ghader zadehbagheri
-
مقدمه
با توجه به اهمیت ازدواج و آمارهای رو به رشد طلاق به کارگیری روش هایی در جهت کاهش تعارضات زناشویی و افزایش رضایت زناشویی از اهمیت بالایی برخوردار است. ازاین رو هدف از پژوهش حاضر بررسی مقایسه اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر نیازهای اساسی زناشویی زنان دارای تعارضات زناشویی بود.
روش کارروش پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل همراه با مرحله پیگیری 2 ماهه بود. در این پژوهش جامعه آماری کلیه زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران در سال 1401 بودند. در مرحله اول با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد 45 نفر با نمره 111 و بالاتر در پرسشنامه تعارضات زناشویی براتی و ثنایی(1387) انتخاب و سپس به شیوه تصادفی ساده در 2 گروه آزمایش(هر گروه 15 نفر) و یک گروه کنترل(15 نفر) جایگزین شدند. سپس گروه آزمایش اول تحت 10 جلسه 90 دقیقه ای زوج درمانی هیجانمدار و گروه آزمایش دوم تحت 8 جلسه 90 دقیقه ای درمان پذیرش-تعهد قرار گرفتند. از مقیاس ارضای نیازهای اساسی در بافتار زناشویی معارف و همکاران(1398) به منظور گردآوری اطلاعات استفاده شد. برای تحلیل داده ها از به دست آمده از تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر با نرم افزار SPSS استفاده شد.
یافته هانتایج نشان داد هر دو مداخله مذکور در مرحله پس آزمون و پیگیری اثربخشی معناداری بر قدرت (487/8=f، 001/0=sig)، عشق (359/35=f، 001/0=sig)، تفریح (699/6=f، 001/0=sig)، آزادی (764/36=f، 001/0=sig)، امنیت (219/60=f، 001/0=sig) و نمره کل نیازهای اساسی زناشویی (084/76=f، 001/0=sig) داشته است(05/0>P). نتایج آزمون تعقیبی بن فرونی نشان داد که زوج درمانی هیجان مدار اثربخشی بیشتری بر افزایش نیازهای اساسی زناشویی دارد(05/0>P).
نتیجه گیریبر اساس نتایج پژوهش حاضر، میتوان گفت که زوج درمانی هیجان مدار و درمان پذیرش-تعهد می توانند به عنوان شیوههای درمانی مناسب برای بهبود نیازهای اساسی زناشویی زنان دارای تعارضات زناش در مراکز مشاوره زناشویی به کار برده شوند.
کلید واژگان: زوج درمانی هیجان مدار, درمان پذیرش-تعهد, نیازهای اساسی زناشویی, تعارضات زناشوییIntroductionConsidering importance of marriage and growing statistics of divorce, methods to decrease marital conflicts and increase marital satisfaction hold great importance. The purpose of this study was to comparison of effectiveness of emotion-focused couple therapy and acceptance and commitment therapy on marital basic needs among women with marital conflicts.
MethodsThis semi-experimental study was conducted with a pretest-posttest design with control group and follow-up 2 month. In this research, the statistical population was all women who referred to counseling centers in Tehran city in year 1401. In the first stage, using convenience sampling method, 45 women with a score of 111 and above in the marital conflict questionnaire of Barati and Sanai (2008) were selected and then randomly divided into 2 experimental groups (each group 15 people) and one control group (15 people) were replaced and experimental groups underwent emotion-focused couple therapy (10 sessions 90 minutes) and acceptance and commitment therapy (8 sessions 90 minutes). To collect data couple’s basic needs assessment scale by Maaref et al (2019). Analysis of variance with repeated measures with SPSS software was used for data analysis.
ResultsThe results showed that both interventions had a significant effect on Power (f=8.487, sig=0.001), love (f=35.359, sig=0.001), fun (f=6.699, sig=0.001), freedom (f=36.764 , sig=0.001), survive (f = 60.219, sig = 0.001) and the total score of marital basic needs (f = 76.084, sig = 0.001) among women with marital conflicts (P<0.05). In addition, the results of Bonferroni post hoc test showed that emotion-focused couple therapy is more effective in marital basic needs (P<0.05).
ConclusionsBased on the results of the present study, it can be said that emotion-focused couple therapy and acceptance and commitment therapy can be used as a treatment method to on marital basic needs among women with marital conflicts in marital counseling centers.
Keywords: Emotion-Focused Couple Therapy, Acceptance, Commitment Therapy, Marital Basic Needs, Marital Conflicts -
هدف از پژوهش حاضر تعیین تفاوت اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر پرخاشگری ارتباطی پنهان زنان دارای تعارضات زناشویی بود. روش پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل همراه با مرحله پیگیری 2 ماهه بود. در این پژوهش جامعه آماری کلیه زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران در زمستان سال 1401 بودند. در مرحله اول با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد 45 نفر با نمره 111 و بالاتر در پرسشنامه تعارضات زناشویی براتی و ثنایی(1387) انتخاب و سپس به شیوه تصادفی ساده در 2 گروه آزمایش(هر گروه 15 نفر) و یک گروه کنترل(15 نفر) جایگزین شدند. سپس گروه آزمایش اول تحت 10 جلسه 90 دقیقه ای زوج درمانی هیجانمدار و گروه آزمایش دوم تحت 8 جلسه 90 دقیقه ای درمان پذیرش-تعهد قرار گرفتند. از مقیاس پرخاشگری ارتباطی پنهان نلسون و کارول(2006) به منظور گردآوری اطلاعات استفاده شد. برای تحلیل داده ها از به دست آمده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر با نرم افزار SPSS نسخه 24 استفاده شد. نتایج نشان داد هر دو مداخله مذکور در مرحله پسآزمون و پیگیری اثربخشی معناداری بر پرخاشگری ارتباطی پنهان داشته است(05/0>P). نتایج آزمون تعقیبی بن فرونی نشان داد که زوج درمانی هیجان مدار اثربخشی بیشتری بر کاهش پرخاشگری ارتباطی دارد(05/0>P).کلید واژگان: زوج درمانی هیجان مدار, درمان پذیرش-تعهد, پرخاشگری ارتباطی پنهان, تعارضات زناشوییThe purpose of this study was to comparison of effectiveness of emotion-focused couple therapy and acceptance and commitment therapy on covert relational aggression among women with marital conflicts. This semi-experimental study was conducted with a pretest-posttest design with control group and follow-up 2 month. In this research, the statistical population was all women who referred to counseling centers in Tehran city in winter year 2023. In the first stage, using convenience sampling method, 45 women with a score of 111 and above in the marital conflict questionnaire of Barati and Sanai (2008) were selected and then randomly divided into 2 experimental groups (each group 15 people) and one control group (15 people) were replaced and experimental groups underwent emotion-focused couple therapy (10 sessions 90 minutes) and acceptance and commitment therapy (8 sessions 90 minutes). To collect data covert communication aggression scale of Nelson and Carroll (2006). Analysis of variance with repeated measures with SPSS software version 24 was used for data analysis. The results showed that both interventions had a significant effect on covert relational aggression among women with marital conflicts (P<0.05). In addition, the results of Bonferroni post hoc test showed that emotion-focused couple therapy is more effective in covert relational aggression (P<0.05). Based on the results of the present study, it can be said that emotion-focused couple therapy and acceptance and commitment therapy can be used as a treatment method to on covert relational aggression among women with marital conflicts in marital counseling centers.Keywords: emotion-focused couple therapy, acceptance, commitment therapy, covert relational aggression, Marital Conflicts
-
Background
Excessive and inappropriate use of the internet and related technologies is a severe problem in Iranian society. Extensive evidence demonstrates that parenting styles and bullying increase the risk of internet addiction in teenagers. However, moreresearch is required to improve the existingknowledgeabout the impact of parenting stylesandbullyingonstudents’ internet addiction.
ObjectivesThis study aimed to investigate specific and common effects of parenting styles and bullying on female high-school students’ internet addiction.
Materials and MethodsThis was a descriptive-correlational study. The population comprised all female high-school students in Yasouj (Iran) in the academic year 2020-21, of whom 357 were selected by convenience sampling. The data collection instruments, distributed online, included Young Internet Addiction Questionnaire, Baumrind’s Parenting Styles and Dimensions Questionnaire, and the Illinois Bully Scale. The data were analyzed by the analysis of variance based on structural equation modeling.
ResultsThe explained variance (R2) of internet addiction for the specific effect of parenting style and bullying was 0.12 and 0.20, respectively. Moreover, the explained variance (R2) of internet addiction for the common effect of bullying and parenting style was 0.25.
ConclusionsThe results emphasize the importance of the specific andcommoneffects of parenting styles and bullyingoninternet addiction. Therefore, programs should be developed to prevent internet addiction and other familial and social harms.
Keywords: Internet Addiction Disorder, Parenting, Bullying -
هدف پژوهش حاضر، الگویابی ساختاری آشفتگی روان شناختی بر اساس خودمراقبتی و تاب آوری روانی با نقش میانجی گری خودشفقتی در بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس بود. پژوهش از نوع کاربردی و روش پژوهش همبستگی به شیوه مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس عضو انجمن ام اس اصفهان در فصل پاییز سال 1401 بود. از بین جامعه آماری 320 نفر به شیوه نمونه گیری دردسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه آشفتگی روان شناختی (کسلر و همکاران، 2002)، پرسشنامه خودمراقبتی (گالینا و همکاران، 2015)، پرسشنامه تاب آوری روانی (کانر و دیودیسون، 2003) و پرسشنامه خودشفقتی (نف، 2003) بودند. نتایج نشان داد که خودمراقبتی بر خودشفقتی (05/0 p<، 614/0 = β) و آشفتگی روان شناختی (05/0 p<، 478/0- = β) بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس دارای اثر مستقیم معنادار بوده و توانسته به ترتیب 7/37 و 8/22 درصد از واریانس این متغیرها را تبیین کند. همچنین تاب آوری روانی بر خودشفقتی (05/0 p<، 545/0 = β) و آشفتگی روان شناختی (05/0 p<، 536/0- = β) بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس دارای اثر مستقیم معنادار بوده و توانسته به ترتیب 7/29 و 7/28 درصد از واریانس این متغیرها را تبیین کند. در نهایت خودشفقتی بر آشفتگی روان شناختی (05/0 p<، 44/0- = β) بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس دارای اثر مستقیم معنادار بوده و توانسته 3/19 درصد از واریانس این متغیر را تبیین کرده و در رابطه بین خودمراقبتی و تاب آوری روانی با آشفتگی روان شناختی بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس نیز نقش میانجی معنادار ایفا کند (05/0 p<). بکلید واژگان: آشفتگی روان شناختی, خودمراقبتی, تاب آوری روانی, خودشفقتی, مالتیپل اسکلروزیسThe objective of the present study was the structural model of psychological distress based on self-care and psychological resilience with the mediating role of self-compassion in patients with multiple sclerosis. The research is applicative and the research method was correlational through structural equations modeling. The statistical population included multiple sclerosis patients who were members of the Isfahan MS Association in the fall season of 2022. Three hundred and twenty patients with multiple sclerosis were selected from the statistical population as the available sampling. The results showed that Self-care has a significant direct effect on self-compassion (p < 0.05, β = 0.614) and psychological distress (p < 0.05, β = -0.478) of patients with multiple sclerosis and it was able to explain 37.7 and 22.8 percent of the variance of these variables, respectively. Also, psychological resilience has a significant direct effect on self-compassion (β = 0.545, p < 0.05) and psychological distress (β = -0.536, p < 0.05) of patients with multiple sclerosis and was able to explain 29.7 and 28.7 percent of the variance of these variables, respectively. Finally, self-compassion had a significant direct effect on psychological distress (p < 0.05, β =-0.44) of patients with multiple sclerosis and was able to explain 19.3% of the variance of this variable. Meanwhile, self-compassion has a significant mediating role in the relationship between self-care and psychological resilience with psychological distress in multiple sclerosis patients (p<0.05).Keywords: Psychological Distress, Self-care, Psychological resilience, self-compassion, Multiple Sclerosis
-
IntroductionFailure to satisfy the basic psychological needs may cause Internet addiction for the adolescents. Heterogeneity of outcomes may originate from individual characteristics such as coping style. Therefore, the present study aimed to look at whether the problem-oriented coping style can play a moderating role in the relationship between basic psychological needs and Internet addiction.MethodThis research was a descriptive-correlational study. For this purpose, 361 students were selected from Yasouj University by cluster random sampling. Three questionnaires were used to collect data: Basic Psychological Needs Questionnaire, Internet Addiction Questionnaire, and Stress Coping Strategies Questionnaire. Descriptive statistics and the Partial Least Squares (PLS) were used to process the data.ResultsAccording to the findings of the present study, there was a negative relationship between satisfying the basic psychological needs and Internet addiction. The results also showed problem-oriented coping style as a moderating and influential variable between the basic psychological needs and Internet addiction.ConclusionOverall, the most important contribution of this study is to explain a correlation and moderation model that is consistent with both stress management and self-determination theory. As a result, interventions based on self-determination theory (e.g., informing programs that enhance adolescent autonomy, relatedness, and competence) may be effective in reducing Internet addiction.Keywords: Internet addiction, Problem-oriented Coping Style, basic psychological needs
-
زمینه و هدف
جهت گیری مذهبی برای بررسی کاربرد دین در زندگی افراد مطرح شده و سلامت روانی هم به حالتی از بهزیستی گفته میشودکه در آن فرد توانایی های خود را بشناسد و بتواند با فشارهای روانی بهنجار زندگی کنار آید و برای اجتماع خویش مفید باشد و در همین راستا، تعامل مذهب و سلامت روانی با روانشناسی مثبت نگر ازمفاهیمی هستند که بر توانایی ها و داشته های فرد برای ارتقاء سلامت عمومی کمک میکنند، لذا این مطالعه با هدف مدل سازی و تعامل روانشناسی مثبت نگر، جهت گیری مذهبی و سلامت روان در دانشجویان دانشگاه های استان کهگیلویه و بویر احمدانجام گرفته است.
روش بررسیاین مطالعه یک پژوهش توصیفی تحلیلی، از نوع طرح های همبستگی، با استفاده از روش مدل سازی معادلات ساختاری میباشد، که در آن 1843 نفر از دانشجویان دانشگاه های استان به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند.ابزار مورد استفاده شامل 5 پرسشنامه بود. که بعد از توزیع پرسشنامه ها بین دانشجویان گروه نمونه و تکمیل آنهاتوسط دانشجویان، داده ها با استفاده از روش مدل سازی معادلات ساختا، تجزیه وتحلیلو نتایج به صورت جداول، نمودار نمایش داده شدند.
یافته هادر این مطالعه مشخص شد که جهت گیری مذهبی بر مولفه های روانشناس مثبت نگر، ارتباط معنی داری داشتند(p<0.05).همچنین در این مطالعه با انجام تجزیه و تحلیل عاملی مشخص شد که جهت گیری مذهبی مستقیما روی سلامت روانی دانشجویان اثرمثبت و معناداری ندارد، بلکه جهت گیری مذهبی بر روی مولفه های روانشناسی مثبت نگر تاثیر معناداری داشته و این اثرات منجر به بهبودی سلامت روانی میگردد.
نتیجه گیریبا توجه به ارتباط معنادار بین جهت گیری مذهبی و مولفه های روانشناسی مثبت نگر، و همچنین ارتباط مثبت و معنا دارغیر مستقیم بین جهت گیری مذهبی و سلامت روانی در دانشجویان دانشگاه ها.آموزش مولفه های روانشناسی مثبت نگر، مذهب و سلامت روان توسط متولیان فرهنگ و آموزش دانشگاه ها بیش از پیش مورد نظر باشد.
کلید واژگان: روانشناسی مثبت نگر, سلامت روانی, جهت گیری مذهبی, امید, بخشش, شادی, بهزیستی روانشناختیArmaghane-danesh, Volume:24 Issue: 5, 2019, PP 984 -997Background and AimReligious orientation to examine the use of religion in the lives of individuals and mental health is also called a state of well-being in which one recognizes their abilities and can cope with normal stressors of life and is beneficial to their community. In this regard, the interaction of religion and mental health with positive psychology are concepts that contribute to one's abilities and possessions to promote public health. Students from the universities of Kohgiluyeh and Boyer Ahmad province have graduated.
Materials and MethodsThis study is a descriptive-analytic, correlational design study using Structural Equation Modeling, in which 1843 university students were selected by cluster random sampling. The instrument used included 5 questionnaires. After distributing the questionnaires among the students of the sample group and completing them among the students, the data were presented graphically using the structural equation modeling method, analyzing the results in tables.
ResultsThe findings of this study showed that religious orientation had a significant relationship with positive psychotic components (p <0.05) and also in this study factor analysis revealed that religious orientation directly influenced the mental health of students. And it is not significant, but religious orientation has a significant effect on the components of positive psychology and these effects improve mental health.
ConclusionConsidering the significant relationship between religious orientation and components of positive psychology, as well as positive and meaningful direct and indirect relationship between religious orientation and mental health in university students. The culture and education of the universities should be more than desired.
Keywords: Positive Psychology, Mental Health, Religious Orientation, Student Corresponding Author: Alireza Mardpour, Yasuj, Islamic Azad University, Yasuj Branch, Department of Psychology -
زمینه و هدفزندان و اثرات منفی آن بر زندانیان به ویژه زندانیان زن، لزوم انجام مداخلات آموزشی، رواندرمانی را برای آنها ضروری نموده است. پژوهش حاضر با هدف آموزش تنظیم هیجانی بر تکانشگری و سبک های تصمیم گیری در زندانیان زن شهر یاسوج انجام گردید.روش بررسیاینمطالعه، کارآزمایی، بالینی و مداخله ای بوده است. نمونه پژوهش شامل 30 نفر از زنان زندانی بود که پس از شرح و بیان اهداف مطالعه، داوطلب شرکت در طرح بودند و به صورت تصادفی دردو گروه آزمایش وکنترل تخصیص داده شدند. گروه آزمایش، تحت برنامه آموزشی 8 جلسه ای مهارت های تنظیم هیجانی مبتنی برمدل گراس قرارگرفتند وبرروی گروه شاهد هیچ مداخله ایصورت نگرفت، سپس از گروه آموزش و شاهد پیش آزمون و پس آزمون بهعملآمد. ابزارهای مورد استفاده شامل پرسشنامه های تکانشگری بارات، سبک های تصمیم گیری اسکات و بروس بودند. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 22تجزیه و تحلیل شدند.یافته هایافته های مطالعه بیانگر تاثیر برنامه آموزشی تنظیم هیجانی بر کاهش تکانشگری کلی (P<0.05) و تکانشگری شناختی(P<0.001)، رفتاری (P<0.05) و برنامه ریزی نشده (P<0.05) در زندانیان زن گردید. همچنین آموزش تنظیم هیجانی بر افزایش سبک های تصمیم گیری عقلایی(P<0.001) و شهودی(P<0.01) و کاهش سبک های تصمیم گیری اجتنابی(P<0.05)، وابسته(P<0.05) و آنی(P<0.05) تاثیر معناداری داشته است.نتیجه گیریبا توجه به نتایج تحقیق که آموزش تنظیم هیجانی، باعث کاهش تکانشکری و افزایش سبک های معقول تصمیم گیری در زندانیان گردید، می توان با ارتباط حرفه ای در قالب آموزش تنظیم هیجانی باعث افزایش دانش ومهارت افراد در کنترل تکانشهای منفی و همچنین افزایش سبک های تصمیم گیری عقلایی گردید.کلید واژگان: تنظیم هیجانی, تکانشگری, سبک های تصمیمگیری, زندانIntroductionprison inmates, especially its negative effects on female prisoners, the need for educational interventions, psychotherapy is essential for them. This study aimed to teach emotional regulation on impulsivity, and styles of decision-making was conducted among female prisoners in Yasouj.MethodsThis trial, the clinical and interventional. Group test under emotional regulation skills training program 8 meeting And on model-based control group received no intervention was grass, then the training group and the control group pretest-posttest to Mlamd. The instruments consisted of two questionnaires Barratt Impulsiveness, decision making styles were Scott and Bruce. Data were analyzed using SPSS version 22ResultsThe findings show the effect of emotion regulation training program on reducing overall and impulsivity impulsivity, cognitive, behavioral and among female prisoners were unplanned. The program will also increase training rational and intuitive decision making styles and decision making styles loss avoidance, is dependent on immediate and significant impactConclusionAccording to the results that teaching emotion regulation, reduce impulsivity and increase in prisoners styles decisions were reasonable, professional communication can be in the form of emotion regulation training enhances knowledge and skills in managing people as well as increased negative impulsivity styles It was a rational decision.Keywords: emotion regulation, impulsivity, decision making styles, prison
-
Background And ObjectivesMental health is one of the most important components of healthy life. Culture, particularly religious orientation, is one of the factors whose role in promoting mental health is increasingly being emphasized. The aim of this study was to investigate correlation between religious orientation and mental health among the staff of Pars Special Economic Energy Zone (PSEEZ) of Asalouyeh using Structural Equation Modeling (SEM).MethodsThe study population of this descriptive-correlational study consisted of all staff of PSEEZ. Of this population, 388 administrative staff were selected by random, cluster, multistage sampling to be study samples. To collect data, General Health Questionnaire and Religious Orientation Questionnaire were used. To investigate correlation between the studied variables, Pearson correlation coefficient was used. To investigate correlation between religious orientation and mental health among the staff, the SEM was used.ResultsReligious orientation and mental health were significantly correlated according to the SEM. Beliefs and rituals, and morality collectively explained 18% of variations in mental health.ConclusionThe findings demonstrated that beliefs and rituals, and morality could be significant predictors of mental health, i.e. those who adhere to religious beliefs and practices and observe religious ethics have lower levels of anxiety and depression. Such people are therefore more capable of improving their relationships and interactions and have higher levels of mental health.Keywords: Religious Orientation, Beliefs, Rituals, Morality Aspects, Mental Health
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.