به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

hoseinabolhasan tanhaei

  • سید مجید خلیلی امین، حسین ابوالحسن تنهایی*، مسعود امیر مظاهری
    «تضاد» به عنوان گوهر رابطه کارکن و کارفرما در تمامی گفتمان های متعارف به شکل دیالکتیکی از نوع قطبی و هگلی آن که اساسا تضاد به تناقض تبدیل می شود وجود دارد. در حالی که توجه و فهم شکل های مورد نظر زیمل و گورویچ از دیالکتیک، می تواند تغییرات بنیادی در ارتباط کارکن و کارفرما ایجاد کند. کشف، شناخت و بررسی زمینه ها و مقوله های موجود و نقش آن ها در رابطه کارکن و کارفرما از اهداف این پژوهش است. پژوهش میدانی با راهبرد استقرایی با رویکرد تئوری زمینه ای بوده و از ابزارهای مشاهده غیررسمی و به صورت مشارکت کامل پژوهشگر، هم چنین تکنیک مصاحبه رسمی و غیر رسمی بهره گرفته شده و در تحلیل داده ها از تحلیل موقعیت و تحلیل گفتمان استفاده شده است. نتیجه این پژوهش نشان می دهد که فهم نقش ها در روابط کارکن و کارفرما و از بین رفتن نگاه تناقضی هر یک از طرفین باعث هم فهمی بین کارکن و کارفرما خواهد شد، به معنای دیگر، بوجود آمدن دیالکتیک چند اسلوبی به جای دیالکتیک تک اسلوبی یا قطبی که تضادها و تفاوت ها را به رسمیت شناخته و با درک آن می توان از استراتژی مبارزات دایمی فاصله گرفته و استراتژی چانه زنی را جایگزین آن نمود که این استراتژی می تواند باعث تسهیل در منافع و مطالبات هر دو گروه شود
    کلید واژگان: دیالکتیک, تضاد کارکن و کارفرما, سندیکا, چانه زنی, پارادایم تفسیری پرگمتیستی
    Seyed Majid Khalili Amin, Hoseinabolhasan Tanhaei *, Amirmasuod Amir Mazaheri
    “Conflict" is seen as the essence of the employee -employer relationship in all conventional discourses as dialectic of polar and Hegelian type, where conflict is essentially transformed into contradiction. However, Simmel and Gurvitch attention and understanding of dialectic can bring about fundamental changes in the relationship between employee and employers. The discovery, recognition, and examination of the existing backgrounds and issues and their role in the worker-employer relationship are among the objectives of this research. The research was conducted using an inductive fieldwork strategy with a grounded theory approach. Non-formal observation tools were employed, and the researcher participated fully. Formal and informal interview techniques were also used, and discourse analysis and situational analysis were employed in data analysis. The results demonstrate that understanding roles in the relationship between employee and employers and overcoming the contradictory view of each party can lead to confusion between employee and employers. In other words, the emergence of a multidimensional dialectic instead of a unidimensional or polar dialectic recognizes contradictions and differences, and understanding it can distance oneself from the strategy of constant struggle and replace it with a strategy of negotiation. This strategy can facilitate the interests and demands of both groups.
     
    Conflict of interest: According to the authors, the article did not have any conflict of interest.
    Keywords: Dialectic, Worker-Employer Conflict, Union, Bargaining, Pragmatic Interpretive Paradigm
  • سید مجید خلیلی امین، حسین ابوالحسن تنهایی*، امیرمسعود امیر مظاهری

    فرهنگ مطالبه گری و احقاق حقوق کارکن و شیوه ارتباط بین کارفرما و کارکن در چارچوب ساخت اجتماعی سازمان‏های اقتصادی و تولیدی مدرن به لحاظ خصوصیت مدرنیته یعنی فردیت و اصل تفکیک یافتگی به معنای همفهمی افراد جامعه، در ایران به درستی تبیین نشده است. «تضاد» به عنوان گوهر مطالبه گری در تمامی اشکال آن در پارادایم ها و گفتمان های متعارف به عنوان دیالکتیکی از نوع قطبی و هگلی آن که اساسا تضاد به تناقض تبدیل می شود دیده می شود. در حالیکه توجه و فهم اشکال مورد نظر زیمل و گورویچ از دیالکتیک می تواند تغییرات بنیادی در نگاه عناصر موجود در مطالبه گری ها اعم از جنبش های اجتماعی یا مطالبات صنفی را به وجود بیاورد و یک بازتولید روابط را در تمامی مطالبه گری ها شاهد باشیم.کشف، شناخت و بررسی نقش زمینه ها و عناصر محیطی و تاریخی در جهت مطالبه گری از اهداف این پژوهش می باشد. پژوهش میدانی با راهبرد استقرایی و کنش پژوهی با رویکرد تیوری زمینه ای بوده و از ابزارهای مشاهده غیر رسمی و به صورت مشارکت کامل پژوهشگر و همچنین مصاحبه رسمی و غیر رسمی بهره گرفته شده و در تحلیل داده ها از تحلیل موقعیت و تحلیل گفتمان استفاده گردید. این پژوهش نشان داد که نسل جدید شیوه مطالبات خود را با توجه به شرایط و موقعیت موجود متناسب نموده  و با احتسابات عملگرایانه کمتر دست به مطالبه گری صنفی از جنس کنشی جمعی و کنش پیوسته می زند.

    کلید واژگان: کنش پیوسته, سندیکا, جنبش اجتماعی, اعتصاب
    Seyed Majid Khalili Amin, Hosein Abolhasan Tanhaei *, AmirMaseod Amir Mazaheri

    The culture of demanding and enforcing worker's rights and the way of communication between the employer and the worker in the framework of the social construction of modern economic and production organizations in terms of the characteristic of modernity i.e., individuality and the principle of separation in the sense of mutual understanding of the members of the society have not been properly explained in Iran. "Conflict" as the essence of demandingness in all its forms is seen in conventional paradigms and discourses as dialectical of its polar and Hegelian type, which essentially turns conflict into contradiction. While the attention and understanding of the forms of dialectic considered by Simmel and Gurvitch can bring about fundamental changes in the view of the elements in demands, whether social movements or union demands, and we can witness a reproduction of relationships in all demands. Discovering, recognizing and investigating the role of environmental and historical contexts and elements in the direction of demand is one of the goals of this research. Field research with inductive strategy and abduction with grounded theory approach and informal observation tools were used in the form of full participation of the researcher as well as formal and informal interviews and situation analysis and discourse analysis were used in data analysis. This research showed that the new generation has adapted its way of demands according to the existing conditions and situations, and with pragmatic calculations, it is less likely to engage in union demands of collective and continuous action.

    Keywords: Joint Action, union, social movement, Strike
  • میثم هاشمی نیا*، رحمت الله امیر احمدی، حسین ابوالحسن تنهایی

    پژوهش حاضر تلاش می کند ضمن مرور رویکردهای مختلف در باب رابطه توسعه، عدالت توزیعی، و رفاه اجتماعی با اتخاذ رویکردی جامعه شناختی احساس عدالت توزیعی شهروندان خرم آبادی در برنامه های رفاهی دولت را بررسی نماید. این تحقیق به صورت پیمایشی و با ابزار پرسش نامه در بین شهروندان خرم آبادی در پایان سال 1399 و آغاز 1400 انجام یافته است. نمونه گیری پژوهش با در نظر گرفتن میزان برخورداری از رفاه اجتماعی مناطق شهری خرم آباد با تلفیقی از نمونه گیری خوشه‏ای و طبقه بندی نامتناسب طراحی شد و حجم نمونه 400 نفر بود. نتایج پژوهش نشان می دهد میزان احساس عدالت توزیعی در رفاه اجتماعی شهروندان خرم آبادی پایین و فقط 2.4 درصد از افراد، این احساس را بالا تلقی نموده اند. در میان ابعاد مختلف نیز آنها در توزیع فرصت های کار و اشتغال و حکمروایی، احساس تبعیض بیشتری را احساس می کنند، اما در ابعاد آزادی های فردی و بهره مندی از رسانه ها و ارتباطات، این احساس به حداقل می رسد. بررسی فرضیه ها نشان داد متغیرهای نیازمندی های رفاهی اجتماعی، میزان اعتماد به برنامه های رفاهی دولت، و میزان سرمایه اقتصادی دارای همبستگی قوی تری با متغیر احساس عدالت توزیعی در برنامه های رفاهی دولت هستند. یافته های تحلیل رگرسیون حاکی از آن است که متغیرهای مستقل، 8/50 درصد از واریانس متغیر میزان احساس عدالت توزیعی در برنامه های رفاه اجتماعی دولت را پیش بینی می کنند. در این میان اثر خالص متغیر نیازمندی های رفاهی بیش...

    کلید واژگان: عدالت توزیعی, رفاه اجتماعی, دولت رفاه, توسعه, نیاز, سیاستگذاری اجتماعی
    Meisam Hasheminiya *, Rahmatollah Amirahmadi, Hosein Abolhasan Tanhaei

    By adopting a sociological approach, the present research tries to study distributive justice feeling among Khorramabad citizens regarding welfare programs of the Iranian Government; meanwhile, it reviews different approaches to relationship between development, distributive justice, and social welfare. The present research was carried out by survey method and using questionnaire in March, 2022. By considering social welfare levels in different urban regions in Khorramabad, the research sampling was designed through integrating cluster sampling and disproportionate stratified sampling with 400 as the sample volume. The results showed that the distributive justice feeling of Khorramabad citizens regarding social welfare was low, and only 2.4 % of the people considered this feeling high. And, regarding its different dimensions, i.e., distribution of job opportunities, employment, and governance, they felt more discrimination, and the feeling came to the lowest point regarding the dimensions of individual freedoms and their use of media and communications.Examining the hypotheses, the results showed that the variables social welfare needs, trust level for welfare programs of the government, and the amount of economic capital are more interdependent with the variable distributive justice feeling regarding governmental welfare programs. The regression analysis findings showed that independent variables predict 50.8 % of the variable variance of distributive justice feeling level regarding social welfare programs of the government. Among them, the net effect of the variable welfare needs ...

    Keywords: Distributive Justice, social welfare, Welfare state, Development, demand, social policymaking
  • رویا فتح الله زاده، مصطفی مهرآیین*، حسین ابوالحسن تنهایی، زهرا حضرتی صومعه، خدیجه ذوالقدر

    پژوهش حاضر، روایت سینمای ایران از آسیب های اجتماعی در دهه 70 را با تحلیل فیلم های دو زن و زیرپوست شهر مورد مطالعه قرار می دهد. روش تحقیق این پژوهش از نوع کیفی و از جنس تحقیقات توصیفی- اکتشافی است که برای پاسخ گفتن به پرسش خود سعی در ارایه ی یک توصیف غلیظ از پدیده مورد مطالعه خود دارد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل گفتمان بهره مند شدیم. به این صورت که فیلم ها را بر اساس روش تحلیل گفتمان «روث وداک» به ژانرها یا کارکردهای زبانی تقسیم کردیم و در هر کارکرد زبانی بنا بر روش تحلیل گفتمان «پل جی»، به هفت سوال مهم پاسخ دادیم. سپس جدولی از آسیب های اجتماعی در هر فیلم ارایه شده است. در بخش نتیجه گیری نیز به ارایه ی روایت از آسیب های اجتماعی در فیلم های دو زن و زیرپوست شهر بر مبنای بستر و شرایط جامعه ایران در دهه 70 پرداختیم. مهم ترین یافته پژوهش این است فیلم های سینمایی دهه هفتاد (با مطالعه فیلم های دو زن و زیرپوست شهر) آسیب های اجتماعی رویارویی دو گفتمان سنت گرا و مدرنیته، مقاومت گفتمان پدرسالار/ مردسالار در برابر گفتمان زنان روشنفکر و خواهان آزادی های اجتماعی، احساس شکاف طبقاتی میان اقشار مرفه و فقیر جامعه، عدم امکان تحرک اجتماعی و... را بازنمایی کرده اند.

    کلید واژگان: آسیب های اجتماعی, فیلم سینمایی, سینمای ایران, آسیب های اجتماعی زنان, تحلیل گفتمان
    Roya Fathollahzadeh, Mostafa Mehraeen *, Hosein Abolhasan Tanhaei, Zahra Hazrati Someeh, Khadijeh Zolghadr

    The present study explores the narrative put forth by the Iranian cinema about social harms during the 70s in Iran through analyzing two films in particular "Two Women" and "Under the Skin of the City." The research method of this study is of descriptive-exploratory type, seeking to offer a thick description of the phenomenon under investigation. The study draws on discourse analysis method to analyze the data. To this aim, the films under discussion were categorized into genres or linguistic functions utilizing Ruth Wodak's discourse analysis method. Within each linguistic function, we addressed and answered seven key questions based on Paul Gee's discourse analysis method. The conclusion furnishes an account of social harms depicted in the movies "Two Women" and "Under the Skin of the City" based on the context and conditions of Iranian society throughout the 1990s.The findings of this research indicate that the films from the 70s address various social issues. These issues include the confrontation of two discourses of traditional and modern, resistance of the patriarchal discourse against the discourse of enlightened women advocating for social freedoms, the existence of a class divide between the affluent and the poor in society and more.

    Keywords: Social Harms, Cinematic Film, Iranian cinema, Social Harms of Women, discourse analysis
  • سولماز شیخ شعاعی، حسین ابوالحسن تنهایی*، عبدالرضا ادهمی
    این پژوهش با هدف مطالعه جامعه شناختی ریشه های اجتماعی بیماری‏های اعصاب و روان(دوقطبی) می‏باشد که رویکرد حاکم بر آن استقرایی است. گردآوری داده‏ها از طریق مصاحبه‏ی باز انجام شد. تعداد نمونه‏ی این پژوهش برابر با 19 نفر از بیماران مبتلا به بیماری دوقطبی بود که تحت درمان روان‏پزشکان بودند. بیمارانی که در فرایند مصاحبه، جهت ارایه اطلاعات به پژوهشگر به سختی همکاری میکردند، با مراجعه به خانواده‏ی بیماران تکمیل داده‏ها انجام گردید و پس از رسیدن به اشباع نظری گردآوری داده‏ها متوقف شد. در بخش تحلیل داده‏ها کدگذاری باز و محوری و انتخابی(نظریه ای) انجام شد و مفاهیم، مقوله‏های فرعی و اصلی استخراج شدند. مدل پارادایمی نیز بر اساس مدل استراوس و کربین ترسیم شد که در بر گیرنده‏ی مقوله‏های مستخرج بود. مقوله‏ی شکل‏گیری بسترهای اجتماعی شناخت به عنوان مقوله‏ی محوری در فرایند ابتلا به بیماری دوقطبی انتخاب شد. نتایج نشان داد که انسجام اجتماعی در خانواده و روابط عاطفی از مهم‏ترین عوامل تاثیرگذار در شکل‏گیری بسترهای شناخت بود و نشان داد تنش‏ها و درگیری‏های درون خانواده و ناپایداری روابط عاطفی، رابطه‏ی دیالکتیکی واقعیت و ذهنیت را تحت تاثیر قرار داده بود. شناخت اجتماعی در میان بیماران در رابطه‏ای تضادی به سلطه‏ی احساسات و عواطف اجتماعی بر روابط خانوادگی منجر شد و در نهایت کنشگران را به سوی بروز علایم بیماری سوق داد. تاثیر گرایش‎‎های عامیانه و اعتماد به مشاوره‏های افراد غیرمتخصص در شناخت اجتماعی، نابسامانی وضعیت اقتصادی- اجتماعی، هراس از آینده و بروز مکرر علایم بیماری را موجب شده بود.
    کلید واژگان: بیماری دوقطبی, بسترهای اجتماعی شناخت, دیالکتیک واقعیت و ذهنیت, تحلیل موقعیت, گرایش های عامیانه, سلطه عواطف اجتماعی, خود بازنگر
    Soolmaz Sheikh Shoaei, Hosein Abolhasan Tanhaei *, Abdolreza Adhami
    This research aimed to study the effect of social indictors on psychiatric disorders through inductive approach. Data was collected by open interviews. Nineteen sample were selected among bipolar disorder patients who were under treatment of psychiatrists. The patients who have not been given accurate information in the interview procedure for that was solved from receiving help by referring to patients’ families and after reaching to the theoretical saturation data collection was stopped. In the data analysis part the open and axial and selective (theoretical) encoding was done and concepts, primary and secondary categories was extracted. Paradigm model also was drawn thus included of extracted categories. The category of cognition social floors was choose as axial category in catching bipolar disease trend. The results showed that social cohesion in family and affective relations was from the most important effective factors in shaping cognition floors that showed tensions and interfamily conflicts and instability of affective relations have been affected dialectical relation of reality and subjectivity. Social cognition among patients in the conflictive relation led to domination of emotions and social affections on family’s relations and finally pushed the activists to outbreak of disease signs. The effect of popular orientations and trust to consultations of inexpert individuals in social cognition caused to disorganization of socioeconomic status, fear of future and frequent outbreak of disease signs.
    Keywords: Bipolar Disorder, social cognition context, reality, subjectivity dialectics, situation analysis, popular orientations, domination of social affection, reflexive self
  • رویا فتح الله زاده، مصطفی مهرآیین*، حسین ابوالحسن تنهایی، زهرا حضرتی صومعه، خدیجه ذوالقدر

    پژوهش حاضر، روایت سینمای ایران از آسیب های اجتماعی را در دهه های 40 تا 80 مورد تحلیل قرار می دهد.روش تحقیق این پژوهش از نوع کیفی و از جنس تحقیقات توصیفی- اکتشافی است که برای پاسخ گفتن به پرسش خود سعی در ارایه ی یک توصیف غلیظ (در مقابل توصیف رقیق) از پدیده مورد مطالعه خود دارد. روش گرد آوری داده ها و نمونه گیری از نوع کیفی و هدفمند است. بنابراین فیلم های سینمایی مرتبط با مسایل و آسیب های اجتماعی از دهه چهل تا هشتاد به عنوان جامعه آماری در نظر گرفته شده و در هر دهه، 10 فیلم داستانی با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه تحقیق انتخاب می شود.به منظور تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل گفتمان «روث وداک» و «پل جی»، هر فیلم را به ژانرهای زبانی تقسیم و در آنها به هفت سوالی پاسخ داده شده که پل جی برای تحلیل گفتمان، مطرح کرده است. همچنین برای هر فیلم، تحلیلی از آن ارایه و آسیب های اجتماعی برساخت شده در هر فیلم در جدولی جداگانه جایگذاری شده است.مهم ترین یافته این پژوهش این است که سینمای ایران در دهه های 40 تا 80 روایت های متفاوت و متمایزی را تحت تاثیر شرایط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و بافت جامعه، بازنمایی کرده است.

    کلید واژگان: تحلیل گفتمان, آسیب های اجتماعی, مسائل اجتماعی, فیلم سینمایی, سینمای ایران, برساخت گرایی اجتماعی
    Roya Fathollahzadeh, Mostafa Mehraeen *, Hosein Abolhasan Tanhaei, Zahra Hazrati Someeh, Khadijeh Zolghadr

    This research focuses on the narration of social harms within the Iranian contemporary cinema (in 40s to 80s).The research methodology used here is of qualitative nature and an exploratory research that uses a Thick depiction of the phenomenon being studied. Data gathering and sampling is based on a targeted qualitative approach. Therefore, movies produced since 40s to 80s which showcase social problems and harms are targeted and in each decade 10 films with using targeted sampling are chosen as examples.In order to break down and analyze the data’s using discourse analysis method of “Ruth Wodak” and “Paul Gee” each film is divided to different language genres and 7 questions that Paul Gee has brought up for discourse analysis are answered. And also for each film an analyze is presented and social harms which are mentioned in each film are separately written in a different chart.The most important finding of this research is that Iranian cinema (since 40s to 80s) has depicted varying narrations of social harms based on the economical, social, political and cultural setting of the society.

    Keywords: Discourse Analysis, Social harms, social problems, Movies, Iranian cinema, Social Constructivism
  • سید ابوالحسن تنهایی *

    این مقاله کوتاه در شرح این مطلب می کوشد که مهم ترین اصطلاح تخصصی وبر در جستار روش شناسی، یعنی سنخ آرمانی، در شرح و تفصیل شارحین دچار ابهام های فراوانی گردیده است، به گونه ای که نه فقط سنخ های آرمانی وبر تنها به دو سنخ آرمانی محدود شده (سنخ آرمانی تاریخی و جامعه شناختی)، به استثنای دست کم سه منبع،بلکه نام یا عنوان هر دو یا سه سنخ، برخلاف متن کتاب روش شناسی وبر و زیر تاثیرات معرفت شناختی شارحین متن وبر برسازی دو اصطلاح یاد شد] سنخ های آرمانی تاریخی و جامعه شناختی دچار سلیقه سازی شارحین شده است.

    کلید واژگان: مفاهیم اصلی: سنخ آرمانی, سنخ آرمانی تاریخی, سنخ آرمانی جامعه شناختی, سنخ آرمانی دیالکتیکی
    Hosein Abolhasan Tanhaei *

    This short article has attempted to show how the most important term in Weber’s methodology, ideal types had been interpreted incorrectly by the expositors of his ideas. As a result, his ideal type has been limited to only two types: sociological ideal type and historical ideal type. And contrary to what Weber has said Methodology of Social Sciences, these two types are often given a subjective interpretation by the expositors.

    Keywords: Ideal Type, Historical Ideal Type, Sociological Ideal type, Dialectical Ideal type
سامانه نویسندگان
  • حسین ابوالحسن تنهایی
    حسین ابوالحسن تنهایی
    دانشیار گروه جامعه شناسی دانشگاه آزاد اسلامی تهران مرکز، دانشگاه آزاد تهران مرکز تهران ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال