mohammad shokry
-
یکی از مسائل بسیار مهم در حوزه مباحث معرفت شناختی اخلاق، امکان یا عدم امکان حصول شناخت اخلاقی است. ما در این مقاله به بررسی باورهای اخلاقی که از جنس گزاره ها هستند میپردازیم؛ منظور بررسی امکان صدق و کذب گزاره هایی است که برگرفته از امور واقع و یا بیان کننده امیال، گرایش ها و ابراز احساسات اند و یا حتی از نوع دستوری اند. انسان ها اغلب توان انجام عمل اخلاقی را دارند؛ در حالیکه گاهی آنها حتی توانایی بیان یا استدلال درباره آن را هم ندارند. افراد درباره شناخت اخلاقی که دارند با اطمینان صحبت نمی کنند، در صورتیکه عمل اخلاقی را چه درست چه نادرست انجام می دهند. در بخش اول این مقاله درباره اطمینان و شهود افراد پیرامون شناخت و عمل اخلاقی بحث و بررسی می شود. در بخش دوم بحث پیرامون این موضوع است که شناخت گرایی اخلاقی استدلال می کند که گزاره های اخلاقی بیانگر نوعی شناخت هستند و می توانند واقعا صادق یا کاذب باشند، اما درمقابل برخی از جریان های فلسفی دیگر در حوزه اخلاق وجود دارند که امکان شناخت اخلاقی را مورد تردید قرار می دهند. و این جریان های فلسفی که در مقابل شناخت گرایی قرار دارند بعنوان ناشناخت گرایی و شک گرایی اخلاقی شناخته میشوند. به زعم ناشناخت گرایان احکام و گزاره های اخلاقی باورهای ناظر بر امور واقع نیستند و قابلیت صدق و کذب ندارند. شک گرایان نیز گرچه می پذیرند که انسان ها حقیقتا واجد باورهای اخلاقی هستند، اما معتقدند که این باورها به کلی ناموجه اند. در این مقاله موضوعات مطروحه مورد بحث و بررسی قرار می گیرند.
کلید واژگان: شناخت اخلاقی, شناخت گرایی, شک گرایی, گزاره های اخلاقی, باورهای اخلاقیOne of the most important issues in the field of epistemology of ethics is the possibility or impossibility of obtaining moral cognition. In this article, we examine moral beliefs that are propositions; it studies the possibility of being right and wrong of the propositions derived from real affairs or expressing desires, tendencies and expressing feelings, or even they are the kind of imperatives. The humen are often capable of doing moral action; While they often don't even have the ability to express or argue about it. Although people do not speak confidently about their moral cognition, they do moral action whether it would be right or wrong. In the first part of this article, people's confidence and intuition about moral cognition and action are discussed. In the second part of this study, moral cognitivism argues that moral propositions express a kind of cognition and can be really right or wrong, but on the other hand, there are some other philosophical currents in the field of ethics that put the possibility of moral cognition under the question. And these philosophical currents that are opposite to cognitivism are known as non-cognitivism and moral skepticism. According to non-cognitivists, moral imperatives and propositions are not beliefs about real affairs and do not have the ability to be right or wrong. Although skeptics accept that humen are supposed to have moral beliefs, they believe that these beliefs are completely unjustified. In this article, the above-mentioned issues are discussed.
Keywords: Moral Knowledge, Noncognitivism, Skepticism, Moral Propositions, Moral Beliefs -
کانت و نیچه از فلاسفه صاحب نظر در حوزه زیبایی شناختی هستند. در فلسفه دکارت انسان از آن جهت که سوژه است، اصالت پیدا می کند؛ یعنی مرجع هستی و حقیقت، سوژه می شود؛ پس زیبایی نیز تابع احساس و ادراک انسانی بوده و لذا سوبژکتیو خواهد شد. کانت اصول و مبانی سوبژکتیویسم دکارتی را تحکیم نموده و معنای سوبژکتیویسم دکارتی در ظهور مفاهیم اصلی، در هنر و زیباشناسی کانت تاثیر به سزایی داشته است. کانت با فلسفه استعلایی اش، بنیان گذار رویکرد سوبژکتیو در تجربه امر زیبا و داوری ذوقی است. اهتمام نویسنده این مقاله، بیان سیر تطور در تعریف و مفهوم زیباشناسی (استتیک) و ارتباط آن با علم، فلسفه و هنر در عصر روشنگری است تا افتراق و اشتراک مولفه های نظری آن ها را مشخص نماید. این تحقیق با استفاده از ابزار کتابخانه ای و با روش توصیفی - تحلیلی، به تامل و بازخوانی متون کانت و نیچه و نیز آثار مفسرانشان می پردازد و ریشه زیباشناسی مدرن را در آرای دکارت و مبانی سوبژکتیویستی او می یابد. از نظر کانت زیبایی آن است که لذتی بیافریند، رها از بهره و سود، بی مفهوم و همگانی که غایتی بی هدف باشد، اما نیچه این تعریف کانت از زیبایی را نمی پذیرد، نیچه به طعنه از جدایی انداختن کانت میان زیبایی، با قلمرو فایده، لذت و خوبی، با عنوان «زیبایی فی نفسه» یاد می کند و آن را کلمه ای تو خالی می خواند و می گوید زیبایی مبنی بر نگرش بی غرضانه، یعنی اختگی هنری؛ زیرا از دید نیچه، هنر، انگیزش گر بزرگی در زندگی است. هنر در برابر پوچی زندگی می ایستد.اهداف پژوهش:بررسی تلقی کانت و نیچه از سوبژکتیوبودن امر زیبا.بررسی شاخصه های هنر در اندیشه کانت و نیچه.سوالات پژوهش:عناصر زیباشناسی در دیدگاه کانت و نیچه کدام اند؟هنر در دیدگاه کانت و نیچه دارای چه مشخصاتی است؟کلید واژگان: زیباشناسی, سوبژکتیویسم, کانت, نیچه, دکارتIslamic Art Studies, Volume:21 Issue: 54, 2024, PP 290 -305The purpose of the author of this article is to express the course of development in the definition and concept of aesthetics (aesthetics), and its relationship with science, philosophy and art in the Enlightenment era, in order to determine the difference and commonality of their theoretical components. Using library tools and descriptive-analytical methods, this research reflects on and rereads the texts of Kant and Nietzsche as well as the works of their commentators, and finds the roots of modern aesthetics in Descartes' views and hissubjectivist foundations. In the philosophy of Descartes, man finds originality because he is a subject, that is, he becomes a subject as a reference of existence and truth, so beauty is also subject to human feeling and perception and will therefore become subjective. Kant consolidated the principles and foundations of Cartesian subjectivism, and the meaning of Cartesian subjectivism has had a significant impact on the emergence of main concepts in Kant's art and aesthetics. With his transcendental philosophy, Kant is the founder of the subjective approach in the experience of beauty and judgment of taste. According to Kant, beauty is that which creates pleasure, free from interest and profit, meaningless and universal, which is an aimless end, but Nietzsche does not accept this Kant's definition of beauty, Nietzsche ridicules Kant's separation between beauty and the realm of utility. He mentions pleasure and goodness as "beauty in itself", and calls it an empty word and says that beauty is based on a disinterested attitude, .......Keywords: Aesthetics, Subjectivism, Kant, Nietzsche, Descartes
-
نشریه مطالعات هنر اسلامی، پیاپی 51 (پاییز 1402)، صص 618 -634رسانه و به ویژه شبکه های اجتماعی در جهان امروز ازجمله حوزه های حائز اهمیت و تاثیرگذاری است که ذهن بسیاری از صاحبان اندیشه و متفکران را به خود مشغول کرده و توان فکری قابل توجهی را جهت فهم ابعاد و زوایای مختلف آن به خود اختصاص داده است. هدف این پژوهش ایجاد درکی فلسفی از مفهوم واقعیت در جهان امروز، خصوصا در حوزه هنر رسانه بوده است. پژوهشگر با استناد به تحولات مفهوم واقعیت در پارادایم های فلسفی و بررسی نظرات متفکران هر دوره و به طور خاص ژان بودریار، هستی شناسی واقعیت را مورد تحقیق قرار داده است. نگارنده با استفاده از روش کتابخانه ای و تحلیل محتوای کیفی سعی داشته به تحولات مفهوم واقعیت، تحت تاثیر رسانه ها بپردازد. نتیجه این است؛ آنچه در رسانه به نمایش درمی آید، نه واقعیت را می پوشاند، نه آن را تحریف می کند و نه حتی دیگر آن را بازنمایی می نماید، بلکه واقعیت را تولید کرده و مفهوم نوینی از آن را به نمایش می گذارد. همان طورکه تکنولوژی ضریب نفوذ بالایی در عصر حاضر دارد، به نظر می رسد رسانه توانسته مفهوم واقعیت و دیگر مفاهیم بنیادین هستی را به طرز اغواکننده ای از نو ابداع کند و حیات جهانی نوینی را تداوم بخشیده و سیر حرکتی آن را به گونه ای که خود می خواهد، تضمین نماید.اهداف پژوهش:بررسی هستی شناسی «واقعیت» در اندیشه بودریار.انطباق و انعکاس مقوله «واقعیت» در رسانه های امروزی در اندیشه بودریار.سوالات پژوهش:هستی شناسی «واقعیت» در اندیشه بودریار چگونه است؟مقوله «واقعیت» در رسانه های امروزی در اندیشه بودریار چگونه منعکس می شود؟کلید واژگان: واقعیت, رسانه, شبکه های اجتماعی, بودریار, تکنولوژی
-
هانا آرنت، متفکرسیاسی برجسته قرن بیستم، در آرائش درباره ارتباط وثیق پراکسیس و غلبه بر تمامیت خواهی که آن را محصول از خودبیگانگی، انفعال و انزوای انسان مدرن می داند، مسیری متمایز از استادش مارتین هایدگر پیموده است. آرنت به شیوه ای پدیدارشناسانه به تحلیلی تاریخی دست می زند تا وضع بشر را از دوران پیشاسقراطی تا کنون، مورد بررسی قرار داده و نقش تقابلی نظر و عمل را در شکل گیری این وضعیت تبیین کند. پرواضح است که او در این مسیر، همانند هایدگر به نقد سنت متافیزیک غربی پرداخته باشد؛ اما آرنت برخلاف هایدگر که بر انکشاف هستی دازاین به مثابه آشکارگی حقیقت تاکید می کند، از «وجود» به «نمود» سوی گردانی کرده و انکشاف را در آشکارگی کیستی عمل ورز که از طریق دو نمود عمل و گفتار در ساحت عمومی رخ می نماید، مورد بررسی قرار می دهد. آرای آرنت با تاکید بر لزوم حضور انسان ها و هم کنشی شان در سپهر متکثر همگانی به منظور برون رفت از بحران تمامیت خواهی، ازخودبیگانگی و غربت از کره ارض، در تقابل با آنچه وی دازاین خود تنها انگاشته شده هایدگری نامیده قرار گرفته و به بوته نقد کشیده شده است. دازاینی که به عقیده آرنت گرچه در-عالم-بودن است، اما غرق شدن در کثرت همبودهای خویش را عامل هرزه درایی و سقوط به زیستنی متوسط و بی اصالت می پندارد و از این رو زیستنی خداگونه و مثالی را در تفرد خویش ارحج می داند.کلید واژگان: عمل, انکشاف کیستی, خودتنهاانگاری, دازاین, الثیا, تمامیت خواهیPhilosophy, Volume:21 Issue: 1, 2023, PP 25 -42The twentieth-century prominent political thinker, Hannah Arendt, has gone through a very different course from his master, Martin Heidegger, in presenting her viewpoints on the correlation between political action (praxis) and overcoming totalitarianism. Applying a phenomenological analysis of history, she surveys the human condition from the pre-Socratic era to now in order to illuminate this correlation. As a political existentialist, Arendt presumes that the privation of true political philosophy throughout the history of Western metaphysical tradition is the consequence of trivializing the necessity of action in general and praxis in particular compared to the centrality of speculation in post-Socratic tradition, especially Platonic school. According to Arendt, pre-Socratic Polis is the ideal political community, where the uniqueness of individuals -represented through their speech and action- is celebrated while being with "the others"; however, speculation in seclusion has become far more authentic than action in public after Socrates' trial. No need to mention Heidegger’s influential impact on Arendt's critical approach to Western metaphysical tradition; however, she emphasizes the disclosure of the actors’ “who” through action and speech in the public sphere, contrary to Heidegger’s disclosure of Dasein as “Aletheia” or the revelation of the truth. To phrase it, Arendt is switching over “being” to “appearance” which is manifested in action and speech in her thought. Her emphasis on man’s presence and his interaction with the others in the plurality of the public sphere to liberate from the crisis of twentieth-century totalitarianism and alienation stands in contrast to the extravagant egoism and solipsism of Heideggerian Dasein that have been recognized and criticized by Arendt herself. The one which is albeit known as being-in-the-world according to Arendt, but it is considered as inauthentic if being presented in the plurality of Mitsein (being-with), having an “Idle Talk” with them and consequently falling into everydayness. Therefore, Dasein prefers to remain an “ideal self” in isolation and seclusion according to Arendt.Arendt maintains that Heidegger's observation of Dasein as an "ideal self" is no way dissimilar to the post-Socratic man of speculation, who is engaged in noetic thinking in his privacy, the attitude that has diminished action in favor of reflection all through the Western metaphysical tradition. Mentioning the crisis of the twentieth-century totalitarianism in Nazi Germany, Stalinist Soviet Union and the Eastern Bloc, Arendt critically assumes that ontological egoism and solipsism have eliminated politics and successively prepared the ground for the rise of the mentioned crisis, whereas totalitarianism seeks atomized and disjointed societies. Applying a descriptive- analytic methodology, the present research attempts to compare Arendt's and Heidegger's standpoints towards the above concern and elucidates Arendt's criticism of Heidegger in clearing the crisis of totalitarianism. It also adverts Arendt's solution to exhaust the mentioned crisis, "love of the world", which creates the necessary impulsion and stimulus to overcome solipsism and triggers acting in public sphere, according to Arendt.Keywords: Praxis, Disclosure of the “Who”, solipsism, Dasein, Aletheia, totalitarianism
-
در این مقاله می کوشیم به دو پرسش اصلی در خصوص نظریه ذوق کانت پاسخ دهیم: نخست این که، با توجه به وجود توامان عناصر سوبژکتیو و بین الاذهانی در نظریه ذوق کانت، او چه نسبتی میان حیث سوبژکتیو و حیث بین الاذهانی حکم ذوقی برقرار می کند؟ برای پاسخ به این پرسش، در بخش اول، ضمن بررسی ویژگی های منطقی حکم ذوقی نشان می دهیم که این حکم، از نظر کانت، از سویی، نوعی حکم زیباشناختی است که صدور آن در آزادی و خودآیینی کامل سوژه صورت می گیرد و از سوی دیگر، نوع خاصی از اعتبار کلی را در محتوای خود دارد. این نوع خاص از اعتبار کلی، از آن جا که صرفا بر ساختارهای استعلایی و مشترک میان تمام سوژه های حکم کننده استوار است، حیثی بین الاذهانی نیز دارد که کانت آن را به نام های کلیت سوبژکتیو، کلیت زیباشناختی و اعتبار همگانی می خواند. دوم این که کانت چگونه میان حیث سوبژکتیو و حیث بین الاذهانی حکم ذوقی نسبت برقرار می کند؟ برای پاسخ به این پرسش، در بخش دوم مدلل می کنیم که کانت، اگرچه قایل به سوبژکتیو بودن حکم ذوقی است اما این سوبژکتیویته را از نوعی خاص می داند که بین الاذهانی ، وجه دیگر آن است. برای این منظور ابتدا سعی می کنیم معنای سوبژکتیویته خاص حکم ذوقی را شرح دهیم و سپس وجه بین الاذهانی این معنای خاص را روشن کنیم. در آخر نیز نشان می دهیم که کانت بر مبنای اعتبار بین الاذهانی که در احکام ذوقی می یابد، قوه ذوق را قابلیتی برای همدلی میان سوژه ها و بیرون کشیدن آن ها از انزوا می داند.کلید واژگان: سوبژکتیویته, بین الاذهانی, کانت, ذوق, نظریه ذوق کانتKant considers the nature of rules of the taste to be interested, but at the same time believes that an objective basis can be found for the totality of these rulings in the power of judgment. First, given the coexistence of subjective and intersubjective elements in Kant's theory of interest, what relation does he establish between the subjective and the intersubjective judgments of taste? To answer this question, in the first part, while examining the logical features of the aesthetical sentence, we show that this sentence, in his view, is an aesthetic sentence that is issued in complete freedom and autonomy of the subject and by the other has a certain kind of general validity in its content. This kind of general validity, since it is purely based on transcendental structures which are common among all judgmental subjects, also has an intersubjective aspect, which Kant calls the names of subjective generality, aesthetic generality, and universal validity. Second, how does Kant strike a relation between the subjective and the intersubjective? To answer this question, in the second part, we argue that Kant, although he believes in the subjectivity of the judgment of taste, considers this subjectivity to be of a special kind, which is the other aspect of intersubjectivity. For this purpose, we first try to explain the meaning of the subjectivity of the judgment of interest, and then to clarify the intersubjective aspect of this meaning. Finally, we show that Kant, based on the intersubjective validity he finds in the judgment of interest, considers the faculty of interest as a capacity for empathy between subjects and to bring them out of isolation.Keywords: subjectivity, Intersubjectivity, Kant, taste, Kant's Theory of interest
-
زیبایی شناسی زند گی روزمره یکی از شاخه های د انش زیبایی شناسی است. تا قرن بیستم زیبایی شناسی کلاسیک معطوف به موضوع آثار هنرهای تجسمی و کمتر متوجه بستر شکل گیری اقسام هنرهای زیبا د ر بافتار تجربه زند گی روزانه انسان و طبیعت بود . طی چند د هه اخیر جنبشی پد ید آمد که با پرهیز از آن رویکرد یکسونگر هنرمحور، سعی کرد پیوند ی نزد یک میان تجربه هنرهای زیبا با تجربه سایر عرصه های زند گی روزمره ایجاد کند . همین امر موجب پید ایش رشته مطالعاتی جد ید با عنوان زیبایی شناسی زند گی روزمره شد . جان د یویی، فیلسوف پراگماتیست، د ر کتاب هنر به مثابه تجربه به تبیین آرای خود د ر باب مفهوم تجربه زیبایی شناسی زند گی روزمره پرد اخت. هد ف اصلی مقاله یافتن چیستی زیبایی زند گی روزمره براساس آرای جان د یویی است. از این روی، پس از بررسی مفاهیم و نظریه های مختلف د ر باب زیبایی شناسی زند گی روزمره به بررسی د و نمونه تحلیلی زیبایی شناسی زند گی روزمره د ر هنر معماری خانه های سنتی ایرانی (خانه ملاباشی اصفهان) و هنر شعر (سهراب سپهری) پرد اخته می شود . نتیجه اینکه زیبایی شناسی زند گی روزمره همان «زیبایی شناسی آن حضور» است که د ر مواجهه با هر چیزی اعم از زیبا و نازیبا موجب تغییر نوع حضور انسان د ر زیست جهانی نو با الگویی هاپتیکی می شود . گرد آوری مقاله حاضر به صورت فیش برد اری از منابع کتابخانه ای و سایت های معتبر اینترنتی و روش تحقیق به شیوه توصیفی تحلیلی است.
کلید واژگان: زیبایی شناسی زند گی روزمره, جان د یویی, زیبایی شناسی آن حضور, معماری خانه های سنتی ایرانی, خانه ملاباشی اصفهان, شعر سهراب سپهریAesthetics of everyday life is one of the branches of aesthetic knowledge. Until the 20th century, classical aesthetics focused on the subject of visual arts and paid less attention to the formation of fine arts in the context of human and nature’s daily life experience. During the last few decades, a movement emerged that, by avoiding that one-sided art-oriented approach, tried to create a close link between the experience of fine arts and the experience of other areas of daily life. This led to the emergence of a new field of study called the aesthetics of everyday life. Pragmatist philosopher John Dewey explained his views on the concept of aesthetic experience of everyday life in the book Art as Experience. The main purpose of the article is to find out what is the beauty of everyday life based on John Dewey’s views. Therefore, after examining various concepts and theories about the aesthetics of everyday life, two analytical examples of the aesthetics of everyday life in the architectural art of traditional Iranian houses (Mollabashi House of Isfahan) and the art of poetry (Sohrab Sepehri) are examined. The result is that the aesthetics of everyday life is the “aesthetics of presence” which, when confronted with anything, both beautiful and ugly, causes a change in the type of human presence in the new global life with a haptic pattern. The compilation of this article is in the form of taking samples from library sources and reliable internet sites, and the research method is descriptive-analytical.
Keywords: aesthetics of everyday life, John Dewey, aesthetics of presence, architecture of traditional Iranian houses, Mollabashi house of Isfahan, poetry of Sohrab Sepehri -
چکیده بی تردید یکی از جنبش های موثر فکری در جهان امروز وادی هرمنوتیک است. این رویکرد از ابتدای شکل گیری اش تا به امروز به تبع ظهور متفکران گوناگون دچار تغییر در رهیافت ها شده است. گادامر هوشمندترین و رادیکال ترین مدافع نحله ای از هرمنوتیک است که ازآن به هرمنوتیک فلسفی تعبیر می شود. درآن سو دریدا جریانی را در به چالش کشیدن متافیزیک حضور غرب نمایندگی می کند که به هرمنوتیک و مرکزیت فهم برآمده ازآن چندان اعتماد ندارد و روی خوش نشان نمی دهد. این مقاله با نگاهی گذرا به تاریخ هرمنوتیک، ضمن بررسی کلی پارادایم های اندیشگی دو متفکر در حوزه مورد بحث، با محور قرار دادن مناظره معروف گادامر و دریدا در موسسه گوته پاریس، به روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و اینترنتی مهمترین چالش مستتر در این مناظره را واکاوی می نماید. سوال اصلی مقاله نیز در همین راستا طرح شده است: چالش میان"فهم" و "دیگری"، با توجه به این مناظره چگونه واکاوی می گردد؟ اینگونه خوانش با هدف گسترش رویکردهای خوانشی غیر متعارف می تواند همچون رهنمونی روش شناختی در دیگر ساحتهای معرفتی بکار آید.
کلید واژگان: هرمنوتیک, دیکانستراکشن, فهم, بازی, دیگریabstract Undubtly, One of the most influential movements in the world today is hermeneutics. This approach has been changed from the beginning to the present, due to the advent of various thinkers. Gadamer is the most intelligent and most radical advocate of a bunch of heroines, from which it is referred to as philosophical hermeneutics.in the other side, derrida Represents a stream of metaphysics challenging the western presence of the metaphysics, which does not trust the hermeneutics and the centrality of the understanding it derives from. This article will take a brief look at the history of hermeneutics, while examining the paradigms of thought of the two thinkers in question, focusing on the famous Gadamer and Derrida debate at the Goethe-Institut de Paris, using descriptive-analytic methods and using library and Internet resources, challenge The most important lies in the debate. The main question of the paper is as follows: The Challenge between "Understanding" and "Other" How is this debate analyzed? Such readings can serve as methodological guides to other epistemic areas in order to develop unconventional reading approaches.
Keywords: Hermeneutic, Deconstruction, understanding, Play, other -
پوزیتیویسم منطقی نام مکتب تجربه باور رادیکالی بود که با الهام از اندیشه های کسانی مانند هیوم، راسل و ویتگنشتاین و برخی دیگر در 1920 ابتدا در وین شکل گرفت و سپس با تالیف کتاب زبان،حقیقت[صدق]ومنطق توسط ایر به انگلستان وارد شد. داعیه اصلی این جنبش فلسفی از میدان بدر کردن مابعدالطبیعه به مثابه قسمی شناخت است. سخنگویان و نمایندگان اصلی این طرز تفکر با قبول تقسیم بندی هیوم از گزاره ها به دو قسم تحلیلی و ترکیبی بر آن شدند نه تنها مابعدالطبیعه بلکه الهیات و حتی اخلاق را نیز نمی توان در شمار فعالیت های ذهنی معرفت بخش بشمار آورد. نویسنده کتاب پوزیتیویسم منطقی کوشیده است تا از طریق ترجمه برخی مقالات کلاسیک که یا در معرفی این مکتب اند و یا در نقد آموزه های اصلی آن مانند تز تحقیق پذیری ، نشان دهد که این آموزه هم از برخی تناقضات درونی رنج می برد و هم قبول مدعیات اصلی آن نه تنها به نفی متافیریک بلکه به نفی اخلاق، دین و حتی علم نیز خواهد انجامید.کلید واژگان: پوزیتیویسم منطقی, تجربه باوری, تحقیق پذیری, مابعدالطبیعه, الهیات, گزاره های تحلیلی, گزاره های ترکیبیThe logical positivism was the name of radical empiricism that formed in Viena by inspiration of persons like Hume,Russell , Witgenstein and others in 1920 and then entered into England by Ayer via his The language,True and Logic.The main claim of this philosophical movement is to exclude metaphysics as a kind of knowledge.Spokesmans and agents of this way of thinking by accepting Humes division of propositions into Analytic and synthetical,are believed that not only metaphysics but theology and morals can not be counted as scientific mental actions. The writer of logical positivism tried by means of translation of some articles represents and critics its main doctrins like verifiability.Keywords: logical positivism, empiricism, verifiability, metaphysics, theology, Analytical propositions, synthetical propositions
-
نظریه مکان در پدیدارشناسی ادراک مرلوپونتی یکی از موضوعات جذاب و دلکش این فلسفه است. او برخلاف هوسرل که واقعیت متقن را در حوزه آگاهی ناب یعنی ساحت مبرا از مفروضات طبیعی مانند زمان و مکان و…جست و جو می کند، و موافق با ایده اساسی اگزیستانسیالیسم که بودن جسمانی در عالم یا واقع بودگی را عین طبیعت انسان می داند، بر این باور است که مکان فهمی صورت پیشین و شرط شناخت اعیان و رویدادهاست. او با تامل در یافته های روان-تنی برخی روانشناسان معاصر نهایتا به این باور می گراید که تن ما به مثابه زمینه و افقی است که با آن و به اقتضای آن اعیان مختصات مکانی می یابند و از این رو نسبتی دو سویه میان سوژه و عالم برقراراست و بواسطه همین نسبت و ایجاد تراز مکانی است که تجربه ما از عالم تعین می یابد. مرلوپونتی تاکید می کند که تجربه های ما جملگی نتیجه ایجاد ترازهای مکانی جدیدی است که یکی پس از دیگری شکل می گیرد و هر تجربه مسبوق و مصبوغ به تجربه های مکانی قبلی سوژه تن یافته است. یکی از نتایج چنین دیدگاهی آن است که سوژه فردی سوژه ای است تاریخی که لحظات آن را تجربه هایی تشکیل می دهند که در آن ترازهای مکانی متوالی را ایجاد کرده و تجربه در هر تراز مکانی، تراز مکانی کامل تری را سبب می شودThe notion of space is one of the most interesting and attractive topics in Merleau-Ponty̕ s phenomenology of perception. Unlike Husserl who looks for certain facts in the field of pure consciousness, i.e., in the field devoid of natural assumptions such as time and place, but more like Heidegger’s idea of Being- in- the- world as the essential state of human beings; Merleau-Ponty believes that cognition of space is an a priori condition for our knowledge of objects and events. In addition, through more reflection on the psycho-physiological findings in contemporary psychology, Merleau-Ponty argues that our body is the ground or horizon by which objects take spatial features, and therefore it is the source of a dual relation between the subject and the world. He reiterates the point that all of our experiences followed by creation of new spatial levels that formed successively, and that our experiences are the result of the formation of new spatial levels of embodiment subject. A significant result of this view is that the individual subject is a historical one whose moments are formed by successive experiences in which the body’s spatial levels are aggregated to form a more complete special level compared with the previous ones.Keywords: being in the world, cognition of space, lived space, Merleau-Ponty, embodied subject, point-horizon
-
دکارت در برهان وجودی، تامل پنجم، می کوشد تا مطابق مشی عقل باورانه خویش و بر اساس تصور فطری ای که از کمال نامتناهی داریم، وجود عینی خداوند را آشکار سازد. به نظر او، فرض ذاتی که واجد جمیع کمالات است اما موجود نیست، فرضی است محال و متناقض. خداوند، آن چنان که تصور فطری ما از او حکایت می کند، کمال نامتناهی است و چنین ذاتی ضرورتا اقتضای وجود دارد. به نظر دکارت، هرچند در تمام موجودات تمایز ذاتی بین وجود و ماهیت در کار نیست و از ذات می توان وجود اخذ کرد، نوع وجودی که به هر ذات متعلق است، می تواند متفاوت باشد؛ به این معنا که از ذوات متناهی فقط وجود امکانی، و از ذات کامل متعال و نامتناهی (خدا) ضرورتا وجود واجب استنتاج می شود.
کلید واژگان: برهان وجودی, برهان علی, تصور فطری, ادراک واضح و متمایز, ذات کامل متعال, ذات, وجودIn his ontological argument from the fifth Meditation، Descartes demonstrates God''s existence based his rationalistic method and theory of innate ideas. He believes we cannot conceive that God has all perfections while excluding existence from him. God، as our innate ideas denotes it، is the infinite perfection، and such essence is necessarily existent. Although، for Descartes، there is no real distinction between existence and essence in beings، and he accepts we can infer existence from essence، he believes that the kind of existence belonging to every essence is different from the other. This means we can infer Contingent Being from finite essence and Necessary Being (God) from the supreme and infinite essence.Keywords: ontological argument, causal argument, innate idea, distinction, clear perception, complete, supreme essence, essence, existence
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.