به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

mahnaz mahmoudi zarandi

  • پویا اقبالیان، وحید قبادیان*، مهناز محمودی زرندی
    سیمان، سنگ بنای ساخت و ساز مدرن، با نگرانی های مبرمی در مورد مصرف انرژی و آلودگی آن مواجه است این مطالعه به مقایسه رویکردهای بین المللی اکوسم و کارخانه سیمان لارستان در چارچوب "لید" می پردازد. در میان نگرانی های روبه رشد زیست محیطی این مطالعه با هدف ارزیابی کارایی انرژی و انتشار گازهای گلخانه ای در کارخانه های سیمان انجام شده است. به طور خاص، کارخانه بین المللی اکوسم و کارخانه سیمان لارستان را برای شناسایی شیوه های نوآورانه و زمینه های بهبود در چارچوب LEED مقایسه می کند. سوال اصلی حول محور این است که کدام استراتژی به طور موثر پایداری در تولید سیمان را افزایش می دهد. تحقیق تطبیقی استفاده می شود، که تجزیه و تحلیل جامع مصرف انرژی، انتشار، شیوه های عملیاتی، کاهش ضایعات، جنبه های اقتصادی، ادراک ذینفعان و اثرات زیست محیطی کارخانه ها را تسهیل می کند. داده های کمی، از جمله قبض های انرژی و گزارش های انتشار گازهای گلخانه ای، مکمل بینش کیفی حاصل از مصاحبه با پرسنل کارخانه و اعضای جامعه است. تجزیه و تحلیل آماری و بررسی موضوعی برای رمزگشایی یافته ها استفاده می شود. مطالعه با استفاده از یک تحلیل مقایسه ای، دو کارخانه سیمان را با شیوه های متمایز ارزیابی می کند. رویکرد چند وجهی کارخانه بین المللی اکوسم برای بهره وری انرژی و کاهش انتشار گازهای گلخانه ای در کنار روش های کارخانه سیمان لارستان قرار گرفته است. اندازه گیری های کمی تفاوت ها، موفقیت ها و چالش ها را در پروفایل های انرژی و انتشار آن ها ارزیابی می کنند و در نهایت توصیه های عملی ارائه می دهند. کارخانه بین المللی اکوسم به عنوان یک پیشگام در بهره وری انرژی ظاهر می شود و از شیوه های نوآورانه همسو با اصول LEED برخوردار است. این ها شامل تکنیک های تولید پیشرفته، فناوری جذب و ذخیره کربن (CCS)، استفاده از انرژی های تجدیدپذیر، سوخت های جایگزین، بازیابی حرارت هدررفته و نظارت جامع است. در مقابل، تلاش های کارخانه سیمان لارستان کم تر جامع به نظر می رسد و نیاز به بازنگری اساسی برای همسویی با اهداف پایداری دارد.
    کلید واژگان: تولید سیمان, بهره وری انرژی, کاهش انتشار, اصول LEED, شیوه های پایدار
    Pooya Eghbalian, Vahid Qobadiyan *, Mahnaz Mahmoudi Zarandi
    As the cornerstone of modern construction, cement deals with concerns about energy consumption and pollution. This study compares the international approaches of EcoCem and Larestan Cement Manufacturing Plant within the “LEED” framework. Among the rising environmental worries, this study has been conducted to evaluate energy efficiency and greenhouse gas emissions in cement manufacturing plants. In particular, this study compares EcoCem International Company and Larestan Cement Plant to identify innovative techniques and improvement potential within the LEED Framework. The main question asks which strategy can effectively increase sustainability in cement production. Comparative research facilitates a comprehensive analysis of energy use, emission, operational methods, reduction of wastes, economic aspects, stakeholders’ perceptions, and environmental impacts. Quantitative data, including energy bills and greenhouse gas emission reports, would complement the qualitative insight obtained from interviews with the factory’s personnel and society members. Statistical analysis and thematic investigation are used to encode the findings. This study evaluates two cement factories based on distinctive techniques using a comparative analysis. The multifaceted approach of the International EcoCem Company for energy efficiency and reduction of greenhouse gas emissions is compared with the methods used by the Larestan Cement Plant. Quantitative measurements evaluate the differences, successes, and challenges occurring in energy profiles and their emissions, and finally provide practical advice. International Ecocem Company appears as a pioneer in energy efficiency and provides novel techniques in line with LEED principles. These techniques include high-tech production methods, Carbon Capture and Storage (CCS) techniques, the use of renewable energies, alternative fuels, waste heat recovery, and comprehensive monitoring. On the contrary, Larestan Cement Plant’s attempts seem less than the comprehensive techniques, requiring fundamental revision to be matched with sustainability goals.
    Keywords: Cement Production, Energy Efficiency, Emission Reduction, LEED Principles, Sustainable Techniques
  • سید علیرضا ناصحی، مهناز محمودی زرندی*، حسین ذبیحی

    تحلیل های متعددی در خصوص معیارهای زیبایی و عوامل آن در معماری و هنر صورت گرفته است. هر یک از این دیدگاه ها گاه در قالب نظریه و گاه به عنوان یک بیانیه سبکی تعریف شده اند. طبقه بندی ویژگی های هندسی و ترکیب بندی های بصری سبک های معماری و هنر می تواند ما را در شناسایی عناصر تاثیرگذار در ادراک زیبایی یاری نماید. در کنار تحلیل های نظری و تئوری های سبکی لازم است ماحصل سبک های مختلف هنری و یا معماری در یک قضاوت عمومی مورد سنجش قرار گیرد. در این سنجش اصول سبکی و یا نظریه های زیبایی شناسی می تواند مورد راستی آزمایی قرارگیرند. ضمن آن که ترجیحات بصری از دیدگاه مخاطب آموزش ندیده برای معماران و طراحان نیز مشخص می گردد. آن چه از نظر معماران و هنرمندان حرفه ای به عنوان معیارهای زیبایی تعریف می شود در نهایت باید توسط عموم مورد قضاوت قرار گیرند. لذا در ابتدا فشرده ای از اصول و ویژگی های برخی سبک های مختلف معماری و هنر به عنوان پیشینه مورد بررسی قرار گرفته است و سپس تعداد صد نفر از دانشجویان غیر مرتبط با رشته های هنری و معماری جهت آزمون به صورت تصادفی انتخاب گردیدند. در این آزمون تصویر تعدادی از بناهای شاخص در سبک های مختلف معماری مورد قضاوت شرکت کنندگان قرار گرفت. نتایج با استفاده از تحلیل های آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. ترجیحات بصری زنان و مردان را با یکدیگر مطابقت داده و مشخص شد دارای اولویت های زیبایی شناسی بسیار متفاوتی است. ولی مجموع مخاطبان به صورت عمده به ترتیب گرایش به سبک های فولدینگ، ارگانیک و تندیس گرایی را نشان دادند. شاخص ترین ویژگی های بصری تاثیرگذار عبارت بودند از خطوط و سطوح منحنی، فرم های منعطف و سیال، خوانایی، یکپارچگی و وحدت در اجزاء، توازن و تعادل، ادغام با طبیعت و طبیعت گرایی، تناسب و هارمونی. این ویژگی ها فراگیر و فارغ از تقسیم بندی های سبکی است.

    کلید واژگان: ترجیحات بصری, سبک معماری و هنر, مخاطبان غیرحرفه ای, زیبایی شناسی
    Seyed Alireza Nasehi, Mahnaz Mahmoudi Zarandi *, Hossein Zabihi

    Numerous analyzes have been made on the criteria of beauty and its factors in architecture and art. Each of these perspectives is sometimes defined in the form of theory and sometimes as a stylistic manifesto. The classification of geometric features and visual compositions of architectural and artistic styles can help us to identify the influential elements in the perception of beauty. Stylistics needs to be measured by the product of different artistic or architectural styles in a general judgment. In this assessment, stylistic principles or aesthetic theories can be verified. At the same time, visual preferences are determined from the point of view of untrained audiences for architects and designers. What is defined as a criterion of beauty by professional architects and artists should ultimately be judged by the public. Different architecture and art were examined as background and then one hundred students not related to art and architecture were randomly selected for the test. In this test, a number of images of landmarks in different architectural styles were judged by the participants. . The results were analyzed using statistical analysis. The visual preferences of men and women were matched and it was determined that they have very different aesthetic priorities. But the total audience is mainly oriented towards folding, organic and sculptural styles, respectively. The most prominent visual features were curved lines and surfaces, flexible and fluid forms, legibility, unity and unity in components, balance and balance, integration with nature and naturalism, fit and harmony.These features are pervasive and independent of stylistic divisions.

    Keywords: Visual Preferences, Architectural, Art Style, Non-Professional Audience, Aesthetics
  • سید رامتین حسنی، وحید قبادیان*، مهناز محمودی زرندی
    این مطالعه به بررسی تعامل پیچیده بین معماری و معناشناسی در ساختمان های میانی لاله زار می پردازد و نشان می دهد که چگونه فرم های فیزیکی روایت های فرهنگی و تاریخی را تجسم می دهند. بر نقش معماری به عنوان وسیله ای برای بیان فرهنگی و مخزن ارزش ها و خاطرات اجتماعی تاکید می کند. هدف این تحقیق تحلیل عمیق ساختارهای معنایی در ابعاد فیزیکی معماری لاله زار است. به دنبال درک چگونگی ارتباط این سازه ها با زمینه های فرهنگی و تاریخی است و از این طریق به حوزه وسیع تر مطالعات معماری و شهری کمک می کند. این مطالعه از یک رویکرد ترکیبی جامع استفاده می کند، که هر دو روش تحقیق کیفی و کمی را ادغام می کند. جمع آوری داده ها شامل بررسی، مصاحبه و مشاهدات است که با اسناد تاریخی و نظرات کارشناسان تکمیل می شود. این تحقیق به صورت روش شناختی ارزش های معنایی تعبیه شده در معماری را با تمرکز بر عناصری مانند تعادل، تناسب و تداوم بررسی می کند. یافته ها ادغام هماهنگ طرح های مدرن و سنتی در معماری لاله زار را در تعادل، تناسب و تداوم نشان می دهند. این مطالعه همچنین عناصر معنایی کلیدی مانند خط افق و ورودی ها را شناسایی می کند که به طور منحصربه فردی به هویت معماری خیابان لاله زار کمک می کنند. به طور خلاصه، این تحقیق درک دقیقی از معماری معنایی لاله زار ارائه می دهد و تابلوی غنی از معانی را که بناهای تاریخی منتقل می کنند، روشن می کند. این درک برای حفظ میراث فرهنگی و هدایت مداخلات معماری آینده در زمینه های تاریخی مشابه بسیار مهم است.اهداف پژوهش:تحلیل و بررسی عمیق ساختارهای معنایی در ابعاد فیزیکی معماری لاله زار.بررسی و شناخت ارتباط معماری لاله زار با زمینه های فرهنگی و تاریخی.سوالات پژوهش:ساختارهای معنایی در ابعاد فیزیکی معماری لاله زار به چه صورت است؟آیا بین معماری لاله زار و زمینه های فرهنگی و تاریخی ارتباطی وجود دارد؟
    کلید واژگان: معماری میان افزا, ساختار معنایی, افت, لاله زار, هویت
  • Pouya Eghbalian, Vahid Qobadiyan *, Mahnaz Mahmoudi Zarandi
    The global cement industry is facing increasing scrutiny due to its environmental impacts and resource consumption. This study compares sustainability practices in Italian, German and Iranian cement industries. It focuses on waste management, resource efficiency and environmental effects during cement production. The aim of this research is to identify the differences in sustainable practices between Italian, German and Iranian cement industries and to investigate the factors that create these differences. What is the sustainability of Iran's cement industry compared to other countries? The current type of research is comparative and this study analyzes the Italian and German cement industries using data up to 2021. It examines aspects such as cement production, waste management, alternative materials and fuels. The limited availability of data limits the assessment of Iran's industry to a preliminary analysis. Germany excels in sustainability with proactive waste management, resource efficiency and reduced environmental impact, particularly through the use of recycled solid fuel. Conversely, Italy faces challenges in waste management, significant disposal of landfill waste and slow progress in adopting alternative materials and fuels. Italy and Germany have made significant progress, while Iran relies on older production methods. Addressing these disparities is critical to Iran's alignment with global sustainability efforts. Reassessing waste management, improving resource efficiency and meeting sustainability standards are vital in reducing the environmental impact of the cement industry.
    Keywords: Cement Industry, Environmental Impacts, Italian Cement Industry, German Cement Industry, Global Sustainability
  • مهناز محمودی زرندی*، سارا السادات کارگر، مهدی خاک زند
    نور خورشید بهترین و ارزان ترین منبع انرژی است که به صورت فعال و غیرفعال می تواند در رسیدن به ساختمان های پایدار نقش موثری داشته باشد. ورود مقادیر مناسبی از نور روز به خصوص در فضاهای آموزشی، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. وجود نور بیش از حد نیاز و عدم کنترل آن، منجر به بروز خیرگی و نارضایتی بصری می شود. هدف این پژوهش بررسی و تحلیل هندسه سقف و ارتفاع کلاس در ارزیابی کیفیت آسایش بصری و بهره وری انرژی در اقلیم گرم و خشک با استفاده از شبیه سازی می باشد. پس از بیان مفاهیم و معرفی نرم افزار، دو مدل کلاس درس شمالی و جنوبی از مدارس بومی مدل سازی شده و عملکرد نورروز و انرژی روی آن ها بررسی می گردد. با در نظر گرفتن ارتفاع کلاس و هندسه سقف به عنوان متغیر طراحی، شاخص های ارزیابی عملکرد نورروز، کیفیت نورروز (DLA,UDLI) خیرگیDGP)) و مقدار مصرف انرژی (EUI)در جهت رسیدن به اهداف پژوهش به عنوان متغیرهای وابسته پژوهش محاسبه می شوند. در نتیجه، در جبهه جنوبی سقف گنبدی باعث کاهش خیرگی و مصرف انرژی شده و توزیع نور یکنواخت تر است و در جبهه شمالی فقط خیرگی و مصرف انرژی کاهش پیدا کرد که مطلوب می باشد. اما با افزایش ارتفاع در جهت شمال میزان روشنایی بهبود می یابد که این موضوع پتانسیل کلاس شمالی جهت انتخاب به عنوان بهینه ترین جهت را بالا می برد. اهداف پژوهش:کاربرد فرم هندسی سقف کلاس درس و تاثیر آن بر بهره وری بصری و انرژی در اقلیم گرم و خشک.بررسی ارتفاع کلاس و تاثیر آن بر بهره وری بصری و انرژی در اقلیم گرم و خشک.سوالات پژوهش:آیا فرم هندسی سقف کلاس درس بر بهره وری بصری و انرژی در اقلیم گرم و خشک تاثیر دارد؟ارتفاع کلاس بر بهره وری بصری و انرژی در اقلیم گرم و خشک چه تاثیری دارد؟
    کلید واژگان: اقلیم گرم و خشک, ارتفاع کلاس, فرم هندسی سقف, آسایش بصری, کارایی انرژی
  • پیمان بهرامی فر، وحید قبادیان*، مهناز محمودی زرندی

    بیان مسیله:

     درک ساختار معنایی ذاتی بدنه های تاریخی خیابان سپه و چگونگی کمک این ساختارها به درک مکان موضوعات مهمی است که در این مطالعه فرض می شود که ارزش های معنایی معماری سازه های تاریخی را می توان از طریق 25 شاخص که در پنج سطح ارزشی گروه بندی شده اند، تجزیه و تحلیل کرد. این سطوح جنبه های مختلفی از جمله تعادل اساسی، سازگاری عملکردی، دلبستگی عاطفی، هویت فرهنگی و انتزاع نمادین را دربرمی گیرند. 

    هدف پژوهش: 

    این پژوهش با تمرکز بر مورد خیابان سپه تهران، به بررسی تعامل میان فرم و معنا می پردازد و به بررسی پیوندهای پیچیده بین بدن، چهره و روح معماری می پردازد. این مطالعه براساس این مفهوم است که طراحی معماری دارای ظرفیت عمیقی برای انتقال معانی است و این معانی اغلب از طریق نقش ها، انتظارات و انگیزه ها رمزگشایی می شوند. 

    روش پژوهش: 

    این پژوهش به روش تحلیل محتوای تاریخی و جمع آوری داده ها به صورت کمی انجام گرفته است. 

    نتیجه گیری

    نتایج نشان می دهد خیابان سپه، تعادلی پویا بین سنت و مدرنیته را در خود جای داده است. این معماری توانایی قابل توجهی برای گسترش فرم ارگانیک و در عین حال حفظ ویژگی اساسی خود را نشان می دهد. مولفه های تناسب، اتصال، ریتم و نظم در میان عناصر ساختمان، وحدتی هماهنگ را ایجاد می کند که حس مکان را تقویت می کند. بافت تاریخی خیابان به طور یکپارچه با محیط اطراف خود در تعامل است و اهمیت تداوم و تعامل را نشان می دهد. این مطالعه نشان می دهد که چگونه پیکربندی معماری خیابان سپه با ساکنان آن در سطوح احساسی ارتباط برقرار می کند. سادگی معماری این مکان، حس قوی تعلق را تقویت می کند، در حالی که گنجاندن عمدی ابهام و هماهنگی عمق احساسی را برمی انگیزد که با ناظران طنین انداز می شود. علاوه بر این، این تحقیق نشان می دهد که چگونه طراحی معماری به ارزش های فرهنگی و نمادین پاسخ می دهد و هویت، تضاد و هماهنگی را نشان می دهد. ارکستراسیون دقیق این عناصر به شکل گیری یک زمینه معماری منسجم و معنادار کمک می کند. به طور خلاصه، این پژوهش به طور جامع به تحلیل ارزش های معنایی نهفته در بافت تاریخی خیابان سپه تهران می پردازد. از طریق کاوش در ابعاد آنی، عملکردی، عاطفی، فرهنگی و نمادین، تاثیر متقابل ظریف بین فرم معماری و برانگیختن معنا را برجسته می کند. یافته ها بر اهمیت طراحی معماری نه تنها در بعد کالبدی، بلکه جوهر مکان، فرهنگ و هویت تاکید می کنند.

    کلید واژگان: ارزش های معنایی نهفته, کالبد بدنه تاریخی, خیابان سپه, تهران
    Peyman Bahramifar, Vahid Ghobadian *, Mahnaz Mahmoudi Zarandi

    Problem statement: 

    The semantic values hidden in the architectural context of historical structures are investigated in this study. The research studies the interaction between form and meaning and investigates the complex links between the body, form, and spirit of architecture by focusing on the case of Sepah Street in Tehran. 

    Research objective

    This study is based on the concept that architectural design has a deep capacity to convey meanings and these meanings are often deciphered through roles, expectations, and motivations. 

    Research method

    The main question of the research revolves around understanding the inherent semantic structure of the historical bodies of Sepah Street and how these structures help to understand the place. The study assumes that the architectural semantic values of historical structures can be analyzed through 25 indicators grouped into five value levels. These levels include various aspects such as basic balance, functional compatibility, emotional attachment, cultural identity, and symbolic abstraction. The research method was historical content analysis and data were collected quantitatively.

    Conclusion

    The results show that Sepah Street has a dynamic balance between tradition and modernity. This architecture shows a remarkable ability to expand the organic form while maintaining its essential character. The proportion, connection, rhythm, and order components create a harmonious unity among building elements that enhance the place’s sense. The historical context of the street seamlessly interacts with its surroundings and shows the importance of continuity and interaction. This study shows how the architectural configuration of Sepah Street communicates with its residents on emotional levels. The architectural simplicity of this place fosters a strong sense of belonging, while the intentional inclusion of ambiguity and harmony evokes an emotional depth that resonates with observers. In addition, this research shows how architectural design responds to cultural and symbolic values and shows identity, contrast, and harmony. The precise orchestration of these elements helps to form a coherent and meaningful architectural context.  In short, the research analyzes the semantic values hidden in the historical context of Sepah Street in Tehran., It highlights the subtle interplay between architectural form and the evocation of meaning by exploring the instant, functional, emotional, cultural, and symbolic dimensions comprehensively. The findings emphasize the importance of architectural design not only in the physical dimension but also in the essence of place, culture, and identity.

    Keywords: Hidden Semantic Values, Framework of Historical Body, Sepeh St, Tehran
  • شادی ضیایی، احمد میرزاکوچک خوشنویس*، سعید پیری، مهناز محمودی زرندی

    بخش زیاد ی از زند گی اجتماعی افراد د ر فضاهای عمومی می گذرد و تعاملات اجتماعی افراد د ر این گونه فضاها تعریف می شود . از همین رو، اجتماع پذیری از مهم ترین کیفیت های فضاهای عمومی تلقی می شود . برای مطالعه همه جانبه و کارآمد ماهیت فضاهای عمومی، نیاز است تا این ماهیت د ر بازه های زمانی مختلف بررسی شود . رویکرد پساپد ید ارشناسانه به مکان کمک می کند تعریف حس مکان د ر ارتباط با حس زمان بررسی شود و این رویکرد فضاهای عمومی را به‎عنوان روید اد ی بررسی می کند که روی خود را به تغییرات باز می کند و هم زمان با فعالیت های پویا شکل می گیرد . د ر این راستا، هد ف این تحقیق آن است تا رابطه همبستگی میان عامل زمان و سطح شاخص های اجتماع پذیری فضاهای عمومی متاثر از عامل زمان را با رویکرد پساپد ید ارشناسانه تحلیل کرد ه و به بررسی چگونگی ارتباط شاخص های اجتماع پذیری با چرخه های زمانی روزانه و سالانه، به لحاظ کمی و کیفی بپرد ازد . روش تحقیق توصیفی- تحلیلی به صورت ترکیبی است که به مطالعه محیط، رفتار، تحلیل و ارزیابی مکان و سیاست ها و برنامه ها با استفاد ه از مورد پژوهی د ر مید ان کوه سنگی مشهد ، می پرد ازد . اطلاعات با استفاد ه از مطالعات اسناد ی، پرسش نامه های بسته پاسخ، مصاحبه های عمیق نیمه سازمان یافته و مشاهد ات کنترل شد ه و ناپیوسته گرد آوری شد ه و با استفاد ه از روش های قیاسی، محتوایی، گرافیکی و نرم افزار د بث مپ و اس پی اس اس تحلیل می شوند . یافته ها نشان می د هند که میزان تاثیرات شاخص ها د ر ارتقای اجتماع پذیری فضاهای عمومی به شد ت تحت تاثیر عامل زمان است؛ به طوری که غالب شاخص ها د ر برخی از بازه های زمانی خاص د ر جذب افراد به فضا بسیار موفق بود ه اند . د رحالی که د ر بازه های زمانی د یگر این گونه نبود ه و تاثیرات آن ها به شد ت کاهش می یابد . هماهنگی و همسازی شاخص ها با نیازهای مخاطب د ر بازه های زمانی مختلف تاثیر بسزایی د ر کارکرد فضایی- اجتماعی فضاهای عمومی و ارتقای اجتماع پذیری آن ها د ارد و ویژگی های کالبد ی-فضایی مرتبط با شاخص های اجتماع پذیری فضا د ر چرخه های زمانی مختلف، منطبق با الگوهای رفتاری مطلوب و معمول کاربران و د ر بالاترین سطح همسازی، فرم، فضا، عملکرد و زمان، بستری مناسب برای وقوع روید اد های فرهنگی یا بازنمود فیزیکی ارزش ها و هنجارهای جمعی و محلی هستند .

    کلید واژگان: حس زمان, چرخه های زمانی, پساپد ید ارشناسی, اجتماع پذیری, فضاهای باز عمومی
    Shadi Ziaee, Ahmad Mirza Kuchak Khoshnevis *, Saeid Piri, Mahnaz Mahmoudi Zarandi

    A large part of people’s social life takes place in public spaces where people’s social interactions are defined. Therefore, sociability is considered one of the most important qualities of public spaces. For a comprehensive and efficient study of the nature of public spaces, it is necessary to examine this nature in different time frames. A post-phenomenological approach helps to define the sense of place in relation to the sense of time. This approach examines public spaces as an event that opens themselves to changes and are formed simultaneously with dynamic activities. In this regard, the purpose of this research is to analyze a correlation between the time factor and the level of sociability indicators of public spaces affected by the time factor with a post-phenomenological approach and to investigate how the sociability factors are related to daily and annual time cycles, quantitatively and qualitatively. This study employs a mixed methods descriptive-analytical approach. This study focuses on the environment, behavior, analysis, and evaluation of the place and policies and programs using a case study in KoohSangi Square of Mashhad. Data was collected using documentary studies, closed-ended questionnaires, semi-structured in-depth interviews, and intermittent observations, and analyzed using analogical, content, graphics and Depthmap 1, and SSPS software. The findings show that the degree of influence of indicators in promoting the sociability of public spaces is strongly influenced by the time factor. This means that most of the indicators have been very successful in attracting people to the space in some specific periods. While this is not the case in other periods their effects are greatly reduced. Coordinating and assimilating indicators with the needs of the audience in different time frames has a great impact on the social-spatial function of public spaces and improving their sociability and the physical-spatial characteristics related to the sociability indicators of the space in different time cycles are in accordance with the desired and usual behavior patterns of the users and at the highest level of integration, form, space, function and time are a suitable ground for the occurrence of cultural events or the physical representation of collective values and norms.

    Keywords: sense of time, time cycles, Post phenomenology, Sociability, Public open spaces
  • مژگان پیرایش شیرازی نژاد، منصوره طاهباز*، عباس مسعودی، مهناز محمودی زرندی

    ازآنجاکه معماری بومی در هماهنگی با "تجربه زیسته" بومیان شکل می گیرد، معماری ای از مدخل فضای وجودی است که از منظر شاعرانگی، فضایی نامنتظر و درعین حال آزادکننده است که به واسطه خیال، کشف و فهم می شود. بنابراین مقاله حاضر، با رجوع به رویکرد پدیده شناختی که ریشه در فلسفه داشته و بر مفاهیمی چون "تجربه زیسته" و "ادراک" انسان از هستی اشاره دارد، موضوع را به گونه ای بررسی نموده که "چگونگی" در آن ممکن باشد. در راستای پاسخ به پرسش اصلی پژوهش: «چگونه می توان با معیارهای پدیده شناسی برآمده از نظریات هایدگر و شولتز، به تحلیلی وجودی (اگزیستانسیال) از تحقق سکونت در معماری بومی منطقه منوجان دست یافت؟»، معیارهای پدیده شناسانه برآمده از مطالعات نظری پایه، در فلسفه وجودی هایدگر و پدیده شناسی مکان در تحقیقات شولتز شامل: یک مورد متغیر وابسته مولفه "باشیدن" و ده مورد متغیر مستقل شامل: "مکانمندی"، "آشکارگی"، "خودبودگی"، "گردآوری"، "خصلت"، "دربرگیرندگی"، "نمادین سازی"، "مراقبت"، "معناداری" و"شاعرانگی" استخراج و تدوین شدند؛ سپس در جهت هدف تحقیق یعنی فهم عمیق تر و بهتر معماری بومی منوجان در توصیف و تفسیری پدیده شناختی با معیارهای ذکرشده ارایه شد. جامعه آماری این پژوهش، بنا و فضای زیستی بومیان -کپر و عناصر وابسته به آن- می باشد.  آنچه این سکونتگاه/قرارگاه را به طرز چشمگیری از نمونه های مشابه متمایز می کند، نوع مصالح، شکل و نحوه استقرار کپرها از یک سو و از سوی دیگر شیوه سکونتی است که در آنجا محقق شده است. نتایج نشان داد سکونتگاه موردنظر در عین تمامی مشکلات اقتصادی و فقر شدید ساکنین آن، مولفه های لازم برای تحقق سکونت در تطابق با احراز هویت و پذیرش کاربری و درنتیجه در رابطه با فرم و فضا را در خود دارد. درنهایت سعی شد نشان داده شود این شیوه "سکناگزیدن/باشیدن" واجد امتیازاتی است که در پژوهش ها و مطالعات رایج معماری مغفول می ماند؛ امتیازاتی که معطوف به "تجربه زیسته" ساکنان و رابطه وجودی آن ها با محیط و مکان زندگی شان می باشد که به نظر می رسد با تحلیلی وجودی و رویکردی پدیده شناسانه بهتر به دید می آیند.

    کلید واژگان: معماری بومی, رویکرد پدیده شناسی, تجربه زیسته, شاعرانگی, باشیدن
    Mozhgan Pirayesh Shirazi Nezhad, Mansoreh Tahbaz*, Abbas Masoudi, Mahnaz Mahmoudi Zarandi
    Introduction

    Since vernacular architecture is formed in harmony with the "lived experience" of the natives, it is an architecture of existential space, which, from a poetic point of view, is an unexpected and at the same time liberating space that is discovered and understood through imagination. Therefore, the present article, by referring to the phenomenological approach that is rooted in philosophy and refers to concepts such as "lived experience" and "perception" of human beings, examines the issue in a way that "how" is possible.

    Methodology

    to answer the main question of the research: "How can the phenomenological criteria derived from Heidegger and Schultz's theories provide an existential analysis of the realization of habitation/dwelling in the indigenous architecture of Manoujan region?", Phenomenological criteria derived from basic theoretical studies in Heidegger's philosophy of existence and the phenomenology of place in Schultz's research, include: one case dependent variable of "Dwelling", and ten independent variables including: "Spatiality", "Gathering", "Character", and "Poetic" were extracted and compiled.

    Results

    Then, the findings of field studies on Manoujan vernacular architecture were presented in the form of analysis and description by Schultz and Heidegger phenomenological criteria in order to achieve a deeper and better understanding of Manoujan vernacular architecture in describing and interpreting the phenomenological phenomena with the mentioned criteria. What significantly distinguishes this habitat - the collection of adjacent capers - from similar specimens is the type of material, the shape, and manner of the capers and other related elements, on the one hand, and the habitat that has been established there, on the other.

    Conclusion

    The results showed that the settlement in question, despite all the economic problems and severe poverty of its inhabitants, has the necessary components for the realization of habitation/dwelling and sense of place in accordance with the authentication and admittance of utility and therefore in relation to form and space. Finally, it was tried to show that this "dwelling" method has advantages that are neglected in current architectural research and studies; the advantages are focused on the "lived experience" of the residents and their existential relationship with their environment and place of living, which seems to be better seen with existential analysis and a phenomenological approach.

    Keywords: Vernacular Architecture, Phenomenological Approach, Lived Experience, The Poetic, Dwelling
  • بهاره زنیان، زهیر متکی*، مهناز محمودی زرندی

    زمینه و هدف :

    با وجود انجام مطالعات متعدد در 2 حوزه دانش «فرایند طراحی معماری» و «بازسازی پس از سانحه» طی سال های اخیر در ایران، به نظر می رسد در فصل مشترک 2 حوزه مذکور، مطالعات محدود و پژوهش های اندکی انجام شده است. بنابراین به منظور بازتعریف و شناخت «فرایند های طراحی مسکن پس از سانحه» و تقویت بنیان های نظری مشترک میان 2 حوزه دانش مذکور، پژوهش حاضر درصدد است تا ضمن مرور مطالعات و شناخت عمیق منابع نظری مکتوب در قلمروی مفهومی مشترک میان طراحی معماری مسکن و بازسازی مسکن پس از سانحه، رویه های عملیاتی و تدوین مدل مفهومی پیشنهادی در موضوع پژوهش را استخراج کند.

    روش :

    ماهیت پژوهش حاضر توسعه ای کاربردی، سامانه (پارادایم) آن طبیعت گرایی تفسیری و راهبرد (استراتژی) منتخب برای انجام آن، راهبرد آمیخته (ترکیبی) است. برای دستیابی به هدف پژوهش از روش فرامطالعه استفاده شده است. در این راستا مقالات منتشر شده در نشریات داخلی ایران طی بازه زمانی 20 ساله اخیر و مرتبط با کلید واژگان «فرایند طراحی معماری مسکن»، « فرایند بازسازی مسکن پس از سانحه» و «فرایند معماری مشارکتی مسکن پس از سانحه» جست وجو و 168 مقاله شناسایی شدند. پس از چند مرحله پالایش، در مجموع 66 مقاله جهت فرامطالعه انتخاب شدند. تحلیل کمی مقالات منتخب به کمک تحلیل آمار توصیفی و نرم افزار Excell نسخه 2013 انجام شد. تحلیل کیفی مقالات با استفاده از تکنیک «فرایند کد گذاری» و نرم افزار MaxQDA نسخه 2018 استفاده شد. 

    یافته ها :

    فرامطالعه مقالات منتخب حاکی از آن است که پژوهش های حوزه معماری ایران، عمدتا موضوع محور و فارغ از زمان و مکان با تکیه بر دانش نظری و به شکل بنیادین، طرح شده اند و همگام با دانش جهانی معماری در راستای نسل سوم فرایند های طراحی (فرایند های ذهنی معماران) حرکت کرده اند. این در حالی است که مقالات حوزه بازسازی پس از سانحه در ایران، ماهیتی تجربه محور و مکان محور دارد و عمدتا به صورت پژوهش های کاربردی و توسعه ای با تکیه بر واکاوی نمونه های موردی طرح شده است. 

    نتیجه گیری :

    نتایج پژوهش نشان می دهد «فرایند طراحی معماری مسکن پس از سانحه» به دلیل ماهیت خود، هر 3 نسل فرایند های معماری، شامل فرایند های سیستماتیک، فرایند های مشارکتی و فرایند های ذهنی معماران را دربر می گیرد. شناخت و بازتعریف «مراحل فرایندی طراحی و برنامه ریزی مسکن پس از سانحه»، « نقش ها و مسیولیت ها»، «مدیریت اجرای طرح ها و برنامه ها» در فرایند های سیستماتیک، «طراحی مشارکتی و معمار قایل به مشارکت»، «مقولات مشارکت در طراحی و تامین مسکن پس از سانحه»، «عوامل موثر، موانع و منابع تحقق مشارکت» در فرایند های مشارکتی و «مولدهای طراحی معطوف به معمار و مسیله»، «دانش و نگرش معمار در مواجهه با موقعیت پس از سانحه»، «بازتعریف مسیله طراحی در بستر پس از سانحه» و «عوامل ذهنیت ساز معمار و بازماندگان سوانح» در فرایند های ذهنی معمار، از مهم ترین موضوعات در 3 نسل فرایند طراحی مسکن پس از سانحه است.

    کلید واژگان: فرامطالعه, فرایند طراحی معماری, بازسازی پس از سانحه, مسکن, ایرانایران
    Bahareh Zenian, Zoheir Mottaki*, Mahnaz Mahmoudi Zarandi

    Background and objective:

     Despite conducting numerous studies in the two areas of “architectural design process” and “post-disaster housing reconstruction” in recent years in Iran, limited studies have been conducted for the meta-study of these two areas. Therefore, to redefine the “post-disaster housing reconstruction” and strengthen the common theoretical foundations, the current study aims to review the related studies to obtain in-depth knowledge of the concepts common between post-disaster housing reconstruction and architectural design process, extract operational concepts, and formulate a proposed conceptual model.

    Method :

    This is a mixed-method meta-study using an interpretive-naturalistic approach. The articles published in Persian over the last twenty years were searched using the keywords “housing architecture design process”, “post-disaster housing reconstruction,” and “participatory architecture design process and post-disaster housing “. The initial search yielded 168 articles. After several stages of screening, 66 articles were selected for further review. Quantitative analysis was done using descriptive statistics in Excel software. Qualitative analysis was done using the coding technique and MaxQDA software.

    Results:

     The studies in the field of Iranian architecture are mainly subject-oriented and independent of time and place, based on theoretical knowledge along with the global knowledge of architecture and in line with the third generation of design processes (mental processes of architects). Meanwhile, the articles in the field of post-disaster housing reconstruction in Iran are mainly experience-oriented and location-oriented, with an applied design and using a case study method. 

    Conclusion :

    The “post-disaster housing design process,” due to its nature, includes all three generations of architectural design processes, including systematic, collaborative, and mental processes. Recognizing and redefining the “steps of post-disaster housing design and planning”, “roles and responsibilities”, and “managing the implementation of plans and programs” related to the systematic processes; “participatory design and participatory architects”, “participation in post-disaster design and supply of housing”, “effective factors, barriers, and facilitators of participation” related to the collaborative processes; and “architect- and problem-focused design factors”, “architect’s post-disaster knowledge and attitude towards the situation”, “redefining the post-disaster contextual architecture” and “ mentalizing factors of the architect and disaster survivors” related to the mental processes are the most important issues involved in the three generations of the post-disaster housing design process.

    Keywords: Meta-study, Architectural design process, Post-disaster reconstruction, Housing, Iran
  • ساناز حق شناس، مهناز محمودی زرندی*، نسیم خانلو

    حمل ونقل ریلی ایران، به دلیل رویکرد عملکردمحور و مبتنی برحس بینایی صرف، علی رغم مزایای فراوان آن، تنها امکان بهره مندی طیف خاصی ازکاربران را ازاین سامانه مفید انبوه بر، فراهم نموده است. این نقص، آسیب هایی همچون حس سرگشتگی وعدم سهولت مسیریابی-جهت یابی و... را برای کاربران به همراه داشته است. به نظر می رسد، این آسیب ها بیش ازهمه ریشه در عدم توجه به سایر حواس و افزایش غنای حسی کاربران به واسطه نوع طراحی مولفه های معماری و اطلاعاتی دراین فضاها دارد. لذا تحقیق حاضربا هدف دستیابی به راهکارهای تسهیل وبهبود عملکرد مسیریابی-جهت یابی مبتنی برافزایش غنای حسی کاربران درایستگاه های حمل ونقل ریلی شهرتهران، به روش توصیفی-تحلیلی، ازنوع همبستگی انجام شده است. حوزه پژوهش، ایستگاه های مترو تهران و جامعه آماری آن کاربران ایستگاه ها به روش تصادفی هدفمند بوده است. نمونه تحقیق، ایستگاه میدان ولی عصربه دلیل مقیاس عملکردی و اهمیت ایستگاه، تقاطعی وعمیق بودن، طیف کاربران متنوع، نوع معماری خاص و نزدیکی به رویکرد پژوهش انتخاب شده است. داده ها، ازطریق پرسشنامه بسته پاسخ کاربران گردآوری شده است. پرسشنامه، محقق ساخته بوده که روایی محتوایی آن ازطریق تحلیل عاملی و پایایی آن با محاسبه آلفای کرونباخ، تایید شد. ایستگاه نمونه در مرحله اول، به شیوه نحو فضا در محیط نرم افزار DepthmapX تحلیل شده است. در مرحله دوم با اجرای پرسشنامه مصور و ایجاد شرایط حسی خاص (ایجاد تصویرذهنی مناسب کاربران به وسیله نمایش فیلم، ایجاد محرک های حسی بویایی، چشایی، لامسه، بینایی وشنوایی)، توسط کاربران، مورد سنجش قرار گرفت. دراین تحقیق طراحی مبتنی برغنای حسی (متغیرمستقل)؛ مولفه های اطلاعاتی و معماری (متغیرهای وابسته میانی) و مسیریابی-   جهت یابی (متغیر وابسته نهایی) است.  داده های گردآوری شده به روش تحلیل مسیر، مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. افزایش ضرایب مسیر از 0.435 به 0.536 و 0.571 به واسطه تاثیر غنای حسی بر مولفه های اطلاعاتی و معماری درایستگاه نمونه، فرضیه پژوهش را تایید نمود و نتایج نشان داد که، ضریب تاثیر غنای حسی برمولفه های اطلاعاتی (0.462) و بر مولفه های معماری (0.531) است. همچنین مولفه های اطلاعاتی با ضریب (0.218) و مولفه های معماری با ضریب (0.256)، بر تسهیل فرآیند مسیریابی-جهت یابی کاربران تاثیرگذار است. درواقع این گونه مولفه ها، از پیچیدگی فضا می کاهد.

    کلید واژگان: فضاهای ایستگاهی, مولفه های اطلاعاتی, مولفه های معماری, معماری حواس, نحو فضا
    Sanaz Haghshenas, Mahnaz Mahmoudi Zarandi *, Nasim Khanloo
    Background and aim

    Despite the existence of many advantages in Iran’s rail transportation, only a certain range of users has benefited from this massively useful system due to its performance-based approach and reliance on visual cues. As a result, users have experienced difficulties with navigation- orientation, among other issues. These difficulties stem from a lack of attention to other sensory experiences and the need to enhance the sensory richness of users through thoughtful design of architectural and informational components within rail stations. Thus, explaining the suitable solutions to improve navigation - orientation has a significant impact in decreasing user confusion and establish a sense of place within these spaces. The general perception of navigation and orientation strategies in public spaces involves a variety of signage, boards, and information systems that have been employed at the city level, sometimes effectively and sometimes ineffectively. However, in this research, the purpose of navigation- orientation is to make the environment detectable and give it a strong structure by “informational” and “architectural” elements and components, which are the most important components for influencing routing and orientation in station spaces. The purpose of this study is to present solutions to facilitate and improve the performance of users’ routing and orientation in Tehran railway stations. It seems that the process of routing and orientation of subway users is facilitated by informational and architectural components based on sensory enrichment.

    Methods

    This study utilized a descriptive-analytical method to examine the navigation-orientation process in a selected case sample. After evaluating the sample and identifying areas for improvement, strategies were proposed to enhance routing and orientation within station spaces by emphasizing the sensory experiences of users. Valiasr Square subway station was examined based on some reasons, such as the complexity of the station, intersection and multi-functionality, the combination of underground and surface space and the diversity of the station’s users. The statistical population of the study was the users of Valiasr station, who are selected using a purposeful random method. Data for this study was collected through both bibliographic and field methods. The bibliographic method involved presenting the theoretical framework and identifying research components. The field method, on the other hand, utilized space syntax analysis and a researcher-designed questionnaire in two stages to gather the necessary information. The data collection instrument for this study was a closed-ended questionnaire consisting of 40 Likert-scale questions. The questionnaire was divided into two parts: the first part focused on personal characteristics of the respondents, while the second part comprised questions related to the research variables presented in an illustrated format. Finally, the validity of the questions was confirmed using confirmatory factor analysis and its validity was verified using Cronbach’s alpha method. In the first stage, the sample station was analyzed using the space syntax method in the DepthmapX software. This is because of enriching the questionnaires by the users in the next stage of the research. In the second stage, the sample station was measured by completing the research process, developing an illustrated questionnaire, and creating special sensory conditions by the users. The collected data was analyzed using descriptive and inferential statistical methods (path analysis) with SPSS- software. 

    Findings

    The collected data was analyzed by path analysis. The increase of path coefficients from 0.435 to 0.536 and 0.571 by the impact of sensory richness on the informational and architectural components of the sample station verified the solidarity of the research hypothesis and the results indicated that the coefficient of sensory richness on the informational components is 0.462 and 0.531on architectural components. Also, information components with a coefficient of 0.218 and architectural components with a coefficient of 0.256 are effective in facilitating the navigation process for users. Indeed, these components mitigate the complexity of the space. The results of the analysis by space syntax, in the DepthmapX software (the sample station (Vali Asr Square)), indicate the improvement of the navigation-orientation performance of users in the station, in case of widening from the street level to the rail. The use of VGA analysis shows which spaces are more visible and which are less. Spaces that are more enclosed and lack vertical expansion restrict users’ depth and angle of view, leading to decreased legibility of the space and difficulties with routing and orientation. Conversely, expanding the central spaces of the station increases users’ depth and angle of view, directly enhancing the ease of routing and orientation within the space.

    Conclusion

    The findings of this study suggest that sensory-based design of informational and architectural components is an effective approach to improving the navigation and orientation process. The study’s findings suggest that creating sensory-rich station spaces that fully engage users’ sensory perceptions, incorporating meaningful elements, and improving navigation and orientation can reduce confusion, enhance users’ sense of confidence, and provide psychological security. Furthermore, it can increase productivity and create opportunities for individual and collective memories, a sense of belonging, and complementing functions such as festivals, memorials, exhibitions, and urban gatherings. By improving the quality of station spaces from a mere functional space to a safe, diverse, memorable, and dynamic place, rail transport systems can become more efficient and accommodate more users while providing suitable sensory places for citizens. Most of these improvements can be achieved with minimal changes and low costs to existing station spaces.

    Keywords: station spaces, Informational Components, Architectural Components, Sensual Architecture, Space Syntax
  • علی کامیاب، مهناز محمودی*، منصور نیک پور
    در این پژوهش، تاثیر پارامترهای موثر در ایوان بر رفتار برودتی تابستان نشین ها در بناهای مسکونی شهر یزد مورد ارزیابی قرار گرفت. هدف از پژوهش حاضر ارایه الگوی بهینه در جهت افزایش توسعه پایدار، برای مسکن معاصر در اقلیم گرم و خشک شهر یزد می باشد. بنابراین در ابتدا، به منظور بررسی تاثیر پارامترهای موثر بر ایوان، مطالعات میدانی و گونه شناسی شکلی پلان خانه های شهر یزد مورد مطالعه قرار گرفت. پس از استخراج مدل های مبنا در گام بعدی مدل ها در نرم افزار اکوتک شبیه سازی و برای تحلیل داده ها از نرم افزار انرژی پلاس استفاده شد. در ادامه با در نظر گرفتن مجموع شرایط، پس از تعیین وزن پارامترهای موثر بر ایوان و اولویت بندی به روش AHP در نرم افزار سوپردسیژن، معیارها و زیر معیارهای الگوی بهینه ایوان رتبه بندی شده است. نتایج نشان داد رتبه بندی معیارهای اصلی به ترتیب، تغییر ارتفاع ایوان، تاثیر زون اصلی، تعیین وزن بهینه پارامترهای طول، ارتفاع و عمق بر ایوان و تعیین ابعاد بهینه تابستان نشین ایوان می باشد. نتایج به دست آمده در این پژوهش دریچه ای جدید برای بازیابی مفاهیم الگوهای کهن برای کمک به طراحان مسکن معاصر و حل مشکلات اقلیمی خواهند شد.
    کلید واژگان: توسعه پایدار, رفتار برودتی, تابستان نشین, ایوان, مسکن یزد
    Ali Kamyab, Mahnaz Mahmoudi Zarandi *, Mansour Nikpour
    In this research, the effect of the effective parameters in the iwan on the cooling performance of summer rooms in the residential structures of Yazd city was evaluated. The aim of the current research is to provide an optimal model for increasing sustainable development for contemporary housing in a hot and dry climate. Therefore, in the beginning, in order to investigate the effect of the effective parameters on the iwan, field studies and typology of the house plans of Yazd were studied, and in the next step, the base models were simulated in the Ecotect software and for data analysis, the EnergyPlus software was used. Then, the criteria and sub-criteria of the optimal iwan model were ranked after determining the weight of parameters affecting iwan and prioritizing them using the analytical hierarchy process (AHP) in Super Decisions. The results showed that the main criteria were ranked in the following order: changing the height of iwan, the effect of the main zone, determining the optimal weight of length, height, and depth parameters on iwan, and determining the optimal dimensions of iwan in (summer rooms). The positive effect of the iwan itself shows the advantage of using this idea in sustainable housing designs and suitable for hot and dry climate
    Keywords: Sustainable Development, cooling performance, summer room, Iwan, dwelling of Yazd
  • شادی ضیائی*، مهناز محمودی زرندی

    در این تحقیق بخشی از ساختار بومی معماری مسکن بومی شهر رشت از منظر نحوه ی استفاده از تهویه طبیعی برای مقابله با رطوبت بالای هوا و نوع برخورد با شرایط سخت و دشوار محیطی مورد بررسی قرار گرفته است. از آنجا که این شهر در اکثر روزهای سال دارای رطوبت بالاتر از حد آسایش می باشد، راهکارهای مواجهه با این رطوبت بسیار حایز اهمیت هستند. فضاهای نیمه باز در این اقلیم، نقش موثری در ایجاد تهویه و کاهش رطوبت دارند؛ از همین رو شناخت الگوی بهینه ی این فضاها برای ایجاد بیشترین میزان تهویه، ضروری می باشد. روش تحقیق در این پژوهش، توصیفی-تحلیلی می باشد و اطلاعات و داده ها با استفاده از مطالعات اسنادی، میدانی و نرم_افزارهای Climate، Weathertool و Meteonorm گردآوری شده و توسط نرم افزار Fluent تحلیل می گردند. در این راستا ابتدا شرایط آب و هوایی در ماه های مختلف سال در شهر رشت، مورد بررسی قرار می گیرد و پس از بررسی ویژگی های مسکن بومی این شهر و تعریف یک دسته بندی از نظامات توده و فضا و فضاهای نیمه باز، به تحلیل نقش فضاهای نیمه باز در ایجاد تهویه ی طبیعی پرداخته می شود. بدین صورت که الگوی جریان باد و تهویه ی طبیعی در دو گونه ی غالب فضاهای نیمه باز مسکن بومی شهر رشت توسط نرم افزار Fluent تحلیل گشته و الگوی بهینه معرفی می شود. نتایج بررسی چندین خانه ی مسکونی در بافت بومی شهر نشان می دهد که نظام توده و فضا و ایوان ها به عنوان فضاهای نیمه باز، نقش مهمی در پایداری اقلیمی معماری و مقابله با رطوبت هوا دارد.

    کلید واژگان: : مسکن بومی, اقلیم شهر رشت, تهویه طبیعی, فضای نیمه باز, نرم افزار فلوئنت
    Shadi Ziaee *, Mahnaz Mahmoudi Zarandi

    In this research, a part of Rasht’s residential vernacular architecture has been analysed to use natural ventilation against the high humidity. The solutions to confront with this humidity is important because of rasht’s high humidity in most months of year. Half-opened spaces have very important role to reduce humidity. so it is necessary to anderstand the best type of these spaces to use more natural ventilation. Research methodology is descriptive- analytic and information was gathered throw documents and observation. This information was analysed with software. In this regard Rasht’s climate information in different months of year had been analysed with software, different forms of half-opened spaces were sorted, characters of vernacular architecture in Rasht’s old house were gathered and the role of half-opened spaces to use natural ventilation was analysed. The sample of wind flow and natural ventilation in two old houses of Rasht was analysed with Fluent software and the best sample was suggested. The results shows that Eyvans as half-opened spaces have an important role to reduce humidity and use natural ventilation.

    Keywords: Vernacular house, Rasht’s climate, Natural Ventilation, half-opened spaces, Fluent software
  • سارا السادات کارگر، مهناز محمودی زرندی*، مهدی خاک زند

    کیفیت نور روز از مهم ترین عوامل کیفی طراحی فضاهای آموزشی است که تاثیر بسیاری بر کارایی دانش آموزان دارد. هدف مقاله حاضر بررسی تاثیر مولفه های کاربردی پنجره بر بهره گیری مناسب از نور روز و کیفیت روشنایی در شرایط گوناگون می باشد. متغیرهای اصلی در این تحقیق؛ جهت، مساحت پنجره و انعکاس مصالح هستند که به عنوان عوامل مورد تحلیل در طرح خیرگی و کیفیت روشنایی مورد بررسی قرار گرفته اند. این پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و ازنظر نوع تحقیق توصیفی - کمی می باشد. روش تحقیق تحلیلی - عددی بر مبنای مدل سازی رایانه ای است. نمونه پایه ای تحقیق یک کلاس متداول دروس عملی در تهران است، کیفیت روشنایی آن در جهات مختلف در اولین روز هر ماه بررسی شده و سپس تاثیر ابعاد پنجره کلاس توسط نرم افزار دیالوکس ارزیابی می گردد. نتایج تحقیق نشان می دهد رابطه دقیقی میان جهت استقرار پنجره، مساحت نور گذر و بافت مصالح وجود دارد که تاثیر عمده ای بر عمق نفوذ نور و ایجاد خیرگی و کیفیت روشنایی در کلاس می گذارد.

    کلید واژگان: نور روز, خیرگی, کیفیت روشنایی, پنجره
    Sara sadat Kargar, Mahnaz Mahmoudi Zarandi *, Mehdi Khakzand

    Paying attention to environmental quality factors in designing educational spaces has a great impact on the performance of the main users of these spaces, i.e. students. In this context, One of the most effective environmental quality factors is the use of daylight in educational spaces , which in addition to affecting how users perform , also affects the amount of energy savings. The quality of daylight is the most important factors affecting student performance. Considering all the features, designers should design the daylight and artificial lighting from the initial stage of design so that they can provide a comfortable and healthy environment. Adequate clarity is a prerequisite for performing visual tasks but in many cases, visual vision is still dependent on other factors depends. To properly distribute light, it is important to know that the amount of light in a space is determined by the reflection of surfaces and direct ambient light. The goal of interior architecture in practical classes is to improve the physical and mental function of the space to facilitate its activity. Color, light, textures, furniture and all the factors in the workshop are an integral part of interior architecture. One of the various factors that affect architecture is the light factor, which in this article deals with the visual quality of this important factor. The purpose of this research is to achieve the extent and effect of the direction and dimensions of the window on the proper use of daylight and the quality of lighting in a classroom in various situations. The main variables in this research for windows are the dimensions of the glass surface and the reflection of the materials, which have been studied as factors analyzed in the charitable design and the quality of lighting and the visual and non-visual effects of the window. This research is applied in terms of purpose and descriptive-quantitative in terms of type of research and analytical- numerical research method is based on computer modeling. The example of this research is a common class of practical courses that includes research variables and the software checked the quality of its lighting in different directions on the first day of each month then effect of window dimensions in the workshop was then evaluated by Dialux software. It should be noted that the case study of this article has many similarities in terms of design principles with most classes of practical courses in Iranian schools. Possible results suggest that not only the placement of the window in the classroom but also the dimensions of the window and the texture of materials and furniture can have a major impact on the quality and quality of lighting in practical classrooms and the designers of the studios will be aware of the quality of work and increase the efficiency of service and study, reduce errors and increase the accuracy of the staff, prevent the feeling of tiredness and maintain the health and vision of the users of the studios and motivate the design is.

    Keywords: Daylight, Glare, Lighting quality, Window
  • محمود دهنوی*، سید باقر حسینی، بهرام صالح صدیق پور، سید عباس آقا یزدانفر، مهناز محمودی زرندی

    ایمنی در برابر حریق تقریبا غیر ممکن است. تامین امنیت در بناهای تاریخی به علت طرح معماری، همجواری ها، ساختار و مصالح مصرفی و احیانا مداخلات انسانی و همچنین قوانین مربوط به مرمت، دارای چالش های متعددی است. این بناها با تکنولوژی و امکانات زمان خود احداث گردیده اند. و ممکن است با کدهای استاندارد امروز مطابقت نداشته باشند. آتش سوزی های متعدد عمدی و غیر عمدی در سال های اخیر نشان دهنده ضعف این بناها در برابر حریق می باشد. بازار تاریخی تبریز بزرگترین بازار سرپوشیده خاورمیانه و یکی از بازارهای مهم ایران است. مراجعات زیاد، شرایط ساختمانی، تنوع کالاو ارزش اقتصادی آنها، این بازار را به حوزه ای پراهمیت از نظر ایمنی تبدیل کرده است. حوادث اخیر نشان دهنده آسیب پذیری مجموعه در برابر حریق می باشد. آخرین آتش سوزی در 18اردیبهشت 1398 به وقوع پیوست و به تعداد زیادی از مغازه ها خسارت وارد شد. ضمنا علاوه بر خسارت حریق، بخش هایی از ساختمان نیز در حین اطفاء بر اثر استفاده از آب آسیب دید. این پژوهش در نظر دارد با مطالعه آتش سوزی های گذشته و بررسی چالش های موجود، و شناخت نقاط قوت و ضعف مجموعه و با بهره گیری از آرای متخصصین، بهینه ترین راه حل برای پاسخ به سوال اصلی پژوهش، یعنی کاهش آسیب پذیری در برابر حریق، را ارایه نماید. این پژوهش به صورت تلفیقی (کیفی-کمی) صورت پذیرفته است. محقق در ابتدا به کمک جامعه متخصصین رشته معماری و شهرسازی و با استفاده از روش نمونه گیری شبکه ای (گلوله برفی) و همچنین پس از مصاحبه با استفاده از تکنیک کدگذاری باز و محوری و به روش پیمایش اکتشافی دلفی (اعضای هیات علمی معماری و شهرسازی دانشگاه های کشور) اقدام به تهیه جدول هدف- محتوی نموده است. سپس جدول مربوطه به پرسشنامه تبدیل و طی 2 مرحله، پرسشنامه توزیع شده است. سپس به کمک نرم افزار26 SPSS داده ها تحلیل شده اند. بر اساس تحلیل عامل Q نتایج استخراج و در نهایت تاثیرگذارترین عوامل موثر بر کاهش آسیب پذیری در برابر حریق در بازار تبریز مشخص شده است. نتایج این پژوهش بیانگر آن است که دسترسی پذیربودن، محفوظ و تخلیه پذیر بودن، خود ایمنی و اشتعال ناپذیر بودن در برابر آتش و تولیدات آن، و سیستم های تاسیساتی پاسخگو، بیشترین تاثیر را در کاهش آسیب پذیری در برابر حریق در بازار تبریز برعهده دارند.

    کلید واژگان: بازار تبریز, آسیب پذیری, آتش, متخصصین معماری
    Mahmoud Dehnavi *, Seyed Baqer Hosseini, Bahram Saleh Sediqpour, Seyed Abbas Agha Yazdanfar, Mahnaz Mahmoudi Zarandi

    Fire safety is almost impossible. Providing security in historical buildings has many challenges due to the architectural design, neighbors, structure and materials used and possibly human interventions as well as laws related to restoration. These buildings were built with the technology and facilities of their time. And they may not conform to today's standard codes. Numerous intentional and unintentional fires in recent years show the weakness of these buildings against fire. The historical market of Tabriz is the largest indoor market in the Middle East and one of the most important markets in Iran. Many references, construction conditions, variety of goods and their economic value have made this market an important area in terms of safety. Recent incidents show the vulnerability of the complex against fire. The last fire occurred on May 18, 2018, and many shops were damaged. In addition to the fire damage, parts of the building were also damaged due to the use of water during the fire. This research intends to provide the most optimal solution to answer the main question of the research, i.e. reducing the vulnerability to fire, by studying the past fires and examining the existing challenges, and knowing the strengths and weaknesses of the collection and using the opinions of experts. This research has been conducted in a combined (qualitative-quantitative) way. At first, the researcher with the help of the community of experts in the field of architecture and urban planning and using the network sampling method (snowball) and also after the interview using the open and axial coding technique and the Delphi exploratory survey method (members of the scientific faculty of architecture and urban planning of the country's universities) ) has prepared a table of objectives and contents. Then the relevant table was converted into a questionnaire and the questionnaire was distributed in 2 stages. Then, the data was analyzed with the help of SPSS 26 software. Based on the analysis of the Q factor, the extraction results and finally the most effective factors affecting the reduction of fire vulnerability in Tabriz market have been determined. The results of this research show that accessibility, safety and evacuation, self-safety and non-flammability against fire and its products, and responsive installation systems have the greatest impact in reducing vulnerability to fire in Tabriz market.

    Keywords: Tabriz market, Vulnerability, Fire, Architectural Experts
  • تیناسادات صدرالغروی، مهناز محمودی زرندی*، فاطمه مهدیزاده سراج
    زمینه و هدف

    افزایش روزافزون جمعیت و احداث ساختمان های بلند، وجود آلاینده های محیطی در شهرها را چند برابرکرده است. از طرفی افراد برای رفع نیازهای زیستی خود بیش از گذشته از محیط های باز شهری استفاده می کنند. دراین راستا عوامل مختلفی همچون چیدمان ساختمان ها و وجود جریان های مستمر باد می تواند نقش قابل توجهی در پراکنش ذرات آلاینده داشته باشد. مطالعه حاضر در این زمینه و با هدف تعیین تاثیر چیدمان ساختمان های بلند مسکونی بر چگونگی پراکنش ذرات آلاینده، با شناخت جریان هوای شهر تهران انجام گرفته است

    روش بررسی

    دراین پژوهش با استفاده از روش های توصیفی-تحلیلی و مقایسه ای با به کارگیری تکنیک شبیه سازی با استفاده از نرم افزار ENVI-met به بررسی و تحلیل رفتارباد پیرامون بناو پراکنش آلاینده ها پرداخته شده است. روش گردآوری اطلاعات ازطریق مطالعات کتابخانه ای و برداشت میدانی صورت گرفته است.

    یافته ها

    نتایج با توجه به مدلسازی انجام شده برای دونوع چیدمان متفاوت بلوک شهری انتخاب شده (مجتمع مسکونی سبحان قیطریه تهران) با فرم ساختمانی یکسان، یکی وضع کنونی و دیگری مدل پیشنهادی با چیدمان منظم، نشان می دهد که تغییر چیدمان بلوک های مسکونی بر جریان هوای طبیعی و سرعت باد بین بلوک ها اثرگذار بوده و مکان یابی نادرست و غیراصولی ساختمان های بلند باعث تغییر الگوی طبیعی وزش باد و درنتیجه موجب بروز اثرات ثانویه ناشی از رکود یا تشدید جریان باد شده ولذا بر پراکنش ذرات معلق آلاینده موثر است.

    بحث و نتیجه گیری

    دراین پژوهش نتایج حاصل از دومدل چیدمان ساختمان ها در نرم افزار و خروجی های مربوط به شدت وزش باد و میزان ماندآلاینده CO، نشان می دهدکه مدل وضع موجود نسبت به مدل چیدمان پیشنهادی بلوک ها، باتوجه به سرعت باد بالاتر و یکنواخت درکل سایت و نیز ایجاد گردش مناسب جریان هوا در بین بلوک ها که باعث پراکنش آلودگی و مانع ماند ذرات معلق آلاینده می شود، مناسبتر است.

    کلید واژگان: چیدمان ساختمان های مسکونی, پراکنش ذرات معلق آلاینده, جریان هوای طبیعی, Envi-met
    Tinasadat Sadrolgharavi, Mahnaz Mahmoudi Zarandi *, Fatemeh Mehdizadeh Saradj
    Background and Objective

    Increasing population and construction of tall buildings have multiplied the presence of environmental pollutants in cities. On the other hand, people use open urban environments more than before to meet their living needs. In this regard, various factors such as the layout of buildings and the presence of continuous wind currents can play a significant role in the distribution of pollutant particles. The present study was conducted to determine the effect of the layout of high-rise residential buildings on the distribution of pollutant particles by recognizing the air flow in Tehran.

    Method

    In this research, using descriptive-analytical and comparative methods, using simulation technique using ENVI-met software, wind behavior around the distribution of pollutants has been investigated and analyzed. The method of data collection has been done through library studies and field survey.

    Findings

    According to the modeling of the two different types of layout of selected urban block (Sobhan residential complex in Gheytariyeh district, Tehran)with similar building form–one as the existing situation and the other as the proposed model with orderly layout, the findings demonstrate that the layout alternation of residential blocks affects the natural airflow and wind speed between blocks and an improper and non-methodical locating of high-rise buildings causes a change in natural wind pattern and consequently, leads to secondary effects resulted from intensification or stagnation of wind and thus, influences the dispersion of pollutant particles.

    Discussion and Conclusion

    In this research, the obtained results from the two models of buildings layout in the software and the output related to the intensity of wind and the retention level of CO show that the existing situation model is more desirable compared to the proposed layout due to more unified and higher wind speed throughout the site and also proper air circulation between blocks which causes the dispersion of pollution and prevents the retention of pollutant particles.

    Keywords: Layout of Residential Buildings, Dispersion of Pollutant Particles, Natural Airflow, Envi-Met
  • محبوبه پورموسی، سید مجید مفیدی شمیرانی*، مهناز محمودی زرندی
    زمینه وهدف

    استفاده از انرژی های تجدید ناپذیر طی سال های گذشته، کاهش منابع این انرژی را همراه با انتشار گاز های گلخانه ای و مشکل بزرگ تغییر اقلیم در پی داشته است. بنابراین استفاده از الگویی جایگزین، در کاهش مصرف انرژی و مهم تر از آن بهبود کیفیت زندگی سهم بسزایی خواهد داشت. بهبود کیفیت هوای داخلی و به تبع آن آسایش حرارتی داخل ساختمان بوسیله تهویه طبیعی به عواملی چون جریان هوا، درجه حرارت داخل و خارج، ساختمان های اطراف، و از همه مهمتر تناسبات بازشو بستگی دارد که در میان این عوامل، بازشو و طراحی آن می تواند تا حد بسیار زیادی قابل کنترل باشد.

    روش بررسی

    در مقاله پیش رو، تهویه در دو خانه کلبادی ساری و شفاهی آمل که به دوره قاجار تعلق دارند به روش [1]CFD و توسط نرم افزار فلوینت [2] مورد تحلیل قرار میگیرند.

    یافته ها

      با توجه به نتایج، میان حجم فضای مورد تهویه و موقعیت بازشو ها رابطه ای مستقیم برقرار بوده و شاکله بازشو و تناسبات بازشوی ورودی به بازشوی خروجی تاثیری مستقیم بر رفتار جریان هوا در تهویه طبیعی دو طرفه داشته و می تواند بر سرعت جریان هوا جهت موثرتر واقع شدن تهویه، تاثیر بگذارد. برای بازشوهایی که نقش تهویه را ایفا می کنند، جهت افزایش کارایی تهویه بهتر است خروجی ها کوچک نشده و به جای آن ورودی ها بزرگ شوند.

    بحث و نتیجه گیری

    در بررسی های نرم افزاری برای تقریبا همه مناطق مورد بررسی در نمونه ها نتایج کسب شده یکسان بوده و تحلیل ها با نتایجی مشابه افزایش سرعت جریان هوا در نسبت "2 برابری" مساحت بازشوی ورودی به خروجی را تایید نمودند. بنابراین در منطقه اقلیمی Cs ایران، می توان رابطه بین اقلیم، معماری بومی، نیاز به جریان طبیعی هوا و مشخصات کالبدی بازشو را در جهت آسایش انسان مشاهده نمود.

    کلید واژگان: آسایش حرارتی, تهویه طبیعی, اقلیم معتدل و مرطوب, بازشو
    Mahboobeh Pourmousa, Seyed Majid Mofidi Shemirani *, Mahnaz Mahmoudi Zarandi
    Background and Objective

    The use of non-renewable energies in the past has led to diminished energy resources together with emission of greenhouse gases, and the serious problem of climate changes. Therefore, using an alternative model will have a significant share in reducing energy consumption, and more importantly, improving the quality of life. The improvement in indoor air quality and subsequent indoor thermal comfort using natural ventilation relies on such factors as air flow, indoor and outdoor temperatures, surrounding buildings, and most importantly, proportions of openings. Among these factors, opening and its design can be best controlled.

    Method

    In the present article, the ventilations in Kolbadi house-Sari and Shafahi house-Amol (both belonging to the Qajar period) are analyzed in Fluent using CFD method.

    Findings

    According to the results, there is a direct relationship between the volume of ventilation space (space configuration) and position of openings, and configuration and proportion of inlet opening to outlet opening has a direct effect on the behavior of air flow in natural cross ventilation, and can affect air flow velocity for better ventilation. In case of openings that play the role of ventilation, it is better to enlarge the inlet instead of minifying the outlets to improve the efficiency of the ventilation.

    Discussion and Conclusion

    In the software analyzes, the results were identical for almost all areas examined. The analyses confirmed the increased airflow rate by a "2-fold" ratio of the opening area of the inlet to the outlet with similar results.  Therefore, in Cs climate of Iran, the relationship of climate with indigenous architecture, the need for natural air flow and physical specifications of opening for human comfort can be observed.

    Keywords: Thermal Comfort, Natural ventilation, temperate, humid climate, opening
  • مهناز محمودی زرندی *، مریم صبوری دودران
    از نظر ملاحظات پدافندی، نما، ضعیف ترین بخش ساختمان در برابر انفجار است. نما ممکن است به صورت موضعی در واکنش به انفجار ویران شود، در نتیجه آسیب شناسی نماها می تواند درکاهش تلفات جانی و همچنین نحوه برخورد با بحران درهنگام تهدیدات متعارف مثمر ثمر باشد. برنامه ریزی معماری برای مواجهه صحیح با بحران های حوادث و حملات دارای موج انفجار نیازمند آسیب شناسی قبل از بحران است. محله امیریه که در منطقه 11 شهرداری تهران واقع شده است، یکی از قدیمی ترین مناطق تهران است که به دلیل فشردگی بافت و وجود کاربری های مسکونی و تجاری و اداری از تراکم جمعیتی نیز برخوردار است؛ لذا در مواقع بحران بسیار آسیب پذیر می باشد. در این تحقیق به چهار شاخصه اصلی نماهای معماری مانند ارتباط بنا با بافت شهری و عمر ساختمان ها، عناصر سازه ای و عناصر غیر سازه ای پرداخته شده است. زیر شاخصه ها نیز به ترتیب عبارتند از: قدمت بنا، کیفیت بنا، اندازه بلوک، ضریب اشغال، فرم بنا و بازشوها، بالکن ها، مصالح، روش اجرای ابنیه و بام، می باشد. ارزیابی شاخصه های مذکور با تحلیل سلسله مراتبی AHP انجام شده است و وزن دهی شاخص ها و اولویت بندی آن ها ابتدا با نظر هفت متخصص و سپس با کمک نرم افزار Expert choice انجام گرفته است. پس از دریافت شاخصه های با اولویت بالا، این شاخصه ها با استفاده از GIS مورد ارزیابی قرار گرفتند و در ضریب وزن خود ضرب شده و روی هم قرار گرفته تا نقشه های مناطق با آسیب پذیری بالا به دست آید. یافته های تحقیق بیانگر این نکته است که اولویت عوامل آسیب پذیری پدافندی منطقه بیشتر تحت تاثیر عواملی است که در درجه اول مرتبط با شاخص ترکیب ابنیه با بافت شهری و در درجه دوم عمر ساختمان ها است. ضمن اینکه زیر شاخصه ها نیز برای منطقه 11 محله امیریه اولویت بندی شوند.
    کلید واژگان: پدافند غیر عامل, نماهای شهری, تحلیل سلسله مراتبی, محله امیریه
    Mahnaz Mahmoudi Zarandi *, Maryam Sabouri Doudran
    The formed buildings in the margins of streets, while being incompatible and unrelated to the cultural identity, cause a great deal of dangers to both passersby and residents in case of a crisis. Considering that Iran and specially Tehran somehow has been threatened by foreign enemies, the pathology of buildings in case of military attacks and discussing
    the strength of buildings against explosions and the shots of attacks is very important and strategic. From the defense considerations perspective, facades are the weakest part of buildings against explosion. The facade of a building may be locally damaged and destroyed due to an explosion, so the facade pathology can reduce the number of casualties and can efficiently effect on the way people deal with a crisis while they are threatened. Architectural planning needs a pre-crisis pathology in order to be capable of dealing with incidents crisis and attacks with explosive waves properly. Vulnerability is a term used to indicate the magnitude and extent of the damages that may have occurred to communities, buildings, and geographical areas in result of natural disasters. The aim of this research is to provide an appropriate method for assessing the vulnerability of the building facade to explosion. Minor aims include:1. Achieving the effect of structural, non-structural, and the age of the building on vulnerability of the facades against blast wave
    2. Identifying the effective elements on the resistance of the urban building facades against blast wave and the conversion of effective elements into measurable indicators
    3. Characterizing the vulnerable facades in low, medium, and high vulnerability spectrums Amiriyeh neighborhood that is located in the 11th district of Tehran, is one the oldest
    areas of this city. Due to the demographical compression and residential, commercial, and administrative land use in this area, it is rated as a highly populated area, which makes it seriously vulnerable in times of crisis. The 11th district of Tehran, which is the subject of this article, has an area of 1200 hectares while a population of 245,000 people and the concentration of crucial political land use makes it the most important region of Tehran. The over-compression of administrative and political land use and the way they are located in the area and beside each other, has increased the importance of this district. Such a characteristic has made it a permanent desirable target for military invasions of foreign enemies or terrorists. Accordingly, it is essential to adopt measures and methods that reduce the level of vulnerability of the area against conventional threats, which can result in severe damages to the buildings and people. In this research, four main indicators of architectural facades including compatibility of the building with demography, service life of the building, structural elements, and non-structural elements have been studied. The sub-indicators are as follows: construction age, building quality, block size, employment coefficient, form of the building and openings, balconies, materials, construction methods and roofing systems. The evaluation of the mentioned indicators has been done using Analytic Hierarchy Process (AHP). Weighing and prioritizing of the indicators was firstly done considering the views of seven specialists and then by Expert Choice software. After reaching the high priority indicators using the methods explained above, they were evaluated using GIS and multiplied by their weight coefficients and placed together to draw the plans of highly vulnerable areas and to be used as a hint for identifying the areas, which need to be secured. The results of this study show that the priority of defensive vulnerability factors of the district are mostly affected by those, which are related to the indicator of building compatibility with the urban demography and construction age as the first and second important indicators respectively. The occurrence of a crisis such as an explosion seems to involve the whole structure of a neighborhood depending on the blast distance and the amount of explosives used and this reflects the importance of a building in the overall urban space in neighborhood scale, which can have many parameters in vulnerability analysis. The high vulnerability of Amiriye neighborhood is due to demographic erosion for older buildings and low strength of materials used in the façades of newly built buildings in Amiriye neighborhood. Weak connections between the façade structure and the main structure are proved the most significant factor of their collapse against explosions. Considering the old and compressed demography of the following area, indicators such as the number of stories is the most vulnerable sub-indicator with a score of 1.753. The block size with a score of 0.568, building quality (considering old demography and the presence of restored and destructed buildings compared to the newly built ones) with 0.551, and the type of building frame in most of the buildings with 0.451, are the next priorities.
    Keywords: Passive Defense, Urban Facades, Analytic Hierarchy Process (AHP), GIS, Amiriye Neighborhood
  • جمال الدین سهیلی، مهناز محمودی زرندی، زینب صالحی
    استان ایلام دارای آثار تاریخی فراوانی است که قلعه های گونهای از این آثار است و با توجه به موقعیت جغرافیایی و تاریخی این منطقه از تنوع بیشتری و ویژگی های معماری خاصی برخوردارند. این مقاله به دنبال یافتن سبک غالب، الگوهای طراحی و شاخصه های بارز مشترک بین قلعه های دوره قاجار در استان ایلام است. پرسش اصلی این است که آیا مفاهیم اجتماعی- سیاسی، فرهنگی و بومی در شکل گیری عملکردها و فضاها و روابطشان در قلعه ها موثر بوده است یا خیر؟ بر این اساس به دنبال تحقیق و مطالعه سبک و شیوه زندگی مردم در آن زمان، معماری بومی، و شرایط اجتماعی-سیاسی و فرهنگی آن دوران است. چارچوب نظری تحقیق بر ویژگی های طراحی معماری مشترک قلعه ها استوار است. روش تحقیق تاریخی- تفسیری است و روش استدلال، این پژوهش قیاسی است. اطلاعات به دو شیوه اسنادی و کتابخانه ای گردآوری شده است. نتایج بهدست آمده حاکی از آن است که این نوع بناها که در اقلیم های متفاوتی و با شکل ظاهری نسبتا متفاوت بنا شده اند و کاربری تقریبا مشابهی داشته اند؛ الگوهای مشترکی در طراحی آنها لحاظ شده که تا حدود زیادی متاثر از الگوهای رفتاری گذشته بوده است. در این باره میتوان به الگوهای طراحی زیر اشاره کرد: نوع و سبک ورودی ها، نوع پلان و روابط فضایی، جا نمایی برخی فضاها از قبیل سرویسهای بهداشتی و اتاق های شاه نشین و...، تناسب فضاهای ساخته شده و فضاهای باز، همخوانی و پیروی از سبک تزیینهای دوره قاجار وکاربری قلعه ها که همه این بناها از نوع قلعه های دشتی با کاربری قلعه های دارالاماره هستند.
    کلید واژگان: قلعه, دوره قاجار, ایلام, الگوهای طراحی, الگوهای رفتاری
    Jamaledin Soheili, Mahnaz Mahmoudi Zarandi, Zeinab Saleh
    Ilam province has historical monuments that castles are such of this works and due to geographical and historical position, the area is of greater diversity and certain architectural features. This article seeks to find dominant style, design patterns and common significant characteristics between the castles of the Qajar era in Ilam province. The main question is whether socio-political, cultural and indigenous concepts in the formation of performances and spaces and their relationships in the castle are effective?
    According to this, researching and studying the style and way of life of the people at that time, is vernacular architecture, and socio-political and cultural conditions of that era. Theoretical framework of research is based on the design features of common architecture of castles. The methodology of research is historical interpretative andreasoning method of this research is analogical. Data were collected in two ways, documentary and library.
    The results suggest that these types of buildingswere constructed in different climatic conditions and with a relatively different form and they had almost similar user;Common patterns existed in their design, which has largely been influenced by past behavior patterns. In this regard, we can refer to following design patterns: the type and style entrances, type of plan and spatial relationships, and locating of some spaces such as toilets and king rooms, etc., the fitness of built spaces and open spaces and consistency and following of the style of decorations ofQajar era and the user of castles that the type of all buildings isdesert castles (Dashti castles) with the user of mansion castle (Dar-al-emareh castles).
    Keywords: Castle, Qajar era, Ilam, design patterns, behavior patterns
  • مهناز محمودی زرندی، ندا پاکاری*
    بام سبز بامی است که با محیط کشت روینده پوشانده می شود. محدود بودن منابع انرژی و به موازات آن روند رو به رشد مصرف انرژی و اثرات نامطلوب و خسارتهای جبرا ن ناپذیر آن بر محیط طبیعی از دغدغه های شهرهاست و یکی از راهکارهایی که برای کاهش مصرف انرژی ساختمان ها پیشنهاد می شود احداث باغ بام است. باغ بام یا بام سبز چنانچه صحیح طراحی و اجرا شود و در آن ملاحظات اقلیمی در نظر گرفته شود می تواند تا حد زیادی به کاهش مصرف انرژی کمک کند. ایجاد سبزینگی در فضای پشت بام از طریق ممانعت از تابش اشعه های خورشیدی و تبخیر سطحی و تعرق در خنک سازی آب و هوای شهر و منطقه و هوای داخل ساختمان که بر روی آن قرارگرفته اند تاثیر مثبت دارند. این خنک سازی با کاهش نوسانات گرمایی بر روی سطح خارجی بام و افزایش ظرفیت گرمایی بام صورت می گیرد که فضای زیر بام را در تابستان خنک نگه داشته و میزان گرمایش را در طی زمستان افزایش می دهد. در این تحقیق بعد از شناخت بام سبز، با این فرضیه که «می توان با طراحی یک دیتیل و افزودن یک لایه به دیتیل بام سبز کارکرد حرارتی آن را افزایش داد» به آنالیز انتقال حرارتی اجزای تشکیل دهنده بام سبز پرداخته شده است. سپس جهت ارزیابی کاهش انتقال حرارت، دیتیل بهینه بام سبز جهت کاهش انتقال حرارت با بام های سبز متداول مقایسه شد و مشاهده گردید دیتیل تعریف شده در کاهش انتقال حرارت اثر بسیار مطلوب تری دارد و می تواند برای ساختمان های با مصرف انرژی صفر بکار گرفته شود. در تحقیق انجام شده روش تحقیق در بخش های مربوط به مزایا و استاندارد و عملکرد حرارتی بام سبز توصیفی با رویکرد کیفی است و اما در بخش های مرتبط با ارزیابی دیتیل بهینه رویکرد کمی و روش تحلیلی بوده و از نرم افزار انسیس استفاده شده است.
    کلید واژگان: بام سبز, انتقال حرارت, کاهش مصرف انرژی, نرم افزار انسیس, دیتیل
    Mahnaz Mahmoudi Zarandi, Nada Pakari*
    A green roof which is created with purpose of converting dead roof spaces into a dynamic environment¡ are considered as private spaces. Green roof is a roof that covers much or all of the space with vegetation and soil or covered by vegetative medium. Limitations of energy resources¡ growing trend of energy consumption and adverse effects and irreparable damages to the natural environment are important concerns of urban. One way to reduce energy consumption of buildings is Garden Roof. If garden roof or green roof would be correctly designed¡ implemented by considering climate issues¡ it can help to reduce energy consumption. Also the growing trend of energy consumption is one of the major concerns for cities. Green roof has a significant role in urban ecological efficiency and quality of urban life. Green roofs have significant influences on the city scale. Plants because of their biological functions such as photosynthesis¡ sweating¡ breathing and evaporation beside a layer of soil¡ affect the environmental factors and improve the quality and quantity the surrounding ecosystem. Chlorophyll creation has a positive impact on the space of city while regional climate and indoor air of building have high impacts on it and its role in air cooling through preventing solar radiation. This air cooling made by reducing thermal fluctuations on the outdoor roof and increasing heat capacity of the roof will take place under the roof space in summer and increase heating rate in winter. However its effects are not significant in summer¡ plants positively will have effects on heat performance of roof in summer as they always keep amount of air around their roots and stems which act as a thermal insulation layer. Green roof includes the original layers of vegetation¡ growing media¡ Insulation layer¡ Drainage layer¡ Protection layer¡ Root barrier¡ Waterproof membrane that will vary regarding to the types of used materials¡ compositions of different layers¡ and quality impacts on thermal performance. In green roof¡ vegetation and growing media play main role in heating transfer and other layers¡ depending on their used materials¡ influence differently on total heat transfer of roof while the number of layers cannot effectively influences on heating ratio. Noting Vegetation type and thickness of the growing media basically are important in thermal performance of the green roof. Plants regarding to their biological functions (photosynthesis¡ sweating¡ breathing and evaporation)¡ create a thermal layer due to air storage through the plant’s foliages and roots and producig carbohydrates¡ lead to reduce heat transfer and follow temperature control of structure. In addition¡ according to the vegetation¡ expanded thicknesses of growing media can double the thermal effect of green roof. Studies show that the used materials in green roof systems and its implementation in European¡ American¡ Asian¡ and etc. due to the various potential and ecological benefits of green roofs¡ are defferent. The inappropriate use of fossil energies and non- standard construction of buildings which lead to thermal energy lost; by emphasis on thermal performance of green roofs¡ makes it more important for Iran. For this purpose to minimize heat transfer from inside to outdoor and contrariwise performance in winter and summer¡ suitable details are defined. In this survey after explaining green roof¡ the heat transfer component for green roof is analyzed with the hypothesis that mentions “we can design an optimized detail for green roof and add a layer to it to increase its thermal performance”. The optimum detail of green roofs to reduce heat transfer is compared with conventional green roofs. It is observed that defined defined detail¡ respect to conventional green roofs has desired effect on reduction of heat transfer between the roof and its underlying layers. The number of layers in optimized green roof decrease to three main layers of vegetation¡ growing media¡ and designed layer while using materials with low heat transfer coefficient or almost insulated ones. In addition its main factors include: speed and easiness in implementing¡ reducing loads on the building structure¡ reduction of layers numbers¡ low cost of implementation and more important than all¡ positive effect of designed detail on heat transfer reduction. In this article¡ research method in investigation advantages¡ standards¡ and thermal performance was qualitative¡ but the survey for extracting detail of green roof was quantitative. Methodology for investigating benefits of green roof was descriptive and qualitative while in parts related to software analyses¡ the quantitative approach and analytical methodology were used.
    Keywords: Green Roof, Heat Transfer, Reduce Energy Consumption, Software Analysis, Detail
  • مهناز محمودی زرندی، ندا پاکاری، حسن بهرامی
    بام سبز بامی است که با محیط کشت روینده پوشانده میشود. ایجاد سبزینگی در فضای پشت بام بر آب و هوای شهر و منطقه و هوای داخل ساختمان تاثیر مثبت داشته و با ممانعت از تابش اشعه های خورشیدی در خنک سازی فضا نقش دارد. این خنکسازی با کاهش نوسانات گرمایی بر روی سطح خارجی بام و از طریق افزایش ظرفیت گرمایی بام صورت میگیرد که فضای زیر بام را در تابستان خنک نگه داشته و میزان گرمایش را در طی زمستان افزایش میدهد.
    یکی از راهکارهایی که برای کاهش مصرف انرژی در شهرهای کلان پیشنهاد میشود، احداث باغ بام است. باغ بام یا بام سبز چنانچه صحیح طراحی و اجرا و در آن ملاحظات اقلیمی در نظر گرفته شود علاوه بر مزایای مختلف میتواند تا حد زیادی به کاهش مصرف انرژی کمک کند.
    در این تحقیق مزایای بام سبز مورد ارزیابی قرار گرفته و برای اثبات این فرضیه که «بام سبز و چگونگی طراحی آن نقش موثری در کاهش انتقال حرارت دارد» از نرم افزاری تحلیلی به نام انسیس استفاده شده است. سه نمونه بام معمولی، بام سبز معمولی، بام سبز با جزییات اجرایی خاص (لایه فایبرگلاس) آنالیز شده و انتقال حرارت آنها مورد مقایسه تطبیقی قرار گرفت و معلوم شد که بام سبز نسبت به بام معمولی 50 درصد انتقال حرارت کمتری دارد و بام سبز با لایه فایبرگلاس نسبت به بام سبز اجرایی 40 درصد بهینهسازی شده است. سای هاندازی و خنکسازی تبخیری گیاهان و همچنین لایه های سقف به عنوان عایق تاثیر موثری در کاهش انتقال حرارت دارند.
    رویکرد این پژوهش علمی- کاربردی بوده است. روش تحقیق در بخشهای مربوط به مزایای بام سبز، توصیفی و نوع تحقیق، کیفی و در بخشهای مربوط به تحلیل نرم افزاری نوع تحقیق کمی و روش، تحلیلی بوده است.
    کلید واژگان: بام سبز, انتقال حرارت, کاهش مصرف انرژی, نرم افزار انسیس
    Mahnaz Mahmoudi Zarandi, Neda Pakari, Hassan Bahrami
    Green roof is a roof which is mostly covered with vegetation and soil or is covered with vegetative medium. Chlorophyll creation has a positive impact on the climate of the city and can also contribute positively to providing cool air inside the buildings. This cooling of air occurs through reducing the penetration of heat through the roof and providing a stronger insulation to prevent indoor air to become warm. As a result، the indoors temperature can be easily decreased during summer and increased during winter. Reducing energy consumption is one of the major concerns for sustainability in cities. Creating roof garden is suggested as one of the ways to reduce energy consumption in major cities. Roof garden or green roof - if properly designed and implemented by considering climate issues - can greatly help to reduce energy consumption. Changing buildings roofs to green roofs could improve the exchange of air between areas of high building density and open spaces between them and accordingly adjust the city›s air moisture. This technology has several advantages including less wastage of heating and cooling، purification of air، reduction of noise pollution، and most importantly energy consumption efficiency – factors that can help the stabilization of city life. Due to the improvement in the social، economic and environmental conditions، the development of green roofs have always been at the top of the agenda in advanced cities. Heat loss through the roof of the buildings is high and there is a lot of energy wastage in higher floors units. Therefore، the green roof is a solution for this problem. Green roofs by rising roofing layers، act as a thermal insulation and help control heat exchanges between the inside and outside of the buildings. In the present research، after recognizing that benefits of green roofs with this hypothesis that “green roof and how design of green roof have effective role in reduce heat transfer” with help of analysis software called ansys، three samples of conventional roofs، green roofs conventional and green roofs with special detail (fiber glass layers) analyzed and heat transfer comparative compared. Also، installed heat sensors to verify the thermal performance of green roofs for designed green roofs and simple ample of normal green roof، indicate optimization of designed green roof respect to normal green roofs، heat performance wise. With software analysis and laboratory samples، green roof compared to 50% less heat transfer rather conventional roof and green roof with fiber glass layers to 40% rather green roof conventional optimized. Shading and evaporative cooling plants and also the role of roof layers that all perform like insulation، have effective role in reduce heat transfer. In researched، methodology research related to the benefits of green roof is descriptive and qualitative approach. But in sectors related to software analysis، these had quantitative approach and analytical methodology.
    Keywords: Green Roof, Heat Transfer, Reduce Energy Consumption, Ansys Software
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال