به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
مقالات رزومه:

وفا مصطفی

  • سهیلا غنی آبادی، هاجر فلاح زاده، وفا مصطفی*

    پژوهش حاضر با هدف پیش بینی طلاق عاطفی زنان بر اساس تمامیت خواهی زوجی و تاب آوری در سال 1400 انجام گرفت. جامعه آماری پژوهش حاضر، شامل تمامی زنان ساکن شهر تهران در سال 1400 است. در پژوهشی با روش توصیفی از نوع همبستگی، نمونه ای به حجم 360 نفر از میان تمامی زنان ساکن منطقه سیزده شهر تهران به روش نمونه-گیری در دسترس انتخاب شدند. شرکت کنندگان در مطالعه، پرسشنامه طلاق عاطفی گاتمن (1994)، پرسشنامه تمامیت خواهی زوجی شی و اسلنی (1999) و پرسشنامه تاب آوری کونور و دیویدسون (2003) را تکمیل نمودند. نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون چندمتغیری حاکی از آن است که بین طلاق عاطفی با تمامیت خواهی زوجی و تاب-آوری در نمونه مورد بررسی به ترتیب به صورت مثبت و منفی از لحاظ آماری رابطه معناداری وجود دارد (05/0<p). بنابراین، می توان نتیجه گرفت که تمامیت خواهی زوجی و تاب آوری، به صورت معناداری طلاق عاطفی زنان را پیش-بینی می کنند. یافته های پژوهش حاضر نشان از اهمیت تاب-آوری در تعدیل رابطه مثبت بین طلاق عاطفی و تمامیت-خواهی زوجی نابهنجار دارد.

    کلید واژگان: طلاق عاطفی, تمامیت خواهی زوجی, تاب آوری
    Soheila Ghani Abadi, Hajar Falahzade, Vafa Mostafa *

    The current study aimed to predict emotional divorce in women by dyadic perfectionism and resiliency. The target population for the research consisted of all women living in Tehran in 2021. A descriptive correlational design was employed, and a sample size of 360 was selected using the available sampling method. Participants were asked to complete three questionnaires: the Gottman Emotional Divorce Questionnaire (1994), the Shea and Slaney Perfectionism Questionnaire (1999), and the Connor and Davidson Resiliency Questionnaire (2003). The multivariate regression analysis revealed a positive correlation between emotional divorce and perfectionism and a negative correlation between emotional divorce and resiliency (p<0.05). As such, the study concluded that both perfectionism and resiliency can significantly predict emotional divorce in women. Moreover, the findings underscored the importance of resiliency in moderating the positive relationship between emotional divorce and abnormal perfectionism. Moreover, the findings underscored the importance of resiliency in moderating the positive relationship between emotional divorce and abnormal perfectionism.

    Keywords: emotional divorce, Dyadic Perfectionism, Resiliency
  • هاجر فلاح زاده، مهران اسعدی، وفا مصطفی، امید حمیدی *

    پژوهش حاضر با هدف پیش بینی حسادت زناشویی بر اساس مولفه های خود-متمایزسازی و سبک های دلبستگی انجام شد. پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی می باشد. جامعه آماری شامل افراد متاهل مناطق 2 و 5 شهر تهران در سال 1399 می باشد که به روش نمونه گیری در دسترس تعداد 200 نفر از آنها انتخاب و به ابزارهای مقیاس چندبعدی حسادت زناشویی، مقیاس تجدیدنظر شده دلبستگی بزرگسالان و پرسشنامه خود-متمایزسازی پاسخ دادند. پس از اجرای پرسشنامه ها، اطلاعات جمع آوری شده به وسیله شاخص های آمار توصیفی و همچنین روش های همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که بین حسادت زناشویی با دلبستگی ایمن همبستگی منفی و با دلبستگی اجتنابی و اضطرابی همبستگی مثبت وجود دارد، و در سطوح خود-متمایزسازی، جایگاه خود با حسادت زناشویی رابطه مثبتی داشت و سه بعد دیگر یعنی واکنش پذیری عاطفی، هم آمیختگی با دیگران و گریز هیجانی با حسادت زناشویی رابطه منفی داشتند و از بین سبک های دلبستگی، سبک دلبستگی اضطرابی پیش بینی کننده معناداری برای بعد شناختی حسادت زناشویی بود. می توان نتیجه گرفت که حسادت زناشویی به وسیله ابعاد دلبستگی و خود-متمایزسازی قابل پیش بینی است. بنابراین اقدام در جهت بهبود خود-متمایزسازی و سبک های دلبستگی می تواند باعث کاهش اثرات منفی حسادت زناشویی در زندگی زوجین شود.

    کلید واژگان: حسادت زناشویی, خود-متمایزسازی, سبک های دلبستگی
    hajar falahzade, Mehran Asaadi, Vafa Mostafa, Omid Hamidi*

    The present study was conducted to predicting marital jealousy based on self-differentiation components and attachment styles. This is a descriptive correlational study. The statistical population of this study is all married people in 2nd and 5th areas of Tehran in 2020, That 200 of them were selected by available sampling method and they completed the Multidimensional Scale of Marital Jealousy (Pfeiffer & Wong, 1989), Revised Adult Attachment Scale (Collins & Reid, 1990), and Self-Differentiation Questionnaire (Skowron & Friedlander, 1998). The data were analyzed by Pearson Correlation and Regression Analysis. The results of this study showed that the Marital Jealousy have a negative relationship with Secure Attachment, and have a positive relationship with Avoidance and Anxiety Attachment. In Self-Differentiation levels, I position was positively associated with Marital Jealousy, and three other dimensions, namely Emotional Reactivity, Fusion with others, and Emotional Cutoff, were negatively associated with Marital Jealousy. Among Attachment Styles, Anxiety Attachment Style is a significant predictive for the cognitive dimension of Marital Jealousy. It can be concluded that the Marital Jealousy is predictable by the dimensions of Attachment and Self-Differentiation. Therefore, by improving Self-Differentiation and Attachment Styles, can be reduced negative effects of Marital Jealousy in Couples.

    Keywords: Attachment Styles, Marital Jealousy, Self-Differentiation
  • مهشید بیگی، رقیه سادات موسوی، وفا مصطفی*
    هدف

    پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای خود-تمایزیافتگی در ارتباط بین عزت نفس و تصویر بدن انجام شد.

    روش

    پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه زنان متاهل ساکن شهر تهران در سال 1399 می باشد که به روش نمونه گیری در دسترس تعداد 211 نفر از آنها انتخاب شده و به ابزارهای مقیاس تصویر بدن، مقیاس عزت نفس و پرسشنامه تمایزیافتگی خود پاسخ دادند. پس از اجرای پرسشنامه ها، اطلاعات جمع آوری شده به وسیله شاخص-های آمار توصیفی و همچنین روش های همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر مورد تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها: 

    نتایج نشان داد که بین تصویر بدن، خود-تمایزیافتگی و عزت نفس ارتباط معناداری وجود دارد (05/0<p) و خود-تمایزیافتگی در ارتباط بین عزت-نفس و تصویر بدن نقش واسطه ای ایفا می کند.

    نتیجه گیری:

     می-توان نتیجه گرفت که خود-تمایزیافتگی به عنوان یک متغیر واسطه ای می تواند ارتباط بین عزت نفس با تصویر بدن را تعدیل کند. بنابراین، تاکید بر آموزش خود-تمایزیافتگی به جهت کاهش اثرات تصویر بدنی منفی می تواند مورد توجه قرار گیرد. نتایج مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.

    کلید واژگان: تصویر بدن, خودتمایزیافتگی, عزت نفس, زنان
    Mahshid Beigi, Roghayeh Mousavi, Vafa Mostafa *
    Purpose

    the purpose of this study was to investigate the mediating role of Self-Differentiation between the Self-Esteem and Body image.

    Methods

    this is a descriptive correlational study. The statistical population of the present study includes all Married Women living in Tehran in 2020. That 211 of them were selected by available sampling method and they completed the Body Image Scale, Self-Esteem Scale and Self-Differentiation Questionnaire. the data were analyzed by Pearson Correlation and Path Analysis.

    Results

    the results showed that there is a significant relationship between Body Image, Self-Differentiation and Self-Esteem (p<0.05), and Self-Differentiation in the relationship between Self-Esteem and Body Image, play a mediating role.

    Conclusion

    it can be concluded that Self-Differentiation as a mediator can modify the relationship between Self-Esteem and Body Image. Therefore, the emphasis on Self-Differentiation training can be considered in order to reduce the effects of negative Body Image. The results are discussed.

    Keywords: Body Image, Self-differentiation, self-esteem, Women
  • وفا مصطفی*، هاجر فلاح زاده، شهلا آمره ئی برچلویی، امید حمیدی

    پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای تاب آوری در ارتباط بین مولفه های تمامیت خواهی زوجی و مولفه های طلاق عاطفی انجام شد. این پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری، شامل کلیه زنان متاهل ساکن منطقه 13 شهر تهران در سال 1399 می شود که به روش نمونه گیری در دسترس تعداد 360  نفر از آن ها انتخاب شدند. ابزارهای به کار برده شده شامل پرسش نامه طلاق عاطفی، پرسش نامه تمامیت خواهی زوجی و پرسش نامه تاب آوری بود. داده های جمع آوری شده به وسیله شاخص های آمار توصیفی و همچنین روش های همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر بررسی شدند. یافته ها نشان داد که بین تمام مولفه های طلاق عاطفی، تاب آوری و مولفه های تمامیت خواهی زوجی ارتباط معناداری وجود دارد (05/0<p). همچنین تاب آوری در ارتباط بین تمام مولفه های تمامیت خواهی زوجی با تمام مولفه های طلاق عاطفی نقش واسطه ای ایفا می کند. نتایج نشان داد تاب آوری می تواند در کنترل تمامیت خواهی زوجی و نیز طلاق عاطفی نقش مثبتی ایفا کند.

    کلید واژگان: طلاق عاطفی, تاب آوری, تمامیت خواهی زوجی, زنان
    Vafa Mostafa *, Hajar Falah Zade, Shahla Amerehei Borcheloei, Omid Hamidi

    The purpose of this study was to investigate the mediating role of resilience between the components of dyadic Perfectionism and emotional divorce components. This research is descriptive and correlational. The statistical population includes all married women living in the 13th district of Tehran in 2020, of which 360 were selected by available sampling method and they completed the Emotional Divorce Scale, Dyadic Perfectionism Scale and Resilience Questionnaire. The data were analyzed by descriptive statistics, Pearson correlation and Path analysis. The findings showed that there is a significant relationship between all components of emotional divorce, resilience and all components of dyadic perfectionism (p<0.05), Also, resilience mediates the relationship between all components of marital dyadic perfectionism and all components of emotional divorce. The results showed that resilience can play a positive role in controlling marital dyadic perfectionism as well as emotional divorce.

    Keywords: emotional divorce, resilience, Dyadic Perfectionism. women
  • وفا مصطفی، هاجر فلاح زاده، سرور احمدی، امید حمیدی*
    هدف

    پژوهش حاضر با هدف آزمون مدل معادلات ساختاری روابط سبک های دلبستگی و خودمتمایزسازی با عملکرد تحصیلی دانشجویان دانشگاه با نقش واسطه ای سبک زندگی ارتقاء بخش سلامت انجام شد.

    روش

    روش این پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان کارشناسی دانشگاه شهید بهشتی (1554 نفر) در سال تحصیلی 98-1397 بود که تعداد گروه نمونه بر اساس فرمول کوکران حدود 308 نفر برآورد شد که برای حذف اثر پرسشنامه های بی اعتبار تعداد 350 نفر در نظر گرفته شد. در نهایت، تعداد 305 پرسشنامه مورد تحلیل نهایی قرار گرفتند. ابزارهای تحقیق شامل پرسشنامه خودمتمایزسازی اسکورون و اسمیت (2003)، سیاهه دلبستگی بزرگسالان هازن و شیور (1987)، نیمرخ سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت (واکر، سیچریست و پندر، 1995) و پرسشنامه عملکرد تحصیلی فام و تیلور (1999) بود که جهت تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی و استنباطی (همبستگی پیرسون، تحلیل مسیر و مدل معادلات ساختاری) با کمک نرم افزارهای آماری SPSS 23 و 26 AMOS استفاده شده است. .یافته ها: نتایج نشان داد که بین سبک دلبستگی (10/0-= ، 01/0 >p) و تمایزیافتگی (09/1= ، 01/0 >p) با عملکرد تحصیلی رابطه معناداری وجود دارد و این متغیرها قادرند عملکرد تحصیلی را مستقیما پیش بینی نمایند.. همچنین سبک زندگی ارتقاء بخش سلامت می تواند بین سبک دلبستگی (03/0-= ، 01/0 >p) و تمایزیافتگی (64/0= ، 01/0 >p) و عملکرد تحصیلی نقش میانجی داشته باشد. نتیجه گیری: با توجه به ارتباط سبک های دلبستگی و خودمتمایزسازی و نیز سبک زندگی ارتقاء بخش سلامت با عملکرد تحصیلی، توجه ویژه به این متغیرها جهت بهبود عملکرد تحصیلی دانشجویان، ضروری می نماید.

    هدف

    پژوهش حاضر با هدف آزمون مدل معادلات ساختاری روابط سبک های دلبستگی و خودمتمایزسازی با عملکرد تحصیلی دانشجویان دانشگاه با نقش واسطه ای سبک زندگی ارتقاء بخش سلامت انجام شد.

    روش

    روش این پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان کارشناسی دانشگاه شهید بهشتی (1554 نفر) در سال تحصیلی 98-1397 بود که تعداد گروه نمونه بر اساس فرمول کوکران حدود 308 نفر برآورد شد که برای حذف اثر پرسشنامه های بی اعتبار تعداد 350 نفر در نظر گرفته شد. در نهایت، تعداد 305 پرسشنامه مورد تحلیل نهایی قرار گرفتند. ابزارهای تحقیق شامل پرسشنامه خودمتمایزسازی اسکورون و اسمیت (2003)، سیاهه دلبستگی بزرگسالان هازن و شیور (1987)، نیمرخ سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت (واکر، سیچریست و پندر، 1995) و پرسشنامه عملکرد تحصیلی فام و تیلور (1999) بود که جهت تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی و استنباطی (همبستگی پیرسون، تحلیل مسیر و مدل معادلات ساختاری) با کمک نرم افزارهای آماری SPSS 23 و 26 AMOS استفاده شده است. .

    یافته ها

    نتایج نشان داد که بین سبک دلبستگی (10/0-= ، 01/0 >p) و تمایزیافتگی (09/1= ، 01/0 >p) با عملکرد تحصیلی رابطه معناداری وجود دارد و این متغیرها قادرند عملکرد تحصیلی را مستقیما پیش بینی نمایند.. همچنین سبک زندگی ارتقاء بخش سلامت می تواند بین سبک دلبستگی (03/0-= ، 01/0 >p) و تمایزیافتگی (64/0= ، 01/0 >p) و عملکرد تحصیلی نقش میانجی داشته باشد.

    نتیجه گیری

    با توجه به ارتباط سبک های دلبستگی و خودمتمایزسازی و نیز سبک زندگی ارتقاء بخش سلامت با عملکرد تحصیلی، توجه ویژه به این متغیرها جهت بهبود عملکرد تحصیلی دانشجویان، ضروری می نماید.

    کلید واژگان: سبک دلبستگی, خودمتمایزسازی, سبک زندگی ارتقاء بخش سلامت, عملکرد تحصیلی, دانشجویان
    Vafa Mostafa, Hajar Falahzadeh, Sorur Ahmadi, Omid Hamidi*
    Aim

    The aim of this study was to test the structural equation model of relationships between attachment styles and self-differentiation with academic performance of university students with the mediating role of health-promoting lifestyle.

    Methods

    The method of this research was descriptive and correlation type. The statistical population consisted of all undergraduate students of Shahid Beheshti University (1554 people) in the academic year of 2018-2019. The sample size was estimated to be 308 based on Cochran formula. Eventually 305 questionnaires were finalized. Research tools included the Self-Distinction Questionnaire (Skowron & Schmitt, 2003), the Adults Attachment Inventory (AAI) (Hazen and Shaver, 1987), the Health Promoting Lifestyle Profile (Walker, Sichrist & Pender, 1995) and the Educational Performance Test (Pham and Taylor, 1999) were used and data were analyzed by descriptive and inferential statistical methods (Pearson correlation, path analysis and structural equation modeling) using SPSS 23 and AMOS 26 statistical softwares.

    Findings

    The results showed that attachment styles and self-differentiation have a significant relationship with academic performance and these variables are able to directly predict academic performance (p<0.01). Promotional lifestyles can also play a mediating role between attachment styles and self-differentiation with academic performance (p<0.01).

    Conclusion

    Regarding the relationship between attachment styles, self-differentiation and health-promoting lifestyle with academic performance, special attention to these variables is necessary to improve student performance.

    Keywords: Attachment styles, self-differentiation, health promoting lifestyle, academic performance, students
  • وفا مصطفی، هادی میرزاپور، هاجر فلاح زاده، امید حمیدی*

    یکی از مشکلاتی که خانواده ها با آن درگیر هستند تجربه خشونت در ابعاد مختلف آن بخصوص آزار عاطفی است. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای خودمتمایزسازی در ارتباط بین مولفه های هم وابستگی و مولفه های آزار عاطفی انجام شد. پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی می باشد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه دانشجویان زن متاهل دانشگاه شهید بهشتی تهران در سال 98-97 می باشد که به روش نمونه گیری در دسترس تعداد 250 نفر از آنها انتخاب شده و به ابزارهای مقیاس آزار عاطفی، مقیاس هم وابستگی هالیوک و پرسشنامه تمایزیافتگی خودپاسخ دادند. پس از اجرای پرسشنامه ها، اطلاعات جمع آوری شده به وسیله شاخص های آمار توصیفی و همچنین روش های همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که بین تمام مولفه های هم وابستگی، خودمتمایزسازی و مولفه-های آزار عاطفی ارتباط معناداری وجود دارد (05/0p <) و همچنین خودمتمایزسازی در ارتباط بین تمام مولفه های هم وابستگی با تمام مولفه های آزار عاطفی به استثنای مولفه واکنش گری نقش واسطه ای ایفا می کند. خودمتمایزسازی به عنوان یک متغیر واسطه ای می تواند ارتباط بین هم وابستگی و آزار عاطفی را تعدیل کند. بنابراین، تاکید بر آموزش خودمتمایزسازی به جهت کاهش اثرات هم وابستگی و آزار عاطفی می تواند مورد توجه قرار گیرد.

    کلید واژگان: هم وابستگی, خودمتمایزسازی, آزار عاطفی, دانشجویان زن متاهل
    Vafa Mostafa, Hadi Mirzapour, Hajar Falahzade, Omid Hamidi *

    One of the problems that families are involved with is the experience of violence, especially Emotional Abuse. The purpose of this study was to investigate the mediating role of Self-Differentiation between the components of Co-Dependency and Emotional Abuse components. This is a Descriptive Correlational study. The Statistical Population of the present study was all married female students of the Shahid Beheshti University of Tehran in 2018. That 250 of them were selected by available sampling method and they completed the Emotional Abuse Scale, Holyoake Co-Dependency Scale and Self-Differentiation Questionnaire. the data were analyzed by Pearson Correlation and Path Analysis. The results showed that there is a significant relationship between all components of Co-Dependency, Self-Differentiation and all components of Emotional Abuse (p < 0.05), as well as Self-Differentiation in the relationship between all components of Co-Dependency with all components of Emotional Abuse, except the Emotional Reactivity component, play a mediating role. Self-Differentiation as a mediator can modify the relationship between Co-Dependency with Emotional Abuse. Therefore, the emphasis on Self-Differentiation training can be considered in order to reduces the effects of Co-Dependency and Emotional Abuse.

    Keywords: Co-Dependency, Self-differentiation, Emotional Abuse, Married female students
  • هادی میرزاپور، وفا مصطفی، امید حمیدی*، شهلا آمره ئی برچلویی
    زمینه و هدف

    پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی برنامه ی تاب آوری پنسیلوانیا بر بهزیستی ذهنی)رضایت از زندگی و عواطف مثبت-منفی(و فشار روانی ناشی از انتظارات تحصیلی دانش آموزان با آسیب بینایی شهر تهران انجام شد.

    روش

    این پژوهش از نوع تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با آزمون پیگیری بود. جامعه ی آماری پژوهش حاضر را کلیه ی دانش آموزان پسر دوره ی متوسطه ی اول (12 - 15 سال) دارای آسیب بینایی مجتمع آموزشی شهید محبی شهر تهران در سال 1397 تشکیل دادند که به شیوه ی غیرتصادفی انتخاب شدند. تعداد 32 نفر از دانش آموزان با آسیب بینایی این آموزشگاه، به صورت نمونه گیری تصادفی انتخاب و در دو گروه آزمایشی و گواه (هر گروه 16 نفر) گمارده شدند. سپس برنامه ی تاب آوری پنسیلوانیا در قالب 7 جلسه، هر هفته دو جلسه به صورت گروهی به گروه آزمایشی آموزش داده شد. برای جمع آوری اطلاعات از مقیاس عواطف مثبت-منفی، مقیاس رضایت از زندگی و مقیاس فشار روانی ناشی از انتظارات تحصیلی استفاده شد. جهت تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس و نرم افزار آماری SPSS23 استفاده گردید.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که آموزش برنامه ی تاب آوری پنسیلوانیا به صورت معناداری موجب افزایش رضایت از زندگی و عواطف مثبت و نیز موجب کاهش میزان عواطف منفی و فشار روانی تحصیلی در گروه آزمایشی گردید(01 / p> 0). این نتایج در دوره ی پیگیری نیز حفظ شد(01 /p> 0).

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج به دست آمده می توان گفت که برنامه ی تاب آوری پنسیلوانیا بر بهزیستی ذهنی و فشار روانی تحصیلی دانش آموزان با آسیب بینایی موثر است.

    کلید واژگان: آسیب بینایی, برنامه ی تاب آوری پنسیلوانیا, بهزیستی ذهنی, فشار روانی ناشی از انتظارات تحصیلی
    Hadi Mirzapour, Vafa Mostafa, Omid Hamidi*, Shahla Amerehei Borcheloei
    Background & Purpose

    The purpose of this study was to determine the effectiveness of Pennsylvania resilience program on mental well-being (satisfaction of life and positive-negative emotions) and academic expectations stress in students with visual impairment in Tehran.

    Materials and Method

    This experimental study was a pretest-posttest design with a follow-up test. The statistical population of the present study consisted of all first grade high school male students (12-15 years) with visual impairment in Tehran in 2019 that Shahid Mohebbi School was selected non-randomly. Thirty two students with visual impairment at the school were randomly selected and assigned to two experimental and control groups (16 in each group). Then the Pennsylvania Resilience Program was conducted in 7 sessions per week for two sessions. The Positive-Negative Affective Program, Life Satisfaction Scale and the Academic Expectations Stress Inventory were used as the research instruments. .Analysis of covariance and SPSS23 statistical software were used to analyze the data.

    Results

    The results showed that education of Pennsylvania’s Resilience program significantly increased Life Satisfaction and Positive Emotions while it reduced Negative Emotions and Academic Stress in the experimental group (P< 0/01). These results were also preserved in the follow-up test (P< 0/01).

    Conclusion

    The results of the present study show that Pennsylvania’s Resiliency Program can be used to improve the mental health of individuals against stress and improve their mental well-being.

    Keywords: Academic Expectations Stress, Mental Well-being, Pennsylvania Resilience Program, VisualImpairment
  • هاجر فلاح زاده*، ریحانه رضاپور فریدیان، وفا مصطفی

    مراقبت گری در روابط صمیمانه بزرگسالی، یکی از اجزاء بسیار مهم رابطه زوجی است؛ که با این وجود در مطالعات قبلی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. هدف پژوهش حاضر پیش بینی ابعاد مراقبت گری بر اساس مولفه های هوش هیجانی با میانجی گری عزت نفس بود. تعداد 245 نفر از مردان متاهل دانشجوی دانشگاه شهید بهشتی در این پژوهش شرکت نمودند. شرکت کنندگان پرسشنامه مراقبت گری (CQ)، مقیاس عزت نفس روزنبرگ (RSES) و پرسشنامه هوش هیجانی برادبری و گریوز را تکمیل کردند. نتایج نشان داد که کلیه مولفه های هوش هیجانی (به استثنای آگاهی اجتماعی) بر کلیه ابعاد مراقبت گری با میانجی گری عزت نفس اثر معنی دار دارد (p<0.001). به این معنا که مردان با هوش هیجانی بالاتر، از عزت نفس ببشتری برخوردار بوده و مجاورت و حساسیت مراقبت گری بیشتری را گزارش کردند. در مقابل مردان با هوش هیجانی پایین تر، عزت نفس کمتری داشته و کنترل و اجبار مراقبت گری بیشتری را گزارش کردند. اگرچه مولفه آگاهی اجتماعی با میانجی گری عزت نفس بر ابعاد مراقبت گری اثر معنادار نداشت؛ اما به طور مجزا میان دو به دوی این متغیرها همبستگی معنادار وجود داشت (p<0.001). بر اساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که مراقبت گری از هوش هیجانی و عزت نفس تاثیرگذار می پذیرد. بنابراین، ارتقا هوش هیجانی و عزت نفس می تواند به مراقبت گری موثرتر (حساسیت و مجاورت) منجر شود.

    کلید واژگان: عزت نفس, مراقبت گری و هوش هیجانی
    Hajar Falahzade*, Rayhaneh Rezapoor Faridian, Vafa Mostafa

    Caregiving in adult intimate relationships is one of the really important part of couples’ relation, but previous studies has paid less attention to it. The purpose of the present study was to predict the caregiving dimensions based on emotional intelligence components with the mediator role of self-esteem. 245 married men who were students at Shahid Beheshti universities participated in the study. All participants completed the Caregiving Questionnaire (CQ), Rosenberg Self-Esteem Scale (RSES) and Bradberry & Greaves Emotional Intelligence Questionnaire. The results demonstrated that all components of emotional intelligence (except social awareness) had a significant effect on all caregiving dimensions with the mediator role of self-esteem (p<0.001). It means that men with higher emotional intelligence had more self-esteem and reported more caregiving proximity and sensitivity. In contrast, men with lower emotional intelligence had lower self-esteem and reported more controlling and obsessive caregiving. Although the component of social awareness had not a significant effect on caregiving dimensions with mediator role of self-esteem, there were significant correlations between each two of these variables (p<0.001). Based on the results of the present study, it can be concluded that the caregiving is influenced by emotional intelligence and self-esteem. Therefore, enhancing the emotion intelligence and self-esteem can result in more effective caregiving (proximity and sensitivity).

    Keywords: caregiving, emotional intelligence, self-esteem
  • وفا مصطفی*، هاجر فلاح زاده، هادی میرزاپور
    هدف
    پژوهش حاضر با هدف پیش بینی پیشرفت تحصیلی دانشجویان براساس سبک های دلبستگی بزرگسالی، خودمتمایزسازی و سبک زندگی ارتقابخش سلامت در دانشجویان دوره کارشناسی دانشگاه شهید بهشتی تهران در سال تحصیلی 1396-1395 انجام گرفت.
    روش
    در پژوهشی با روش توصیفی از نوع همبستگی، نمونه ای به حجم 305 نفر از میان تمامی دانشجویان دوره کارشناسی دانشگاه شهید بهشتی به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. شرکت کنندگان در مطالعه، پرسشنامه سبک های دلبستگی بزرگسالان (Hazan and Shaver, 1993)، پرسشنامه تجدیدنظر شده خودمتمایزسازی (Skowron and Schmitt, 2003) و نیمرخ سبک زندگی ارتقا بخش سلامت-نسخه تجدیدنظر شده دوم (Walker, Sechrist and Pender, 1995) را تکمیل نمودند.
    یافته ها
    نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که از میان متغیرهای پیش بین، نمره کل خودمتمایزسازی (094/0) بیشترین نقش را در پیش بینی پیشرفت تحصیلی دانشجویان دارد و پس ازآن، سبک دلبستگی ایمن (063/0) و مولفه خود-شکوفایی (037/0) قرار دارند و این سه متغیر در مجموع حدود 19.4/0 واریانس پیشرفت تحصیلی را پیش بینی می کنند. یافته های پژوهش حاضر نشان از اهمیت تجارب تحولی اولیه افراد در محیط خانواده و کیفیت رابطه مادر و کودک و رشد سالم دوره کودکی بر کارکرد دوره بزرگسالی دارد.
    کلید واژگان: سبک های دلبستگی بزرگسالی, خودمتمایزسازی, سبک زندگی ارتقا بخش سلامت
    H. Mirzapour, H. Falahzadeh, V. Mostafa*
    Purpose
    The purpose of this study was to predict the Academic Achievement of Students based on Adult Attachment Styles, Self-Differentiation and Health Promotion Lifestyle in Undergraduate Students of Shahid Behshti University in the Academic Year of 2016-2017.
    Method
    In this descriptive-correlational study, a sample of 305 students from all undergraduate students of Shahid Beheshti University were selected by Accessible Sampling Method. Participants in the study, completed the Adults Attachment Styles Questionnaire (Hazan and Shaver, 1993), Self-Differentiation Revised Questionnaire (Skowron and Smith, 2003) and the profile of Health Promotion Lifestyle (revised version ll) (Walker, Sechrist and Pender, 1995).
    Findings
    The results of Stepwise Regression Analysis showed that among the predictor variables, the total score of SelfDifferentiation plays the most role in predicting the academic achievement of the students and after that, are Secure Attachment Style and Self-Actualization component. In total, these three variables predict of about 0/19.4 of the variance of Academic Achievement. The Findings of this study indicate the importance of the initial experiences of people in the family environment and the quality of mother-child relationship and healthy growth of childhood on adulthood function
    Keywords: Adult Attachment Styles, SelfDifferentiation, Healthy PromotionLifestyle
  • ریحانه رضاپور فریدیان، رویا رسولی *، وفا مصطفی
    هدف پژوهش حاضر، مقایسه میزان حمایت اجتماعی ادراک شده و رضایت از زندگی در افراد مبتلا به بی قراری جنسیتی با توجه به جنسیت و مرحله های درمان آنهاست. روش پژوهش از نوع علی - مقایسه ای و جامعه آماری شامل همه افراد ایرانی مبتلا به بی قراری جنسیتی در سال 1393 است. نمونه شامل 47 نفر مرد به زن و 47 نفر زن به مرد (94 نفر) است که با روش نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی انتخاب شده اند. ابزارهای استفاده شده شامل مقیاس رضایت از زندگی داینر و همکاران (SWLS) و مقیاس چندبعدی حمایت اجتماعی ادراک شده زیمت و همکاران (MSPSS) است. برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس یک راهه استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان می دهند میزان حمایت اجتماعی ادراک شده میان افراد مبتلا به بی قراری جنسیتی مرد به زن و زن به مرد متفاوت است؛ اما میزان رضایت از زندگی میان این افراد، تفاوت معناداری ندارد. همچین میزان حمایت اجتماعی ادراک شده ازطرف خانواده و دوستان و نیز رضایت از زندگی در افراد مبتلا به بی قراری جنسیتی که دوره درمان تغییر جنسیت را تمام کرده اند، بیشتر از سایر آزمودنی هاست. براساس این یافته ها، عمل جراحی تغییر جنسیت برای این افراد پیشنهاد می شود؛ البته با توجه به محدودبودن نمونه، تعمیم دادن نتیجه ها باید با احتیاط صورت بگیرد.
    کلید واژگان: بی قراری جنسیتی, حمایت اجتماعی ادراک شده, رضایت از زندگی, تغییر جنسیت
    Reyhane Rezapour Faridian, Roya Rasouli *, Vafa Mostafa
    Introduction
    The term “gender identity” denotes the consistency of one’s emotional and cognitive experience of one’s own gender and the objective manifestations of a particular gender (Hess, et.al, 2014). Gender dysphoria is a condition where an individual experiences significant distress because his or her sex assigned at birth does not align with his or her gender identity. This condition was previously referred to as gender identity disorder until the recent publication of diagnostic and statistical Manual of mental disorder, Fifth Edition (DSM-5). DSM-5 renamed the condition to emphasize that gender nonconformity is not a mental disorder in itself. Many patients with gender dysphoria, however, greatly benefit from both psychological and medical treatment to reduce their distress (Strandjord, Ng, & Rome, 2015). However, the most recent research has found that the sex reassignment surgery has positive impacts on patients with gender dysphoria (e.g. Ruppin & Pfäfflin, 2015; Johansson et al, 2010; Colizzi et al, 2015), whereas there are some findings and ideas that disapprove the sex reassignment surgery (Levin et al, 1990; Levey & Curfman, 2004), because of some negative serious side effects. Regarding to the importance of this issue, the present study aimed to compare the level of perceived social support and life satisfaction in people with gender dysphoria.
    Material &
    Methods
    The research method is casual-comparative and the statistical population includes Iranian Patients with Gender Dysphoria in 2016. Sample included 47 Male-To-Female and 47 Female-To-Male (94 people) who were selected by purposive sampling and snowball sampling method. The tools used in this study include life satisfaction scale. Diener et al (SWLS) and multidimensional scale of perceived social support, Zimet and colleagues (MSPSS) respectively. To analyze the data, statistical evaluation was performed using SPSS.
    Discussion of Results and
    Conclusions
    The results showed that the level of perceived social support in FTM individuals was more than MTF, which is consistent with the results of research by Parola et al. (2010). According to psychoanalytic theorists, gender differences in using of social support are rooted in different childhood experiences and in the face of different developmental tasks (Pins & Zeidman, 2003). These results can also be explained by the fact that FTM individuals with gender dysphoria instability have less difficulty to find the social position than MTF (Parula et al., 2010). People with gender dysphoria who were at different treatment steps, had no significant difference in the level of social support that perceived by important others. This probably means that important others in all condition, including before, after and during the treatment, provide supports for people with gender dysphoria. The life satisfaction among MTF and FTM individuals also had no significant difference. This finding is consistent with the results of Neg et al. (2009); Ghahreman (2010), Iman and Kaveh (2012). However, some studies have shown that there is a significant difference between men and women in terms of life satisfaction, but most findings are in contradiction with each other. The contradiction in the findings probably indicates the impact of cultural, social and economic differences, as well as the difference in the age of the subjects. Finally, findings indicated that among people with gender dysphoria who had completed the course of treatment to change gender, the perceived social support from family and friends and life satisfaction were more than other people. Sex reassignment surgery helps people with gender dysphoria to match their physical sex with their sexual identity and social activities (Younes and Khalkhali, 2015; Ruppin & Pfäfflin, 2015). Thus the person becomes psychologically relaxed and his/ her behaviors are aligned with his or her gender. The achievement of a new sexual identity restores his connections with the community and others. This people find normal life by gaining a reputation and position in society and passing the basic needs. These findings suggest surgery, for people with gender dysphoria. However due to the limited sample, generalization should be used with caution. In addition, it is necessary to do more research on this issue, especially longitudinal research.
    Keywords: Gender Dysphoria, life satisfaction, Perceived Social Support, Sex Reassignment Surgery, Female To Male, Male To Female
  • وفا مصطفی *، هاجر فلاح زاده، ریحانه رضاپور فریدیان
    هدف پژوهش حاضر، تعیین نقش عزت نفس و ادراک از سبک های فرزندپروری والدین در پیش بینی سبک های مراقبت گری دانشجویان متاهل بود. پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان مرد متاهل دانشگاه شهید بهشتی تهران در سال 1395 است که به روش نمونه گیری در دسترس تعداد 245 نفر از آن ها انتخاب شده و به ابزارهای مراقبت گری، مقیاس عزت نفس و سبک های فرزندپروری والدینی ادراک شده پاسخ دادند. پس از اجرای پرسش نامه ها، اطلاعات جمع آوری شده به وسیله شاخص های آمار توصیفی و هم چنین روش های همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیری مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که عزت نفس و صمیمیت عاطفی، ابعاد مجاورت و حساسیت را به صورت مثبت و معنادار، و طرد، ابعاد مجاورت و حساسیت را به صورت منفی و معناداری پیش بینی می کنند (05/0P<). هم چنین نتایج نشان داد که عزت نفس، فزون حمایتگری و صمیمیت عاطفی، بعد کنترل را به صورت منفی و معنادار و طرد، بعد کنترل را به صورت مثبت و معناداری پیش بینی می کنند (05/0P<). هم چنین نتایج نشان داد که عزت نفس و صمیمیت عاطفی، بعد وسواس را به صورت منفی و معناداری پیش بینی می کنند (05/0P<). یافته ها مورد بحث قرار گرفته است.
    کلید واژگان: سبک های مراقبت گری, عزت-نفس, سبک های فرزندپروری ادراک شده
    Vafa Mostafa *, Hajar Falahzade, Reyhane Rezapour Faridian
    Aim: Caregiving styles have been conceptualized as supportive, affective and compassionate behaviors among couples, which includes emotional access and responsiveness, caring responsiveness and interaction with the partner. The purpose of this study was to determine the role of self-esteem and perception of parental parenting styles of married students in predicting their careging styles.
    Methods
    this is a descriptive correlational study. The statistical population of the present study was all married male students of shahid beheshti university of Tehran in 2016. That 245 of them were selected by available sampling method and they completed the Caregiving Inventory (Kunce & Shaver, 1994), Self-Esteem Scale (Rosenberg, 1965) and Perceived Parenting Styles (Dirik, Yorulmaz & Karanci, 2015). The data were analyzed by pearson correlation and multivariate regression. Findings: The results showed that self-esteem, warmth and emotional intimacy, predicts the proximity and sensitivity positively and significantly, and the rejection, negatively and significantly predicts the proximity and sensitivity (p<0.05). The results also showed that self-esteem, overprotection and emotional intimacy predicts the control negatively and significantly, and the rejection, predicts the control positively and significantly (p<0.05). The results also showed that self-esteem and emotional intimacy predicts obsessive negatively and significantly (p<0.05).
    Conclusion
    The results of this study indicate that self-esteem and perception of parental parenting styles play an important role in predicting the caregiving styles of married people. Therefore, by enhancing self-esteem and correct the parenting styles, can prevent the formation of poor caregiving styles in the next generation.
    Keywords: Caring Styles, Self-Esteem, Perceived Parenting Styles
فهرست مطالب این نویسنده: 11 عنوان
  • وفا مصطفی
    وفا مصطفی
    دانش آموخته ارشد دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه شهید بهشتی، ، ایران
نویسندگان همکار
  • دکتر هاجر فلاح زاده
    : 5
    دکتر هاجر فلاح زاده
  • هادی میرزاپور
    : 2
    هادی میرزاپور
    دانش آموخته ارشد روانشناسی ، دانشگاه شهید بهشتی تهران. دانشکده روانشناسی، دانشگاه شهید بهشتی، ، ایران
  • شهلا آمره ئی
    : 2
    شهلا آمره ئی
    زوج درمانگر
بدانید!
  • این فهرست شامل مطالبی از ایشان است که در سایت مگیران نمایه شده و توسط نویسنده تایید شده‌است.
  • مگیران تنها مقالات مجلات ایرانی عضو خود را نمایه می‌کند. بدیهی است مقالات منتشر شده نگارنده/پژوهشگر در مجلات خارجی، همایش‌ها و مجلاتی که با مگیران همکاری ندارند در این فهرست نیامده‌است.
  • اسامی نویسندگان همکار در صورت عضویت در مگیران و تایید مقالات نمایش داده می شود.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال