به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

کیهان قطره سامانی

  • جواد صفاری چالشتری، کیهان قطره سامانی، حجت الله روحی بروجنی، رضا احمدی *
    مقدمه

     آنزیم پاراکسوناز1، یک آنزیم کلیدی در برابر اکسیداسیونLow Density Lipoprotein (LDL) است. افزایش فعالیت این آنزیم می تواند تا حد بالایی از بروز آترواسکلروزیس و تصلب شرایین مخصوصا در افراد هایپرلیپید جلوگیری کند. این مطالعه، تاثیر عصاره هیدروالکلی انجیر را بر فعالیت و میزان بیان ژن آنزیم پاراکسوناز1 بررسی نموده و با استفاده از مطالعات شبیه سازی شده تاثیر مهمترین ترکیبات موثره انجیر را بر عملکرد این آنزیم مورد بررسی قرار داده است.

    مواد و روش ها

     4 گروه ده تایی موش صحرایی نر شامل گروه شاهد و گروه های هیپر لیپید با غلظت های 400 و 800 mg/kg عصاره هیدروالکلی انجیر برای 90 روز تیمار شدند. پروفایل لیپیدی سرم اندازه گیری و میزان بیان ژن آنزیم پاراکسوناز1 از بافت کبد و همچنین میزان فعالیت آریل استرازی آنزیم پاراکسوناز1 در سرم حیوانات مورد بررسی قرار گرفت. مطالعات شبیه سازی و دینامیک مولکولی مهمترین ترکیبات موثره انجیر شامل اسیدگالیک و روتین با استفاده از نرم افزارهای AutoDock v.4.2 و Gromacs 2018 انجام شد.

    نتایج

     عصاره هیدروالکلی انجیر، پروفایل لیپیدی رت های هایپرلیپید را کاهش (001/0P<) و میزان بیان ژن و همچنین فعالیت آنزیم پاراکسوناز1 را افزایش (05/0P<) داد. بر اساس نتایج مطالعات دینامیک مولکولی، دو ترکیب روتین و گالیک اسید با تمایل بالای اتصال به آنزیم پاراکسوناز1 باعث افزایش در شعاع چرخشی آنزیم شده و احتمال فعال شدن آنزیم را افزایش می دهند.

    نتیجه گیری

     عصاره هیدروالکلی انجیر نه تنها موجب کاهش پروفایل لیپیدی می شود بلکه با فعال کردن آنزیم پاراکسوناز1 می تواند از بروز آترواسکلروزیس و تصلب شرایین تا حد بالایی جلوگیری کند.

    کلید واژگان: آنزیم پارکسوناز 1, هیپرولیپید, داکینگ, دینامیک مولکولی
    Javad Saffari-Chaleshtori, Keyhan Ghatre-Samani, Hojatollah Rohi-Brojeni, Reza Ahmadi *
    Introduction

    Paraoxonase 1 is a key enzyme against Low Density Lipoprotein (LDL) oxidation. Increased activity of this enzyme can lead to the prevention of atherosclerosis. This study investigated the effect of hydro-alcoholic extract of fig on the activity and gene expression of paraoxonase 1. Also, the effect of the most important effective compounds of fig on the function of this enzyme was investigated by simulation studies.

    Methods

    Four groups of ten male rats including control group and hyperlipidemia groups were treated with concentrations of 400 and 800 mg / kg of hydro-alcoholic extract of fig for 90 days. Serum lipid profile was measured, and paraoxonase1 gene expression was detected in liver tissues, as well as paraxonase1 aryl esterase activity in animal serum. Simulation and molecular dynamics studies of the most important effective compounds of fig including gallic acid and rutin were performed using AutoDock v.4.2 and Gromacs 2018 software.

    Results

    The hydro-alcoholic extract of fig decreased the lipid profile of hyperlipidemia rats (P<0.001), increased gene expression as well as paraoxonase 1 activity (P<0.05). According to the results of molecular dynamics studies, two compounds of rutin and gallic acid with a high tendency to bind to the enzyme paraxonase 1 increase the rotational radius of the enzyme and also increase the activated probability of the enzyme.

    Conclusion

    The hydro-alcoholic extract of fig not only reduces the lipid profile but also by activating the enzyme paraxonase1 can greatly prevent atherosclerosis and atherosclerosis.

    Keywords: Paraoxonase1, Hyperlipidemia, Docking, Molecular Dynamic
  • جواد صفاری چالشتری، نوید جمالی، احسان حیدری سورشجانی، کیهان قطره سامانی *
    مقدمه
    بسیاری از ترکیبات مشتق شده از گیاهان دارویی مانند آنتی اکسیدان ها و پلی فنل ها نقش بسزایی در پیشگیری و درمان انواع سرطان ها دارند. یکی از فرایندهای مهار سرطان، فعال کردن مسیر آپوپتوز است و ما قصد داریم در این مطالعه، تاثیر دینامیک مولکولی هسپرتین (Hesperetin) را بر روی فاکتورهای پیش آپوپتوزی Bad، Bak و Bim در محیط شبیه سازی شده بررسی نماییم.
    روش کار
    اطلاعات مربوط به ساختار سه بعدی و فایل های PDB (Protein Data Bank) سه فاکتور آپوپتوزی Bad، Bak و Bim را از پایگاه اطلاعاتی www. rcsb. org دریافت کردیم و با استفاده از نرم افزارهای AutoDock v. 4. 2, VMD v. 1. 9. 2 و Gromacs v. 4. 5. 4 فرایندهای بهینه سازی، شبیه سازی، اتصال مولکولی و محاسبات دینامیک مولکولی را انجام دادیم.
    نتایج
    مولکول Bad در اتصال با هسپرتین بیشترین میزان انرژی را آزاد می کند در حالی که تغییرات مربوط به شعاع چرخشی (Radius of Gyration) پروتئین Badبعد از اتصال هسپرتین کاهش ولی برای پروتئین های Bak و Bim افزایش یافت. بیشترین تغییر ساختار دوم پروتئین مربوط به افزایش میزان ساختار Bent و کاهش میزان ساختار β-Sheet در مولکول Bim بود.
    بحث و نتیجه گیری
    هسپرتین با تاثیر بر دینامیک مولکولی فاکتور های پیش آپوپتوزی Bad، Bak و Bim می تواند فعالیت آن ها را تحت تاثیر قرار دهد. هر چند که به نظر می رسد بیشترین تاثیر را در فعال کردن مولکول Bad دارد و با ایجاد تغییر در ساختار دوم پروتئین Bim می تواند منجر به فعال کردن این پروتئین و القاء آپوپتوز شود.
    کلید واژگان: دینامیک مولکولی, آپوپتوز, هسپریتین
    Javad Saffari, Chaleshtori, Navid Jamali, Ehsan Heydari, Keihan Ghatreh Samani *
    Background and Aim
    Many compounds derived from medicinal plants, such as antioxidants and polyphenols have significant roles in prevention and treatment of various cancers. Activation of apoptosis related pathways is one of the mechanisms for inhibition of cancer progression. In this study, we investigated the effect of molecular dynamics simulation of hesperetin on the pre-apoptotic factors of Bad, Bak, and Bim.
    Material and Methods
    In this study we collected data about 3 dimensional structure and Protein Data Bank (PDB) files of three apoptotic factors of Bad, Bak, and Bim from Protein Data Bank (http://www.rscb.org/pdb). Using VMD v1.9.2, AutoDock v.4.2, and Gromacs v.4.5.4 softwares, we started processes such as optimization, simulation, molecular docking and molecular dynamics calculations.
    Results
    Binding of Bad molecule to hesperetin led to release of the highest amount of energy and reduced changes in the radius of gyration of Bad protein. But after binding of Bim and Bak proteins to hesperetin, changes in the radius of gyration, increased. The most frequent change in the secondary protein structure was related to increased amount of Bent structure and decreased amount of β-sheet structure in Bim molecule.
    Conclusion
    Hesperetin can affect the activities of pre-apoptotic factors of Bad, Bak, and Bim by influencing their molecular dynamics. It seems that hesperetin has the highest effect on the activation of Bad molecule. Also, it can activate Bim protein and induce apoptosis via inducing alternations in the secondary structure of the protein.
    Keywords: Molecular dynamic, Apoptosis, Hesperetin
  • مریم فروغی، کیهان قطره سامانی*، اسفندیار حیدریان، مرتضی نیکوکار، سمانه فاضلی
    مقدمه
    تجمع ترکیبات گلیکوزیله ((AGEs در پیشرفت دیابت و تشدید عوارض آن نقش اساسی دارد؛ لذا کاهش AGEs منجر به کاهش عوارض دیابت می شود. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر مکمل رزوراترول، اسانس زیره سبز و ویتامین C بر سطوحAGEs ، قند، لیپید و شاخص مقاومت به انسولین در بیماران دیابتی نوع دو بود.
    مواد و روش ها
    در این کار آزمایی بالینی تصادفی شده دو سو کور، بیماران دیابتی واجد شرایط به صورت تصادفی به چهار گروه دریافت کننده اسانس زیره سبز (75 میلی گرم در روز) ، مکمل رزوراترول (200 میلی گرم در روز) ویتامین C (500 میلی گرم در روز) و گروه شاهد (پلاسبو) تقسیم شدند. بعد از دو ماه تجویز مکمل و دارونما، سنجش سطوح انسولین، AGEs، شاخص مقاومت به انسولین، قند و لیپیدها با استفاده از کیت های استاندارد انجام شد و سپس نتایج به دست آمده مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    در ابتدای مطالعه بین گروه های مختلف از نظر متغیرهای مورد بررسی تفاوت معنی داری مشاهده نشد. در هیچ کدام از چهار گروه مورد بررسی، AGEsتفاوت معنی داری را با قبل از مداخله نشان ندادند اما در گروه دریافت کننده رزوراترول سطح شاخص توده بدنی (BMI) و هموگلوبین گلیکوزیله (HbA1C) کاهش یافت (به ترتیب 001/0P= و 04/0P=). در گروه دریافت کننده زیره سبز سطح BMI (001/0P=) ، تری گلیسرید (01/0=P) و HbA1C (01/0P=) در مرحله بعد از مداخله نسبت به قبل از مداخله به طور معنی داری کاهش نشان داد.
    نتیجه گیری
    رزوراترول می تواند در کاهش وزن و کنترل متابولیک در بیماران دیابتی موثر باشد. هم چنین زیره سبز در بهبود شاخص های قندی و دیس لیپیدمی در بیماران دیابتی کارایی بهتری نشان داد.
    کلید واژگان: دیابت نوع2, زیره سبز, ویتامینC, رزوراترول, ترکیبات گلیکوزیله (AGEs)
    Maryam Foroghi, Keihan Ghatre samani Dr*, Esfandiar Heidarian Dr, Morteza Nikokar, Samaneh Fazeli
    Introduction
    Advanced glycated end products (AGEs) play an important role in the progression of diabetes and exacerbation of its complications. The aim of this study was to investigate the effects of supplementation of Resveratrol, the essential oil of cumin and Vitamin C, on levels of blood sugar, lipid, insulin resistance and AGEs in type 2 diabetic patients.
    Materials and Methods
    In this double-blind randomized clinical trial, diabetic patients were randomly divided into four groups: Cumin essential oil, Resveratrol supplement, vitamin C and the control group. After two months, Insulin resistance, AGEs, Insulin, glucose and lipids were measured, using standard kits and results were analyzed.
    Results
    There were no significant differences between the groups in the beginning of the study. Insulin resistance and AGEs showed no significant differences between the four groups after study, although in the Resveratrol group, levels of body mass index (BMI) and glycosylated hemoglobin (HbA1C) were reduced (p=0.001, p=0.04). In the cumin group, BMI (p=0.001), triglyceride (p=0.01) and HbA1C (p=0.01) levels decreased significantly after intervention. In the vitamin C and control groups, none of the measured variables were significantly different post-intervention.
    Conclusion
    Resveratrol can be effective in weight loss and metabolic control in diabetic patients. Cumin showed high efficacy in the improvement of sugar and dyslipidemia indices in these patients.
    Keywords: Type 2 diabetes_Cumin_Vitamin C_Resveratrol_Advanced Glycated end product (AGEs)
  • هادی قائدی، محمد فرامرزی *، کیهان قطره سامانی، اکبر اعظمیان جزی، ابراهیم بنی طالبی
    زمینه و هدف
    تغییر در بیان پروتئین های قطره چربی آدیپوسیت ها مانند پری لیپین A سبب تغییر در لیپولیز و مقاومت به انسولین می شود. هدف از این مطالعه مقایسه تاثیر سه شدت مختلف تمرین استقامتی بر بیان پروتئین پری لیپین A بافت چربی احشایی، سطوح سرمی گلوکز و انسولین موش های دیابتی نر نژاد ویستار بود.
    روش بررسی
    40 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار به 5 گروه 8 تایی شامل گروه دیابتی همراه با تمرین استقامتی با شدت کم (DLE)، گروه دیابتی همراه با تمرین استقامتی با شدت متوسط (DME)، گروه دیابتی همراه با تمرین استقامتی با شدت زیاد (DHE)، گروه کنترل دیابتی (DC) و کنترل سالم (HC) تقسیم شدند. پس از دیابتی کردن با تزریق داروی استرپتوزوسین، تمرین استقامتی با شدت های (کم، متوسط و شدید) به مدت 8 هفته، 3 جلسه در هفته انجام شد. بیان نسبی پروتئین پری لیپین A با تکنیک وسترن بلات اندازه گیری شد. از آزمون آماری تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی جهت تعیین تفاوت بین گروه ها استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد، بین مقدار پری لیپین A گروه های کنترل و گروه های همراه با تمرین (با سه شدت کم، متوسط و زیاد) تفاوت معنی داری وجود داشت (0/018=P). این تفاوت بین گروه تمرین با شدت کم و کنترل سالم (0/033=P) و بین کنترل دیابتی و گروه کنترل سالم (0/020=P) معنی دار بود. سطوح سرمی گلوکز و انسولین بین گروه های کنترل دیابتی و تمرینی (کم، متوسط و زیاد) اختلاف معنی داری را نشان داد (001/0=P). این تفاوت بین گروه تمرین با شدت زیاد با گروه با شدت کم (0/046=P)، کنترل دیابت (0/001=P) و کنترل سالم (0/011=P) بود.
    نتیجه گیری
    تمرین استقامتی با شدت متوسط و زیاد می تواند کاهش ناشی از دیابت در بیان پروتئین پری لیپین A را جبران کند و باعث کاهش سطح سرمی انسولین و گلوکز در موش های دیابتی شود. به نظر می رسد با افزایش شدت تمرین استقامتی، افزایش بیشتری در بیان پری لیپین A در موش های دیابتی ایجاد می شود.
    کلید واژگان: پری لیپین A, تمرین استقامتی, بافت چربی احشایی, دیابت
    Hadi Ghaedi, Mohammad Faramarzi *, Keihan Ghatreh Samani, Akbar Azamian Jazi, Ebrahim Banitalebi
    Background And Aims
    Changes in the expression of lipid droplet adipocyte proteins, such as prelipipin A (PLINA) cause alter lipolysis and insulin resistance. The aim of this study was to compare the three endurance training intensities (low, moderate and high) on the expression of PLINA protein in visceral adipose tissue, serum glucose and insulin levels in male diabetic Wistar rats.
    Methods
    40 male Wistar rats were assigned to five groups (n=8) including diabetic group with low intensity endurance training, moderate intensity group, high intensity group, diabetic and healthy control groups. After induction of diabetic rats by injection of streptozotocin, endurance training was performed with different intensities for eight weeks, three sessions per week. The relative expression of PLINA protein was measured by western blot technique. One-way variance analysis and Tukey's post hoc test were used to determine the difference between the groups.
    Results
    The results showed that there was a significant difference between PLINA levels in healthy and diabetic control groups with endurance training groups (with low, moderate and high intensity) (P=0.018). These differences were between low intensity training and healthy control groups (P=0.033) and between diabetic and healthy control groups (P=0.020). Serum glucose and insulin levels were significantly different between the diabetic control and endurance training groups (low, moderate and high) (P=0.001). This difference was between high-intensity training group with low intensity training (P=0.046), diabetic control (P=0.001) and healthy control (P=0.011) groups.
    Conclusion
    Moderate and high intensity endurance training can compensate for the loss caused by diabetes in the expression of the PLINA protein and reduces serum levels of insulin and glucose in these mice. It seems that more intensity endurance training leads to more increase in PLINA expression in diabetic rats.
    Keywords: PLINA, Endurance training, Visceral adipose tissue, Diabetes
  • فاطمه هاشمی شهرکی، کیهان قطره سامانی*، نوشا ضیاء جهرمی، اکرم یعقوبی
    مقدمه
    چاقی در حال حاضر یکی از مشکلات عمده در سراسر جهان است. کرفس کوهی گیاهی است که تاثیر آن بر لاغری گزارش شده است.
    هدف
    هدف از انجام این مطالعه بررسی اثر عصاره کرفس کوهی بر سطح آنتی اکسیدانی پلاسما و تغییر بیان ژن BMP7 در سلول های چربی سفید در رت است.
    روش بررسی
    هشتاد سر رت نر از نژاد ویستار به دو گروه 40 تایی A وB و هر گروه به چهار زیر گروه ده تایی تقسیم شدند. گروه A برای کنترل جلو گیری از چاقی (پیشگیری) و گروه B برای بررسی کاهش چاقی استفاده شد. پس از مداخله، بافت چربی سفید جهت اندازه گیری بیان ژن BMP7، کبد جهت بررسی آنزیم کاتالاز و خون برای تعیین ظرفیت تام آنتی اکسیدانی و پاراکسوناز 1 گرفته شد.
    نتایج
    عصاره کرفس کوهی بر خلاف انتظار ظرفیت تام آنتی اکسیدانی را در هر دو گروه کاهش داده است ولی باعث کاهش وزن در زیرگروه دریافت کننده عصاره در گروه پیشگیری شده است. این عصاره میزان فعالیت آنزیم پاراکسوناز 1 سرم در زیرگروه دریافت کننده نسبت به زیرگروه رژیم غذایی پرچرب را کاهش (011/0 =P) و آنزیم کاتالاز را در کبد افزایش داده است (002/0 P=). عصاره هیدروالکلی کرفس کوهی در زیرگروه دریافت کننده از گروه پیشگیری نسبت به زیرگروه کنترل چرب، میزان بیان ژن BMP7 (012/0 (P=را افزایش داده است.
    نتیجه گیری
    عصاره هیدروالکلی کرفس کوهی در مرحله پیشگیری از چاقی نقش موثری بر جلوگیری از افزایش وزن و همچنین افزایش فعالیت کاتالاز کبد دارد و با افزایش بیان ژن BMP7 احتمالا باعث قهوه ای شدن بافت چربی سفید می شود. باید درنظر داشت مصرف عصاره این گیاه با کاهش ظرفیت تام آنتی اکسیدانی سرم احتمالا استرس اکسیداتیو را تشدید می کند.
    کلید واژگان: کرفس کوهی, ظرفیت تام آنتی اکسیدانی, بافت چربی سفید, ژن BMP7
    F. Hashemi Shahraki, K. Ghatreh Samani *, N. Zia Jahromi, A. Yaghobi
    Background
    Obesity is one of the problems of major concern to today's society. Weight loss has been reported for Kelussia odoratissima Mozaff.
    Objective
    Aim of this research is to examine the effect of this plant extract on plasma total antioxidant capacity and Bone Morphogenetic Protein 7 (BMP7) gene expressions in white adipose tissue (WAT).
    Methods
    Eighty male wistar rats were divided in two prevention (A) and treatment (B) groups and every group were divided to four subgroups. The A for prevention from obesity and B were used for reducing of obesity. WAT was obtained after the study for BMP7 gene expression (with using Real time PCR). Liver sample for catalase activity, blood for measuring of total antioxidant capacity and paraoxonase 1 activity were prepared.
    Results
    Weight loss and BMP7 gene expression was seen only in subgroup that receiving K. odoratissima hydroethanolic extract in the A group. Contrary to expectation, K. odoratissima extract was reduced the total antioxidant capacity in both groups, reduced level of serum paraoxonase 1 activity and increased liver catalase (p value = 0.002) in comparing to the subgroup that received high fat diet (p value = 0.011).
    Conclusion
    K. odoratissima hydroethanolic extract has an effective role in prevention of weight gain and enhanced liver catalase activity. Increasing in BMP7 gene expression probably causes alteration of WAT to brown adipose tissue (BAT). According to this study, consumption of extract can reduce serum total antioxidant capacity and is likely to exacerbate oxidative stress.
    Keywords: Kelussia odoratissima Mozaff, Tissue, Total Antioxidant Capacity, White Adipose BMP7 Gene
  • هادی قائدی، محمد فرامرزی*، کیهان قطره سامانی، ابراهیم بنی طالبی، اکبر اعظمیان جزی
    مقدمه
    هدف از این مطالعه بررسی تاثیر شدت های مختلف تمرین استقامتی بر بیان پروتئین ویژه بافت چربی (FSP27 ) احشایی و مقاومت به انسولین موش های صحرایی دیابتی شده با STZ بود.
    روش
    40 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار به پنج گروه هشت تایی شامل گروه دیابتی و تمرین استقامتی با شدت کم(DLE) ، گروه دیابتی و تمرین استقامتی با شدت متوسط (DME)، گروه دیابتی و تمرین استقامتی با شدت زیاد (DHE)، گروه کنترل دیابتی(DC) و کنترل سالم (HC) تقسیم شدند. پس از دیابتی کردن با تزریق داروی استرپتوزوسین، تمرین استقامتی با شدت های کم ، متوسط و زیاد به مدت هشت هفته، سه جلسه در هفته و هر جلسه به مدت 30 دقیقه انجام شد. سطوح سرمی گلوکز از طریق گلوکومتر، انسولین با کیت الایزا ویژه موش، بیان نسبی پروتئینFSP27 با روش وسترن بلات و شاخص مقاومت به انسولین اندازه گیری شد. از آزمون آماری تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی و گیمز-هاول جهت تعیین تفاوت بین گروه ها استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج نشان تمرین استقامتی با سه شدت (کم، متوسط و زیاد) بر سطوح سرمی گلوکز، انسولین و مقادیر مقاومت به انسولین دهنده تاثیر معنی داری داشت (001/0P=). کاهش سطوح سرمی انسولین و گلوکز در گروه های تمرین با شدت زیاد و تمرین با شدت متوسط در مقایسه با کنترل دیابتی و تمرین با شدت پایین معنا دار بود(05/0P≤). مقادیر مقاومت به انسولین بین گروه تمرین با شدت زیاد و متوسط در مقایسه با گروه تمرین کم شدت، گروه کنترل دیابتی و گروه کنترل سالم معنی دار بود(05/0P≤). بیان پروتئین FSP27 در گروه های تمرین استقامتی با سه شدت با کنترل دیابتی و کنترل سالم تفاوت معنی داری نداشت.
    بحث و نتیجه گیری
    اگر چه در این مطالعه هیچ کدام از مداخله های تمرین استقامتی تفاوت معنی داری در FSP27 ایجاد نکرد، با توجه به تمایل به افزایش FSP27 همراه با افزایش شدت تمرین استقامتی به نظر می رسد تمرین استقامتی با شدت مناسب بتواندباعث افزایش حساسیت به انسولین و بهبود مقاومت به انسولین در موش های دیابتی شود.
    کلید واژگان: FSP27, تمرین استقامتی, بافت چربی احشایی, مقاوت به انسولین
    Hadi Ghaedi, Mohammad Faramarzi Dr *, Keihan Ghartreh Samani, Ebrahim Banitalebi, Akbar Azamianjazi
    introdution: The aim of this study was investigating the effect of different endurance training intensity on the expression of FSP27 protein in visceral adipose tissue and insulin resistance in male diabetic Wistar rats.
    Method
    40 male Wistar rats were divided into five groups of eight, including diabetic group and low intensity endurance training (DLE), diabetic group and moderate intensity endurance training (DME), diabetic group and high intensity endurance training (DHE), diabetic control group (DC) and healthy control group (HC). After diabetic injection with streptozotocin, an endurance training (low, moderate, and high) was performed for eight weeks, three sessions per week and each session for 30 minutes. serum levels of insulin , glucose and insulin resistance index and also the relative expression of FSP27 protein was measured. One-way ANOVA and Tukey and Games-Howell post hoc tests were used to determine the difference between groups.
    Results
    The results indicated a significant effect of Endurance training with three intensities (low, medium and high) on serum levels of insulin and glucose and insulin resistance values (p = 0.001). Reduction serum levels of insulin and glucose in high intensity training group and moderate intensity training group compared to diabetic control group and low intensity training group were significant (P≤0.05). Insulin resistance values were significant between moderate and high intensity training groups compared to low intensity training group, diabetic control group, and healthy control group (P≤0.05). FSP27 expression was not significantly different in endurance training groups with three intensities compared with diabetic control and healthy control groups.
    Conclusion
    Although in this study, none of the endurance training interventions made a significant difference in FSP27. Considering the desire to increase the FSP27 with increasing intensity endurance training, It seems that endurance training with an appropriate intensity can be increase insulin sensitivity and improve insulin resistance in diabetic rats.
    Keywords: FSP27, Endurance training, Visceral adipose tissue, Insulin resistance
  • بیژن کبیر*، فرزانه تقیان، کیهان قطره سامانی
    زمینه و هدف
    التهاب سیستمیک در سالمندان با افزایش فاکتورهای التهابی از جمله اینترلوکین 18، پروتئین واکنشگر C و خطر بیماری های قلبی- عروقی همراه است. هدف پژوهش حاضر بررسی اثر 12 هفته تمرینات مقاومتی بر سطوح اینترلوکین 18 و پروتئین واکنشگر C (C-reactive protein) (CRP) مردان سالمند بود.
    روش کار
    در این پژوهش نیمه تجربی، از میان 40 مرد 65 تا 80 ساله غیر ورزشکار، به طور تصادفی 20 آزمودنی انتخاب و به دو گروه تمرین مقاومتی (10 نفر) و کنترل (10 نفر) تقسیم شدند. برنامه تمرینی مقاومتی شامل 8 حرکت، با 10 تا 12 تکرار و شدت های 50، 60 و 70 درصد یک تکرار بیشینه، سه جلسه غیر متوالی در هفته و به مدت 12 هفته بود. نمونه خون در دو مرحله پیش آزمون و 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین در پایان هفته 12 برای اندازه گیری سطوح پلاسمایی اینترلوکین 18 و پروتئین واکنشگر C جمع آوری شد. داده ها با استفاده از آزمون آماری t مستقل و t همبسته در سطح معنی داری 05/0 p≤ و نرم افزار SPSS نسخه 20 تحلیل شدند.
    یافته ها
    میزان سطوح سرمی IL-18 (034/0p=) و CRP (012/0p=) با میانگین±انحراف معیار 006/29±811/211 و 212/0±390/5 گروه تمرینی (مقاومتی) در مقایسه با گروه کنترل با میانگین±انحراف معیار 137/12±101/261 در IL-18 و 018/0±507/6 در CRP کاهش معنا داری پیدا کرده بود.
    نتیجه گیری
    با احتیاط می توان گفت تمرینات مقاومتی سطوح سرمی IL-18، CRP مردان سالمند را کاهش می دهد. بر این اساس انجام این تمرینات برای سالمندان مفید خواهد بود.
    کلید واژگان: تمرینات مقاومتی, IL-18, CRP, مردان سالمند
    Bijan Kabir *, Farzaneh Taghian, Keihan Ghatreh Samani
    Background
    Systematic inflammation in elderly is followed by inflammatory factors such as Interleukin 18 and C-reactive protein the risk of cardio-vascular diseases. The purpose of present research was to study the effect of 12 weeks of resistive exercise on the level of Interleukin 18 and reactionary protein C in elderly men.
    Methods
    In this semi-empirical research, 20 person among 40 non-athlete men of 65 to 80 years old were selected and divided into two groups as control (10 ones) and resistive exercise (10 ones) accidently. Resistance training program included 8 movements with 10-12 repeats and the intensity of 50, 60 and 70 percent of a maximum repeated in three Non-consecutive sessions in each week during total 12 weeks. Blood samples were collected in two steps of pre-testing and 24 hours after the last session of 12 weeks in order to measure the plasma level of Interleukin 18 and C reactive protein. Through SPSS v. 20, the data were analyzed using t-test and t- independent at the significant level of p
    Results
    The amount of serum IL-18 (p=0.034) and C-reactive protein (p=0.012) levels With SD±M 211.811±29.006 and 5.390±0.212 in training group (resistance) had significant decrease IL-18 and CRP with SD±M 261.101±12.137 and 6.508±0.018 in comparison to control group.
    Conclusion
    We can say cautionary that resistance training of serum levels decreases the Interleukin-18 and C-reactive protein of elderly men, so it is useful for them to do these training.
    Keywords: Resistance training, Interleukin-18, C-reactive protein, Elderly men
  • محمدحسین غریب، کیهان قطره سامانی *، زرین زرین آبادی، مریم مختاری، اسفندیار حیدریان
    سابقه و هدف
    دیابت نوع دو یکی از شایع ترین بیماری های متابولیک در سراسر جهان می باشد که باتوجه به ماهیت چند عاملی بیماری، عوامل مختلفی در آن نقش دارند. افزایش استرس اکسیداتیو در هایپرگلایسمی یک فاکتور کلیدی در پیشرفت دیابت و عوارض آن است. هدف این مطالعه بررسی تاثیر آنتی اکسیدان با منشاء طبیعی- رزوراترول در بهبود و کاهش عوارض بیماران دیابتی است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه کارآزمایی بالینی دوسوکور از بین بیماران دیابتی، 80 بیمار به طور تصادفی انتخاب و به دو گروه مصرف کننده رزوراترول و کنترل تقسیم شدند و به مدت 60 روز به ترتیب مکمل رزوراترول (mg/day 200) و دارونما دریافت کردند. در ابتدای مطالعه و پس از 60 روز از بیماران خونگیری به عمل آمد و آزمایش های مربوط به پارامترهای آنتی اکسیدانی، پروفایل لیپیدی و برخی دیگر از شاخص های بیوشیمیایی روی آنان انجام گرفت. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS21 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    مصرف رزوراترول موجب کاهش معنی دار (0.000=p)BMI و (0.041=p)HbA1C و افزایش معنی دار پارااکسوناز (0.001=p) و ظرفیت تام آنتی اکسیدانی (0.008=p) و (0.000=p) APOAو (0.038=HDL(p گردید. در گروه کنترل آنزیم های پارااکسوناز (0.005=p) و گلوتاتیون ردوکتاز (0.036=p) کاهش معنی دار یافتند.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه مشخص کرد که رزوراترول نقش مهمی در کنترل هایپرگلایسمی و تقویت دفاع آنتی اکسیدانی در بیماران دیابتی دارد. به نظر می رسد با شناسایی اولویت های اصلی درمانی در هر بیمار دیابتی، می توان از این مکمل همراه با داروی آنتی دیابتیک بیمار برای کنترل و پیشگیری از عوارض بیشتر این اختلال استفاده کرد.
    کلید واژگان: دیابت, آنتی اکسیدان, رزوراترول, استرس اکسیداتیو
    Mh Gharib, K. Ghatreh Samani *, Z. Zarrin, Aring, Badi, M. Mokhtari, E. Heydarian
    Background And Objectives
    Type II diabetes is the most common metabolic disease in the world that is considered a multi factorial disorder. . Oxidative stress caused by high blood sugar is a key factor in the development and progression of diabetes and its complications. The aim of this study was to investigate the effects of resveratrol -as natural origin antioxidant- on improving and reducing the complications of diabetes.
    Materials And Methods
    In this double blind clinical trial study, 80 diabetic patients were randomly divided into two groups (resveratrol and control) and received treatment (200 mg / day) or placebo for 60 days:. Blood samples were taken at the beginning of the study and after 60 days from patients and the experiments on antioxidant parameters, lipid profile and other biochemical parameters were performed. Data analysis were done by the SPSS21 software.
    Results
    Resveratrol consumption decreased BMI (p=0.000) and HbA1C (p=0.041) and increased HDL (p=0.038), paraoxonase (p=0.001(, total antioxidant capacity (p=0.001) and APOA (p=0.000). In the control group reduction in paraoxonase (p=0.000) and glutathione reductase (p=0.036) enzymes were seen.
    Conclusion
    The results of this study showed that resveratrol plays an important role in the control of hyperglycemia and improving the antioxidant defense in patients with diabetes. It seems by identifying key priorities in each diabetic patient, this supplement can be used in combination with anti-diabetic medication to control and prevent further diabetic complications.
    Keywords: Diabetes, Antioxidant, Resveratrol, Oxidative stress
  • اکرم یعقوبی، کیهان قطره سامانی، سیداسدالله امینی، مصطفی غلامی
    زمینه و هدف
    چاقی به عنوان بزرگترین مشکل سلامتی در جهان به ویژه درکشورهای صنعتی در نظر گرفته می شود. در این مطالعه اثر آنتی اکسیدانی زیره ی سبز بر ترمیم آسیب اکسیداتیو ناشی از رژیم پر چرب بررسی و با متفورمین مقایسه شده است.
    روش بررسی
    هشتاد موش صحرایی نر به دو دسته و هر دسته به 4 گروه تقسیم شدند. گروه ها شامل کنترل،دریافت کننده ی رژیم پر چرب، دریافت کننده ی رژیم پرچرب به همراه متفورمین، دریافت کننده ی رژیم پرچرب به همراه عصاره ی زیره سبز بود. وزن مالون دیالدئید (MDA)، کاتالاز و ظرفیت تام آنتی اکسیدانی FRAP برای کلیه ی نمونه ها اندازه گیری شد.
    یافته ها
    در دسته ی اول وزن رت ها در گروه دوم (رژیم پرچرب) نسبت به گروه دریافت کننده ی رژیم معمولی افزایش داشت. همین طور وزن رت های دریافت کننده ی متفورمین عصاره ی زیره سبز نسبت به گروه دوم کاهش داشت. مالون دی آلدئید در رت های گروه دوم نسبت به گروه افزایش، اما FRAP و کاتالاز نسبت به گروه شاهد کاهش یافت. در دسته درمان MDA در گروه دوم نسبت به گروه شاهد افزایش و میزان FRAP و کاتالاز کاهش یافت (05/0P<). مقدار MDA و کاتالاز درگروه متفورمین نسبت به گروه دوم افزایش داشت (05/0P <). مقدار FRAP و کاتالاز در رت های دریافت کننده ی عصاره ی زیره سبز نسبت به گروه دوم افزایش ولی MDA (05/0P<) کاهش یافت.
    نتیجه گیری
    نتایج ما نشان می دهد عصاره ی هیدروالکلی زیره ی سبز می تواند نقش پیشگیری کننده و درمانی بهتری در برابراسترس اکسیداتیو ناشی از رژیم غذایی پر چرب نسبت به متفورمین داشته باشد.
    کلید واژگان: مالون دی آلدئید, زیره سبز, آنتی اکسیدان, چاقی
    A. Yaghoobi, K. Ghatreh Samani, Sa Amini, M. Gholami
    Background And Objective
    Obesity is a serious global health problem. In this study the effects of cumin extract in rats receiving high fat diets were investigated and compared with metformin.
    Materials And Methods
    Eighty rats were divided into two sets of forty and each set was divided into four groups: the first group was a control group, the second group received a high fat diet, the third group received a high fat diet with metformin and forth group received a high fat diet with an extract of cumin. After treatment Malondialdehyde (MDA), catalase and antioxidant capacity (FRAP) were measured.
    Results
    In the first set, the weight of the second group increased in comparison to the group receiving a normal diet. Weight in rats receiving metformin in combination with cumin extract decreased compared to the second group. MDA in rats belonging to the second group showed a greater increase compared to the control group, however FRAP was decreased.
    Results gathered from the second set are as follows: MDA increased in rats belonging to the second group more than the control group but, FRAP and catalase declined. MDA and catalase increased in the metformin group compared to the second group. PON1 activity, catalase and FRAP in cumin receiving rats increased compared to the second group and MDA declined.
    Conclusion
    The results of the present study suggest that cumin extract has better protective effects against oxidative stress in high fat diet and obesity in comparison to metformin in rats.
    Keywords: Malondialdehyde, Cumin, Antioxidant, Obesity, Metformin
  • اسفندیار حیدریان، سید اسدالله امینی، اکرم عباسی ولدانی، کیهان قطره سامانی
    سابقه و هدف
    IL-6 به واسطه پروتئین های سیگنالی مسیرهای pSTAT3، pERK1/2 و pAKT باعث پیشرفت سرطان پروستات می گردد. کوئرستین یک آنتی اکسیدان گیاهی با خواص ضد سرطانی است. هدف از این مطالعه بررسی اثر کوئرستین بر بیان ژن IL-6، پروتئین های سیگنالی فوق الذکر در رده سلول های سرطانی PC3 پروستات می باشد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تجربی، سلول های PC3 با غلظت های مختلف 0، 10، 50 و 100 میکرومولار از کوئرستین تیمار شدند. سپس غلظت IL-6 در محیط های کشت اندازه گیری شد. هم چنین Total RNA و پروتئین های سیگنالی فوق الذکر از سلول های PC3 استخراج و به ترتیب مورد استفاده برای بیان ژن IL-6 به وسیله Real time RT PCR و Western blot قرار گرفتند.
    یافته ها
    IC50 کوئرستین برای سلول های سرطانی PC3 معادل 100 میکرومولار بود. افزایش غلظت کوئرستین در محیط کشت سلول ها منجر به افزایش بیان ژن و سنتز پروتئین IL-6 گردید. سنتز پروتئین IL-6 در غلظت های 50 و 100 میکرومولار کوئرستین به ترتیب به میزان 36/13 و 86/36 درصد نسبت به کنترل افزایش یافت (05/0>p). هم چنین، کوئرستین در غلظت بالاتر از IC50 باعث کاهش پروتئین های pSTAT3، pERK1/2 و pAKT مسیرهای سیگنالی داخل سلولی شد.
    استنتاج: اثرات کوئرستین بر روی سلول های PC3 احتمالا می تواند ناشی از کاهش پروتئین های pSTAT3، pERK1/2، pAKT، القاء استرس اکسیداتیو و تشکیل گونه های فعال اکسیژن باشد. بنابراین، کوئرستین می تواند به عنوان یک ماده درمانی سودمند در درمان سرطان پروستات مورد توجه قرار گیرد.
    کلید واژگان: اینترلوکین-6, رده سلولی PC3, سرطان پروستات, کوئرستین, pSTAT3, pERK1, 2, pAKT
    Esfandiar Heidarian, Sayed Asadollah Amini, Akram Abbasi, Veldani, Keihan Ghatreh, Samani
    Background and
    Purpose
    Interleukin-6 (IL-6) causes the progression of prostate cancer through pSTAT3, pERK1/2, and pAKT cell signaling proteins. Quercetin, an herbal antioxidant, has anti-tumor effect. The aim of this study was to evaluate the effects of quercetin on IL-6 gene expression, and the above cellular signaling proteins in PC3 prostate cancer cells.
    Materials And Methods
    In this experimental study, PC3 cells were treated with different concentrations of quercetin at 0, 10, 50, and 100 μM. Then, IL-6 concentration was determined in cell culture media. Also, total RNA and the cellular signaling proteins aforementioned were extracted from PC3 and used for determining IL-6 gene expression by quantitative real-time RT-PCR and western blot analysis, respectively.
    Results
    The quercetin IC50 for PC3 prostate cancer cells was 100 μM. Elevation of quercetin concentration in cell culture media increased the IL-6 gene expression and protein synthesis. At 50 and 100 μM of quercetin, IL-6 protein synthesis increased significantly (P
    Conclusion
    The effects of quercetin on PC3 cells could have resulted from reduction of pSTAT3, pERK1/2, pAKT, induction of the oxidative stress and generation of reactive oxygen species. Therefore, quercetin can be considered as a useful therapeutic agent in treatment of prostate cancer.
    Keywords: interleukin-6, cell line PC3, prostate cancer, quercetin, pSTAT3, pERK1, 2, pAKT
  • تهمینه نوروزی، کیهان قطره سامانی *، سید اسدالله امینی، لعبت جعفرزاده، گشتاسب مردانی
    زمینه و هدف
    استرس اکسیداتیو در سندرم تخمدان پلی کیستیک علت بسیاری از مشکلات ایجاد شده می باشد و افزایش لیپید های اکسید شده می تواند ریسک اکثر بیماری ها به ویژه بیماری قلبی عروقی را در این بیماران افزایش دهد، هدف از این مطالعه بررسی تغییرات مالون دی الدئید (MDA) به دنبال درمان با آتورواستاتین و امگا-3 می باشد. مشخص کردن عواملی که باعث کاهش اکسیداسیون لیپیدها در این بیماری می گردند، اهمیت ویژه ای در کنترل و درمان این بیماران خواهد داشت.
    روش بررسی
    در این کارآزمایی بالینی افراد مبتلا به این سندرم براساس ترتیب مراجعه در 3 گروه قرار گرفتند. گروه اول شامل 26 نفر که تحت درمان با امگا-3 4 میلی گرم در روز قرار گرفتند و برای گروه دوم که 27 نفر بودند آتورواستاتین 20 میلی گرم در روز تجویز گردید و گروه سوم (29 نفر) به عنوان شاهد کپسول حاوی نشاسته دریافت نمودند. پس از گردآوری همه نمونه ها پروفایل لیپیدی به روش استاندارد، سطح مالون دی آلدئید توسط دستگاه HPLC، انسولین و تستوسترون با روش الایزا تعیین گردید. یافته های قبل و بعد با استفاده از آزمون تی زوجی و با آزمون آنوا در بین گروه ها در نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    مکمل امگا-3 باعث کاهش مالون دی آلدئید و تستوسترون شده و در عین حال اثر مثبت بر افزایش HDL داشته است و آتورواستاتین تنها باعث کاهش مالون دی آلدئید در دریافت کنندگان این دارو شده است.
    نتیجه گیری
    تجویز مکمل امگا 3 یا آتورواستاتین در مبتلایان به سندرم تخمدان پلی کیستیک باعث کاهش سطح MDA و اکسیداسیون لیپیدی می شود. پس انتظار می رود ریسک بیماری های قلبی- عروقی با کاهش اکسیداسیون لیپیدی در این بیماران کاهش یابد.
    کلید واژگان: سندرم تخمدان پلی کیستیک, آتورواستاتین, امگا, 3, مالون دی الدئید
    Tahmineh Norouzi, Keihan Ghatreh Samani *, Seyed Asadolah Amini, Loabat Jafarzadeh
    Background And Aims
    Oxidative stress in patients with polycystic ovary syndrome causes a lot of problems and oxidized lipids increase the risk of many diseases. The aim of this study was to evaluate changes in malondialdehyde (MDA) following treatment with atorvastatin and omega-3. To identify the factors causing the decline lipid oxidation are particularly important in the management and treatment of these patients.
    Methods
    In this clinical trial study, patients with this syndrome were divided into three groups based on the visit. The first group, 26 patients consumed 4g per day omega -3. The second group, 27 patients consumed 20 mg per day atorvastatin and control group, 29 patients received placebo. After gathering all the samples using standard method for measuring lipid profile, the level of malondialdehyde was detected by the HPLC, insulin and testosterone were measured by ELISA. Data were analyzed with using paired t-test and ANOVA in SPSS software.
    Results
    Omega-3 supplementation decreased malondialdehyde and testosterone. It also had a positive effect on raising HDL-C. Atorvastatin only decreased malondialdehyde in the atorvastatin recipients.
    Conclusion
    Omega-3 supplements or atorvastatin in patients with polycystic ovary syndrome reduces the lipid oxidation and MDA level. It is expected to decrease the risk of cardiovascular diseases in patients with polycystic ovary syndrome by reduction of lipid oxidation.
    Keywords: Polycystic ovary syndrome, Atorvastatin, Omega 3, MDA
  • طیبه قنواتی، کیهان قطره سامانی، عفت فرخی، اسفندیار حیدریان، مرتضی نیکوکار
    سابقه و هدف
    کلسیفیه شدن رگ ها یکی از عوامل مهم در پاتوژنز آترواسکلروز محسوب می شود. مطالعات نشان داده است آنزیم آلکالین فسفاتاز فرآیند کلسیفیه شدن رگ ها را افزایش می دهد. در این مطالعه اثر اسیدگالیک بر بیان ژن آلکالین فسفاتاز در سلول های عضلات صاف عروق مورد بررسی قرار گرفته است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تجربی، سلول های عضله صاف عروق آئورت انسانی جهت القا کلسیفیه شدن، با بتاگلیسرول فسفات مجاور گردید. سپس این سلول ها با غلظت های 160،180 و 200 میکرومولار اسیدگالیک به مدت 24، 48 و72 ساعت تیمار شدند. بعد از استخراج RNA و سنتز cDNA، میزان بیان ژن آلکالین فسفاتاز با روش Real Time PCR مورد سنجش قرارگرفت. هم چنین فعالیت ویژه آلکالین فسفاتاز درنمونه های مورد مطالعه به روش رنگ سنجی اندازه گیری شد. داده ها با نرم افزار SPSS و آزمون آماری نان پارامتریکMann-whitney آنالیز و مقایسه شدند.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که اسید گالیک در غلظت های 160 و 180 و 200 میکرومول پس از 72 ساعت میزان بیان ژن آلکالین فسفاتاز القا شده با بتاگلیسرول را در مقایسه با گروه کنترل به ترتیب 98/ 1، 03/ 2 و 16/ 3 بار کاهش داده است. فعالیت ویژه آلکالین فسفاتاز نیز پس از تیمار سلول ها نسبت به گروه کنترل کاهش نشان داده است.
    استنتاج
    نتایج ما نشان داد، اسید گالیک بیان ژن و فعالیت ویژه آلکالین فسفاتاز را کاهش می دهد. لذا به نظر می رسد این ترکیب آنتی اکسیدانی احتمالا با کاهش بیان آلکالین فسفاتاز باعث کاهش کلسیفیه شدن رگ ها می گردد.
    کلید واژگان: آترواسکلروز, اسید گالیک, آلکالین فسفاتاز, سلول عضلانی صاف دیواره رگ ها
    Tayebeh Ghanavati, Keyhan Ghatreh, Samani, Effat Farrokhi, Esfandyar Heydarian, Morteza Nikookar
    Background and
    Purpose
    Vascular calcification is an important factor in pathogenesis of atherosclerosis. Studies have shown that alkaline phosphatase increases vascular calcification. Here we investigated the effect of gallic acid on alkaline phosphatase gene expression in vascular smooth muscle cells (VSMCs).
    Materials And Methods
    In this experimental study humans aorta VSMCs were incubated with beta glycerol phosphate as calcification-inducing media. Then these cells were treated with 160, 180 and 200 µMol concentration of gallic acid for 24h, 48h and 72h. The total RNA was extracted and cDNA was synthesized and then alkaline phosphatase expression was measured by real time PCR. Alkaline phosphatase specific activity was measured by spectrophotometry.
    Results
    Overall, 160, 180 and 200 µMol concentration of gallic acid decreased alkaline phosphatase gene expression in vascular smooth muscle cell by 1.98, 2.03, and 3.16 folds, respectively after 72h compared with the control group. The alkaline phosphatase specific activity also decreased compared to that of the control group.
    Conclusion
    Our results showed that gallic acid decreased the expression and activity of alkaline phosphatase suggesting that this antioxidant compound may attenuate vascular calcification.
    Keywords: Atherosclerosis, gallic acid, alkaline phosphatase, vascular smooth muscle cells
  • مهناز کلوشادی، اسفندیار حیدریان*، کیهان قطره سامانی، محمود رفیعیان، کوپایی
    زمینه و هدف
    اینترلوکین-6 باعث ایجاد خاصیت آنتی آپوپتوزی و مقاومت دارویی در سلول های سرطانی پروستات می شود. هدف از این مطالعه بررسی اثر کارواکرول بر بیان ژن IL-6، پروتئین های سیگنالی آن و توانایی مهاجرت در رده سلول های سرطان پروستات (DU-145) می باشد.
    روش بررسی
    در این مطالعه تجربی آزمایشگاهی، سلول های DU-145 با غلظت های مختلف کارواکرول به مدت 48 ساعت تیمار شدند. سپس، درصد زیست پذیری سلول ها به کمک روش رنگ سنجی تترازولیوم (MTT) اندازه گیری و غلظت مهارکنندگی 50 درصد رشد سلول ها (IC50) محاسبه شد. میزان IL-6 در غلظت های مختلف کارواکرول با استفاده از کیت الایزا تعیین شد. بیان ژن IL-6 و پروتئین های سیگنالی آن (pStat3، pErk و pAkt) به ترتیب با استفاده از روش های Real time RT PCR و Western blot تعیین شدند. توانایی مهاجرت و تهاجم سلول های DU-145 با استفاده از تست Invasion بررسی شد.
    یافته ها
    میزان IC50 کارواکرول معادل Mμ2/406 به دست آمد. کارواکرول در غلظت Mμ150 باعث افزایش بیان mRNA مربوط به IL-6 وافزایش سنتز پروتئین آن گردید؛ اما در غلظت های بالاتر از Mμ150 بیان mRNA و سنتز IL-6 به صورت وابسته به دوز کاهش یافت (05/ 0>P). کارواکرول در غلظت بالاتر از Mμ150 بصورت وابسته به دوز باعث کاهش پروتئین های مسیرهای سیگنالی داخل سلولی pStat3، pErk و pAkt شد؛ همچنین، کارواکرول توانایی تهاجم و زیست پذیری سلول های سرطانی DU-145 پروستات را به طور معنی داری کاهش داد (05/ 0>P).
    نتیجه گیری
    کارواکرول از طریق کاهش پروتئین های مسیرهای سیگنالی داخل سلولی و بیان ژن IL-6 باعث کاهش رشد، تکثیر و توانایی مهاجرت سلولی و باعث القاء آپوپتوز در سلول های سرطان پروستات (DU-145) می گردد. بنابراین، کاواکرول به عنوان یک ماده درمانی سودمند در درمان سرطان پروستات می تواند مورد توجه قرار گیرد.
    کلید واژگان: اینترلوکین 6, سرطان پروستات, کارواکرول, پروتئین های سیگنالی
    Mahnaz Keloushadi, Esfandiar Heidarian *, Keihan Ghatreh, Samani, Mahmoud Rafieian, Kopaei
    Background And Aims
    Interleukin-6 (IL-6) causes anti-apoptotic and drug-resistant effects in prostate cancer cells. Carvacrol, an herbal antioxidant, exists in many different plants. The aim of this study was to evaluate the effects of Carvacrol on IL-6 gene expression, cellular signaling proteins, and cell emigration in DU-145 prostate cancer cells.
    Methods
    In this experimental study, DU-145 cells were treated with various concentrations of carvacrol for 48 hours. Then, cell viability was assessed by MTT assay and the 50% inhibitory concentration (IC50) was determined. IL-6 levels at various concentrations of carvacrol were determined by ELISA kit. Il-6 gene expression and cell signaling proteins (pStat3، pErk and pAkt) were determined using real-time RT-PCR and western blot analysis, respectively. DU-145 cells migration and invasion were assessed by invasion assay test.
    Results
    Carvacrol IC50 for DU-145 prostate cancer cells was 406. 2 μM. Carvacrol at 150 μM exhibits IL-6 expression at both mRNA and protein levels, but carvacrol reduces IL-6 expression at more than 150 μM at both mRNA and protein levels in a dose-dependent manner (P<0. 05). Carvacrol suppresses pStat3, pErk, and pAkt cell signaling proteins at a dose-dependent manner more than 150 μM. Also, carvacrol significantly declines cell viability and emigrational invasion ability in DU-145 prostate cancer cells (P<0. 05).
    Conclusions
    Carvacrol reduces cell growth, proliferation, and cell emigration through diminished cell signaling proteins and IL-6 gene expression, and it causes induction of apoptosis in DU-145 prostate cancer cells. Therefore, carvacrol can be considered as a useful therapeutic agent to treat prostate cancer.
    Keywords: Interleukin, 6, Prostate cancer, Carvacrol, Signaling proteins
  • کیهان قطره سامانی *، عفت فرخی، ندا مهندس سامانی
    زمینه و هدف
    بیان پروتئین های ماتریکس استخوان و فاکتورهای تنظیمی از جمله استئونکتین در دیواره ی رگ ها باعث تشکیل آتروم و پیشرفت آترواسکلروز می شود. مطالعات نشان داده اند که مصرف اسیدهای چرب ترانس سبب افزایش و بروز بیماری های قلبی عروقی می گردند. در این مطالعه تاثیر اسید الائیدیک بر بیان ژن استئونکتین یکی از فاکتورهای موثر بر کلسیفیه شدن عروق مورد بررسی قرار گرفت.
    روش بررسی
    سلول های عضله صاف عروق با غلظت های 5،10 و20 میکرومولاراسید الائیدیک به مدت 48 ساعت در برابر گروه کنترل تیمار گردیدند. بعد از استخراج RNA و سنتز cDNA میزان بیان ژن استئونکتین با روشReal Time PCR مورد سنجش قرار گرفت.
    یافته ها
    اسید الائیدیک در غلظت های 10و20میکرومولار میزان بیان ژن استئونکتین را در مقایسه با گروه کنترل به ترتیب 34/ 4 و 58/ 6 برابر افزایش داد. (p< 0.05). غلظت 5 میکرومولار اسید الائیدیک تاثیر معنی داری بر بیان ژن استئونکتین نداشت.
    نتیجه گیری
    اسید الائیدیک بیان ژن استئو نکتین را افزایش می دهد. لذا به نظر می رسد این اسید چرب ترانس با تاثیر بر روند کلسیفیه شدن عروق، در تشکیل آتروم و افزایش ریسک بیماری های قلبی موثر باشد.
    کلید واژگان: سلول های عضله صاف دیواره ی رگ ها, اسیدالائیدیک, استئونکتین, آترو اسکلروز
    Ghatreh Samani K.*, Farrokhi E. Mohandes Samani N
    Background And Objective
    Atheroma formation and progression of atherosclerosis are dependent on the expression of bone matrix proteins and regulatory factors such as osteonectin in the vessel walls. Studies have shown that consumption of Trans fatty acids increase risk of cardiovascular diseases. In this study, the effect of elaidic acid on osteonectin gene expression as one of the vascular calcification factors was investigated.
    Materials And Methods
    Vascular smooth muscle cells were treated with concentrations of 5, 10 and 20 µM of elaidic acid for 48h and compared with control group. Total RNA was extracted and cDNA was synthesized and then the quantity of osteonectin gene expression was measured by real time PCR.
    Results
    Overall 10 and 20µM concentrations of elaidic acid increased osteonectin gene expressions in vascular smooth muscle cells by 4.34 and 6.58 folds compared with the control group (p< 0.05). 5µM concentration of elaidic acid had no effect on osteonectin gene expression.
    Conclusion
    Elaidic acid increases osteonectin gene expression. Therefore this trans fatty acid could increase atheroma formation and the risk of cardiovascular diseases due to vascular calcification.
    Keywords: Vascular smooth muscle cells, Elaidic acid, Osteonectin, Atherosclerosis
  • زهرا نورمحمدیان، کیهان قطره سامانی*، عفت فرخی، فاطمه دریس، اسماعیل اکبریان
    زمینه و هدف
    با استفاده از نظرات پرسنل شاغل در آزمایشگاه می توان تغییرات ارزشمندی در فرایند آموزش دانشجویان علوم آزمایشگاهی به وجود آورد. هدف از این مطالعه تعیین میزان کاربرد دروس رشته علوم آزمایشگاهی در محیط کار می باشد.
    روش بررسی
    در این مطالعه توصیفی- مقطعی که با روش سرشماری انجام شد. پرسشنامه ای شامل دو بخش، اطلاعات دموگرافیک شامل جنس، مدرک تحصیلی و نوع استخدام و بخش نظر سنجی در زمینه برنامه های آموزش دروس مختلف تخصصی و پایه اعم از تئوری و عملی توسط 70 نفر از پرسنل شاغل در آزمایشگاه های دولتی تکمیل و میزان کاربرد دروس در محیط کار تعیین شد.
    یافته ها
    بر اساس نتایج به دست آمده در بین دروس تخصصی، هماتولوژی عملی (74/3%) و باکتری شناسی عملی (71/4%) بیشترین کاربرد و دروس آسیب شناسی عملی و تئوری هر کدام با 2/9% کمترین کاربرد در محیط کار را به خود اختصاص دادند. میانگین کاربرد دروس تخصصی از نظر افراد با مدرک کاردانی به طور معنی داری از افراد با مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد کمتر بود (0/05>P). در بین دروس پایه، بیوشیمی عمومی عملی (44/3%) و زبان (30%) بیشترین کاربرد و دروس بافت شناسی تئوری و آناتومی تئوری هر کدام با فراوانی 4/3% و فیزیک عمومی تئوری با فراوانی 9/2% کمترین کاربرد را در آزمایشگاه داشته اند.
    نتیجه گیری
    طبق نتایج این تحقیق دروس پایه کمترین کاربرد را در محیط کار داشته اند؛ لذا بازنگری این دروس در جهت کاربردی شدن آن ها، امری لازم و ضروری است.
    کلید واژگان: علوم آزمایشگاهی, دروس تخصصی, دروس پایه, آموزش, مهارت شغلی
    Zahra Noormohammadian, Keyhan Ghatreh, Samani, Efat Farrokhi, Fatemeh Daris, Esmaeil Akbarian
    Background And Aims
    By using the ideas of the personnel working in laboratory, it is possible to create valuable changes in the process of teaching for the laboratory sciences students. The aim of this study was to investigate application of laboratory sciences in work place.
    Methods
    This cross-sectional descriptive study was performed in 2010 by census method. A questionnaire including two parts was fulfilled. The first part included demographic information (sex, educational document, and way of employment) and the second part was a questionnaire about teaching programs of different basic and specialized courses including theory and practical. It was filled by 70 employees of the personnel working in governmental laboratories.
    Results
    Based on results, among the specialized courses, practical hematology and practical bacteriology had the maximum amount of application with 74.3% and 71.4%, respectively and practical pathology and theory of pathology had the minimum amount of application with 2.9%. The average of application of specialized courses by employees with Associate degree was significantly less than employees with Bachelor, and Master Science degree (P<0.05), but in other parameters was observed no significant difference. Among basic courses, practical general biochemistry and English had the maximum amount of application with 44.3% and 30% in work place, respectively, but histology, anatomy and practical physics had the minimum amount of application with 4.3%, 4.3% and 2.9%, respectively. The average of the amount of application of basic courses had no significant difference with observed parameters (P<0.05).
    Conclusion
    Based on this study, basic courses had the minimum amount of application in work place. Therefore, revising curriculum these courses is necessary to make them more useful.
    Keywords: Laboratory sciences, Specific courses, Basic courses, Training, Occupational skills
  • مریم صانعی پور، کیهان قطره سامانی*، اسفندیار حیدریان، عفت فرخی
    مقدمه
    آترواسکلروز یکی از عوامل عمده مرگ و میر می باشد. آدیپونکتین در کاهش خطر بیماری قلبی دخالت دارد و ماتریکس متالوپروتئیناز 9 (MMP-9 یا Matrix metalloproteinase-9) نیز در تشکیل و گسترش پلاک آترواسکلروز نقش دارد. هدف این مطالعه، بررسی روند تاثیرگذاری آدیپونکتین بر بیان ژن MMP-9 بود. این هورمون شاید می تواند از مسیر کاهش MMP-9 در کاهش خطر آترواسکلروز موثر باشد.
    روش
    سلول های عضله صاف عروق آئورت انسانی را در محیط F12K در شرایط مناسب کشت داده، با μg/ml 5 آدیپونکتین تیمارکردیم. پس از 24 و 48 ساعت، RNA سلول های تیمار شده استخراج و cDNA مربوط ساخته شد. ژن MMP-9 با روش (PCR (Real time PCR و با استفاده از سایبرگرین نسبت به ژن گلیسیرآلدئید 3- فسفات دهیدروژناز (GAPDH) به عنوان ژن مرجع مورد سنجش قرار گرفت. مقدار پروتئین MMP-9 نیز با روش لکه برداری Western در مقابل پروتئین بتا اکتین به عنوان پروتئین مرجع تخمین زده شد.
    یافته ها
    آدیپونکتین در زمان 24 ساعت تغییراتی بر بیان ژن MMP-9 نشان نداد، اما در مدت زمان 48 ساعت بیان این ژن را کاهش داد (به ترتیب 1/1- و 5/5- برابر) و مقدار پروتئین نیز به دنبال کاهش بیان ژن MMP-9 در 48 ساعت نسبت به پروتئین بتا اکتین کاهش یافت.
    نتیجه گیری
    آدیپونکتین با کاهش بیان ژن و مقدار پروتئین MMP-9 تغییراتی در ماتریکس خارج سلولی ایجاد می کند که می تواند باعث کاهش خطر و عوارض آترواسکلروز گردد.
    کلید واژگان: آترواسکلروز, آدیپونکتین, ماتریکس متالوپروتئیناز 9, سلول های عضله صاف عروق
    Maryam Saneipour, Keyhan Ghatreh Samani*, Esfandiar Heydarian, Efat Farrokhi
    Background and Aims
    Atherosclerosis is a major cause of morbidity and mortality. Adiponectin reduces the risk of heart disease, and matrix metalloproteinase-9 (MMP-9) is involved in the formation and development of atherosclerotic plaque. The aim of this study was the investigation of the effect of adiponectin on MMP-9 gene expression. It seems this hormone can reduce the risk of atherosclerosis by MMP-9 gene expression reduction.
    Methods
    Human aorta smooth muscle cells were cultured in F12K media in appropriate environment and conditions, then, the cells were treated with 5 µg/ml adiponectin. After 24 and 48 hour, total RNA was extracted and corresponding cDNA was made.After drawing standard curve and determining the efficiency of the reaction, MMP-9 gene expression was measured by the SYBR Green kit and real time PCR method. Glyceraldehyde 3-phosphate dehydrogenase (GAPDH) gene was the reference gene. The amount of MMP-9 protein, compared to the? -actin protein as reference protein, was estimated with Western blot method.
    Results
    adiponectin did not cause a ch ange in gene expression of MMP-9 in 24 hours, but in 48 hours reduced gene expression (-1.1, and -5.5, respectively). As a result of MMP-9 gene expression reduction, protein also reduced after 48 hours compared to? -actin protein.
    Conclusion
    Through the reduction of MMP-9 protein and gene expression, adiponectin changes extra cellular matrix which may reduce the risk and complications of atherosclerosis
    Keywords: Atherosclerosis, Adiponectin, Matrix metalloproteinase, 9, Vascular smooth muscle cells
  • بیژن کبیر*، فرزانه تقیان، کیهان قطره سامانی
    زمینه و هدف
    روند رو به رشد جمعیت سالمندان، بی تحرکی و افزایش خطر ابتلا به بیماری های قلبی- عروقی از مشکلات جامعه امروز است. اینترلوکین 18 و پروتئین واکنش گر C (CRP) دو ریسک فاکتور قلبی- عروقی هستند که در سال های اخیر مطرح شده اند و به طور مستقل خطر آترواسکلروز را نشان می دهند. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر 12 هفته تمرین هوازی بر سطح اینترلوکین 18 و پروتئین واکنش گر C مردان سالمند غیر ورزشکار انجام شد.
    روش بررسی
    در این کار آزمایی بالینی با طرح پیش آزمون- پس آزمون، 20 مرد سالمند غیر ورزشکار انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه تجربی (10 نفر) و کنترل (10 نفر) تقسیم شدند. 24 ساعت قبل از آغاز تمرینات، وزن و شاخص توده بدنی (BMI) آزمودنی ها اندازه گیری و نمونه خون جهت اندازه گیری اینترلوکین 18 و پروتئین واکنش گر C گرفته شد. گروه تجربی تمرین هوازی را با شدت 40 درصد ضربان قلب ذخیره آغاز و در طی 12 هفته به 75 درصد ضربان قلب ذخیره افزایش دادند. کلیه متغیرها با شرایط مشابه پس از 12 هفته مجددا اندازه گیری شد. داده های حاصل با استفاده از آزمون های آماری t همبسته و t مستقل تجزیه تحلیل شدند.
    یافته ها
    انجام تمرین هوازی باعث کاهش معنی داری در سطح اینترلوکین 18 (01/0=P) در گروه هوازی شد. اما تاثیر معنی داری بر وزن (38/0=P)، BMI (07/0=P) و پروتئین واکنش گر C (09/0=P) نداشت.
    نتیجه گیری
    بر اساس نتایج این مطالعه انجام تمرین هوازی موجب کاهش سطح اینترلوکین 18 و کاهش التهاب در مردان سالمند شد، بنابراین ممکن است انجام این گونه تمرینات در پیشگیری و کاهش آترواسکلروز در مردان سالمند غیر ورزشکار مفید باشد.
    کلید واژگان: اینترلوکین 18, تمرین هوازی, پروتئین واکنش گر C
    Bijan Kabir *, Farzane Taghian, Keyhan Ghatre, Samani
    Background And Aims
    The increasing trend of elderly population, inactivity and the increasing risk of cardio vascular diseases are parts of problems of current society. Interleukin-18 and C-reactive protein are two risk factors of cardiovascular risk factors that have been presented in recent years and represented the risk of atherosclerosis independently. The aim of this study was to examine the effects in 12 weeks of aerobic training on Interleukin-18 and C-reactive protein levels in non-athletic elderly men.
    Methods
    In clinical trials with pre-test and post-test design, 20 non athletic men were selected and divided into experimental group (n=10) and control group (n=10) randomly. Weight and BMI of subjects were measured and blood samples were taken in 24 hours before beginning exercises to measure subjects Interleukin-18 and C-reactive protein. Experimental group began the aerobic exercise with reserve heart rate 40% and increased into reserve heart rate 75% during 12 weeks. All variables were again measured with the same condition after 12 weeks. Data were analyzed using statistical correlated t-test and independent t-test.
    Results
    Aerobic training caused a significant decrease in the level of Interleukin-18 (P=0.01) in the aerobic group, But it had no significant effect on weight (P=0.38), BMI (P=0.07) and C-reactive protein (P=0.09).
    Conclusion
    Based on the results of this study, aerobic training decreased Interleukin-18 level and inflammation in elderly men. Thus, it is possible training crates a benefit in the prevention and a decrease of atherosclerosis of non-athletic old men.
    Keywords: Aerobic training, C, reactive protein, Interleukin, 18
  • ندا مهندس سامانی، کیهان قطره سامانی، حسین فتح پور، عفت فرخی، مهسا صالحیان دهکردی
    زمینه و هدف
    در کلسیفیه شدن دیواره رگ ها یک از عوامل مهم در پاتوژنز آترواسکلروز است و پروتئین های ماتریکس استخوان و فاکتورهای تنظیمی از جمله استئونکتین نقش اساسی در تشکیل آتروم و پیشرفت آترواسکلروز به عهده دارند. مطالعات نشان داده اند که مصرف آنتی اکسیدان ها سبب کاهش کلسیفیه شدن عروق و کاهش بروز بیماری های قلبی عروقی می گردند. در این مطالعه تاثیر اسید گالیک بر بیان ژن استئونکتین مورد بررسی قرار گرفت.
    روش بررسی
    در این مطالعه تجربی، میزان مهارکنندگی 50% (IC50) اسید گالیک بر سلول های عضله صاف دیواره رگ ها در سلول های کشت شده تعیین گردید؛ سپس این سلول ها با غلظت های 160، 180 و 200 میکرومولار اسید گالیک به مدت 48 ساعت در برابر گروه کنترل تیمار شدند. بعد از استخراج RNA و سنتز cDNA، میزان بیان ژن استئونکتین با روشReal Time PCR مورد سنجش قرار گرفت.
    یافته ها
    اسید گالیک در غلظت های 160، 180 و 200 میزان بیان ژن استئونکتین را در مقایسه با گروه کنترل به ترتیب 37/1، 93/2 و 3/7 برابر کاهش داد (05/0P<).
    نتیجه گیری
    اسید گالیک بیان ژن استئو نکتین را کاهش می دهد؛ لذا به نظر می رسد با کاهش بیان ژن استئونکتین بتواند کلسیفیه شدن رگ ها را کاهش داده و روند تشکیل آتروم در دیواره رگ ها را کند نماید و بنابراین ریسک ابتلا به بیماری های قلبی- عروقی را تقلیل دهد.
    کلید واژگان: سلول های عضله صاف دیواره رگ ها, اسید گالیک, استئونکتین, آترو اسکلروز
    Neda Mohandes, Samani, Keihan Ghatre, Samani, Hossein Fathpour, Effat Farokhi, Mahsa Salehian, Dehkordi
    Background And Aims
    Vascular calcification is important factor in atherosclerosis pathogenesis and osteonectin with others bone matrix proteins have regulatory function in atheroma formation and atherosclerosis progression. Studies showed that antioxidant compounds cause to decrease vascular calcification and prevent cardiovascular disease. The aim of this study was to investigate effects of gallic acid on osteonectin gene expression.
    Methods
    In this experimental study, it was determined gallic acid half maximal inhibitory concentration (IC50) on vascular smooth muscle cells (VSMC). These cells were treated by 160, 180 and 200 µM concentration of gallic acid for 48h and the control group also was considered. The total RNA was extracted and its cDNA was synthesized and then the quantity of osteonectin gene expression was measured by real time PCR.
    Results
    Overall،160, 180 and 200µM concentration of gallic acid decreased osteonectin gene expression in vascular smooth muscle cell by 1/37, 2/93 and 7/3 folds compared with the control group, respectively.
    Conclusion
    Gallic acid reduces osteonectin gene expression; therefore could reduce vascular calcification. Gallic acid could have prevented atheroma formation therefore could decrease the risk of cardiovascular diseases.
    Keywords: Vascular smooth muscle cells, Gallic acid, Osteonectin, Atherosclerosis
  • کیهان قطره سامانی، عفت فرخی، مرتضی هاشم زاده، اسفندریار حیدریان
    مقدمه
    مطالعات نشان داده که فعالیت پارا کسوناز1 در بیماران مبتلا به تنگی عروق کرونر کاهش دارد. تغییر C به T در ناحیه -107 پروموتر مهمترین شاخص تعیین کننده ژنتیکی سطح پارا کسوناز 1در سرم است. از آنجایی که ترکیب اسیدهای چرب فسفولیپیدهای HDL بر فعالیت آن موثر است می توان با بررسی این تغییر تاثیر بهتر داروهای رایج را پی گیری نمود ودر درمان دارویی در نظر گرفت.
    روش کار
    در این مطالعه توصیفی تحلیلی 131 نفر با LDL بالای 130 میلی گرم در دسی لیتر بعنوان گروه مورد و 134 نفر با LDL کمتر از 130 میلی گرم در دسی لیتر به عنوان گروه شاهد انتخاب شدند. اطلاعات از طریق پرسشنامه و نتایج حاصل از آزمایشات بیوشیمی و مولکولی بدست آمد. در صد اسید های چرب موجود در فسفو لیپید ها با تکنیک گاز کروماتوگرافی تعیین گردید.
    نتایج
    فعالیت آریل استرازی تحت درمان با لواستاتین تغییرات قابل توجهی نداشت ولی فعالیت پاراکسونازی به دنبال درمان با لواستاتین در ژنوتیپ CC پلی مورفیسم C/T107- افزایش قابل توجه تری داشته است. درصد اسیداولئیک، لینولئیک و اسید ایکوزو پنتانوئیک به دنبال دریافت لواستاتین در فسفولیپیدهای HDL افزایش نشان داده است
    نتیجه گیری
    احتمالا درمان با لواستاتین اثر محافظتی بیشتری در ژنوتیپ CCدر مقابل بیماری قلبی عروقی خواهد داشت.در ژنوتیپCC که به دنبال درمان فعالیت بالاتر پاراکسونازی دیده شده اسیداولئیک و لینولئیک موجود در HDL نیز افزایش داشته اند.
    کلید واژگان: اسیدهای چرب, پاراکسوناز 1, فسفولیپید, لیپوپروتئین با دانسیته بالا
    Keyhan Ghatreh Samani, Effat Farrokhi, Morteza Hashemzadeh, Esfandyar Heidarian
    Background And Aims
    Paraoxonase1 activity shows decline in patients with coronary artery disease. The C to T change in the -107 position of promoter is the most important genetic determinant of serum levels of paraoxonase 1. Study of this polymorphism and its relationship with the type of fatty acid composition of phospholipids in HDL particles can be found in the common pursuit of better medicines and Considered in drug treatment
    Methods
    In this descriptive study 265 Patients were selected and divided in two groups based on LDL level (131 in case and 134 in control). Information of subjects were collected from questionnaire and the results of biochemistry and molecular tests. Fatty acids of HDL phospholipids were measured with Gas chromatography technic.
    Results
    PON1aryl esterase activity، had no significant changes after treatment with lovastatin but paraoxonase activity had more significant increases in the CC genitype of -C/T107 polymorphism. Percent of oleic acid، linoleic acid and icosapentanioc acid in HDL phospholipids were increased by lovastatin.
    Conclusion
    Treatment with lovastatin in the CC genotype is probably more protective effect against cardiovascular disease. Following treatment، in patients with higher paraoxanase 1 activity Oleic acid and linoleic acid have also increased in HDL phospholipids.
    Keywords: Fatty acids, High density lipoprotein, PON1, Phospholipids
  • اسفندیار حیدریان، غزل موحد محمدی، جواد صفاری، کیهان قطره سامانی
    سابقه و هدف
    استامینوفن یک داروی متداول ضد درد و تب است که در دوزهای بالا منجر به نکروز کبدی و کلیوی در انسان و حیوان می گردد. شاهی گیاهی با ترکیبات فلاوونوئیدی، آلکالوئیدی و خواص آنتی اکسیدانی است. در تحقیق حاضر، اثر محافظت کبدی عصاره هیدروالکلی شاهی در مسمومیت کبدی ناشی از استامینوفن مورد بررسی قرار گرفته است.
    مواد و روش ها
    42 سر رت نر در 6 گروه 8 تایی به طوری تقسیم شدند که به گروه اول (شاهد) و گروه دوم (مسموم) روز اول و دوم ساعت 8 صبح و 4 عصر حلال دارو ولی به گروه های سوم، چهارم و پنجم به ترتیب عصاره شاهی را در دوزهای200، 500 و 1000 میلی گرم برکیلوگرم وزن بدن داده شد و به گروه ششم (کنترل مثبت) سیلیمارین به میزان mg/kg 200 داده شد. سپس در روز دوم ساعت 10 صبح به تمامی گروه ها به جز گروه شاهد به میزان mg/kg400 استامینوفن به صورت خوراکی داده شد. پس از 24 ساعت جهت اندازه گیری ALP (آلکالن فسفاتاز)، GPT (گلوتامات پیروات ترانس آمیناز)، GOT (گلوتامات اگزالواستات ترانس آمیناز)، مالون دی آلدئید (MDA) و ظرفیت آنتی اکسیدانی سرم تهیه شد. بخشی از کبد جهت اندازه گیری فعالیت آنزیم کاتالاز و مطالعات هیستوپاتولوژیکی برداشته شد. از آزمون ANOVA یک طرفه جهت آنالیز میانگین متغیرها در گروه ها استفاده شد. برای مقایسه گروه ها به صورت دو به دو از آزمونTukey استفاده گردید.
    یافته ها
    ALP، GPT، GOTو MDA سرم در گروه های دریافت کننده عصاره شاهی نسبت به گروه استامینوفن بدون درمان به میزان معنی داری کاهش یافت (001/0p<). در مورد GPT و ALP این کاهش وابسته به دوز عصاره بود. ظرفیت آنتی اکسیدانی سرم و سطح کاتالاز کبدی در گروه های دریافت کننده عصاره شاهی و گروه سلیمارین به طور معنی داری (001/0p<) نسبت به گروه استامینوفن بدون درمان افزایش یافت. از نظرهیستوپاتولوژیک نیز، نکروز و ارتشاح لنفوسیتی درکبد گروه های دریافت کننده عصاره شاهی و گروه سلیمارین کاهش یافته بود.
    استنتاج
    نتایج نشان می دهند که عصاره هیدروالکلی شاهی در بهبود مسمومیت کبدی حاد ناشی از استامینوفن نقش محافظتی دارد.
    کلید واژگان: شاهی, استامینوفن, آنتی اکسیدان, کاتالاز, مسمومیت کبدی
    Esfandiar Heidarian, Ghazal Movahed-Mohammadi, Javad Saffari, Keihan Ghatreh-Samani
    Background and
    Purpose
    Acetaminophen is a routine analgesic and antipyretic agent that in overdose causes liver and kidney necrosis in both humans and animals. The cress (Lepidium sativum L.) contains flavonoid، alkaloid، and antioxidant components. In this study we investigated the hepatic protection of the hydroethanolic extract of cress against hepatotoxicity due to acetaminophen.
    Materials And Methods
    Forty-two rats were randomly divided into six groups. The first (control) and second (test without treatment) groups were administered the solvent of drug in the morning (08:00) and evening (16:00) on days 1 and 2 but، the third، fourth، and fifth groups received 200، 500، and 1000 mg/kg b. w of the extract of the cress، respectively. The sixth group (positive control) received 200 mg/kg b. w silymarin. Then all groups، except the control group، received 400 mg/kg acetaminophen per os on day 2 (10:00). After 24 hr، all blood samples were collected for determination of GOT (glutamic-oxaloacetic transaminase)، GPT (glutamic- pyruvic transaminase)، ALP (alkaline phosphatase)، malondialdehyde (MDA)، and serum antioxidant capacity. Also، a piece of liver was used for determining catalase activity and histopathological studies. For statistical analysis of the data، group means were analyzed with one way ANOVA followed by Tukey’s test for multiple comparisons.
    Results
    Serum GOT، GPT، ALP، and MDA reduced significantly (P< 0. 001) in the treated groups with the extract of cress compared to acetaminophen group without treatment. The reduction of GPT and ALP were dose dependent. The serum antioxidant capacity and liver catalase in treated groups with the extract of the cress and silymarin treated group elevated significantly (P< 0. 001) compared to the acetaminophen group without treatment. The liver histopathology in rats treated with the extract of cress showed a remarkable reduction of lymphocyte infiltration compared with rats without treatment (group two).
    Conclusion
    These results demonstrate that the extract of the cress have protection effect against hepatotoxicity due to acetaminophen.
    Keywords: Cress, Lepidium sativum L., acetaminophen, anti, oxidant, catalase, hepatotoxicity
  • ابراهیم بنی طالبی، کیهان قطره سامانی، گشتاسب مردانی، علی سهیلی، رویا انصاری سامانی، حسین تیموری
    زمینه و هدف
    اسفنگوزین-1-فسفات (S1P) در تنظیم، تکثیر، تمایز، هایپرتروفی و مقابله با مرگ برنامه ریزی شده سلولی و فعال سازی سلول های ماهواره ای (satellite cell) نقش دارد. این مطالعه به منظور تعیین اثر 8 هفته تمرین مقاومتی بر مقدار اسفنگوزین-1-فسفات، میزان بیان ژن اسفنگوزین-1-فسفات کیناز1 و ایزوفرم های مختلف زنجیره سنگین میوزینی (MHC I، IIa، IIb، IIx) عضلات اسکلتی تند و کند انقباض موش صحرایی نر انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه تجربی روی 24 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار 8 هفته ای با وزن تقریبی 250-190 گرم انجام شد. موش ها به صورت تصادفی در دو گروه 12 تایی کنترل و تمرینی قرار گرفتند. نردبان مقاومتی یک متری با فاصله میله های 2 سانتی متری با شیب 85 درجه به عنوان وسیله تمرین مقاومتی و وزنه های متصل شده به دم حیوان به عنوان مقاومت استفاده شد. مقدار S1P در لایه کلروفرم به وسیله دستگاه HPLC اندازه گیری شد. برای بررسی بیان ژن اسفنگوزین-1-فسفات کیناز1 (SK1) و ایزوفرم های مختلف زنجیره سنگین میوزینی (MHC I، IIa، IIb، IIx) عضلات اسکلتی تند و کند موش ها از روش Real-Time PCR استفاده شد. بیان ژن ها در عضلات تاکننده بلند انگشت شست پا (Flexor Hallucis Longus: FHL) به عنوان عضله تندانقباض و عضله نعلی (Soleus: SOL) به عنوان کندانقباض بررسی گردید. داده ها با میانگین و انحراف معیار توصیف گردید و پس از انجام آزمون نرمالیتی Kolmogorov-Smirnov، مقایسه میانگین ها با نرم افزار SPSS-17 و independent t-test مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    تمرین مقاومتی محتوای S1P در عضله FHL 0.292±1.042 pmol/mg weight و SOL 0.111±0.587 pmol/mg weight را در گروه تمرینی در مقایسه با عضله FHL 0.146±0.608 pmol/mg weight و SOL 0.159±0.427 pmol/mg weight گروه کنترل افزایش داد (P<0.05). به علاوه تمرین مقاومتی باعث تغییرات در بیان ژن SK1 در عضله تندانقباض FHL و کندانقباضSOL، MHC I در عضله تندانقباضFHL و کندانقباضSOL، MHC IIa در عضله تندانقباض FHL و کندانقباض SOL، MHC IIb در عضله تندانقباض FHL و کندانقباض SOL و MHC IIx در عضله کندانقباضSOL گروه تمرینی نسبت به گروه کنترل شد (P<0.05).
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که تمرین مقاومتی سبب افزایش میزانS1P عضلانی و بیان MHCs و SK1 می گردد.
    کلید واژگان: تمرین مقاومتی, اسفنگوزین, 1, فسفات, بیان ژن اسفنگوزین, 1, فسفات کیناز1, زنجیره سنگین میوزینی, موش صحرایی
    Banitalebi E., Ghatre Samani K., Mardani G., Soheili A., Ansari Samani R., Teimori H.
    Background And Objective
    Sphingosine-1-phosphate (S1P) is involved in regulation of proliferation، differentiation، hypertrophy and anti-apoptosis and activation of satellite cells. This study was done to evaluated the effect of 8 weeks resistance training on sphingosine-1-phosphate level and gene expression of SK1 enzyme، isoforms of MHCs in skeletal muscles of male Wistar rats.
    Materials And Methods
    This experimental study was done on Twenty four 8-week-old 190-250 gr male Wistar rats. The rats were allocated randomly into control (N=12) and training (N=12) groups. Resistance training was done using a 1 meter height ladder with 2 cm grid with an 85 degree incline، and weights attached to rat''s tails. The content of S1P present in the chloroform layer was determined by means of high performance liquid chromatography (HPLC). Determination of relative mRNA expression was performed by Real-time PCR. Data were analyzed using SPSS-17، Kolmogorov-Smirnov and independent t-test.
    Results
    Resistance exercise training increased the total content of S1P in FHL (fast-twitch) and soleus (slow-twitch) muscles in comparison with control group (P<0. 05). Resistance exercise training changed the gene expression of FHL SK1، SOL SK1، FHL MHC I، Sol MHC I، FHL MHC IIa، Sol MHC IIa، FHL MHC IIb، Sol MHC IIb، FHL MHC IIx، Sol MHC IIx in comparison with control group (P<0. 05).
    Conclusion
    This study showed that S1P level and gene expression of SK1، MHCs increased at skeletal muscles after training.
    Keywords: Resistance training_Sphingosine_1_phosphate (S1P)_Sphingosine_1_phosphate Kinase 1 (SK1)_Myosine heavy chain (MHC)_Fast_twitch_slow twitch muscles
  • ابراهیم بنی طالبی، رضا قراخانلو، کیهان قطره سامانی، عبدالحسین پرنو، مهسا محمدآملی، حسین تیموری
    اسفنگوزین-1-فسفات(S1P) یک اسفنگولیپید بیواکتیو مشتق از پلاکت ها می باشد که در تنظیم، تکثیر، تمایز، هایپرتروفی، مقابله با مرگ برنامه ریزی شده سلولی و فعال سازی سلول های ماهواره ای نقش دارد. هدف این تحقیق بررسی اسفنگوزین-1-فسفات(S1P) به عنوان یک فاکتور رشدی در پاسخ به تمرین مقاومتی در موش صحرایی نر نژاد ویستار است. در این تحقیق از 12 موش صحرایی 8 هفته ای نر نژاد ویستار (250-190گرم) استفاده شد. بعد از یک هفته آشناسازی، حیوانات به صورت تصادفی به گروه های کنترل(12N=) و تجربی (12N=) تقسیم شدند. نردبان مقاومتی یک متری با فاصله میله های 2 سانتی متری با شیب 85 درجه به عنوان وسیله تمرین مقاومتی و وزنه های متصل شده به دم حیوان به عنوان مقاومت استفاده شد. مقدار S1P در لایه کلروفرم به وسیله دستگاه HPLC اندازه گیری شد. به منظور بررسی بیان ژن از تکنیک Real-Time PCR استفاده شد. بیان ژن های S1P1، S1P2، S1P3، MyoD، Myogenin در عضله تندانقباض تاکننده بلند انگشت پا (FHL) و عضله کندانقباض نعلی (SOL) بررسی شد. نتایج نشان داد تمرین مقاومتی محتوای S1P پلاسما (001/0=p) را در مقایسه با گروه کنترل افزایش داد. به علاوه، تمرین مقاومتی موجب افزایش بیان ژن گیرنده S1P1 در عضله FHL (001/0=p) و SOL (000/0=p)، S1P2 در عضله FHL (000/0=p) و SOL(603/0=p)، S1P3 در عضله FHL (021/0=p) و SOL (009/0=p)، MyoD در عضله FHL (000/0=p) و SOL (001/0=p)، میوژنین در عضله FHL (000/0=p) و SOL (000/0=p) گروه تمرینی نسبت به گروه کنترل شد. همبستگی مثبت معناداری بین مقدار S1P پلاسمایی گروه تمرین کرده و بیان ژن MyoD مشاهده شد. همبستگی معناداری بین بیان ژن گیرندهS1P1 و بیان ژن MyoD در هیچ یک از گروه ها و عضلات مشاهده نشد(05/0p>)، اما همبستگی مثبت و معناداری بین بیان ژن گیرندهS1P1 و بیان ژن میوژنین مشاهده شد. همبستگی مثبت و معناداری بین بیان ژن گیرندهS1P2 و بیان ژن MyoD وجود دارد. همبستگی مثبت و معناداری بین بیان ژن گیرندهS1P3 و بیان ژن MyoD مشاهده شد. تمرین مقاومتی می تواند مقدارS1P در سطح پلاسما و گیرنده های سطح سلولی آن را افزایش دهد. با توجه به نقش ساختاری و عملکردی این اسفنگولیپید و گیرنده هایش و افزایش آنها به دنبال یک دوره تمرین مقاومتی، شاید یکی از مسیرهای سیگنال دهی در سازگاری عضلانی محسوب شود.
    کلید واژگان: تمرین مقاومتی, S1P, گیرندهS1Pا, MyoD, میوژنین
    Ebrahim Banitalebi, Reza Gharekhanlo, Kahan Ghatre Samani, Abdilhossain Parnow, Mahsa Mohammad Ameli, Hossain Teimori
    Sphingosine-1-phosphate (S1P) is a bioactive platelet-derived sphingolipid involved in regulation, proliferation, differentiation, hypertrophy and anti-apoptosis of cells and activation of satellite cells. The aim of the present study was to investigate S1P as a growth factor in response to resistance training in male Wistar rats. 24 eight-week-old male Wistar rats (190–250 gr.) were used in this study. After a week of acclimation to the animal facility, the rats were assigned randomly to a control (N=12) or training (N=12) group. Resistance training was performed using a 1-meter ladder with 2 cm distance between the grids with 85° inclination, and weights attached to rats’ tails. The content of sphingosine-1- phosphate (S1P) in the chloroform layer was determined by high performance liquid chromatography (HPLC). To determine mRNA gene expression, Real-time PCR was used. S1P1, S1P2, S1P3, MyoD and Myogenin gene expression was investigated in HFL and SOL. The Results showed that resistance training increased the total content of S1P in plasma (p=0.001) of trained group in comparison with the control group. Furthermore, resistance training increased the gene expression of S1P1 in FHL (p=0.001) and SOL (p=0.000), S1P2 in FHL (p=0.000) and SOL (p=0.603), S1P3 in FHL (p=0.021) and SOL (p=0.009), MyoD in FHL (p=0.000) and SOL (p=0.001) and Myogenin in FHL (p=0.000) and SOL (p=0.000) of experimental group in comparison with control. There was a significant positive correlation between S1P plasma and gene expression of MyoD in the experimental group. There was no significant correlation between gene expression of S1P1 and MyoD gene expression in groups or muscles (p>0.05) while there was a significant positive correlation between gene expression of Myogenin and S1P1. Furthermore, there was a significant positive correlation between S1P2 and MyoD gene expression. There was a significant positive correlation between S1P3 and MyoD gene expression. It can be concluded that resistance training can increase the S1P content in plasma and its receptors. According to structural and functional roles of sphingolipid and its receptors and their increase after resistance training, this factor might be a growth factor and a signaling pathway in skeletal muscle adaptation.
    Keywords: Resistance Training, S1P Receptor, Myogenin., S1P, MyoD
  • کیهان قطره سامانی، عفت فرخی، مرتضی هاشم زاده چالشتری، مسعود صادقی
    زمینه و هدف
    وظیفه آنتی اکسیدانی HDL به عهده آنزیم پاراکسوناز 1 (PON1) می باشد. استاتین ها برغلظت و بیان ژن PON1 تاثیرگذار هستند. لذا اسیدهای چرب تشکیل دهنده فسفولیپیدها را در HDL دچار تغییر می کنند. این مطالعه با هدف، بررسی اثر لوواستاتین بر فعالیت پاراکسوناز1 خون و تاثیر بر ترکیبات فسفولیپیدی HDL در ژنوتیپ های پلی مورفیسم Q192R انجام شده است.
    روش بررسی
    در این مطالعه توصیفی تحلیلی131 نفر دارای LDL بالای mg/dl 130 (گروه مورد) و 134 نفر دارای LDL کمتر از mg/dl 130 (گروه شاهد) از افراد مراجعه کننده به کلینیک داخلی بیمارستان آیت الله کاشانی شهرکرد به روش در دسترس انتخاب شدند. گروه مورد طبق نظر متخصص به دو گروه دریافت کننده لواستاتین (76 نفر) و گروهی که هیچ دارویی دریافت نکردند (55 نفر) تقسیم شدند. در مرحله اول از تمامی افراد ml 76 خون ناشتا گرفته شد و سطح سرمی گلوکز، کلسترول توتال، تری گلیسرید، HDL-C، LDL-C، کراتینین، آپولیپوپروتئین A1، آپولیپوپروتئین B، LDL اکسید شده (OxLDL)، فعالیت پاراکسونازی و آریل استرازی PON1 اندازه گیری شد. ژنوتیپ های پلی مورفیسم Q192R با استفاده از روش PCR-RFLP مشخص گردید. 2 ماه پس از درمان در افراد دریافت کننده لواستاتین مجددا پروفایل های لیپیدی و فعالیت آنزیم پاراکسوناز و ترکیب اسیدهای چرب اندازه گیری شد. نتایج حاصل با استفاده از آزمون های آماری در نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    به دنبال مصرف لواستاتین فعالیت پاراکسونازی PON1، درصد اسید استئاریک، اسید اولئیک، اسید لینولئیک و اسید ایکوزوپنتانوئیک نسبت به قبل از درمان افزایش نشان داد. فراوانی آلل Q در گروه شاهد 77/0 و در گروه مورد 70/0 بود (24/0=P) همچنین درصد اسید اولئیک، اسید لینولئیک، اسید ایکوزوپنتانوئیک و فعالیت پاراکسونازی بعد از درمان در ژنوتیپ QR/RR نسبت به QQ افزایش بیشتری نشان داد.
    نتیجه گیری
    بر طبق یافته های این مطالعه درمان بیماران با استفاده از لواستاتین در افراد دارای آلل R (QR/RR) با افزایش فعالیت پاراکسونازی و تغییر اسیدهای چرب غیر اشباع در فسفولیپیدهای HDL باعث تغییر ماهیت این ذرات شده و ممکن است باعث افزایش نقش این ذرات در کاهش بیماری های قلبی و عروقی شود.
    کلید واژگان: پاراکسوناز, فسفولیپید, لیپوپروتئین با دانسیته بالا
    Kyhan Ghatreh, Samani, Effat Farrokhi, Mortaza Hashemzadeh, Chaleshtori, Masoud Sadeghi
    Background And Aims
    Enzyme paraoxonase 1 (PON1) has the main antioxidant function of HDL. Statins affect PON1 concentration and expression، therefore the fatty acid composition of phospholipids in HDL is changed by statins. The aim of this study is to investigate the effect of Lovastatin on paraoxonase activity and HDL phospholipids composition in genotypes of Q192R polymorphism.
    Methods
    In this descriptive analytical study، 265 participants from Kashani hospital were randomly divided into two groups. One hundred and thirty participants with LDL higher than 130mg/dl were chosen for case and 134 participants with LDL lower than 130mg/dl were chosen for control group. Considering the expert''s idea، the control group was divided into two groups. Group receiving Lovastatin (n=76) and another group receiving no treatment (n=55). From all participants the blood sample and glucose level، total cholesterol، thriglisirid، HDL، LDL، creatinine، apolipprotein A1، apolipoprotein B، OxLDL، PON1 arylesterase and paraoxonase activity were measured. Q192R polymorphism genotypes were determined using PCR-RFLP method. 2 months after Lovastatin treatment lipid profiles and paraoxonase activates and fatty acid components were measured. Data were analyzed using SPSS software.
    Results
    After using Lovastatin; paraoxonase activity، percentage of stearic acid، oleic acid، Linoleic acid and Eicosapantaenoic acid were increased before the treatment. The Q allele showed the same frequency in the control and case groups (0. 77 and 0. 70 respectively p=0. 24) Percentage of oleic، linoleic، Eicosapantaenoic acid and paraoxonase activity in QR / RR were higher than QQ genotype after the treatment.
    Conclusion
    Based on the findings of this study in individuals with alleles R (QR/RR) increasing paraoxonase activity and changing unsaturated fatty acids of phospholipids HDL particles، results in changes the nature of these particles and may decrease cardio vascular disease.
    Keywords: HDLparticles, Lovastatin, Paraoxonase 1, Phosphlipid
  • فاطمه تقی زاده مرتضایی، عفت فرخی، نجمه شاهین فرد، سعیده عشوری، کیهان قطره سامانی، مرتضی هاشم زاده، سپیده میرج
    زمینه و هدف
    لیومیوم رحمی شایع ترین تومور خوش خیم عضلات صاف رحم می باشد و تقریبا در 25 تا 30% زنان بالای 30 سال رخ می دهد. رشد و پیشرفت لیومیوم وابسته به استروژن بود و نقش ژن سیتوکروم 450P- کلاس 1A1 (CYP1A1) در متابولیسم استروژن بررسی شده است. لذا این مطالعه با هدف بررسی ارتباط پلی مورفیسم Ile462Val (A>G) در ژن CYP1A1 با لیومیوم رحمی در زنان استان چهارمحال و بختیاری انجام شده است.
    روش بررسی
    در این مطالعه مورد - شاهدی 156 زن با تشخیص کلینیکی لیومیوم رحمی و 151 زن سالم به روش در دسترس انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. توزیع ژنتیکی پلی مورفیسم Ile462Val (A>G) ژن CYP1A1 با روش PCR-RFLP تعیین گردید. داده ها به کمک آزمون کای دو و t تجزیه و تحلیل شد.
    یافته ها
    ژنوتیپ AG در زنان مبتلا به لیومیوم 2/12% (19 نفر) و در گروه شاهد 6/8% (13 نفر) بود. اختلاف معنی داری در فراوانی اللی و ژنوتیپی پلی مورفیسم ژن CYP1A1 بین دو گروه یافت نشد (306/0=P).
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد که بین پلی مورفیسم ژن CYP1A1 (Ile462Val) و افزایش خطر لیومیوم در جمعیت زنان مورد مطالعه ارتباطی وجود ندارد
    کلید واژگان: پلی مورفیسم, ژن سیتوکروم 450 P, کلاس 1A1, لیومیوم رحمی
    Fatemah Taghizade-Mortezaee, Effat Farrokhi, Nagmeh Shahinfard, Saeedeh Ashoori, Kyehan Gatreh-Samani, Mortaza Hashemzadeh-Chaleshtori, Sepideh Miraj
    Background And Aims
    Uterine leiomyoma is a benign solid tumor of smooth muscle and the most common type of gynecological tumor. It occurs in approximately 25-30% of women over 30 years old. Studies have shown that the growth of uterine leiomyma was related to estrogen, cousidering the effect of CYP1A1 gene in estrogen metabolism, this study was done to evaluate the association of CYP1A1) Ile462Val) polymorphisms with uterine leiomyoma in Charmahal va Bakhtiari women.
    Methods
    In this case – control study, 156 non menopause women with the age ranges of 17-57, with clinically diagnosed uterine leiomyoma and 151 healthy normal subjects were investigated. The Ile462Val (A>G) polymorphism was analyzed by PCR-RFLP. The data were analyzed by SPSS17 software and using 2 test.
    Results
    AG genotype was 12/2 % P-450 clase A in women with uterine leiomyma, (n=19) and it was 8.6%, in control group (n=13). No Significant different was found in the frequency of Iie462Val (A>G) Polymorphism between the two groups (P=0.306).
    Conclusion
    The results of this study demonstrated that the CYP1A1Ile462Val polymorphism was not correlated with an increased risk of uterine leiomyoma in the study population
    Keywords: CYP1A1 gene, Polymorphism, Uterine leiomyoma
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • کیهان قطره سامانی
    کیهان قطره سامانی

اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال