به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

گیلدا اسلامی

  • علی فتاحی بافقی، گیلدا اسلامی، الهام رضایی، کاظم برزگر، محمود وکیلی، مریم دهقانی اشکزاری*
    زمینه و اهداف

      توکسوپلاسموز یک عفونت انگلی شایع است که می تواند سلامت مادر و نوزاد را در دوران بارداری به خطر بیندازد. این بیماری در ایران نیز شایع است. این مطالعه با هدف بررسی سرواپیدمیولوژی توکسوپلاسموز در نوزادان و مادران پس از زایمان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر یزد در سال 1399 انجام شد.

    مواد و روش کار

      در مجموع 184 مادر پس از زایمان و 184 بند ناف نوزاد در مراکز بهداشتی درمانی شهر یزد از نظر عفونت توکسوپلاسما از طریق کیت آنتی بادی اختصاصی IgM و IgG مورد بررسی قرار گرفتند. داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزار SPSS18 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    نتایج و نتیجه گیری: 

     از 184 نمونه مادر پس از زایمان، 8 مورد (4/35%) مثبت و 176 مورد (95/65%) از نظر آنتی بادی IgG منفی بودند و 7 مورد (3/80%) از نظر آنتی بادی IgM مثبت و 177 مورد (96/20%) منفی بودند. همچنین 184 بند ناف نوزاد، IgM منفی بودند و عفونت توکسوپلاسموز گزارش نشد. بین شیوع عفونت توکسوپلاسموز و نگهداری از حیوانات خانگی، مصرف گوشت خام، سطح تحصیلات، گروه خونی، شغل، محل زندگی و نوع زایمان ارتباط معنی داری مشاهده نشد (P>0/05). اما بین تعداد زایمان و شیوع توکسوپلاسموز ارتباط معنی داری مشاهده شد (P=0/014). این مطالعه همچنین نشان دهنده شیوع کم عفونت توکسوپلاسموز در مادران پس از زایمان و عدم انتقال مادرزادی این بیماری در مراکز بهداشتی درمانی مختلف استان بود. اما بین عوامل خطر و شیوع توکسوپلاسموز رابطه آماری معنی داری وجود نداشت.

    کلید واژگان: IgG, IgM, مادران پس از زایمان, سرواپیدمیولوژی, توکسوپلاسموز
    Ali Fattahi Bafghi, Gilda Eslami, Elham Rezaee, Kazem Barzegar, Mahmoud Vakili, Maryam Dehghani Ashkezari*
    Background and Aim

     Toxoplasmosis is a common parasitic infection that can endanger mother's and neonates' health during pregnancy. The disease is also prevalent in Iran. This study intended to evaluate the seroepidemiology of toxoplasmosis in neonates and postpartum mothers referred to health centers of Yazd in Iran in 2020.

    Materials and Methods

     Totally, 184 postpartum mothers and 184 neonatal umbilical cords in health centers of Yazd were evaluated for Toxoplasma infection through a specific IgM and IgG antibodies kit. The obtained data were analyzed by SPSS18.

    Results & Conclusion

    Out of 184 samples of postpartum mothers, 8 cases (4.35%) were seropositive, and 176 (95.65%) were seronegative for IgG antibody; moreover, 7 cases (3.80%) were seropositive, and 177 (96.20%) seronegative for IgM antibody. Also, 184 neonatal umbilical cords were IgM negative, and no toxoplasmosis infection was reported. No significant correlation was found between seroprevalence of Toxoplasma infection and caring for pets, consumption of raw meat, level of education, blood type, job, living area and type of delivery (P>0.05). However, a significant correlation was identified between the number of deliveries and the prevalence of toxoplasmosis (P=0.014). This study also illustrated a low prevalence of Toxoplasma infection in postpartum mothers and no congenital transmission of the disease in diverse health centers of the province. However, there was no statistically significant relationship between risk factors and the prevalence of Toxoplasma.

    Keywords: IgG, IgM, postpartum mothers, seroepidemiology, toxoplasmosis
  • بهادر حاجی محمدی، گیلدا اسلامی، هنگامه زندی*، سعیده سادات حسینی، مهرنوش شیردلی، الهه لونی، سلمان احمدیان، وحیده عسکری، مریم شیخ زادگان، رضیه برزگر بفروئی، حسین فلاح زاده، محمود وکیلی
    سابقه و هدف

    برنج تراریخته، برنجی است که با هدف ایجاد ویژگی جدید، در توالی آن تغییراتی ایجاد شده است. برنج تراریخته Bt (Bacillus thuringiensis) با عنوان طارم مولایی بیان کننده پروتیین Cry1Ab است. با توجه به عدم وجود مطالعه در راستای تاثیر برنج تراریخته طارم مولایی بر سلامت دستگاه گوارش و اهمیت این موضوع، در این مطالعه به بررسی تاثیر مصرف برنج تراریخته طارم مولایی بر فلور میکروبی روده رت پرداخته شد.

    مواد و روش ها: 

    در این مطالعه مداخله ای- تجربی تعداد 24 رت از نژاد SD (Sprague Dawley) تحت رژیم غذایی برنج تراریخته و غیرتراریخته به مدت 90 روز قرار گرفتند و با گروه کنترل (غذای استاندارد رت) مقایسه شدند. تعداد باکتری های اشریشیا کلی، بیفیدوباکتریوم، لاکتوباسیلوس، انتروکوکوس و تعداد کل باکتری های هوازی و بی هوازی در نمونه های مدفوع روز 60 و90 و همچنین پس از کشته شدن رت ها، در نمونه های ژژنوم، ایلیوم و دیودنوم بررسی شدند.

    یافته ها: 

    در این مطالعه، به جز تعداد کل باکتری های بی هوازی در نمونه مدفوع روز 90، بین گروه های مورد مطالعه و تعداد انواع باکتری های مورد بررسی ارتباط معنی داری وجود نداشت (0/05<P) و افزایش در تعداد لاکتوباسیلوس روده گروه تغذیه شده با برنج تراریخته و کاهش در تعداد باکتری های بی هوازی گروه تغذیه شده با برنج تراریخته در مقایسه با گروه کنترل و گروه تغذیه شده با برنج غیرتراریخته دیده شد.

    استنتاج

    اگرچه در مطالعه حاضر مصرف برنج تراریخته بر تعداد باکتری های شایع فلور روده تاثیر مشهودی نداشت، اما برای ارزیابی جامع در این زمینه نیاز به انجام مطالعات بلند مدت در سایر حیوانات آزمایشگاهی است.

    کلید واژگان: برنج تراریخته, طارم مولایی, فلور میکروبی روده, باکتری های بی هوازی, باکتری های هوازی
    Bahador Hajimohammadi, Gilda Eslami, Hengameh Zandi*, Saeedeh Sadat Hosseini, Mehrnoosh Shirdeli, Elahe Loni, Salman Ahmadian, Vahideh Askari, Maryam Sheykhzadegan, Raziyeh Barzegar-Bafroui, Hossein Fallahzadeh, Mahmoud Vakili
    Background and purpose

    Transgenic rice is a type of rice that its genetic sequence has been changed to improve its quantity and quality. Bt (Bacillus thuringiensis) transgenic rice expresses Cry1Ab protein and is named Tarom Molaii. There are no studies on the effect of this type of transgenic rice on gastrointestinal health in Iran, so, this study investigated the effect of Tarom Molaii transgenic rice on common microbial flora of rat intestine.

    Materials and methods

    In this experimental study, 24 Sprague Dawley (SD) rats received transgenic and non-transgenic rice in their diets for 90 days and were compared with the control group that received standard rat diet. The number of Escherichia coli, Bifidobacterium, Lactobacillus, and Enterococcus bacteria and the total number of aerobic and anaerobic bacteria in fecal samples were examined in jejunum, ileum, and duodenum samples on days 60, 90, and after killing the rats.

    Results

    The study showed that except for the total number of anaerobic bacteria in the stool sample on day 90, there was no significant relationship between the study groups and the number of bacteria (P>0.05). There was an increase in the number of intestinal Lactobacillus in the transgenic rice-fed group and a decrease in the number of anaerobic bacteria in the transgenic rice-fed group compared with the control group and the non-transgenic rice-fed group.

    Conclusion

    Consumption of transgenic rice in current study had no considerable effect on the number of common bacteria in the intestinal normal flora. But, long-term studies are needed in other laboratory animals.

    Keywords: Tarom Molaii, transgenic rice, intestinal microbial flora, anaerobic bacteria, aerobic bacteria
  • محمد سالاری، محمدحسن احرامپوش، فهیمه تیموری، مریم ساده، فرزان مددی زاده، گیلدا اسلامی، زهرا سلطانیان زاده، علی اصغر ابراهیمی*
    مقدمه

    در دهه های اخیر با به وجود آمدن فعالیت های صنعتی جدید و افزایش تولید مواد زاید، این صنایع نیازمند وجود تجهیزات تصفیه و دفع بهداشتی می باشند. این تجهیزات بعضا سبب انتشار میکروارگانیسم های بیماری زا به هوا می شوند. صنایع بازیافت مواد زاید و تصفیه خانه های فاضلاب از آن جمله هستند. بیوآیروسل ها در مراحل مختلف فرایند تصفیه فاضلاب به ویژه در فرآیندهایی که شامل مکانیزم های متحرک و هوادهی می باشد، تولید می شوند. هدف از انجام این پژوهش، بررسی بیوآیروسل های باکتریایی موجود در هوای تصفیه خانه فاضلاب شهرک صنعتی جهان آباد میبد بوده است. 

    روش بررسی

    در این مطالعه از هوای واحدهای مختلف تصفیه خانه و نیز از هوای داخل ساختمان نمونه برداری انجام گردید. پس از نمونه برداری، پلیت های حاوی نمونه به مدت 48 - 24 ساعت داخل انکوباتور و در دمای 35 تا 37 درجه سانتی گراد قرار داده شد. سپس تعداد کلنی های باکتریایی رشد کرده بر روی محیط های کشت شمارش و به صورت واحد CFU/m3 ثبت شدند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که میانگین جمعیت آیروسل های باکتریایی در فصل تابستان بیشتر از فصل بهار بود. هم چنین بیشترین جمعیت باکتری ها در فصل بهار در هوای داخل ساختمان با میانگین CFU/m3 41/13±58/187 و در فصل تابستان در واحد متعادل ساز با میانگین CFU/m3 11/12±89/202 مشاهده شد.

    نتیجه گیری

    یافته های حاصل از این مطالعه نشان داد که تعداد بیوآیروسل های باکتریایی در فصول گرم افزایش یافته است. همچنین واحد متعادل ساز دارای توانایی بالایی در تولید و انتشار  بیوآیروسل های باکتریایی می باشد. همچنین افزایش فاصله از منبع آلودگی، سبب کاهش چشم گیر در تعداد بیوآیروسل های باکتریایی شده است.

    کلید واژگان: بیوآئروسل, فاضلاب صنعتی, باکتری, نمونه برداری فعال
    Mohammad Salaree, Mohammad Hasan Ehrampoush, Fahimeh Teimouri, Maryam Sadeh, Farzan Madadizadeh, Gilda Eslami, Zahra Sltanianzadeh, Ali Asghar Ebrahimi*
    Introduction

    In recent decades, with the emergence of new industrial activities and increase production of waste production, industries require the existence of treatment equipment and sanitation. These devices sometimes spread infectious microorganisms into the air. These include waste recycling industries and wastewater treatment plants. Bioaerosols are produced at different stages of the wastewater treatment process, especially in processes such as mobile mechanisms and aeration.

    Methods

    In this study, air sampling was performed from different units of the treatment plant and indoor air. the plates were placed in an incubator for 24-48 hours at a temperature of 35 to 37 ° C. Then the number of bacterial colonies grown on the culture media was counted and recorded as CFU/m3.

    Results

    The results showed that the average population of bacterial aerosols was higher in summer than in spring. Also, the highest bacterial population was observed in spring in indoor air with an average of 187.58±13.41 CFU/m3 and in summer in a equalization unit with an average of 202.89±12.11 CFU/m3.

    Conclusion

    The results of this study showed that the number of bacterial bioaerosols increases in warm seasons. Also, the equalization unit had a high ability to produce bacterial bioaerosols. Finally, It can be said that increasing the distance from the source of contamination causes a significant reduction in the number of bacterial bioaerosols.

    Keywords: Bioaerosol, Industrial Wastewater, Bacteria, Active Sampling
  • بهادر حاجی محمدی، هنگامه زندی، گیلدا اسلامی، سعیده سادات حسینی، سیده صبا هاشمی، مجتی پورصباغیان، احمد باغبانی، الهه لونی *

    گوشت از پرمصرف ترین مواد غذایی در جوامع کنونی شناخته شده است. غنی بودن از لحاظ منابع پروتئینی و مواد معدنی محیط مناسبی را جهت رشد و تکثیر میکروارگانیسم های عامل فساد و مسمومیت فراهم آورده است و سبب شده تا گوشت در زمره فسادپذیرترین ماده غذایی قرار گیرد. در میان آلودگی های میکروبی منتقله از غذا، استافیلوکوکوس اورئوس که یک کوکسی گرم مثبت و بی هوازی اختیاری است بعنوان یکی از علل مهم مسمومیت های غذایی شناخته شده و بدلیل توانایی رشد در شرایط مختلف از طیف وسیعی از مواد غذایی از جمله گوشت قابل جدا شدن است. این باکتری با تولید انتروتوکسین در منابع غذایی چون گوشت باعث مسمومیت غذایی استافیلوکوکی می شود. بنابراین کنترل میکروبی گوشت از لحاظ سلامت انسان و ارتقاء سطح کیفی زندگی اهمیت دارد. پرتودهی یک فناوری سالم، موثر و نوین جهت نگهداری مواد غذایی جایگاه ویژه ای در صنعت غذا پیدا کرده است. در مطالعه پیش رو اثر پرتو الکترونی بر زنده مانی استافیلوکوکوس اورئوس در نمونه گوشت گاو مورد بررسی قرار گرفت. برای این منظور180 نمونه گوشت گاو جهت اطمینان از عدم رشد میکروبی و آلودگی، با دوز استریل 20 کیلوگری، پرتودهی شد و سویه استاندارد استافیلوکوکوس اورئوس (ATCC 25923) به نمونه ها تلقیح گردید. نمونه های گوشت گاو با دوز های 1 ،3 و 5 کیلوگری پرتودهی شدند. جهت بررسی تاثیر گذاری دوز های اشعه پرتودهی شده در روزهای 1 ، 3 ، 5 و 7 آزمون های میکروبی بر روی نمونه های گوشت گاو طبق استاندارد میکروبی شماره 1- 6806 انجام شد. میانگین تعداد استافیلوکوکوس اورئوس در نمونه های گوشت گاو بین دوز 1 و 3 با گروه شاهد تفاوت آماری معنی داری وجود داشت (p<0.05). در مورد میانگین تعداد باکتری استافیلوکوکوس اورئوس در نمونه های گوشت گاو بین دوز های مختلف در روزهای 1و 5 تفاوت آماری معنی داری مشاهده شد (p<0.05). با استفاده از نتایج این مطالعه در مورد کاربرد پرتو الکترونی در کاهش و یا حذف پاتوژنهای غذا زاد، می توان با انتخاب دوز موثر؛ گامی موثر در جهت بهبود سلامت میکروبی گوشت گاو در حد مطلوب و نیز افزایش مدت زمان ماندگاری آن برداشت.

    کلید واژگان: استافیلوکوکوس اورئوس, پرتو الکترونی, گوشت گاو
  • بهادر حاجی محمدی، گیلدا اسلامی، مهسا اعلایی*، محمدحسن احرام پوش، محمد ابراهیم رضوانی، حسین فلاح زاده، مهرنوش شیردلی
    مقدمه
    گیاهان تراریخته یا اصلاح ژنتیک شده انواعی از گیاهان هستند که با اهداف افزایش راندمان تولید محصول و ایجاد صفات مطلوب مانند مقاومت به آفات و بیماری ها و... از طریق علم مهندسی ژنتیک کشاورزی و افزودن ژن هایی خاص در توالی ژنوم آنها تولید می شود. در این تحقیق به بررسی بقایای ژن cryIA(b) و P35 در خون رت های تغذیه شده با برنج تراریخته پرداخته شد.
    روش بررسی
    این مطالعه از نوع تجربی مداخله ای و جمعیت مورد مطالعه شامل رت های نر و ماده (SD) Sprague Dawley  بودند که از نظر نوع غذای دریافتی به 2 گروه تیمار و شاهد تقسیم شدند. گروه اول شامل 10 رت (5 نر و 5 ماده) با مصرف غذایی 50 درصد برنج تراریخته طارم مولایی از کل کربوهیدرات مورد نیاز و گروه دوم شامل 10 رت (5 نر و 5 ماده) با مصرف غذایی 50 درصد برنج غیر تراریخته طارم مولایی از کل کربوهیدرات مورد نیاز بودند. پس از 90 روز از خوراندن رت ها با الگوی تغذیه مزبور، نمونه گیری از خون صورت پذیرفت. استخراج  DNAاز خون با استفاده از کیت و بر اساس دستورالعمل همراه انجام شد. بررسی کیفی و کمیDNA  استخراج شده به ترتیب با استفاده از آگارز ژل الکتروفورز و اسپکتروفتومتری انجام گرفت. وجود ژن تراریختگی در خون با استفاده از پرایمرهای اختصاصی cryIA(b)، T35 و P35 مورد بررسی قرار گرفت و محصول تکثیر شده با استفاده از آگارز ژل الکتروفورز مورد بررسی قرار گرفت.
    یافته ها
    با استفاده از آگارز ژل الکتروفورز نتایج تکثیر مشخص شد که ژن تراریختگی در نمونه های خون رت های مورد بررسی در این مطالعه یافت نشد.
    نتیجه گیری
    طبق نتایج، هیچ تفاوت معناداری از نظر حضور ژن تراریختگی در خون گروه های شاهد و مداخله رت ها مشاهده نشد. لذا نتایج این تحقیق احتمال انتقال ژن به خون موجود مصرف کننده برنج تراریخته را رد می کند. یافته های این پژوهش نشان داد که هیچ گونه تفاوتی بین ایمنی برنج تراریخته و غیر تراریخته از نظر امکان انتقال ژن وجود ندارد.
    کلید واژگان: برنج تراریخته, رتSprague Dawley, خون, Cry IA(b), P35
    Bahador Hajimohammadi, Gilda Eslami, Mahsa Aalaei*, Mohammad Hasan Ehrampoush, Mohammad Ebrahim Rezvani, Hossein Fallahzadeh, Mehrnoosh Shirdeli
    Introduction
    Genetically modified plants species of plants are produced by the genetic engineering of agricultural science and the addition of specific genes in their genetic sequences with the aim of optimizing the product and creating desirable traits. This study examined the remains of Cry1A(b) and P35 genes in blood of rats fed with genetically modified rice.
    Methods
    This study was experimental and interventional and the study population included male and female rats Sprague Dawley (SD), which were divided into two treatment and control groups according to the type of food received. The first group consisted of 50% of the genetically modified rice and second group consisted of 50% of non- genetically modified rice. sampling and DNA extraction from the blood was done after 90 days of feeding the rats with the nutritional pattern using a kit. Quantitative and qualitative study of extracted DNA was performed using agarose gel electrophoresis and spectrophotometry, respectively.
    Results
    Amplification product with targets P35, Cry1A(b) and T35 was studied using agarose gel electrophoresis 1.5%, which showed that blood samples were negative for the presence of transgenic genes.
    Conclusion
    The results showed no significant difference in the presence of transgenic genes of p35 and Cry1A(b) in the blood tissue of the treatment and control groups of rats. Therefore, the results of this study reject the possibility of gene transfer to the existing organs of the consumers. Results of this study showed that there is no difference between safety of genetically and non-genetically modified rice from viewpoint of gen transferring.
    Keywords: Transgenic Rice, Rat Sprague Dawley, Blood, Cry1A (b), P35
  • مینا آقایی میبدی، گیلدا اسلامی*، مسعود توحیدفر، علی فتاحی بافقی، سعیده سادات حسینی، سلمان احمدیان، مراد علومی
    مقدمه
    لیشمانیوز توسط تک یاخته ای از جنس Leishmania ایجاد می شود. تعدادی از ایزوله های این انگل در مناطقی از ایران دارای الگوی متفاوتی از ITS1 و مشابه انواع گونه های Crithidia هستند. بنابراین، در این مطالعه به بررسی مولکولی این ایزوله ها پرداخته شد.
    روش ها
    از ایزوله های دارای ITS1 مشابه با انواع گونه های Crithidia، DNA ژنومی استخراج شد. تکثیر با استفاده از پرایمر اختصاصی 13A/13B صورت گرفت و در ادامه، توالی یابی شد. توالی های دریافتی از طریق BLASTn و Multiple alignment، T-Coffee و Vector NTI مورد بررسی قرار گرفت. جهت گروه بندی و بررسی وضعیت ایزوله ها، از درخت فیلوژنی استفاده گردید.
    یافته ها
    بررسی توالی های به دست آمده، مشخص نمود که هتروژنیسیتی کمی بین ایزوله های مورد بررسی وجود دارد، اما هتروژنیسیتی بین این ایزوله ها و ایزوله های موجود در بانک ها قابل توجه است. بنابراین، ایزوله ها در گروه بندی مجزایی قرار گرفتند. همچنین، با وجود این که ناحیه ی ITS1 این ایزوله ها مشابه با Crithidia بود، اما ناحیه ی 13A/13B موجود روی میتوکندری مشابه با انواع گونه های Leishmania بود.
    نتیجه گیری
    از آن جایی که انگل Crithidia به عنوان انگلی تک میزبانه گزارش شده است و انسان نمی تواند میزبان مناسبی برای این انگل باشد، حضور ژن های آن در انگل های مسبب لیشمانیوز جلدی، می تواند ناشی از ملاقات قبلی این دو انگل در یک میزبان مشترک یعنی پشه ی خاکی باشد. از آن جایی که تا به حال هیچ تکثیر جنسی در جنس Leishmania گزارش نشده است، احتمال وجود پدیده ی نوترکیبی وجود دارد.
    کلید واژگان: Crithidia, Leishmania major, لیشمانیوز جلدی
    Mina Aghai, Maybodi, Gilda Eslami *, Masoud Tohidfar, Ali Fattahi Bafghi, Saeedeh Sadat Hosseini, Salman Ahmadian, Mourad Elloumi
    Background
    Leishmaniasis is caused by the protozoan Leishmania spp. In some loci from Iran, some isolates have ITS1 like the one in Crithidia spp. Therefore, in this study, we analyzed molecular characters of the mentioned isolates.
    Methods
    DNA was extracted from all clinical isolates harboring ITS1 like the one in Crithidia spp. Amplification was performed using the specific primer pair of 13A/13B and followed by sequencing. The sequences were assessed using BLASTn, multiple alignment, T-coffee, and Vector NTI. Phylogenic tree was used for grouping and analyzing the isolates. Findings: Sequencing analyzing showed low heterogeneity among the mentioned isolates, but high heterogeneity between the mentioned isolates and the ones in genbank, therefore the mentioned isolates were grouped separately. Moreover, although ITS1 from the mentioned isolates were homolog to the ones in Crithodia spp., but 13A/13B loci on mitochondria showed homology with Leishmania.
    Conclusion
    As Crithidia is a monoxenous, and its natural host is flies, finding its genes in the agents of cutaneous leishmaniasis may show these parasites may meet each other in sandfly. Till now, no sexual reproduction has been reported in Leishmania spp., therefore it is likely recombinant.
    Keywords: Crithidia, Leishmania major, Leishmaniasis, Cutaneous
  • گیلدا اسلامی، سپیده خلعتبری لیماکی، احمد عریان، امین ظهور تبار، آسیه امیری، بهادر حاجی محمدی *
    زمینه مطالعه
    لینگواتولا سراتا انگلی زئونوز بوده که عامل ایجادکننده سندروم هالزون در انسان است. عفونت انسان درنتیجه مصرف احشای دامی خام و یا نیم پخته رخ می دهد.
    هدف
    هدف اصلی از این مطالعه بررسی شیوع و شناسایی خصوصیت مولکولی لینگواتولا سراتا در گوسفندان و بزان کشتارگاه یزد بود.
    روش کار
    به منظور تعیین شیوع و شدت آلودگی لینگواتولا سراتا، گره های لنفاوی 200 راس گوسفند و 200 راس بز کشتار شده در کشتارگاه صنعتی شهر یزد مورد آزمون قرار گرفت. استخراج DNA با استفاده از کیت های تجاری استخراج DNA و براساس روش پیشنهادی در کیت انجام شد. به منظور بررسی ژنتیکی، ناحیه ای از ژن هدف 18srRNA با استفاده از پرایمرهای اختصاصی طراحی شده با نرم افزار Primer3 تکثیر شد. محصول تکثیر شده جهت تعیین توالی ارسال شد و توالی به دست آمده با استفاده از نرم افزار BLAST مورد ارزیابی قرار گرفت. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 16 و با استفاده آزمون های 2χ و همبستگی پیرسون در سطح معناداری 01/0 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    نتایج
    در تحقیق حاضر شیوع آلودگی در بز و گوسفندان کشتار شده به ترتیب 5/25% و 5/22% بود. اختلاف معناداری از نظر آماری بین شیوع آلودگی در سنین مختلف و همچنین جنس نر و ماده در 2 گروه (بز و گوسفند) مشاهده نگردید. نتایج حاصل از تعیین توالی، اختصاصی عمل نمودن پرایمر ها و نیز انگل مورد نظر را تائید نمود.
    نتیجه گیری نهایی: این پژوهش اولین گزارش تشخیص مولکولی لینگواتولا سراتا در ایران بود. همچنین با توجه به شیوع قابل توجه آلودگی در دامهای منطقه و عدم آگاهی و عملکرد بهداشتی مناسب افراد در مصرف احشاء دامی احتمال آلوده شدن افراد به انگل لینگواتولا سراتا وجود دارد. لذا در این راستا به کارگیری روش های تشخیصی مناسب و قابل اعتماد جهت تشخیص عفونت در کشتارگاه ها و هم چنین آموزش به افراد جامعه در زمینه مصرف صحیح احشاء دامی گامی موثر در جهت پیشگیری از ابتلاء به این بیماری می باشد.
    کلید واژگان: لینگواتولا سراتا, حیوانات اهلی, خصوصیت مولکولی, ایران
    Gilda Eslami, Sepideh Khalatbari-Limaki, Ahmad Oryan, Amin Zohortabar, Asieh Amiri, Bahador Hajimohammadi *
    Background
    Linguatula serrata is a zoonotic parasite causing Halazoun syndrome in humans. Consumption of raw or semi-cooked infected edible offal induces the infection in human.
    Objectives
    The main objective of this study was to investigate the outbreak and molecular characterization of Linguatula serrata in sheep and goat of Yazd slaughterhouse.
    Methods
    To determine the prevalence and severity of Linguatula serrata, mesenteric lymph nodes of 200 slaughtered sheep and 200 slaughtered goats in the Yazd industrial slaughterhouse were examined. DNA extraction was performed using commercially DNA extraction kit as manufacturers’ protocol. In order to genetic evaluation, the partially 18srRNA gene as a target was amplified using the specific primer pair which was designed by Primer3 software.The PCR product sent for sequencing and the sequence was BLAST. Data were then analyzed using SPSS version 16.0 and by the Pearson correlation test and χ2 at a significance level of 0.01.
    Results
    In the present study, prevalence of the infection of slaughtered goats and sheep was 25.5% and 22.5%, respectively. No statistically significant difference was observed between the prevalence of this parasite in different ages and sexes groups (goats and sheep). The results of genetic evaluation showed no variation between this isolate in comparison with the ones in GenBank.
    Conclusions
    This study was the first report of molecular identification of Linguatula serrate in Iran. Considering high prevalence of infection in domestic animal and lack of knowledge and hygienic practice of the people about consumption of animal offal infection of the people to Linguatula serrata is probable. Therefore, in this context, using appropriate and reliable diagnostic methods for detection of infection in abattoirs as well as educating people on the proper use of animal offal is effective steps to prevent this disease.
    Keywords: Linguatula serrata, Domestic animals, Molecular characterization, Iran
  • سیمین نصرتی *، حمیدرضا زمانی زاده، بهار مرید، گیلدا اسلامی
    خیار (Cucumis sativus) مهم ترین محصول گلخانه ای استان یزد می باشد. در سال های اخیر، بیماری پوسیدگی فوزاریومی ساقه و طوقه با عامل Fusarium oxysporum f. sp. radicis-cucumerinum مهم ترین بیماری خیار گلخانه ای در استان یزد بوده است. در سال های اخیر روش های مختلفی برای شناسایی جدایه های F. oxysporum ارایه شده است. به خاطر نواقص خصوصیات مورفولوژیکی برای تشخیص گونه ها و گروه های زیر جنس Fusarium sp.تحقیقاتی روی ابزارهای مولکولی برای تعیین و تشخیص روابط تکاملی تعدادی از گونه ها انجام گرفت. از آغازگرهای اختصاصیForcF1 و ForcR2 برای شناسایی جدایه های F. oxysporum f. sp. radicis-cucumerinum مربوط به تکثیر ناحیه ژنومی OPB-07 استفاده شد. همه جدایه ها بعد از استفاده از آغازگرهای اختصاصی تولید باندهایی با وزن مولکولی bp277 نمودند. در مطالعه حاضر برای اولین بار در ایران با استفاده از آغازگرهای SCAR شناسایی مولکولی این فرم تخصص یافته انجام شد.
    کلید واژگان: آغازگر, شناسایی مولکولی, F, oxysporum, SCAR
    S. Nosrati *, Hm Zamani Zadeh, B. Morid, G. Eslami
    Cucumber (Cucumis sativus) is the most important greenhouse product in Iran,Yazd province. Fusarium crown and stem rot have been the major disease of greenhouse cucumber in Yazd Province. Recently various methods have been proposed to identify isolates of F. oxysporum. Due to defects of morphological characteristics to identify species and sub groups of Fusarium genus, research on molecular tools to determine evolutionary relationships of species have been studied. ForcF1 and ForcR2 specific primers to identify isolates of F. oxysporum f. sp. radicis-cucumerinum were used to amplify genomic regions OPB-07. Bands with molecular weights of bp277 were amplified using gene specific primers for all isolates. This is the first report of using SCAR primers for molecular identification of this form of F. oxysporum f. sp. radicis-cucumerinum.
  • اکرم آستانی، فاطمه اخوان تفتی، آزاده امامی، مهین ایزدی، گیلدا اسلامی*، محمود وکیلی
    مقدمه
    عامل هپاتیت G از دسته RNA ویروس ها مربوط به خانواده فلاوی ویریده است که ژنوم آن در بیماران مبتلا به هپاتیت non-A-E در اواخر قرن اخیرشناسایی گردید. مطالعه حاضربه بررسی میزان شیوع هپاتیت G در اهداکنندگان و ارتباط آن با سن و جنس پرداخته است.
    روش ها
    در این مطالعه توصیفی پس از نمونه گیری از 263 اهداکننده وجدا سازی سرم، استخراج RNA و سنتزcDNA بر طبق پروتکل انجام و به روش PCR nested RT- بررسی شدند.
    یافته ها
    از 263 فرد مورد بررسی، 9/12% بار اول، 9/20% با سابقه و2/66 % اهدا کننده مستمر بودند. بیشترین تعداد اهداکنندگان در محدوده سنی 40-30 (5/33%) بودند. در مجموع 9/98% (260) از آقایان و 1/1%(3) خانم بوده و تنها در 1/1% (3 ) از 263 اهداکننده مورد بررسی ژنوم ویروس HGV مشاهده شد که همه موارد از آقایان اهداکننده و در گروه سنی 22-32 سال قرارداشتند. 7/0% (2) از اهداکنندگان HGV مثبت، اهداکننده مستمر و 1 مورد از اهداکنندگان باسابقه بوده است. موردی از ژنوم ویروس HGV در اهداکنندگان بار اول در مطالعه مشاهده نشده است.
    بحث: با توجه به اینکه در مطالعات مختلف در ایران از 4% در اهداکنندگان خون تا 32% در افراد همودیالیزی آلودگی به این ویروس گزارش شده است، لذا لازم است مطالعات بیشتری در سراسر کشور برای بررسی اهدا کنندگان خون انجام شود.
    کلید واژگان: اهداکنندگان, ویروس هپاتیت G, nested RT, PCR
    A. Astani, F. Akhavan Tafti, A. Emami, M. Izadi, G. Eslami*, M. Vakili
    Introduction
    Hepatitis G virus is an RNA virus related to Flaviviridae family that its genome was identified in the patients with non A-E hepatitis at the end of the last century. The present study aimed to investigate the survey of the prevalence of hepatitis G in blood donors and its relation to age and gender
    Methods
    In this descriptive cross-sectional study, sampling was performed on 263 blood donors referring to Yazd Blood Transfusion Center. RNA extraction and cDNA synthesis was performed according to the protocol and was amplified by nested-PCR.
    Finding: Out of 263 examined donors, 12.9% were first time donors, 20.9% and 66.2%% were repeated and regular donors. More donors were in the range of 30-40 years (33.5%), 98.9% (260) were men and 1/1% (3) female. Only in 3 (1.1%) of donors, HGV genome were identified, which all cases were related to male in the age of 22-32 years old. 2 (7/0%) of HGV positive donors were regular donors and one of the donors has been reported as a repeated donor. No genomic HGV was reported in first time donors in this study.
    Conclusion
    According to the various studies in Iran, infection with HGV genome was reported from 4% in blood donors to 32% in hemodialysis patients. Therefore, it seemsthat it is necessary to do more studies in the country to evaluate blood donors.
    Keywords: Blood donors, HGV, Nested RT- PCR
  • مصطفی قالبی، گیلدا اسلامی، هنگامه زندی *، آرمین فرهنگ، محمود وکیلی، نسیم محمدی، امین دهقان بنادکوکی
    مقدمه
    اسینتوباکتربومانی، کوکوباسیل گرم منفی غیرتخمیری است که در بخش های مراقبت ویژه (ICU) شیوع دارد. جدایه های اسینتوباکتر بومانی مقاوم به کارباپنم در سراسر جهان گزارش شده است. بتالاکتامازهای اگزاسیلینازی در مقاومت این باکتری به کارباپنم ها نقش دارند. هدف این مطالعه بررسی الگوی مقاومت آنتی بیوتیکی و فراوانی ژن های blaOXA-23 و blaOXA-24 در اسینتوباکتربومانی جدا شده از نمونه تراشه بیماران بستری در ICU بیمارستان های شهر اصفهان است.
    روش بررسی
    در این مطالعه توصیفی- مقطعی 40 جدایه اسینتوباکتربومانی از کشت نمونه های تراشه بیماران بستری در ICU بیمارستان های شهر اصفهان طی سال 1394 کسب و توسط روش های بیوشیمیایی و ژن blaOXA-51 شناسایی شدند. الگوی مقاومت آنتی بیوتیکی به روش دیسک دیفیوژن و حداقل غلظت ممانعت کننده رشد (MIC) ایمیپنم به روش Etest بر اساس CLSI2015 تعیین و ژن های blaOXA-23 و blaOXA-24 در جدایه های مقاوم به کارباپنم به روش PCR ردیابی شد. داده ها به وسیله نرم افزار SPSS(v.16) و آزمون های آماری تحلیل شد.
    نتایج
    کلیه جدایه های اسینتوباکتربومانی نسبت به سفتازیدیم، سفتریاکسون، مروپنم و ایمیپنم مقاوم بودند و کمترین مقاومت به ترتیب نسبت به کلیستین (0 %) و تایگی سایکلین (10 %) بود. کلیه نمونه ها دارای MIC ≥ 32 μg/ml ایمیپنم بودند. ژن های blaOXA-23 و blaOXA-24 به ترتیب در 87/5 % و 25 % جدایه ها ردیابی شد.
    نتیجه گیری
    درمان عفونت اسینتوباکتربومانی توسط کارباپنم ها به دلیل مقاومت بالا ناکارآمد است و توصیه می شود از آنتی بیوتیک های تایگی سایکلین و در خط آخر درمان جدایه های با مقاومت بالا کلیستین استفاده شود. مطالعاتی دیگری در خصوص مکانیسم های دیگر مقاومت به کارباپنم ها نیز الزامی است.
    کلید واژگان: اسینتوباکتر بومانی, بخش مراقبت های ویژه, مقاومت آنتی بیوتیکی, کارباپنماز, اگزاسیلیناز
    M. Ghalebi, G. Eslami, H. Zandi *, A. Farhang, M. Vakili, N. Mohammadi, A. Dehghan Banadkouki
    Introduction
    Acinetobacter baumannii is a non-fermentative gram-negative coccobacill that is prevalent in intensive care units. Carbapenem resistant A.baumannii isolates have been reported worldwide. Oxasillinase beta-lactamase enzymes are involved in bacterial resistance to carbapenem. This study aimed to determine the prevalence of blaOXA-23 and blaOXA-24 genes in A. baumannii isolated from tube discharge specimens of hospitalized patients in the intensive care units of the hospitals in Isfahan, Iran, in 2015.
    Methods
    A total of 40 isolates of A. baumannii were collected from the patients admitted to the intensive care units of the hospitals in Isfahan in 2015, they were identified by biochemical methods and detection of blaOXA-51 like gene. Antibiotic resistance pattern and minimum inhibitory concentration of imipenem were determined using disk diffusion and E-test methods respectively according to CLSI2015 protocol. blaOXA-23 and blaOXA-24 genes were detected by PCR method. Data were analyzed by SPSS (v.16) software and chi-square tests.
    Results
    All isolates were found resistant to ceftazidime, ceftriaxone, meropenem and imipenem and the lowest resistance were seen against colistin (0%) and tigecycline (10%), respectively. All isolates were resistant to imipenem using Etest method with MIC ≥ 32 μg / ml. blaOXA-23 and blaOXA-24 genes were detected in 87.5% and 25% of isolates, respectively.
    Conclusion
    Due to the results, treatment of A. baumannii isolates by carbapenems is ineffective and tigecycline or colistin could be used for treatment. Other studies for detection of other mechanisms for carbapenem resistance are recommended.
    Keywords: A. baumannii, Intensive Care Units, Antimicrobial Resistance, Carbapenemase, Oxacillinase
  • بهادر حاجی محمدی، علی دهقانی، مرتضی جواد زاده *، نبی شریعتی فر، هنگامه زندی، حسن مظفری خسروی، گیلدا اسلامی
    مقدمه
    عسل ماده غذایی بسیار غنی و انرژی بخش حاصل از شهد گیاهان توسط زنبور عسل است. در عسل احتمال وجود میکروارگانیسم ها به شکل اسپور وجود دارد. یکی از این میکروارگانیسم های خطرساز باکتری کلستریدیوم بوتولینوم است که توانایی بروز بوتولیسم به ویژه در نوزادان را دارد. این مطالعه به منظور بررسی میزان شیوع آلودگی عسل های تولیدی مناطق مختلف ایران به اسپور کلستریدیوم بوتولینوم و کپک و مخمر صورت گرفت.
    روش بررسی
    این مطالعه توصیفی مقطعی در سال 1392 بر روی تعداد 130 نمونه عسل، تهیه شده از زنبورستان های کشور انجام گرفت. فراوانی اسپور کلستریدیوم بوتولینوم در عسل های ایران با استفاده از شوک حرارتی و محیط کشت گوشت پخته شده گرمخانه گذاری به مدت 10 روز در دمای 35 درجه سانتی گراد مورد بررسی قرار گرفت. باکتری کلستریدیوم پرفرنژنس PTCC:1766 به عنوان نمونه ی کنترل مثبت استفاده شد. آزمون شمارش کپک و مخمر نیز طبق استاندارد ملی ایران انجام پذیرفت.
    یافته ها
    نتایج نشان داد اسپور کلستریدیوم بوتولینوم در هیچ یک از نمونه های مورد مطالعه حضور نداشت. آلودگی به کپک و مخمر در 34 نمونه (67/26%) بالاتر از حد مجاز استاندارد بود. استان کردستان با 6/66% آلودگی بالاتر از حد مجاز، بیشترین آلودگی و مازندران با دامنه آلودگیCFU/g 55-33 کمترین میزان آلودگی به کپک و مخمر دارا بودند.
    نتیجه گیری
    عسل های ایران در مقطع زمانی مورد مطالعه از نظر اسپور کلستریدیوم بوتولینوم ایمن بوده اما آلودگی به کپک و مخمر در عسل های مناطق غرب کشور بیشتر و شمال کشور کمترین میزان را دارا می باشد.
    کلید واژگان: عسل, کلستریدیوم بوتولینوم, قارچ, ایمنی مواد غذایی
    Bahador Hajimohammadi, Ali Dehghani, Morteza Javadzadeh *, Henghameh Zandi, Hassan Mozaffari Khosravi, Ghilda Eslami
    Introduction
    Microorganisms may be present in the form of spores, in honey. One of these dangerous organisms is the bacterium Clostridium botulinium spores which are capable induced botulism particularly in infants. The aim of this study was to determine the prevalence of Cl. botulinum spores in honey produced in different regions of Iran.
    Method
    This cross-sectional study was performed in 2013. A total of 130 honey samples were collected and analyzed for Cl. botulinium spore. Samples were chosen randomly from the apiary of Iran. The samples were examined according to Iranian standard. In laboratory, honey samples were investigated using thermal shock and they located in cooked meat medium and incubated for 10 days at 35°C. The bacterium spores of Clostridium perfringens (PTCC: 1766) was used as a positive control sample.
    Results
    The Results showed that Cl. botulinum spore was not detected in any of examined samples. Thirty four samples (26.67%) had mold and yeast contamination higher than the Iranian standard limit. Samples from Kurdestan province had high contamination (66.6%) and it was higher than other regions. Honey samples from Mazanderan province had the lowest prevalence of mold and yeast with ranged from 30 to 55 CFU/g.
    Conclusion
    Overall, the contamination of honey with Cl. botulinum spores in examined samples was zero and so they are safe, but some samples had mold and yeasts contamination that honey samples collected from west and north regions had the high and low contamination, respectively.
    Keywords: Honey, Cl. botulinum, Mold, Yeast, Food safety
  • محدثه زارعی یزدلی، گیلدا اسلامی، هاجر میرصفایی، هنگامه زندی*، مرضیه شکوهی فر، معصومه کیانی
    سابقه و هدف
    پسودوموناس آئروژینوزا یکی از مهم ترین عوامل ایجاد کننده عفونت های اکتسابی بیمارستانی، به ویژه در بخش ICU و سوختگی، می باشد. غیرفعال سازی آنزیماتیک آمینوگلیکوزیدها توسط آنزیم های تغییردهنده آنها در پسودوموناس آئروژینوزا مکانیسم اصلی مقاومت نسبت به آمینوگلیکوزید ها می باشد. هدف از این مطالعه بررسی شیوع مقاومت آمینوگلیکوزیدی و ژن ant (2”)-I در پسودوموناس آئروژینوزا جدا شده از نمونه های سوختگی می باشد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه مقطعی از تیر 1393 تا فروردین 1394، 73 جدایه پسودوموناس آئروژینوزا جدا گردید. در ابتدا نمونه های زخم سوختگی کشت داده شده و کلونی های مشکوک با روش های بیوشیمیایی تعیین هویت شدند. سنجش حساسیت آمینوگلیکوزیدی جدایه ها به روش دیسک دیفیوژن مطابق با CLSI صورت گرفت. با انجام PCR حضور ژن ant (2”)-I بررسی گردید.
    نتایج
    در این مطالعه از 73 بیمار مورد مطالعه 54/8 درصد مرد بودند. میانگین سنی بیماران 2/25±29 سال بود. میزان مقاومت به آنتی بیوتیک های مختلف بدین شرح بود: کانامایسین 89 درصد، جنتامایسین 67/1 درصد، آمیکاسین 60/3 درصد، و توبرامایسین 58/9 درصد. نتایج PCR نشان داد که 63 ایزوله (86/3 درصد) حامل ژن ant (2”)-I بودند.
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه نشان می دهد که در نمونه های پسودوموناس آئروژینوزا جدا شده از زخم سوختگی مقاومت نسبت به آمینو گلیکوزید ها بالا بوده، ژن ant (2”)-I به طور گسترده مشاهده شده و ارتباط معنی داری با مقاومت به آمینوگلیکوزید ها دارد.
    کلید واژگان: پسودوموناس آئروژینوزا, مقاومت آمینوگلیکوزیدی, ژن ant (2), I, زخم سوختگی
    Mohadeseh Zarei, Yazdeli, Gilda Eslami, Hajar Mirsafaei, Hengameh Zandi *, Marziyeh Shokohi Far, Masoumeh Kiani
    Background
    Pseudomonas aeruginosa is one of the most important causative agents among the hospital acquired infections, especially in ICU and burn units. Enzymatic inactivation of aminoglycosides by aminoglycoside-modifying enzymes is the main mechanism of resistance to these antibiotics in Pseudomonas aeruginosa. The aim of this study was to study the aminoglycoside resistance and ant (2”)-I in Pseudomonas aeruginosa isolated from burn specimens in Yazd, Iran.
    Materials And Methods
    This cross-sectional study was carried out on Pseudomonas aeruginosa isolates (no=73) during July 2014 to April 2015. All burn wound samples were initially identified by the standard biochemical methods and their aminoglycoside resistance was studied using the disc diffusion method according to CLSI recommendations. PCR method was carried out for the detection of aminoglycoside resistance using ant (2”)-I gene specific primers.
    Results
    Forty (54.8%) out of 73 cases were male (mean age 29±2.25 years). The resistance rates as determined by the disk diffusion method were: Kanamycin (89%), Gentamicin (67.1%), Tobramycin (58.9%) and Amikacin (60.3%). The PCR results showed that 63 (86.3%) of the isolates were harbored the ant (2”)-I gene.
    Conclusion
    The results of this study show that resistance to aminoglycosides is high in pseudomonas aeruginosa isolated from burn wounds. The presence of gene ant (2”)-I was widely reported. In addition, there was a significant relationship between this gene and resistance to aminoglycosides.
    Keywords: Pseudomonas aeruginosa, aminoglycoside resistance, ant (2”), I gene, Burn wound
  • سعیده سادات حسینی، گیلدا اسلامی، هنگامه زندی، محمود وکیلی
    مقدمه
    افزایش مقاومت Escherichia coli، عامل عفونت ادراری، به آنتی بیوتیک ها منجر به افزایش نگرانی در جهان شده است. با توجه به استفاده ی گسترده از کینولون ها در درمان این عفونت و محدود بودن مطالعات مقاومت به کینولون ها به واسطه ی پلاسمید، هدف از انجام پژوهش حاضر، تعیین فراوانی ژن های مقاومت به کینولون به واسطه ی پلاسمید oqxA و oqxB کد کننده ی افلاکس پمپ در Escherichia coli جدا شده از نمونه های ادرار بیماران بستری در بیمارستان های شهر یزد بود.
    روش ها
    در این مطالعه ی توصیفی- تحلیلی، در سال 1393، تعداد 94 جدایه ی Escherichia coli از ادرار بیماران عفونت ادراری بستری در بیمارستان های شهر یزد جدا شد. سنجش حساسیت جدایه ها نسبت به کینولون ها به روش دیسک دیفیوژن بر اساس Clinical and Laboratory Standards Institute 2013 (CLSI 2013) انجام گردید. واکنش Polymerase chain reaction (PCR) جهت بررسی حضور ژن های oqxA و oqxB با استفاده از پرایمرهای اختصاصی انجام شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS واکاوی گردید.
    یافته ها
    از بین 94 جدایه ی Escherichia coli، کمترین و بیشترین مقاومت به کینولون ها به ترتیب نسبت به نورفلوکساسین (0/51 درصد) و نالیدیکسیک اسید (4/73 درصد) بود. ژن های oqxA و oqxB به ترتیب در 4 (2/4 درصد) و 3 (2/3 درصد) جدایه ی Escherichia coli مشاهده گردید.
    نتیجه گیری
    مقاومت به کینولون ها نسبت به برخی مطالعات دیگر، بیشتر است. فراوانی کم ژن های oqxA و oqxB در مطالعه ی حاضر، با نتایج سایر مطالعات مشابه بود. پیشنهاد می شود سنجش
    کلید واژگان: Escherichia coli, مقاومت به کینولون به واسطه ی پلاسمید, OqxAB
    Saeedeh Sadat Hosseini, Gilda Eslami, Hengameh Zandi, Mahmood Vakili
    Background
    Increasing in resistance among Escherichia coli causing urinary tract infection led to increased concern in the world. Quinolones are widely used in the treatment of urinary tract infections and a few studies have been done about plasmid-mediated quinolone resistance determinants. The aim of this study was to determine the frequency of oqxA and oqxB plasmid-mediated quinolone resistance genes, which encodes efflux pumps, among Escherichia coli isolated from urine of hospitalized patients with urinary tract infection in Yazd City, Iran.
    Methods
    In this descriptive–analytical study, 94 Escherichia coli strains were isolated from urine specimens of inpatients with urinary tract infections in Yazd City, at first 6 months of 2014. The susceptibility testing for quinolones were performed using the disk diffusion method according to protocols of Clinical and Laboratory Standards Institute (CLSI-2013). Polymerase chain reaction (PCR) method and specific primers were used for detection of oqxA and oqxB genes. The results were analyzed using SPSS software.
    Findings: Among 94 Escherichia coli isolates, the lowest and highest quinolone-resistance was observed for norfloxacin (51.0%) and nalidixic acid (73.4%), respectively. In this study, oqxA and oqxB genes were present in 4 (4.2%) and 3 (3.2%) Escherichia coli isolates, respectively.
    Conclusion
    According to the results, resistance to quinolones is higher than some other studies. The low frequency of oqxA and oqxB in this study was similar to other studies. It is recommended that antibiotic susceptibility test must be performed routinely before initiating treatment of urinary tract infections and studies about the plasmid-mediated quinolone resistance determinants should be done regularly.
    Keywords: Escherichia coli, Plasmid, mediated resistance to quinolones, OqxAB
  • امین دهقان بنادکوکی، گیلدا اسلامی، هنگامه زندی *، علی دهقان بنادکوکی، احمد مصدق، آسیه امیری
    مقدمه
    کلبسیلا پنومونیه یک پاتوژن فرصت طلب و یکی از عوامل مهم ایجادکننده عفونت های ادراری، داخل شکمی و پنومونی در بیماران دارای ضعف سیستم ایمنی با بیماری های زمینه ای است. استفاده بی رویه و نامنظم از آنتی بیوتیک ها باعث ایجاد مقاومت آنتی بیوتیکی می گردد. سازمان بهداشت جهانی مقاومت باکتری ها به آنتی بیوتیک ها را جزء مهم ترین خطرات تهدیدکننده بهداشت جهانی معرفی کرده است. در این مطالعه الگوی مقاومت آنتی بیوتیکی سویه های کلبسیلا پنومونیه جداشده از نمونه های ادراری بررسی شد.
    روش بررسی
    در این مطالعه توصیفی- مقطعی، تعداد 130 ایزوله کلبسیلا پنومونیه از عفونت های ادراری بیماران بستری در بیمارستان های دانشگاهی یزد جمع آوری و با آزمایش های بیوشیمیایی شناسایی شدند. سنجش حساسیت آنتی بیوتیکی به روش استاندارد انتشار از دیسک طبق پروتکل CLSI انجام و نتایج با نرم افزارSPSS نسخه 16 آنالیز شد.
    یافته ها
    از 130 سویه کلبسیلا پنومونیه، 72 سویه (4/55 %) از بیماران مونث جدا شد. بیشترین مقاومت آنتی بیوتیکی به ترتیب نسبت به آنتی بیوتیک های آموکسی سیلین (100 %) و سفوتاکسیم (5/41 %) و کمترین میزان مقاومت نسبت به مروپنم (8/3 %) و ارتاپنم (8/3 %) مشاهده شد.
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه حاضر و مطالعات مشابه نشان می دهند که متاسفانه مقاومت به آنتی بیوتیک های مختلف رو به افزایش می باشد، لذا توصیه می شود قبل از درمان بایستی سنجش حساسیت ضد میکروبی انجام شود و سالیانه الگوی مقاومت آنتی بیوتیکی بررسی و نتایج به پزشکان و کمیته های کنترل عفونت گزارش گردد.
    کلید واژگان: کلبسیلا پنومونیه, عفونت ادراری, مقاومت آنتی بیوتیکی
    A. Dehghan Banadkouki, G. Eslami, H. Zandi *, A. Dehghan Banadkouki, A. Mosadegh, A. Amiri
    Introduction
    Klebsiella pneumoniae is an opportunistic pathogen that causes urinary tract Infection (UTI), intra-abdominal infection and pneumonia in patients with weakened immune systems or underlying diseases. Several studies have shown that the indiscriminate and irregular use of antibiotics can cause antibiotic resistance. Antimicrobial resistance has been introduced as one of the most important global health risks by the World Health Organization (WHO). Due to the increasing resistance of pathogens to antibiotics, antibiotic resistance patterns of Klebsiella pneumoniae strains isolated from urine samples have been investigated.
    Methods
    In this descriptive-sectional study, 130 isolates of Klebsiella pneumoniae were collected from hospitalized patients with urinary tract infections and identified by biochemical tests. Antimicrobial susceptibility test was evaluated by standard disk diffusion method (Kirby-Bauer) that has been recommended by the CLSI.
    Results
    From 130 strains of Klebsiella pneumoniae, 72 strains (55.4%) were isolated from female patients. The results showed that the highest rate of resistance was belonged to amoxicillin (100%) and cefotaxime (41.5%) respectively and the lowest rate of resistance was for meropenem (3.8%) and ertapenem (3.8%).
    Conclusion
    The results of this study and other similar studies show that resistance to different antibiotics have been acquired, so it is recommended that antimicrobial susceptibility tests should be performed before treatment and the results are reported to the clinicians and infection control committees.
    Keywords: Klebsiella pneumoniae, Urinary tract infection, Antibiotic resistance
  • فائزه صالحی، گیلدا اسلامی، مریم ساده، محمدباقر خلیلی
    مقدمه
    استرپتوکوکوس آگالاکتیه (GBS یا Group B streptococcus) باکتری است که به طور معمول در واژن، مجاری ادراری و دستگاه گوارش وجود دارد. کلونیزه شدن مادر با GBS تهدید کننده ی نوزاد به عفونت های اکتسابی از قبیل مننژیت، باکتریمی و پنومونی می باشد. مطالعه ی حاضر با هدف تعیین مقاومت استرپتوکوکوس آگالاکتیه به آنتی بیوتیک های انتخابی و تشخیص ژن های مقاوم به اریترومایسین از نمونه های جدا شده از زنان حامل در شهر یزد انجام شد.
    روش ها
    این مطالعه، از نوع توصیفی- تحلیلی بود که در آن، تعداد 100 نمونه ی باکتری GBS جهت بررسی فنوتیپی مقاومت به آنتی بیوتیک های پنی سیلین، اریترومایسین، کلیندامایسین و تتراسیکلین به روش Kirby–Bauer (دیسک دیفیوژن) مورد بررسی قرار گرفتند و بررسی ژنوتیپی مقاومت به اریترومایسین از نظر ژن های erm A، erm B و mef A با روش مولکولی انجام شد.
    یافته ها
    بیشترین مقاومت مربوط به آنتی بیوتیک تتراسیکلین و کمترین مقاومت مربوط به پنی سیلین بود. مقاومت به اریترومایسین 8 درصد، کلیندامایسین 10 درصد، تتراسیکلین 95 درصد و پنی سیلین 1 درصد بود. از نظر ژنوتیپی، ژن های erm B (23 درصد) و erm A (38 درصد) بیشترین و ژن mef A 1( درصد) کمترین مقاومت را داشتند.
    نتیجه گیری
    حساسیت GBS به پنی سیلین رضایت بخش است، اما مقاومت به آنتی بیوتیک های دیگری نظیر کلیندامایسین و اریترومایسین رو به رشد می باشد که بیشترین میزان مقاومت به اریترومایسین، در ژن erm A می باشد.
    کلید واژگان: استرپتوکوکوس آگالاکتیه, آنتی بیوتیک, erm A, erm B, mef A
    Faezeh Salehi, Gilda Eslami, Maryam Sadeh, Mohammad Bagher Khalili
    Background
    Streptococcus agalactia (GBS, Group B streptococcus) is a bacterium usually found in the vagina, urinary and digestive tract. Colonization of GBS in mother's vagina may threat the newborn to acquire different infections such as pneumonia, meningitis and bacteremia.
    Methods
    The present analytical-descriptive study was performed using 100 vaginal specimen for detection and phenotyping resistance of GBS to penicillin, erythromycin, clindamycin and tetracycline by Kerby-Bauer method. Resistance genes to erythromycin erm A, erm B, mef A using molecular analysis was also evaluated.
    Findings: Tetracycline was found to be the most resistance and penicillin the least. Resistance to erythromycin was 8, clindamycin 10, tetracycline 95 and penicillin 1 percent. That genotypic of erm B 23% and erm A 38% was the most resistance, but, the least resistance gene was mef A with 1%.
    Conclusion
    This study revealed that the sensitivity of penicillin to GBS is satisfactory, but it seems that resistance of this bacterium to clindamycin, erythromycin is increasing. In addition, it was found that the gene erm A was the most prevalence gene concerning erythromycin resistance.
  • حجت علیشاهی، گیلدا اسلامی، هنگامه زندی *، محمود وکیلی
    مقدمه
    عفونت ادراری یک مشکل جدی بهداشتی است که سالیانه میلیون ها نفر به آن مبتلا می گردند. اشریشیاکلی عامل 90-75% از عفونت های ادراری می باشد. استفاده وسیع از سیپروفلوکساسین باعث افزایش مقاومت به این باکتری شده است. هدف از این پژوهش تعیین فراوانی ژن های مقاوم به سیپروفلوکساسین qnrB و qnrA در اشرشیا-کلی جدا شده از نمونه عفونت ادراری بیمارستانامام خمینی(ره) استهبان بود.
    روش بررسی
    در این مطالعه توصیفی- تحلیلی، تعداد 224 جدایه اشریشیاکلی از نمونه های ادرار بیماران مبتلا به عفونت ادراری در بیمارستان امام خمینی(ره) استهبان جمع آوری شد. حساسیت جدایه ها نسبت به کینولون ها با روش دیسک دیفیوژن و مطابق با استانداردهای 2013 CLSI انجام و MIC سیپروفلوکساسین به روش E-test تعیین گردید. با استفاده از پرایمرهای اختصاصی حضور ژن های qnrB و qnrA در جدایه های حساس و مقاوم به سیپروفلوکساسین به روش multiplex PCR بررسی گردید. داده ها توسط نرم افزارSPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    نتایج
    از 224 جدایه مورد بررسی با تعیین MIC، 88 جدایه(39/3%) نسبت به سیپروفلوکساسین مقاوم بودند. همچنین جدایه های به ترتیب نسبت به نالیدیکسیک اسید(7 /48%)، افلوکساسین(29%)، نورفلوکساسین(7/ 27%) و لووفلوکساسین(7/ 23%) بیشترین مقاومت را نشان دادند. ژن qnrA در نمونه ها مشاهده نشده و 73 نمونه(32/6%) دارای ژن qnrB بودند.
    نتیجه گیری
    نتایج نشان دهنده وجود ژن مقاوم به فلوروکینولون ها qnrB در جدایه های اشریشیاکلی مورد مطالعه می باشد. با توجه به ارتباط معنی دار بین ژن qnrB و مقاومت به سیپروفلوکساسین(05/0 p <) و به دلیل افزایش مقاومت اشریشیاکلی نسبت به بتالاکتام ها، توصیه می گردد قبل از شروع درمان آزمون حساسیت آنتی بیوتیکی انجام شود.
    کلید واژگان: سیپروفلوکساسین, کینولون ها, ژن qnr, اشریشیاکلی, عفونت مجاری ادراری, مقاومت به پادزیست ها
    H. Alishahi, G. Eslami, H. Zandi *, M. Vakili
    Introduction
    Urinary tract infections(UTIs) are regarded as a serious health problem that affects millions of people per year. In fact, Escherchia coli causes about 75%-90% of UTIs. The wide usage of ciprofloxacin has led to an increase in the resistance to this bacterium. Therefore, this study aimed to evaluated frequency of qnrA and qnrB genes in E. coli strains isolated from UTIs at Imam Khomeini hospital in Estahban-Fars province.
    Methods
    In this descriptive-analytic study, a total of 224 E. coli strains isolated from the urine samples of the patients suffering from urinary tract infection were collected at Estahban Imam Khomeini Hospital. The susceptibility testing for quinolons were performed by the disk diffusion method according to CLSI 2013 protocols. Moreover, the minimum inhibition concentration(MIC) of ciprfloxacin was determined by the E-test method. Multiplex PCR was carried out in order to evaluate the presence of qnrA and qnrB genes in the Cipro floxacin-resistant isolates applying the specific primers. Moreover, the study data were statistically analyzed by SPSS software (V.16).
    Results
    224 isolates were obtained via applying MIC, out of which 88 (39.2%) isolates were resistant to ciprofloxacin. The resistance rates to quinolons were as follows: nalidixic acid(48.7%), ofloxacin(29%), norfloxacin (27.7%), levofloxacin (23.7%). Seventy three (32.6%) isolates carried qnrB gene, whereas qnrA gene was not observed in any samples.
    Conclusion
    As the study results indicated, resistant genes to qnrB were seen in the E. coli isolates of urine samples. As a matter of fact, a significant correlation was detected between qnrB gene and resistance to ciprofloxacin (p< 0/05). Moreover, antimicrobial susceptibility tests are recommended to be performed before beginning the treatment due to the increased resistance of E. coli to beta-lactams.
    Keywords: Antibiotic resistance, Ciprofloxacin, E. coli, Qnr genes, Quinolones, Unitary tract infection
  • سپیده خلعتبری لیماکی، گیلدا اسلامی، بهادر حاجی محمدی *، احمد عریان، هنگامه زندی، حمیدرضا دهقان، امین ظهورتبار
    مقدمه
    بیماری های انگلی منتقله از طریق غذا، در اکثر نقاط جهان شایع بوده و مشکلات بهداشتی مهمی را سبب می شوند. لینگواتولا سراتا انگلی زئونوز و عامل ایجاد لینگواتولیازیس انسانی به واسطه مصرف احشاء دامی خام و نیم پخته آلوده به نوچه این انگل می باشد. هدف اصلی این تحقیق، تعیین اثر تابش پرتو الکترونی در نابودی انگل لینگواتولا سراتا جدا شده از فرآورده های دامی بود.
    روش بررسی
    نوچه های انگل لینگواتولا سراتا، تحت اشعه دهی با پرتوالکترونی در دوزهای 1، 2، 3 و 5 کیلوگری(15 نوچه در سه تکرار 5تایی برای هر دوز) قرار گرفتند. با بررسی حرکت نوچه ها در زیر استریومیکروسکوپ زمان مرگ نوچه ها مورد بررسی قرار گرفته و با گروه شاهد نگهداری شده در دمای 4 درجه سانتی گراد مقایسه گردید. آنالیز داده ها با آزمون های t- test و ANOVA در سطح معنی داری 05/0 انجام شد.
    نتایج
    مقایسه دو گروه شاهد و تیمار نشان داد که از نظر آماری، اختلاف معنی داری در زمان مرگ نوچه ها وجود دارد(05/0>P). همچنین اختلاف آماری معنی داری بین دوز های 1، 2 و 3 کیلوگری با دوز 5 کیلوگری از نظر سرعت کشندگی وجود داشت(05/0>P). نتایج نشان داد که حداقل دوز نابودی انگل لینگواتولا سراتا 1 کیلوگری بوده و دوز5 کیلوگری، سبب مرگ سریعتر نوچه ها گردید.
    نتیجه گیری
    با توجه به حساسیت نوچه انگل لینگواتولا سراتا به پرتو الکترونی، در آینده می توان از پرتوالکترونی جهت ارتقاء ایمنی فراورده های دامی استفاده نمود. این مقاله حاصل پایان نامه دانشجوی کارشناسی ارشد گروه بهداشت و ایمنی مواد غذایی دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی شهید صدوقی یزدمی باشد.
    کلید واژگان: لینگواتولا سراتا, پرتوالکترونی, ایمنی مواد غذایی, دام
    S. Khalatbari, Limaki, G. Eslami, B. Hajimohammadi *, A. Oryan, H. Zandi, Hr Dehghan, A. Zohourtabar
    Introduction
    Foodborne parasitic diseases are considered common in most parts of the world, which can cause significant health problems. Linguatula serrata is a zoonotic parasite causing human linguatulosis due to consumption of raw and semi-cooked animal offal infected with nymphs of this parasite. Therefore, the main objective of this study was to determine the effect of Electron beam irradiation on death of the Linguatula serrata nymphs isolated from animal products.
    Methods
    Linguatula serrata nymphs were irradiated with E-beam irradiation of 1, 2, 3 and 5 kGy doses)15 nymphs were classified into three groups of 5 for each dose). Death time of the nymphs was recorded by examining their movement under a stereomicroscope and then was compared with that of the control group stored at 4 °C. In order to analyze the study data, T-test and ANOVA were utilized setting the significance level at 0.05.
    Results
    The comparison between treatment and control groups demonstrated a statistically significant difference in death time of the nymphs (P 0.05). Moreover, there was a statistically significant difference between the doses of 1, 2 and 3 kGy with dose of 5 kGy (P 0.05) in regard with their lethality speed. The results showed that minimum destruction dose of Linguatula serrata nymphs was 1 kGy and 5 KGy, resulted in a more rapidly death within the nymphs.
    Conclusion
    Regarding the high sensitivity of Linguatula serrata nymphs to E-beam irradiation, this method can be used to enhance the safety of animal products in future.
    Keywords: Animal, E, beam, Food safety, Linguatula serrata
  • زینب نعمت الهی، حسین هادی ندوشن*، عباس افلاطونیان، گیلدا اسلامی، نسرین قاسمی
    مقدمه

    سقط مکرر به دو یا بیش از دو بار سقط قبل از هفته بیستم حاملگی اطلاق می شود. به نظر می رسد که اینترلوکین-27 (IL-27) با کاهش پاسخ های التهابی در بقاء جنین در طی حاملگی نقش داشته باشد. پلی مورفیسم در ژن IL-27 ممکن است با تغییر در میزان یا فعالیت ژن در ایجاد سقط مکرر دخیل باشد.

    هدف

    ما برای اولین بار ارتباط پلی مورفیسم تک نوکلیوتیدی در ناحیه A>G964- ژن IL-27 را مورد مطالعه قرار دادیم.

    مواد و روش ها

    مطالعه به روش مورد شاهدی بر روی دو گروه شامل 150 زن سالم با حداقل یک زایمان بعنوان شاهد و 150 زن با سابقه حداقل دو مورد سقط مکرر اولیه (گروه مورد) انجام شد. پلی مورفیسم تک نوکلیوتیدی در ناحیه A>G964- ژن IL-27 با تکنیک PCR-RFLP تعیین گردید. فراوانی آلل ها و ژنوتیپ ها با استفاده از تست آماری مجذور کای بین دو گروه مقایسه شد.

    نتایج

    میانگین سنی گروه کنترل 4/4±29 و گروه مورد 2/5±84/30 سال بود. دو گروه از لحاظ سنی تفاوت معنی داری را نشان نمی دادند. فراوانی ژنوتیپ های ناحیه A>G964- در گروه مورد AG (3/49%)، AA (40%) و GG (7/10%) بود. این فراوانی در گروه شاهد AG (3/43%)، AA (7/48%) و GG (8%) بود. فراوانی ژنوتیپ ها در دو گروه تفاوت معنی داری را نشان نمی داد (23/0=p). فراوانی آلل A در افراد با سابقه سقط 7/64% و در گروه کنترل 3/70% بود . فراوانی آلل ها نیز در دو گروه تفاوت معنی داری را نشان نمی داد (19/0=p).

    نتیجه گیری

    یافته های ما نشان می دهد که پلی مورفیسم تک نوکلیوتیدی در ناحیه A>G964- ژن IL-27 را نمی توان یک ریسک فاکتور برای سقط مکرر در زنان ایرانی در نظر گرفت.

    کلید واژگان: سایتوکین, اینترلوکین- 27, التهاب, پلی مورفیسم, سقط مکرر
    Zeinab Nematollahi, Hossein Hadinedoushan, Abbas Aflatoonian, Gilda Eslami, Nasrin Ghasemi
    Background

    Recurrent pregnancy loss (RPL) has been defined as two or more miscarriages before 20th week of gestation. It seems that IL-27 may reduce inflammatory responses and affect the survival of the embryo during human pregnancy. IL-27 polymorphisms may influence RPL by altering the levels or the activity of gene product.

    Objective

    We studied for the first time the association of IL-27 -964 A>G single nucleotide polymorphism (SNP) with RPL in Iranian women.

    Materials And Methods

    A case-controlled study was performed on two groups consisting of 150 healthy women with at least one delivery (control group) and 150 women with two or more primary RPLs history (RPL group). The -964 A>G SNP in IL-27 gene was determined by PCR-RFLP technique. Genotype and allele frequencies were compared using c2 tests between two groups.

    Results

    There was no difference between the two groups regarding age of women (29±4.4 [control] vs. 30.84±5.2 years [case]). In the RPL group, the genotype frequencies of -964 A>G polymorphism were AG (49.3%), AA (40%), and GG (10.7%), and in the control group, they were AG (43.3%), AA (48.7%), and GG (8%). There was no significant difference between the genotypes of AA, AG, and GG in two groups (p=0.23). As the frequency of allele A was 64.7% in the RPL group and 70.3% in the control group, the difference in frequency of allele A in -964 A>G between two groups was not significant (p=0.19).

    Conclusion

    Our findings indicate that SNP of -964 A>G in IL-27 gene is not a risk factor for RPL in Iranian women.

    Keywords: Cytokine, IL, 27, Inflammation, Polymorphism, Recurrent abortion
  • علی اکبر یوسفی، هنگامه زندی*، گیلدا اسلامی، محمود وکیلی
    مقدمه
    باکتری استافیلوکوکوس اورئوس عامل طیف وسیعی از بیماری های عفونی می باشد. برای درمان آنتی بیوتیکی و کنترل عفونت لازم است که سویه های مقاوم به متی سیلین به سرعت و دقت شناسایی شوند. هدف از این مطالعه بررسی فراوانی مقاومت به متی سیلین در سویه های بالینی این باکتری به روش های فنوتیپی و مولکولی بود.
    روش بررسی
    در این مطالعه توصیفی- تحلیلی تعداد 114 ایزوله استافیلوکوکوس اورئوس از نمونه های مختلف بالینی بیمارستان شهید صدوقی یزد جدا و سنجش حساسیت آنتی بیوتیکی به روش انتشار دیسک تعیین و حداقل غلظت مهارکنندگی اگزاسیلین (MIC) به روش E. test انجام شد. همچنین تعیین ژن mecA با استفاده از پرایمرهای اختصاصی به روش PCR انجام شد.
    نتایج
    از میان ایزوله های مورد بررسی، در روش دیسک دیفیوژن 37/7 درصد به اگزاسیلین و 42/1 درصد به سفوکسیتین مقاومت نشان دادند. نتایج MIC نشان داد که 47 نمونه (41/2%) مقاوم به اگزاسیلین بودند. در حالی که 54 نمونه (47/4 درصد) به روش PCR دارای ژن mec A بودند. بیشترین مقاومت آنتی بیوتیکی به ترتیب نسبت، در آمپی سیلین (99/1 درصد)، پنی سیلین (98/2 درصد)، تتراسیکلین (55/3 درصد)، اریترومایسین (37/7 درصد)، کلیندامایسین (32/5 درصد)، سیپروفلوکساسین (32/5 درصد)، افلوکساسین (31/6 درصد) و جنتامایسین (26/3 درصد) مشاهده شد.
    نتیجه گیری
    مقاومت چند دارویی در بین ایزوله های استافیلوکوکوس اورئوس رایج است. همچنین جهت تعیین مقاومت به متی سیلین استفاده از دیسک سفوکسیتین مفیدتر از اگزاسیلین می باشد. با این وجود ژن mec A در برخی نمونه هایی که به روش دیسک دیفیوژن حساس بودند، نیز مشاهده گردید. تکنیک PCR بهترین روش برای شناسایی سریع سویه های مقاوم و حساس به متی سیلین می باشد.
    کلید واژگان: استافیلوکوکوس اورئوس, مقاومت دارویی, دیسک دیفیوژن
    A. Yousefi, H. Zandi *, G. Eslami, M. Vakili
    Introduction
    Staphylococcus aureus is an important human pathogen which can cause a broad spectrum of diseases including minor skin disease to more severe and aggressive infections. Therefore, this study intended to assess the frequency of methicillin-resistance among clinical isolates of S.aureus by phenotypic and PCR methods in Yazd, Iran.
    Methods
    In this descriptive-cross sectional study, a total of 114 S. aureus isolates were collected from Different specimens of patients admitted to shahid sadoughi hospital in Yazd, Iran. Antimicrobial susceptibility testing was determined by disk diffusion method (Kirby-Bauer) and minimum inhibitory concentration of oxacillin (MIC) was performed by E.test method. Moreover, PCR method was performed in order to detect mecA gene using specific primers.
    Results
    Susceptibility testing by disk diffusion method showed that 43 samples (37/7%) and 49 samples(42/1%) were resistant to oxacillin and cefoxitin respectively. MIC results demonstrated that 47(42/1%) samples were resistant to oxacillin. Moreover, 54 samples(47/4%) were found to carry mecA gene using PCR. Highest resistances to antibiotics belonged to ampicillin(99/1 %), penicillin(98/2%), tetracycline(55/3%), erythromycin(37/7%), clindamycin(32/5%), ciprofloxacin (32/5%), ofloxacin (31/6%), gentamicin (26/3%), respectively.
    Conclusion
    The study findings revealed that the multi-drug resistance (MDR) is prevalent among S.aureus isolates. Furthermore, cefoxitin disks were more useful than oxacillin disks to determine methicillin-resistance by disk diffusion method. However mecA gene was also detected in some samples susceptible to disk diffusion method. PCR technique was proved to be the best method to rapidly identify MRSA.
    Keywords: Disk diffusion, Drug resistant, Staphylococcus aureus
  • ریحانه رهنما، رضا منصوری، حمیده ولی زاده، ابوالقاسم رحیم دل، گیلدا اسلامی*
    مقدمه
    مولتیپل اسکلروزیس یک بیماری دمیلینه کننده سیستم اعصاب مرکزی است. عدم تنظیم پاسخ های التهابی به عنوان عاملی کلیدی در بیماری زایی مولتیپل اسکلروزیس مطرح است. فاکتور نسخه برداری Foxp3 در سلول های T تنظیمی بیان می شود و به عنوان یک تنظیم کننده اصلی سلول های خودواکنشگر مطرح است. هدف این مطالعه بررسی ارتباط پلی مورفیسم تک نوکلئوتیدی rs 3761549 ژن Foxp3 با بیماری مولتیپل اسکلروزیس است.
    روش بررسی
    در این مطالعه که به صورت مورد- شاهدی انجام شد، پلی مورفیسم تک نوکلئوتیدی rs 3761549 از ژن Foxp3 در 115 بیمار مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس و 115 کنترل سالم با روش PCR-RFLP مورد بررسی قرار گرفت. هضم آنزیمی قطعه مورد نظر توسط آنزیم محدودالاثر AluI انجام شد.
    نتایج
    در این مطالعه فراوانی آلل A در افراد مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس 15/6% و در افراد کنترل سالم 98/3% بود(p=0.33). آلل G در 1/99% بیماران و 11/3% افراد کنترل شناسایی شد (0/56=p). ژنوتیپ GG از rs 3761549 در افراد بیمار 84/3% و در گروه کنترل 88/7% (p=0.33) بود. ژنوتیپ AA در افراد مبتلا 0/9% و در افراد سالم 1/7% بود(p=0.5) و ژنوتیپ AG از این پلی مورفیسم در افراد بیمار 84/3 % و در افراد کنترل سالم 88/7% بود. (p=0.27). شیوع هیچ یک از آلل ها و ژنوتیپ ها در دو گروه تفاوت معنی داری نداشت(0/05>p).
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه حاضر نشان داد با توجه به نسبت شانس (OR= 0.678 95% CI= 1.477-0.0319) پلی مورفیسم مذکور با استعداد ابتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس ارتباط ندارد.
    کلید واژگان: مولتیپل اسکلروزیس, ژن Foxp3, پلی مورفیسم
    R. Rahnama, R. Mansouri, H. Valizadeh, A. Rahimdel, G. Eslami*
    Introduction
    Multiple sclerosis (MS) is a demyelinating disease of central nervous system. Lack of regulation in inflammatory responses is considered to be a key element in the auto reactive immune response in MS. The FOXP3 transcription factor is predominantly expressed by the Treg cell lineage and appears to act as a master regulator of effector T cell activation. Therefore, this study aimed to investigate the possible association between single nucleotide polymorphisms (SNP) in the FOXP3 gene and predisposition to MS.
    Methods
    This case-control study consisted of 115 MS patients and 115 healthy controls, which were genotyped for the SNP rs 3761549. RFLP analysis was performed using AluI restriction enzyme.
    Results
    The frequency of A allele was 15.6% in patients and 98.3% in normal controls (p=0.33). Moreover, allele G was identified as 98.1% in MS cases and 11.3 in controls. The rs 3761549(GG) was found in 84.3% of MS patients and in 88.7% of controls (p=0.33), rs 3761549 (AA) was found in 0.9% of MS cases and in 1.7% of controls (p=0.5), rs 3761549 (AG) was observed in 84.4% of MS cases and in 88.7% of controls (p=0.27). No significant difference was observed between patients and controls in regard with alleles and genotypes.
    Conclusion
    The results of the present study suggest that the mentioned functional polymorphism is not likely to cause susceptibility to MS.(OR= 0.678 95% CI= 1.477-0.0319)
    Keywords: FOXp3, Multiple sclerosis, Polymorphism
  • ام البنین عزیزی، حسین هادی ندوشن، گیلدا اسلامی، پریسا نوربخش، حسین سلیمانی، عارفه دهقانی تفتی، جواد محیطی اردکانی
    مقدمه
    مطالعات متعددی نشان می دهد که لیپوپروتئین – آ(LP(a)) به عنوان واکنشگر فاز حاد عمل می کند و با آترواسکلروز اولیه در بیماری آرتریت روماتوئید ارتباط دارد. هدف از این مطالعه تعیین غلظت سرمی LP(a) و ارتباط آن با فاکتورهای التهابی در بیماران آرتریت روماتوئید و مقایسه آن با افراد سالم است.
    روش بررسی
    در این مطالعه 100 فرد مبتلا به بیماری آرتریت روماتوئید و 100 فرد سالم شرکت کردند. غلظت RF: Rhoumatoid Factor و CRP: C-Reactive Protein و LP(a) با استفاده از دستگاه اتوآنالیزور و به روش ایمنوتوربیدومتری سنجیده شد.
    نتایج
    میانگین غلظت لیپوپروتئین - آدر گروه بیماران مبتلا به آرتریت روماتوئید mg/dl33/2±41/32 بود که به طور معنی داری نسبت به گروه کنترل با میانگین غلظتmg/dl 03/1±50/20 بالاتر بود (001/0p=). نتایج نشان داد که غلظت لیپوپروتئین - آدر زنان بیمار mg/dl02/25±63/34 به طور معنی داری نسبت به زنان گروه شاهد dl/mg56/10±60/20 بالاتر بود (001/0p=). اما اختلاف معنی داری بین میانگین غلظت لیپوپروتئین – آدر گروه مردان بیمار و گروه شاهد وجود نداشت (304/0p=). میانگین غلظت سرمی CRP در گروه شاهد و بیمار به ترتیب mg/dl04/2±05/4 و mg/dl48/1±87/17 بود. میانگین غلظت سرمیRF در گروه شاهد و بیمار به ترتیب mg/dl33/2±11/9 و mg/dl64/8±42/15 بود.
    نتیجه گیری
    میانگین غلظت سرمی لیپوپروتئین – آدر زنان مبتلا به آرتریت روماتوئید به طور معنی داری نسبت به گروه شاهد بالاتر بود. افزایش غلظت لیپوپروتئین – آممکن است با جنس (زن) بیمار ارتباط داشته باشد.
    کلید واژگان: لیپوپروتئین - آ, آرتریت روماتوئید, عامل التهاب, RF, CRP
    O. Azizi, H. Hadi Nodoushan, G. Eslami, P. Norbakhsh, H. Soleimani, A. Dehghani-Tafti, J. Mohiti Ardakani
    Introduction
    Several studies suggest that lipoprotein (a) [Lp (a)] act as acute phase reactant and is associated with early atherosclerosis in rheumatoid arthritis (RA). Thus، the purpose of this study was to determine the concentration of serum LP (a) and its association with inflammatory markers in RA patients compared to healthy individuals.
    Methods
    The study participants consisted of 100 patients with rheumatoid arthritis and 100 healthy controls. The concentration of LP (a)، RF،CRP was measured using Immunoturbidometric method.
    Results
    Average of lipoprotein - a in patients with rheumatoid arthritis was 32. 41 ± 2. 33 SDmg/dl which was significantly higher than the control group with a mean concentration of 20. 50 ± 1. 03 SD mg/ dl (P=. 001). The results showed that patient''s serum lipoproteins – a concentrations was higher significantly in women with rheumatoid arthritis (34. 63 ± 25. 020mg/dl) than women in the control group (20. 60 ± 10. 56 mg/dl) (P = 0. 001). However، no significant difference was observed between the mean serum LP (a) concentrations in male patients and the control (p = 0. 304). CRP mean was 4. 05 ±2. 04 SDmg/dl and 17. 87±1. 48 SD mg/dl respectively in control and patient groups. Furthermore، RF mean in control and patient groups was 9. 11±2. 33SDmg/dl and 15. 42 ± 8. 64SD mg/dl respectively.
    Conclusion
    The female patients'' serum LP (a) concentration was higher significantly than females in the control group. Therefore، it can be concluded that increased concentration of lipoprotein - a may be associated with the patient''s sex.
    Keywords: Lipoproteins – A_Rheumatoid Arthritis_Inflammatory Marker_RF_CRP
  • منیر دودی، گیلدا اسلامی، محبوبه سترکی، سید حسین حجازی
    مقدمه
    ژنوتایپینگ گونه های کریتیدیا، جهت انتخاب روش مناسب برای کنترل و پیشگیری از بیماری لیشمانیوز جلدی، تعیین بهتر اثر درمانی داروها و تهیه و ارزیابی واکسن با اهمیت است.
    روش ها
    در این مطالعه، به منظور تشخیص سویه های کریتیدیا از 602 بیمار مبتلا به لیشمانیوز پوستی نوع مرطوب مراجعه کننده به مرکز تحقیقات پوست و سالک حضرت صدیقه ی طاهره (س) در اصفهان و سایر مراکز درمانی حومه ی اصفهان، نمونه گیری به عمل آمد. در مورد 201 بیمار (39/33 درصد) ابتدا کشت در محیط NNN (Novy-Nicol-Mac Nea) و سپس استخراج DNA از پروماستیگوت ها به عمل آمد و سپس روش PCR-RFLP (Polymerase chain reaction -restriction fragment length polymorphism) اجرا شد و ناحیه ی 1ITS (1 Internal transcribed spacer) تکثیر و آنزیم HaeIII به کار گرفته شد.
    یافته ها
    دو گونه ی کریتیدیا به نام های کریتیدیا فاسیکولاتا 27 مورد (44/13 درصد) و کریتیدیا لوسیلیا 11 مورد (47/5 درصد) و بقیه تریپانوزماتیده با کد 331988GQ بودند که پس از آنالیز مولکولی، 92 درصد شباهت با کریتیدیا فاسیکولاتا و 89 درصد شباهت با کریتیدیا لوسیلیا نشان دادند و 163 مورد (09/81 درصد) گزارش شدند. از 351 بیمار (31/58 درصد) لیشمانیا جداسازی گردید و از 50 بیمار (31/8 درصد) نه لیشمانیا و نه کریتیدیا جداسازی نشد. سپس نمونه ی کشت آن ها منفی گزارش گردید.
    نتیجه گیری
    در نهایت، نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که نه تنها کریتیدیا به عنوان آلوده کننده ی کشت های لیشمانیا در اصفهان و مناطق اطراف آن است؛ بلکه دارای پلی مورفیسم ژنتیکی نیز می باشد.
    کلید واژگان: پلی مورفیسم, کریتیدیا, 1Internal transcribed spacer, Polymerase chain reaction, restriction fragment length polymorphism
    Monir Doudi, Mahbubeh Setorki, Gilda Eslami, Seyed Hossein Hejazi
    Background
    Genotyping of Crithidia species is of high importance in the selection of an appropriate method to control and prevent cutaneous leishmaniasis (CL), determination of the best therapeutic effect of drugs, and preparation and evaluation of the vaccines.
    Methods
    In order to identify the strains of Crithidia, sampling was done in one of the endemic regions of wet or rural type zoonotic cutaneous leishmaniasis (ZCL) in Isfahan city and surrounding areas, Iran. Samples were 602 patients with wet cutaneous leishmaniasis referred to Isfahan Leishmaniasis Research Center or other health centers in the vicinity of Isfahan. Sampling in Novy-MacNeal-Nicolle medium (NNN) medium, extraction of DNA from promastigotes, implementation of the polymerase chain reaction-restriction fragment length polymorphism (PCR-RFLP) method, amplification of internal transcribed spacer (ITS1), and application of HaeIII enzyme were performed.
    Findings
    201 patients (33.39%) were found with two species of Crithidia, 27 cases of Crithidia fasciculata (13.44%) and 11 cases of Crithidia luciliae (5.47%). The rest of the cases, however, were trypanosomatidae with accession number of GQ331988; molecular analysis showed 92% had tendency of homology with Crithidia fasciculata and 89% with Crithidia luciliae (163 cases or 81.9%). Out of 351 patients (58.31%), leishmaniasis parasite was isolated, and out of 50 patients (8.31%), neither Leishmania nor Crithidia were isolated; therefore, their report was negative following cultured samples.
    Conclusion
    The results of the present study suggested that Crithidia not only contaminates leishmania culture but also enjoys genetic polymorphism in Isfahan and surrounding areas.
    Keywords: Polymorphism, Crithidia, Internal transcribed spacer (ITS1), Polymerase chain reaction, restriction fragment length polymorphism (PCR, RFLP)
  • فرزانه میرزایی، بهادر حاجی محمدی، علی دهقانی، مهسا مقدم احمدی، گیلدا اسلامی، احمد عریان، سیدعلی یاسینی اردکانی، امین ظهورتبار، فرزانه میرزایی
    مقدمه
    سارکوسیستوزیز از شایع ترین بیماری های زئونوز محسوب می شود که توسط انگل های جنس Sarcocystis ایجاد می گردد. Sarcocystis تک یاخته ی درون سلولی دو میزبانه و شاخه ی اپی کمپلکسا می باشد. سه گونه ی شناخته شده ی Sarcocystis، گاو را به عنوان میزبان واسط آلوده می نماید که شامل S. cruzi، S. hirsuta و S. hominis می باشند و سگ، گربه و انسان به ترتیب میزبانان نهایی هستند.
    روش ها
    یک نمونه ی همبرگر سنتی عرضه شده در شهر یزد خریداری و به آزمایشگاه منتقل شد. جهت انجام استخراج DNA ژنومی، از روش Salting out استفاده شد. جهت شناسایی انگل جنس سارکوسیست و با استفاده از پرایمرهای اختصاصی، قطعه ای خاص از ژن (s rRNA18 یا S ribosomal RNA18) این انگل تکثیر شد که نتیجه ی حاصل از الکتروفورز، باند bp 953 را نشان داد که بیانگر جنس Sarcocystis بود. سپس به منظور تعیین گونه ی انگل، از آنزیم های BfaI و RsaI جهت ایجاد برش بر قطعه ی تکثیر شده استفاده گردید و باندهای حاصل از برش آنزیم ها، بر روی ژل آگارز الکتروفورز شدند.
    یافته ها
    پس از برش با آنزیم BfaI دو باند به اندازه ی bp 397 و bp 557 مشاهده شد. بعد از ایجاد برش توسط آنزیم RsaI، دو باند bp 376 و bp 577 مشاهده شد که دلیل بر وجود گونه ی Sarcocystis hirsuta می باشد.
    نتیجه گیری
    در این گزارش، وجود Sarcocystis hirsuta در همبرگر سنتی را می توان به تماس نزدیک گربه با دام در مزارع که سبب آلودگی آب و غذای دام به مدفوع آلوده ی گربه می شود، نسبت داد. بر اساس جستجو در منابع پایگاه های اطلاعات علمی، این تحقیق اولین گزارش تشخیص مولکولی Sarcocystis hirsuta به روش PCR-RFLP Polymerase chain reaction- restriction fragment length polymorphism)) در همبرگرهای سنتی تولیدی در ایران بود.
    کلید واژگان: Sarcocystis hirsuta, همبرگر, Polymerase chain reaction, restriction fragment length polymorphism
    Bahador Hajimohammadi, Ali Dehghani, Mahsa Moghaddam Ahmadi, Gilda Eslami, Ahmad Oryan, Seyed Ali Yasini Ardakani, Amin Zohourtabar
  • محدثه زارعی یزدلی، گیلدا اسلامی، هنگامه زندی*، سید مرتضی موسوی، حسن کوشا، فاطمه اخوان، معصومه کیانی
    سابقه و هدف
    مقاومت آنتی بیوتیکی در پسودوموناس آئروژینوزا در سال های اخیر رو به افزایش است. هدف اصلی این تحقیق بررسی ارتباط بین مقاومت آنتی بیوتیکی و اینتگرون کلاس یک در پسودوموناس آئروژینوزا جدا شده از نمونه های بالینی شهر یزد می باشد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه مقطعی از اردیبهشت 1391 تا فروردین 1392 روی 144 سویه پسودوموناس آئروژینوزا انجام گردید. در ابتدا تمام نمونه ها به روش بیوشیمیایی شناسایی شده و سپس مقاومت نسبت به آنتی بیوتیک ها به روش دیسک دیفیوژن مطابق با CLSI صورت گرفت. با انجام PCR حضور ژن اینتگراز بررسی گردید.
    نتایج
    در این مطالعه از 144 بیمار مورد مطالعه 9/54 درصد مرد بودند. میانگین سنی بیماران 7/22 ± 9/34 سال بود. میزان مقاومت به آنتی بیوتیک های مختلف بدین ترتیب بود: جنتامایسین 2/63 درصد، ایمی پنم 5/62 درصد، آمیکاسین3/58 درصد، سفتازیدیم 9/56 درصد، تیکارسیلین 6/55 درصد، توبرامایسین 6/55 درصد، پیپراسیلین 9/54 درصد، سیپروفلوکساسین 6/48 درصد و 3/75 درصد مقاوم به چند دارو بودند. نتایج PCR نشان داد که 119 ایزوله (6/82 درصد) حامل ژن اینتگرون کلاس یک بودند.
    نتیجه گیری
    در مجموع می توان گفت که اینتگرون کلاس یک به طور گسترده در پسودوموناس آئروژینوزاهای جدا شده از نمونه های بالینی دیده می شود. لذا، می تواند باعث انتقال ژن های مقاومت نسبت به آنتی بیوتیک های مختلف گردد و بررسی آنتی بوتیک هایی که مقاومت آنها با اینتگرون انجام می گیرد ضروری است.
    کلید واژگان: پسودوموناس آئروژینوزا, مقاومت داروئی, اینتگرون کلاس یک
    Mohadeseh Zarei, Yazdeli, Gilda Eslami, Hengameh Zandi *, Seyyed Morteza Mousavi, Hasan Kosha, Fatemeh Akhavan, Masoumeh Kiani
    Background
    Antimicrobial resistance in Pseudomonas aeruginosa has been increasing in recent years. The aim of this study was to investigate the relationship between antimicrobial resistance and class I integron in P. aeruginosa isolated from clinical specimens in Yazd city.
    Materials And Methods
    This cross-sectional study was carried out on 144 P. aeruginosa strains from April 2012 to April 2013. All clinical samples were initially identified by the biochemical method and the antibiotic resistance test was performed using the disc diffusion method according to CLSI recommendations. PCR was carried out for the detection of class I integron.
    Results
    Seventy-nine (54.9%) out of 144 patients were male with mean age of 34.9+22.7 years. Resistance rates to various antibiotics were as follows: gentamicin (63.2%), imipenem (62.5%), amikacin (58.3%), ceftazidime (56.9%), ticarcillin (55.6%), tobramycin (55.6%), piperacillin (54.9%) and ciprofloxacin (48.6%) and 75.3% of the isolates were detected as multi-drug resistant. PCR results showed that 119 (82.6%) P. aeruginosa isolates carried class I integron.
    Conclusion
    Class I integrons are commonly found in P. aeruginosa isolated from the clinical samples. Therefore, the transfer of antibiotic resistance genes is often related to these integrons and the contribution of integrons in antibiotic resistance should be evaluated.
    Keywords: P. aeruginosa_Antimicrobial resistance_Class I integron
  • فاطمه اخوان تفتی، گیلدا اسلامی، هنگامه زندی، سید مرتضی موسوی، محدثه زارعی
    مقدمه
    سودوموناس آئروژینوزا نقش عمده ای در ایجاد عفونت های فرصت طلب و شدید در بیماران سوختگی دارد.آنزیم های متالوبتالاکتاماز توانایی غیر فعال سازی اغلب آنتی بیوتیک های بتالاکتام از جمله کارباپنم را دارند و معضلی جدید در درمان بیماران می باشند. هدف مطالعه ی حاضر، بررسی شیوع آنزیم های متالوبتالاکتاماز blaVIM، blaIPM و blaNDM در سویه های سودوموناس آئروژینوزای جدا شده از زخم های سوختگی در شهر یزد بود.
    روش ها
    در این مطالعه ی توصیفی- مقطعی، تعداد 180 نمونه زخم سوختگی از بیماران بستری در بیمارستان سوانح سوختگی اخذ شد و سپس در آزمایشگاه میکروب شناسی دانشکده ی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد، کشت داده شد وکلنی های مشکوک با روش های بیوشیمیایی معمول به عنوان سودوموناس آئروژینوزا تعیین هویت گردید. سنجش حساسیت آنتی بیوتیکی از روش Kirby-Bauer مطابق با استانداردهای CLSI (Clinical and Laboratory Standards Institute)، برای تعیین MIC (Minimum inhibitory concentration) ایمیپنم و مروپنم از روش Etest (Epsilometer test)، برای تشخیص متالوبتالاکتاماز از روش فنوتیپی Etest MBL (Etest metallo-beta-lactamase) و جهت تعیین blaIPM، blaVIM و blaNDM از روش PCR (Polymerase chain reaction) با استفاده از پرایمرهای اختصاصی استفاده شد.
    یافته ها
    از 180 نمونه زخم سوختگی کشت داده شده، 54 ایزوله (30 درصد) به عنوان سودوموناس آئروژینوزا تعیین هویت شد. به ترتیب 70 درصد، 66 درصد و 74 درصد ایزوله های سودوموناس آئروژینوزا به ارتاپنم، مروپنم و ایمیپنم مقاوم بودند. همچنین 35 ایزوله (64 درصد) و 40 ایزوله (74 درصد) به ترتیب 16 < 6MIC نسبت به مروپنم و ایمیپنم داشتند و 5/29 درصد دارای آنزیم های متالوبتالاکتاماز بودند. 9 ایزوله (6/16 درصد) و 5 ایزوله (2/9 درصد) از 54 ایزوله ی مورد بررسی، دارای blaIPM و blaVIM بودند و 2 ایزوله (7/3 درصد) همزمان دارای blaIPM و blaVIM بودند.
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج، شیوع آنزیم های MBL (Metallo-beta-lactamase) و مقاومت آنتی بیوتیکی در بیماران بستری بالا است و نیاز است که مانند سنجش حساسیت آنتی بیوتیکی،مقاومت آنتی بیوتیکی نیز قبل از تجویز آنتی بیوتیک ها انجام شود.
    کلید واژگان: متالوبتالاکتاماز, سودوموناس آئروژینوزا, مقاومت آنتی بیوتیکی
    Fatemeh Akhavan, Tafti, Gilda Eslami, Hengameh Zandi, Seyed, Morteza Mousavi, Mohadeseh Zarei
    Background
    Pseudomonas aeruginosa is a Gram-negative bacterium that plays a major role in development of opportunistic and severe infections in burn patients. Occurrence of enzymes capable of inactivating all beta-lactams including carbapenems is new problem in treatment of patients. The objective of this study was to investigate the prevalence of Metallo-Beta-Lactamases (MBL) enzymes blaVIM, blaIPM and blaNDM in Pseudomonas aeruginosa strains isolated from burn wounds in Yazd city, Iran.
    Methods
    In this cross-sectional study, 180 burn wound-specimens were collected from burn-hospital belonged to Shahid Sadoughi University of Medical Sciences in Yazd during one year and were cultured at microbiology laboratory of School of Medicine of this university. Suspected colonies were identified by conventional biochemical methods such as utilization of sugars, motility, and oxidase production. Sugar utilization in the Oxidation-Fermentation medium (OF), growth at 42°C and pigment production tests were performed for oxidase positive and non-fermentative colonies on Triple Sugar Iron (TSI) test. Antibiotic susceptibility was determined by Kirby-Bauer methods according to the Clinical and Laboratory Standards Institute (CLSI) standards. Etest metallo-beta-lactamase (Etest MBL) method was used for phenotypic detection of MBL and blaVIM, blaIPM and blaNDM were determined by polymerase chain reaction (PCR) method using specific primers.
    Findings
    Out of 180 burn wound specimens, 54 (30%) was identified as Pseudomonas aeroginosa. Out of 54 isolates, 70%, 66% and 74% were resistance to ertapenem, meropenem and imipenem respectively; 64% and 74% of isolates were resistant to meropenem and imipenem respectively. MBL enzymes were detected in 29.5% of isolates. Nine isolates (16.6%) and 5 isolates (9.2%) had blaVIM and blaIPM respectively and 2(3.7%) isolates had blaVIM and blaIPM simultaneously. None of the isolates had blaNDM.
    Conclusion
    The results of this study show that the prevalence of MBL enzymes and antibiotic resistance in burn patients is high and it is necessary to determine susceptibility testing before treatment.
    Keywords: Metallo, Beta, Lactamases (MBL) Enzymes, Pseudomonas aeruginosa, Antibiotic resistance
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال