به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

m. taghavi

  • M. Taghavi, H. Salarian *, B. Ghorbani
    The present study economically evaluates a combined hydrogen liquefaction configuration using combined heat and power system, photovoltaic cells unit and liquid air energy recovery for precooling under climatic states of Yazd, Iran. The LAC recovery is used to precool hydrogen. Moreover, the cascade refrigeration systems with helium and hydrogen refrigerants are employed to supply refrigeration and liquefaction. The rest of the power required for refrigeration cycles to liquefy hydrogen is supplied by PVC unit. This integrated structure generates liquid hydrogen by receiving 5559 kW of power from PVC unit, 60.79 kg/h of natural gas, 8000 kg/h of liquid air and 1028 kg/h of gaseous hydrogen as inputs. The annualized cost of the configuration is applied to economically evaluate the hydrogen liquefaction system using renewable energies. The developed integrated structure is economically evaluated by HYSYS V10 software and m-file code in the MATLAB package. The economic research results of the hybrid cycle indicate the period of return, prime price of liquid hydrogen production and additive value are 4.249 years, 5.432 USD/kg LH2 and 1.567 USD/kg LH2, respectively. The economic sensitivity examination of the combined system reveals POR increases from 2.295 to 13.97 years and net annual profit decreases from 32.66 to 5.366 MMUSD/year by increasing the gaseous hydrogen cost from 1.4 to 3.4 USD/kg LH2. Moreover, POR increases from 2.753 to 25.07 years and levelized cost of product increases from 5.02 to 7.488 US$/kg LH2 by increasing the capital cost from 52.5 to 217.5 MMUSD.
    Keywords: Hydrogen liquefaction, Liquid air cold energy recovery, Photovoltaic (PV) panels, Sensitivity Analysis, Economic evaluation
  • روش های متداول برای درمان سرطان، از جمله جراحی ، پرتودرمانی و شیمی درمانی، به صورت اختصاصی بر سلول های توموری اثر نمی گذارند و برای سلول های طبیعی بدن عوارض جانبی مهلکی دارند. سلول های بنیادی مزانشیمی (MSCs) به دلیل گرایش ذاتی در مهاجرت به سمت بافت تومور، گزینه ای امیدوارکننده برای تحویل عوامل ضد توموری و یا تولید آن ها در موضع اختصاصی تومور هستند. با این حال، انتقال ژن های خارجی به داخل سلول های بنیادی مزانشیمی امری چالش برانگیز است، چرا که سلول هایی سرسخت در پذیرش ژن خارجی هستند. بنابراین ورود ژن به داخل این سلول ها نیاز به بهینه سازی دارد. انتقال ژن با استفاده از مواد شیمیایی از جمله لیپوفکتامین، در مقایسه با سایر روش ها راحت تر انجام می شود و سمیت سلولی کمتری دارد. با این حال، محدودیت اصلی در استفاده از لیپوفکتامین، پایین بودن کارایی انتقال ژن است. هدف این مطالعه ارزیابی و پیشنهاد مقادیر مطلوب اجزای لیپوپلکس (مجموعه لیپوفکتامین، بافر و DNA) برای افزایش کارایی انتقال ژن به سلول های بنیادی مزانشیمی مشتق از بافت چربی انسان (hASCs) بود. یافتن زمان بیان مطلوب ژن خارجی و غلظت مطلوب آنتی بیوتیک G-418 نیز از اهداف دیگر این مطالعه بود. پس از انتقال ژن، درصد سلول های بیان کننده eGFP با استفاده از میکروسکوپ فلورسانس و نرم افزار ImageJ در فواصل 12 ساعته به مدت 48 ساعت ارزیابی شد. همچنین میزان زنده مانی hASCs در مواجهه با غلظت های مختلف آنتی بیوتیک G-418 با استفاده از روش MTT اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که ترکیبی از 2 میکرولیتر لیپوفکتامین LTX به همراه 0.75 میکرولیتر بافر آن ("PLUS") و 0.75 میکروگرم از DNA پلاسمیدی باعث بهبود کارایی انتقال ژن به hASCs به میزان 23.75٪ می شود. بهترین بازه زمانی برای ارزیابی بیان پروتیین فلیورسنت در این سلول ها، بین 12 تا 24 ساعت پس از انتقال ژن بود. همچنین، غلظت مطلوب آنتی بیوتیک G-418 معادل 0.25 میلی گرم در میلی لیتر بود. در مجموع، نتایج این مطالعه نشان داد که احتمال بیان ژن خارجی با هدف درمانی در hASCs به مقدار بهینه شده اجزای لیپوپلکس و بازه زمانی طلایی برای ارزیابی وضعیت بیان آن ژن بستگی دارد.

    M. Taghavi, A. Parham *, H. Dehghani, H .Naderi-Meshkin

    Conventional cancer therapies, including surgery, radiotherapy, and chemotherapy, are not tumor site-specific and have cytotoxic and harmful side effects for normal cells. Mesenchymal stem cells (MSCs), due to their tumor-tropism migration property, are a promising alternative to deliver and produce antitumor agents. However, MSCs are difficult-to-transfect cells, and introducing the exogenous therapeutic gene into MSCs is challenging yet needs improvement. Transfection using chemical reagents, including Lipofectamine, is more convenient and less cytotoxic compared with different methods of introducing exogenous DNA into MSCs. Nonetheless, the major limitation of Lipofectamine is low transfection efficiency in MSCs. Therefore, the purpose of this study was to evaluate and suggest the optimum quantities of lipoplex components to enhance the transfection efficiency of human adipose tissue-derived MSCs (hASCs). Finding the best transgene expression time point and the optimum concentration of G-418 for antibiotic-based selection was another goal of this study. hASCs were transfected in a series of experiments with altering the quantities of Lipofectamine LTX® (Lip-LTX), the related “PLUS” reagent, and a plasmid DNA (pDNA) expressing the enhanced green fluorescent protein (eGFP). After transfection, the percentage of eGFP-expressing cells was evaluated using fluorescence microscopy and ImageJ software in 12-hour intervals for 48 hours. Also, the viability of hASCs exposed to different concentrations of G-418 was measured using an MTT assay. The results demonstrated that a combination of 2 µL Lip-LTX, 0.75 µL of its “PLUS” reagent, and 0.75 g pDNA (6484 bp) improve the transfection efficiency of hASCs (23.75%), and the best period for evaluation of fluorescence for these cells is 12 to 24h post-transfection. Also, the optimum concentration of G-418 for antibiotic-based selection of hASCs was 0.25mg/mL. In conclusion, this study indicates that the setting up of optimized quantities of lipoplex components and the golden time of evaluation for transgene expression could increase the possibility of transgene expression in hASCs before beginning research and clinical application. Also, the definition of optimal dose of selection antibiotic for purification of transfected hASCs seems to be necessary for maximum transgene expression effects in the cell population.

    Keywords: Genetic engineering, Mesenchymal stem cells, transfection, Lipofectamine LTX
  • علی عبدالهی، مجتبی نوروزی مصیر*، مهدی تقوی، عبدالامیر معزی

    امروزه یکی از راه های مقابله با کمبود عناصر غذایی کم مصرف کاربرد مواد نانو به منظور افزایش قابلیت دسترسی عناصری مانند روی برای گیاهان است. بنابراین، این مطالعه برای بررسی تاثیر نانوذرات اکسید آهن عامل دار و کود شیمیایی سولفات روی بر شکل های شیمیایی روی در فاز محلول خاک و همبستگی آن با غلظت و جذب روی در گندم صورت گرفت. این مطالعه در قالب طرح کامل تصادفی و با سه تکرار انجام شد. تیمارهای آزمایش شامل نانوذرات اکسید آهن عامل دار هیدروکسیل (OH)، کربوکسیل (COOH) و آمین (NH2) هر کدام در سه مقدار (100، 200 و 300 میلی گرم بر کیلوگرم)، سولفات روی (ZnSO4) (به مقدار 40 کیلوگرم در هکتار) و تیمار شاهد (بدون استفاده از نانوذرات اکسید آهن) بود. پس از اتمام دوره کشت ویژگی های شیمیایی خاک از جمله پ.هاش، روی قابل دسترس و کربن آلی محلول و مقدار غلظت و جذب روی در گیاه اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که پ.هاش، روی قابل دسترس و مقدار کربن آلی محلول خاک به شکل معنی داری تحت تاثیر تیمارهای آزمایش قرار گرفت. نتایج حاصل از مدل ژیوشیمیایی Visual MINTEQ نشان داد که بیشترین مقدار گونه آزاد روی در تیمار نانوذرات اکسید آهن کربوکسیل دار به مقدار 300 میلی گرم در کیلوگرم خاک به دست آمد. همچنین تیمارهای آزمایش به شکل معنی داری غلظت گونه روی ترکیب شده با ترکیبات آلی (Zn-DOM) را تحت تاثیر قرار داد. وجود ضرایب همبستگی به نسبت بالا و مثبت و معنی دار بین غلظت و جذب روی در گندم با گونه های روی آزاد و کمپلکس شده با ترکیبات آلی در محلول بیانگر این است که می توان این گونه ها را به عنوان گونه های قابل دسترس روی در محلول خاک درنظر گرفت. نتایج این پژوهش نشان داد که کاربرد نانوذرات اکسید آهن عامل دار به بهبود شرایط خاک به افزایش قابلیت دسترسی روی کمک می کند.

    کلید واژگان: نانوذرات, کربن آلی محلول, کود شیمیایی, عناصر کم مصرف
    A. Abdollahi, M. Norouzi Masir*, M. Taghavi, A. Moezzi

    Nowadays, one of the ways to confront with the micronutrients deficiency is application of Nano materials to increase the availability of elements such as zinc for plants.  Therefore, this study was conducted to investigate the effect of functionalized iron oxide nanoparticles and zinc sulfate chemical fertilizer on the zinc chemical forms in soil solution phase and its correlation with zinc concentrations and uptake in wheat. This study was carried out in a completely randomized design with three replications. Treatment consisted of functionalized iron oxide nanoparticles of Hydroxyl (OH), Carboxyl (COOH) and Amine (NH2), each at three levels (100, 200 and 300 mg.kg-1), ZnSO4 (40 kg.ha-1) and Control (without using iron oxide nanoparticles). At the end of the cultivation period, soil chemical properties such as pH, soil available zinc and dissolved organic carbon and concentrations and the uptake of zinc in plant were measured. The results showed that pH, available zinc and dissolved organic carbon content of soil solution were significantly affected by the treatments. The results obtained from the Visual MINTEQ Geochemical model showed that the highest amount of the free form of zinc (Zn2+) was obtained at the level of 300 mg.kg-1 of carboxyl iron oxide nanoparticles. Also, the experimental treatments significantly influenced the concentration of Zn-DOM species. The positive and significant correlation between Zn+2 and Zn- DOC species with the concentration and total Zn uptake of wheat indicated that these pools of Zn could be liable species in soil. The results of this study, therefore, showed that the application of functionalized iron oxide nanoparticles could help to improve soil conditions in order to increase the zinc availability for plants.

    Keywords: Nanoparticles, Dissolved organic carbon, Chemical fertilizer, Micronutrients
  • محمدرضا اسدی*، مازیار تقوی، علی کلانتری حصاری، بهناز قربان زاده
    جلوگیری از ورود بافت های غیر مجاز (مانند پوست، استخوان، غضروف، سویا و...) در تولید فرآورده های گوشتی در سال های اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است. این امر بیشتر به منظور شناسایی واحدهای تولیدی متخلف و افزایش اعتماد مصرف کنندگان در رابطه با فرآورده های گوشتی انجام می گیرد. به منظور کنترل مواد تشکیل دهنده این محصولات همراه آزمون های شیمیایی باید از روش بافت شناسی بهره برد. هدف از تحقیق حاضر بررسی توان آزمون بافت شناسی در کاهش تخلفات استفاده از بافت های غیرمجاز در فرآورده های گوشتی (سوسیس، کالباس، همبرگر، کباب لقمه و ناگت) بود. برای این منظور در بازه زمانی سه سال، از ابتدای نیمه دوم سال 1393 تا آخر نیمه اول سال 1396 نمونه های ارسالی به سه آزمایشگاه فعال در زمینه تشخیص بافت های غیرمجاز در سه استان تهران، البرز و اصفهان مورد ارزیابی و ثبت نتایج قرار گرفتند. نتایج نهایی حاصل از ثبت داده ها پس از پایان دوره سه ساله توسط نرم افزارهای آماری مورد ارزیابی و نتایج در قالب نمودار و جدول نشان داده شدند. نتایج نشان دهنده کاهش محسوس استفاده از بافت های غیرمجاز در طول دوره آزمون بود. با ارایه یافته های حاصل از این تحقیق می توان بیان داشت که آزمون بافت شناسی به عنوان یک آزمون تشخیصی به خوبی توانسته بود نقش بازدارندگی خود در استفاده از بافت های غیرمجاز در فرآورده های گوشتی را ایفا کند.
    کلید واژگان: بافت شناسی, بافت های غیرمجاز, فرآورده های گوشتی
    M. R. Asadi *, M. Taghavi, A. K. Hesari, B. Ghorbanzadeh
    The prevention the using of unauthorized tissues (such as skin, bone, cartilage, soya, etc.) in the production of meat products in recent years has been very much considered. This is done to identify offending production units and increase consumer confidence in meat products. Histological method should be used to control the ingredients of meat products, along with chemical tests. The purpose of this study was to investigate the ability of histological experiments to reduce the violations of the use of unauthorized tissues in meat products (Sausages, Kielbasa, burgers, Kabab Loghmeh and nuggets). For this purpose, in the period of three years, from the second half of 2014 to the end of the first half of 2017, samples were sent to three laboratories for the detection of unauthorized tissues in the provinces of Tehran, Alborz and Esfahan were evaluated and recorded. The final results of the data recording after the end of the three-year period were evaluated by statistical software and the results were presented in the chart and picture. The results showed a significant decrease in the use of unauthorized tissues during the course of the study. By presenting the results of this research, we can be stated that histological examination as a diagnostic test has been able to play a role in preventing the use of unauthorized tissues in meat products.
    Keywords: Histology, Unauthorized Tissues, Meat Products
  • منیژه تقوی*، کیانوش هاشمیان، جعفر بوالهری
    لهداف

    هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثر دو مداخله معنوی-مذهبی و امیددرمانی در کاهش استرس، اضطراب و افسردگی همسران جانبازان مبتلا به اختلال استرس پس از ضربه بود.

    مواد و روش ها

    این پژوهش شبه آزمایشی با استفاده از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری بر همسران جانبازان مراجع کننده به بیمارستان روانپزشکی صدر تهران از سال 1382 تا 1395 انجام شد. نمونه ها به طور تصادفی در دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل (هر گروه 17 نفر) قرار گرفتند. داده ها با استفاده از مقیاس استرس پس از ضربه ثانویه و مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس جمع آوری شدند. گروه آزمایشی 1 و 2 طی 8 جلسه در 3 روز هفته تحت آموزش قرار گرفتند. یک هفته پس از پایان جلسات آموزشی، پس آزمون برای دو گروه آزمایشی و گروه کنترل اجرا شد. پس از گذشت 3 ماه از پایان دوره آموزشی، مشارکت کنندگان مورد برای پیگیری تداوم اثر آموزش، مجددا آزمون قرار گرفتند. برای مقایسه اثربخشی میانگینهای 3 گروه تحقیق از طرح ترکیبی دوراهه تحلیل واریانس چندمتغیری استفاده شد.

    یافته ها

    دو مداخله معنوی-مذهبی و امیددرمانی در مقایسه با گروه کنترل به طور معناداری استرس، اضطراب و افسردگی آزمودنیها را کاهش دادند و همچنین اثرات پس از 3 ماه پیگیری پایدار بودند (01/0<p) این در حالی است که در مقایسه با گروه کنترل، بین اثربخشی این دو مداخله در کاهش استرس، اضطراب و افسردگی همسران جانبازان تفاوت معناداری وجود نداشت (05/0>p).

    نتیجهگیری

    دو روش مداخله معنوی-مذهبی و امیددرمانی به عنوان مداخلات تعاملی در کاهش استرس، اضطراب و افسردگی همسران جانبازان مبتلا به استرس پس از ضربه موثرند و تفاوتی ندارند.

    کلید واژگان: معنویت, مذهب, امید, استرس روانشناختی, اضطراب, افسردگی
    M. Taghavi*, K. Hashemian, J. Bolhari
    Aims

    The present study aimed to compare the effects of religious-spiritual intervention and hope therapy on reducing stress, anxiety, and depression of spouses of veterans with  the post-traumatic stress disorder (PTSD).

    Materials & Methods

    Using the pretest-posttest design with a control group and follow-up, this quasi-experimental study was conducted among spouses of veterans who had referred to Sadr hospital in Tehran since 2003 to 2016. The participants were randomly assigned into two experimental groups and one control group (each group 17 persons). The data were collected using the Secondary Traumatic Stress Scale (STSS-17) and Depression, Anxiety, Stress Scale (DASS-21). The experimental groups 1 and 2 were trained three times a week in eight sessions. A week after termination of training sessions, posttest was administered for the two experimental groups and the control group. Three months after termination of training program, participants were tested again to follow up the training effects. To compare the effectiveness of the approaches, two-way multivariate analysis of variance (MANOVA) mixed design was used.

    Findings

    Both religious-spiritual and hope interventions significantly reduced stress, anxiety, and depression of spouses of veterans with PTSD compared to the control group and also the effects have been stable after a three-month follow-up (p<0.01). Whereas, there was no significant difference between the effectiveness of these two interventions on reducing stress, anxiety, and depression of spouses of veterans compared to the control group (p>0.05).

    Conclusion

    The two religious-spiritual and hope approaches are effective as interactive interventions on reducing stress, anxiety, and depression of spouses of veterans with PTSD, and there is no reference between them.

    Keywords: Spirituality, Religion, Hope, Psychological Stress, Anxiety, Depression
  • M Taghavi, Mohammad Khishe *
    Meta-heuristic Algorithms (MA) are widely accepted as excellent ways to solve a variety of optimization problems in recent decades. Grey Wolf Optimization (GWO) is a novel Meta-heuristic Algorithm (MA) that has been generated a great deal of research interest due to its advantages such as simple implementation and powerful exploitation. This study proposes a novel GWO-based MA and two extra features called Individual Best Memory (IBM) and Penalty Factor (PF) to train Feed-forward Neural Network (FNN) for the classification of Sonar and Radar datasets. Besides, FNN is accompanied by Feature Selection (FS) using GWO. Experiments were done on Sonar and Radar datasets obtained from the University of California, Irvin (UCI) to evaluate the performance of the proposed MA; the results demonstrated the proposed MA is markedly better than GWO in terms of classification accuracy, avoiding local optima stagnation, and convergence speed. This framework can be applied to naval navigation systems or atmospheric research.
    Keywords: Classification, feature selection, Grey Wolf Optimization, Meta-heuristic algorithms, RADAR, sonar
  • عبدالمجید قلیزاده، علی اصغر نشاط، فاطمه پاکروان، محمد میری، محمود تقوی، علی نیکونهاد
    سابقه و هدف
    فقدان مقادیر کافی آب شیرین یک چالش جهانی است. شیرین سازی آب را می توان با استفاده از سیستم های حرارتی یا غشایی انجام داد که هرکدام به انرژی قابل توجهی نیاز دارند. پیل نمک زدایی میکروبی (MDC=Microbial Desalination Cell) فناوری نوینی است که شیرین سازی آب ، تولید الکتریسیته و تصفیه فاضلاب را در یک راکتور انجام می دهد. با توجه به تولید جریان و یون زدایی کم این فناوری، این مطالعه با هدف بهبود کارایی فرآیند انجام شد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تجربی، قابلیت فرآیند MDC اصلاح شده جهت شیرین سازی آب دریا (حاوی g/L 20 NaCl) بررسی شد. بدین منظور، محلول کاتد تحت دمش با ازن (O3-MDC) ، و محلول میانی در معرض امواج فراصوت قرار گرفت و عملکرد راکتور طی یک دوره راهبری از لحاظ تولید جریان و نمک زدایی با راکتور شاهد تحت دمش با اکسیژن (O2-MDC) و بدون امواج فراصوت مقایسه شد. حدود 75 نمونه از هر راکتور برداشت شد. تشکیل بیوفیلم روی آند توسط اسکن میکروسکوپ الکترونی (SEM) و باکتری های غالب با تعیین توالی ژن S rRNA16 بررسی شدند.
    یافته ها
    با اعمال امواج فراصوت بر محلول نمکی خام و بعد از 24 ساعت راهبری O2-MDC، ولتاژ تولیدی راکتور از 3/9±119 به 4/7±131 میلی ولت افزایش یافت. در یک چرخه راهبری، حداکثر چگالی جریان O2-MDC و O3-MDCبه ترتیب 1/16 و A/m2 5/27 بود و اختلاف معنی داری در نتایج تولید ولتاژ آنها وجود داشت
    (0/001>p). راندمان نمک زدایی O3-MDC و O2-MDC به ترتیب 74% و 55/58% بدست آمد. پروتئوباکتری ها، فیرمیکویت ها و اسیدوباکتری ها باکتری های غالب بیوفیلم را شامل می شدند.
    نتیجه گیری
    براساس نتایج این مطالعه MDC اصلاح شده با ازن و امواج فراصوت در صورت راهبری صحیح گزینه مناسبی برای نمک زدایی آب شور دریا می باشد.
    کلید واژگان: پیل نمک زدایی میکروبی, پیل سوختی میکروبی, منابع انرژی بیوالکتریک, آب شور
    A Gholizadeh, AA Neshat, F Pakravan, M Miri, M Taghavi, A Nikoonahad
    Background
    Due to the fresh water scarcity in many parts of the world, desalinating of water and wastewaters has been taken into consideration now. Microbial desalination cell (MDC) is a new technology which can desalinate water, generate electricity, and simultaneously purify wastewaters in a reactor. However, low current generation and deionization are from main challenges of this process. This study aimed to improve the MDCs efficacy.
    Methods
    Three-cell MDC consisted of anode, cathode, and middle chambers, was designed. Here, ozone was used as a new electron acceptor in MDC (O3-MDC), and middle chamber solution containing 20 g/L NaCl was pretreated by ultrasonic process. The reactor operated under oxygen diffusion (O2-MDC), and without ultrasonic pretreatment was chosen as control. Biofilm formation on anode surface and dominant bacteria in the O3-MDC reactor were studied using Scanning Electron Microscopy (SEM), and 16S rRNA gene sequencing, respectively.
    Findings: saltwater pre-treatment caused to increase the electrical conductivity from 28.1 ms/cm to 35.5 ms/cm. Moreover, the use of ozone in the reactor significantly improved the reactor performance in terms of bioelectricity generation and water desalination, so that O2-MDC and O3-MDC were able to remove 74% and 55.58% of NaCl from water, respectively. Proteobacteria, firmicuites and acidobacteria were dominant microbial communities in the anode biofilm based on 16S rRNA sequencing.
    Conclusion
    Modified MDC can be a good option for water desalination if properly navigated. Although the process is still subject to some limitations, conducting such studies can provide basics of process operationalization and commercialization.
    Keywords: Microbial desalination cell, Microbial fuel cell, Bioelectric Energy Sources, saltwater
  • مهسا ادیبی، مجید توسلی رکن آبادی *، سیدمحمدعلی تقوی
    نحوه برخورد با غرب از مهم ترین مولفه های مهم فضای اندیشه ای ایران است. انقلاب اسلامی یکی از محصولات همین دغدغه مندی اندیشه ای می باشد. مطهری به عنوان یکی از مهم ترین ایدئولوگ های انقلاب کوشید تا در مقابله با پارادایم غزب زدگی با ایجاد ساز و برگی نوین برای باورها و اصول دینی سنتی، زمینه ای فراهم کند که دین اسلام توان رقابت با ایدئولوژی های غربی را داشته باشد. او می خواست از این راه ایمان جوانان را در مبارزه با سکولاریسم حفظ کند. در این مسیر، با خلق معناها و مضامین جدیدی که برگرفته از عناصر سنتی، مذهبی، اسطوره ای و مدرن بود به بازنمایی غرب پرداخت. در این مقاله سعی شده تا با بهره گیری از آموزه های مطالعات پسااستعماری در باب غیریت و دیگری سازی به عنوان چارچوب نظری و روش تحلیل گفتمان لاکلا و موفه به مثابه روش، به این سوال پاسخ داده شود که غرب در گفتمان سیاسی مطهری چگونه بازنمایی می شود؟ یافته های این مقاله مبین آن است که مطهری از طریق مکانسیم بازنمایی و غیریت سازی به ترسیم یک مرز هویتی میان «ما»ی ایرانی و «دیگری» غربی پرداخته و به تولید تصویری از غرب اقدام کرد که واجد دال هایی چون امپریالیست، استثمارگر، شیطان، ظالم، مستکبر، طاغوت و ظلمت است. این مقاله، بر اساس منطق هم ارزی، تفاوت غرب را در رویه های «استعماری» و«ضدیت با دین» در گفتمان مطهری بررسی کرده و چگونگی برجسته سازی «خود» و حاشیه رانی بازنمایی غرب به مثابه «دیگری» را نشان می دهد.
    کلید واژگان: گفتمان سیاسی مطهری, بازنمایی, غرب, پسااستعماری, غیریت سازی
    M. Adibi, M. Tavasoli Roknabadi *, M Taghavi
    The question of how to confront the West has always been an important issue for Iranians and their political and intellectual elites. The Islamic Revolution of Iran was a product of such a concern. Ayatollah Morteza Motahari, as one of the most important ideologue of the Islamic Revolution, tried to provide an account of Islam that is able to compete with new Western ideologies, particularly Marxism, in order to prevent the youth from being attracted to such ideologies. He created new meanings and notions derived from religious, traditional and even modern roots. In this paper, the main question is how the West is represented in Motahari’s political discourse. The post-colonial approach is the theoretical framework and Laclau and Mouffe’s discourse analysis theory is the research method. The findings of the research indicate that Motahari through representation and creation of otherness draws an identity boundary between “us” (Iranians) and the other (the West), and represents the latter with signifiers such as imperialist, exploiter, evil, cruel and darkness.
    Keywords: Motahari, representation, the West, otherness, post-colonialism
  • رحیم حمیدی پور، حسن حیدری، فرشاد بهاری، مهدیه تقوی
    مقدمه
    با توجه به اینکه عدم احساس کارآمدی فردی و احساس تعلق به مدرسه از عوامل پیش بینی کننده افت تحصیلی در تحصیل به شمار می رود، پژوهش حاضر باهدف تعیین اثربخشی مشاوره شناختی -رفتاری به شیوه گروهی برافزایش خودکارآمدی تحصیلی و احساس تعلق به مدرسه در دانش آموزان دچار افت تحصیلی انجام شد.
    مواد و روش ها
    روش پژوهش نیمه تجربی است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دچار افت تحصیلی در مقطع راهنمایی شهرستان شهریار بودند. از این بین، 30 نفر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی انتخاب و به دو گروه 15 نفری مداخله و کنترل تقسیم شدند. گروه مداخله 15 ساعت تحت مشاوره گروهی شناختی -رفتاری قرار گرفتند. ابزارهای اندازه گیری عبارت بودند از: پرسشنامه خودکارآمدی Morgan, 1999) & Jinkes) و پرسشنامه احساس تعلق به مدرسه (Berry, Betty&Watts, 2004). به منظور تجزیه وتحلیل داده ها، از تحلیل کواریانس استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد بین گروه مداخله و کنترل تفاوت معنی داری وجود دارد و مشاوره شناختی- رفتاری برافزایش خودکارآمدی تحصیلی و احساس تعلق به مدرسه موثر بوده است (0001/0p=).
    نتیجه گیری
    بر اساس نتایج می توان به منظور ارتقای خودکارآمدی تحصیلی و همچنین افزایش احساس تعلق به مدرسه، از مشاوره شناختی -رفتاری به شیوه گروهی استفاده کرد.
    کلید واژگان: مشاوره شناختی رفتاری, خودکارآمدی تحصیلی, احساس تعلق به مدرسه
    R Hamidipour, H Heydari, F Bahari, M Taghavi
    Introduction
    Considering that the feelings of lack of individual self-efficacy and belonging to school are of the predictors of academic failure in education, the purpose of this research was to investigate the efficacy of the recognizable behavioral consultancy as the gregarious method on improving the educational self-efficacy and sense of school belonging among the students with educational failure.
    Materials and Methods
    In this semi-experimental study, among all guidance school students with academic failure in Shahriar City, 30 students were selected using accidental sampling method. They were then divided into two groups of 15, experimental and control groups. The experimental group received the cognitive behavioral counseling for 15 hours. The measuring tools consist of the Berry, Betti and Watt’s scene of belonging survey and the Ginkez and Moorgan’s self-efficacy questionnaire both with reliable recognition.
    Results
    The results of this study indicated that cognitive behavioral counseling improved significantly the educational self-efficacy and the sense of school belonging (p=0.0001).
    Conclusion
    According to the results of the present study, cognitive group counseling therapy may increase academic self-efficacy and also promotes the sense of belonging to school in schoolchildren
    Keywords: Cognitive behavioral counseling, Educational self-efficacy, Sense of school belonging, Educational failure
  • رامین مناف فر، مریم تقوی، فرح فرخی، گلچین موسوی تومتری *

    در این تحقیق ویژگی های رشد، بازماندگی، مرفومتریک، ارزش غذایی و بررسی های ژنتیکی برخی جمعیت های آرتمیا با تاکید بر آرتمیای دریاچه میقان اراک مطالعه شد. بدین منظور لاروهای تفریخ شده آرتمیاها در شوری 80 گرم در لیتر طبق جدول استاندارد تغذیه، پرورش و درصد ماندگاری و رشد لاروها در روزهای 3، 7، 11 و 15 بررسی شدند. به منظور بررسی صفات مورفومتریک آرتمیا، به غیر از اندازه گیری قطر سیست، یازده صفت مورفومتریک آرتمیاهای بالغ نیز اندازه گیری شد. در جهت بررسی پروفایل اسیدهای چرب از روش کروماتوگرافی گازی استفاده و با توالی یابی ژن Hsp26 پس از انجام PCR بین نمونه های تیماری بررسی ژنتیکی صورت پذیرفت. بر اساس نتایج این تحقیق، قطر سیست و ناپلیوس اینستار اول آرتمیای میقان به ترتیب 28/ 276 و 66/ 544 میکرون بدست آمد. بررسی رشد و بقاء این آرتمیا در مقایسه با چند جمعیت مختلف آرتمیا نشان دهنده رشد و بقاء بسیار خوب این جمعیت بود. پروفایل اسیدهای چرب نیز نشان داد که این آرتمیا از نظر تجمع اسیدهای چرب غیر اشباع در شرایط یکسان پرورشی نسبت به سایر جمعیت های آرتمیا، برتری نشان داد لذا می تواند به عنوان یک کاندید مناسب غذای زنده برای آبزی پروری به کار رود. بررسی های مورفومتریک و همچنین ژنتیکی ژن Hsp26نشان داد این آرتمیا قرابت زیادی با دیگر آرتمیاهای پارتنوژنز دارد اما تفاوت های منحصر بفرد این جمعیت می تواند در آینده برای شناسایی این جمعیت بکار رود.

    کلید واژگان: آرتمیا, مرفومتری, بقا, دریاچه میقان, فیلوژنی آرتمیا
    R. Manaffar, M. Taghavi, F. Farah Farokhi, G. Moosavi Toomatari

    Due to the importance of identifying the major characteristics of Artemia populations, in this study some physiologic, biometric, nutritional and genetic characteristics of one Artemia population from Iran named Arak’s Artemia (Mighan Lake) was studied. The hatched larvae of Artemia were reared in the saline water of 80 g/l with standards method in which percentage of survival and growth were evaluated on days 3, 7, 11 and 15 of culture period. In order to study the morphometric characteristics of Artemia, diameter of full cysts as well as 11 more morphological parameters of adult Artemia were measured. The fatty acids profile were analyzed by gas chromatography. The Genetic characteristics were compared with other Artemia populations by sequencing after PCR amplification of Hsp 26 gene. According to the results, the diameter of cysts and nauplii instar were 276.28 and 544.66 micron, respectively. The growth and survival of brine shrimp Artemia, in comparison with other populations, reflected good growth and survival of this population. The results of fatty acids profile also showed higher amounts of polyunsaturated fatty acids in this Artemia compared to other populations cultured under identical conditions. The morphometric characteristics and genetic study of Hsp 26 gene showed great affinity of this population with the parthenogenetic brine shrimp Artemia. However, individual differences could be used to characterize this population.

    Keywords: Artemia, Morphometry, Survival, Mighan Lake, Artemia Phylogeny
  • رضا وزیری نژاد، محسن رضاییان*، محسن تقوی
    زمینه و هدف

    عبور از سد مرور همتایان است که آخرین نقاط ضعف موجود در نوشتار یک محقق را مرتفع نموده و آن را واجد شرایط چاپ در مجلات علمی می سازد. این مطالعه، به منظور ارزیابی میزان دقت همتایان علمی در یکی از مجلات علمی و پژوهشی دانشگاه های علوم پزشکی کشور در تشخیص اصلاحات مورد نیاز یک مقاله ارسالی طراحی گردیده است.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه توصیفی، مقاله ای که براساس نتایج یک طرح تحقیقاتی به منظور انتشار به یکی از مجلات علمی فرستاده شده بود، برای 30 نفر از همتایان علمی مرتبط به موضوع ارسال گردید. این برنامه مطابق روال معمول داوری مقالات انجام شد. چک لیست بدون نام مطالعه، دارای 9 سوال ویژه بود و توسط یکی از کارشناسان طرح تکمیل گردید. اطلاعلات پس از ورود به رایانه توسط آزمون های آمار توصیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

    یافته ها

    تعداد 14 نفر (6/46%) در مهلت زمانی مقرر نتیجه بررسی خود را به دفتر مجله ارسال نمودند. 5 نفر همتای خارج و 9 نفر همتای درون دانشگاه بودند. از این تعداد، 9 نفر (3/64%) زن و 5 نفر (7/35%) مرد بوده اند. به جز در یک مورد از مجموع 9 مورد ایرادات موجود، در سایر موارد داوران داخلی در تشخیص موارد موفق تر بودند. هیچ یک از ایرادات موجود، توسط تمامی داوران تشخیص داده نشده بود. ایراد مربوط به «حجم نمونه» بیشترین درصد گزارش 3/64%توسط داوران را به خود اختصاص می داد.

    نتیجه گیری

    وضعیت داوری همتایان همکار با مجله علمی مورد بررسی، در پاره ای موارد نیازمند بهبود و ارتقا می باشد و بایستی مداخلات متناسب انجام شود. انجام مطالعات جامع تر که تعداد بیشتری از مجلات و همتایان همکار را شامل شود، توصیه می گردد.

    کلید واژگان: میزان دقت, همتایان مروری, مجله علمی, مقالات, داوران
    R. Vazirinejad, M. Rezaeian, M. Taghavi
    Background And Objectives

    Final corrections on a manuscript sent for publication in a scientific journal are suggested by reviewers. So this qualifies the paper with the least errors for publication. The present study aimed to assess the Persian language peer reviewer's comments on a manuscript sent to an Iranian Scientific Journal (journal of Rafsanjan university of medical sciences), 2010.

    Materials And Methods

    In this descriptive study, a manuscript which was sent to a scientific journal for publication was sent to 30 peer reviewers to obtain their comments. This approach was the routine method of the journal in peer reviewing the manuscripts. When peer reviewer's comments come back to the editorial office, a trained expert recorded the information on an anonymous checklist. The checklist included a list of nine items which were expected to be reported by peer reviewers as their comments. Data were analyzed using SPSS.

    Results

    Fourteen respondents (about 50%) sent their comments back in due date. Of these, five were affiliated with other universities and nine were affiliated to the journal university. Nine were female (64%) and 5 were males (%35/7). With one exception, peer reviewers inside the journal university were more successful than peer reviewers outside the journal university in distinguishing the other eight general items. No a peer reviewer reported all of the nine items. Among the nine items, "sample size" was reported by the highest proportion (64%) of peer reviewers.

    Conclusion

    Peer reviewing should be improved among peer reviewers of the scientific journal of this study and proper interventions should be conducted. More investigations are needed to cover more scientific journals and more peer reviewers.

    Keywords: Precision, Peer Reviewer, Scientific, Journal, Manuscripts
  • مهدیه تقوی*، بابا مخیر، علی اصغر سعیدی، سید هادی موسوی
    در طی این بررسی  که در پاییز و زمستان 1388 و بهار 1389  صورت پذیرفت در مجموع 59 عدد ماهی مخرج لوله ای از دو ایستگاه در رودخانه زردی(واقع در سواحل جنوب شرقی دریای خزر) توسط تور سالیک (ماشک) صید شدند و مورد بررسی انگل شناسی قرار گرفتند. ماهیان پس از صید بصورت زنده به آزمایشگاه  مرکزشهید رجایی انتقال داده شدند. نمونه ها به روش قطع نخاع کشته شده و بیومتری شدند.  اندام های مختلف ماهی شامل چشم ،پوست، آبشش، دستگاه گوارش ،عضله و غیره مورد بررسی انگل شناسی قرار گرفتند. در کل 6 گونه انگل به شرح زیر در نمونه های مورد بررسی ، شناسایی گردید.  انگل تریکودینا Trichodinasp. از پوست و آبشش ، انگل داکتیلوژیروسsp. Dactylogyrus از آبشش ، انگل ژیروداکتیلوس Gyrodactylus sp.  از پوست و آبشش ، انگل دیپلوستوموم اسپاتاسیوم Diplostomumspathaceum از چشم  ، انگل پوستو دیپلوستوموم sp.   Postodiplostomumاز پوست ، انگل کاپیلاریا آمورنسیس amurensis Capillaria از روده مشاهده شد.انگل تریکودینا با 15/49 درصد بیشترین و انگل دیپلوستوموم با55/13درصد کمترین میزان آلودگی را در نمونه های ماهی به خود اختصاص دادند.
    کلید واژگان: انگل, ماهی مخرج لوله ای, درصد و شدت آلودگی, رودخانه زردی, مازندران
    M. Taghavi *, B. Mokhayer, A.A. Saeedi, S.H. Mosavi
    A total of 59 specimens of Rhodeus  sericeus amarus  are  caught by handnet from two different station of Zardi River in the south-eastern costal of Caspian sea at the autumn and winter of 2009 and spring of 2010 . The fishes were transported alive to the laboratory of Shahid Rajaee site. They killed by cutting their spinal cord and then measured and weighed.The eye ,skin,gill,digestive system,muscle and the other organism´s of the specimens were examined for parasite infestation. Six parasites species were identified.These parasites are as following:  Trichodina sp. from skin and branchia, Dactylogyrus sp. from branchia, Gyrodactylus sp. from skin and branchia, Diplostomum spathaceum from eye̓ s, Postodiplostomum sp. from skin, Capillaria amurensis from intestine were found in the Rhodeus  sericeus amarus  of Zardi River.The most prevalent parasite was Trichodina sp. (49/15%) and the least was Diplostomum spathaceum(13/55%)
    Keywords: parasites, Rhodeus sericeus amarus, Prevalence, intensity, Zardi River, Mazandaran
  • مجید فرتاش وند*، محمدقلی نادعلیان، مهدی سخا، شهاب الدین صافی، علی حسن پور، مهدی تقوی
    تیلریوز یکی از بیماری های تک یاخته ای مهم نشخوارکنندگان اهلی به ویژه گاو، گوسفند و بز می باشد که توسط گونه های مختلف کنه آلوده به انگل تیلریا منتقل می شود. کم خونی، اختلالات الکترولیتی و واسکولیت از جمله عوارض این بیماری در سیستم قلبی- عروقی محسوب می شوند. در این مطالعه 90 راس گاو مبتلا به تیلریوز، مورد معاینه بالینی و آزمایشات انگل شناسی و الکتروکاردیوگرافی قرار گرفتند. در گاوان مبتلا به تیلریوز، 30 دقیقه پس از استراحت و قبل از انجام هر گونه کار درمانی و در آرامش کامل، با استفاده از دستگاه الکتروکاردیوگرافی سه کاناله با اشتقاق Base-apex و اشتقاق I به مدت 30 ثانیه اقدام به اخذ ECG گردید تا آریتمی های موجود تشخیص داده شود و نوع آریتمی نیز مشخص گردد. از لحاظ الکتروکاردیوگرافی بیشترین آریتمی های مشاهده شده در دام های مبتلا عبارت بودند از: 62 مورد تاکیکاردی سینوسی، 15 مورد آریتمی سینوسی، 6 مورد بلوک دهلیزی- بطنی درجه 1، یک مورد اکستراسیستول بطنی و یک مورد فیبریلاسیون دهلیزی. با توجه به نوع آریتمی ها، این نتیجه حاصل شد که آریتمی های ایجاد شده در گاوهای مبتلا به تیلریوز از نوع فونکسیونل و غیرمرضی هستند.
    کلید واژگان: الکتروکاردیوگرافی, تیلریوز, آریتمی
    M Fartashvand *, M.Gh Nadalian, M Sakha, Sh Safi, A Hasanpour, M Taghavi
    Theileriosis is an important protozoal disease of domestic ruminants especially cattle, sheep and goats which is transmitted by various species of Theileria infected ticks. Anemia, electrolytic disorders and vasculitis are amongst the cardiovascular complications of theileriosis. In this study, 90 cows with theileriosis were evaluated by clinical examination, parasitologic tests and electrocardiography. In Theileria infected cattle, after 30 minutes of rest and any treatment, a 30 second ECG was recorded in lead I to determine the types of arrhythmias present. Based on electrocardiographic findings frequently observed arrhythmias included 62 cases of sinus tachycardia, 15 cases of sinus arrhythmia, 6 cases of first degree atrio-ventricular block, 1 case of ventricular extra systole and 1 case of atrial fibrillation. According to the type of arrhythmias, it can be concluded that arrhythmias in cows with theileriosis are functional and nonpathologic.
    Keywords: Electrocardiography (ECG), Theileriosis, Arrhythmia
  • H. Irandoost, Gh R. Niknam, A. Ghasemi, M. Taghavi, E. Turabi

    In order to study genetic diversity among East Azarbaijan and Fars provinces isolates of Ralstonia solanacearum, samples were collected from potato fields. A total of 35 bacterial isolates from East Azarbaijan province, three isolates from Fars province and one isolate from infected tubers of Karaj market were isolated from potato samples. DNA fingerprinting with two rep-PCR primers (BOX and Rep) was performanced on selected isolates including five isolates from East Azarbaijan, three from Fars, one from Karaj market and two from Costa Rica as standard isolate. The length of produced fragments ranged from 200 bp to 1200 bp in BOX primer and 200 bp to 1500 bp in Rep primer. The grouping of isolates using UPGMA method and Jaccard`s coefficient which obtained from combined molecular data of the both primers grouped the isolates of R. solanacearum in two distinguished clusters. Group one included Fars isolates biovar N2 and group two consisted of eight biovar 2A. The results of this study indicated that rep-PCR technique with two Rep and BOX primers is capable to show differences among biovars 2A and between biovar 2A and biovar N2 as well as genetic polymorphism among different populations of R. solanacearum.

  • M. Taghavi*, M. Zahraei

    The aperiodic autocorrelations of those polynomials having coefficients on the unit circle has been useful in telecommunication theory. In this paper we first introduce one such polynomial type and then present a simple relation on its autocorrelations.

    Keywords: autocorrelation, Golay polynomials
سامانه نویسندگان
  • دکتر محمد تقوی
    دکتر محمد تقوی
    دانشیار زبان و ادبیات فارسی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
  • دکتر مسعود تقوی
    دکتر مسعود تقوی
    مدیر گروه مهندسی مکانیک، دانشکده فنی و حرفه ای پسران نوشهر، دانشگاه فنی و حرفه ای، مازندران، ایران
  • حجت الاسلام محمد تقوی
    حجت الاسلام محمد تقوی
    دانشجوی کارشناسی ارشد راه و ترابری، عمران، فنی و مهندسی، دانشگاه شمال، آمل، ایران
  • دکتر محمد تقوی
    دکتر محمد تقوی

اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال