دکتر محمود گودرزی
-
مقدمه
ناباروری یکی از مشکلات عمده تولیدمثل است و به صورت ناتوانی در بارداری پس از یک سال مقاربت، بدون استفاده از هرگونه روش پیشگیری از بارداری تعریف می شود. هدف از انجام این پژوهش اثربخشی بسته آموزشی مقابله ای شناختی- رفتاری با تنیدگی ناباروری بر تحمل پریشانی و تنظیم شناختی هیجان در زنان نابارور بود.
مواد و روش هاپژوهش حاضر با توجه به هدف، کاربردی و شیوه اجرا، نیمه آزمایشی از نوع طرح پیش آزمون- پس آزمون با پیگیری دوماهه به همراه گروه شاهد است. جامعه آماری این پژوهش زنان نابارور مراجعه کننده به مراکز ناباروری و مطب متخصصان زنان و درمان نازایی شهر کرمانشاه در سال 1401 بود. از میان زنان نابارور واجد شرایط شرکت در پژوهش و به منظور بررسی کیفیت و کنترل اثر بسته آموزشی استفاده شده، 60 نفر با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند بر اساس رضایت آگاهانه به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی ساده در سه گروه (دو گروه آزمایش و یک گروه شاهد) تقسیم شدند و گروه آزمایش با استفاده از بسته آموزشی مقابله ای شناختی- رفتاری با تنیدگی ناباروری قبادی، در 12 جلسه آموزش دید. در این پژوهش برای اندازه گیری مقیاس ها، از پرسش نامه استرس ناباروری نیوتن و تحمل پریشانی هیجانی سیمونز و تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی استفاده شده است. در این پژوهش، تجزیه وتحلیل داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزار SPSS vol.24 و آزمون آنالیز واریانس با اندازه گیری مکرر و بررسی پیش فرض های آن صورت گرفته است.
یافته های پژوهش:
نتایج نشان داد، میان سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری در تحمل پریشانی (P<0.05-0.001) و تنظیم شناختی هیجان (P<0.05-0.001) و مولفه های آن ها تفاوت وجود دارد و این تفاوت معنادار تا مرحله پیگیری نیز تداوم داشته است (P<0.05).
بحث و نتیجه گیریبسته آموزشی مقابله ای شناختی- رفتاری با تنیدگی ناباروری زنان نابارور می تواند بر تحمل پریشانی و تنظیم شناختی هیجان زنان نابارور اثربخش باشد و می توان از این برنامه برای کاهش تنیدگی زنان نابارور بهره گرفت.
کلید واژگان: مقابله شناختی- رفتاری, تنیدگی ناباروری, تحمل پریشانی, تنظیم شناختی هیجان, زنان نابارورIntroductionInfertility is one of the major reproductive problems and is defined as the inability to conceive after one year of sexual intercourse without using any method of pregnancy prevention. The current study aimed to investigate the effectiveness of designing a cognitive-behavioral coping training package for infertile women, specifically focusing on the impact of infertility stress on distress tolerance and cognitive regulation of emotion.
Materials & MethodsThis was a quasi-experimental design that involved a pre-test, a post-test, and a two-month follow-up. The participants were infertile women who were referred to infertility centers and the offices of gynecologists for infertility treatment in Kermanshah city in 2021. Sixty people were selected as a sample using the purposeful sampling method based on informed consent and randomly divided into three groups (two experimental groups and one control group), and each experimental group trained in 12 sessions using a cognitive-behavioral coping training package with Ghobadi infertility stress. Data collection forms included Perceived Infertility Stress (PIS), Distress Tolerance Scale (DTS), and Cognitive Emotion Regulation (CER). The statistical tests consisted of chi-square and repeated measure ANOVA, which were analyzed by SPSS V.24, and the level of significance was considered less than 0.05.
ResultsThere is a difference between the three stages of pre-test, post-test, and follow-up in the Distress Tolerance scale (P<0.001) and Cognitive Emotion Regulation’s scores (P<0.001). Also, these differences were significant between groups during the follow-up stage (P<0.001).
ConclusionThe cognitive-behavioral coping training package with infertility stress can be effective in decreasing the distress tolerance and cognitive emotion regulation of infertile women's emotions.
Keywords: Cognitive-Behavioral Coping, Infertility Stress, Distress Tolerance, Cognitive Emotion Regulation, Infertile Women -
هدف و زمینه
بهزیستی ذهنی زوجین ناشی از درک روانی و عاطفی است که زوجین از ابتدای تشکیل خانواده در آن نقش دارند و ارزشیابی زندگی برحسب رضایت و تعامل بین حالات عاطفی مثبت و منفی را نشان می دهد. پژوهش حاضر باهدف مدل سازی روابط ساختاری سلامت خانواده اصلی و ناگویی خلقی و باورهای ارتباطی با بهزیستی ذهنی زوجین با نقش واسطه ای بخشش انجام شد.
روش بررسیروش پژوهش همبستگی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری را تمامی زوجین متاهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهرستان جوانرود تشکیل دادند. باتوجه به ملاک های ورود، حجم نمونه دویست زوج در نظر گرفته شد؛ اما 22 پرسش نامه به علت وجود نقص در تکمیل کردن سوالات از تحلیل کنار گذاشته شد. ابزارهای گردآوری داده ها شامل مقیاس بهزیستی ذهنی در ارتباط زوجین (اوربانو-کونترراس و همکاران، 2018)، مقیاس سلامت خانواده اصلی (هاوشتات و همکاران، 1985)، پرسش نامه ناگویی خلقی تورنتو (بگبی و همکاران، 1994)، پرسش نامه باورهای ارتباطی (رومنس و دی بورد، 1995) و مقیاس سنجش بخشش در خانواده (پولارد و اندرسون، 1998) بود. به منظور تحلیل داده ها از روش آماری مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزار Smart PLS نسخه 3 استفاده شد.
یافته هاضرایب اثر سلامت خانواده اصلی بر بهزیستی ذهنی در روابط زوجین (0٫001>p، 0٫41=β)، باورهای ارتباطی بر بهزیستی ذهنی در روابط زوجین (0٫001>p، 0٫213=β)، سلامت خانواده اصلی بر بخشش (0٫001>p، 0٫303=β)، باورهای ارتباطی بر بخشش (0٫001>p، 0٫273=β) و بخشش بر بهزیستی ذهنی در روابط زوجین (0٫002=p، 0٫252=β) مثبت و معنادار و ضریب اثر ناگویی خلقی بر بخشش (0٫001>p، 0٫481-=β) منفی و معنادار بود. اثر واسطه گری بخشش در رابطه سلامت خانواده اصلی بر بهزیستی ذهنی در روابط زوجین (0٫018=p، 0٫076=β) مثبت و معنادار و اثر غیرمستقیم ناگویی خلقی ازطریق بخشش بر بهزیستی ذهنی در روابط زوجین (0٫002=p، 0٫121-=β) منفی و معنادار و اثر واسطه گری بخشش در رابطه باورهای ارتباطی بر بهزیستی ذهنی در روابط زوجین (0٫007=p، 0٫069=β) مثبت و معنادار بود.
نتیجه گیریباتوجه به یافته های پژوهش، بخشش در روابط میان سلامت خانواده اصلی و ناگویی خلقی و باورهای ارتباطی با بهزیستی ذهنی زوجین نقش میانجی دارد.
کلید واژگان: باورهای ارتباطی, بخشش, بهزیستی ذهنی زوجین, سلامت خانواده اصلی, ناگویی خلقیBackground & ObjectivesMarriage is one of the basic foundations of human life. Relationships between husband and wife are increasingly crucial in promoting mental wellbeing. Various factors can affect mental wellbeing. One of these components is the health of the main family. Another factor that affects the mental wellbeing of couples is communication. One of the factors that married couples are dealing with is alexithymia. The factor of forgiveness is one of the variables that has drawn the attention of researchers in the field of couple conflicts. Despite the critical role of forgiveness in marital satisfaction and adjustment, little research has investigated the mediating role of this variable in the relationship between the communication patterns of the health of the main family and alexithymia with the mental wellbeing of couples. Therefore, the present study aims to model the structural relationships between the health of the original family and alexithymia, and communication beliefs with the mental wellbeing of couples were conducted with the mediating role of forgiveness.
MethodsThe research method was correlational analysis with structural equation modeling. The statistical population included all married couples seeking counseling at counseling centers in the city of Javanrud, Iran. According to Kline's rule (2023) and considering the sample size criteria, 200 couples were initially considered, but 22 questionnaires were excluded due to incomplete responses. The inclusion criteria were as follows: age range of 20–55 years, minimum education of high school, at least one year of cohabitation, informed consent to participate in research, and completing questionnaires. The exclusion criterion was the failure to complete the questionnaires. The data collection tools consisted of the Subjective Wellbeing in Couple Relationship Scale (Urbano–Contreras et al., 2018), the Family–of–Origin Scale (Hovestadt et al., 1985), the Toronto Alexithymia Scale (Bagby et al., 1994), the Relationship Beliefs Questionnaire (Romans & DeBord, 1995), and the Family Forgiveness Scale (Pollard & Anderson, 1998). To analyze the collected data, the statistical method of structural equation modeling by partial least square method was used in Smart PLS version 3 software.
ResultsThe effect coefficient of health in the main family on mental wellbeing in couples' relationships (β=0.41, p˂0.001), communicative beliefs on mental wellbeing in couples' relationships (β=0.213, p˂0.001), health in the family on the level of forgiveness (β=0.303, p˂0.001), communication beliefs on forgiveness (β=0.273, p˂0.001), and forgiveness on mental wellbeing in couples' relationships (β=0.252, p=0.002) was positive and significant and the effect coefficient of alexithymia on forgiveness was negative and significant (β=–0.481, p˂0.001). Also, the mediating effect of forgiveness in relation to health in the main family on mental wellbeing in couple relationships was positive and significant (β=0.076, p=0.018), the indirect effect of alexithymia through forgiveness on mental wellbeing in couple relationships was negative and significant (β=–0.121, p=0.002), and the mediating effect of forgiveness in relation to communicative beliefs on subjective wellbeing in couples' relationships was not confirmed (β=0.069, p=0.007).
ConclusionAccording to the research findings, forgiveness plays a mediating role in the relationship between the health of the main family and alexithymia and communicative beliefs related to the mental wellbeing of couples.
Keywords: Communicative Beliefs, Forgiveness, Mental Wellbeing Of Couples, Health Of The Main Family, Alexithymia -
Background and purpose
Successful parenting is a new and universal program of Shamwald about parenting that creates a positive relationship between parents and their children. Therefore, the aim of the current research was to design and explain the indigenous model of successful parenting.
Research methodThe method of this qualitative research is phenomenology and the statistical population included all parents of elementary school students in Isfahan city in the academic year of 2022 of which 32 people (16 couples) were sampled. The measurement tool of the research was interview. Interview data were analyzed using MAXQDA 2020 software.
FindingsThe results of this research indicate that the background conditions of successful parenting, family economy, family law, love and intimacy in couple relationships, parental responsibility towards raising children, common thinking and sharing in solving marital issues and problems, are the causal conditions of successful parenting. , study and consultation for raising children, inherent characteristics (parents' personality), intervening conditions (disturbing/facilitating), social conditions of society, economic conditions of society, family functioning, successful parenting strategies, education and awareness, joint family recreation, giving The opportunity to express oneself, to have sincere and respectful relationships with children, to supervise children, to think together and to participate in solving problems and problems with children, is the consequences of successful parenting, the progress and excellence of society, the success of the family, the success of children.
ConclusionThe native model for successful parenting is based on causal, contextual, intervening factors and strategies and consequences of successful parenting. The designed model can be effective for family counselors and psychologists as well as parents in the direction of parenting.
Keywords: Successful Parenting, Contextual Factors, Causal Conditions, Strategies Of Successful Parenting, Outcomes Of Successful Parenting -
هدف
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی پروتکل تنظیم هیجانی بر کارکرد خانواده و تعهد زناشویی در زوجین با تاب آوری پایین صورت گرفت. روش پژوهش: این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری بود. جامعه آماری تحقیق را تمام زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره آموزش و پرورش شهر کرمانشاه در سال 1400 که از تاب آوری پایینی برخوردار بودند، تشکیل دادند. 30 زوج به عنوان نمونه به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. جهت جمع آوری داده ها پرسشنامه های تاب آوری سیکبی (2005)، کارکرد خانواده اپشتاین و بالدوین بیشاب (1983) و تعهد زناشویی آدامز و جونز (1997) مورد استفاده قرار گرفتند. گروه آزمایش به مدت دوازده جلسه (هفته ای یک جلسه، هر جلسه 45 دقیقه) پروتکل تنظیم هیجانی مبتنی بر مدل گراس (2002) را دریافت کرد. جلسات به صورت گروهی برگزار شدند. در این مدت گروه کنترل مداخله ای را دریافت نکرد. نتایج با استفاده از واریانس اندازه های مکرر تحلیل شد.
یافته هانتایج نشان داد مداخله تنظیم هیجان بر کارکردهای خانواده (10/525=F، 0010=P) و تعهد زناشویی (90/289=F، 001/0=P) کوثر بود و این تاثیر در مرحله پیگیری پایدار گزارش شد.
نتیجه گیریبر اساس نتایج پژوهش حاضر، پیشنهاد می شود از پروتکل پژوهش حاضر جهت ارتقا تعهد زناشویی و کارکردهای خانواده در مراکز مشاوره خانواده استفاده شود.
کلید واژگان: زوجین, تاب آوری, تنظیم هیجانی, کارکرد خانواده, تعهد زناشوییAimThe present study was conducted with the aim of determining the effectiveness of emotional regulation protocol on family functioning and marital commitment in couples with low resilience.
MethodsThe research method was semi-experimental with a pre-test-post-test design with a control group and a follow-up period. The statistical population of the research was made up of all the couples referring to education counseling centers in Kermanshah city in 2021 who had low resilience. 30 couples were selected as a sample using available sampling method and randomly assigned to experimental and control groups. In order to collect data, Sikby's resilience questionnaires (2005), Epstein and Baldwin Bishop's family functioning (1983) and Adams and Jones' marital commitment (1997) were used. The experimental group received the emotional regulation protocol for 12 sessions (one session per week, each session 45 minutes). The meetings were held in groups.
ResultsDuring this time, the control group did not receive any intervention. Using analysis of covariance in the SPSS-25 software, the effectiveness of emotion regulation protocol on family functions and marital commitment was confirmed.
ConclusionBased on the results of this research, it is suggested to use the protocol of this research to improve marital commitment and family functions in family counseling centers.
Keywords: spouses, Resilience, emotional regulation, Family functioning, Marital Commitment -
مقدمه
ارضاء نیازهای روانی در دوران بارداری به عنوان احساس رضایت، افزایش استقلال، بهبود تعامل بین دیگران و محیط و افزایش خودبه خودی انرژی روانی برای دستیابی به بارداری و زایمانی موفق تعریف می شود. مطالعه حاضر با هدف ساخت و اعتباریابی پرسشنامه نیازهای روانی بارداری انجام شد.
روش کارپژوهش حاضر از لحاظ هدف کاربردی، از نظر داده ترکیبی کیفی و کمی (آمیخته) و از نظر روش مطالعه، داده بنیاد است. جامعه آماری شامل زنان مراجعه کننده به کلینیک های تخصصی زنان و مراکز مامایی در سال 1402-1401 شهر کرمانشاه بود که از طریق نمونه گیری هدفمند با معیار ورود تا اشباع نظری 40 نفر انتخاب و تحت مصاحبه عمیق قرار گرفتند. پس از تحلیل مصاحبه ها، ابزاری متناسب با بافت ایرانی برای اندازه گیری نیازهای روانی بارداری تنظیم شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها در بخش کیفی از تحلیل محتوا و در بخش کمی از تحلیل عاملی اکتشافی، تحلیل عاملی مرتبه اول و دوم و برای سنجش پایایی آن از آلفای کرونباخ استفاده شد.
یافته هابر اساس نتایج تحلیل عامل اکتشافی، 6 عامل استخراج شد و بر اساس نتایج تحلیل عامل تاییدی برازش مدل شش بعدی نیازهای روانی بارداری تایید شد. به لحاظ مبانی نظری و محتوای سوال ها، این عوامل با عناوین (حمایت طلبی، محبت خواهی، انگیزه و امید، درک هیجانی، همدلی و نیاز جنسی) نام گذاری شد. همچنین پایایی پرسشنامه 89/0 گزارش شد.
نتیجه گیرینتایج مطالعه حاضر نشان داد پرسشنامه نیازهای روانی بارداری، از روایی و پایایی لازم برخوردار است و می توان از طریق این ابزار، به سنجش نیازهای روانی زنان باردار پرداخت.
کلید واژگان: اعتباریابی, بارداری, پایایی, روایی, نیازهای روانیIntroductionSatisfying psychological needs during pregnancy is defined as a feeling of satisfaction, increased independence, improved interaction between others and the environment, and spontaneous increase of mental energy to achieve successful pregnancy and delivery. The present study was conducted with aim to create and validate the pregnancy psychological needs questionnaire.
MethodsIn terms of applied purpose, the current research is qualitative and quantitative combined data (mixed) and in terms of study method is foundational data. The statistical population included women referred to specialized women's clinics and midwifery centers in Kermanshah city in 2022-2023, and 40 people were selected through purposeful sampling with the inclusion criteria up to theoretical saturation and were subjected to in-depth interviews. After the analysis of the interviews, a tool suitable for the Iranian context was prepared to measure the psychological needs of pregnancy. In order to analyze the data in the qualitative part of content analysis and in the quantitative part of exploratory factor analysis, first and second order factor analysis were used and Cronbach's alpha was used to measure its reliability.
ResultsBased on the results of exploratory factor analysis, six factors were extracted and the fit of the six-dimensional model of psychological needs of pregnancy was confirmed based on the results of confirmatory factor analysis. Considering the theoretical foundations and the content of the questions, these factors were named (supportiveness, affection, motivation and hope, emotional understanding, empathy and sexual need). Also, the reliability of the questionnaire was reported as 0.89.
ConclusionThe results of the present study showed that the pregnancy psychological needs questionnaire has the necessary validity and reliability, and it is possible to measure the psychological needs of pregnant women through this tool.
Keywords: pregnancy, Psychological needs, Reliability, Validation, Validity -
فصلنامه علوم روانشناختی، پیاپی 126 (شهریور 1402)، صص 1207 -1224زمینه
درمان فعال سازی رفتاری یکی از روش هایی درمانی موثر برای افرادی است که دچار نوعی اضمحلال روانی هستند و تاثیر درمان فعال ساز رفتاری با تصویرسازی ذهنی هدایت شده بر میزان وسوسه، استرس ادراک شده و نظم جویی مثبت - منفی شناختی هیجانی نوجوانان وابسته به مواد در پیشینه این حوزه مورد بررسی قرار نگرفته است.
هدفهدف تحقیق حاضر بررسی تاثیر درمان فعال ساز رفتاری با تصویرسازی ذهنی هدایت شده بر میزان وسوسه، استرس ادراک شده و نظم جویی مثبت و منفی شناختی هیجانی نوجوانان وابسته به مواد بود.
روشروش پژوهش نیمه آزمایشی (طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه برابر) بود. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه نوجوانان وابسته به مواد مخدر در شهر تهران بود. نمونه تحقیق شامل 30 نفر از نوجوانان وابسته به مواد بود که به صورت نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. سپس از میان نمونه پژوهش، به طور تصادفی ساده 15 نوجوان وابسته به مواد در گروه آزمایش و 15 نوجوان وابسته به مواد در گروه گواه گماشته شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه وسوسه (صالحی فردردی و همکاران، 1390) پرسشنامه استرس (کوهن و همکاران، 2012) و پرسشنامه نظم جویی هیجانی (گامفسکی، 2002) بود. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره مانکوا و آنکوا استفاده شد. برای تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS استفاده شد.
یافته هانتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد، درمان فعال سازی رفتاری با تصویرسازی ذهنی هدایت شده باعث نظم جویی مثبت شناختی هیجانی و کاهش میزان وسوسه، استرس ادراک شده و نظم جویی منفی شناختی هیجانی نوجوانان وابسته به مواد گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه در سطح معناداری 0/05 >p شد.
نتیجه گیریباتوجه به اثر درمان فعال ساز رفتاری با تصویرسازی ذهنی هدایت شده بر نظم جویی مثبت شناختی هیجانی و کاهش میزان وسوسه، استرس ادراک شده و نظم جویی منفی شناختی هیجانی نوجوانان وابسته به مواد شایسته است در مراکز ترک اعتیاد نتیجه بهبود درمان فعال سازی رفتاری با تصویرسازی ذهنی هدایت شده بر بهبود وسوسه، استرس ادراک شده و نظم جویی شناختی هیجانی ترسیم شود و نتایج انجام درمان در جهت بهبود این متغیرها ارایه شود تا نوجوانان وابسته به مواد آگاهی لازم را بدست آورند.
کلید واژگان: درمان فعال ساز رفتاری, تصویرسازی ذهنی هدایت شده, استرس ادراک شدهBackgroundBehavioral activation therapy is one of the effective treatment methods for people who have some kind of mental deterioration. The effect of behavioral activation therapy with guided mental imagery on the level of temptation, perceived stress, and positive-negative emotional cognitive regulation of substance-dependent adolescents has not been investigated in the history of this field.
AimsThe aim of this study was to investigate the effect of behavioral activator therapy with guided mental imagery on resilience, temptation, perceived stress and positive and negative cognitive emotional regulation of substance-dependent adolescents.
MethodsThe research method was quasi-experimental (pre-test-post-test design with equal control group). The sample consisted of 30 drug-dependent adolescents who were selected by convenience sampling. Then, from the research sample, 15 substance-dependent adolescents were randomly assigned to the experimental group and 15 substance-dependent adolescents to the control group. Research instruments included Temptation Questionnaire (Salehi Fadardi et al., 2011), Stress Questionnaire (Cohen et al., 2012) and Adjustment Questionnaire and Emotional Questionnaire (Garnfsky et al., 2002). Multivariate analysis of Mancova and Ankova multivariate analysis of covariance was used for data analysis.
ResultsThe results of data analysis showed that behavioral activation therapy with guided mental imagery increases resilience and positive cognitive emotional regulation and reduces temptation, perceived stress and negative emotional cognitive regulation in adolescents addicted to experimental group compared to control group.
ConclusionConsidering the effect of behavioral activator treatment with guided mental imagery on positive cognitive emotional regulation and reducing the amount of temptation, perceived stress, and negative cognitive emotional regulation of adolescents, this treatment method should be considered and used in addiction treatment centers.
Keywords: Behavioral Activation Therapy, Guided Mental Imaging, Perceived Stress -
هدف از پژوهش حاضر ارایه الگوی توانمند سازی مهارت های زندگی برای کودکان تحت سرپرستی مراکز نگهداری شبانه روزی بهزیستی بود. پژوهش از لحاظ هدف کاربردی، از نظر داده ترکیبی کیفی و کمی (آمیخته) و از نظر روش مطالعه پدیدار شناسی است. جامعه آماری شامل متخصصان حوزه روانشناسی کودک که سابقه کار و آشنایی با کودکان بهزیستی و آسیب های این کودکان را داشتند بود که از طریق نمونه گیری هدفمند به صورت گلوله برفی تا اشباع نظری انتخاب شدند. ابتدا با استفاده از مصاحبه عمیق به شناسایی مولفه های توانمند سازی مهارت های زندگی و استخراج پروتکل آموزشی و سپس طراحی ابزار جهت سنجش اثربخشی الگو پرداخته شد. جهت تجزیه و تحلیل دادها در بخش کیفی از تحلیل مضمون و در بخش کمی از تحلیل عاملی اکتشافی و روایی همگرا و واگرا استفاده شد.داده ها ازطریق نرم افزارهایSPSS ,MAXQDA و smart-pls مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد الگوی توانمند سازی مهارت های زندگی شامل 6 مولفه (دوستی، مهربانی، مهارت مشارکت و همکاری، مهارت تفکر خلاق، احساس مسیولیت و اعتماد به نفس) و 36 شاخص می باشد و الگوی حاصل از لحاظ روایی هم گرا و واگرا نیز مورد قبول بود. همچنین پرسشنامه به دست آمده از روایی و پایایی مناسبی برخودار بود.کلید واژگان: الگوی توانمندسازی, مهارت های زندگی, کودکان تحت سرپرستی, مراکز نگهداری شبانه روزی, بهزیستینشریه تفکر و کودک, Volume:14 Issue: 1, 2023, PP 149 -172Thepurpose of the current research was to provide a model of empowering life skills for children under the supervision of 24-hour well-being care centers. The research is applied in terms of purpose, qualitative and quantitative (mixed) in terms of data, and phenomenological in terms of study method. The statistical population included specialists in the field of child psychology who had work experience and familiarity with children, the well-being and injuries of these children, who were selected through targeted sampling in the form of snowball until theoretical saturation. First, by using in-depth interviews, the components of empowering life skills were identified and the training protocol was extracted, and then the tool was designed to measure the effectiveness of the model. In order to analyze the data, thematic analysis was used in the qualitative part, and exploratory factor analysis and convergent and divergent validity were used in the quantitative part.The data was analyzed through SPSS, MAXQDA and smart-pls software. The results showed that the life skills empowerment model includes 6 components (friendship, kindness, participation and cooperation skills, creative thinking skills, sense of responsibility and self-confidence) and 36 indicators, and the resulting model has convergent and divergent validity. was also accepted. Also, the obtained questionnaire had good validity and reliability.Keywords: empowerment model, life skills, children in care, day care centers, rehabilitation
-
هدف از پژوهش حاضر ساخت و اعتباریابی پرسشنامه هوش خانواده بود. این پژوهش کاربردی و از نوع توسعه ابزار بود . جامعه آماری جهت تهیه ابزار شامل والدین و دانش آموزان مقطع پنجم ابتدایی شهر کرمانشاه که در سال 1401-1400 مشغول به تحصیل بودند و تعداد آنها بر اساس گزارش سازمان آموزش و پرورش 1000 نفر گزارش شد، که به صورت نمونه گیری هدفمند با معیار ورود (خانواده هایی که در ابزار پژوهش شامل عملکرد خانواده اپشتاین نمره بالایی آورده باشند و سن ورود به پژوهش 12 تا 65سال) تا اشباع نظری 40 نفر انتخاب و تحت مصاحبه عمیق قرار گرفتند و در بخش دوم جامعه آماری جهت سنجش روایی پرسشنامه شامل اساتید روانشناسی و مشاوره با معیار ورود داشتن مدرک دکترا و داشتن حداقل5 سال سابقه کار مرتبط با خانواده تا اشباع نظری 15 نفر انتخاب شدند. جهت تعیین روایی صوری ابزار ابتدا بین 30 تن از خانواده های جامعه مورد بررسی قرار گرفت سپس برای تایید داده های پژوهش از تحلیل عاملی اکتشافی ،تحلیل عاملی مرتبه اول و دوم و برای سنجش پایایی آن از آلفای کرونباخ استفاده شد. یافته ها نشان داد، از لحاظ ساختار عاملی 30 گویه پرسشنامه، قابل تقلیل به مولفه های مهارت های ارتباطی، اهداف و راهبردهای مشترک، انسجام، روحیه تلاش و آینده نگری، توانایی حل مسیله و تمایل به دانش گروهی می باشد، همچنین نتایج تحلیل عاملی تاییدی نشان داد مدل شش بعدی هوش خانواده دارای برازش است و ضریب آلفای کرونباخ 972/0گزارش شد. ضرایب در همه مولفه ها نیز بالاتر از0 7/0 است در نتیجه می توان گفت پرسشنامه از پایایی مطلوبی برخودار است.
کلید واژگان: ساخت و اعتباریابی, هوش خانواده, تحلیل عاملی, روانسنجیThe purpose of this research was to construct and validate the family intelligence questionnaire. This research was practical and tool development type. The statistical population for the preparation of the tool includes parents and students of the fifth grade of elementary school in Kermanshah who were studying in 1400-1401 and their number was reported 1000 according to the report of the Education Organization, which was a targeted sampling with inclusion criteria. (Families that scored high in the research tool including Epstein Family Function and the age of entering the research is 12 to 65 years old) 40 people were selected until theoretical saturation and were subjected to in-depth interviews, and in the second part of the statistical population to evaluate the validity of the questionnaire, including professors of psychology and counseling 15 people were selected with the entry criteria of having a doctorate degree and having at least 5 years of family-related work experience up to theoretical saturation. To determine the face validity of the tool, it was first examined among 30 families of the community, then exploratory factor analysis, first and second order factor analysis was used to confirm the research data, and Cronbach's alpha was used to measure its reliability. The findings showed that in terms of the factor structure of the 30 items of the questionnaire, it can be reduced to the components of communication skills, common goals and strategies, cohesion, spirit of effort and foresight, ability to solve problems and desire for group knowledge, as well as the results of confirmatory factor analysis. It showed that the six-dimensional model of family intelligence has a good fit and Cronbach's alpha coefficient was reported as 0.972. The coefficients in all components are higher than 0.7, so it can be said that the questionnaire has good reliability.
Keywords: Construction, Validation, family intelligence, factor analysis, Psychometrics -
The aim of this study was to investigate the parenting effectiveness of training self-efficacy skills and psychological hardiness on the subjective vitality of mothers of children with autism spectrum disorder (ASD) in Tehran. The current research was applied and aims to use a field experimental design (pre-test - post-test with the control group). The statistical population includes all mothers of children with ASD in Tehran in 2020 referred to private and government rehabilitation centers to receive services. Out of the statistical population, 30 mothers of children aged 7 to 18 with ASD were selected by cluster sampling. Then, they were randomly classified into two groups: Case (15 mothers) and control (15 mothers). The subjective vitality scale questionnaire of Ryan and Frederick (1997) standard protocols of teaching Saunder’s parenting self-efficacy skills (2003), and Bailing protocol psychological hardiness in cognitive -behavioral way (2009) were used in the research. The case group was trained for 8 sessions of 90 minutes per week in connection with these protocols. Analysis of statistical data using covariance showed that the training has a positive effect on increasing the subjective vitality of mothers (P<0/05). Based on the data obtained from the post-test, the participants of the case group had higher subjective vitality rather than the control group.
Keywords: subjective vitality, parenting self-efficacy, psychological hardiness -
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش الگوی توانمندسازی مهارت های زندگی بر افزایش عزت نفس و حل مسیله اجتماعی در کودکان تحت سرپرستی مراکز نگهداری شبانه روزی (محدوده سنی 6 تا 12 سال) شهر کرمانشاه در سال 1401 بود. روش مطالعه، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه کودکان 6 تا 12 سال تحت پوشش بهزیستی به تعداد 20 نفر می شد و با استفاده از نمونه گیری به روش سرشماری جامعه کودکان به صورت تصادفی و به روش همتاسازی در دو گروه 10 نفره آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزار شامل پرسشنامه عزت نفس کوپراسمیت (SEI) و حل مسیله اجتماعی لانگ و کسیدی (PSS) بود. برای گروه مداخله آموزش الگوی توانمندسازی به صورت 14 جلسه دو ساعته برگزار شد. سپس از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد. داده ها با استفاده از آماره های فراوانی، درصد، میانگین و انحراف استاندارد و آزمون کواریانس چندمتغیره در نرم افزار SPSS-24 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد الگوی توانمندسازی مهارت های زندگی بر عزت نفس و حل مسیله در کودکان موثر بوده است و تفاوت معنی داری بین نمرات گروه مداخله و کنترل وجود دارد (001/0<P). بنابراین، نتیجه می گیریم الگوی توانمندسازی مهارت های زندگی بر عزت نفس و حل مسیله در کودکان تحت سرپرستی مراکز نگهداری شبانه روزی اثربخش است. لذا تدوین برنامه های مدون آموزش الگوی توانمندسازی مهارت های زندگی و گنجاندن آن در برنامه های آموزشی این کودکان در افزایش عزت نفس و حل مسیله اجتماعی مفید است.کلید واژگان: الگوی توانمندسازی مهارت های زندگی, حل مسئله اجتماعی, عزت نفس, کودکان تحت سرپرستی, مراکز نگهداری شبانه روزیThis research aimed to investigate the effectiveness of life skills empowerment training on increasing self-esteem and solving social problems in children under the supervision of daycare centers (age range 6 to 12 years) in Kermanshah city in 2023. The study method was a semi-experimental pre-test-post-test type with a control group. The statistical population included all children 6 to 12 years old under welfare coverage, 20 people, and using community census sampling. The children were randomly assigned to two groups of 10 people, the test and the control. The tools included Cooper Smith's Self-Esteem Questionnaire (SEI) and Long and Cassidy's Social Problem Solving (PSS). 14 two-hour sessions were held for the intervention group. Then a post-test was performed on both groups. The data were analyzed using frequency, percentage, mean, and standard deviation statistics and multivariate analysis of covariance test in SPSS-24 software. The results showed that the life skills empowerment model was effective in self-esteem and problem-solving in children. There was a significant difference between the scores of the intervention and control groups (P<0001). Therefore, we conclude that the model of empowering life skills on self-esteem and problem-solving in children under the supervision of daycare centers is effective. Therefore, it is useful to develop codified training programs of the life skills empowerment model and include them in these children's educational programs to increase self-esteem and solve social problems.Keywords: life skills empowerment model, Self-esteem, Problem-solving, children in care, daycare centers
-
پژوهش حاضر با هدف بررسی تدوین مدل علی اضطراب امتحان بر اساس الگوهای ارتباطی خانواده وکمال گرایی والدین با میانجیگری سبک های یادگیری و اثربخشی آن بر اضطراب امتحان دانش آموزان1400 - انجام شد. جامعه آماری، دانش آموزان پسر پایه نهم شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 14016578 نفر(بودند، که تعداد 338 نفر با استفاده از شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای و روش (تصادفی انتخاب شدند. سپس با روش نمونه گیری خوشه ای مرحله ای، تعداد 30 نفر) 15 نفر گروهآزمایش و 15 نفر گروه کنترل(انتخاب شدند. گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش قرارگرفتند و گروه کنترل، آموزشی را دریافت ننمودند. ابزارهای اندازه گیری، پرسشنامه های اضطرابکمال گرایی اهواز ،)RFCP(الگوهای ارتباطی خانواده کویرنر و فیتنر پاتریک ،)TAI(امتحان اهوازبود. یافته ها نشان داد که الگوهای ارتباطی خانواده و کمال)LSI(و سبک های یادگیری کلب)APS(گرایی والدین وسبک های یادگیری با اضطراب امتحان ارتباط علی معناداری دارند. و سرانجام نتایجنقش میانجی سبک های یادگیری در ارتباط بین متغیرهای مذکور را تعیین نمود و نیز مشخص شدکهبرنامه آموزشی تدوین شده براساس مدل مستخرج بر کاهش اضطراب امتحان اثربخش بوده است. براساس یافته ها، پیشنهاد می شود برای کاهش اضطراب امتحان دانش آموزان، از برنامه آموزش الگوهایارتباطی خانواده، کمال گرایی والدین و سبک های یادگیری استفاده شود.
کلید واژگان: اضطراب امتحان, کمال گرایی والدین, الگوهای ارتباطی خانواده, سبک های یادگیریThe present study was conducted with the aim of investigating the development of a causal model of exam anxiety based on family communication patterns and parental perfectionism with the mediation of learning styles and its effectiveness on students' exam anxiety. The statistical population was 9th grade male students of Kermanshah city in the academic year of 1400-1401 (6578 people), of which 338 people were selected using multi-stage cluster sampling method and random method. And in the second study, 30 people (15 people in the experimental group and 15 people in the control group) were selected using the staged cluster sampling method. The experimental group received 8 sessions of 90 minutes and the control group did not receive any training. The measurement tools were Ahvaz Test Anxiety Questionnaire (TAI), Koerner and Fitner Patrick Family Communication Patterns (RFCP), Ahvaz Perfectionism (APS) and Kolb's Learning Styles (LSI). The findings showed that family communication patterns and parents' perfectionism and learning styles have a significant causal relationship with exam anxiety. And finally, the results determined the mediating role of learning styles in the relationship between the mentioned variables, and it was also found that the educational program developed based on the extracted model was effective in reducing exam anxiety. Based on the findings, it is suggested to use the program of teaching family communication patterns, parental perfectionism and learning styles to reduce students' exam anxiety.
Keywords: exam anxiety, parental perfectionism, family communication patterns, learningstyles -
زمینه و هدف
فرایند نسبتا آموزشی جدید برای زوج های جوان، برنامه مدون آموزش رفتار جنسی و ارتباطی درباره همسران است. هدف از انجام این پژوهش، تعیین اثربخشی و ماندگاری زوج درمانی مسیله محور جنسی مبتنی بر رویکرد اسلامی بر مسایل جنسی و صمیمیت زناشویی و تعهد زناشویی در زوجین در طول زمان بود.
روش بررسیروش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری سه ماهه با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش را زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهرستان سنندج در شش ماهه دوم سال 1397 و شش ماهه اول سال 1398 تشکیل دادند. از میان آن ها 32 زوج به روش نمونه گیری هدفمند، داوطلب مشارکت با درنظرگرفتن تحقیقات پیشین وارد مطالعه شدند و بعد از همگن شدن براساس متغیرهای جمعیت شناختی به صورت تصادفی در یک گروه آزمایش و یک گروه گواه) هر گروه شانزده زوج) قرار گرفتند. ابزارهای سنجش شامل پرسش نامه چندوجهی مسایل جنسی (اسنل و همکاران، 1993) و پرسش نامه صمیمیت زناشویی (واکر و تامپسون، 1983) و پرسش نامه تعهد زناشویی (آدامز و جونز، 1997) بود. درمان مسیله محور جنسی مبتنی بر رویکرد اسلامی در هشت جلسه نوددقیقه ای و هفته ای یک بار به مدت دو ماه براساس بسته آموزشی احمدیان و همکاران (1397) فقط برای گروه آزمایش اجرا شد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS نسخه 22 صورت گرفت. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 در نظر گرفته شد.
یافته هاباتوجه به معنا داربودن اثر گروه، نتایج حاکی از آن بود که روند تغییرات میانگین نمرات از پیش آزمون به پس آزمون و پیگیری در گروه آزمایش به طور معناداری از گروه گواه متفاوت بود (0٫05>p). در متغیرهای مسایل جنسی، صمیمیت زناشویی و تعهد زناشویی، تفاوت بین مراحل پیش آزمون و پس آزمون (0٫001>p) و پیش آزمون و پیگیری (0٫001>p) معنادار بود. همچنین اثربخشی مداخله در مرحله پیگیری برای متغیرهای مسایل جنسی (0٫560=p) و صمیمیت زناشویی (0٫018=p) ماندگار بود؛ اما برای متغیر تعهد زناشویی ماندگاری نداشت (0٫001>p).
نتیجه گیریبراساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت، زوج درمانی مسیله محور جنسی مبتنی بر رویکرد اسلامی بر بهبود مسایل جنسی و صمیمیت زناشویی و تعهد زناشویی در زوجین اثربخشی دارد و این اثربخشی در مسایل جنسی و صمیمیت زناشویی در طول زمان (بعد از سه ماه) ماندگار است.
کلید واژگان: زوج درمانی مسئله محور جنسی مبتنی بر رویکرد اسلامی, مسائل جنسی, تعهد زناشویی, صمیمیت زناشوییBackground & ObjectivesDissatisfaction with sex can lead to serious relationship problems. As marital commitment increases, spouses' lives become more flexible, and couples have more peace and mental health. Intimacy is one of the basic needs in a couple’s relationship, and at the same time, it brings happiness to every spouse. For the first time, Wincze et al. introduced evidence–based comprehensive treatment approach called sexual problem–solving therapy. The Islamic approach to this treatment method seeks to create a positive attitude about sexual behavior, a sense of satisfaction, pleasure, physical, and psychological vitality more than the relationship between husband and wife. The strengthening of this attitude prevents many sexual problems in couples. So, this study aimed to examine the effectiveness and durability of problem–oriented couple therapy based on an Islamic approach to sexual issues, marital intimacy, and marital commitment in couples referring to counseling centers in Sanandaj City, Iran.
MethodsThe present research method was quasi–experimental with a pretest–posttest and a 3–month follow–up design with a control group. The statistical population included couples referring to Sanandaj counseling centers from September 2018 to September 2019. Among them, 32 volunteered men and women were included in the study by purposive sampling. After homogenization based on demographic variables, they were randomly divided into experimental and control groups (each consisting of 16 couples). The sample size was estimated based on previous studies and considering the maximum standard deviation of 10, α=0.05, and 95% test power. The inclusion criteria were as follows: couples who did not suffer from chronic psycho–personality disorders and did not participate in psychological and psychiatric interventions simultaneously, had lived together for at least one year, missed more than two sessions in treatment sessions, and experienced stress. Major events due to unforeseen events, such as the death of a first–degree relative or divorce, were also considered as criteria for excluding participants from the study. Assessment tools included Multidimensional Sexuality Questionnaire (Snell et al., 1993), Marital Commitment Questionnaire (Adams & Jones, 1997), and Marital Intimacy Questionnaire (Thompson & Walker, 1983). The sexual problem–solving couple therapy protocol based on the Islamic approach was performed by a trained instructor for the experimental group, but the control group did not receive training in this area. This Islamic approach was administered in eight 90–minute sessions once a week for two months based on the training package of Ahmadian et al. (2018). To describe the data, tables, central indices, and dispersion indices such as mean and standard deviation were calculated. The variance analysis method with repeated measurement and Bonferroni post hoc test were employed for data analysis using SPSS version 22 software. The significance level of the tests was considered 0.05.
ResultsAccording to the significance of the group effect, the results indicated that the trend of the average score changes from pretest to posttest and follow–up in the experimental group was significantly different from the control group (p<0.05). Regarding the variables of sexual issues, marital intimacy, and marital commitment, the differences between the pretest and posttest stages (p<0.001) and between the pretest and follow–up stages (p<0.001) were significant. Also, the effectiveness of the intervention in the follow–up phase was permanent for the variables of sexual issues (p=0.560) and marital intimacy (p=0.018). Still, for the marital commitment variable, it did not last (p<0.001).
ConclusionBased on the study finding, sexual problem–oriented couple therapy based on an Islamic approach is effective in improving sexual issues, marital intimacy, and marital commitment in couples, and this effectiveness in sexual issues and marital intimacy is permanent (after three months).
Keywords: Sexual problem–oriented couple therapy based on Islamic approach, Sexual issues, Marital commitment, Marital intimacy -
The aim of this study was to investigate the causal model of academic motivation based on perceived teacher support and academic optimism, the mediating role of academic self-efficacy and the effectiveness of the educational program derived from the model on students' academic involvement. As the results showed, the level of motivation for academic achievement, perceived teacher support, academic optimism, academic self-efficacy and academic involvement of girls was slightly higher than boys, but this difference was not statistically significant. Also from the students' point of view, the teacher's perceived support for the motivation for progress and academic self-efficacy; Academic optimism affects the motivation for progress and academic self-efficacy affects students' academic motivation. Among these, the most effective variable is the perceived teacher support variable related to academic self-efficacy with beta coefficient (0.46); Academic optimism was related to academic motivation with beta coefficient (0.60) and academic self-efficacy was related to academic motivation with beta coefficient (0.39)ivation with beta coefficient (0.39).
Keywords: teacher' s perceived support, academic optimism, Academic self-efficacy, students' academic engagement -
زمینه و هدف
دوران بارداری با تغییرات جسمانی و روانشناختی بسیاری همراه است. بنابراین زنان باردار ممکن است با مشکلات زیادی از جمله افزایش استرس و کاهش رضایت زناشویی مواجه شوند. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی دو روش آموزش زوج درمانی شناختی- رفتاری و هیجان مدار بر استرس ادراک شده و رضایت زناشویی زنان باردار انجام شد.
روش کارطی یک پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و با گروه کنترل، از بین زنان باردار نخست زای مراجعه کننده به مراکز بهداشتی- درمانی شهر بوکان در مهرماه سال 1398 با لحاظ نمودن ملاک های ورود به پژوهش، به شیوه نمونه گیری در دسترس 60 نفر انتخاب و به روش تصادفی در سه گروه 20 نفره (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) جایگزین شدند. شرکت کننده های گروه های آزمایش طی 8 جلسه 90 دقیقه ای، تحت آموزش زوج درمانی شناختی- رفتاری و هیجان مدار قرار گرفتند و گروه کنترل در این مدت آموزشی دریافت نکردند. ابزار مورد استفاده جهت جمع آوری داده ها پرسشنامه استرس ادراک شده کوهن و رضایت زناشویی انریچ بود. داده ها با استفاده از میانگین و تحلیل کواریانس چند متغیره به کمک نرم افزار SPSS-23 در سطح معناداری 0/05 تحلیل شد.
یافته هابراساس یافته ها، هر دو رویکرد شناختی- رفتاری و هیجان مدار بر استرس ادراک شده و رضایت زناشویی و خرده مقیاسهای آن تاثیر معنی داری داشتند (0/05>P). روش زوج درمانی شناختی- رفتاری (6/99 ±17/2) در مقایسه با روش هیجان مدار (8/74 ±24/4) از کارایی بیشتری در کاهش استرس ادراک شده برخوردار بود؛ در حالی که رویکرد زوج درمانی هیجان مدار (7/64 ±158/6) نسبت به روش شناختی- رفتاری (9/9±144/4) اثربخشی بیشتری در رضایت زناشویی و برخی مولفه های آن (موضوعات شخصیتی، ارتباط زناشویی) داشت.
نتیجه گیریبا توجه به اثربخشی بیشتر زوج درمانی شناختی- رفتاری بر استرس ادراک شده و همچنین کارایی بیشتر زوج درمانی هیجان مدار بر رضایت زناشویی در این پژوهش، میتوان از این روشها برای کاهش استرس و بهبود رضایت زناشویی در دوران بارداری به عنوان روش کارآمدتر استفاد کرد.
کلید واژگان: رویکرد شناختی- رفتاری, رویکرد هیجان مدار, استرس ادراک شده, رضایت زناشویی, زنان باردارBackground & aimPregnancy causes several physical and psychological changes. Therefore, pregnant women may face with numerous issues and problems including stress and marital dissatisfaction. This study was conducted to compare the effectiveness of two cognitive-behavioral and emotion-oriented couple therapy training methods on perceived stress and marital satisfaction in primiparous women.
MethodsIn a semi-experimental design using a pre-test and post-test with the control group plan, 60 pregnant women were chosen by considering the inclusion criteria, and then they randomly divided into three 20-subject groups (two experimental groups and one control group). The Experimental groups were trained on cognitive-behavioral and emotionally focused in 8 sessions of 90 minutes, while the control group did not receive any training during this time. The tools which are used to collect data were the Perceived Stress Scale of Cohen and Enrich Marital Satisfaction questionnaire. Data were analyzed by using mean, multivariate analysis of covariance in SPSS software version 23 at a significance level of 0.05.
ResultsFindings showed that both cognitive-behavioral and emotionally focused approaches are practical on perceived stress, marital satisfaction (and its subscales) (p<0.05). Cognitive-behavioral couple therapy (17.6±2.99) was more effective than emotionally focused therapy (24.8±4.74) on perceived stress (p<0.05). On the other hand, emotionally focused couple therapy (158.7±6.64) was more effective than cognitive-behavioral therapy (144.9±4.9) on marital satisfaction and some of its components including personality issues and marital relationship.
ConclusionDue to the greater effectiveness of cognitive-behavioral couple therapy on perceived stress and also the greater effectiveness of emotionally focused couple therapy on marital satisfaction, they reduce stress and improve marital satisfaction and then can be used as effective methods during pregnancy
Keywords: Marital Satisfaction, Pregnant Women, Cognitive-Behavioral Therapy, Emotionally Focused Therapy, Perceived Stress -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال شصت و پنجم شماره 5 (پیاپی 185، آذر و دی 1401)، صص 2199 -2210مقدمه
بخشودگی زناشویی یکی از عوامل مرتبط با صمیمیت، تعهد و کاهش تعارضات زناشویی و بطور کلی یکی از مهم ترین عوامل موثر در رضایت زناشویی محسوب می شود،؛ بنابراین، هدف اصلی این پژوهش، تعیین میزان اثربخشی پروتکل مستخرج از مدل علی بخشودگی زناشویی بر صمیمیت زوجین، تعهد زناشویی و تعارضات زناشویی بوده است.
روش کارپژوهش حاضر آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل می باشد که 40 نفر با روش نمونه گیری در دسترس، براساس معیارهای ورود پژوهش از بین کلیه زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر همدان در سال 1400 انتخاب شدند که به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 20 نفر) جایگزین شدند و گروه آزمایش مداخله ی بخشودگی طراحی شده مستخرج از مدل علی را به شیوه ی گروهی در 8 جلسه ی 120 دقیقه ای دریافت کردند. داده های جمع-آوری از طریق پرسشنامه های صمیمیت ادراک شده آسوده و تیموری (1387)، پرسش نامه تعارض زناشویی ثنایی ذاکر و براتی (1387)، تعهد زناشویی آدامز و جونز (1997)، واحدهای مورد پژوهش قبل و بعد از مداخله با استفاده از نرم افزار آماری SPSS22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
نتایجیافته ها نشان داد که پروتکل مستخرج از مدل علی بخشودگی بر افزایش تعهد و صمیمیت زنان در زندگی به ترتیب به میزان (18/0، 16/0) و بر کاهش تعارضات زناشویی (56/0) اثرگذار بوده است.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج به دست آمده می توان گفت که رویکرد آموزش گروهی پروتکل بخشودگی در کاهش تعارضات زناشویی و افزایش تعهد و صمیمیت زنان در زندگی اثربخش بوده است.
کلید واژگان: بخشودگی زناشویی, تمایزیافتگی, تعارضات, تعهد, صمیمیتIntroductionMarital forgiveness is one of the factors related to intimacy, commitment and reduction of marital conflicts and in general is one of the most important effective factors in marital satisfaction; the purpose of this study was to determine the effectiveness of the protocol extracted from the causal model of marital forgiveness on marital intimacy, marital commitment and marital conflicts.
MethodsThe present research is experimental of pre-test and post-test type with a control group, which 40 people were selected by the available sampling method, based on the research entry criteria, from among all the women who referred to the counseling centers of Hamedan city in 1400. who were randomly replaced in two experimental and control groups (20 people in each group) and the experimental group received the designed forgiveness intervention extracted from the causal model in a group manner in 8 sessions of 120 minutes. Collected data through Asoudeh and Timuri's Perceived Intimacy Questionnaires (1387), Sanai Zakir and Barati's Marital Conflict Questionnaire (2008), Adams and Jones's Marital Commitment (1997), the research units before and after the intervention using SPSS22 statistical software was analyzed.
ResultsThe findings showed that the protocol derived from the causal model of forgiveness was effective on increasing women's commitment and intimacy in life by (0.18, 0.16) and reducing marital conflicts (0.56).
ConclusionAccording to the obtained results, it can be said that the forgiveness protocol group training approach has been effective in reducing marital conflicts and increasing the commitment and intimacy of women in life.
Keywords: Marital Forgiveness, Differentiation, Conflict, Intimacy, Commitment -
هدف
پژوهش حاضر با هدف طراحی یک الگوی بومی درمانی و ارزیابی اثربخشی آن بر نشانه های اختلال استرس پس از سانحه انجام شده است.
روش پژوهش:
جامعه پژوهش حاضر شامل تمام زنان و مردان بازمانده زلزله کرمانشاه در شهرهای ثلاث باباجانی و سرپلذهاب و بعد از به دست اوردن کدها و تدوین و اجرای الگوی درمانی بومی دوگروه آزمایشی و گواه هرکدام 10 نفر مجموعا 20 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و به طور تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه گمارده شدند. برای اجرای پژوهش حاضر از پرسشنامه اختلال استرس پس از سانحه استفاده شده است. مدل درمانی شامل 15 جلسه می باشد که در طی پانزده هفته به مراجعان آموزش داده شد. هر جلسه آموزشی الگوی درمان بومی (محققساخته) حدود 100 دقیقه به طول انجامید.
یافتهها:
یافتههای پژوهش نشان داده است که علایم تجربه مجدد(403/0= 2 ، 001/0= P ، 15/12 = F)، علایم اجتنابی (495/0= 2 ، 001/0= P ، 65/17 = F) و علایم برانگیختگی(383/0= 2 ، 001/0= P ، 18/11 = F) در سطح 01/0 معنادار است. در گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه میانگین نمرات نشانه های اختلال استرس پس از سانحه در مراحل پس آزمون و پیگیری کاهش یافته است. اختلاف میانگین نشانه های اختلال استرس پس از سانحه در مراحل پس آزمون و پیگیری در سطح 05/0 غیر معنادار است. این یافته نشان می دهد که تغییرات در میانگین نمرات نشانه های اختلال استرس پس از سانحه بعد از اتمام دوره درمان همچنان پاپرجا مانده است.
نتیجهگیری:
میتوان نتیجه گرفت که از این شیوه درمانی برای افراد مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه موثر است .
کلید واژگان: الگوی بومی درمانی, نشانه های اختلال, استرس پس از سانحهAimThe current research was conducted with the aim of designing a native treatment model and evaluating its effectiveness on the symptoms of post-traumatic stress disorder.
MethodThe current research population includes all the women and men who survived the Kermanshah earthquake in the cities of Salas Babajani and Sarpol-Zahab, and after obtaining the codes and compiling and implementing the local treatment model, two experimental and proof groups, 10 people each, a total of 20 people by sampling method were selected and randomly assigned to two experimental and control groups. The post-traumatic stress disorder questionnaire was used for the implementation of the present study. The treatment model consists of 15 sessions that were taught to the clients during fifteen weeks. Each training session of the indigenous treatment model (researcher-made) lasted about 100 minutes.
ResultsThe findings showed that re-experience symptoms (P=0.001, F=12.15), avoidance symptoms (P=0.001, F=17.65), and arousal symptoms (P=0.001, F=11.18) were significant at the level of 0.01. In the experimental group, the mean scores of symptoms of post-traumatic stress disorder decreased in post-test and follow-up stages compared to the control group. The mean difference between post-traumatic stress disorder symptoms in post-test and follow-up stages was 0.05. This finding shows that changes in the mean scores of symptoms of post-traumatic stress disorder remained paparaja after the end of the treatment period.
ConclusionIt can be concluded that this method of treatment is effective for people suffering from post-traumatic stress disorder.
Keywords: indigenous therapy model, symptoms of post-traumatic, stress disorder -
رضایتی که زوجین در روابط جنسی تجربه می کنند یکی از جوانب بسیار مهم و حیاتی زندگی زناشویی است. از آن جا که رفتار جنسی تا حدود زیادی اکتسابی و مبتنی بر یادگیری است، نیاز به آموزش و تربیت ویژه دارد. این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی زوج درمانی مسیله محورجنسی مبتنی بر رویکرد اسلامی و زوج درمانی تلفیقی فراشناختی- فراهیجانی برمسایل جنسی در زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر سنندج انجام شد. روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی و طرح آن پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه است و از لحاظ هدف، جزء تحقیقات کاربردی است. با توجه به ماهیت جامعه موردپژوهش، برای انتخاب نمونه این پژوهش از روش نمونه گیری در دسترس استفاده شد و پرسشنامه چند وجهی مسایل جنسی MSQ (1993) روی آنها اجرا گردید. برای تحلیل آماری داده ها از تحلیل کوواریانس (ANCOVA) استفاده شد. نتایج نشان داد تفاوت بین میانگین نمرات مسایل جنسی درپیش آزمون با پس آزمون معنادار است. تفاوت بین میانگین های زوج درمانی مسیله محور جنسی مبتنی بر رویکرد مسیله محور جنسی با زوج درمانی تلفیقی فراشناختی- فراهیجانی در سطح (05/0>P) و بین زوج درمانی تلفیقی فراشناختی- فراهیجانی و کنترل در سطح (01/0>P) معنادار است، اما تفاوت بین میانگین های گروه زوج درمانی مسیله محور جنسی مبتنی بر رویکرد مسیله محور جنسی و کنترل معنادار نشده است (05/0<P). به طور کلی تفاوتی در بین گروه ها وجود دارد اما از نظر آماری این تفاوت معنادار نیست. با توجه به نتایج به دست آمده می توان نتیجه گرفت که از جمله رویکردهای درمانی موثر برای کمک به زوج هایی که دچار ناسازگاری در روابط و تنظیم هیجانات هستند، دو رویکرد زوج درمانی مسیله محور مبتنی بر رویکرد اسلامی و زوج درمانی تلفیقی فراهیجانی فراشناختی است که می توان از این رویکردها به عنوان یک الگوی درمانی و نیز یک الگوی آموزشی به منظور پیشگیری از تعمیق تعارضات و نیز بهبود روابط زوجها در قالب درمانهای زوجی و یا کارگاه های آموزشی بهره گرفت.
کلید واژگان: مقایسه اثربخشی, زوج درمانی مسئله محور جنسی, زوج درمانی فراشناختی- فراهیجانی, مسائل جنسی زوجینThe satisfaction that couples experience in sexual relations is one of the most important and vital aspects of married life. Since sexual behavior is largely acquired and learning-based, it requires special education. The aim of this study was to compare the effectiveness of sex-centered couple therapy based on the Islamic approach and metacognitive- meta emotional combined couple therapy on sexual issues in couples referring to counseling centers in Sanandaj. The method of the present research is quasi-experimental and its design is pre-test-post-test with a control group and in terms of purpose, it is part of applied research. Due to the nature of the study population, the available sampling method was used to select the sample of this study and the MSQ (1993) Multidimensional Sexual Questionnaire was administered to them. Analysis of covariance (ANCOVA) was used for statistical analysis of data. The results showed that the difference between the mean scores of sexual issues in pre-test and post-test was significant. The difference between the means of sexual problem-oriented couple therapy based on the sexual problem-oriented approach with metacognitive- meta emotional combined couple therapy at the level (P <0.05) and between the combination of metacognitive- meta emotional couple and control at the level (P <0.01) was significant. However, the difference between the means of the sex-centered couple therapy group based on the sex-centered approach and control was not significant (P <0.05). In general, there is a difference between the groups, but this difference is not statistically significant. According to the obtained results, it can be concluded that among the effective therapeutic approaches to help couples who suffer from incompatibility in relationships and emotion regulation, there are two problem-based couple therapy approaches based on the Islamic approach and metacognitive cross-cognitive couple therapy that can be These approaches were used as a therapeutic model as well as an educational model in order to prevent the deepening of conflicts and also to improve couples' relationships in the form of couple therapies or workshops.
Keywords: Effectiveness Comparison, Sexual Problem Couple Therapy, Metacognitive- Meta Emotional Couple Therapy, Couple Sexual Problems -
مساله تعارض و اختلاف بین فرزندان و والدین از جمله معضلاتی است که بعضی از خانواده ها گرفتار آن هستند و این مسیله اگر به شیوه مناسب رفع نشود، باعث معضلاتی برای طرفین درگیر تعارض خواهد شد. این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی شناخت درمانی به شیوه مایکل فری بر کاهش تعارضات والد- فرزند دانش آموزان دختر شهرستان سنندج در سال 94 انجام گرفت. طرح پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش اموزان دختر دوره متوسطه اول دارای تعارض با والدین شهر سنندج در 1393 بود. با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس تعداد 28 دختر متعارض - سال تحصیلی 1394 انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل قرار داده شد. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، مقیاس بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها ازآزمون تحلیل کوواریانس(CT)تاکتیک های تعارض یکراهه استفاده شد. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که شناخت درمانی به شیوه مایکل فری با توجه به بروز توانست نمره کلی تعارض والد- فرزند را به طور معناداری کاهش دهد هیجانات منفی در زمان ایجاد تعارضات والد- فرزند و نقش این عامل در تشدید تعارضات، می توان به موثر بودن رویکرد شناخت درمانی به شیوه مایکل فری در تخلیه مناسب هیجانات، همراه با اصلاح تفکرات منفی اشاره نمود.
کلید واژگان: شناخت درمانی, مایکل فری, تعارضات والد- فرزند, دانش آموزانThe issue of conflicts and differences between children and parents is a major problem that some families cope with it, and this causes problems for all parties in the conflict if they are not resolved in an appropriate manner. Therefore, this study aimed to investigate the effectiveness of cognitive therapy based on Michael Ferry Method to reduce parent-child conflicts among 94 female students in Sanandaj city .The pattern of the study was semi-experimental with a pre-post-test design with a control group. The study population included all guidance school students of Sanandaj city that had conflict with their parents in the academic year of 1393- 1394.By using available sampling; 28 girls competing in both experimental and control groups were selected. The tool used in this research, was conflict tactics scale (CT). In order to analyze the data ANCOVA test was used. The results showed that Michael Frey’s method of cognitive therapy was significantly able to reduce the overall score of parent-child conflict (01 / 0≥p). According to the incidence of negative emotions at the time of the creation of parent-child conflict and the role of this factor in the escalation of conflict, the helpfulness of Michael Frey’s method of cognitive therapy in the proper discharge of emotions, negative thoughts with reform can be mentioned.
Keywords: cognitive therapy, Michael Frey, parent-child conflict, students -
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی برنامه آموزشی مبتنی بر تحقیقات کیفی بومی مرتبط با ازدواج موفق بر تعارضات زناشویی انجام شده است. روش پژوهش به صورت شبه آزمایشی همراه با طرح پیش آزمون، پس آزمون صورت گرفت. جامعه آماری کلیه زوجین متعارض مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر گرگان در سال 98 بود که تعداد 30 زوج انتخاب و با استفاده از نمونه گیری دردسترس در دو گروه آزمایش (15زوج) و کنترل (15زوج) گمارده شدند. سپس پرسشنامه تعارضات زناشویی (sanaei,2008) بر روی آنها اجرا شد. برای گروه آزمایش 8 جلسه فردی (90 دقیقه ای) به صورت هفتگی یک جلسه در طی دو ماه، آموزش مبتنی بر تحقیقات کیفی بومی مرتبط با ازدواج موفق برگزار شد و برای گروه کنترل هیچ آموزشی صورت نگرفت. سپس از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد. برای تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. نتایج نشان داد که تفاوت معناداری (05/0 ≥p) بین دو گروه در متغیر تعارضات زناشویی وجود دارد و میانگین نمرات در گروه آزمایش پایین تر از گروه کنترل بود. به این ترتیب برنامه آموزشی تدوین شده مبتنی بر تحقیقات کیفی بومی مرتبط با ازدواج موفق می تواند در کاهش تعارضات زناشویی زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره موثر باشد.
کلید واژگان: ازدواج موفق, تعارضات زناشویی, تحقیقات کیفی بومیThe study aimed to evaluate the effectiveness of a training program related to successful marriage over marital conflicts based on indigenous qualitative research. The research method was quasi-experimental with pre-test, post-test, design. By using convenience sampling and Selected as 30 Couple sample in two experimental(15 Couple) and control (15 Couple) groups, the statistical population of the study were all conflicting couples referred to Gorgan city counseling centers in 2019. Then, the marital conflict questionnaire (Sanaei, 2008) was performed on them. Once in a week for two months, eight (90 minute) individual sessions of training based on indigenous qualitative research related to successful marriage were held, and no training was performed for the control group. Then, the post-test was performed on both groups. Multivariate covariance analysis was used to analyze the data. The results showed that there is a significant difference (p ≥ 0.05) between these two groups in the marital conflict variable and the Mean in the experimental group was lower than the control group. In this way, the compiled educational program related to successful marriage based on indigenous qualitative research can be effective in reducing marital conflicts between couples who go to the counseling centers.
Keywords: Successful marriage, Marital conflict, Indigenous Qualitative Research -
مقدمه
هدف از انجام پژوهش حاضر مقایسه ویژگی های شخصیت و نحوه نگرش به انتخاب همسر در دانشجویان متاهل دارای رابطه و فاقد رابطه قبل از ازدواج است.
روشروش پژوهش حاضر از نوع توصیفی علی مقایسه ای بود. جامعه پژوهش شامل کلیه دانشجویان متاهل بین 20-40 سال در سال (98-1397) دانشگاه آزاد واحد کرمانشاه بود. با توجه به نوع پژوهش که از نوع علی مقایسه ای بود و حجم نمونه حداقل 30 نفر در هر دو گروه توصیه می شود، گروه نمونه تعداد 80 نفر از دانشجویان (40 نفر دارای رابطه و 40 نفر فاقد رابطه قبل از ازدواج) با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و در دو گروه گمارده شدند. جهت گردآوری داده ها از پرسش نامه های شخصیتی نیو (1992) و پرسشنامه نگرش به نحوه انتخاب همسر لارسون (1993) استفاده شد. فرضیه های پژوهش بر اساس تحلیل واریانس چند متغیره توسط نرم افزار spss24 مورد بررسی قرار گرفتند.
نتایجنتایج حاکی از تفاوت معناداری میان خرده مقیاس های ویژگی های شخصیتی، تجارب تازه و وظیفه شناسی، همچنین عامل های تجربه محوری و خوش باوری، نحوه نگرش به انتخاب همسر در متاهلین دارای رابطه و فاقد رابطه قبل از ازدواج بود (05/0≥P). در واقع افراد فاقد رابطه قبل از ازدواج، ازدواج را نه فقط به عنوان یک رابطه جنسی و تولید فرزند بلکه از آن برای بوجود آوردن یک زندگی کمال گرا توام با عشق و همدلی بهره می برند.
بحث و نتیجه گیری:
برمبنای یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت روانشناسان و مشاوران در فرایندهای مشاوره ی قبل ازدواج باید به ویژگی های شخصیتی افراد، نحوه نگرش آنان نسبت به ازدواج توجه داشته باشند.
کلید واژگان: رابطه قبل از ازدواج, دانشجو, نگرش به انتخاب همسر, ویژگی های شخصیتBiannual Peer Review Journal of Clinical Psychology & Personality, Volume:20 Issue: 1, 2022, PP 31 -44Introductoin:
This study aims to compare personality traits and attitudes toward choosing a spouse with and without a relationship before marriage.
MethodThe current research was descriptive and comparative. The research population included all married students between 20-40 years old in the year (2018-2019) at Kermanshah Azad University. A total of 80 students (40 having a relationship and 40 not having a premarital relationship) were selected as the research sample using the purposive sampling method. Neo's (1992) Personality Questionnaire and Larson's (1993) Attitude Towards Choice Questionnaire were used to collect data. Research hypotheses were analyzed based on multivariate analysis of variance by spss24 software.
ResultsThe results indicated that there is a significant difference between the subscales of personality traits, new experiences, and conscientiousness, as well as experience-oriented factors and good faith as the way of looking for a spouse in married couples with and without a relationship before marriage (P≥0.05). In fact, people who do not have a relationship before marriage consider marriage, not a sexual relationship and producing children, but also to creating a perfectionist life with love and empathy.
Discussion and ConclusionBased on the findings, it can be concluded that psychologists and counselors in premarital counseling processes should pay attention to the personality traits of people and their attitudes toward marriage.
Keywords: premarital relationship, attitudes toward choosing a spouse, married people, Personality traits -
زمینه و هدف
روابط زوجین مهم ترین عامل در حفظ و نگهداری خانواده است. وجود هرگونه آسیب روانشناختی در روابط زوجین، احتمال جدایی افزایش می یابد. این مطالعه با هدف تعیین گرایش به طلاق در میان زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران براساس باورهای غیرمنطقی ارتباطی و تمایزیافتگی فردی با نقش واسطه ای عملکرد جنسی و سرخوردگی زناشویی در سال 1398 انجام شد.
روش و موادروش تحقیق پیمایشی از نوع همبستگی و تحلیلی بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان متاهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره در شهر تهران بود که با روش نمونه گیری در دسترس 240 نفر از آنان انتخاب شدند. جمع آوری اطلاعات با استفاده از پرسشنامه های استاندارد شده باورهای ارتباطی، تمایزیافتگی فردی، عملکرد جنسی زنان، سرخوردگی زناشویی و گرایش به طلاق بود. داده ها با استفاده از آزمون ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه و تحلیل مسیر و با نرم افزار SPSS-24 تجزیه و تحلیل شد.
یافته هابین باورهای ارتباط غیرمنطقی و تمایل به طلاق زنان رابطه مستقیم مستقیم ضعیفی وجود داشت (21/0=r). افزایش نمره باورهای ارتباط غیرمنطقی زنان با میانگین (انحراف معیار) 8/150(7/19) میزان گرایش به طلاق با میانگین (انحراف معیار) 51 (6/10) افزایش یافت. بین تمایز فردی و تمایل به طلاق زنان رابطه غیرمستقیم ضعیفی وجود داشت (17/0-=r). کاهش نمره تمایز فردی با میانگین (انحراف معیار) 5/198 (1/35) با نمره تمایل به طلاق همراه بود (001/0>P). بین عملکرد جنسی و تمایل به طلاق زنان رابطه غیرمستقیم ضعیفی وجود داشت (23/0-=r). کاهش نمره عملکرد جنسی با میانگین (انحراف معیار) 7/71(1/20) با تمایل به طلاق بالاتر همراه بود (001/0>P). بین ناامیدی زناشویی با تمایل به طلاق رابطه مستقیم قوی وجود داشت (73/0=r). افزایش نمره سرخوردگی زناشویی با میانگین (انحراف معیار) 7/57 (2/12) با افزایش تمایل به طلاق همراه بود (001/0>P). از این رو، باورهای ارتباطی غیرمنطقی و تمایز فردی با نقش میانجی عملکرد جنسی و ناامیدی زناشویی ممکن است 59 درصد از تمایل زنان به طلاق را پیشبینی کند.
نتیجه گیریمطالعه نشان داد که با افزایش باورهای غیرمنطقی ارتباطی و کاهش تمایزیافتگی فردی، گرایش به طلاق افزایش یافت. علاوه بر این با کاهش عملکرد جنسی و افزایش سرخوردگی زناشویی نیز گرایش به طلاق افزایش یافت.
کلید واژگان: گرایش به طلاق, باورهای غیرمنطقی ارتباطی, تمایزیافتگی فردی, عملکرد جنسی, سرخوردگی زناشویی, زنانBackground and ObjectiveCouples' relationships are the most important factor in maintaining a family. The presence of any psychological damage in the couple's relationship increases the likelihood of separation. The aim of this study was to determine the tendency to divorce among women referring to counseling centers in Tehran based on irrational communication beliefs and individual differentiation with the mediating role of sexual function and marital frustration in 2019.
Materials and MethodsThis descriptive-analytic study was conducted with participation of 240 married women who were referred to Tehran counseling centers. The sample size was 240 women who were selected by available sampling method. Data were collected through standardized questionnaires of Eidelson and Epstein's communication beliefs, individual differentiation, Rosen's sexual performance, Niehuis and Bartell's marital frustration, and Roswelt, Jonson, and Moro's divorce tendency questionnaires. Data were analyzed using pearson correlation coefficient and multiple regression tests by using SPSS software version 24.
ResultsThere was a weak direct relationship between irrational communication beliefs and women's divorce tendency (r=0.21). Increased score of women's irrational communication beliefs with a mean (SD) of 150.8 (19.7) was positively associated with divorce tendency score with a mean (SD) 51.0 (10.6), P<0.001. There was a weak indirect relationship between individual differentiation and women's divorce tendency (r= -0.17). Decreased individual differentiation score with a mean (SD) of 198.5 (35.1) was associated with divorce tendency score, P<0.01. There was a weak indirect relationship between sexual performance and women's divorce tendency (r=-0.23). Decreased sexual performance score with a mean (SD) of 71.7 (20.1) was associated with higher divorce tendency, P<0.001. There was a strong direct relationship between marital frustration with divorce tendency (r=0.73). Increased marital frustration score with a mean (SD) of 57.7 (12.2), was associated with increased divorce tendency, P<0.001. Hence, irrational communication beliefs and individual differentiation with the mediating role of sexual performance and marital frustration may predict 59% of women's divorce tendency.
ConclusionThe study showed that the tendency to divorce increased with increasing irrational communication beliefs and decreasing individual differentiation. In addition, the tendency to divorce increased with decreasing sexual function and increasing marital frustration.
Keywords: Divorce Tendency, Irrational Communication Beliefs, Individual Differentiation, Sexual Performance, Marital Frustration -
هدف
هدف از پژوهش بررسی نقش واسطه ای خودکارآمدی تحصیلی در رابطه بین فاکتورهای موفقیت با انگیزش پیشرفت دانش آموزان بود.
روش شناسی:
این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل همه دانش آموزان دختر پایه ی یازدهم شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 98-1397 بود. از این جامعه، 400 نفر با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه های خودکارآمدی تحصیلی دانش آموز جینک و مورگان (1999)، هویت تحصیلی موفق واز و ایزاکسون (2008)، باورهای معرفت شناختی شومر (1990)، نیازهای اساسی روانشناختی گاردیا و همکاران (2000) و انگیزش پیشرفت هرمنس (1987) بود. داده ها با استفاده از روش آماری مدل معادلات ساختاری، در نرم افزار SPSS24 و Amos24 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هانتایج پژوهش نشان داد که برازش مدل اندازه گیری و مدل ساختاری پژوهش، تایید شد. نتایج نشان داد که باورهای معرفت شناختی، هویت تحصیلی موفق و نیازهای اساسی روانشناختی بر خودکارآمدی تحصیلی و انگیزش پیشرفت و خودکارآمدی تحصیلی بر انگیزش پیشرفت اثر مستقیم و معنادار داشتند، همچنین خودکارآمدی تحصیلی بر انگیزش پیشرفت، باورهای معرفت شناختی بر هویت تحصیلی موفق و نیازهای اساسی و نهایتا نیازهای اساسی بر هویت تحصیلی موفق تاثیر مثبت و معنی داری سطح 95 درصد اطمینان معنادار دارد (05/0 > P).
بحث و نتیجه گیریبر اساس نتایج پژوهش، دانش آموزانی که دچار افت تحصیلی شده و انگیزش پیشرفت و موفقیت در آنها روند کاهشی دارد را می توان با استفاده از برنامه های آموزشی و مشاوره ای در جهت بهبود هویت تحصیلی، باورهای معرفت شناختی و نیازهای اساسی روانشناختی مورد مداخله قرار داد و زمینه پیشرفت تحصیلی را در آنها محیا کرد. نتایج این پژوهش همچنین می تواند زمینه برنامه ریزی مناسب در جهت اتخاذ راهکارهای آموزشگاهی مناسب در جهت افزایش انگیزش پیشرفت دانش آموزان و به تبع آن کاهش افت و بی میلی تحصیلی را به همراه داشته باشد.
کلید واژگان: خودکارآمدی تحصیلی, فاکتورهای موفقیت, باورهای معرفت شناختی, نیازهای اساسی روانشناختی, هویت تحصیلی, انگیزش پیشرفتPurposeEducational systems are based on the education and training of the future generation of the society, and students have a central role in this system, and the existence of social support from families, the government, the education system, and organizations. And other inputs are required for their growth. In this regard, psychologists and teachers consider motivation as one of the key concepts used to explain different levels of performance. The main cause of behavior is motivation and it can be defined as the driving force of human activities and the factor of his learning. Also, this concept can be used to explain the difference between students who have the same aptitude for learning, but their academic progress is different. From the point of view of psychologists, motivation is an internal process that activates, directs and maintains behavior over time, and motivation has been divided into two categories: "internal" and "external". The aim of this study was to investigate the mediating role of academic self-efficacy in the relationship between success factors and student achievement motivation.
MethodologyThis was a descriptive correlational study. The statistical population of the present study included all 11th grade female students in Kermanshah in the academic year 2018-19. From this population, 400 people were selected using multi-stage cluster sampling method. Data collection tools were the Student's Academic Self-Efficacy Questionnaire (Jink and Morgan (1999), Waz & Isaacson (2008), Schumer's Epistemological Beliefs (1990), The Basic Psychological Needs of the Guardian et al. (2000), and Progress Motivation. Were Hermans (1987). Data were analyzed using structural equation modeling statistical method in SPSS24 and Amos24 software.
FindingsThe results showed that the fit of the measurement model and the structural model of the research were confirmed. The results showed that epistemological beliefs, successful academic identity and basic psychological needs had a direct and significant effect on academic self-efficacy and achievement motivation and academic self-efficacy on achievement motivation. Finally, basic needs have a positive effect on successful academic identity and significance of 95% confidence level (P <0.05).
ConclusionBased on the results of the study, students who have suffered from academic failure and their motivation for progress and success has a declining trend can be used by using psychological counseling to improve academic identity, epistemological beliefs and basic psychological needs. He intervened and provided the ground for their academic progress. The results of this research can also lead to proper planning in order to adopt appropriate school strategies to increase the motivation of students' progress and consequently reduce academic decline and reluctance.
Keywords: academic self-efficacy, success factors, Epistemological Beliefs, Basic Psychological Needs, Academic Identity, Achievement motivation -
سابقه و هدف
شیوع ویروس کرونا و پیامدهای روانی ناشی از طرح فاصله گذاری اجتماعی یکی از مهم ترین وقایع اجتماعی قرن 21 است که خانواده های پرستاران با پیامدهای روان شناختی ناشی از آن روبه رو هستند. پژوهش حاضر با هدف اثربخشی آموزش حل مسیله خانواده محور بر آثار منفی فاصله گذاری اجتماعی ناشی از کووید19 در خانواده پرستاران دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه انجام شد.
مواد و روش ها:
پژوهش حاضر نیمه تجربی با پیش آزمون و پس آزمون و گروه کنترل است. جامعه آماری شامل خانواده های پرستاران متاهل شاغل در بخش کرونای بیمارستان های دولتی شهر کرمانشاه در سال 1400-1399 به تعداد 380 نفر بودند. نمونه پژوهش شامل خانواده های پرستارانی بود که در ابزار سنجش فاصله گذاری اجتماعی نمره بالایی آورده بودند که تعداد آن ها 100 نفر بود و در دو گروه 50 نفره مداخله و 50 نفره کنترل گماشته شدند. برای گروه مداخله 10 جلسه دو ساعته آموزش مجازی پروتکل های حل مسیله خانواده محور برگزار شد. سپس از هر دو گروه پس آزمون گرفته شد. داده ها با استفاده از آماره های فراوانی درصد، میانگین و انحراف استاندارد و آزمون تحلیل کوواریانس در نرم افزار SPSS نسخه 20 تجزیه وتحلیل شد.
یافته ها:
یافته ها نشان داد آموزش حل مسیله خانواده محور بر تعارض زناشویی، اضطراب و ترس در پرستاران موثر بوده است و تفاوت معنی داری بین گروه کنترل و مداخله وجود دارد (0/001<p).
نتیجه گیری:
آموزش حل مسیله خانواده محور بر آثار منفی فاصله گذاری اجتماعی ناشی از کووید 19در خانواده پرستاران موثر است.
کلید واژگان: آموزش حل مسئله خانواده محور, خانواده های پرستاران, فاصله گذاری اجتماعی, ویروس کروناBackground and ObjectiveThe outbreak of the coronavirus disease 2019 (COVID-19) and the psychological consequences of social distancing are among the most important social events of the 21st century that have made nurses' families face their related psychological consequences. This study aimed to evaluate the effectiveness of family-centered problem-solving training on the negative effects of social distancing caused by COVID-19 in the families of nurses at Kermanshah University of Medical Sciences, Kermanshah, Iran.
Materials and MethodsThe present quasi-experimental study was conducted based on a pretest-posttest control group design. The statistical population (n=380) included the families of married nurses working in the COVID-19 ward of public hospitals in Kermanshah, 2020-2021. The sample consisted of the families of nurses who obtained a high score in the social distance measurement tool; accordingly, 100 people were included in the study and assigned to two groups of intervention and control (n=50 each). For the intervention group, 10 two-hour virtual sessions of training family-centered problem-solving protocols were held. Post-test was performed on both groups. Data were analyzed in SPSS software (version 20) using frequency, mean and standard deviation, and analysis of covariance.
ResultsThe findings showed that family-centered problem-solving training was effective on marital conflict, anxiety, and fear in nurses, and a significant difference was observed between the control and intervention groups (P<0.001).
ConclusionFamily-centered problem-solving training was effective on the negative effects of social distancing caused by COVID-19 in nurses' families.
Keywords: Coronavirus, Family-centered Problem-solving Training, Nurses' Families, Social Distancing -
هدف
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش زوج درمانی شناختی-رفتاری و مدل EIS بر رضایت زناشویی در زنان باردار انجام شد.
روشطی یک پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل، از بین جامعه آماری (زنان باردار نخست زا) با لحاظ نمودن ملاک های ورود به پژوهش، به شیوه نمونه گیری در دسترس 60 نفر انتخاب و به شیوه تصادفی درسه گروه 20 نفره(دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل) جایگزین شدند. شرکت کننده های آزمایش در طی 8 جلسه 90 دقیقه ای، تحت آموزش شناختی-رفتاری و مدلEIS قرار گرفتند در حالی که گروه کنترل در این مدت آموزشی دریافت نکردند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ استفاده شد.داده ها با استفاده از میانگین، تحلیل کواریانس چند متغیره تحلیل شدند.
یافته هایافته ها حاکی از اثربخشی متفاوت هر دو رویکرد شناختی-رفتاری و مدل EIS بر رضایت زناشویی و خرده مقیاسهای آن است،مدلEIS نسبت به رویکرد شناختی-رفتاری تاثیر بیشتری بر رضایت زناشویی و خرده مقیاس های موضوعات شخصیتی، ارتباط زناشویی، رابطه جنسی، و جهت گیری مذهبی داشت ولی در خرده مقیاس مدیریت مالی اثربخشی رویکرد شناختی-رفتاری بیشتر بود
نتیجه گیریلذا می توان نتیجه گرفت با وجود تفاوت بین این دو رویکرد هردو در زمینه رضایت زناشویی و خرده مقیاس های آن موثر هستند اما با توجه به اثربخشی بیشتر مدل EIS در رضایت زناشویی و بیشتر خرده مقیاس های آن، می توان از آن در دوران بارداری به عنوان روش کارآمدتر در کنار سایر مراقبت ها، استفاد کرد.
کلید واژگان: زنان باردار, رضایت زناشویی, شناختی-رفتاری, مدل EISPurposethis study was prepared to compare the effectiveness of cognitive-behavioral couple therapy training and EIS model on Marital Satisfaction in pregnant women
MethodologyTo achieve that, in a semi-experimental study with plan pre-test, post-test with the control group, 60 people among the statistical population were chosen by considering the criteria which is available in sampling method, and they randomly divided into three groups of 20 (two experimental groups and one control group). The Experimental participants were trained on cognitive-behavioral and EIS model in 8 sessions of 90 minutes, while the control group did not receive any training during this time. The tool which is used to collect data in pre-test, post-test were, Enrich Marital Satisfaction .Data were analyzed by using mean, multivariate analysis of covariance.
FindingsThe results showed that both cognitive-behavioral and EIS model approaches on Marital Satisfaction and Its subscales are effective and there is a difference between the effectiveness of these two approaches on mentioned variable. The EIS model had a greater effect on Marital Satisfaction and subscales Personality Issues, marital relationship, Sexual Relationship, Religious Orientation than the cognitive-behavioral approach, But in the financial management subscale, the effectiveness of the cognitive-behavioral approach was greater
ConclusionTherefore, it can be concluded that despite the differences between these two approaches, both are useful in term of Marital Satisfaction and Its subscales. However, due to the greater effectiveness of the EIS model in marital satisfaction and most of its subscales, it can be used during pregnancy besides the other cares.
Keywords: pregnant women, Marital Satisfaction, cognitive-behavioral, EIS model -
زمینه و هدف
به نظر می رسد درمان مبتنی بر پذیرش و عمل می تواند بر مادران کودکان استثنایی کمک کند، لذا هدف از این پژوهش، بررسی اثربخشی رویکرد پذیرش و عمل بر اساس طرح واره های ناسازگار اولیه با نقش واسطه ای دشواری های تنظیم هیجان بر ارتقاء کیفیت زندگی مادران کودکان استثنایی بود.
روش کارپژوهش به روش همبستگی- مدل یابی انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه مادران دارای کودکان کم توان ذهنی و کم توان جسمی شهر کرمانشاه می باشد، 30 نغر نمونه به شیوه ی هدفمند انتخاب شده و به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. مداخلات درمان مبتنی بر پذیرش و عمل روی گروه آزمایش دریکی از مدارس کودکان استثنایی فرایند هفته ای دو بار در جلسات 90 دقیقه ای طی هشت جلسه برگزار شد. ایزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه کیفیت زندگی ویر و همکاران (1996)، پرسشنامه دشواری در تنظیم هیجانیگرتز و رویمر (2004)، مقیاس طرح واره های ناسازگار یانگ (2005) و پرسشنامه پذیرش و عمل بوند و همکاران (2017) بود.
یافته هانتایج به دست آمده حاکی از آن است که قطع ارتباط و طرد، خودگردانی مختل، جهت مندی، گوش بزنگی، محدودیت مختل بر دشواری تنظیم هیجان تاثیر مثبت و معناداری دارد؛ قطع ارتباط و طرد و خودگردانی مختل، جهت مندی و گوش بزنگی بر عمل و پذیرش تاثیر مثبت و معناداری دارد. برنامه آموزش مبتنی بر مدل علی عمل و پذیرش بر کیفیت زندگی مادران دارای کودکان استثنایی موثر بوده است.
نتیجه گیرینتایج این پژوهش می تواند در راسنای بهبود حالات خلقی و روانشناختی و ارتقاء کیفیت زندگی مادران کودکان استثنایی مورد استفاده و بهره برداری قرار گیرد.
کلید واژگان: مدل علی پذیرش و عمل, دشواری های تنظیم هیجان, کیفیت زندگیBackground & AimsHaving an exceptional child in the family often causes irreparable damage. The vulnerability of the family to this injury is sometimes so great that the family is severely damaged in terms of mental health. Quality of life is a broad concept that encompasses all aspects of life, including health. The term, which is also used in a variety of political, social, and economic contexts, is often used in medical research and is considered by most experts to have different dimensions: physiological, social, physical, and even spiritual. Acceptance and practice therapy has six central processes that lead to psychological flexibility. These six processes are: acceptance, failure, self as context, present communication, recognition of values and action, acceptance and practice therapy Its purpose is not to make a direct change in the client, but to help the client to relate to his or her experiences in different ways and to be able to fully engage in meaningful and value-based loss that seems to be able to help mothers of exceptional children. ; However, and in general, according to the presented principles, mothers with mentally retarded children have many challenges in quality of life and mood that these factors may affect the family structure as well as family relationships and marital issues. Cause problems for them in these areas. Therefore, appropriate solutions to improve the perception of quality of life and mood of mothers with mentally retarded children can improve the family environment. However, considering the research gap in the effectiveness of the acceptance and practice approach based on early maladaptive schemas on the quality of women with exceptional children, this study seeks to determine whether the causal model of acceptance and practice based on primary maladaptive schemas with a mediating role Does the difficulty in regulating emotion improve the quality of life of mothers of exceptional children fit the experimental model?
MethodsThis research is both an experimental-field research that was performed by pre-test and post-test with the control group and also by correlation-modeling method. The statistical population includes all mothers with children with mental and physical disabilities in Kermanshah. 30 sample males were purposefully selected and randomly divided into two groups. Admission-based treatment interventions were performed on the experimental group in one of the exceptional children's schools twice a week in 90-minute sessions for eight sessions. Data collection tools included Weir et al.'s (1996) Quality of Life Questionnaire, the Hertzgertz and Roemer (2004) Difficulty in Emotional Adjustment Questionnaire, the Young (2005) Adaptive Schema Scale (2005), and the Bond et al. (2017) Acceptance and Action Questionnaire. In this study, covariance in SPSS software and structural equations in PLS software were used to analyze the data.
ResultsThe results show that the condition of non-alignment is met. The second criterion for evaluating the internal model is the path coefficients, which in order to examine their significance, the self-management procedure has been used. The results indicate that disconnection and rejection have a positive and significant effect on the difficulty of emotion regulation; Impaired self-control has a positive and significant effect on the difficulty of emotion regulation; Orientation has a positive and significant effect on the difficulty of emotion regulation; Listening has a positive and significant effect on the difficulty of regulating emotion; Impaired limitation has a positive and significant effect on the difficulty of emotion regulation; Disconnection and rejection have a positive and significant effect on action and acceptance; Impaired self-government has a positive and significant effect on action and acceptance; Orientation has a positive and significant effect on practice and acceptance; Listening has a positive and significant effect on practice and acceptance; Impaired constraints have a positive and significant effect on action and acceptance, and the difficulty of regulating emotion has a positive and significant effect on action and acceptance. Also, based on the obtained results, the indirect effect of disconnection and rejection on action and acceptance is significant with the role of a difficult mediator in emotion regulation; The indirect effect of impaired self-regulation on action and acceptance is significant with a difficult mediating role in emotion regulation; Another indirect effect of direction on action and acceptance is significant with a difficult mediating role in emotion regulation; Another indirect effect of listening is significant on action and acceptance with a difficult mediating role in emotion regulation, and another indirect effect of impaired constraint on action and acceptance with a difficult mediating role in emotion regulation is significant. Also, the interaction between the group and the quality of life test is not significant. In other words, the data support the hypothesis of homogeneity of regression slopes (p = 0.188 and F = 1.830). Also, after adjusting the quality of life test pretest scores, there was no significant difference between the effects of the experimental and control groups (sig = .001 and. Therefore, the null hypothesis that there is no difference between the two groups is rejected and it is concluded that the education program based on the causal model of action and acceptance has been effective on the quality of life of mothers with exceptional children.
ConclusionThe goal of acceptance and practice therapy is to create more psychological flexibility. Psychological resilience refers to the ability to change or perpetuate behavioral classes of action that contribute to valuable goals. Because it is not possible to eliminate or displace the language processes that cause human problems, the goal is to bring these processes into contextual control. These processes are related to the change of central language processes that interfere with psychological flexibility. Acceptance and practice treatment interventions can be performed through any of these processes. In acceptance and practice therapy, no action is taken to reduce, change, avoid, suppress or control private experiences (thoughts and feelings). Rather, clients learn to reduce the impact of unwanted thoughts and feelings through the effective use of pervasive consciousness.
Keywords: acceptance, practice causal model, Emotion regulation difficulties, Quality of life
- این فهرست شامل مطالبی از ایشان است که در سایت مگیران نمایه شده و توسط نویسنده تایید شدهاست.
- مگیران تنها مقالات مجلات ایرانی عضو خود را نمایه میکند. بدیهی است مقالات منتشر شده نگارنده/پژوهشگر در مجلات خارجی، همایشها و مجلاتی که با مگیران همکاری ندارند در این فهرست نیامدهاست.
- اسامی نویسندگان همکار در صورت عضویت در مگیران و تایید مقالات نمایش داده می شود.