به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

hosseinali mehrabi

  • مهرنوش پورسعید اصفهانی، حسینعلی مهرابی*، حمید طاهر نشاط دوست
    هدف

    افسردگی یک اختلال روانی شایع و عود کننده و یکی از علل اصلی ناتوانی در سراسر جهان است. تعداد زیادی از افراد افسرده خاطرات منفی مزاحم را گزارش می کنند این در حالی است که استراتژی درمانی مشخصی وجود ندارد که به طور خاص این خاطرات را هدف قرار دهد. در این راستا بازنویسی تصویر یک تکنیک روان درمانی است که به خاطرات و تجربیات قبلی می پردازد و هدف آن بهبود احساسات منفی از طریق تغییر بازنمایی درونی خاطرات و تصاویر منفی است. گرچه این درمان در ابتدا برای افراد تروماتیک پیشنهاد شد، اما مداخلات متعدد نتایج امیدوارکننده ای را برای مبتلایان به سایر اختلال های روان شناختی به همراه داشته است. همچنین به نظر می رسد که علاقه به بازنویسی تصویر و کاربردهای آن برای افسردگی به سرعت در حال افزایش است. در این راستا هدف از این مطالعه، مروری بر مطالعات بالینی برای ارزیابی اثرات بازنویسی تصویر بر افسردگی و فرآیندهای احتمالی زیربنایی آن است.

    روش شناسی پژوهش:

     این پژوهش از نوع مقالات مروری است که با مطالعه 37 مقاله در زمینه بازنویسی تصویر، بازنویسی، تصویرسازی، تصویرسازی ذهنی، تصاویر ذهنی، خاطرات مزاحم و افسردگی گردآوری شده است.

    یافته ها

    در مجموع مرور انجام شده نشان می دهد که بازنویسی تصویر با کاهش علائم شناختی، عاطفی و رفتاری افسردگی و پریشانی مرتبط با آن همراه است و مداخله ای موثر برای افسردگی، پریشانی خاطرات مزاحم و سایر متغیرهای مرتبط است.

    بحث و نتیجه گیری

    با این حال به نظر می رسد که تحقیقات بیشتری برای مقایسه پروتوکل های مختلف بازنویسی تصویر، بررسی مکانیسم های تغییر، ارزیابی عوامل تعدیل کننده و تغییرات درمانی برای کارایی بیشتر آن مورد نیاز است. لذا، بر اساس مرور انجام شده یک دستور کار تحقیقاتی آینده پیشنهاد می شود تا بستری برای پژوهش های بیشتر در جامعه ایران ایجاد گردد.

    کلید واژگان: افسردگی, بازنویسی تصویر, خاطرات مزاحم, حافظه سرگذشتی, مرور
    Mehrnoosh Poursaeid Esfahani, Hosseinali Mehrabi *, Hamid Taher Neshat Doost
    Objective

     Depression is a common and recurrent mental disorder and one of the main causes of disability. A large number of depressed people report intrusive negative memories, however, there is no specific therapeutic strategy that specifically targets these memories. In this regard, imagery rescripting is a psychotherapeutic technique that addresses memories and previous experiences and aims to improve negative emotions by changing the inner representation of negative memories and images. Although the treatment was initially developed for traumatized individuals, several interventions have yielded promising results for people suffering from other psychological disorders as well. Also, it seems that the interest in and applications of imagery rescripting for depression are quickly increasing. In this direction, the purpose of this article is to review clinical studies assessing the effects of imagery rescripting on depression, as well as possible processes underlying imagery rescripting.

    Research Methodology

     The present study is a review article that has been collected through study of 37 articles in the field of imagery rescripting, rescripting, imagery, mental imagery, mental images، intrusive memories and depression.

    Findings

     The review shows that imagery rescripting is associated with a reduction in cognitive, emotional and behavioral symptoms of depression and related distresses and is an effective intervention for depression, distress of aversive memories and other related variables.

    Conclusion

     Overall, it seems that more research is needed to compare different imagery rescripting protocols, investigate mechanisms of change, evaluate modulating factors and therapeutic changes for more effectiveness. Therefore, based on the review, a future research agenda is proposed to provide a sketch for further research in Iranian society.

    Keywords: Depression, Imagery Rescripting, Intrusive Memories, Autobiographical Memory, Review
  • میلاد رحیمی، حسینعلی مهرابی*، احمد عابدی
    پژوهش حاضر با هدف تدوین مدل علایم بی نظمی خلق اخلالگر براساس ذهنی سازی مادر، دلبستگی و مزاج کودک در کودکان شهر اصفهان انجام شد. شامل کلیه کودکان شش تا دوازده سال شهر اصفهان بود که تعداد 401 نفر به شیوه غیر تصادفی و از نوع داوطلبی انتخاب و مورد ارزیابی قرار گرفتند. ابزارهای اندازه گیری شامل پرسشنامه های اختلال بی نظمی خلق اخلالگر، کنشوری بازتابی، مجموعه سوال دلبستگی و مزاج کودکی میانه بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری ضریب همبستگی، شاخص های کلی برازش و شاخص های مقایسه ای برای بررسی مدل پیشنهادی تدوین شده استفاده شد.  نتایج مدل نشان داد که در یک فضای چندمتغیره، اطمینان از حالات ذهنی، علاقه و کنجکاوی به حالات ذهنی، دلبستگی ایمن، دلبستگی ناایمن و ویژگی های مزاجی واریانس علایم بی نظمی خلق اخلالگر را پیش بینی می کنند. نتایج این بررسی نشان می دهد که ذهنی سازی والدین، دلبستگی کودک به والدین و مزاج کودک می توانند علایم بی نظمی خلق اخلالگر را در کودکان پیش بینی کنند. پیشنهاد می شود که با طراحی مداخلات روانشناختی مبتنی بر آموزش ذهنی سازی و کنترل مزاج به والدین، علایم بی نظمی خلق اخلالگر مانند پرخاشگری و خشونت کودکان را کاهش و تعدیل بخشید.
    کلید واژگان: دلبستگی, ذهنی سازی, علائم بی نظمی خلق اخلالگر, مزاج
    Milad Rahimi, Hosseinali Mehrabi *, Ahmad Abedi
    The aim of the present study was to develop a model of disruptive mood dysregulation symptoms based on parental metallization, child's attachment and temperament in children aged six to twelve years in Isfahan city. It included all children from six to twelve years old in Isfahan, 401 of whom were selected and evaluated in a non-random and voluntary manner. The measurement tools included disruptive mood disorder, reflective behavior, attachment, and middle childhood temperament questionnaire. In order to analyze the data, statistical methods of correlation coefficient, general fit indices and comparative indices were used to check the proposed model. The results of the model showed that in a multivariate space, confidence in mental states, interest and curiosity in mental states, secure attachment, insecure attachment and temperamental characteristics predicted the variance of disruptive mood disorder symptoms. Also parents' mentalization, child's attachment to parents and child's temperament predicted symptoms of disruptive mood disorder in children. It is suggested that by designing psychological interventions based on mentalization and temper control training for parents, the symptoms of disruptive mood disorder in children can be reduced and moderated.
    Keywords: Attachment, Disruptive Mood Dysregulation Symptoms, Mentalization, Temperament
  • سپیده کیانزاد، حمید طاهر نشاط دوست*، حسینعلی مهرابی، سید غفور موسوی

    مطالعه حاضر با هدف واکاوی تجارب زیسته زنان اقدام کننده به خودکشی در خصوص عوامل خطر و عوامل محافظ انجام شده است. روش مطالعه کیفی و رویکرد پدیدارشناختی بود. نمونه گیری هدفمند بوده است و پس از مصاحبه نیمه ساختاریافته با 15 زن اقدام کننده به خودکشی، اشباع نظری داده ها بدست آمد. برای تجزیه و تحلیل از روش هفت مرحله ای کلایزی استفاده شد. قابلیت اعتماد یافته ها بر پایه ملاک های لینکلن و گوبا مورد تایید قرار گرفت. چهار مضمون و نه زیرمضمون در خصوص عوامل خطر شناسایی گردید: تنش در روابط خانوادگی (مشاجره و درگیری، بی تفاوتی عاطفی، عدم وفاداری زناشویی)، روابط نافرجام (خود سرزنشگری،از دست دادن)، رنج روانی (زندگی در اندوه و ناامیدی، ادراک ناخودکاامدی، احساس سربار بودن) و مضمون مشکلات اقتصادی (ضعف مالی و بیکاری). همچنین چهار مضمون اصلی در خصوص عوامل محافظت کننده استخراج شد: تعلق عاطفی به عضوی از خانواده، احساس مسیولیت در مقابل فرزندان، اعتقادات مذهبی و حمایت اجتماعی ادراک شده. نتایج این مطالعه حاکی از اهمیت روابط خانوادگی و عاطفی و همچنین افسردگی درمان نشده بعنوان اصلی ترین عوامل شناسایی شده موثر بوده است.

    کلید واژگان: عوامل خطر, عوامل محافظ, زنان, اقدام به خودکشی, پدیدارشناسی
    Sepideh Kiyanzad, Hamid Taher Neshat Doost *, Hosseinali Mehrabi, Sayyed Ghafoor Mousavi

    The aim of this study was to investigate the lived experiences of women attempting suicide regarding risk factors and protective factors. The study method was qualitative and the phenomenological approach. Sampling was purposeful and after semi-structured interviews with 15 women who attempted suicide, saturation was achieved. Seven-step Colaizzi method was used for analysis. The reliability of the findings was confirmed based on Lincoln and Guba criteria. Identified four themes and eight subthemes for risk factors: Tensions in family relationships (subthemes: Argument and conflict, emotional indifference, Lack of marital loyalty), Failed relationships (self-blame, loss), Mental suffering (Living in sorrow and despair, Sense of being a burden, Perception of inefficiency) and theme of poverty and unemployment. Four themes were also extracted regarding protective factors: emotional attachment to a family member, sense of responsibility towards children, religious beliefs, and perceived social support. The results of this study indicate the importance of family and emotional relationships as well as untreated depression as the main factors identified as effective. Outcomes and key implications of this study were mainly related to improving the treatment experiences of women surviving suicide and other high-risk populations through the development of preventive interventions commensurate with the findings.

    Keywords: risk factors, protective factors, Attempted suicide, Women, phenomenology
  • پیش ‏بینی بهزیستی اجتماعی بر اساس سبک زندگی اسلامی و مهارت‏های اجتماعی مردم شهر اصفهان
    مریم سراج زاده اصفهانی*، حسینعلی مهرابی
    هدف پژوهش حاضر پیش ‏بینی بهزیستی اجتماعی بر اساس سبک زندگی اسلامی و مهارت‏های اجتماعی مردم شهر اصفهان است. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری، مردم شهر اصفهان و روش نمونه‏ گیری تصادفی بود. ابزار پژوهش پرسشنامه بهزیستی اجتماعی کییز و شاپیرو، سبک زندگی اسلامی کاویانی و پرسشنامه مهارت‏های اجتماعی ریگو بود. به‏ منظور تجزیه ‏و تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیری استفاده شد. یافته ها نشان داد بین بهزیستی اجتماعی و سبک زندگی اسلامی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. همچنین بین بهزیستی اجتماعی و مهارت‏های اجتماعی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. علاوه بر این، یافته های پژوهش نشان داد متغیرهای سبک زندگی اسلامی و مهارت‏های اجتماعی قادر به پیش ‏بینی بهزیستی اجتماعی مردم شهر اصفهان است.
    کلید واژگان: بهزیستی اجتماعی, سبک زندگی اسلامی, مهارت‏های اجتماعی, بهزیستی, روانشناسی مثبت‏گرا
    Predicting social well-being based on Islamic lifestyle and social skills in the people of Isfahan
    Maryam Serajzadeh *, Hosseinali Mehrabi
    The purpose of this study was to predict social well-being based on Islamic lifestyle and social skills in the people of Isfahan. The research design was a quantitative, descriptive and correlational and the statistical population included all people living in Isfahan. The sample was selected in such a way that the city of Isfahan was divided into five parts and 60 people from each region were randomly selected from public places. The research tools were Keys and Shapiro Social Welfare Questionnaire, Islamic Lifestyle Questionnaire and Rigo Social Skills Questionnaire. In order to analyze the data, Pearson correlation coefficient and multivariate regression was used. In this study, the results showed that there is a significant positive relationship between social well-being and its dimensions with Islamic lifestyle and there is a significant positive relationship between social well-being and its dimensions with social skills. Islamic lifestyle and social skills predicted scores of social well-being in the people of Isfahan.
    Keywords: Social Wellbeing, Islamic Lifestyle, social skills, wellbeing, positive psychology
  • طیبه اسکندری*، شعله امیری، حسینعلی مهرابی

    هدف از این پژوهش بررسی تاثیر آموزش ذهن خوانی بر کاهش علایم نارسایی توجه-بیش فعالی کودکان 10-8 ساله شهر اصفهان با طرح پژوهشی نیمه تجربی، همراه با پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه ی کودکان پسر مبتلا به اختلال نارسایی توجه-بیش فعالی در حال تحصیل در مدارس پسرانه ابتدایی شهر اصفهان در سال تحصیلی 98-99 بود که پس از مصاحبه با معلمان مدارس (تعداد 5 مدرسه) کودکانی که از نظر معلم مشکلات بیش فعالی و نارسایی توجه داشتند شناسایی شدند که 100 دانش آموز بودند، سپس با اجرای چک لیست علایم مرضی کودکان (CSI-4) توسط معلمان، تعداد 46 دانش آموز (از بین 100 نفر) انتخاب شدند، پس از آن با استفاده از آزمون تکالیف باور غلط، 20 نفر از دانش آموزان که نمره ی ذهن خوانی کمتر از متوسط کسب کردند به طور تصادفی در گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. سپس بر روی گروه آزمایش 10 جلسه40 دقیقه ای آموزش ذهن خوانی اجرا گردید. در نهایت با احتساب ریزش آماری، 14 دانش آموز (در هر گروه 7 نفر) در پژوهش باقی ماندند. داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزار spss-24 به روش تحلیل کواریانس تجزیه و تحلیل گردید. نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش ذهن خوانی باعث کاهش علایم بیش فعالی و نارسایی توجه و بهبود ذهن خوانی در کودکان دارای اختلال نارسایی توجه-بیش فعالی شده است (05/0p<). در نتیجه آموزش ذهن خوانی به عنوان یکی از زیر مجموعه های نظریه ی شناخت اجتماعی در بهبود علایم نارسایی توجه، بیش فعالی و توانایی ذهن خوانی در کودکان کاربرد دارد.

    کلید واژگان: اختلال نارسایی توجه-بیش فعالی, ذهن خوانی, شناخت اجتماعی
    Tayebeh ESKANDARI*, SHOLEH AMIRI, HOSSEINALI MEHRABI

    The aim of this study was to investigate the effect of mind reading training on reducing the symptoms of attention-deficit / hyperactivity disorder in children aged 8-10 years in Isfahan with a quasi-experimental research design with pre-test and post-test with control group.The statistical population included all male children with attention deficit hyperactivity disorder studying in boys' primary schools in Isfahan in the academic year of 2019  that After interviewing the teachers of the schools (5 schools), the children who noticed hyperactivity and insufficiency problems from the teacher's point of view were identified as 100 students, then 46 students performed the checklist of children's symptoms (CSI-4) by the teachers. (Out of 100 people) were selected, then using the misconception test, 20 students who scored below average reading score were randomly assigned to the experimental and control groups. Then, 10 sessions of 40 minutes of mind reading training were performed on the experimental group. Finally, including the statistical drop, 14 students (7 in each group) remained in the study. The obtained data were analyzed using SPSS-24 software by analysis of covariance. The results of analysis of covariance showed that mind reading training reduced the symptoms of hyperactivity and attention deficit and improved mind reading in children with attention deficit-hyperactivity disorder (p <0.05), As a result, mind reading training is used as one of the subsets of social cognition theory in improving the symptoms of attention deficit, hyperactivity and mind reading ability in children.

    Keywords: Attention Deficit Hyperactivity Disorder, Mind Reading, Social Cognition
  • سپیده کیان زاد، حمیدطاهر نشاط دوست*، حسینعلی مهرابی، سید غفور موسوی
    زمینه

    با توجه به افزایش تمرکزدرمان های جدید بر مداخلات فوری و کوتاه مدت، درمان شناختی رفتاری مختصر با هدف غیرفعال کردن حالت خودکشی و تثبیت علایم از طریق ایجاد خودکارآمدی در مهارت های تنظیم هیجان و انعطاف پذیری شناختی طراحی شده است. اما در خصوص احتمال اثربخشی این درمان درجامعه ایران شکاف تحقیقاتی وجود دارد.

    هدف

    این مطالعه با هدف تعیین اثربخشی درمان شناختی رفتاری مختصر بر افسردگی، افکارخودکشی و تنظیم شناختی هیجان در زنان اقدام کننده به خودکشی انجام شده است.

    روش

    پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون - پیگیری وگروه گواه بود. جامعه آماری زنان اقدام کننده به خودکشی شهر اصفهان در سال 1399 بود. تعداد 30 بیمار با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در گروه های آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش حاضر عبارتند از: افسردگی بک ویرایش دوم (1996)، افکار خودکشی بک (1979)، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان گرانفسکی (2001) و 12 جلسه 90 دقیقه ای درمان شناختی رفتاری مختصر (برایان و راد، 2018). تحلیل داده ها با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر انجام شد.

    یافته ها

    نتایج نشان می دهد که درمان شناختی - رفتاری مختصر عامل افزایش راهبردهای تنظیم هیجانی سازش یافته و کاهش راهبردهای سازش نایافته، افکار خودکشی و افسردگی در پایان مداخله و دوره پیگیری شده است (0/01 <P).

    نتیجه گیری

    درمان شناختی رفتاری مختصر می تواند افسردگی، افکار خودکشی و راهبردهای سازش نایافته در تنظیم شناختی هیجان را در افراد اقدام کننده به خودکشی کاهش دهد.

    کلید واژگان: درمان شناختی و رفتاری مختصر, افسردگی, افکارخودکشی, تنظیم شناختی هیجان
    Sepideh Kiyanzad, Hamid Taher Neshat Doost*, Hossein Ali Mehrabi, Seyyed Ghafur Mousav
    Background

    Due to the increasing focus of new therapies on immediate and short-term interventions, brief cognitive-behavioral therapy has been designed with the goal of disabling suicidal mode and stabilizing symptoms by creating self-efficacy in emotion regulation skills and cognitive flexibility. But there is a research gap regarding the possibility of the effectiveness of this treatment in Iranian society.

    Aims

    This study aimed to determine the efficacy of brief cognitive-behavioral therapy on depression, suicidal thoughts and cognitive emotion regulation in women attempting suicide.

    Methods

    The present study was a semi-experimental research with a pretest-posttest-follow-up control group design. The statistical population comprised women who attempted suicide in Isfahan in 2020. Thirty patients were selected by purposive sampling method and were randomly assigned to experimental and control groups (15 patients in each group). The research tools include, Beck Depression Inventory-II (1996), Beck Scale for Suicidal Ideation (1979) and Garnefski Cognitive Emotion ‎Regulation Questionnaire‎ (2001), and 12 90-minute sessions brief cognitive-behavioral therapy (Brian & Rood, 2018). Data analysis was performed by repeated measures analysis of variance.

    Results

    The findings demonstrate that brief cognitive-behavioral therapy increases adapted emotion regulation strategies and reduces non-adapted strategies, suicidal thoughts and depression at the end of the intervention and follow-up period (P<0.01).

    Conclusion

    Brief cognitive-behavioral therapy can reduce depression, suicidal ideation, and non-adapted cognitive emotion regulation strategies in people who attempt suicide.

    Keywords: Brief cognitive -behavioral therapy, depression, suicidal thoughts, cognitive emotion regulation
  • Reyhaneh Akbari *, Shole Amiri, Hosseinali Mehrabi
    Introduction

    Individuals with alexithymia are under the pressure of correlated physio-emotional stress that would not come out as speech. These problems prevent emotion regulation and make people incompatible in life.

    Method

    The purpose of this study was examining the effectiveness of music therapy on reducing symptoms of alexithymia and enhancing peer relationships. The method was quasi-experimental with two experimental and control groups. Through multi-stage sampling, one hundred and eighty girls were screened for alexithymia’s symptoms. Thirty of the 57 identified children, were selected randomly and assigned into control (n=15) and experimental (n=15) groups (mean 11.8 Years old) randomly in Isfahan, Iran. The instruments were the Rieffe’s Alexithymia Questionnaire for children and Sociometry for evaluating peer relationships. The music therapy was nine sessions which was done for the experimental group. Data was analysed with the repeated measure ANCOVA.

    Results

    The results indicated that music therapy had a significant positive effect on reducing alexithymia in the experiment group (ES = -0.34, (OP = -0.92), while there was no significant change in the control group (p >0.05). The results stayed stable after two months follow-up. Although the results showed peer relationships, the helper dimension improved; other peer relationships, the popularity, and rejection, were not influenced significantly.

    Conclusion

    In conclusion, music therapy positively affects reducing alexithymia symptoms of female preadolescents. Thus, using music therapy for reducing alexithymia symptoms is suggested.

    Keywords: Music therapy, alexithymia, peer relationships
  • مهین اکسیر، زهره رئیسی*، حسینعلی مهرابی، محمد سلطانی زاده
    هدف

    سالمندی دوران حساسی از زندگی بشر است و توجه به مسایل و نیازهای این مرحله یک ضرورت اجتماعی است. تحقیقات نشان داده اند که افزایش سن منجر به کاهش سالمندی موفق می شود. همچنین روی کیفیت زندگی نیز اثر منفی می-گذارد. علاوه بر این بیماری های مزمن به خصوص دیابت اثرگذارترین بیماری روی سالمندی موفق است. هدف از انجام این مطالعه بررسی تاثیر عوامل خطر دیابت در بیماران مبتلا به دیابت با میانجی گری کیفیت زندگی با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری (SEM) است.
    مواد و

    روش

    روش مطالعه توصیفی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری است. جامعه آماری شامل سالمندان 60 سال و بالاتر مبتلا به دیابت نوع 2 مراجعه کننده به مراکز بهداشتی شهر شیراز بود. روش نمونه گیری از نوع نمونه گیری طبقه ای تصادفی است. حجم نمونه 593 نفر برآورد شد. پس از جمع آوری پرسش نامه ها، از آمار توصیفی، رگرسیون خطی و از روش مدل سازی معادلات ساختاری (SEM) با استفاده از نرم افزار MPLUS نسخه 8 استفاده شد.

    یافته ها:

     در این پژوهش روابط معنی دار بین سالمندی موفق با متغیرهای سن تایید شد. اما این رابطه با میانجی گری کیفیت زندگی معنی دار نبود. داشتن فعالیت فیزیکی و سالمندی موفق هم به صورت مستقیم و هم با میانجی گری کیفیت زندگی تایید شد. اما بین متغیرهای قند خون ناشتا، دخانیات، BMI و سالمندی موفق با میانجی گری کیفیت زندگی روابط معنی داری مشاهده نشد.

    نتیجه گیری:

     نتایج این مطالعه نشان داد با افزایش سن، سالمندی موفق و کیفیت زندگی کاهش می یابد و برازش مدل در سطح متوسط تایید شد.

    کلید واژگان: سالمندی موفق, دیابت نوع 2, کیفیت زندگی
    Mahin Exir, Zohreh Raisi*, HosseinAli Mehrabi, Mohammad Soltanizadeh
    Purpose

    Aging is a critical period of human life and paying attention to the issues and needs of this stage is a social necessity. Research has shown that increasing age leads to a successful decline in aging. It also has a negative effect on quality of life. In addition, chronic diseases, especially diabetes, are the most effective diseases on successful aging. The aim of this study was to investigate the effect of diabetes risk factors in patients with diabetes through mediated quality of life using structural equation modeling (SEM).

    Materials and Methods

    The method of study is descriptive structural equation modeling. The statistical population included the elderly aged 60 years and older with type 2 diabetes referred to health centers in Shiraz. The sampling method is random stratified sampling. The sample size was estimated at 593 people. After collecting the questionnaires, descriptive statistics, linear regression and structural equation modeling (SEM) using MPLUS software version 8 were used.

    Findings

    In this study, significant relationships between successful aging and age variables were confirmed, but this relationship was not significant with mediated quality of life. Successful physical activity and aging were confirmed both directly and through mediated quality of life. But no significant relationship was observed between fasting blood sugar, smoking and BMI and successful aging mediated by quality of life.

    Conclusion

    The results of this study showed that with increasing successful old age and quality of life decreases and the fit of the model was confirmed at a moderate level.

    Keywords: Successful aging, Type 2 diabetes, Quality of life
  • مهین اکسیر، زهره رئیسی*، حسینعلی مهرابی، محمد سلطانی زاده

    این پژوهش با هدف، تاثیر شاخص توده بدنی، مصرف دخانیات و مصرف الکل بر سالمندی موفق با میانجی گری کیفیت زندگی در سالمندان مبتلا به دیابت نوع دو انجام شد. روش پژوهش مقطعی از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه سالمندان 60 سال و بالاتر مبتلا به دیابت نوع 2 که تحت پوشش مراکز بهداشتی شهر شیراز در سال 1398 تشکیل دادند، که از میان آن ها، تعداد 593 نفر با روش نمونه گیری در دسترس در دو مرحله انتخاب شدند. در این پژوهش از ابزارهای آزمون مختصر وضعیت شناختی (فولشتاین و همکاران، 1975)، پرسشنامه عملکرد جسمی (بارتل، 1965)، و برای سالمندی موفق از پرسشنامه های بهزیستی اجتماعی (کییز، 2004)، پرسشنامه سلامت معنوی (پولوتزون و آلیسون، 1982)، رضایت از زندگی (دینر، 1985) و پرسشنامه کیفیت زندگی (توماس، 1986) استفاده شد که همگی از اعتبار و پایایی قابل قبولی برخوردار بودند. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزار SPSS-V23 و PLS استفاده گردید. هم چنین به منظور پاسخگویی به فرضیه های پژوهش از مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. یافته-های پژوهش نشان داد که مدل از برازش مدل در سطح متوسط تایید شد. هم چنین نتایج نشان داد بین متغیرهای شاخص توده بدنی، مصرف دخانیات و مصرف الکل و سالمندی موفق با میانجی گری کیفیت زندگی روابط معنی داری مشاهده نشد. بنابراین توجه به متغیرهای مذکور در پیشگیری و طراحی درمان های مناسب تر به پژوهشگران و درمانگران در سالمندان مبتلا به دیابت یاری می رساند. نتایج بعدی پژوهش نشان داد که بین میزان مصرف الکل در سالمندان مبتلا به دیابت نوع دو و سالمندی موفق با میانجی گری کیفیت زندگی رابطه معکوس و غیر معنی داری وجود دارد. از جمله مشکلات کشورهای مختلف به ویژه کشورهای در حال توسعه، همراهی پدیده گذار جمعیتی با گذار اپیدمیولوژیک است. به این صورت که هم زمان با عبور از جمعیتی جوان با باروری و مرگ زیاد به سوی جمعیتی با باروری و مرگ کم، با اجرای برنامه مبارزه با بیماری های واگیر و ارتقای آموزش و بهداشت، الگوی بیماری های جامعه به نفع بیماری های مزمن مانند دیابت تغییر یافته است.

    کلید واژگان: شاخص توده بدنی, دخانیات, الکل, سالمندی موفق, کیفیت زندگی, دیابت
    Mahin Exir, Zohreh Raisi *, Hossein Ali Mehrabi, Mohammad Soltanizadeh

    The aim of this study was to investigate the effect of body mass index, smoking and alcohol consumption on successful aging mediated by quality of life in the elderly with type 2 diabetes. The research method is cross-sectional correlation. The statistical population of this study consisted of all elderly people aged 60 years and older with type 2 diabetes covered by health centers in Shiraz in 1398, from which 593 people were selected by available sampling method in two stages. In this study, the tools of brief cognitive status test (Fulstein et al., 1975), physical function questionnaire (Bartel, 1965), and for successful aging, social welfare questionnaire (Keys, 2004), spiritual health questionnaire (Polutzon and Allison, 1982). Life satisfaction (Diner, 1985) and quality of life questionnaire (Thomas, 1986) were used, all of which had acceptable validity and reliability. SPSS-V23 and PLS software were used to analyze the data. Structural equation modeling was also used to answer the research hypotheses. Findings showed that the model was confirmed by model fit at the intermediate level. The results also showed that no significant relationship was observed between the variables of body mass index, smoking and alcohol consumption and successful aging mediated by quality of life. Therefore, paying attention to the mentioned variables in prevention and designing more appropriate treatments will help researchers and therapists in the elderly with diabetes. Subsequent results of the study showed that there is an inverse and insignificant relationship between alcohol consumption in the elderly with type 2 diabetes and successful aging with mediated quality of life. Among the problems of different countries, especially developing countries, is the association of the phenomenon of population transition with epidemiological transition. In this way, at the same time as passing from a young population with high fertility and death to a population with low fertility and death, by implementing a program to fight infectious diseases and promote education and health, the pattern of community diseases in favor of chronic diseases such as diabetes Has changed.

    Keywords: Body Mass Index, Tobacco, Alcohol, Successful Aging, quality of life, Diabetes
  • زینب احمدی، حسینعلی محرابی*

    پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه حمایت اجتماعی و تاب آوری با رشد پس از سانحه با میانجیگری سبک های مقابله با استرس در زنان مواجه شده با تروما در شهر اصفهان انجام شد. طرح پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل زنانی بود که تجربه سرطان یا سوگ داشتند که تعداد 300 نفر به صورت هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این مطالعه شامل پرسشنامه های رشد پس از سانحه تدسچی و کالهون، حمایت اجتماعی فیلیپس، راهبردهای مقابله ای بیلینگز و موس و تاب آوری کانر و دیویدسون بودند. ارزیابی الگوی پیشنهادی با استفاده از روش تحلیل مسیر و بوت استراپ مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که اثر مستقیم حمایت اجتماعی، تاب آوری، سبک های مقابله مساله مدار و هیجان مدار بر رشد پس از سانحه معنادار است. همچنین نتایج بوت استراپ در تحلیل میانجی نشان داد که نقش واسطه ای سبک های مقابله با استرس در رابطه حمایت اجتماعی و تاب آوری بر رشد پس از سانحه معنادار است. نتایج این بررسی نشان داد که تقویت حمایت اجتماعی، تاب آوری و همچنین آموزش راهبردهای مقابله ای مساله مدار، می تواند نقش موثری در رشد پس از سانحه و توانمندسازی زنان مواجه شده با تروما داشته باشد.

    کلید واژگان: تاب آوری, حمایت اجتماعی, زنان آسیب دیده, سبک های مقابله با استرس, رشد پس از سانحه
    Zeynab Ahmadi, Hossein Ali Mehrabi*

    The aim of this study was to investigation of the relationship between social support and resilience with posttraumatic growth with mediator of stress coping styles among women exposed to trauma in Isfahan. The research design was descriptive correlational. The statistical population consisted women with cancer and bereavement, in which 300 people were selected by purposive sampling. The instruments used in this study included questionnaires of Tedeschi and Calhoun posttraumatic growth, Philips social support, Conner and Davidson resilience and Billings and Moos stress coping styles. The evaluation of the proposed model was analyzed using the path analysis method and Boot strop. The results showed that direct effect of social support, resilience, problem focused coping and emotion focused coping on PTG was significant. Also, boot stop results suggested that role of the mediator of stress coping styles in the relationship between resilience and social support on PTG is significant. These results showed that encourage social support, Resilience and education of problem focused coping can have effective role in PTG and enabling of women exposed to trauma.

    Keywords: Posttraumatic growth, Resilience, Social support, stress coping styles, traumatized women
  • احمدی زینب، حسینعلی مهرابی*، حمیدطاهر نشاط دوست
    رشد پس از سانحه تجربه ی تغییرات مثبتی است که دستاورد مبارزه با بحران های چالش زای زندگی است. هدف این پژوهش پیش بینی رشد پس از سانحه بر اساس متغیرهای معنویت، حمایت اجتماعی، خودکارآمدی و تاب آوری در زنان آسیب دیده در شهر اصفهان بود. این مطالعه توصیفی از نوع همبستگی است، 300 زن مبتلا به سرطان و زنان با تجربه سوگ شدید در دو سال اخیر  به طور هدفمند و داوطلب، انتخاب شدند. شرکت کنندگان به پرسش نامه های رشد پس از سانحه، سلامت معنوی پالوتزیان و الیسون، حمایت اجتماعی فیلیپس، تاب آوری کانر و دیویدسون و خودکارآمدی نظامی، جروسلم و شوارتز پاسخ دادند. نتایج نشان داد که متغیرهای حمایت اجتماعی، تاب آوری، معنویت و خودکارآمدی پیش بین های مثبت رشد پس از سانحه هستند. نتایج این بررسی نشان داد که مجموع این متغیرها مکانیسم مهمی را برای مقابله با حوادث آسیب زا فراهم می کنند و به افراد کمک می کند تا رشد پس از سانحه بیشتری را تجربه کنند.
    کلید واژگان: رشد پس از سانحه, معنویت, حمایت اجتماعی, خودکارآمدی, تاب آوری
    Zeinab Ahmadi, Hosseinali Mehrabi *, Hamid Taher Neshatdoost
    Post traumatic growth is the experience of positive change that achieved following struggling with challenging life crises. The aim of this study was predicting post traumatic growth based on variables of spirituality, social support, self-efficacy and resilience in damaged women in Isfahan city. This study is a descriptive correlational study. 300 women with cancer and bereavement in the last two years selected using purposive and volunteer sampling method. Participants completed Post Traumatic Growth Inventory (PTGI), Spiritual Health Questionnaire, Social Support Questionnaire, Resilience Inventory and self-efficacy Scale. Results indicated that there are significant correlation between spirituality, self-efficacy, social support and resilience with posttraumatic growth and variables of spirituality, social support, self-efficacy and resilience are predictors of post traumatic growth. These results showed that these variables provide an important mechanism for traumatic events and help people experience more PTG.
    Keywords: post traumatic growth, spirituality, Self-Efficacy, Resilience, social support
  • ملیحه صالحی، منصور دیانتی*، حسین علی مهرابی، اسماعیل عزیزی
    سابقه و هدف

    علی رغم سابقه چندساله در معرفی دیالیز صفاقی به عنوان یک روش درمانی جایگزین عملکرد کلیه، میزان استقبال از این روش همچنان پایین است. هدف این مطالعه، تعیین تاثیر اجرای برنامه آموزشی مبتنی بر رفع موانع، بر آگاهی و قصد انجام دیالیز صفاقی در بیماران مبتلا به مرحله نهایی بیماری کلیوی بود.

    مواد و روش ها

    در یک مطالعه شبه آزمایشی پیش آزمون- پس آزمون، 45 بیمار دارای اندیکاسیون دیالیز صفاقی که واجد ملاک های ورود به پژوهش بودند، به شیوه هدفمند انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه محقق ساخته، بود. پس از نمونه گیری، برنامه آموزشی مبتنی بر رفع موانع گزارش شده در پیشینه پژوهشی برای آزمودنی ها ارائه شد. این برنامه به صورت فردی و عمدتا در قالب یک جلسه 75 - 60 دقیقه ای ارائه شد. نتایج، با استفاده از آزمون های آماری T زوجی و مک نمار مورد تحلیل قرار گرفت.

    نتایج

    نتایج نشان داد اجرای برنامه آموزشی مبتنی بر رفع موانع، باعث افزایش معنادار آگاهی بیماران در مورد دیالیز صفاقی شده است (0/01<P). اگرچه فراوانی بیماران دارای تمایل به انجام دیالیز صفاقی در مرحله پس آزمون افزایش یافت اما نتایج نشان داد که این افزایش فراوانی، از لحاظ آماری معنادار نبود.

    نتیجه گیری

    ارائه برنامه آموزشی مبتنی بر رفع موانع می تواند در کوتاه مدت دانش بیماران را در مورد دیالیز صفاقی افزایش دهد. جهت افزایش تمایل و قصد عملی آنان برای انجام این نوع دیالیز، نیاز است مداخلاتی بلندمدت در سطح بیمارستان و خانواده انجام شود.

    کلید واژگان: دیالیز صفاقی, آموزش مبتنی بر رفع موانع, آگاهی, قصد دیالیز صفاقی
    Maliheh Salehi, Mansour Dianti*, Hossein Ali Mehrabi, Esmaeil Azizi
    Background

    Despite the passing of many years of introduction of peritoneal dialysis as a replacement therapy for renal function, the rate of acceptance of this method is still low. This study aimed to determine the effect of educational program based on the removal of barrierson knowledge and intention to do peritoneal dialysis in patients with end-stage renal disease.

    Materials and Methods

    In a quasi-experimental pre-test-post-test study, 45 patients with peritoneal dialysis who had criteria for entering the study were selected in a purposive sampling method. The research instrument was a researcher-made questionnaire. After the sampling, an educational program based on the removal reported barriers in the research background was presented to the subjects. The program was presented individually and mainly in a 60- to 75-minute session. The results were analyzed by paired t-test and McNemar test.
    Results According to the results of this study, the implementation of educational program based on removal of barriers significantly increased the knowledge of patients about peritoneal dialysis (P<0.01). Although the prevalence of patients with peritoneal dialysis increased in the post-test phase, the results showed that this increase was not statistically significant.

    Conclusion

    Providing an educational program based on removal of barriers can increase knowledge of the patients about the peritoneal dialysis in the short term. In order to increase their willingness and practical intention to perform this type of dialysis, long-term interventions at the hospital and family levels are required.

    Keywords: Peritoneal dialysis, Barrier-based education, Knowledge, Peritoneal dialysis intention
  • علی نیک بخت*، حمیدطاهر نشاط دوست، حسینعلی مهرابی
    اهداف: اصلاح سوگیری شناختی رایانه ای اخیرا اصلاح ارزیابی های خاطرات مزاحم را وعده داده است. هدف از این پژوهش، بررسی و مقایسه سه روش درمانی غیرحضوری اصلاح سوگیری شناختی استاندارد، اصلاح سوگیری شناختی مبتنی بر خودزایی، و آموزش شناختی رفتاری است.
    مواد و روش ها
    این پژوهش بر اساس طرح تحقیق ازجمله طرح های نیمه آزمایشی با سه گروه آزمایشی و ارزیابی به صورت پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری دوماهه است. جامعه آماری شامل تمام دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه هرمزگان بود که در سال تحصیلی 95-1394 مشغول تحصیل بودند. بر اساس ملاک های شمول و خروج شرکت کنندگان، 51 نفر به شیوه هدفمند، برای مرحله نهایی پژوهش انتخاب شدند و به طور تصادفی در سه گروه اصلاح سوگیری شناختی استاندارد، خودزایی و آموزش شناختی رفتاری گمارده شدند. ابزار پژوهش شامل پرسش نامه سناریوهای مبهم برای افسردگی، درجه بندی دیداری خلق، افسردگی بک-2، مقیاس تجدیدنظرشده نگرش های ناکارآمد، مقیاس عاطفه مثبت و منفی و آزمون سوگیری حافظه بود. برای تجزیه وتحلیل آماری داده ها از میانگین، انحراف استاندارد، تحلیل کوواریانس چندمتغیری، تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون های تعقیبی استفاده شد که با نرم افزار 19-SPSS تجزیه وتحلیل شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد هر سه مداخله موثر بوده اند (0/01>P) ، اما در متغیرهای خلقی (علائم افسردگی (0/079) ، خلق (0/054) ، عاطفه مثبت (0/416) ، عاطفه منفی (0/158) ) سه گروه تفاوت معناداری با یکدیگر نداشتند. در متغیرهای شناختی (سوگیری تفسیری (0/0001) ، حافظه مثبت (0/0001) و منفی (0/006) ) تفاوت بین سه گروه معنادار بود؛ به استثنای متغیر نگرش های ناکارامد که تفاوت به دست آمده معنی دار نبود (0/228).
    نتیجه گیری
    در مجموع، نتایج پژوهش نشان داد روش های اصلاح سوگیری شناختی مبتنی بر تصویرسازی مثبت و خودزایی با دستورالعمل های جدید و چهار هفته ای، روش های موثری درکاهش علائم افسردگی، بهبود سوگیری تفسیری، نگرش ناکارآمد و حافظه است.
    کلید واژگان: اصلاح سوگیری شناختی, تصویرسازی مثبت, خودزایی, آموزش شناختی رفتاری, افسردگی
    Ali Nikbakht*, Hamid Taher Neshat, Doost, Hosseinali Mehrabi
    Objectives
    A recent method that modifies the intrusive memories is cognitive bias modification. This study aimed to investigate and compare the three none-attendance therapies of standardized cognitive bias modification, cognitive bias modification based self-generation and cognitive-behavior training.
    Methods
    According to inclusion and exclusion criteria, a total of 51 participants were selected via purposive sampling method. Then, they were randomly assigned to either of three groups: standardized cognitive bias modification, self-generation, and cognitive-behavioral training groups. Questionnaires and scales related to mood, interpretation bias, memory bias, positive and negative emotions, and inappropriate attitudes were used as the research instruments.
    Results
    Results indicate that all three treatment methods are effective (P<0.01). But, the three groups had no significant differences in mood-related variables (depression signs, mood, positive and negative affect). Regarding the cognitive variables (interpretation bias, positive and negative memory bias, dysfunctional attitudes), interventions were effective, and the groups exhibited significant differences (P<0.01).
    Conclusion
    Standardized cognitive bias modification and self-generation through new 4-week procedures serve as effective methods for attenuating depression while improving the states of interpretation bias, inappropriate attitude, and memory.
    Keywords: Cognitive bias modification, Positive imagery, Self-generation, Cognitive-behavior training, Depression
  • جواد عباسی جندانی*، حسینعلی مهرابی
    انگیزش پیشرفت تحصیلی، نقش مهمی در موفقیت تحصیلی دانشجویان بازی می کند و بنابراین پیش بینی و ارتقای آن بسیار اهمیت دارد. در این پژوهش به بررسی رابطه انگیزش پیشرفت تحصیلی با بیگانگی تحصیلی، سرمایه اجتماعی، میزان استفاده از رسانه ها و ویژگی های جمعیت شناختی و همچنین پیش بینی انگیزش پیشرفت تحصیلی بر اساس این متغیرها در دانشجویان پرداخته شد. پژوهش حاضر پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود و جامعه آماری آن شامل کلیه دانشجویان پسر دانشگاه اصفهان بود که از بین آنها 96 نفر به شیوه تصادفی انتخاب شدند. ابزار این پژوهش شامل پرسشنامه بیگانگی تحصیلی پیرنیا (1394)، پرسشنامه سرمایه اجتماعی مبارک بخشایش (1389)، پرسشنامه میزان استفاده از رسانه های الیاسی (1393)، پرسشنامه انگیزش پیشرفت تحصیلی هرمنس (1970) و پرسشنامه محقق ساخته اطلاعات جمعیت شناختی بود. یافته های حاصل از همبستگی نشان داد که انگیزش پیشرفت تحصیلی با بیگانگی تحصیلی، سرمایه اجتماعی، میزان استفاده از رسانه ها و وضعیت اجتماعی- اقتصادی رابطه معناداری دارد.. همچنین یافته های حاصل از تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که بیگانگی تحصیلی 6/17، میزان استفاده از رسانه ها 3/8، وضعیت اجتماعی- اقتصادی 3/4 و مجموع این متغیرها 3/30 از واریانس انگیزش پیشرفت تحصیلی را تبیین می کنند (p<0.05). این نتایج بیانگر آن است که بیگانگی تحصیلی کمتر، میزان کمتر استفاده از رسانه ها و وضعیت اجتماعی- اقتصادی بهتر می توانند باعث ارتقای انگیزش پیشرفت تحصیلی دانشجویان گردند.
    کلید واژگان: انگیزش پیشرفت تحصیلی, بیگانگی تحصیلی, سرمایه اجتماعی, میزان استفاده از رسانه ها
    Javad Abbasi Jondani*, Hosseinali Mehrabi
    Academic achievement motivation plays an important role in academic success, so its prediction and improvement is very important. This study investigated the relationship between academic achievement motivation and academic alienation, social support, media usage and demographic variables, and also predicted academic achievement motivation.study was correlational. Its statistical population included all male students of Isfahan university amongst them 96 persons were selected randomly. The instrument of this study included Pirnia academic alienation, Mobarak Bakhshayesh social support, Eliasi media usage, and researcher-made demographic information questionnaire. The results showed that academic achievement motivation has a significant correlation with academic alienation, social support, media usage and socioeconomic status.. The results from stepwise regression analysis showed that academic alienation, media usage, socioeconomic status and these variables altogether explained 17.6%, 8.3%, 4.3% and 30.3% of the variance of academic achievement motivation, respectively. These results indicate that less academic alienation, less media usage and better socioeconomic status can improve students’ academic achievement motivation.
    Keywords: Academic achievement motivation, Academic alienation, Social support, Media usage
  • سعیده دانشمندی*، زهرا ایزدیخواه، حسین علی مهرابی
    هدف
    هدف از پژوهش حاضر بررسی مدل ساختاری ارتباط بین تجربه کودک آزاری، مهارت های ارتباطی و ویژگی های شخصیت مرزی در جمعیت زنان بود.
    روش
    طرح پژوهش حاضر از نوع همبستگی و بر مبنای مدلسازی معادلات ساختاری بوده است. جامعه آماری شامل کلیه زنان 40-20 ساله ساکن شهرستان نجف آباد، استان اصفهان بود که از میان آنها تعداد 400 نفر با روش نمونه گیری داوطلبانه انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده شامل پرسشنامه کودک آزاری و غفلت، پرسشنامه مهارت های ارتباطی و مقیاس شخصیت مرزی بودند. تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل مسیر انجام گردید.
    یافته ها
    نتایج حاصل از شاخص های برازش، مدل نظری مفروض در پژوهش را مورد تایید قرار داد و نشان داد که ضمن ارتباط مستقیم بین تجربیات کودک آزاری و غفلت و ویژگی های شخصیت مرزی، بین این دو متغیر از طریق مهارت های ارتباطی نیز ارتباط غیر مستقیم وجود دارد (01/0 ≥P).
    نتیجه گیری
    یافته ها حاکی از آن است که بدرفتاری با کودک به دلیل ایجاد نقص در مهارت های ارتباطی آسیب پذیری زنان را نسبت به رشد ویژگی های شخصیت مرزی افزایش می دهد. بنابراین آموزش مهارت های ارتباطی می تواند به عنوان مداخله ای موثر در این گروه از جمعیت بالینی و به منظور ارتقای کیفیت زندگی آنها در نظر گرفته شود.
    کلید واژگان: بدرفتاری با کودک, کودک آزاری و غفلت, مهارت های ارتباطی, ویژگی های شخصیت مرزی, جمعیت زنان
    Saeede Daneshmandi *, Zahra Izadikhah, Hossein Ali Mehrabi
    Aim
    The aim of this study was to examine the structural model of relationship between child maltreatment, interpersonal skills, and features of borderline personality in women population.
    Method
    The design of current research was correlation and based on structural equation modeling. The statistical population consisted of all 20-40 aged women living in Najafabad, Isfahan whom 400 women were selected through voluntary sampling. Applied instruments were Child abuse and Neglect Questionnaire, Interpersonal Skills Test, and Borderline Personality Scale. To analyze the data, Path analysis was used.
    Results
    Results of the fitness indexes confirmed the theoretical causal model of the study and indicated that in addition to a direct path between child abuse and neglect and features of borderline personality, there was an indirect relationship between these two variables through interpersonal skills (P≤0/01).
    Conclusion
    These findings suggest that child maltreatment can increase the vulnerability of women to develop borderline personality traits through disturbing interpersonal skills. Thus, Interpersonal skills training can be considered as an effective intervention to improve life quality of this clinical population.
    Keywords: Child maltreatment, Child abuse, neglect, Interpersonal skills, borderline personality, women population
  • سعیده سبزیان*، حسینعلی مهرابی، مهرداد کلانتری

    هدف از اجرای این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش روابط والد – فرزند بر میزان مشکلات هیجانی شامل اضطراب جدایی، اضطراب منتشر، ترس مرضی، افسردگی و ترس اجتماعی دانش آموزان پسر دوره ابتدایی بود. بر این اساس، در قالب یک مطالعه نیمه تجربی همراه با گروه کنترل و با ارزیابی به صورت پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری، تعداد 32 دانش آموز پسر دارای نمره بالا در دسته مقیاس های مشکلات هیجانی CSI-4 از مدارس ابتدایی ناحیه 3 شهر اصفهان به شیوه خوشه ای انتخاب شدند و بر اساس ملاک های ورودی پژوهش انتخاب و به شیوه تصادفی به گروه های آزمایش و کنترل گمارده شدند (16=n2=n1). مادران آزمودنی های گروه آزمایش یک دوره 8 جلسه ای آموزش بازی مشترک مادر و کودک به صورت هفتگی دریافت کردند، در حالی که آزمودنی های گروه کنترل چنین مداخله ای دریافت نکردند و در لیست انتظار قرار گرفتند. آزمودنی های دو گروه با استفاده از فرم والد چک لیست مرضی کودکان (CSI-4) مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد که ارائه مداخله بازی مشترک مادر-کودک باعث باعث کاهش علائم انواع مشکلات هیجانی مورد بررسی در آزمودنی ها در مرحله پس آزمون و آنها در مرحله پیگیری شده است (05/0p<). بر اساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت ارائه مداخله مبنی بر آموزش بازی مشترک مادر- کودک در کاهش مشکلات هیجانی موثر بوده است و با استفاده از این روش مداخله ای می توان در جهت کاهش مشکلات هیجانی کودکان مبتلا استفاده کرد.

    کلید واژگان: آموزش روابط والد- کودک, مشکلات هیجانی, دانش آموزان پسر دوره ابتدایی
    saeede sabzian*, hosseinali mehrabi, mehrdad kalantari

    The goal of this study was An investigation the effect of collaborative mother-child play training on Emotional problems symptoms Include separation anxiety, generalized anxiety, phobia, depression and social phobia in male school students of Isfahan thus, in a quasi-experimental design with a control group and pretest – post test & follow up assessment, 32 male student, with high scores in Emotional problems of Region 3 of isfahan primary school purpose ways selected and assigned randomly in experimental and control group (n1=n2=16). Experimental group received an eight-session a weekly basis with the participation of mothers and playing with the children. While the control group received no intervention and remain in waiting list. two groups were evaluated by parent form of child symptoms check list (CSI-4). The results of the analysis of covariance showed that intervention with mother-child playing reduces the 90.3% symptoms of Emotional problems in post test and follow up (p<0.05). Based on these findings, it can be concluded the mother-child playing is suitable to reduce symptoms of Emotional problems effective and With this empirical practical interment can reduce of Emotional problems symptoms.

    Keywords: collaborative -Parent –Child, Emotional problems, male school students
  • منیره عابدی، رضاعلی نوروزی، محمدحسین حیدری، حسینعلی مهرابی
    با آنکه برخی از محققان، ارتباط میان فلسفه برای کودکان و هوش هیجانی را نشان داده اند، کیفیت این ارتباط در هیچ تحقیقی مورد بررسی دقیق قرار نگرفته است. هدف نویسندگان در این پژوهش، ارائه یک مدل مفهومی به منظور نشان دادن ارتباط فبک (با تاکید بر بعد تفکر مراقبتی) و هوش هیجانی است. روش مورد استفاده جهت تحقق این هدف، روش تحلیل محتوای کیفی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که تفکر مراقبتی، به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از فبک، واجد ابعاد شناختی (شامل تفکر عاطفی و تفکر هنجاری)، عاطفی (شامل تفکر همدلانه، تفکر مبتنی بر قدرشناسی و تفکر عاطفی) و عملی (شامل تفکر فعال) است و فعالیت هایی چون تعریف و تمییز واژه ها و مفاهیم هیجانی، تجربه هیجانات مختلف، کاوش در مورد هیجانات، بررسی ارتباط هیجانات با قضاوت ها، رویکردها و موقعیت ها، بذل توجه و ارزش گذاری، همدلی، تجارب اخلاقی و اجتماعی، حمایت عاطفی و تسهیلگری را شامل می شود که با توانایی های مربوط به قلمروهای چهارگانه هوش هیجانی (یعنی درک و بیان هیجانات، تسهیل تفکر از طریق هیجانات، فهم عواطف و تنظیم موثر عواطف) هم سو هستند؛ به طوری که به موازات پرورش تفکر مراقبتی، توانایی های مربوط به قلمروهای هوش هیجانی پرورش نیز می یابند. لذا پیشنهاد می شود در بهره گیری از برنامه فبک، از اکتفای صرف به هدف پرورش تفکر پرهیز شود و در موقعیت هایی که پرورش ابعاد هوش هیجانی مد نظر است این برنامه نیز مورد عنایت قرار گیرد.
    کلید واژگان: فلسفه برای کودکان (فبک), تفکر مراقبتی, هوش هیجانی
    Monire ābedi, Rezāali Norouzi, Mohamadhosein Heydari, Hosseinali Mehrābi
    Although some reasearchers have shown the relationship between philosophy for children (P4C) and emotional intelligence (EQ), the quality of this relationship has not been investigated carefully. In this paper, authors seek to present a conceptual model to show the relationship between P4C (focusing on caring thinking) and EQ. The method of study was analytic-descriptive. The data showed that caring thinking as an inseparable part of P4C has cognitive, emotional and practical dimensions and includes activities such as definition and distinction of emotional terms and concepts, experiences of various emotions, exploring emotions, examining the relationship between emotions and judgments, approaches and situations, attention and valuation, empathy, moral and social experiences, emotional support and facilitation. These activities are in line with the four domains of EQ, i.e., perceiving and expressing emotions, facilitating thought through emotions, understanding and regulating them effectively; so that the abilities related to the domains of EQ grow, in parallel with training the caring thinking. As a result, it is suggested that while using the P4C program, relying to just caring thinking should be avoided and in the situations where the development of the EQ dimension is intended, training the caring thinking should be considered, respectively.
    Keywords: Philosophy for Children (P4C), Caring Thinking, Emotional Intelligence (EQ)
  • علی نیک بخت، حمیدطاهر نشاط دوست*، حسینعلی مهرابی
    افراد افسرده تمایل دارند اطلاعات منفی را آسان تر از اطلاعات مثبت یا خنثی پردازش یا یاداوری کنند. روشی که اخیرا اصلاح ارزیابی های خاطرات مزاحم را نوید داده است، اصلاح سوگیری شناختی کامپیوتری است. اصلاح سوگیری شناختی، شامل آموزش راه های جدید پردازش اطلاعات برای تغییر سوگیری های پردازشی مانند توجه انتخابی و سوگیری های تفسیری است. هدف از این پژوهش، تعیین اثربخشی 4 هفته اجرای CBM-I مثبت و CBM-I مبتنی بر خود-زایی بر دانشجویان دارای علائم افسردگی و مقایسه آن ها با آموزش شناختی-رفتاری کامپیوتری بود. پژوهش حاضر، یک پژوهش شبه آزمایشی با سه گروه و شامل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری است. 51 دانشجوی شرکت کننده، به طور تصادفی به گروه CBM-I استاندارد، خود-زایی و آموزش شناختی-رفتاری کامپیوتری گمارده شدند. با استفاده از پرسشنامه ها و درجه بندی های مربوط به خلق، سوگیری تفسیری، سوگیری حافظه و نگرش های ناکارآمد، نتایج بررسی شد. هم CBM-I استاندارد هم خود-زایی و هم آموزش شناختی-رفتاری کامپیوتری به طور معنی داری کاهش علائم افسردگی، افزایش خلق، افزایش سوگیری تفسیری مثبت، افزایش سوگیری مثبت حافظه و کاهش سوگیری منفی حافظه را نشان دادند. در هیچ کدام از متغیرها تفاوت معنی داری بین مداخله هاوجود نداشت، فقط در مورد سوگیری مثبت حافظه، روش خود-زایی به طور معنی داری از روش شناختی-رفتاری- نه از CBM-I استاندارد- برتر بود.
    کلید واژگان: اصلاح سوگیری شناختی, تصویرسازی مثبت, خود-زایی, آموزش شناختی-رفتاری کامپیوتری, افسردگی
    Ali Nikbakht, Hamid Taher Neshat Doost *, Hosseinali Mehrabi
    Depressed people tend to process or recall negative information easier than positive or neutral information. A recent method that promises modifying the intrusive memories is cognitive bias modification (CBM). The aim of this study was to investigate the effects of four weeks training of interpretation (CBM-I) and CBM-I based on self-generation among the students with depressive symptoms and to compare them with computerized cognitive behavior training. The present study is a quasi-experimental research with three groups including pre-test, post-test and follow-up. Fifty one students were randomly assigned into groups of standardized CBM-I, self-generation, and computerized cognitive behaviour training. Instruments included a questionnaires related to the mood, interpretation bias, memory bias and dysfunctional attitudes. Standardized CBM-I, self-generation, and computerized cognitive-behaviour training significantly showed reduced symptoms of depression, enhanced mood, increased positive interpretation bias, increased positive memory bias and reduced negative memory bias. In none of the variables no significant difference was observed between the interventions. Only for positive memory bias, self-generation method was significantly superior to cognitive-behaviour therapy—but not to standardized CBM-I.
    Keywords: Cognitive Bias Modification, Self-Generation, Depression, Cognitive-Behavior Training
  • Mitra Kabiri, Hamid Taher Neshat-Doost, Hossein Ali Mehrabi
    Based on attachment theory, researches concluded that attachment styles influence marital quality. although researches support this correlation, some psychological factors are involved, mediating between them. The aim of the present study was to examine the mediating role of relationship obsessive-compulsive disorder (ROCD) in relation to marital quality and attachment styles in women. In this descriptive-correlational study, statistical population included all married women in Isfahan between winter and spring 2015. A sample of 195 women was examined who were selected through convenience sampling. Golombok-Rust Inventory of Marital State, Adult Attachment Questionnaire, and Relationship Obsessive-Compulsive Inventory were used as the research instruments. The results showed that the triple dimensions of attachment styles were significantly correlated with marital quality and ROCD. The results of hierarchical regression analysis showed that triple dimensions of ROCD played the role of mediation variable in the association between attachment styles and marital quality. Therefore, based on the obtained results, the association between attachment styles and marital quality is not as simple as a linear correlation and could be affected by ROCD.
    Keywords: Attachment, Marital, Obsessive Compulsive Disorder, Women
  • فرزاد قادری *، مهرداد کلانتری، حسینعلی مهرابی
    هدف پژوهش تعیین اثربخشی طرحواره درمانی گروهی بر تعدیل طرحواره های ناسازگار اولیه و کاهش علائم اختلال اضطراب اجتماعی (SAD) در دانشجویان بود. روش پژوهش از نوع نیمه تجربی و همراه با گروه کنترل و ارزیابی به صورت پیش آزمون- پس آزمون بود. بدین منظور 20 نفراز دانشجویان پسر دارای علایم اختلال اضطراب اجتماعی از دانشگاه اصفهان به شیوه داوطلبانه انتخاب شده و به صورت تصادفی به دو گروه آزمایشی و کنترل گمارده شدند (10= 2n = 1n). سپس طرحواره درمانی گروهی طی 8 جلسه 90 دقیقه ای به صورت جلسات هفتگی بر روی گروه آزمایش اجرا شد و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. ابزار پژوهش پرسش نامه اضطراب اجتماعی (SPIN) و مقیاس طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ YSQ_SF)) بود. نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد که بین میانگین نمرات طرحواره های ناسازگار اولیه در مرحله پس آزمون در دو گروه تفاوت معنی داری مشاهده می شود و طرحواره درمانی موجب کاهش معنادار نمرات تمامی طرحواره های ناسازگار اولیه به جز دو طرحواره رهاشدگی/ بی ثباتی و اطاعت در افراد گروه آزمایش شده است. یافته ها همچنین نشان داد طرحواره درمانی علایم اختلال اضطراب اجتماعی را نسبت به گروه کنترل در مرحله پس آزمون به میزان معناداری کاهش می دهد. نتایج بیانگر آن بود که این تغییر در نمرات کل و ابعاد علائم ترس و اجتناب معنادار و بر بعد ناراحتی فیزیولوژیک معنادار نبود (05/0>p). می توان گفت که طرحواره درمانی برای اصلاح طرحواره های ناسازگار اولیه و کاهش علائم اختلال اضطراب اجتماعی از اثربخشی لازم برخوردار است.
    کلید واژگان: طرحواره درمانی, طرحواره های ناسازگار اولیه, اختلال اضطراب
    Farzad Ghaderi *, Mehrdad Kalantari, Hosseinali Mehrabi
    The aim of this study was to examine the effectiveness of group schema therapy on the modified early maladaptive schemas and reduction of social anxiety disorder symptoms in students. This was an experimental research, and a pre-test, post-test and control group design was applied. The statistical population of this study included male students in Isfahan University with social anxiety disorder symptoms in the academic year 1392-93. The sample of the study included 20 male students among the male students in Isfahan University identified by the scales of Social Phobia Inventory (SPIN) through simple random sampling. Then, they were assigned to two groups of control and experimental (n1=n2=10), and assessed with early maladaptive schemas scale and Social Phobia Inventory. The Experimental group received group schema therapy training for 2 months (8 sessions of 90 minutes) while the control group received no training at all. The results of multivariate analysis of covariance (MANCOVA) showed that group schema therapy in reducing symptoms of social anxiety and fear of negative evaluation and avoidance is effective, but no significant effect on symptoms of physiologically distress. In addition, the results showed that schema therapy were significantly improved early maladaptive schemas in all except two schemas abandonment / instability and subjugation (p
    Keywords: Schema therapy, Early maladaptive schemas, social anxiety, Student
  • حسینعلی مهرابی *، فهیمه محمودی، حسین مولوی
    این پژوهش با هدف پیش بینی گرایش به رفتارهای پرخطر با باورهای دینی، هیجان خواهی، استفاده از رسانه ها، آلودگی محیط و متغیرهای جمعیت شناختی در دانشجویان دختر اجرا شد. طرح پژوهش از نوع همبستگی است. جامعه آماری همه دانشجویان دختر دوره کارشناسی دانشگاه اصفهان در سال تحصیلی 941393 بودند. نمونه پژوهش 290 دانشجوی دختر بود که به شیوه تصادفی ساده از دانشکده های مختلف دانشگاه اصفهان انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل مقیاس خطرپذیری جوانان ایرانی (زاده محمدی و احمدآبادی،1390)، پرسشنامه سنجش استفاده از رسانه های ارتباطی (الیاسی، 1393)، مقیاس هیجان طلبی زاکرمن، پرسشنامه باورهای دینی (کشاورز، مهرابی و سلطانی زاده، 1388)، پرسشنامه محقق ساخته سنجش آلودگی محیط و پرسشنامه ویژگی های جمعیت شناختی بود. نتایج حاصل از ضریب همبستگی پیرسون نشان داد باورهای دینی، هیجان خواهی، آلودگی محیط و سن آزمودنی ها رابطه معنادار با گرایش به رفتارهای پرخطر دارند (01/0P<). تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی هم نشان داد از بین متغیرهای مرتبه اول، خرده مقیاس عمل به مناسک دینی، خرده مقیاس عدم بازداری از مقیاس هیجان خواهی، آلودگی محیط، میزان استفاده از فضاهای اجتماعی مجازی و از بین عوامل مرتبه دوم، سن پدر و مادر در مجموع 9/54 درصد از گرایش به رفتارهای پرخطر را تبیین می کند (01/0P<).
    کلید واژگان: رفتارهای پرخطر, باورهای دینی, هیجان خواهی, رسانه ها, آلودگی محیط و دانشجویان دختر
    Hossein Ali Mehrabi *, Fahimeh Mahmoodi, Dr Hossein Molavi
    The purpose of this study was to predict the tendency of high risk behaviors based on religious beliefs, emotion seeking, environmental polution and media in female university students. The population included all female students at the University of Isfahan. Thus, in a correlational research design, 290 students were randomly selected and were assessed by Iranian Adolescents Risk Taking Scale (IADS), the Questionnaire for Measurement Rate of Use of Media (elyasi, 1393), Emotion Seeking Scale (Zukerman), Questionnaire of Religious Beliefs (Keshavarz & et al., 1389), a researcher-made scale for environmental pollution, and the Demographic Questionnaire. Results of Pearson correlation showed that religious beliefs, emotion seeking, squalor milieu, age of testees had significant relationship with high risk behaviors. In addition results of hierarchical regression showed that from among first rank variables, doing the religious rituals, uninhibition, squalor milieu, the use of virtual and social network; and from among second rank variables parents age can predict 54.9% of tendency to high risk behaviors in female students (P
    Keywords: high risk behaviors, religious beliefs, emotion seeking, media, female university students
  • سعیده سبزیان *، حسینعلی مهرابی، مهرداد کلانتری

    هدف از اجرای این پژوهش تعیین اثربخشی بازی مشترک مادر - کودک بر کاهش علائم اختلال دلبستگی دانش آموزان پسر دوره ابتدایی شهر اصفهان بود. طرح پژوهش حاضر به صورت نیمه تجربی همراه با گروه گواه و با ارزیابی به صورت پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بود، به این صورت که تعداد 32 دانش آموز پسر دارای نمره بالای اختلال دلبستگی، از مدارس ابتدایی شهر اصفهان با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به شیوه تصادفی تعداد 16 نفر در گروه آزمایش و 16 نفر در گروه گواه گمارده شدند. آزمودنی های گروه آزمایش یک دوره هشت جلسه ای به صورت هفتگی با مشارکت مادران و بازی با کودک دریافت کردند، در حالی که آزمودنی های گروه گواه چنین مداخله ای دریافت نکردند و در لیست انتظار قرار گرفتند. آزمودنی های دو گروه با استفاده از فرم والد پرسشنامه اختلال دلبستگی راندولف مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد که ارائه مداخله بازی مشترک مادر- کودک باعث کاهش 3/83% علائم اختلال دلبستگی در مرحله پس آزمون و کاهش 9/78% این اختلال در مرحله پیگیری می شود. براساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت ارائه مداخله مبنی بر آموزش بازی مشترک مادر- کودک در کاهش علائم اختلال دلبستگی موثر بوده است و با استفاده از این روش مداخله ای، می توان در جهت کاهش شدت علائم اختلال دلبستگی و همچنین بهبود رابطه مادر و کودک استفاده کرد.

    کلید واژگان: بازی مشترک مادر- کودک, اختلال دلبستگی, دانش آموزان پسر مقدمه
    Saeideh Sabzian *, Hossein Ali Mehrabi, Mehrdad Kalantari

    The goal of this study was the investigation of the effect of subscribe mother-child play in reduction of attachment disorder in male school students of Isfahan. Thus, in a quasi-experimental design with a control group and pretest – post- test & follow up assessment, 32 male students, with high scores in attachment disorder of Isfahan primary school purpose ways were selected and assigned randomly in experimental and control group (n1=n2=16). Experimental group received an eight-session, a weekly basis with the participation of mothers and playing with the children. While the control group received no intervention and remained in waiting list, two groups were evaluated by parent form of Randolf Attachment Disorder. The results of the analysis of covariance showed that intervention with mother-child playing reduces the 83.3% symptoms of attachment disorder in post-test and 78.9% follow up (p

    Keywords: Subscribe mother-child play, Attachment disorder, Male school students
  • Fatemeh Asadollahi, Hossein Ali Mehrabi, Hamid-Taher Neshatdoost, Mehrdad Kalantari, Hamid Afshar, Hamed Daghaghzadeh
    Background

    Irritable bowel syndrome (IBS) is a functional disorder of the lower gastrointestinal (GI) tract caused by stress, which may benefit from a biopsychosocial treatment such as mindfulness-based cognitive therapy (MBCT). The thrust of the study was to examine the efficacy of MBCT on physical and psychological symptoms of women who suffered from IBS. It was hypothesized that MBCT patients would experience greater reduction in overall IBS symptoms in comparison to control patients.

    Methods

    This survey was conducted in Isfahan, Iran, to investigate the impact of MBCT on a group of Iranian women diagnosed with IBS. In this quasi-experimental study 20 women with the diagnosis of IBS were randomly and equally assigned to experimental and control groups. Severity of IBS was measured by the IBS Severity Scoring System (IBS-SSS) while the patients’ psychopathology was assessed by Symptom Checklist 90-R (SCL-90-R). The experimental group was exposed to 8 sessions of MBCT on a weekly basis; each session lasting 90 minutes. Data were analyzed using SPSS software and MANCOVA.

    Results

    A significant reduction was noted in anxiety, depression, and somatization symptoms after the intervention and in anxiety and obsessive–compulsive disorder (OCD) at follow-up (p < 0.05). However, during the follow-up there was no significant progress in the level of somatization and depression. Apparently our treatment modality did not have any impact on the severity of physical symptoms.

    Conclusion

    Psychological symptoms of IBS can be managed largely with the help of MBCT, resulting in the promotion of mental health in women afflicted by this disorder.

    Keywords: Irritable bowel syndrome, Physical symptoms, Psychological symptoms, Mindfulness-based cognitiveTherapy
  • زهرا عمادی *، فریبا یزدخواستی، حسینعلی مهرابی
    هدف

    بررسی اثربخشی روایت درمانی گروهی بر سازگاری با طلاق والدین، تاب آوری و مشکلات رفتاری هیجانی دختران والدین مطلقه دوره ابتدایی شهر اصفهان بود.

    روش

    این پژوهش به روش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل اجرا گردید. جامعه آماری شامل کلیه دختران 7 تا 12 ساله والدین مطلقه شهر اصفهان بود که در مدارس ابتدایی دخترانه مشغول به تحصیل بودند. 24 نفر از دختران طلاق واجد ملاک های ورود به پژوهش، به شیوه در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. ابزارها شامل پرسشنامه های سازگاری با طلاق والدین، تاب آوری و مقیاس مشکلات رفتاری- هیجانی بود. آزمودنی های گروه آزمایش به مدت نه جلسه 90 دقیقه ای(به صورت هفتگی) تحت روایت درمانی گروهی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس مورد بررسی قرار گرفتند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد روایت درمانی بر سازگاری با طلاق والدین، تاب آوری و مشکلات رفتاری هیجانی کودکان به صورت معناداری اثرگذار بود (05/0>P).

    نتیجه گیری

    روایت درمانی گروهی رویکرد موثری است که می تواند احساسات و باورهای منفی کودکان نسبت به طلاق والدین شان و مشکلات رفتاری هیجانی آنها را کاهش دهد و همچنین می تواند احساسات و نگرش های مثبت نسبت به والدین و تاب آوری را در آنها افزایش دهد و در نهایت منجر به افزایش سازگاری آنها با طلاق والدین شود.

    کلید واژگان: روایت درمانی گروهی, سازگاری با طلاق, تاب آوری, مشکلات رفتاری, هیجانی
    Zahra Emadi *, Fariba Yazdkhasty, Hosseinali Mehrabi
    Background And Aim

    The purpose was an investigation of the effectiveness of group narrative therapy on adjustment with parental divorce, resiliency and emotional-behavioral problems of divorced parent’s girls in Isfahan elementary schools.

    Materials And Methods

    The research procedure was quasi-experimental design with pre-test, post-test and control group. The statistical population consisted of all the girls between 7 to 12 years old whose parents were divorce and they were studied in Isfahan elementary schools. 24 girls of divorce that had entrance criteria were selected through availability and assigned into experimental and control groups randomly. Materials were included of The Divorce Adjustment Inventory-Revised Scale, Social Emotional Assets and Resiliency Scale and Child Behavior Checklist. The subjects of experimental group were exposed to group narrative therapy in nine sessions (one 90 minutes session per week). Data analyzed with covariance analysis.

    Results

    Group narrative therapy had significantly affected on the girls’ adjustment with parental divorce, resiliency and emotional-behavioral problems (p

    Conclusion

    Group narrative therapy is an effective approach which could reduce children’s negative feelings and beliefs towards their parental divorce and their emotional-behavioral problems. This type of treatment also could increase children’s positive feelings and attitudes towards their parents, their resiliency and it finally lead to increase the girls’ adjustment with parental divorce.

    Keywords: Group Narrative therapy, Adjustment with divorce, Resiliency, Emotional, behavioral problems
  • شیوا کدخدازاده*، حسینعلی مهرابی، مهرداد کلانتری
    در این مطالعه، پیش بینی قدردانی بر اساس سلامت معنوی، حمایت اجتماعی و استرس در دختران نوجوان شاهین شهر بررسی شد. طرح پژوهش همبستگی بود و 337 دختر نوجوان به شیوه تصادفی مستقل انتخاب شدند و پرسش نامه های قدردانی، سلامت معنوی، حمایت اجتماعی و مقیاس استرس، اضطراب، افسردگی (DASS-21) را تکمیل کردند. برای تحلیل داده ها، از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام استفاده شد. نتایج نشان داد که قدردانی با سلامت معنوی و سه بعد حمایت اجتماعی روابط مثبت معنادار (p<0/01) و با استرس رابطه منفی معنادار دارد (p<0/01). نتایج تحلیل رگرسیون نیز نشان داد که ادراک حمایت از جانب خانواده، سلامت معنوی و ادراک حمایت از جانب دوستان، توان پیش بینی قدردانی را دارند. این نتایج، بیانگر این است که قدردانی از حمایت اجتماعی، سلامت معنوی و استرس اثر می پذیرد. لازم است برای ارتقای حس قدردانی، برنامه های مداخله ای تدوین کرد.
    کلید واژگان: قدردانی, سلامت معنوی, حمایت اجتماعی, استرس, دختران نوجوان
    Shiva Kadkhoda Zadeh*, Hossein Ali Mehrabi, Mehrdad Kalantari
    The present research investigates the question of predicting appreciation on the basis of spiritual well-being, social support and stress among the teenage girls of Shahin Shahr. The research project is a correlation design in which 337 teenage girls, who were randomly chosen as independent samples, filled out the questionnaires on appreciation, spiritual well-being, social support and stress scale, anxiety, and depression (DASS-21). Pearson regression coefficient and stepwise regression were used for analyzing the data. The results show that the relationship of appreciation with spiritual well-being and three aspects of social support (p<0.01) is meaningful positive and its relationship with stress meaningful negative (p<0.01).The results of regression analysis also show that enjoying family support, spiritual well-being and friends’ support can contribute to predicting appreciation. These findings point out that appreciation is affected by social support, spiritual well-being and stress. Some intervening programs should be designed to promote the feeling of appreciation.
    Keywords: appreciation, spiritual well, being, social support, stress, teenage girls
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال