به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

hossein etemadfard

  • مجتبی گلدانی، حسین اعتمادفرد*، علی رضایی
    صنعتی شدن و افزایش مصرف سوخت های فسیلی گرمایش زمین را در پی داشته و موجب تغییر در طبیعت، اقلیم و زیست انسان شده است. مطالعه و پایش بلندمدت پارامترهای مرتبط با گرمایش زمین به خصوص دمای سطح زمین با استفاده از تکنولوژی هایی مانند سنجش ازدور می تواند به درک درست و بهتر این پدیده کمک کند. انرژی خورشید در طول روز به سطح زمین رسیده و دمای آن را افزایش می دهد، اما در طول شب رفته رفته از آن خارج شده و دمای آن کاهش می‎یابد. در این تحقیق، به کمک سنجنده آکوا از ماموریت مودیس، تصاویر مربوط به شاخص LST در یک دوره 20ساله از سال 2003 الی 2023 از استان خراسان رضوی واقع در شمال شرق ایران جمع آوری و به صورت هفتگی میانگین گیری گردیدند. سپس به کمک رگرسیون خطی روند دمای سطح در منطقه در تمامی اقلیم ها محاسبه شد. نتایج نشان می دهد که به طورکلی شاخص LST در روز و شب افزایشی بوده؛ ولی در روز هنگام دمای سطح زمین افزایش بیش تری نسبت به مقدار آن در طول شب داشته است. دو اقلیم خشک و نیمه خشک در استان غالب هستند و میانگین افزایش دمای سطح برای آن ها در روز هنگام به ترتیب 80/0 و 07/1 سانتی گراد بر دهه و شب هنگام 55/0 و 59/ سانتی گراد بر دهه بود. علاوه بر این، مشاهده شد ارتباط محسوسی بین اقلیم ها و روند دمای سطح وجود ندارد و روند LST روز هنگام در مناطقی که دارای کاربری کشاورزی هستند کاهشی بوده اما روند LST شب هنگام ارتباطی به کاربری کشاورزی یا پوشش گیاهی نداشته است.
    کلید واژگان: آکوا, اقلیم, خراسان رضوی, دمای سطح زمین, مودیس
    Mojtaba Goldani, Hossein Etemadfard *, Ali Rezaee
    Industrialization and the escalated consumption of fossil fuels have resulted in global warming, which has caused alterations to nature, climate, and human life. The long-term monitoring and examination of parameters associated with global warming, particularly land surface temperature (LST), using advanced technologies like remote sensing, can contribute to a more comprehensive and precise understanding of this phenomenon. Solar energy during the daytime, raising its temperature, while dissipation of energy gradually occurs during the night, leading to a decrease in temperature. Here, a collection of images related to the LST was amassed over 20 years, from 2003 to 2023, for Khorasan Razavi Province in northeastern Iran, utilizing the MODIS data. These images were averaged weekly. Subsequently, the surface temperature trend encompassing all climates in the region was determined through linear regression. The findings demonstrate a general increase in the LST index during both daytime and nighttime; however, the rise in surface temperature during the daytime exhibits a more substantial increase compared to nighttime. The province is predominantly characterized by arid and semi-arid climates, with an average rise in surface temperature during the day of 0.80°C and 1.07°C per decade, respectively, and during the night of 0.55°C and 0.59°C per decade. Moreover, it was observed that there is no significant correlation between climate and surface temperature trends. The daytime LST trend in areas with agricultural land use displays a decreasing pattern, whereas the nighttime LST trend does not seem to be influenced by agricultural land use or vegetation cover.
    Keywords: Aqua, Climate, Khorasan Razavi, LST, MODIS
  • مهدی نجاریان، حسین اعتمادفرد*، مصطفی گلمحمدی

    یکی از این پدیده های غالب جوی در مناطق بیابانی و نیمه بیابانی جهان، گردوغبار است. یکی از عوامل این پدیده وزش بادهای شدیدی است که به دنبال تغییرات سریع فشار هوا و دما در موقع مشخصی از سال در منطقه رخ می دهد. ذرات گردوغبار یکی از چالش های مهم و اساسی در این مناطق هستند که ابعاد و اندازه های مختلفی دارند و در هوا پراکنده می شوند و می توانند مشکلات زیادی را برای محیط زیست و افراد آن مناطق ایجاد کنند؛ بنابراین بایستی اقدامات لازم جهت مقابله با آن صورت پذیرد که در اولین قدم برای این کار بایستی منشا و کانون شکل گیری این توده ها شناسایی شود. این پژوهش به بررسی این موضوع در منطقه مطالعاتی شهر سبزوار پرداخته است. در این مطالعه ابتدا داده های سازمان هواشناسی بررسی شده و دو دوره زمانی با گردوغبار بالا در سطح شهر سبزوار انتخاب شده است. دوره های زمانی موردمطالعه شامل ماه ژوئن سال های 2008 و ماه مارس سال 2018 است. پس از تعیین دوره های زمانی، با استفاده از سامانه GEE تصاویر مربوط به شاخص AOD با ابعاد پیکسل 2 کیلومتر استخراج شده و مورد پردازش قرار گرفته است و سپس هر تصویر به صورت لایه های مجزا در تنسور ترسیم شده است. طبق نتایج به دست آمده در این پژوهش، منشا شکل گیری توده های گردوغبار در سبزوار، در دشت های غربی شهر داورزن، در فاصله 70 تا 80 کیلومتری از منطقه موردمطالعه قرار گرفته است که این توده ها جابجا شده و به سمت شهر سبزوار امتداد می یابد و می تواند این شهر را تحت تاثیر ذرات گردوغبار قرار دهد.

    کلید واژگان: گرد و غبار, کیفیت هوا, منشا انتشار غبار, قابلیت های تنسور, عمق نوری آئروسل (AOD), شمالشرق ایران
    Mahdi Najjarian, Hossein Etemadfard *, Mostafa Golmohammadi

    Dust particles are one of the significant and fundamental challenges in dry, semi-arid, and desert regions, constantly causing numerous problems for the people and the environment in those areas. Assessments of the effects of aerosols on the climate and environment still feature large uncertainties, and a better understanding of the spatiotemporal variation in these effects is needed. Dust particles exist in various dimensions and sizes, dispersing in the air and influencing a region's environment. Identifying the sources of dust mass formation is crucial for taking necessary measures to combat it. The present study examines this issue in the Sabzevar City area. Using the satellite-based Aerosol Optical Depth (AOD) index collected from MODIS, the study focuses on mapping dust masses in a three-dimensional tensor approach, with each pixel having a dimension of 2 kilometers. The Google Earth Engine platform was used to extract satellite images for the region's study. The formation sources of dust masses during two different time intervals, June 2008 and March 2018, are studied. According to the obtained results, the sources of dust mass formation in Sabzevar are located in the plains surrounding the city of Davarzan, approximately 70 to 80 kilometers away from the study area, extending towards Sabzevar city. In the same way, the tensor tool can be used to accurately identify the source of pollution in different regions of the country and help to eliminate or reduce the pollution in the region. In addition to dust, this tool can be used to check industrial pollutants.

    Keywords: Dust Storm, Air Quality, Origin Of Dust, Aerosol Optical Depth (AOD), Tensotr Capability, Northeastren Of Iran
  • حسین اعتمادفرد*، حامد خرقانی، مهدی نجاریان، روزبه شاد

    امروزه مدیریت شبکه های توزیع مواد غذایی با هدف پاسخ گویی سریع به تقاضای مصرف کنندگان، کاهش هزینه توزیع و افزایش سود در مقایسه با رقبای تجاری اهمیت بسیاری یافته است. فروشگاه های “شهرما” شبکه گسترده توزیع محصولات کشاورزی در شهر مشهد هستند که با هدف عرضه مستقیم محصولات کشاورزی و فراهم نمودن امکان دسترسی ارزان و سریع تر شهروندان به میوه و تره بار شکل گرفته اند. در این مقاله، مسیرهای توزیع بهینه و به موقع محصولات فروشگاه هایی با نام تجاری “شهرما” از مبدا تا میدان میوه و تره بار مورد بررسی قرار می گیرد. به این منظور از الگوریتم های تکاملی ژنتیک و ازدحام ذرات برای بهینه کردن زمان توزیع استفاده شده است. برای توزیع عادلانه و به موقع محصولات میان تمام فروشگاه ها یک قید زمانی سه ساعته وارد مسیله شده است. به این معنی که اگر توزیع میان تمام فروشگاه ها در زمان کمتر از سه ساعت صورت نگیرد به تعداد یک وسیله نقلیه توزیع جدید به مسیله اضافه خواهد شد. این افزایش تعداد وسایل نقلیه تا جایی ادامه پیدا خواهد کرد که توزیع میان تمام فروشگاه ها کمتر از سه ساعت صورت پذیرد. به منظور تعیین زمان مسیر میان فروشگاه ها بر روی شبکه راه های شهر مشهد از آنالیز شبکه در نرم افزار ArcGIS استفاده شده است. در انتها دو الگوریتم ژنتیک و ازدحام ذرات توانستند توزیع میوه و تره بار را با چهار وسیله نقلیه انجام دهند. مقایسه نتایج دو الگوریتم نشان می دهد که مجموع زمانی توزیع در الگوریتم ژنتیک در مقایسه با الگوریتم ازدحام ذرات 47 دقیقه کمتر بوده و الگوریتم ژنتیک، مسیرهای بهتری را برای توزیع پیشنهاد داده است.

    کلید واژگان: بهینه سازی مسیر, الگوریتم ژنتیک, الگوریتم ازدحام ذرات, سیستم اطلاعات مکانی (GIS)
    Hossein Etemadfard *, Hamed Kharaghani, Mahdi Najjarian, Rouzbeh Shad
    Introduction

    The increasing demand for sustainable food consumption as well as the change in the consumption pattern has led to efforts to improve the food distribution process. This is to speed up service delivery and prevent the spoilage of perishable materials. Among the most significant topics in the food supply chain is perishability, a phenomenon that occurs in certain categories of products such as fruits, vegetables, and dairy products. Perishability refers to the property in which a product loses its commercial value and usability after a certain period. However, meeting the general needs of citizens, especially the supply of food, is one of the most significant axes of urban service activities on the city's economic platform. In addition, the provision of comfort and well-being for residents depends on the proper establishment, optimal distribution, and sufficient variety of products offered in shopping centers. Day markets as well as fruit and vegetable fields provide fast and appropriate daily needs for residents. In addition, choosing fast and reliable routes for food distribution in the city is one of the other significant and influential factors in providing quality services. It should also be noted that in vehicle routing problems (VRP) related to food products, routes for vehicles must be created that match the schedules of some stores to deliver products.

    Materials and Methods

    To optimize the fruit and vegetable distribution routes between the fruit and vegetable fields and Shahre-ma stores in Mashhad, this research will use genetic algorithms and particle swarm algorithms. This research will have the aim of optimizing distribution time, which was not addressed in previous research. This research presents its innovation by considering a three-hour time limit in the problem-solving algorithm. Genetic Algorithm (GA) is a learning method based on biological evolution and influenced by the hypothesized mechanism of natural selection in which the fittest individuals in a generation survive longer and produce a new generation. And in this article, it is implemented in such a way that the algorithm itself determines the most appropriate number of vehicles. The number of vehicles should be such that distribution among all stores is done in less than three hours and five minutes in each store. There should be a stop. And if distribution among all stores is not done in less than 3 hours, a new vehicle will be added to the number of vehicles. Also, particle swarm optimization (PSO) is a technique inspired by the behavior of birds when searching for food. In this research, the data collected include the location of Shahre-ma stores and the fruit and vegetable square in Mashhad city. These data were prepared from the information of Mashhad municipality. Also, to implement these algorithms, MATLAB software has been used. Network analysis has been done to determine the distance between Bar Square and Shahre-ma stores in ArcGIS software using network analysis.

    Results and discussion

    This research proposes several hypotheses, including that the maximum optimal time is 3 hours and products should be distributed by 7 am in all places. Also, city traffic is uniform from 4 to 7 in the morning and the same product package is distributed in all stores. Comparing the results of two genetic algorithms and particle swarm shows that the genetic algorithm has a higher efficiency in optimizing the distribution path of fruits and vegetables. Because the time of the four routes derived from the genetic algorithm is approximately 92 minutes, 84 minutes, 80 minutes, and 82 minutes respectively. The total length of all routes is 127 km and 779 meters and the total time of all routes is 338 minutes. And the time of the four routes obtained from the particle swarm algorithm is approximately 102 minutes, 103 minutes, 89 minutes, and 91 minutes respectively. The total length of all routes is 175 km and 390 meters and the total time of all routes is 385 minutes. And in total, the times obtained for four vehicles in the genetic algorithm were 47 minutes less than the particle swarm algorithm. In addition, the total length of the paths in the genetic algorithm was 47 km and 611 meters less than the particle swarm algorithm.

    Conclusion:

    The genetic algorithm was able to achieve the optimal solution by evaluating the objective function 12,000 times. This is 2,900,000 in the particle swarm algorithm. Accordingly, the time required to reach the optimal solution differs significantly between the two algorithms.

    Keywords: Path Optimization, genetic algorithm, Particle Swarm Algorithm, Geospatial Information System (GIS)
  • حسین اعتمادفرد*، نعمه الدیراوی، حامد خرقانی

    رود شط العرب حدودا به طول 200 کیلومتر است و از به هم پیوستن دو رود دجله و فرات در شهر قرنه که در 74 کیلومتری شمال غربی شهر بندری بصره در جنوب عراق واقع شده است، شکل می گیرد. این رود تحت تاثیر تغییرات اقلیمی، باران های مکرر و مستعد خطر و ریسک طغیان رود و همچنین جاری شدن سیل است. حوضه رودخانه شط العرب در محدوده شهرستان بصره شاهد وقوع سیلاب ها و نتایج مخرب آن بوده است. هدف از این پژوهش ارزیابی و تحلیل مکانی خطر طغیان رود شط العرب در محدوده شهرستان بصره عراق با بهره گیری از سیستم اطلاعات مکانی (GIS) می باشد. در این پژوهش از GIS برای برآورد و ارزیابی مکانی و پهنه بندی مناطق طغیان رود شط العرب در منطقه بصره با بهره از داده های موجود استفاده خواهد شد. با مشخص نمودن انواع کاربری های اطراف رودخانه، تحلیل دقیقی از نحوه توزیع آن ها در مناطق با خطرپذیری مختلف ارایه می کند. نتایج نشان می دهد که کاربری زمین های کشاورزی با توجه به مساحت زیادی که دارند بیش از سایر کاربری ها در معرض خطر طغیان قرار دارد. نتایج این تحقیق می تواند تاثیر زیادی در پیشگیری از ایجاد صدمات جبران ناپذیر طغیان در این محدوده داشته باشد.

    کلید واژگان: تحلیل مکانی, طغیان رودخانه, سامانه اطلاعات مکانی, شط العرب, بصره
    Hossein Etemadfard *, Neamah Aldirawi, Hamed Kharaghani

    The Shatta al-Arab River is approximately 200 km long and is formed by the confluence of the Tigris and Euphrates rivers in the city of al-Qarna, 74 km northwest of the port city of Basra in southern Iraq. The river is affected by climate change and frequent rains, it shows the risk of flooding and overflowing at the riverside. The Shatta al-Arab River Basin in the city of Basra has been faced with floods and devastating consequences. The purpose of this study is to evaluate and analyze the spatial risk of river overflow of the Shatta al-Arab River in the city of Basra, Iraq, using the Geospatial Information System (GIS). GIS was used to estimate and evaluate the location and zoning of the Shatt al-Arab floodplain in Basra using the available data. By identifying the types of land uses around the river, provided a detailed analysis of how they are distributed in different risk areas. The results show that the agricultural landuse due to its large area is more at risk than other uses. The results of this study can have a significant impact on preventing irreparable flood damage in this area.

    Keywords: Spatial Analysis, River Food, Spatial Information System, Shatta al-Arab, Basra
  • حامد خرقانی، حسین اعتمادفرد*، احمد سالم رفیش
    مقدمه و هدف پژوهش

    ایجاد خدمات شهری، نیازمند استقرار صحیح این خدمات در سطح شهر است. یکی از مراکز خدماتی که نقش به سزایی را در ایمنی شهر دارا است، ایستگاه های آتش نشانی هستند. دسترسی سریع و به موقع از این ایستگاه ها به محل وقوع حادثه نیازمند توزیع بهینه ایستگاه های آتش نشانی در سطح شهر است. هدف این پژوهش بررسی تخصیص مکان مناسب برای احداث یک ایستگاه آتش نشانی در سطح شهر مشهد به کمک روش های هیبریدی است.

    روش پژوهش

    این پژوهش از نوع هدف کاربردی بوده و از نظر ماهیت توصیفی تحلیلی است. لایه های اطلاعاتی معیارهای فاصله از ایستگاه های آتش نشانی موجود، مراکز درمانی، راه ها، مراکز اداری و مراکز آموزشی در محیط سیستم اطلاعات مکانی آماده شده و با استفاده از فرآیند تحلیل سلسله مراتبی (AHP) وزن دهی شده اند. سپس، نقشه همپوشانی این معیارها به پنج کلاس طبقه بندی شده و 20 نقطه اولیه در کلاس های بسیار مناسب و مناسب برای احداث ایستگاه آتش نشانی انتخاب شدند. پس از آن با استفاده از الگوریتم های ژنتیک (GA) و ازدحام ذرات (PSO) و به کمک معیارهای فاصله از مراکز ورزشی، مراکز مذهبی، پمپ بنزین ها و گازها، مراکز فرهنگی و تاریخی و تجاری این 20 نقطه انتخاب شده با یکدیگر موردقیاس قرارگرفته و نقطه بهینه برای احداث ایستگاه آتش نشانی پیشنهاد شده است.

    یافته ها

     GA و PSO نقطه یکسانی را با میزان تابع برازش 98/4 به عنوان بهترین مکان جهت احداث ایستگاه آتش نشانی در شهر مشهد پیشنهاد داده اند.

    نتیجه گیری

    نتایج عملکردی دو الگوریتم فرا ابتکاری نشان می دهد که با توجه به پارامترهای تعریف شده برای هر یک از الگوریتم ها، PSO در زمان کمتری نسبت به GA به جواب بهینه برسد.

    کلید واژگان: GIS, AHP, الگوریتم ژنتیک, PSO, مدیریت شهری
    Hamed Kharaghani, Hossein Etemadfard *, Ahmad Salem Rafush
    Introduction & Objective of the research

     One of the service centers that play an important role in the safety of the city is the fire stations. Prompt and timely access from these stations to the scene of the accident requires the optimal distribution of fire stations throughout the city. The study's purpose is to investigate the proper location of fire stations in the city of Mashhad using hybrid methods.

    Research Method

    This research is an applied goal and is descriptive-analytical in type. Layers of information The criteria for distance from existing fire stations, medical centers, roads, administrative centers and training centers in the spatial information system environment are prepared and weighted using the Analytic Hierarchy Process (AHP). Then, the overlap map of these criteria was classified into five classes and the first 20 points in the most suitable classes for the construction of the fire station were selected. Then, using genetic algorithms (GA) and particle swarm (PSO) and using the criteria of distance from sports centers, religious centers, gas stations and gas stations, cultural, historical and commercial centers, these 20 selected points were compared with each other and The optimal point for the construction of a fire station has been proposed.

    Results

    GA and PSO have proposed the same point with a fit function of 4.98 as the best place for the construction of a fire station in Mashhad.

    Conclusion

    The performance results of the two meta-heuristic algorithms show that according to the defined parameters for each of the algorithms, PSO reaches the optimal answer in less time than GA.

    Keywords: GIS, AHP, Genetic algorithm, PSO, Urban Management
  • وحید صادقی*، حسین اعتمادفرد، یونس نعیمی

    امروزه به لطف داده های سنجش از دور ماهواره ای، مشاهدات فضایی برای نظارت و پایش دقیق و مداوم سطح و تراز دریاچه ارومیه فراهم شده است. با این وجود، هنوز مدل مناسبی جهت تعیین ارتباط بین مساحت و تراز دریاچه ارومیه که یک فاکتور مهم در تجزیه و تحلیل های مختلف هیدرولوژیکی و زیست محیطی است، پیشنهاد نشده است. هدف مقاله حاضر، استخراج خصوصیات تراز-سطح دریاچه ارومیه با استفاده از داده های سنجش از دور (فضایی)، مشاهدات زمینی و مدل های تحلیلی است. معادلات تراز-سطح دریاچه با استفاده از داده های تراز ایستگاه زمینی و داده های سطح مستخرج از تصاویر ماهواره ای همزمان آنها تعیین شده است. در تحقیق حاضر 6 مدل پیشنهادی شامل توابع پایه چندجمله ای، نمایی، فوریه، گوسین، کسری (گویا) و شبکه عصبی به همراه مدلهای موجود، شامل؛ آب منطقه ای آذربایجان غربی و مدل دانشگاه سهند با استفاده از داده های تعلیمی آموزش دیده و با استفاده از داده های اعتبارسنجی مورد ارزیابی قرار گرفته است. با مقایسه معیارهای ارزیابی RMSE، MAE، MAPE و NSE، مشخص گردید که تابع کسری به عنوان بهترین مدل پیشنهادی تراز-سطح دریاچه ارومیه، قادر است تنها با خطای RMSE=57.8 کیلومترمربع و با NSE=0.9958، مساحت دریاچه ارومیه را برآورد نماید. با لحاظ معیار RMSE، مشخص می شود که مدل تابع کسری پیشنهادی خطای تخمین سطح دریاچه را نسبت به بهترین مدل پیشین حدود 5 برابر کاهش داده است. با توجه به اندازه گیری روزانه تراز دریاچه در ایستگاه زمینی، مدل پیشنهادی تراز-سطح، می تواند مساحت روزانه دریاچه را بدون نیاز به مشاهدات فضایی (تصاویر ماهواره ای) برآورد نماید.

    کلید واژگان: تخمین مساحت, سنجش از دور, رگرسیون, تابع کسری, شبکه عصبی
    Vahid Sadeghi *, Hossein Etemadfard, Younes Naeimi

    Urmia Lake; the Turquoise Gem of Northwestern Iran is the second-largest permanent hypersaline lake in the world. It is situated in the northwestern corner of Iran surrounded by East and West Azerbaijan provinces, near the Turkish border. This lake was declared a Wetland of International Importance by the Ramsar Convention in 1971 and designated a UNESCO Biosphere Reserve in 1976. Its surface, unfortunately, has declined sharply in recent decades. Scientists have warned that this continuous shrinking would lead to increased salinity, the collapse of the lake’s ecosystem, loss of wetland habitat, wind-blown salt storms, alteration of local climate, and serious negative impacts on local agriculture and livelihoods as well as regional health in Iran and neighbor countries including Turkey, Iraq, and Azerbaijan.Accurate and comprehensive spatial information (such as the lake’s surface and shorelines) and descriptive information (such as salinity of water and soil) of the lake are essential to deal with current and emerging crises. This information can be obtained by ground-based and space-based measurements. While daily measurement of the lake level at ground stations is one of the most important ground-based observations, but ground measurements of the lake's surface are not a practical method. Thanks to satellite remote sensing data, space observations have been provided for accurate and continuous monitoring of the Lake's surface and its water level. Since each of the ground and space observations has its pros and cons, many efforts have been made to estimate the correlation of these observations (ground-based observations of lake’s level and space-based observations of lake’s surface). Although many studies have been conducted in this field, however, no efficient model has been proposed to relate the surface area and the water level of Urmia Lake, which is an important factor in various hydrological and environmental analyzes. This paper aims to extract the level-surface characteristics of Urmia Lake using space observations of the lake and ground-based measurements of level and analytical models. Level-surface models have been determined based on ground observation of water level and simultaneous space observation of lake surface area. As a result, daily estimates of the lake surface will be provided without the space-based observations. In the present study, 6 proposed models including Polynomials, Exponential function, Fourier transformation, Gaussian function, rational function (RF), and artificial neural network (ANN) along with the two existing models including The EAWO (Eastern Azerbaijan Water Organization) model and the Sahand University model. To evaluate the effectiveness of mentioned methods, 44 samples include the lake’s surface (from Mar. 2005 to Dec. 2015) and corresponding water levels on the same date were used in this study. All of these models were calibrated by training data and evaluated based on validation data. Used data records include water level fluctuation from 1270.43 m to 1273.9 m above mean sea level and lake area (surface) fluctuation from 1837 sq. km to 4508 sq. km.Comparing the RMSE, MAE, MAPE, and NSE of all mentioned models, it was found that the proposed RF-based model (S=(3026×L^2-3.84×〖10〗^6×L-6051)/(L^2-1991×L+9.17×〖10〗^5 )) estimates the area of Urmia Lake only with an error of RMSE = 57.8 sq. km, MAE= 46.2, MAPE=1.5%, and NSE=0.9958, which is five times better than the best previous models in terms of RMSE measure. One level below is ANN whose RMSE equals 62.3 sq. km and NSE= 0.9951. Two-degree Gaussian function (with RMSE= 86.53 sq. km and NSE= 0.9907), Fourier transformation (with RMSE= 145.30 sq. km and NSE= 0.9251), two-degree Exponential function (with RMSE= 173.46 sq. km and NSE= 0.9626) and three-degree polynomial (with RMSE= 173.68 sq. km and NSE= 0.9625) were in the lower levels, respectively. It is worth noting that all of these proposed models are more effective than the state-of-the-art models. The worst results were obtained by the Sahand University model with an error of RMSE = 856.8 sq. km and NSE= 0.088). Despite the similar accuracy of ANN and RF models, the design and computational complexity of the ANN model are much greater than the RF model. Therefore, the RF model with higher accuracy and less complexity than the ANN is introduced and recommended as the best model for estimating the level-surface characteristic of Urmia Lake. According to the proposed level-surface model and daily ground-based measurement of the water level of the lake, it is possible to estimate the daily area of the Urmia Lake surface without any space measurements. The findings of this study can be used in various hydrological and environmental analyzes and monitoring and rehabilitation programs of Urmia Lake.

    Keywords: Area estimation, Remote sensing, regression, rational function, ANN
  • Mohammad Javad Shooshtari, Hossein Etemadfard*, Rouzbeh Shad

    The widespread deployment of social media has helped researchers access an enormous amount of data in various domains, including the the COVID-19 pandemic. This study draws on a heuristic approach to classify Commercial Instagram Posts (CIPs) and explores how the businesses around the Holy Shrine were impacted by the pandemic. Two datasets of Instagram posts (one gathered data from March 14th to April 10th, 2020, when Holy Shrine and nearby shops were closed, and one extracted data from the same period in 2019), two word embedding models – aimed at vectorizing associated caption of each post, and two neural networks – multi-layer perceptron and convolutional neural network – were employed to classify CIPs in 2019. Among the scenarios defined for the 2019 CIPs classification, the results revealed that the combination of MLP and CBoW achieved the best performance, which was then used for the 2020 CIPs classification. It was found out that the fraction of CIPs to total Instagram posts has increased from 5.58% in 2019 to 8.08% in 2020, meaning that business owners were using Instagram to increase their sales and continue their commercial activities to compensate for the closure of their stores during the pandemic. Moreover, the portion of non-commercial Instagram posts (NCIPs) in total posts has decreased from 94.42% in 2019 to 91.92% in 2020, implying the fact that since the Holy Shrine was closed, Mashhad residents and tourists could not visit it and take photos to post on their Instagram accounts.

    Keywords: Social media, Classification, Coronavirus, Word embedding, ArtificialIntelligence
  • ریحانه جلالی، حسین اعتمادفرد*، حامد خرقانی، روزبه شاد، وحید صادقی
    مقدمه

    گسترش جهانی ویروس کرونا در سال 2019 و آمار بالای مرگ و میر طی این بیماری مبین تصمیم گیری و یافتن راه حلی برای کنترل و جلوگیری از شیوع آن می باشد. یکی از موثرترین راه ها برای پیشگیری و مقابله، استفاده از واکسن است که باتوجه به عرضه محدود آن، عموما توزیع آن اولویت بندی شده و تخصیص بین افراد صورت می گیرد.

    روش بررسی

    در این مطالعه توصیفی- همبستگی برای دست یابی به هدف اولویت بندی و تخصیص واکسن کرونا در محلات شهر مشهد از GIS، ابزار AHP و منطق فازی استفاده شده است و اولویت بندی محلات در چهار سناریو، شامل سناریو AHP، سناریو دستورالعمل WHO، سناریو دستورالعمل وزارت بهداشت و درمان ایران و سناریو خرد جمعی بومی سازی شده تحلیل گردید.

    یافته ها

    خروجی اولویت بندی محلات حاصل از چهار سناریو مذکور در 5 کلاس مشخص گردیده است. در سناریو AHP، کم ترین درصد(89/8) و در سناریو خرد جمعی بومی سازی شده بیشترین درصد(22/42) به محلات دارای اولویت 1 اختصاص یافت. از نظر پراکندگی مکانی تنها در سناریو نخست نظم مشخصی مشاهده شد. هم چنین در بین نتایج عموما همبستگی بالایی مشاهده نمی شود و تنها سناریو وزارت بهداشت و درمان ایران و خرد جمعی بومی سازی شده دارای هم بستگی 82/0 است.

    نتیجه گیری

    با توجه به کمبود واکسن، تخصیص مکانی براساس دستورالعمل های ارایه شده به عنوان یک روش مطمین که می تواند معیارهای اساسی تخصیص منابع محدود درمانی را برآورده سازد، در این تحقیق به اجرا درآمد و 180 محله  شهر مشهد در سناریوهای مختلف دارای اولویت های مشخص شدند که می تواند به تصمیم گیران حوزه سلامت کمک نماید.

    کلید واژگان: کرونا, تخصیص واکسن, تحلیل سلسله مراتبی, منطق فازی, COVID-19
    Reyhane Jalali, Hossein Etemadfard *, Hamed Kharaghani, Rouzbeh Shad, Vahid Sadeghi
    Introduction

     The global outbreak of the COVID-19 in 2019, and the high mortality rate of the disease call for decision-making and finding a solution to control its spread. One of the most effective ways is to use the COVID-19 vaccine. Due to the limited supply of corona vaccines, the distribution of this vaccine is generally prioritized and allocated among individuals.

    Methods

     In this descriptive correlational study, GIS, AHP tools, and fuzzy logic were used to achieve the goal of prioritizing and allocating corona vaccine to the neighborhoods in Mashhad. Neighborhoods' prioritization was analyzed in four scenarios including: AHP, WHO guideline, guideline of the Ministry of Health and Medical Education of Iran, and localized collective wisdom.

    Results

     The output of neighborhood prioritization of the four mentioned scenarios has been specified in five classes. In the AHP scenario, the lowest percentage (8.89%), and in the localized collective wisdom , the highest percentage (42.22%) was allocated to the neighborhoods with the first priority. Regarding spatial distribution, only in the first scenario, some kind of order was observed. Furthermore, there is generally no high correlation between the results , and only the scenario of the Ministry of Health and Medical Education and the localized collective wisdom presented a correlation of 0.82.

    Conclusion

     Considering the COVID-19 vaccine shortage, spatial allocation based on the presented guidelines is a reliable method which can meet the basic criteria for allocating the limited treatment resources, and 180 neighborhoods throughout Mashhad were identified and prioritized with different scenarios which can assist the decision-makers.

    Keywords: Corona, Vaccine Allocation, AHP, Fuzzy Logic, COVID-19
  • Hossein Etemadfard, Vahid Sadeghi *, Faleh Hassan Ali, Rouzbeh Shad
    Air pollution is considered a global concern due to its impacts on human life and the urban environment. Therefore, precise modeling techniques are necessary to predict air quality in congested areas such as megacities. Recently, machine learning algorithms such as Neural Networks show significant possibilities in air quality studies. This paper proposes a model to estimate air quality in a congested urban area in Baghdad city using Artificial Neural Network (ANN) algorithm and Geospatial Information System (GIS) techniques. Carbon Monoxide (CO) gas is selected as the main air pollutant. The model parameters involve; CO samples, traffic flow, weather data, and land use information collected in the field. The proposed model is implemented in Matlab environment and the results are processed after entering ArcGIS software. Using its spatial analysis tools, the outputs are presented as a map. The final findings indicate the highest value of CO emissions that reached 34 ppm during the daytime. The most polluted areas are located near congested roads and industrial locations in comparison with residential areas. The proposed model is validated by using actual values that are collected from the field, where the model's accuracy is 79%. The proposed model showed feasibility and applicability in a congested urban area due to the integration between the machine learning algorithm and GIS modeling. Therefore, the proposed model in this research can be used as a supportive model for decision making of city managers.
    Keywords: Air pollution maps, CO emissions, ANN, GIS
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال