر زیاد و متغیر بازارشناسی کمترین اثر را دارد.

    کلید واژگان: برند, برندسازی, ثبات سازمانی, صنایع نفت, گاز و پتروشیمی
    Mohammad Vasheghani Farahani*, Manouchehr Niknam, Nader Gharib Nawaz, Hormoz Mehrani

    The purpose of this article is to investigate the factors affecting the branding of research services in oil and gas industries. The research method of this article is a survey and The sample size is 181 people by Cochran's formula, simple random sampling method, questionnaire data collection tool and in the form of a five-point Likert scale and content validity, so a certain number of items were provided to the experts, which after Collecting the opinions of the final questionnaire and determining its reliability by Cronbach's alpha, which was obtained for organizational stability 0.772, innovation 0.753, market knowledge 0.715, market dynamics 0.764 and development of employees and managers 0.794. The effect of independent variables on the dependent variable was analyzed by Spss and the results of the findings show that there is a significant relationship between the branding of research services in this field with the variables of organizational stability, innovation, market knowledge, market dynamics and the development of employees and managers. Among the variables, the variable of organizational stability has the most effect, and the development of employees and managers has a high effect, and the variable of market knowledge has the least effect.

    Keywords: brand, branding, organizational stability, oil, gas, petrochemical industries
  • سید محمد نژادحسینی، شادان وهاب زاده*، مجید فانی، هرمز مهرانی، آزاده اشرفی

    ازآنجاکه شناسایی پدیده و توصیف فرایند و شرایط برند الکترونیک شبکه های اجتماعی هدف پژوهش بوده، لذا نظریه داده بنیاد، از میان روش های کیفی انتخاب گردید. همچنین از میان طرح های مختلفی که برای نظریه داده بنیاد از سوی صاحب نظران ارائه گردیده، از طرح سیستماتیک(اشتراوس و کوربین) استفاده شده است. در تحقیق حاضر نیز با استفاده از تکنیک های تحلیلی(استراوس و کوربین) مفاهیم به عنوان واحد تحلیل در سطوح متن کل مصاحبه، پاراگراف، عبارت و جملات موردتوجه قرار گرفتند و با تفکیک متن مصاحبه به عناصر دارای پیام در داخل خطوط یا پاراگراف ها تلاش شد تا کدهای باز استخراج شوند.در طرح نظام مند اشتراوس و کوربین از کدگذاری باز، محوری و انتخابی استفاده می گردد که نتایج این تحقیق نیز در قالب آن ها تشریح می گردد:در کدگذاری باز محقق به 147 مفهوم دست یافت که با طبقه بندی آن ها 32 مقوله به دست آمد که عبارت اند از:اندازه شرکت در شبکه های اجتماعی، کیفیت ارائه و توسعه خدمات، آگاهی از برند، نگرش، کیفیت وب سایت یا اپلیکیشن، ایجاد ارزش برند، شهرت شرکت فروشنده پوشاک، منفعت ادراک شده، محل فروش آفلاین شرکت، بازاریابی و فرصت طلبی، برند، مسئولیت اجتماعی، هنجارهای اجتماعی فرهنگی، ریسک ادراک شده، شرایط اجتماعی، پشتیبانی، توصیه افراد مشهور، توصیه دیگران، شخصیت برند، تدوین استراتژی، اینفلوئنسر مارکتینگ، کیفیت اطلاعات ارائه شده درباره پوشاک، جایگاه یابی برند دراینستاگرام، ارتیاط با مشتری، فناوری اطلاعات، امنیت معامله، عملکرد برند، توصیه به دیگران، خرید مجدد، وفاداری، توجه به نقاط قوت و ضعف.

    کلید واژگان: مفهوم پردازی, طراحی مدل برند الکترونیک, شبکه های اجتماعی, کسب و کارهای الکترونیک, صنعت پوشاک
    Seyed Mohammad Nejhad Hioseyni, Shadan Vahabzadeh *, Majid Fani, Hormoz Mehrani, Azadeh Ashrafi

    Since the purpose of the research is to identify the phenomenon and describe the process and conditions of the electronic brand of social networks, therefore, the data theory of the foundation was chosen from among the qualitative methods. Also, among the various plans presented by the experts for the foundation data theory, the systematic plan (Strauss and Corbin) has been used. In the current research, using analytical techniques (Strauss and Corbin), concepts were considered as the unit of analysis at the levels of the whole text of the interview, paragraphs, phrases and sentences, and by separating the text of the interview into elements with messages inside the lines or paragraphs, an attempt was made to extract open codes. In the systematic design of Strauss and Corbin, open, central and selective coding is used, and the results of this research are also explained in their format: in the open coding, the researcher found 147 concepts that are related to the category They were classified into 32 categories, which include: company size in social networks, quality of service delivery and development, brand awareness, attitude, website or application quality, brand value creation, clothing seller company reputation, perceived benefit, company's offline sales location, marketing and opportunism, brand, social responsibility, social and cultural norms, perceived risk, social conditions, support, recommendation of famous people, recommendation of others, brand personality, strategy formulation, influencer marketing, quality of information provided about clothing, Brand positioning on Instagram, customer relationship, information technology, transaction security, brand performance

    Keywords: conceptualization, electronic brand model design, Social networks, electronic businesses, clothing industry
  • ابوذر پوریانی، هرمز مهرانی، روح الله سمیعی، سامره شجاعی، محمدرضا امیدخواه نسرین

    هدف پژوهش حاضر طراحی مدل رویگردانی مصرف کنندگان گاز طبیعی در استان مازندران بوده است. روش پژوهش، کاربردی و توصیفی بود که با رویکرد آمیخته اکتشافی انجام شده است. جامعه آماری در مرحله کیفی 10 نفر از خبرگان و در مرحله کمی، مصرف کنندگان گاز طبیعی بودند که حجم نمونه 384 نفر تعیین و از نمونه گیری تصادفی ساده استفاده شد. برای شناسایی عوامل از روش دلفی و برای طراحی مدل از روش معادلات ساختاری با نرم افزار Smart PLS3</sub> </sub>استفاده شده است. </sup>نتایج نشان دادند عوامل موثر بر رویگردانی مصرف کنندگان گاز طبیعی، شامل 11 مولفه در قالب 7 بعد (اجتماعی و فرهنگی، اقتصادی، فناوری، زیست محیطی، سیاسی، عوامل درونی و قانونی) می باشند. همچنین نتایج نشان دادند اجتماعی و فرهنگی (698/0)، اقتصادی (855/0)، فناوری (756/0)، زیست محیطی (762/0)، سیاسی (872/0)، عوامل درونی (831/0) و قانونی (755/0) بر رویگردانی مصرف کنندگان گاز طبیعی تاثیر معنی داری دارند.

    کلید واژگان: رویگردانی, مصرف کنندگان, گاز طبیعی
    Abouzar Pouryani, Hormoz Mehrani, Roohalla Samiee, Samereh Shojaei, Mohammadreza Omidkhah nasrin

    The aim of this study was to design a model for </em>Churn from </em>natural gas consumers in Mazandaran province. The research method was applied and descriptive which was done with a mixed exploratory approach. The statistical population was 10 experts in the qualitative stage and natural gas consumers in the quantitative stage. The sample size was 384 people and simple random sampling was used. The Delphi method was used to identify the factors and the structural equation method with Smart PLS3 software was used to design the model. The results showed that the effective factors on turning away natural gas consumers include 11 components in 7 dimensions (social and cultural, economic, technology, environmental, political, internal and legal factors). The results also showed social and cultural (0.698), economic (0.855), technology (0.756), environmental (0.762), political (0.872), internal factors (0.831) and Legal (0.755) have a significant effect on turning away natural gas consumers.</em>

    Keywords: Diversion, Consumers, Natural Gas
  • مصطفی حسین زاده، شادان وهاب زاده منشی*، حامد عباسی نامی، هرمز مهرانی، ابوالفضل شهرآبادی

    این مطالعه با هدف طراحی الگوی بازاریابی دیجیتال در حوزه بازار سرمایه با رویکرد کیفی برای شرکت های کارگزاری بورس انجام شده است. تحقیق حاضر از لحاظ هدف، از نوع تحقیقات کاربردی و از نظر نوع روش، و از لحاظ روش جمع آوری داده ها روش تحقیق کیفی محسوب می گردد. جامعه آماری شامل 17 نفر از خبرگان شامل مدیران عامل شرکت های کارگزاری و معاونان و مدیران ارشد آن ها است. ابزار اصلی گردآوری داده ها در بخش میدانی شامل مصاحبه نیمه ساختاریافته بوده است. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل مضمون کیفی و نرم افزار مکس.کیو.دی.ای استفاده شده است. بر اساس نتایج حاصل از تحلیل کیفی سه دسته از مقوله های فراگیر شامل مشتری مداری، برندسازی و بازاریابی دیجیتال به عنوان مولفه های اصلی بازاریابی دیجیتال در بازار سرمایه شناسایی شد. بازاریابی دیجیتال شامل نقشه راه دیجیتال و نوآوری در خدمات مالی دیجیتال است؛ در رابطه با برندسازی، ارزش ویژه برند مبتنی بر مشتری و شبکه های اجتماعی شناسایی شد؛ نهایتا در رابطه با مشتری مداری مولفه هایی چون مدیریت دانش مشتری، درگیرسازی مشتری و هم آفرینی ارزش به عنوان مضامین سازمان دهنده شناسایی شدند.

    کلید واژگان: بازاریابی دیجیتال, بازار سرمایه, هم آفرینی ارزش, مشتری مداری, نوآوری خدمات مالی
    Mostafa Hoseinzadeh, Shadan Vahabzadeh Monshi *, Hamed Abasi Nami, Hormoz Mehrani, Abolfazl Shahrabadi

    This study aims to design a digital marketing model in the field of capital markets with a qualitative approach for stockbroking companies. The present research is an applied research in terms of purpose, a type of method in terms of method, and a qualitative research method in terms of data collection method. The statistical population includes 17 experts, including CEOs of brokerage firms and their deputies and senior managers. The main data collection tools in the field section included semi-structured interviews. For data analysis, qualitative content analysis method and Max.Q.D software were used. Based on the results of qualitative analysis, three categories of comprehensive categories including customer orientation, branding and digital marketing were identified as the main components of digital marketing in the capital market. Digital marketing includes digital roadmap, and innovation in digital financial services; In relation to branding, customer-based brand equity and social media were identified; Finally, in relation to customer orientation, components such as customer knowledge management, customer engagement and value creation were identified as organizing themes.

    Keywords: Digital Marketing, capital markets, Value co-creation, Customer Orientation, Financial Services Innovation
  • محمدامین عصاریان، هرمز مهرانی *، زهرا علی پور درویشی، نرگس حسن مرادی
    هدف

     این مطالعه با هدف تدوین مدل بومی بازاریابی رسانه های اجتماعی فروشگاه های اینترنتی انجام شده است.

    روش

     روش پژوهش برحسب هدف توسعه ای و برحسب روش گردآوری اطلاعات آمیخته - اکتشافی انجام شد. جامعه آماری در بخش کیفی شامل 10 نفر از خبرگان بوده و در بخش کمی شامل مدیران و کارشناسان بازاریابی فروشگاه های اینترنتی در سال 1401 می باشد که از این میان نمونه ای متشکل از 384 نفر انتخاب شد. ابزار گردآوری داده ها در بخش میدانی شامل مصاحبه (در بخش کیفی) و پرسشنامه محقق ساخته شامل 52 گویه (در بخش کمی) است که در سال 1401 در بین اعضاء نمونه آماری توزیع شد. جهت تحلیل داده ها در بخش کیفی از روش داده بنیاد و در بخش کمی جهت تبیین رابطه بین متغیرها از تکنیک حداقل مربعات جزیی استفاده شده است.

    یافته ها

     ماحصل تحلیل داده ها، ارایه الگوی پارادایمی شامل شش مولفه شرایط علی (فناوری اطلاعات و ارتباطات، مدیریت زمان و مدیریت هزینه)، شرایط زمینه ای (زیرساخت فروشگاه های اینترنتی)، شرایط مداخله گر (تحریم و مشکلات اقتصادی، و مدیریت ریسک)، راهبردها (استفاده از نیروی انسانی متخصص و استفاده از تاثیرگذاران)، پدیده محوری (بازاریابی رسانه های اجتماعی) و پیامدها (پایداری در استفاده از شبکه اجتماعی، ارزش ویژه برند) بوده است.

    نتیجه گیری

     برای هر یک از مقوله های اصلی شناسایی شده نیز تعدادی شاخص شناسایی شد. نتایج حاصل از بخش کمی نشان داد که مدل پیشنهادی تحقیق از اعتبار مناسب برخوردار است.

    کلید واژگان: بازاریابی اجتماعی, رسانه های اجتماعی, برندسازی, تیوری داده بنیاد, فروشگاه های آنلاین
    Mohammad Amin Assarian, Hormoz Mehrani *, zahra alipourdarvishi, Narges Hasanmoradi
    Objective

     This study was conducted with the aim of compiling the local model of social media marketing of online stores.

    Method

     The research method was carried out according to the development goal and according to the mixed-exploratory data collection method. The statistical population in the qualitative section includes 10 experts and in the quantitative section it includes managers and marketing experts of online stores in 2022, from which a sample of 384 people was selected. The data collection tool in the field section includes interviews (in the qualitative section) and a researcher-made questionnaire containing 52 items (in the quantitative section) that was distributed among the members of the statistical sample in 2022. In order to analyze the data in the qualitative part, the foundation data method was used, and in the quantitative part, the partial least squares technique was used to explain the relationship between the variables.

    Results

     The result of data analysis, presenting a paradigm model including six components of causal conditions (information and communication technology, time management and cost management), background conditions (infrastructure of online stores), intervening conditions (sanctions and economic problems, and risk management), strategies ( The use of expert human resources and the use of influencers) has been the central phenomenon (social media marketing) and consequences (sustainability in the use of social networks, special value of the brand).

    Conclusion

     A number of indicators were also identified for each of the identified main categories. The results of the quantitative part showed that the proposed research model is valid.

    Keywords: social marketing, social media, branding, grounded theory. online stores
  • نسیم رحمانی، شادان وهاب زاده منشی*، هرمز مهرانی
    هدف

    طراحی مدل بازاریابی دیجیتال در کسب و کارهای خرده فروشی آنلاین کوچک در ایران با رویکرد آمیخته.

    روش تحقیق: 

    استفاده از رویکرد آمیخته (کیفی و کمی) برای جمع آوری و تحلیل داده ها با نمونه آماری در بخش کیفی شامل 11 نفر از خبرگان و در بخش کمی شامل 240 نفر از مدیران، کارآفرینان و کارشناسان کسب و کارهای خرده فروشی آنلاین و ابزارهای جمع آوری داده شامل مصاحبه نیمه ساختاریافته (در بخش کیفی) و پرسش نامه محقق ساخته (در بخش کمی) بوده است.

    یافته ها

    با تحلیل داده های کیفی و کمی، شش دسته بندی عامل شامل شرایط عللی، عوامل زمینه ای، استراتژی ها، پدیده مرکزی، عوامل مداخله گر و پیامدها شناسایی شدند. در زمینه بازاریابی دیجیتال، شاخص های اعطای حق انتخاب به مشتریان، حفظ و نگهداری مشتریان، ارایه خدمات بر اساس نیازهای مشتریان، روابط مناسب با مشتریان و ایجاد ارزش شناسایی شدند. رقابت پذیری شرکت ها به عنوان مهم ترین عامل مداخله گر شناسایی شد؛ و توسعه اقتصادی و بهبود کیفیت خدمات به عنوان دسته بندی های اصلی پیامدها شناسایی شدند. 

    نتیجه گیری

    نتایج بخش کمی نشان داد که مدل پیشنهادی دارای اعتبارکافی است.

    کلید واژگان: بازاریابی دیجیتال, رقابت پذیری, تعامل با مشتری, نظریه داده بنیاد
    Nasim Rahmani, Shadan Vahabzadeh Munshi *, Hormoz Mehrani

    This study aims to design a native model of digital marketing in small online retail businesses in Iran. The present research is an applied research in terms of purpose and a mixed research method in terms of data collection method. The statistical population in the qualitative section includes 11 experts and in the quantitative section includes managers, owners, entrepreneurs and experts of small online retail companies, from which a sample of 168 people has been selected. The main data collection tools in the field section included a semi-structured interview (in the qualitative section) and a researcher-made questionnaire of 37 items based on a five-point Likert scale (in the quantitative section). The validity and reliability of the questionnaire were confirmed by content validity method and Cronbach's alpha coefficient, respectively. Qualitative data analysis was performed using the grounded theory method and MAXQDA software, and the partial least squares technique and Smart PLS software were used to test the hypotheses. Based on the results of qualitative analysis, six categories of factors including causal conditions, underlying factors, strategies, pivotal phenomena, intervening factors and consequences were identified. Targeted marketing was identified as the main category in relation to the context. In relation to causal conditions, two main categories including time management and cost were identified. In relation to digital marketing as a central phenomenon of research, the indicators of giving customers the right to choose, retaining customers, providing services in accordance with customer demands, establishing appropriate relationships and relationships with customers, and creating value for customers were identified. Commercialization strategies were identified as the main category of strategies and actions. Competitiveness of companies has been identified as the most important intervention factors; and economic development and service quality improvement were identified as the main categories of outcomes.

    Keywords: Digital Marketing, Competitiveness, Customer Interaction, Grounded theory
  • مهدی علی رحیمی، کریم حمدی*، هرمز مهرانی، اسماعیل کاووسی
    پیشینه و اهداف

    صنعت بیمه یکی از پرکاربردترین کسب و کارها است و از این رو، اقبال عمومی از خدمات بیمه رو به افزایش است. در این میان شرکت های بیمه ای که قادر به ایجاد یک تجربه مشتری بهتر برای بیمه گذاران خود باشند، از سود بیشتری برخوردار می شوند. تحقیقات نشان می دهد که بسیاری از مشتریان حاضرند در ازای دریافت خدمات یا تجربه مشتری بهتر و با کیفیت تر، هزینه بیشتری پرداخت کنند. از سوی دیگر، امروزه استفاده از خدمات بیمه به یکی از مهمترین ضروریات هر جامعه تبدیل شده است و تقریبا همه شهروندان بسته به نوع کار و درآمد و فعالیت اجتماعی خود، با یک یا چند نوع بیمه سروکار دارند، اما در سال های اخیر، این صنعت با مشکلات زیادی روبرو شده و یکی از راه های کمک به برون رفت این صنعت از مشکلات و افزایش درآمد، ایجاد تجربه خوشایند و کاهش سرگردانی برای مشتریان می باشد. از این رو، هدف این پژوهش ارایه الگوی تجربه مشتریان از سرگردانی در انتخاب خدمات از شرکت های بیمه است.

    روش شناسی

     پژوهش حاضر، به روش کیفی و با استفاده از نظریه داده بنیاد (رویکرد استراوس وکوربین)، صورت گرفته است. جامعه آماری این تحقیق شامل مدیران و کارشناسان بازاریابی، فروش و... چهار شرکت بیمه پاسارگاد، تجارت نو، میهن و پارسیان است که محققان با استفاده از نمونه گیری هدفمند و انجام پانزده مصاحبه به کفایت و اشباع نظری رسیده و داده های مورد نیاز خود را جهت تحلیل با استفاده از کدگذاری های سه گانه، به دست آورده اند. هدف از نمونه گیری در پژوهش های کیفی، فهم بهتر پدیده مدنظر می باشد، از این رو، نمونه گیری در این پژوهش مبتنی بر هدف است، چون هدف پژوهش کیفی تعمیم یافته ها به جامعه ای که نمونه از آن انتخاب شده نیست. برای این منظور، محقق از مشارکت کنندگان که مدیران و کارشناسان صنعت بیمه بوده اند از طریق ابزار مصاحبه استفاده نموده است.

    یافته ها

     بعد از اینکه محققان داده های مورد نیاز خود را استخراج نمودند با تحلیل داده ها و استفاده از کدگذاری باز، محوری و انتخابی مدل نهایی خود را در قالب شش بعد اصلی و بیست و هفت بعد فرعی ارایه کرده اند. براساس یافته های به دست آمده از به کارگیری استراتژی داده بنیاد و به منظور بررسی ابعاد و مولفه های کلیدی تجربه مشتریان از سرگردانی در انتخاب خدمات از شرکت های بیمه، در مجموع شش بعد اصلی شناسایی شد. بعد نخست «تجربه مشتری» است و شامل کیفیت ارتباط با مشتری، اطلاعات مناسب بیمه نامه، رابطه بلند مدت با برند، رضایت در پرداخت حق بیمه، تخفیف در صدور، تبلیغات هدفمند و اعتماد مشتری می شود. بعد دوم «راهبرد» است و از سه مولفه کلیدی، شامل تنوع خدمات بیمه ای، اعتبار برند و تجربه خوشایند مشتریان تشکیل شده است. بعد سوم «شرایط علی» است که شامل عدم نیازسنجی مناسب، عدم رضایت مالی، عدم رسیدگی به شکایت مشتریان، تاخیر در پرداخت خسارت و ارایه اطلاعات نامناسب به مشتری می شود. بعد چهارم شرایط زمینه ای است و شامل اعتبار برند بیمه، شفافیت برند بیمه و تصویر ذهنی برند بیمه می شود. بعد پنجم «پیامد» نام دارد و شامل شش مولفه تبلیغات منفی، تغییر زمان خرید بیمه، انصراف از خرید بیمه نامه، کاهش خرید بیمه نامه، افزایش درگیری ذهنی و تصمیم اشتباه است. هم چنین محقق در این پژوهش به هنگام مصاحبه با محققین به شناسایی عواملی پرداخت که از آن ها به عنوان متغیر مداخله گر یادکرده و شامل افزایش سهم از بازار، تکمیل سبد محصول و سهولت خرید برای مشتریان می شود.

    نتیجه گیری

     یافته های تحقیق نشان داد بر مبنای رویکرد داده بنیاد و کدگذاری سه گانه، الگوی پارادایمی محقق از شش مولفه به نام خسارت، تجربه مشتری، شهرت برند، سرگردانی، فروش آنلاین بیمه و ارزش ویژه برند تشکیل شده است. چیزی که برای مشتریان ارزش تعیین کننده دارد و باعث کاهش سرگردانی می شود، توانایی شرکت های بیمه در ارایه سرویس مورد نظر مشتریان برای ایجاد تجربه خوشایند است، یک شرکت بیمه برای کسب موفقیت و کاهش سرگردانی، باید همگام با نیازهای در حال تغییر مشتریان، توسعه بازار و محصول پیدا کند و برای رفع نیازهای مشتریان، پویاتر از رقبا عمل کند. در پایان نیز پیشنهاداتی در جهت ایجاد تجربه خوشایند و کاهش سرگردانی مشتری ارایه می شود.

    کلید واژگان: تجربه مشتریان, رویکرد استراوس وکوربین, رویکرد داده بنیاد, سرگردانی مشتری, صنعت بیمه
    M. Alirahimi, K. Hamdi *, H. Mehrani, E. Kavousi
    BACKGROUND AND OBJECTIVES

    The insurance industry is one of the most used professions and the popularity of general insurance services is increasing. Meanwhile, insurance companies that can create better satisfaction (CX) for their policyholders will earn more profit. Research has shown that many customers are willing to pay more for better or higher quality customer service or experience. On the other hand, today the use of insurance services has become one of the most important necessities of any society and almost all citizens deal with one or more types of insurance depending on their type of work, income and social activity, but in recent years, this industry faced with many problems and one of the ways to support the industry out of problems and increase revenue, is to create a pleasant experience and reduce confusion for customers. Therefore, the purpose of this study is to provide a model of customer experience of confusion in choosing services from insurance companies.

    METHODS

    The current research was carried out by using a qualitative method and foundational data theory (Strauss and Corbin's approach). The statistical population of this study includes managers and experts in marketing, sales, etc. of four insurance companies: Pasargad, Tejaratno, Mihan and Parsian. Using purposive sampling and conducting fifteen interviews, the researchers achieved theoretical adequacy and saturation and obtained the data they needed for analysis using triple coding. The purpose of sampling in qualitative research is to better understanding the phenomenon, so sampling in this study is purpose-based, because the purpose of qualitative research is not to generalize the findings to the community from which the sample was selected. For this purpose, the researcher used participants who were managers and experts in the insurance industry through interview tools.

    FINDINGS

    After extracting the required data, the researchers presented their final model in the form of six main dimensions and twenty-seven sub-dimensions by analyzing the data and using open, axial and selective coding. Based on the findings obtained from the application of the data based strategy and in order to examine the dimensions and key components of the customer experience of confusion in choosing services from insurance companies, a total of six main dimensions were identified. The first dimension is "customer experience" and includes the quality of customer relationship, appropriate insurance information and long term relationship with the brand, satisfaction in paying premiums, discount on issuance, targeted advertising and customer trust. The second dimension is "strategy" and consists of three key components, including the variety of insurance services, brand credibility and a pleasant customer experience. The third dimension is "causal conditions", which include lack of proper needs assessment, financial dissatisfaction, failure to address customer complaints, delays in payment of damages and providing inappropriate information to the customer. The fourth dimension is the underlying conditions and includes the credibility of the insurance brand, the transparency of the insurance brand and the mental image of the insurance brand. The fifth dimension is called "consequence" and includes six components of negative publicity, changing the time of buying insurance, canceling the purchase of insurance, reducing the purchase of insurance, increasing mental involvement and making the wrong decision. Also, in this research, during the interviews with the scholores, they identified the factors that he mentioned as an intervening variable and include increasing the market share, completing the product portfolio and ease of shopping for customers.

    CONCLUSION

    The findings of this research showed that founded on the data-based approach and triple coding, the researcher's paradigm model consists of six components called damages, customer experience, brand reputation, confusion, online insurance sales and brand equity. What is crucial for customers and reduces confusion is the ability of insurance companies to provide the desired customer service to create a pleasant experience. To be successful and reduce confusion, an insurance company must develop in line with changing customer needs. Find markets and products and be more dynamic than competitors to meet customer needs. At the end, suggestions are provided to create a pleasant experience and reduce customer confusion.

    Keywords: Customer Confusion, Customer Experience, Grounded Theory Approach, Insurance Industry, Strauss-Corbin Approach
  • مصطفی حسین زاده، شادان وهاب زاده*، حامد عباسی نامی، هرمز مهرانی، ابوالفضل شهرآبادی

    این پژوهش با هدف ارایه یک چارچوب مفهومی جهت تبیین پیاده سازی بازاریابی دیجیتال در بازار سرمایه برای شرکت های کارگزاری بورس در تهران و عوامل موثر بر شکل گیری آن ارایه شده است. در این راستا یک مطالعه میدانی پیمایشی با توزیع پرسشنامه در نمونه ای متشکل از 369 نفر از مدیران عامل و معاونان شرکت های کارگزاری انجام شد. پرسشنامه مورد استفاده شامل 9 بعد و 38 گویه بوده که پس از اطمینان از پایایی و روایی در بین اعضای نمونه آماری توزیع شد. برای ارزیابی پایایی پرسشنامه، ضریب آلفای کرونباخ محاسبه شد. ضریب آلفای کرونباخ بیش از 7/0 بدست آمد که نشان می دهد پرسشنامه از پایایی مطلوبی برخوردار است. برای تحلیل داده ها از تکنیک حداقل مربعات جزیی و نرم افزار اسمارت پی.ال.اس استفاده شد. بر اساس نتایج بدست آمده سودمندی ادراک شده و سهولت ادراک شده در نگرش به بازاریابی دیجیتال تاثیر معنی داری دارند؛ همچنین نگرش، ریسک ادراک شده، پشیمانی قابل پیش بینی، هنجارهای ذهنی و کنترل رفتاری بر تمایل رفتاری به بازاریابی دیجیتال تاثیر معنی داری دارند که مورد اخیر نیز تاثیر مثبت و معناداری بر پذیرش بازاریابی دیجیتال در بازار سرمایه دارد. نتایج حاصل از برازش نشان داد مدل پیشنهادی در این تحقیق از اعتبار و برازش مطلوبی برخوردار است

    کلید واژگان: بازاریابی دیجیتال, بازار سرمایه, نگرش, سود مندی ادراک شده
    Mostafa Hosseinzadeh, Shadan Vahabzadeh Munshi *, Hamed Abbasi Nami, Hormoz Mehrani, Abolfazl Shahrabadi

    This research aims to provide a conceptual framework to explain the implementation of digital marketing in the capital market for stock brokerage companies in Tehran and the factors affecting its formation. In this regard, a survey field study was conducted by distributing questionnaires to a sample of 369 CEOs and vice presidents of brokerage companies. The questionnaire used included 9 dimensions and 38 items, which were distributed among the members of the statistical sample after ensuring reliability and validity.Partial least squares technique and SmartPLS software were used for data analysis. Based on the obtained results, perceived usefulness and perceived ease have a significant effect on the attitude towards digital marketing; Also, attitude, perceived risk, predictable regret, mental norms and behavioral control have a significant effect on the behavioral inclination towards digital marketing, and the latter has a positive and significant effect on the acceptance of digital marketing in the capital market   The results of fitting showed that the model proposed in this research has good validity and fit.

    Keywords: Digital Marketing, Capital Market, Attitude, Perceived Profitability. Thematic classification: M31, Z33
  • محمد واشقانی فراهانی، منوچهر نیکنام*، نادر غریب نواز، هرمز مهرانی
    هدف

    هدف اصلی این تحقیق طراحی الگوی راهبردی برندسازی خدمات پژوهشی صنایع نفت، گاز و پتروشیمی در ایران بود.

    طرح پژوهش/ روش‏ شناسی/ رویکرد:

     این مطالعه با توجه به فرایند تحقیق از نظر جهت‏ گیری از نوع بنیادین، از نظر صیغه پژوهش از نوع کیفی، از نظر نوع پژوهش میدانی و کتابخانه‏ای از نظر هدف پژوهش از نوع اکتشاف و فهم بیشتر مفاهیم است. روش گراندد تیوری با هدف استخراج مفاهیم و الگوها از درون داده ‏های زمینه ‏ای است که با استفاده از مستندات، مصاحبه‏ ها و مشاهده ‏ها صورت گرفت، روش نمونه‏ گیری گلوله برفی بود و با تعداد 15 نفر از صاحب‏نظران تا حد اشباع نظری مصاحبه شد، جهت جمع‏ آوری داده ‏ها از دو بخش مطالعات اسنادی و مصاحبه نیمه ساختار یافته استفاده شده است. فرایند گردآوری داده‏ها به وسیله مصاحبه ‏های انجام شده به صورت دیداری و شنیداری انجام شد و سپس متن مصاحبه‏ ها بر روی کاغذ پیاده شد و مورد تحلیل قرار گرفت. در این تحقیق برای سنجش اعتبار مصاحبه از نظرات استاد راهنما، متخصصین بازاریابی و نظرات دو تن از اساتید رشته مدیریت و بازاریابی استفاده شده است، در این تحقیق با استفاده از روش نظریه داده بنیاد و با روش کدگذاری باز تحلیل داده‏ها انجام شده است.

    یافته‏ ها: 

    نتایج تحلیل مصاحبه ‏ها نشان داد عمده مقوله‏ های جزیی سیستم اطلاعات بازاریابی، محیط فیزیکی، محصول/ خدمات قابل ارایه، هوش بازاریابی، فناوری سازمان‏ها، پرسنل و نیروی انسانی بوده است، مقوله هسته‏ای عمده استخراج شده برندسازی در صنایع نفت، گاز و پتروشیمی بود، بر اساس رهیافت نظام‏مند (استراوس و کوربین، 1998) مجموع مقوله‏ های مستخرج از داده‏ های خام، در قالب شرایط علی (ثبات ساختاری شرکت و هوش بازاریابی)، راهبرد (سیستم اطلاعات بازاریابی)، زمینه (محیط فیزیکی)، شرایط مداخله‏ گر (کیفیت مدیر، کیفت همکاران، عوامل سازمان) و پیامدها (برندسازی خدمات پژوهشی صنایع نفت، گاز و پتروشیمی) دسته‏ بندی شدند.

    کلید واژگان: رند, برندسازی, پژوهش, صنایع نفت, گاز و پتروشیمی
    Mohammad Vasheghani Farahani, Manochehr Niknam *, Nader Qaribnavaz, Hormoz Mehrani
    Purpose

    The main purpose of this study was to design a strategic branding model for research services in the oil, gas and petrochemical industries in Iran.

    Methodology

    According to the research process, this study is fundamental in terms of orientation, qualitative in terms of research, field and library in terms of research purpose, and more in terms of exploration and understanding of concepts. The grounded theory method aims to extract concepts and patterns from the background data that was done using documents, interviews and observations. It was a snowball sampling method with up to 15 experts. Theoretical saturation was interviewed. To collect data, two sections of documentary studies and semi-structured interviews were used. The data collection process was done by visual and audio interviews and then the text of the interviews was transcribed on paper and analyzed. In this research, to assess the validity of the interview, the opinions of the supervisor, marketing experts and the opinions of two professors in the field of management and marketing have been used.

    Findings

    The results of the analysis of the interviews showed that the major categories of marketing information system were physical environment, product / service deliverables, marketing intelligence, organizational technology, personnel and manpower. , Gas and petrochemical, based on the systematic approach of Strauss and Corbin (1998) the sum of the categories extracted from raw data, in the form of causal conditions (structural stability of the company and marketing intelligence), strategy (marketing information system), context (Physical environment), intervening conditions (manager quality, quality of colleagues, organizational factors) and consequences (branding of research services of oil, gas and petrochemical industries) were categorized.

    Keywords: Brand, branding, Research, Oil, gas, petrochemical industries
  • ابوذر پوریانی، هرمز مهرانی*، روح الله سمیعی، سامره شجاعی، محمدرضا امیدخواه نسرین

    رویگردانی را می توان از مفاهیم بسیار مهم در حوزه بازاریابی دانست که ارتباط تنگاتنگی با مصرف کننده دارد، لذا موضوع رویگردانی مصرف کننده و شناسایی عوامل موثر بر آن از اهمیت ویژه ای برخوردار است. هدف پژوهش حاضر طراحی مدل پیش بینی رویگردانی مصرف کنندگان گاز طبیعی با رویکرد انرژی های تجدیدپذیر در استان مازندران بود. تحقیق حاضر از لحاظ هدف، کاربردی و بر اساس روش، توصیفی- همبستگی می باشد. جامعه آماری شامل10 نفر از خبرگان دانشگاهی و سازمانی بود که به روش هدف مند و گلوله برفی انتخاب شدند. در گام اول عوامل موثر بر رویگردانی مصرف کنندگان گاز طبیعی بر اساس مصاحبه نیمه ساختاریافته با حبرگان، شناسایی شدند. خروجی این مرحله 14 مولفه در قالب 7 بعد (اجتماعی و فرهنگی، اقتصادی، تکنولوژی، زیست محیطی، سیاسی، عوامل درونی و قانونی) بود. سپس در گام دوم ابعاد شناسایی شده با روش مدل سازی ساختاری تفسیری سطح بندی و با تحلیل میک مک خوشه بندی شدند که برای تحلیل آن از نرم افزار اکسل استفاده شد. نتایج نشان داد ابعاد (اجتماعی و فرهنگی، اقتصادی، زیست محیطی، سیاسی، عوامل درونی و قانونی) در سطح اول دارند و بعد تکنولوژی در سطح دوم قرار دارد و کلیه ابعاد در خوشه پیوندی قرار گرفته اند.

    کلید واژگان: رویگردانی, مصرف کنندگان, گاز طبیعی, انرژی های تجدیدپذیر
    Aboozar Pooryani, Hormoz Mehrani *, Roohalla Samiee, Samereh Shojaei, Mohammadreza Omidkhah nasrin

    Disorientation can be considered as one of the most important concepts in the field of marketing that has a close relationship with the consumer. Therefore, the subject of consumer disinclination and identifying factors affecting it is of particular importance. The aim of the present study was to design a model for predicting consumers' disinclination to natural gas with the approach of renewable energies in Mazandaran province. The present research is applied in terms of its purpose and descriptive-correlation in terms of its adopted method. The statistical population included 10 academic and organizational experts who were selected using a targeted and snowball sampling method. In the first step, factors affecting the disinclination of natural gas consumers were identified based on a semi-structured interview. The output of this stage was 14 components in the form of 7 dimensions (social and cultural, economic, technological, environmental, political, internal and legal factors). Then, in the second step, the identified dimensions were leveled with interpretive structural modeling method and clustered with MICMAC analysis using Excel software. The results showed that dimensions (social and cultural, economic, environmental, political, internal and legal factors) are at the first level, and technology is at the second level, and all dimensions are placed in the linked cluster.

    Keywords: Disinclination, Consumers, Natural Gas, Renewable Energy
  • رضا آرویش*، حمیدرضا سعید نیا، هرمز مهرانی، اسماعیل کاوسی
    محققین سرگردانی را حالتی آگاهانه و یا ناآگاهانه ذهنی می دانند که از مشابهت برند، محرک و یا ابهام شناختی ناشی شده و به استفاده اشتباه از محصول یا خدمات منجر می شود و از پیامد آن می توان به نارضایتی مصرف کننده، کاهش فروش، کاهش وفاداری، تبلیغات شفاهی منفی، و تضعیف تصویر نام تجاری اشاره نمود. در این پژوهش به ارایه الگوی سرگردانی مشتریان در انتخاب برند در صنعت بانکداری با تمرکز بر ارزش ادراک شده از خدمات پرداخته می شود. در این مطالعه،پژوهشگر از رویکرد ترکیبی استفاده کرده است. برای این منظور، محقق در مطالعه اول، برای شناخت مولفه های سرگردانی مشتریان و ارزش ادراک شده از خدمات از رویکرد داده بنیاد و در مطالعه دوم، به آزمون مدل با استفاده از روش کمی پرداخته است. ابزار جمع آوری داده های موردنیاز در مطالعه اول، پروتکل و مصاحبه عمیق، با بیست و سه مدیر بانک و مشتری بوده که محقق با آنها به اشباع نظری رسیده و در مرحله بعد، داده های موردنیاز بین 320 مشتری در شهر اهواز توزیع و نتایج با نرم افزار پی ال اس تحلیل شده است.در نهایت محقق 150 کد باز را استخراج و بر اساس ادبیات نظری اقدام به کدگذاری محوری و انتخابی کرده و نتایج تحقیق خود را در قالب یک مدل شامل شش بعد اصلی شامل،تبلیغات خدمات بانک،ارزش ادراک شده از خدمات ،شهرت برند بانک،ابهام در ارایه خدمات سردرگمی مشتری و خوش نامی بانک در تنوع عرضه محصول، و بیست و چهار بعد فرعی ارایه کرده است.
    کلید واژگان: سردرگمی مشتریان, برند, ادراک خدمات, رویکرد ترکیبی
    Reza Arvish *, Hamid Reza Saeed Nia, Hormoz Mehrani, Esmaeil Kavousi
    Background &
    Purpose
    Rulers and managers have put achieving sustainable development on their agenda. Sustainable development leads to the improvement of economic, social and environmental conditions. But there are very few researches on the factors that lead to this goal. Therefore, in this research, a good governance model in the field of industry and mining for sustainable development with the approach of innovative actions is designed.
    Methodology
    The statistical sample consisted of 22 managers of Gol Gohar Industrial and Mining Company and faculty members of universities who were selected by purposive sampling method. Semi-structured interview tools were used to collect data and the interview texts were analyzed in three stages of open, axial and selective coding.
    Findings
    The analysis of research data showed that Comprehensive responsibility leads to the formation of good governance, and along with that, knowledge linkage, innovation platforms and innovative actions lead to sustainable development in social, economic and environmental dimensions. Also, the country's natural resources are a great opportunity for the comprehensive development of the country.
    Conclusion
    Considering that natural resources are a valuable opportunity for the comprehensive development of the country, managers should take steps according to their responsibility towards different groups of society and prepare the necessary conditions to transform natural resources into long-term benefits of society. It was also found that one of the ways to reduce wandering is to segment customers according to whether they are real or legal, the amount of profitability and the amount of deposits.
    Keywords: customer confusion, brand. Perceived value, Mix method approach
  • مصطفی حسین زاده، شادان وهاب زاده*، حامد عباسی نامی، هرمز مهرانی، ابوالفضل شهرآبادی

    این پژوهش با هدف طراحی الگوی بازاریابی دیجیتال در حوزه بازار سرمایه با استفاده از رویکرد ترکیبی انجام شده است. تحقیق حاضر، از نوع تحقیقات کاربردی و از نظر نوع روش، و از لحاظ روش جمع آوری داده ها روش تحقیق آمیخته محسوب می گردد. جامعه آماری در بخش کیفی شامل 17 نفر از خبرگان بوده و در بخش کمی شامل مدیران بازار سرمایه بویژه مدیران عامل شرکت های کارگزاری و معاونان و مدیران ارشد آن ها است که از این میان نمونه ای به حجم 580 نفر انتخاب شده است. ابزار اصلی گردآوری داده ها در بخش میدانی شامل مصاحبه نیمه ساختاریافته (در بخش کیفی) و پرسشنامه محقق ساخته به تعداد 38 گویه مبتنی بر طیف پنج درجه لیکرت (در بخش کمی) است. روایی پرسشنامه با استفاده از روش روایی محتوا مورد تایید قرار گرفت. برای ارزیابی پایایی پرسشنامه، ضریب آلفای کرونباخ محاسبه شد. ضریب آلفای کرونباخ بیش از 7/0 بدست آمد که نشان می دهد پرسشنامه از پایایی مطلوبی برخوردار است. برای آزمون فرضیات از تکنیک حداقل مربعات جزیی و نرم افزار پی.ال.اس استفاده شده است. بر اساس نتایج حاصل از تحلیل کیفی سه دسته از مقوله های فراگیر شامل مشتری مداری، برندسازی و بازاریابی دیجیتال بعنوان مولفه های اصلی بازاریابی دیجیتال در بازار سرمایه شناسایی شد. پس از شناسایی مولفه های دخیل در بازاریابی دیجیتال، رابطه بین مقوله های سازمان دهنده با استفاده از تکنیک حداقل مربعات جزیی مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد نقشه راه دیجیتال بر مدیریت دانش مشتری و بازاریابی شبکه های اجتماعی تاثیر معناداری دارد؛ بازاریابی شبکه های اجتماعی بر درگیرسازی مشتری تاثیر معناداری دارد.

    کلید واژگان: بازاریابی دیجیتال, بازار سرمایه, هم آفرینی ارزش, مشتری مداری, نوآوری خدمات مالی
    Mostafa Hoseinzadeh, Shadan Vahabzadeh *, Hamed Abasi Nami, Hormoz Mehrani, Abolfazl Shahrabadi

    This study aims to design a digital marketing model in the field of capital markets using a hybrid approach. The present research is an applied research in terms of type of method, and in terms of data collection method is a mixed research method. The statistical population in the qualitative section includes 17 experts and in the quantitative section includes capital market managers, especially the CEOs of brokerage companies and their deputies and senior managers, from which a sample of 580 people has been selected. The main tools for data collection in the field section include a semi-structured interview (in the qualitative section) and a researcher-made questionnaire of 38 items based on a five-point Likert scale (in the quantitative section). The validity of the questionnaire was confirmed using the content validity method. To evaluate the reliability of the questionnaire, Cronbach's alpha coefficient was calculated. Cronbach's alpha coefficient was more than 0.7. To test the hypotheses, the partial least squares technique and PLS software were used. Based on the results of qualitative analysis, three categories of comprehensive categories including customer orientation, branding and digital marketing were identified as the main components of digital marketing in the capital market. After identifying the components involved in digital marketing, the relationship between the organizing categories was evaluated using the partial least squares technique. The results showed that digital roadmap has a significant effect on customer knowledge management and social media marketing; Social media marketing has a significant effect on customer engagement.

    Keywords: Digital marketing, Capital Markets, value creation, customer orientation, financial service innovation
  • سید محمد نژادحسینی، شادان وهاب زاده*، مجید فانی، هرمز مهرانی، آزاده اشرفی
    در دنیای امروز، شبکه های اجتماعی، یکی از رسانه های مهم و تاثیرگذار محسوب میشوند. ارتباطات و انتقال پیام با ورود شبکه های اجتماعی مجازی، مفهوم تازهای به خود گرفته است. هدف نهایی پژوهش حاضر ارایه برازش مدل برند الکترونیک شبکه های اجتماعی با رویکرد کسب و کارهای الکترونیک در صنعت پوشاک بود. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی است و از دسته روش های کمی است. جامعه این پژوهش تمامی مشتریان فروشگاه اینترنتی دیجی استایل است که تعداد آن ها غیر قابل شمارش است. روش نمونه گیری به روش تصادفی ساده است که طبق فرمول کوکران تعداد 384 نفر می باشند. روش سنجش اعتبار سازه ای و با کمک نرم افزار SmartPLS.3 تحلیل عاملی ابعاد پژوهش انجام شده است. مدل برند الکترونیک شبکه های اجتماعی با رویکرد کسب و کارهای الکترونیک در صنعت پوشاک شامل شرکت در شبکه های اجتماعی، کیفیت ارایه و توسعه خدمات، آگاهی از برند، نگرش، کیفیت وب سایت یا اپلیکیشن، ایجاد ارزش برند، شهرت شرکت فروشنده پوشاک، منفعت ادراک شده، محل فروش آفلاین شرکت، بازاریابی و فرصت طلبی، برند، مسیولیت اجتماعی، هنجارهای اجتماعی فرهنگی، ریسک ادراک شده، شرایط اجتماعی، پشتیبانی، توصیه افراد مشهور، توصیه دیگران، شخصیت برند، تدوین استراتژی، اینفلوینسر مارکتینگ، کیفیت اطلاعات ارایه شده درباره پوشاک، جایگاه یابی برند دراینستاگرام، ارتیاط با مشتری، فناوری اطلاعات، امنیت معامله، عملکرد برند، توصیه به دیگران، خرید مجدد، وفاداری، توجه به نقاط قوت و ضعف در 5 مقوله اصلی شرایط علی، عوامل زمینه ای، عوامل مداخله گر، راهبردها و پیامدها هستند. نتایج برازش مدل نشان می دهد این مدل دارای برازش مناسبی است که در آن فرضیات موجود به تایید رسیدند.
    کلید واژگان: طراحی مدل برند الکترونیک, شبکه های اجتماعی, کسب و کارهای الکترونیک, صنعت پوشاک
    Seyed Mohammad Nejhad Hioseyni, Shadan Vahabzadeh *, Majid Fani, Hormoz Mehrani, Azadeh Ashrafi
    In today's world, social networks are considered one of the most important and influential media. Communication and message transmission has taken on a new meaning with the introduction of virtual social networks. The final goal of the current research was to present the fit of the electronic brand model of social networks with the approach of electronic businesses in the clothing industry. This research is practical in terms of purpose and is a quantitative method. The community of this research is all customers of Digistyle online store, whose number is uncountable. The sampling method is a simple random method, according to Cochran's formula, there are 384 people. The method of measuring structural validity and with the help of SmartPLS.3 software, the factor analysis of the dimensions of the research has been done. The electronic brand model of social networks with the approach of electronic businesses in the clothing industry, including participation in social networks, quality of service delivery and development, brand awareness, attitude, website or application quality, brand value creation, reputation of the clothing seller company, benefit Perceived, company's offline point of sale, marketing and opportunism, brand, social responsibility, socio-cultural norms, perceived risk, social conditions, support, recommendation of famous people, recommendation of others, brand personality, strategy development, influencer marketing, quality of information presentation. About clothing, brand positioning on Instagram, customer relationship, information technology, transaction security, brand performance, recommending to others, repeat purchase, loyalty, paying attention to strengths and weaknesses in 5 main categories of causal conditions, background factors, intervention factors They are strategies and consequences. The results of the model fit show that this model has a good fit in which the existing assumptions were confirmed.
    Keywords: electronic brand model design, Social networks, electronic businesses, clothing industry
  • سمیرا بکر*، هرمز مهرانی، مسعود قربان حسینی، صدیقه طوطیان اصفهانی
    زمینه

    جوهره استراتژی، فراگیر بودن اندیشه و چالاکی انتخاب است. در دنیای امروز که مهمترین مولفه‏های توصیف‏گر آن پویایی و عدم قطعیت است، تحت نظر داشتن عوامل چالش‏گر - محیط بیرون و درون سازمان‏ها- نه تنها داشتن نگاه جامع را دشوار می‏سازد، بلکه فرآیند تدوین استراتژی را پیچیده و انتخاب‏های ممکن را به سرعت از گردونه احتمالات حذف می‏کند.

    هدف

    هدف عمده این پژوهش تسریع و تسهیل یادگیری رفتار سیستم ها در شرایط فعلی و ترسیم آینده با استفاده از سناریونویسی است.

    روش

    برای غلبه بر چالش‏ها، رویکردهای متفاوتی در دهه‏های اخیر توسعه یافته‏اند که عمدتا در قالب وجوه مختلف آینده‏پژوهی، قابل دسته‏بندی هستند. آینده‏پژوهی را به عنوان چگونگی زایش واقعیت فردا از دل تغییر یا ثبات امروز توصیف کرده‏اند و برای شناسایی آینده‏های محتمل از روش‏های سناریوپردازی و شبیه‏سازی بهره جسته‏اند. این پژوهش پیامدهای نامشخص تصمیم گیری ها را با استفاده از‏ تحلیل دینامیکی آشکار و با بهره‏گیری از نگاه عارضه‏یابانه خبرگان، علل ریشه‏ای و متغیرهای میانجی و اثرگذار بر عناصر آمیخته نوین بازاریابی خدمات در صنایع نیروگاهی را مدل‏سازی کرده است.

    یافته ها

    مدل شبیه سازی شده با استفاده از تکنیک پویایی سیستم و با نرم افزار ونسیم طراحی و با استفاده از اطلاعات و ارقام واقعی صنعت، رفتار این متغیرها شبیه سازی شده و ارتباطات بین آنها و نحوه تاثیرشان بر کل سیستم مورد ارزیابی قرار گرفته و نتایج آن را به آینده تعمیم داده شده است.

    نتیجه گیری

    حاصل این پژوهش ارایه مدلی جهت ارزیابی، اولویت‏بندی عناصر استراتژیک آمیخته بازاریابی و پیشنهاد راهکارهایی برای بازنگری و تقویت استراتژی‏های بازاریابی در صنعت مذکور می باشد.

    کلید واژگان: آمیخته بازاریابی خدمات, عناصر استراتژیک, سیستم های دینامیکی
    Samira Bekr *, Hormoz Mehrani, Masoud Qorban Hosseini, Sedighe Tootian
    Background

    The essence of strategy is the comprehensiveness of thought and agility of choice. In today's world, where the most important components describing it are dynamism and uncertainty, observing the challenging factors, both inside and outside the organizations, not only makes it difficult to have a comprehensive look, but also makes the process of strategy development complex, and eliminates possible alternatives.

    Objective

    The main purpose of this research is to enhance the learning of current behavior of the systems and to draw the future by scenario planning.

    Methodology

    Future studies have been described as how to bring about the reality of tomorrow from the changes or stability of today. Scenario planning and simulation methods have been used to identify probable futures. This research has developed a model to determine the uncertain consequences of decision-making using dynamic methods, the expert’s judgment, and root causes, intermediate and main variables affecting the elements of new marketing mix in power plant services industry.

    Finding

    The research model has been designed using system dynamics technique and Vensim software. The behavior of variables has been simulated using real figures of the industry and the interactions between variables and their effects on overall system have been evaluated and results extended to the future.

    Conclusion

    The result of this research is the prioritization of the strategic elements of the marketing mix, providing model for evaluating their situation and proposing solutions for reviewing or strengthening marketing strategies in the industry mentioned taking into account the simulation results.

    Keywords: marketing mix, Strategic Elements, Dynamic Systems
  • محمد جاسمی، هرمز مهرانی*، همایون مرادنژادی، زهرا علی پور درویشی
    در دهه های اخیر، علم بازاریابی و کارآفرینی به عنوان دو عامل اساسی در توسعه اقتصادی و بهبود شرایط زندگی افراد در سطح جهان شناخته شده اند. بازاریابی، به عنوان یک فرآیند استراتژیک کلیدی در هر صنعت و با هر محصولی، امکان توسعه بازار و افزایش فروش را فراهم می کند. از این رو در این تحقیق به تبیین الگوی بومی بازاریابی کارآفرینانه برای گیاهان دارویی و معطر استان های ایلام،کرمانشاه و کردستان پرداختیم . در این تحقیق از روش کمی به منظور برازش مدل استفاده کردیم. جامعه آماری تمامی کارکنان و صاحبان کسب و کارهای مرتبط با گیاهان دارویی و معطر شامل مراکز فروش گیاهان دارویی، مراکز پخش گیاهان دارویی، عطاری ها، بازرگانی های گیاهان دارویی، داروخانه ها و مراکز فروش عرقیات سنتی هستند. که تعداد 405 نفر به عنوان نمونه به روش تصادفی ساده انتخاب شدند. بررسی فرضیات نشان داد که  تاثیر تشخیص فرصت بر حمایت سازمان ها معنادار نمی باشد و تشخیص فرصت، نوآوری و ریسک پذیری بر مشتری مداری معنادار است و نوآوری و ریسک پذیری بر حمایت سازمان ها معنادار است. حمایت سازمان ها و مشتری مداری بر مدیریت منابع معنادار و حمایت سازمان ها و مشتری مداری بر همکاری شرکت ها معنادار است و نیز مدیریت منابع و همکاری شرکت ها بر کارآفرینی گیاهان دارویی معنادار است.
    کلید واژگان: بازاریابی کارآفرینانه, گیاهان دارویی و معطر, بازاریابی بومی
    Mohammad Jasemi, Hormoz Mehrani *, Homayun Moradanjadi, Zahra Alipour Darvishi
    In recent decades, marketing science and entrepreneurship have been recognized as two essential factors in economic development and improvement of people's living conditions worldwide. Marketing, as a key strategic process in any industry and with any product, enables market development and sales growth. Therefore, in this research, we explained the local model of entrepreneurial marketing for medicinal and aromatic plants. In this research, we used a quantitative method to fit the model. The statistical population includes all employees and owners of businesses related to medicinal and aromatic plants, including medicinal plant sales centers, medicinal plant distribution centers, apothecaries, medicinal plant businesses, pharmacies, and traditional spirit sales centers. 405 people were selected as samples by simple random method. Examining the hypotheses showed that the effect of opportunity recognition on organizations' support is not significant, and opportunity recognition, innovation and risk-taking are significant on customer orientation, and innovation and risk-taking are significant on organizations' support. The support of organizations and customer orientation is meaningful on resource management, and the support of organizations and customer orientation is meaningful on the cooperation of companies, and the management of resources and cooperation of companies is meaningful on entrepreneurship of medicinal plants.
    Keywords: Entrepreneurial Marketing, medicinal, aromatic plants, indigenous marketing
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • هرمز مهرانی
    مهرانی، هرمز
    استادیار گروه مدیریت، موسسه آموزش عالی غزالی قزوین، موسسه آموزش عالی غزالی
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال