به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

jila sadighi

  • ژیلا صدیقی*، راحله رستمی، محمود طاووسی، رامین مظفری کرمانی، صابر جباری فاروجی، سبحان ابراهیم پور، اقدس آقابابائیان، فرزانه سلطانی پور
    مقدمه

    «برنامه آموزش هنگام ازدواج» از سال 1372 در کشور آغاز شد. مطالعه حاضر تحت عنوان «ارزشیابی برنامه آموزش هنگام ازدواج زوجین در کشور ایران» دارای اهداف متعددی بوده و مقاله حاضر به نتایج دو هدف اصلی شامل «سنجش رضایت مربیان مراکز از برنامه آموزش هنگام ازدواج» و «ارزیابی مراکز آموزش هنگام ازدواج» پرداخته است.

    مواد و روش کار

    این مطالعه از نوع مقطعی بود. نود و شش مرکز آموزش هنگام ازدواج به روش تصادفی ساده انتخاب شده و مربیان این مراکز با روش سرشماری، وارد مطالعه شدند. داده ها در نرم افزار SPSS-18 تحلیل شدند.  

    یافته ها

    میانگین امتیاز رضایت کلی مربیان از برنامه آموزش هنگام ازدواج 20/56 به دست آمد. حدود 88/4 درصد مربیان از «محتوای کتابچه های درسی»، 70/1 درصد از «برگزاری منظم دوره های بازآموزی»، 96/2 درصد از «همکاری با مرکز مربوطه»، 98/2 درصد از «رفتار همکاران مرکز مربوطه» و 98 درصد از «نحوه مدیریت مسیولان مرکز برای برگزاری کلاس ها»، «راضی یا خیلی راضی» بودند. حدود 60/6 درصد مربیان از «مقدار حق الزحمه برای این آموزش» و 51 درصد از «پرداخت به موقع حق الزحمه»، «ناراضی یا خیلی ناراضی» بودند. ارتباط آماری معنی دار بین «رضایت کلی» با «سن»، «جنسیت»، «وضعیت تاهل»، «مدرک تحصیلی» و «مدت سابقه تدریس در مرکز» مشاهده نشد. ارتباط معنی دار بین «رضایت کلی» با «سطح تحصیلات»، «رابطه استخدامی با مرکز» و «نوع کلاس» به دست آمد. به طوریکه مربیان با تحصیلات کارشناسی ارشد، دارای بیشترین و مربیان با تحصیلات کارشناسی، دارای کمترین رضایت بودند. مربیان رسمی دارای کمترین و مربیان قراردادی دارای بیشترین رضایت بودند. مربیان «درس سلامت باروری و جنسی» دارای کمترین و مربیان «درس اخلاق و احکام» دارای بیشترین رضایت بودند. نتایج ارزیابی مراکز نشان داد که بیش از 80 درصد مراکز از نظر «نور کلاس»، «سیستم گرمایشی» و «تناسب تعداد صندلی با تعداد شرکت کنندگان» در وضعیت مطلوب بوده و حدود 70 تا 80 درصد مراکز از نظر «انطباق تعداد کلاس ها با تعداد شرکت کنندگان»، «تهویه مناسب»، «تناسب امکانات آموزشی با نیازها» و «فضای فیزیکی مناسب» در وضعیت مطلوب قرار داشتند. فقط 50 تا 70 درصد مراکز از نظر «سیستم سرمایشی» و «دسترسی به زیر ساخت لازم برای کلاس های آنلاین» در وضعیت مطلوب بودند.

    نتیجه گیری

    ارتقای «برنامه آموزش هنگام ازدواج زوجین» نیازمند توسعه زیرساخت های مورد نیاز و همچنین بهبود شرایط رفاهی مربیان مراکز است. امید است که نتایج مطالعه حاضر بتواند پایش و رصد برنامه مذکور را برای سیاستگذاران نظام سلامت، تسهیل نماید.

    کلید واژگان: رضایت, مربیان, مراکز آموزش هنگام ازدواج, ارزیابی, ایران
    Jila Sadighi*, Rahele Rostami, Mahmoud Tavousi, Ramin Mozafari Kermani, Saber Jabari Farooji, Sobhan Ebrahimpour, Aghdas Aghababaeian, Farzaneh Soltanipour
    Objective (s)

    The pre-marriage education program started in Iran in 1993. The present study had several main goals, and this article deals with the results of two objectives, including the assessment of pre-marriage education centers and assessment of the instructors' satisfaction with the program.

    Methods

    The study was cross-sectional. Ninety-six centers were selected by simple random sampling, and instructors of selected centers included in the study by census method. Data were analyzed using SPSS-18 software.

    Results

    The mean of overall satisfaction score of instructors with the "pre-marriage education program" was 20.56 (SD=3.753). The instructors were satisfied or very satisfied, including 88.4% with the content of textbooks, 70.1% with the regular holding of retraining courses, 96.2% with the cooperation with the center, 98.2% with the behavior of colleagues, and 98% with the center authorities management for holding classes. The instructors were dissatisfied or very dissatisfied, including 60.6% with the paid amount for instruction and 51% with the timely payment. There was no significant relationship between the overall satisfaction with age, gender, marital status, education, and duration of the instruction experience. A significant relationship was between overall satisfaction with the level of education (p=0.012), employment relationship with the center (p=0.014), and the type of class (p<0.001). Thus, instructors with master education were the most, and instructors with bachelor education were the least satisfied with the program. Official instructors had the least, and contract instructors had the most satisfaction. The instructors of the "reproductive and sexual health course" were the least, and the instructors of the "ethics and laws course" were the most satisfied with the program. The results of the evaluation of centers showed that more than 80% of the centers were in good condition in terms of lighting, heating system, and the appropriate seat numbers for participants in each class. About 70-80% of centers were in favorable condition in terms of the appropriate number of classes, adequate ventilation, the fitness of educational facilities with needs, and adequate physical space for classes. Only 50-70% of the centers were in good condition in terms of cooling system, and access to the necessary infrastructure for online classes.

    Conclusion

    The promotion of the pre-marriage education program requires the development of the necessary infrastructure and the improvement of the welfare conditions of the instructors. We hope that the results of the present study can help the policy-makers of the health system to improve the monitoring of program.

    Keywords: Satisfaction, Instrucors, Pre-marriage education centers, Assessment, Iran
  • علی اصغر حائری مهریزی*، ژیلا صدیقی

    سردبیر محترم، در مطالعه «مداخله ای قبل و بعد با متغیر وابسته کیفی» در صورتی که برای تعیین اندازه نمونه از فرمول مطالعه «مداخله ای شاهددار با متغیر وابسته کیفی» استفاده شود، اندازه نمونه کمتر از نیاز برآورد خواهد شد و این قبیل مطالعات از توان پایین تری برخوردار خواهند شد و نتایج آنها علی رغم تلاش محققان، از اعتبار مناسبی برخوردار نخواهد بود. در این راستا پیشنهاد می شود که پژوهشگران در انتخاب فرمول مناسب برای تعیین اندازه نمونه بر اساس طراحی مطالعه، دقت نمایند. یکی از اساسی ترین مراحل در تدوین طرح نامه طرح های پژوهشی/ پایان نامه ها، تعیین اندازه نمونه است. تعیین اندازه نمونه بر اساس مشخص شدن تعدادی از پارامترهای مورد نیاز در فرمول تعیین اندازه نمونه از  قبیل واریانس و اندازه اثر در مطالعات با متغیر وابسته کمی و نسبت در مطالعات با متغیر وابسته کیفی است. در طرح های «مداخله ای قبل و بعد با متغیر وابسته کیفی» یکی از نکات مهم و کلیدی استفاده از فرمول صحیح تعیین اندازه نمونه در این قبیل مطالعات است. در یک مقاله جداگانه به نکاتی در مورد فرمول مناسب برای تعیین «اندازه نمونه مطالعه مداخله ای قبل و بعد با متغیر وابسته کمی» اشاره شده است و در این مقاله به نکاتی درباره فرمول مناسب برای تعیین اندازه نمونه مطالعه مداخله ای با متغیر وابسته کیفی با طراحی قبل و بعد (دارای گروه های جفت شده یا paired) » اشاره شده است...

    کلید واژگان: اندازه نمونه, مطالعات مداخله ای
    AliAsghar Haeri-Mehrizi*, Jila Sadighi

    Dear Editor, In “before-after" intervention studies with qualitative outcome(s), we should not use the same formula when the outcome(s) are quantitative since the appropriate variance in this formula are not used and thus the sample size will not have adequate confidence and power.  A formula for such studies is proposed to overcome problems highlighted above.

    Keywords: Interventional Design, Sample Size
  • محمود طاووسی، فرشید رضایی، ژیلا صدیقی، علی اصغر حائری مهریزی، رامین مظفری کرمانی، راحله رستمی، فاطمه سربندی، آتوسا سلیمانیان، منا سادات اردستانی*
    مقدمه

    واکسیناسیون بیماری کووید-19 به عنوان راه حل ایده آل نظام سلامت برای کنترل همه گیری این بیماری است. این مطالعه با هدف بررسی عوامل تاثیرگذار بر واکسیناسیون کووید-19 در کشور ایران انجام شد.

    مواد و روش کار

    این پژوهش مقطعی بخشی از یک مطالعه ملی بود که طی آن زنان و مردان ایرانی بالای 18 سال با اخذ رضایت، در آن شرکت کرده و مورد بررسی قرار گرفتند. روش نمونه گیری به روش خوشه ای بوده و داده ها از طریق تماس تلفنی مبتنی بر پرسشنامه محقق- ساخته در پاییز سال 1400 جمع آوری شد. در این مطالعه عوامل تاثیر گذار بر انجام یا عدم انجام واکسیناسیون با استفاده از آزمون رگرسیون لجستیک و در محیط نرم افزار SPSS-22 بررسی شد.

    یافته ها

    در این مطالعه اطلاعات گردآوری شده 2649 نفر از 31 استان کشور مورد بررسی قرار گرفت. حدود 88 درصد از شرکت کنندگان سابقه تزریق حداقل یک دوز واکسن داشتند. نتایج آزمون رگرسیون لجستیک نشان داد نسبت شانس واکسیناسیون کووید-19 بین زنان و مردان مساوی است و  متغیرهای سن و وضعیت تاهل تاثیرمعنادار در این نسبت ندارند. نسبت شانس واکسیناسیون کووید-19 در دانشجویان و شاغلان (دولتی /نظامی)  به ترتیب 2/3 و 3/5 برابر بیشتر از دارندگان مشاغل آزاد بود. نسبت شانس یاد شده در افراد با درآمد بسیار خوب حدود 60 درصد کمتر از افراد با درآمد بسیار بد بود. این نسبت در افراد ساکن شهرها حدود 40 درصد کمتر از افراد ساکن روستاها بود، و در افراد دارای تحصیلات دیپلم حدود 30 درصد کمتر از دارندگان تحصیلات دانشگاهی بود. همچنین نتایج نشان داد نسبت شانس واکسیناسیون کووید-19 به ازای افزایش هر واحد نگرش مطلوب،  حدود 11 برابر بیشتر می شود.

    نتیجه گیری

    احتمالا بالاتر بودن نسبت شانس واکسیناسیون کووید-19 در افراد شاغل در سازمان ها و ادارات و نیز دانشجویان به دلیل الزام سازمانی به تزریق واکسن بوده است. به نظر می رسد در روستاییان و افراد کم درآمد هم تبعیت از سیستم بهداشتی و نیز دسترسی به واکسن های ارایه شده درشبکه بهداشت (و نداشتن تردید در انتخاب) باعث استقبال آن ها از واکسیناسیون شده باشد.

    کلید واژگان: واکسن, کووید-19, ایران
    Mahmoud Tavousi, Farshid Rezaei, Jila Sadighi, AliAsghar Haeri-Mehrizi, Ramin Mozafari Kermani, Rahele Rostami, Fatemeh Sarbandi, Atoosa Soleymanian, Mona Sadat Ardestani*

    Objective (s):

     COVID-19 vaccination is considering to be the ideal solution for the COVID-19 control. This study aimed to investigate the factors affected the COVID-19 vaccination in Iran.

    Methods

    This cross-sectional study included a sample of Iranian men and women over 18 years of age who agreed to participate in the study. A cluster sampling method was used, and the data was collected in 2021 through a self-designed questionnaire via telephone survey. Logistic regression was performed to investigate the influencing factors on vaccination.

    Results

    Among 2649 participants from 31 provinces of Iran, about 88% had a history of injecting at least one dose of vaccine. The odds ratio of corona vaccine injection was similar among women and men. Age and marital status showed no significant effect on this ratio. The odds ratio of corona vaccine injection in people living in cities was about 40% less than people living in rural areas. Furthermore, the odds ratio of COVID-19 vaccination increased by about 11 times for each unit increase in positive attitude toward vaccination.

    Conclusion

    The findings indicated that overall those who were employed, students, and people with lower income and living in rural areas were more likely to be vaccinated. It seems that distribution and availability of vaccines by government was acceptable for quick and adequate coverage of vaccination in Iran.

    Keywords: Vaccine, Covid-19, Iran
  • ژیلا صدیقی*، راحله رستمی، محمود طاووسی، رامین مظفری کرمانی، صابر جباری فاروجی، سبحان ابراهیم پور، اقدس آقابابائیان، فرزانه سلطانی پور
    مقدمه

    «برنامه آموزش هنگام ازدواج» یکی از راهبردهای تقویت بنیان خانواده در کشور بوده و مطالعه حاضر با هدف ارزشیابی این برنامه به سفارش وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی اجرا شده است. مقاله حاضر به نتایج مرتبط با آگاهی و رضایت زوجین پرداخته است.  

    مواد و روش کار

    مطالعه با هدف بررسی «آگاهی زوجین» از نوع مداخله ای و با هدف بررسی «رضایت زوجین» از نوع مقطعی بود. جمعیت مطالعه شامل «زوجین واجد شرایط آموزش های هنگام ازدواج» و مداخله شامل «آموزش هنگام ازدواج» بود. حجم نمونه مراکز آموزشی مساوی 96 مرکز برآورد شد و نمونه گیری از کل مراکز کشور به صورت «تصادفی ساده» انجام شد. حجم نمونه معادل 2880 نفر (15 مرد و 15 زن از هر مرکز) برآورد شد و نمونه گیری به «روش غیرتصادفی آسان» بود. داده ها توسط دو پرسشنامه جمع آوری شده و با نرم افزار SPSS-18 تحلیل شدند.

    یافته ها

    قبل از آموزش، میانگین امتیاز آگاهی مساوی 8/78 (انحراف معیار = 1/693) بود که پس از آموزش به 9/34 (انحراف معیار = 1/639) افزایش یافت. کلاس ها به صورت حضوری و غیرحضوری (آنلاین و آفلاین) برگزار شده بودند و نتایج نشان داد که آموزش از نظر آماری منجر به افزایش معنی دار امتیاز آگاهی در افرادی شده است که در کلاس های حضوری و آنلاین شرکت کرده بودند و کلاس های آفلاین تاثیری در افزایش آگاهی نداشته است. آموزش منجر به افزایش آگاهی در شاغلان و غیرشاغلان و در تمامی گروه های تحصیلی شده بود. همچنین آموزش منجر به افزایش آگاهی در عمده گروه های سنی شده اما تاثیری در گروه سنی46 تا 55 سال نداشت. 87/1 درصد افراد دارای «رضایت زیاد و خیلی زیاد» از «تاریخ برگزاری آموزش» بودند و 90/3 درصد «رضایت کلی از برنامه آموزش» را به میزان «زیاد و خیلی زیاد» گزارش کردند. حدود 60 درصد افراد معتقد بودند که مدت زمان کلاس ها مناسب است. رضایت کلی زنان از برنامه بیش از مردان بود. گروه های سنی کمتر دارای رضایت کلی بیشتر بودند. رضایت غیرشاغلان بیش از شاغلان بود. افرادیکه تحصیلات دکتری داشتند، دارای بیشترین رضایت کلی از برنامه بودند.

    نتیجه گیری

    نتایج نشان دهنده موفقیت «برنامه آموزش هنگام ازدواج زوجین» در دستیابی به اهداف کوتاه مدت مانند افزایش آگاهی بوده است. بررسی تاثیر این برنامه بر اهداف بلند مدت (مانند تاثیر بر پیامدهای ازدواج)، نیاز به طراحی انواع دیگری از مطالعات دارد.

    کلید واژگان: آموزش هنگام ازدواج, ارزشیابی, آگاهی, رضایت, ایران
    Jila Sadighi*, Rahele Rostami, Mahmoud Tavousi, Ramin Mozafari Kermani, Saber Jabari Farooji, Sobhan Ebrahimpour, Aghdas Aghababaeian, Farzaneh Soltanipour
    Objective (s)

    The "pre-marriage education program" is one of the strategies to strengthen the family foundation in Iran. The present study was carried out with the support of the Iran Ministry of Health and Medical Education to evaluate this program. This paper presents the results obtained on knowledge and satisfaction of couples.

    Methods

    This was an interventional study on a sample of couples participating in a pre-marriage education program. The intervention was offered via in-person and virtual (online and offline) aproaches. Ninety-six centers of pre-marriage education through country were selected by simple random sampling. A convince sample of 15 couples (15 men and 15 women) was thought for each center. Data was collected by two questionnaires and analyzed using the SPSS-18 software.

    Results

    A total of 2868 people were entered into the study. Pre-marriage education led to an increase in knowledge. The mean score of knowledge changed from 8.78 (SD = 1.693) to 9.34 (SD = 1.639) (P<0.001). The results showed that education has led to a statistically significant increase in the knowledge score of people who participated in in-person and online classes, while offline classes had no effect on increasing the knowledge of couples. Education increased knowledge of employed and unemployed people at all educational levels. Education also increased knowledge in most age groups, but it had no effect on the age group of 46-55 years. Most participants (87.1%) had "high and very high satisfaction" with timing, and overall satisfaction by 90.3% reported as high and very high. About 60% of people reported that the duration of the classes was appropriate. Overall satisfaction of women were more than men. Younger age groups had higher overall satisfaction than other age groups. The satisfaction of the unemployed was more than employed couples. People with higher education had the highest overall satisfaction with the program.

    Conclusion

    The results showed that the "pre-marriage education program" in achieving short-term goals was successful. Evaluating the effect of the program on long-term goals (such as the effect on marriage outcomes) requires a different study design.

    Keywords: Pre-marriage education, Evaluation, Knowledge, Satisfaction, Iran
  • علی اصغر حائری مهریزی*، ژیلا صدیقی

    سردبیر محترم: تعیین اندازه نمونه یکی از مراحل مهم در تدوین طرح نامه طرح های پژوهشی /پایان نامه ها است. اندازه نمونه هم بر توان آزمون و هم بر اقتصاد پژوهش تاثیر دارد. در صورتی که اندازه نمونه کمتر از حد نیاز باشد، آزمون های مورد استفاده در پژوهش از توان مناسبی برخوردار نخواهد بود. همچنین اگر اندازه نمونه بیش از حد نیاز باشد باعث هدر رفت منابع پژوهش خواهد شد. در این راستا پیشنهاد می گردد که پژوهشگران در «مطالعه های مداخله ای قبل و بعد با متغیر وابسته کمی»، علاوه بر میانگین و انحراف معیار، «ضریب همبستگی بین داده های قبل و بعد از مداخله» یا «واریانس نمونه های جفت شده یا paired» را نیز گزارش نمایند تا سایر پژوهشگران با استناد به آن، بتوانند اندازه نمونه مطالعه خود را به درستی محاسبه نمایند...

    کلید واژگان: طراحی مداخله ای, اندازه نمونه, ضریب همبستگی
    AliAsghar Haeri Mehrizi*, Jila Sadighi

    Dear Editor, Sample size calculation is one of the most important steps in developing a plan for research projects/dissertations. The sample size affects the power of the study and also has economic implications for a research project. If the sample size would be less than the required level, the tests used to analyze the research data will not have adequate power. Also, if the sample size would be too many, it will cause a waste of resources. In this regard, it is suggested that researchers report the "correlation coefficient between the data before and after the intervention" in addition to the mean and standard deviation in a pre-and post-intervention study with a quantitative dependent variable so that other researchers can refer to it and calculate the sample size of their study correctly.

    Keywords: Interventional Design, Sample Size, Correlation Coefficient
  • رامین مظفری کرمانی*، ژیلا صدیقی، محمود طاووسی، راحله رستمی
    مقدمه

    با پیشرفت در مراقبت های پزشکی در حیطه نوزادان و زنان و زایمان، میزان مرگ کودکان بسیار کم وزن بدو تولد، کاهش یافته اما تاخیر تکامل عصبی، به ویژه در نوزادان بسیار نارس، افزایش یافته است. این مطالعه به هدف تعیین میزان تکامل عصبی این کودکان انجام شد.

    مواد و روش کار

    نوع مطالعه مقطعی بوده و نمونه گیری بصورت غیرتصادفی آسان انجام شد. در این مطالعه، وضعیت تکامل کودکان 3 تا 5 سال که با وزن کمتر از 1500 گرم یا مدت بارداری مادر کمتر از 32 هفته، در سال 1397 در بیمارستان های شهر تهران  به دنیا آمده و تا زمان مطالعه، زنده بودند، توسط «پرسشنامه سنین و مراحل» در 5 حیطه تکاملی بررسی شد. داده ها توسط وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در اختیار قرار گرفت و با والدین کودکان تماس تلفنی گرفته شد. داده ها توسط نرم افزار SPSS-22 مورد تحلیل قرار گرفته و روش های آماری شامل آزمون های توصیفی و تحلیلی مانند کای اسکویر و t-test بودند.  

    یافته ها

    از تعداد کل متولدین، 220 کودک شرایط ورود به مطالعه را داشتند. 5/7 در صد کودکان دارای حداقل یک اختلال تکاملی بودند. 4/2 درصد  از کودکان در حیطه برقراری ارتباط، 2/4 درصد در حیطه حرکات درشت، 2/4 درصد در حیطه حرکات ظریف، 2/8 درصد در حیطه حل مسیله و 2/8 درصد در حیطه شخصی-اجتماعی دارای تاخیر تکامل عصبی بودند. ارتباط آماری معنی داری بین متغیرهای جنسیت، وزن زمان تولد، طول مدت بارداری و سطح تحصیلات پدر و مادر با اختلالات تکاملی کودکان بدست نیامد. وضعیت بازتوانی کودکان با تاخیر تکاملی، ارتباط آماری معنی داری داشت.

    نتیجه گیری

    با توجه به این نکته که کودکان بسیار کم وزن بدو تولد در معرض خطر بالای اختلالات تکامل عصبی هستند، توصیه می شود که این گروه از کودکان حتما در سنین مختلف، تحت ارزیابی های جسمانی، عصبی و تکاملی قرار گیرند.

    کلید واژگان: تاخیر تکامل عصبی, کودکان بسیار کم وزن بدو تولد, کودکان 3 تا 5 ساله, پرسشنامه سنین و مراحل (ASQ)
    Ramin Mozafari Kermani*, Jila Sadighi, Mahmoud Tavousi, Rahele Rostami
    Objective (s)

    With progress in medical care, the rate of premature birth has increased and the mortality rate of very low birth weight (VLBW) babies has decreased. However, there is an increased incidence of disabilities in survivors, including neurodevelopmental delay, particularly in infants born very prematurely. This study aimed to assess the neurodevelopment in such children.

    Methods

    This was a cross-sectional study on non-randomized sample of children aged 3 to 5 years with weight less than 1500 grams or the mother's pregnancy lasted in less than 32 weeks in 2018 and born in one of the hospitals in Tehran, Iran. and alive at the study commence. They were evaluated by the Ages and Stages Questionnaires (ASQ) in 5 developmental fields. Data was collected by completing a general questionnaire, the ASQ, and using the hospital records.  The data were analyzed by SPSS-22 software, and statistical tests included descriptive and analytical tests such as chi-square and t-test.

    Results

    Out of the total number of births, the data for 220 VLBW children were eligible for analysis. Of these, 12 children (5.7%) had at least one developmental disorder in the five investigated fields including:  4.2% of the children had neurological developmental delayed in communication, 2.4% in gross motor, 2.4% in fine motor, 2.8% in problem solving, and 2.8% in the personal-social aspects. There was no significant relationship between gender, length of pregnancy, and parents' education level with children's developmental disorders. There was a significant difference between the rehabilitation status of VLBW children and developmental delay (P<0.001).

    Conclusion

    The findings suggest that the VLBW children are at higher risk for neurodevelopmental and behavioral disorders. It is recommended that such children undergo physical, neurological, and developmental evaluations at different ages.

    Keywords: Neurodevelopmental delay, very low birth weight children, 3 to 5 year old children, Ages, Stages Questionnaire (ASQ)
  • Nasrin Zand, Safa Najafi, Mohsen Fateh, Jila Sadighi, Parvin Mansouri, Mohammad Farhadi, Leila Ataie-Fashtami, Alireza Nikoofar, Hoda Mahdavi, Afshan Shirkavand

    Introduction:

    Chemotherapy-induced oral mucositis (COM) is a prominent complication of chemotherapy (CT). Non-thermal CO2 laser therapy (NTCLT) has been demonstrated as an innovative and safe photobiomodulative approach in some kinds of painful oral lesions. The purpose of this study was to evaluate the palliative effects of one session of NTCLT on COM lesions.

    Methods:

    Patients with painful COM (WHO grade: ≥ 2) were included in this before-after clinical trial based on the eligibility criteria. The oral lesions were irradiated with a CO2 laser (power: 1 W, scanning the lesions with the rapid circular motion of the defocused handpiece) through a thick layer (3-4 mm) of a transparent gel containing a high-water content. The severity of pain in the lesions was self-assessed using a 0-to-10 visual analogue scale (VAS) for 7 consecutive days. The evaluating physician visited the patients on the 3rd and 7th days in search of any kind of complications.

    Results: 

    Seventeen adult patients with 35 patches of OM due to chemotherapy of solid tumors completed the trial. Immediately after NTCLT, the mean for non-contact VAS pain scores of the lesions significantly declined from 4.91 ± 2.356 to 0.29 ± 0.622 (P < 0.001) and the mean for contact VAS pain scores from 7.77 ± 1.57 to 1.31 ± 1.18 (P < 0.001). The mean VAS pain scores of the lesions showed statistically significant differences between the follow-up periods compared to the baseline (P < 0.001). The process was completely pain-free and required no anesthesia. After NTCLT, no kind of thermal adverse effects such as irritation, destruction, aggravation and even erythema were observed.

    Conclusion:

    Based on the results of this before-after clinical trial, NTCLT has the potential to be considered as a non-invasive and safe palliative option for the pain management of patchy OM due to chemotherapy of solid tumors.

    Keywords: Chemotherapy-induced oral mucositis, Non-thermal CO2 laser therapy (NTCLT), Pain relief, Photobiomodulation, Solid tumors
  • محمود طاووسی، فرشید رضایی، علی اصغر حائری مهریزی، ژیلا صدیقی، رامین مظفری کرمانی، راحله رستمی، فاطمه سربندی، آتوسا سلیمانیان، منا سادات اردستانی*
    مقدمه

    سازمان بهداشت جهانی تردید مردم به واکسیناسیون بیماری کرونا ویروس 2019(کووید-19) را به عنوان یکی از ده تهدید بزرگ سلامت جهانی در سال 2019 به رسمیت شناخته است، که احتمالا مانعی کلیدی برای تولید جهانی واکسن کووید-19 محسوب می شود. این مطالعه با هدف سنجش نگرش بزرگسالان ایرانی در خصوص واکسن کرونا و عوامل موثر بر آن در آذر 1400 انجام شد.

    مواد و روش کار

    این پژوهش از نوع مقطعی بود و بین زنان و مردان ایرانی بالای 18 سال که برای شرکت در مطالعه رضایت داشتند، با روش نمونه گیری خوشه ای و از طریق تماس تلفنی انجام شد. داده ها توسط پرسشنامه روا و پایای 13 گویه ای (5 گزینه ای، با نمره 1 تا 5 برای هر گویه و مجموع طیف امتیاز 13 تا 65) گردآوری شد. برای سهولت تحلیل امتیاز 65 به 100 تغییر داده شد و میانگین امتیازهای بالاتر از 64 در دسته مطلوب قرار گرفت. تحلیل داده ها با نرم افزار SPSS-22 انجام شد.

    یافته ها

    در این مطالعه 2649 نفر از افراد ساکن شهرها و روستاهای 31 استان کشور شرکت کردند (50/2% مرد و 49/8% زن). میانگین امتیاز نگرش نسبت به تزریق واکسن کرونا شرکت کنندگان در این مطالعه 64/1 از 100 (انحراف معیار 11/0) بود. نتایج بررسی عوامل تاثیرگذار بر نگرش بزرگسالان در خصوص واکسن کرونا با استفاده از رگرسیون لجستیک نشان داد که نسبت شانس نگرش مطلوب مردان نسبت به تزریق واکسن کرونا حدود 1/3 برابر زنان، در افراد متاهل حدود 1/4 برابر مجردها، و در افراد دارای وضعیت درآمد خانوادگی خوب حدود 1/6 برابر افراد دارای وضعیت درآمد خانوادگی بسیار بد بود. این نسبت در افراد با سطح تحصیلات زیر دیپلم حدود 25 درصد کمتر از افراد با تحصیلات دانشگاهی، و در افرادی که واکسن نزده بودند حدود 83 درصد کمتر از افرادی بود که واکسن زده بودند. آزمون یاد شده  بین متغیر وابسته "نگرش در خصوص واکسن کرونا" با سایر متغیرها از جمله سابقه تزریق واکسن، سابقه ابتلای افراد و اعضای خانواده شان به  بیماری کرونا، سابقه فوت اعضای خانواده افراد  در اثر بیماری فوق رابطه معنادار  نشان نداد.

    نتیجه گیری

    با توجه به تاثیر متغیرهای جنسیت، تاهل، وضعیت درآمد خانوادگی و تحصیلات بر نسبت شانس تزریق واکسن کرونا، برای بهبود نگرش در این خصوص باید مداخلات لازم و متناسب، با تمرکز بیشتر بر این متغیرها طراحی و اجرا گردد.

    کلید واژگان: نگرش, واکسن, بیماری کرونا ویروس, ایران
    Mahmoud Tavousi, Farshid Rezaei, Aliasghar Haerimehrizi, Jila Sadighi, Ramin Mozaffari Kermani, Raheleh Rostami, Fatemeh Sarbandi, Atoosa Soleimanian, Mona Ardestani*
    Objective (s)

     The World Health Organization has recognized public reluctance to vaccinate against Covid-19 as one of the ten biggest threats to global health in 2019. Vaccination hesitancy is likely to be a key obstacle to global production of a Covid-19 vaccine. In order to develop universal access to the corona vaccination program, this study was conducted with the aim of measuring the attitude of Iranian adults regarding the corona vaccine and the factors affecting it in the autumn  of 1400.

    Methods

    This was a cross-sectional study and was conducted among Iranian men and women over 18 years of age who consented to participate in the study using cluster sampling method and through telephone calls. The data was collected by a 13-item valid and reliable questionnaire and were analyzed using the SPSS-22 software.

    Results

    In all 2649 Iranians were studied (50.2% men and 49.8% women). The mean attitude score towards the corona vaccine injection was 64.1 out of 100 (SD = 11.0). The results of the multivariate logistic regression analysis showed that the positive attitude of adults regarding the corona vaccine was significantly associated with male gender (OR= 1.31, 95% CI: 1.009-1.71), and marital status (OR for married = 1.35, 95% CI: 1.054-1.75). The results showed no significant association between positive attitude and other variables such as, history of corona vaccine injection, history of corona disease, and also the death history of participants' family members due to corona.

    Conclusion

    The findings suggest to increase positive attitudes towards corona virus females and those who are single, divorced and widowed should be targeted.

    Keywords: Attitude, vaccine, covid-19, Iran
  • محمود طاووسی، ژیلا صدیقی، فرشید رضایی، مناسادات اردستانی، فاطمه سربندی، آتوسا سلیمانیان، رامین مظفری کرمانی، راحله رستمی، علی اصغر حائری مهریزی*
    مقدمه

    پذیرش واکسیناسیون کرونا در جمعیت، تحت تاثیر نگرش نسبت به این واکسن بوده و بدون توجه به عوامل تاثیر گذار بر نگرش جمعیت، امکان واکسیناسیون در حد مطلوب در هیچ کشوری فراهم نمی شود. این مطالعه با هدف تدوین و روان سنجی ابزار سنجش نگرش بزرگسالان در خصوص واکسن کرونا انجام شد.

    مواد و روش کار

    ابتدا با مرور منابع، مطالعات و پرسشنامه های مرتبط با نگرش درخصوص واکسن کرونا، گویه های پرسشنامه طراحی شده و روایی محتوایی و صوری آن ها مورد بررسی قرار گرفت. در مرحله بعد روایی ساختاری (تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی) پرسشنامه در دو نمونه جمعیتی متمایز از میان یک جمعیت 505 نفره از بزرگسالان ایرانی بررسی شد. سپس جهت بررسی پایایی همبستگی درونی گویه ها، آلفای کرونباخ محاسبه شد. در پایان نگرش جمعیت های مورد مطالعه در مرحله روایی ساختاری مورد سنجش قرار گرفت. تحلیل یافته های پژوهش توسط نرم افزارهای SPSS-24 و  LISREL- 8.8 انجام شد.

    یافته ها

    پرسشنامه ابتدایی شامل 38 گویه بود که پس از بررسی روایی محتوایی و صوری، تعدادی از گویه ها حذف و اصلاحاتی روی گویه های باقیمانده اعمال گردید. نتایج تحلیل عاملی اکتشافی نشان داد که پرسشنامه با 13 گویه در سه بعد (تاکید بر ضرورت واکسن کرونا، عدم ضرورت واکسن کرونا و تاکید بر عوارض واکسن کرونا) و با پوشش حدود 52 درصد از تغییرات (سهم واریانس)، از نظر روایی ساختاری مورد تایید بوده و الگوی حاصل از ابعاد فوق نیز در تحلیل عاملی تاییدی از برازش مطلوب برخوردار گشت. پایایی پرسشنامه نیز با محاسبه ضریب آلفای کرونباخ، هم در مجموع گویه ها (0/853) و هم در هر یک از ابعاد (0/47-0/68) مورد تایید قرار گرفت. در نهایت میانگین امتیاز نگرش شرکت کنندگان 64/1 از 100 امتیاز گزارش شد.

    نتیجه گیری

    با توجه به تایید روایی و پایایی پرسشنامه سنجش نگرش در خصوص واکسیناسیون کرونا در بزرگسالان (Co-VASA)، متخصصان می توانند با سنجش نگرش توسط این پرسشنامه، زمینه را برای طراحی مداخلات ارتقای نگرش و در نتیجه ارتقای رفتار (تزریق واکسن) و افزایش پوشش واکسیناسیون کرونا فراهم کنند.

    کلید واژگان: واکسن کرونا, نگرش, جمعیت بزرگسال, ایران
    Mahmoud Tavousi, Jila Sadighi, Farshid Rezaei, Mona Sadat Ardestani, Fatemeh Sarbandi, Atoosa Soleymanian, Ramin Mozafari Kermani, Rahele Rostami, Ali Asghar Haeri-Mehrizi*
    Objective (s)

    Acceptance of COVID-19 vaccination could be influenced by attitude towards the vaccine. The aim of this study was to develop and evaluate the validity and reliability of adult attitudes towards COVID-19 vaccination.

    Methods

    First, an item pool was generated by reviewing existing resources. Then content and face validity was examined. In the next stage, the structural validity (exploratory and confirmatory factor analysis) of the questionnaire was examined in two distinct samples among 505 Iranian adults. Finally, the attitude was assessed among two samples. The internal consistency of the instrument was estimated by calculating Cronbach's alpha.

    Results

    The initial questionnaire consisted of 38 items that after examining the content and face validity, a number of items was removed and corrections were applied to the remaining items. The results of exploratory factor analysis showed a three factor solution (emphasis on the need for corona vaccine, no need for corona vaccine and emphasis on the side effects of corona vaccine) including 13 items that jointly explained about 52% of variance observed. Similarly, the results obtained from confirmatory factor analysis indicate a good fit for the data. The fit indexes were as follows: (X2/df =2.15, GFI=0.91, CFI=0.95, NFI=0.91, NNFI=0.94, SRMR=0.068, RMSEA=0.076). The reliability of the questionnaire as assessed by the Cronbach’s alpha was 0.853 for the scale and ranged from 0.68-0.74 for its dimensions. Finally, the mean attitude score of the participants was 64.1 out of 100 points.

    Conclusion

    Considering the validity and reliability of the attitude assessment questionnaire regarding the COVID-19 vaccination in adults, this questionnaire could be used for measuring attitude towards COVID-19 vaccination.

    Keywords: Attitude, Corona virus 2019, Vaccine, Adults
  • فرانک فرزدی*، اکرم جهانگیر، ژیلا صدیقی، علی اصغر اصغرنژاد فرید، حامد علی اکبرزاده، افسون آیین پرست، شبنم صداقتی، علی اصغر حائری مهریزی، رامین مظفری کرمانی، فاطمه ریاضی
    مقدمه

    شواهد حاصل از مطالعات مختلف در سطح جهانی، تجربیات مشابه توهم در افراد بدون بیماری خاص را گزارش می نمایند. از این حالت ادراک، با اسامی ادراک فراحسی (Extrasensory Perception)، توهم کاذب یا شبه توهم (Pseudo Hallucination) و شناخت فراطبیعی (Paranormal Cognition) در متون علمی- پژوهشی یاد شده است. توجه به میزانهای بروز و شیوع این تجارب در جوامع مختلف، همچنین خلاء اطلاعاتی در برنامه های آموزشی ارایه کنندگان خدمات سلامت، شناسایی معیارها و ابزارهای مناسب برای تفکیک حالات غیر بیماری از توهم و سایر اختلالات ادراک حسی را ضروری می سازد.

    مواد و روش کار

    در این پژوهش از مطالعات کتابخانه ای و کیفی در مراحل مختلف استفاده شد. در مطالعه کتابخانه ای با استفاده از منابع معتبر علمی در حوزه علوم روانپزشکی و روانشناسی و حوزه علوم عرفان و فلسفه اسلامی، اطلاعات مرتبط جمع آوری شد. در مطالعه کیفی در طی مجموعه نشست های کارشناسی گروه تحقیق، بر اساس ویژگیهای متمایز کننده حالات مختلف ادراک  "الگوریتم تشخیص ادراک" و "طیف ادراک بدون محرک حسی" طراحی شد.

    یافته ها

    "الگوریتم تشخیص ادراک"، ابزار تفکیک فرد دارای تجربه "ادراک فراحسی" از افراد مبتلا به "اختلالات ادراک حسی" و هم چنین از "ادراک حسی طبیعی" بر اساس ویژگیهای تمایز کننده این حالات است. موارد توهم، ادراک فراحسی (مرتبط یا غیر مرتبط به کاهش حواس) و مکاشفه (صوری و معنوی) انواع ادراکات حسی هستند که بدون حضور تماس شناخته شده با محرک حسی تجربه می شوند. این حالات بر اساس ویژگیهای: آگاهی از حضور یا عدم حضور محرک حسی، وضعیت سلامت جسم و روان فرد تجربه کننده ادراک، آگاهی فرد از پیام تجربه ادراکی، "طیف ادراک بدون محرک حسی" را تشکیل می دهند.

    نتیجه گیری

    کاربرد "الگوریتم تشخیص ادراک" و "طیف ادراک بدون محرک حسی" توسط پزشکان، روانپزشکان، روانشناسان و مشاوران می تواند نیاز احساس شده در خصوص تشخیص حالات مختلف مرتبط با ادراک حسی در مراجعین به مراکز خدمات سلامت را پاسخ دهد..

    کلید واژگان: ادراک فراحسی, شبه توهم, توهم کاذب, الگوریتم تشخیص, طیف ادراک
    Faranak Farzadi*, Akram Jahangir, Jila Sadighi, Aliashghar Asgharnejad Farid, Hamed Aliakbarzadeh, Afsoon Aeenparast, Shabnam Sedaghati, Aliasghar Haeri Mehrizi, Ramin Mozafari Kermani, Fateme Rriyazi
    Objective (s)

    Evidences from various studies through the world reports experiences similar to hallucinations in people without a specific disease. This perception is called extrasensory perception, pseudo hallucination and paranormal cognition in scientific-research texts. The incidence and prevalence of extrasensory perception in different societies and the lack of information in educational programs of health service providers, indicate the necessity of appropriate criteria for diagnosing extrasensory perception from hallucinations and other sensory perception disorders. Differences in the causes and management of these situations increase the necessity of the issue.

    Methods

    Review and qualitative study methods were used in different steps of the study. In the review study, relevant information was collected from scientific sources in the field of psychiatry and psychology and in the field of Islamic philosophy and mysticism. During a series of expert panels and based on documents from review study, different states of perception were identified and a "perceptual diagnostic algorithm and its spectrum without sensory stimulus" were designed.

    Results

    Perceptual diagnostic algorithm is a tool to distinguish a person with experience of extrasensory perception from people with sensory perception disorders as well as normal sensory perception.Hallucination, extrasensory perception and revelation are categorized as perceptual experiences without the presence of sensory stimuli. These situations Based on these characteristics: awareness of the presence or absence of sensory stimuli, physical and mental health of the experiencer, awareness of the message of perceptual experience forms the spectrum of perception without sensory stimuli.

    Conclusion

    The use of "perceptual diagnostic algorithm" and its spectrum without sensory stimulus" by physicians, psychiatrists, psychologists, and counselors can meet the need to diagnose various sensory-related conditions in health system.

    Keywords: extrasensory perception, pseudo hallucination, false hallucination, diagnostic algorithm, perception spectrum
  • رامین مظفری کرمانی*، ژیلا صدیقی، عباس حبیب الهی، محمود طاووسی، علی اصغر حائری مهریزی، راحله رستمی
    مقدمه

    تولد نوزاد با وزن بسیار کم موقع تولد VLBW(وزن کمتر از 1500 گرم) علت عمده مرگ و میر و عوارض در دوره نوزادی و کودکی است. به رغم پیشرفتهای اخیر در زمینه مراقبتها و درمانهای پزشکی که برای کودکان بسیار کم وزن موقع تولد صورت گرفته، میزان مرگ ومیر و عوارض در این دسته از کودکان بالا است. هدف از انجام این مطالعه، تعیین میزان بقای کودکان بسیار کم وزن بدو تولد و عوامل موثر بر آن است.

    مواد و روش کار

    جامعه مورد مطالعه کلیه نوزادانی که با وزن کمتر از 1500 گرم یا مدت بارداری کمتر از 32 هفته، از ابتدا تا انتهای سال 1397 (2018) در بیمارستانهای شهر تهران به دنیا آمده اند است. مطالعه از نوع بقا و مقطعی بود. در مجموع 338 کودک مورد مطالعه قرار گرفتند. اطلاعات مربوط به این کودکان توسط دفتر سلامت خانواده و جمعیت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در اختیار قرار گرفت. نمونه گیری بصورت غیر تصادفی آسان بوده و کلیه اطلاعات مربوط به کودکان تحت مطالعه، پس از تماس تلفنی با یکی از والدین توسط پرسشگر در پرسشنامه ثبت شد. کلیه داده های حاصل از مطالعه وارد نرم افزار SPSS-22 شد و نتایج با استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی ارایه شد. تحلیل بقا توسط آزمون کاپلان مایر و بررسی تاثیر متغیرها بر روی میزان بقا با استفاده از مدل کاکس چند متغیره بررسی شد.

    یافته ها

    بر اساس نتایج حاصل از مدل کاکس مشاهده می شود احتمال بقای یک ماهه کودکان حدود 68 درصد و احتمال بقای یکساله حدود 60 درصد برآورد گردید. از 10 متغیر تاثیرگذار در بقای نوزادان و کودکان VLBW تحت بررسی، 6 متغیر سطح تحصیلات مادران ،بیمه بودن سرپرست خانواده، نوبت بارداری، مدت بارداری، وزن زمان تولد، واکسیناسیون مادر قبل از بارداری با مرگ کودک ارتباط معنی داری داشتند.

    نتیجه گیری

    از راهکارهای موثر در میزان بقای نوزادان VLBW تشویق زنان به ادامه تحصیل، واکسیناسیون مادر قبل از بارداری، بیمه بودن افراد خانواده، پیشگیری از تعدد بارداری است.

    کلید واژگان: نوزادان, وزن بسیار کم موقع تولد, بقا
    Ramin Mozafari Kermani*, Jila Sadighi, Abbas Habibollahi, Mahmoud Tavousi, Ali Asghar Haeri Mehrizi, Raheleh Rostami
    Objectives

    Birth of an infant with very low birth weight (VLBW) (weight less than 1500 grams) is a major cause of deaths and complications in infancy and childhood. Despite recent progressions in medical care and treatment for VLBW children, the mortality rate is high in this group of children. The present study was performed to better identify the survival rate of these children and the problems that affect the survival of this group of infants in the short and long term.

    Methods

    The study population was all infants weighing less than 1500 grams or infants who borne at less than 32 weeks of pregnancy. Infants whom birth occurred from the beginning to the end of 2018 in hospitals in Tehran were included. Information about these children was provided by the Family and Population Health Office of the Ministry of Health and Medical Education. Sampling was non-random and all information about the infants under study was recorded in a questionnaire. All data from the study were entered into SPSS-22 software and the results were presented using descriptive and analytical statistics. Survival analysis was performed by Kaplan-Meier test and the effect of variables on survival was evaluated using multivariate Cox model.

    Results

    A total of 338 children were studied. Based on the results of cox regression models, the probability of one-month survival of children was about 68% and the probability of one-year survival was about 60%. Of the 10 variables affecting the survival of VLBW infants and children under study, 6 variables of maternal education, number of pregnancies, parent and infant insurance, gestational age, birth weight and maternal vaccination before pregnancy were significantly related with the death of infant (P ≤0.05).

    Conclusion

    The findings suggest one of the effective strategies for improving VLBW infant survival rate is encouraging women to continue their education, vaccinating mother before pregnancy, insuring family members and preventing multiple pregnancies.

    Keywords: Infants, Very low birth weight, Survival rate
  • ژیلا صدیقی*، محمود طاووسی، علی منتظری، رامین مظفری کرمانی، محمد اسلامی، راحله رستمی، طاهره رستمی
    مقدمه

    بارداری از عوامل تاثیرگذار بر سلامتی زنان بوده و پایش شاخص های بارداری از مسئولیت های سیاستگذاران نظام سلامت است.

    مواد و روش کار

    مطالعه از نوع مقطعی بوده و زنان متاهل سنین باروری ایران بررسی شدند. داده ها توسط پرسشنامه جمع آوری شده و با نرم افزار SPSS18 تحلیل شدند.  

    یافته ها

    10547 زن وارد مطالعه شدند. میانگین «تولد زنده» به ازای هر زن 1/96 بوده که با افزایش «سن زنان» و «سن همسران زنان» افزایش یافته و با افزایش «سن هنگام ازدواج زنان»، «سن هنگام تولد اولین فرزند» و «تحصیلات زنان» کاهش داشت. «تولد زنده» در افراد کم درآمدتر و همچنین در مناطق روستایی بیشتر بود. فراوانی مرده زایی 4/8 درصد بوده که با افزایش «سن زنان» و «سن همسران زنان» افزایش یافته و با افزایش «سن هنگام ازدواج زنان»، «سن هنگام تولد اولین فرزند» و «تحصیلات زنان» کاهش داشت. مرده زایی با «شغل زنان»، «شغل همسران زنان» و «مذهب» ارتباط نداشته ولی در افراد کم درآمدتر و همچنین در مناطق روستایی بیشتر بود. فراوانی سقط جنین 18/2 درصد بوده که با افزایش «سن زنان»، «سن همسران زنان» و «سن هنگام تولد اولین فرزند» افزایش یافته و با افزایش «سن هنگام ازدواج زنان» و «تحصیلات زنان» کاهش داشت. سقط جنین با «شغل همسران زنان»، «مذهب» و «مناطق شهری/روستایی» ارتباط نداشت. سقط جنین در افراد کم درآمد، بیشتر بود. فراوانی سزارین 42/1 درصد بوده که با افزایش «سن زنان»، «سن همسران زنان»، «سن هنگام ازدواج زنان»، «سن هنگام تولد اولین فرزند» و «تحصیلات زنان» افزایش داشت. سزارین با «شغل همسران زنان» ارتباط نداشته ولی با کاهش «درآمد» کاهش یافته و در مناطق شهری بیشتر از مناطق روستایی بود.

    نتیجه گیری

    بررسی روند شاخص های بارداری می تواند در شناسایی مشکلات، برنامه ریزی برای خدمات و تخصیص بهینه منابع، نقش موثری داشته باشد و امید است نتایج مطالعه حاضر تکمیل کننده اطلاعات مورد نیاز سیاستگذاران نظام سلامت باشد.

    کلید واژگان: بارداری, تولد زنده, مرده زایی, سقط جنین, سزارین, ایران
    Jila Sadighi*, Mahmoud Tavousi, Ali Montazeri, Ramin Mozafari Kermani, Mohammad Eslami, Rahele Rostami, Tahereh Rostami
    Objective

    The aim of this study was to investigate the fertility indicators in Iran. 

    Methods

    This was a cross-sectional study and included Iranian women of reproductive-age. The data were collected using a questionnaire and analyzed using SPSS18.

    Results

    In all 10547 women included in the study. The mean live birth was 1.96 and it was increased as age of both women and husbands were increased; and it was decreased as age at marriage, age at birth of the first child, and education were increased. Live birth was more in low-income women and in rural areas. The frequency of stillbirth was 4.8% and increased as age of both women and husbands were increased. The stillbirth decreased as age at marriage, the age at birth of the first child, and education were increased. There was no relationship between stillbirth and women’s occupation, occupation of husbands, and religion. The stillbirth was more in low-income women and in rural areas. The frequency of abortion was 18.2% and increased with age of women, age of husbands, and age at birth of the first child. Abortion decreased with increased age at marriage and education. Abortion was more common in low-income women. Abortion had no relationship with women’s occupation, religion, and urban/rural residency. The frequency of the cesarean section was 42.1%. Cesarean increased with increased age of women and husbands, age at marriage, age at birth of the first child, and education. Delivery by cesarean had no relationship with occupation of husbands. The cesarean decreased with decreased income and was higher in urban areas.

    Conclusion

    Investigating the trend of fertility indicators can play important role in identifying problems, planning for required services, and optimal allocation of resources. The findings from this study will complement the information that is needed by policy-makers.

    Keywords: Fertility, Live birth, Stillbirth, Abortion, Cesarean section, Iran
  • Fataneh Hashem Dabaghian*, Maryam Rassouli, Jila Sadighi, Roshanak Ghods
    Objective

    The extent to which a person’s health‑related behavior corresponds with medical instructions (adherence) is an important modifier of health system effectiveness. This study was designed to determine the patients’ adherence to Iranian traditional medicine in a group of patients with chronic disease.

    Methods

    Convenience sampling was used to enroll 320 patients with chronic diseases from January 2014 to January 2015 in clinics of traditional medicine affiliated with medical universities in Tehran. Morisky Medication Adherence Scale (MMAS) was used to measure the adherence. After describing the variables and the frequency of adherence, logistic regression analysis was used to determine the influencing factors.

    Findings

    Mean age was 40.8 (standard deviation [SD] =13) years. The mean of the duration of disease was 54.6 (SD = 56.1) months and mean of the duration of referring to the clinics 6.5 (SD = 6.9) months. Total score of MMAS was zero in 33 (10.3%) of patients (high adherence), one or two in 128 (40%) of patients (moderate adherence), and more than two in 159 (49.7%) of patients (low adherence). Forgetfulness, bad taste, not availability, and the high cost of the drugs were the most commonly reported causes of non‑adherence. Adherence was associated with age(odds ratio[OR] =1.05, 95% confidence interval [95% CI] 1–1.1), marriage (OR = 10.8, 95% CI 2.05–57.6), number of prescribed drugs (OR = 0.05, 95% CI 0.02–0.14), and duration of disease (OR = 1.01, 95% CI 1–1.02).

    Conclusion

    Considering the low adherence in users of medications of Iranian traditional medicine, health care practitioners need to be trained in adherence and the influencing factors and also to use some interventions to increase the adherence.

    Keywords: Adherence, compliance, Iran, traditional medicine
  • ژیلا صدیقی، نازیلا نیک روان فرد، زهرا حاتمی، احسان شمسی گوشکی *

    بیش از دو دهه از تشکیل کمیته های اخلاق در پژوهش در کشور می گذرد. معاونت تحقیقات و فناوری وزارت بهداشت با توجه به تجربه ی چندین ساله ی کمیته های اخلاق در پژوهش، اقدام به بازنگری دستورالعمل های قبلی و تدوین «دستورالعمل تشکیل، سطح بندی و شرح وظایف کمیته های اخلاق در پژوهش های زیست پزشکی» کرد که در پی تصویب و ابلاغ این دستورالعمل در فروردین سال 1393، کمیته های اخلاق در پژوهش، در سه سطح ملی و دانشگاهی و سازمانی تشکیل شدند؛ ازاین رو، با پیگیری و همکاری وزارت بهداشت با وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، در سال 1396 قانون پیشگیری و مقابله با تقلب در تهیه ی آثار علمی، به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید و هییت وزیران، آیین نامه ی اجرایی قانون مذکور را در سال 1398 تصویب کرد و کمیته های اخلاق در پژوهش در کشور، جایگاهی قانونی پیدا کردند. با توجه به گذشت چندین سال از ابلاغ دستورالعمل مذکور، برای به روزرسانی و تطبیق محتوای آن با قانون جدید، کمیته ی ملی اخلاق در پژوهش اقدام به بازنگری آن کرده و پس از کسب نظرات ذی نفعان و طی جلسات متعدد کارشناسی، دستورالعمل جدید تحت عنوان «دستورالعمل نحوه ی تشکیل، روش کار و شرح وظایف کارگروه/کمیته های اخلاق در پژوهش» تدوین شد و وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، در بهمن سال 1399 آن را ابلاغ کرد. ساختار کارگروه/کمیته های اخلاق در پژوهش در دستورالعمل جدید شامل «کارگروه وزارتی اخلاق در پژوهش»، «کارگروه اخلاق در پژوهش منطقه ای»، «کارگروه اخلاق در پژوهش موسسه»، «کمیته ی اخلاق در پژوهش های زیست پزشکی» و «کمیته ی تخصصی» است. این مقاله به معرفی دستورالعمل جدید پرداخته است.

    کلید واژگان: اخلاق در پژوهش, کارگروه, کمیته ی اخلاق در پژوهش, ایران
    Jila Sadighi, Nazila Nikravan Fard, Zahra Hatami, Ehsan Shamsi Gooshki*

    More than two decades have passed since the establishment of research ethics committees in Iran. With many years of experience of research ethics committees, Iran Ministry of Health and Medical Education revised previous regulations and developed “Regulation on the Establishment, Leveling, and Duties of the Biomedical Research Ethics Committees”. Following publish and notification of “Regulation on the Establishment, Leveling, and Duties of the Biomedical Research Ethics Committees” in 2014, research ethics committees formed in national, academic, and organizational levels. In this regard, due to cooperation of the Iran Ministry of Health and Medical Education with the Iran Ministry of Science, Research and Technology, “the single article of the Act for Prevention and Combating Fraud in Scientific Publications” was approved in the Parliament of Iran in 2017; its executive bylaw was notified for implementation by the Cabinet of Ministers in 2019 and accordingly research ethics committees found a legal status in Iran. For promotion and update of the mentioned regulation and adaption to the Act, the secretariat of the national ethics committee proposed revised version of the regulation after obtaining opinions of stakeholders and several expert meetings. Then the new regulation entitled “Regulation on the Establishment, Procedures, and Duties of the Research Ethics Committees” was approved by the Iran National Committee for Ethics in Biomedical Research and the High Council of Medical Ethics of Iran in 2021. Structure of the committees in the new regulation includes “the National Committee for Ethics in Biomedical Research”, “Regional Research Ethics Committee”, “Institutional Research Ethics Committee”, “Biomedical Research Ethics Committee”, and “Specialized Committee”. This article introduces this new regulation.

    Keywords: Research Ethics, Research Ethics Committee, Iran
  • محمود طاووسی، سمیرا محمدی، ژیلا صدیقی، راحله رستمی، علی اصغر حائری مهریزی*
    مقدمه
    رسانه های ارتباط جمعی و شبکه های اجتماعی تلاش دارند اطلاعات مربوط به سلامت را به منظور افزایش آگاهی و ارتقای سلامت مردم در اختیار آنها قرار دهند. مطالعه حاضر با هدف بررسی میزان اعتماد شهروندان تهرانی به اطلاعات سلامت رسانه های ارتباط جمعی (تلویزیون، رادیو، اینترنت، اپلیکیشن های موبایل، تلفن همراه، رسانه های مکتوب و شبکه های ماهواره ای) و شبکه های اجتماعی مجازی (تلگرام، اینستاگرام، فیس بوک و واتس آپ)  و نیز تعیین عوامل موثر بر آن انجام شد
    مواد و روش کار
    در این مطالعه مقطعی تعدادی از شهروندان 65-18 ساله شهر تهران با استفاده از نمونه گیری خوشه ایچند مرحله ای مورد بررسی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از پرسشنامه روا و پایا گردآوری گردیده و با استفاده از روش های آمار توصیفی و استنباطی و با بهره گیری از نرم افزار  SPSSنسخه 23 تحلیل شدند.  
    یافته ها
    در مجموع 1174 نفر با میانگین (انحراف معیار) سنی (13/02)37/2 سال و میانگین (انحراف معیار) تعداد سال های تحصیل (3/8) 12/5 سال مورد بررسی قرار گرفتند. اعتماد شرکت کنندگان به اطلاعات سلامت تلویزیون(حدود 65 درصد) و رادیو (حدود 56 درصد) بیشتر از دیگر رسانه های ارتباط جمعی بود؛ این میزان برای شبکه های اجتماعی مجازی (حدود 30 درصد) گزارش شد. نتایج تحلیل رگرسیون لجستیک چندگانه نشان داد هیچیک از متغیرهای دموگرافیک بر بخت اعتماد به اطلاعات سلامت در این رسانه ها تاثیر معنادار نداشتند. اما نشان داده شد بخت اعتماد شرکت کنندگان به اطلاعات سلامت در رسانه های مورد بررسی از حدود 2 تا 3/4 برابر به  ازای هر واحد افزایش در میانگین نمره استفاده از این اطلاعات افزایش می یابد (شایان ذکر است میزان استفاده بر اساس طیف 5 گزینه ای نمره گذاری و برای هر یک از رسانه ها محاسبه شد).
    بحث و نتیجه گیری
    نتایج حاصل از مطالعه نشان داد مردم به تلویزیون و رادیو به عنوان منبع اطلاعات سلامت، بیش از دیگر رسانه های ارتباط جمعی و نیز شبکه های اجتماعی مجازی اعتماد دارند که این امر بر رسالت مهم این دو رسانه در حفظ و ارتقای سلامت مردم و مسئولیت مهم متولیان آنها در تولید و انتشار اطلاعات سلامت تاکید دارد.
    کلید واژگان: اعتماد, رسانه های جمعی, شبکه های اجتماعی مجازی, اطلاعات سلامت, تهران
    Mahmoud Tavousi, Samira Mohammadi, Jila Sadighi, Raheleh Rostami, Ali Asghar Haeri Mehrizi*
    Objective (s)
     Many information sources including mass media provide health information in order to increase awareness and promote people's health. The aim of this study was to examine people’s trust in mass media and virtual social networks health information.
    Methods
    This cross-sectional study was conducted among a random sample of adults aged 18 to 65 years living in Tehran, Iran. The data were collected using a questionnaire and descriptive statistics were applied to analyze the data.
    Results
    A total of 1174 adults (581 women and 615 men) with a mean age of 37.2 ± 13.02 years and mean education years of 12.5 ± 3.8 years were studied. The highest trust in health information was reported for television (65%) followed by radio (56%). This for social media was 30%. The results obtained from multiple logistic regression analysis indicated that there were no association between trust and demographic variables. However, association between trust and the amount of mass media or social networks use was observed. A unit, increase in the use of mass media and social networks health information increased the odds for trust about 2 to 3.4 times.
    Conclusion
    The study results showed that people’s trust on television and radio for seeking health information was relatively high. This implies that those who provide health for television v and radio have significant responsibility to convey correct information to the public.
    Keywords: Trust, Mass media virtual, Social networks, Health information, Tehran
  • محمود طاووسی، سمیرا محمدی، ژیلا صدیقی، راحله رستمی، علی اصغر حائری *
    اهداف
    منابع اطلاعاتی زیادی از جمله رسانه های ارتباط جمعی تلاش دارند با افزایش اطلاعات سلامت افراد نقش مهمی در ارتقای سلامت افراد جامعه ایفا کنند. مطالعه حاضر با هدف بررسی میزان استفاده شهروندان تهرانی از اطلاعات سلامت رسانه های ارتباط جمعی و شبکه های اجتماعی مجازی انجام گرفت.
    ابزار و روش ها
    در این مطالعه توصیفی به صورت مقطعی در سال 1395، تعداد 1196 شهروند تهرانی 18 تا 65 سال از طریق نمونه گیری خوشه ایچندمرحله ای انتخاب شده و مورد بررسی قرار گرفتند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسش نامه محقق ساخته بود که روایی و پایایی آن مورد بررسی قرار گرفت. داده ها با استفاده از آمار توصیفی و توسط نرم افزار SPSS 23 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
     1196 نفر از شهروندان تهرانی (581 زن و 615 مرد) با میانگین سنی 13.2±37.2 سال در مطالعه شرکت کردند. بیشترین میزان استفاده از اطلاعات سلامت در رسانه های ارتباط جمعی  به ترتیب در مورد تلویزیون (حدود 81%)، اینترنت (حدود 64%) و رسانه های مکتوب (حدود 58%) و میزان استفاده از اطلاعات سلامت شبکه های اجتماعی مجازی حدود 56% بود. استفاده از اطلاعات سلامت رسانه های ارتباط جمعی و شبکه های اجتماعی مجازی در گروه سنی 35-24 سال، متاهلان، افراد با تحصیلات 13 سال به بالا و شاغلان بیش از دیگر گروه ها از نظر سن، وضعیت تاهل، شغل و تحصیل بود.
    نتیجه گیری
     میزان استفاده مردم شهر تهران از اطلاعات سلامت تلویزیون در حد قابل توجهی است. همچنین جایگاه جست وجوی اینترنتی و شبکه های اجتماعی مجازی در اطلاع رسانی سلامت نیز باید توسط متولیان امر سلامت مورد توجه قرار بگیرد.
    کلید واژگان: رسانه های جمعی, شبکه های اجتماعی, اطلاعات سلامت
    Mahmoud Tavousi, Samira Mohammadi, Jila Sadighi, Raheleh Rostami, Ali Asghar Haerimehrizi*
    Aims
    Many information sources, including mass media, are trying to play an important role in health-promoting of people in society through increasing their health information. The aim of the present study was to investigate the rate of use of health information, presented in mass media and virtual social networks among citizens of Tehran.
    Instruments & Methods
    This cross-sectional descriptive study was carried out on 1196 citizens of Tehran aged 18-65 years old in 2016. The subjects were selected using a multi-stage cluster sampling method. Data were collected by a researcher-made questionnaire after assessment of its validity and reliability. Data were analyzed by SPSS 19 software, using appropriate descriptive statistical methods.
    Findings
    1,196 citizens of Tehran (581 women and 615 men) were studied in this research with a mean age of 37.2±13.2 years old. The highest use of media health information was about television (about 81%), internet (about 64%) and the print media (about 58%). The use of health information in virtual social networks was about 56%. The use of health information of mass media and virtual social networks in the age group of 24 to 35 years old, married, the group with 13 years of education and workers were more than other groups. 
    Conclusion
    The rate of use of television health information among citizens of Tehran is significant. Also, Internet search and social networking sites for health information should be taken into consideration by health care providers.
    Keywords: Mass Media, Social Networks, Health Information
  • ابوالقاسم رئیسی نافچی، ابوالفضل دانایی، سیده نسرین تقی زاده شیاده، علی اصغر حائری مهریزی، ژیلا صدیقی، راحله رستمی، محمود طاووسی
    مقدمه
    اعتماد به رسانه ها سرمایه اصلی آن ها به عنوان مهم ترین منبع تامین کننده اطلاعات مورد نیاز مردم است. این مطالعه به منظور مقایسه میزان اعتماد شهروندان تهرانی به پیام های سلامت در رسانه ملی و شبکه های ماهواره ای فارسی زبان انجام شد.
    مواد و روش کار
    این مطالعه مقطعی به منظور مقایسه میزان اعتماد شهروندان مناطق 22 گانه تهران به پیام های سلامت ارائه شده در رسانه ملی و شبکه های ماهواره ای فارسی زبان انجام شد. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه محقق ساخته روا و پایا بهره گرفته شد. به دلیل نرمال نبودن داده ها برای تحلیل داده ها از آزمون های ویلکاکسون و آزمون کروسکال والیس با پیش شرط هم واریانسی داده ها در گروه های مورد مطالعه و با بهره گیری نرم افزار SPSS نسخه23 استفاده شد (سطح معناداری 0/05). تحلیل ها انجام شد.
    یافته ها
    در مطالعه حاضر اطلاعات 493 شهروندان تهرانی مورد بررسی قرار گرفتند. وفق نتایج 65 درصد استفاده کنندگان از رسانه ملی و 32/2 درصد استفاده کنندگان از شبکه های ماهواره ای به میزان «زیاد/خیلی زیاد» به پیامهای سلامت این رسانه ها اعتماد داشتند. نتایج نشان داد میزان استفاده از رسانه ملی در هر دو گروه جنسیتی، گروه مجردان، همه گروه های شغلی (به جز محصل/دانشجو، بیکار و بازنشسته)، تمام گروه های سنی (به جز گروه سنی 18 تا 24 سال) و نیز همه گروه های تحصیلی (به جز فوق دیپلم و فوق لیسانس به بالا) نسبت به شبکه های ماهواره ای به طور معنادار بیشتر بود. همچنین میزان اعتماد تمام گروه های سنی، جنسیتی، تحصیلی(به جز گروه بیسواد و فوق دیپلم)، شغلی(بجز گروه بیکار) به رسانه ملی نسبت به شبکه های ماهواره ای به طور معنادار بیشتر بود.
    بحث و نتیجه گیری
    با توجه به استفاده بیشترمخاطبان به ویژه زنان خانه دار از برنامه های سلامت محور رسانه ملی و نیز اعتماد مطلوب غالب مخاطبان به این رسانه، می توان از این فرصت به منظور تقویت کمی و کیفی برنامه های سلامت محور رسانه ملی برای ارتقای سلامت کلیه اقشار جامعه بهره برد.
    کلید واژگان: اعتماد, پیام سلامت, رسانه ملی, شبکه ماهواره ای
    Abolghasem Raesi Nafchi, Abolfazl Danaei, Seyedeh Nasrin Taghizadeh Shiadeh, Ali Asghar Haeri Mehrizi, Jila Sadighi, Rahele Rostami, Mahmoud Tavousi
    Objective(s)
    Media are the most important source of people’s health information. This study was conducted to compare people’s trust to health messages in the national media and Persian-language satellite networks.
    Methods
    This was a cross-sectional study carried out in Tehran, Iran. A valid and reliable questionnaire was used to collect data. Data were analyzed using Wilcoxon and Kruskal-Wallis tests using SPSS software.
    Results
    In all 493 individual took part in the study. The results showed that the use of the national TV with some exceptions was higher in both genders, age, educational and occupational groups as compared to satellite networks. Similarly the level of trust to the national TV was higher among participants with different socioeconomic backgrounds compared to satellite networks. While 65% stated that trust the national TV very and very much, only 32.2 % reported that they trust satellite networks.
    Conclusion
    The findings suggest that the national TV should see the use and trust as positive opportunity and take action in order to strengthen the quantity and quality of health-related programs.
    Keywords: Trust, health messages, the national media, Persian-language satellite networks
  • ژیلا صدیقی، سحرناز نجات، راحله رستمی
    مقدمه
    غنی سازی مواد غذایی یکی از مهم ترین راهبردهای مقابله با کم خونی و فقرآهن در دنیا بوده و استان هایی از ایران نیز تحت پوشش برنامه غنی سازی آرد با آهن و اسید فولیک قرار گرفته اند. در این راستا مطالعه حاضر با هدف فراتحلیل اثر مداخلات غنی سازی آرد با آهن بر میانگین هموگلوبین، میانگین فریتین، کم خونی (کمبود هموگلوبین)، فقر آهن (کمبود فریتین) و کم خونی فقر آهن (کمبود هموگلوبین و کمبود فریتین) انجام شد.
    روش مطالعه
    این مطالعه از نوع مرور نظام مند و فراتحلیل بود که در تاریخ 1395 انجام شد. تمامی مقالات مرتبط تا انتهای سال 2013 (برای مقالات انگلیسی) و انتهای سال 1392 (برای مقالات فارسی) بررسی شدند. جزییات روش مرور نظام مند در مقاله دیگری ارائه شده است. کیفیت مقالات با استفاده از معیارهای کوکران تعیین شد. فراتحلیل نتایج و تحلیل زیر گروه ها با استفاده از نرم افزارComprehensive Meta Analysis انجام شده و اندازه اثر به علت ناهمگونی (هتروژنیتی) بالا بین مطالعات، با استفاده ازmodel Random effects گزارش گردید. سوگیری انتشار مطالعات توسط آزمون همبستگی رتبه بندی بگز و رگرسیون خطی ایگر بررسی شد.
    نتایج
    در مطالعه حاضر 42 مقاله (شامل80 بازوی مداخله) وارد مطالعه شدند. غنی سازی آرد با آهن در «مطالعات قبل و بعد» باعث افزایش میانگین هموگلوبین، افزایش میانگین فریتین، کاهش شیوع کم خونی و کاهش شیوع فقرآهن شده و تاثیری بر شیوع کم خونی فقر آهن نداشته است. غنی سازی آرد با آهن در مطالعات «مداخله ای شاهددار» باعث افزایش میانگین هموگلوبین، افزایش میانگین فریتین، کاهش شیوع کم خونی شده و تاثیری بر شیوع فقرآهن و همچنین شیوع کم خونی فقرآهن نداشته است. نتایج تحلیل زیرگروه ها نشان داد که اثربخشی غنی سازی آرد با آهن در مطالعات قبل و بعد، بیشتر در مقالات با «کیفیت پایین» و در مطالعات مداخله ای شاهددار بیشتر در مقالات با «کیفیت بالا» گزارش شده است. در ضمن ترکیب شیمیایی NaFeEDTA مهم ترین عامل در اثربخشی غنی سازی آرد با آهن بوده است.
    نتیجه گیری
    غنی سازی آرد با آهن منجر به بهبود میانگین هموگلوبین و بهبود میانگین فریتین و کاهش شیوع کم خونی شده و تا حدی نیز بر کاهش شیوع فقرآهن موثر بوده اما تاثیری بر شیوع کم خونی فقر آهن نداشته است. البته مطالعات مداخله ای شاهددار نتایج ارزشمندتری را نسبت به مطالعات قبل و بعد در اختیار گذاشته اند و همچنین نوع ترکیب شیمیایی آهن از عوامل مهم در اثربخشی غنی سازی آرد با آهن است.
    کلید واژگان: غنی سازی آرد, فراتحلیل, هموگلوبین, فریتین, کم خونی, فقر آهن, کم خونی فقر آهن, ایران
    Jila Sadighi, Saharnaz Nedjat, Rahele Rostami
    Objective(s)
    Food fortification is one of public health strategies to prevent and control anemia and iron deficiency. Flour fortification with iron and folic acid launched in 2001 in Iran. Thus the present meta-analysis conducted to assess the impact of flour fortification on hemoglobin, serum ferritin, anemia, iron deficiency and iron deficiency anemia.
    Methods
    We searched English and Persian databases up to December 2013 to identify relevant studies. Quality assessment was conducted according to the EPOC (Cochrane Effective Practice and Organization of Care) statement. Meta-analysis was carried out using the Comprehensive Meta-Analysis version2 software. Random effects model was used due to the heterogeneity between the studies. Subgroup analysis and sensitivity analysis performed using CMA-2. Begg and Mazumdar’ Rank Correlation Test and Egger’s linear regression were adopted to test the possible publication bias.
    Results
    A total of 42 articles (consisted 80 trials) were included in the study. Meta-analysis of “before-after studies” showed that flour fortification with iron resulted in a significant increase in hemoglobin levels (0.342 g/dl; 95% CI: 0.216 ~ 0.416, p
    Conclusion
    The present meta-analysis provided evidence of the effectiveness of flour fortification with iron for improving hemoglobin and ferritin levels and reducing the risk of anemia. However, evidence of effectiveness for reducing the risk of iron deficiency was limited and there was no effect on iron deficiency anemia. It should be considered that controlled trials have provided more valuable results than before and after studies, and also chemical compound of iron was found to be an important factor in the effectiveness of flour fortification with iron.
    Keywords: Flour fortification, Meta-analysis, Hemoglobin, Ferritin, Anemia, Iron deficiency, Iron deficiency anemia, Iran
  • فرانک فرزدی، بتول احمدی، ژیلا صدیقی، بتول محتشمی، مروئه وامقی، فرحناز محمدی
    مقدمه
    دین و معنویت از جنبه های گوناگون با سلامت در ارتباط هستند. لذا شناسایی عوامل نشات گرفته از دین و معنویت، نحوه تاثیرگذاری و ارتباط آن با سایر عوامل موثر بر سلامت از مقوله های مهم و ضروری در این مبحث است. این مهم در تبیین و طراحی مدل سلامت زنان ایران (مدل فرمهر) که توسط محققان گروه علمی سلامت زنان فرهنگستان علوم پزشکی جمهوری اسلامی ایران طراحی شده، لحاظ شده است. این مقاله به بیان عوامل دین و معنویت و جایگاه آن در مدل فوق پرداخته است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه از نوع کیفی بود. داده های حاصل از جستجوی مستندات مرتبط در طی 23 نشست تخصصی توسط گروه تحقیق مورد تحلیل محتوی قرار گرفت. نتایج حاصل در طی 6 مصاحبه عمیق و 8 جلسه بحث گروهی متمرکز با 15 نفر از صاحب نظران و سیاستگذاران کلیدی حوزه سلامت مورد نظرخواهی و اصلاح قرار گرفت.
    یافته ها
    نتایج مطالعه نشان داد «باورها و اعتقادات»، «ارزش ها»، «اخلاق» و «سرمایه دینی معنوی در جامعه» که از جمله عوامل نشات گرفته از دین و معنویت فرد و جامعه هستند بر تمامی متغیرهای موثر بر سلامت تاثیر زیربنایی، زمینه ساز و همه جانبه دارند. بنابراین این عوامل با نام «دین و معنویت با تاکید بر اسلام» به عنوان محور زیربنایی در مدل فرمهر قرار گرفت. از دیگر عوامل متاثر از دین و معنویت«رفتارهای دینی و معنوی» و «شیوه تربیتی دینی و معنوی خانواده» شناسایی شدند که به ترتیب در لایه شیوه زندگی در سطح فردی و روابط خانوادگی در سطح خانوادگی مدل گروه بندی شدند.
    بحث و نتیجه گیری
    طراحان مدل سلامت زنان فرمهر بر این باورند که مجموعه ویژگی های یاد شده بر درک و تفسیر افراد از سلامت خود و دیگران، رفتارهای سلامتی فرد، رفتارهای تاثیرگزار بر سلامت در خانواده و جامعه و حتی سیاستگذاری ها و برنامه ریزی های سلامت در مجموعه نظام سلامت نقش ایفا می کنند.
    کلید واژگان: سلامت معنوی, دین و معنویت, سلامت زنان, مدل سلامت, ایران
    Faranak Farzadi, Meroe Vameghi, Jila Sadighi, Farahnaz Mohammadi, Batool Mohtashami, Batool Ahmadi
    Objective(s)
    There is a relationship between health and religion and spirituality. Thus in designing a health model for Iranian women (Farmehr) this relationship was considered. The Farmehr model is a comprehensive conceptual model aiming to represent all factors affecting Iranian women's health and their interactions. This paper deals with stating religion and spiritual factors and their position in the Farmehr model.
    Methods
    This was a qualitative study. In all 23 experts were interviewed. Content analysis was performed to explore the data. The data further were examined and modified through deep interviews and focused group discussions with experts and policy makers.
    Results
    The findings revealed that the relationship exist between health and "attitudes and believes", "values", "morality", and “religious and spiritual capital and resources in society”. Also it was found that they affect the health of whole society and thus were considered as the fundamental axis in the Farmehr model. Other factors that affected by the religion and spirituality were religious and spiritual behaviors and family background that were recognized respectively in the layer of life style and family relationships in individual level of the model. The spiritual factors have been indicated in some other health models such as social determinants of health model as social, cultural, and spiritual values, forces, or assumptions.
    Conclusion
    The Farmehr women's health model suggest that the set of indicated factors have a significant impact on understanding and interpretation of individuals about their own health and that of the others, their health behaviors and other behaviors that affect the health of family and society and even on thinking behind making policy and planning in public and health system.
    Keywords: Spiritual health, religion, spirituality, women health, health model, Iran
  • علی اصغر حائری مهریزی، محمود طاووسی، ژیلاصدیقی، محمد اسماعیل مطلق، محمد اسلامی، فاطمه نقی زاده، علی منتظری
    مقدمه
    با توجه به اهمیت موضوع فرزندآوری، محققان در این مطالعه دلایل تمایل و عدم تمایل به آن را در میان مردم ایران مورد بررسی قرار دادند.
    مواد و روش کار
    این پژوهش یک مطالعه جمعیتی بود، که به صورت مقطعی بر روی کلیه ایرانیان ]زنان متاهل در سنین باروری (49-15) و مردان متاهل با همسرانی در سنین باروری (49-15)[ ساکن شهرها و روستاهای کشور انجام شد. در مجموع تعداد 20935 نفر متاهل واجد شرایط از 31 استان سراسر ایران در این مطالعه شرکت کردند. برای گردآوری داده ها پرسشنامه ای حاوی اطلاعات دموگرافیک و سوالات مرتبط با اهداف مطالعه تدوین شد. مخاطبان با انتخاب گزینه های 5 گانه، میزان موافقت و عدم موافقت خود را نسبت به دلایل تمایل و عدم تمایل به فرزندآوری لیست شده در پرسشنامه به تفکیک تعیین کردند. داده ها با استفاده از روش آماری توصیفی توسط نرم افزار SPSS نسخه 22 مورد بررسی قرار گرفت.
    یافته ها
    مهمترین دلیل تمایل به فرزندآوری علاقه فطری افراد به کسب جایگاه و نقش والدی و مهمترین دلیل عدم تمایل مشکلات اقتصادی آن ها در داشتن فرزند یا فرزندان بیشتر و بینش منفی افراد نسبت به داشتن فرزند زیاد گزارش شد.
    بحث و نتیجه گیری
    به نظر می رسد مرتفع کردن مشکلات اقتصادی (اشتغال و رکود اقتصادی) به عنوان مهمترین دلیل عدم تمایل به فرزندآوری، حتی بدون تصویب سیاست های تشویقی، منجر به ازدیاد فرزندآوری شود. این پژوهش به ما می آموزد که برای افزایش فرزندآوری، ترویج و تبلیغ لذت پدر و مادر شدن می تواند مفید واقع شود.
    کلید واژگان: تمایل به فرزندآوری, جمعیت شهری و روستایی, مطالعه جمعیتی, ایران
    Ali Asghar Haerimehrizi, Mahmoud Tavousi, Jila Sadighi, Mohammad Esmaeil Motlagh, Mohammad Eslami, Fatemeh Naghizadeh, Ali Montazeri
    Objective(s)
    During recent years fertility rate is decreasing in Iran. This study aimed to assess reasons for fertility desire and disinterest among Iranian married adults.
    Methods
    This was a population-based study. A sample of married individuals living in all 31 provinces in Iran enteed into the study and were asked whether they intend to have a child at present. Participants were interviewed via a structured questionnaire including items on socio-demographic and reproductive information. Participants were asked to indicate reasons for desire or disinterest for fertility. Participants were free to name several reasons as they wish. Descriptive analysis was used to explore the data.
    Results
    In all 20935 individuals (10388 male and 10547 female) were interviewed. The mean age of participants was 36.28 (SD= 8.23) years. Overall 31.8% of respondents indicated that they wish to have a child while the remaining 68.2 said that they did not. The most important reason for fertility desire was interest in having children (93.5%), followed by wish to experience parenthood (92.2%). The most important reason for disinterest for fertility was worryness about the future of a new child (76.1%) followed by economic problems (71.0%).
    Conclusion
    The findings suggest that willingness to experience parenthood and economic hardship are the most common reasons for fertility desire or fertility disinterest respectively. Perhaps interventions aiming to focus on joyful parenhood experiences might be helpful to encourgare young couples for having children.
    Keywords: Fertility desire, population-based study, Urban, rural populations, Iran
  • محمود طاووسی، علی اصغر حائری مهریزی، ژیلا صدیقی، محمد اسماعیل مطلق، محمد اسلامی، فاطمه نقی زاده، مهدی عنبری، اکرم هاشمی، علی منتظری
    مقدمه
    توجه به ضرورت موضوع فرزندآوری و خلاء مطالعات ملی در این خصوص محققان را بر آن داشت تا میزان تمایل به فرزند آوری و عوامل مرتبط با آن را در میان مردم ایران مورد بررسی قرار دهند.
    مواد و روش کار
    این پژوهش یک مطالعه جمعیتی بود، که به صورت مقطعی در شهرها و روستاهای کشور انجام شد. در مجموع تعداد 20935 نفر]زنان متاهل در سنین باروری (49-15) و مردان متاهل با همسرانی در سنین باروری از 32 استان سراسر ایران در این مطالعه شرکت کردند .
    یافته ها
    میانگین (انحراف معیار) سن مخاطبان (8/23) 36/28 سال گزارش شد. نتایج مطالعه نشان داد که 31/8 درصد از پاسخگویان به فرزندآوری تمایل دارند. نتایج حاصل از به کارگیری آزمون رگرسیون لجستیک در این مطالعه نشان داد عدم تمایل به فرزندآوری با متغیرهایی مانند سن بیشتر ارتباط معنادار دارد. همچنین بخت عدم تمایل به فرزندآوری در افراد با درآمد «بد/خیلی بد» حدود 2/82 برابر افراد با درآمد « خیلی خوب/ خوب» و در کسانی که داشتن 2 فرزند را کافی می دانستند حدود 4/96 برابر افرادی بود که بیشتر از 3 فرزند را کافی می دانستند. بخت عدم تمایل به فرزندآوری در زنان حدود 1/44 برابر مردان، در شیعیان حدود 1/49 برابر اهل تسنن و در شهرنشینان حدود 1/36 برابر روستاییان بود.
    بحث و نتیجه گیری
    یافته های این مطالعه می تواند تصویری از وضعیت فعلی تمایل به فرزندآوری ایرانیان را نشان داده و راهنمای عمل مسئولان در برنامه ریزی های ذی ربط قرار گیرد.
    کلید واژگان: تمایل به فرزندآوری, جمعیت, مطالعه جمعیتی
    Mahmoud Tavousi, Aliasghar Haerimehrizi, Jila Sadighi, Mohammad Esmaeil Motlagh, Mohammad Eslami, Fatemeh Naghizadeh, Mahdi Anbari, Akram Hasemi, Ali Montazeri
    Objective(s)
    During recent years fertility rate is decreasing in Iran. This study aimed to assess fertility desire, its correlates and reasons for fertility desire or fertility disinterest among Iranians.
    Methods
    This was a population-based study. A sample of married individuals living in all 32 provinces in Iran were asked whether they intend to have a child at present. Participants were interviewed via a structured questionnaire including items on socio-demographic and reproductive information. Participants also were asked to indicate reasons for desire or disinterest for fertility. Participants were free to name several reasons as they wish. Descriptive analysis was used to explore the data. Logistic regression analysis was performed to assess the association between fertility desire and independent variables.
    Results
    In all 20935 individuals (10388 male and 10547 female) were interviewed. The mean age of participants was 36.28 (SD= 8.23) years. Overall 31.8% of the respondents indicated that they wish to have a child while the remaining 68.2 said that they did not. The most important reason for fertility desire was interest in having children (93.5%), followed by wish to experience parenthood (92.2%). The most important reason for disinterest was worry about the future of a new child (76.1%) followed by economic limitations (71.0%).
    The results obtained from logistic regression analysis showed that infertility disinterest was significantly associated with older age [OR= 1.10, 95% CI(1.09-1.11 )], younger age at marriage [OR= 0.93, 95% CI(0.92-0.94)], female gender [OR= 1.44, 95% CI(1.24-1.67)], having more children at present [OR= 1.88, 95% CI(1.79-1.98)], lower number of abortion and stillbirth [OR= 0.86, 95% CI(0.82-0.92)] and living in urban areas [OR= 1.36, 95% CI(1.26-1.47)].
    Conclusion
    The findings suggest that willingness to experience parenthood and economic hardship are the most common reasons for fertility desire or fertility disinterest. The findings might help policy makers to implement appropriate interventions if they wish to improve population growth rate for the country.
    Keywords: Fertility desire, population-based study, Urban, rural populations, Iran
  • ژیلا صدیقی، علی حسینی، کاظم محمد، سعید مهدوی، سیامک میراب سمیعی، نوش آفرین صفادل، وحید بنایی، راحله رستمی، لیلا حیدری، فاطمه گرجی خواه، مریم منصوری
    مقدمه
    توزیع عادلانه و دسترسی جغرافیایی به خدمات سلامت یکی از اهداف سیاستگذاران نظام سلامت است. در این راستا مطالعه ای تحت عنوان «طراحی مدل دسترسی جغرافیایی به مراکز آزمایشگاهی تشخیص پزشکی کشور ایران» در سال 1392 اجرا شد. مقاله حاضر به دستاوردهای استفاده از این مدل برای انتخاب مکان های استقرار آزمایشگاه های جدید تشخیص پزشکی در شهرهای شیراز، همدان و شوشتر پرداخته است.
    مواد و روش کار
    واحدهای تحت مطالعه شامل آزمایشگاه های تشخیص پزشکی مستقل (خارج از بیمارستان و درمانگاه) در داخل شهر بودند. تحلیل داده ها توسط تحلیل فضایی در محیط سیستم اطلاعات جغرافیایی با نرم افزار ArcGIS انجام شد.
    یافته ها
    طبق مدل دسترسی جغرافیایی، مکان زمین های بسیار مطلوب و مطلوب جهت استقرار آزمایشگاه های جدید در شهر های شیراز و همدان و شوشتر تعیین شدند. در زمان مطالعه حاضر، شهر شیراز دارای 64 آزمایشگاه مستقل بوده و امکان احداث حدود 241 آزمایشگاه جدید در شهر وجود داشت. مساحت زمین های بسیار مطلوب و مطلوب 22661 متر مربع برآورد شد که ظرفیت پذیرش حدود 120 آزمایشگاه جدید را در مکان های مناسب مقدور می نماید. بنابراین فقط 120 آزمایشگاه از 241 آزمایشگاه مورد نیاز شهر شیراز می توانند (در راستای توسعه افقی شهر) در این مکان ها مستقر شوند. شهر همدان دارای 24 آزمایشگاه مستقل بوده و امکان احداث حدود 143 آزمایشگاه جدید در شهر وجود داشت. مساحت زمین های بسیار مطلوب و مطلوب جهت استقرار آزمایشگاه های جدید در شهر همدان 130700 مترمربع برآورد شد که استقرار تمامی 143 آزمایشگاه مورد نیاز شهر را در این مکان های مناسب امکانپذیر می کند. شهر شوشتر در زمان مطالعه حاضر، دارای 3 آزمایشگاه مستقل بوده و امکان احداث حدود 9 آزمایشگاه جدید در شهر وجود داشت. مساحت زمین های بسیار مطلوب و مطلوب جهت استقرار آزمایشگاه های جدید در شهر شوشتر 36800 مترمربع برآورد شد که امکان استقرار تمامی 9 آزمایشگاه مورد نیاز شهر را در این مکان های مناسب مقدور می کند.
    بحث و نتیجه گیری
    استفاده از مدل دسترسی جغرافیایی می تواند مکان یابی آزمایشگاه های جدید تشخیص پزشکی را در بسیاری از شهرهای کشور ممکن نماید. نتایج مکان یابی باید توسط بازدیدهای میدانی با واقعیات شهر انطباق یابد.
    کلید واژگان: آزمایشگاه تشخیص پزشکی, سیستم اطلاعات جغرافیایی, دسترسی جغرافیایی, شهر شیراز, شهر همدان, شهر شوشتر, ایران
    Jila Sadighi, Ali Hosseini, Kazem Mohammad, Saeed Mahdavi, Siamak Mirab Samiee, Nooshafarin Safadel, Vahid Banaei, Rahele Rostami, Leila Haydari, Fatemeh Gorjikhah, Maryam Mansoori
    Objective(s)
    Equity in distribution of health services is one of the goals of health policy makers. Thus, an study entitled “modeling geographical access to medical laboratory services in Iran” was conducted in 2014. The present article is a case study using this model for site selection of new medical laboratories in Shiraz, Hamadan and Shushtar cities, Iran.
    Methods
    The study units included medical laboratories located within the city borders but outside of hospital and clinic settings. The main analysis task was layer and maps creation based on Geographic Information System (GIS). Spatial analysis performed using the ArcGIS software.
    Results
    According to the geographical accessibility model, total area of lands valued as excellent and good for the establishment of new laboratories (outside of hospital and clinic settings) were identified in Shiraz and Hamadan and Shushtar. In Shiraz, at the time of present study, there were 64 medical laboratories outside of hospitals and clinics and there was possibility of construction of approximately 241 new laboratories in the city. The total area of lands valued as excellent and good for the establishment of new laboratories were about 2661 square meters. Therefore it was possible to establish 120 out of 241 new medical laboratories in the horizontal expansion of the city in these lands in Shiraz. In Hamadan, there were 24 medical laboratories outside of hospitals and clinics and there was possibility of construction of approximately 143 new laboratories in the city. The total area of lands valued as excellent and good for the establishment of new laboratories were about 130700 square meters. Therefore, it was possible to establish all proposed new medical laboratories in these lands in Hamadan. In Shushtar, there were 3 medical laboratories outside of hospitals and clinics and it was possibility of construction of approximately 9 new laboratories in the city. The total area of lands valued as excellent and good for the establishment of new laboratories were about 36800 square meters. Therefore it was possible to establish all proposed new medical laboratories in these lands in Shushtar.
    Conclusion
    It is possible to use geographical accessibility model for site selection of new medical laboratories in cities. The accuracy of selected sites should be confirmed with field visits.
    Keywords: Medical Laboratory, Geographical Information Systems (GIS), Geographical accessibility, Shiraz city, Hamadan city, Shushtar city, Iran
  • محمود طاووسی، علی اصغر حائری مهریزی، ژیلا صدیقی، عیسی علیزاده، رامین مظفری کرمانی، مهدی عنبری، سیده سمیه کاظمی، راحله رستمی، فاطمه نقی زاده موغاری، علی منتظری *
    مقدمه
    بسیج های اطلاع رسانی درباره خطرات رفتارهای مغایر با سلامت و چگونگی اجتناب یا کاهش اثرات مخرب آنها به افراد جامعه اطلاع رسانی کرده و می توانند سطح آگاهی جامعه را در زمینه های مختلف سلامت همگانی ارتقاء دهند.
    مواد و روش کار
    این مطالعه به منظور ارزیابی تاثیرات بسیج اطلاع رسانی شهروند سالم در شهر تهران انجام شد. در این مطالعه دیدگاه مردم تهران در خصوص پیام های سلامت که در قالب تابلوهای شهری در بازه زمانی محدود توسط سازمان زیباسازی شهر تهران در منظر عمومی مردم مناطق 22 گانه تهران قرار گرفته بود، بررسی شد.
    یافته ها
    در مطالعه حاضر 1196 شهروند تهرانی (561 زن و 615 مرد) شرکت داشتند. نتایج نشان داد حدود 41 درصد از افراد مورد مطالعه تابلوهای حاوی پیام های سلامتی را در سطح شهر دیده بودند و از این تعداد حدود 85 درصد قادر به یادآوری موضوع اصلی پیام ها و 63 درصد قادر به یادآوری متن پیام ها بودند. براساس یافته ها حدود 95 درصد از افراد مورد مطالعه پیام ها ارائه شده را آگاه کننده، حدود 87 درصد آن ها را قانع کننده و حدود 93 درصد آن ها را باورپذیر و حدود 79درصد آن ها را ماهرانه تلقی نمودند. همچنین حدود 90 درصد از مخاطبان پیام ها را دارای ارزش به خاطر سپردن، حدود 89 درصد مورد پسند، و حدود 67 درصد آن ها را مرتبط با وضع خود دانستند. از نظر افراد مورد مطالعه بهترین رسانه ها برای انتقال پیام های مربوط به سلامتی و بیماری رادیو و تلویزیون (حدود 59 درصد) و بیلبوردهای شهری (حدود 57 درصد) بودند. همچنین حدود 95 درصد از افراد مورد مطالعه با نصب تابلوهای تبلیغاتی با محتوای پیام های سلامتی در سطح شهر موافق بودند.
    بحث و نتیجه گیری
    در مجموع به نظر می رسد مخاطبان از طرح بسیج اطلاع رسانی شهروند سالم به خوبی استقبال کرده و پیام های ارائه شده مورد قبول آنها واقع شده است. با توجه به نتایج به دست آمده از این پژوهش، توصیه می شود مسئولان مدیریت شهری اقدامات مشابه را در دستور کار خویش قرار دهند.
    کلید واژگان: بسیج اطلاع رسانی, شهروند سالم, پیام های سلامت محور, تهران
    Mahmoud Tavousi, Ali Asghar Haeri Mehrizi, Jila Sadighi, Eisa Alizadeh, Ramin Mozafari Kermani, Mahdi Anbari, Somayeh Kazemi, Rahele Rostami, Fatemeh Naghizadeh Moghari, Ali Montazeri *
    Objective(s)
    Health education campaigns play an important role in improving public’s health. This study aimed to evaluate the Health Citizen’ campaign in Tehran, Iran. The campaign was launched by the Tehran municipality and included health statements on nutrition, physical activity, smoking and risky behaviors using billboards and lasted for a month (January 2016).
    Methods
    A population-based survey was conducted in Tehran and a random sample of adults living in different districts of Tehran was interviewed using a structured questionnaire. They were asked whether they have seen the campaign or not. Then a number of questions related to the campaign including items on attention, remembering the main idea, relevance, design and place were examined. Descriptive statistics were used to explore the data.
    Results
    In all 1196 individuals took part in the study (561 female and 615 male). Of these 491 (41%) indicated that they have seen the campaign. Of those who seen the campaign 85% (n = 415) said that they could remember the main idea, and 95% of participants (n = 466) believed that the campaign was informative, convincing (n = 426, 87%), believable (n = 455, 93%), and well done (n = 387, 79%). In addition the data analysis showed that 90% (n = 443) of participants indicated that messages were worth remembering, interesting (n = 437, 89%), and personally relevant (n = 331, 67%). Participants also indicated that the best way for communicating health messages are electronic media (n = 287, 58.5%), and billboards (n = 279, 56.6%).
    Conclusion
    It seems that communicating health messages via billboards received well by participants and could be repeated in different occasions in order to put health in public’s agenda.
    Keywords: Healthy Citizen Campaign, Health, based messages, Tehran
  • کتایون جهانگیری، ساناز سهرابی زاده*، ژیلا صدیقی، محمود طاووسی، راحله رستمی
    بیمارستان ها به دلیل نقش بسیار مهمی که در جهت تامین، حفظ و ارتقای سلامت خانواده ها ایفا می کنند از اهمیت بسیاری برخوردارند. حفظ قابلیت و عملکرد بیمارستان ها در زمان بحران حائز اهمیت بسیار است تا به این ترتیب بتوانند ضمن انجام وظایف جاری، پاسخگوی حجم زیاد بیماران و مجروحینی باشد که در اثر رخداد بحران بر آن تحمیل شده است. در این راستا در مرحله قبل از وقوع سوانح، بررسی میزان آمادگی بیمارستان ها در برابر انواع بحران ها و حوادث یکی از دغدغه های مدیران نظام سلامت به شمار می آید. این آمادگی در مواجهه به حوادث پرتوی و هسته ای ابعاد ویژه ای می یابد چون نیازمند تمهیداتی است که اگر از قبل برای آن فکری نشده باشد منجر به ایجاد صدمات غیرقابل جبران به کادر درمانی شده ضمن این که قادر به پاسخگویی به حوادث ایجاد شده نخواهد بود. مطالعه حاضر با هدف طراحی ابزاری روا و پایا جهت سنجش آمادگی بیمارستان ها در برابر حوادث پرتوی و هسته ای انجام شد. بدین منظور ابتدا ابعاد آمادگی بیمارستان ها و مراکز درمانی در برابر حوادث پرتوی و هسته ای با استفاده از مرور متون و دیدگاه متخصصان حوزه های مرتبط تعیین شد. پس از تعیین سوالات، روایی صوری و محتوی و نیز پایایی پرسشنامه طی سه مرحله مورد ارزیابی قرار گرفت. پرسشنامه نهایی از معیارهای لازم برای روایی و پایایی برخوردار بوده و از ابعاد پنجگانه آمادگی فضای فیزیکی، تجهیزات، نیروی انسانی، ارتباطات و هماهنگی درون و برون سازمانی و نیز 56 سوال تشکیل شده است. یافته های این پژوهش، قابلیت ابزار طراحی شده برای سنجش آمادگی بیمارستان ها در برابر حوادث هسته ای و پرتوی را نشان داد. بر این اساس، ایجاد شاخص ها و ابزارهای روا و پایا در راستای ارزیابی و سنجش آمادگی بیمارستان ها در برابر سایر انواع حوادث انسان ساخت توصیه می شود. علاوه بر آن، درنظرگرفتن نمرات بدست آمده از ارزیابی آمادگی بیمارستان ها در برابر حوادث انسان ساخت در تصمیمات مرتبط با اعتباربخشی بیمارستان ها نیز پیشنهاد می گردد.
    کلید واژگان: ابزار سنجش, روایی و پایایی, آمادگی بیمارستان ها, حوادث پرتوی و هسته ای
    Katayoun Jahangiri, Sanaz Sohrabizadeh*, Jila Sadighi, Mahmoud Tavousi, Rahele Rostami
    Objective(s)
    To develop a valid and reliable instrument for assessing hospital preparedness against nuclear and radiologic events.
    Methods
    This cross-sectional study was conducted through two stages: preparing initial framework for providing the instrument through literature review and a panel of experts; and then determining facet and content validity through impact factor (IF), content validity index (CVI) and reliability through Cronbach's alpha coefficient. The participants included experts and key informants of related disciplines (n=60) selected by purposive sampling method. Data were analyzed using SPSS software.
    Results
    The final valid and reliable tool consisted of five domains and 56 questions. Preparing physical environments, equipments, human resources, communication, and organizational coordination have been extracted as the main aspects of the tool. Accordingly, all validity and reliability indicators were examined and were found satisfactory (IF ≥ 1.5, CVI ≥ 0.8, Cronbach's alpha ≥ 0.7)
    Conclusion
    Using such valid and reliable tool for assessing hospital preparedness against nuclear and radiological events can provide valid data for health managers in order to be prepared for such events. Further research is needed for developing valid and reliable tools to assess hospital preparedness against all man-made hazards.
    Keywords: Assessment instrument, Hospital Preparedness, Validity, Reliability, Radiological, Nuclear Events
  • ژیلا صدیقی*، علی حسینی، کاظم محمد، سعید مهدوی، سیامک میراب سمیعی، نوش آفرین صفادل، وحید بنایی، راحله رستمی، فاطمه فیضی، علی صابری، مرضیه جعفری
    برنامه ریزی برای توزیع عادلانه خدمات تشخیصی و درمانی، یکی از اهدف عمده سیاستگذاران نظام سلامت است. در این راستا مطالعه ای تحت عنوان «طراحی مدل دسترسی جغرافیایی به مراکز آزمایشگاهی تشخیص پزشکی کشور ایران» اجرا شد. جزئیات روش شناسی و طراحی مدل مذکور در مقالات دیگری ارائه شده و مقاله حاضر به دستاوردهای استفاده از این مدل در شهر قم پرداخته است. واحدهای تحت مطالعه شامل آزمایشگاه های تشخیص پزشکی مستقر در داخل محدوده شهر قم بودند. تحلیل داده ها توسط Spatial analysis در محیط سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) و با نرم افزار ArcGIS انجام شده است. شهر قم در زمان مطالعه حاضر، دارای 53 آزمایشگاه بوده که 25 مورد بصورت مستقل (خارج از بیمارستان و درمانگاه) بودند. مکان یابی آزمایشگاه ها با استفاده از مدل دسترسی جغرافیایی انجام شده و مجموع مساحت زمین هایی که دارای ارزش بسیار مطلوب تا نسبتا نامطلوب جهت استقرار آزمایشگاه های مستقل جدید در شهر قم بودند، حدود 7306 مترمربع برآورد شد که امکان احداث حدود 35 آزمایشگاه مستقل جدید - در راستای توسعه افقی شهر- را در مکان های مناسب مقدور می نماید. مکان یابی آزمایشگاه های جدید تشخیص پزشکی با استفاده از مدل دسترسی جغرافیایی، برای بسیاری از شهرها مقدور است اما نتایج مطالعه باید توسط بازدیدهای میدانی و نظرات کارشناسان بومی با واقعیات شهر انطباق یابد زیرا مسائل حقوقی و اقتصادی از عوامل تاثیر گذار بر امکان استفاده از مکان های پیشنهادی خواهد بود.
    کلید واژگان: دسترسی جغرافیایی, آزمایشگاه تشخیص پزشکی, برنامه ریزی کاربری اراضی شهری, مکان یابی, سیستم اطلاعات جغرافیایی, شهر قم, ایران
    Jila Sadighi*, Ali Hosseini, Kazem Mohammad, Saeed Mahdavi, Siamak Mirab Samiee, Nooshafarin Safadel, Vahid Banaei, Rahele Rostami, Fatemeh Feizi, Ali Saberi, Marzieh Jafari
    Objective(s)
    One of the major goals of policy makers is planning for facilitating population access to health services. In this regard, the study entitled “modeling geographical access to medical laboratory services in Iran” was conducted and the detailed methodology and geographical accessibility model were reported. The present article is a case study of the application of the model in Qom, Iran.
    Methods
    The study units included medical laboratories located within the city borders. Data were analyzed using Geographic Information System (GIS). Spatial analysis performed using the ArcGIS software.
    Results
    There were 53 medical laboratories including 25 laboratories outside of hospitals and clinics in Qom. According to the model of geographical access to medical laboratory services, the sites for new laboratories were identified for Qom. The model indicated that an estimation of 7306 square meters - in the horizontal expansion of the city- for possible establishment of 35 new medical laboratories outside of the hospitals and clinics is required.
    Conclusion
    It is possible to use the geographical accessibility model for site selection in many cities, but the accuracy of selected sites should be confirmed with field visits and opinions of local experts, because some factors such as economic and legal issues influences the possibility of the usage of proposed lands.
    Keywords: Geographical accessibility, Medical Laboratory, Urban land use planning, Site selection, Geographical Information Systems (GIS), Qom city, Iran
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال