دکتر محمد پزشگی
-
هدف پژوهش حاضر بررسی سیر فلسفه سیاسی در حوزه علمیه قم در سده اخیر است. در این راستا تلاش شده است جریان فلسفه سیاسی از آغاز تاسیس حوزه علمیه قم تا زمان حاضر بررسی شود. از این رو سوال اصلی پژوهش این است که جریان فلسفه سیاسی در حوزه علمیه قم از آغاز تاسیس تاکنون چگونه بوده است. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی بوده و نتایج نشان داد که ظهور فلسفه سیاسی در حوزه علمیه قم به صورت یک قلمروی دانشی به سه دهه اخیر قرن چهاردهم شمسی در موسسات حوزوی- دانشگاهی بازمی گردد. این موسسات آموزشی و پژوهشی طی سی سال آخر سده حاضر توانسته اند یکی از معدود قطب های فلسفه سیاسی را در سطح کشور مستقر سازند، که به ویژه به معرفی و گسترش فلسفه سیاسی دوره اسلامی ایران و فلسفه سیاسی معاصر می پردازد. توجه به سه نکته در امر آموزش و پژوهش فلسفه سیاسی دارای اهمیت است: نخست، آموزش زبان های اصلی این رشته، دوم آشنایی با مکاتب و منابع اصلی فلسفه سیاسی غربی و اسلامی، و سوم آموزش جدیدترین روش های تفکر و استدلال در قلمروی فلسفه سیاسی. در پرتو چنین توجهی به فلسفه سیاسی است که می توان حوزه علمیه قم را به عنوان یکی از قطب های علمی- مذهبی در جهان معرفی کرد که توان پاسخ گویی به مسایل بشری را در سطح جهانی دارد.کلید واژگان: حوزه علمیه قم, فلسفه سیاسی, اندیشه دینیThe present study aims to examine the evolution of political philosophy at the Qom Seminary over the past century. In this regard, efforts have been made to analyze the trajectory of political philosophy from the establishment of the Qom Seminary to the present time. Therefore, the main question of the research is: How has the stream of political philosophy at the Qom Seminary evolved since its inception? The research method is descriptive-analytical, and the results indicate that the emergence of political philosophy as a distinct field of knowledge in the Qom Seminary dates back to the last three decades of the fourteenth century (Hijri calendar) in seminary-university institutions. Over the past thirty years, these educational and research institutions have established one of the few centers of political philosophy in the country, particularly focusing on the introduction and expansion of Islamic era political philosophy in Iran and contemporary political philosophy. Attention to three key points is crucial in the teaching and research of political philosophy: first, the instruction of primary languages of this field; second, familiarity with the principal schools and sources of Western and Islamic political philosophy; and third, the teaching of the latest methods of thinking and reasoning in the realm of political philosophy. By focusing on such aspects of political philosophy, the Qom Seminary can be recognized as one of the scientific-religious centers in the world capable of addressing human issues on a global scale.Keywords: Qom Seminary, Political Philosophy, Religious Thought
-
مقدمه و اهداف
حکمت متعالیه شاخه ای از فلسفه اسلامی است که فرازبان آن «اصالت وجود» است. منظور از فرازبان بودن این آموزه آن است که آموزه مذکور به منزله روح این دستگاه فلسفی در تمامی مسایل، مدعیات، نظریه ها و استدلال های آن حاکم و جاری است. هدف اصلی این مقاله آن است که سرشت «عمل سیاسی» را متناسب با فرازبان اصالت وجود تبیین کند. در تبیین وجودی نشان داده می شود که عمل سیاسی با «خود» کنش گر یکی می شود و همین اتحاد عمل سیاسی با «خود» است که به آن معنا می دهد.
روشروش این مقاله تبیین وجودی است. تبیین وجودی نوعی از احتجاج فلسفی متناسب با فرازبان اصالت وجود است که بر اساس آن پدیده های انسانی با ارجاع به ویژگی های هستی شناختی «خود» فردی یا جمعی تبیین می شوند. در این مقاله بر اساس این روش تبیینی تلاش شده است تا فرایند عمل سیاسی از آغاز قصد ایجاد به وسیله یک کنش گر یا اجماع جمعی کنش گران سیاسی تا تحقق نهایی آن در زندگی انسانی بر اساس نیازهای ذاتی کنش گران مزبور توضیح داده شود. هم چنین بر اساس این شیوه معنای عمل سیاسی بر اساس نیت فردی یا قصد جمعی کنش گر سیاسی بررسی می شود.
یافته هانخستین یافته این مقاله آن است که عمل سیاسی کنشی نهادی است. از این رو دارای سه ویژگی ثبات، تداوم و همگنی است. زیرا عمل سیاسی پس از نیت کنش گر یا اجماع جمعی کنش گران در «خود» فردی یا جمعی کنش گران رسوخ می یابد. دومین یافته در این نوشته آن است که از منظر فرازبان اصالت وجود هر عمل سیاسی «وجود وسعت یافته» عمل فردی تلقی می شود. منظور از «وجود وسعت یافته» در این جا آن است که عمل سیاسی با یک وجود واحد در عمل فردی همه کنش گران سیاسی تحقق می یابد و تعدد کنش گران سیاسی و ویژگی های فردی آنها مغایرتی با وحدت وجودی عمل سیاسی ایجاد نمی کند. در نتیجه در یک هم کنشی سیاسی، هر یک از کنش گران سیاسی علاوه بر وجود فردی و خاص خود دارای یک هستی فرافردی و مشترک با دیگر کنش گران سیاسی می گردند. در واقع این هستی توسعه یافته و مشترک است که موضوع کنش سیاسی است و آن را از کنش فردی جدا می کند. از دیگر یافته های این مقاله آن است که از منظر فرازبان اصالت وجود عمل سیاسی پدیده ای معنادار است. معنادار بودن یک عمل سیاسی به کشف معنای نهفته در آن و انتقال آن معنا به دیگران می باشد. از این رو عمل سیاسی از نظر وجودی مانند سخن گفتن است. زیرا همان طور که سخن گفتن معنای نهفته در ضمیر را از نظر هدف و غرضی که در آن است کشف می کند و آن را به ضمیر مخاطب منتقل می کند؛ بنابر این عمل سیاسی در تبیین وجودی به امری حقیقی و واقعی برمی گردد که همان کشف مکنونات درونی کنش گر یا کنش گران سیاسی است.
نتیجه گیریعمل سیاسی به دلیل ثبات، تداوم و همگنی خود تبدیل به بخشی از هستی کنش گر می شود و جایگاه وجودی او را متحقق می سازد. عمل سیاسی به دلیل ارتباطش با «خود» کنش گر معنا می یابد و این معنا را از نیت فردی و اجماع جمعی بدست می آورد. از سوی دیگر هم کنشی سیاسی میان کنش گران موجب ایجاد هویت سیاسی می شود.
کلید واژگان: حکمت متعالیه, فرا زبان اصالت وجود, عمل سیاسی, وجود وسعت یافته, تبیین وجودیIntroductionhikmaht-e mutaāliyah (Transcendent Philosophy) is a branch of Islamic philosophy where the foundational concept is "the primacy of existence" (Asālat al-Wujūd). This concept serves as a meta-language for the entire philosophical framework, acting as the underlying principle governing all issues, claims, theories, and arguments within this system. The primary goal of this article is to explain the nature of "political action" in accordance with the meta-language of the primacy of existence. In this existential explanation, it is demonstrated that political action becomes one with the "self" of the actor, and it is this unity of political action with the "self" that gives it meaning.
MethodsThe method employed in this article is an existential explanation. Existential explanation is a type of philosophical reasoning consistent with the meta-language of the primacy of existence, wherein human phenomena are explained by referring to the ontological characteristics of the individual or collective "self." In this article, based on this explanatory method, the process of political action—from the initial intention of creation by an actor or the collective consensus of political actors to its ultimate realization in human life—is explained based on the inherent needs of these actors. Moreover, the meaning of political action is examined according to the individual intention or collective purpose of the political actor.
Results and discussionThe first result of this article is that political action is an institutional action. Therefore, it has three characteristics: stability, continuity and homogeneity. This is because political action, following the intention of the actor or the collective consensus of actors, permeates the individual or collective "self" of the actors. The second result of this article is that from the perspective of the meta-language of the primacy of existence, every political action is considered an "expanded existence" of individual action. By "expanded existence," it is meant that political action, with a singular existence, manifests in the individual actions of all political actors. The plurality of actors and their individual characteristics do not conflict with the existential unity of political action. As a result, in a political interaction, each of the political actors, in addition to their individual existence, has a transpersonal and common existence with other political actors. It is this expanded and shared existence that is the subject of political action, distinguishing it from individual action. Another result of this article is that political action is a meaningful phenomenon from the point of view of the primacy of existence. The meaningfulness of political action lies in uncovering the hidden meaning within it and conveying that meaning to others. Thus, political action, from an existential perspective, is akin to speaking. Just as speaking reveals the hidden meaning in one's mind and communicates it to the mind of the listener, political action, in existential explanation, relates to something real and true, which is the uncovering of the inner intentions of the political actor(s).
ConclusionsPolitical action, due to its stability, continuity, and homogeneity, becomes part of the actor's existence and realizes their existential status. Political action derives its meaning from its connection to the "self" of the actor, obtaining this meaning from individual intentions and collective consensus. Furthermore, collective political interaction among actors leads to the formation of a political identity.
Keywords: Hikmaht-E Mutaāliyah, Transcendent Philosophy, Meta-Language Of Primacy Of Existence, Political Action, Expanded Existence, Existential Explanation -
مسئله نهادهای سیاسی و مدنی برای حکمت متعالیه آن است که چگونه می توان آن را تبیین کرد که با هستی شناسی آن حکمت منطبق باشد. ازاین رو هدف مقاله حاضر تبیین نهادهای مزبور براساس آموزه هستی شناختی حکمت متعالیه است. مدعای این مقاله آن است که نهادهای مورد بحث برگرفته از حقیقت وجودی «خود» است و ازاین رو پدیده ای معنادار می باشد و می توان آن را از منظر هستی شناختی تبیین کرد. در مقابل این ادعا نظریه های مکاتب ساخت گرایی اجتماعی قرار دارند که معتقد هستند که نهادهای سیاسی و مدنی پدیده هایی زبانی و برساختی هستند. برای بررسی مدعای فوق در این مقاله از روش اسنادی و تحلیل متون حکمت متعالیه استفاده شده است و نتیجه حاصل از این نوشته تبیین هستی شناختی نهاد سیاسی و مدنی و نشان دادن امتداد حکمت متعالیه در علم سیاست است. از دستاوردهای این مقاله می توان در نظریه پردازی سیاسی و فلسفه علم سیاست و فلسفه علوم اجتماعی استفاده کرد.
کلید واژگان: حکمت متعالیه, خود, نهادهای سیاسی و مدنی, علم سیاست, برساخت گرایی اجتماعیThe problem of political and civil institutions for transcendental wisdom is how to explain it in a way that is consistent with the ontology of that wisdom. Therefore, the purpose of this article is to explain the aforementioned institutions based on the ontological doctrine of transcendental wisdom. The claim of this article is that the institutions under discussion are derived from the existential truth of "self" and hence it is a meaningful phenomenon and can be explained from an ontological perspective. Against this claim are the theories of social constructionist schools, which believe that political and civil institutions are linguistic and constructed phenomena. To investigate the above claims in this article, the document method and the analysis of transcendental wisdom texts have been used, and the result of this writing is the ontological explanation of the political and civil institution and showing the extension of transcendental wisdom in political science. The achievements of this article can be used in political theorizing and philosophy of political science and philosophy of social sciences.
Keywords: Transcendental Wisdom, Self, Political, Civil Institutions, Political Science, Social Constructionism -
This article aims at presenting the viewpoint of the transcendental philosophy regarding the political theory. The article claims that, regarding the origin of the political theory, the transcendental theosophy has a paradigmatic view in relation to the common viewpoint of the philosophy of social sciences. To do so, we have used the documentary method and, by referring to the claims of the political transcendental philosophers, have sought to investigate our claim to show that the transcendental philosophy, unlike what Karl Popper maintains, regards the origin of the theory among the issues related to the philosophy of the social sciences, not a psychological issue. From the findings of this article, we can conclude that the transcendental philosophy does not restrict itself, in constructing the political theory, to just the creative role of the mind. Rather, it considers the role of creative inspirations as well. Accordingly, it considers both constructing the political theory and testing it as one of the methodological issues. Among the achievements of this point, we can refer to the relationship of the logical aspects and ontological aspects of the subjects in philosophy of the social sciences.Keywords: Transcendental Philosophy, political theory, philosophy of social sciences, Methodology, Ontology
-
معرفت شناسی سیاسی در پی معرفی شیوه های کسب معرفت درباره پدیده های سیاسی است. این مقاله می کوشد با استفاده از آموزه های حکیمان متعالیه راه های شناخت این نوع از پدیده ها را بررسی کند. منظور از پدیده های سیاسی در این جا مفاهیم، سازه ها و کنش هایی هستند که در آن سازه ها روی می دهند. مدعای نویسنده آن است که پدیده های سیاسی برساخت هایی می باشند که از مفاهیم عینی و حقیقی الگو برداری شده اند. در حکمت متعالیه معرفت تنها زمانی حاصل می شود که واقعیت معلوم در نزد نفس حاضر شود. از این رو نحوه حضور پدیده های سیاسی نزد نفس از دغدغه های این مقاله است. برای این منظور از روش تحلیل فلسفی مطابق با معیارهای حکمت متعالیه استفاده می شود. از نتایج این مقاله آن است که در صورت اثبات مدعای مقاله نظریه عمومی معرفت در حکمت متعالیه به اثبات می رسد که بر اساس آن راه کسب معرفت در مفاهیم بشری اعم از مفاهیم عینی و برساختی یکسان است. از دستاوردهای مهم این مقاله برای فلسفه علوم انسانی آن است که امکان طراحی بنیان های فلسفی علوم انسانی بر اساس آموزه های حکمت متعالیه فراهم می آید.
کلید واژگان: حکمت متعالیه, معرفت شناسی سیاسی, پدیده های سیاسی, فلسفه علوم انسانیPolitical epistemology tells how knowledge about political phenomena is acquired. The article tries to examine the ways of recognizing political phenomenon according to transcendent theosophy. Political phenomena is the concepts, structures, and actions in which those structures are occured. The author claims that political phenomena are constructions modeled on objective and real concepts. In transcendent theosophy, knowledge is obtained when reality is present in the soul. Therefore, the concern of this article is how political phenomena are presented to the soul. Therefore, the method of philosophical analysis is used. One of the results of this article is that the general theory of knowledge is proved in transcendent theosophy. Hence, there is a way to achieve the knowledge, both objective and constructive. One of the important achievements of this article for the philosophy of humanities is that the philosophical foundations of humanities can be built based according to transcendent theosophy.
Keywords: Transcendenttheosophy, PoliticalEpistemology, PoliticalPhenomena, Philosophyof Humanities -
هدف این مقاله آن است که تداوم آموزه های حکمت متعالیه را در شاخه فلسفه علوم اجتماعی نشان دهد. این امر بدان معنی است که این دستگاه فلسفی را از اتهام ابتر بودن در حکمت عملی و انحصار آن در حکمت نظری مبرا کند. از این رو مقاله حاضر برای رسیدن به این هدف مدعی زیرا را مطرح کرده است که آموزه های حکمت متعالیه می توانند به عنوان مفروضات پارادایمیک به هدایت علوم اجتماعی بپردازند. معنی مدعی مطرح شده آن است که فلسفه مزبور در شاخه فلسفه علوم اجتماعی نیز تداوم داشته و بنابر این حکمت متعالیه در بخشی از حکمت عملی یعنی فلسفه علوم اجتماعی تداوم یافته است. در مقاله حاضر برای بررسی مدعی فوق از استدلال فلسفی مبتنی بر برهان جدلی استفاده شده است که در این نوع از بحث ها رایج است. از دستاوردهای مقاله حاضر می توان به ارایه عناصر پاردایمیک برای علوم اجتماعی بر اساس آموزه های حکمت متعالیه ,و تبیین روش شناسی مطالعات انقلاب اسلامی ایران اشاره کرد. نتایج این مقاله می تواند برای نظریه پردازی در علوم اجتماعی اسلامی- ایرانی بهره برد.کلید واژگان: حکمت متعالیه, حکمت عملی, فلسفه علوم اجتماعی, مفروضات پارادایمیک, نظریه پردزای در علوم اجتماعی اسلامی-ایرانیThe purpose of this article is to show the continuity of the teachings of transcendent wisdom in the branch of philosophy of social sciences. This means that this philosophy has the philosophy of social sciences. Unlike some writers. Hence, the present article claims that transcendent wisdom can guide the social sciences as paradigmatic assumptions. The meaning claims that transcendent wisdom is used in the philosophy of the social sciences.In the present article, a philosophical argument based on polemical argument has been used to investigate the above claim, which is common in this type of discussion. The achievement of the present paper is that it can provide paradigmatic elements for the social sciences based on transcendent wisdom. Another achievement of this article is the introduction of the philosophy of Islamic-Iranian social sciences.The achievement of this article for other studies is that it can be used in theorizing in Islamic-Iranian social sciences and explaining the methodology of studies of the Islamic Revolution of Iran.Keywords: transcendent wisdom, practical wisdom, Philosophy of Social Sciences, Paradigmatic Assumptions, Theory-Making in Islamic-Iranian Social Sciences
-
هدف پژوهش حاضر این است که با استفاده از آموزه های حکیمان متعالیه، وجود پدیده های سیاسی را از طریق استنتاجات عقلی و برهانی مورد کاوش قرار دهد. منظور از پدیده های سیاسی در این جا مفاهیم، سازه ها و کنش هایی هستند که در آن سازه ها روی می دهند. مدعای پژوهش حاضر این است که پدیده های سیاسی سایه ای از وجود علم می باشند. در حکمت متعالیه علم وجودی مستقل و خارجی دارد و افراد با افزایش آگاهی سیاسی (که به صورت فرهنگ، تاریخ و هویت جمعی ظهور می یابد) وجود خود را ارتقاء می دهند. با اثبات مدعای پژوهش، واقعیت سیاسی با کل هستی شناسی حکمت متعالیه تطبیق می یابد و در نتیجه پدیده های سیاسی با دیگر حقایق عینی موجود ارتباط می یابد و امکان بررسی هستی شناختی امور مورد بحث فراهم می آید. از دستاوردهای مهم پژوهش حاضر برای فلسفه علوم انسانی آن است که امکان طراحی بنیان های فلسفی علوم انسانی براساس آموزه های حکمت متعالیه را فراهم می کند.کلید واژگان: حکمت متعالیه, واقع گرایی هستی شناختی, فلسفه علوم انسانی, امر اجتماعی, پدیده سیاسیThe present study aims to explore the existence of political phenomena through rational and argumentative inferences, using the teachings of transcendent philosophy. The purpose of political phenomena are the concepts, structures, and actions in which those structures occur. The present study claims that political phenomena are a shadow of the existence of science. Science has an independent and external presence in transcendent wisdom, and individuals enhance their existence by increasing political awareness (which emerges in culture, history, and collective identity). The political reality is adapted to the whole ontology of transcendent wisdom by proving the research claim. As a result, political phenomena are related to other existing objective facts, and it is possible to examine the ontological issues in question. One of the essential achievements of the present research for the philosophy of humanities is that it provides the possibility of designing the philosophical foundations of humanities-based on the teachings of transcendent wisdom.Keywords: transcendent wisdom, Ontological Realism, Philosophy of Humanities, Social Affairs, Political Phenomenon
-
یهدف المقال إلی تسلیط الضوء علی الفلسفه الإسلامیه فی ضوء التحدیات الجدیده المطروحه فی فلسفه العلوم الاجتماعیه. لذلک استعان الکاتب باسلوب تحلیلی داخلی لاستنباط إجابات من اعماق الفلسفه الإسلامیه للرد علی الاستفهامات الجدیده. الفرضیه التی یطرحها المقال هی ان الفلسفه السیاسیه الإسلامیه عباره عن نمط فلسفی یغتذی علی مضامین التعالیم الإسلامیه والتراث الحضاری من جهه، وفی نفس الوقت بحث فلسفی فی دایره السیاسه عبر الإفاده من المکتسبات الحضاریه لکل عصر. ومن بین النتایج التی افرزها المقال الوقوف علی خصایص الفلسفه السیاسیه الإسلامیه من منظور التحدیات الجدیده فی فلسفه العلوم الاجتماعیه، ویمکن لهذه النتایج ان ترفد الدراسات فی حقول تاریخ الفلسفه السیاسیه الإسلامیه، والفلسفه السیاسیه الإسلامیه والحضاره الإسلامیه.کلید واژگان: الفلسفه السیاسیه الإسلامیه, الحضاره الإسلامیه, تاریخ الفلسفه السیاسیه الإسلامیهThe current paper aims to identify Islamic political philosophy based on the new challenges in the philosophy of social sciences. For this purpose, the method of internal analysis has been used to provide answers to new questions from Islamic philosophy. The paper claims that Islamic political philosophy is a kind of philosophy that has dealt with philosophical research in the field of politics by taking advantage of the content of Islamic teachings and its civilizational heritage on the one hand and benefiting from the achievements of civilization in every era. One of the findings of this paper is to identify the characteristics of Islamic political philosophy, which has been examined from the perspective of new challenges in the philosophy of social sciences. The findings of this paper can be used to study the history of Islamic political philosophy, Islamic political philosophy, and Islamic civilization.Keywords: Islamic political philosophy, Islamic civilization, history of Islamic political philosophy
-
فصلنامه حکمت اسلامی، پیاپی 23 (زمستان 1398)، صص 89 -108
مسئله بودگی «واقعیت اجتماعی» برای این حکمت، به امکان تاسیس علم انسانی متناسب با فلسفه اسلامی باز می گردد. در واقع پرسش از امکان تاسیس علم انسانی مزبور (به نوعی)، به چالش کشیدن ظرفیت حکمت متعالیه به مثابه یک نظام فلسفی کامل است؛ به گونه ای که عدم امکان تاسیس علوم انسانی بر اساس آموزه های آن، به منزله نقص نظام فلسفه اسلامی تعبیر خواهد شد. هدف این مقاله، توضیح مفهوم و اهمیت «واقع گرایی» برای کلیت حکمت متعالیه است. مدعای این نوشته آن است که «واقع گرایی» اهمیتی اساسی در هستی شناسی، معرفت شناسی و نظام ارزشی حکمت مدنی متعالیه دارد؛ به طوری که تبیین واقع گرایانه امر اجتماعی تبدیل به یک مسئله اساسی در حکمت مدنی شده است. این نوشتار نشان می دهد که چگونه مسئله بودگی «واقعیت اجتماعی» برای حکمت مدنی، به امکان تاسیس علم انسانی متناسب با حکمت متعالیه باز می گردد. به همین منظور، در مقاله حاضر از روش اسنادی استفاده شده است و تلاش شده از سخنان بزرگان این حکمت، برای مدعای مقاله مستنداتی ارایه گردد. یافته های مقاله می تواند برای بررسی موضوعاتی مانند ارایه نظریه واقع گرایی در امور اعتباری یا تبیین ظرفیت حکمت متعالی برای تاسیس علوم انسانی به کار گرفته شود.
کلید واژگان: واقع گرایی, واقعیت اجتماعی, حکمت متعالیه, تاسیس علم انسانی, نظریه واقع گرایی در امور اعتباریWhether there is “social reality” for Sadra's transcendental civil theosophy rests on the possibility of founding human science in conformity with the Islamic philosophy. In fact, to ask whether it is possible to found the above human science challenges the capacity of transcendental theosophy as a prefect system of philosophy. Were the answer negative, it would be construed as some deficiency in the Islamic system of Philosophy. In his article, the author aims to explain the concept and weight of “realism” for the whole transcendental theosophy. The author claims that “realism” has a main significance in ontology, epistemology, and the system of values in the transcendental civil theosophy. Thus, the realistic explanation of social affairs is developed into a main issue in civil philosophy. The method of the research is to make reference to library and to quote from the masters of this theosophy as the document for what is claimed. The findings might be used for matters such as proposing realistic view on the products of consideration or the capacity of transcendental theosophy for founding of humanities
Keywords: Realism, Social Reality, transcendental theosophy, founding human science, the realist theory in the products of consideration -
مسئله «واقع گرایی» برای فلسفه اسلامی آن است که چگونه می توان واقعیت اجتماعی را تحلیل کرد که بتواند با هستی شناسی این فلسفه منطبق باشد و پدیده های اجتماعی را براساس آن بررسی کند؛ از این رو، هدف مقاله حاضر تحلیل امور واقع اجتماعی در حکمت متعالیه است. مدعای نویسنده آن است که نظریه امر واقع اجتماعی با هستی شناسی حکمت متعالیه همخوان است. در مقابل این مدعا نظریه ای قرار دارد که فلسفه اسلامی را برای مطالعه علوم انسانی و اجتماعی مناسب نمی داند. برای بررسی مدعای فوق از روش اسنادی و تحلیل کلمات فیلسوفان متعالی استفاده شده است. نتیجه حاصل از این نوشته اثبات واقع گرایی در شاخه فلسفه اجتماعی و فلسفه علوم اجتماعی است؛ چنان که واقع گرایی پایه فلسفه اسلامی دانسته شده است. از دستاوردهای این مقاله می توان در نظریه پردازی اجتماعی و شاخه فلسفه علوم اجتماعی استفاده کرد.
کلید واژگان: حکمت متعالیه, امر واقع اجتماعی, نظریه اجتماعی, فلسفه علوم اجتماعی -
About whether Islamic philosophy can play a role in the production of humanities? There is a continuum of ideas that, on the one hand, are ideas that have neglected the role of Islamic philosophy in general. And on the other hand, there are ideas that incor-porate the teachings of Islamic philosophy into paradigmatic elements for the produc-tion of a new type of human science. In the meantime, the ideas emphasize the distinc-tive features of transcendental wisdom, such as the doctrine of the originality of exis-tence, the unity of existence, the imposition of existence and the essential movement among other branches of Islamic philosophy. But acknowledging the role of transcen-dental wisdom in directing humanities, it is clear that the teachings of transcendental wisdom do not directly relate to the humanities. The purpose of this paper is to show how the teachings of transcendental wisdom can influence the science of politics. The claim of this writing is that the teachings of transcendental wisdom constitute a series of philosophical models that, through the transposition of the teachings of transcendental wisdom and political science, make it possible for political science to benefit from tran-scendental wisdom. Examine the present claim through reference to the works of tran-scendental wisdom, and it becomes clear that the teachings of the transcendental wis-dom create philosophical patterns that, in turn, are used as the philosophical foundations of political science. The most important result of this article is the possibility of estab-lishing a science of politics based on the teachings of Transcendent Philosophy. The significance of this achievement for humanities can be used as a structural element in establishing a native paradigm in the humanities.
Keywords: Transcendent Philosophy, Philosophical Patterns, political science, Humanities, Native Paradigm, Existence -
Is it possible to use transcendental theosophy and the fundamental doctrine of Existentialism for the sake of political science? If Philosophy is to be a basis for the guidance of political science, then how is it possible for transcendental theosophy to carry out this crucial task? The present paper aims to explore how political science uses transcendental theosophy’s doctrines. The claims that we cannot utilize transcendental theosophy’s doctrines directly in political science. However, transcendental theosophy can provide philosophical models of political Science. The way of exploring this claim is a documentary method with comparison and contrast. Its results can be utilized to specify how Political Science uses transcendental theosophy, Political Theorizing, and Philosophical Epistemology. The results can be used to specify the relations between knowledge and excellence as well as between theoretical wisdom and practical wisdom. It is useful on the structure of Knowledge in Humanities and the construction of Social Reality too. Is it possible to use transcendental theosophy and the fundamental doctrine of Existentialism for the sake of political science? If Philosophy is to be a basis for the guidance of political science, then how is it possible for transcendental theosophy to carry out this crucial task? The present paper aims to explore how political science uses transcendental theosophy’s doctrines. The claims that we cannot utilize transcendental theosophy’s doctrines directly in political science. However, transcendental theosophy can provide philosophical models of political Science. The way of exploring this claim is a documentary method with comparison and contrast. Its results can be utilized to specify how Political Science uses transcendental theosophy, Political Theorizing, and Philosophical Epistemology. The results can be used to specify the relations between knowledge and excellence as well as between theoretical wisdom and practical wisdom. It is useful on the structure of Knowledge in Humanities and the construction of Social Reality too.Keywords: Political Science, Transcendental Theosophy, Philosophical Epistemology, Theorizing, practical wisdom, Structure of Knowledge in Humanities
-
هدف مقاله ی حاضر، یافتن ویژگی های زبان شناختی حکمت متعالیه است که آن را از دیگر اقسام حکمت اسلامی جدا می کند. مدعای نگارنده آن است که ویژگی های زبان شناختی، بهتر از دیگر معیارها - مانند نوع مسایل یا منابع - می تواند ویژگی های خاص حکمت متعالیه را نشان دهد. برای بررسی این ادعا از روش شناسی اسنادی استفاده شده است. حاصل این پژوهش، شناساندن ویژگی های زبان شناسی خاص حکمت متعالیه است. از نتایج این نوشته می توان در مطالعات تطبیقی فلسفی و بسط شاخه های دیگر فلسفه ی اسلامی، از جمله فلسفه ی سیاسی و فلسفه ی علوم انسانی بهره گرفت.کلید واژگان: حکمت متعالیه, ویژگی های زبان شناختی حکمت متعالیه, زبانشناسی, مطالعات تطبیقی فلسفیThe present article aims to find linguistic characteristics of transcendental theosophy which separate it from other types of Islamic theosophy. The article author claims that linguistic characteristics, better than other criteria such as type of problems or sources can show specific characteristics of transcendental theosophy. For looking into such claim, documentary methodology has been applied. The results of the research are to make specific linguistic characteristics of transcendental theosophy known. Also, the results can used in philosophical and comparative studies and developing other branches of Islamic philosophy including political philosophy and philosophy of humanities.Keywords: Transcendental Theosophy, Philosophical Comparative Studies, Linguistics, Linguistic Characteristics of Transcendental Theosophy
-
هدف از نوشته حاضر بیان پارادایمیک بودن چیستی علم سیاست است. به این ترتیب پرسش مقاله حاضر این است که ماهیت علم سیاست چیست؟ مدعای این مقاله آن است که توضیح سرشت علم سیاست بستگی به تعلق خاطر به یکی از سه پارادایم مسلط در علم سیاست دارد: پاردایم پیشاعلمی، علمی و پساعلمی. برای این منظور از روش اسنادی استفاده شده است. از نتایج این نوشته می توان در فلسفه علم سیاست، روش شناسی سیاسی، روش های پژوهش در علم سیاست و بررسی پارادایمیک بودن علم سیاست برآمده در جهان اسلام استفاده کرد.کلید واژگان: چیستی علم سیاست, فلسفه علم سیاست, روش شناسی سیاسی, روش های پژوهش در علم سیاستThe purpose of the paper is to show the paradigmatic nature of political science. Therefore, the question addressed here is: What is the nature of political science? What is claimed here is that explaining the nature of political science depends on attachments to one of three established paradigms in political science: Pre-scientific, scientific, and post-scientific paradigms. Documentary method was employed to conduct the study. The findings of the study can be applied in the fields of political philosophy, political methodology, research methods in science, and the study of the paradigmatic nature of political science arisen from Muslim world.Keywords: The nature of political science, political philosophy, political methodology, research methods in politics.
-
فصلنامه حکمت اسلامی، پیاپی 10 (پاییز 1395)، صص 111 -130هدف مقاله حاضر آن است که آموزه های حکمت متعالیه را به علم سیاست وصل کند. همچنین درصدد آن است که چارچوب های معرفتی یک علم سیاست جدید را معرفی نماید. مدعای این نوشته آن است که دلیل علم شناختی ابتر بودن فلسفه اسلامی در قلمرو مطالعات اجتماعی سیاسی، عدم توجه به تعریف الگوهای فلسفی به عنوان واسط میان حکمت متعالیه و علم سیاست است. بررسی موضوع حاضر بر اساس روش اسنادی بوده، از نتایج آن بررسی شاخه فلسفه علم سیاست و امکان تاسیس علم سیاست بر اساس آموزه های حکمت متعالیه است. دستاوردهای نوشته حاضر می تواند در فلسفه علوم اجتماعی و روش شناسی علوم اجتماعی مورد بهره برداری قرار گیرد.کلید واژگان: حکمت متعالیه, الگوهای فلسفی, علم سیاست متعالیه, فلسفه علوم اجتماعی, روش شناسی علوم اجتماعیHikmat - e - Islami, Volume:3 Issue: 10, 2016, PP 111 -130The present article aims at connecting the doctrines of transcendental philosophy to political sciences introducing a new epistemic framework for modern political sciences. It claims that the epistemic reason why Islamic philosophy is not productive in Socio-political domain knowledge is the lack of attention to defining philosophical models as intermediary between transcendental philosophy and political sciences. Using a documentary method, it studies the possibility of political sciences on the basis of transcendental philosophy. The conclusion drawn can be used in the philosophy of social sciences and the methodology of social sciences.Keywords: transcendental philosophy, philosophical models, transcendental political sciences, philosophy of social sciences, methodology of social sciences
-
دلیل نگارش مقاله حاضر توجیه گفتمانی الزامات سیاسی جدیدی مانند تحدید قدرت سیاسی، تاسیس مجلس شورای ملی، تدوین قانون اساسی، توجه به آزادی های اساسی و برابری مدنی است که در فقه سیاسی دوره مشروطیت ظهور یافت. مقاله حاضر در صدد آن است که احتجاجات فقهی حقوقی ورود مدرنیته سیاسی به ایران در دوره قاجار را در چارچوب نظریه «کنش ارتباطی هابرماس» تفسیر کند. برای نیل به این هدف مقاله حاضر تلاش دارد تا با کاربست روش شناسی «گفتمان انتقادی» و روش پژوهش اسنادی، مقدمات لازم برای بررسی مدعای خود را فراهم کند. مدعای مقاله حاضر این است که دو نظریه «سلطنت مشروطه مشروعه» و «سلطنت مطلقه» نظریاتی جدید در سنت فقه شیعه به شمار میآیند که در دوره مشروطه در سنت فقهی شیعه و در تقابل با همدیگر تدوین شدند. نتایج حاصل از این مقاله می تواند در قلمروهای دانش های متعددی مانند فقه مسائل مستحدثه، فقه آزادی، تبارشناسی تجدد سیاسی در ایران معاصر و تحلیل انتقادی روحانیت دوره مشروطه به کار رود.کلید واژگان: سلطنت مشروطه مشروعه, سلطنت مطلقه, فقه سیاسی شیعه در دوره مشروطه, فقه مسائل مستحدثه, فقه آزادیThe major concern of this article would be the discourse justification of new political requirements such as limiting the political power, establishing of National Consultative Assembly, developing constitution, considering fundamental freedoms and national justice appeared in the political jurisprudence in constitutionalism period. The present article is to interpret political-lawful argumentations of entrance of political modernity to Iran in Qajar period within the framework of Habermass communicative action theory. To achieve this goal, the present writing tries to provide the required grounds towards the investigation of its claim via critical discourse analysis methodology and the documentary research method. According to the article, the two theories of lawful constitutionalism monarchy and absolute monarchy are considered as new theories in the tradition of Shiite jurisprudence developed against one another in the tradition of Shiite jurisprudence in constitutionalism period. The outcome of this article could be applied in various realms such as jurisprudence of novel issues, jurisprudence of freedom, the study of the originof political modernity in the contemporary Iran, and the critical analysis of clericalism in constitutionalism period.Keywords: lawful constitutionalism monarchy, absolute monarchy, political jurisprudence in constitutionalism period, jurisprudence of novel issues, jurisprudence of freedom
-
درباره این موضوع که آیا علم سیاست نیز مانند دیگر علوم اجتماعی دارای پارادایم های مسلط می باشد یا نه و اگر پاسخ مثبت است این پاردایم ها کدامند، بین نویسندگان و صاحب نظران این دانش اختلاف نظر وجود دارد. مقاله حاضر مدعی است که علم سیاست نیز مانند دیگر علوم اجتماعی دارای پارادایم می باشد. هدف از مقاله حاضر معرفی پارادایم های مسلط در علم سیاست رایج و اجزای آن ها است. از نتایج این نوشته می توان در برای فلسفه علم سیاست، روش شناسی سیاسی، روش های پژوهش در سیاست و بررسی پارادایمیک بودن دانش های سیاسی برآمده در جهان اسلام استفاده کرد.
کلید واژگان: علم سیاست, پارادایم, توماس کوهنThe authors and scholars are not unanimous with respect to the existence of leading paradigms and kinds of them, in case of presence, concerning the political science akin to the other social sciences. According to this article, political science like the other social sciences is of paradigm. The aim of the present article will be the introduction of leading paradigms in the prevalent political science and its components. The findings of this writing could be utilized in favor of the philosophy of political science, political methodology, methods of research in politics as well as the investigation of political sciences as paradigmatic and manifested in the world of Islam.Keywords: political science, paradigm, Thomas Cohen. 1. The present article would be part of the research project under the title of “A prelude to the philosophy of political science on the basis of Islamic philosophy” in the political sciences, thought institute -
جهان فرهنگی، شبکه ای از پیش فرض هایی است که به گونه ای شهودی حاضر هستند و مانند پیش زمینه ای بحث ناپذیر، تحلیل ناپذیر و کلی در پس آگاهی اندیشه گران ایرانی قرار می گیرد. این شبکه قواعد سازنده گفتارهای سیاسی جدید ایران را در بردارد. مقاله حاضر در صدد است گفتارهای سیاسی جهان فرهنگی جدید ایران را در سه گفتار سیاسی پیشرفت گرا، هویت طلب و معاصر معرفی کند. هر یک از گفتارهای سیاسی فوق دارای چالش اساسی و ویژگی هایی است. چالش اساسی از نظر پیشرفت گرایان، عقب ماندگی جامعه ایران و تلاش برای رفع آن است و ویژگی آن ارتباط نخبگان فکری و سیاسی می باشد. اما هویت طلبی دغدغه اساسی جهان فرهنگی ایران جدید را مساله هویت و تعریف هویت ایران جدید می داند.
کلید واژگان: جهان فرهنگی, گفتار سیاسی, پیشرفت گرایی, هویت طلبی, معاصرCultural world is a network of presuppositions which is intuitively present behind the consciousness of Iranian thinkers like an indisputable, unanalyzable, general background. This network of constructive rules forms the modern Iranian political discourses which are studied in this paper in terms of progressivist, identity-seeking, and contemporary political discourses. Each of the above political discourses has its major challenge and characteristic. The major challenge, according to progressivists, is the backwardness of the Iranian society and the attempt to solve it and its characteristic is the relationship between intellectual and political elites. However, the identity-seeking discourse, as opposed to the progressivists, believes in the confrontation of cultural and political elites. Finally, the contemporary political discourse maintains that its major challenge is the relationship between tradition and modernity and it is characterized by academic studies. -
محور فلسفه متعالیه مفهوم اساسی وجود است و همین امر باعث شده است که گزاره های مرکب که تنها از صفات و عوارض و اختصاصات موضوع گزارش می دهند و اصل هستی موضوع و عوارض آن را به عنوان پیش فرض می پذیرند، خارج از قلمرو فلسفه متعالیه قرار بگیرند؛ در حالی که گزاره های فلسفه سیاسی نوعا از نوع گزاره های مرکبند.
بنابر این، پرسشی اساسی برای هواداران حکمت متعالیه مطرح می شود که آیا قواعد وجودی فلسفه اسلامی در هر دو قلمرو فلسفه و فلسفه سیاسی جاری است یا اینکه فلسفه سیاسی راهی دیگر از فلسفه در رهیافت فلسفه اسلامی می پیماید؟ برای پاسخ به این پرسش، فیلسوفان مسلمان معاصر دو دیدگاه رقیب ارائه داده اند؛ مهدی حائری معتقد است که قواعد هستی شناسی فلسفه به رغم تفاوت فلسفه و فلسفه سیاسی، در هر دو قلمرو کاربرد دارند. اما سید محمدحسین طباطبائی معتقد است که قواعد هستی شناختی فلسفه را راهی در فلسفه سیاسی اسلامی نیست. مقاله حاضر بر آن است دو دیدگاه حاضر را مورد بررسی قرار دهد.
کلید واژگان: حکمت متعالیه, فلسفه سیاسی اسلامی, فلسفه سیاسی وجودی, فلسفه سیاسی اعتباری -
دامنه تفاوت های نگرشی متفکران اسلامی در جهان معاصر و در نحوه به کارگیری آموزه های اسلامی و چالش های به وجود آمده در موضوعات مختلف، به مسایل زنان نیز کشیده شده است. در نوشتار پیشین «صورتبندی مطالعات زنان در جهان اسلام» روشن گردید که این مطالعات تحت دو رهیافت اصول گرایی و دگراندیشی ملاحظه شده است. اصول گرایان در نگاه به مسایل زنان دارای رویکردی احتیاط آمیز نسبت به تحولات تجدد غربی بوده؛ در حالی که دگراندیشان با تاثیرپذیری از این تحولات، به ویژه تحولات مدرنیته و فمینیسم، به مسایل زنان می نگرند. در نوشتار حاضر نظرگاه دگراندیشان طی دو رویکرد تجددگرایی و معرفت شناسی مورد بررسی قرار می گیرد. تجدد گرایان اسلامی از یکسو با نقد دیدگاه سنتی و از سوی دیگر با جذب آموزه های تجدد غربی به تبیین مواضع خود در قبال مسایل زنان می پردازند. معرفت شناسان اسلامی نیز با تاثیر از تحولات معرفت شناختی اخیر و با ادعای تاریخمندی و تاریخمداری نصوص دینی درصدد ارایه قرائت های جدید در آموزه های اسلامی خود هستند.
کلید واژگان: مطالعات زنان, اسلام, معرفت شناسی, تجدد گرایی, نو گرایی, دگر اندیشیThe scope of the Islamic scholars’ different attitudes towards the modern world, the manner of the application of Islamic teachings, and the challenges arising from newly occurring subjects has influenced on women’s issues, too. In the first part of the paper, published in the previous issue, these studies were classified under the fundamentalist and the intellectualist approaches. Concerning women’s issues, the fundamentalists adopted a cautious reaction to the modernist developments in the West whereas the intellectualists’ attitude towards women’s issues is influenced by the Western modernity and feminism. In this part of the paper, the intellectualist approach is examined under the two categories of modernists and epistemologists. Islamic modernists’ stance towards women’s issues is shaped by their criticism of the traditional approaches and admittance of the Western modern teachings. Under the influence of the recent developments in epistemology, Islamic epistemologists, maintaining the historicity of the religious texts, have tried to present new interpretations of Islamic teachings.Keywords: women studies, Islam, epistemology, modernism, intellectualism -
جهان اسلام در طول یکصد و پنجاه سال اخیر، به نحو گسترده ای به مطالعات زنان پرداخته است. نوشتار حاضر، در راستای شناخت این سیر مطالعات و تحولات پیش روی آن، یک دسته بندی اولیه از مجموعه مطالعات اسلامی با تاکید بر نویسندگان سده بیستم میلادی در حوزه ی مسایل زنان ارایه می کند. صورت بندی این مطالعات، تحت دو رویکرد کلی اصول گرایی و دگراندیشی قرار می گیرد. رویکرد اصول گرایی متاثر از افکار اندیشمندان اسلامی نوگرا بوده و به دو دیدگاه نوسلفی و اجتهادی تقسیم می شود. نوسلفیان هم چون سیدقطب با ادعای تمسک به کتاب و میراث سلف، درصدد حل مسایل زنان برآمدند؛ در حالی که اجتهادگرایان هم چون مطهری، شمس الدین و فضل الله علاوه بر اهمیت دادن به نصوص، برای عقل نیز حجیت و اعتبار قایل شدند. دیدگاه دگراندیشان در شماره ی بعدی نوشتار مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
During the past 150 years, there has been a widespread concentration on women studies in the Islamic world. To understand the different stages of the development of these studies, the present paper presents a primary classification of all the Islamic studies, with an emphasis on twentieth century writers, in the field of women’s issues. These studies are basically classified under the two rubrics of fundamentalist and intellectualist approaches. The fundamentalist approach, being under the influence of the thoughts of modernist islamic scholars, is itself divided into the no-salafi and the ‘edjtihādi [jurisprudential] approaches. The no-salafis, like Seyyed Ghotb, tried to solve women’s problems by resorting to kitāb [Koran] and the heritage of the predecessors [salaf], while the ‘edjtihādis, like Morteza Motahhari, Shams-addin, and Fazlollah, in addition to emphasizing the texts [nosus], considered credibility for reason, as well. The intellectualist approach will be presented in the next issue of the quarterly.Keywords: women studies, fundamentalism, no, salafi approach, edjtihādi [jurisprudential] approach, Islam -
- این فهرست شامل مطالبی از ایشان است که در سایت مگیران نمایه شده و توسط نویسنده تایید شدهاست.
- مگیران تنها مقالات مجلات ایرانی عضو خود را نمایه میکند. بدیهی است مقالات منتشر شده نگارنده/پژوهشگر در مجلات خارجی، همایشها و مجلاتی که با مگیران همکاری ندارند در این فهرست نیامدهاست.
- اسامی نویسندگان همکار در صورت عضویت در مگیران و تایید مقالات نمایش داده می شود.