به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

hassan bashirnezhad

  • حسن بشیرنژاد*، علیرضا بادله
    هدف پژوهش حاضر، شناسایی مولفه های شایستگی احراز شغل معلمی در آزمون صلاحیت حرفه ای و ارائه ی مدل مناسب برای آن می باشد. روش پژوهش، کاربردی از نوع آمیخته (کمی و کیفی) و جامعه ی آماری در بخش کیفی شامل اساتید دانشگاه فرهنگیان و متخصصان تعلیم و تربیت و در بخش کمی شامل 350 نفر از اساتید عضو هیات علمی، مامور آموزشی و مدعو دانشگاه فرهنگیان مازندران و کلیه ی دانشجومعلمان دختر و پسر استان مازندران به تعداد 23345 نفر در 6 مرکز آموزشی در دانشگاه فرهنگیان مازندران ورودی سال تحصیلی 98-97 است. در بخش کیفی از نمونه گیری گلوله برفی استفاده شد که بر این اساس 12 نفر که شامل خبرگان این حوزه در زمینه ی صلاحیت های حرفه ای معلمان بودند انتخاب شدند در بخش کمی، با استفاده از طرح نمونه گیری طبقه ای نسبی و جدول کرجسی-مورگان تعداد 144 استاد و 330 دانشجومعلم به عنوان نمونه پژوهشی انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل مصاحبه های نیمه ساختاریافته و پرسشنامه ی محقق ساخته با 6 مولفه ی اصلی راهبردهای آموزشی، مهارت های مبتنی بر فناوری، مدیریت کلاس، توانمندی های علمی، مسئولیت های اجرایی و ویژگی های فردی به ترتیب با 14، 12، 13، 15، 13 و 20 گویه بود که روایی محتوایی با استفاده از درگیری طولانی مدت، پرسش و جستجوگری از همکاران و بازبینی به وسیله ی افراد مطلع تایید شد. با توجه به نتایج بدست آمده 6 مولفه ی راهبردهای آموزشی، توانمندی های علمی، مهارت های مبتنی بر فناوری، ویژگی های فردی، مدیریت کلاس و مسئولیت های اجرایی به عنوان مولفه های شایستگی احراز شغل معلمی در آزمون صلاحیت حرفه ای شناخته شدند و وضعیت مولفه های مذکور از دیدگاه اساتید و دانشجومعلمان به ترتیب از رتبه های 1 تا 6 را به خود اختصاص دادند.
    کلید واژگان: مولفه های شایستگی, شغل معلمی, آزمون صلاحیت حرفه ای, دانشجومعلمان, دانشگاه فرهنگیان
    Hassan Bashirnezhad *, Alireza Badeleh
    The purpose of this study is to identify the components of teacher competency in the professional competency test to provide a suitable model. The research method is a mixed one (quantitative and qualitative) and the statistical population in the qualitative section includes professors, education specialists and in the quantitative section includes 350 faculty members, teaching staff and 23345 male and female student-teachers in 6 centers of Mazandaran Farhangian University. In the qualitative section, snowball sampling was used, based on which 12 experts in this field were selected as interviewees. In the quantitative section, using the relative class sampling plan and Krejcie-Morgan table, 144 professors and 330 student-teachers were selected as samples. Research tools include semi-structured interviews and a researcher-made questionnaire with 6 main components. There were 20 items whose content validity was confirmed by long-term engagement, questioning and searching from colleagues, and review by informed individuals. According to the obtained results, 6 components of educational strategies, scientific abilities, technology-based skills, personal characteristics, classroom management and executive responsibilities were recognized as components of teacher competency in the professional competency test and the status of these components from the perspective of professors and student-teachers ranked from 1st to 6th, respectively.
    Keywords: Competency Components, Teaching Profession, Professional Competency, Farhangian University, Teacher Student
  • حسن بشیرنژاد*، سمیه محمدی
    پژوهش حاضر، رشد واژگانی و نحوی دوقلوهای ناهمسان فارسی زبان به نام های بهزاد و بهنام را در مدت ده ماه (از آغاز 21 ماهگی تا آغاز 31 ماهگی) مورد بررسی قرار می دهد. این پژوهش در صدد است تا دریابد که با وجود رشد دو کودک در محیط زبانی یکسان، چه تفاوت ها و شباهت هایی در سرعت و دامنه رشد نحوی و واژگانی این دوقلوها وجود دارد. داده های این پژوهش از طریق  مشاهده و ثبت سریع داده ها در دفترچه یادداشت، ضبط صدا و تصویر  با استفاده از  دوربین فیلمبرداری و دستگاه ضبط صدا و همچنین، دفتر یادداشت های روزانه مادر دوقلوها که تولیدات زبانی کودکان در آن ثبت می شد، گردآوری شده اند.  بررسی داده های گردآوری شده و تحلیل مقایسه ای آن ها در هر ماه، تفاوت چشم گیری را میان رشد واژگانی و نحوی دوقلوها  نشان می دهد. اگرچه در ماه های اول پژوهش، بهزاد در مقایسه با برادر دوقلویش، بهنام، از توانایی زبانی بسیار بالاتری برخوردار بود، از ماه چهارم پژوهش افزایش قابل ملاحظه ای در سرعت رشد واژگانی و نحوی بهنام مشاهده گردید. با توجه به این که محیط رشد زبانی این دوکودک، چه در خانواده و چه فضای مهد کودک، غالبا یکسان بوده است، وجود تفاوت در مراحل رشد واژگانی و نحوی این دو کودک را می توان به تفاوت در استعداد زبانی ذاتی و وراثتی این دو نسبت داد؛ زیرا دوقلوهای ناهمسان از ساختار کروموزومی کاملا یکسان برخوردار نیستند. نتایج این پژوهش نشان دهنده فعالیت های ذهنی خلاقانه در دو کودک است که وجود موارد متعددی از بسط و تعممیم افراطی گواهی بر این ادعاست.
    کلید واژگان: رشد زبان, رشد واژگانی, رشد نحوی, زبان فارسی, دوقلوی ناهمسان
    Hassan Bashirnezhad *, Somayeh Mohammadi
    The present study examines the lexical and syntactic development of dissimilar Persian-speaking twins named Behzad and Behnam over a period of ten months (from the beginning of 21 months to the beginning of 31 months). This study seeks to find out what differences and similarities there are in the syntactic and lexical development of these twins, despite the fact that the two children grow up in the same language environment. The data of this study were collected through rapid observation and recording of data in a notebook, audio and video recording using a video camera and audio recorder, as well as the diary of the mother of the twins in which children's language products were recorded. The investigation of the collected data and their comparative analysis each month shows a significant difference between the lexical and syntactic development of the twins. Although in the early months of the study, Behzad had a much higher language ability compared to his twin brother, Behnam, from the fourth month of the study, a significant increase in Behnam's lexical and syntactic growth rate was observed. Considering that the language development environment of these two children, both in the family and in the kindergarten, has often been the same, the existence of differences in the lexical and syntactic developmental stages of these two children can be attributed to the difference in innate and inherited linguistic talent of these two children. Dizygotic twins do not have exactly the same chromosomal structure. The results of this study show creative mental activities in two children, which is evidenced by the existence of numerous cases of over-extension and overgeneralization.
    Keywords: Language Development, lexical development, syntactic development, Persian language, dizygotic twins
  • فاطمه دادبود، حسن بشیرنژاد*

    این جستار برآن است تا با بررسی فرایند گذر از الگوی کنشی و مربع معنایی به سوی مربع تنشی، به نحوه شکل گیری فرایند حسی ادراکی در روند داستان سرایی هزارو یک شب بپردازد تا پاسخی برای این مهم بیابد که چگونه کارکرد ساختار روایی تودرتو در هزارویک شب، از مربع معنایی پا فراتر می گذارد و به فرایند تنشی رخنه می کند، شرایط گفتمانی را تغییر می دهد و به تولید معناهای سیال و درنهایت به تنش گستره ای و فشاره ای می انجامد. در هزارویک شب، همه چیز از نقصان معنا آغاز می شود. بحران زدگی عاطفی که حاصل جبر بیرونی است، شهریار را به کنش گزار انتقام جو تبدیل می کند؛ اما با حضور راوی هوشمند، شهرزاد، فرایند روایی آغاز می شود. روایت، کارکرد رفع نقصان خود را در شیوه حضور راوی در کنار شهریار نشان می دهد. حضور مستمر راوی با گفتمانی معنادار، شرایط نابسامان را به تعلیق در می آورد و روایتگری به سیر استعلای معنایی و ایجاد تنش بین کنشگران اصلی سوق داده می شود. انفصال از ابژه انتقام و اتصال به ابژه ارزشی که پیوند شهریار با خود و هستی پیرامونش است، حرکتی جدید را تبیین می‏کند که درنهایت به تغییر و بازآفرینی نشانه ای می انجامد. شهرزاد با بهره گیری از زبان روایت، موقعیت نابسامان روحی شهریار را بهبود می بخشد و سرانجام با تزریق انژری در فضای گفتمانی باعث می‏شود تا شرایط تثبیت گردد و سپس به شرایط رهایی بخش تبدیل شود و شهریار درمقابل معنای جدیدی از زندگی و هستی قرار بگیرد.

    کلید واژگان: روایتگری, مربع معنایی, مربع تنشی, الگوی کنشی, داستان هزار و یک شب
    Fatemeh Dadbood, Hassan Bashirnezhad *

    This survey attempts to demonstrate how the perception-sense process has been formed in the narration- process of One Thousand and One Nights via the study from Action Pattern and Semantic Square to Tension Square to find out how the function of story-into-story narrative structure in One Thousand and One Nights has passed from the Semantic Square and penetrated into the Tension Process, transformed the discursive condition, led to produce the fluid meanings and ultimately made up the tension of the Extensity and Intensity. In One Thousand And One Nights, everything has commenced from a deficiency. Emotional crisis that made Shahriyar as a vindictive actor, appeared due to the external oppression; but the narration process has begun by the presence of Sharzad as an intelligent narrator. Narration has displayed its function as elimination of deficiency via the presence of the narrator along with Shahriyar . The continual presence of narrator with her purposeful discourse has been suspending the abnormal condition, and the narration- process has led to semantic transcendence and created tension between the main actors. Disjunction from the revenge object and conjunction to the valuable object that have reprodued the relationship between Shariyar and his existence, clarifies a new movement and at last causes the transformation and reproduction of signs. Shahrzad has transformed the abnormal psychic condition of Shahriyar by means of the narrative language and ultimately, the injection of energy into the discursive space caused to change the stable and contracted situation into the redemptive situation .

    Keywords: Narration, Semantic Square, Action Pattern, One Thousand, One Nights Tale, Tension Square
  • حسن بشیرنژاد*، رقیه رضاپور
    پژوهش حاضر به بررسی استراتژی های ارتباط کلامی مورد استفاده فروشندگان در تعامل با مشتریان در شهر ساری می پردازد. این استراتژی ها بر اساس دیدگاه لیکاف (1975)  به مواردی مانند عبارات متقاعدکننده، عبارات احترام آمیز، عبارات تحکمی یا امری، تصدیق گرها، تشدیدکننده ها و... تقسیم شده اند. داده های این پژوهش از طریق ضبط صدای فروشندگان و مشتریان در بازار و فروشگاه های شهر ساری گردآوری شده اند و پس از پیاده سازی، میزان کاربرد هر یک از راهبردها محاسبه و با آمار توصیفی و استنباطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج حاصل از تحلیل داده ها  نشان داد که فروشندگان در تعامل با مشتریان عمدتا از راهبردهای کلامی حمایتی نظیر عبارات متقاعدکننده، عبارات احترام آمیز و تشدیدکننده ها استفاده می کنند. با لحاظ کردن متغیر جنسیت ، مشخص شد که در بین فروشندگان زن، عبارات متقاعدکننده، عبارات احترام آمیز و تصدیق کننده بالاترین میزان کاربرد را دارا هستند. در بین فروشندگان مرد نیز، عبارات متقاعدکننده، عبارات تعدیل گر و تشدیدکننده بیشترین میزان استفاده را دارند. همچنین مشخص شد که بین فروشندگان مرد و زن در استفاده از راهبردهای کلامی حمایتی تفاوت معناداری وجود ندارد اما در مورد راهبردهای کلامی تهاجمی، فروشندگان مرد بیشتر از فروشندگان زن از راهبردهای کلامی تهاجمی استفاده می کنند
    کلید واژگان: اهبردهای ارتباطی, راهبردهای حمایتی, راهبردهای تهاجمی, تعامل فروشنده - مشتری
    Hassan Bashirnezhad *, Roghayeh Rezapoor
    The present study examines the verbal communication strategies used by sellers in interacting with customers in Sari. According to Lakoff (1975), these strategies are divided into items such as persuasive, respectful, assertive, affirmative, intensifiers, and so on. The data of this study were collected by recording the voices of sellers and customers in the market and stores of Sari and after transcription, the application of each strategy was calculated and analyzed with descriptive and inferential statistics. The results of data analysis showed that sellers in interaction with customers mainly use verbal supportive strategies such as persuasive expressions, respectful expressions and intensifiers. Considering the gender variable, it was found that among female sellers, persuasive, respectful and affirmative expressions have the highest usage. Among male salespeople, persuasive expressions, hedges, and intensifiers are the most commonly used strategies. It was also found that there was no significant difference between male and female sellers in using supportive verbal strategies, but in the case of aggressive verbal strategies, male sellers used more aggressive verbal strategies than female sellers.
    Keywords: Communication Strategies, Supportive Strategies, Aggressive Strategies, Seller-Customer Interaction
  • حسن بشیرنژاد*
    حرف نشانه «را» در زبان فارسی و برخی زبان های ایرانی در منابع مختلف و از جنبه های گوناگون مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. برخی از زبان شناسان به بررسی تحول تاریخی این حرف نشانه از فارسی باستان تا امروز پرداخته اند. زبان مازندرانی از جمله زبان های ایرانی است که بسیاری از ویژگی های ساخت واژی و نحوی زبان های ایرانی دوره میانه و باستان را در خود حفظ کرده است. در این نوشتار، رفتار نحوی حرف نشانه «را» در این زبان مورد بررسی قرار گرفته و مقایسه ای بین نقش های گوناگون «را» در مازندانی معاصر و تحول تاریخی آن در زبان فارسی صورت پذیرفته است. داده های پژوهش، از برخی منابع مکتوب قدیم و جدید مازندرانی و همچنین به شیوه میدانی از برخی گویشوران مازندرانی و یا با مراجعه به شم زبانی نگارنده به عنوان گویشور مازندرانی استخراج شده است. بررسی داده های مازندرانی نشان می دهد که امروزه حرف نشانه «را» در مازندرانی به عنوان نقش نمای مفعول بهره ور، متمم «ازی»، متمم «به ای» و مفعول صریح به کار می رود. رفتار نحوی «را» در مازندرانی، تاییدکننده نظریه موجود در مورد تحول تاریخی «را» در فارسی است. با وجود این، در مازندرانی امروز، در بسیاری موارد (āĵ-) و اشکال مختلف آن جایگزین «را» به عنوان نقش نمای متممی شده است و «را» در مقام نقش نمای مفعول بهره ور هم در مازندرانی بسامد کمی دارد. بنابراین می توان پیش بینی کرد که در آینده نه چندان دور، «را» در مازندرانی هم در مقام نقش نمای مفعول صریح تثبیت شود.
    کلید واژگان: فارسی, مازندرانی, حرف نشانه «را», حرف اضافه «جا», بررسی تاریخی-تطبیقی
    Hassan Bashirnezhad *
    The syntactic marker "ra" in Persian and some Iranian languages was discussed in various sources from different viewpoints. Some linguists have studied the historical development of this marker from ancient Persian to the present day. Mazandarani is an Iranian varnacular which has retained many lexical and syntactic features of medieval and even ancient Iranian languages. In this article, the syntactic behavior of “ra” as a function marker of noun has been investigated and then, various functions of “ra” in contemporary Mazandarani have been compared with its historical development in Persian. Research data have been extracted from some old and new written sources of Mazandarani as well as through the field method from some Mazandarani native speakers or the author's linguistic knowledge as a native speaker of that area. A survey on data from Mazandarani dialect, shows that today, “ra” is used as a direct object marker, indirect object marker, and dative marker in this language. Syntactic behavior of "ra" in Mazandarani, as an Iranian language, confirms the existing theory about the historical development of "ra" in Persian. However, in many cases today, in Mazanderani, (ĵā-) and its various forms have been replaced for “ra” as indirect object marker and “ra” is less frequently used as dative marker. So it can be predicted that in recent future, “ra” will be stabilized as direct object marker.
    Keywords: Persian, Mazandarani, syntactic marker “ra”, preposition “ĵā”, historical – comparative study
  • حسن بشیرنژاد*، فاطمه دادبود، حمیدرضا شعیری

    این مقاله، به بررسی روند روایت پردازی در داستان هزار و یک شب از دیدگاه نشانه معناشناسی با تحلیل سیرحرکت از ساختار روایی بر اساس الگوی کنشی گرمس می پردازد. رویکرد نشانه- معناشناسی نوین از  ساخت گرایی پا فراتر گذاشته و وارد حوزه گفتمان روایی شده است و شرایط تولید و دریافت معنا در گفتمان را به وجود آورده است .این پژوهش درصدد است تا دریابد که چگونه ساختارهای روایی تودرتو در روند روایت پردازی هزار و یک شب به فرآیند گفتمانی نشتی پیدا می کند و فضای تنشی (حسی - ادراکی) حاصل از روایت پردازی، فرآیند تولید معنا را کنترل و بازآفرینی می کند. تحلیل روند روایت پردازی در این داستان نشان می دهد که هرگز روایت ها بدون شکل گیری نظام گفتمانی شکل نمی گیرند. از طرفی، مقاومت راوی، شهرزاد، بحران عاطفی و نقصان معنا را طی روایت پردازی های متمادی در شهریار به استعلای معنای حضور تغییر می هد. وی با بهره گیری از ابزار زبان روایت، موقعیت نابسامان اجتماعی و شرایط روحی شهریار را تغییر می دهد و در نهایت تزریق انرژی و ممارست شهرزاد در فضای گفتمانی باعث شده است تا شرایط تثبیت شده نامطلوب به شرایط رهایی بخش تبدیل شود و شهریار در مقابل معنای جدیدی از زندگی و هستی در جهان قرار بگیرد. این تغییرات حاصل از جهش های دازاینی او بعد از شنیدن روایت پدیدار شده است. برای رسیدن به دازاین جدید، او ابتدا باید دازاین قبلی معیوب خود را نفی کند تا بتواند از آن دازاین بحران زده عبور کند و وارد دازاین جدید و بهبود یافته شود. این گفتمان روایی بوشی است که در سیر روایت پردازی هزار و یک شب دیده می شود. سلب دازاین قبلی شهریار که دازاینی مخرب و ویرانگر بوده است مدت طولانی زمان برده است که ورود او را بعد از شب صد و چهل و ششم در دازاین جدید سبب شده و او با این روایت پردازی ها در چاله ی معنایی جدیدی افتاده است. این چاله معنایی دیگر زجرآور  و کشنده نیست و او را از کرامت انسانی دور نمی کند و عدالت و دادگری را به او برگردانده است.

    کلید واژگان: نشانه - معناشناسی, هزار و یک شب, نظام گفتمان روایی, روایت پردازی
    Hassan Bashirnezhad *, Fatemeh Dadbood, HamidReza Shairi

    The modern semio-semantic approach has gone beyond structuralism and entered the realm of narrative discourse, creating the conditions for the production and acquisition of meaning in discourse. This paper, examines the process of narrating in One Thousand and One Nights from a semio-semantic perspective by analyzing the movement from the narrative structure to the narrative discourse systems using the Greimas model. The purpose of the study is to discover how embedded narrative structures leak into the discursive structures of the story, and the tense (sensory-perceptual) space created by the narrative process controls and recreates the process of meaning production. Analysis of the narrative process in this work shows that narratives are never formed without the formation of a discourse system. On the other hand, the resistance of the narrator, Shahrzad, changes the emotional crisis and the lack of meaning in Shahriyar during the narration of several narratives to change the meaning of the presence of change. Using the tools of narrative language, he changes Shahriyar’s socially deplorable situation and mental state, and finally Shahrzad’s energy injection and practice in the discourse space has caused unfavorable stabilized conditions to become liberating conditions, and Shahriyar is confronted with a new meaning of life in the world. These changes are the result of his Dasein mutations after hearing the story. Shahriyar, in order to be himself and to fill his emotional vacuum, by being in the path of narration, takes away his previous Dasein and enters a new Dasein. In order to reach a new Dasein, he must first discard his faulty and critical previous Dasein in order to enter a new and improved Dasein. This is what puts him in front of another meaning of life and existence. The changes resulting from the Daseini mutation in existential discourse system are sometimes so profound that it is difficult to see a trace of the past. Perhaps it can be admitted about Shahriyar that he was accompanied by a great Daseini leap and the resulting changes were so profound that they were also observed by the people of that land.

    Keywords: Semio-semantics, One thousand, One Nights, Narrative Discourse System, Narration, Graimes Model
  • حسن بشیرنژاد*، نرجس سعیدنیا

    راهبردهای ارتباطی راهبردهایی هستند که افراد برای برقراری ارتباط موثرتر و کارآمدتر به کار می گیرند. این راهبردها در مجموع به دو گروه راهبردهای تهاجمی و حمایتی تقسیم می شوندو کاربردشان تحت تاثیر عواملی مانند بافت موقعیتی، جایگاه اجتماعی تحصیلات، سن، و جنسیت افراد قرار دارد.. در این مطالعه به بررسی راهبردهای ارتباطی مورد استفاده در مصاحبه های تلویزیونی ایران بین گوینده تلویزیونی وکارشناس یا مهمان برنامه پرداخته ایم. میهمانان و میزبانان از هر دو گروه جنسی انتخاب شدند و در مجموع شش راهبرد (سه راهبرد تهاجمی و سه راهبرد حمایتی) در نظر گرفته شدند و 26 مصاحبه تلویزیونی از شبکه های تلویزیونی ایران ضبط و پیاده سازی شدند. یافته ها نشان داد که زنان میهمان بیش از مردان میهمان از تعدیل گرها، تصدیق گرها ، تشدید کننده ها و تاخیر استفاده مینمودند.و مردان میزبان نسبت به زنان میزبان از تشدید کننده ها و وقفه های بیشتری استفاده می کردند. با ملاحظه این یافته ها می توان مدعی شد که بین استراتژی های ارتباطی مورد استفاده زنان و مردان تفاوت معناداری وجود دارد اما جنسیت به عنوان تنها متغیر تعیین کننده نیست و جایگاه و موقعیت افراد هم در استفاده از راهبردهای ارتباطی توسط مردان و زنان نقش داشته است.

    کلید واژگان: راهبردهای ارتباطی, راهبردهای حمایتی, راهبردهی تهاجمی, جنسیت, موقعیت اجتماعی, مصاحبه های تلویزیونی ایران
    Hassan Bashirnezhad *, Narjes Saeednia

    Communication strategies are the strategies people use to communicate more effectively and efficiently. In this study, we have examined the communication strategies used in Iranian television interviews between a TV announcer as the host of a program and an expert as the guest on the program. Guests and hosts were selected from both sex groups to determine the effect of gender on the use of these strategies. A total of six strategies (three aggressive strategies and three supportive strategies) were considered and 26 television interviews from Iranian television networks were recorded and transcribed. Then the extent of usage of these strategies were examined and analyzed. The findings showed that guest women used more hedges, back channels, intensifiers and delays than guest men. Host men used more intensifiers and silences than host women. Also, guest women used more hedges and intensifiers than host men. Guest men used the silence strategy more often than host women. Considering these findings, it can be argued that there is a significant difference between communication strategies used by men and women, but gender is not the only determining variable and the position of individuals has played a role in the use of communication strategies .

    Keywords: Communication Strategies, Supportive Strategies, Aggressive Strategies, Gender, Social status, Iranian TV Interviews
  • حسن بشیرنژاد*، غزاله حاج حسینی

    زبان مهم ترین ابزار در برقراری ارتباط است؛ اما تمام افراد جامعه نمی توانند از این ابزار به راحتی استفاده کنند. بخشی از افرادی که در استفاده از زبان مشکل دارند، کسانیی هستند که دچار اختلال زبانی هستند. اختلال زبانی به هرگونه نارسایی در بیان و درک گفتار اطلاق می گردد. افرادی که دچار ناتوانی های ذهنی هستند، معمولا از این اختلالات رنج می برند و کودکان و نوجوانان سندرم داون در بین این افراد کم توان ذهنی هستند. پژوهش حاضر  به بررسی مقایسه تولید گفتار در کودکان سندرم داون آموزش یافته و آموزش نیافته در شهرستان بابل می پردازد تا تاثیر آموزش را در بهبود مهارت گفتاری این افراد بسنجد. این پژوهش از نوع نیمه تجربی و مقایسه ای است که در گردآوری داده ها از شیوه میدانی بهره گرفته است و برای این منظور از آزمون زبان شناسی نیلی پور(1372) که به صورت پرسش نامه و تصاویر بوده، استفاده شده است. در این تحقیق سعی شده است با توجه به گستردگی ساخت های زبانی در بخش گفتار، به بررسی ساختارهای نحوی تولید شده توسط این گروه کم توان ذهنی پرداخته شود. نتایج به دست آمده نشان داد کودکان و نوجوانان پسر سندرم داون که آموزش دیده اند، نسبت به گروه همسالان خود که آموزش ندیده اند، در تولید ساختارهای نحوی بسیار بهتر عمل کرده اند.

    کلید واژگان: آموزش, اختلال زبانی, سندرم داون, تولید گفتار, ساختار نحوی
    Hassan Bashirnezhad *, Ghazale Mesgar

    Abstract
          Language is the most important communication means among people but some people are not able to benefit from this bounty due to some kind of language disorders. Language disorder is a term which refers to any sort of inadequacy in speech production or comprehension. Mentally disable people usually suffer from language disorders and one mentally feeble group with this problem is the children and adolescents who are suffering from Dawn Syndrome. This study compares the speaking ability of educated and non-educated children and teens with Dawn Syndrome in Babol. The present research is a semi-experimental correlational study which employed field method for data collection and for this purpose, the published Linguistics Tests (by Nilipour, 1372) was used which contained illustration cards and questionnaires. The researchers investigated the syntactic structures of the speech produced by these two groups in order to find out whether education can be effective in the production of grammatical sentences or not. In this research, the sample included two selected groups of male teens and children; the first group contained the students of the exceptional schools and medicinal centers in Babol and the second group were isolated from the society without having any education and training courses. The results of this research indicated that the trained / educated teens and children with Down syndrome have been more successful in generating correct Syntactic Structures, in comparison with their coequal who were not educated / trained.

    Keywords: Language Disorders, Speaking Ability, Syntactic Structures, Down Syndrome
  • حسن بشیرنژاد
    پژوهش حاضر به بررسی راهبردهای گفتمانی مورد استفاده در ارتباط کلامی میان اساتید و دانشجویان در دانشگاه آزاد اسلامی واحد آیت ا...آملی می پردازد. نوع راهبردهای کلامی مورد استفاده شرکت کنندگان در این بررسی، مانند عبارات احترام آمیز، عبارات حاشیه ای، سوالات ضمیمه ای، تصدیق گرها ، قطع کلام، سکوت ، پاسخ با سوال، عبارات تحکمی یا امری، عبارات غیر رسمی، و عبارات رسمی بر اساس متغیر جنسیت و مرتبه اجتماعی مورد بررسی واقع شده اند. داده های پژوهش که حاصل پرسشنامه، مشاهده، ضبط و بازنویسی گفتگوها بوده است مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و نتیجه این تحلیل ها نشان داد که اساتید در تعامل با دانشجویان عمدتا از راهبردهای تحکمی مانند قطع گفتار و سکوت استفاده می کنند. از سوی دیگر دانشجویان در تعامل با اساتید بیشتر از راهبردهای حمایتی مثل عبارات احترام آمیز ، عبارات تصدیق گر و سوال کوتاه استفاده می کنند، مقوله جنسیت در نوع بکارگیری راهبردهای کلامی در میان اساتید زن و مرد موثر نیست، در حالی که میان دانشجویان دختر و پسر از لحاظ آماری در بکارگیری راهبردهای کلامی تفاوت معنی دار وجود دارد.
    کلید واژگان: گفتمان استاد - دانشجو, راهبردهای ارتباط کلامی, راهبردهای تهاجمی, راهبردهای حمایتی
    Hassan Bashirnezhad
    Introduction
    Communication in different verbal and nonverbal modes forms the core of our life. In the communication process, humans use a set of communication strategies based on their position and skills that depend on a variety of factors, such as the social status, age, level of education, and the type of culture of people. Among these specific linguistic strategies, one can mention the choice of pronouns, subject changes, hedges (such as perhaps), short questions, interruption, silences, and late responses. Some of these specific communication strategies are likely to be used by in the interaction between the teacher and the student at university. This research seeks to find out what kinds of verbal strategies in the university environment are commonly used by professors and what types of verbal strategies are used by students in the university environment and whether gender is involved in the implementation of these strategies.
    Theoretical Framework
    Lakoff (1975), in a general division, divided the verbal strategies into two groups of supportive strategies and aggressive strategies. Honorific terms that include polite phrases, sentences and words such as "Lady", "Sir.", "gentleman" "Please," and so on, are supportive strategies. Hedges such as "I think", "I believe", "maybe", "I guess", and so on which indicate the uncertainty and doubt of the speaker are another kind of supportive strategy. Also, some short / tag questions like "Do not you?", "it's true?" which indicate that the respondent is relatively uncertain about the subject and requires confirmation by others, is in some way an indication of respect and support in verbal communication. Acknowledgments, such as "yes", "ok", "well," and so on, whose use reflects the interest and willingness of the audience to continue the discussion, is another group of supporting phrases in the discourse. In contrast, aggressive strategies are strategies such as speech interruption, delay in response, or overlap in speech through which the speaker has sought to stabilize their domination. Silence is also one of the things individuals may use in a conversation, and when one uses silence in interaction with others, it can be considered as an aggressive strategy.
    Methodology
    The research community is composed of all instructors and students working at the Islamic Azad University of Ayatollah Amoli in Amol. In this research, a mixed method is used and the required data are obtained by two methods of questioning and recording the voice of instructors and students when interacting with one another. These data were collected over a period of approximately six months. A questionnaire consisting of a ten Likert scale questions on the verbal strategies was distributed among 50 male and female instructors and 50 male and female students at different faculties of Islamic Azad University, Ayatollah Amoli Branch. Also, forty communication situations have been recorded in the hallways, corridors, and classrooms of the university. By transcribing and categorizing the conversations recorded in these forty conversation situations, the communication strategies used by individuals were identified and analyzed.

    Results and Discussion
    The findings of the research showed that professors mainly use aggressive strategies. On the other hand, there are differences in the kind of aggressive strategies male and female professors use. While male instructors use interruptions in speech more than their female colleagues, female instructors have outstripped male teachers in using the verbal strategy of pause or silence. Generally, there is no significant difference in the use of verbal strategies among male and female teachers. This means that both male and female teachers are the same in terms of the use of verbal strategies, despite a negligible statistical difference. In other words, in this case, the factor of social power and social status has overturned the factor of gender. Students mainly show their respect and support by using supportive strategies such as hedges that are symptomatic of doubt and short/tag questions, among which hedges that indicate doubt are found among female students more than male ones. This research suggests that there is a significant difference between male and female students in terms of verbal strategies. That is, gender plays a decisive role in the use of verbal strategies among male and female students, while the same gender factor in the application of communication strategies by university professors is not very determinative.

    Conclusion and Suggestions

    The results of this study confirm the research achievements of Mohammadi Asl (2010) that claims in formal and in managerial positions, the linguistic authority is not much influenced by the gender factor, and the feminine language is as dominant as the masculine language. Also, the results of this study are consistent with the findings of Deborah Tannen (1984). According to Tannen's theory, language differences between men and women are not due to an imbalance in power, but because of different criteria that exist in the given verbal interactions, and each gender has its weaknesses and powers. However, the results obtained in this study are not consistent with the Lakoff’s theory. According to Lakoff (1973), women use linguistically specific features that indicate their disability against men. It seems that acceptance of this theory depends on considerations of many factors, and without considering other influential variables such as education, social status, occupation, and specialization of individuals; one cannot arrive at generalizations about the relation between language and gender.
    Keywords: Professor-student Interaction, Verbal Communication Strategies, Aggressive Strategies, Supportive Strategies
  • حسن بشیرنژاد *
    این پژوهش به ارزیابی جایگاه اجتماعی گونه زبانی مازندرانی در کنار فارسی و میزان کاربرد آن ها در حوزه های گوناگون، در استان مازندران می پردازد. در این بررسی، از شیوه تحلیل حوزه ای فیشمن (Fishman، 1996) بهره گرفته شده است و میزان کاربرد دو گونه زبانی بر مبنای موقعیت کاربرد، موضوع و مخاطب آن ها در شش حوزه خانواده، مدرسه، اداره، کوچه و بازار، مذهب، و هنر- سرگرمی گروه بندی شده و با استفاده از پرسش نامه، مصاحبه و مشاهده بررسی شده است. تعداد 1200 آزمودنی از پنج شهر استان مازندران، در سه گروه سنی گوناگون و از بین دو جنس زن و مرد گزینش شدند تا به سوال های پرسش نامه پاسخ دهند. علاوه بر این، نگارندگان، 240 موقعیت ارتباطی را از طریق مشاهده، ثبت کردند. بررسی داده ها نشان می دهد که به طور نسبی، بیشترین میزان کاربرد گونه مازندرانی، به حوزه خانواده تعلق دارد و هر چه حوزه کاربرد آن رسمی تر می شود، میزان بهره گیری از گونه زبانی مازندرانی کاهش می یابد. در حوزه آموزش رسمی، گونه زبانی، اغلب اجباری بوده و فارسی معیار بر گونه مازندرانی چیرگی دارد. در حوزه کوچه و بازار، موقعیت گفتار و یا جایگاه، سن، و جنسیت گوینده با مخاطب می تواند در انتخاب زبان موثر باشد. در حوزه اداری به دلیل اینکه رسمیت بیشتری دارد، میزان کاربرد فارسی بیش از سایر حوزه ها است. در حوزه هایی مانند مذهب، هنر و سرگرمی که بر مبنای موضوع تعریف شده اند، غلبه با زبان فارسی است و فقط در مورد حوزه موسیقی، اغلب گونه مازندرانی بر فارسی معیار ترجیح داده شد.
    کلید واژگان: برخورد زبانی, فارسی, مازندرانی, کاربرد زبان, جایگاه اجتماعی
    Hassan Bashirnezhad *
    Statement of the problem: Social, economic, political, and cultural changes in recent years, along with the development of technology and communication have made the native speakers of some languages or dialects to learn standard language which is generally considered to be formal and more prestigious; this trend, which is the case for Iranian local languages and dialects, can weaken the status and threaten the survival of such languages and dialects. Mazandarani, a vernacular in the north of Iran, has long been the mother tongue of inhabitants and dominant language in Mazandaran Province. Nowadays, its usage has declined in various contexts and its acquisition as a mother tongue has decreased among younger generations. This study tries to gather information about the social status of Mazandarani and its usage, along with Farsi, in different contexts in Mazandaran; other factors influencing the usage of Mazandarani or Farsi in different contexts are also studied including speaker's attitudes toward Mazandarani as well as social factors.
    Theoretical framework, questions and hypotheses: The present study has adopted the domain analysis method introduced by Fishman (1966) in which the language usage is measured in terms of setting, subject and interlocutors. In this study, language use in 6 domains – family, school, office, street, religion, art & hobbies- is investigated. The main questions raised are: 1- In which domain does Mazandarani have the most usage? 2- Do the majority of subjects acquire Mazandarani as their first language in family domain? 3- Do the majority of young people acquire Mazandarani as their first language in family domain? 4- Is there any correspondence between the age of parents and encouraging their children to acquire Mazandarani? 5- Can the age of subjects be an effective factor in acquiring or using Mazandarani? 6- Is there any correspondence between the sex of subjects and using Mazandarani in different domains? 7- Is there any correspondence between urbanization and using Mazandarani in different domains? 8- Does the usage of Mazandarani vary in different cities of Mazandaran? 9- What kind of attitudes do the subjects have toward Mazandarani? 10- In general, does the evidence imply a case of language shift or maintenance? The following hypotheses are formulated: 1- The usage of Mazandarani in family domain is more than that of other domains. 2- Most people acquire Mazandarani as their first language. 3- The minority of young people acquire Mazandarani as their first language. 4- There is a direct correspondence between the age of parents and encouraging the children to acquire Mazandarani. 5- The usage and acquisition of Mazandarani in older generation is more than that of younger one. 6- The usage of Mazandarani by women is less than that of men in various domains. 7- The usage of Mazandarani by urban people is less than that of rural people in various domains. 8- The cities studied in this research have similar conditions in terms of using and acquiring Mazandarani. 9- Most subjects dont have positive attitudes toward Mazandarani. 10. In general, the evidence implies a case of gradual shift of Mazandarani to Farsi.
    Research method, statistical society, gathering and analyzing data: This research is a field study that describes and analyzes the data gathered through questionnaire, interview, and observation. The questionnaire includes 36 closed questions which investigate the usage of Farsi and Mazandarani in different domains; it also investigates the attitudes of speakers toward these two languages. 1200 subjects were randomly selected from urban and rural regions of 5 cities – Amol, Behshahr, Ramsar, Sari, and Noor – in Mazandaran Province. The subjects were equally divided into three age groups – 14-18, 30-40 and over 50 years old – they were also divided according to their sex. The researcher also observed 240 cases of communication context in Amol. The data are classified in tables and diagrams; it`s described and analyzed through k square as well.
    The findings of research: The analysis of data shows that the most usage of Mazandarani belongs to family domain and the increase of the formality of context leads to decrease in usage of Mazandarani. Mazandarani acquisition varies according to the type of family and its members. In general, 60 percent have acquired Mazandarani as their first language, but in younger age group (14-18 years old), just 25 percent have acquired Mazandarani as their first language. The kind of language people apply for communicating with other family members depends on their age. For instance, 48 percent of young group use Mazandarani for talking to their grandparents. In contrast, 38 percent of this group speaks with their parents in Mazandarani. In communicating with their younger brothers or sisters, only 24.75 percent of them use Mazandarani.
    As the formal educational language at school is Farsi, it`s obligatory to speak in Farsi at school. 97 percent of students have claimed that they speak in Farsi with their teachers in classrooms and 97.5 percent of them use Farsi in speaking to the headmasters at schools. 81.25 percent of students apply Farsi in communicating with one another in classroom.
    The streets and marketplaces form another domain which is wider than other domains and include various participants. The kind of language used in this domain is highly influenced by the situation, social status, age and sex of the interlocutors. Farsi is mostly used in formal situation, in the case that one of the interlocutors is of higher class or he/ she is a young or unknown person. For example, 29.49 percent of interviewees speak with their neighbors in Farsi, while 72.58 percent of them use Farsi in conversing with a young stranger.
    The office domain is a formal domain and this formality necessitates the higher usage of Farsi. 63.91 percent of customers use Farsi in talking to clerks at their offices. Facing a doctor at his/her office, or a receptionist, 77.58 and 73.74 percent of them use Farsi, respectively.
    Domains like religion and art are defined on the basis of subjects rather than situation or participants. The investigation of language use in artistic and aesthetic affairs such as, poetry, fiction, theater, movie, and music shows the general dominance of Farsi, but in some cases like poetry and music, the majority prefers Mazandarani to Farsi. In general, 52.41 percent of people prefer Farsi for radio and TV programs. As for religion, approximately half of the subjects use Farsi to worship and pray.
    The information gathered through observation in Amol, to a large extent confirms the data gathered via questionnaires and interviews. As an example, the questionnaire data demonstrate that 56.25 percent of students use Farsi in conversation with one another at school and the observation shows that 51.66 percent of them use Farsi in this context.
    Age, sex, education, and urbanization are influential in language use in different domains. Young people more than older ones, women more than men, urban people more than rural ones and educated people more than illiterate people use Farsi in different contexts.
    Conclusions
    On the whole, the findings of the research indicate the gradual loss of Mazandarani in the region. The argumentations that support such a claim are as follows: 1- The youngster's tendency to acquire and use Farsi implies the reduction of native speakers of Mazandarani in the future.
    2- The girl's tendency to acquire and use Farsi means the increase of Farsi acquisition by next generation, because these girls as future mothers have a crucial role in transferring language to the next generation.
    3- The tendency of educated and urban group to acquire and use Farsi indicates the increase of Farsi-speaking population in the future, since both literacy and urbanization are spreading.
    4- Employing Farsi as the language of instruction and the only medium of communication in educational domain could lead to the creation of negative attitudes toward Mazandarani.
    5- Mazandarani is not mostly used in religious affairs, whereas religion is one of the last domains for an eroding language.
    6- Lack of positive attitude, interests and devotion to Mazandarani signifies the lack of collective determination to maintain this language.
    Keywords: language contact, Farsi, Mazandarani, language use, social status
سامانه نویسندگان
  • دکتر حسن بشیرنژاد
    دکتر حسن بشیرنژاد
    استادیار گروه زبان و ادبیات، دانشگاه فرهنگیان، تهران، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال