به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

hamidreza khademi

  • حمیدرضا خادمی*، رضا حصاری

    بحث و بررسی پیرامون مقولات و اقسام آن همواره از جمله مباحث حائز اهمیت در میان مسائل فلسفی محسوب می گردد. مقوله کیف یکی از این مقولات ده گانه است. این مقوله مشتمل بر اقسام مختلفی است که کیف محسوس یکی از انواع آن به شمار می رود. نور، از جمله کیفیات محسوسی است که ملاصدرا سعی در تبیین آن دارد. به جهت تبیین این مهم، پس از توضیح معنای لفظی این مفهوم، در بیان نسبتی که میان نور و رنگ وجود دارد، تلاش کرده و آن را عین ظهور و آشکاری می داند. گرچه وی در بیان این موضوع از مطالب مشابه فخررازی در المباحث المشرقیه متاثر است، اما در عین حال دیدگاه خاص خود دراین باره را که مغایر با رویکرد فخر است، تبیین نموده است. صدرالمتالهین نور را موجودی ابداعی دانسته که ماده در قیام آن به جاعل شرط نیست و در عین حال، نور محسوس را به معنای نحوه وجود جوهر جسمانی ای که نزد نفس حاضر است، می داند. این مقاله با بهره گیری از روش تحلیلی- تطبیقی، برآنست که ابتدا رویکرد ملاصدرا توضیح داده شود، سپس با بیان اشکلات وارد شده، در دفاع از رویکرد وی بکوشد

    کلید واژگان: نور, ظهور, رنگ, جسم, ملاصدرا
    Hamidreza Khademi *, Reza Hesari

    Discussing and examining categories and their types is always considered as one of the most important topics among philosophical issues. Bag category is one of these ten categories. This category includes different types, of which the tangible bag is one of its types. Light is one of the perceptible qualities that Mullasadra tries to explain.In order to explain this importance, after explaining the literal meaning of this concept, he tried to express the relationship that exists between light and color and considers it to be the same as emergence and revelation. Although he is influenced by Fakhrazi's similar content in Al-Mabahari al-Mashrekhiya in expressing this issue, at the same time, he has explained his own point of view on this matter, which is contrary to Fakhr's approach.Community Verified icoh.Sadr al-Mutalahin considers light to be a creative entity whose material is not a condition for its creation, and at the same time, he considers tangible light to mean the existence of a physical essence that is present to the soul. Using the analytical-comparative method, this article aims to first explain the approach of Mullasadra, then try to defend his approach by stating the flaws.

    Keywords: Light, Emergence, Color, Body, Mollasadra
  • حمیدرضا خادمی *

    علیقلی بن قرچغای خان، از فیلسوفان عصر صفوی است که بسیاری از آثارش احیا نشده، اما کتاب احیای حکمت که دربردارنده بسیاری از آراء فلسفی اوست، تصحیح و چاپ شده است. ازجمله دیدگاه های ابتکاری این حکیم، تقسیمبندیها و تفسیرهای نوآورانه یی است که از علم حصولی و علم حضوری ارایه داده است. وی برای بیان دیدگاهش در اینباره، ضمن تقریر نظر حکمای پیشین درباره حقیقت علم، ابتدا پس از توضیح دو قسم علم حقیقی یعنی علم ذاتی و عرضی علم حصولی و حضوری را ذیل علم عرضی میداند. از یکسو، برخی از دسته بندیهایی که وی درباره علم حصولی و حضوری ارایه داده، در طول تاریخ فلسفه اسلامی بیسابقه است، و از سوی دیگر، او حقیقت علم را امری عرضی و زاید بر نفس ناطقه میداند. درواقع، علیقلی خان با تحلیلی که از مسیله اتحاد عاقل به معقول بدست داده، علم را همانند صفتی میداند که بر موصوف عارض شده است. بررسی رویکرد وی در چهار مرحله انجام شده است که عبارتند از: بررسی اقسام مختلف علم حصولی و حضوری، ناتمام بودن نخستین دلیل وی درباره عرضیت علم حضوری و حصولی، نشان دادن کاستی موجود در دلیل دوم و سوم، و بیان ناکافی بودن دیدگاه وی درباره اتحاد عاقل و معقول. در این نوشتار، نخست سعی شده تا دیدگاه و ابتکار علیقلی خان در اینباره، بطور دقیق تقریر شود، آنگاه با بهره گیری از روش تحلیلی تطبیقی، دیدگاه وی مورد بررسی و نقد قرار گیرد.

    کلید واژگان: علم حصولی, علم حضوری, قرچغای خان, عرضیت
    Hamidreza Khademi *

    Explaining Ali-Qoli-bin Qarchaghaaikhan's point of view about "acquired knowledge" and "knowledge by presence" with a critical approach Abstract Ali-Qoli-bin Qarchaghaaikhan is among the not so famous philosophers of the Safavid era. Although many of his works have not been undergone the process of correction, his book The Revival of Wisdom, that actually contains many of his philosophical opinions, has been corrected and printed. Among the innovative theories of this sage is the innovative classification that he presented of "acquired knowledge" ('ilm-e-hosuli, علم حصولی) and "knowledge by presence" ('ilm-e-hozuri, علم حضوری). On the one hand, Qarchaghaaikhan introduces different types of acquired knowledge and knowledge by presence, some of which are unprecedented in the history of Islamic philosophy, and on the other hand, he considers the truth of knowledge to be accidental and added to the speaking self (nafs-e-naatteqeنفس ناطقه،). In fact, with the analysis he gives regarding the issue of the union of knowledgeable subject with the reasonable object, he considers knowledge as an attribute that is added to the adjective, namely the speaking self/subject. This essay, at first, expresses his point of view and initiative on this matter in detail, and then criticizes by using an analytical-comparative method. Keywords: accidentality, Ali-Qoli-bin Qarchaghaaikhan, acquired knowledge, Knowledge by presence, the speaking self.

    Keywords: Accidentality, Ali-Qoli-Bin Qarchaghaaikhan, Acquired Knowledge, Knowledge By Presence
  • Hamidreza Khademi *
    The nature and existence of time is a major issue in Islamic philosophy. Avicenna is a philosopher who presented various discussions of the problem in different works, trying to explain the problem of time and its relation with other things such as motion and distance (masāfat). In his major philosophical books, Remarks and Admonitions(al-Ishārāt wa-l-tanbīhāt), The Book of Healing (al-Shifāʾ), and The Book of Salvation(al-Najāt), Avicenna examines and explains the nature and manner of existence of time, but he does not isolate the theological consequences of his account. An account of such consequences can reveal his view of the matter. In fact, it is essential to see how definitions of time would affect views of theological problems, as it can clarify the intellectual-philosophical system of philosophers. In this article, I draw on the analytic-descriptive method to offer an accurate picture of the nature and existence of time in Avicenna’s view, and then explicate the consequences of that definition for theological problems. I argue that Avicenna’s account of time has four consequences: (1) time’s pre-eternity is evidence of God’s pre-eternity, (2) time’s post-eternity is evidence of the post-eternity of the necessary existence, (3) the relation between God and time is possible only through the existence of intermediaries, and (4) the essential incipience of time implies the eternality of God’s grace.
    Keywords: nature, existence of time, pre-eternity (azaliyya), post-eternity (abadiyya) of time, existence of intermediaries, essential incipience (al-ḥudūth al-dhātī), Avicenna
  • حمیدرضا خادمی*

    مسیله زمان و چگونگی وجود تقدم و تاخر در میان اجزاء آن، ازجمله مسایل مهم در فلسفه اسلامی است. در اندیشه ابن‌سینا تقدم و تاخر موجود در میان اجزاء زمان، از سنخ تقدم و تاخر زمانی است اما سهروردی معتقد است این تقدم را باید به تقدم و تاخر بالطبع ارجاع داد. میرداماد رویکردی انتقادی در مورد دیدگاه شیخ‌اشراق اتخاذ نموده است. او دو انتقاد درباره نظر سهروردی مطرح کرده و در نهایت کوشیده است در میان اجزاء زمان، علاوه بر وجود تقدم و تاخر زمانی، تقدم و تاخر بالطبع را نیز از حیثی دیگر تصویر کند. وحدت ماهوی میان اجزاء زمان و اعتبار انفکاک خارجی در تقدم و تاخر زمانی، دو انتقاد میرداماد هستند. او اعتبار عدم اجتماع اجزاء زمان با یکدیگر را مصحح صدق تقدم و تاخر زمانی و اعتبار احتیاج و توقف برخی از اجزاء زمان نسبت به برخی دیگر را مجوز صدق تقدم و تاخر طبعی دانسته است. هدف از این نوشتار آنست که ابتدا دیدگاه شیخ‌اشراق در اینباره تبیین گردد، آنگاه پس از تحلیل و بررسی دقیق انتقادات میرداماد، با روش تحلیلی‌‌تطبیقی، بخشی از رویکرد او بررسی و نقد شود.

    کلید واژگان: تقدم طبعی, تقدم زمانی, علت ناقصه, شیخ اشراق, میرداماد
    Hamidreza Khademi *

    The issue of time and how there is precedence and lag among its components is one of the important issues in Islamic philosophy. In Ibn Sina's view, the precedence and latency among the components of time is of the type of precedence and latency of time, but Suhrawardi believes that this precedence should be referred to precedence and delay. Mirdamad has taken a critical approach to the view of Sheikh Ishraq. He has expressed two criticisms of Suhrawardi's view and finally has tried to portray the precedence and latency of course from another direction among them, in addition to the existence of precedence and latency. The essential unity between them and the validity of external separation in the precedence and latency of time are two criticisms of Mirdamad. He considered the validity of the non-association of them with each other as correcting the truth of precedence and time lag and the validity of the need and stopping of some components of time over others as the permission of the truth of precedence and natural delay. The purpose of this article is to first explain Sheikh Ishraq's point of view, then to explain Mirdamad's criticisms carefully, and finally to criticize and study a part of Mirdamad's approach by comparative analytical method.

    Keywords: natural precedence, temporal precedence, incomplete cause, Sheikh Ishraq, Mirdamad
  • حمیدرضا خادمی*، رضا حصاری

    باور یا عدم باور به وجود عالم مثال که در واقع حد وسط و برزخ میان عالم عقل و عالم ماده است، از جمله مسایل مهم و اساسی است که از نوع بینش فلسفی و روش خاص هر فیلسوف ناشی می شود. برخی از حکما به وجود این عالم باور داشته و برخی دیگر آن را نفی کرده و در صدد انکار آن برآمده اند. حسن زاده آملی از جمله فیلسوفانی است که به وجود عالم مثال باور داشته و سعی در اثبات آن کرده است. وی همانند ملاصدرا، دلیلی را که شیخ اشراق برای اثبات این عالم اقامه کرده است، ناکافی و ناتمام دانسته است. افزون بر این، وی کوشیده است به برخی از استدلال های منکران این عالم پاسخ دهد که این مطلب از مواجهه وی با دیدگاه ملاعبدالرزاق لاهیجی دانسته می شود. در همین راستا در این مقاله تلاش شده است تصویر کامل و روشنی از دیدگاه حسن زاده آملی  در ضمن بیان چند مسئله پیرامون عالم مثال ارایه شود و در برخی موارد، مطالب وی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است.

    کلید واژگان: عالم مثال, سهروردی, کشف و شهود, حسن زاده آملی
    HamidReza Khademi *, Reza Hesari

    Belief in or a lack of belief in the existence of the world of images (Arabic: عالم المثال 'alam al-mithal) which is, in reality, the intermediate realm and barzakh (highest heaven) between the realm of intellect (Arabic: عقل aql) and the material universe is of the important issues and basics which is originated from the philosophical notion and particular method of every philosopher. Some of the philosophers believe in the existence of this world and some others have negated and have been about to deny it. Allamah Hasanzadeh Amoli is of the philosophers who believe in the existence of the mithal world and tries to prove it. He like Mulla Sadra has believed that the reason which Sheikh Eshraq has presented for proving’ (ithbat) this world is inadequate and incomplete. Moreover, he has tried to answer some contradictors (deniers) of this world. This is understood from his meeting with Mulla Abdul Razzaq Lahiji’s opinion. In this respect, this paper has tried to present a perfect and clear image of Allamah Hasanzadeh Amoli’s opinion around the mithal world meanwhile determining some problems and, in some cases, his statements have been analyzed and studied.

    Keywords: The world of images (mithal world), Suhrawardi, Kashf (unveiling), shuhud (witnessing, contemplation), Allamah Hasanzadeh Amoli
  • حمیدرضا خادمی*
    تقسیم حمل به حمل اولی و حمل شایع از جمله تقسیمات مهم در مبحث حمل است. افزون بر این، تبیین چگونگی مغایرت میان موضوع و محمول از جمله مباحث اساسی در این باره است. بیان فایده آن دسته از قضایای حمل اولی که در آنها موضوع و محمول اختلافی با یکدیگر ندارند، مسئله ای اساسی است. بیشتر فیلسوفان مسلمان این چنین قضایایی را خالی از فایده می دانند؛ زیرا معنای جدیدی در برندارد، اما یافته های این تحقیق نشان می دهد، از آنجا که چنین گزاره هایی مشتمل بر تصدیق است، لذا می توان نوعی فایده مندی برای چنین قضایایی را تصور نمود که با معنای مورد نظر حکما منافاتی نداشته باشد. اساسا فایده داشتن این گزاره ها براساس تصدیقی است که نسبت به این گونه گزاره ها صورت گرفته است که به معنای تطابق با واقع بوده و متضمن وحدت، تشخص و عینیت است. نگارنده پس از بررسی و تحلیل این مسیله، در این نوشتار نشان داده است که معنای مورد نظر حکما با مفید بودن این گونه از گزاره ها منافاتی ندارد.
    کلید واژگان: حمل اولی ذاتی, مفید بودن حمل اولی ذاتی, حقیقت تصدیق, فرگه
    Hamidreza Khademi *
    The division of prediction into primary and common is one of the important divisions in the issue of prediction. In this article we address the uses of those first-instance propositions in which the subject and predicate are the same. Most Muslim philosophers find them useless, because they believe that such propositions do not have a new meaning. But, the research findings show that since such propositions contain judgement, one can imagine a benefit for them. The usefulness of these propositions is based on the judgement that has been made in them, which suggests correspondence to reality and implies unity and objectivity. After analyzing this, it is shown that the meaning intended by the opponent philosophers does not contradict the usefulness of such propositions.
    Keywords: predication, Primary Predication, common predication, Predication of a Thing to its Essence
  • حمیدرضا خادمی، وحید محمودی*

    مفاتح غیب» واژهای قرآنی و برگرفته از آیه 59 سوره انعام است. مفسران، فیلسوفان و عارفان در خصوص معنا، تفسیر و تاویل این آیه به بحث و بررسی پرداخته اند. نظرات عارفان درباره مفاتح غیب را می توان به دو دوره زمانی قبل و بعد از ابن عربی تقسیم کرد. در دوره پیشاابن عربی تبیین های معرفت شناسانه و انسان شناسانه از مفاتح غیب نمود بیشتری دارد و سپس با ظهور غزالی رویکرد وجودشناسانه به مفاتح غیب آغاز و قوت می گیرد، به طوری که او از آن به علم اسباب تعبیر می کند. ازاین رو، غزالی تنها صفت علم را مفاتح غیب می داند؛ اما با روزبهان بقلی این رویکرد نضج و تفصیل بیشتری می یابد. او تمامی صفات ازلی را به-عنوان مفاتح غیب معرفی می کند. با ظهور ابن عربی رویکرد وجودشناسانه به اوج خود می رسد. در دوره پساابن عربی رویکرد وجودشناسانه غالب است و از مفاتح غیب به اسمای ذاتی، مراتب وجود و سر قدر تعبیر می شود. درباره امکان معرفت به مفاتح غیب نیز نظرات دو گونه است؛ برخی آن را حتی برای پیامبران و ملایکه مقرب غیرممکن دانسته اند و علم به آن را درانحصار خداوند می دانند و برخی نیز علم به آن را برای کملین انبیا و اولیا میسر می دانند. برخی نیز با رویکردی شیعی از این نیز فراتررفته و از وجود حضرات معصومین (علیهم السلام) به مفاتح غیب تعبیرکرده اند.

    کلید واژگان: مفاتح غیب, عرفان, رویکرد وجودشناسانه, رویکرد انسان شناسانه, رویکرد معرفت شناسانه
    Hamidreza Khademi, Vahid Mahmoudi *

    Mafateh alghaib is the Quranic word, derived from verse 59 of Surah al-Anam. The commentators, philosophers and mystics have discussed the meaning and interpretation of it, and this article deals with this subject through a mystical approach. The views of the mystics about the keys-the treasure of the unseen can be divided into two periods, before and after Ibn Arabi. In the period before Ibn Arabi, epistemological and anthropological explanations of the unseen keys are more prominent, and then with the advent of al-Ghazali, the ontological approach to the unseen keys begins, so that he interprets it as the Knowledge of causes. Therefore, al-Ghazali knows only the attribute of Knowledge as Mafateh alghaib. But with Roozbehan Baqli, this approach becomes more mature and detailed. He introduces all the eternal attributes as the keys of the unseen. With the advent of Ibn Arabi, the ontological approach reaches to acme. In the post-Ibn Arabi period, the ontological approach prevails and the keys of the unseen are interpreted as intrinsic Names, levels of existence and mystery of destiny. There are two kinds of views about the possibility of knowledge to Mafateh Alghaib; Some consider it impossible even for the Prophets and Angels, And believe the knowledge of it is in the monopoly of God; And some have also known it for the prophets and the saints, and even some of them have translated Mafateh Alghaib to Shiite Imams (PBUH).

    Keywords: Mafateh Alghaib, mysticism, Epistemology, Ontology, Anthropology
  • حمیدرضا خادمی *

    «برهان صدیقین»، برهانی است که در آن بدون نیاز به واسطه، ذات واجب‌الوجود اثبات میشود. این عنوان را نخستین‌بار ابن‌سینا برای تقریر جدید برهانی که پیشتر فارابی اقامه کرده بود، برگزید. برهان صدیقین بهترین و موجزترین برهان فلسفی و عقلی برای اثبات وجود خداست. در این برهان از خود «وجود»‌ ‌به «واجب‌الوجود»‌ ‌استدلال میشود، بگونه‌یی که هیچیک از افعال الهی از قبیل حرکت، حدوث و... حد وسط قرار نمیگیرند. حایری یزدی براساس تبیین معنای «امکان» در فلسفه» مشاء و حکمت متعالیه، برای رفع اشکالات مطرح شده درباره این برهان تلاش نموده و با توجه به تحلیل دقیق معنای امکان، معتقد است از طریق آن میتوان واجب‌الوجود را اثبات کرد؛ بهمین دلیل تمسک به محال‌بودن دور و تسلسل ضرورتی ندارد. مقاله» حاضر با روش تحلیلی‌ تطبیقی و با توجه به معیارهای معتبر نزد ملاصدرا در صدق برهان صدیقین، به تحلیل و بررسی تقریر حایری یزدی پرداخته و نشان داده که دیدگاه او خالی از اشکال نیست.

    کلید واژگان: برهان صدیقین, امکان, اثبات وجود خدا, واجب الوجود, وجود, ابن سینا, ملاصدرا, حائری یزدی
    Hamidreza Khademi *

    The argument of the righteous (Burhān al-Ṣiddīqīn) demonstrates the essence of the Necessary Being without resorting to an intermediary. This title was chosen for the first time by Ibn Sīnā in order to provide a new interpretation of an argument that Fārābī had previously adduced. The argument of the righteous is one of the best and most concise philosophical and rational arguments on demonstrating the existence of God.This argument reasons from “being” to the “Necessary Being” so that none of God’s acts, such as motion or origination, functions as the middle term. Haeri Yazdi has tried to respond to the problems of this argument by explaining the meaning of possibility in the Peripatetic and Transcendent Schools of philosophy. Given his accurate analysis of the meaning of possibility, he believes that it can be used as a basis for proving the existence of the Necessary Being; therefore, it is not necessary to resort to the impossibility of infinite regression. Following an analytic comparative method and based on Mullā Ṣadrā’s valid criteria for the truth of the argument of the righteous, the present paper analyzes and examines Haeri Yazdi’s interpretation and shows that his view is not immune to criticism.

    Keywords: argument of the righteous, Ibn Sīnā, possibility, Mullā Ṣadrā, demonstrating God’s existence, Haeri Yazdi, Necessary Being, being
  • حمیدرضا خادمی*

    یاسپرس، به عنوان فیلسوفی اگزیستانس، ذات و حقیقت انسان را اگزیستنس می نامد و بر این باور است که شناخت من به عنوان اگزیستنس در فرآیند خودنگری -تامل در خویش- انسان را به بیرون از خود که همان امر متعالی است می رساند. یاسپرس بر آن است که اگزیستنس در لحظاتی از زندگی انسان به صورت تفسیرشده ظهور پیدا می کند و با فراروی از درون مرزهای سوژه به نحوی از بیرون از خود آگاهی می یابد. از سوی دیگر در فلسفه اسلامی شناخت انسان امری ممکن و مقدور است و این شناخت به نوعی در پیوند با امر متعالی تصویر شده است. جوادی آملی، به عنوان فیلسوفی مسلمان، به مسئله انسان شناسی به طور ویژه پرداخته است. دیدگاه اصلی وی در شناخت انسان بر موضوع فطرت مبتنی است. جوادی آملی، با بررسی راه های شناخت انسان، موضوع فطرت را پیش کشیده و، با برجسته کردن آن، ایده انسان محکم و متشابه را طرح می کند. بر خلاف یاسپرس، که معتقد است اگزیستنس هرگز به یک شکل واحد و کلی ظهور پیدا نمی کند و لذا هیچ نسخه یکسانی برای شناخت انسان راهگشا نیست، جوادی آملی، با ترسیم ایده انسان محکم، مسیر شناخت حقیقی انسان را هموارتر می کند. در رویکرد یاسپرس انسان با فراروی از حد خویش و در ارتباط با امر متعالی به درک اگزیستنس به نحو حضوری و وجودی دست می یابد. همچنین در دیدگاه جوادی آملی بر رابطه حضوری خودشناسی و خداشناسی تاکید شده است.

    کلید واژگان: شناخت انسان, اگزیستنس, فطرت, یاسپرس, جوادی آملی
    Hamidreza Khademi *

    As an Existentialist, Karl Jaspers calls the nature of the human being “the existence” and believes that knowledge of the self through introspection leads a person out of himself, towards the transcendent. Jaspers maintains that in some moments in human life, the existence would be revealed as interpreted and becomes conscious of itself by going beyond the boundaries of the subject. On the other hand, Muslim philosophers say that the knowledge of the human being is possible and tied to the transcendent. As a Muslim philosopher, Jawadi Amuli addresses philosophical anthropology in a specific way. He has based his main idea about the knowledge of the human being on the notion of Fitrah. By taking different ways of the knowledge of the human being into account, he recourses to the notion of Fitrah, and by using some Quranic terms, proposes two concepts, the muhkam, and the mutashabih man. Contrary to Jaspers, who holds that existence never emerges in a single and universal form, and therefore there is no single version to know the human being, Jawadi Amoli paves the way for the genuine knowledge of the human being by drawing the idea of the muhkam man. According to Jaspers, the human being perceives “the existence” existentially by going beyond himself and in relation to the transcendent. Furthermore, Jawadi Amoli has also emphasized the relationship between self-knowledge and the knowledge of God.

    Keywords: The Knowledge of the Human Being, The Existence, Fitrah, Karl Jaspers, Abdullah Jawadi Amoli
  • حمیدرضا خادمی*، رضا حصاری

    مسئله خلود عذاب الهی از جمله مسایل و مباحث مهم معادشناسی در فلسفه و عرفان است. توجه و تحلیل ابن عربی و ملاصدرا باعث شده توجه بسیاری از اندیشمندان و متفکران مسلمان پس از آنها، به این موضوع معطوف گردد. در این میان، آقاعلی مدرس زنوزی از جمله موافقان نظریه عذاب ابدی گناهکاران در دوزخ است. او در حاشیه اسفار سه برهان بر این نظریه اقامه کرده که عبارتند از: تصریح برخی از آیات قرآن کریم بر خلود عذاب، فقدان دافع برای عذاب الهی و ملازمه اختیار انسان با عذاب دایمی. زنوزی حدیث مورد استناد ملاصدرا بر اثبات انقطاع عذاب را نپذیرفته است اما در این مقاله نشان داده میشود که انتقادات وی بر دیدگاه ملاصدرا ناتمام است. بنابرین، میتوان گفت دلایل اقامه شده توسط برخی از حکما و عرفا بر انقطاع عذاب، تمام و کامل است و میتوان این مسئله را بلحاظ عقلی توجیه کرد.

    کلید واژگان: معاد, خلود در عذاب, دافع عذاب, اختیار انسان, ابن عربی, ملاصدرا, مدرس زنوزی
    Hamidreza Khademi*, Reza Hesari

    The eternity of divine punishment is among the important eschatological problems and discussions in philosophy and gnosis. Ibn ‘Arabī and Mullā Ṣadrā’s scrutiny and analysis of this problem attracted the attention of several Muslim thinkers to this subject in later times. Among them, Āqā ‘Alī Mudarres Zunūzī was one of the advocates of the theory of sinners’ eternal punishment in hell. In his glosses on al-Asfār, he adduced three arguments for this theory including the direct reference of some Qur’anīc verses to the eternity of punishment, the absence of any defense against divine punishment, and the concomitance of Man’s free will with eternal punishment. Zunūzī does not agree with the ḥadīth that Mullā Ṣadrā cites in order to demonstrate the interruption of punishment. However, in this paper the authors demonstrate that his criticism of Mullā Ṣadrā’s view is unfounded. Therefore, it can be said that the arguments adduced by some philosophers and gnostics in defense of the interruption of punishment are complete and can rationally justify this problem.

    Keywords: Hereafter, eternity of punishment, stopper of punishment, human will, Ibn ‘Arabī, Mullā Ṣadrā, Mudarres Zunūzī
  • حمیدرضا خادمی، محمدعلی رمضانی*

    در سال های اخیر آثار فراوانی درباره علم دینی منتشر شده است و افراد متعددی کوشیده اند یا همچنان می کوشند تا از دیدگاه خود نشان دهند که علم دینی چیست و چگونه می تواند تحقق یابد. یکی از افراد پرکار در این زمینه عبدالحسین خسروپناه است که تاکید دارند کانون تحقق علم دینی روش شناسی است و آخرین اثرشان در این زمینه نیز با عنوان «روش شناسی علوم اجتماعی» بر آن است تا روش تولید علوم اجتماعی اسلامی را معرفی کند. در مقاله حاضر کوشیده ایم کتاب مذکور را ازلحاظ شکلی و محتوایی بررسی و نقد کنیم. در بخش شکلی بیشتر به مسایل نگارشی و ویرایشی پرداخته شده و در بخش محتوایی تلاش شده است، گام های اساسی مولف برای تولید روش شناسی موردنظر شرح داده شود و بررسی و نقد گردد. درنهایت نیز تلاش کرده ایم با رویکردی عمل گرایانه نقدی فراگیرتر به ایشان و برخی دیگر در این حوزه داشته باشیم.

    کلید واژگان: علوم اجتماعی اسلامی, روش شناسی, روش شناسی حکمی اجتهادی, نقد, عبدالحسین خسروپناه
    Hamidreza Khademi, Mohammadali Ramezani *

    Many texts have been published, in recent years, about Islamization of science, and different scholars tried and still trying to demonstrate what the Islamic science is and how it can be realized. Hojjat al-Islam val-Muslimin Abdol Hossein Khosrow Panah is one of the prominent authors of this realm, who tries to reach Islamic science through a special methodology that explained in his last book - Methodology of Social Sciences. In the present essay we introduce and evaluate the book concerning its form and content. Regarding its form, we have reviewed the editorial and punctuation issues and in regard to its content the steps to formulate that special methodology have been depicted and criticized. Finally, we have made some efforts to prepare a broader critique of some authors of this realm from a pragmatic point of view.

    Keywords: IslamicSocialScience, methodology, Hekmi-IjtihadiMethodology, critique, AbdolHosseinKhosrowPanah
  • حمیدرضا خادمی*، رضا حصاری

    نظریات مختلف و گوناگونی درباره ظهور یا عدم ظهور خارجی و علمی اسماء مستاثر وجود دارد. برخی عارفان همانند فرغانی اسماء مستاثر را همان ذات احدیت می دانند. برخی بر اساس روایات موجود معتقدند اسماء مستاثر از اسماء خداوند است که حق تعالی آن ها را مخصوص ذات خود می داند. عرفا و حکما درمورد این اسماء ویژگی ها و احکامی را بیان کرده اند که ظهور یا عدم ظهور خارجی و علمی در این میان، مسئله ای مهم و اساسی است. برخی عرفا مانند فرغانی به عدم ظهور خارجی این اسماء حکم کرده اند و نسبت به ظهور علمی آن ها سخنی نگفته اند. در این میان، ابن عربی گرچه این اسماء را زیرمجموعه اسماء ذات می داند؛ اما او را می توان با توجه به عباراتش، در زمره منکران ظهور خارجی این اسماء دانست. برخی دیگر همچون امام خمینی به ظهور علمی و خارجی آن ها قایل اند. در این میان افرادی همانند علامه طباطبایی تنها به ظهور علمی چنین اسمایی اعتقاد دارند. در این مقاله ابتدا اسماء مستاثر تعریف می شوند، سپس درباره ویژگی ها و درنهایت، ظهور یا عدم ظهور خارجی و علمی این اسماء تحلیل بررسی می شود.

    کلید واژگان: احدیت, اسماء مستاثر, ظهور, وجه خاص
    Hamid Reza Khademi *, Reza Hesari

    There are various theories about the external and scientific appearance  or absence of. Some mystics, like Fergani, regard the name mostathir as the first determination.  According to existing traditions, some believe that the names mostathir are from the names of God that He considers them to be exclusive to His essence. Mystics and sages have expressed characteristics and rules about these names, and the external and scientific appearance or absence of them is an important and fundamental issue. Some mystics, such as Ferghani, have insisted non-appearance of these names and have not spoken about their scientific appearance. Others, like Imam Khomeini, believe in their external and scientific appearance. Meanwhile, somee like Allameh Tabatabai only believe in the scientific emergence of such names.People like Tabatabai, meanwhile, only believe in the scientific appearance of such names.In this article, first the name mostathir are defined, then the characteristics and finally the external and scientific appearance of these names are analyzed.

    Keywords: Effective names, Appearance, Oneness, the first determination, a special-mode
  • مهدی رفعتی پناه مهرآبادی*، حمیدرضا خادمی

    رابطه ی دین و محیط زیست طی چند دهه ی اخیر و به خصوص پس از انتشار مقاله لین وایت در مورد ریشه های تاریخی بحران محیط زیستی و نقد او بر دیدگاه یهودی- مسیحی، وارد مباحثات دانشمندان به ویژه اندیشمندان علوم انسانی گردید. طی این چند دهه دیدگاه های گوناگونی در مورد فواید نگاه های دینی (پیشامدرن) و ظرفیت های آن برای حفاظت محیط زیست ابراز شده است. این دیدگاه ها در ایران به صورتی یکجانبه به دفاع از نگاه های پیشامدرن در حفاظت محیط زیست پرداخته اند و جای هر گونه نقد را بر نگاه های پیشامدرن بسته اند. همین امر منجر به تحسین یکجانبه نگاه های پیشامدرن و چشم پوشی از نقاط ضعف آن ها در امر حفاظت محیط زیست شده است. به همین جهت حداقل در ایران نمی توان آثار و مقالاتی را یافت که به نقد این نگاه ها پرداخته باشند. لذا برای درک ظرفیت های واقعی نگاه های پیشامدرن در حفاظت از محیط زیست و امکان مراجعه به سنت های دینی، فکری و فرهنگیمان برای رویارویی با بحران های محیط زیستی، نقد این نگاه ها ضرورت دارد. این مقاله جهت پوشش بخشی از این ضرورت، با استفاده از روش واسازی و تمرکز بر دو متن دینی بندهشن و ارداویرافنامه نشان می دهد که بخشی از جهان بینی زرتشتی، به عنوان نمونه ای از نگاه های پیشامدرن، چگونه با ایجاد تقابل های دوجزیی و اتخاذ مدلول استعلایی «نیکی» یا «خیر» همه ی پدیده ها و از جمله محیط زیست را ذیل این مدلول رده بندی و به دوگانه مقدس و نامقدس، نیک و بد تبدیل می کند و با انجام چنین کاری امکان حفظ و توجه به بخشی از محیط زیست و عدم توجه به بخش دیگر را فراهم می آورد.

    کلید واژگان: جهان بینی مزدیسنی, حفاظت محیط زیست, واسازی, مدلول استعلائی
    Mahdi Rafati Panah*, Hamid Reza Khademi

    The Relationship between Religion and Environment Protection Over the past few decades, especially after the publication of  Lyyn White᾿s article on the historical roots of the environmental crisis and its critique of the Jewish-Christian viewpoint, has entered into discussions with scientists, especially thinkers of humanities. During these decades, various views have been expressed about the benefits of religious (pre-modern) view and its capacity for environmental protection. These views in Iran, especially after publishing the book" Religion and the order of Nature" by Hossein Nasr, have unilaterally addressed defending the religious and pre-modern views on environmental protection, and while doing that, put the end on any criticism of pre-modern views. This has led to the blind admiration of pre-modern views and the neglect of their weaknesses in environmental protection. Therefore this article by using deconstruction approach is trying to show how MAZD YASNI (Zoroastrian) worldview divides all phenomena to holy and unholy categories and by doing that, while sacrificing what is in the good, provides some excuses for unbearable damages to other part of the environment which is in the bad.

    Keywords: Zoroastrian view, protection of environment, deconstruction, Transcendental signified
  • حمیدرضا خادمی *
    ملارجبعلی تبریزی و شاگردش قاضی سعید قمی تلقی خاصی از خداوند را مطرح می کنند. این دسته از فیلسوفان برآنند که در مورد خداوند نمی‏توان به نحو ایجابی سخن گفت و تمام صفات الهی به سلب بر می گردد. در این دیدگاه اساس الهیات سلبی، اشتراک لفظی وجود است. الهیات برآمده از این مکتب صبغه دینی و نوافلاطونی دارد. این مقاله درصدد بررسی زمینه شکل گیری، بیان آراء و مبانی فکری ملارجبعلی تبریزی و قاضی سعید قمی در الهیات سلبی و نقد آنها است. پس از بررسی و نقد دلایل آنان به بیان ناسازگاری با پاره‏ای از آموزه های فلسفی بر مبنای قاعده الواحد پرداخته شده است. از این رو مقاله حاضر در صدد بحث تفصیلی پیرامون صفات و افعال الهی نیست. از آنجا که این دو فیلسوف به شدت تحت تاثیر آموزه های نوافلاطونی اند، هم اندیشی و تاثیر پذیری آنها از آرای فلوطین نیز نشان داده شده است.
    کلید واژگان: الهیات سلبی, تنزیه, اشتراک لفظی, صفت وجود, اصل سنخیت
    Hamid Reza Khademi*
    The philosophical school of Isfahan consists of two different schools. One of them was headed by Mirdamad and the other one directed by Mulla Rajabali Tabrizi. These two schools were in harmony with each other in some issues and opposed in some others. A controversial issue was on God’s essence and his attributes. At Rajabali's school, he and his students made a special impression of God. These groups of philosophers believed that God cannot be understood by positive way, and that all divine attributes are negatives. Negative theology derived from this school has a religious and Neo platonic background. This article tries to study the field of formation, critique of the ideas and the basics of thought of Mulla Rajabali Tabrizi and Qazi Sa'id Qomi in negative theology. Therefore, this paper addresses reviewing and criticizing the reasons of philosophers, for incompatibility with other philosophical doctrines based on the rule of al-Wahid. Therefore, this paper does not carry out a detailed discussion of the attributes and divine acts. Since these two philosophers are strongly influenced by Neo platonic teachings, their reflection and their influence on Plotinus's ideas are shown.
    Keywords: Negative theology, incomparability, equivocal, attribute of being, the principle of congruity
  • حمیدرضا خادمی*
    برخی اگزیستانسیالیست های خداباور استعدادهای درونی انسان را در پیوند با منزلت و کرامت انسانی تعریف می کنند و بر وجوهی چون اختیار، انتخاب و مسئولیت انسان تاکید می کنند. در حوزه اسلامی نیز علامه طباطبایی منزلت انسانی را با خدامحوری در ارتباط می داند. اختیار ازجمله وجوه تشابه دو رویکرد است با این تفاوت که علامه برخلاف اگزیستانس ها نقش استقلالی برای اختیار و اراده انسان قائل نیست. در دیدگاه علامه کرامت انسانی در پیوند با مبدا ترسیم می شود، اما در نظراگزیستانسیالیست ها ارتباط با خدا نقش قابل توجهی در کرامت و منزلت انسانی ندارد، هرچه هست به اختیار، اراده و آزادی انسان محقق می گردد. از جمله وجوه برتری دیدگاه علامه توجه به فطرت انسانی در تحقق کرامت حقیقی است. ازین منظر شکوفایی فطرت نیازمند برنامه است. این برنامه که همان آموزه های دینی و وحیانی در نظر علامه است، هرچند به تعبیر اگزیستانس ها نوعی محدودیت است اما این محدودیت در حقیقت گوهر فطرت انسان را فربه تر می کند. این مقاله به مقایسه رویکرد فلاسفه اگزیستانس خداباور و علامه طباطبایی دربحث از منزلت و کرامت انسانی می پردازد و می کوشد تا وجوه تشابه و افتراق این دو دیدگاه را نشان دهد.
    کلید واژگان: علامه طباطبایی, اگزیستانسیالیسم خداباور, انسان, کرامت, اختیار, مسئولیت
    Hamidreza Khademi *
    Some theistic existentialists define human inner talents in relation to human dignity, and emphasize on such aspects as human free will and responsibility. Allameh Tabataba'I, as a Muslim scholar, regards human dignity as being connected to theism. Human free will is one of the similarities of the two approaches, with the difference that Allame, unlike the existentialists, does not play an independent role for human free will. In the view of Allama, human dignity is conceived in relation to the Origin, while for existentialists there may be found little role for human connection to God and all things are founded upon human will. One of the most important aspects of Allameh's view is the consideration of human nature in the realization of real dignity. As viewed by Allameh, human natural development needs a plan and such a plan should be based on religious and revelatory teachings. On the contrary, existetialists have viewed religious teachings as limiting human free will and freedom. This article compares the approach of the theist existentialist philosophers and Allameh Tabatabai`s in the field of human dignity, and tries to show their similarity and difference.
    Keywords: Allameh Tabatabai, Theistic Existentialism, Human, Dignity, Optional, Responsibility
  • حمیدرضا خادمی *، مهدی عسگری
    براساس تصور فیلسوفان مسلمان از فاعل الهی، از واحد جز واحد صادر نمی شود. از لحاظ تاریخ فلسفه، این مسئله به بحث از اصل نخستین نزد پیشاسقراطیان برمی گردد. آنها برآنند از یک چیز، چیزها پدید می آید و آن را درباره فاعل های طبیعی به کار می بردند؛ اما فیلسوفان مسلمان براساس الهام از آموزه های فلوطین، قاعده الواحد را از فلسفه شبه یونانی اخذ کردند و بدون آنکه برای قراردادن آن در زمره مسائل فلسفی، ملاکی تعیین کنند، به فاعل الهی یعنی خداوند نسبت دادند. فیلسوفان مسلمان برای اثبات قاعده الواحد براهینی نیز ارائه کردند که ازنظر نگارنده با برخی مباحث دیگر فلسفه اسلامی مثل عینیت صفات با ذات خداوند، ناسازگار و به لحاظ محتوایی درخور نقد است. در این مقاله با توجه به سیر تاریخی این بحث، ضمن بررسی چگونگی انتقال آن از بستر یونانی به فلسفه اسلامی، قاعده الواحد ازمنظر فیلسوفان مسلمان نقد و بررسی شده است.
    کلید واژگان: الواحد, فاعل الهی, فاعل طبیعی, موجود بما هو موجود, آناکسیماندروس, فلوطین, فلسفه اسلامی
    Hamid Reza Khademi *, Mahdi Askari
    According to Muslim philosophers thought of the divine agent, issues from the One except one. It discusses the history of philosophy from the first principle to Pre-Socratic era. They hold that one thing, everything comes and used about natural agents. But Muslim philosophers inspired by the teachings of Plotinus, the”al-Wahid” principle of a pseudo-Greek philosophy adopted and it is without placing it among the philosophical issues, determining criteria, it is God's divine agent. Muslim philosophers to prove “al-Wahid” principle the argument presented which can be criticized. This article aims with regard to the historical development of this discussion; we review how it is from the Greek context to Islamic philosophy and criticism from the Muslim philosopher's viewpoint.
    Introduction The well-known principle of "al-Wahid la YosdarAnho Ella al-Wahid" in Islamic philosophy is one of the philosophical rules that have historically rooted in ancient Greece. In Greece, this rule can be considered the remains of Anaximander, and in the Islamic world it also begins with Farabi and turns into IbnSina's argument."al-Wahid" in the Islamic world is also one of the controversial rules in philosophy, which faced theologiansdisbelief, and their reason was the limitation of the absolute power of excellence by this rule.This matter became so important that even those who agreed to this rule treated in a non-rational manner with opponents, some of whom would be referred. This is while the Greek scholars have discussedthe referral of diversities in the early principle of the One oral-Wahid in natural subjects.But Muslim scholars have spoken in real simple one, namely, the Divinity(Divine Agent), and have stated that nothing but an EffectorFirst Intellect, is not exerted from it.The provisions "al-Wahid" are that it does not arise from a single cause for more than one direct and indirect Effectbecause it is the one.This article seeks tocriticize the common view on the rule of al-Wahid by distinguishing between divine subjects and natural subjects andthat each one has its own rulings.In this paper, the historical course of this discussion in Greek and Pseudo-Greek philosophy and the Islamic world is discussed.
    Keywords: al-Wahid, the divine agent, natural agent, being as being, Anaximander, Plotinus, Islamic philosophy
  • حمیدرضا خادمی، هادی طباطبایی*
    دعا یکی از کلیدی ترین مفاهیم دینی است. رابطه انسان با خداوند در قالب مفهوم دعا نظام یافته است. بسیاری از فیلسوفان و بزرگان دینی کوشیده اند تا این مفهوم را به نیکی ترسیم کنند و از زوایای مختلف آن پرده بردارند. علامه طباطبائی نیز در تفسیر المیزان، به این موضوع نظر کرده است. وی با واکاوی دقیقی در موضوع دعا، گره های بسیاری را از این مفهوم گشوده است. نگاه وی به مسئله دعا، به گونه ای دقیق و به شیوه ای گام به گام ترسیم شده است تا مخاطب به زوایای مختلف این مفهوم آگاهی یابد. وی با پاسخگویی به بسیاری از پرسش های مقدر در باب دعا، شیوه ای را نشان می دهد که هر پرسشی می تواند در آن به پاسخ مطلوب خود دست یابد. این مقاله شیوه ای را که علامه طباطبائی در تفسیر المیزان برگزیده به همراه مفهوم دعا ترسیم کرده است و آنها مورد بررسی قرار خواهد داد.
    کلید واژگان: قرآن کریم, علامه طباطبائی, المیزان, دعا, استجابت دعا
    Hamidreza Khademi, Hadi Tabatabai *
    Prayer is one of the key religious concepts. The relationship between man and God is framed in form of prayer. Many philosophers and religious leaders have tried to best depict the concept from different angles. Allameh Tabataba’i also in his Al-Mizan interpretation has accentuated this issue. By precise investigation on the prayer, he has opened many avenues in this realm. His view about prayer is depicted in a precise and step by step manner so that the audience will be familiar with this concept. By answering many questions in this territory, he shows a way that every question can be responded. This article will highlight the way that Allameh Tabataba’i has depicted in Al-Mizan interpretation.
    Keywords: Allameh Tabatabai, Prayer, Al, Mizan Interpretation, Quran, Answers of prayer
  • حمیدرضا خادمی*، سیدمسعود مسعودیان
    آیت الله جوادی آملی، به هنر دینی توجه خاص نموده و شاخص ها و مبانی آن را بیان کرده اند. این مقاله ضمن بیان تعریف و تفسیر علامه جوادی آملی از هنر دینی، شاخص های هنر دینی را در منظومه فکری ایشان تبیین می کند. این شاخص ها درحقیقت، از دیدگاه اصیل حکمت متعالیه ملاصدرا متاثرند. منزلت رفیع عقل و عالم معقول در خلق اثر هنری، توجه به نقش قوه خیال همچون کارگاه خلق اثر هنری، اهمیت دادن به رسالت های اخلاقی هنر و هنرمند، موهبت دانستن هنر برای ارتقای کمالات انسانی و همچنین کارکردها و ویژگی های معرفتی هنر از مهم ترین شاخص ها و مباحث هنر دینی از منظر علامه جوادی آملی است. استاد جوادی آملی با اشاره به دو بخش انگیزه و اندیشه در وجود انسان، جهان آرایی را رسالت هنر دینی معرفی می کنند؛ ایشان با طرح نظریه تقلید از خلقت، خروجی حتمی فرآیند خلق اثر هنری را هنر دینی می دانند.
    کلید واژگان: هنر دینی, حکمت متعالیه, جوادی آملی, ملاصدرا
    Hamid Reza Khademi*, Sayed Masoud Mosavian
    Ayatollah Javadi Amoli is one of the contemporary thinkers of Islamic world who pays attention to Religious Art and explains its characteristics and principles. Not only does this paper express the definition and the interpretation of Religious Art in his thinking system, but also its characteristics affected by original viewpoints of Transcendent Philosophy. For Ayatollah Javadi Amoli, the most important characteristics of Religious Art are: the supreme place of intellect and intellectual world as the origins of artwork, the role of imagination as the faculty of creating artwork, the importance of the ethical policies of art and artist as well as the cognitive functions and features of art. Given the two elements of motivation and thought in human being, he considers the illustrating world as the policy of Religious Art and the output of process of creating artwork by the projection of Mimesis as the invariable act of Religious Art.
    Keywords: Religious art, transcendental philosophy, Javadi Amoli, Mulla Sadra
  • حمیدرضا خادمی، سید حسن حسینی
    از جمله تلاش های ابن سینا در خصوص امکان حصول معرفت برای آدمی، ترسیم فرایند شناخت و مراحل آن است. امکان معرفت از منظر ابن سینا بر مبنای ارتباط واقع گرایانه میان معلوم بالذات و معلوم بالعرض با برقراری رابطه ماهوی میان آنها تصویر می گردد. وی با دو وجهی دانستن معنای حقیقت، حقیقت به معنای مطابقت صورت ذهنی با متعلق شناسایی را می پذیرد، اما با این فرض که در مطالعه متعلق شناخت، تمام وجوه معرفتی آن به ذهن منتقل گردد، مخالفت می ورزد و این به دلیل محدودیت های منابع شناختی در پوشش حقیقت و گزارش آن به دستگاه ادراکی انسان است. از دیگر تلاش های ابن سینا، تحلیل ها و پاسخ هایی است که وی در رویارویی با شکاکیت و نقض ادعای اصلی شکاک در امکان شناخت و باور موجه، به سود معرفت و واقع نمایی آن عرضه می دارد. ابن سینا باورهای غیر پایه را که در ارتباط و نسبت با دیگر باورها موجه می شوند، بر باورهای پایه مبتنی ساخته و با توجه به چگونگی حصول تصورات سازنده باورهای پایه، توجیه آنها را با ارجاع به واقعیت و حکایت از آن مستند می سازد. وی با ارائه برخی راه حل ها، در نهایت بر اساس اصل معنابخشی زبان و دلالت ارجاعی معنی، با شکاک به چالش برمی خیزد. ابن سینا با رویکردی واقع گرایانه در معرفت شناسی، اصل تناقض را در حقیقت از اوصاف موجود بماهو موجود دانسته و با ارجاع آن به متن واقع نظریه هستی شناختی معنی را به تصویر می کشد.
    Hamid Reza Khademi, Sayed Hassan Hosseini
    One of Avicenna’s attempts with regard to the possibility of knowledge for man is the delineation of the process of knowledge and its stages. The possibility of knowledge, from Avicenna’s point of view, is based on a realistic relationship between the immediately known and the indirectly known. Assuming that the meaning of truth is two-dimensional, he agrees with truth in the sense of correspondence between a real object and its knowledge associates but he opposes the assumption that in studying the real object all of its knowledge associates are transferred to the mind. The reason is the limitations of knowledge resources in reporting the truth of the real object to the man's cognitive system. Avicenna makes further efforts to respond through analysis to the skeptic’s major claim of the impossibility of knowledge and justified belief through enumerating the benefit of knowledge and its realism. Avicenna has based the secondary beliefs which are justified in their relation with other beliefs on fundamental beliefs and has tried to justify the way images constitutive of fundamental beliefs are achieved through reference to the reality and the way it is documented. Ultimately, it is through his provision of some solutions through his references to the principle of the meaningfulness of language and its quality of being referential that he challenges the skeptic. Adopting a realistic approach in epistemology, Avicenna regards contradiction as an attribute of being- qua- being and by making references to the actual text he draws up the theory of ontology of meaning.
    Keywords: possibility of knowledge, epistemology, realism, correspondence, skepticism, fundamentalism, Avecenna.
  • Mona Zamanian, Azodi, Mohammad Esmaeil Akbari, Hamidreza Khademi
    Albumin has a fundamental role in human body. Its main tasks in blood are to regulate osmotic blood pressure, maintaining the pH, and transporting metabolites and drugs throughout the vascular system. Pharmacological studies of the interaction of drugs on HSA are important due to structural and functional changes of this vital protein; thus, here in this research the effect of valproate as a common drug for epilepsy disorders is evaluated in the presence of hexadecyl pyridinium bromide (HPB) as a positive surfactant in normal and fever condition. Electrochemical method was used to investigate the binding number of HPB molecules to HSA in the absence and presence of valproate by evaluating the concentration of free HPB in 37oC and 42oC temperatures. HSA affinity for valproate binding studied via ligand binding process for normal and fever temperatures. The findings indicate that, there is a significant difference in valproate binding to albumin at physiological and pathological temperatures. The consequences are the same in the presence of HPB; in other words, HSA binding tendency to HPB in the presence of valproate was totally altered because of HSA major conformational changes in fever condition. In conclusion, corrected dosage of valproate is needed for fever condition relative to normal temperature and the patients under prescription of different medications in fever condition should have different orders due to the interferences of drugs.
    Keywords: Human serum albumin (HSA), Valproate, Hexadecylpyridinium bromide (HPB), Conformational changes
  • Hamid Reza Khademi, Ahmad Beheshti
    The review of history of philosophy will reveal that discussion on such issues as self-consciousness, consciousness, and self-knowledge was not of so great importance until the very beginning of modern age. Medieval philosophersparticularly followers of Aristotelian tradition- held that the nature of selfconsciousness plays role only in psychology and epistemology, a view which is the natural outcome of Aristotle's definition of intellect as a mere capacity. Avicenna is the most famous exception in Islamic tradition in Medieval Age whose famous allegory, "Suspended man", is based on human soul's knowledge on itself. However, Avicenna's reaction to consciousness and selfconsciousness is never limited to describing suspended man. The early selfconsciousness has central role in providing the ground for the unification of functions of soul, especially its cognitive functions. As if Avicenna has come to observe the lack of such unifying center of consciousness which has made a great gap in Aristotelian psychology. In Avicenna's view, self-consciousness lead to sameness of knowledge and existence, because self is exactly the consciousness and the relationship between self and existence is anyway a kind of knowledge on self.
    Keywords: self, consciousness, presence, existence, consciousness, suspended man
  • احمد بهشتی، حمیدرضا خادمی
    بنیادین بودن تبیین ابن سینا به منزله ی مبنایی ترین رهیافت فلسفی به فرایند وحی، که بیش ترین بازخوردها و تاثیرات را در سایر متفکران بعد از خود تا به امروز داشته است، ضرورت نگارش مقاله ی حاضر به حساب می آید. ابن سینا بیان می دارد که نفس ناطقه وجه امتیاز انسان از سایر موجودات است. نفس ناطقه وی را بر درک کلیات و حقایق عقلی توانا می سازد، بنابراین هنگامی که مساله ی وحی را به مثابه ی نوعی معرفت مد نظر قرار می دهد به ناچار می بایست تبیین کند که نفس چگونه از طریق قوای خویش به معرفت وحیانی نائل می گردد. وی مدعی است وحی صرف نزول فرشته یا مکالمه ی الاهی با پیامبر نیست، بلکه حاصل تکامل و تعالی نفس نبوی به عالم قدسی است، بدین سان که نخست قوه ی نظری تکامل یافته ی نفس نبوی است که قادر به اتصال با عقل فعال (روح القدس) و ادراک معانی کلی می شود و سپس قوه ی خیال وی از چنین قدرتی برخوردار است که می تواند اصول کلی را با حفظ اصل وجود و سنخیت و تناسب آن، به صورت خیالی و حسی تنزل داده و در نتیجه کلام خدا را بشنود و فرشتگان الاهی را ببیند. مساله ی دیگری که ابن سینا در این زمینه به تحلیل آن می پردازد معجزه است. معجزه از نظر ابن سینا محدود به افعال خارق عادت انبیا نیست. از نظر او، اصل وحی نیز خود نوعی معجزه است، بنابراین معجزه یکی از اجزا و عناصر مبحث نبوت است که قابلیت تحلیل فلسفی دارد.
    واژه های کلیدی: 1-
    کلید واژگان: معرفت وحیانی, تکامل نفس نبی, نگارگری خیال, عقل فعال, معجزه
    Dr. Ahmad Beheshti, Hamid Reza Khademi
    Ibn Sina's analysis of the process of revelation is a fundamental one which had a strong influence on the later thinkers. He sees the rational soul as the criterion which distinguishes human being from others. He also sees the revelation as a kind of knowledge. So he must show how the soul can reach this kind of knowledge by its faculties. He says that revelation is not simply the descent of the angel or a dialogue between God and the prophet. It is the product of the ascent of the prophet's soul to the sacred realm. In this process, first the completed reasoning faculty of the prophet becomes attached to the Active Intellect and receives the general meanings. Then his imagination faculty becomes able to descend and make these general meanings as sensory and imaginary forms, keeping their original existence and their similarities. In this way the prophet can hear the divine words and see the angles. Another important issue in this relation is miracle. According to Ibn Sina, miracle is not restricted to the extraordinary acts of the prophets. Revelation itself is a kind of miracle. So miracle is one of the elements of the prophethood which can be analysed philosophically.
    Keywords: Revelation knowledge, Development of the prophet's soul, Imagination, active Intellect, Miracle
  • سید رضا مودب، مجید دانشگر، حمیدرضا خادمی
    علم جدید با داشتن سابقه ای چند صد ساله و پررمز و راز، میوه ای به نام صنعت و تکنولوژی را به وجود آورد و این تکنولوژی هر روز دریچه های تازه ای از علم را به روی انسان باز نمود. به دنبال پیشرفت علوم، محققان و اندیشمندان نیز بر تحقیقات خود افزودند و آثارشان را در معرض نقد و بررسی متفکرین و پژوهشگران قرار دادند. یکی از این آثار، کتاب قرآن و علم جدید دکتر ذاکر نائیک می باشد که با نگاهی کاملا علمی به بررسی ارتباط آیات قرآن با علم جدید پرداخته است. این کتاب، با در برداشتن تنوع در فصول، ما را برآن داشت تا به ترجمه، نقد و بررسی آن بپردازیم. هدف کلی از انجام این پژوهش آشنا شدن با آثار جدید در حوزه علم و دین و همچنین تحلیل روابط بین قرآن و علم می باشد.
    کلید واژگان: قرآن و علوم جدید, قرآن و علوم, ذاکر نائیک, سازگاری, تفاسیر
    Dr. Sayyed Reza Moaddab, Majid Daneshgar, Hamid Reza Khademi
    The modern science with a mysterious record of a many hundred years offered us a fruit by the name of industry and technology. The technology has also incessantly opened up new chapters of science in front of the human beings. Following the science's advancement the researchers and intellectuals have added to their researches and put their works forward to be criticized by intellectuals and researcher's critical remarks. One of these works is a book titled "Qur’an and Modern Science" by Dr. Zakir Na’ik that has considered the relation of Qur’anic verses and modern science with a full scientific observation. This book enjoying of varieties in its chapters made us to translate and have critiques on. The general purpose of this research was to get acquaintance with the new works launched in the realm of religion and science and also to analyze the relations of the holy Qur’an and sciences.
    Keywords: Quran, Modern Sciences, Quran, sciences, Zakir Naik, Compatibility
  • محمد ذبیحی، حمیدرضا خادمی
    بسیاری ازمباحث علمی و فلسفی را با محوریت خیال می توان تبیین، توجیه و حل کرد. کاربرد خیال در مباحث مختلف فلسفی اعم از هستی شناختی، معرفت شناختی و معاد شناختی همواره مورد توجه فیلسوفان مسلمان بوده است. در این میان، ابن سینا یکی از مهم ترین فیلسوفانی است که نظریات فراوانی را با حد وسط خیال تصویر و ترسیم کرده است. این مقاله بر آن است با نشان دادن جایگاه محوری خیال در نظام فلسفی ابن سینا، نخست با تبیین جایگاه خیال در بین حواس باطنی و چیستی و هستی آن به تبیین کارکرد خیال در مسائلی نظیر وحی، معجزه، حدوث اشیا و نقش معرفت شناختی آن در حوزه ادراک بپردازد و در نهایت جایگاه معادشناختی خیال را در ارتباط با نظریه تکامل که اثبات یا انکار عالم مثال مبتنی بر آن است بررسی کند
    کلید واژگان: خیال, حواس باطنی, وحی, معجزه, ادراک, عقل فعال, تکامل, عالم مثال
    Mohammad Zabihi, Hamid Reza Khademi
    A lot of academic and philosophical issues can be delineated, justified and settled through recourse to imagination. The use of imagination in different philosophical issues including ontological, epistemological and eschatological ones has been of interest to Muslim philosophers. Among them, Avicenna is one of the greatest philosophers who has set out a great number of viewpoints with recourse to the moderate view of imagination. The present article, through demonstrating the pivotal position of imagination in Avicenna’s philosophical system, intends to first explain the position of imagination among the internal senses and its rationale and reality so that its function in relation to issues such as revelation, miracle, creation of things and its role in the epistemology of perception and ultimately the eschatological position of imagination in relation to the theory of evolution on which the demonstration and denial of the world of ideas is based could be explicated.
  • حمیدرضا خادمی
    سعادت وصفی مرتبط با لذت و بهجتی است که برای یک موجود در اثر برخورداری از کمالات و خیرات وجودی اش تحقق می پذیرد. مراتب داشتن لذت و الم به طور طبیعی مقتضی تشکیکی شدن سعادت و شقاوت و در نتیجه، تفاوت یافتن درجات سعدا و درکات اشقیا خواهد بود. ابن سینا با توضیح سعادت و شقاوت در حیات جاویدان، نفس عاقله را پس از مرگ، بالاترین مقام انسانی تلقی می کند. نکته مهم در تصویری که ابن سینا از جاودانگی ارائه می دهد آن است که چنین جاودانگی ای در ظاهر به نفوسی تعلق دارد که به مرتبه عقل بالفعل رسیده باشند. اما باید توجه داشت این دغدغه ابن سینا قابل تامل است که او برای توجیه این که نفوس بدون ابدان نمی توانند درک الم و لذت جزیی داشته باشند یا به عبارت دیگر، کارکرد نفس برای دریافت امور جزیی در گرو بدن است، وی می خواهد نفوس ناقص ابزاری به منزله بدن دنیوی در اختیار داشته باشند تا بتوانند به تکمیل خود ادامه دهند و از این طریق بر شمار نیک بختان افزوده شود و معاد پدیده ای کثیرالخیر باشد. با این بیان، این مقاله بر آن است که به تبیین و بررسی سعادت و شقاوت در حیات جاویدان از نگاه ابن سینا بپردازد.
    کلید واژگان: سعادت, شقاوت, لذت, الم, حیات جاویدان, تکامل, معاد جسمانی, ابن سینا
    Hamid Reza Khademi
    Felicity is related to the pleasure and happiness which a creature finds when it enjoys its ontological good and completeness. So felicity has a hierarchy according to different degrees of the lucky existents and unlucky ones. Explaining, felicity and adversity in the eternal life, Ibn Sina considers the rational soul as the highest degree of a human being after his death. A notable point in his attitude is that such eternity belongs to the souls who have reached the active intellect. But, Ibn Sina, believes that the soul can not enjoy particular pleasure or pains without having a body. In this paper we aim to see how Ibn Sina justifies his view about eternity by finding something which could play the role of the body for incomplete souls in order to enjoy pleasure and felicity after the death.
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال