به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
مقالات رزومه:

دکتر مهدی همازاده ابیانه

  • مهدی همازاده ابیانه*

    این مقاله به ‏دنبال سنجش دیدگاه سنت‏گرایی درباره هنرهای مدرن دارای شخصیت‏ها و ماجراهای زمانی-مکانی است. مسئله تحقیق اینست که نگرش سنت‏گرایی درباره هنرهای مدرن، تا چه میزان از منظر حکمت متعالیه - که مورد تایید سنت‏گرایان است - قابل تصدیق است؟ بدین منظور ابتدا راهبرد نمادپردازی را از منظر سنت گرایان تبیین می‏کند که به تناظر صورت‏های هنری با حقایق ازلی در عالم مثل تکیه دارد و در نتیجه فرامکان و کلی گراست. نویسنده با نقل اقوالی از بزرگان سنت‏گرایی، تشریح می‏کند که جزئی ‏سازی در شخصیت‏ها و ماجراها نمی ‏تواند در این دیدگاه مشروع باشد. وی در انتها به سراغ هستی‏شناسی حقایق عالم مثل از منظر فلسفه اسلامی رفته و با تکیه بر «نحوه وجود کلی‏ها» از دیدگاه حکمت متعالیه، به وجود سعی آن‏ها در افراد جزئی متکثر اشاره کرده است. او بر این اساس نتیجه می‏ گیرد که صور متشخص زمانی - مکانی هم می‏توانند ارجاع به حقیقت رب‏النوع خویش در عالم مثال افلاطونی داشته باشند و در نتیجه لازم نیست حتما ارجاع مستقیم به وجود اعلای مثل صورت بگیرد تا قدسیت هنر تامین شود. بدین ترتیب مقاله به این جمع‏بندی می‏رسد که سینما (و رمان) هم با وجود ربط به شخصیت‏های جزئی و ماجراهای زمانی - مکانی، ظرفیت تحقق هنر قدسی را دارا هستند.

    کلید واژگان: سنت‏ گرایان, هنر قدسی, نمادپردازی, سینما, مثال افلاطونی
    Mahdi Homazadeh *

    The paper, initially, explains the traditionalists view, illustrating their reason, on importance of traditional arts in Islamic history and civilization. The author compares traditionalist and modern consideration of beauty, and explains the symbolism strategy, which is based on matching of perceptible forms and eternal truths (in platonic heaven). The sacred art forms, then, should be in accordance with non-physical truths beyond the space and matter. This paper describes how any individuation of characters and events is not legitimate in traditionalist view. It refers to traditionalist leaders who deprecate temporal and local elements in art; according to which cinema and novel are evaluated as mediums without required capacity to be sacred. The author, then, illustrates the ontology of universal truths according to Islamic philosophy, and their relation with particulars. To do so, he begins by delineating two key doctrines of Hikmat-Mutaa'lieh ontology: the world of universals or Platonic Ideas (‘ālam al-muthul) and the discontinuous imaginal world (‘ālam al-mithāl al-munfaṣil). In Mulla-Sadra’s view, as the paper describes, there is a universal in the world of intellectual forms for each natural kind; a universal truth from which all instances of the kind come into existence and which is present in all of these particulars. Intellectual forms are self-subsistent, function, as spirits for specific forms, and the perceptible forms are their embodiments; that is, their shadows. For the intellectual forms are fine-grained, and these embodiments are coarse-grained. The world of intellectual truths is the lowest stage of abstract worlds, and is (in lower causal stages) the gateway to the physical world, so to speak. The discontinuous imaginal world is, nevertheless, a physical world (with shapes, dimensions, and temporality), though it is different from material corporeality, spatiality, and temporality, intermediated between non-physical and material world. Imaginal forms are manifestations or loci of the revelation of intelligible forms; that is, whatever exists in the world of Muthuls has a weaker degree of existence in the Mithal world. The author, after providing an account of the nature of these two worlds, considers some of their functions for, and effects on, creativity and symbolism in art. Since there is an important step in downward creation/causation from Mutul intellectual ideas to Mithal perceptible forms, and art, in many cases, deals with bringing meanings down to forms, and meanings are considered as abstract and immaterial, and physical forms are closely tied to sensory objectivity. The author, finally, concentrates on universals manner of existence in Muthul world according to Sadra’s philosophy, which includes immaterial unity and flowing existence among its particulars, at the same time. Thus, temporal and local perceptible forms not only can refer to their relative non-physical universals, but also include the presence of these universals. Therefore, as the author explains, it is not necessary to have a direct reference to absolute existence of universal truths in term of unindividuated forms. The paper concludes that cinema has a remarkable capacity to represent immaterial truths in case of their relevant particulars, and, contrary to traditionalists, to be one of the sacred arts.

    Keywords: Traditionalists, Sacred Art, Symbolism, Cinema, Platonic Universals
  • مهدی همازاده ابیانه*
    این مقاله درصدد تبیین نحوه تجرد نفس در دو جریان اصلی فلسفه اسلامی و سپس بررسی برخی از استدلال ها بر این تجرد از منظر فیزیکالیسم است. به این منظور در آغاز، دیدگاه ابن سینا درباره «حدوث روحانی نفس» و کیفیت دویالیسم جوهری مرور می شود؛ آن گاه دیدگاه «حدوث جسمانی نفس» و چگونگی پدید آمدن و سیر نفس تا تجرد، از منظر صدرالمتالهین، به همراه پنج استدلال از مهم ترین براهین اقامه شده از سوی این دو فیلسوف بزرگ اسلامی به سود تجرد نفس، بررسی می شود. به این منظور، ضمن اشاره به برخی از مهم ترین دیدگاه های فیزیکالیستی معاصر درباره ماهیت ذهن و حالات ذهنی، نشان داده می شود که براهین تجرد نفس که در این جا ذکر شده اند اساسا ناظر به هیچ یک از دیدگاه های مهم فیزیکالیستی نیستند و آنها را مخدوش نمی سازند. نتیجه به دست آمده آن است که نظریات مهم فیزیکالیستی درون گرایانه (مانند تیوری پرطرفدار این همانی ذهن و مغز)، اساسا صورت بندی متفاوتی نسبت به آنچه استدلال های بوعلی و ملاصدرا در پی نفی آن هستند، دارد و با این نحوه مواجهه، مخدوش نمی شوند. همچنین نظریات مهم برون گرایانه (مانند تیوری پرطرفدار بازنمودگرایی برون گرا) نیز با پیش فرض ها و قرایت های استدلال کنندگان در فلسفه اسلامی از مادی انگاری، همخوان نیست و شقوق دیگری از فیزیکالیسم درباره ذهن مطرح می شود که از اساس، مطمح نظر استدلال کنندگان علیه مادی انگاری درباره نفس نبوده است؛ ضمن آنکه برخی ادله تجرد، فارغ از عدم امکان مواجهه با تیوری های رقیب، خود به خلط جنبه معرفت شناختی با جنبه وجودشناختی هم دچار شده اند.
    کلید واژگان: ابن سینا, ملاصدرا, تجرد نفس, حدوث نفس, فیزیکالیسم
    Mahdi Homazadeh Abyaneh *
    I seek to explicate the ways in which the soul is deemed immaterial in two main strands of Islamic philosophy and then consider with the physicalistic approach some arguments for the immateriality of the soul. To do so, I first overview Avicenna's theory of the spiritual incipience (al-ḥudūth al-rūḥānī) of the soul and his version of substance dualism. I will then discuss Mullā Ṣadrā's view of the physical incipience (al-ḥudūth al-jismānī) of the soul and how the soul emerges and develops towards immateriality on his account. I then overview and discuss five of the most important arguments presented by these two great Muslim philosophers in favor of the immateriality of the soul. To do so, I will also point out some of the main contemporary physicalistic views of the nature of mind and mental states. I will then argue that arguments for the immateriality of the soul – dealt with here – do not indeed target or challenge any significant versions of contemporary physicalism. I conclude that the most important narrow physicalistic views – such as identity theory – have a very different formation than what Avicenna and Mullā -Sadrā are refuting. Also, the most important wide physicalistic theories – such as the externalist representationalism - are inconsistent with assumptions and readings of materialism in the Islamic philosophy framework and propose other types of physicalism about the mind were not fundamentally considered by the Avicenna and Mullā -Sadrā arguments. Moreover, some of these arguments, in my opinion, involve conflations of epistemological or ontological issues.
    Keywords: Avicenna, Mullā-Sadrā, Immateriality of the mind, Incipience of the soul, Physicalism
  • مهدی همازاده ابیانه*
    این مقاله با هدف بررسی مقایسه‏ ای نظریه حکمت متعالیه درباره حدوث و نحوه وجود نفس، با یکی از نظریات فلسفه ذهن معاصر در این‏باره، در ابتدا به تفصیل، نظریه ‏ای جدید در فلسفه ذهن را مورد توجه و واکاوی قرار می‏دهد که در میان فیلسوفان معاصر به «نوظهورگرایی» شهرت دارد. نویسنده با تفکیک دو نسخه قوی و ضعیف این نظریه، دو چالش مهم تبیینی که فیلسوفان فیزیکالیست علیه این نظریه اقامه کرده‏ اند را نیز توضیح داده است.در ادامه ضمن مروری اجمالی بر تئوری صدرالمتالهین درباره حدوث و مراتب نفس، شباهت و تفاوت آن با نسخه قوی نوظهورگرایی، بررسی شده است. مقاله سپس ضمن تاکید بر جنبه ‏های اساسی شباهت و برخی تفاوت‏ها بین این دو نظریه، چالش‏های پیش روی نوظهورگرایی که از سوی فیزیکالیست‏ها مطرح شده را نیز قابل بازسازی در برابر نظریه صدرا می‏داند.وی در انتها با اشاره به برخی توضیحات فیلسوفان صدرایی درباره رابطه نفس - بدن، آن را در مواجهه با اشکالات و ابهامات فیزیکالیست‏های معاصر کافی نمی‏ بیند و فلسفه صدرا را نیازمند تکمیل در راستای چالش تبیینی مذکور، می‏داند. بیان نقاط اشتراک و افتراق این دو دیدگاه و تشریح برخی کاستی‏ها و ابهامات نظریه حکمت متعالیه جهت مواجهه با اشکالات فیزیکالیستی معاصر، از نوآوری‏های این مقاله است.
    کلید واژگان: نوظهورگرایی, حدوث جسمانی نفس, فیزیکالیسم, علیت ذهنی, رابطه نفس - بدن
    Mahdi Homazadeh
    This paper - in order to make a comparative study between Sadra ,s theory and a new western theory about soul s occurrence - first focus on studying and explaining the new theory in philosophy of mind; which called “Emergentism” by contemporary philosophers. The author distinguishes between two version of Emergentism: strong and weak, and describes two challenges against the strong version which have adduced by physicalists.He, then, makes a brief review of Sadra ,s theory about soul ,s occurrence and its ranks, and thus considers the similarity and difference between Sadra ,s view and strong emergentism. The paper by referring to the common aspects of these two theories, believes that most challenges which have made against strong emergentism are reformable versus Sadraism. He, finally, implicates some explications of Sadraist philosophers about mind – body connection, and shows their inefficiency to meet the objections and ambiguities of physicalist philosophers. He believes that Sadra ,s philosophy of mind needs further completion to satisfy this requirement. The main contribution of this paper is explaining the intersections and dissociations of these two theory, and some deficiencies and ambiguities of Sadra ,s view in deal with physicalism.
    Keywords: Emergentism, Bodily occurrence of soul, Physicalism, Mental causation, Mind body problem
  • مهدی همازاده ابیانه *
    این مقاله به بررسی کارآمدی تئوری بازنمودگرایانه مایکل تای در پاسخ به یکی از مهم‏ترین اشکالات می‏‏پردازد: آزمون فکری زمین معکوس که نظریه تای در باب تجربه پدیداری را به چالش می‏کشد. او اما دو پاسخ در برابر این اشکال مطرح کرده که مقاله پیش رو، هر دو پاسخ را به تفصیل مورد بحث و بررسی قرار داده است.بنا به استدلالات نویسنده مقاله، پاسخ اولیه تای به آزمون زمین معکوس– با وجود توانمندی در برابر برخی اعتراضات و صرفنظر از برخی لازمه‏های عجیبی که دارد – اما با اشکالی مهم مواجه است که در نهایت، خود تای نیز آن را می‏پذیرد. همچنین پاسخ دوم و نهایی تای با یک مثال خلاف واقع در باب طیف معکوس (که نویسنده مقاله مطرح می‏‏کند)، به چالش کشیده و نقد می‏شود.در نهایت مقاله به این جمع‏بندی می‏رسد که تلاش مایکل تای برای نجات تئوری بازنمودگرایانه برون‏گرا در برابر اشکال زمین معکوس، نتیجه نداده و به نظر می‏رسد این نظریه همچنان باید در پی پاسخی برای رهایی از اشکال مذکور باشد.
    کلید واژگان: بازنمودگرایی, حالات پدیداری, مایکل تای, زمین معکوس, طیف معکوس
    mahdi homazade abyane *
    The paper address one of the most important objections against representational theory of Michael Tye: The inverted earth exam, which is a counterfactual example has proposed by Ned Block to challenge Tye ,s theory on phenomenal mental states. Tye, in contrast, has illustrated two response which are the main topic of this paper. The first response – according to author ,s arguments – faces with a significant problem; regardless of some peculiar requisites of the theory. The second – final – response, also, can be hit by a counterexample about inverted spectrum proposed by the author. He, finally, concludes that Tye ,s attempts to rescue wide representational theory from the hardship was not successful, and it seems that the above theory should try to find some paths to solve the problem
    Keywords: Representationalism, Phenomenal States, Michael Tye, Inverted Earth, Inverted Spectrum
  • مهدی همازاده ابیانه*
    این مقاله به دسته‏ای خاص از اشکالات علیه تئور‏های بازنمودگرایی درباره تجربیات پدیداری می‏پردازد. نویسنده در ابتدا توضیحی درباره تئوری‏های بازنمودگرایانه ارائه کرده و برخی تقسیم‏بندی‏ها از تئوری‏های مذکور در این مقاله را شرح داده است.
    سپس یک دسته از اشکالات در مقابل تئوری‏های بازنمودگرایی که شمول و اطلاق این تئوری‏ها نسبت به تمامی حالات پدیداری را زیر سوال می‏برد، بحث شده است تا توانایی تئوری‏های بازنمودگرایی در تبیین تمامی حالات پدیداری، ارزیابی شود. این بخش از مقاله، دو اشکال درباره خصیصه پدیداری احساسات بدنی و خصیصه پدیداری حالات التفاتی را به تفصیل، ذکر کرده که اشکال اول، دامنه فراوانی در ادبیات بحث دارد و اشکال دوم نیز توسط نویسنده مطرح شده است.
    در انتها با بررسی پاسخ‏های بالفعل و بالقوه طرفداران بازنمودگرایی، این جمع‏بندی به دست می آید که تئوری مذکور از پس اشکال مربوط به احساسات بدنی، بر می‏آیند. اما در مورد حالات التفاتی، این تئوری‏ها باید برخی تبیین‏های خاص برای پاسخ به اشکال، ارائه کنند.
    کلید واژگان: بازنمودگرایی, خصیصه پدیداری, احساسات بدنی, حالات التفاتی, آگاهی
    Mahdi Homazadeh Abyaneh *
    The paper deals with a particular group of objections against representational theories about phenomenal experiences. The author, primarily, illustrates the importance of representational theories and clarifies some helpful categories of representational versions which has used in the paper. Then, it focuses on an especial group of objections against the inclusion of these theories. This group of objections undermines the inclusion of representationalism about "bodily sensations" and "intentional states". Opponents, in fact, make some doubts that representational approach cannot explain the phenomenal character of bodily sensations and intentional states. The paper has described these two difficulties, the first one has been discussed among scholars and the later represented by the author. It, finally, peruses the actual and potential responses of representationalists and, then, concludes that representational theories can come over the objections about bodily sensations, but they should give some explaination in order to unravel the objections about intentional states.
    Keywords: Representationalism, Phenomenal features, Bodily Sensation, Intentional States, Consciousness
  • مهدی همازاده ابیانه، سیدابوالقاسم حسینی ژرفا
    این مقاله با ارائه مختصری از نظریه فرگه درباره اسامی خاص، اشکالاتی را که کریپکی علیه این تئوری اقامه کرده بررسی نموده است. نویسندگان با تفکیک دو تعبیر مختلف از نظریه فرگه که کریپکی نیز بدان اذعان دارد تعبیر اول را در برابر اشکال کریپکی پیرامون ضرورت در جهان های ممکن، ناکام می داند. سپس با بیان دو تقریر (ذهنی و عینی) از تعبیر دوم تئوری فرگه، اشکال کریپکی علیه تقریر عینی، با استناد به موارد اشتباه کاربران زبان در ارتباط دادن یک دسته اوصاف به یک مدلول خارجی را نیز وارد می بیند؛ اما نگارندگان در ادامه با طرح اشکالات مختلف کریپکی علیه تقریر ذهنی، به دفاع از این تقریر در برابر اشکالات مذکور برمی خیزند و جز درباره جملات وجودی (اثباتی و سلبی)، اشکالات دیگر را در زمینه معماهای این همانی و جایگزینی و... پاسخ می گوید. مقاله در پایان نتیجه می گیرد که تقریر ذهنی از تعبیر دوم تئوری فرگه، کمترین اشکالات و بیشترین قدرت تبیین را داراست و نسبت دو گروه تئوری های «دلالت/ارجاع مستقیم» و «تعبیر اول تئوری فرگه»، موجه تر به نظر می‏رسد.
    کلید واژگان: فرگه, کریپکی, نام های خاص, دلالت, اوصاف معرف
    Mahdi Homa-Zada Abyana, Sayyid Abul-Qasem Husseini Zharfa
    The present article briefly explains Frege’s theory of proper names and investigates the objections presented by Kripke to that theory. The writers distinguish the two different versions of Frege’s theory – also acknowledged by Kripke – and hold that the first version is defeated in facing with Kripke’s objection regarding the necessity in possible worlds. Then, they state two readings (subjective and objective) of the second version of Frege’s theory, and accept Kripke’s objection to the objective reading by adducing the errors of the speakers in connecting one group of attributes to an external referent. The writers, however, offer Kripke’s various objections to the subjective reading to defend it against those objections; except for the existential statements (affirmative and negative), they answer all other objections regarding the puzzles of ‘identity’ and ‘substitution’ and so on. The article concludes that the subjective reading of the second version of Frege’s theory has the least drawbacks and the most power to explain, and seems more justified in comparison to the two groups of ‘denotation/ direct reference’ and the ‘first version of Frege’s theory’.
    Keywords: Frege, Kripke, proper names, denotation, defining attributes
  • مهدی همازاده ابیانه
    این مقاله، معیار بحث فقهی را در مواجهه با هنر بررسی کرده است. نویسنده با تفکیک بحث به سه حوزه «هنرمند»، «مخاطب» و «متن اثر» معیار مواجهه فقهی با هر حوزه را به‏طور جداگانه بحث کرده است.
    ‏وی در بخش مربوط به آفرینشگر اثر هنری، قصد و نیت هنرمند را معیار بحث می داند و در دو شق «هم‏راستا بودن قصد با نوع تاثیر» و «هم‏راستا نبودن قصد با نوع تاثیر» پیش می رود. بدین ترتیب در شق نخست و با استناد به برخی روایات و سیره معصومان، به احکام استحباب و کراهت (در فروض مختلف) رسیده است؛ اما شق دوم را ذیل عناوین تجری و انقیاد برده و نتیجه را به قول مختار در عنوان های مذکور وانهاده است.
    مقاله در بخش مربوط به مخاطبان آثار هنری، نوع تاثیر محصول را معیار بحث قرار داده است و با توجه به نصوص دینی، شرایط مرجحیت و ممنوعیت تخاطب با آثار مختلف را مطرح کرده است. همچنین در مصادیقی که شاهد هیچ‏گونه تاثیر دینی و اخلاقی (مثبت یا منفی) نیستیم، چیستی لهو و عدم مصداقیت آن در مطلق سرگرمی و لذت زیبایی‏شناختی را پیش کشیده و به اباحه بالمعنی الاخص رسیده است.
    در انتها و در بخش مربوط به متن اثر هنری نیز مناط حمایت یا ممنوعیت انتشار آثار را با توجه به تزاحم در شرایط مختلف و زبان خاص هنر (که متفاوت از زبان کتاب و سخنرانی است)، بررسی کرده است و حکم آن را هم مختص به حکومت دینی یا اولیاء دین (و نه آحاد مکلفان) دانسته است.
    کلید واژگان: فقه هنر, قصد فاعل, انقیاد و تجری, لهو, سرگرمی, سانسور, حمایت
    Mahdi Homazadeh Abyaneh
    The current article examines the criterion of jurisprudential debate in dealing with art. The author addresses the above subject from three different perspectives namely “artist”, “audience” and “artwork”.
    As regards the creator of the artwork, the artist’s intention is the main discussion point, approached from two aspects: “compatibility of the intention with the effect” and “incompatibility of the intention with the effect”. Accordingly, referring to some traditions and sireh of the infallibles, the former encompasses rules of preference -Istihbab- and detestability –Kirahat- (in various assumptions), while the latter covers inqiyad and tajarri (the intention of committing sin).
    As regards the audience of artworks, the present study discusses the type of effect that the artwork creates and presents the conditions of permission and forbiddance of using such works. Likewise, the issue of lahv (corrupting entertainment) and absolute aesthetic pleasure is brought up when no evidence of ethical or religious impact (positive or negative) is seen.
    Finally, as regards the “text of an artwork”, an examination of the permission or forbiddance of publication of artworks in accordance with incompatibility (tazahom) under different conditions and with respect to special language of art is addressed, while considering issuance of its rule specific to religious leaders and not individual mukallaf. 2
    Keywords: fiqh of art, intention of subject, inqiyad, tajarri, lahv, entertainment, censorship, protection
  • مهدی همازاده ابیانه
    این مقاله، کارآمدی تئوری های بازنمودگرایی مرتبه ی اول برای تبیین خصیصه ی سوبژکتیو تجربیات پدیداری را موردبررسی قرار می‏دهد. نویسنده پس از توضیحی کوتاه درباره ی بازنمودگرایی، به سراغ توضیح مساله ی این مقاله می‏رود: تبیین خصیصه ی سوبژکتیو تجربیات که علاوه بر خصیصه ی کیفی، معضل دشوار فیزیکالیسم برای تقلیل پدیدارشناسی به حیث التفاتی است.
    نویسنده به تئوری های کارکردگرایانه ی شومیکر و خودبازنمودگرایانه ی کریگل برای تبیین خصیصه ی سوبژکتیو اشاره می‏کند و اشکالات وارد بر آن‏ها را شرح می‏دهد. سپس به داعیه ی سایر بزرگان بازنمودگرایی می‏پردازد که تامین خصیصه ی سوبژکتیو را در قالب همان فرایند بازنمایی و بی‏نیاز از تئوری‏پردازی مجزا، در نظر می‏گیرند. وی با توضیح و بررسی فرایند بازنمایی، نتیجه می‏گیرد که فرایند مذکور، از عهده ی تبیین خصیصه ی سوبژکتیو تجربه برنمی‏‏آید و همان مساله ی دشوار و شکاف تبیینی، عود می‏کند.
    کلید واژگان: بازنمودگرایی, پدیدارشناسی, خصیصه ی سوبژکتیو, خودبازنمودگرایی, مساله ی دشوار
  • مهدی همازاده، سیدابوالقاسم حسینی ژرفا
    این مقاله، در ابتدا، مروری کوتاه بر مبانی هستی شناختی حکمت اشراق دارد و، سپس، به بیان جایگاه عالم مثل و عالم مثال منفصل در این دستگاه فلسفی می پردازد. نویسنده با ذکر نوآوری های شیخ اشراق در اثبات عالم مثل– که پیش از او در مکتب مشاء رد شده بود – و کشف و اثبات عالم مثال – که پیش از او در تاریخ فلسفه اسلامی مطرح نبود – مبانی نمادپردازی ادبی و هنری را بر پایه این دو عالم بیان کرده است.
    نویسنده، در نهایت، با بررسی تفصیلی داستان های تمثیلی حکیم سهروردی، تجلی مبانی و باورهای حکمی وی را در این داستان ها نشان می دهد که در قالب نمادها و رمزهای مثالی به تصویر کشیده شده اند. در این بخش از مقاله، چگونگی استفاده شیخ اشراق از ظرفیت های دستگاه فلسفی خویش برای بیان نمادین مضامین حکمی تبیین شده است.
    کلید واژگان: عالم مثل, عالم مثال, نمادپردازی, داستان تمثیلی, قوه خیال
  • مهدی همازاده ابیانه*
    این مقاله یک دسته از اساسی ترین نظریات فیلسوفان تحلیلی در تبیین «آگاهی پدیداری» را بررسی می کند. نویسنده ابتدا مفهوم «آگاهی پدیداری» را تبیین و چند دسته بندی از نظریاتی که در تحلیل و تبیین آگاهی پدیداری ارائه شده، نقل می نماید.
    مقاله در ادامه با توضیح چرایی دشواری تبیین آگاهی پدیداری در سنت فلسفه فیزیکالیستی، به سراغ نقل و نقد یک دسته از مهم ترین این نظریات می رود که به «نظریات بازنمودی» معروف هستند. نویسنده، هر یک از سه نظریه شناخته شده در نظریات بازنمودی («بازنمایی درجه اول» (FOR)، «تفکر درجه دوم» (HOT)، و «تجربه درجه دوم» (HOE)) را مطرح و اشکالات وارد بر هرکدام را بررسی می کند.
    مقاله در پایان به این نتیجه می رسد که دسته نظریات بازنمایی، در ظاهر توانایی و کارآیی لازم برای تبیین «آگاهی پدیداری» را ندارند و در برابر برخی اشکالات مشترک یا اختصاصی، متزلزل به نظر می رسند.
    کلید واژگان: آگاهی پدیداری, بازنمایی, نظریه FOR, نظریه HOT, نظریه HOE
    Mahdi Homa Zadeh*
    This paper deals with a group of basical theories about «phenomenal consciousness» in analytic philosophy. The author، after definition of «phenomenal consciousness»، quotes different theories of it،s analysis and explanates The difficulty of this analysis in physicalism. After this introduction، the paper goes to deliberates and criticizes a main group of these theories; well-khown with the title: «representational theories». The author casts three famous theory under representational theories: First Order Representation (FOR)، Higher Order experience (HOE)، Higher Order Thought (HOT)، and deals with the difficulties and disadvantages of these theories. The paper، at the end، illustrates the disability and deficiency of representational theories in explanation of phenomenal consciousness; For they don،t have needful backbone encounter the objections.
    Keywords: phenomenal consciousness, representation, Qualia, FOR, HOE, HOT
  • مهدی همازاده ابیانه، مهدی ذاکری
    در این مقاله، نظریه «محقق سازی» که توسط فیزیکالیست های طرفدار نظریه «کارکردگرایی» ارائه شده از دیدگاه میزان توفیق در حل معضل «علیت ذهنی» کانون بررسی قرار گرفته است. نویسندگان نشان می دهند که تقریرها و ویرایش های مختلف از ایده مزبور، همچنان نتوانسته اند معضل علیت ذهنی را برطرف کنند؛ بلکه یا به این همانی نوعی و تحویل گرایی بازگشت کرده اند و یا به تعین علی مضاعف دچار شده اند.
    در این مقاله به طور ویژه «نظریه زیرمجموعه» که شومیکر آن را در سال 2007 ارائه کرده و «نظریه تعین بخشی» که یابلو در سال 1992 مطرح ساخته است تبیین شده اند که در واقع، دو تقریر از نظریه محقق سازی هستند. نویسندگان نشان می دهند که ارائه دهندگان دو دیدگاه مزبور، سعی در اثبات اصالت و عینیت ویژگی هایی ذهنی (فرار از تحویل گرایی) و ارائه تصویری از اعمال نیروی علی توسط این ویژگی ها دارند؛ اما در ادامه، با طرح انتقادات کیم و دیگران، استمرار معضل محرومیت علی و درافتادن در دام تحویل گرایی در هر دو تقریر، نشان داده شده است.
    کلید واژگان: علیت ذهنی, محرومیت علی, تعین علی مضاعف, شبه پدیدارگرایی, محقق سازی
    Mahdi Humazade Abyane, Mahdi Zakeri
    In the present article، the theory of “realization” put forward by physicalists adherent to functionalism، has been investigated from the viewpoint of the extent to which it has been successful in solving the problem of mental causation. The authors show that various versions and editions of that idea have not managed to solve the problem of mental causation; rather they have recessed to typical identity and reductionism، or have involved in double causal determination. In the present article، Shoemaker’s “subset theory” presented in 2007 and Yablo’s theory of “particularism” presented in 1992 have been explained، both of them as versions of realization theory. The authors have shown that the two theorists have sought to prove the originality and objectivity of mental features (an escape from reductionism) and to present a picture of exerting a causal force by those features. Afterwards، however، by presenting the criticisms of Kim and others، they show the continuity of the problem of causal deprivation and involvement in reductionism in both readings.
    Keywords: mental causation, causal deprivation, double causal determination, quasi, phenomenalism, realization
  • مهدی همازاده ابیانه*
    این مقاله معضل علیت حالات/ویژگی های ذهنی برای حالات/ویژگی های فیزیکی یا حالات/ویژگی های ذهنی دیگر را بر اساس یکی از نظرات مهم راجع به ارتباط ویژگی های ذهنی و فیزیکی بررسی کرده است. این نظریه (که توسط فیلسوف تحلیلی، دونالد دیویدسون، هم زمان با ارائه ی نظریه ی این همانی مصداقی ارائه گردید) سعی داشت با پرهیز از گرفتار شدن در دام تقلیل گرایی و حفظ دوئیت ویژگی های ذهنی و فیزیکی، نوعی ارتباط منطقی بین این دو نوع از ویژگی ها بیابد.
    اما این مقاله نشان می دهد که دیویدسون در طرح ارتباط مذکور (که نامش را ابتناء ویژگی های ذهنی بر ویژگی های فیزیکی گذاشته) نتوانسته راه حلی برای معضل علیت ذهنی بیابد و به دام محرومیت علی و یا تعین علی مضاعف گرفتار آمده است. در نتیجه طرح نظریه ی ابتناء، در تبیین رابطه ی علی ویژگی های ذهنی با ویژگی های فیزیکی (یا ویژگی های ذهنی دیگر)، به شکست می انجامد.
    کلید واژگان: دیویدسون, علیت ذهنی, ابتناء, محرومیت علی, تعین علی مضاعف
    Mehdi Homa Zadeh Abyaneh*
    Donald Davidson, a great analytic philosopher, represented a theory on token identity through which he provided another theory concerning the relation between mental and physical properties called "Supervenience" theory. He tried to avoid involving in reductionism through preserving dualism of these properties.In this Paper first, we explain his theory, then we show how he failed to solve mental causation problem and how his theory faces with either causal exclusion or overdetermination. So, the main problem of Cartesian dualism remains unsolved in this theory.
    Keywords: avidson, Mental causation, Supervenience, Causal exclusion, Overdetermination
  • مهدی همازاده
    در این مقاله، نخست با تبیین نظریه تاثیر قصد بر مشروعیت عمل (DDE) و شرح محدوده دقیق ادعای آن، در ادامه ادله مخالفان این نظریه در قالب پنج دسته دلیل ارائه می گردد. سپس پاسخ و ادله طرفداران DDE بیان می شود که ضمن رد استدلال های طرف مقابل، شواهدی برای تثبیت ادعای خویش عرضه داشته اند. نگارنده با ارزیابی آرای دو گروه، به این جمع بندی می رسد که دلایل مخالفان DDE، آن اندازه قوت ندارد که بتواند ادعای شهودی این نظریه را زیر سوال ببرد و تلاش های ایشان برای ارائه تبیین های متفاوت، چندان موفق به نظر نمی رسد. در بخش پایانی مقاله نیز یک نوع بررسی مقایسه ای با آرای فقی هان اصولی درباره اصل تاثیر قصد بر مشروعیت عمل انجام گرفته است که نشان می دهد بیشتر ایشان با چنین اصلی موافق بوده اند. نیز در ادامه، بحث «تجری» در اصول فقه مطرح شده است که منشا مناقشه های گسترده در باب تاثیر قصد بد فاعل بر نامشروع شدن فعل بوده است. نگارنده با ذکر ادله هر دو گروه در این مسئله، سرانجام به این نتیجه می رسد که استدلال موافقان تاثیر قصد فاعل بر عدم مشروعیت تجری قوی تر می باشد.
    کلید واژگان: قصد, DDE, قبح فعلی, قبح فاعلی, تجری
    Mahdi Homazadeh
    In this paper, I will first explicate the doctrine of double effect (DDE)—the effect of intentions on the legitimacy of an action—and then present the arguments provided by opponents of DDE. I will then examine the replies by proponents of DDE, together with evidence they have provided for their theories. I evaluate the views of the both sides, and seek to show that the arguments provided by the opponents of DDE are not cogent enough to undermine the intuitive appeal of DDE. Finally, I will compare this issue with views in Usul al-fiqh (principles of the Islamic jurisprudence) regarding the effect of intention on the legitimacy of an action—I suggest that they seem sympathetic to a principle like DDE. I also discuss the problem of effrontery (tajarri) in Usul al-fiqh that has led to controversies over the effect of an agent's bad intentions on the illegitimacy of his action. I will show that the proponents of such an effect have a stronger argument.
    Keywords: Intention, DDE, Action Wrongness, Agentive Wrongness, Effrontery
  • مهدی همازاده ابیانه
    این مقاله در پی تبیین پارادایم حاکم بر فلسفه ذهن در دوران معاصر است. نویسنده با روش تحلیلی، پس از ذکر کلیاتی در باب نگرش پارادایمی توماس کوهن، در پی توضیح این مطلب برآمده که پاردایم حاکم بر فلسفه ذهن معاصر، شدیدا متاثر از علوم تجربی – اعم از فیزیک، روان شناسی تجربی، زیست شناسی، علوم اعصاب، علوم کامپیوتر – بوده است. حکومت پارادایم مذکور را می توان در برخی مسائل و مباحث محوری در اصل سادگی (تیغ اکام) و حذف»، «تبیین ناپذیری کیفیت های پدیداری» فلسفه ذهن معاصر، مانند و... مشاهده «اصل بستار علل فیزیکی و انکار علیت ذهن به فیزیک»، «ویژگی های ذهنی غیرفیزیکی نمود. این مقاله با پرداخت مفصل به نمونه های مذکور، نشان میدهد تعهدات پارادایمی فیلسوفان ذهن در دوران معاصر، چه تبعاتی در اولویتیابی معضل ها، نحوه پردازش مسائل، و گزینش رویکرد پاسخگویی به آنها، به دنبال داشته است.
    کلید واژگان: فلسفه ذهن, پارادایم, فیزیکالیسم, کیفیات پدیداری, تیغ اکام, بستار فیزیکی
    This paper is trying to explain The dominant paradigm of contemporary Philosophy of Mind. The author, through Analytical method, descripes the fact that dominant paradigm of contemporary Philosophy of Mind is strongly affected by empirical sciense, such as Physics, Empirical Psychology, Biology, Neurology, Computational Sciense. To the authors', we can see The dominant of Physical paradigm of contemporary Philosophy of Mind, in central issues; Topics such as "Inexplicable of phenomenal qualities", "The principle of simplicity (Occam's razor) and Removal of non-physical mental properties", "Physical clouser and Denial of mental causation in physics".
    Keywords: Philosophy of Mind, Paradigm, Physicalism, phenomenal qualities, Occam's razor, Physical clouser
فهرست مطالب این نویسنده: 17 عنوان
  • دکتر مهدی همازاده ابیانه
    دکتر مهدی همازاده ابیانه
    استادیار فلسفه ذهن، موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، ، ایران
نویسندگان همکار
  • دکتر مهدی ذاکری
    : 1
    دکتر مهدی ذاکری
    دانشیار فلسفه، دانشگاه تهران، تهران، ایران
بدانید!
  • این فهرست شامل مطالبی از ایشان است که در سایت مگیران نمایه شده و توسط نویسنده تایید شده‌است.
  • مگیران تنها مقالات مجلات ایرانی عضو خود را نمایه می‌کند. بدیهی است مقالات منتشر شده نگارنده/پژوهشگر در مجلات خارجی، همایش‌ها و مجلاتی که با مگیران همکاری ندارند در این فهرست نیامده‌است.
  • اسامی نویسندگان همکار در صورت عضویت در مگیران و تایید مقالات نمایش داده می شود.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال