به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
مقالات رزومه:

کریم اسلاملوییان

  • مجتبی پناهی، روح الله شهنازی*، کریم اسلاملوییان، علی عسگری

    در سال های اخیر، آسیب پذیری در برابر تغییرات اقلیمی به یک موضوع مهم برای سیاست گذاران تبدیل شده است. این وضعیت اضطراری نیاز به اقدامات فوری، گسترده و همه جانبه دارد. این مقاله به دنبال ایجاد پلی بین مداخلات و سیاست گذاری اقلیمی، و حوزه علوم رفتاری به عنوان یک مسیر عملی، کم هزینه و با اثربخشی بالا و در قالب نظریه تلنگر است. دراین راستا بررسی می شود که چگونه مداخلات رفتاری که ریشه در سوگیری هایی نظیر سوگیری زیان گریزی، تنزیل هذلولی و اثر قالب بندی دارد، باعث می شود که افراد به انتخاب های سازگارتر با محیط زیست و مسئله تغییرات اقلیمی ترغیب شوند. بسیاری از تحقیقات نشان داده اند که اثر قالب بندی با ادغام در دیگر سوگیری های شناختی به طور گسترده ای برای مطالعه رفتار محیط زیستی به عنوان یک سیاست کم هزینه استفاده شده است. در این مقاله با یک روش نیمه آزمایشی نشانداده می شود که چگونه قالب بندی اطلاعات (قالب بندی انتفاع و ضرر و سوگیری تنزیل هذلولی، همچنین قالب بندی اطلاعات گسترده و پیوسته) بر نگرش و درک کلی افراد از تغییرات اقلیمی اثر می گذارد. نتایج نشان می دهد که شدت درک اثرات تغییرات اقلیمی و تمایل تغییر رفتار، تحت قالب هایی که بیان گر زیان در زمان حال هستند، به طور قابل توجهی بیشتر از قالب انتفاع و آینده بوده است. علاوه بر این، قالب اطلاعات گسترده و پیوسته نیز تاثیر چشم گیری در متغیرهای بینشی و رفتاری افراد داشته است. بر اساس یافته های این پژوهش، سیاست گذاران حوزه تغییرات اقلیمی می توانند از اطلاعات قالب هایی که تداعی کننده زیان در زمان حال است و همچنین قالب های با اطلاعات گسترده و پیوسته برای ارتقای نگرش و تمایل عمومی برای مشارکت در مقابله با اثرات تغییرات اقلیمی استفاده کنند

    کلید واژگان: تغییرات اقلیمی, اقتصاد رفتاری, سوگیری شناختی, تلنگر, سوگیری تنزیل هذلولی, سوگیری زیان گریزی, اثر قالب بندی
    Mojtaba Panahi, Rouhollah Shahnazi*, Karim Eslamloueyan, Ali Asgary
    Introduction

    In recent years, policy makers have increasingly recognized the significance of vulnerability to climate change. This urgent situation necessitates the implementation of immediate, extensive, and comprehensive measures. Extensive scientific consensus has demonstrated that human activities have contributed to significant climate warming trends. However, despite this evidence, there are individuals who remain skeptical and deny the existence of climate change. Consequently, addressing this skepticism and effectively tackling the climate crisis require fundamental changes in behavior and attitudes across various levels and domains of human life. Therefore, the primary objective of this article is to examine the behavioral factors involved in climate policy making, with a particular emphasis on the role of cognitive biases.

    Methodology

    This research employed a semi-experimental method, drawing on the principles of behavioral economics. The study utilized a design that included both an experimental group and a control group, with pre-test and post-test assessments. The experimental group was exposed to different information frames, which were developed based on the principles of behavioral economics, while the control group did not receive any framing intervention.
    Data for this study was collected through fieldwork and a questionnaire. The statistical population consisted of individuals who had access to WhatsApp, Telegram, and Instagram platforms during the experiment, which took place in the spring of 2023. The target sample size for this research was determined to be 600 participants, divided into six groups of 100 individuals each. The sample size was determined using Cochran's formula for limited populations. Additionally, a random sampling method was employed in this research.

    Results and Discussion

    This article aims to establish a connection between climate policy and behavioral sciences by introducing the practical and cost-effective approach of nudge theory. Drawing on insights from behavioral economics, specifically through behavioral interventions that leverage biases such as loss aversion, hyperbolic discounting, and the framing effect, this study investigates how these interventions can encourage individuals to make choices that align with addressing climate change and environmental concerns. Moreover, existing research has demonstrated that integrating the framing effect with other cognitive biases can be an effective and low-cost policy tool for studying environmental behavior.Using a semi-experimental methodology, this article examines the impact of information formatting, including profit and loss framing, hyperbolic discounting bias, as well as extensive and continuous information presentation, on individuals' general attitudes and understanding of climate change. The hypotheses of this research were derived from the literature of behavioral economics, cognitive science, and previous studies in the field of environmental issues. The findings of this research indicate that individuals exhibit a greater sensitivity to loss framing, supporting hypothesis H1. In other words, people are more responsive to potential losses than gains when making decisions. Additionally, the results demonstrate that individuals display a significantly higher willingness to participate when presented with present-loss and present-profit framing compared to future-loss and future-profit framing, aligning with hypothesis H2. This preference for the present over the future, known as present bias and hyperbolic discounting bias, has been extensively examined and validated in behavioral economics literature. Furthermore, the findings show that framing losses and emphasizing the present context contribute to a heightened perception of risk, consequently increasing individuals' willingness to take preventive measures under a loss framework.Additionally, the provision of information in a broad and continuous manner also yielded a significant effect in influencing individuals' behavior, corroborating hypothesis H3.

    Conclusion

    This study offers novel insights for policymaking and governance regarding public participation in mitigating the impacts of climate change. The findings indicate that the utilization of loss-present framing and continuous framing proves more effective in increasing the willingness of the general public to engage in climate change reduction efforts. Based on the research conducted in this article, climate change mitigation policies can be effectively promoted in public settings through the implementation of nudges that employ loss-present framing when delivering information.Furthermore, the current reliance on economic incentives in most policies to encourage public participation is a noteworthy issue. However, this study proposes the use of non-economic incentives and demonstrates the positive impact of nudges on individuals' willingness to engage in projects aimed at reducing the effects of climate change

    Keywords: Climate Change, Behavioral Economics, Cognitive Bias, Nudge, Hyperbolic Discounting Bias, Loss Aversion Bias, Framing Effect
  • کریم اسلاملوییان*، حمید کهرمی
    مقدمه

    افزایش رضایتمندی یا رفاه ذهنی[1] یا احساس شادکامی[2] افراد و جوامع از وضعیت زندگی خود، یکی از اهداف اصلی دولت ها محسوب می شود. در ادبیات جدید، برخی شادکامی را به عنوان یک حق برای شهروندان در نظر می گیرند و درنتیجه، دولت ها موظف به تامین آن برای تک تک افراد جامعه هستند. فراتر از آن، برخی معتقدند که شادکامی یک مقوله ملی است و باید در جهت خوشبختی و شادکامی عموم مردم تلاش شود (لی، 2022). به منظور پر کردن خلا ادبیات مربوط به شادکامی در ایران، این پژوهش به بررسی سهم فساد به عنوان یکی از شاخص های مهم کیفیت نهادی، نااطمینانی، دسترسی به اینترنت، بحران کرونا و همچنین، تحریم در رفاه ذهنی در ایران می پردازد که براساس بررسی های نگارندگان تاکنون در کشور انجام نشده است. دراین راستا، از دیگر متغیرهای کنترل مانند رشد اقتصاد و بیکاری نیز استفاده می شود.

    الگو و روش

    برای بررسی تاثیر متغیرهای کلیدی بر ادراک شادکامی یا احساس رفاه ذهنی در ایران الگوی عمومی زیر معرفی می شود:  (1)که در رابطه (1) متغیر HAP (شادکامی) [3]  تابعی از  LGDPP (لگاریتم تولید ناخالص داخلی واقعی سرانه)[4]، WUI (نااطمینانی جهانی برای ایران) [5] ،   COR(فساد)[6]، NET (دسترسی به اینترنت)، UN (نرخ بیکاری)[7]،  SAN  (تحریم های آمریکا علیه ایران) [8] و COVID19 (بحران کوید19) [9]  است. الگو با روش خودرگرسیون با وقفه های توزیعی(ARDL) برآورد می شود. پسران و شین[10] (1995) نشان می دهند که اگر بردار همجمعی از به کارگیری روش ARDL، در صورتی که وقفه ها به درستی تصریح شده باشند، به دست آید، برآوردگر حداقل مربعات در نمونه های کوچک نیز از تورش کمتر و کارایی بیشتری برخوردار است. همچنین، استفاده از روش ARDL این مزیت را دارد که می توان بدون توجه به وجود متغیرهای با درجه جمعی I(0) یا I(1) تخمین های سازگاری از ضرایب بلندمدت الگو را به دست آورد. همچنین، این روش حرکت از الگوی کوتاه مدت به بلندمدت را نیز مشخص می کند. الگوی ARDL(p,q1,q2,...,qk) زیر را در نظر می گیریم:[11] که در آن  ها و  ها پارامترهای الگو،  نشان دهنده جزء اختلال تصادفی است. با به کارگیری معیارهای اطلاعاتی مانند، آکائیک[12]AIC) (، شوارتز− بیزین[13](SBC)، و حنان‎− کوئین[14] (HQC)لازم است که برای برآورد الگوی کوتاه مدت وقفه های مناسب p) و qها) برای متغیرها انتخاب شود. پس از انتخاب الگوی مناسب ARDL می توان ضرایب الگوی بلندمدت را محاسبه کرد. اگر رابطه تعادلی کوتاه مدت میان متغیرها وجود داشته باشد، می توان الگوی تصحیح خطای[15] زیر را برآورد کرد: که در آن عملگر چند جمله وقفه، G برداری از پارامترها و et جمله اختلال می باشد. در این رابطه X=(), و Δ نشان دهنده تفاضل مرتبه اول متغیر و ECTt-1 جمله تصحیح خطا و Zt برداری از متغیرهای قطعی مانند مقدار ثابت و متغیرهای برون زا با وقفه های ثابت مانند COVID19 و SAN می باشد. ضریب جمله تصحیح خطا بیان کننده سرعت حرکت به سوی تعادل بلندمدت است. الگو برای داده های فصلی طی دوره 1384−1401 برآورد و جهت بررسی همجمعی میان متغیرها از آزمون کرانه استفاده شده است.

    نتایج

    قبل از برآورد الگو ایستایی متغیرها بررسی شده است. آزمون ریشه واحد برای تفاضل مرتبه دوم متغیرها با داده های فصلی نشان می دهد که فرضیه صفر وجود ریشه واحد برای همه متغیرها رد می شود. به عبارت دیگر، متغیرهای به کارگرفته شده یا دارای درجه جمعی صفر I(0) یا یک I(1) هستند. برای برآورد الگوی کوتاه مدت وقفه های بهینه برای متغیرها با استفاده از معیار آکائیک  انتخاب شده است. چون دراین الگو با ترکیبی از متغیرهای I(0) و I(1) روبه رو هستیم، از آزمون کرانه برای بررسی همجمعی استفاده و نشان داده شده که رابطه همجمعی میان متغیرهای وجود دارد.[16] همچنین نتیجه آزمون LM بروش-گادفری نشان می دهد که فرضیه صفر عدم خودهمبستگی سریالی نمی شود. همچنین، عدم رد فرضیه صفر در آزمون هاروی نشان می دهد که مشکل واریانس ناهمسانی در الگو وجود ندارد. نتایج این آزمون ها در جدول (1) ارائه شده است.

    کلید واژگان: نااطمینانی, فساد, اینترنت, کوید 19, رشد اقتصادی, شادکامی, ایران
    Karim Eslamloueyan *, Hamid Kahromi

    One of governments' key responsibilities is to enhance their citizens' and nations' life satisfaction, subjective well−being, or happiness. Recent advancements in the literature have viewed happiness as a collective right for citizens, thereby emphasizing the societal well−being that governments must ensure for every member of society. Furthermore, some argue that happiness is a national issue and that efforts should be made to ensure the happiness of the general public (Lee, 2022).In addition to critical economic variables such as unemployment and economic growth, other factors such as corruption control, which is one of the institutional indicators and an essential component of good governance, can significantly impact the subjective well−being of society. Corruption has a psychological effect on happiness. People may feel shame when they feel that their actions cannot go through a legal and accountable system, for example, ifsomeone receives a bribe (Li & An, 2020). This understanding can foster empathy and a deeper comprehension of the issue.Another significant determinant is economic and political uncertainty, which can impact societal happiness in various manners. Uncertainty exerts a detrimental impact on investment, economic expansion, public confidence, and the aspiration for a more promising future. It can directly and indirectly shape individuals' and society's subjective well−being or happiness.The impact of Internet access on happiness in Iran is a complex issue that warrants further investigation. Internet access can enhance happiness in a country like Iran by improving life satisfaction. However, it is essential to note that it may also lead to frustration and disappointment, especially during harsh economic and non−economic sanctions, when people compare their living standards with those of other nations, negatively impacting their subjective well−being.This research contributes to the existing literature on happiness in Iran by examining the effect of corruption as an essential indicator of institutional quality, economic and political uncertainty, access to the Internet, the COVID−19 crisis, and sanctions on subjective well−being in Iran. In addition, we include other control variables such as economic growth and unemployment.

    Method

    To investigate the main determinants of happiness in Iran, we propose estimating the following model:,   (1)Equation (1) demonstrates that happiness (HAP)[1] is influenced by several factors, including LGDPP (logarithm of real gross domestic product per capita),[2] WUI (world uncertainty for Iran),[3] COR (corruption),[4] NET (internet access),[5] UN (unemployment rate),[6] SAN (US sanctions against Iran),[7] and COVID19 (the COVID−19 crisis).[8]
    The model is estimated using the autoregressive distributed lag method (ARDL). Pesaran and Shin (1995) show that if the cointegration vector is obtained using the ARDL method, the least squares estimator is less biased and more efficientin small samples, provided the lags are specified correctly. Using the ARDL method also has the advantage of obtaining a consistent estimation of coefficients in the long−run model when our variables are integrated of order zero or one (i.e., I(0) or I(1)).[9] This method also allows us to specify the speed at which the deviation from equilibrium is corrected in each period. We consider the following  ARDL(p,q1,q2,...,qk) model:[10](2)where  and s are parameters,  represents the random disturbance term. By using information criteria such as Akaike Information Criterion (AIC), Schwarz Bayesian Criterion (SBC), and Hannan−Quinn Criterion (HQC), it is necessary to select appropriate lags (p and q) for the variables to estimate the short−run model. After choosing the appropriate ARDL model, the coefficients of the long−term model can be calculated. If there is a long−run equilibrium relationship among the variables, the following Error Correction Model (ECM) can be estimated:A(L)ΔHAPt =B(L)ΔXt + (1−Π) ECTt−1+G 'Zt + et.  (3)In which, A(L)= 1−a1L −a2L2 −.... −apLand B(L)= 1 − bk1L − bk2L2 − .... − bkj  (k=1,...,5), Π =(a1 +a2+ .... +ap)Where L is the polynomial lag operator, G is the vector of parameters, and et is the disturbance term. In this equation, X=( ), and Δ represents the first−order difference of the variable, ECTt−1 is the error correction term, and Zt is the vector ofdeterministic variables such as constant value and exogenous variables with fixed lags like COVID−19 and SAN. The coefficient of the error correction term captures the speed of adjustment toward long−term equilibrium. The model was estimated for quarterly data from 2005Q1 to 2022Q4, and the bound test was used to check the cointegration among the variables.

    Results

    Before estimating the model, we performed various unit root tests. The results rejected the null hypothesis of unit roots for the second difference of the variables, indicating the variables are integrated of order zero or one. Since we have a combination of I(0) and I(1) variables, we conducted the bound test for cointegration. The results confirm the presence of a long−run equilibrium relationship among variables. Moreover, we used the Akaike Information Criterion to choose the optimum lags for the short−run model.[11]Furthermore, the Breusch−Godfrey serial correlation LM and the heteroskedasticity Harvey tests did not reject the null hypotheses of no serial correlation and homoskedasticity. The detailed results of these tests are presented in Table 1.We have estimated three models: (1) a short−run model, (2) a long−run model, and (3) an error correction model (ECM). The estimation of the long−run model reported in Table 2 indicates that less corruption and higher access to the internet increase happiness. Moreover, world uncertainty and higher unemployment reduce subjective well−being. Our finding shows that economic growth is anti−happiness, a phenomenon potentially stemming from the unequal income distribution within the country. The short−run estimation indicates that sanctions and COVID−19 decrease happiness. Our error correction model shows that about 89 percent of errors towards equilibrium are corrected in each period.[12] Our results underscore the role of fighting corruption, reducing uncertainty, and improving income equality in increasing subjective well−being in Iran.

    Discussion and Conclusions

    The estimation results show that reducing corruption increases happiness in Iran. This result is similar to the findings of Tayet al. (2014), Flavin (2019), Li and An (2020), Yan and Wen (2020), and Behera et al. (2024). Corruption can increase business transaction costs, destroy political trust, and reduce subjective well−being.  Another finding indicates that the increase in world economic and political uncertainty for Iran negatively impacts happiness. This adverse effect is likely due to the psychological impact, which diminishes hope for a better future, and the negative implications on investment, employment, and economic conditions. Access to the Internet has been observed to contribute to increasedwell−being in countries such as Iran, which face severe economic and non−economic sanctions. This access not only enhances the comfort of individuals but also provides them with a valuable source of information.In addition, the result shows that economic growth in Iran is anti−happiness, possibly due to the unequal distribution of growth among Iranians. Easterlin (1974) proposed the uncertainty about the relationship between income and happiness. According to some empirical evidence, an increase in income under certain conditions may not increase happiness. Frey and Stutzer (2002) consider this relationship to be complex. Yan and Wen (2020) also emphasize that corruption and increasing the income gap are crucial factors that reduce happiness.Furthermore, the rise in unemployment leads to a decline in happiness in Iran. This finding is similar to the results of Clark and Oswald (1994), Blanchflower (2007), Agan et al. (2009), Abounoori and Asgarizadeh (2013), and Sameem and Buryi (2019). The effect of unemployment on subjective well−being is important, so Li and An (2020) show that reducing unemployment can even partially compensate for the reduction of happiness caused by corruption. This underscores the urgency of addressing unemployment to improve well−being in Iran.The analysis of the short−term model indicates that the Covid−19 pandemic and sanctions have led to a decrease in happiness. It is imperative to not only consider the impact of variables such as employment and economic growth, but also to underscore the significance of combating corruption, enhancing society's access to the Internet, and reducing economic and political uncertainty to boost subjective well−being in Iran. These findings carry significant implications for policymakers endeavoring to enhance happiness.

    Keywords: Happiness, Corruption, World Uncertainty, Internet, Sanctions, COVID−19, Iran
  • کریم اسلاملوییان*

    یکی از یافته‎‎ های اسلاملوییان (1394) این است که لازم نیست سود فقط متعلق به یک عامل تولید باشد؛ بلکه دیگر نهاده ‎ها نیز می‎توانند در سود شریک شود. افزون‎ بر این، این اصل که پذیرش خطرات ناشی از نااطمینانی توسط یک عامل تولید، می‎تواند منشا استحقاق سود برای آن باشد، تعارضی با نگرش اسلامی ندارد. این تحقیق با استفاده از یک الگوی ساده، مقاله اسلاملوییان (1394) را گسترش داده و به مقایسه نظام توزیعی مبتنی بر پرداخت اجرت قطعی به عوامل تولید با نظام مبتنی بر مشارکت در سودوزیان در شرایط عدم اطمینان می‎پردازد. همچنین، چارچوب طراحی شده، امکان بررسی دیدگاه آیت‎ الله صدر درخصوص سهم ماده مملوک در تولید را فراهم می‎کند. نشان داده می‎شود که در شرایط اطمینان و تعادل تفاوتی میان پرداخت اجرت قطعی به عوامل تولید با روش مشارکت در سود وجود ندارد. اما در شرایط عدم ‎اطمینان جایگزینی نظام پرداخت اجرت با یک نظام مبتنی بر مشارکت در سودوزیان تعارضی با رویکرد اسلامی برای توزیع سهم عوامل تولید اعم از نیروی کار، سرمایه فیزیکی و حتی ماده اولیه ندارد و بلکه با عدالت توزیعی سازگارتر است و با محدودکردن مزدبگیری کرامت انسانی نیز بهتر حفظ می‎شود؛ زیرا عدالت، معیار اصلی برای تعیین نوع قراردادها و انتخاب بایدهاونبایدهای سیاستی برای یک اقتصاد مبتنی بر اصول اسلامی است. بنابراین، حکومت‎ها باید با درنظرگرفتن عناصر زمان و مکان، سیاست‎های مناسب را برای جبران عادلانه خدمات عوامل تولید ازطریق تشویق به مشارکت نهاده ‎ها در سود را در دستور کار خود قرار دهند. یافته این پژوهش می‎تواند درراستای ساخت یک نظریه سود برای یک نظام مبتنی بر مشارکت در سود با رویکرد اسلامی به ‎کار گرفته شود.

    کلید واژگان: جبران خدمات عوامل تولید, عدماطمینان, اجرت ثابت, مشارکت در سودوزیان, عدالت توزیعی
    Karim Eslamloueyan *

    This article is an extension of the Eslamloueyan (2015). One of the key findings of that research is that the profit doesn't need to belong to only one production factor, but other inputs can also share in the profit. In addition, the economic principle that those who bear the risks are entitled to profit does not contradict Islamic viewpoints. Using a simple model, we compare the distribution system based on fixed payment to the profit-loss sharing system under uncertainty. Additionally, our framework allows us to examine Ayatollah Sadr's theory regarding the share of the Mamluk material owner in production. We argue that there is no difference between the fixed payments and the profit-loss sharing methods to compensate the services of production factors in the equilibrium under the certainty case. However, when there is uncertainty, our results suggest that replacing the fixed payment system with a profit-loss sharing system is more compatible with distributive justice and better maintains human dignity. Hence, to better compensate for the services of different factors of production, governments should take specific measures to promote a profit-loss-sharing system. Our findings might be used to develop a theory of profit for an economic system with an Islamic perspective.

    Keywords: Factors of Production, Uncertainty, Fixed Payment, Profit-Loss Sharing, distributive justice
  • وحیده احمدی، روح الله شهنازی*، کریم اسلاملوییان، احمد صدرایی جواهری

    مالیات به عنوان مهم‏ترین منبع درآمدی دولت ها و یکی از ابزارهای سیاستی در سیاستگذاری های توسعه نقش کلیدی ایفا می نماید. در این پژوهش، تکامل مدل های مختلف فرار مالیاتی از رویکرد نیوکلاسیک تا اقتصاد رفتاری و سیر تکاملی مدل ها و چالش ها و نتایج تجربی به ‏دست ‏آمده از این مدل ها مورد بررسی قرار گرفته و پیش‏ فرض متغیرهای موثر بر فرار مالیاتی در هر یک از مدل ها استخراج و تحلیل شده است. سپس با استفاده از روش تحلیل سلسله‏ مراتبی با توجه به نظرات متخصصان حوزه مالیاتی عوامل موثر بر فرار مالیاتی در مدل های مختلف رتبه بندی می ‏شود تا مشخص شود که مدل بهتر برای توضیح و سنجش عوامل موثر بر فرار مالیاتی در ایران کدام است. نتایج نشان می دهد که عدم ثبات ترجیحات، زیان‏ گریزی، و ابهام ‏گریزی از عوامل اصلی تاثیرگذار بر فرار مالیاتی هستند. همچنین، پیش ‏فرض رفتاری عقلایی و سازگاری رفتاری کم‏ترین درجه توضیح‏ دهندگی فرار مالیاتی را در ایران دارد. بر اساس نتایج به‏ دست ‏آمده، در تحلیل و سنجش فرار مالیاتی در ایران نیاز به اصلاح پارادایم به سمت مدل های اقتصاد رفتاری است.

    کلید واژگان: فرار مالیاتی, اقتصاد نئوکلاسیک, اقتصاد رفتاری, تحلیل سلسله مراتبی, سیاستگذاری مالیاتی
    Vahideh Ahmadi, Roohollah Shahnazi*, Karim Eslamloueyan, Ahmad Sadraei Javaheri

    Taxes, as the most important source of government revenue and one of the economic policy instruments, play a key role in development policies. In this study, the evolution process of different models of tax evasion (from neoclassical approach to behavioral economics) is investigated, also the assumptions and variables of these models are analyzed. Then, using the analytical hierarchy process (AHP) based on the opinions of tax experts, the factors affecting tax evasion are ranked in different models to determine which model is superior in explaining and measuring the factors affecting tax evasion in Iran. The results show that instability of preferences, loss avoidance, and ambiguity avoidance are the main factors influencing tax evasion. Correspondingly, rational behavior and behavioral adaptation have the least explanatory power as regards tax evasion in Iran. Based on the results, in analyzing and measuring Iranchr('39')s tax evasion, a paradigm shift towards behavioral economy models is needed.

    Keywords: Tax Evasion, Neoclassical Economics, Behavioral Economics, Analytical Hierarchy Process (AHP), Tax Policy
  • مرضیه رصاف، پرویز رستم زاده*، کریم اسلاملوئیان، ابراهیم هادیان

    تاریخ سیاسی ایران در چند دهه ی اخیر نشان می دهد که ایران همواره در معرض تحریم های گسترده بوده است. از جمله ی این تحریم ها، تحریم های نفتی است که کشورهای تحریم کننده در جهت محروم کردن ایران از درآمدهای نفتی و وادار کردن آن به همکاری با جامعه جهانی آن را به کار گرفته‎اند. در یک فرآیند تجاری بین المللی، تحریم نفت ایران از سوی آمریکا و همراهانش ، متغیرهای اقتصاد ایران و جهان را تحت تاثیر قرار می دهد. به علت تاثیرات چندجانبه این تحریم ها بر متغیرهای اقتصادی و اثرات غیر مستقیم آن بر متغیر رفاه از یک مدل تعادل عمومی قابل محاسبه پنج منطقه ای، ویژه تجارت جهانی(GTAP) استفاده شده تا پیامدهای حاصله از درخت بازی بین سه بازیگر مستقل آمریکا، اتحادیه تاریخ سیاسی ایران در چند دهه ی اخیر نشان می دهد که ایران همواره در معرض تحریم های گسترده بوده است. از جمله ی این تحریم ها، تحریم های نفتی است که کشورهای تحریم کننده در جهت محروم کردن ایران از درآمدهای نفتی و وادار کردن آن به همکاری با جامعه جهانی آن را به کار گرفته‎اند. در یک فرآیند تجاری بین المللی، تحریم نفت ایران از سوی آمریکا و همراهانش، متغیرهای اقتصاد ایران و جهان را تحت تاثیر قرار می دهد. به علت تاثیرات چندجانبه این تحریم ها بر متغیرهای اقتصادی و اثرات غیر مستقیم آن بر متغیر رفاه از یک مدل تعادل عمومی قابل محاسبه پنج منطقه ای، ویژه تجارت جهانی(GTAP) استفاده شده تا پیامدهای حاصله از درخت بازی بین سه بازیگر مستقل آمریکا، اتحادیه اروپا و ایران محاسبه گردد. بستار مدل جیتپ متناسب با فروض به کارگرفته شده تغییر داده شده است. نتایج نشان می دهد مناطق آمریکا، ایران و عمده خریداران نفت از ایران از تحریم ها، آسیب می بینند که میزان این آسیب با افزایش محدودیت های نفتی بیشتر می شود. در تحریم های ضعیف علیه ایران اتحادیه اروپا، اثرات رفاهی مثبتی را تجربه می کند اما با شدت گرفتن تحریم ها آن ها نیز از تحریم های نفتی ایران دچار زیان می شوند. تعادل نش بازی در جایی اتفاق می افتد که آمریکا و اتحادیه اروپا بازه تحریم های ضعیف را علیه ایران انتخاب می کنند. همچنین تعادل نش بازی نشان می دهد که ایران تسلیم تحریم های نفتی اعمال شده نخواهد شد و به دنبال یافتن راهی برای کم اثر کردن تحریم ها خواهد بود چرا که می تواند با این کار وضعیت رفاهی خود را بهبود بخشد. به علت وجود هزینه-های اقتصادی ناشی از تحریم های نفتی علیه ایران، عدم تفاهم کامل بین آمریکا و اروپا و تلاش ایران برای دور زدن تحریم ها به نظر می رسد که آمریکایی ها نتوانند صادرات نفت ایران را به صفر برسانند.  
    اروپا و ایران محاسبه گردد. بستار مدل جیتپ متناسب با فروض به کارگرفته شده تغییر داده شده است. نتایج نشان می دهد مناطق آمریکا، ایران و عمده خریداران نفت از ایران از تحریم ها، آسیب می بینند که میزان این آسیب با افزایش محدودیت های نفتی بیشتر می شود. در تحریم های ضعیف علیه ایران اتحادیه اروپا، اثرات رفاهی مثبتی را تجربه می کند اما با شدت گرفتن تحریم ها آن ها نیز از تحریم های نفتی ایران دچار زیان می شوند. تعادل نش بازی در جایی اتفاق می افتد که آمریکا و اتحادیه اروپا بازه تحریم های ضعیف را علیه ایران انتخاب می کنند. همچنین تعادل نش بازی نشان می دهد که ایران تسلیم تحریم های نفتی اعمال شده نخواهد شد و به دنبال یافتن راهی برای کم اثر کردن تحریم ها خواهد بود چرا که می تواند با این کار وضعیت رفاهی خود را بهبود بخشد. به علت وجود هزینه های اقتصادی ناشی از تحریم های نفتی علیه ایران، عدم تفاهم کامل بین آمریکا و اروپا و تلاش ایران برای دور زدن تحریم ها به نظر می رسد که آمریکایی ها نتوانند صادرات نفت ایران را به صفر برسانند.

    کلید واژگان: تحریم نفتی, تغییرات رفاه EV, پروژه تحلیل های تجارت جهانی(GTAP), نظریه بازی ها, مدل تعادل عمومی قابل محاسبه
    Marzieh Rassaf, Parviz Rostamzadeh*, Karim Eslamlueian, Ebrahim Hadian

    After the victory of the Islamic Revolution and the capture of the spy nest, the West, and especially the United States, in addition to pursuing other tools, has also used the tools of sanctions and has implemented many sanctions against Iran. One type of sanctions is oil sanctions, which were imposed to force Iran to join the international community. The US and its allieschr('39') embargo on Iranian oil affects the variables of the Iranian and world economies. For this reason, a computable five-zone global trade model (GTAP) is used to calculate the implications of the game tree between the three independent actors of the United States, the European Union, and Iran. The closing of the GTAP model has been changed according to the assumptions used. The results show that the US, Iran and major oil buyers from Iran are damaged by the sanctions. This damage is exacerbated by increasing oil restrictions. With the escalation of sanctions, the European Union is also gaining negative welfare. In the Nash equilibrium, the United States and the European Union will choose weak sanctions, and Iran will try to circumvent the sanctions. Due to the economic costs of oil sanctions against Iran, the lack of full understanding between the United States and Europe, and Iranchr('39')s efforts to circumvent sanctions, it seems that the United States will not be able to reduce Iranchr('39')s oil exports to zero.

    Keywords: Oil Sanction, EV Welfare Changes, Global Trade Analysis Project (GTAP), Game Theory, Computable General Equilibrium
  • حمیده یزدان پناه، کریم اسلاملوئیان*، ابراهیم هادیان، روح الله شهنازی

    شاخص های استحکام مالی در بخش بانکی ایران بیانگر مشکلات جدی در این بخش است. پرسش این است که آیا الزامات سرمایه می تواند به استحکام بخش بانکی کمک کند؟ مطالعات انجام شده در ایران تاثیر الزامات سرمایه خلاف چرخه را بر نسبت سرمایه به تسهیلات به عنوان یک شاخص مهم استحکام بانکی بررسی نکرده اند. همچنین، تا کنون در ایران در زمینه انتخاب شاخص مناسب برای اعمال قاعده سرمایه خلاف چرخه مطالعه ای صورت نگرفته است.  به علاوه، تحقیقات فاقد بررسی واکنش پویای مصرف و سرمایه گذاری نسبت به اجرای این سیاست در ایران است. در راستای پر کردن این خلاها، یک الگوی تعادل عمومی پویای تصادفی کینزی جدید در سه حالت استفاده از (1) الزامات سرمایه ثابت، (2) قاعده سرمایه خلاف چرخه با به کارگیری شاخص نسبت تسهیلات به تولید و (3) قاعده سرمایه خلاف چرخه با استفاده از شاخص رشد اقتصادی طراحی و با روش بیزی برآورد می شود. نتایج نشان می دهد که با بروز تکانه منفی عرضه استفاده از قاعده سرمایه خلاف چرخه از طریق تاثیر بر نسبت سرمایه به تسهیلات، موجب کاهش بی ثباتی بانکی در ایران می شود. همچنین ملاحظه می شود که به کارگیری شاخص رشد اقتصادی در مقایسه با استفاده از نسبت تسهیلات به تولید، ثبات بانکی را افزایش می دهد. به علاوه ابزار سرمایه خلاف چرخه از طریق کاهش نوسان در تولید، تورم، مصرف و سرمایه گذاری به ثبات اقتصاد کلان کمک می کند. این یافته ها می تواند هنگام اعمال سیاست های کلان احتیاطی موردتوجه سیاستگزاران اقتصادی قرار گیرد.

    کلید واژگان: سیاست کلان احتیاطی, قواعد سرمایه خلاف چرخه, نسبت سرمایه به تسهیلات, ثبات بانکی, پویایی های اقتصاد کلان, ایران
    Hamideh Yazdanpanah, Karim Eslamloueyan *, Ebrahim Hadian, Rouhollah Shahnazi

    T The financial soundness indicators reveal the significant signs of distress in the Iranian banking sector. An important question is whether the implementation of the countercyclical capital requirement rules in the form of the Basel III type-rules increases the stability of the banking sector in Iran. The literature on macroprudential policy in Iran lacks a model to study the effects of the countercyclical capital requirements rules on the ratio of capital to loans as an important indicator of the soundness of the banking sector in the presence of an adverse supply shock. Moreover, no study has investigated the impact of this macroprudential policy tool on the dynamics of consumption and investment in Iran. To fill these gaps, we develop and estimate a New Keynesian dynamic stochastic general equilibrium (DSGE) model. The model is estimated by the Bayesian method for three different capital requirements rules, namely (1) the constant capital requirements, (2) the countercyclical capital requirements rule that reacts to the ratio of loans to output, and (3) the countercyclical capital requirements rule that responds to economic growth. The results show that when a negative supply shock hits the economy, the implementation of the countercyclical capital requirements rule reduces the instability of the banking sector in Iran. Moreover, we find that the model with the countercyclical capital requirements rules results in more stable output, inflation, consumption, and investment. Furthermore, our results suggest that the countercyclical capital rule that reacts to economic growth enhances banking stability in Iran. These findings might have important policy implications for policymakers when implementing macroprudential policies in Iran.

    Keywords: Macroprudential policy, The countercyclical capital rules, Macroeconomic Dynamics, Banking stability, Iran
  • زهرا خلیل نژاد، کریم اسلاملوئیان*، ابراهیم هادیان، زهرا دهقان شبانی

    این مطالعه پیامدهای تکانه قیمت نفت بر متغیرهای اقتصاد کلان را با در نظر گرفتن کانال های تجاری و مالی در کشورهای صادرکننده نفت بررسی می کند. در این راستا یک الگوی خودرگرسیون جهانی نفتی (GVAR) برای 15 کشور عمده صادرکننده نفت عضو اوپک و غیراوپک و 14 کشور اصلی واردکننده نفت به اضافه کشورهای عضو اتحادیه اروپا برای بازه 2017-1990 برآورد شده است. در این مقاله نشان داده می‏شود که برخلاف تحقیقات انجام شده، ترکیب کانال های مالی و تجاری برای انتقال تکانه ریزش قیمت نفت مناسب است.  توابع ضربه-واکنش نشان می دهد که تکانه ریزش قیمت نفت باعث کاهش ماندگار محصول در کشورهای صادرکننده نفت می‏شود. بعلاوه این تکانه در کشورهای درحال توسعه صادرکننده نفت باعث افزایش تورم می‏شود. بنابراین، تکانه ریزش قیمت نفت می تواند منجر به رکود-تورمی در این کشورها شود. بر اساس توابع ضربه-واکنش این تکانه در اغلب کشورهای توسعه‏یافته نفتی باعث کاهش تورم شده است. همچنین واکنش نرخ ارز واقعی به تکانه کاهش قیمت نفت نشان می دهد که بخش قابل توجهی از رفتار قیمت ‏ها در کشورها می تواند ناشی از تورم وارداتی باشد. توجه به اثرات رکود-تورمی ناشی از تکانه ریزش قیمت نفت برای سیاست‏گذاران اقتصادی در کشورهای نفتی در حال توسعه از اهمیت برخوردار است.

    کلید واژگان: کشورهای صادرکننده نفتی, ریزش قیمت نفت, کانال های تجاری و مالی, الگوی خودرگرسیون برداری جهانی, الگوسازی اقتصاد کلان جهانی
    Zahra Khalilnezhad, Karim Eslamloueyan*, Ebrahim Hadian, Zahra Dehghan

    The researches have generally ignored the effect of an oil price shock passing through financial channel. To fill this gap, we examine the impact of a fall in oil price on output and inflation through trade and financial channels by using a Global VAR (GVAR) model in oil-exporting countries. Our sample includes 15 OPEC and non-OPEC oil-exporting countries, 14 oil-importing countries and European :union: as a block. Our GVAR model is estimated for the period 1990Q1-2017Q4. We show that a combination of trade and financial channels better capture the oil shock transmission mechanism in our model. The impulse-response functions indicate that an oil price falling results in a sustained decline in output of oil-exporting countries. Furthermore, the impact of a negative oil price shock on inflation in developing oil-exporting countries is positive, whereas its effect on the inflation in developed oil-exporting countries is negative. Moreover, we show that the responses of real exchange rates to a falling oil price might partially explain higher inflation rate in these countries. We conclude that a fall in oil prices might bring about stagflation in developing oil-exporting countries. These findings might have importance policy implications for policymakers and social planners in developing oil-exporting countries.

    Keywords: Oil exporting countries, Falling oil prices, Trade, financial channels, Global VAR, Global macroeconomic modeling
  • کریم اسلاملوئیان*، حسن توکلی

    نقش تکانه های مخارج بخش عمومی در اقتصاد همواره مورد توجه سیاست گذاران و اقتصاددانان بوده است. مخارج دولت شامل مصرف و سرمایه گذاری دولت است.  این پژوهش به بررسی اثرات انواع تکانه های مخارج دولتبر متغیرهای کلان اقتصادی برای داده های سالیانه 1395-1357 در ایران می پردازد. به طور خاص اثرات تکانه های مخارج دولت بر متغیرهای محصول، مصرف بخش خصوصی، سرمایه گذاری بخش خصوصی، دستمزد واقعی و اشتغال بررسی می شود. به علاوه در این پژوهش تاثیر مخارج دولت بر رفتار خانوار و بنگاه بررسی شده است. بنابراین، نقش سرمایه گذاری دولت از طریق تابع تولید و نقش مصرف دولت از کانال تابع مطلوبیت وارد الگو شده است. الگو متناسب با اقتصاد ایران به گونه ای طراحی شده که قاعده پولی بانک مرکزی ایران بر اساس حجم پول و همچنین بودجه دولت بر اساس درآمدهای نفتی، مالیاتی، اوراق مشارکت و قرض از بانک مرکزی باشد. در نهایت الگو برای اقتصاد ایران برآورد شده است. مزیت این الگو نسبت به سایر پژوهش ها در ایران، مطالعه همزمان تاثیر انواع مخارج دولت بر بهره وری نهاده های تولید و ترجیحات مصرف کنندگان است. به عبارت دیگر، الگو در برگیرنده تاثیر سرمایه بخش عمومی در تقویت بهره وری بنگاه ها و وابستگی ترجیحات مصرف کنندگان به مصرف دولت است. الگوی بکار رفته در این تحقیق دارای ویژگی هایی از قبیل داشتن پایه های اقتصاد خرد، چسبندگی اسمی، بازار رقابت ناقص و تعادل عمومی است. بخش های موجود در الگو شامل خانوارها، بنگاه ها، دولت و بانک مرکزی است. با توجه به تصادفی بودن الگو، امکان بررسی اثرات تکانه های اسمی و واقعی بر متغیرهای کلیدی اقتصاد فراهم می شود. به عبارت دیگر، برای حل و برآورد الگو از چهارچوب تعادل عمومی پویای تصادفی ((DSGE  کینزی های جدید استفاده شده است. پس از حل الگو، سیستم معادلات خطی با روش بیزی برای اقتصاد ایران برآورد شده است. نتایج برآورد بیزی نشان می دهد که سرمایه بخش عمومی بر تابع تولید و همچنین مصرف دولت بر تابع مطلوبیت تاثیر مستقیم دارد. از آزمون های تشخیص همگرایی تک متغیره و چند متغیره مارکوف- چان- مونت- کارلو (MCMC)، مطابقت توزیع های پیشین و پسین و همچنین مقدار نهایی درستنمایی برای ارزیابی الگو استفاده شده است. همچنین از طریق مطابقت نمودارهای شبیه سازی متغیرها و تکانه ها، الگو ارزیابی شده است. با توجه به نتایج بدست آمده از برازش الگو، این الگو برای اقتصاد ایران مناسب به نظر می رسد. واکنش های آنی تکانه های مصرف دولت و سرمایه گذاری دولت بر روی متغیرهای محصول، مصرف بخش خصوصی، سرمایه گذاری بخش خصوصی، دستمزد واقعی و اشتغال بررسی شده است. همچنین اثرات تکانه های مصرف و سرمایه گذاری دولت مقایسه شده اند. نتایج نشان می دهد که در ایران، انباشت سرمایه عمومی باعث تقویت بهره وری بنگاه ها می شود. همچنین، ترجیحات مصرف کنندگان تحت تاثیر مصرف دولت است. ملاحظه می شود که بین مصارف عمومی و خصوصی رابطه جانشینی وجود دارد. به علاوه، تکانه مصرف دولت باعث افزایش سرمایه گذاری بخش خصوصی، محصول، اشتغال و دستمزد واقعی می شود. تکانه ی مثبت سرمایه گذاری دولت نیز موجب افزایش محصول، اشتغال، دستمزد واقعی و کاهش مصرف خصوصی می شود. همچنین یک رابطه ی مکملی بین سرمایه گذاری های عمومی و خصوصی وجود دارد. به نظر می رسد که سرمایه گذاری دولت، می تواند از طریق ایجاد و گسترش زیرساخت ها باعث افزایش سرمایه گذاری بخش خصوصی شود. نتایج بدست آمده، تاکید بر نقش تکانه مثبت سرمایه گذاری دولت در بهبود شرایط اقتصادی تاکید دارد. بر اساس یافته ها، توجه به نقش سیاست های مخارج دولت برای مقابله با رکود با اهمیت به نظر می رسد.

    کلید واژگان: تکانه مخارج دولت, بهره وری بنگاه, ترجیحات مصرف کننده, ایران
    Karim Eslamloueyan *, Tavakoli Hasan

    The role of public sector expenditure shocks in the economy has always been of interest to policymakers and economists.  The government expenditures include government consumption and investment. This study investigates the effects of government expenditure shocks on macroeconomic variables for the annual data during 1978-2016 in Iran. In particular, the effects of government expenditure shocks on product variables, private sector consumption, private sector investment, real wages, and employment are examined. In addition, in the present study, the effect of government expenditure on household and enterprise behavior has been investigated. Therefore, the role of government investment through the production function and the role of government consumption through the utility function have entered the model. The model, appropriated for Iran’s economy, is designed in such a way that the monetary rule of the Central Bank of Iran would be based on the amount of money and also the government budget would be based on oil revenues, taxes, bonds and loans from the Central Bank. Finally, the model is estimated for the Iranian economy. The advantage of this model over other studies in Iran is the simultaneous investigation of the effects of various types of government expenditure on the inputs efficiency and consumer preferences. In other words, the model includes the impact of public sector investment on improving the efficiency of enterprises and dependence of consumer preferences on government consumption. The features of the model used in this research include having the fundamentals of microeconomics, nominal rigidity, incomplete competition market, and general equilibrium. The sections of model include households, enterprises, government, and the central bank. Since the model is random, it is possible to study the effects of nominal and actual shocks on key variables of the economy. In other words, the new Keynesian Dynamic Stochastic General Equilibrium (DSGE) has been used to estimate the model. After solving the model, the system of linear equations by Bayesian method is estimated for the Iranian economy. The estimation results show that public sector investment has a direct effect on the production function and also government consumption has a direct effect on the utility function. The Markov-Chan-Monte-Carlo (MCMC) univariate and multivariate convergence tests, the matching of the prior and posterior distributions, as well as the final likelihood value were used to evaluate the model. Moreover, the model was evaluated through   matching simulation diagrams of variables and shocks. According to the results obtained from evaluation, this model seems appropriate for the Iranian economy. The immediate responses of government consumption and investment shocks to the variables of product, private sector consumption, private sector investment, real wages, and employment are examined. The effects of government consumption and investment shocks are also compared. The results show that in Iran, the accumulation of public investment improves the efficiency of enterprises. Moreover, consumer preferences are influenced by government consumption. In addition, the government consumption shock increases private sector investment, product, employment and real wages. The positive government investment shocks also increases efficiency, employment, real wages and reduces private consumption. On the other hand, there is also a complementary relationship between public and private investments. It seems that government investment can increase private sector investment by creating and expanding infrastructure. The results emphasize the role of the positive shock of government investment in improving economic conditions. Based on the findings, it seems important to pay attention to the role of government expenditure policies in dealing with the recession.

    Keywords: Government expenditure Shocks, Firm productivity, Consumer preferences, Iran, DSGE
  • محمددهقان منشادی، کریم اسلاملوئیان*، ابراهیم هادیان، زهرا دهقان شبانی

    در الگوهای تعادل عمومی پویای تصادفی (DSGE) طراحی شده، به نقش کیفیت نهادی در عملکرد اقتصادی، کمتر توجه شده است. این مساله برای کشورهای صادرکننده نفت، به علت اثرات متقابل کیفیت نهادی و مکانیزم انتشار تکانه های نفتی، از اهمیت بالایی برخوردار است. اما این موضوع در قالب یک الگوی رسمی DSGE بررسی نشده است. بنابراین، مطالعه حاضر، به بررسی واکنش متغیرهای اقتصاد کلان در برابر تغییرات کیفیت نهادی ناشی از تکانه های نفتی در قالب یک الگوی تعادل عمومی پویای تصادفی کینزی جدید در ایران، به عنوان یک کشور صادرکننده نفت می پردازد. در الگوی طراحی شده، نقش کیفیت نهادی و درآمدهای نفتی در بخش های خانوارها، بنگاه ها، دولت و بانک مرکزی وارد شده است. پس از حل الگو و خطی سازی، اثر تکانه نفتی بر رفتار پویای اقتصاد کلان ایران با استفاده از روش مقداردهی طی دوره 1396-1338 بررسی شده است. نتایج، بیانگر آن است که تخریب کیفیت نهادی ناشی از تکانه مثبت نفتی، مانعی جدی در بروز اثرات مثبت انتظاری افزایش درآمد نفتی است. درآمدهای نفتی و تکانه های آن، با تخریب کیفیت نهادی کشور نفت خیز از مسیرگسترش فعالیت های رانت جویی، افزایش هزینه های مبادلاتی تولید، کاهش اثرگذاری مخارج دولت و انحراف سیاستگذاری های پولی و مالی از اهداف مورد نظر، به ایجاد اثرات مخرب بر تولید غیرنفتی ایران در بلند مدت می انجامد. لذا پیشنهاد می شود، مکانیزم تخریب نهادی تکانه های نفتی با اصلاح ساختاری در اقتصاد ایران مهار شود. به طور خاص، این آثار تخریبی می تواند با قطع وابستگی مستقیم بودجه به درآمدهای نفتی، تا حدودی محدود شود.

    کلید واژگان: کیفیت نهادی, تکانه های نفتی, کشور صادرکننده نفت, الگوی تعادل عمومی پویای تصادفی, ایران
    MohammadDehghan Manshadi, KARIM ESLAMLOUEYAN*, Ebrahim Hadian, Zahra Dehghan Shabani

    The interaction between institutional quality and the mechanism of oil shock diffusion might have a significant effect on macroeconomic dynamics in an oil-exporting country. The literature lacks a formal model to address the role of institutional quality in the economic performance of an oil-rich developing economy. Using a new Keynesian dynamic stochastic general equilibrium (DSGE) framework, this study develops a model to investigate the response of macroeconomic variables to changes in institutional quality resulted from oil shocks in Iran as an important oil-exporting country. Our modeling allows us to show how institutional quality and oil revenues affect households, firms, government, and the central bank. The model is solved and calibrated for the period 1959-2017. The results indicate that the destruction of institutional quality caused by a positive oil shock prevents the Iranian economy from reaping the fruits of an increase in oil revenues. Oil revenues and their shocks by destroying the institutional quality through the expansion of rent-seeking ‎activities, increasing transaction costs of production, reducing the impact of government spending, and ‎diverting monetary and fiscal policies from the targets result in negative effects on Iranchr('39')s non-oil ‎production in the long run.‎ To reduce the destructive effects of oil shocks on institutional quality in the Iranian economy, we suggest the policymakers in Iran reduce the dependency of the government budget on oil revenues.

    Keywords: Institutional Quality, Oil Shocks, Oil Exporting Countries, Dynamic Stochastic General Equilibrium (DSGE), Iran
  • محمد دهقان منشادی، کریم اسلاملوئیان*، ابراهیم هادیان، زهرا دهقان شبانی
    کیفیت نهادی در حال حاضر یکی از متغیرهای مهم در تجزیه و تحلیل عملکرد اقتصادی کشورها محسوب می شود، به نحوی که بر اساس مطالعات جدید کیفیت نهادی ماهیت چرخه های تجاری و رفتار پویای متغیرهای کلیدی اقتصاد کلان را متاثر می سازد. هدف این مطالعه بررسی فرایند اثرگذاری کیفیت نهادی بر متغیرهای اقتصاد کلان و واکنش این متغیرها به تغییرات کیفیت نهادی برای ایران با استفاده از تکنولوژی رانت جویی در قالب یک الگوی تعادل عمومی پویای تصادفی کینزی جدید است. پس از ساخت و حل الگو، با استفاده از روش مقداردهی اثر تغییرات نهادی بر متغیرهای کلان طی دوره زمانی 1396-1363 بررسی شده است. نتایج نشان می دهد که بهبود کیفیت نهادی از طریق افزایش فعالیت های مولد، کاهش هزینه مبادله تولید، ارتقای بهره وری، افزایش سرمایه گذاری و اثرگذاری سیاست گذاری های پولی و مالی، مصرف خصوصی، مخارج دولت و تولید غیر نفتی در ایران را افزایش خواهد داد، لذا پیشنهاد می شود که سیاستگذاران با اقدامات مناسب نظیر افزایش ثبات مالی دولت، کنترل فساد و رانت جویی، ارتقای حاکمیت نظم و قانون، ارتقای شفافیت و پاسخگویی در برابر مردم و بهبود کیفیت دیوانسالاری، در جهت بهبود کیفیت نهادی اقدام کنند.
    کلید واژگان: کیفیت نهادی, تکنولوژی رانت جویی, چرخه های تجاری, الگوی تعادل عمومی پویای تصادفی
    Mohammad Dehghanmanshadi, Karim Eslamloueyan *, Ebrahim Hadian, Zahra Dehghan Shabani
    Institutional quality is one of the key determinants of the economic performance of countries. The literature lacks a formal model to address the role of institutional quality changes in the macroeconomic dynamics of a developing economy. Using a new Keynesian dynamic stochastic general equilibrium framework and incorporating rent-seeking technology, this study investigates the effect of institutional quality shocks on the business cycle and the dynamic behavior of key macroeconomic variables in Iran. Our modeling allows us to show how institutional quality affects behavior of households, firms, government, and the central bank. The model is solved and calibrated for the period 1984-2017. The results indicate that better institutional quality increases private consumption, government spending, and non-oil production through increasing productive activities, decreasing transaction costs, improving productivity, enhancing investment, and promoting more effective monetary and fiscal policies. More specifically, policymakers should take certain measures to improve the quality of institutions in Iran through boosting government stability, fighting corruption, controlling rent-seeking activities, improving law and order, increasing democratic accountability, and bureaucracy quality. These findings might have important policy implications for policymakers in Iran.
    Keywords: Institutional Quality, Rent Seeking, business cycles, Dynamic Stochastic General Equilibrium
  • علی کیانی، کریم اسلاملوئیان*، روح الله شهنازی، پرویز رستم زاده

    درسال های اخیر برخی تحقیقات بر اهمیت منشاء تکانه های نفتی برای پویایی های اقتصاد کلان در کشورهای صادرکننده و واردکننده نفت تمرکز داشته اند. الگوهای تعادل عمومی پویای تصادفی(DSGE) چارچوب مناسبی برای بررسی رفتار پویای متغیرهای کلان است. در ادبیات موجود تاکنون از این چارچوب برای بررسی تاثیر منشاء تکانه های نفتی بر متغیرهای کلان بصورت همزمان در دو کشور صادرکننده و واردکننده نفت استفاده نشده است. بنابراین، در این تحقیق با استفاده از این چارچوب به بررسی تفاوت اثرات ناشی از تکانه های سمت عرضه و تقاضای نفت بر متغیرهای اقتصاد کلان کشورهای صادرکننده و واردکننده نفت پرداخته شده است. بعد از ساخت و حل الگو پارامترهای مورد نیاز با استفاده از داده های فصلی 1986:1-2017:4 برای کشور ایران به عنوان صادرکننده نفت که با بقیه جهان تجارت دارد، به روش بیزی برآورد شده است. بررسی نشان می دهد که تکانه کاهش تولید (با منشاء عرضه) نفت ایران ، باعث کاهش تولید، تراز تجاری غیرنفتی، اشتغال، تورم و مصرف کشور شده است، درحالیکه تکانه نفتی با منشاء طرف تقاضا از طریق افزایش درآمد نفتی باعث افزایش تولید، تراز تجاری غیرنفتی اشتغال، مصرف و تورم می شود. همچنین در کشور واردکننده نفت تکانه سمت عرضه نفت، باعث رکود و افزایش هزینه های تولید شده و تولید و مصرف را کاهش و تورم را افزایش خواهد داد درحالیکه تکانه سمت تقاضای نفت با ایجاد تحرک در اقتصاد باعث رونق شده و تولید و تورم را افزایش می دهد. براین اساس، سیاستگذارها باید هنگام اتخاذ سیاست اقتصادی به منشاء تکانه نفتی توجه کنند زیرا بی توجهی به این مسئله می تواند پیامدهای مخربی بر اقتصاد داشته باشد. در نظر گرفتن این موضوع بخصوص برای سیاستگذار اقتصادی درایران به عنوان یک کشور مهم نفتی از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

    کلید واژگان: منشاء تکانه ها نفتی, الگوی تعادل عمومی پویای تصادفی دوکشوری, پویایی متغیرهای کلان, ایران, روش برآورد بیزی
    Ali Kiani, Karim Eslamloueyan*, Roohollah Shahnazi, Parviz Rostamzadeh

    In recent years, some research has focused on the importance of the origin of an oil shock for macroeconomic dynamics in both oil-exporting and importing countries. The existing literature lacks a proper open Stochastic Dynamic General Equilibrium (DSGE) framework to investigate the effect of the origins of oil shocks on macro variables in a two-country model consisting of an oil-exporting county and an oil-importing country. To this end, we develop and solve a new Keynesian DSGE model to show how the different oil shocks originating from oil supply or oil demand, might have diverse impacts on key macroeconomic variables in oil-exporting and importing counties. For the case study, we use data from Iran as an example of an oil-exporting country that trades with the rest of the world. Our DSGE model is estimated by using the Bayesian method for the period 1986:1-2017:4. The result shows that an oil shock originated from the shortage of oil supply (an exogenous decrease in Iran's oil production) decreases total production, non-oil trade, employment, inflation and consumption in this oil-exporting country. While a negative oil supply shock increases production costs and reduces production and consumption in Iran. However, an oil shock originated from an increase in the demand for oil raises output, non-oil trade, employment, consumption, and inflation in Iran as an oil-exporting country while a demand-side oil shock boosts production and increases inflation in this country.

    Keywords: Environmental Kuznets Curve, Corruption, Developed Countries, Developing Countries, Panel data
  • رها غرایی*، کریم اسلاملوییان، ابراهیم هادیان، زهرا دهقان شبانی

    میزان مشارکت خانوارها در بازارهای مالی می تواند اثر تکانه های پولی بر اقتصاد را متاثر کند. الگوهای مرسوم در ایران عموما بدون توجه به این موضوع و با فرض همگنی طراحی شده-اند. این امر می تواند منجر به توصیه اشتباه سیاستی شود. برای پرکردن این خلاء، در این تحقیق یک الگوی تعادل عمومی پویای تصادفی با وجود دو نوع خانوارناهمگن طراحی و برای ایران برآورد می شود. خانوارهای نوع اول (غیر ریکاردویی) در بازارهای مالی مشارکت ندارد و خانوارهای نوع دوم (ریکاردویی) در بازارهای مالی فعال هستند. نشان داده می شود که اگر سهم خانوار غیرریکاردویی در اقتصاد از حد معینی بیش تر باشد، بر خلاف انتظار، شیب منحنی IS دینامیکی مثبت و تعادل نامعین می شود. بر اساس روند توسعه بازارهای مالی ایران، بازه به دور دوره 77-1368 (توسعه کم تر) و 96-1378 (توسعه بیش تر) تقسیم و نشان داده می شود که سهم خانوارهای غیرریکاردویی از 54 درصد در دوره اول به 38 درصد در دوره دوم کاهش یافته است. نتایج تخمین بیزی نشان می دهد که در دوره اول، منحنی IS صعودی و الگو فاقد یک تعادل معین است. اما در دوره دوم، با افزایش مشارکت خانوارها در بازارهای مالی، شیب IS منفی و یک تعادل باثبات وجود دارد. نمودارهای ضربه-واکنش در دوره ی دوم، بیانگر عکس العمل مطابق انتظار متغیرهای کلان مانند تولید، تورم، مزد واقعی و اشتغال نسبت به تکانه پولی است. بنابراین، برای جلوگیری از اشتباه هنگام اعمال سیاست پولی، توصیه می شود که به میزان توسعه مالی و ناهمگنی خانوارها توجه شود.

    کلید واژگان: خانوارهای ناهمگن, سیاست پولی, تقاضای کل, منحنی IS دینامیکی, الگوی تعادل عمومی پویای تصادفی, ایران
    Raha Gharraie*, Ebrahim Hadian, zahra dehghan shabani

    Using a sticky price dynamic stochastic general equilibrium (DSGE) model, this paper study how the presence of both Ricardian and non-Ricardian households in the economy might affect the effectiveness of the monetary policy on macroeconomic dynamics and the determinacy of equilibrium in Iran. If the household participation in the financial market is not sufficiently big, the slope of a dynamic IS curve becomes positive. In the case of an upward-sloping IS curve, the equilibrium is indeterminant. Based on the degree of financial development in Iran, we estimate the share of non-Ricardian households for two periods: 1990 to 1999 and 2000 to 2017. The results show that during the first period, the share of non-Ricardian household in Iranian economy was 54 percent and the slope of the IS curve was upward. Hence, the model did not have a stable equilibrium during 1990-1999. However, in the second period, with an increase in the level of financial development in Iran, the share of non-Ricardian household decreased to 38 percent. In this case, the dynamic IS curve sloped downward and the model had a stable unique equilibrium. The impulse response functions show that in the second period, a monetary shock has the expected effect on macroeconomic variables including output, inflation, employment, real wage and the growth rate of money base. Our results underscore the role of households' participation in the financial market in the effectiveness of the monetary policy on macroeconomic variables and the determinacy of equilibrium in a dynamic stochastic model.

    Keywords: Heterogeneous Households, Monetary Policy, Dynamic IS Curve, DSGE Model, Iran
  • علی صادقی *، کریم اسلاملوییان، کاظم یاوری، پرویز رستم زاده

    هدف این مقاله بررسی نوسانات ثروت کارآفرین در یک اقتصاد مشارکتی باز و مقایسه آن با یک اقتصاد مبتنی بر بهره است. در این اقتصاد مشارکتی فرضی، سرمایه گذار می تواند از بین دو نوع قرارداد تامین مالی مشارکتی داخل کشور و تامین مالی مبتنی بر بهره از خارج در بازارهای مالی بین المللی آزادانه یکی را انتخاب کند. به این منظور یک الگوی دینامیکی بر اساس پویایی ثروت کارآفرین طراحی و حل می شود. بر اساس نتایج مقاله هنگامی که دو اقتصاد مشارکتی و ربوی در معرض شرایط یکسان هستند؛ یعنی هزینه فرصت سرمایه گذاری در هر دو برابر است، ثروت کارآفرین و در نتیجه سرمایه گذاری و تولید ملی  در اقتصاد مشارکتی نسبت به اقتصاد ربوی نوسان کمتری دارند؛ اما هنگامی که هزینه فرصت سرمایه گذاری در دو اقتصاد متفاوت است تنها تحت شرایطی ثروت کارآفرین و تولید در اقتصاد مشارکتی می توانند کم نوسان تر از اقتصاد متعارف باشند. ملاحظه می شود که این شرایط به مقادیر پارامترهای نرخ بهره، نرخ مشارکت و حداقل بازده مطمئن اقتصاد داخلی بستگی دارد.

    کلید واژگان: اقتصاد با بهره, مشارکت در سود و زیان, بهره, کارآفرین, ثروت, نوسانات
    Karim Eslamloueyan, Kazem Yavari, Parviz Rostamzadeh, Ali Sadeghi *

    The purpose of this paper is to examine the fluctuations of entrepreneurial wealth in an open participatory economy and compare it with an interest-based economy. In this hypothetical participatory economy, the investor can freely choose between two types of domestic cooperative financing and external interest-based financing (in international financial markets). To this end, a dynamic model is designed and solved based on the dynamics of entrepreneurial wealth. The results show that when the two cooperative economies are exposed to the same conditions, which means that the opportunity cost of investing is equal to both, entrepreneurial wealth and therefore national investment and production in the cooperative economy are less volatile than the conventional economy. But when the opportunity cost of investing in the two economies is different, only under conditions of entrepreneurial wealth and production in a participatory economy can they be less volatile than the conventional economy. It is considered that these conditions depend on the values of the interest rate parameters, the participation rate and the minimum safe return of the domestic economy.

    Keywords: Entrepreneur, wealth, Profit, loss sharing, interest based economy, fluctuations, Dynamic stochastic model
  • مجید اسلامی اندارگلی*، ابراهیم هادیان، کریم اسلاملوییان، علی حسین صمدی
    در مطالعه حاضر، با طراحی مدل نسل های تداخلی، شرایط برقراری نظریه مزایای مضاعف مورد ارزیابی قرار گرفته است. نتایج بررسی شرایط برقراری نظریه مزایای مضاعف حاکی از آن است که در صورتی اولین مزیت نظریه مزایای مضاعف برقرار است که الف) در صورت عدم مصرف گرایی نسل های جوان و پیر (بالا بودن سطح مصرف انرژی) و تمایل نسل جوان به افزایش سطح پس انداز، کاهش نرخ مالیات بر درآمد نیروی کار می تواند اثرات بازتوزیعی اعمال نرخ مالیات بر مصرف انرژی (تحمیل بار مالیاتی مضاعف بر اقتصاد) را بر سطح درآمد دولت، خنثی و موجب ثابت نگهداشتن سطح درآمد بخش عمومی گردد. ب) اثرات درآمدی ناشی از افزایش نرخ مالیات بر درآمد نیروی کار بر سطح درآمد بخش عمومی (با ثابت ماندن سطح دستمزد) بیشتر از اثرات جانشینی اجرای این سیاست باشد. ج) اثر تغییرات نرخ مالیات بر مصرف انرژی و نرخ مالیات بر سطح درآمد نیروی کار بر سطح درآمدهای نفتی دولت، منفی باشد. همچنین، شرایط برقراری مزیت دوم نظریه مزایای مضاعف منوط به آن است که: الف) تغییر نرخ مالیات بر مصرف انرژی بر سطح دستمزد، باکشش باشد. ب) تاثیر حاصل ضرب ضریب فزاینده دولت و ضریب تاثیر نرخ مالیات بر درآمد نیروی کار بر سطح دستمزد بیشتر از اثر نرخ مالیات بر مصرف انرژی بر سطح مصرف انرژی باشد. ج) تاثیر حاصل ضرب ضریب فزاینده دولت و ضریب تاثیر نرخ مالیات بر درآمد نیروی کار بر سطح دستمزد بیشتر از ضریب تاثیر نرخ مالیات بر مصرف انرژی بر سطح دستمزد باشد.
    کلید واژگان: مالیات زیست محیطی, نظریه مزایای مضاعف, مدل نسل های تداخلی
    Majid Eslami Andargouli*, Ebrahim Hadian, Karim Eslamiloian, Ali Hossein Samady
    This paper, we analyze the double-dividend issues by the design of overlapping generations approach. We characterize the necessary conditions for the obtaining a double dividend, i.e. an improvement of environmental and non-environmental welfare when the revenue of the pollution taxis recycled into a change of the labor tax rate. We show that first advantage of the double dividend theory depending on; i) The level of energy consumption among elderly and young generations is not high enough so that the implementation of the energy tax policy will increase the government's revenues so much and subsequently the reduction in the tax rate on labor wages cannot keep to be fixed government revenue level.ii)The income effects of increased income labor tax on the government revenue aregreater than the substitution effects. Also, the second advantage of the double dividend theory is pertained to; i)The multiple coefficient of the setup cumulative policy (simultaneously increased energy tax and decreased labor income tax) is greater than multiple coefficient of the increased energy tax on the interest rate. ii)The multiple coefficient of the implementation this cumulative policy is lower than the multiple coefficient of the indirect effect of energy tax on the wage level of young generation.
    Keywords: Environmental Tax, The Double Dividend Hypothesis, The Overlapping Generation Model
  • کریم اسلاملوییان*، زهرا محزون
    این پژوهش امکان رفتار غیرخطی عبور نرخ ارز در اقتصاد ایران را با توجه به وضعیت تولید بررسی می کند. تحقیقات نشان می دهد که تاکنون این موضوع برای اقتصاد ایران برای رژیم های رونق (تولید بالا) و رکود (تولید پائین) بررسی نشده است. در جهت پر کردن این خلاء در ادبیات اقتصاد ایران، یک الگوی خودتوضیح برداری ساختاری آستانه ای با بکارگیری داده های ماهیانه برای دوره ی 1395-1381 برآورد شده است. بردار متغیرها شامل نرخ ارز، شاخص های قیمت کالاهای وارداتی، قیمت تولیدکننده، قیمت مصرف کننده، تولیدات صنعتی و نرخ سود بانکی است. از شاخص تولیدات صنعتی به عنوان متغیر آستانه استفاده شده است. نتایج نشان می دهد که تکانه مثبت نرخ ارز در هر دو رژیم تولید بالا و پائین باعث رشد شاخص های قیمت کالاهای وارداتی، قیمت تولیدکننده و قیمت مصرف کننده می شود. اما بر اساس توابع ضربه-واکنش، عکس العمل قیمت کالاهای وارداتی، قیمت تولیدکننده و قیمت مصرف کننده به تکانه نرخ ارز در رژیم رونق محصول شدیدتر از رکود است. بر اساس یافته ها، عبور نرخ ارز در اقتصاد ایران رفتار غیرخطی و ناقص دارد. نتایج بیانگر اهمیت توجه سیاست گذاران اقتصادی به تفاوت اثرات تکانه ارزی بر شاخص های قیمتی در وضعیت های رونق و رکود است.
    کلید واژگان: عبور نرخ ارز, رفتار غیرخطی, وضعیت تولید, الگوی خود توضیح برداری, ساختار آستانه ای, ایران
    Karim Eslamloueyan *, Zahra Mahzoon
    The purpose of this study is to investigate the possibility of non-linear behavior of exchange rate pass-through in the states of boom and recession in Iran. To the best of our knowledge, this issue has not studied for Iran. To this end, using monthly data for the period of 2002:4-2017:3, we estimate a structural threshold vector autoregressive (STVAR) model. Our endogenous variables include exchange rate, import price index, producer price index, consumer price index, industrial production index, and the interest rate. The results show that an increase in exchange rate has positive impacts on import price, producer price and consumer price indices. The impulse-response functions indicate that the reactions of the import price, the producer price and the consumer price to exchange rate shock are higher in the boom than that in the recession. Hence, our finding confirms the non-linear behavior of the exchange rate pass-through in Iran. Moreover, the degree of exchange rate pass-through in Iran is incomplete. The results show that the policymaker should take into consideration the importance of non-linear behavior of exchange rate pass-through when conducting an exchange rate policy in Iran.
    Keywords: Exchange rate pass-through, non-linear behavior, Boom, Recession, Structural threshold vector autoregressive model, Iran
  • کریم اسلاملوییان *، حمیده یزدان پناه، زهرا خلیل نژاد
    کانال ریسک پذیری به اثرگذاری فعالیت های ریسکی و پرخطر بانک ها در مواجهه با سیاست پولی، بر ثبات مالی و تولید اشاره دارد. وجود کانال ریسک پذیری می تواند استحکام عملکرد بانک را تحت تاثیر قرارداده تا جایی که موجب بی ثباتی مالی شده و حتی در برخی موارد به بحران مالی منجر شود. این موضوع پس از بروز بحران مالی 2008 مورد توجه بسیاری از محققان اقتصادی قرار گرفته است. در این راستا، مطالعه حاضر به بررسی وجود کانال ریسک پذیری در نظام بانکی ایران می پردازد. این مطالعه در چارچوب یک الگوی خودهمبسته برداری ساختاری و با استفاده از داده های فصلی بازه زمانی 1380:1 – 1395:4، کانال ریسک پذیری در نظام بانکی ایران را در عمل مورد بررسی قرارمی دهد. نتایج تحلیل ضربه - واکنش مربوط به الگوی خود همبسته برداری نشان می دهد که کانال ریسک پذیری در نظام بانکی ایران وجود دارد. برقراری کانال ریسک پذیری سیاست پولی می تواند به عنوان یکی از عوامل ایجاد تسهیلات غیرجاری بالا و همین طور کاهش مولدزایی تسهیلات بانکی درنظرگرفته شود. از این رو توجه به سیاست های نظارت بانکی و اجرای سیاست احتیاطی کلان توسط سیاستگذاران اقتصادی می تواند به کاهش ریسک پذیری در نظام بانکی ایران کمک کند. از طرف دیگر، لحاظ این کانال، موجب تحولی در طراحی سیاست پولی توسط بانک مرکزی خواهد شد. بانک مرکزی می تواند با در نظرگرفتن کانال ریسک پذیری بانک در تابع زیان خود و طراحی سیاست بهینه پولی بر این مبنا، به ثبات مالی و استحکام نظام بانکی کمک کرده و اثرات منفی این کانال بر متغیرهای کلان اقتصادی را کاهش دهد.
    کلید واژگان: سیاست پولی, کانال ریسک پذیری, الگوی خود همبسته برداری, نظام بانکی ایران
    Karim Eslamloueyan *, Hamideh Yazdanpanah, Zahra Khalilnezhad
    Risk-taking channel refers to the banks’ risky activities following the expansionary monetary policy. This channel may affect the financial and output stability. The risk-taking channel can influence bank soundness and hence be a source of financial instability and financial crisis. This topic has been the focus of many researches after the financial crisis of 2008. Using the structural vector autoregressive model, this paper investigates the existence of a risk-taking channel in Iran’s banking system for the period 2006:2-2015:1. The results of impulse-response functions confirm the presence of risk-taking channel in the Iran’s banking system. This channel is considered to be one of the sources of high non-performing loans in Iran’s banking system. Therefore, banking supervision and macro prudential policies may reduce the banks’ risky activities. Moreover, introducing risk-taking channel into the central bank’s loss function might be helpful in achieving financial stability and reducing the negative impacts of risk-taking channel on output and economic growth in Iran.
    Keywords: Monetary Policy, Risk, taking Channel, Structural Vector Auto Regressive, Irans
  • کریم اسلاملوییان *
    چارچوب IS-LM در نتیجه سنتز هیکس (1937) برای تلفیق دیدگاه کینزی و کلاسیکی ارائه و به سرعت به یک دستگاه تحلیلی برای اقتصاد کلان تبدیل گردید. بسیاری از پژوهشگران مسلمان با اسلامی سازی چارچوب IS-LM آن را برای تحلیل سیاست های اقتصادی و آموزش اقتصاد کلان با رویکرد اسلامی استفاده کرده اند. بی توجهی به نقاط ضعف این دستگاه می تواند ذهنیت محققان در حوزه اقتصاد اسلامی را متاثر سازد. بنابراین، هدف تحقیق حاضر بررسی ثبات و سازگاری دستگاه تحلیلی IS-LM اسلامی می باشد. کسانی که برای اسلامی سازی این چارچوب هیکسی اقدام نموده اند با اعمال برخی تغییرات مانند جایگزینی نرخ بهره با متغیرهایی مانند سهم صاحبان وجوه از سود و یا نرخ سود انتظاری در جهت اسلامی کردن آن گام برداشته اند. این مقاله نشان می دهد که این گونه اسلامی سازی، قادر به رفع مشکلات ناشی از بی ثباتی احتمالی این الگو نمی باشد. به عبارت دیگر، ملاحظه می گردد که وجود همزمان دو متغیر سهم صاحبان وجوه ( یا نرخ سود انتظاری) و درآمد در توابع سرمایه گذاری و مصرف می تواند زمینه ساز بی ثباتی و ناسازگاری این الگوها گردد. در این صورت استخراج منحنی تقاضای کل با مشکل روبرو می شود و اثر سیاست های مالی و پولی مطابق انتظار نخواهند بود. بنابراین، توصیه می گردد که استفاده از چارچوب IS-LM اسلامی با احتیاط بیش تری صورت پذیرد. عدم دقت در استفاده از این دستگاه برای یک اقتصاد بدون بهره می تواند ضعف های تئوریک آن را به الگوهای IS-LM اسلامی انتقال دهد.
    کلید واژگان: اسلامی سازی IS, LM, ثبات دینامیکی, سازگاری, تعادل عمومی, سیاستگذاری
    Karim Eslamloueyan *
    The IS-LM framework was a result of Hickian synthesis. Hicks (1937) merged the Keynesian and Classical macro models in a context of a general equilibrium framework. This analytical frame was rapidly became a standard apparatus to examine the monetary and fiscal policy. In order to teach and analyze macroeconomic policy with an Islamic perspective, many Muslim researchers have developed their own version of Islamic IS-LM framework. Those who have tried to do Islamization of IS-LM model have eliminated interest rate from this framework and replaced it with either the financiers (capital owner) share in the profits of the firms or expected rate of profit. The main goal of this paper is to analyze the stability and consistency of Islamic models with an IS-ML structure. It shows that the Islamization of this framework would not resolve the possible instability of the IS-LM models. An unstable Islamic IS-LM model may in turn result in inconsistent aggregate demand and aggregate supply (IS-LM-AS) framework. More specifically, when the system is not stable, it is not possible to derive a standard aggregate demand and hence one cannot predict the effect of monetary and fiscal policy. Our finding suggests that the Muslim researchers should be more caution when applying this framework to Islamic economics. Otherwise, the shortcomings and weaknesses of this Hicksian analytical tool can be easily transferred to an interest-free IS-LM model built upon it.
    Keywords: Islamization of IS-LM, Dynamic Stability, Inconsistency, Policymaking
  • محمدحسین دیانتی، کریم اسلاملوییان، سیدعباس موسویان، روح الله شهنازی

    هدف مطالعه پیش رو پاسخ به این پرسش است که از نگاه سود سپرده ها، کدام یک از روش های سپرده گذاری تلفیقی یا تفکیکی در بانکداری بدون ربا برتر است. در روش سپرده های تلفیقی، بانک سپرده ها را در قالب یکسان از سپرده گذاران دریافت می نماید؛ اما در روش سپرده های تفکیکی، سپرده ها بر اساس نوع قرارداد مبادله ای یا مشارکتی بر مبنای تصمیم سپرده گذاران تفکیک می گردد. فرضیه این است که تلفیقی یا تفکیکی بودن سپرده ها بر سود سپرده گذاران تاثیر دارد.
    در این راستا، یک الگوی نظری طراحی شده که بر اساس آن نشان داده می شود سود روش تلفیقی بیشتر از و در شرایطی برابر با روش تفکیکی می باشد. این امر را می توان بر اساس نظریه سبد دارایی های مارکویتز (تنوع بخشیدن در دارایی ها سبب کاهش مخاطره می شود)، تحلیل نمود. مطالعه نشان می دهد که برای سطح مخاطره یکسان، در غالب موارد، سود انتظاری روش تلفیقی از ترکیب های مختلف روش تفکیکی بیشتر است. همچنین در روش تفکیکی ملاحظه می شود که تنها تحت شرایط خاص، افراد مخاطره گریز شدید می توانند به مطلوبیت بیشتر برسند؛ بنابراین بر اساس معیار سود انتظاری برای سپرده گذارها، ترکیب دو روش سپرده های تلفیقی و تفکیکی بهینه می باشد؛ زیرا افراد با ترجیحات متفاوت می توانند به بالاترین سطح مطلوبیت خود دست یابند.

    کلید واژگان: بانکداری بدون ربا, عقود مشارکتی, عقود مبادله ای, سپرده های تلفیقی, تفکیکی
    Mohammad Houssin Dianati, Karim Eslamloueyan, Seyyed Abbas Moosaviyan, Rouhollah Shahnazi

    There are various methods for mobilizing resources in an interest-free banking system, including pooled deposits and separate deposits. The purpose of this study is to develop a theoretical model to study the implications of pooled and separate deposit methods for initial paid profit and also expected profit from depositor's viewpoint. In the pooled deposits, bank receives deposits in one unified contract. But in the separate deposits, bank provides an option form depositors to choose between murabahe or musharakah contracts. The results of our theoretical model show that the Initial paid profit to depositors in pooled method is greater than or equal to initial paid profit in separate method. The result verifies the Markowitz’s portfolio theory. In other words, the portfolio diversity reduces the risk of bank customers. Moreover, we find out that the expected profit of depositors in pooled method is more than that of separate method. One can show that under certain condition when the depositors are very risk averse, they prefer the separate deposit to pooled one. Finally, we conclude that the best method for an interest-free banking system is to use both methods simultaneously. This provides more options for depositors with different preferences and hence increases their utility.

    Keywords: Interest-free banking, Musharakah contracts, exchange contracts, Pooled deposits, Separate deposits
  • فاطمه دمیری *، کریم اسلاملوییان، ابراهیم هادیان، رضا اکبریان
    بررسی واکنش سیاستگزار پولی به هنگام بروز تکانه نفتی می تواند راهگشای طراحی سیاست پولی به گونه ای باشد که اثرات منفی ناشی از تکانه نفتی کاهش یابد. تکانه نفتی منجر به تغییر حجم پول شده و در نتیجه موجب واکنش درونزای سیاستگزار پولی می گردد. مسئولین پولی می توانند به صورت منفعلانه و یا فعالانه عمل نمایند. در حالت فعالانه جهت جلوگیری از ایجاد تورم آن ها سیاست انقباضی پولی به کارمی گیرند، که این سیاست پولی می تواند پیش بینی شده و یا پیش بینی نشده باشد. با وجود اهمیت این موضوع، تاکنون در پژوهش های انجام شده به اثرات ناشی از نوع واکنش درونزای سیاستگزار پولی در ایران به عنوان کشور صادر کننده نفت توجه نشده است. هدف این پژوهش پر کردن این خلاء می باشد. در این راستا با بکارگیری یک الگوی تعادل عمومی تصادفی پویای باز، به بررسی تاثیر نوع واکنش مسئولین پولی در زمان بروز تکانه نفتی بر بخش های خارجی و داخلی اقتصاد می پردازد. نتایج کالیبراسیون الگو نشان می دهد که اثر افزایشی تکانه نفتی بر تورم در حالت سیاست پولی قابل پیش بینی به دلیل شکل گیری انتظارات تورمی، بیشتر از حالت سیاست پولی غیرقابل پیش بینی می باشد. البته تاثیر تکانه نفتی بر تولید و سرمایه گذاری مستقل از نوع سیاست پولی می باشد. علاوه براین، تکانه نفتی مثبت سبب کاهش نسبت تراز تجاری غیرنفتی به تولید ناخالص داخلی و بهبود نسبت تراز تجاری به تولید ناخالص داخلی می گردد، که این اثرات در حالت سیاست پولی قابل پیش بینی بیشتر می باشد. بنابراین شیوه اعمال سیاست پولی نقش معنی داری در نحوه تاثیر تکانه نفتی بر تورم و نسبت تراز تجاری به محصول دارد.
    کلید واژگان: واکنش درونزای سیاستگزار پولی, تکانه نفتی, تعادل عمومی تصادفی پویای باز, ایران
    Fateme Demiri *, Ebrahim Hadiyan, Reza Akbariyan
    The way monetary authorities conduct policy has important implication for reducing the adverse effect of oil shocks on internal and external sectors of an oil exporting country. The change in money supply resulted from an oil shock, requires an endogenous reaction of monetary authorities. In other words, monetary authorities can conduct an active or passive policy in response to oil price changes. In the case of active policy, they should conduct a contractionary monetary policy when there is positive increase in oil price. This active policy can be either unanticipated or anticipated. The main goal of this paper is to develop and solve a New Keynesian Dynamic Stochastic General Equilibrium model for an open economy in order to study the effect of monetary authorities’ reaction to oil shock on external and internal sectors of Iran as an oil exporting country. The calibration results show that the effect of a positive oil shock on inflation is higher in the case of anticipated monetary policy compared with the case when the monetary policy is unanticipated. However, we find out that the effect of oil shock on output and investment is independent of way the monetary policy is conducted. Moreover, positive oil shock decreases the ratio of non-oil trade balanced to GDP but increases the ratio of trade balanced to GDP. These effects are intensified when monetary policy is anticipated. This shows that the way that monetary authority reacts to an oil shock affects inflation and the ratio of trade balance to GDP.
    Keywords: Endogenous Reaction of Monetary Authorities, Oil Shock, dynamic stochastic general equilibrium model, Iran
  • فاطمه دمیری، کریم اسلاملوییان، ابراهیم هادیان، رضا اکبریان
    تحلیل اثر تکانه نفتی بر تراز تجاری و متغیرهای کلان اقتصادی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. تحقیقات انجام شده در ایران به بررسی اثر تکانه نفتی بر متغیرهای کلان اقتصادی، بدون توجه به تاثیرات آن بر تراز تجاری پرداخته اند. به همین دلیل امکان بررسی کانال های تاثیرگذار بر متغیرها از طریق تغییر تراز تجاری وجود نخواهد داشت. هدف این تحقیق پر کردن این خلا در ادبیات مربوط به اقتصاد ایران می باشد. بدین منظور، این مطالعه به بررسی تاثیر تکانه نفتی بر تراز تجاری و متغیرهای کلان اقتصادی یک کشور کوچک صادرکننده نفت (ایران) در قالب یک مدل تعادل عمومی پویای تصادفی باز می پردازد. پس از طراحی و حل مدل، الگوی ساخته شده برای ایران کالیبره شده است. نتایج نشان می دهند که تاثیر مستقیم تکانه نفتی بر تراز تجاری مثبت اما تاثیر غیرمستقیم آن منفی است. در نهایت تاثیر مستقیم بر تاثیر غیرمستقیم غلبه می نماید و تکانه نفتی مثبت سبب بهبود نسبت تراز تجاری کل به تولید ناخالص داخلی می شود. همچنین تکانه نفتی مثبت موجب کاهش نسبت تراز تجاری غیرنفتی به تولید ناخالص داخلی می گردد. از طرفی تکانه نفتی موجب افزایش تولید، سرمایه گذاری و تورم می شود. توابع واکنش ضربه ای نشان می دهند که تعدیل اثر تکانه نفتی بر تراز تجاری به کندی صورت می گیرد، درحالی که متغیرهای کلان اقتصادی سریع تر تعدیل می گردند. با توجه به تاثیر منفی تکانه نفتی بر تراز تجاری غیرنفتی و همچنین نقشی که بهبود این تراز در کاهش بیکاری و افزایش درآمد ارزی برای کشور دارد، لازم است که سیاست گذارها اقدامات خود در جهت کاهش وابستگی کشور به درآمدهای نفتی را سرعت بخشند.
    کلید واژگان: تکانه نفتی, تراز تجاری, الگوی تعادل عمومی تصادفی پویای باز, اقتصاد ایران
    Fatmeh Damiri, Karim Eslamloeean, Ebrahim Hadiyan, Reza Akbariyan
    International trade is an important channel for transmitting the effect of an oil shock to the trade balance and macroeconomic variables. In an international framework, the trade channel transmits oil shocks across economies through changes in the non-oil traded goods. Most researches that have investigated the effect of an oil shock on macroeconomic variables in Iran have ignored the role of trade channel. The main goal of this paper is to fill this gap in the literature for Iran as an oil producing and exporting country. More specifically, we develop and solve a New Keynesian Dynamic Stochastic General Equilibrium (DSGE) model for an open economy to study the effect of an oil shock on trade balance and macroeconomic variables in Iran.
    The model consists of households, firms, government, central bank and foreign sector. Following Kia and Darrat (2007), Walsh (2010) and Sanchez (2011) household derives utility from consuming a final good, holdings of domestic and foreign real balances and leisure. This study is different from other researches on Iranian economy by introducing foreign real money balance in the utility function of our representative household. Production sector consists of domestic goods producing firms and intermediate goods producing firms. Production of these goods requires capital, labor, and oil. The investment bundle is a composite of the domestically produced good and inputs imported from abroad. The consumption bundle is a composite of the domestically produced good, oil consumption and imports of foreign goods. Thus, oil is considered in both the production function and the consumption basket. Another distinct feature of this study from other Iranian studies is the presence of oil in both production function and consumption bundle. This allows us to examine the dynamics of trade balance in response to an oil shock.
    In order to evaluate the model, we compared the moments of actual and simulated data. Our finding confirms the validity of model. The impulse response functions show that an oil shock to Iranian economy reduces the ratio of non-oil trade balanced to GDP. This might be due to the fact that a positive oil shock has an adverse effect on the growth rate of foreign oil importing countries. Hence, lower economic growth of oil importing countries will result in lower imports from oil producing countries. This in turn will deteriorate the non-oil trade balances in oil exporting countries. Given the role of non-oil trade balance in boosting employment and generating jobs and foreign reserves, this finding suggests that policymakers in Iran should take appropriate measures to reduce the economic dependence on oil sector as a major source of income. In addition, a positive oil shock has direct effect on the ratio of total trade balance to GDP. In other words, in an oil-exporting country such as Iran in which oil is an important source of foreign income, an increase in oil price results in an improvement in trade balance. However, the indirect effect of oil shock on the trade balance is negative. However, our result shows that the net effect of oil shock on the trade balance of Iran as an oil-exporting country is positive.
    Moreover, we find out that oil shock will transfer income from oil-importing country to the oil-exporting country. Therefore, positive oil shock induce wealth effect and cause the GDP to increase. Moreover, a positive oil shock results in higher investment. In addition, oil shock changes the cost of producing goods and services and cause inflation.The impulse responses show that adjustment of trade balance is slower than that of other macroeconomic variables.
    Keywords: Oil Shock, Trade Balance, Oil Exporting Country, dynamic stochastic general equilibrium model, Iran
  • محبوبه جعفری *، کریم اسلاملوییان
    هدف این مطالعه بررسی تاثیر تجربی انرژی تجدیدناپذیر بر کیفیت نهادی و تولید در اقتصاد ایران به عنوان یک اقتصاد غنی از منابع انرژی طی دوره زمانی (1392-1363) می باشد. الگوی مورد مطالعه، این امکان را فراهم می سازد که تاثیر این نوع انرژی تجدیدناپذیر برکیفیت نهادی و تولید مورد مطالعه قرار گیرد. در این مطالعه تاثیر کیفیت نهادی بر تولید از طریق کانال های اثرگذاری بر فعالیت تحقیق و توسعه (R&D) و تخصیص نیروی کار بین دو بخش مولد و انحرافی نیز مورد توجه قرار گرفته است. نتایج حاصل از برآورد الگوی وضعیت- فضا برای اقتصاد ایران بیانگر این است که بهبود کیفیت نهادی به افزایش تولید به میزان 22/0 درصد و افزایش در مخارج تحقیق و توسعه و در نتیجه تولید به میزان 23/0 درصد منجر شده است. به علاوه، افزایش یک درصدی استفاده از انرژی تجدیدناپذیر موجب افزایش تولید به میزان 49/0 درصد شده است. این مسئله نشان می دهد که این نوع منابع به خودی خود برای رشد اقتصادی مضر نمی باشند. همچنین یافته های تحقیق بیانگر آن است که یک درصد افزایش در استفاده از انرژی تجدیدناپذیر باعث کاهش کیفیت نهادی به اندازه 59/0 درصد در اقتصاد ایران می شود. در نتیجه، تاثیر نهایی این نوع انرژی تجدیدناپذیر بر تولید بستگی به برآیند اثر فزاینده مستقیم و همچنین اثر کاهنده غیرمستقیم آن بر تولید دارد که نتایج حاصل از این تحقیق برای اقتصاد ایران حاکی از برآیند منفی اثر انرژی تجدیدناپذیر بر رشد محصول در اقتصاد ایران است. در واقع، کیفیت پایین نهادی در اقتصاد ایران موجب شده تا درآمد حاصل از انرژی تجدیدناپذیر به جای آن که به افزایش رشد اقتصادی منتهی گردد، به تضعیف آن منجر شود. بنابراین یافته های این تحقیق اهمیت توجه سیاست گذاران به نقش کیفیت نهادی در اثربخشی انرژی تجدیدناپذیر برای رشد اقتصادی کشور را نشان می دهد.
    کلید واژگان: کیفیت نهادی, انرژی تجدیدناپذیر, رشد اقتصادی, الگوی وضعیت- فضا, ایران
    Mahboubeh Jafari *, Karim Eslamloueyan
    The main goal of this paper is to study the effect of non-renewable energy on output and institutional quality in Iran as an energy-rich country for the period 1984-2013. To this end, we introduce institutional quality into an endogenous growth model. The model allows us to examine how the resource abundance can influence output both directly and indirectly.In our model, the quality of institution is assumed to affect output through its impact on research and development (R&D) activities and the allocation of labor force between productive and non-productive sectors. The estimation results of our state-space model indicate that one percent improvement in institutional quality increases output and R&D expenditure by 0.22 and 0.23 percent, respectively. Moreover, we find that one percent increase in non-renewable energy raises output directly by 0.49 percent. However, we show that the use of non-renewable energy has a downward pressure on the quality of institutions in Iran and hence have negative impact on output indirectly.More specifically, one percent increase in using non-renewable energy decreases the index of institutional quality by 0.59 percent in Iran. This negative impact offsets the positive effect of using more non-renewable energy on GDP and hence lowers the growth rate. This finding highlights the importance of the institutional quality for enhancing the effect of non-renewable energy on output growth in Iran..
    Keywords: Institutional Quality, Non-Renewable Energy, Economic Growth, State-Space Model, Iran
  • کریم اسلاملوییان، زهرا خسروی
    رابطه میان تورم و نااطمینانی آن می تواند تحت تاثیر رژیم های تورمی مختلف قرار گیرد . تحقیقات انجام شده در ایران، نقش این رژیم ها در ارتباط پویای تورم و نااطمینانی را بررسی نکرده اند. به منظور پرکردن این خلا در ادبیات اقتصاد ایران، این مقاله به مطالعه رابطه میان تورم و نااطمینانی آن با وجود انتقال رژیم و با توجه به رفتار نامتقارن الگو می پردازد. برای دستیابی به این هدف از تبدیل مارکوف در چارچوب یک الگوی تعمیم یافته گارچ نامتقارن استفاده می گردد. به این منظور دو معادله به ترتیب برای تورم و نااطمینانی آن، برای دوره (2013:07-1990:03) برآورد می گردد. معادله اول تحت دو رژیم فشار تورمی فزاینده وکاهنده و معادله دوم رفتار در دو وضعیت نوسانات تورمی زیاد و کم برآورد می شود. برآوردها نشان می دهد که اثر نااطمینانی تورم بر سطح تورم در رژیم فشار تورمی فزاینده، مثبت اما در رژیم فشار تورمی کاهنده، منفی است. همچنین در وضعیت نوسانات تورمی زیاد، افزایش تورم باعث ازدیاد نااطمینانی اما در وضعیت نوسانات تورمی کم، سطح تورم بر نااطمینانی تورم تاثیری ندارد. اثرات تکانه های مثبت قیمتی بر نااطمینانی بیش تر از تکانه های منفی می باشد و احتمال ماندگاری در هر وضعیت تورمی در ایران بالا است. با توجه به نتایج، به نظر می رسد که اتخاذ سیاست-های تثبیت قیمت ها نه تنها در کاهش تورم بلکه در کاهش نااطمینانی تورم نیز نقش مهمی دارند؛ بنابراین، پیشنهاد می گردد که دولت و به ویژه بانک مرکزی از اتخاذ سیاست های اقتصادی که به نااطمینانی تورم دامن می زند، اجتناب نماید. ازجمله نتایج مهم دیگر این تحقیق که باید مورد توجه مسئولین پولی قرار گیرد، اهمیت تشخیص درست و به موقع نوع رژیم تورمی کشور برای اتخاذ سیاست مناسب است.
    کلید واژگان: تورم, نااطمینانی تورم, گارچ نامتقارن, انتقال رژیم, ایران
    Karim Eslamloueyan, Zahra Khosravi
    Inflation dynamics is a subject of numerous theoretical and empirical researches in economic literature. One important economic cost of inflation is the uncertainty that it creates about future inflation rates. This in turn causes an uncertain environment for economic activities. The households and firms’ decision under inflation uncertainty affects the allocation of resources and the level of consumption¡ investment and economic growth. Therefore¡ the issue of inflation and inflation uncertainty nexus is a hot topic in macroeconomic and monetary economics.
    After the seventies many empirical researchers have studied inflation dynamics in different countries. In the last fifteen years many economists have investigated the relation between inflation and its uncertainty in both rich and poor countries. Some researchers argued that there is a positive relationship between inflation and its uncertainty¡ while there are others who find negative relationship between these two variables. More recently¡ Evans and Wachtel (1993) and Chang and He (2010) have shown that the inflation and inflation uncertainty nexus can be influenced by different inflationary regimes. They have shown that effect of inflationary shocks on its uncertainty might not be symmetric. In other words¡ the impact of positive price shocks on inflation uncertainty is different from their negative price shocks. This asymmetric effect has been the subject of recent studies.
    The focus of our paper is on inflation dynamics and its relationship with inflation uncertainty in Iran. High inflation rate in recent years has adversely affected the wellbeing of many middle class and poor families in Iran and hence is an important challenge for policymakers in this country. It has become clear that the uncertainty resulted from high inflation have inflicted a heavy cost on the Iranian economy. There are many researchers that have investigated the dynamics of inflation in Iran. Among these studies¡ some have examined the relationship between inflation and inflation uncertainty in Iran. However¡ these researchers have ignored the impacts of regime switching on this relationship. The main goal of this paper is to fill this gap in the economic literature of Iran. More specifically¡ it examines how different inflation regimes can affect inflation and inflation uncertainty nexus in this country.
    For this purpose¡ a Markov switching - asymmetric generalized autoregressive conditional heteroskedasticity in mean model is estimated for Iran over the period 1990:03 -2013:07. This makes it possible to change conditional variance of the error term over time and hence allows us to study the behavior of each state variable in various regimes. More specifically¡ the relationship between inflation and inflation uncertainty are examined in two different inflationary regimes¡ namely inflation pressure and inflation volatility regimes. We first study the effect of inflation uncertainty on the level of inflation in the states of increasing and decreasing inflation pressures. Second¡ we investigate the impact of inflation on inflation uncertainty when the economy is either in the state of high inflation volatility or in the state of low inflation volatility.
    The estimation results show that in the state of increasing inflation pressure¡ the effect of inflation uncertainty on inflation is positive. This confirms the finding of Cukierman and Meltzer (1986). However¡ in the state of decreasing inflation pressure¡ inflation uncertainty has a negative impact on inflation. This result verifies the outcome of Holland (1995). Furthermore¡ when the economy is in the state of high inflation volatility¡ inflation has a positive effect on inflation uncertainty. This finding is consistent with the hypothesis of Ungar and Zilberfarb (1993). However¡ when the economy is in the regime of low inflation volatility¡ inflation does not affect inflation uncertainty. Moreover¡ we find that the effect of negative price shocks on inflation uncertainty is higher than that of the effect of positive price shocks.
    The estimation results of transition matrix show that when the economy is in the state of increasing inflation pressure¡ it will remain in that state with probability of 95 percent and when it is in the state of decreasing inflation pressure¡ it will continue in that state with probability of 89 percent. In addition¡ when the economy is in the state of high inflation volatility¡ it will stay in this regime with probability of 98 percent and when it is in the regime of low inflation volatility¡ it will continue in the same regime with probability of 96 percent. One might infer from these findings that the inflationary regimes in Iran in highly persistence. In other words¡ when the economy enters an inflationary regime¡ the probability of chaining the state or switching the regime is low. These findings might have important policy implications for Iranian economy. Given the presence of high inflation pressure in Iran¡ one might suggest that monetary authorities should conduct price stability policy. This will allow them to curb both inflation and inflation uncertainty. Our results indicate that it is important for monetary authorities and policymakers to be aware of the type of inflationary regimes that the country is in¡ when conducting their monetary policy.
    Keywords: Inflation, Inflation Uncertainty, Asymmetry GARCH Model, Regime Switching, Iran
  • کریم اسلاملوییان، علی کیانی*
    محققان زیادی از مدل های مختلف برای پیش بینی تلاطم در بازار کالا و سرمایه استفاده کرده اند. هر چند تعداد اندکی از این تحقیقات به نقش فرکانس داده ها در پیش بینی های خود توجه کرده اند. همچنین هیچکدام از این تحقیقات امکان وجود حافظه بلند مدت در پیش بینی تلاطم قیمت نفت را در نظر نگرفته اند. ما به منظور پرکردن این شکاف در پژوهش ها دسته ای از الگوهای خانواده GARCH و ARFIMA (الگوهایی با حافظه بلند مدت و کوتاه مدت) را با استفاده از فرکانس های مختلف داده ای تخمین زده ایم. براساس معیار ریشه میانگین مربع خطا، فارغ از نوع الگو، الگوها تخمینی با استفاده از داده با فرکانس بالاتر بر الگوهای تخمینی با داده های فرکانس کمتر برتری داشتند. نتایج همچنین نشان داد در یک سطح از فرکانس داده ها قدرت پیش بینی مدل های خانواده GARCH و مدل ARFIMA یکسان است. خلاصه آنکه پیشنهاد می کنیم جهت پیش بینی تلاطم بازار نفت از الگوهای با حافظه کوتاه مدت و بالاترین فرکانس داده ای استفاده شود. از اینرو به نظر می رسد الگوی GARCH مناسب توانایی انجام این کار را داشته و نیازی به استفاده از الگوی ARFIMA نیست.
    کلید واژگان: فرکانس داده ها, مدل های با حافظه کوتاه مدت و بلند مدت, GARCH, ARFIMA, پیش بینی تلاطم قیمت نفت
    Ali Kiani *, Karim Eslamloueyan
    Many researchers have used different methods to forecast the volatility of goods and capital markets. However, only few have taken into account the importance of data frequency on their predictions. However, none of them have considered the possibility of long run memory in predicting the volatility of oil market. In order to fill this gap in the literature, we have estimated a class of ARFIMA and GARCH models (long- and short-run memory models) with different data frequency to predict oil market volatility. Based on Root Mean Square Error (RMSE) criterion, irrespective of model's type, all models with high frequency data outperform the low frequency data models. The result also shows that at each frequency level, the prediction powers of both ARFIMA and GARCH models are the same. To sum up, we suggest the use of short-run memory model with high frequency data to forecast volatility of oil market. Hence, it seems a proper GARCH model can do the job and there is no need to use ARFIMA model for this purpose.
    Keywords: Data frequency, long vs short memory models, GARCH, ARFIMA, Prediction of Oil Price Volatility
  • علی حسین استادزاد، ابراهیم هادیان، کریم اسلاملوییان، احمد صدرایی جواهری
    بر اساس پژوهش انجام شده تحقیق و توسعه (R&D) نقش مهمی در رشد کشورها دارد. سرمایه گذاری در بخش تحقیق و توسعه باعث افزایش سطح دانش و افزایش سطح دانش، بهره وری تولید را افزایش خواهد داد و از کانال افزایش بهره وری رشد اقتصادی بهبود می یابد. در مطالعات بسیاری که در مورد تحقیق و توسعه صورت گرفته است از شاخص یکسانی برای این متغیر استفاده نشده است. علت این امر گزارش نشدن نیروی کار و همچنین سطح سرمایه در بخش تحقیق و توسعه به علت پیچیدگی محاسبات و اندازه گیری های این متغیر غیر قابل مشاهده می باشد. در این مطالعه سطح دانش به عنوان یک متغیر غیر قابل مشاهده در تولید در نظر گرفته شده است و با استفاده از روش LP و OP سری زمانی این متغیر طی دوره 1353-1393 برای اقتصاد ایران استخراج شده است. برآورد این سری زمانی می تواند راه گشایی برای مطالعات مهمی در آینده و در زمینه تحقیق و توسعه باشد. الگوریتم و روش مورد استفاده در این مقاله به صورتی طراحی شده است، که قابلیت استفاده برای سایر کشورها را نیز داشته باشد. بر اساس روش LP، نتایج تحقیق نشان می دهد که طی دوره 40 ساله سطح دانش برای اقتصاد ایران دارای روندی صعودی با نرخ رشد 42/0 درصد به طور میانگین برای هر سال بوده است. این نرخ رشد برای کشور آمریکا به طور میانگین 12/1 درصد در سال بوده است.
    کلید واژگان: سطح دانش, مخارج R&, D, متغیرهای غیر قابل مشاهده, اقتصاد ایران
    Regarding to studies in different countries the research and development (R&D) play a major role in economy growth. Investment in R&D increase level of knowledge, and we have increase in production efficiency by knowledge increasing, after that economic growth will improve by productivity channel. Many studies exist on the R&D but in any of them not used the same variable for this indicator. The time series of knowledge level is not visible because of complexity the calculations and measurements of this variable. In this study the level of knowledge is intended as an unobservable variable. After that using LP and OP method the time series of this variable is extracted during the period 1974-2014 for Iranian economy. Estimates this series will be an important way for future empirical studies in research and development. Algorithms and methods that used in this paper can be run for other countries. Based on LP method, results shows during the 40 years of knowledge for Iranian economy has upward trend and the averages of grow rate of knowledge level is 0.42 percent for each year.
    Keywords: Knowledge, Costs of R, D, Unobservable Variables, Iranian Economy
  • کریم اسلاملوییان*، علی حسین استادزاد
    هدف این مطالعه، برآورد انواع تابع تولید در ایران با تاکید بر نقش انرژی و سرمایه گذاری در تحقیق و توسعه (R&D) برای کشور ایران با روش الگوریتم ژنتیک طی دوره 1357تا1389می باشد. پس از برآورد انواع توابع تولید شامل CES،GPF، کاب- داگلاس، ترنسندنتال، ترانسلوگ و تعمیم یافته خطی، تابع مناسب برای ایران انتخاب می گردد. این توابع عمدتا غیر خطی بوده و برآورد آنها مستلزم داشتن حجم نمونه بزرگ است. به علاوه در اقتصاد سنجی مرسوم، برآوردها عمدتا از طریق حداقل کردن مجموع مجذور خطا (RSS) صورت می گیرد. مطالعات نشان داده اند که این روش نسبت به روش «حداقل سازی کمترین مقدار مطلق انحراف» ( ) از کارآیی کمتری برخوردار است. با توجه به محدودیت های ناشی از تکنیک های مرسوم اقتصاد سنجی، استفاده از روش ( ) کمتر مورد توجه می باشد. برای غلبه بر مشکلات فوق در این مطالعه برای اولین بار در ایران، با استفاده از روش هوشمند تکاملی الگوریتم ژنتیک و با حداقل سازی مقدار مطلق انحراف، توابع تولید برآورد شده است. نتایج نشان می دهد که تابع تولید ترانسلوگ نسبت به سایر توابع برای ایران مناسب تر است. بر اساس نتایج،10 درصد افزایش در نهاده انرژی، تولید را به میزان 3/7 درصد افزایش می دهد. درحالی که افزایش 10 درصدی در مخارج R&D، منجر به افزایش 6/2 درصدی در تولید می گردد. علاوه بر این، نشان داده می شود که تکنولوژی تولید در ایران بعد از جنگ تحمیلی دارای ویژگی بازده صعودی نسبت به مقیاس بوده است. بنابراین، به نظر می رسد که ساخت الگوهای رشد برای اقتصاد ایران با فرض تابع تولید با تکنولوژی بازده ثابت نسبت به مقیاس باید (حداقل برای دوره بعد از جنگ تحمیلی) با تامل بیشتری صورت گیرد.
    کلید واژگان: تابع تولید, تحقیق و توسعه, انرژی, الگوریتم ژنتیک پیوسته, ایران
    Karim Eslamloueyan *, Ali Hussain Ostadzad
    This paper aims to estimate various production functions, with emphasis on energy and investment in R& D, in Iran over the period 1979-2010. Following estimation of different production functions including CES (Constant Elasticity of Substitution), GPF (Generalized Production Function), Cobb-Douglas, Transcendental, Translog, and GLPF (Generalized Linear Production Function), a proper production function is selected. The functions are mainly non-linear and their estimation requires large sample sizes. The conventional econometric techniques estimate regression parameters through minimizing residual sum of squares (RSS). However, this approach is less efficient than minimization the Least Absolute Deviation (LAD). Moreover, the conventional nonlinear techniques cannot minimize absolute deviation of errors from their expected values. In order to overcome this problem, we use Genetic Algorithm (GA) method with LAD to estimate six non-linear production functions. The results suggest that the Translog function is the most appropriate production function for the Iranian economy. According to our findings, a 10 percent increase in energy consumption, raises the output by 7.3 percent. However, a 10 percent increase in R&D expenditure only increases the output by 2.6 percent. Finally, the results show that the production function in Iran exhibits increasing return to scale after the end of Iran-Iraq war. Thus, it seems constructing growth models for Iran by assuming constant returns to scale production technology needs to be reexamined.
    Keywords: Production function, Research, Development, Energy, Genetic Algorithm, Iran
نمایش عناوین بیشتر...
فهرست مطالب این نویسنده: 60 عنوان
  • کریم اسلاملوییان
    کریم اسلاملوییان
    استاد اقتصاد، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران
نویسندگان همکار
  • دکتر مرتضی خورسندی
    : 4
    دکتر مرتضی خورسندی
    دانشیار گروه اقتصاد انرژی، کشاورزی و محیط زیست، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران
  • دکتر روح الله شهنازی
    : 3
    دکتر روح الله شهنازی
    دانشجوی دکتری اقتصاد، اقتصاد، دانشگاه اصفهان، ، ایران
  • دکتر علی حسین صمدی
    : 2
    دکتر علی حسین صمدی
    استاد اقتصاد، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران
  • علی کیانی
    : 2
    علی کیانی
    (1399) دکتری اقتصاد، دانشگاه شیراز
  • دکتر مجید اسلامی اندارگلی
    : 1
    دکتر مجید اسلامی اندارگلی
  • دکتر علی صادقی همدانی
    : 1
    دکتر علی صادقی همدانی
بدانید!
  • این فهرست شامل مطالبی از ایشان است که در سایت مگیران نمایه شده و توسط نویسنده تایید شده‌است.
  • مگیران تنها مقالات مجلات ایرانی عضو خود را نمایه می‌کند. بدیهی است مقالات منتشر شده نگارنده/پژوهشگر در مجلات خارجی، همایش‌ها و مجلاتی که با مگیران همکاری ندارند در این فهرست نیامده‌است.
  • اسامی نویسندگان همکار در صورت عضویت در مگیران و تایید مقالات نمایش داده می شود.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال