fatemeh moharreri
-
زمینه و هدف
شناسایی عواملی که باعث کاهش تردید اولیه نسبت به تزریق واکسن و افزایش پذیرش واکسن در بین عموم می شود، می تواند به تلاش های مداوم برای واکسیناسیون علیه کووید-19 کمک کند. این پژوهش با هدف بررسی رابطه ترس از کووید-19 و تمایل به زدن واکسن با نقش میانجی رضایت (بی تفاوتی) و اثربخشی ادراک شده واکسن انجام شد.
مواد و روش ها:
پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود و جامعه آماری آن را کلیه دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شهر مشهد (11420=N) در سال 1402-1401 تشکیل داد. تعداد اعضای نمونه در این پژوهش 300 نفر در نظر گرفته شد که با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها مقیاس ترس از کووید-19، مقیاس تمایل به زدن واکسن کووید-19، خرده مقیاس رضایت مدل 5C و مقیاس ارزیابی اثربخشی ادراک شده واکسن کووید-19 بکار رفت. داده ها به کمک تحلیل معادلات ساختاری و استفاده از نرم افزار SPSS-22 و Lisrel 8.8 تحلیل شد.
یافته ها:
دامنه سنی آزمودنی ها بین 18 تا 30 سال با میانگین سن 75/21 و انحراف معیار سنی 93/1 بود. یافته های پژوهش نشان داد که بیشترین مقدار همبستگی بین ترس از کووید-19 و اثربخشی ادراک شده واکسن وجود دارد. این همبستگی مثبت و معنی دار بود. به علاوه کمترین مقدار همبستگی بین ترس از کووید-19 و تمایل به زدن واکسن شد. این همبستگی نیز مثبت و معنی دار بود. همچنین یافته های پژوهش نشان داد که رضایت و اثربخشی ادراک شده واکسن در رابطه بین ترس از کووید-19 و تمایل به زدن واکسن نقش میانجی دارد.
نتیجه گیری:
این یافته ها اهمیت درک نقش عوامل پیش بین درباره کووید-19 و مکانیزم های میانجی روان شناختی پیشایند مبتنی بر مدل باور سلامت و مدل 5C در مورد تمایل به زدن واکسن را برجسته می کند.. بر این اساس رضایت (بی تفاوتی) و اثربخشی ادراک شده واکسن به عنوان عوامل روان شناختی میانجی ظاهر شدند که پذیرش واکسن را تحت تاثیر قرار می دهد.
کلید واژگان: تمایل به زدن واکسن کووید-19, ترس از کووید 19, رضایت, اثربخشی ادراک شده واکسنAim and BackgroundIdentifying factors that reduce initial hesitancy toward vaccination and increase vaccine acceptance among the general public can aid ongoing efforts to vaccinate against Covid-19. This research was conducted with the aim of investigating the relationship between fear of covid-19 and desire to get vaccinated with the mediating role of Complacency and Perceived effectiveness of the COVID-19 vaccine.
Methods and Materials:
The present study was a correlational descriptive study, and its statistical society consisted of all students of Mashhad University of Medical Sciences in 2022-2023. The number of sample members in this research was considered to be 300 people who were selected by cluster random sampling method. To collect the data, the scale of fear of covid-19, the scale of COVID-19 Vaccination Intention, the Complacency subscale of the 5C model and the Scale for evaluating the Perceived effectiveness of the COVID-19 vaccine used. Data were analyzed using path analysis and SPSS-22 and Lisrel 8.8.
FindingsThe age range of the subjects was between 18 and 30 years, with an average age of 21.75 and a standard deviation of age of 1.93. The research findings showed that there is the highest correlation between fear of covid-19 perceived effectiveness of the COVID-19 vaccine. This correlation was positive and significant ((p<0.01). In addition, the lowest correlation value was observed between fear of covid-19 and the desire to get vaccinated Covid-19. This correlation was also positive and significant (p<0.01). Also, the findings of the research showed that Complacency and perceived effectiveness of the COVID-19 vaccine play a mediating role in the relationship between fear of covid-19 and the desire to get vaccinated Covid 19 (p<0.01).
ConclusionsThese findings highlight the importance of understanding the role of predictors about covid-19 and psychosocial mediating mechanisms of antecedents based on the health belief model and the 5C model on willingness to get vaccinated. Based on this, complacency and perceived effectiveness of the COVID-19 vaccine appeared as mediating psychological factors that affect the acceptance of the vaccine.
Keywords: Complacency, desire to get vaccinated Covid 19, Fear of covid-19, Perceived effectiveness of the COVID-19 vaccine -
مقدمه
مطالعه پیرامون واکسن های کووید-19 و بررسی اثرات روان شناختی آن ها از جمله پذیرش یا تردید در مورد این اثرات پدیده ای پیچیده و نیازمند مطالعه بیشتر است. این پژوهش با هدف بررسی نقش میانجی اعتماد و مسیولیت پذیری جمعی در رابطه بین باورهای توطیه و تمایل به زدن واکسن کووید-19 در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی مشهد انجام شد.
روش کارپژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود و جامعه آماری آن را کلیه دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شهر مشهد (11420N=) در سال 1402-1401 تشکیل دادند. تعداد اعضای نمونه در این پژوهش 300 نفر در نظر گرفته شد که با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها مقیاس باورهای توطیه کووید-19، مقیاس تمایل به زدن واکسن کووید-19 و مقیاس اعتماد و مسیولیت پذیری جمعی بکار رفت. داده ها به کمک تحلیل معادلات ساختاری و استفاده از نرم افزار SPSS-22 و Lisrel 8.8 تحلیل شد. سطح معنی داری 05/0 در نظر گرفته شد.
یافته هادامنه سنی آزمودنی ها بین 18 تا 30 سال با میانگین سن 75/21 و انحراف معیار سنی 93/1 بود. یافته های پژوهش نشان داد که بیشترین مقدار همبستگی بین تمایل به زدن واکسن و مسیولیت پذیری جمعی (01/0 p<و 67/0r=) و کمترین مقدار همبستگی بین اعتماد و رد خطر 01/0 p<و 16/0-r=) مشاهده شد. به علاوه اثر غیرمستقیم پذیرش خطر (02/0 β =-) و رد خطر (04/0 β =-) بر تمایل به زدن واکسن و از طریق اعتماد و اثر غیرمستقیم پذیرش خطر (04/0 β =-) و رد خطر (16/0 β =-) بر تمایل به زدن واکسن از طریق مسیولیت پذیری جمعی منفی و معنی دار بود.
نتیجه گیریبا توجه به نقش میانجی اعتماد و مسیولیت پذیری در رابطه بین باورهای توطیه و تمایل به زدن واکسن کووید-19 در نظر گرفتن نقش این سازه ها هنگام مشاوره، درمان و آموزش دانشجویان گروه علوم پزشکی ضروری به نظر می رسد.
کلید واژگان: اعتماد, باورهای توطئه, علوم پزشکی, واکسن کووید-19, مسئولیت پذیری جمعیIntroductionThe study of covid-19 vaccines and its psychological effects, including acceptance or doubt about these effects, is a complex phenomenon that requires further study. This research was conducted with the aim of investigating the mediating role of trust and collective responsibility in the relationship between conspiracy beliefs and willingness to get the covid-19 vaccine in students of Mashhad University of Medical Sciences.
MethodsThe present study was a correlational descriptive study, and its statistical society consisted of all students of Mashhad University of Medical Sciences in 1401-1402. The number of sample members in this research was considered to be 300 people who were selected by cluster random sampling method. To collect the data, the scale of the COVID-19 Conspiracy Beliefs, the scale of COVID-19 Vaccination Intention, and the scale of trust and Collective responsibility were used. Data were analyzed using path analysis and SPSS-22 and Lisrel 8.8. A significance level of 0.05 was considered.
ResultsThe age range of the subjects was between 18 and 30 years, with an average age of 21.75 and a standard deviation of age of 1.93. The findings of the research showed that the highest correlation between willingness to get vaccinated and collective responsibility (p<0.01 and r=0.67) and the lowest correlation between trust and risk rejection (p<0.01 and r=-0.16) was observed. In addition, the indirect effect of risk acceptance (β = -0.02) and risk rejection (β = -0.04) on the willingness to get vaccinated and through trust and the indirect effect of risk acceptance (β = -0.04) and risk rejection (β = -0.16) on willingness to get vaccinated through responsibility was negative and significant.
ConclusionConsidering the mediating role of trust and responsibility in the relationship between conspiracy beliefs and the desire to get the Covid-19 vaccine, it seems necessary to consider the role of these constructs when counseling, treating, and educating medical science students.
Keywords: Collective responsibility, Conspiracy beliefs, Trust, covid-19 vaccine, Medical Sciences -
مقدمه
فرسودگی تحصیلی در دانش آموزان می تواند به دلایل مختلفی از جمله دوری خانواده، ناتوانی در برقراری ارتباط صحیح با سایر همسالان و حجم زیاد دروس ایجاد شود که به عملکرد و موفقیت تحصیلی آسیب می زند . این مطالعه با هدف بررسی رابطه بین اعتیاد به تلفن همراه و اعتیاد به اینترنت با فرسودگی تحصیلی در دانشجویان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد انجام شد.
روش کار:
این مطالعه مقطعی (توصیفی- تحلیلی) بر روی دانشجویان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد در سال 1399 انجام شد. تعداد یکصد و نود و نه دانشجو در رشته های علوم پایه، فیزیوپاتولوژی، کارآموزی و کارورزی به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار تحقیق شامل تست اعتیاد به اینترنت کیمبرلی یانگ (IAT)، شاخص اعتیاد به تلفن همراه کوهی (MPAI) و پرسشنامه فرسودگی شغلی مازلاک (MBI) بود. داده ها با استفاده از آزمون های آمار توصیفی، تی مستقل، تحلیل واریانس یک طرفه، آزمون تعقیبی بونفرونی، رگرسیون خطی چندگانه و نرم افزار SPSS-25 تحلیل شدند.
یافته هامیانگین نمره اعتیاد به اینترنت در دانشجویان دوره کارورزی کمتر از سایر دوره ها است (001/0 P<). همچنین میانگین نمره اعتیاد به تلفن همراه در دانشجویان دختر بیشتر از دانشجویان پسر بود. اما میانگین نمرات فرسودگی شغلی بر اساس جنسیت، وضعیت تاهل، سطح تحصیلات و وضعیت سکونت، تفاوتی نداشت (05/0 P>). همچنین نتایج رگرسیون خطی نشان داد که استفاده از اینترنت می تواند فرسودگی تحصیلی را در دانش آموزان افزایش دهد (001/0 P<) اما اعتیاد به تلفن همراه بر فرسودگی تحصیلی تاثیری نداشت (05/0 P>).
نتیجه گیریاعتیاد به اینترنت می تواند خطر فرسودگی تحصیلی را در دانشجویان افزایش دهد. با این حال، استفاده از تلفن همراه این خطر را افزایش نمی دهد.
کلید واژگان: اعتیاد به اینترنت, اعتیاد به تلفن همراه, فرسودگی تحصیلیIntroductionAcademic burnout in students can be caused by various reasons such as family distance, inability to communicate properly with other peers, and the large volume of courses that hurt academic performance, and achievement. This study investigated the relationship between cell phone addiction and internet addiction, with academic burnout in medical students of Mashhad University of Medical Sciences.
Materials and MethodsThis was a cross-sectional (descriptive-analytical) study performed on medical students of Mashhad University of Medical Sciences in 2020. One-hundred and ninety-nine students in basic sciences, physiopathology, internship, and externship were selected by the simple random method. Research instruments included the Kimberly Young Internet Addiction Test (IAT), the Koohy Mobile Phone Addiction Index (MPAI), and the Maslach Burnout Inventory (MBI). The data were analyzed by the descriptive statistics tests, independent t-test, one-way analysis of variance, Bonferroni post hoc test, multiple linear regression, and SPSS-25 software.
ResultsThe mean score of internet addiction in internship students is lower than in other courses (P< 0.001). Also, the mean score of cell phone addiction in female students was higher than male students. However, the mean score of total burnout was not different based on gender, marital status, educational level, and residence status (P> 0.05). Also, the linear regression results showed that internet use could increase academic burnout in students (P< 0.001). However, cell phone addiction did not affect academic burnout (P> 0.05).
ConclusionInternet addiction can increase the risk of academic burnout in students. However, cell phone use does not increase this risk.
Keywords: Academic burnout, Cell phone addiction, Internet addiction -
Background
The outbreak of coronavirus disease 2019 (COVID-19) pandemic has led to public panic and psychological problems. In this regard, few studies have reported the post-discharge mental health status of COVID-19 survivors.
ObjectivesThis study aimed to evaluate the mental health status of COVID-19 survivors and determine the risk factors of adverse psychological outcomes.
MethodsThis cross-sectional study consisted of 188 COVID-19 survivors discharged from hospital. Data were recorded using social media applications. To evaluate the mental health status, Hospital Anxiety and Depression Scale (HADS) and Depressive Anxiety and Stress Scale 42 (DASS-42) were used. Ordinal regression with a logit link was used to assess the simultaneous effect of variables.
ResultsThe mean age of participants was 56.4 ± 9.6 years, and the majority of patients were male (62.2%). According to HADS, 81 (43.1%) and 24 (12.8%) patients suffered from anxiety and depression, respectively. Using DASS-42, we reported at least a mild degree of depression [23 (12.2%)], anxiety [20 (10.6%)], and stress [74 (39.4%)] among the discharged patients. Depression, anxiety, and stress were significantly associated with length of hospital stay (P < 0.05). In addition, there was a direct association between stress and patients’ number of children (β = 0.38, P = 0.02).
ConclusionsDepression, anxiety, and stress are relatively high among COVID-19 survivors. Length of hospital stay and number of children were identified as the predisposing factors for adverse psychological outcomes.
Keywords: Anxiety, Depression, Stress, Survivors, COVID-19 -
Background
The non-pharmacological interventions for behavioral problems of adolescents diagnosed with attention deficit hyperactivity disorder (ADHD) and oppositional defiant disorder (ODD) are of great interest to researchers.
ObjectivesThis study aimed to examine the efficacy of group reality therapy in behavioral symptoms in ADHD and ODD.
MethodsForty patients diagnosed with ADHD and ODD between 12 and 18 years were randomly assigned to two groups. The patients in the intervention group were participated in group reality therapy for five 120-minute sessions, once a week. The patients in the control group were enrolled in five unstructured sessions without intervention. Conners Parent Short Form questionnaire, Strengths and Difficulties Questionnaire (SDQ), and depression, anxiety, and stress scale (DASS-21) were performed at baseline, the sixth week, and the tenth week for follow-up.
ResultsConners test showed a statistically significant difference in the intervention group in hyperactivity (P = 0.005), conduct (P < 0.001), and total score (P < 0.001) in the sixth week, as well as in conduct (P = 0.001), and total score (P = 0.008) in the tenth week. SDQ test analyzed based on partial Eta squared test, indicated the effect size in the intervention group was 81% and in the control group was 27%. Moreover, the DASS test in the intervention group showed improvement in depression, anxiety, and stress scores (P < 0.001).
ConclusionsGroup reality therapy is effective in the improvement of disruptive behaviors and emotional symptoms in ADHD and ODD.
Keywords: Attention Deficit Hyperactivity Disorder, Oppositional Defiant Disorder, Reality Therapy -
Background
This community-based study aimed to investigate the psychiatric disorders and their comorbidities according to the kind of psychiatric disorders. Frequency of demographic factors and the prevalence of total psychiatric disorders in term of demographic charactheristics were obtained too.
Materials and MethodsThe present study focused on 1028 children and adolescent aged 6 to 18 years old across the Razavi Khorasan province by random sampling. The subjects included 496 boys and 532 girls from three age groups (6-9 years, 10-14 years and 15-18 years). Eight clinical psychologists trained to complete the Persian version of K-SADS-PL (Kiddie-SADS present and life time version). This scale measures five diagnostic appendixes of psychiatric disorders. Demographic data of participants were collected too. The data were recorded into the SPSS version 16. The relationship between psychiatric disorders and demographic factors deliberate by descriptive analysis and 95% confidence interval.
ResultsThe total rate of psychiatric disorders among children and adolescent was estimated as 20.5%, elimination disorders with a rate of 12.9% was the most prevalent disorder in the subjects. The lowest prevalence belongs to psychotic disorder and bulimia nervosa (0.1%). Of participants with mood disorders about 71.4% have behavioral disorders too. Anxiety disorders also commonly occurred in person with mood disorders. The comparison of ORs and their 95% confidence interval revealed that there is a significant difference for total psychiatric disorder among boys and girls (OR=0.6 for girls; 95% CI: 0.44-0.82). The rate of total psychiatric disorders in rural and urban areas was 14.9% and 21.1% respectively.
ConclusionWith attention to the high prevalence of psychiatric disorders among children and adolescents, it’s necessary that healthcare officials pay more attention to reinforcement of mental health care.
Keywords: Adolescents, Children, Comorbidity, Psychiatric Disorders -
مقدمه
کار در بیمارستان روان پزشکی و فشارهای مرتبط با آن می تواند باعث ایجاد اضطراب و افسردگی در کارکنان شود که این امر بر کیفیت ارایه ی مراقبت از بیماران روان پزشکی تاثیر می گذارد. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر گروه درمانی تلفیقی در نشانگان بالینی این کارکنان انجام شد.
روش کاراز بین تمامی کارکنان بیمارستان ابن سینای مشهد که مایل به شرکت در مطالعه بودند، افرادی که نمره بالاتر از خط برش در پرسش نامه اضطراب، افسردگی و استرس (DASS) به دست آوردند، انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه شاهد و آزمون (هر گروه 25 نفر) تقسیم شدند. گروه آزمون 12 جلسه هفتگی درمان گروهی تلفیقی دریافت کردند و گروه شاهد در گروهی دور هم جمع شدند. در انتهای جلسات، مجددا پرسش نامه DASS بر روی اعضای هر دو گروه اجرا شد. نتایج با آزمون های آماری، تست تی و نرم افزار SPSS تحلیل شدند.
یافته هانتایج نشان داد که نمرات کلی DASS در گروه آزمون، کاهش معنی داری در مقایسه با گروه شاهد داشته است (006/0=P). خرده مقیاس های اضطراب و افسردگی کاهش معنی دار داشتند (به ترتیب 000/0=P و 015/0=P) ولی در خرده مقیاس استرس، تفاوت معنی داری مشاهده نشد (10/0=P).
نتیجه گیریبه نظر می رسد گروه درمانی تلفیقی می تواند اضطراب و افسردگی کارکنان بیمارستان روان پزشکی را کاهش دهد.
کلید واژگان: بیمارستان روان پزشکی, کارکنان, گروه درمانی تلفیقی, نشانگان بالینیIntroductionWork at a psychiatric hospital and its associated pressures can lead to anxiety and depression in personnel, which affects the quality of care provided to psychiatric patients. The present study aimed to assess the effect of integrated group therapy on clinical syndrome in these personnel.
Materials and MethodsAmong personnel of Ibn-e-Sina hospital who were willing to participate in the study, cases with higher score than cut point in Depression, Anxiety and Stress Scale (DASS) were selected and they divided into control (n=25) and experimental groups (n=25) randomly. The experimental group received 12 weekly sessions of integrated group therapy and the control group assembled in a group. At the end of sessions, all cases fulfilled DASS again. The data analyzed through descriptive statistics, t-test and SPSS software.
ResultsThe results showed that the total scores of DASS in the experimental group had a significant decrease compared to the control group (P=0.006). The subscales of anxiety and depression decreased significantly (P=0.001 and P=0.015, respectively), but there was no significant difference in the subscale of stress (P=0.10).
ConclusionIt seems that integrated group therapy can reduce depression and anxiety in personnel of psychiatric hospital.
Keywords: Clinical syndrome, Integrated group therapy, Personnel, Psychiatric hospital -
Background
Attention deficit hyperactivity disorder (ADHD) is one of the most prevalent psychiatric disorders in both developed and developing countries. Deficiency of vital elements such as iron and zinc is thought to interrupt the function of dopaminergic pathways.
ObjectivesThis study aimed to assess the serum levels of iron and zinc among children with ADHD who referred to a psychiatric clinic in Mashhad, compared to healthy controls.
MethodsThis case-control study was conducted on 51 subjects (36 ADHD cases and 15 healthy controls) aged 6 - 12 years. The serum levels of ferritin and zinc, total iron-binding capacity (TIBC), and hemoglobin were assessed and compared between the groups. P values of less than 0.05 were considered statistically significant.
ResultsThe mean age was 7.8 ± 2.12 and 8.4 ± 3.11 years in ADHD and control children, respectively. There were significant differences between the groups regarding mean corpuscular volume (MCV) (P = 0.003), mean corpuscular hemoglobin concentration (MCHC) (P = 0.002), and zinc level (P = 0.015). However, no significant difference was observed in hemoglobin, iron, TIBC, and ferritin between the two groups (P > 0.05).
ConclusionsThe levels of serum iron and ferritin did not differ significantly between children with and without ADHD. Surprisingly, we found the serum zinc level to be higher in ADHD children than in healthy controls. Further studies with larger sample sizes are needed to draw reliable conclusions.
Keywords: Attention Deficit Hyperactivity Disorder, DSM-IV-TR criteria, Iron, Ferritin, Zinc -
زمینه و هدف</span></strong>:</span></span> مادران طی سال های پیش دبستان، مهم ترین عامل موثر </span>بر پیش آگهی </span>اختلال نارسایی توجه/فزون</span> </span> کنشی کودکان هستند. ادراک تجارب مادران در زندگی روزمره باعث ارتقاء مداخلات مورد نظر برای کودک و بهبود سطح بهزیستی والدین خواهد شد. بدین ترتیب هدف این پژوهش شناسایی تجربیات مادران ایرانی در پرورش کودک پیش دبستانی مبتلابه</span> اختلال نارسایی توجه/فزون کنشی</span> بود. </span></span>روش</strong></span></span> این پژوهش به روش کیفی و یا روی آورد پدیدارشناسی در سال 1395 طی دوره ای چهارماهه انجام شد. جامعه آماری آن، تمامی مادران دارای کودک پیش دبستانی مبتلابه اختلال نارسایی توجه/فزون کنشی بودند که به کلینیک روان پزشکی ابن سینای مشهد رجوع کرده بودند. از طریق نمونه گیری در دسترس و تداوم تا میزان اشباع، 15 مادر، انتخاب شدند که در مصاحبه عمیق و ساختارنایافته شرکت کردند. مصاحبه ها بر اساس روش کلایزی تجزیه وتحلیل شدند.</span></span>
یافته ها</span></strong>:</span></span> تجارب مادران در سه مضمون اصلی سازمان یافت: نابسندگی دانش و آگاهی، دشواری های درمان، و مشکلات تعامل در شبکه اجتماعی. این سه مضمون اصلی در مقاله به تفصیل مورد بحث قرار گرفتند. </span></span>
نتیجه</span><span style="font-family:times new roman,serif;"> </span></span></strong>گیری</span></strong>:</span></span> پرورش کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/فزون کنشی، تجربه ای دشوار است که حمایت تخصصی از مادران، طی نخستین سال های تحول اختلال را ضروری می سازد. بدین منظور، هر یک از مضامین پژوهش حاضر، اهداف درمانی بالقوه برای افزایش بهزیستی مادران هستند که می توان آنها را برای ارتقاء مداخلات موجود و در طراحی مداخلات نوین بکار برد.</span></span></span></div>کلید واژگان: پیش دبستانی, اختلال نارسایی توجه فزون کنشی, تجارب زیستهBackground and Purpose</strong>:</span> Mothers are the most important factors in the prognosis of attention deficit hyperactivity disorder in pre-school children. Detecting mothers’ experiences in daily life increases the potential of improving the effects of interventions on the child and enhancing the parents' level of well being. Therefore, the purpose of the present study was to explore Iranian mothers’ experiences in raising preschool children with attention deficit hyperactivity disorder.</span>
Method</strong>: </span>This research was executed in the qualitative method of phenomenological approach throughout a period of four months in 2016. The statistical population consisted of mothers who had preschool children with attention deficit hyperactivity disorder who referred to Ebne-Sina Psychiatric Clinic in Mashhad. Through convenient sampling which continued until saturation, 15 mothers were selected and participated in an unstructured in-depth interview. The interviews were analyzed with Colaizzi’s method.</span>
Results</strong>:</span> Mothers’ experience was categorized into three main domains. “Inadequacy of knowledge” consisted of mothers’ unfamiliarity with the diagnosis, and the inaccessibility of scientific resources and applied knowledge. The “difficulties of treatment” displayed their experience to manage the disorder focused on the limitations of treatment systems and the challenges of pharmacotherapy. “Interaction problems in social network” signified the tension, conflict, guilt and shame, and loneliness and isolation brought on by child’s disorder.</span>
Conclusion</strong>: </span>Raising children with ADHD is a difficult experience which requires mothers’ professional support throughout the early years of the disorder’s development. Therefore, all of the findings of the present study are potential treatment goals in increasing mothers’ well-being and they can be used to improve existing interventions and design new ones.</span></div>Keywords: Preschool, attention deficit hyperactivity disorder, lived experiences -
مقدمهاختلال نارسایی توجه فزون کنشی (ADHD) از رایج ترین اختلالات کودکی است و توجه اندکی به پدران و تجربیات آن ها صورت گرفته است. هدف از این مطالعه، درک عمیق تر تجربیات زندگی پدران ایرانی دارای کودک با تشخیص ADHD در سنین پیش از دبستان بود.روش کاراین پژوهش مطالعه ای کیفی از نوع پدیدارشناسی است. شرکت کنندگان تعداد 9 پدر دارای فرزند 4 الی6 ساله مبتلا به ADHD بودند و با استفاده از نمونه گیری هدفمند و تا حد رسیدن به اشباع انتخاب شدند. جمع آوری اطلاعات با مصاحبه ی عمیق انجام شد. مصاحبه ها بر اساس روش کلایزی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.یافته هاساختار اساسی تجربیات پدران، مواجهه ی مستمر با چالش های روزآمد بود که در قالب موضوعات اصلی مرتبط قرار داشت: فراز و نشیب در مدیریت موثر رفتار، نارضایتی از خدمات سلامت روان و تعامل های نامطلوب.نتیجه گیریافزایش آگاهی در مورد تجربیات پدران دارای فرزند پیش دبستانی مبتلا به ADHD برای جهت دهی عملکرد و ارایه حمایت مناسب، مفید است.کلید واژگان: اختلال نارسایی توجه فزون کنشی, پدران, پدیدارشناسی, پیش دبستانی, تجاربIntroductionAttention Deficit Hyperactivity Disorder (ADHD) is one of the most common disorders in children, but so far little attention has been paid to the fathers of these children and what they experience. This study aimed to provide a deeper understanding of life experiences of Iranian fathers with ADHD preschoolers.Materials And MethodsA qualitative design using phenomenological approach was chosen as the research method. It consisted of 9 fathers with 4-6 years old children suffering from ADHA, who were recruited through purposive sampling until saturation was reached. Information was collected through in-depth interview. Colaizzi method was used to analyze the interviews.ResultsThe essential structure of father's experiences was "constant exposure to daily challenges", which included the following main categories: ups and downs of effective behavior management, dissatisfaction with mental health services, and undesirable interactions.ConclusionIncreased awareness about life experiences of fathers of ADHD preschoolers helps in orienting functions and providing support.Keywords: Attention deficit hyperactivity disorder, Experiences, Fathers, Phenomenologic, Preschooler
-
BackgroundAutistic spectrum disorder (ASD) refers to a syndrome associated with persistent impairments in communication skills, social interactions, and so forth. Given the approval of risperidone and naltrexone by U.S. Food and Drug Administration (FDA) for ASD cases and extant controversy concerning their pertained side effects, this double-blind, placebo-controlled, crossover clinical trial with 2-treatment, 2-sequence, 2-period design was intended to evaluate the behavioral effectiveness of individual risperidone and its combination with naltrexone in autistic children aged 4-12 years old.
Materials and MethodsA total of30 autistic children were recruited in this study, and then equally assigned into groups A and B. The first group underwent co-treatment with risperidone and naltrexone, while group B was instructed to use placebo and risperidone for 8 weeks. After a washout period of two weeks, treatments were crossed over for another 8 weeks. The behavioral changes were assessed applying the childhood autism rating scale (CARS).
ResultsThere were five out of 30 cases at the risk of drop-out due to side effect in group A, while only three failed to complete the trial in group B. The effect size of the combined treatment was greater than the individual which was manifest in the total score of CARS, improved 4-week listening response, and 8-week general impressions.
ConclusionAccording to the results, naltrexone can be a promising candidate for the management of behavioral symptoms in autism children.Keywords: autism, Children, Crossover design, Naltrexone, Risperidone -
مقدمهاختلالات روان پزشکی در حال کسب رتبه های برتر در ایجاد بار ناشی از بیماری ها می باشند. بدون شک، شناخت عوامل تاثیرگذار و روند آن ها می تواند به پیشگیری و کنترل آن ها کمک نماید. هدف مطالعه ی حاضر بررسی اپیدمیولوژیک اختلالات روان پزشکی منجر به بستری در شهر مشهد می باشد.روش کاراین مطالعه ی مقطعی در بازه ی زمانی اول فروردین 1389 لغایت 29 اسفند 1394 در بیمارستان روان پزشکی ینا شهر مشهد انجام شده است. داده های جمعیت شناختی ثبت شده مربوط به بیماران بستری با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ی 16 انجام شد.یافته هادر این بازه ی زمانی، 43770 مرتبه بستری رخ داده بود که بعد از تجمیع موارد بستری مجدد به 4333 مورد رسید. میانگین سنی بیماران 5/12±2/42 سال و بالاترین میزان شیوع در گروه سنی 50-59 سال (9/351 در 100000 نفر) بود. اکثر بیماران را افراد مذکر (75%،3234)، متاهل (60%، 2523) و بی کار (71%، 2740) تشکیل می دادند. در هر دو جنس، شایع ترین علت بستری مربوط به اختلالات خلق بود(51% موارد بستری زنان و 37% موارد بستری مردان، 001/0>P). در طول مطالعه روند شیوع موارد منجر به بستری به صورت کاهشی بود.نتیجه گیریاین مطالعه نشان داد که شیوع بیماری های روان پزشکی منجر به بستری روند کاهشی داشته است که می تواند حاکی از عملکرد مناسب سیستم بهداشتی-درمانی باشد. ادامه ی فعالیت های بهداشتی-درمانی موجود و تمرکز بیشتر بر اختلالات خلقی (به عنوان شایع ترین علت بستری) و طراحی مداخلات هدف مند برای گروه های پرخطر (مردان متاهل بی کار) می تواند اثربخشی آن ها را افزایش دهد.کلید واژگان: اپیدمیولوژی, اختلالات روان پزشکی, بستریIntroductionPsychiatric disorders are gaining top rank in causing the burden of diseases. Certainly understanding the risk factors and their trends can help prevent and control them. This study aimed to investigate the epidemiologic characteristics of psychiatric disorders leading to hospitalization in Mashhad city.Materials And MethodsThis cross-sectional study was carried out at the Ibn-e-Sina Psychiatric Hospital in Mashhad, Iran, from March, 21th, 2010 to March 19th, 2016. All of the recorded data for admitted patients during this period have been included. SPSS software version 16 was used for data analysis.ResultsIn this study, 43770 hospital admissions had occurred which was reduced to 4333 cases after aggregating readmissions. The mean age was 42.2 ± 12.5 years, and the highest prevalence rate was observed in the age group of 50-59 years (352 in 100000 of the population). Most admitted patients were male (75%, 3234), married (60%, 2523) and unemployed (71%, 2740). The most common admission cause was mood disorders in both genders (51% of females and 37% of males, PConclusionThe decreasing level of the psychiatric hospitalization can imply the proper functioning of the health system. The continuation of existing activities, focusing on mood disorders (as the most common cause of admission) and designing targeted interventions for high-risk groups (married unemployed men) can increase their effectiveness.Keywords: Epidemiology, Hospitalization, Psychiatric disorders
-
مقدمهاختلالات طیف اوتیستیک سندرمی با نقص مداوم در ارتباطات، تعاملات اجتماعی، علایق محدود و سایر علایم رفتاری می باشد که پیش آگهی نامساعدی داشته و عوارض و مشکلات متعددی را به همراه دارد. آنتروپومتری علمی است که ابعاد خطی و زاویه های اندام های بدن را روی افراد زنده می سنجد لذا برای شناسایی افراد و یا توسعه ی تحقیقات پزشکی انتروپولوژی می توان از اختصاصات آنتروپومتری انگشتان یا اختصاصات چیلوسکوپی پرینت لب ها استفاده نمود.روش کارتعداد 37 کودک پسر 18-3 ساله مبتلا به اختلالات طیف اوتیسم تایید شده توسط روان پزشک و 43 کودک سالم پسر 16-3 ساله که هر دو گروه از اقوام فارس ساکن مشهد بودند مورد بررسی قرار گرفتند. اندازه های آنتروپومتریک برای مطالعه ی پرینت لب ها و عکس ها به کامپیوتر منتقل و با استفاده از نرم افزار picture manager الگوی هر لب بررسی شد. سپس هر عکس به شش ناحیه تقسیم شد (هر لب به سه ناحیه). این ناحیه ها عبارتند از راست بالایی (UR)، میانه بالایی (UM)، چپ بالایی (UL)، راست پایینی (LR)، میانه پایینی (LM) و چپ پایینی (LL). داده ها توسط نرم افزار SPSS، مدل های همبستگی و آزمون های ANOVA تحلیل شدند.یافته هافراوان ترین الگوی خطوط لب در جمعیت افراد مبتلا به اوتیسم نژاد فارس، الگوی نوع شاخه ای کامل و شبکه ای گزارش شد.نتیجه گیریبه نظر می رسد می توان با مطالعات بیشتر از بررسی الگوهای انتروپومتریک لب در تشخیص اختلالات طیف اوتیسم بهره جست.کلید واژگان: آنتروپومتری, اوتیسم, چیلوسکوپیIntroductionAutism spectrum disorder entails continuous failure in communication, social interaction, limited interests, and other behavioral symptoms. It is associated with multiple complications and problems and has a poor prognosis. Anthropometry is the science of measuring linear and angular dimensions of body limbs. Therefore, fingers anthropometry or lips print cheiloscopy can be used to identify individuals or to develop medical anthropology research.Materials And MethodsIn this study, 37 male children aged 3 to 18 years old with autism spectrum disorders whose diagnoses were approved by a psychiatrist and 43 healthy children from two Fars ethnic groups living in Mashhad were recruited. Anthropometric measures were measured for studying lips print. Pictures were transferred to a PC and Picture Manager Software was used to investigate each lip patterns. Then, each photo was divided into six districts (each lip into three zones). These areas include: upper right (UR), upper middle (UM), upper left (UL), lower right (LR), lower middle (LM), and lower left (LL). Data were analyzed through polynomial regression and ANOVA models by SPSS software.ResultsThe most abundant lip patterns in the male population with Autism Spectrum Disorder in Fars ethnicity were complete branch pattern and reticular patternConclusionIt seems that lips print cheiloscopy can be used to identify individuals with autism spectrum disorders through more researches.Keywords: Anthropometry, Autism, Cheiloscopy
-
BackgroundCeliac disease (CD) is a systemic autoimmune disorder due to immune response triggered by ingestion of gluten in the diet. Treatment with lifelong gluten-free diet may impact negatively on the health-related quality of life and may lead to psychological disturbances. The purpose of study was to evaluate quality of life, depression and anxiety in children with celiac disease.Materials And MethodsIn this cross-sectional study was done between 2013 and 2014 at the Gastroenterology Outpatient Clinic (Ghaem Hospital, Mashhad- Iran), patients with serology and biopsy-proven CD, on a gluten-free diet for at least one year, were included in this study and compared with non-celiac healthy children as controls. We used the questionnaire to investigate quality of life, anxiety and depression.ResultsThere were statistically significant differences between the mean total anxiety (state, trait) scores and depression score in the celiac patients and control group. Correlations between state and trait anxiety and depression were statistically significant (P= 0.01, r= 0.35) and (P= 0.001, r= 0.52). Reverse correlations between quality of life of CD children and anxiety (state, trait) were statistically significant (P= 0.001, r= 0.51 and P= 0.02, r= 0.32). Mean total score of quality of life was not different in the two groups, but in the physical activity component, quality of life was better in CD patients (P=0.008).ConclusionIn current study, anxiety and depression had a significant impact on the course of celiac disease.Keywords: Anxiety, Celiac disease, Children, Depression, Gluten free diet
-
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال شصتم شماره 1 (پیاپی 150، فروردین و اردیبهشت 1396)، صص 399 -408مقدمه اختلالات طیف اوتیستیک سندرمی با نقص مداوم در ارتباطات، تعاملات اجتماعی، علایق محدود وسایر علائم رفتاری می باشد که پیش آگهی نامساعدی داشته و عوارض و مشکلات متعددی را به همراه دارد. آنتروپومتری علمی است که ابعاد خطی و زاویه های اندام های بدن را روی افراد زنده مورد سنجش قرارمی دهد. آگاهی از ویژگی های طبیعی کیفی و کمی لب ها ممکن است اطلاعات مفیدی در زمینه های مدیکال انتروپومتری ارائه دهد. لذا برای شناسایی افراد و توسعه تحقیقات مدیکال انتروپومتری می توان ازاختصاصات آنتروپومتری لب ها استفاده نمود. در این پژوهش هدف اصلی بررسی امکان ارتباط موارد فوق است.
روش کار شروع کار در یک بازه زمانی 6 ماهه از انتهای سال 1394 تا ابتدای سال 1395، تعداد 37 کودک مذکر 18-3 ساله مبتلا به اختلالات طیف اوتیستیک و 43 کودک سالم مذکر 3-16 که دو گروه از اقوام فارس ساکن مشهد بودند مورد بررسی قرارگرفت. این افراد فاقد التهاب، تبخال ویا ناهنجاری هایی مانند شکاف لب بودند. اندازه های آنترپومتریک عرض دهان (ch-ch)، عرض فیلتروم(cph-cph)، طول فیلتروم(sn-ls)، ارتفاع ورمیلیون لب بالا((ls-sto، ارتفاع ورمیلیون لب پایین(sto-li)، ارتفاع کل ورمیلیون(ls-li) و مساحت کل لب بر روی تصاویر کامپیوتری و توسط نرم افزار MIP اندازه گیری شد. داده ها توسط نرم افزار SPSS، مدل های همبستگی و آزمون های ANOVA از نظر آماری بررسی شدند(001/0p<).
نتایج بررسی ابعاد لب در افراد مبتلا مذکر به اوتیسم نژاد فارس در مقایسه بین دو گروه بیمار و سالم متغیرهای عرض دهان، ارتفاع لب بالا، ارتفاع کل لب و مساحت کل لب در گروه بیماران بیشتر از گروه سالم می باشد در حالی که ارتفاع لب تا بینی اافراد گروه سالم از گروه بیمار بیشتر می باشد، متغیرهای ارتفاع لب پایینی و عرض فیلتروم در دو گروه مذکور تقریبا مساوی می باشد.کلید واژگان: اوتیسم, آنتروپومتریک لب, مدیکال انتروپومتریIntroductionAutistic spectrum disorders syndrome with continuous failure in communication, social interaction, limited interests and other behavioral symptoms and bad prognosis is associated with multiple complications and problems.Anthropometry is the science of linear and angular dimensions measurment on live skeletal system. Knowledge of quantitative and qualitative characteristics of the lips may provide useful information in various medical fields. Therefore, in order to identify individuls and develop anthropometric medical reserch anthropometric features of the lips can be used. In is research the main goal was to examine the possibility of the above-mentioned relationship.
Procedure:In this research, in a 6-month period from the end of 1394 to the beginning of 1395 , a number of 37 male children 3-18 years old with autistic spectrum disorders and 43 healthy male children 3-16, who were residing in Mashhad Persian ethnic groups, were studied.
These people did not have inflammation, herpes simplex, or congenital malformations such as cleft lip.. Anthropometric measurement of the width of the mouth (ch-ch), filtrum width (cph-cph), length filtrum (sn-ls), Vermilion height of the upper lip (ls-sto), lower lip Vermilion height (sto-li), total height (ls-li) and total area Vermilion lips on Computer-generated images and MIP software, were measured. Data were evaluated statistically using SPSS software, polynomial regression and ANOVA models (PResultsInvestigation of lips dimensions in Persian males with autism compared between the two groups of patients and healthy subjects.
Mouth width variables, upper lip height, the height of the lips and lip area are more in the group of patients than in healthy group, while the height of lip to the nose of healthy people is more in patient groups. Lower lip height and filtrum width variables in two groups, are almost equal..Keywords: Autistic, LipAnthropometry, Medical Anthropometry -
ObjectiveThe aim of the present study was to investigate the epidemiology of psychiatric disorders in ýchildren and adolescents in five provinces of Iran: Tehran, Shiraz, Isfahan, Tabriz and Mashhad.ýMethodIn the present study, we selected 9,636 children and adolescents aged 6-18 years through ýmultistage cluster random sampling method from Tehran, Shiraz, Isfahan, Tabriz and Mashhad. ýWe instructed the clinical psychologists to complete the Strengths and Difficulties Questionnaire ýý(SDQ) for the participants, and those who received a high score on SDQ, completed the Persian ýversion of Kiddie-SADS-Present and Lifetime Version (K-SADS-PL). We used descriptive ýanalysis and 95% confidence interval to investigate the relationship between scores of the K-ýSADS questionnaire and demographic factorsþ. þWe used one-way ANOVA to test the significant ýdifferences among the disorders according to sex, age and province of residence.ýýResultsBased on the results, oppositional defiant disorder (ODD) (4.45%) had the highest prevalence of psychiatric ýdisorders in the five provinces and substance abuse and alcohol abuse (0%) had the lowest ýprevalence. In addition, attention deficit hyperactivity disorder (ADHD) had the most ýprevalence in boys (5.03%) and ODD had the most prevalence in ýgirls (4.05%). Among the three age groups, 6 to 9 year olds had the highest rates of ADHD ýý(5.69%); 10 to 14 and 15 to 18 year olds had the highest rates of ODD (4.32% and 4.37% ýrespectively). Among the five provinces, Tehran and Mashhad allocated the highest rates of ODD; Isfahan and Shiraz had the highest rates of ADHD; and Tabriz had the highest rates of social phobia.ýConclusionThe current study revealed that the overall frequency of psychiatric disorders based on Kiddie-ýSADS-Present and Lifetime Version (K-SADS-PL) was higher than a similar study. Moreover, in ýthis study, among the five provinces, Tehran and Mashhad allocated the highest rates of ODD; Isfahan and Shiraz had the highest rates of ADHD; and Tabriz had the highest rates of social phobia. Therefore, these percentage ýof psychiatric disorders in Iran lead us toward a greater use of consultation and mental health ýservicesþ.þKeywords: Child, Adolescents, Iran, Kiddie, ýSADS, Present, Lifetime Version (K, ýSADS, PL), Psychiatric Disorder
-
مقدمهبنا به نظر پژوهشگران، ویژگی های شخصیتی والدین و رفتار ایشان با کودک بر اختلالات روان پزشکی از جمله اختلالات اضطرابی و وسواسی-اجباری وی، می تواند اثرگذار باشد. تحقیق حاضر با هدف بررسی ویژگی های شخصیتی والدین کودکان و نوجوانان مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری و مقایسه ی آن با گروه شاهد انجام گردید.روش کارجامعه ی آماری این مطالعه ی توصیفی-مقطعی، شامل والدین کودکان و نوجوانان 18-6 ساله ی مراجعه کننده به بیمارستان روان پزشکی ابن سینای مشهد در فروردین تا شهریور 1392 هستند که با روش نمونه گیری در دسترس، والدین30 کودک و نوجوان مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری (60 نفر) بر اساس معیارهای چهارمین ویراست راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی و تایید دو روان پزشک کودک و نوجوان رسیده بودند وارد مطالعه شدند. گروه شاهد (60 نفر) همگن با گروه آزمون از خانواده های کودکان و نوجوانان سالم در مدرسه انتخاب شدند. تمام والدین توسط آزمون تیپ شناسی مایرز-بریگز ارزیابی گردیدند. داده ها با آمار توصیفی، مجذور خی و نرم افزار آماری SPSS نسخه ی 15 تحلیل شدند.یافته هابنا بر یافته ها در ابعاد شخصیتی درون گرایی-برون گرایی، حسی-شمی، قضاوت گرا-ادراک گرا و تیپ های شانزده گانه ی مایرزبریگز بین دو گروه شاهد و آزمون، تفاوت معنی داری وجود ندارد (05/0نتیجه گیریبنا بر نتایج، به نظر می رسد که ارتباط معنی داری بین اکثر ویژگی های شخصیتی والدین با بروز یا شیوع اختلال وسواسی-اجباری در کودکان و نوجوانان دیده نمی شود.کلید واژگان: اختلال وسواسی, اجباری, شخصیت, والدینIntroductionAccording to the researcher's vewpoint, parent's personality traits and their behavior can affect the development of the psychiatric disorders such as anxiety disorders and obsessive-compulsive disorders among children and adolescents. The present study assessed the personality types and characteristics in parents of children and adolescents with obsessive-compulsive disorder (OCD) compared to control group.Materials And MethodsThe statistical community of this cross-sectional descriptive study included all parents of children and adolescents with OCD who referred to the children and adolescents psychiatric clinic of Ibn-e-Sina hospital of Mashhad during March-September 2013. Parents of 30 children and adolescents (6-18 years) with OCD based on DSM-IV- TR criteria and confirmation of diagnoasis by two child psychiatrists were selected (n=60) via available sampling method. Parents of 30 matched healthy children from schools in Mashhad were selected as the control group. All participants fulfilled the Myers-Briggs personality type questionnaire. Data analyzed using descriptive statistics, chi square test and SPSS software version 15.ResultsFindinigs showed that two groups of parents were not different in terms of extraversion-introversion, sensing- intuition and thinking-feeling personality dimensions (P>0.05). There was only a significant difference between two groups in judgment-perception dimension (P=0.026).ConclusionIt seems that there are not significant relations between almost of parent's personality traits and prevalence or incidence of obsessive-compulsive disorders in children and adolescents.Keywords: Obsessive, compulsive disorder, Parents, Personality
-
International Journal of Community Based Nursing and Midwifery, Volume:4 Issue: 1, Jan 2016, PP 47 -56BackgroundIncivility among nursing students is a common academic problem. Knowing the causes of students’ incivility will enable the faculty members and academic institutions to select correct strategies to deal with this problem. This study was conducted to explore the causes of incivility among nursing students from both educators’ and students’ points of view.MethodsThis qualitative content analysis study was applied in order to explore experiences and insights of 17 nursing lecturers and 9 nursing students who were selected through purposeful sampling and interviewed on the causes of incivility. Participants were selected among students and lecturers of nursing schools in Khorasan Razavi. The inclusion criteria for the students were having passed one educational term and for the lecturers having one year experience of teaching respectively. Data gathering was done using deep semi-structured interviews starting from March 2014 to March 2015.ResultsThree main categories extracted from the data were student related factors, teacher related factors, and organizational factors. Non-educational engagement, attracting attentions, lack of motivation, students’ personality, and lack of experience were the subcategories of student related factors. Subcategories of teacher related factors included lack of skills, teachers’ personal qualities, lack of experience, and incivility of teachers. Finally, the subcategories of organizational factors included no evaluation system for teachers and lack of understanding the organizational rules and regulations.ConclusionThe results of this study indicated that factors related to students, teachers, and organization may lead to nursing students’ incivility and clarified its dimensions. In order to develop a civil environment in nursing college, managers and educators’ awareness should be promoted via various ways such as workshops.Keywords: Content analysis, Incivility, Nursing educator, Nursing students
-
مقدمهپیشگیری و درمان مشکلات روانی در کودکان نه تنها برای کاهش مشکلات حاضر بلکه برای ارتقاء عملکرد آن ها در بزرگسالی بسیار مهم می باشد. بررسی اپیدمیولوژیک شیوع اختلالات روانی در طول عمر در وسعت یک ملت در ایران به اندازه کافی شناخته شده نیست. مطالعه حاضر به منظور بررسی وضعیت سلامت روانی کودکان و نوجوانان در سن 18-6 سال در شهرستان مشهد و با استفاده از پرسشنامه نقاط ضعف و قوت (SDQ)[1] انجام شد.روش کار2012 کودک و نوجوان (18-6 ساله) از ده سرخوشه از مناطق مختلف شهرداری مشهد انتخاب شدند. پرسشنامه ها توسط والدین و نوجوانان پر شد. شیوع علائم و ارتباط نمرات کسب شده با عوامل دموگرافیک در این مطالعه تعیین شد. برای تحلیل آماریP-value زیر 05/ 0 در این مطالعه معنی دار در نظر گرفته شد.نتایجفرم خودگزارشگر نتایج بیانگر آن است که 34% از کودکان و نوجوانان در محدوده غیرطبیعی یعنی دارای مشکلات سایکولوژیک بودند. در نسخه والدین پرسشنامه SDQ، 67% کودکان مشکلات سایکولوژیک داشتند. با تعیین نمره زیرگروه ها در فرم خودگزارشگر مشخص شد که مشکلات با همسالان (4/ 44%) شایع ترین مشکل در کودکان و نوجوانان بود و به دنبال آن مشکلات سلوک (1/ 44%)، نقص در رفتارهای جامعه پسند (8/ 26%)، مشکلات احساسی (9/ 15) و بیش فعالی (8/ 5%) قرار داشتند. در فرم والدین نیز نقص در ارتباط با همسالان (75%) شایع ترین مشکل بود که به دنبال آن مشکلات احساسی (6/ 69%)، مشکلات سلوک(5/ 64%)، نقص در رفتارهای جامعه پسند (7/ 52%) و بیش فعالی (3/ 6%) قرار داشتند. در فرم والدین پرسشنامه SDQ نمره کل مشکلات کودکان و نوجوانان در گروه سنی 18-14 سال و افرادی که در مقطع ابتدایی قرار داشتند بالاتر از بقیه بود و تفاوت معنی داری بین نمره کل مشکلات کودکان و نوجوانان در گروه های سنی و مقاطع مختلف وجود داشت. در نسخه خودگزارشگر پرسشنامه SDQنمره کل مشکلات هیچ گونه تفاوت معنی داری را بین ویژگی های دموگرافیک مختلف نشان نمی داد.نتیجه گیرییافته های ما نشان دهنده آن بود که سلامت ذهنی کودکان در مشهد و به خصوص مشکلات با همسالان نیازمند توجه بیشتری است.کلید واژگان: کودکان, پرسشنامه نقاط ضعف و قوت, SDQ, سلامت روانIntroductionPrevention and treatment of children’ mental disorders are important, not just to reduce their present problems but to improve their performance in adulthood. The nation-wide epidemiological survey of psychiatric disorders in terms of lifetime prevalence is not adequately known in Iran. This study aimed to assess the mental health status of 6-18 year-old children and adolescents in Mashhad province using the Strengths and Difficulties Questionnaire (SDQ).Materials And Methods2012 children and adolescent (6-18 years old) were selected from 10 cluster heads from different municipality areas of Mashhad, Iran. Parents and adolescents filled out the SDQ. The prevalence of symptoms and the relationship between the obtained scores and demographic factors were determined. In this study, a p-value less than 0.05 was considered significant for statistical analysis.ResultsAnalyzing the self-report form of the SDQ indicated that 34% of the participants were abnormal. In other words, 34% of children had psychiatric problems. In the parent form of the SDQ, 67.7% of children had psychological problems. Determining the subscale score in the self-report form revealed that peer relationship problems (44.4%) was the most common problem in children and adolescents followed by conduct disorder (44.1%), impairment of prosocial behavior (26.8%), emotional problems (15.9%) and hyperactivity (5.8%). In the parent form, impairment in peer relationships (75%) was the most common problem followed by emotional problems (69.6%), conduct disorder (64.5%), impairment in prosocial behavior (52.7%) and hyperactivity (6.3%). In the parent form of the SDQ, the total difficulties score was higher in children and adolescents aged 14-18 and primary school children. There was a significant difference between different age groups and grades in terms of the total difficulties score. In the self-report form of the SDQ, no significant difference was observed between demographic features in terms of the total difficulties score.ConclusionOur findings showed that mental health of children in Mashhad, especially peer relationship problems, needs more attention.Keywords: Children, Strengths, Difficulties Questionnaire, SDQ, Mental Health
-
مقدمهاختلالات اضطرابی از شایع ترین مشکلات در بین کودکان می باشد که می تواند به مشکلات کارکردی منجر شود. اکثر مطالعات نشانگر همپوشی بالای اختلالات اضطرابی کودک و خانواده وی بوده اند. هدف مطالعه ی حاضر، مقایسه ی بین سبک های والدگری و خودکارآمدی والدگری مادران کودکان مضطرب و غیر مضطرب بوده است.روش کاردر این تحقیق علی-مقایسه ای در سال 1392 110کودک (55 کودک مبتلا به اضطراب و 55 کودک غیر مبتلا به اضطراب) به همراه مادران شان شرکت کردند. کودکان مضطرب از طریق نمونه گیری در دسترس و کودکان غیر مضطرب بر اساس همتاسازی متغیرهای جمعیت شناختی با گروه مضطرب از مدارس ابتدایی شهر مشهد انتخاب شدند. مادران کودکان، پرسش نامه های سبک های والدگری، خودکارآمدی والدگری و اطلاعات جمعیت شناختی را تکمیل نمودند. مقایسه ی نتایج دو گروه با استفاده از نرم افزار SPSS و آمار توصیفی و آزمون تی مستقل انجام شد.یافته هانتایج نشان داد که تعارض و سردرگمی مادران کودکان مضطرب به طور معنی داری بالاتر از تعارض و سردرگمی مادران گروه شاهد (001/0P<) و پاسخ دهی، دسترسی و حساسیت مادران کودکان مضطرب به شکل معنی داری پایین تر از مادران کودکان گروه شاهد (001/0P<) است. هم چنین مادران کودکان مضطرب سطوح پایین تر خودکارآمدی والدینی را در مقایسه با مادران کودکان غیر مضطرب نشان دادند (001/0P<).نتیجه گیرینتایج این پژوهش نشانگر ارتباط اضطراب کودکان با برخی از عوامل والدگری مثل سبک های والدگری و خودکارآامدی والدگری بوده است. بنابر این شایسته است در ارزیابی و درمان کودکان مضطرب و هم چنین پیشگیری به برخی از عوامل والدینی توجه شود.
کلید واژگان: اضطراب, خودکارآمدی, کودکان, والدگریIntroductionAnxiety disorders are one of the most prevalent mental problems in children and could lead to major dysfunctions. Most family studies have found a large overlap between anxiety disorders in children and their family members. This study aimed to examine the relationship between parenting style and parenting self-efficacy in mothers of anxious and non-anxious children.Materials And MethodsThis is a causal-comparative study, done in 2013. The sample consisted of 110 children and their mothers (55 in experimental and 55 in control groups). Anxious children were selected through convenience sampling and non-anxious children were matched and selected based on demographic variables of the experimental group from elementary schools of Mashhad. Inventories of quality of mother-child relationship scale, parenting self-efficacy, Child Behavior Checklist (CBCL) of Achenbach System and demographic characteristics were used. Data analyzed by SPSS software, descriptive statistics and independent t-test was used for data analysis.ResultsFindings indicated that mothers of anxious children had significantly higher levels of conflict than mothers in the control group (P<0.001). They also showed significantly lower levels of accessibility, warmth, responsiveness, and self-efficacy in relation to their children (P<0.001).ConclusionFindings of this study indicated that anxiety in children is strongly associated with parenting styles and parenting self-efficacy. Therefore, it is suggested that parenting factors should be considered in the evaluation, treatment, and prevention of anxiety in children.Keywords: Anxiety, Children, Parenting, Self, efficacy -
مقدمهاختلالات طیف اوتیسم (ASD) گروهی از اختلالات عصبی-تکاملی با منشا ژنتیکی-محیطی هستند. اخیرا کمبود ویتامین D به عنوان یک عامل خطر محتمل در پیدایش ASD در نظر گرفته شده است لذا این مطالعه با هدف بررسی میزان سرمی ویتامین D در کودکان مبتلا به این اختلال و مقایسه ی آن با کودکان سالم انجام شد.روش کاردر این مطالعه ی مورد-شاهدی در سال 1393، 13 کودک 12-3 ساله ی مراجعه کننده به درمانگاه بیمارستان ابن سینای مشهد که بر اساس مصاحبه ی بالینی طبق معیارهای چهارمین ویراست راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی و روان پزشک فوق تخصص کودک و نوجوان، دارای نمره ی آزمون سنجش اوتیسم کودکی بالاتر از 30 بوده و تشخیص اختلالات طیف اوتیسم (با رد سایر اختلالات روانی محور یک) دریافت کرده بودند، به عنوان گروه آزمون انتخاب و در گروه های خفیف-متوسط و شدید قرار گرفتند. 14 کودک سالم بدون بیماری طبی یا روان پزشکی که از نظر سن و جنس با گروه آزمون، یکسان سازی شده بودند به عنوان گروه شاهد انتخاب شدند. سپس سنجش سطوح سرمی ویتامین D به روش الایزا در هر دو گروه انجام و داده ها با نرم افزار SPSS، آمار توصیفی، آزمون کولموگروف-اسمیرنوف، آزمون من-ویتنی و پیرسون تحلیل شدند.یافته هامیانه ی متغیر میزان ویتامین D در گروه بیماران 0/13 (فاصله ی بین چارکی 5/19-6/9) و در گروه شاهد 0/12 بود (فاصله ی بین چارکی 2/13-9/4) ولی این تفاوت معنی دار نمی باشد (350/0=P). هم چنین میزان سرمی ویتامین D با شدت اختلال اوتیسم نیز رابطه ی معنی داری نشان نداده است (534/0=P).نتیجه گیریبنا بر نتایج این مطالعه، میزان سرمی ویتامین D در کودکان مبتلا به اوتیسم و سالم بدون تفاوت معنی دار می باشد و میزان این ویتامین با شدت اختلال اوتیسم نیز رابطه ی معنی داری نشان نداده است.
کلید واژگان: اختلالات طیف اوتیسم, کمبود, ویتامین DIntroductionAutism Spectrum Disorder (ASD) is a group of neuro-developmental disorders with a genetic/environmental origin. Recently, vitamin D deficiency is considered as a possible risk factor in ASD development. This study aims to compare the vitamin D serum level in children with and without autism spectrum disorder.Materials And MethodsIn this case-control study, 13 children (3 to 12 years old) referred to the outpatient clinic of Ibn-e-Sina psychiatric hospital in Mashhad in 2014 who received the diagnosis of ASD based on clinical interview according to DSM-IV by child and adolescent psychiatrist and score ≥30 in Childhood Autism Rating Scale were selected as the case group. Other axis I psychiatric disorders were ruled out. These children were divided into mild, moderate, and severe groups. 14 normal children without any medical or psychiatric disorders who were matched in age and sex with ASD children were selected as control group. Vitamin D serum levels were measured in the two groups through ELIZA technique. Data were analyzed by SPSS software, through descriptive statistics, Kolmogrov-Smirnov, Mann-Whitney and Pearson tests.ResultsThe mean vitamin D level in case group was 13.00 (distance between quartile: 9.6-19.5) and in control group was 12.00 (distance between quartile: 4.9-13.2). The difference between the two groups was not significant (P=0.350). Also, vitamin D serum levels had no significant relationship with the severity of ASD (P=0.534).ConclusionBased on the results, the serum levels of vitamin D in children with and without ASD have not any significant difference and the level of this vitamin has not significant relation with the severity of ASD.Keywords: Autism spectrum disorder, Deficiency, Vitamin D -
BackgroundThalassemia is an inherited blood disease. It is a serious public health problem throughout the Mediterranean region, the Middle East and the Indian subcontinent, as well as in Southeast Asia.ObjectivesThalassemia is an inherited blood disease. It is a serious public health problem. In this study we assessed psychological aspects in Iranian children and adolescents with thalassemia major. Patients andMethodsIn this case-control study sixty healthy subjects aged 7-18 years and Sixty Patients with confirmed diagnosis of major thalassemia were enrolled. After obtaining informed consent from parents of all participating thalassemia patients and healthycontrols, we assessed psychological aspects and quality of life by Pediatric Quality of LifeTM (PedsQL™), Strengths and Difficulties Questionnaires (SDQ), State and Trait Anxiety, Children''s Depression Inventory (CDI).ResultsThe results of this study indicate that there are significant changes in depression, anxiety, QOL and behavioral screening between children with thalassemia major compared with healthy subjects by means of both parents and children reports. According to the results, children with thalassemia major have more psychological problems than healthy ones. Patients with thalassemia have a lower QOL than their peers (P = 0.001), the rate of depression is higher in this group (P = 0.015), Also behavioral problems in these children are more than healthy subjects (P = 0.009).ConclusionsWe recommend appropriate treatment and counseling procedures in addition to specific treatment of thalassemia. According to the results we suggest to establish pediatric psychiatric clinics beside thalassemic clinics to cure psychological aspects of the disease.Keywords: Adolescents, Children, Quality of Life, Thalassemia Major
-
مقدمهاختلال طیف اوتیسم از ناتوانی های عمده ی دوران کودکی است که زمینه ساز فشارهای روانی بسیاری برای کودک و خانواده می باشد. با توجه به تاثیر نامطلوب بسیاری که این اختلال بر سیستم خانواده دارد، دراین پژوهش سعی شده است تا بر مبنای مدل تحول یکپارچه ی انسان که رویکرد نوینی در درمان این اختلال است، درمانی خانواده-محور طراحی شود، در این درمان به منظور تقویت توانمندی های کودک، کارکرد خانواده به عنوان یک واحد کلی، هدف قرار می گیرد و اثربخشی آن در ترکیب با بازی درمانی فلورتایم، بررسی می شود.روش کاراین مطالعه در چهارچوب یک طرح تک آزمودنی در طول 5 ماه روی 12 کودک 8-3 ساله ی مبتلا به اختلال طیف اوتیسم و خانواده های آن ها اجرا و اطلاعات در سه مرحله ی پیش آزمون، پس آزمون و پی گیری جمع آوری شد. برای بررسی اثربخشی درمان از ابزار محقق ساخته ی کارکرد تحولی خانواده، پرسش نامه ی سنجش هیجانی–کارکردی و پرسش نامه ی تحول هیجانی– کارکردی استفاده شد.یافته هادرصد بهبودی کارکرد تحولی خانواده در گروه درمان ترکیبی خانواده محور به ویژه در حوزه های صمیمیت، جذب شدن، انضباط و تحول هیجانی-کارکردی کودکان نیز در سطوح خودتنظیمی، دلبستگی و مبادله ی دوسویه از 50 درصد بیشتر و میزان بهبودی از نظر بالینی معنی دار بود. اندازه اثر درمان ترکیبی نیز بالاتراز 0/80 برآورد شد.نتیجه گیریبنا بر نتایج درمان ترکیبی خانواده محور می تواند اثربخشی بازی درمانی فلورتایم را افزایش دهد و به عنوان یک رویکرد درمانی اثربخش در درمان این اختلال استفاده شود.
کلید واژگان: اوتیسم, بازی درمانی, خانواده, کارکرد, هیجانIntroductionAutism spectrum disorder (ASD) is a major disability of childhood which is the basis of many mental pressures on children and their families. Regarding the unfavorable effects of this disorder on the family system, the present research aims to design a family- focused therapy based on the integrated human development approach which is a new approach in the treatment of ASD. In this model, to enhance the abilities of the child, family functioning is set the objective as a general unit, and its effectiveness in combination with Floortime therapy which is the center of therapy of this model is investigated.Materials And MethodsThis study uses single-subject design framework where 12 children with autism aged between 3 to 8 years old and their families are examined during 5 months; the research data were collected from three phases. In order to examine the effectiveness of therapy, the researcher-built instruments of (DFFAQ), (FEDQ) and (FEAS) were used.ResultsAccording to the results, the percentage of improvement in developmental family functioning in the mixed family- focused therapy group were above 50 percent, especially in the areas of intimacy, engagement, discipline and also the functional-emotional development of children in the self-regulation, attachment, and mutual interaction levels; thus, the improvement were clinically significant. The effectiveness of treatment in mixed therapy was estimated higher than 0.80.ConclusionThe mixed family-focused therapy which was designed in this study can increase the effectiveness of Floortime therapy and be used as an effective therapy for the treatment of ASD.Keywords: Autism, Emotion, Family, Function, Play therapy -
BackgroundMost of the studies about parenting stress among parents of children with autistic spectrum disorder (ASD) have been conducted in western societies. The objective of this research, conducted in Iran, is to evaluate the parenting stress among fathers and mothers of children with ASD and fi nd the correlation between severity of the disorder in children and the level of parental stress.Materials And MethodsParticipants included 42 couples having children aged between 2 and 12 diagnosed with ASD based on Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders, Fifth Edition (DSM-5) criteria. The diagnosis was made by two child and adolescent psychiatrists. Demographic information of the participants was collected using a questionnaire. The severity of pervasive developmental disorder in children was determined based on Childhood Autism Rating Scale (CARS); stress of parents was measured using Parenting Stress Index (PSI). Collected information was analyzed by the SPSS (version 16) software.ResultsEvaluation of subscales in participants’ data showed a positive correlation coeffi cient between the PSI-parent domain and Childhood Autism Rating Scale-Parent form CARS-P rating (r = 0.339, P = 0.028) and also between the total stress index and CARS-P rating (r = 0.333, P = 0.031) for fathers. It is thus suggested that fathers of children with more severe developmental disorders experience more stress. The results showed signifi cant differences between fathers and mothers in the three PSI subscales including PSI-child domain score (P < 0.005), PSI-parent domain score (P < 0.005), and the total stress index (P < 0.005). Mothers had signifi cantly more stress than fathers.ConclusionsThese fi ndings show that parents with ASD children have many emotional needs which should be considered in planning the effective treatment strategies for their children.Keywords: Autism spectrum disorder, fathers, mothers, parental stress, pervasive developmental disorders
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.