به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

marzieh shah-siah

  • مرضیه شاه سیاه*، فاطمه رجعتی، مریم کرمی
    سابقه و هدف

    بامعنابودن موجب شادی می‌شود و به اشخاص اجازه می‌دهد رویدادها را تفسیر کنند و درباره نحوه زندگی و خواسته‌های انسان در زندگی برای خویش ارزش‌هایی تدارک ببینند. ازآنجاکه آیات الهی راه و روش زندگی معنادار را ارایه نموده است، پژوهش حاضر به‌منظور بررسی تاثیر راه‌های معنایابی بر اساس آموزه‌های قرآنی بر میزان شادمانی دین‌پژوهان دختر شهر قم صورت گرفته است.

    روش کار

    این پژوهش از نوع نیمه‌تجربی همراه با پیش‌آزمون-پس‌آزمون با گروه کنترل است که به‌صورت مشاوره گروهی و در هشت جلسه برگزار شده است. جامعه آماری پژوهش تمامی دین‌پژوهان دختر شهر قم در نیم‌سال اول تحصیلی 98-1397 و نمونه پژوهش 60 دین‌پژوه دختر با دامنه سنی 18 تا 25 در مقطع کارشناسی بود که به‌صورت داوطلبانه در مشاوره گروهی ثبت نام نمودند و به‌صورت تصادفی در دو گروه 30 نفره کنترل و آزمایش قرار گرفتند. ابزار پژوهش پرسش‌نامه شادمانی آکسفورد بود. برای تجزیه‌وتحلیل داده‌ها از روش‌های آمار توصیفی و تحلیلی (تحلیل کوواریانس) استفاده شد. در این پژوهش همه موارد اخلاقی رعایت شده است و مولفان مقاله تضاد منافعی گزارش نکرده‌اند.

    یافته‌ها

    تحلیل داده‌ها نشان می‌دهد که میانگین نمرات شادمانی گروه آزمایش قبل از مداخله 40/31+51/94 و بعد از مشاوره گروهی 87/14+13/130 تغییر کرد. بنابراین میانگین گروه آزمایش در مرحله پس‌آزمون بیشتر بود. درنتیجه راه‌های معنایابی بر اساس آموزه‌های قرآنی بر میزان شادمانی دین‌پژوهان موثر بوده است (001/0<P).

    نتیجه‌گیری

    ازآنجاکه آیات الهی راه و روش زندگی معنادار را به بهترین شیوه تبیین نموده است پیشنهاد می‌شود در آموزش‌های موسسات آموزشی از مفاهیم این آیات برای ایجاد شادمانی در دانش‌آموزان، دانشجویان و دین‌پژوهان استفاده شود.

    کلید واژگان: آموزه های قرآنی, راه های معنایابی, شادمانی
    Marzieh Shah-Siah*, Fatemeh Rajati, Maryam Karami
    Background and Objective

    Being meaningful leads to happiness and enables people to interpret events and to develop values ​​for themselves about how human lives and what s/he wants in life. Since the Holy Quran has presented the way of living a meaningful life, the present study was conducted to investigate the effect of teaching the ways of finding meaning based on the Quranic teachings on the happiness of female theologians in Qom.

    Methods

    This is a quasi-experimental study with pre-test post-test control group design conducted as a group consultation in eight sessions. The statistical population of this study included all female theologians studying in the first semester in 2019 academic year in Qom. The sample population of this study was 60 female theologians aged between 18 to 25 years in the undergraduate level, who voluntarily enrolled in the study and were randomly divided into two control and experiment groups. The research instrument was the Oxford Happiness Questionnaire. The descriptive and analytical statistical methods (analysis of covariance) were used to analyze the data. In the present study, all the ethical considerations were observed and the authors declared no conflict of interest.

    Results

    The results of data analysis showed that the mean happiness score for the experimental group was 94.51+31.40 before the intervention and 130.13+14.87 after group counseling. As a result, the ways of finding meaning based on Quranic teachings were effective in the level of happiness of religious scholars (P<0.001).

    Conclusion

    As the Quran verses have explained the ways of living a meaningful life, the concepts of Holy Quran are suggested to be used for students and theologians to create happiness.

    Keywords: Happiness, Quranic teachings, Ways of finding meaning
  • مرضیه شاه سیاه*، مریم کرمی
    سابقه و هدف: امروزه فضای مجازی و شبکه های اجتماعی و ماهواره یکی از مظاهر فناوری ارتباطی نوین محسوب می شوند که در زندگی فردی و اجتماعی بشر جایگاه قدرتمندی دارند و آن را تحت تاثیر قرار می دهند. ازاین رو، پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش استفاده از ماهواره و شبکه های اجتماعی در صمیمیت و رضایت زناشویی زنان صورت گرفته است. روش کار: روش این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش تمامی زنان متاهل شهر قم در سال 1398 بود که از بین آنان تعداد 144 نفر به روش نمونه گیری دردسترس برای نمونه انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات از پرسش نامه رضایت زناشویی انریچ- فرم کوتاه و پرسش نامه صمیمیت زناشویی باگاروزی استفاده شد. داده های پژوهش با روش آزمون فرضیه ها و آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیره تجزیه وتحلیل شد. در این پژوهش همه موارد اخلاقی رعایت شده است و مولفان مقاله تضاد منافعی گزارش نکرده اند. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد میزان استفاده از فضای مجازی بر متغیر صمیمیت با 02/0=P و رضایت زناشویی با 000/0=P معنی دار بود؛ به این معنی که با هر یک واحد افزایش در میزان استفاده از فضای مجازی و ماهواره میزان صمیمیت کاهش پیدا می کرد. این روند در متغیر رضایت زناشویی نیز صدق می کند؛ یعنی در استفاده از فضای مجازی و ماهواره رضایت زناشویی کاهش پیدا کرده بود. نتیجه گیری: می توان گفت که استفاده زیاد از شبکه های اجتماعی می تواند تاثیر منفی بر نهاد خانواده داشته باشد و تعارض ذاتی برای زوجین به وجود آورد.
    کلید واژگان: رضایت, زناشویی, زنان, شبکه های اجتماعی, صمیمیت, ماهواره
    Marzieh Shah-Siah *, Maryam Karami
    Background and Objective: Today, cyberspace and social networks and satellites, as one of the hallmarks of modern communication technology, have a powerful place in human personal and social life, affecting the personal and social lives of individuals and families. The purpose of this study was to investigate the role of satellite use and social networks in marital satisfaction and intimacy. Methods: The method used in this study is descriptive correlational. The statistical population of the study consisted of all married women in Qom in 2019, out of whom 144 were selected as the statistical sample by available sampling method. Enrich Short Form Marital Satisfaction Questionnaire and Bachelor Marriage Intimacy Questionnaire were used for data collection. The data were analyzed by Pearson correlation coefficient and multivariate regression. In this study, all ethical considerations were observed and no conflict of interest was reported by the authors. Results: The findings showed that the effect of amount of cyberspace use on intimacy variable (P=0.02) and marital satisfaction (P=0.000) was significant, meaning that with a one-unit increase in the amount of space use and satellite, intimacy decreases, and this trend also applies to marital satisfaction, meaning that marital satisfaction is reduced as the result of the use of cyberspace and satellite. Conclusion: Therefore, it can be stated that excessive use of social networks can have a negative impact on the family institution and create an innate conflict for couples.
    Keywords: Marital, Satellite, Satisfaction, Social Networks, Sincerity, Women
  • Amin Arabshahi, Zabihollah Gharlipour, Abolfazl Mohammad-Beigi, Marzieh Shah-Siah, Zohreh Ahmadi, Siamak Mohebi*
    Background and Aim

    Hypertension is one of the most significant risk factors for cardiovascular diseases. Social support is quite effective in patients with hypertension to adhere to their treatment regimens. Therefore, this study was conducted to investigate the relationship between adherence to treatment regimens and the perceived spousal social support by patients with hypertension.

    Materials and Methods

    This research was a cross-sectional (descriptive-analytical) study conducted on 239 patients with primary hypertension referred to urban community health centers in Qom City, Iran, in 2019. The patients were recruited by available sampling methods. The data collection tools included a demographic questionnaire, Hill-Bon medication adherence questionnaire, Sherbourne and Stuart social support questionnaire, checklist for assessing and recording systolic and diastolic blood pressure, measuring with the standard handheld barometer. The data were analyzed in the SPSS software v. 20 utilizing statistical tests.

    Results

    The findings revealed that more than half of the patients adhered to their treatment regimens, and they also benefited from high levels of social support. In addition, the findings demonstrated a significant relationship between treatment regimen adherence and spousal social support (P=0.004).

    Conclusion

    Spousal social support should be considered an influential factor on treatment regimen adherence and the systolic and diastolic blood pressure levels of patients with hypertension.

    Keywords: Social support, Treatment adherence, Hypertension
  • محمد حضوری، محدثه آصفری*، ولی الله اکبری، مرضیه شاه سیاه، معصومه اسماعیلی، الهام رمضانی پور
    زمینه و هدف

    افسردگی یکی از چهار بیماری شایع در جهان می باشد و سازمان جهانی بهداشت پیش بینی کرده است که تا سال 2020، این اختلال دومین بیماری بزرگ جهان خواهد بود. با توجه به شایع بودن این عارضه در بین دانشجویان و اشاره مطالعات پیشین به نقش تغذیه در اختلالات روانی، مطالعه حاضر با هدف بررسی رابطه بین سطح افسردگی با گروه های غذایی مختلف در دانشجویان دختر ساکن خوابگاه انجام شد.

    روش بررسی

    در این مطالعه تحلیلی- مقطعی که در سال 1397 انجام شد، 345 دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی قم که ساکن خوابگاه بودند، به روش تصادفی انتخاب شدند. داده ها با استفاده از دو پرسشنامه بسامد خوراک و پرسشنامه افسردگی Beck جمع آوری شدند و با استفاده از آزمون های واریانس یک طرفه و رگرسیون تحلیل گردیدند. سطح معناداری آماری معادل (05/0<P) در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    از مجموع افراد حاضر در مطالعه، 5/57 درصد از افراد امتیاز کمتر و مساوی 9 (طبیعی) و 5/42 درصد از آن ها امتیاز 10 و یا بیشتر (درجاتی از افسردگی) را از پرسشنامه Beck کسب نمودند. اگرچه ارتباط معناداری بین امتیاز کسب شده از پرسشنامه Beck با دریافت گروه های مختلف غذایی و شاخص های تن سنجی در افراد تحت آزمون مشاهده نشد؛ اما بین مصرف لبنیات، گروه روغن‎ها و شیرینی‎جات با افسردگی، همبستگی مثبت وجود داشت.

    نتیجه گیری

    با توجه به اینکه درجاتی از افسردگی در تعداد قابل توجهی از دانشجویان ساکن خوابگاه مشاهده شد و نظر به اینکه دانشجویان رشته‎های پزشکی و پیراپزشکی نقش مهمی را در بهبود و ارتقای سلامت جامعه ایفا می‎کنند، رفع عوامل زمینه‎ساز ایجاد افسردگی و پیروی از تغذیه سالم به ‎عنوان یک اولویت بهداشتی مطرح می گردد.

    کلید واژگان: افسردگی, دریافت غذایی, دانشجو, شاخص توده بدنی
    Mohammad Hozoori, Mohaddeseh Asafari*, Valiollah Akbari, Marzieh Shahsiah, Masoomeh Esmaeeli, Elham Ramezanipoor
    Background and Objectives

    Depression is one of the fourth most common diseases and will be the second most prevalent disease in the world by 2020 predicted by the World Health Organization. Considering the high frequency of depression among students and role of nutrition in psychological disorders according to the literature, the present study aimed to investigate the relationship between the level of depression in female students residing in the dormitory of Qom University of Medical Sciences, Qom, Iran, and their intake of different food groups.

     Methods

    This cross-sectional study was conducted on 345 students living in the dormitory of Qom University of Medical Sciences randomly selected in 2018. The data were collected using the food frequency questionnaire and Beck Depression Inventory and analyzed by analysis of variance and regression. A p-value of less than 0.05 was considered statistically significant.

     Results

    According to the Beck questionnaire, the scores of 9 or less (normal) and 10 or more (levels of depression) were reported for 57.5% and 42.5% of the students, respectively. Although no significant relationship was observed between the scores of the Beck questionnaire with the intake of different food groups and anthropometric indices of the subjects, a positive correlation was observed between the consumption of dairies, oil groups, and sweets with the prevalence of depression.

     Conclusion

    With regard to the observation of some levels of depression among a number of students living in the dormitory and important role of medical and paramedical students in the promotion of health in the communities, it is suggested to consider the elimination of underlying factors of depression as a health priority.

    Keywords: : Depression, Diet Records, College Students, Body Mass Index
  • Alireza Alinouri, Mohebi Siamak, Marzieh Shahsiah, Fatemeh Khansanami, Ali Mohammad Mohammadi Veldani, Shabanali Khansanami*
    Background And Objectives
    Belief health and possession of proper religious beliefs are among hygienic priorities for effective and active strata of the society. False religious beliefs and adherence thereto lead human beings astray. The present study intends to get insight into awareness of Qom University of Medical Sciences students from wrong religious beliefs.
    Methods
    The present research was a descriptive-analytical one. Statistical population of this research included 309 students studying at all majors in the Qom University of Medical Sciences.
    Results
    A number of 167 students (56.4%) announced that Jinns have frightened them. In addition, it was made clear that 12 students (3.9%) did not believe in Istikharah, and the rest 297 ones (96.1%) admitted injection of Istikharah in most affairs of their lives. Sixty-three students (21.4%) believed that the main reason behind referring to amulet scriveners is resolution of problems only in this way.
    Conclusion
    According to the results, this is concluded that rock-solid steps are to be taken in order to rectify students’ religious beliefs and raise their awareness tiers
    Keywords: Istikharah, Jinn, Religion, Students, Superstitions
  • سحر خانجانی وشکی، سمانه سلیمی، اکرم صدیقی، مرضیه شاه سیاه*
    مقدمه
    تعهد زناشویی بین همسران یک پیش بینی کننده ی مهم برای ازدواج های رضایت بخش و پایدار است، تعهد مادام العمر به ازدواج، وفاداری نسبت به همسر خویش، ارزش های اخلاقی قوی، احترام نسبت به همسر خویش به عنوان بهترین دوست و تعهد نسبت به وفاداری جنسی از ویژگی های ازدواج های رضایت بخش است. هدف این پژوهش تعیین میزان اثربخشی آموزش زوج درمانی شناختی رفتاری اسلام محور بر تعهد زناشویی زنان شهر قم بوده است.
    روش
    این پژوهش نیمه تجربی است و در آن از پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل استفاده شده است. جامعه پژوهش شامل آن دسته از زوجین مراجعه کننده به مرکز مشاوره خانواده در سال 1390-1391 می باشد که به صورت خود معرف مراجعه کرده بودند. نمونه پژوهش شامل 100 نفر از زنانی است که داوطلب به شرکت در مطالعه بودند، به صورت نمونه در دسترس و تصادفی در گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. به نمونه آزمایش به صورت گروهی آموزش شناختی رفتاری اسلام محور داده شد را ابزار پژوهش پرسش نامه دموگرافیک و پرسش نامه تعهد زناشوییDCI) Adams & Jons) مورد استفاده قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار 16-SPSS با استفاده از روش های آمار توصیفی و تحلیلی (کوواریانس) با سطح معنی داری 0/05 استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج نشان می دهد که آموزش زوج درمانی اسلام محور، تعهد زناشویی زوجین و ابعاد آن، یعنی تعهد شخصی، اخلاقی و ساختاری زوجین را افزایش داده است (0/001>P).
    نتیجه گیری
    با توجه به نقش مذهب در زندگی زناشویی، این رویکرد می تواند در سایر ابعاد دیگر مانند رضایت و سازگاری و... که آنان نیز مستقیم و غیرمستقیم بر تعهد زناشویی اثربخش هستند، موثر باشد.
    کلید واژگان: آموزش زوج درمانی اسلام محور, تعهد زناشویی, زنان
    Sahar Khanjani Veshki, Sahar Khanjani Veshki, Samaneh Salimi, Samaneh Salimi, Sahar Khanjani Veshki, Samaneh Salimi, Akram Seddighi, Akram Seddighi, Marzieh Shahsiah, Marzieh Shahsiah, Akram Seddighi, Marzieh Shahsiah*
    Background
    Marital commitment is an important predictor between couples for satisfactory and stable marriages. Lifelong commitment to marriage, loyalty to one’s spouse, strong moral value, respect for one’s spouse as a best friend and a commitment to sexual are of satisfactory marriage characteristics. The aim of this study was to determine the efficacy of Islam-based cognitive-behavioral couple therapy training on Qom women’s marital commitment.
    Methods
    This study is semi-empirical and pretest-posttest with control group was used. The study population included those referred Couples Family Counseling Center in 2010-2011, which were referred to their representative. The sample consisted of 80 women who participated in the study voluntarily and were randomly available into intervention and control groups. The trial of cognitive behavioral group training was Islam-based. Study instrument of Demographic and marital commitment questionnaires were used. For data analysis, SPSS-16 software using descriptive statistics and analysis (ANCOVA) with P<0.05 was used.
    Findings
    The results indicated that Islam-based couple therapy had promoted couple’s martial commitment and its aspects, that is personal and behavioral and structural commitment of couples) p> 0.001).
    Conclusion
    Given the role of religion in marriage, this approach could be adapted to other aspects such as satisfaction and. .. They also have a direct or indirect effect on marital commitment are to be effective.
    Keywords: Islam, Based Couple Therapy Training, Marital Commitment, Women
  • Akram Seddighi, Somayyeh Jaberi, Parham Khoshdani Farahani, Marzieh Shahsiah *
    Introduction
    Marital satisfaction is a positive relationship with spouse’s family, positive dynamism in the original family, self-esteem and religious homogeneity of couples. Religion is one of the most effective spiritual fulcrums that are able to provide the meaning of life in every moment of life. Religious beliefs and credence are important factors in marital satisfaction. The main purpose of this study was the survey of the relationship between religious orientation, and marital satisfaction among couples of Qom City.
    Methods
    This study was performed by the descriptivecorrelation method. The study population included all the couples referred to counselling centers and psychological clinics of Qom City. Therefore, 150 couples have been selectedwho were volunteer for cooperation in this study. Required information was collected by the Azarbayejani religious orientation (2003) and Walter marital satisfaction (1992) questionnaires. The data were analyzed by SPSS Version-17 statistical software and usingPearson correlation coefficients and regression and descriptive statistics.
    Findings: The results showed that there was a positive significant relationship between religious orientation and marital satisfaction. (P=0/001 &amp; r= - 0/511) The results of regression analyses indicated that religious orientation is as a predictor of sex (p=0/001, r2=15/438), educational degree (p=0/003, r2=5/409) and marital satisfaction (p=0/004, r2=0/927).
    Conclusion
    According to the importance of religious orientation and credence of family and especially in couples that increases the commitment and marital satisfaction, it has been recommended to strengthen the couple&#039;s religious beliefs in preventive and treatment programs.
    Keywords: religious orientation, marital satisfaction, couples
  • فاطمه صحت، نرگس صحت، سحر خانجانی، سیامک محبی، مرضیه شاه سیاه*
    مقدمه
    تعارض عبارت است از عدم توافق و مخالفت دو فرد با یکدیگر، ناسازگاری نظرات و اهداف و رفتاری است که در جهت مخالفت با دیگری صورت می گیرد. همچنین ستیزه ای بین افراد در اثر منافع ناهمسو و اختلاف اهداف و ادراکات مختلف است. تعارض های مخرب، مجموعه رخداد ها یا حوادثی هستند که بر یک یا چند تن از اعضای خانواده یا همه آن ها یا به طور کلی بر پیکره خانواده تحمیل می شوند و همه اعضای خانواده را تحت تاثیر قرار می دهد. پژوهش حاضر به منظور بررسی اثر رویکرد راه حل - محور بر کاهش تعارضات زناشویی زوجین شهر قم صورت گرفته است.
    روش ها
    این پژوهش نیمه تجربی و از نوع پیش آزمون و پس آزمون با دو گروه آزمایش و گواه استفاده شده است. جامعه پژوهش شامل آن دسته از زوجین مراجعه کننده به مرکز مشاوره خانواده شهر قم می باشد که به صورت خود معرف مراجعه کرده بودند. نمونه پژوهش شامل 50 زوج است که به صورت داوطلبانه در مطالعه شرکت کردند و به شکل نمونه در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل مشخصات دموگرافیک و پرسش نامه تعارضات زناشویی ثنایی بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها علاوه بر استفاده از روش های آمار توصیفی از روش تحلیل کوواریانس استفاده شد.
    یافته ها
    تحلیل داده ها نشان داد رویکرد راه حل- محور بر تمام تعارض زوجی موثر است (P<0.001، F=24.089) و تمام زیر مقیاس های کاهش همکاری (P<0.001، F=7.4)، کاهش رابطه جنسی (P<0.001، F=50.4)، افزایش واکنش های هیجانی(P<0.001، F=10.89)، افزایش جلب حمایت فرزند (P<0.001، F=22.3)، افزایش رابطه با خویشاوندان خود (P<0.001، F=77.4)، کاهش رابطه با خویشاوندان و دوستان همسر (P<0.001، F=31.02)، جدا کردن امور مالی از یکدیگر (P<0.001، F=71.1)، کاهش ارتباط موثر (73/1=F و P<0.001) موثر است.
    نتیجه گیری
    ایجاد مهارت های حل مشکل در زوجین می تواند از اختلافات بسیاری جلوگیری کند. آموزش حل مساله به عنوان یکی از مهارت های زندگی امروزه از اهمیت خاصی برخوردار است که در رویکرد راه حل- محور از این فن زیاد استفاده می شود با استفاده از فنون مختلف این رویکرد می توان به زوجینی که به خاطر مشکلاتی که راه حل آن در دست خودشان است کمک کرد و رضایت از زندگی زناشویی شان را تقویت نمود.
    کلید واژگان: رویکرد زوج درمانی کوتاه مدت راه حل, محور, تعارضات زناشویی, زوجین
    Fatemeh Sehat, Narges Sehat, Sahar Khanjani, Siamak Mohebi, Marzieh Shahsiah*
    Background
    Conflict is the lack of agreement and disagreement between the two men, and behavioral maladjustment or objectives that are in opposition to the other. Destructive conflicts are incidents imposed on one or more than one member of the family or the whole family and affect on them. The purpose of this research is to study the effect of solution - focused short-term approach on marital conflict decrease in Qom.
    Methods
    This research is semi-experimental with pretest, posttest and two groups of experimental and control. The populations are couples referring to family counseling centers in Qom and they were self –introduced. The samples were 50 couples who were volunteer to attend in this research, selected available and allocated randomly into two groups of experimental and control. The research measures were demographic characteristics and Sanaei’s marital conflict questionnaire. To analyze the data, covariance analysis and also descriptive statistics were used.
    Findings
    The data analysis showed solution-focused approach is effective on couples’ all conflicts (P<0.001, F=24.089). Also, it is influenced on subscales of cooperation decrease(P<0.001, F=7.4), sexual relationship decrease(P<0.001, F=50.4), emotional reactions increase (P<0.001, F=10.89), the increase of child’s support attraction(P<0.001, F=22.3), the increase of relationship with their relatives(P<0.001, F=77.4), the decrease of relationship with the spouse’s relatives and friends(P<0.001, F=31.02), separation of financial issues from each other(P<0.001, F=71.1) and effective relationship decrease
    Conclusion
    Making problem -solving skills in couples can prevent many difficulties. Problem-solving instruction is very important as one of daily life skills and it is used a lot in solution-focused approach. We can help couples solve their problems and increase their marital life satisfaction with these techniques.
    Keywords: Solution, Focused Short, Term Couple Therapy, Marital Conflicts, Couples
  • نرگس صحت، فاطمه صحت، سحر خانجانی، سیامک محبی، مرضیه شاه سیاه *
    مقدمه

    سازگاری زناشویی یکی از گسترده ترین مفاهیم برای تعیین و نشان دادن میزان شادی و میزان پایداری رابطه زن و شوهر است. سازگاری زناشویی بر بسیاری از ابعاد زندگی فردی و اجتماعی انسان ها تاثیر می گذارد. هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر رویکرد راه حل-محور بر افزایش سازگاری زناشویی زنان شهر قم در سال 91-92صورت گرفته است.

    روش ها

    این پژوهش نیمه تجربی است و در آن از پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل استفاده شده است. جامعه پژوهش شامل آن دسته از زوجین مراجعه کننده به مرکز مشاوره خانواده می باشد که به صورت خود معرف مراجعه کرده بودند. نمونه پژوهش شامل 60 نفر از زنانی است که داوطلب به شرکت در مطالعه بودند، به صورت نمونه در دسترس و تصادفی در گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش پرسش نامه دموگرافیک و پرسش نامه سازگاری زناشویی اسپاینر بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS نسخه 16با استفاده از روش های آمار توصیفی و تحلیلی (کوواریانس) استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که آموزش گروهی براساس نظریه راه حل محور بر سازگاری زناشویی تاثیر معنی دار داشته است (05/0P<). همچنین در ابعاد رضایت، همبستگی نیز و ابراز محبت تاثیر معنی دار داشته است (05/0P<).

    نتیجه گیری

    لذا با توجه به بالا رفتن نرخ طلاق و کاهش سازگاری و رضایت زناشویی در دو دهه گذشته در کشور، درمان راه حل – محور با کمک به زوجین برای توسعه راه حل های موثر و پیدا کردن موارد استثنا در زندگی می تواند سازگاری زناشویی را افزایش و از طلاق جلوگیری کرد.

    کلید واژگان: رویکرد زوج درمانی کوتاه مدت راه حل, محور, سازگاری زناشویی, زنان
    Narghes Sehat, Fatemeh Sehat, Sahar Khanjani, Siamak Mohebi, Marzieh Shahsiah
    Background

    Marital adjustment is one of the most extensive concepts to determine and show the happiness and stability rate of couples’ relationship. Marital adjustment affects on different dimensions of individuals’ personal and social life. The purpose of this research is to study the effect of solution- focused short-term couple therapy on women’s marital adjustment increase in Qom in 2012.

    Methods

    This research is semi-experimental with pretest, posttest and control group. The populations are couples referring to family counseling centers in Qom and they were self –introduced. The samples were 60 women who were volunteer to attend in this research, selected available and allocated randomly into two groups of experimental and control. The research measures were demographic characteristics and Spanier’s marital adjustment questionnaire. To analyze the data, covariance analysis and also descriptive statistics were used by SPSS.

    Findings

    The analysis showed group education based on solution- focused short-term couple therapy has significant effect on marital adjustment (p<0/05).Also, it is influenced on satisfaction, unity and affection expression (p<0/05).

    Conclusion

    Concerning the increasing of divorce rate and marital satisfaction and adjustment decrease in recent two decades in our country, solution- focused therapy can increase marital adjustment and prevent divorce through helping couples develop effective solutions and finding exception issues in life.

    Keywords: solution, focused short, term couple therapy, marital adjustment, women
  • سحر خانجی وشکی، راشین رجایی، اکرم صدیقی، مرضیه شاه سیاه*، منصوره زارعان
    مقدمه
    ازدواج، یک نهاد اجتماعی است که پایه و اساس ارتباط انسانی را تشکیل می دهد. آن چه که در ازدواج مهم است سازگاری زناشویی و رضایت از ازدواج می باشد. سازگاری زناشویی وضعیتی است که در آن زن و شوهر در بیشتر مواقع، احساس ناشی از خوشبختی و رضایت از همدیگر دارند. سازگاری در ازدواج از طریق علاقه متقابل، مراقبت از یکدیگر، پذیرش، درک یکدیگر و ارضای نیازها ایجاد می شود. هدف این پژوهش تعیین میزان اثربخشی آموزش گروهی با استفاده از رویکرد ارتباط درمانی بر سازگاری زناشویی زنان شهر قم بوده است.
    روش ها
    این پژوهش نیمه تجربی است و از روش پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل استفاده شده است. جامعه آماری شامل کلیه زنان خود مراجعه کننده به مرکز مشاوره خانواده شهر قم در سال 90-91 بودند. روش نمونه گیری در این تحقیق از نوع نمونه گیری داوطلبانه است و60 نفر از زنان به صورت تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش قرار گرفتند. در این پژوهش به منظور جمع آوری اطلاعات از پرسش نامه ویژگی های دموگرافیک و مقیاس سازگاری زناشویی استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS با استفاده از روش های آمار توصیفی و تحلیلی (کوواریانس) استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج پژوهش در تحلیل کوواریانس نشان داد رویکرد ارتیاط درمانی بر ابعاد رضایت زناشویی(05/0 P<، 01/3=F) همبستگی دونفره (P<0.05، F=13.26)، توافق دو نفری (P<0.05، F=2.62) و ابراز محبت (P<0.05، F=5.88) تاثیر معنی دار داشته است ولی در سازگاری زناشویی (P>0.05، F=2.04) تاثیرنداشته است.
    نتیجه گیری
    با توجه به نقش و اهمیت ارتباطات در رابطه همسران، این رویکرد می تواند با برطرف کردن موانع باعث بهبود و ارتقاء سازگاری زناشویی شود.
    کلید واژگان: آموزش گروهی, ارتباط درمانی, سازگاری زناشویی, زنان
    Sahar Khanjani Veshki, Rashin Rajaee, Akrm Seddighi, Marzieh Shahsiah*, Mansureh Zarean
    Background
    Marriage is a social institution that will form the basis of human communication. Marital adaptability and satisfaction are what important in marriage. Marital adaptability is a situation in which most of the time, the couple’s feelings of happiness and satisfaction are met. Marital adaptability is made through mutual love, care for one another, acceptance, understanding each other and satisfying the needs. The aim of this study was to determine the effectiveness of couple group training using communicative therapy on Qom women to increase adaptability.
    Methods
    This study is semi-empirical and used pretest-posttest with control group. Population was consisted of all self-introduced women to Family Counseling Center of Qom in 2012-2013. Sampling method is voluntary and 60 women randomly placed into control and examine groups. To gather data, demographic questionnaire and marital adaptability measurement was used. To analyze data, SPSS software using descriptive and inferential statistical methods (ANCOVA) was used.
    Findings
    Study results in ANCOVA analysis indicated that communicative therapy approach affected meaningfully marital satisfaction (P<0.05, F=3.01), pair correlation (P<0.05, F=13.26), pair agreement (P<0.05, F=2.62), kindliness expression (P<0.05, F=5.88) but did not have any effect on marital adjustment (P>0.05, F=2.04).
    Conclusion
    Given the importance of communication between partners, this approach can be improved and enhanced by removing barriers to marital adjustment.
    Keywords: Group Training, Communicative Therapy, Women Adaptability, Women
  • سیامک محبی، مرضیه شاه سیاه، فاطمه رجعتی، محمد مطلبی، محمدهادی عباسی، مهدی اسدی، محمد جواد قاسم زاده، ابوالفضل مظفری، غلامرضا شریفی راد *

    نماز، بزرگ ترین عبادت و مهم ترینسفارش انبیاء الهی به ویژه پیامبر اعظم است. نماز، جزء جدایی ناپذیر همه شرایع الهی بوده و در هر دینی به صورتی خاص وجود داشته است. نمازدر اسلام و قرآن از اهمیت و منزلت خاصی برخوردار است که آثار و برکات این فرضیهبزرگ در جای جای کتاب آسمانی با تعابیری لطیف و نغز و موجز بیان شده به گونه ای که تعمق در آنها شور و جزبه ای وصف ناپذیر در پویندگان طریق سعادت بر می انگیزد. فلسفه،فایده و آثار، شرایط و آداب و اوصاف نماز در آیات و روایات بسیاری آمده که پرداختنبه همه آنها در این جا ممکن نیست. از سویی مقوله سلامت اجتماعی و تحقق آن در جوامع انسانی ضرورتی اجتناب ناپذیر است. بشر تلاش های زیادی باسرمایه گذاری های خرد و کلان و استفاده از مدرن ترین امکانات جهت دستیابی بهآسایش، امنیت، حیات و سلامت اجتماعی طی قرون متمادی انجام داده اما وقایع اجتماعی و آمارهای موجود در این خصوص مبین این امر است که انسان در این راستا به توفیقاتچشمگیری نرسیده و سلامت اجتماعی هنوز یکی از اساسی ترین دغدغه های بشر است. به هر حال مطالعه راجع بهسلامت اجتماعی، ابعاد آن و عوامل پیش بینی کننده و ارتقاء دهنده آن به دلیل اهمیتفراوان همیشه توجه جامعه شناسان و کارشناسان حوزه های اجتماعی سلامت را به خود جلبنموده است. اگر چه به ابعادسلامت جسمانی و روانی نماز در گذشته توجه شده و مطالعاتی صورت گرفته اما بعد سلامتاجتماعی نماز همچنان مغفول مانده و نیازمند بررسی و تحقیقات بیشتر می باشد.نویسندگان این مقاله سعی نموده اند تا در این بررسی، به سازه های سلامت اجتماعی نماز بر اساس آیات، روایات و احادیث پرداخته و هر یک را به تفکیک معرفی و طبقه بندینمایند.

    کلید واژگان: نماز, سلامت اجتماعی, سازه های سلامت, حیاتاجتماعی
    Rajati Rajati, Marzieh Shahsiah, Fatemeh Rajati, Mohammad Matlabi, Mohammad Hadi Abasi, Mohammad Javad Ghasemzadeh, Abolfazl Mozafari, Gholamreza Sharifirad

    Prayer is the most principle worship andthe most important divine prophet’s advice especially by holy messengerMuhammad. Prayer has been established by the divine religions and has been as an importablecomponent in all ofthem. Prayer meets the especial altitude in Islam. The effects and blesses ofthis holy value has been cited with fine and summary expression in the Quran. Refection in these unique expressions leads to indescribable rapture inthose who wish to follow the path to felicity. The philosophy، benefits،effects، requirements، and rites of prayer have been explained in many sayingof Imams and Quran Ayat. The realization of social health isinevitable necessity in human communities. Although mankind has attempted toobtain comfort، safety، living، and social health through macro and microinvestment over the centuries، the social facts and current census show that mankind hasnot achieved significant progress in this matter. Indeed، the social health hasremained as one of the most essential human concerns. However، as this matterhas been important، sociologists and experts of social science have paidattention to the study of social health and its dimensions، predictors، andpromoters. Althoughit has been paid attention to mental and social health of prayer، social healthhas been neglected yet. This topic require to further studies and evidences. The authors have been attempted to investigate the social health construct ofprayer based on Quran Ayat and saying of Imams.

    Keywords: Prayer, Social Health, Health Constructs, Social Life
  • Gholam Reza Sharifirad, Azar Tol, Siamak Mohebi, Mohammad Matlabi, Hossein Shahnazi, Marzieh Shahsiah
    Introduction

    This study was aimed to compare the effect of nutrition educational program based on HBM with traditional education recommended weight gain among pregnant women in Gonabad. Target population was pregnant women who were resided in Gonabad and went to urban health care centers for prenatal cares.

    Materials and Methods

    110 pregnant women (case group: 54, control group: 56) were selected who had come to this centers in the first stage of prenatal care (6th -10th week of pregnancy) in 1388 and were consequently classified in case and control group. There is no significant difference for age, education, number of parity, history of abortion and job between case and control groups.

    Results

    There was no significant differences in nutritional behavior mean score before intervention in case (74.42 ± 12.78) and control (77.14 ± 15.35) groups (P value = 0.82, independent t- test); but after education, intervention was significant in nutritional behavior between two groups (P value = 0.01, independent t - test);

    Discussion

    after intervention, there also was significant difference in HBM structures mean score in case group compare with control group and the highest rise in score was related to perceived benefits (15.13 increment).

    Keywords: BMI, health belief model, pregnant women, prenatal nutrition, traditional education
  • غلامرضا شریفی راد، فاطمه رجعتی، محمد مطلبی، محمدهادی عباسی، مرضیه شاه سیاه، سیامک محبی، خدیجه حاج میری
    مقدمه
    یکی از تغییرات مهم دوران بارداری، افزایش وزن زن باردار است که از شاخص های معتبر تغذیه می باشد. وزن گیری مطلوب طی بارداری به دلیل وجود نظریه های متناقض امروز، موضوع بحث و مطالعات متعددی است. با توجه به این که تاکنون در کشورمان مطالعات محدودی در زمینه ارتباط وزن گیری مادر باردار در دوران بارداری با وزن هنگام تولد نوزاد انجام شده است، بنابراین این مطالعه با هدف، تعیین میزان وزن گیری مادر باردار در دوران حاملگی بر اساس استانداردهای توصیه شده و نیز تعیین ارتباط آن با وزن هنگام تولد نوزادان در شهر اصفهان انجام شد.
    روش ها
    پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی- تحلیلی- مقطعی بود و ابزار جمع آوری داده ها را فرم ثبت اطلاعاتی تشکیل می داد که با توجه به داده های ثبت شده در پرونده بهداشتی خانوار تکمیل گردید. حجم نمونه مشتمل بر 225 مادر مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر اصفهان بود که به روش خوشه ایچند مرحله ای انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. داده ها با استفاده از آزمون های آماری مناسب و نرم افزار SPSS و در سطح معنی داری کمتر از 05/0 تجزیه و تحلیل گردید.
    یافته ها
    میانگین افزایش وزن دوران بارداری 73/11 کیلوگرم بود. میانگین وزن نوزادان هنگام تولد 3193 گرم به دست آمد که 11/7 درصد آنان کمبود وزن هنگام تولد (Low birth weight یا LBW) و 22/6 درصد وزن بیش از 4000 گرم داشتند. میانگین شاخص توده بدنی (Body mass index یا BMI) گروه تحت مطالعه قبل از بارداری نیز 3/25 کیلوگرم بر مترمربع بود. ضریب همبستگی Pearson ارتباط مستقیم معنی داری را بین BMI قبل از بارداری و میزان افزایش وزن دوران بارداری با وزن نوزاد هنگام تولد نشان داد.
    نتیجه گیری
    میانگین افزایش وزن در دوران بارداری شرایط به نسبت مطلوبی را در این مطالعه نشان داد، اما در جزییات افزایش وزن در زیر گروه های BMI مشخص شد که درصد قابل توجهی از زنان لاغر و نرمال نتوانسته اند به میزان توصیه شده افزایش وزن داشته باشند و از سویی دیگر درصد قابل توجهی از زنان دارای اضافه وزن و چاق، افزایش وزن بیش از میزان استاندارد داشتند. با این وجود ارتباط مستقیم معنی داری بین افزایش وزن دوران بارداری با وزن هنگام تولد نوزاد وجود داشت.
    کلید واژگان: بارداری, افزای
    Gholam Reza Sharifirad, Fatemeh Rajati, Mohammad Matlabi, Mohammad Hadi Abasi, Marzieh Shahsiah, Siamak Mohebi, Khadijeh Hajmiri
    Background
    One of the most important changes during pregnancy is maternal weight gain. As optimal weight gain is still a controversial issue, this matter is frequently discussed and surveyed. A limited number of studies have been performed on the correlation between pregnancy weight gain and birth weight in Iran. Therefore, the aim of this study was to determine maternal weight gain during pregnancy based on the recommended standards, and its correlation with infant birth weight in Isfahan, Iran, in 2011.
    Methods
    This was a descriptive-analytical, cross-sectional study. The data collection tool was an information form, which was completed through the patients’ family health files. The study samples were 225 mothers, who referred to health centers in Isfahan and were selected through the multistage cluster sampling method. Data were analyzed through SPSS software, with the significant level at P < 0.05.
    Findings
    The mean weight gain during pregnancy was 11.73 kg. In the current study mean birth weight was 3193 g, while approximately 7.11% of them were LBW and 6.22% weighed higher than 4000g. Mean BMI before pregnancy was 25.3 kg/m2 in the study group. The Pearson’s correlation coefficient showed that pre-pregnancy BMI and pregnancy weight gain were significantly correlated with birth weight.
    Conclusion
    Although, mean weight gain during pregnancy in this study was about its optimal value, we found that a significant percentage of mothers with low and normal weight, in the BMI subgroups, had failed to reach the optimal weight. On the other hand, a significant percentage of mothers diagnosed with overweight and obesity had gained more weight than the standard rate. However, there were a direct significant correlation between pregnancy weight gain and infant birth weight.
    Keywords: Pregnancy, Weight Gain, Infant Birth Weight, Body Mass Index
  • زهرا داودی، عذرا اعتمادی، فاطمه بهرامی، مرضیه شاه سیاه *
    مقدمه

    سازگاری زناشویی به صورت خودکار ایجاد نشده و به وجود آمدن آن نیاز به تلاش زوجین دارد. معمولا سال اول ازدواج از نظر سازگاری بسیار ناپایدار بوده و بیشترین خطر را برای ناسازگاری و طلاق دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر رویکرد راه حل محور بر افزایش سازگاری زناشویی در زنان و مردان مستعد طلاق شهر اصفهان صورت گرفته است.

    روش کار

    در این پژوهش نیمه تجربی در سال 89-1388 از روش پیش آزمون و پس آزمون با گروه شاهد استفاده شده است. جامعه ی پژوهش شامل آن دسته از زوجین مراجعه کننده به مرکز مداخله در بحران شهر اصفهان می باشد که به صورت خود معرف مراجعه کرده بودند. نمونه ی پژوهش شامل 32 زوج از بین زوج های داوطلب شرکت در مطالعه است که به صورت در دسترس و تصادفی در دو گروه آزمون و شاهد قرار گرفتند. ابزار پژوهش، پرسش نامه ی جمعیت شناختی و پرسش نامه ی سازگاری زناشویی اسپاینر بود. برای تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS و روش های آمار توصیفی و تحلیلی (کوواریانس) استفاده شد.

    یافته ها

    رویکرد راه حل محور بر سازگاری زناشویی موثر است (001/0P<) تجزیه و تحلیل داده ها در مورد ابعاد سازگاری زناشویی نشان داد که این رویکرد بر بعد انسجام موثر بوده (002/0P<) اما بر بعد توافق و رضایت تاثیر معنی داری نداشته است.

    نتیجه گیری

    با توجه به افزایش نرخ طلاق در دو دهه ی گذشته در کشور، درمان راه حل محور با کمک به زوجین برای توسعه ی راه حل های موثر و یافتن موارد استثنا در زندگی می تواند سازگاری زناشویی را افزایش و از طلاق جلوگیری نماید.

    کلید واژگان: زناشویی, زوج درمانی, سازگاری, طلاق
    Zahra Davoodi, Ozra Etemadi, Fateme Bahrami, Marzieh Shahsiah
    Introduction

    adjustment is not automatically created، it needs couples’ attempt. In the first year of marriage، adjustment is very unstable and has the highest risk of maladjustment and divorce. The purpose of this research was to study the effect of brief solution – focused couple therapy approach on increasing couples’ adjustment in men and women prone to divorce in 2010-2011in Isfahan.

    Materials And Methods

    This semi – experimental research contains a pretest، post test with control and experimental groups. The statistical population was couples'' who referred themselves to crisis intervention centers. The sampling was 32 couples who were randomly selected and set in control and experimental groups. Demographics questionnaire and Spanier marital adjustment scale were used. The data was analyzed by SPSS.

    Results

    Data analysis results showed that brief solution- focused couple therapy is effective on marital adjustment (P<0. 001). Related to couples’ adjustment dimensions، it showed that brief solution-focused couple therapy was effective on cohesion (P<0. 002) but did not affect significantly on agreeableness and satisfaction dimensions.

    Conclusion

    Since the divorce rate is increasing in our country، this therapeutic approach can help couples to increase marital adjustment and prevents divorce through various effective solutions.

    Keywords: Adjustment, Couple therapy, Divorce, Marital
  • مرضیه شاه سیاه، فاطمه بهرامی، عذرا اعتمادی، سیامک محبی
    مقدمه
    تعارض، پدیده ای غیر قابل اجتناب میان همسران می باشد. زوجین به دلیل همکاری و تصمیمات مشترکی که می گیرند، درجات مختلفی از استقلال و همبستگی را نشان می دهند. درجات بالای استقلال و همبستگی، باعث فروپاشی خانواده می شود. بررسی ارتباط میان تاثیر آموزش جنسی بر کاهش نمره کل تعارض زناشویی و ابعاد آن شامل ارتباط با همسر، رابطه جنسی و نقش های مساوات طلبانه، از اهداف تحقیق حاضر بود.
    روش ها
    پژوهش حاضر، به روش نیمه تجربی و از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. نمونه آماری تحقیق 30 زوج (60 نفر) از زوجینی بودند که به شیوه نمونه گیری تصادفی از فرهنگ سرای خانواده شهر اصفهان انتخاب و به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه استاندارد تعارض زناشویی بر اساس مقیاس لیکرت و مشخصات دموگرافیک بود.
    یافته ها
    نتایج پژوهش با آزمون تحلیل کوواریانس، حاکی از تاثیرآموزش جنسی در کاهش تعارض زناشویی (05/0 > P، 9/416 = F)، خرده مقیاس های ارتباط با همسر (05/0 > P، 2/75 = F)، رابطه جنسی (05/0 > P، 54/3 = F) و نقش های مساوات طلبانه (05/0 > P، 60/321 = F) بود.
    نتیجه گیری
    آموزش جنسی می تواند با افزایش ارتباطات مطلوب عاطفی، احساسی در زوجین باعث افزایش رضایت و کاهش تعارض میان آن ها شود.
    کلید واژگان: آموزش جنسی, تعارض زناشویی, زوجین
    Marzieh Shahsiah, Fateme Bahrami, Ozra Etemadi, Siamak Mohebi
    Background
    Conflicts are inevitable among couples. In fact, couples show various levels of independence and correlation in common decisions they make and cooperation they have. High levels of conflicts would lead to family dissociation. The present study tried to evaluate the relation between sex education and on reducing the overall marital conflict score and its dimensions such as relationship with the spouse, sexual relationship, and equalization roles.
    Methods
    This quasi-experimental study pretest-posttest and a control group was performed on 30 couples who were randomly selected from the cultural centers of Isfahan. The couples were divided into experimental and control groups. Data was collected by the standard marital conflict questionnaire which is based on a Likert scale. The questionnaire also included demographic characteristics.
    Findings
    The results of covariance analysis showed that sex education improved the scores of marital conflicts (P < 0.05; f = 416.9) and its subscales such as the relationship with the spouse (P < 0.05; f = 75.2), sexual relationship (P < 0.05; f = 3.56), and equalization roles (P < 0.5; f = 321.60).
    Conclusion
    Sex education increased sexual satisfaction and decreased conflicts by increasing affection, and appropriate emotional relationships.
    Keywords: Sex Education, Marital Conflict, Couples
  • سیده صالحه مرتضوی، حسن افتخار اردبیلی، سید رضا اسحاقی، رضا درعلی، مرضیه شاه سیاه، سعیده بطلانی
    مقدمه
    سالمندی جمعیت، در حالی که از بزرگترین موفقیت های بشری است، یکی از اساسی ترین مشکلات جهان امروز نیز به شمار می رود؛ چرا که افراد سالمند در معرض خطر بسیاری از بیماری ها و ناتوانی ها هستند. اختلالات روحی و روانی نظیر دمانس و افسردگی نیز در افراد سالمند شایع است. تحرک، یکی از موثرترین روش های پیشگیری از اختلالات دوران سالمندی است. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر فعالیت بدنی منظم بر سلامت روان سالمندان انجام شده است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه نیمه تجربی، 400 سالمند 60 سال و بالاتر به طور تصادفی انتخاب و به روش Random allocation به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند.. گروه مداخله به دلیل مشکلات اجرایی به دو گروه انجام تمرینات بدنی در کلاس بصورت گروهی (85n=) و انجام تمرینات بصورت انفرادی در منزل (96=n) تقسیم شدند. تمرینات بدنی به مدت 8 هفته، هفته ای دو بار، هر بار 30 تا 45 دقیقه، در گروه مداخله اجرا شد. قبل، بعد و همچنین سه ماه بعد از مداخله، هر دو گروه پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ-28)را تکمیل نمودند. تجزیه و تحلیل داده ها بوسیله نرم افزار SPSS نسخه 11.5 صورت گرفت.
    یافته ها
    میانگین جمع نمرات حاصل از کل پرسشنامه سلامت عمومی پس از انجام مداخله در گروه آزمایش، بطور قابل ملاحظه ای نسبت به قبل کاهش یافته (از 8 به 8/4) و این تغییرات پایداری خود را حفظ کرده است (میانگین سه ماه پس از مداخله: 6/5) که از نظر آماری نیز معنی دار می باشد (P<0/001). در هر یک از چهار خرده مقیاس جسمانی سازی علایم، اضطراب، اختلال عملکرد اجتماعی و افسردگی نیز، میانگین نمرات پس از مداخله کاهش معنی داری داشته و تغییرات ایجاد شده پایدار می باشد. از سویی مطابق یافته های پژوهش حاضر، تاثیر فعالیت بدنی به صورت گروهی بر سلامت روان و چهار خرده مقیاس آن، بیشتر از انجام آن به صورت انفرادی می باشد.
    نتیجه گیری
    بر اساس نتایج این پژوهش انجام تمرینات بدنی به عنوان یک استراتژی مهم جهت حفظ و افزایش سلامت روانی به شمار می رود؛ با این وجود برای تاثیر بیشتر این مهم، بهتر است شرایطی فراهم گردد که سالمندان به صورت گروهی و بویژه با همسالان به انجام تمرینات بدنی بپردازند.
    کلید واژگان: فعالیت بدنی, سلامت روانی, سالمندی, GHQ, 28
    Seyedeh Salehe Mortazavi, Hassan Eftekhar Ardebili, Seyed Reza Eshaghi, Reza Dorali Beni, Marzieh Shahsiah, Saeedeh Botlani
    Background
    The world population is aging rapidly. Therefore, the social, financial and health consequences of increasing longevity cannot be ignored. In addition to increased age-related physical illnesses, this demographic change will also lead to an increased number of mental health problems. Thus, any health promotion approach that could facilitate introduction of effective primary, secondary and even tertiary prevention strategies in old age psychiatry would be of significant importance. This paper explored physical activity as one of the possible health promotion strategies with positive effects on mental health in later life.
    Methods
    In this quasi-experimental study, 372 male and female individuals aged 60 years and older were randomly allocated into case and control groups. An exercise program (two 30-45 minute sessions weekly for 2 months) was assigned to the case group. However, some practical problems divided the subjects in the case group into two subgroups of individual physical activity (n = 96) and group physical activity (n = 85). The 28-item general health questionnaire (GHQ-28) was administered in order to obtain information on mental health. The questionnaire was completed before, immediately and 3 months after the intervention. The data was analyzed by chi-square test, paired t-test and independent t-test in SPSS11.5.
    Findings
    In the case group, the mean of GHQ total scores decreased immediately after the intervention (8 ± 5.5 vs. 5.6 ± 5.1). The changes remained significant after 3 months (the mean after 3 months = 5.6; P <. 001). The scores of GHQ subscales including somatization, anxiety, social dysfunction and depression decreased in the case group and all changes remained significant after 3 months. In addition, there were significant differences in mental health benefits between subjects with group physical activity and those with individual physical activity, i.e. doing exercise with a group was determined to be more effective.
    Conclusion
    This study showed physical activity as an effective intervention which significantly improved mental health in older adults. However, performing physical activity in a group of individuals with the same age would have more benefits.
  • مرضیه شاه سیاه، فاطمه بهرامی، عذرا اعتمادی، سیامک محبی
    مقدمه
    رضایت زناشویی مهم ترین و اساسی ترین عامل جهت پایداری و دوام زندگی مشترک است. رضایت زناشویی زمانی وجود دارد که وضعیت موجود در روابط زناشویی با وضعیت مورد انتظار منطبق باشد. در صورتی که زوج ها بتوانند سطح رضایت را در زندگی زناشویی افزایش دهند، خانواده را از آسیب ها محفوظ می دارند. هدف این مطالعه تاثیر آموزش جنسی بر افزایش رضایت زناشویی و ابعاد آن شامل سازگاری با شخصیت همسر، بهبود ارتباط، رابطه جنسی، حل تعارض،وایجاد نقش های مساوات طلبانه می باشد.
    روش ها
    مطالعه نیمه تجربی با روش نمونه گیری تصادفی روی 30 زوج (60 نفر) مراجعه کننده به فرهنگ سرای خانواده در شهر اصفهان در دو گروه آزمایش و کنترل انجام شد. اعضای دو گروه قبل از شروع جلسات پیش آزمون را تکمیل کردند. سپس زوجین گروه آزمایش بعد از یک هفته در جلسات آموزش جنسی شرکت کردند. بعد از گذشت یک ماه، هر دو گروه به پس آزمون پاسخ دادند.
    گروه آزمایش در 6 جلسه یک ساعت و نیم شرکت کردند. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه کوتاه انریچ و مشخصات دموگرافیک بود. اطلاعات از طریق آمار توصیفی (میانگین، واریانس، انحراف استاندارد) و آمار استنباطی (تحلیل کوواریانس) با نرم افزار SPSS 16 تجزیه وتحلیل شد.
    یافته ها
    نتایج پژوهش با آزمون تحلیل کوواریانس نشان از تاثیر آموزش جنسی در افزایش رضایت زناشویی (001/0>P، 78/118=F) و خرده مقیاس های رضایت از شخصیت همسر (001/0>P، 89/69=F)، بهبود ارتباط (001/0>P، 98/90=F)، رابطه جنسی (001/0>P، 87/51=F)، حل تعارض (001/0>P، 46/74=F) بود ولی در خرده مقیاس های اوقات فراغت (28/0=P، 54/7=F) و علائق به خویشان و دوستان (18/0=P، 35/2=F) تفاوت معنی داری دیده نشد.
    نتیجه گیری
    رابطه جنسی زن و شوهر مهم ترین عامل تعیین کننده زندگی زناشویی است. آموزش جنسی با افزایش رضایت جنسی می تواند باعث افزایش در رضایت مندی و شادکامی کلی زناشویی گردد.
    کلید واژگان: آموزش جنسی- رضایت زناشویی, زوجین
    Marzieh Shahsiah, Fatemeh Bahrami, Azra Etemadi, Siamak Mohebi
    Background
    Marital satisfaction is the most important and fundamental factor in stability and continuity of couples′ life. It exists when the situation in marital relationships is in agreement with its expectation. While couples can increase their satisfaction level in marital life, the family remains safe. Therefore the effect of sexual education on the growth of marital satisfaction and its dimensions such as adjustment in spouse’s personality, relationship improvement, sexual relationship, conflict solving, and equalitarian roles were the purpose of this research.
    Methods
    In this quasi-experimental pre-post test study, 60 couples from cultural centers in Isfahan were selected and randomized in two of experimental and control groups. The data was collected by Enrich short questionnaire and demographic characteristics of studied subjects recorded. The data was analyzed with SPSS.
    Findings
    Sex education had significant effect on the increase of marital satisfaction (P<0.001, F=118.78), subscales of satisfaction with spouse’s Personality (P<0.001, F=69.89), Relationship improvement (P<0.001, F=90.98), sexual Relationship (P<0.001, F=51.87) conflict solving (P<0.001, F=74.46).It had no significant effect on the subscales such as Leisure time (P=0.28, F=7.54) and interests to relatives and friends (P=0.18, F=2.35)
    Conclusion
    Sexual relationship is a key factor in marital life. Sex education could increase the overall marital satisfaction and happiness due to increases of sexual satisfaction.
    Keywords: Sex education, Marital satisfaction, Couples
  • سیامک محبی، مرضیه شاه سیاه، محمد مطلبی، مهدی کارگر
    مقدمه
    به دلیل پیشرفت سریع شیوع مصرف سیگار در نوجوانان و جوانان و نیاز به شناخت مشکل، جهت حساس کردن جامعه و دست اندرکاران مسایل بهداشتی، این مطالعه با هدف تعیین عوامل مؤثر بر استعمال دخانیات براساس مدل بزنف در دانشجویان پسر شهر کرمانشاه انجام شد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه مقطعی تعداد 568 نفر از دانشجویان پسر مشغول به تحصیل شهر کرمانشاه در سال 1387به روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب و داده ها توسط پرسش نامه پژوهشگر ساخته پایا و روا، مشتمل بر 70 سؤال در 5 جزء شامل سوالات دموگرافیک، آگاهی، نگرش، قادر کننده و نرم های norms)) انتزاعی گردآوری گردید. داده ها با استفاده از آزمون کای- دو و آنالیز واریانس یک طرفه تجزیه و تحلیل شدند.
    نتایج
    میانگین نمره آگاهی در این پژوهش در خصوص استعمال دخانیات 1/7±3/89 و میانگین نمره نگرش 2/6 ± 7/72 به دست آمد. آزمون های آماری ارتباط معناداری را بین تعداد نخ سیگار مصرفی با دانشگاه و مقطع تحصیلی نشان نداد. بیش ترین فراوانی عوامل تحریک کننده استعمال دخانیات، دسترسی آسان به سیگار و مهم ترین نرم انتزاعی مؤثر در کشیدن سیگار، دوستان سیگاری به دست آمد. رایج ترین باور در استعمال سیگار در دانشجویان گروه هدف، رفع عصبانیت (3/38%) و نداشتن تفریحات سالم، تفنن و کنجکاوی مهم ترین علت مصرف سیگار در اولین تجربه استعمال دخانیات آنان بوده است.
    نتیجه گیری
    در این بررسی ارتباط بین داشتن دوستان سیگاری به عنوان بارزترین عامل در گرایش به سیگار، نقش فشار در گروه های همسان را بیش تر مشخص می سازد. دومین عامل مؤثر در دامنه نرم های انتزاعی، والدین سیگاری بودند. در مرحله بعد اساتید و شخصیت های تلویزیونی به عنوان عامل اثرگذار بر قصد دانشجویان در استعمال سیگار محسوب شدند.
    کلید واژگان: دخانیات, مصرف سیگار, مدل بزنف, دانشجویان پسر, کرمانشاه
    Siamak Mohebbi, Marzieh Shahsiah, Mohammad Matlabi, Mehdi Kargar
    Introduction
    Due to the rapid growth of smoking prevalence and due to the necessity of knowing the problem, in order to sensitize the community and the health officials, the present study aimed to determine factors influencing smoking among male university students in kermanshah based on BASNEF Model.
    Methods
    In this cross-sectional study 569 students studying in Kermanshah in 1387 were selected through snowball sampling procedure. The data was collected through a valid and reliable researcher- made questionnaire consisting of 70 questions in 5 sections of demographic, awareness, attitude, enabling and norms. Using SPSS, the data was analyzed through chi-square and one-way ANOVA.
    Results
    In this study, the mean scores for awareness and attitude about smoking among students were respectively 89±7/1 and 72/7±6/2. There was no significant relationship between numbers of cigarettes smoked and the university kind or educational levels of students. The most frequent enabling factor for smoking was easy access to cigarette and the most influencing social norm in smoking was student’s close friends. Calmness (38/3%) was the most frequent belief about smoking among the target population, and lack of suitable pastimes and curiosity were the most important reasons to try smoking for the first time.
    Conclusion
    In this study, having smoking friends as the most obvious factor for inclination toward smoking demonstrates the role of peer group pressure among young people. The second outstanding factor among abstract social norms was smoking parents. University instructors and TV film stars were other factors which influenced students’ intention to smoke.
  • زهرا شمس مفرحه، مرضیه شاه سیاه*، سیامک محبی، یاسر تبرایی
    مقدمه

    امروزه علت شکست 50 درصد از ازدواج ها، عدم رضایت جنسی می باشد. این مطالعه با هدف تاثیر مشاوره زناشویی بر رضایت جنسی زوجین مراجعه کننده به مرکز بهداشتی درمانی نادر کاظمی شهر شیراز انجام شد.

    روش ها

    این مطالعه نیمه تجربی با روش نمونه گیری آسان روی (60 زوج) کلیه زوجین تازه ازدواج کرده شهر شیراز که 6 ماه قبل جهت دریافت گواهی ازدواج دایم به مرکز بهداشتی درمانی نادر کاظمی شهر شیراز مراجعه نمودند. انجام شد. زوجین با تقسیم تصادفی در دو گروه آزمون و شاهد قرار گرفتند. داده ها با پرسش نامه های مشتمل بر دو قسمت، مشخصات دموگرافیک (دارای 6 سوال) و پرسش نامه استاندارد رضایت جنسی ISS استفاده شد. در مرحله پیش آزمون داده ها با پرسش نامه که روایی و پایایی آن مورد بررسی و تایید قرار گرفته بود در دو گروه گردآوری گردید. سپس برنامه مداخله آموزشی 4 جلسه ای برای گروه آزمون انجام شد. پس آزمون یک ماه بعد از دو گروه به عمل آمد و داده ها با آزمون های آماری تجزیه و تحلیل شد.

    یافته ها

    این مطالعه نشان داد که 67/46 درصد (28 نفر) زنان گروه آزمون. 33/53 درصد (32نفر) زنان گروه شاهد در رده سنی 24- 20 سال و نیز 3/53 درصد مردان (32نفر) گروه آزمون و 50 درصد مردان (30 نفر) گروه شاهد در رده سنی 29- 25 سال بودند بودند و بین دو گروه در رده های سنی ذکر شده تفاوت آماری معنی دار مشاهده نشد (05/0<P). تفاوت معنی داری در رضایت جنسی در زنان و مردان بین دوگروه آزمون و شاهد در پس آزمون دیده شد (002/0=P).

    نتیجه گیری

    مشاوره زناشویی بر کیفیت روابط جنسی تاثیر گذارده و رضایت جنسی زوجین را افزایش می دهد. مشاوره زناشویی با پیشگیری از وقوع اختلالات جنسی و بیماری های جنسی یکی از کارآمدترین روش های آموزش بهداشت و سلامتی برای کمک به افراد و زوجین است.

    کلید واژگان: مشاوره زناشویی, رضایت جنسی, زوجین
    Zahra Shams Mofaraheh, Marzieh Shahsiah, Siamak Mohebbi, Yaser Tabaraee
    Background

    Nowadays, because of sexual dissatisfaction 50% of marriages are not successful. Since unhealthy relationship between couples makes them dissatisfied and misunderstanding which along with other circumstances make the foundation of the family unstable and increase the possibility of divorce. Therefore, marital counseling can give couples the necessary information for a good sexual life and helps the stability of the family and creates a healthy society. The purpose of this study was to determine the effect of marital counseling on sexual satisfaction of couples’s referring to Nader Kazemi health center in Shiraz.

    Methods

    In this quasi-empirical study 60 couples who are selected voluntarily enrolled and randomized in two experimental and control groups. All the data are gathered by a questionnaire in two parts, demographic characteristics (with 6 questions) and Larsson ISS sexual satisfaction questionnaire. In pre-test, data was based on a questionnaire which its validity and reliability were approved. Then a 4-session educational intervention program was used for experimental group. After one month post-test was done for the two groups and the data was analyzed by statistical tests in the P≤05.

    Findings

    46.67% of women in experimental group and 53.33% in control group were 20-24 years old (P>0.05). 53.3% of men in experimental group and 50% in control group were 25-29 years old (P>0.05). In post-test there was a significant difference in men’s and women’s sexual satisfaction (P=0.002).

    Conclusion

    The research findings showed that marital counseling effects on the quality of sexual relationship and increase couples′ sexual satisfaction. Marital counseling, with the prevention of sexual diseases and sexual dysfunctions, is one of the most effective methods of health education to help people to improve their quality of life through the improvement of sexual satisfaction and their relationships.

    Keywords: Marital counseling, Sexual satisfaction, Couples
  • غلامرضا شریفی راد، سیامک محبی، محمد مطلبی، مرضیه شاه سیاه
    مقدمه
    یکی از تغییرات مهم دوران بارداری افزایش وزن زنان باردار به عنوان یکی از شاخص های معتبر تغذیه است که بر اساس شاخص توده بدنی (BMI) سنجیده می شود. این مطالعه با هدف مقایسه تاثیر برنامه آموزش تغذیه بر اساس مدل اعتقاد بهداشتی با آموزش کلاسیک بر افزایش وزن توصیه شده دوران بارداری در زنان باردار در شهر گناباد انجام شد.
    روش ها
    مطالعه نیمه تجربی روی 110 زن باردار مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر گناباد در سال 1388 در دو گروه آزمون (54 نفر) و کنترل (56 نفر) انجام شد. انتخاب گروه آزمون و شاهد به این صورت بود که اولین نفر به تصادف در گروه آزمون و نفر بعدی در گروه شاهد قرار می گرفت و این روند تا پایان نمونه گیری ادامه یافت در مرحله پیش آزمون داده ها توسط پرسش نامه محقق ساخته که روایی و پایایی آن مورد بررسی و تایید قرار گرفته بود در دو گروه در نوبت اول مراقبت دوران بارداری جمع آوری گردید. سپس برنامه مداخله آموزشی 2 جلسه ای متناسب با سازه های مدل اعتقاد بهداشتی برای گروه آزمون و 2 جلسه آموزشی بر اساس آموزش های سنتی انجام شد. پس آزمون در آخرین نوبت مراقبت بارداری از دو گروه به عمل آمد و داده ها توسط آزمون های آماری تجزیه و تحلیل شد.
    یافته ها
    آزمون های آماری تفاوت معنی داری را بین تحصیلات، تعداد بارداری، سابقه سقط، شغل و میانگین سنی در دو گروه نشان نداد. بعد از مداخله مهم ترین راهنمای عمل خارجی گروه آزمون، همسر و گروه کنترل، کارکنان بهداشتی درمانی بود.
    آزمون های آماری تفاوت معنی داری را بین دو گروه در خصوص کسب وزن مطلوب در این دوران را نشان می داد.
    نتیجه گیری
    کاربرد الگوی اعتقاد بهداشتی در جهت آموزش تغذیه به منظور افزایش وزن توصیه شده در زنان باردار نتایج موفقی را در مقایسه با آموزش های سنتی دارد.
    کلید واژگان: شاخص توده بدنی, الگوی اعتقاد بهداشتی, آموزش سنتی, زنان باردار, تغذیه دوران بارداری
    Gholam Reza Sharifirad, Siamak Mohebi, Mohammad Matlabi, Marzieh Shahsiah
    Background
    The greatest pressure in the physiological life of women is caused during pregnancy due to the occurrence of most important changes in their biological status. Weight gain considered as one of the valid indicators of proper nutrition during pregnancy which is evaluated by Body Mass Index (BMI). The aim of this study was to compare the effect of nutrition education program based on health belief model with classical training on the recommended weight gain during pregnancy in pregnant women in Gonabad.
    Methods
    In this quasi-experimental controlled study, 110 pregnant women referred to urban health centers in Gonabad in 2009 were included in two case (54) and control (56) groups.. Pre-test data was collected in two studied groups during their first pregnancy care visit by a self-administrated questionnaire. Its validity and reliability had been approved previously. The intervention was two educational sessions in case and control groups based on health belief model and traditional model, respectively. Post-test data was collected in the last pregnancy care visit. Obtained data analyzed by SPSS software.
    Findings
    There were no significant differences between two studied groups regarding age, the education, parity, abortion and jobs. After intervention the most influencing external cue of action was husband in experimental group (%87.03) and healthcare workers in control group (%51.78). After intervention mean score of knowledge, perceived susceptibility, severity, threat, benefits and barriers and nutritional behavior in the experimental group and mean score of knowledge in control group changed significantly (P<0.05). There was significant difference in gaining recommended weight during pregnancy between two studied groups (P<0.05).
    Conclusion
    While 77.78% of experimental group members achieved recommend MBI, just 32.29% of control group members gained this criterion. This study proved that HBM application in nutritional education was successfully effective to gain recommended weight in pregnancy, so that increasing suitable weight gain reached maximum and unstandardized weight gain reached minimum in accordance with women’s BMI.
    Keywords: BMI, Health Belief Model, Traditional education, Pregnant women, Prenatal nutrition
  • مرضیه شاه سیاه، فاطمه بهرامی، سیامک محبی
    مقدمه
    عشق و شهوت از غرایز پایه و اصلی موجودات زنده از جمله انسان ها است که فقدان تامین آن، خود را با علایم و عوارض دیگری نظیر ناراحتی های جسمانی، افسردگی و نارضایتی از زندگی زناشویی و حتی اختلافات شدید خانوادگی و طلاق نشان می دهد.
    روش کار
    پژوهش حاضر که با هدف تعیین رابطه ی تعهد زناشویی و رضایت جنسی در زوجین شهرستان شهرضا در سال 1387 انجام گرفته، یک مطالعه ی توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه ی آماری شامل کلیه ی زوجین شهرضا و نمونه ی مورد نظر شامل 42 زوج (84 نفر) بودند که به صورت خوشه ایدو مرحله ای از بین پرونده های بهداشتی خانواده های تحت پوشش مراکز بهداشتی درمانی به طور تصادفی انتخاب شدند. در جمع آوری اطلاعات از پرسش نامه ی تعهد زناشویی و رضایت جنسی محقق ساخته استفاده شد. جهت تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و آزمون تی مستقل استفاده شده است.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که بین تعهد زناشویی و رضایت جنسی رابطه ی معنی داری وجود دارد (475/0=r و 001/0>P). هم چنین بین طول مدت ازدواج با تعهد زناشویی (021/0=P) و رضایت جنسی (013/0=P) رابطه وجود دارد و هر چه طول مدت ازدواج کمتر باشد تعهد و رضایت جنسی بیشتر است. بین رضایت جنسی و تحصیلات نیز رابطه ی معنی داری وجود دارد (042/0=P) به این معنی که هر چه میزان تحصیلات بالاتر باشد رضایت جنسی در زوجین بیشتر خواهد بود.
    نتیجه گیری
    ارتقا در رضایت جنسی می تواند در افزایش تعهد زناشویی نقش موثری داشته باشد.
    Marzieh Shahsiah, Fatemeh Bahrami, Siamak Mohebbi
    Introduction
    Love and libido are basic needs of human being which if they are not satisfied, different signs and symptoms such as physical illness, depression, marital dissatisfaction and even divorce may occur.
    Materials And Methods
    The present study conducted to estimate the relationship of marital commitment and sexual satisfaction in couples of Shahreza City (2008). This research was a descriptive correlational study. The sample included 42 couples (84 persons) that were randomly selected from families’ public health files in health centers in Shahreza City by two stages cluster sampling. Marital commitment questionnaire and self-made questionnaire of sexual satisfaction were used for gathering information. Data were analyzed by Pearson’s correlation coefficient and independent t test.
    Results
    Results indicated that relationship between sexual satisfaction and marital commitment was significant (P<0.001, r=0.475). Also there were significant relationships between duration of marriage and sexual satisfaction (P=0.013) and marital commitment (P=0.021). Less duration of marriage related to more marital commitment and sexual satisfaction. Moreover results showed the significant relationship between sexual satisfaction and education (P=0.042), and increase of educational level related to more sexual satisfaction.
    Conclusion
    Increasing in sexual satisfaction has effective role in marital commitment.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال