به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

fakhreddin soltany

  • طیبه مآبی، فخرالدین سلطانی*، آرمین امینی
    اقتصاد سیاسی بین المللی بر اساس نشانه هایی از همکاری های متقابل و چندجانبه بازیگران شکل گرفته است. منطق اصلی کنش بازیگران را «وابستگی متقابل اقتصادی» شکل می دهد. هر بازیگری در اقتصاد سیاسی نقش خاصی در تقسیم کار بین المللی ایفا می کند. هدف این پژوهش کشف سازوکارهای ایالات متحده برای محدودسازی جمهوری اسلامی ایران است و مسئله اصلی در اینجا منازعه جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده در فضای وابستگی متقابل اقتصادی است؛ بر این اساس پرسش پژوهش حاضر چنین طراحی شده است که در عصر وابستگی متقابل اقتصادی به ویژه در حوزه اقتصاد سیاسی، ایالات متحده از چه سازوکارهایی برای محدود ساختن ایران استفاده می‎کند؟ به نظر می‎رسد از آنجایی که ایالات متحده در اقتصاد و سیاست جهانی «نقش موازنه دهنده» بازیگران در حال ظهور را ایفا می کند، بدون توجه به ضرورت های اقتصاد سیاسی بین المللی، از سازوکارهای تحریف اقتصادی ایران در حوزه انرژی بهره گرفته است و این امر چالش هایی را برای اقتصاد جهانی و سیاست منطقه ای ایران به جا می گذارد. در اختیار داشتن قابلیت لازم برای اثربخشی در سیاست جهانی موجب می‎شود که محدودیت هایی را برای مبادله پولی، مالی، بانکی و کالایی ایران به وجود آورد. پژوهش با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی انجام شده و تحلیل بر اساس نظریه وابستگی متقابل صورت می‎گیرد. نتیجه اینکه تحریم اقتصادی ایران، نقش کاتالیزوری جمهوری اسلامی برای نقش یابی در اقتصاد و سیاست جهانی را با چالش هایی روبرو ساخته و این امر به افزایش ضریب تهدیدهای اقتصادی ایران در شرایط تحریم اقتصادی و محدودیت های راهبردی منجر گردیده است. ایران در عصر وابستگی متقابل و سازوکارهای مربوط به اقتصاد سیاسی بین المللی با نشانه هایی از محدودیت تاکتیکی و کارکردی در قالب «تحریم اقتصادی» روبرو شده است. در چنین شرایطی، جمهوری اسلامی از سازوکارهای کنش ارتباطی برای به حداقل رساندن تحریم ها و ارتقای نقش منطقه ای در سیاست بین الملل بهره گرفته است.
    کلید واژگان: ایران, ایالات متحده, تحریم اقتصادی, اقتصاد سیاسی انرژی
    Tayebeh Maabi, Fakhreddin Soltany *, Armin Amini
    The international political economy is built on indicators of reciprocal and multilateral cooperation among actors, with economic interdependence shaping the primary rationale behind their actions. Each actor in this economy fulfills a specific role within the international division of labor. This study seeks to uncover the mechanisms used by the United States to constrain the Islamic Republic of Iran, focusing on the core issue of the Iran-U.S. conflict within an economically interdependent framework. The research question is thus framed as: What mechanisms does the United States employ to limit Iran, particularly in the sphere of political economy, during this era of economic interdependence? It appears that, as the U.S. acts as a balancer for emerging global actors in economics and politics, it employs mechanisms to distort Iran's energy sector, disregarding the broader necessities of the international political economy. This creates challenges for the global economy and regional politics in Iran. Possessing sufficient influence in global policy enables the U.S. to impose restrictions on Iran's monetary, financial, banking, and trade exchanges. Using a descriptive-analytical approach and grounded in the theory of interdependence, this study concludes that economic sanctions on Iran challenge the Islamic Republic's potential for establishing a role in global economics and politics. These sanctions elevate the level of economic threats Iran faces amid economic sanctions and strategic limitations. In this age of economic interdependence and international political economy mechanisms, Iran is confronted with signs of tactical and functional restrictions embodied as economic sanctions. In response, the Islamic Republic has leveraged communicative action mechanisms to minimize the impact of sanctions and strengthen its regional role within international politics.
    Keywords: Iran, United States, Economic Sanction, Political Economy Of Energy
  • گلاره رستگارنیا، افشین زرگر*، فخرالدین سلطانی
    با گسترده شدن رقابت ها از زمین به فضای ماورای جو، جهان قرن بیست ویکم افزون بر افزایش شمار بازیگران فضایی نظاره گر گسترش رقابت های فضایی به سطح مناطقی نظیر خاورمیانه است. در کنار تحولاتی که در جایگاه قدرت های بزرگ در عرصه فعالیت های فضایی رخ داده رویارویی با ظهور قدرت های منطقه ای نیز در بهره مندی از مزیت های فضایی و تاثیرگذاری در این عرصه شکل نوینی به رقابت های فضایی بخشیده و عصر نوین فضایی را به گونه ای دیگر ترسیم کرده است. این مقاله با رویکردی کثرت گرا و در پژوهشی بنیادی و کاربردی به جمع آوری داده ها و تحلیل آن ها از منابع ثانویه و منابع اسنادی جهت توسعه تبیین ها و تفسیرهای تازه از رویدادها، پاسخ به این پرسش را دنبال می کند که چگونه فضا به بعد مهم رقابت بازیگران نوظهور در خاورمیانه در عصر نوین فضایی تبدیل شده است؟ یافته های این پژوهش متاثر از بررسی استراتژی ها و آخرین فعالیت های فضایی که منعکس کننده سرایت جاه طلبی قدرت های پیشتاز فضایی به نوظهوران این عرصه مانند ایران، عربستان، امارات، اسراییل، ترکیه، قطر به عنوان نمایندگان فضایی در خاورمیانه شده است، نشان می دهد این بازیگران که نخستین گام های فضایی خود را با همکاری قدرت های فضایی برداشته اند، در تلاش برای کاهش فاصله خود با برترین های فضایی و ارتقای جایگاه خود در منطقه از طریق موفقیت های فضایی هستند که برآیند آن تغییر در ماهیت قدرت فضایی خواهد بود.
    کلید واژگان: فضای ماورای جو, فعالیت های فضایی, سیاست های فضایی, رقابت فضایی, خاورمیانه
    Gelare Rastegarnia, Afshin Zargar *, Fakhreddin Soltany
    Following the expansion of competitions from earth to outer space, and increase in the number of space players, the 21st century world sees the expansion of space competitions to the level of regions such as the Middle East. In addition to the changes that have occurred in the position of the great powers in the area of space activities, the confrontation with the emergence of regional players has also given a new shape to space competitions in benefiting from space advantages and influencing in this area and has drawn new space age in a different way. This article, with a pluralistic approach and in a fundamental research, pursues the answer to the question of how space has become an important aspect of the competition of emerging players in the Middle East in the New Space Age? The findings of this research by examining the strategies and latest space activities that reflect the spread of the ambitions of the leading space powers to the newcomers in this area such as Iran, Saudi Arabia, the UAE and Israel, Turkey, Qatar in the Middle East. It shows that these actors, who have taken their first space steps in cooperation with the space powers, are trying to reduce their distance with the space leaders and improve their position in the region through space successes, and the result is a change in the nature of space power.
  • گلاره رستگارنیا، افشین زرگر*، فخرالدین سلطانی
    در قرن بیست و یکم سیاست بین الملل به دنبال تغییر در ساختار، کنشگران و رویه ها دستخوش تحول قرار گرفته است. سیر چنین تغییراتی ضمن به نمایش گذاشتن درهم آمیختگی سیاست بین الملل و فضای ماورای جو، قابلیت نظریه های روابط بین الملل را در شرایطی به چالش دعوت می کند که تاثیر تحولات سیاست بین الملل بر پیکره جملگی آن ها نقش بسته است. این مقاله متکی به رویکردی کیفی و روش تحقیق نظری-کاربردی در پی پاسخ به این پرسش است که نظریه های روابط بین الملل در برخورد با سیاست بین الملل متحول شده متاثر از فناوری های فضایی چه وضعیتی دارند؟ یافته های پژوهش پس از پرداختن به استراتژی کلان فضایی و رویکرد نظریه های دسته بندی شده در قالب الف) کلاسیک: نوواقع گرایی و نولیبرالیسم، ب)تلفیقی: سازه انگاری و پست مدرنیسم و ج) نوین: پست مدرنیسم و محیط زیست گرایی بیان گر دیدگاه های متفاوت و گاه متضاد یک دیگر است. بررسی نظریه های منتخب در برخورد با سیاست بین الملل متحول شده ناشی از حضور و فعالیت در فضای ماورای جو بیانگر لزوم تقویت، اصلاح و تعدیل و یا حتی ناکامی آن هاست و تاکیدی است بر ارایه الگوی نظری نوینی که طیفی از بازیگران را در مرکز توجه خود قرار دهد، ساختارهای مادی و غیرمادی را در کنار هم دربرگیرد و فرایندهای ناشی از مجازی شدن واقعیت را مورد توجه قرار دهد که تحولات سیاست بین الملل در قرن بیست و یکم و متاثر از فضای ماورای جو را شکل می دهند.
    کلید واژگان: فضای ماورای جو, سیاست بین الملل, استراتژی کلان فضایی, نظریه های کلاسیک, نظیریه‎ های تلفیقی, نظریه های نوین
    Gelare Rastegarnia, Afshin Zargar *, Fakhreddin Soltany
    In the 21st century, international politics has evolved following changes in the structure, actors and procedures. such changes reflect the compound of international politics and new phenomena such as outer space. Furthermore, it challenges theories of international relations ability to explain, describe and predict in a situation where the impact of international politics changes has played a role in the bodies of all of them, and each of them has experienced the emergence, decline or evolution during the first space activities in the early space age and the innovative changes in space technologies and the continuation of activities in the new space age. This article relies on a qualitative approach and theoretical-applied method, seeks to answer this question, what is the status of theories of international relations in dealing with evolving international politics influenced by space technologies? The study of selected theories in dealing with the evolving international politics resulting from their presence and activity in outer space indicates the need to strengthen, modify, or even their failure and an emphasis on the presentation of a new theoretical model that focuses on a range of actors, including material and immaterial structures and consider the processes of virtualization of reality that shape international political developments in the 21st century.
  • فخرالدین سلطانی، اسما شهریاری *

    تاریخ زندگی بشری از همان ابتدا همراه با نزاع، جنگ و خونریزی بوده است. این مسئله سبب خسارت های مالی، روانی و جانی فراوانی شده است. برقراری صلح و رفع منازعات همواره دغدغه بشر بوده است. از این رو، دانشمندان بسیاری نظریه های متعددی را مطرح کرده اند. برخی از سردمداران دولت ها، حکومت ها و اندیشمندان از صلح سخن می گویند، صلحی که گاهی در آن جنگ، خونریزی، غارت  مجاز دانسته شده است. اما سیره نبوی رهنمودهای مهم و حیاتی را برای رفع جنگ و نزاع ها در جوامع بشری  ارایه می دهد که با پیروی از آن می توان جوامع جهانی را در پرتو صلح مدیریت کرد. برای درک سیره نبوی و استخراج راهبردهای صلح، نیازمند به کاربستن روشی مناسب هستیم. به همین منظور در این مقاله می کوشیم با استفاده از روش تحلیل محتوا به توصیف منظم از ارتباطات معنایی دست یابیم. اسلام به ابعاد و محورهای مختلف ارتباطی انسان توجه کرده است و آنچه انسان در تنظیم روابط خویش به آن نیاز دارد براساس صلح و پرهیز از خشونت و تعارض تنظیم می کند. دین اسلام مهم ترین مبنای فکری خود را در زمینه تعامل انسان ها با یکدیگر با محور قراردادن اصل صلح و ثبات در جوامع ارایه می کند. قرآن کریم در فراخوانی عمومی، جامعه را دعوت به صلح می کند. در این مقاله با رجوع به آیات قرآن کریم و کلام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) حل وفصل منازعات بین المللی در اسلام را بررسی می کنیم.

    کلید واژگان: اسلام, بین الملل, جنگ, سیره نبوی, صلح, قرآن, منازعه
    Fakhreddin Soltany, Asma Shahriyari *

    The history of human life has always been one of strife, war and bloodshed from the very beginning. This has caused a lot of financial, psychological and human losses. Establishing peace and resolving conflicts has always been the concern of humanity. This has led many scientists to come up with a number of theories. Some heads of state, government and thinkers speak of peace, a peace in which war, bloodshed and looting are sometimes allowed. But the Prophetic tradition provides important and vital guidelines for resolving wars and conflicts in human societies, which can be followed by managing world societies in the light of peace. In the history of the rule of the Holy Prophet (PBUH), the principle has been based on peaceful relations. Of course, jihad cannot be ignored. Imam Jihad was the only tool at that time to protect Muslims from oppression, defend religion, public order, prevent aggression and injustice. Jihad is a kind of defensive war that has become obligatory on Muslims in certain circumstances. By observing and researching the history of the wars and conflicts of the Holy Prophet (PBUH), we see that all these conflicts have been defensive, such as the battle of Hadd and the battle of Badr. Of course, in Islam, precise rules have been set for war, which in its time was unparalleled in terms of human and humanitarian aspects. Such as prisoners' rights, treatment of the injured and killed, treatment of women, children and the elderly. The rules of war in Islam are based on forgiveness, mercy and compassion. There are various theories in this regard, whether the principle in Islam is war or peace? The Holy Prophet (PBUH) used the method of invitation to resolve political disputes at the beginning of Islam. Which was later achieved through negotiation. And these clashes either led to their conversion to Islam or led to agreements and the signing of contracts. Islam is inevitably in favor of war at times; That is, since the other party is not willing to coexist honorably and seeks to trample on human dignity through oppression and aggression - in such circumstances - surrender is not permissible. The political views of Islam in such cases are: peace if the other side is ready and agrees to peace, and war if the other side wants to fight. And we see both scenes in the history of the political life of the Prophet (peace and blessings of Allaah be upon him). It is also narrated from Imam Ali (as) that he said: “The Prophet sent me to Yemen and said: O Ali! "Do not fight anyone unless you have invited him to Islam." Another method used by the Holy Prophet (pbuh) to resolve disputes was to use common ground. The Prophet (pbuh) used to motivate the opposition to negotiate and agree in principle. They used common ground for peaceful negotiations. The basis of Islam in foreign relations is based on peace. The Prophet (peace and blessings of Allaah be upon him) also used peace-seeking as an important strategy in foreign and international relations. From the sixth year of AH, they also pursued a peace strategy, the most obvious of which was the peace of Hudaybiyyah. One of the methods of resolving the dispute is mentioned in the Holy Quran in verses 59 to 65 of Surah An-Nisa ', which clearly emphasizes the necessity of referring to the ruler of the divine law during the dispute. To refer to God means to refer to the book and the divine ambassadors means the messenger and the first things. Considering the history in Islam and the time of the rule of the Prophet (peace and blessings of Allaah be upon him), it can be said that Islam has established peace and peaceful relations between the Islamic State and other states as a necessary principle and war is only an exceptional case. Is counted. Considering the Prophetic tradition, it became clear that in Islamic law, there are at least some solutions such as: invitation, compromise, negotiation, jizyah, which have been given much attention in order to prevent strife and war between Muslims and non-Muslims.

    Keywords: Islam, International, war, Prophetic Biography, Peace, Quran, conflict
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال