به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

پریسا هاشم پور

  • بتول عظیمی، پریسا هاشم پور*، حامد بیتی
    محیط انسان ساز با شکل دادن به رفتار باشندگان فضا، می تواند به ساختار ذهنی افراد شکل دهد و بر نوع انتخاب آن ها اثر گذارد. در میان عناصر معماری، نمای ساختمان به صورت یک صفحه نمایش ظاهر شده که شناخت اولیه هر فرد نسبت به بنا را شکل می دهد. این عنصر می تواند بر شکل گیری سلیقه فرد موثر باشد و به واسطه انتخاب های فرد در جامعه، نقش کلیدی در ترجیحات کالایی یا به بیان ساده تر «مد» را ایفا کند. اهمیت موضوع نما از یک سو و تاثیر آن بر شکل گیری سلیقه های مشابه در یک جامعه که در علوم جامعه شناسی از آن باعنوان «ذائقه جمعی» یاد شده است از سوی دیگر، موجب گردید این پژوهش عوامل موثر بر شکل گیری «ذائقه»، در انتخاب نمای ساختمان را بررسی کند. این عوامل در سه شاخه عوامل فردی، بیرونی و محرک بازار مصرف، تبیین شده اند. ساختار پژوهش، ترکیبی از پژوهش بنیادی و کاربردی است که به واسطه پژوهش کیفی و به روش توصیفی- تحلیلی، با جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای صورت گرفته است. طبق نتایج به دست آمده، براساس نظریه بوردیو، شاخص های منش، میدان، طبقه اجتماعی و سرمایه های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی فرد می توانند در شاخه عوامل درونی، بر ذائقه فرد اثرگذار باشند. عامل فرهنگی- هنری نما نیز در شش شاخصه معنایی (نماد و نشانه بودن، اصالت تاریخی، عملکردی و زیبایی، برانگیزندگی، بداعت و جلوه گری نما به مثابه رسانه) می تواند به عنوان عامل بیرونی بر شکل گیری ذائقه انتخابگر نمای معمارانه موثر باشد. سومین عامل موثر، شامل اقداماتی است که گردانندگان بازار مصرف برای هدایت سلیقه هر طبقه انجام داده و ذائقه خاصی را طراحی و محصولات خود را براساس آن تولید کرده و به فروش می رسانند.
    کلید واژگان: ذائقه, جامعه, سرمایه فرهنگی, مصرف, نمای معماری
    Batoul Azimi, Parisa Hashempour *, Hamed Beyti
    The man-made environment can shape space users’ behavior which consequently forms peoples’ subjective constructs and influences their types of choices. Amongst architectural elements, the building façade appears in the form of a display that forms the individual’s initial understanding of the building. This element can influence the individual’s taste formation and plays a critical role in his goods preferences. This study aimed to investigate the factors influencing the formation of “taste” as regards choosing the building façade. These factors fall under individual, external, and consumer market-driving factors, which help to shape fleeting “fashions” by directing public taste. The study was a combination of fundamental and applied research and used a descriptive-analytical method (qualitative research) by collecting library data.Based on the obtained results, according to Bourdieu’s theory, character indicators, field, social classes and cultural, social, and economic capital of a person can affect a person’s taste in the field of internal factors. The cultural-artistic factor of the facade can also be effective as an external factor in the formation of the taste of the chooser of the architectural facade in six semantic indicators; “Being a symbol and a sign, historical authenticity, functionality and beauty, impressiveness, innovation, and façade showiness as a medium”. The third effective factor includes the measures taken by the market operators to guide the taste of each class and design a specific taste and produce and sell their products based on it.
    Keywords: Architectural Façade, Consumption, Cultural Capital, Society, Taste
  • محمدباقر ولی زاده اوغانی، پریسا هاشم پور*، مینو قره بگلو

    عبرت پذیری به معنای پرهیز از تکرار تجربیات و عملکردهای منفی، و پند و درس گرفتن از تجربیات مثبت گذشتگان است. آثار معماری در طول تاریخ، بر اساس انباشته ای از تجربیات انسانی پدید آمده و پیوسته با آزمون و خطا در تدام و استمرار بوده اند. عبرت پذیری به سبب کارکرد تربیتی آن، می تواند در معماری به عنوان روشی برای نقد و آموزش و بهره مندی از تجربیات مثبت و منفی آثار معماری گذشته، عمل کند. بر این اساس هدف پژوهش، تبیین کارکرد عبرت در وجوه مختلف آثار معماری است. رویکرد پژوهش کیفی است و با تکیه بر روش استدلال منطقی به دنبال تبیین مقوله عبرت پذیری در معماری در سه حوزه عبرت گیرنده، موضوع عبرت، و فرآیند عبرت می باشد. مقوله عبرت گیرنده در معماری، شامل معماران به عنوان خالقین اثر معماری، و مردم به عنوان خالقین زیربنای فرهنگی معماری است. موضوع عبرت وجوه مختلف معنایی و کالبدی معماری بوده و می تواند در فرآیندی خودآگاه یا ناخودآگاه به عبرت پذیر منتقل شود. از منظر عبرت پذیری، عبرت از تجربیات منفی و پند و درس از تجربیات مثبت در اثر معماری چه در وجه کالبدی و چه در وجه محتوایی آن و چه آگاهانه و چه غیرآگاهانه در هر زمان ضروری بوده و آنچه در وجوه معماری دارای خیر و حسن است، قابلیت عبرت و پند برای آیندگان دارد.نگاه عبرت به اثر معماری و بهره گیری از ابزار عبرت (عقلی با تدبیر، چشمی بینا، گوشی شنوا، زبانی گویا، و دلی پاک و فراگیر) می تواند عبرت گیرنده را با مشاهده ظاهر و تامل در باطن آثار معماری در تجزیه و تحلیل، نقد و شناخت و همچنین پند و عبرت از عملکردها و نقاط مثبت و منفی آثار معماری یاری رساند. عبرت پذیری از اثر معماری در فرآیندی خودآگاه و متکی بر ابزار عبرت و یا ناخودآگاه و با تکیه بر انباشته های ذهنی، قابل انجام است. فرآیند عبرت و نحوه انتقال درس و پند در معماری برای اهل فن و تخصص (معماران) بیشتر به صورت خودآگاه و برای عوام (مخاطبین معماری) بیشتر به صورت ناخودآگاه رخ می دهد. می توان با آموزش و آشنا کردن مخاطبان با ارزش های معماری گذشته دور و نزدیک، آن ها را به سمت عبرت آگاهانه از آثار معماری سوق داد.

    کلید واژگان: عبرت پذیری, معماری, عبرت گیرنده, ابزارعبرت, فرآیند عبرت
    Mohammad Bagher Valizadeh Owghani, Minou Gharehbaglou

    Being able to take a lesson means avoiding repeating negative experiences and actions, and taking advice and learning from the positive experiences of the past. Throughout history, architectural works have emerged based on the accumulation of human experiences and have been continuous with trial and error. Based on this, the aim of the current research is to explain the function of lesson-taking in different aspects of architectural works. This research, relying on the method of logical reasoning, seeks to explain the category of learning in architecture in three areas: learning person, the subject of learning and the learning process. Due to its educational function, lesson-taking can act in architecture as a way to criticize, learn and benefit from the positive and negative experiences of past architectural works. The lesson-taking category in architectural works includes architects as the creators of the architectural work and people as the creators of the cultural infrastructure of architecture, who by being trained and equipped with the means of lesson-taking can acquire, transfer and correctly use the information of the subject of the lesson (architecture). The subject of lesson is the semantic and physical aspects of architecture, and from the point of view of lesson-taking, what is good and beautiful in these aspects has the ability to instruct and learned from. It is possible to take lessons from architectural works in a conscious process and based on the means of advisability or unconsciously and relying on mental accumulations throughout history. The lesson-taking process and the way of imparting lessons and tips in architecture occurs more consciously for technical and specialized people (architects) and more unconsciously for ordinary people (architecture's audience).Architects, under the condition of proper and sufficient education during their studies, due to their scientific and technical view on architectural works, can take advantage of positive and negative experiences of architectural works in a more conscious and self-aware manner; but people and architectural audiences would take lessons from the work of architecture unconsciously and unknowingly due to lack of sufficient expertise. This issue manifests itself mostly in connection with historical and remaining from the distant past architectural works that recognition, criticism, and education of them require expertise and historical knowledge. In other words, architects have an easier connection with architectural works from the distant and recent past, and audiences mostly with existing and belonging to the recent past architectural works. By educating and familiarizing the audience with the architectural values of the distant and recent past, it is possible to lead them towards a conscious lesson-taking from architectural works.

    Keywords: Lesson-Taking, Architecture, Lesson-Taking Tool, Lesson-Taking Process
  • محمدهادی مصطفی *، پریسا هاشم پور

    این پژوهش بر اساس نیاز به فضاهایی است که بتوانند هنر و فرهنگ کردی را جامع و منسجم به نمایش بگذارند. با توجه به خطر از بین رفتن بخش هایی از این فرهنگ غنی و تاریخی، ایجاد موزه های مردم شناسی برای مستندسازی و حفظ دانش و هنرهای کردی ضروری به نظر می رسد. این فضاها مکانی برای آموزش، پژوهش و تعاملات فرهنگی فراهم کرده و به عنوان منبعی ارزشمند برای پژوهشگران و علاقه مندان به فرهنگ کردی عمل می کنند. ضرورت این پژوهش در ایجاد فضاهایی است که علاوه بر مستندسازی، به آموزش، پژوهش و تعاملات فرهنگی نیز بپردازند و به عنوان منبعی ارزشمند برای پژوهشگران و علاقه مندان به فرهنگ کردی عمل کنند. اهداف اصلی شامل تقویت هویت قومی و منطقه ای، شناساندن بیشتر فرهنگ و هنر کردی به عموم مردم، و جذب گردشگران داخلی و خارجی است. روش اجرای این پژوهش به مبانی فرهنگی و هنری پرداخته و نمونه های مشابه در داخل کشور، از جمله موزه مردم شناسی (خانه کرد) سنندج، موزه مردم شناسی مهاباد و موزه مردم شناسی (عمارت شهربانی) ارومیه، تحلیل شده اند. یافته ها شامل تجزیه و تحلیل عناصر فرهنگی و هویتی کردی مانند زبان، ادبیات، آداب و رسوم، موسیقی و رنگ های کردی است که همگی در شکل گیری فضاهای موزه نقش اساسی داشته اند. این پژوهش نشان می دهد که موزه ها می توانند نقشی مهم در توسعه پایدار فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی منطقه ایفا کرده و محیطی مناسب برای آموزش، پژوهش و پرورش استعدادها فراهم سازند. در این پژوهش، از روش SWOT برای تحلیل و بررسی موزه های مردم شناسی استفاده شده است. در این راستا، هر یک از نمونه ها به طور دقیق تحلیل و مقایسه تطبیقی انجام شده است تا نقاط قوت، ضعف، فرصت ها و تهدیدهای مرتبط شناسایی شود. این رویکرد امکان بررسی جامع تر جنبه های مختلف موزه ها را فراهم می کند.

    کلید واژگان: فرهنگ کردی, موزه مردم شناسی, موزه مردم شناسی سنندج, مهاباد و ارومیه
  • پریسا هاشم پور *، یونس زلفی اویلق

    تحقق جامعه متعالی، از اساسی ترین نیازهایی است که جوامع بشری برای دستیابی به آن تلاش می کنند. ساختن چنین جوامعی جز از طریق تعلیم و تربیت مقدور نمی باشد. تحقق جامعه مطلوب گره به تعلیم و تربیت توانمند خورده است. تعلیم و تربیتی می تواند راه به جامعه مطلوب باز کند که برخاسته از آرمان ها و اهداف عالی آن جامعه باشد. تنها در این صورت می توان به تربیت نسل های آینده بر اساس نظام ارزشی مطلوب که همانا نظام ارزشی پذیرفته شده در جامعه می باشد، امیدوار بود. بنابراین هر جامعه و ملتی بر اساس جهانبینی حاکم بر جامعه، نظریات آموزشی را در بدنه تعلیم و تربیت رسمی و عمومی کشور خود جاری می نماید. بر اساس اسناد بالادستی، رویکرد نظام آموزشی و پرورشی رسمی کشور ما تعلیم و تربیت اسلامی می باشد. این پژوهش در پی رسیدن به پاسخ این سوال است که میزان بهره مندی فضاهای آموزشی ادوار گذشته از مولفه های طراحی براساس اهداف تعلیم و تربیت اسلامی چگونه است؟ پژوهش حاضر به بررسی مولفه های فضاهای آموزشی مناسب برای تعلیم و تربیت اسلامی پرداخته است و سپس میزان بهره مندی نمونه فضاهای آموزشی در طی ادوار گذشته از نظر میزان بهره مندی از این مولفه ها مشخص شده است. تحقیق حاضر به گردآوری اطلاعات از طریق مطالعات کتابخانه ای و استخراج مولفه ها از منابع موجود پرداخته است. در این راستا مولفه های مستخرج به عنوان معیاری برای طراحی مناسب قرار گرفته و نمونه های منتخبی از مدارس گذشته بر اساس این میزان، مورد توزین واقع شده است. مشخص گردید در دوران قبل از تحولات فرهنگی عصر مدرن، فضاهای آموزشی تا حدودی در جهت رفع نیازهای مربوط به تعلیم و تربیت اسلامی مستعد بوده اند. پس از دگرگونی همه جانبه ممالک غربی و تاثیرپذیری جامعه ایران از این تحول، کالبد فضاهای آموزشی از اهداف تربیتی اسلامی فاصله گرفته است.

    کلید واژگان: تعلیم و تربیت اسلامی, مکان تربیت اسلامی, مکان آموزشی, مدارس
  • پریسا هاشم پور *، آذر تنها درودزنی

    مسکن به عنوان یکی از ضرورت های اصلی زندگی انسان، نقشی اساسی در کیفیت زندگی افراد دارد. اهمیت مسکن از جهات مختلفی قابل بررسی است، مثلا تاثیر آن بر صمیمیت بین ساکنان و فضای اطراف. صمیمیت در این مفهوم، به معنای ایجاد ارتباط عمیق و احساسی بین ساکنان و فضاهای معماری است. این ارتباط نه تنها برای افزایش رضایتمندی ساکنان از محیط زندگی شان مهم است، بلکه می تواند به بهبود سلامت روانی و فیزیکی افراد هم کمک کند. مثلا، فضاهایی که حس امنیت و آرامش را در ساکنان افزایش می دهند، می توانند به بهبود سلامت روانی و کاهش استرس در افراد کمک کنند. همچنین، فضاهایی که تعامل و شادی را ترویج می کنند، می توانند به افزایش احساس تعلق به محیط و بهبود کیفیت زندگی اجتماعی افراد منجر شوند. در نتیجه، صمیمیت در فضاهای معماری مسکن، به طور ویژه ای در بهبود کیفیت زندگی ساکنان و افزایش رضایتمندی آن ها از محیط اطراف خود، نقشی اساسی دارد که در این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی پس از یافتن عوامل موثر در ایجاد صمیمیت مثل تعامل، آرامش، امنیت، تعلق و شادی؛ به بررسی این مولفه ها در نمونه های موردی که به صورت تصادفی انتخاب شده در شهر شیراز بر اساس شاخص های آنها پرداخته شده است.

    کلید واژگان: صمیمیت, مسکن معاصر, شیراز
  • میلاد ابهری، پریسا هاشم پور

    پژوهش حاضر درپی بررسی و تبیین نقش مولفه های محیطی تاثیرگذار در شکل گیری و ارتقاء کارآفرینی با استفاده از مدل چند بعدی کارآفرینی اجتماعی لا بوده که ابعاد آن نیز «ریسک پذیری، رفتار نوآورانه»، «قدرت درایت»، «فضیلت کارآفرینانه» و «شناسایی فرصت های اجتماعی»؛ می باشند. نمونه مورد مطالعه در این پژوهش مرکز کارآفرینی «UWM Lubar» به عنوان نمونه ایی موفق از مراکز کارآفرینی حال حاضر جهان که در ایالات متحده آمریکا قرار دارد می باشد. راهبرد انجام پژوهش به صورت توصیفی-تحلیلی بوده و از روش همبستگی برای بررسی و تحلیل میان نسبت پدیده کارآفرینی و کارآفرینی اجتماعی و مولفه های مرتبط با آن در مدل چند بعدی کارآفرینی اجتماعی و همچنین عوامل محیطی تاثیر گذار بر آن استفاده گردیده است. نتایج بررسی های انجام شده، حاکی از وجود رابطه مستقیم و معنادار میان کارآفرینی اجتماعی و ابعاد و ارکان مختلف تشکیل دهنده آن، بر اساس مدل چند بعدی کارآفرینی اجتماعی با مولفه های محیطی تاثیرگذار بر این مفهوم می باشد؛ بر همین اساس و مطابق با مطالعات انجام گرفته، مولفه محیطی متناظر با رکن «ریسک پذیری، رفتار نوآورانه»؛ مفهوم «فضاهای خلاقانه و نوآورانه» و رکن «قدرت درایت»، مفهوم «انسجام و یکپارچگی» و رکن «فضیلت کارآفرینانه»، مفهوم «ارزش های اخلاقی» و در نهایت رکن «شناسایی فرصت های اجتماعی» که از ارکان کارآفرینی اجتماعی است، مفهوم «هنجار های مشترک» می باشد. در این راستا به میزانی که در طراحی مراکز کارآفرینی، مولفه های محیطی ذکر شده و مرتبط با این مفهوم مورد توجه قرار گیرند، به همان میزان، موفقیت و کارایی در امر کارآفرینی و همچنین توسعه و پیشرفت در زمینه کارآفرینی اجتماعی نیز افزایش خواهد داشت.

    کلید واژگان: کارآفرینی, کارآفرینی اجتماعی, مولفه های محیطی, مدل چند بعدی لا
  • پریسا هاشم پور، لیلا مدقالچی، فریماه نبی زاده *

    زلزله پدیده و بحرانی طبیعی است که علاوه بر تهدیدهای جانی و مالی در مناطق مسکونی، همواره آسیب های اجتماعی و روانی در پی دارد که بی توجهی به آن در درازمدت مشکلات و بحران های زلزله زدگان را عمیق تر و تهدیدآمیزتر می کند. هدف از این پژوهش ارزیابی و تحلیل نمونه های اسکان موقت آسیب دیدگان پس از زلزله در جهت بهبود شرایط روحی بازماندگان است. در راستای این هدف، این پژوهش با بررسی مراجع مکتوب و منابع کتابخانه ای در رابطه با سلامت روان و مسکن به مولفه های تاثیرگذار بر سلامت روان می پردازد و با بررسی و تحلیل هر یک از نمونه ها به راهکارهای هر یک در جهت بهبود شرایط روحی دست یافته است. مولفه های تآثیرگذار بر شرایط روحی به 4 دسته اصلی: کالبدی، ادراکی، عملکردی و اجتماعی تقسیم بندی شده است و با تحلیل و مقایسه نمونه های موردی اسکان های موقت آیکیا، ریکوزنتاکاتا، کانتینری اوناگاوا، بلاگ، ابرخشت و پناهگاه فقط یک دقیقه، راهکارهایی ارائه شده است.

    کلید واژگان: اسکان موقت, زلزله, سلامت روان
  • پریسا هاشم پور *، لیلا مدقالچی، فرزانه صلاحی مهر، زهرا شاهی حق

    حفظ هویت بافت های تاریخی در کنار نیاز به ساخت وسازهای جدید، ضرورت توجه به مساکن نوساز در این محلات را نمایان می کند. با اینکه ساخت وسازهای جدید از مصالح و تکنولوژی های نوین بهره می برند، اغلب به دلیل عدم هماهنگی با ویژگی های تاریخی، به تداوم و یکپارچگی بافت آسیب می زنند. پژوهش حاضر به طور کیفی و کمی به تدوین اصول طراحی و ارزیابی وضعیت مساکن نوساز در بافت تاریخی سرخاب می پردازد. راهبرد پژوهش شامل دو بخش نظری و میدانی است. در بخش نظری، چارچوب مفهومی بر اساس اصول طراحی در بافت های تاریخی و نظام کالبدی آن ها تنظیم شد و ویژگی های کالبدی خانه های تاریخی بافت سرخاب تحلیل گردید. در بخش میدانی، با استفاده از روش موردکاوی، مطالعات ساختارمند غیرمشارکتی در خانه های نوساز بافت سرخاب انجام شد. جامعه مورد مطالعه شامل 72 قطعه مسکونی نوساز است که به 14 گونه دسته بندی شده اند. داده های به دست آمده با آزمون چنددامنه ای دانکن و ضریب همبستگی پیرسون تحلیل شدند تا مقایسه و ارتباط ابعاد فضایی و کالبدی بررسی شود. یافته ها نشان می دهند، بین گونه های مسکن نوساز بافت سرخاب (با سطح معناداری 0001/0)، گونه 2 و 5، هماهنگی بیشتری با بافت دارند. در تحلیل ابعاد سه گانه فضا، کالبد معماری و قرارگیری کالبد معماری در فضا (با ضریب پیرسون معادل560/0) توجه به مولفه های معابر و مناظر در بعد فضا، منجر به هماهنگی در بعد قرارگیری کالبد معماری در فضا می شود. به علاوه در بعد کالبد معماری، مولفه های شکل، مقیاس، مصالح و اجزا، (با سطح معناداری 048/0) و در بعد قرارگیری کالبد معماری در فضا، مولفه های تقسیم بندی قطعات، رعایت حرایم ابنیه و دیدو چشم انداز به عناصر طبیعی وتوده ها (با سطح معناداری 0001/0) به عنوان مولفه های ناهماهنگ کننده بافت قلمداد می شوند که راهکارهایی برای بهبود شاخص های ناهماهنگ کننده در هریک از مولفه ها ارائه گردید.

    کلید واژگان: اصول طراحی, بافت تاریخی, محله سرخاب تبریز, مسکن نوساز
    Parisa Hashempour, Leila Medghalchi, Farzaneh Salahimehr, Zahra Shahihagh

    Preserving the identity of historical textures alongside the need for new constructions highlights the importance of paying attention to new housing in these neighborhoods. Although new constructions utilize modern materials and technologies, they often disrupt the continuity and integrity of the historical fabric due to a lack of harmony with its characteristics. This study qualitatively and quantitatively develops design principles and evaluates the status of new housing in the historic Sarakhab district. The research strategy includes both theoretical and field components. In the theoretical section, the conceptual framework was based on design principles within historical contexts and their physical systems, analyzing the physical characteristics of historic houses in the Sarakhab fabric. In the field section, structured non-participatory studies were conducted on new houses in the Sarakhab fabric using the case study method. The study population consisted of 72 new residential plots categorized into 14 types. The obtained data were analyzed using Duncan's multiple range test and Pearson correlation coefficient to compare and examine the spatial and physical dimensions. The findings indicate that among the new housing types in the Sarakhab fabric (with a significance level of 0.0001), types 2 and 5 have greater harmony with the fabric. In the analysis of the three dimensions—space, architectural physicality, and the placement of architectural physicality in space (with a Pearson coefficient of 0.560)—attention to elements such as pathways and landscapes in the spatial dimension leads to harmony in the placement of architectural physicality within the space. Additionally, in the architectural physicality dimension, elements like shape, scale, materials, and components (with a significance level of 0.048) and in the placement dimension, elements like plot division, observance of building perimeters, and views to natural elements and masses (with a significance level of 0.0001) are considered the disharmonizing elements of the fabric. Solutions were provided to improve the disharmonizing indicators in each of these elements.

    Keywords: Principles Of Design, Sorkhab Neighborhood Of Tabriz, Physical Structure, Newly Built Housing, Historical Context
  • هاجر گرامی، پریسا هاشم پور *

    مسکن به عنوان یک نیاز اساسی و اولیه برای انسان، به صورت مستقیمی بر زندگی آن ها اثر می گذارد. امروزه با رشد جمعیت و گسترش شهرنشینی، تهیه مسکن مناسب با مشکلات بسیاری مواجه شده است؛ و مسکن که باید به عنوان یک پناهگاه، مکان و حریم خصوصی برای آرامش، آسایش و زندگی انسان ها باشد، در بسیاری از جوامع در شرایط نامناسبی برای اقشار کم درآمد قرارگرفته است. شناخت و بررسی وضعیت برخورداری آن در چارچوب عدالت اجتماعی نیازمندشناسایی و تحلیل عوامل تاثیرگذار است. در این پژوهش ابتدا به بیان کلیاتی از مفهوم عدالت در زندگی اجتماعی، مفهوم مسکن مناسب و شاخص های آن مبنی بر رعایت عدالت اجتماعی و در ادامه به بررسی ابعاد مورد هدف و رعایت شده در مسکن مهر سهند به عنوان نمودی از مسکن اجتماعی در شهر جدید سهند پرداخته شده و بررسی فرضیه های موجود با استفاده از روش های توصیفی و استنباطی برای رسیدن به پاسخ سوالاتی همچون چگونه می توان به عدالت در مسکن برای قشر کم درآمد دست یافت؟ شاخص های مسکن مناسب برای اقشار کم درآمد مبنی بر رعایت عدالت اجتماعی کدم اند؟ انجام گشته که نتایج به دست آمده بیانگر این است باوجوداینکه نحوه اجرا برنامه مسکن مهر با مشکلات عدیده ای روبه رو بوده و بیشتر به شاخص های کالبدی در این مسکن ها توجه شده و به ابعاد اجتماعی فرهنگی توجه کمتری شده است ازاین رو شاهد عدم رعایت عدالت اجتماعی در این مسکن ها هستیم.

    کلید واژگان: مسکن. اقشار کم درآمد, عدالت اجتماعی, مسکن مهر
  • هاجر گرامی *، پریسا هاشم پور

    از گذشته تا کنون مسکن یا سرپناه به عنوان یک نیاز حیاتی برای جامعه بشری در همه کشور های جهان بوده و با توجه به نیاز انسان ها و فرهنگ و طبیعت هر منطقه میتواند شاخص ها و ویژگی های متفاوتی برخود بگیرد ولی در کل نیاز به مسکن دارای دو بعد کمی و کیفی است. با توجه به شرایط اقتصادی جوامع و همچنین افزایش مهاجرت از روستا ها و تغییر در شرایط زندگی و افزایش جمیعت شهرها روز به روز از اهمیت بعد کیفی آن کاسته شده که این مسئله در کشور های در حال توسعه به خاطرشرایط اقتصادی هر جامعه ای میتواند سهم زیادی در سرعت بخشیدن به مسئله عدم رعایت عدالت در محیط زندگی و سرپناه در بین اقشار مختلف جامعه را باعث شود. در اسلام نیز در مورد ضرورت رعایت عدالت در همه ابعاد فرهنگی و اجتماعی سیاسی تاکید بسیاری شده است .در جوامع امروزی هم با توجه به بررسی شاخص های مسکن مناسب شاید مهم ترین و کلیدی ترین ابزار برنامه ریزی مسکن شناخت نابرابری ها و فقدان ها و رعایت تعادل در چارچوب محدوده های جغرافیایی مختلف و پی بردن به اختلاف ها و تفاوت های موجود و سیاست گذاری در جهت کاهش نابرابری ها از وظایف اساسی متولیان توسعه مسکن به شمار آید.که در این تحقیق در رابطه با عدالت مسکن در تبریز در دو منطقه متفاوت از لحاظ موقعیت و زیر ساخت ها، سعی شده با استفاده از روش توصیفی ،تحلیلی به بررسی این مشکل در مسکن دو منطقه کوی فردوس در منطقه مرفه نشین و سیلاب به عنوان منطقه قشر ضعیف برای رسیدن پاسخ سوالاتی همچون اهمیت عدالت مسکن از دیدگاه اسلام چه جایگاهی است و مهمترین شاخص های بررسی عدالت در مسکن های جامعه اسلامی چه مواردی می تواند باشد،سوالات مطرحی هستند که پیرامون مسکن اسلامی، از طریق روش گرد آوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای و پژوهشی ومیدانی سعی بر بررسی و پاسخگویی به ابعاد موضوع پرداخته شده است و ،یافته های تحقیق حاکی از آن است که اکثر شاخص های رفاهی در مسکن منطقه قشر کم در آمد منطقه سیلاب رعایت نشده و توجه به عدالت در مسکن از کمترین اهمیت برخوردار بوده و فقط جنبه پاسخگویی به نیاز های ضروری به عنوان سرپناه در این مسکن ها محقق گشته است . ولی در مقابل شاخص های تامین کننده عدالت، در مسکن محله فردوس رعایت گشته اند و علاوه بر تامین نیاز ضروری ،رفاه و آسایش زندگی نیز دارای اهمیت هستند.

    کلید واژگان: مسکن, عدالت, عدالت اسلامی
  • سارا منتخبی کلجاهی، لیلا مدقالچی *، پریسا هاشم پور

    خانه مکانی با ساختار فیزیکی متاثر از عوامل اجتماعی، فرهنگی، روانی و زیستی است که زندگی در آن اتفاق می افتد. - زیست پذیری به منزله ی مفهومی که با تمام زوایا و ابعاد ذهنی و عینی انسان سروکار دارد، قابلیت زندگی است. در واقع همان دستیابی به کیفیت محیط خوب یا مکان پایدار است که مستقیما بر ابعاد فیزیکی، اجتماعی، اقتصادی و روانی زندگی مردم تاثیر می گذارد. هدف پژوهش حاضر این است که با ترکیب زیست پذیری با خانه به مکانی دست یافت که بتواند نیازهای انسان را از نظر جسمی و روحی پاسخگو باشد. لذا مولفه های زیست پذیری در معماری معرفی و تاثیر آنها بررسی شده است. این تحقیق، پژوهشی کاربردی و بر پایه شناخت مولفه های زیست پذیری در مسکن بوده و با روش توصیفی - تحلیلی انجام گرفته است. به صورت خلاصه، نتایج حاصل از این تحقیق را میتوان اینگونه بیان کرد که زیست پذیری در خانه از سه مولفه کالبدی، رفتاری، معنایی تشکیل شده است و این مولفه ها دارای زیر مولفه هایی میباشد که در 26 زیرمولفه ارائه میگردد و می توان با کاربرد این مولفه ها در طرح، به خانه زیست پذیر دست یافت.

    کلید واژگان: خانه, زیست پذیری, سکونت, معماری, مسکن
  • سید محمدمهدی حسینی کیا، لیلا مدقالچی*، آیدا ملکی، پریسا هاشم پور

    مسئله یافتن شیوه مناسب تحلیل یک فضا همواره ذهن پژوهشگران را معطوف به خودساخته است. اغلب تحقیقات فضایی تنها با استفاده از یکی از روش ها و تکنیک های تحقیق کمی و یا کیفی انجام می گردد و نتایج آن ها تنها قسمتی از ویژگی های فضایی را روشن می نماید. هدف از این پژوهش، تحلیل تطبیقی دو روش چیدمان فضایی که بر ساختار فضایی تمرکز دارد و رویکرد «پروژه برای فضاهای عمومی» (PPS[1]) که بر کیفیت محیط از طریق شاخص های تعریف شده مانند جامعه پذیری، دسترسی، کاربری ها و فعالیت ها، راحتی و تصویر تمرکز دارد و نیز امکان کاربرد هم زمان آن ها می باشد که درک کیفیت مکان موردمطالعه را ممکن می سازد. از دلایل انتخاب این شیوه ها می توان به کارایی، گستردگی استفاده و رویکرد کمی و کیفی آن ها اشاره نمود. این پژوهش از این دو روش به منظور سنجش کیفیت فضایی بازار تاریخی شهر تبریز به عنوان یک اثر شاخص معماری و شهرسازی استفاده می کند. مقادیر کمی شیوه چیدمان فضایی شامل همپیوندی، اتصال و قابل فهم بودن می باشد. در یافته های این مطالعه، تفاوت هایی بین نتایج این دو روش مشخص گردید. PPS با بازخورد کاربران بازار در مورد اثرات اجتماعی- فرهنگی، عوامل محیطی موجود در بازار را ارزیابی کرده است و تحلیل چیدمان فضا به طور کامل با مفروضاتی در مورد رفتار فردی ازنظر ساختار کالبدی بازار منطبق است. در مقایسه با چیدمان فضا که تحرک و نحوه حرکت کاربران در بازار تبریز را با شاخص های موفولوژیک تعیین می کند، PPS  با در نظر گرفتن عوامل انسانی، وضعیت زندگی در فضاهای بازار را بهتر آشکار می کند. در انتهای این مطالعه نتیجه گیری می گردد که ترکیب این دو روش می تواند رویکرد جایگزین جدیدی برای نتایج جامع و قابل اعتماد در سنجش کیفیت فضاها ارائه دهد.

    کلید واژگان: ماتریس Pps, کیفیت فضایی, چیدمان فضایی, بازار تبریز
    Seyyed Mohammadmahdi Hosseinikia, Leila Medghalchi *, Aida Maleki, Parisa Hashempour

    The challenge of determining the most appropriate method for spatial analysis has long captivated the attention of researchers. Many spatial studies rely solely on either quantitative or qualitative research methods and techniques, yielding insights that only scratch the surface of spatial characteristics. This research aims to conduct a comparative analysis of two spatial arrangement methods one focusing on spatial structure and the other utilizing the "Project for Public Spaces" (PPS) approach, which emphasizes environmental quality through defined indicators such as sociability, accessibility, uses and activities, comfort, and image. Additionally, this study explores the feasibility of concurrently utilizing these methods to comprehensively assess the quality of the studied location. The rationale for selecting these methods includes their efficiency, widespread usage, and ability to accommodate both quantitative and qualitative approaches. The historical market of Tabriz city serves as the focal point for measuring spatial quality, serving as an architectural and urban design indicator. Quantitative values derived from the spatial arrangement method encompass coherence, connection, and comprehensibility. The findings of this study revealed discrepancies between the outcomes of these two methods. While PPS evaluated environmental factors in the market based on user feedback regarding socio-cultural impacts, the space arrangement analysis aligned with assumptions about individual behavior in relation to the market's physical structure. Compared to the spatial layout, which primarily assesses mobility and user movement through morphological indicators, PPS, by considering human factors, more accurately reflects the livability of market spaces. In conclusion, the integration of these two methods presents a novel alternative approach for obtaining comprehensive and reliable results in measuring space quality.

    Keywords: Spatial Arrangement, Pps Matrix, Spatial Quality, Space Syntax, Tabriz Bazaar
  • افسانه فرجیان اسفنجانی، پریسا هاشم پور، لیلا مدقالچی

    با توجه به رابطه سه جانبه انسان و طبیعت  یکی از منابع شناخت و معرفت  و معماری؛ برای شناخت باطن جهان، صورت باطنی نهفته در طبیعت اهمیت مییابد. سوال تحقیق عبارت است از: تفاوت خانه های سنتی و مدرن در بهره مندی از معرفت حاصل از طبیعت چیست؟ هدف پروژه بررسی ارتباط طبیعت و معرفت و قیاس آن در خانه های مدرن و سنتی است. روش گردآوری اطلاعات از نوع کتابخانه ای و میدانی، و تحلیل به روش استدلال منطقی است. معرفت حسی حاصل از طبیعت یعنی بهره مندی مادی از طبیعت  در جهت نشاط و شادابی ؛ معرفت عقلانی و معنوی حاصل از طبیعت یعنی نگرش غیر مادی بدان که از طریق نگاه آیه ای به طبیعت صورت میگیرد. در قیاس خانه های سنتی و مدرن میتوان گفت: در هر دو معرفت حسی حاصل از طبیعت با بهره گیری از عناصر طبیعی به طور مادی صورت گرفته است. در هر دوخانه معرفت عقلانی و معنوی با بهره گیری از عناصر غیرمادی حاصل شده با این تفاوت که در خانه های سنتی در هر سه حوزه و با استفاده از  طبیعت تجریدی، مقرنس و گچکاری  و در خانه های مدرن در دو حوزه  درختان چهارفصل با یادآوری تغییر و تحول صورت گرفته است.

    کلید واژگان: طبیعت, مسکن, معماری, معرفت شناسی
  • پریسا هاشم پور*، لیلا مدقالچی، احمد میراحمدی

    فرهنگ مشارکتی در معماری می تواند باعث ایجاد ارتباط موثر و کارآمد بین کارفرما، سازمان های ذیربط، معماران و کاربران فضا شود. یکی از مهم ترین موضوعات معماری، مسکن است که همه افراد جامعه با آن در ارتباط هستند. مسکن یک الگوی فرهنگی از نحوه زندگی ساکنان را به نمایش می گذارد. از این روی، تنها یک محصول تولید شده نیست بلکه نتیجه یک فرآیند است که موفقیت آن منوط به میزان مشارکت هر کدام از اجزاء و تابعی از فرهنگ مشارکت است. این پژوهش، به دنبال اولویت سنجی مولفه های فرهنگ مشارکتی در معماری مسکن می باشد که در آن تاکید ویژه ای بر مسائل مربوط به اقشار کم درآمد شده است تا با توجه به محدودیت های موجود، بتوان به راهکارهای مناسبی برای ایجاد تعامل بین کاربر با دست اندرکاران معماری و شهرسازی دست یافت. استراتژی کلی پژوهش در تحقیق حاضر، پس کاوی است. در بخش مطالعات نظری، با هدف ارائه مولفه های فرهنگ مشارکتی، از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی استفاده شده است؛ سپس از روش میدانی و ابزار گردآوری اطلاعات از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته و پرسشنامه با افراد صاحب نظر در زمینه معماری و شهرسازی، استفاده شد. آزمون آلفای کرونباخ جهت پایایی پژوهش؛ آزمون فریدمن، جهت مشخص شدن اولویت ها و آزمون رگرسیون چندگانه، برای توصیف رابطه خطی بین متغیرهای فرهنگ مشارکتی، استفاده گردید. یافته ها نشان می دهد که در سیاست گذاری مسکن برای اقشار کم درآمد، توجه به فرهنگ مشارکتی، می تواند در مراحل مختلف برنامه ریزی، طراحی، ساخت و بهره برداری از فضا، نقش موثری در کاهش فواصل بین همه گروه های ذینفع ایفا کند و در بهبود وضع مسکن این قشر موثر باشد. فرهنگ مشارکتی در مسکن اقشار کم درآمد، به انسجام بین سه حوزه مشارکت ذی نفعان در طرح مسکن، مشارکت جویی و مشارکت پذیری میان ذی نفعان و نحوه مشارکت کاربران (ساکنان) در طرح مسکن تاکید دارد و نتایج آزمون فریدمن، نشان دهنده معناداری رتبه بندی مولفه های فرهنگ مشارکتی از نظر متخصصان و دست اندرکاران معماری و شهرسازی است، بطوریکه رتبه بندی متفاوتی از این مولفه ها دارند.

    کلید واژگان: مشارکت, فرهنگ مشارکتی, معماری مسکن, مسکن اقشار کم درآمد
    Parisa Hashempour*, Leyla Medghalchi, Ahmad Mirahmadi
    Introduction

     Participatory culture in architecture can create effective communication between the employer, relevant organizations, architects, and space users. This research seeks to prioritize the components of participatory culture in housing architecture, in which special emphasis has been placed on issues related to low-income groups. The main question of the research is "How can the components of participatory culture be evaluated based on the opinion of low-income housing experts?"

    Methodology

     In the theoretical studies section, to present the components of participatory culture, the descriptive-analytical research method was used; Then, the field method and information-gathering tools were used through semi-structured interviews and questionnaires with experts in the field of architecture and urban planning. In the data analysis section, after field surveys and the use of questionnaire tools, to use the questionnaire data, first the data were classified and coded, and then after entering the categorized data into SPSS 25 software, tests related to type determination were performed. Cronbach's alpha test for research reliability; The Friedman test was used to determine the priorities and the multiple regression test was used to describe the linear relationship between the components of the participatory culture. The results of Friedman's test show the significance of the rating of the components of participatory culture from the point of view of experts and practitioners of architecture and urban planning so that they have different ratings of these components.

    Results

     In housing policies for low-income groups, paying attention to the participatory culture can play an effective role in reducing the gaps between all interested groups in different stages of planning, design, construction, and exploitation of space and be effective in improving the housing situation of this group. In the output of the Friedman test, it can be seen that user participation in the operation and maintenance of housing has the highest average rating (9.52) and then the importance of the steps in user participation to create optimal housing with an average rating (8.87), means According to architecture and urban planning specialists, the highest priority in creating a participatory culture is to involve users in operation and maintenance of housing. On the other hand, the component of user participation with other sectors in the existing housing plan has the lowest average rating (2.06), and then the quality of housing projects under construction average rating (3.30) is dedicated to itself. This means that at present, residents of housing do not have sufficient communication and necessary participation with other sectors or the ability to create appropriate participation is not provided for them.

    Conclusion

     The participatory culture in low-income housing emphasizes the coherence between the three areas of participation among stakeholders in the housing plan, seeking participation and participation among the stakeholders, and the way users (residents) participate in the housing plan, and shows the priorities of the participatory components from the experts' point of view. It determines the ability and effectiveness of participation in these components.

    Keywords: Participation, Participatory Culture, Housing Architecture, Low-Income Housing
  • معصومه احمدی، پریسا هاشم پور*، مازیار آصفی، حمید ندیمی
    دانشجوی معماری در جریان آموزش در کارگاه طراحی، در اثر تجربه روابط درون فردی و میان فردی پیچیده و هیجانات بسیار، با الزامات هیجانی گسترده ای مواجه می گردد. چگونگی پاسخ به این الزامات که به هوش هیجانی افراد یعنی قابلیت آنها در درک، پردازش، و استفاده از اطلاعات عاطفی در فرایند شناخت و تفکر مربوط می شود، بر میزان توفیق آموزش و یادگیری در کارگاه طراحی عمیقا اثر می گذارد. بر این اساس، در پژوهش حاضر هدف آن است که، با شرح و تبیین اهمیت هوش هیجانی در کارگاه طراحی، کاربست آن در جهت ارتقای اثربخشی آموزش و یادگیری در این عرصه بررسی شود. انگاره کلی پژوهش به لحاظ روش شناسی از نوع پژوهش کیفی و روش پژوهش توصیفی تحلیلی است. در پژوهش حاضر پس از شناسایی الزامات هیجانی دانشجویان در کارگاه طراحی، پاسخ گویی به این الزامات در گرو کاربرد هوش هیجانی در دو بعد همبسته و هم افزای «تنظیم تجارب هیجانی» دانشجویان و «پرورش مهارت های هیجانی» آنان از سوی استاد طراحی دانسته شده است؛ و ازآن رو که، در این نوشتار، پرورش مهارت های هیجانی با هدف ارتقای یادگیری در کارگاه طراحی مستلزم انسجام آموزش هیجانی با آموزش طراحی، بهره مندی از ظرفیت های هیجانی بالقوه عرصه آموزش طراحی، و نیز درونی شدن آموزه های هیجانی قلمداد شده است، پرورش این مهارت ها از طریق آموزش هیجانی غیرمستقیم (مبتنی بر تامل و تمرین)، در چرخه ای هم افزا با ارتقای یادگیری در کارگاه طراحی و با تاکید بر وجوهی، مانند روایت پردازی، گسترش ارتباط و همکاری و طراحی هیجانی، پیشنهاد شده است. حاصل یافته های پژوهش در قالب ملاحظاتی آموزشی به منظور پاسخ گویی به نیازهای عاطفی و تقویت مهارت های هیجانی دانشجویان، به استاد طراحی عرضه شده است. بنابراین نتایج این پژوهش نشان می دهد که تحقق الزامات هیجانی دانشجویان در کارگاه طراحی، علاوه بر هوش هیجانی خود دانشجویان، به هوش هیجانی استاد نیز وابسته است و این هوش هیجانی استاد و نگرش وی نسبت به اهمیت مسائل هیجانی در کارگاه است که فرصت بهره برداری دانشجویان از مهارت های هیجانی خود را فراهم می کند.
    کلید واژگان: فرایند آموزش طراحی, تنظیم هیجانی, ارتقای مهارتهای هیجانی, ارتباط و همکاری, روایت پردازی
    Masoumeh Ahmadi, Parisa Hashempour *, Maziar Asefi, Hamid Nadimi
    The architecture student encounters extensive emotional challenges in design studios, which is due to complex interpersonal and intrapersonal relationships and the emotional aspects of training. The way to respond to these requirements involving people's emotional intelligence – their ability to understandprocess and use emotional information in the process of cognition and thinking –is influential in their learning. By explaining the importance of emotional intelligence, this study focuses on the design studio in order to improve learning. After identifying emotional requirements of students, it considers responding to these requirements depending on the application of emotional intelligence in two interconnected dimensions, and synergising 'regulation of emotional experiences' of students and 'developing their emotional skills' by design tutors. Since nurturing emotional skills aimed at improving learning requires a coherence of emotional education with design training, the utilisation of the potential capacities of design training and the internalisation of emotional teachings has been recognised.Also suggested is the development of these skills in a synergistic cycle by promoting learning in the design studio and through the application of indirect emotional training (based on reflection and practice) in the context of design training, and using methods such as narrative, communication, cooperation and emotional design. The results are presentable to design tutors in the form of recommendations to meet the emotional needs of students and strengthen their emotional skills.They show that the fulfilment of students' emotional requirements in the design studio depends on both the tutor's and the student's emotional intelligence, and that it takes the tutor's emotional intelligence and their attitude towards the importance of emotional issues in the design studio,to provide students with the opportunity to utilise their emotional skills.
    Keywords: Design education process, emotion regulation, Enhancing emotional skills, communication, collaboration, narration
  • مهشید ردائی، پریسا هاشم پور*، فرهاد احمد نژاد، حامد بیتی
    بناهای تاریخی ایرانی جلوه‏هایی از جهان بینی و ساختار فرهنگی- اجتماعی- بوم شناختی است که مبتنی بر مفاهیم، اصول، ارزش‎های بومی، به تامین نیازهای زمانی و مکانی کاربرانش همت گماشته است. دوری تاریخی روزگار معاصر از سیر تکامل دستاوردهای پیش کسوتان معماری و بعضا تقلید سطحی از شکل و ظاهرگذشته معماری، بسیاری از معماران زمان حال را با دغدغه شکل‎گیری اثر معماری مواجه نموده است. سوال پژوهش این است که ویژگی های کالبدی فضایی ساختمان های مسکونی از منظر تحقق ارزش های بومی در طی گذشت زمان چه تغییری کرده است؟ پژوهش حاضر، مطالعه توصیفی- تحلیلی با هدف تبیین جایگاه ارزش‎های بومی در معماری ایرانی، به واکاوی تغییرات کالبدی فضایی ساختمان های مسکونی از منظر تحقق ارزش های بومی در گذشت زمان می پردازد. مقایسه نمونه‎های مطالعاتی، مبتنی بر معیارهای 4 گانه انجام گرفت. نتایج بر این مهم تاکید دارد که با بازشناسی ارزش‏های بومی خانه های تاریخی و واکاوی تغییرات کالبدی فضایی ساختمان های مسکونی از منظر ارزش های بومی در طی گذشت زمان می توان ساختمان های مسکونی زمان حال را همگام با ارزش‏های بومی شکل داد.
    کلید واژگان: ساختمان مسکونی, تغییرات کالبدی فضایی, ارزش‏های بومی, هویت انسانی
    Mahshid Radaei, Parisa Hashempour *, Farhad Ahmadnejad, Hamed Beyti
    Iranian historical buildings are manifestations of the worldview and cultural-social-ecological structure, which is based on indigenous concepts, principles, and values, and strives to meet the temporal and spatial needs of its users. The historical distance of contemporary times from the progress of the achievements of architectural predecessors and sometimes superficial imitation of the past form and appearance of architecture has faced many contemporary architects with the concern of the formation of architectural work with identity. The question of the research is, what has changed the physical-spatial characteristics of residential buildings from the point of view of the realization of indigenous values over time? The current research is a descriptive-analytical study to explain the place of indigenous values in Iranian architecture, which examines the physical-spatial changes of residential buildings from the perspective of the realization of indigenous values over time. The comparison of case studies was done based on the four criteria. The results emphasize the fact that by recognizing the indigenous values of historical houses and analyzing the physical-spatial changes of residential buildings from the point of view of indigenous values over time, the residential buildings of the present time can be shaped in sync with the indigenous values.
    Keywords: Historical Houses, Contemporary Houses, Residential Buildings, Physical-spatial Changes, Indigenous Values, Human Identity
  • فائزه ویسی، پریسا هاشم پور

    از آنجا که فضای عمومی مکانی برای رفع نیازهای روزمره زنان و مردان میباشند، نیاز به حضور در این فضا برای استفاده تمام گروه ها موضوع مهمی است، زنان گروه بزرگی از استفاده کنندگان فضا هستند که بواسطه نقش اجتماعی مراقبت از کودکان و الگوهای رفتاری متفاوت هنگام رفت و آمد، کار، تفریح و ورزش باید به نیاز آن ها پاسخ داد. موضوع پژوهش تطبیق ویژگی فضای عمومی با عوامل تاثیرگذار بر حضورپذیری بانوان در فضای فرهنگی-تفریحی زنان است که با روش کتابخانه ای و بررسی اسناد و نظریات اندیشمندان ویژگی فضای عمومی و عوامل تاثیرگذار برحضورپذیری زنان استخراج شد سپس با تحلیل چگونگی مولفه های فضای عمومی در مولفه های حضورپذیری زنان، معیار طراحی برای فضای فرهنگی-تفریحی، بدست آمد. سپس با تحلیل آن معیارها در نمونه موردی های داخلی و خارجی نتایجی برای طراحی بهتر استخراج شد.

    کلید واژگان: فضای عمومی, حضورپذیری زنان, مجموعه فرهنگی, تفریحی, بوستان والیت, آکادمی حرکت دختر
  • پریسا هاشم پور *، نگار رمضان جماعت، محمدهادی مصطفی

    حریم از اصول و مبانی مهمی است که با ورود اسلام به ایران اهمیت بسیاری پیدا کرد و به دغدغه ی طراحی معماران سنتی تبدیل شد. هدف این پژوهش بررسی تاثیر فضاهای بینابینی در حفظ حریم است همچنین به بررسی و تحلیل یک خانه سنتی در شهر یزد برای این منظور پرداخته شده است. روش این پژوهش از نوع توصیفی-تحلیلی بوده و در مبانی نظری به بررسی و تحلیل مفاهیم حریم، محرمیت و فضاهای بینابینی پرداخته می شود. سپس نمونه موردی خانه مرتاض با توجه به فضاهای بینابینی موجود در آن بررسی میشود و در نهایت نتیجه گیری های به عمل آمده نشان می دهند که فضاهای بینابینی تاثیر به سزایی در حفظ حریم و محرمیت دارند اما فضاهای بینابینی صرفا به منظور حفظ حریم استفاده نمی شوند گاهی این فضاها فقط برای ایجاد فضایی واسط هستند و کاربردی برای حفظ حریم ندارند اما می توان یکی از کارکردهای اصلی فضاهای بینابینی را حفظ حریم دانست.

    کلید واژگان: حریم, محرمیت, فضاهای بینابینی, سلسله مراتب, خانه مرتاض یزد
  • صابره لیلاسی مرند، پریسا هاشم پور*

    خانه های مسکونی مکان هایی هستند که تاثیرات زیادی روی ساکنین و نسل های آینده ما دارند. بنابراین طراحی صحیحی که بتواند پاسخگوی نیازهای روحی و روانی ساکنین باشد و رضایت آنها را از کیفیت زندگی افزایش دهد نکته ای قابل تامل و بررسی است. به دنبال پیوند مسکن با تشخص کالبدی، ضمن ارتقای کیفیت زندگی ساکنین و تامین نیازهای روانیشان، شاهد مجموعه مسکونی ماندگار و با اصالت معماری ایرانی در سطح شهر خواهیم بود. این پژوهش ابتدا به تعریف تشخص پرداخته سپس با روش استدلال منطقی به مدلی معنایی تشخص رسیده و به رابطه ی تشخص کالبدی خانه با چارچوب نظری مدل پرداخته است و با استفاده از منابع دین و احادیث معتبر و مقالات اسلامی به تبیین حدود تشخص و تاثیر وجود تشخص کالبدی خانه در حدود اسلامی بر ساکنین پرداخته می شود. تبیین حدود تشخص کالبدی مجموعه مسکونی زمانی از دیدگاه اسلامی پذیرفته است که ضمن ایجاد حس ارزش و رضایت از خود، باعث شان و منزلت اجتماعی شود که این تشخص کالبدی وحدت و نظم مطلوب شهری را در پی دارد. عدم شناخت حدود تشخص کالبدی مجموعه مسکونی از نقطه نظر اسلام، ضمن تاثیرات منفی که بر شخص و اجتماع میگذارد، باعث ناهماهنگی در سیمای شهر میشود.

    کلید واژگان: تشخص کالبدی, خانه های مسکونی, تبیین حدود, اسلام
  • اکرم یغموری، پریسا هاشم پور

    شفافیت فضایی، به عنوان یک ویژگی به کار رفته در ساختار فضایی و مرز بین داخل و خارج است و می توان آن را قابلیتی معمارانه برای بسط یک فضای محدود و ارتباط آن با سایر فضاهای مجاور به منظور برخورداری از ظرفیت بیشتر و امکان حرکت بصری، فیزیکی یا ذهنی معنوی به حساب آورد. حال سوال اصلی این است: شفافیت فضایی در معماری ایران به چه نحوی تحقق یافته است؟ با توجه به کم روزن بودن بناها در تبریز به علت شرایط اقلیمی آن، شفافیت اغلب با چه فاکتورهایی به دست می آید؟ هدف از پژوهش حاضر، تبیین و بررسی شفافیت در معماری اسلامی و چگونگی رسیدن به شفافیت در بناهای سنتی اقلیم سردسیر می باشد که با توجه به کاهش روزنه ها در بناهای این اقلیم لزوم بررسی میزان شفافیت دراین منطقه مورد توجه قرار گرفت. پژوهش حاضر بر پایه پژوهش موردی، بر اساس داده های حاصل از اسناد کتابخانه ای و مشاهده میدانی است. برای تحلیل این موضوع ضمن بررسی انواع شفافیت در معماری اسلامی ایران، بناهای امامزاده سید حمزه و مسجد کبود به عنوان مطالعه موردی برای بررسی فاکتورهای شفافیت، در اقلیم سرد انتخاب گردیدند. این دو بنا با وجود وجه اشتراک آنها در مذهبی بودن، ساختار فضایی متفاوتی دارند. یافته های تحقیق نشان می دهد که ساختارفضایی عامل مستقلی برای پیش بینی شفافیت بنا نیست. ضمن این که شفافیت فضایی در معماری ایرانی صرفا شفافیت بصری نبوده و شامل شفافیت ادراکی و معنایی نیز می باشد، که در اقلیم سرد بیشتر شاهد شفافیت هایی از نوع ادراکی و معنایی می باشیم. لذا معمار بنا برای رسیدن به حس فراخی و سیالیت در فضا، عوامل مختلفی را متناسب با کالبد بنا و شرایط محیطی در نظر گرفته است تا مخاطب شفافیت فضایی را در آن حس نماید.

    کلید واژگان: شفافیت, معماری سنتی, اقلیم سرد, مسجد کبود, امامزاده سیدحمزه
  • پریسا هاشم پور، نیما معماری

    روایت را می توان شیوه ای برای یافتن یک هدف و مقصود برای معماری یا روشی برای ورود به ساختار، متن و محتوای اثر معماری دانست. فرد نابینا در برخورد با یک فضای جدید و نا آشنا شروع به ساخت تصویری ذهنی و نقشه گونه ای از مسیرها و جانمایی ریز فضاها می کنند که مسلما هرچه این روابط راحت تر و شفاف تر باشند، احساس رضایت آن ها از آن فضا بیشتر است. لذا با استفاده از ساخته ها و تصورات ذهنی نابینایان می توان فضاهای مورد استفاده آنان را طراحی کرد. روایت پردازی این امکان را فراهم می سازد که بتوان از آن به عنوان روشی برای تفکر خلاق در طراحی فضاها و از طرفی هم در درک زندگی کاربر نیز استفاده کرد و هم-چنین دارای اثر بخشی مثبت در طی مراحل فرایند طراحی است و می توان به عنوان رویدادی مفید توصیه نمود. از طرفی معماری برای نابینایان یکی از موضوعاتی است که عوامل مختلفی در شکل گیری آن تاثیر گذار است. در این میان برای ارتباط غیر بصری با فضا نیازمند دقت و توجه کافی به دیگر حواس آدمی به غیر از حس بینایی در اوست. بنابراین آنچه در این تحقیق پیش روست، تلاشی است برای چگونگی طراحی فضایی مناسب برای نابینایان بر پایه روایت گری مخاطبان فضا. پژوهش حاضر با استفاده از روش تحلیل کیفی و مطالعات کتابخانه ای به تعریف روایت و روایت گری پرداخته و با تعمیم موضوع روایت گری به افراد نابینا و توانایی های این افراد در طراحی فضای معماری برای دستیابی به فضای معماری مناسب پرداخته است. لذا پژوهش حاضر در موسسه فرهنگی هنری نابینایان بصیر شهر تبریز با شرکت 15 نفر نابینا و کم بینا انجام شده است. نتایج این بررسی ها نشان می داد که بهره گیری از طراحی اینگونه فضاهای قابل حس و درک برای نابینایان بر پایه روایت گری خود مخاطبان فضا در این امر می تواند تاثیر معنا دار و به سزایی در ارتقای کیفیت و کمیت سطح طراحی فضای معماری برای نابینایان و ارتباطات هرچه بهتر و مناسب تر برای این قشر داشته باشد. این بدین معنی است که این افراد دارای پتانسیل بالایی برای ورود به بازار کار و هم چنین آموزش مهارت های مختلف را برخوردار هستند و می توانند با قوه ی تخلیل و تفکر و بهره گیری از تفکر خلاق و فعال خود در پیشبرد فرایند طراحی طراح برای رسیدن به مقصود خاص بسیار موثر باشند.

    کلید واژگان: فضاهای معماری, نابینایان, روایت گری, مخاطبان فضا, موسسه فرهنگی هنری بصیر تبریز
  • فرزانه صلاحی مهر، پریسا هاشم پور*

    پایداری فرهنگی بر ارتقاء کیفیت زندگی، حفظ و انتقال ارزش های ماندگار استوار است. پایداری فرهنگی نیازمند شناسایی ارزش های فرهنگی یک سرزمین و تاثیرگذاری و تاثیرپذیری از فرهنگ های جهانی ست تا ضمن حفاظت از هویت فرهنگی خود، با شرایط و نیازهای زمان هماهنگ شده و کیفیت زندگی را بهبود بخشد. مسکن امروزی با ظهور فرهنگ های جهانی و نادیده گرفتن ارزش های بومی، هویت فرهنگی خود را از دست داده و با نادیده گرفتن مفهوم پایداری فرهنگی، فاقد کیفیت موردنیاز مسکن جدید بوده است. این پژوهش تلاش نموده تصویری از وضعیت کیفی مجتمع های مسکونی تبریز به دست آورده و پایداری فرهنگی فضاهای سکونتی را با مدنظر قراردادن نیازهای نسل معاصر در بستر فرهنگی خود ارتقاء دهد.پژوهش حاضر به لحاظ هدف کاربردی و راهبرد آن در بخش نظری، توصیفی_تحلیلی و در بخش میدانی، موردکاوی است. در بخش نظری، پس از رسیدن به ابعاد پایداری فرهنگی شامل هویت فرهنگی و توسعه فرهنگی، با تاثیرگذاری مولفه های توسعه_ شامل تبادل، تکامل و تغییر_ بر ارزش های فرهنگی در معماری، شاخص های پایداری فرهنگی در معماری تبیین شد. در بخش میدانی، ارزیابی مجتمع های مسکونی آسمان و ستارخان، در سه مقیاس محیط، ساختمان و واحد مسکونی، به روش مشاهده و پرسشنامه انجام گرفت. مقادیر متغیر داده های کمی حاصل از پرسشنامه ها با استفاده از آزمون Chi-Square و Fisher''s Exact تجزیه وتحلیل شد. جهت تعیین وضعیت پایداری فرهنگی در دو مجتمع مسکونی، تحلیل داده های حاصل از مشاهده و پرسشنامه، به روش مقایسه میانگین داده ها با اعمال ضریب و تفسیر آن ها به روش پرسکات الن انجام گرفت. یافته های حاصل از مقایسه مولفه های پایداری فرهنگی بین دو مجتمع مسکونی نشان می دهد، مجتمع آسمان در تمامی مولفه ها به غیر از مولفه تبادل مردم واری، نسبت به مجتمع ستارخان، از امتیاز برابر یا بالاتری برخوردار است. در بعد توسعه فرهنگی، تبادل ارزش های فرهنگی در مجتمع های مسکونی، بیشتر از تکامل یا تغییر آن ها موردتوجه قرار گرفته است. در بعد هویت فرهنگی، مولفه های امنیت وآسایش، عدالت ومساوات، طهارت وصداقت و وحدت ونظم، پایداری بالقوه(خوب) و سایر مولفه ها، پایداری متوسطی دارند که راهکارهایی جهت بهبود پایداری این مولفه ها در مجتمع های مسکونی پیشنهاد شد.

    کلید واژگان: هویت, توسعه, پایداری فرهنگی, مجتمع مسکونی, تبریز
    Farzaneh Salahimehr, Parisa Hashempour *

    Cultural sustainability is based on improving the quality of life, preserving and transmitting lasting values. Cultural sustainability requires the identification of the cultural values of a nation and the impact and influence of global cultures; so that in addition to protecting its cultural identity, Coordinate with the conditions and needs of the time and improve the quality of life. Today''s housing has lost its cultural identity with the emergence of global cultures and ignoring local values, and by ignoring the concept of cultural sustainability, it has lacked the required quality of new housing. This research has tried to obtain a picture of the quality of residential complexes in Tabriz and to promote the cultural sustainability of residential spaces by considering the needs of the current generation in its cultural context.The current research is practical in terms of its purpose and its strategy is descriptive-analytical in the theoretical part and case study in the field part. In the theoretical part, after reaching the dimensions of cultural sustainability including cultural identity and cultural development, the indicators of cultural sustainability in architecture were explained with the influence of development components - exchange, evolution and change- on cultural values in architecture. In the field section, the evaluation of Aseman and Sattarkhan residential complexes was done in three residential scales, including the environment, building and residential unit, by observation and questionnaire. The data obtained from the questionnaires were analyzed with Chi-Square and Fisher''s Exact tests. The analysis of the findings was done by comparing the average of the data by applying the coefficient, and their interpretation was done by the Prescott-Ellen method.The results of the comparison of the components of cultural sustainability between the two residential complexes show that the Aseman complex has an equal or higher score than the Sattar Khan complex in all components, except for the component of exchanging respect for the people. In the dimension of cultural development, the exchange of cultural values in residential complexes has been considered more than their evolution or change. In the dimension of cultural identity, the components of security and comfort, justice and equality, purity and honesty and unity and order have good sustainability and other components have moderate sustainability, which was suggested solutions to improve the sustainability of these components in residential complexes.

    Keywords: Identity, Development, Cultural sustainability, Residential Complex, Tabriz
  • داود آقازاده *، پریسا هاشم پور، حامد بیتی، نیما معماری

    اهمیت روابط اجتماعی در عصر حاضر به خصوص در محیط های شهری بر کسی پوشیده نیست. محیط های باز مجتمع های مسکونی به عنوان شکل تازهای از زندگی جمعی و نیز گونه ای دیگر از محیط های شهری و محل برخورد ساکنان این محیط ها، بر روابطی که در آن شکل میگیرد، تاثیر می گذارد. در عصر حاضر و با فرهنگی جدید، در مقایسه با گذشته بانوان نقشی مهم و اثرگذار در خانواده ها را ایفا می کنند و حضور بانوان در عرصه های مختلف زندگی جمعی و اجتماع، با تغییر در ذات پویای فرهنگ پر رنگتر گشته است. بنابراین، اهمیت محیط های مجتمع های مسکونی به عنوان عاملی اثر گذار بر روابط بین ساکنین و حضور بانوان در اجتماع، موجب گشته است، این پژوهش به دنبال استخراج مولفه های اثرگذار بر حضور بانوان در محیط های مجتمع های مسکونی باشد. پژوهش حاضر از نظر هدف، پژوهشی کاربردی از نوع کیفی، با روش توصیفی تحلیلی و ساختار پژوهش حاضر برپایه ی مراجعه به منابع کتابخانه ای و مطالعه پژوهش های صورت یافته - در زمنیه حضورپذیری و مطالعه موردی مجتمع های مسکونی تبریز می باشد. در نهایت این پژوهش اذعان دارد که در واکاوی نمونه های موردی، راهبردها و پیشنهادهایی به منظور افزایش حضور بانوان به عنوان شخص مهم و تاثیرگذار خانواده ها، قابل استخراج میباشد که ارایه این راهبردها و استفاده از آنها میتواند در بهبود روابط ساکنین مجتمع ها، تاثیر گذار بوده و در عمیق ترین لایه های خانه، محیطی را فراهم سازد که حس آرامش، آسودن، دوری از دغدغه و مشغله های روزانه را فراهم سازد. شناخت مولفه های کالبدی اثرگذار بر حضورپذیری بانوان در محیط های مجتمع های مسکونی، موضوعی اثرگذار بر افزایش کیفیت زندگی جمعی و بهبود وضعیت روحی، روانی و عاطفی بانوان و در نتیجه اثر مثبت بر کیفیت زندگی خانواده ها دارد. نهایتا در این پژوهش معیارهای حضورپذیری بانوان در 5 دسته ی ایمنی و امنیت، تنوع و سرزندگی، خوانایی، حذف عوامل آزار دهنده و حضور دیگران تنظیم گشت. و مجموعا در 19  شاخصه اصلی قابل استنتاج از این مولفه ها، 19 راهبرد طراحی، به منظور افزایش اجتماع پذیری و حضورپذیری بانوان در محیط های مجتمع های مسکونی در قالب جدولی ارایه شد.

  • پریسا هاشم پور، المیرا کریمی پور

    هنر اسلامی، علاوه بر زیبایی ظاهری در طرح و نقش خود، دارای مضمون و معنای درونی بوده و معماری اسلامی به عنوان اولین هنر سازگار با مفاهیم اسلامی، با مسجد آغاز می شود. مسجد از آن خداست و به مثابه نمادی از او، در نشانه های نمادین، مطرح می شود. چراکه بهترین نمونه تجلی مفاهیم در کالبد، بیان حقایق معنوی به زبان رمز و اشاره است. این پژوهش با هدف بررسی نمادهای معماری اسلامی در عناصر معماری مساجد (نمونه موردی مسجد امام اصفهان)، در پی پاسخ به این سوال بود که «جایگاه نمادها در اجزای مسجد امام اصفهان، به صورت نمادین چگونه است؟». در این راستا پژوهش حاضر از روش توصیفی تحلیلی، با مطالعات کتابخانه و شیوه های مرسوم جمع آوری اطلاعات اسنادی مرتبط با مباحث مذکور، به تحلیل بنای مسجد امام اصفهان با دو رویکرد استقرایی و استنباطی پرداخت و از آنجا که از یک سو تعدد استفاده از هر نشانه ای می تواند به مرور زمان آن را تبدیل به نماد کند و از دیگر سو، مسجد معنایی فراتر از این عالم در خود دارا است، لذا تاویل و تنزیل در مساجد بیشتر با رویکرد استنباطی و بهره جستن از نشانه های نمادین می باشد. در ادامه تحلیل مسجد امام اصفهان نیز مهر تاییدی بر این یافته ها گردید؛ زیرا این مسجد هم در کاربرد شمایل و نمایه های نمادین به علاوه نمادهای عرفانی و ساختاری که همگی با رویکرد استنباطی قابل تاویل می باشند، بیش از استقرایی، بهره جسته بود.

    کلید واژگان: معماری اسلامی, نشانه های نمادین, استقرایی, استنباطی
  • فرزانه صلاحی مهر، پریسا هاشم پور

    معماری رابطه ای تنگاتنگ با فرهنگ برقرار می سازد. فضای معماری یک نیاز بشری است و شیوه پاسخگویی و بیان معماری در تامین نیازهای ساکنان در هر جامعه نسبت به فرهنگ آن می تواند شکل منحصر به فرد خود را داشته باشد. این شکل انحصاری، مبین هویت فرهنگی در معماری و نحوه پاسخگویی به این نیازها براساس ارزش های برگرفته از فرهنگ یک جامعه است. امروزه هویت فرهنگی بومی تحت تاثیر فرهنگ های جهانی در معماری مسکونی کمرنگ شده و بعلت رشد شهرها بعنوان مفهوم کیفی در مسکن مورد توجه قرار نگرفته اند؛ به طوری که خواسته های انسانی برگرفته از ارزش های فرهنگی جامعه در فضاهای معماری، بویژه معماری مسکن نادیده انگاشته شده اند. این پژوهش برآن است تا بخشی از این هویت فرهنگی بومی را با تبیین مولفه های هویت فرهنگی در معماری احیا کند. بدین منظور این مولفه ها که براساس ارزش های معماری ایرانی_اسلامی تبیین می شوند، در سه نمونه از خانه های سنتی تبریز از جمله خانه سلماسی، بهنام و امیرنظام مورد واکاوی قرار می گیرند تا این مولفه ها در بحث مسکن تدقیق و قابلیت بهره گیری از آن ها در طراحی مسکن امروزی وجود داشته باشد. این تحقیق از نوع کیفی است. روش تحقیق در تبیین مولفه های هویت فرهنگی در معماری و تدقیق آن ها در کالبد مسکن بر روش توصیفی_تحلیلی و روش جمع آوری اطلاعات بر اسناد کتابخانه ای استوار است. براساس نتایج بدست آمده، مهمترین ارزش های شناسایی شده برای مسکن عبارتند از: بهره گیری از سامانه های ایستا، بسط چشم انداز افقی، مقیاس انسانی فضاها، جداسازی حرایم خصوصی و عمومی، یکپارچگی سازه و عملکرد، تنوع پذیری فعالیت در فضاها، رعایت تراکم و سطح اشغال استاندارد، حریم امن فیزیکی و روانی، اولویت فضای مهمان و همسویی کالبد بنا با محیط، که هویت فرهنگی مسکن ایرانی اسلامی را شکل می دهند.

    کلید واژگان: هویت فرهنگی, مسکن سنتی, ارزش های ایرانی, اسلامی, تبریز
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر پریسا هاشم پور
    دکتر پریسا هاشم پور
    استاد تمام معماری، دانشگاه هنر اسلامی تبریز، تبریز، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال