faraz sadeghvaziri
-
هدف
هدف این پژوهش تدوین استراتژی برای انجمن کتابداری و اطلاع رسانی ایران بر پایه استراتژی اقیانوس آبی است. استراتژی اقیانوس آبی به عنوان رویکردی جدید از استراتژی و نوآوری، از تحولات حوزه مدیریت استراتژیک است که هدف آن رشد و عملکرد پایدار سازمان است. این استراتژی در برابر استراتژی رقابتی قرار دارد. در مزیت رقابتی، سازمان سعی می کند در رقابت با سایر رقبا، با استفاده از یک محصول یا خدمت، مزیت رقابتی بدست آورد و مورد اقبال مشتریان قرارگیرد. ایده استراتژی اقیانوس آبی با به چالش کشیدن رقابت، و همچنین با ارائه راهکارهایی نوین، به دنبال معرفی حوزه جدیدی برای کسب موفقیت در عرصه کاری و خدماتی است. از این رو، در پژوهش کنونی، این پرسش مورد بررسی قرار گرفته که مهم ترین عوامل قابل حذف، قابل کاهش، قابل ایجاد و قابل افزایش در انجمن کتابداری و اطلاع رسانی ایران کدامند؟
روش پژوهش:
در این پژوهش از روش تحلیل محتوا با رویکرد قیاسی و مبتنی بر چارچوب نظری استراتژی اقیانوس آبی استفاده شد. ابزار گردآوری داده ها، مصاحبه های نیمه ساختاریافته با ده نفر از اعضای هیئت مدیره کنونی و پیشین انجمن کتابداری و اطلاع رسانی ایران بود. برای تجزیه و تحلیل داده های حاصل از فرایند مصاحبه، از روش تحلیل مضمون استفاده شد.
یافته هایافته ها نشان داد انجمن کتابداری و اطلاع رسانی ایران در پیگیری و اجرای استراتژی های خود به بازنگری نیازمند است؛ به بیان دیگر و بر پایه یافته های پژوهش حاضر، ضروری است انجمن برخی از فعالیت ها و اقدام های جاری خود همچون تمرکز به رتبه بندی وزارت عتف برای انجمن ها و فعالیت های خارج از اولویت را کاهش داده و برخی از این فعالیت ها و اقدام ها همچون همکاری های ساختاریافته با کتابخانه های مرکزی، ارتباط با جوامع علمی داخلی و خارجی، و تولیدات علمی را افزایش دهد. همچنین لازم است انجمن برخی از فعالیت ها و اقدام های خود همچون تدوین تفاهم نامه های غیرضروری و پیگیری های مستقیم و موردی صنفی از انجمن را حذف کرده و وفعالیت ها و اقداماتی همچون تعامل با همه ذی نفعان حرفه، صنعت و جامعه، ارائه خدمات پلتفرمی و جذب بیشتر مخاطبان را جزو اولویت های اجرایی خود قرار دهد.
نتیجه گیریچارچوب چهار اقدام تدوین شده در پژوهش حاضر بر پایه رویکرد استراتژی اقیانوس آبی، می تواند ابزار و رویکرد مناسبی برای سیاستگذاری های انجمن کتابداری و اطلاع رسانی ایران مورد توجه و استفاده اعضای هیئت مدیره این انجمن قرار بگیرد.
کلید واژگان: استراتژی اقیانوس آبی, چارچوب چهار اقدام, انجمن های علمی, انجمن کتابداری و اطلاع رسانی ایرانResearch AimThe aim of this study is to develop a strategy for the Iranian Library and Information Science Association (ILISA) based-on Blue Ocean Strategy. Blue Ocean Strategy as a new approach to strategy and innovation is one of the strategic management developments aims to sustainable growth and performance of the organization. In competitive advantage situation organizations strive to compete with other competitors using a product or service to gain competitive advantage to customers. The blue ocean strategy strives to present new solutions, and seeks to introduce a new field of business and service success. The question shaped here is what are the factors that need to be deleted, decreased, developed and increased in the ILISA.
Research methodContent analysis was used to answer the research questions because of the being exploratory of the topic. Data were collected through semi-structured interviews with ten current and former ILISA executives. The thematic analysis method was used to analyze the data obtained from the interview process. Using this method, the data were analyzed in three stages, developing basic themes, constructive or organizing themes, and compilation of general themes. This coding process led to the emergence of ninety-six basic theme. Then these basic themes were combined and shaped twenty-four organizing themes. Finally, four general themes emerged from the combination of organizing themes.
FindingsThe findings indicate that the ILISA needs to revise its strategies, meaning that it reduces some of its current activities such as reducing focus on association ratings and reducing off-priority activities. It should increase some activities including increase structured collaborations with central libraries, more interaction with internal and external scientific communities, more scientific outputs. Moreover, ILISA should eliminate activities such as eliminating none strategic agreements, delete direct and guild activities, as well as creating new innovative activities such as professional engagement with all stakeholders, industry and community, service delivery platforms and attract more audiences.
ConclusionThe framework developed in the present study is an appropriate tool for the future policy making of the IILISA. The Blue Ocean Strategy could used in four action framework in strategy development of ILISA as a routine in the planning and continuous improvement committee with others. Moreover, the research finding could be used in the Scientific Associations’ Commision to revise these assocations’ evaluations.
Keywords: Blue Ocean Strategy, Scientific Associations, Four-Action Framework, Iranian Library & Information Science Association (ILISA) -
امروزه می توان کنترل و هدایت افکار عمومی را یکی از ماموریت های اصلی رسانه ها دانست. در این پژوهش الگویی از استفاده صاحبان قدرت از رسانه ها با هدف تاثیرگذاری بر سرمایه فرهنگی و سبک زندگی افراد جامعه ارایه و آزمون شده است. جامعه آماری پژوهش، دانشجویان یکی از دانشگاه های دولتی کشور بودند که 280 نفر از آنها به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات، از روش های کتابخانه ای و میدانی (پرسشنامه) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها در دو بخش آمار توصیفی و استنباطی انجام شد. در بخش آمار توصیفی، برای تحلیل اطلاعات جمعیت شناختی از نرم افزار SPSS نسخه 26 استفاده شد. برای آزمون فرضیه های پژوهش از آمار استنباطی در قالب روش مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزار SMART PLS نسخه 3 بهره گرفته شد. طبق نتایج پژوهش، بین سیاست گذاران و رسانه، رسانه و سرمایه فرهنگی و سرمایه فرهنگی با سبک زندگی جامعه رابطه مستقیم و معناداری وجود دارد؛ اما سواد رسانه ای، تاثیر رسانه ها بر سرمایه فرهنگی را تعدیل نمی کند. نتایج این پژوهش کاربردهایی برای اصحاب رسانه و سیاستگذاران این حوزه دارد که در بخش پایانی پژوهش به اهم آن ها اشاره شده است.کلید واژگان: سیاست گذاری, رسانه, سرمایه فرهنگی, سبک زندگی, سواد رسانه ایToday, controlling and directing public opinion can be considered as one of the main missions of the media. In this research, a model of the use of media by those in power with the aim of influencing the cultural capital and lifestyle of society is presented and tested. The statistical population of the study was students of one of the public universities in the country, 280 of whom were selected as a sample. Library and field methods (questionnaire) were used to collect information. In the descriptive statistics section, SPSS software version 26 was used to analyze demographic information. To test the research hypotheses, inferential statistics in the form of structural equation modeling and SMART PLS version 3 software were used. According to the research results, there is a direct and significant relationship between policy makers and media consumption, media consumption and cultural capital and cultural capital with the lifestyle of society; But media literacy does not moderate the impact of the media on cultural capital. The results of this research have applications for the media and policy makers in this field, the most important of which are mentioned in the final part of the research.Keywords: Policy Making, Media, Cultural Capital, Life style, Media Literacy
-
هدف
پژوهش حاضر، به این جریان پژوهشی تعلق دارد و هدف از انجام آن بررسی تاثیر تخلفات اخلاقی برند بر احساس تنفر و خیانت ادراک شده مصرف کنندگان ایرانی و رفتارهای ناشی از آن در رسانه های اجتماعی است.
روشاین پژوهش کمی، از لحاظ هدف کاربردی است و برحسب روش گردآوری داده ها میدانی محسوب می شود. جامعه هدف پژوهش حاضر را تمامی مصرف کنندگان شهر تهران تشکیل دادند. نمونه گیری با روش خوشه ای دو مرحله ای صورت گرفت و تعداد حجم نمونه در نهایت 413 نفر بوده است. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های استاندارد استفاده شد و تحلیل داده ها با روش مدل سازی معادلات ساختاری (SEM) با رویکرد کمترین مربعات جزیی (PLS) انجام شد.
یافته هاطبق نتایج پژوهش تخلفات اخلاقی انجام شده برند بر احساس تنفر و خیانت ادراک شده مصرف کننده تاثیرگذار است که این احساس تنفر و خیانت ادراک شده مصرف کننده بر قصد تحریم مصرف کننده و مشارکت وی در فعالیت های تحریمی در رسانه های اجتماعی تاثیر دارد. همچنین تنفر از برند مصرف کننده بر تولید محتوای منفی در رسانه های اجتماعی نیز تاثیرگذار است. اگرچه تاثیر احساس خیانت بر تولید محتوا در رسانه های اجتماعی رد شد ولی می توان گفت که خیانت ادراک شده با تاثیر بر تنفر ادراک شده به طور غیرمستقیم می تواند باعث افزایش تولید محتوا و مشارکت در تحریم مصرف کننده در رسانه های اجتماعی شود چرا که تاثیر خیانت ادراک شده بر تنفر ادراک شده نیز تایید شده است.
کلید واژگان: تخلفات اخلاقی برند, احساس تنفر درک شده, احساس خیانت درک شده, تحریم برند, تولید محتوا توسط کاربرObjectiveThe present study purpose is to investigate the effect of brand moral violations on the perceived hate and betrayal of Iranian consumers and the resulting behaviors on social media.
MethodologyThis quantitative research is applied in terms of purpose and is considered as a field in terms of data collection method. The target population of the present study was all consumers in Tehran. Sampling was done by two-stage cluster method and the sample size was 413 people. Standard questionnaires were used to collect data and data analysis was performed by structural equation modeling (SEM) with the partial least squares (PLS) approach.
FindingsAccording to the results of the research, brand moral violations affect the consumer's perceived hate and betrayal. This perceived consumer hate and betrayal affects the consumer's intention to boycott and his participation in sanctions activities on social media. Consumer brand hate also affects the production of negative content on social media. Although the impact of betrayal on content generation on social media has been ruled out, it can be argued that perceived betrayal by indirectly affecting perceived hate can increase content generation and participation in consumer boycotts on social media because the impact of perceived betrayal on hate Perceived is also confirmed.
Keywords: Brand moral violations, perceived hate, Perceived betrayal, Brand boycott, User generated content -
تاکنون مطالعات محدودی تاثیر لوگوی برند در بخش آموزش عالی را مورد بررسی قرار داده اند. این مورد بویژه در پیشینه پژوهش و در زمینه تاثیر مزایایی که یک لوگوی برند می تواند در این بخش داشته باشد مورد غفلت واقع شده است؛ لذا مطالعه حاضر در پی ارایه چارچوبی برای درک بهتر مزایای لوگوی برند در بخش آموزش عالی است. علاوه بر این، این مطالعه نسبت به توسعه چارچوب مطالعات پیشین با افزودن مفاهیمی مانند تعهد مستمر و توصیه های کلامی اقدام نموده است. مدل این پژوهش در یک نمونه 340 نفری از دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه های دولتی شهر تهران مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاکی از آن بود که تجانس تصویر خود واقعی و مزایای لوگوی برند تاثیر مثبت و معناداری بر تعهد و توصیه های کلامی دارند. همچنین تجانس تصویر خود، مزایای لوگوی برند و توصیه های کلامی را به صورت مستقیم و تعهد را به صورت غیر مستقیم تحت تاثیر قرار می دهد.کلید واژگان: مزایای لوگوی برند, تجانس تصویر خود, توصیه کلامی, تعهد, آموزش عالیFew studies have examined the impact of brand logo in higher education sector. Particularly, the literature has neglected the benefits that a brand logo can have in this context. Thus, this paper outlines a framework that contributes to a greater understanding of brand logo benefits in higher education sector and extends the framework of previous studies by accounting for continuance commitment and word of mouth. We analyzed our model based on the data obtained from a sample of 340 undergraduate students from public universities in Tehran, Iran. The results indicated that the ideal self-image congruence and the brand logo benefit have a positive significant impact on commitment and word of mouth. In addition, the self-image congruence directly influences the brand logo benefit and word of mouth, and indirectly influences commitment.Keywords: brand logo benefit, self-image congruence, Word of mouth, Commitment, Higher Education
-
پژوهش حاضر به بررسی تاثیر برندینگ داخلی بر رفتار شهروندی سازمانی با توجه به نقش میانجی هویت یابی سازمانی و دلبستگی شغلی در استارتاپ ها در ایران پرداخته است. جامعه هدف پژوهش توصیفی-پیمایشی، شامل 460 نفر از کارکنان شرکت های اینترنتی نوپا در ایران است و تعداد حجم نمونه 210 نفر در نظر گرفته شد. روش نمونه گیری مورد استفاده، تصادفی ساده است و جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه های استاندارد استفاده شده است. تحلیل داده ها با استفاده از مد ل سازی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزیی و همچنین استفاده از نرم افزار SMART PLS2انجام شده است. مطابق نتایج پژوهش در حالت کلی برندینگ داخلی بر رفتار شهروندی سازمانی تاثیر معناداری داشته است. همچنین ارتباطات برند داخلی و رهبری تحول آفرین منجر به هویت یابی سازمانی شده و رهبری تحول آفرین منجر به دلبستگی شغلی شده است. هویت یابی سازمانی نیز بر دلبستگی شغلی تاثیرگذار است. از طرفی هویت یابی سازمانی بر رفتار شهروندی سازمانی نسبت به مشتریان و دلبستگی شغلی نیز بر رفتار شهروندی سازمانی نسبت به مشتریان و سازمان تاثیرگذار بوده است.
کلید واژگان: برندینگ داخلی, هویت یابی سازمانی, دلبستگی شغلی و رفتارهای شهروندی سازمانیThe present paper investigates the effect of internal branding on organizational citizenship behavior with respect to the mediating role of organizational identity and job attachment in Iran’s startups. The population of the descriptive-survey study included 460 employees of start-up Internet companies in Iran and the sample size was 210 people. The sampling method used is simple random and standard questionnaires were used to collect data. Data analysis performed by using structural equation modeling with partial least squares approach and also using SMART PLS2 software. According to the research results, internal branding has a significant effect on organizational citizenship behavior. In addition, internal brand communication and transformational leadership has led to organizational identification and transformational leadership has led to job attachment. Organizational identification also affects job attachment. On the other hand, organizational identification has affected the organizational citizenship behavior towards customers and job attachment has affected the organizational citizenship behavior towards customers and the organization.
Keywords: Internal branding, organizational identity, job attachment, organizational citizenship behaviors -
زمینه و هدف
هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر قابلیت های مدیریت دانش، انعطاف پذیری و چابکی استراتژیک با نقش میانجی نوآوری مدل کسب و کار بر عملکرد شرکت ها است.
روش شناسیاین پژوهش از لحاظ هدف، توصیفی-پیمایشی و از نظر نوع استفاده، پژوهشی کاربردی است. جامعه آماری شامل پژوهش، مدیران و کارکنان شرکت های بیمه بود و حجم نمونه با نرم افزار جی-پاور نسخه 1,3، 422 نفر تعیین شد. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه استاندارد استفاده شد. تحلیل داده ها از طریق نرم افزار اسمارت پی.ال.اس انجام شد.
یافته هانتایج تحلیل داده ها نشان داد که قابلیت های مدیریت دانش، انعطاف پذیری و چابکی استراتژیک به طور مستقیم و غیر مستقیم از طریق نوآوری مدل کسب و کار بر عملکرد شرکت ها تاثیر دارند.
نتیجه گیریایجاد و به کارگیری همزمان قابلیت های مدیریت دانش، انعطاف پذیری استراتژیک و چابکی استراتژیک با چاشنی نوآوری مدل کسب و کار ضمن بهبود عملکرد شرکت ها، به مدیران در نحوه بهبود عملکرد شرکت ها در محیط های پویا کمک می نماید.
کلید واژگان: کلیدواژه ها: قابلیت های مدیریت دانش, انعطاف پذیری استراتژیک, چابکی استراتژیک, نوآوری مدل کسب و کار, عملکرد شرکتContext/PurposeThe purpose of this study is to investigate the effect of knowledge management capabilities, flexibility and strategic agility with the mediating role of business model innovation on firm performance.
MethodologyThe objective of this study is practical and it is descriptive-survey in nature. The statistical population of it is Iranian insurance firms. The sample size was determined to be 422 people by the use of G-Power software version 3.1. questionnaire knowledge management capabilities, Akram et al. (2018) questionnaire was used, to assess strategic flexibility, Miroshnichenko et al. (2020) questionnaire was used, to assess strategic agility, Omoush (2020) questionnaire, business model innovation from Asemokha et al. (2020) and to assess firm performance, Venkatraman & Ramanujam (1986) questionnaire was used. The validity and reliability of the research tool were confirmed and the data were analyzed via Smart PLS software version 3.
FindingsFindings showed that knowledge management capabilities, strategic flexibility and agility, directly and indirectly through business model innovation, have a positive effect on firm performance.
ConclusionCreating and applying knowledge management capabilities, strategic flexibility and strategic agility simultaneously, via business model innovation, not only improve firm performance, but also help managers learn how to improve firm performance in dynamic environments.
Keywords: '' Knowledge management capabilities, Strategic flexibility, strategic agility, business model innovation, firm performance -
هدف :
هدف پژوهش حاضر آزمون الگوی مفهومی علل و پیامدهای تنفر از برند کالاهای ایرانی است. بر همین اساس مدل مفهومی متشکل از این عوامل و پیامدها در مورد کالاهای ایرانی و در بافتار مصرفی ایران مورد آزمون قرار گرفت.
روش شناسی:
در این پژوهش پیمایشی، جامعه هدف شامل تمامی شهروندان استان مازندران و روش نمونه گیری، خوشه ای دومرحله ای بود. تعداد حجم نمونه 395 نفر، ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسشنامه و روش تحلیل داده ها مدل سازی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزیی با استفاده از نرم افزار SmartPLS2.6 بود.
یافته هامطابق نتایج پژوهش، علل تنفر از برند شامل فریبکاری آمیخته بازاریابی، قصور آمیخته بازاریابی و عدم مسئولیت پذیری اجتماعی است. از سوی دیگر، تایید شد که پیامدهای تنفر از برند، تبلیغات توصیه ای منفی، حمایت از رقیب و قطع رابطه با برند خواهد بود.
نوآوری:
این پژوهش الگویی بومی از علل و پیامدهای تنفر از برند کالاهای ایرانی را که تا کنون مورد آزمون قرار نگرفته بود بررسی کرده است. نتایج فرضیات این پژوهش تعمیم پذیری الگوی مختص به بافت مصرفی ایرانی را تایید کرد. با استفاده از نتایج پژوهش حاضر می توان مفهوم تنفر از برند مصرف کننده ایرانی را به دقت واکاوی کرد؛ اینکه از چه عواملی نشات می گیرد و در صورت تشدید، به چه پیامدهایی می انجامد. همچنین در این پژوهش ترتیب اولویت ها و میزان اهمیت نسبی عوامل تاثیرگذار بر تنفر از برند و عوامل تاثیرپذیر از آن را مشخص شده که با توجه به محدودیت های سازمان ها، می تواند اهمیت بسزایی در مدیریت تنفر از برند داشته باشد.
کلید واژگان: تنفر از برند, تبلیغات توصیه ای منفی, فریبکاری آمیخته بازاریابی, قصور آمیخته بازاریابی, قطع رابطه با برندObjectiveThe aim of the present study is to test a conceptual model of the causes and consequences of Iranian products brand hate. Accordingly, the conceptual model consisting of these factors and consequences on Iranian goods and in the context of Iran was tested.
MethodologyIn this survey, the target population included all citizens of Mazandaran province and the sampling method was two-stage clustering. The sample size was 395 people, the data collection tool was questionnaire and the data analysis method was structural equation modeling with partial least squares approach using SmartPLS2.6 software.
ResultsAccording to the research results, brand hate is affected by marketing fraud, marketing mix failure and social irresponsibility. On the other hand, the assumptions about the effect of brand hate on negative word of mouth, support for the competitor and disconnection from the brand were confirmed.
Innovation:
This study examines a pattern of causes and consequences of Iranian products brand hate which has not been tested before. The hypotheses of this study confirmed the generalizability of the model for Iranian consumers. Using the results of the present study, the concept of Iranian consumer brand hate can be carefully analyzed; what causes it, and what are the consequences if it gets worse. Also, in this study, the priorities and the relative importance of the factors affecting and affected by brand hate have been determined which could be very important in brand hate management due to the limitations of organizations.
Keywords: Brand hate, Negative word of mouth, Mixed Marketing Fraud, Marketing Mix Failure, Brand Disconnection -
هدف پژوهش حاضر بررسی چگونگی ارتباط بین دانشجویان با دانشگاه و هویت گرفتن آن ها با دانشگاه و ارایه رفتارهای حمایتی از سوی دانشجویان می باشد. از این رو مطالعه حاضر به بررسی پیشران های هویت یابی با برند دانشگاه، ازجمله شخصیت، حیثیت و دانش برند پرداخته است. به علاوه اثر هویت یابی دانشجویان بر رفتارهای حمایتی آن ها از جمله وابستگی به دانشگاه، پیشنهادات برای بهبود، نیت های حمایتی و مشارکت در فعالیت های آینده مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین ازآنجاکه هویت یابی با برند می تواند تحت تاثیر زمینه فرهنگی شخصیت افراد قرار گیرد، نقش جهت گیری های فرهنگی(جمع گرایی/فردگرایی) به عنوان متغیر تعدیلگر بررسی شده که تا کنون در پژوهش های گذشته مد نظر قرار نگرفته است. پژوهش حاضر کاربردی-پیمایشی است و در یک نمونه آماری 390 نفری از دانشجویان دانشگاه های دولتی سطح شهر تهران، با استفاده از ابزار پرسشنامه مورد آزمون قرار گرفته است و داده ها با روش مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شده اند. یافته ها نشان داد که شخصیت و حیثیت برند دانشگاه نقش کلیدی در تعیین هویت یابی دانشجویان با دانشگاه دارند. همچنین در جوامع جمع گرا، نقش حیثیت برند بسیار قوی تر و پررنگ تر از سایر متغیرها در شکل گیری هویت یابی دانشجویان می باشد. به علاوه طبق یافته ها دانشجویانی که با دانشگاه هویت پیدا می کنند، تمایلشان برای ارایه رفتارها و عکس العمل های حمایتی بیشتر می شود.
کلید واژگان: حیثیت برند, شخصیت برند, دانش برند, هویت یابی دانشجو با برند دانشگاه, جهت گیری های فرهنگی(جمعگرایی, فردگرایی)The purpose of the present research is to investigate how students connect with the university and identification them with the university and provide student supportive behaviors. Therefore, the present study examines the Antecedents university brand identification, including brand personality, brand prestige and brand knowledge. In addition, the effect of student identification on their supportive behaviors, including university affiliation, suggestions for improvement, Advocacy Intentions and participation in future activities has been studied. Also, as brand identification can be influenced by the cultural context of the personality, the role of cultural orientation (collectivism / individualism) as a moderating variable has been investigated, which has so far not been considered in previous studies. The present research is Practical-survey and in a statistical sample of 390 students of state universities in the city of Tehran, a questionnaire has been tested and the data have been analyzed by structural equation modeling method. The findings showed that the personality and prestige of the university brand play a key role in identifying students with the university. In collectivist societies, the role of brand prestige is much stronger than other variables in the formation of student identification. In addition, according to findings, students who identify with a university tend to be more willing to provide supportive behaviors and responses.
Keywords: Brand prestige, brand personality, brand knowledge, Cultural Orientation (Collectivism, Individualism), university brand identification -
یکی از مهم ترین عوامل ایجاد تمایز در رقابت برای برندها، ایجاد تمایل در مصرف کنندگان نسبت به برند و هماهنگی بین ادراکات و انتظارات آن ها از برند با محصولات و خدماتی است که برند ارایه می کند. در این زمینه توجه به شخصیت برند و ویژگی های شخصیتی مختلفی که برای آن در نظر گرفته می شود و نیز روابطی که شخصیت برند با سایر متغیرهای اثرگذار بر ادراک و علاقه افراد نظیر عشق به برند، وفاداری و تبلیغات دهان به دهان برای برند دارد، دارای اهمیت فراوانی است. این پژوهش با هدف بررسی تاثیر شخصیت برند بر عشق به برند، وفاداری و تبلیغات دهان به دهان با مقیاسی نوین برای شخصیت برند و نیز تعیین مهم ترین ابعاد شخصیت برند در این روابط انجام شده است. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر روش توصیفی است و به شیوه پیمایشی انجام شده است. جامعه آماری پژوهش خرده فروشی های اینترنتی و فروشگاه های زنجیره ای شهر تهران است. داده های پژوهش از طریق پرسشنامه جمع آوری شده و برای تجزیه وتحلیل از روش مدل سازی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزیی استفاده شده است. طبق نتایج، در هر دو جامعه شخصیت برند بر روی عشق به برند و وفاداری تاثیر داشته است و در جامعه اول به طور غیرمستقیم و در جامعه دوم به طور مستقیم و غیرمستقیم بر تبلیغات دهان به دهان تاثیر دارد. تاثیرگذارترین بعد شخصیت برند در هر دو جامعه مسئولیت پذیری بوده و پس از آن فعالیت و احساسی بودن قرار دارند و بعد جسارت تاثیر اندکی داشته است. نقش میانجی عشق به برند و وفاداری در رابطه بین شخصیت برند و تبلیغات دهان به دهان مورد تایید است. برندها باید به بعد مسئولیت پذیری بیشترین توجه را داشته باشند تا بتوانند با نشان دادن مسئولیت پذیری و پاسخگویی و ثبات در مورد برند خود، عشق به برند و وفاداری را در مصرف کنندگان ایجاد نمایند. دو بعد احساسی بودن و فعالیت نیز باید در ارایه شخصیت برند موردتوجه قرار گیرند.
کلید واژگان: شخصیت برند, عشق به برند, وفاداری, تبلیغات دهان به دهانOne of the most important factors for making distinction in the competition between brands is to create consumers desire for the brand and coordination between their perceptions and expectations about products and services that brands provide. In this context, paying attention to brand personality and various personality traits which is considered for it and also the relationships between brand personality and the other variables that effect people's perception and interest such as brand love, loyalty and word of mouth is too important. The purpose of the present research is to investigate the impact of brand personality on brand love, loyalty and WOM by a new scale for brand personality and also to determine the most important dimensions of brand personality in this relation. The present study is descriptive in nature and practical in purpose and it's established by survey research method. The statistical populations of the present study include all online retailers and chain stores in Tehran. The research's data is collected by questionnaire andStructural equation modeling with Partial Least Squares approach is used for the analysis of data. The result of the research indicates that in both societies, brand personality has significant effect on brand love and loyalty. In the first society it has indirect effect on WOM and in the second society it has direct and indirect effect on WOM. The most influential brand personality dimension has been responsibility, and then activity and emotionality in both societies and the Aggressiveness dimension has had little effect. The mediating role of brand love and loyalty in the relationship between the two variables of brand personality and WOM has confirmed. Brands should pay the most attention to responsibility dimension in order to make brand love and loyalty in consumers by showing responsibility and stability. Also, Emotionality and Activity dimensions should be considered in brand personality presentation.
Keywords: Brand personality, Brand Love, Loyalty, Word of Mouth (WOM) -
هدف
تنفر از برند مفهومی است که از سویی جدید و کمتر آشنا بوده و از سوی دیگر بسیار بااهمیت و ضروری است. در ادبیات برندینگ به احساس های مثبت همچون عشق به برند بسیار پرداخته شده و احساس های منفی مصرف کننده به برند کمتر بررسی شده است. هدف از این پژوهش، ارایه الگویی از علل و پیامدهای تنفر از برند کالاهای ایرانی است.
روشاین پژوهش کیفی، از لحاظ هدف بنیادین است و بر حسب روش گردآوری داده ها میدانی محسوب می شود. جامعه هدف پژوهش مصرف کنندگان کالاهای ایرانی در شهر تهران هستند. روش نمونه گیری غیراحتمالی، قضاوتی و گلوله برفی و تعداد حجم نمونه با توجه به اشباع نظری داده ها 17 نفر بوده است. برای جمع آوری داده از مصاحبه های نیمه ساختاریافته استفاده شد و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل تم در نرم افزار NVivo10 انجام گرفت.
یافته هامطابق با نتایج پژوهش، دو دسته از تم های اصلی کشف شدند که شامل عوامل تاثیرگذار بر تنفر از برند (فریب کاری آمیخته بازاریابی، قصور آمیخته بازاریابی و مسئولیت ناپذیری اجتماعی) و پیامدهای حاصل از تنفر از برند (تبلیغ های دهان به دهان منفی، حمایت از رقیب و قطع رابطه با برند) بودند.
نتیجه گیرییافته های پژوهش می تواند برای تولیدکنندگان کالاهای ایرانی نتایج حایز اهمیتی داشته باشد. رعایت اصول اخلاقی کسب وکار در زمینه آمیخته بازاریابی و مسئولیت پذیری اجتماعی، از بروز پیامدهایی نظیر تبلیغ های منفی علیه برند و قطع رابطه با برند ممانعت می کند.
کلید واژگان: تنفر از برند, فریب کاری آمیخته بازاریابی, تبلیغ های دهان به دهان منفی, تحلیل تمObjectiveIt is important to understand why consumers do not like some brands or even cultivate a sense of hatred for them, because consumers usually tend to evaluate negative information about brands than positive information. The phenomenon of hatred of the brand is still in its infancy, and this research, given its exploratory nature, will help conceptualize this phenomenon and will take a step forward in promoting the theory of brand hatred. This research develops a model of brand hatred including its causes and consequences in the context of Iran. In general, this study seeks two main goals: 1) discovering the causes of brand hatred among Iranian consumers and 2) discovering the consequences of brand hatred in them. This issue significantly helps Iranian producers to pave the way for branding by being aware of these causes and consequences.
MethodologyThe present study is a qualitative research and is grounded in terms of purpose. It is also exploratory-inductive in terms of data collection. The target population of this study includes consumers of Iranian products in Tehran and the data were collected through face-to-face interviews or interactions with the researchers and through self-expression in response to a general question about whether or not to have strong negative feelings about a particular brand or brands. Sampling is carried out through non-probabilistic judgmental and snowball sampling. Semi-structured interviews were used to collect the data in this study. Qualitative data analysis was performed using theme analysis. After observing the interviews and entering them into the software and reviewing the notes, the key points were codified. It should be noted that all the steps of qualitative data analysis were performed using NVivo10 software.
FindingsEventually, two main themes were discovered. The first category includes the main themes that affect brand hatred i.e. the negative factors that cause brand hatred among the consumer or the lack of positive factors that lead to the development of brand hatred. The main themes discovered in this category were "mixed marketing deception", "mixed marketing failure" and "social irresponsibility". The second category was the main themes affected by brand hatred; that is, actions or intentions to negative actions after creating sense of brand hatred among the consumers. The answer to the question that what would the consumers who hate the brand do about their hatred. The main themes discovered in this category were "negative word of mouth advertising", "supporting the competitors" and "breaking the relationship with the brand".
ConclusionBased on the results of the present study, costumers who hate Iranian product brands do not develop cases such as "brand revenge", "complaint", "threat" and "damage" - which have been discovered in western researches and are considered as the consequences of brand hatred. The present study discovered some behaviors including negative word of mouth advertising, supporting a competitor, and breaking relationships with a brand.
Keywords: Brand hatred, Mixed marketing deception, Negative word of mouth, Thematic analysis -
هدف تحقیق حاضر بررسی تاثیر خودتجانسی ایده آل ، دلبستگی به برند و برخی عوامل شخصیتی در بروز رفتارهای منفی مصرف کنندگان نظیر خرید اجباری ، اقدامات ضد برند و پرخاش کلامی است. جامعه آماری این پژوهش، خریداران چهار برند حوزه IT یعنی برندهای سامسونگ، اچ پی، سونی و اپل در ایران بودند. از رویکرد مدلسازی معادلات ساختاری و نرم افزار PLS برای آزمون فرضیات تحقیق استفاده شد. نتایج آزمون فرضیات نشان داد، خودتجانسی ایده آل بر خرید اجباری و پرخاش کلامی تاثیر مثبت معناداری دارد. به علاوه، خودتجانسی ایده آل از طریق دلبستگی به برند نیز بر رفتارهای منفی مصرف کنندگان نسبت به برند اثرگذار بود. روان رنجوری بر خرید اجباری و پرخاشگری کلامی تاثیر مثبت معناداری داشت. اما بعد شخصیتی وظیفه شناسی صرفا بر پرخاش کلامی اثرگذار بود و اثر معناداری بر خرید اجباری نداشت.نتایج این تحقیق، خوانندگان را با پیشایندهای بروز رفتارهای منفی نسبت به برند آشنا می کند. شناخت جنبه های منفی رابطه مصرف کنندگان با برندها به تصمیم گیرندگان نظیر مدیران بازاریابی در سیاستگذاری های مناسب برای تصویرسازی برند با توجه به خصوصیات جامعه هدف، کمک شایان توجهی خواهد کرد.
کلید واژگان: خودتجانسی ایده ال, دلبستگی به برند, خرید اجباری, پرخاش کلامی, روان رنجوری, شخصیتThe present study aims to investigate the effect of ideal self-congruence, brand attachment and some personality factors on the negative behaviors of consumers such as compulsive buying, anti-brand actions, and trash talking. The research population was comprised of customers of four IT service brands including Samsung, HP, Sony, and Apple in Iran. Structural equation modeling approach and PLS software were used to test the research hypotheses. The results indicated that ideal self-congruence had a significant positive effect on compulsive buying and trash talking. In addition, ideal self-congruence influenced the negative behaviors of consumers toward the brand through brand attachment. Neuroticism had a significant positive effect on compulsive buying and trash talking. However, conscientiousness only influenced trash talking and did not have any significant effect on compulsive buying. The results of this study show the negative behaviors toward brand. The recognition of negative aspects of the relationship between consumers and brands will help practitioners such as marketing managers with appropriate policy making of brand impression based on the characteristics of the target population. This paper has three key contributions. Since brand is one of the most important social factors, the evaluation of its effects on consumers has been considered by many researchers in recent years. However, studying the effects of branding on the negative behaviors of consumers is an under-researched issue. Studying the effect of neuroticism and conscientiousness as two personality characteristics on the negative behaviors toward brands is another neglected area. The third contribution is evaluating the research model in an Eastern culture with specific characteristics and preferences of consumers which make their behaviors different from customers of other cultures such as European or American consumers.
Keywords: Ideal Self-Congruence, Brand Attachment, Compulsive Buying, Trash Talking, Personality -
مقدمه
ترک خدمت کارکنان متخصص نظیر پرستاران مجرب بیمارستان ها، معضلی است که روند رشد بیمارستان ها را مختل کرده و برای مدیران که در پی جذب، نگهداشت و بهره وری سرمایه های انسانی هستند، مشکلی جدی محسوب می شود.
هدفهدف این پژوهش بررسی تاثیر سبک رهبری تحول آفرین بر قصد ترک خدمت با تاکید بر نقش میانجی اشتیاق شغلی، برند کارفرما و تعهد سازمانی در پرستاران است.
مواد و روش ها:
جامعه مورد مطالعه پرستاران بیمارستان های دولتی شهر تهران بودند که تعداد 332 نفر از آنان با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند و 287 پرسشنامه کامل مورد استفاده قرار گرفت. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های استاندارد سبک رهبری تحول آفرین باس و آویلیو (2000)، اشتیاق شغلی شوفلی و همکاران (2002)، تعهد سازمانی آلن و مایر (1990) ، برند کارفرما آمبلر و بارو (1996) و قصد ترک خدمت موبلی و همکاران (1978) استفاده شد و پایایی و روایی پرسشنامه ها از طریق روایی محتوا، تحلیل عاملی تاییدی و محاسبه ضریب آلفای کرونباخ مورد پذیرش قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش مدلسازی معادلات ساختاری و نرم افزار ایموس استفاده شد.
یافته ها:
نتایج پژوهش نشان داد سبک رهبری تحول آفرین از مسیر دو متغیر در سطح فردی، یعنی اشتیاق شغلی و تعهد سازمانی و یک متغیر در سطح سازمانی، یعنی برند کارفرما تاثیر منفی و معناداری بر قصد ترک خدمت پرستاران دارد.
نتیجه گیری:
به مدیران و مسیولان بیمارستان های دولتی شهر تهران پیشنهاد می شود از طریق اتخاذ سبک رهبری مناسب شرایطی فراهم کنند که کارکنان و به صورت خاص پرستاران، با شغل خود عجین شده و با ارتقای برند کارفرمایی و تعهد سازمانی کارکنان، قصد ترک خدمت در آنان را کاهش دهند.
کلید واژگان: رهبری تحول آفرین, اشتیاق شغلی, برند کارفرما, تعهد سازمانی, قصد ترک خدمتIntroductionExpert employees’ turnover such as experienced nurses in hospitals is a problem that disrupts the growth of hospitals and is a serious problem for managers seeking to hire, maintain and utilize human capital.
AimThe purpose of this study is to investigate the effect of transformational leadership style on turnover intention, with emphasis on the mediating role of job engagement, employer branding and organizational commitment of nurses.
Material & MethodsThe study population was nurses of public hospitals in Tehran. 332 of them were selected by random sampling and 287 correct questionnaires were analyzed. To collect data, standard questionnaires of transformation leadership style of Bass & Avilio (2000), job engagement of Schaufeli et al. (2002), organizational commitment of Allen & Meyer (1990), employer branding of Ambler & Barrow (1996) and turnover intention of Mobley et al. (1978) were used. Reliability and validity of the questionnaires were accepted through content validity, confirmatory factor analysis and Cronbach's alpha coefficient. For data analysis, structural equation modeling and Amos software were used.
ResultsThe results of this study showed that transformational leadership has a negative significant effect on turnover intention of nurses through two ways; two variables at the individual level, i.e., job engagement and organizational commitment, and one variable at the organizational level, i.e., employer branding.
ConclusionIt is recommended that managers of Tehran's public hospitals provide conditions through adopting a proper leadership style in a way that engage the nurses to their jobs and reduce their turnover intention by promoting the employer branding and organizational commitment of the nurses.
Keywords: Transformational leadership, job engagement, employer branding, organizational commitment, turnover intention -
مصرف کنندگان روابط احساسی متفاوتی با برندها دارند. ممکن است در حالی که عده ای عاشق برندی اند، عده ای به آن بی توجه باشند و عده ای حس تنفر به آن داشته باشند. تنفر از برند، یک مولفه قوی منفی عاطفی در نگاه به یک برند تعریف شده است. در ادبیات برندینگ به احساسات مثبت مصرف کنندگان درباره برند، بارها بحث شده است؛ اما پژوهشگران عموما به احساسات منفی از برند به خصوص مفهوم تنفر از برند بسیار کم نگریسته اند. بر همین اساس، هدف پژوهش حاضر بررسی و تحلیل مفهوم تنفر از برند، عوامل و پیامدهای آن است. در این پژوهش پیمایشی، جامعه هدف شامل تمامی شهروندان شهر تهران و روش نمونه گیری، خوشه ایدومرحله ای بوده است. تعداد حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران، 385 نفر بوده و ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسشنامه و روش تحلیل داده ها مدل سازی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار LISREL8. 80 بوده است. مطابق نتایج پژوهش، تجربه منفی گذشته و ناسازگاری ایدئولوژیک باعث تنفر از برند می شوند؛ در حالی که فرض ناسازگاری نمادین (عامل اصلی تنفر از برند) ، رد شده است. از طرفی تایید شده است که تنفر از برند باعث اجتناب از برند، کاهش/توقف حمایت، تبلیغات دهان به دهان منفی، شکایت و انتقام از برند از سوی مصرف کننده خواهد شد.کلید واژگان: اجتناب از برند, انتقام از برند, تجربه منفی گذشته, تنفر از برند, کاهش, توقف حمایت و ناسازگاری نمادینConsumers have different emotional relations with brands. While some may love brands, some may be indifferent or even some may hate them. Brand hate defined as a strong emotional component in attitude towards a Brand. In branding literature, consumer’s positive feelings toward brands have been studied repeatedly, but researchers hardly studied negative feelings toward brands. Accordingly, the purpose of this paper is to investigate determinants and outcomes of brand hate. In this survey, the target population includes all residents of Tehran and sampling method was two-stage cluster sample. Data collection tool was questionnaire and data analyzed using structural equation modeling by LISREL8.80 software. According to the results, past negative experience and ideological conflict will lead to brand hate. While the assumption that iconic conflict leads to brand hate was rejected. On The other hand, it has been confirmed that hatred leads to avoiding brand, reduce/stop support, negative word of mouth, complaint and brand revenge.Keywords: Brand avoidance, Brand retaliation, Negative past experience, Brand hate, Patronage reduction, cessation, Symbolic
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.