moslem asli azad
-
هدف از این مطالعه بررسی اثربخشی بازی درمانی مبتنی بر رویکرد شناختی- رفتاری بر کارکردهای اجرایی و شایستگی اجتماعی دانش آموزان دختر دارای نشانه های اختلال نقص توجه/ بیش فعالی بود. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری دانش آموزان دختر دارای نشانه های اختلال نقص توجه/ بیش فعالی پایه چهارم و پنجم ابتدایی ناحیه 2 شهر شیراز در سال تحصیلی 1399-1398 بودند. با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند تعداد 27 دانش آموز از بین جامعه آماری انتخاب و به تصادف در گروه های آزمایش و گواه جایگزین شدند. سپس کودکان حاضر در گروه آزمایش بازی درمانی مبتنی بر رویکرد شناختی- رفتاری را در طی یک ماه در 10 جلسه 50 دقیقه ای دریافت نمودند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه اختلال کاستی توجه و فزون کنشی (ADHDQ) (Brock & Clinton)، مقیاس شایستگی اجتماعی (SCS) (Kohen & Rosman) و پرسشنامه کارکردهای اجرایی (EFQ) (Gerard et al.) بود. برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس آمیخته و آزمون تعقیبی بونفرنی استفاده شد. نتایج نشان داد که بازی درمانی مبتنی بر رویکرد شناختی- رفتاری بر کارکردهای اجرایی و شایستگی اجتماعی دانش آموزان دارای نشانه های اختلال نقص توجه/ بیش فعالی موثر بوده است (005/0>P). این نتایج در دوره پیگیری نیز پایدار بود. بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که بازی درمانی مبتنی بر رویکرد شناختی- رفتاری با افزایش مهارت های ارتباط بین فردی و گروهی، خودآگاهی، مهارت مقابله با هیجان های منفی و افزایش مهارت حل مسئله و تصمیم گیری می تواند به عنوان یک روش کارآمد جهت بهبود کارکردهای اجرایی و شایستگی اجتماعی دانش آموزان دارای نشانه های اختلال نقص توجه/ بیش فعالی مورد استفاده گیرد.کلید واژگان: اختلال نقص توجه, بیش فعالی, بازی درمانی مبتنی بر رویکرد شناختی- رفتاری, شایستگی اجتماعی, کارکردهای اجراییIntroductionOne of the most common childhood neurodevelopmental disorders is attention deficit/hyperactivity disorder, which affects many aspects of development, including the development of social, emotional and cognitive functions in the home and school environment. Attention deficit/hyperactivity disorder is characterized by unpleasant developmental disorders and impairment in gross motor activities, attention and impulsivity and affects 3–5% of children worldwide. These children are prone to many complications, including poor academic performance, behavioral disorders, communication disorders, social withdrawal and adjustment problems. Children with this disorder do not have the ability to pay close attention to details or make careless mistakes in schoolwork, work or other activities. They are often disorganized when performing activities and perform tasks carelessly and without sufficient thought. Accordingly, the purpose of the present study was to investigate the efficacy of play therapy based on a cognitive-behavioral approach on executive functions and social competence in female students with signs of attention deficit/hyperactivity disorder.
MethodThe research method was quasi-experimental with a pretest, post-test, control group and two-month follow-up period design. The statistical population included female fourth- and fifth-grade students with Attention Deficit Hyperactivity Disorder in Zone 2 in the city of Shiraz in the academic year 2019-20. 27 students were selected through the purposive sampling method from the statistical population and randomly assigned to experimental and control groups. Then, the children in the experimental group received play therapy based on a cognitive-behavioral approach in 10 sessions of 50 minutes over the course of one month. The applied questionnaires included the Attention Deficit Hyperactivity Disorder Questionnaire (ADHDQ) (Brock, Clinton, 2007), the Social Competence Scale (SCS) (Cohen and Rosman, 1972), and the Executive Functions Questionnaire (EFQ) (Gerard et al., 2000). Mixed ANOVA and Bonferroni follow-up test levels were used to analyze the data.
ResultThe results showed that the play therapy method based on a cognitive-behavioral approach has been effective on the executive functions and social competence of the students with signs of attention deficit/hyperactivity disorder (P<0.005). These results were stable in the follow-up period. Therefore, it is concluded that play therapy based on the cognitive-behavioral approach has had a significant effect on the executive functions and social competence of students with attention deficit/hyperactivity disorder by 59 and 60 percent. Statistical power also indicates high statistical accuracy and a sufficient sample size.
ConclusionAccording to the findings of the present study, it can be concluded that play therapy based on a cognitive-behavioral approach can be used as an efficient method to improve executive functions and social competence in students with signs of attention deficit/hyperactivity disorder. Through increasing interpersonal and group communication skills, self-consciousness, and negative emotion coping skills, and problem-solving and decision-making skills.Keywords: Attention Deficit Hyperactivity Disorder, Play Therapy Based On Cognitive-Behavioral Approach, Social Competence, Executive Functions -
بروز بیماری های فیزیولوژیک همانند بیماری عروق کرونر قلبی نظم شناختی و هیجانی بیماران را مختل نموده و آنان را با پریشانی هیجانی مواجه می سازد. بر این اساس هدف پژوهش حاضر، الگویابی ساختاری پریشانی هیجانی بر اساس رفتارهای ارتقا دهنده سلامت و احساس انسجام روانی با نقش میانجی گری معنای زندگی در افراد مبتلا به بیماری عروق کرونر قلبی بود. پژوهش از نوع کاربردی و روش پژوهش همبستگی به شیوه مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل افراد مبتلا به بیماری عروق کرونر قلبی مراجعه کننده به مراکز درمانی شهر بندرعباس در فصل زمستان سال 1401 بودند. از بین جامعه آماری 245 نفر به شیوه نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه پریشانی هیجانی (کسلر و همکاران، 2002)، پرسشنامه رفتارهای ارتقا دهنده سلامت (والکر و همکاران، 1987)، پرسشنامه احساس انسجام روانی (فلسنبرگ، ونتکولت و مریک، 2006) و پرسشنامه معنای زندگی (استگر و همکاران، 2006) بودند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری، به وسیله نرم افزار SPSS و Amos ویرایش 23 صورت گرفت. نتایج نشان داد که رفتارهای ارتقا دهنده سلامت بر معنای زندگی (05/0p<، 617/0β=) و پریشانی هیجانی (05/0p<، 482/0-β=) افراد مبتلا به بیماری عروق کرونر قلبی دارای اثر مستقیم معنادار بوده و توانسته به ترتیب 38 و 2/23 درصد از واریانس این متغیرها را تبیین کند. همچنین احساس انسجام روانی بر معنای زندگی (05/0p<، 548/0β =) و پریشانی هیجانی (05/0p<، 538/0-β =) افراد مبتلا به بیماری عروق کرونر قلبی دارای اثر مستقیم معنادار بوده و توانسته به ترتیب 30 و 9/28 درصد از واریانس این متغیرها را تبیین کند. در نهایت معنای زندگی بر پریشانی هیجانی (05/0p<، 442/0-β =) افراد مبتلا به بیماری عروق کرونر قلبی دارای اثر مستقیم معنادار بوده و توانسته 5/19 درصد از واریانس این متغیر را تبیین کرده و در رابطه بین رفتارهای ارتقا دهنده سلامت و احساس انسجام روانی با پریشانی هیجانی افراد مبتلا به بیماری عروق کرونر قلبی نیز نقش میانجی معنادار ایفا کند (05/0<p). با توجه به نقش میانجی معنادار معنای زندگی، می توان با بکارگیری مداخلات موثر همانند آموزش معنای زندگی از بروز پریشانی هیجانی افراد مبتلا به بیماری عروق کرونر قلبی کاست.
کلید واژگان: پریشانی هیجانی, رفتارهای ارتقا دهنده سلامت, احساس انسجام روانی, معنای زندگی, بیماری عروق کرونر قلبیOccurrence of physiological diseases such as coronary heart disease disrupts the cognitive and emotional distress of patients and makes them face emotional distress. According to this the objective of the present study was the structural model of emotional distress based on health-promoting behaviors and a sense of psychological coherence with the mediating role of the meaning of life in people with coronary heart disease. The research is applicative and the research method was correlational through structural equations modeling. The statistical population included people with coronary heart disease who referred to Bandar Abbas medical centers in the winter of 2022. 245 people with coronary heart disease were selected from the statistical population as the available sampling. The research instruments were emotional distress questionnaire (Kessler et al, 2002), health-promoting behaviors questionnaire (Walker et al, 1987), sense of psychological coherence questionnaire (Flensborg, Ventegodt, Merrick, 2006) and meaning of life questionnaire (Steger et al, 2006). The data analysis was conducted through structural equations modeling via SPSS and Amos versions 23. The results showed that Health-promoting behaviors has a significant direct effect on meaning of life (p < 0.05, β = 0.617) and emotional distress (p < 0.05, β = -0.482) of people with coronary heart disease and it was able to explain 38 and 23.2 percent of the variance of these variables, respectively. Also, sense of psychological coherence has a significant direct effect on meaning of life (β = 0.548, p < 0.05) and emotional distress (β = -0.538, p < 0.05) of people with coronary heart disease and was able to explain 30 and 28.9 percent of the variance of these variables, respectively. Finally, meaning of life had a significant direct effect on emotional distress (p < 0.05, β =-0.442) of people with coronary heart disease and was able to explain 19.5% of the variance of this variable. Meanwhile, meaning of life has a significant mediating role in the relationship between health-promoting behaviors and sense of psychological coherence with emotional distress in people with coronary heart disease (p<0.05). Considering the significant mediating role of meaning of life, it is possible to reduce the occurrence of emotional distresss in people with coronary heart disease by using effective interventions such as meaning of life training.
Keywords: Emotional Distress, Health-Promoting Behaviors, Sense Of Psychological Coherence, Meaning Of Life, Coronary Heart Disease -
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر اضطراب کووید-19 و تحمل پریشانی بهبودیافتگان کرونا ویروس اجرا شد. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و مرحله پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل بیماران بهبود یافته کووید-19 شهر شیراز در شش ماهه پاییز و زمستان سال 1399 بود. در این پژوهش تعداد 31 بیمار بهبود یافته کووید-19 با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه جایگزین شدند. گروه آزمایش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی (کابات- زین، 2003) را طی یک ماه در 8 جلسه 75 دقیقه ای به صورت آنلاین دریافت نمودند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه اضطراب کرونا ویروس (علیپور و همکاران، 1398) (CDAS) و پرسشنامه تحمل پریشانی (سیمونز و گاهر، 2005) (DTQ) (سیمونز و گاهر، 2005) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه به شیوه تحلیل واریانس آمیخته تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر اضطراب کووید-19 و تحمل پریشانی بهبودیافتگان کرونا ویروس تاثیر معنادار داشته (0001>P) و توانسته منجر به کاهش اضطراب کووید-19 و بهبود تحمل پریشانی این افراد شود. بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی با بهره گیری از نگرش ذهن آگاهانه، فعالیت های ذهنآگاهانه، پرداختن به احساسات و هیجانات مشکل ساز و تمرینات تنفس می تواند به عنوان یک مداخله موثر جهت کاهش اضطراب کووید-19 و بهبود تحمل پریشانی بهبودیافتگان کرونا ویروس مورد استفاده گیرد.
کلید واژگان: شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی, اضطراب کووید-19, تحمل پریشانی, کرونا ویروسThe present study was conducted with the purpose of investigating the efficacy of mindfulness-based cognition therapy on Covid-19 anxiety and distress tolerance in the patients recovered from Corona virus. It was a quasi-experimental study with pretest, posttest, control group and three-month follow-up period design. The statistical population included the patients recovered from Covdi-19 in the city of Shiraz in the autumn and winter of 2020. 31 patients recovered from Covid-19 were selected through purposive sampling method and randomly accommodated into experimental and control groups. The experimental group received mindfulness-based cognition therapy (Cabat-Zin, 2003) during eight seventy-five-minute online sessions during a month. The applied questionnaires in this study included Corona Disease Anxiety Scale (Alipour, et.al, 2019) (CDAS) (Alipour, et.al, 2019) and Distress Tolerance Questionnaire (DTQ) (Simons and Gaher, 2005). The data from the study were analyzed through mixed ANOVA. The results showed that mindfulness-based cognition therapy has had significant effect on covid-19 anxiety and distress tolerance in the patients recovered from Coronal Virus (p<0001) and could lead to the decrease of Covid-19 anxiety and the improvement of distress tolerance. According to the findings of the present study it can be said that mindfulness-based cognition therapy can be used as an effective intervention to decrease Covid-19 anxiety and improvement of distress tolerance in patients recovered from Corona virus through employing mindful attitude, mindful activities, addressing problem-making feelings and emotions and breathing exercises.
Keywords: Mindfulness-based cognition therapy, Covid-19 anxiety, distress tolerance, Corona virus -
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی واقعیت درمانی آنلاین بر اضطراب و پریشانی روان شناختی بهبودیافتگان کووید-19 انجام گرفت. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل بهبودیافتگان بیماری کووید-19 شهر اصفهان در سه ماهه تابستان سال 1399 بود. در این پژوهش تعداد 26 بیمار بهبود یافته با روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه گمارده شدند (هر گروه 13 بیمار). گروه آزمایش واقعیت درمانی (گلاسر، 2013) را طی یک ماه در 10 جلسه 75 دقیقه ای به صورت آنلاین دریافت نمودند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه اضطراب (بک و همکاران، 1988) و پرسشنامه پریشانی روان شناختی (کسلر و همکاران، 2002) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که واقعیت درمانی آنلاین بر اضطراب و پریشانی روان شناختی بهبودیافتگان کووید-19 تاثیر معنادار داشته (p<0/001) و توانسته منجر به کاهش اضطراب و پریشانی روان شناختی این بیماران شود. بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که واقعیت درمانی با بهره گیری از فنونی همانند تمرکز بر زمان حال، اجتناب از انتقاد افراطی و آموزش مسئولیت پذیری می تواند به عنوان یک درمان کارآمد در جهت کاهش اضطراب و پریشانی روان شناختی بهبودیافتگان کووید-19 مورد استفاده گیرد.
کلید واژگان: اضطراب, پریشانی روان شناختی, کووید-19, واقعیت درمانی آنلاینThe present study was conducted with the purpose of investigating the efficiency of online reality therapy on anxiety and psychological distress in Covid-19 improved. it was a quasi-experimental study with pretest, posttest and control group design. The statistical population of the study included Covid-19 improved patients in the city of Isfahan in the summer of 2020. 26 Covid-19 improved were selected through snowball sampling method and they were randomly replaced into experimental and control groups (each group of 13 patients). The experimental group received ten seventy-five-minute sessions of online reality therapy (Glasser, 2013) during a month. The applied questionnaires in the current study included anxiety questionnaire (Beck, et.al, 1988) and psychological distress questionnaire (Kessler et. al, 2011). The data from the study were analyzed through ANCOVA method. the results showed that online reality therapy had significant effect on the anxiety and psychological distress in Covid-19 improved (p<0.001) and succeeded in the decrease of their anxiety and psychological distress. according to the findings of the present study it can be concluded that reality therapy can be applied as an efficient therapy to decrease anxiety and psychological distress in Covid-19 improved through employing techniques such focusing on the present time, avoiding excessive criticism and training accountability.
Keywords: Anxiety, Psychological Distress, Covid-19, online reality therapy -
مقدمه
بیماری کووید-19 می تواند علاوه بر آسیب های فیزیولوژیک، به فرایندهای روان شناختی، شناختی و هیجانی بیماران نیز آسیب جدی وارد سازد. بر همین اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی واقعیت درمانی آنلاین بر استرس ادراک شده و اجتناب تجربه ای بهبودیافتگان کووید-19 انجام گرفت.
روشپژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل بیماران بهبودیافته کووید-19 شهر اصفهان در سه ماهه تابستان سال 1399 بود. در این پژوهش تعداد 24 بیمار بهبودیافته کووید-19 با روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه گمارده شدند (هر گروه 12 بیمار). گروه آزمایش واقعیت درمانی (گلاسر، 2013) را طی یک ماه در 10 جلسه 75 دقیقه ای به صورت آنلاین دریافت نمودند. پرسشنامه های مورداستفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه استرس ادراک شده (کوهن و همکاران، 1983) و پرسشنامه اجتناب تجربه ای (بوند و همکاران، 2011) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل کوواریانس مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.
یافته هانتایج نشان داد که واقعیت درمانی آنلاین بر استرس ادراک شده و اجتناب تجربه ای بهبودیافتگان کووید-19 تاثیر معنادار داشته (001/0<p) و توانسته منجر به کاهش استرس ادراک شده و اجتناب تجربه ای بیماران این بیماران شود.
نتیجه گیریبر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که واقعیت درمانی با بهره گیری از فنونی همانند تمرکز بر زمان حال، اجتناب از انتقاد افراطی و آموزش مسئولیت پذیری می تواند به عنوان یک درمان کارآمد در جهت کاهش استرس ادراک شده و اجتناب تجربه ای بهبودیافتگان کووید-19 مورداستفاده گیرد.
کلید واژگان: اجتناب تجربه ای, استرس ادراک شده, بهبودیافتگان کووید-19, واقعیت درمانی آنلاینObjectiveCovid-19 can lead to serious damages to the patients’ psychological, cognitive and emotional processes in addition to physiologic damages. Therefore, the present study was conducted with the purpose of investigating the efficiency of online reality therapy on perceived stress and experiential avoidance in Covid-19-improved patients.
MethodIt was a quasi-experimental study with pretest, posttest and control group design. The statistical population of the study included Covid-19-improved patients in the city of Isfahan in the summer of 2020. 24 Covid-19-improved patients were selected through snowball sampling method and they were randomly replaced into experimental and control groups (each group of 12 patients). The experimental group received ten seventy-five-minute sessions of online reality therapy (Glasser, 2013) during a month. The applied questionnaires in the current study included perceived stress questionnaire (Cohen, et.al, 1983) and experiential avoidance questionnaire (Bond, et.al, 2011). The data from the study were analyzed through ANCOVA method.
FindingsThe results showed that online reality therapy had significant effect on the perceived stress and experiential avoidance in Covid-19-improved patients (p<0.001) and succeeded in the decrease of their perceived stress and experiential avoidance.
ConclusionAccording to the findings of the present study it can be concluded that online reality therapy can be applied as an efficient therapy to decrease perceived stress and experiential avoidance in Covid-19-improved patients through employing techniques such focusing on the present time, avoiding excessive criticism and training accountability.
Keywords: Experiential Avoidance, Perceived stress, COVID-19, online reality therapy -
هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی درمان خودشفقتی بر نشاط ذهنی و احساس تنهایی دانش آموزان با اختلال یادگیری بود. روش این مطالعه، آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دوره اول متوسطه با اختلال یادگیری شهر اصفهان در سال تحصیلی 97-1396 بود. جهت انتخاب حجم نمونه از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای استفاده شد.بر این اساس 30 دانش آموز (12 دختر و 18 پسر) با اختلال یادگیری به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب و در گروه های آزمایش و کنترل به صورت تصادفی گمارش شدند. قبل از اجرای متغیر مستقل از هر دو گروه پیش آزمون گرفته شد؛ سپس گروه آزمایش مداخله آموزشی را در طی هشت جلسه آموزشی در طول دوماه و نیم دریافت نمود. ابزار سنجش شامل پرسشنامه مشکلات یادگیری (LDQ)، مقیاس های نشاط ذهنی (SSV) و احساس تنهایی (SFL) بود. داده های به دست آمده توسط تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که درمان خودشفقتی بر نشاط ذهنی و احساس تنهایی دانش آموزان با اختلال یادگیری تاثیر معناداری داشته است (001/0<p). بدین صورت که این آموزش توانسته نشاط ذهنی دانش آموزان با اختلال یادگیری را افزایش و احساس تنهایی آن ها را کاهش دهد. با توجه به نتایج پژوهش حاضر می توان از درمان خودشفقتی جهت بهبود نشاط ذهنی و کاهش احساس تنهایی دانش آموزان با اختلال یادگیری بهره برد.
کلید واژگان: احساس تنهایی, اختلال یادگیری, خودشفقتی, نشاط ذهنیThe objective of the present study was to investigate the effectiveness of self-compassionon subjective vitalityand loneliness feeling in students with Learning Disability. The research method of the present study was experimental with pretest, posttest and control group research design. The statistical population of present study included all high-school students with Learning Disability in Isfahan City in academic year 2017-18. A multistage cluster sampling method was used to selecting the sample. Accordingly, 30 students with Learning Disabilities were selected by cluster sampling and randomly assigned to experiment and control groups. Before administering the independent variable, pretest was taken from both groups. The tools in the present study included Learning Difficulties Questionnaire (Willcutt, Boada, Riddle, Chhabildas, DeFries & Pennington, 2011), Subjective Vitality(Ryan and Fredrick, 1997) and the Children's Loneliness Scale (Asher, Hymel and Renshaw, 2011). Then the experimental group received 8 teaching sessions in two-and-a-half months. The acquired data were analyzed through ANCOVA method. The results showed that teaching self-compassionhas had significant effect on subjective vitality and loneliness feeling in the students with Learning Disability (p<0.001) in a way that this type of teaching was able to increase subjective vitalityand decrease loneliness feeling in the students with Learning Disability. Considering the results of the study, teaching self-compassioncan be employed to improve subjective vitalityand decrease loneliness feeling in the students with Learning Disability.
Keywords: Feeling of loneliness, Learning Disability, self-compassion, subjective vitality -
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تنظیم شناختی هیجان و تحمل ابهام دانش آموزان مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی انجام گرفت. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و مرحله پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، شامل دانش آموزان مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی شهر اصفهان در سال تحصیلی 97-1396 بود. در این پژوهش تعداد 30 دانش آموز دوره متوسطه اول مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی با روش نمونه گیری غیرتصادفی هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل گمارده شدند (15 دانش آموز در گروه آزمایش و 15 دانش آموز در گروه کنترل). گروه آزمایش مداخله درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد را طی سه ماه در 10 جلسه 75 دقیقه ای دریافت نمودند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه وسواس هاجسون و راچمن (1980)، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان گروس و جان (2003) و پرسشنامه تحمل ابهام مک لین (1993) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تنظیم شناختی هیجان و تحمل ابهام دانش آموزان مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی تاثیر معناداری داشته است (P<0/05). بدین صورت که این درمان توانسته منجر به بهبود تنظیم شناختی هیجان و تحمل ابهام دانش آموزان مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی شود. بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با بهره گیری از فنونی همانند کاربرد تکنیک های ذهنی، مشاهده خود به عنوان زمینه، تکنیک های گسلش شناختی، تصریح ارزش ها و عمل متعهدانه می تواند به عنوان یک درمان کارآمد جهت بهبود تنظیم شناختی هیجان و تحمل ابهام دانش آموزان مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی مورد استفاده گیرد.کلید واژگان: اختلال وسواس فکری- عملی, تنظیم شناختی هیجان, تحمل ابهام, درمان مبتنی بر پذیرش و تعهدThe present study was conducted to investigate the effectiveness of ACT on the cognitive emotion regulation and intolerance of uncertainty in the students suffering from OCD. It was a quasi-experimental study with pretest, posttest, control group and two-month follow-up design. The statistical population of the study included the students with OCD in the city of Isfahan in 2017-18. 30 first high school students with OCD were selected through non-random purposive sampling and replaced into experimental and control groups (15 students with OCD in the experimental group and 15 students with OCD in the control group). The experimental group received ten seventy-five-minute ACT sessions during three months. The applied questionnaires in the study included Maudsley’s obsessiion inventory (Hajson and Rachman, 1980) and Cognitive Emotion Regulation questionnaire(Gross, John) and Intolerance of uncertainty questionnaire (Mcline, 1993). The data from the study were analyzed through repeated measurement ANOVA by SPSS23 statistical software. the results showed that ACT has significantly influenced the Cognitive Emotion Regulation and Intolerance of uncertainty in the students with OCD (p<0.001) in a way that this therapy was able to lead to the increase of Cognitive Emotion Regulation and Intolerance of uncertainty in the students with OCD. according to the findings of the present study it can be concluded that ACT employing cases such as mental techniques, observing the self as the background, cognitive defusion techniques, stipulating values, and committed action can be used as an efficient therapy to increase the Cognitive Emotion Regulation and Intolerance of uncertainty in the studentsKeywords: OCD, cognitive emotion regulation, Intolerance of uncertainty, ACT
-
زمینه و هدف
کودکانی که بدسرپرست هستند، آسیب های روان شناختی گوناگونی را در سال های بعد تجربه می کنند. این کودکان از بستر تحولی نامناسبی برخوردارند که آنها را مستعد ابتلا به آشفتگیهای روانشناختی و هیجانی میسازد. به همین دلیل به کارگیری درمان های روانشناختی مناسب برای آنها بسیار ضروری است. در همین راستا هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی نظم جویی شناختی هیجان بر دانش هیجانی و مهار هیجانی دانش آموزان بدسرپرست بود.
روشروش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. در این پژوهش جامعه آماری را تمامی دانشآموزان 12 تا 16 ساله بدسرپرست دوره اول متوسطه شهر اصفهان در سال تحصیلی 97-1396 تشکیل میدادند. نمونه مورد مطالعه شامل 30 نفر از جامعه مذکور بودند که با روش نمونهگیری غیرتصادفی هدفمند انتخاب شدند و در گروه های آزمایش و گواه جایدهی شدند. سپس گروه آزمایش مداخله نظم جویی شناختی هیجان را در 8 جلسه 90 دقیقهای طی دو ماه و نیم دریافت کردند، در حالی که گروه گواه این مداخله را در طول فرایند انجام پژوهش دریافت نکرد. پرسشنامههای مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه مهار هیجانی (راجر و نشوور، 1987) و آزمون دانش هیجانی (ایزارد و همکاران، 2003) بود. دادههای حاصل از پژوهش با آزمون تحلیل کواریانس و نرمافزار آماری SPSS23 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتههانتایج حاصل از تحلیل دادهها نشان داد که نظم جویی شناختی هیجان بر دانش هیجانی و مهار هیجانی دانش آموزان بدسرپرست موثر بوده است (0/001>p)؛ بدینصورت که این درمان توانسته دانش هیجانی و مهار هیجانی دانش آموزان بدسرپرست را بهبود بخشد. اندازه اثر به دست آمده نیز حاکی از آن بود که به ترتیب 84 و 77 درصد تغییرات متغیرهای دانش هیجانی و مهار هیجانی دانش آموزان بدسرپرست توسط مداخله نظم جویی شناختی هیجان تبیین میشود.
نتیجهگیرینظم جویی شناختی هیجان با استفاده از روشهایی مانند شناخت انواع هیجان، آموزش راه های کاهش هیجانات منفی، توجه آگاهانه به هیجان فعلی، آموزش ارزیابی مجدد و ابراز هیجانات مثبت و منفی، و آموزش تغییر هیجانات منفی میتواند بر فرایند پردازشی هیجان و در نتیجه بر دانش و مهار هیجانی دانشآموزان بدسرپرست تاثیر بگذارد.
کلید واژگان: نظم جویی شناختی هیجان, دانش هیجانی, مهار هیجانی, دانش آموزان بدسرپرستBackground and PurposeChildren and teenagers who are poorly supervised, experience different psychological traumatic damages. These students have inappropriate developmental background that makes them prone to suffering from psychological and emotional disturbances. Therefore, the purpose of this study was to investigate the effectiveness of cognitive emotion regulation training on emotional knowledge and emotional control of poorly supervised students.
MethodThe research method was semi-experimental with pre-test and post-test with control group. The statistical population of this study consisted of all poorly supervised students between the ages of 12 to 16 years old in the academic year of 2017-18. The sample consisted of 30 people who were selected by purposeful sampling and were assigned to experimental and control groups. The experimental group received cognitive emotion regulation intervention in eight 90-minute sessions over two and a half months, while the control group did not receive this intervention during the research process. Questionnaires used in this study included Emotional Control Questionnaire (Roger and Nesshoever, 1987) and Emotional Knowledge Test (Izard et al., 2003). The data were analyzed using SPSS 23 software using covariance analysis.
ResultsThe results of data analysis showed that cognitive emotion regulation was effective on emotional knowledge and emotional control of poorly supervised students (p <0.001). The effect size also showed that 84% and 77% of changes in emotional knowledge and emotional control of poorly supervised students, respectively, were explained by cognitive emotion regulation intervention.
ConclusionCognitive emotion regulation using techniques such as recognizing different types of emotions, teaching ways to reduce negative emotions, conscious attention to current emotions, re-evaluating and expressing positive and negative emotions, and training to change negative emotions can affect the emotional processing and emotional control of poorly supervised students.
Keywords: Cognitive emotional regulation training, knowledge, emotional control, poorly supervised students -
Backgrounddivorce causes emotional and psychological damages to children. On this basis, emotional processing, emotional failure, and emotional adjustment of students with divorced and non-divorced parents were compared in Isfahan city, Iran.MethodsIn this descriptive-analytic causative-comparison study, all students with divorced and non-divorced parents were investigated in Isfahan. In this research, non-probability sampling method was used. In order to conduct the study, 200 middle-school students with divorced and non-divorced parents were selected (100 students had divorced and 100 had non-divorced parents).The questionnaires used in this study included emotional processing questionnaire, emotional failure, and emotional adjustment questionnaire. The data were analyzed using analysis of variance.ResultsThe results showed that emotional processing, emotional failure, and emotional adjustment were significantly different between the two groups of students with divorced parents and non-divorced parents (P-value < 0.001). Although students with divorced parents had lower scores in components of emotional processing and emotional adjustment, they had higher scores in emotional failure.ConclusionBased on the findings, emotional processing, emotional failure, and emotional adjustment of students with divorced parents should be considered. In this regard, a suitable method of intervention is required, such as treatment based on acceptance and commitment therapy and mind-consciousness to reach acceptable normal level of transformational process.Keywords: Emotional Processing, Emotional Failure, Emotional Adjustment, Divorce
-
زمینه و هدفوسواس بی اختیاری، اختلالی جدی است که دیگر فرایندهای روان شناختی، ارتباطی، اجتماعی، و هیجانی فرد را با آسیب مواجه می کند. بر همین اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر درمان ذهن آگاهی بر تحمل ابهام و درآمیختگی فکر و عمل مبتلایان به اختلال وسواس بی اختیاری انجام گرفت.روشپژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و مرحله پیگیری دو ماهه است. نمونه مورد مطالعه شامل 30 نفر از مبتلایان به اختلال وسواس بی اختیاری شهر اصفهان در سال تحصیلی 97-1396 بودند که به روش نمونه گیری هدفمند، انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه، جایدهی شدند. گروه آزمایش مداخله ذهن آگاهی را طی سه ماه در 10 جلسه 75 دقیقه ای دریافت کردند. پرسشنامه های مورد استفاده شامل پرسشنامه وسواس مادزلی (هاجسون و راچمن، 1980)، پرسشنامه تحمل ابهام (مک لین، 1993) و پرسشنامه آمیختگی فکر و عمل (شفران و همکاران، 2004) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شد.یافته هانتایج نشان داد که درمان ذهن آگاهی بر تحمل ابهام و درآمیختگی فکر و عمل مبتلایان به اختلال وسواس بی اختیاری تاثیر معناداری داشته است (F= 13/11, F= 79/98, P<0/001) که این تاثیر در مرحله پیگیری نیز باقی مانده است (P<0/001). میزان تاثیر آماری درمان ذهن آگاهی بر تحمل ابهام و درآمیختگی فکر و عمل به ترتیب 40 و 73 درصد بود.نتیجه گیریبر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که درمان ذهن آگاهی با ایجادآگاهی در مراجع نسبت به افکار و احساسات می تواند باعث افزایش تحمل ابهام و کاهش درآمیختگی فکر و عمل در مبتلایان به وسواس بی اختیاری شود.کلید واژگان: ذهن آگاهی, تحمل ابهام, درآمیختگی فکر و عمل, اختلال وسواس فکری - عملیBackground and PurposeObsessive-compulsive disorder is a serious disorder that affects psychological, communicative, social, and emotional processes. Accordingly, the present study was conducted with the aim of investigating the effect of mindfulness therapy on tolerance of uncertainty, thought-action fusion in patients with obsessive-compulsive disorder.MethodThe present study is a semi-experimental design with a pre-test-post-test design with a control group and a follow-up period of two months. The sample consisted of 30 patients with obsessive-compulsive disorder in Isfahan during the academic year of 2017-18. They were selected by purposeful sampling and randomly assigned to two groups of experimental and control. The experimental group received mindfulness intervention in 10 sessions of 75 minutes during three months. Maudsley obsession questionnaire (Hajson and Rachman, 1980), tolerance of uncertainty (Mcleen, 1993), and thought-action fusion questionnaire (Shefran et.al, 1996) were used to collect of data. Data were analyzed by repeated measure ANOVA.ResultsThe results showed that mindfulness therapy had a significant effect on the tolerance of uncertainty and thought-action fusion in patients with obsessive-compulsive disorder (F = 11.13, F = 79.98, P <0.001). Also, the effect of this treatment is maintained during the follow-up phase (P <0/001). The degree of statistical effect of mindfulness therapy on tolerance of uncertainty and thought-action fusion were respectively 40% and 73% respectively.ConclusionBased on the findings of the present study, it can be concluded that the mindfulness therapy by creating knowledge to thoughts and feelings can increase tolerance of uncertainty and reduce the thought-action fusion in patients with obsessive compulsive disorder.Keywords: Mindfulness, tolerance of uncertainty, thought-action fusion, obsessive-compulsive disorder
-
اثربخشی درمان ذهن آگاهی بر کارکردهای اجرایی و همجوشی شناختی نوجوانان مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملیاختلال وسواس فکری- عملی، اختلالی جدی است که دیگر فرایندهای روان شناختی و شناختی نوجوانان را نیز با آسیب مواجه می کند. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان ذهن آگاهی بر کارکردهای اجرایی و همجوشی شناختی نوجوانان مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی انجام شد.پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و مرحله پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، شامل نوجوانان مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی شهر اصفهان در سال تحصیلی 97-1396 بود. در این پژوهش تعداد 30 نوجوان مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی با روش نمونه گیری غیرتصادفی هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه گمارده شدند. گروه آزمایش مداخله ذهن آگاهی را طی سه ماه در 10 جلسه 75 دقیقه ای دریافت کردند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه وسواس مادزلی (هاجسون و راچمن، 1980)، پرسشنامه کارکردهای اجرایی (جیوآ، ایسگویت، گای و کنورتی، 2000) و پرسشنامه و همجوشی شناختی (گیلاندرز و همکاران،2010) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تجزیه و تحلیل شد.نتایج نشان داد که درمان ذهن آگاهی بر کارکردهای اجرایی و همجوشی شناختی نوجوانان مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی تاثیر معناداری داشته است(001/0 p<). بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که درمان ذهن آگاهی می تواند به عنوان یک درمان کارآمد برای افزایش کارکردهای اجرایی و کاهش همجوشی شناختی نوجوانان مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی استفاده شود.کلید واژگان: اختلال وسواس فکری- عملی, ذهن آگاهی, کارکردهای اجرایی, همجوشی شناختیObsessive-compulsive disorder is a serious disorder which damages adolescents’ other psychological and cognitive processes too.AimThe present study was conducted aiming at investigating the effectiveness of mindfulness therapy on executive function and cognitive fusion in the adolescents with obsessive-compulsive disorder.MethodsThe research method was quasi-experimental with pretest, posttest design and a control group and two-month follow-up stage. The statistical population of the present study included adolescents with Obsessive-Compulsive Disorder (OCD) in Isfahan City in academic year 2017-18. 30 adolescents with OCD were selected via purposive non-random sampling method and were randomly placed into experiment and control groups. The experiment group received 10 seventy-five-minute sessions of mindfulness interventions during three months. The applied questionnaires included Moudzli’s OCD Questionnaire (1980), Executive Functions Questionnaire (1980) and Cognitive Fusion Questionnaire (2010). The data from the study were analyzed through repeated measurement ANOVA.ResultsThe results showed that mindfulness therapy has significantly influenced executive functions and cognitive fusion of the adolescents with OCD (p<0/001).ConclusionAccording to the findings of this study, it can be concluded that mindfulness therapy can be used as an effective treatment for improving executive functions and reducing cognitive fusion in adolescents with Obsessive-Compulsive Disorder.Keywords: cognitive fusion, Executive Functions, Mindfulness, OCD
-
BackgroundThe aim of this research was to compare mindfulness, psychological capital, and self-compassion between students with externalizing problems and normal students in Isfahan city, Iran.MethodsThe statistical population of this case-control study included all the students with externalizing problems and normal students in Isfahan city in the academic year of 2017 - 2018. We used purposive non-probability sampling to collect the samples. In this regard, 100 students with externalizing problems and 100 normal students were selected and asked to complete questionnaires. The questionnaires used in this study included Mindfulness Skills questionnaires, Self-compassion questionnaire, and PSY CAP (The Psychological Capital) questionnaires. The data were analyzed by SPSS23 using analysis of variance.ResultsThe results showed that the mindfulness, PSY CAP, and
self-compassion were significantly different between the two groups (P-value < 0.0001). The students with externalizing problems had lower scores in mindfulness, PSY CAP, and self-compassion than the normal students.ConclusionStudents with externalizing behavior problems had lower mental health due to their vulnerable cognitive and psychological processes. Accordingly, mindfulness, PSY CAP, and self-compassion scores were significantly different between the normal students and those with externalizing problems. Considering this difference, we suggest the authorities to pay enough attention to such varieties and conduct appropriate interventions accordingly.Keywords: Mindfulness, Psychological Capital, Self-Compassion, Externalizing Problems -
BackgroundTaking Care of people with physical, mental and multiple disabilities can affect the physical and mental health of caregivers. Therefore, it is necessary to consider the effective variables on the psychological health of these individuals. Accordingly, the purpose of this study was to predict psychological well-being based on self-compassion and self- esteem in caregivers of people with physical, mental, and multiple disabilities in the Welfare Organization of Isfahan province.MethodsThis was a descriptive-analytical study. A census sampling method was used to select54 subjects in the research community to participate in the study. The instruments for collecting data were Self-Compassion Inventory, Reef Psychological Well-Being Inventory, and Cooper Smith Self-Esteem Inventory. Pearson analysis and Multiple Regression analysis were used to analyze the data using SPSS20 software.ResultsData analysis showed that the components of self-kindness, mindfulness, social and academic self-esteem can significantly predict the psychological well-being of the disabled's caregivers (P-valueConclusionAccording to the findings of this study, it is imperative that the respected authorities of the Welfare Organization provide the necessary preparations and instructions. Therefore, disabled's caregivers can experience higher levels of psychological well-being by familiarizing themselves through components of self-compassion and self-esteem.Keywords: Disabled's Caregivers, Psychological Well-Being, Self-Compassion, Self-Esteem
-
زمینه و هدفپرخاشگری یکی از مشکلات رفتاری است که در دوره کودکی بروز یافته و می تواند به همدلی با دیگران آسیب جدی وارد سازد. بر این اساس پژوهش حاضر با هدف مقایسه همدلی شناختی بین دو گروه پرخاشگری ارتباطی و پرخاشگری آشکار صورت پذیرفت.روشطرح پژوهش، توصیفی از نوع علی مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، شامل دانش آموزان دارای پرخاشگری دوره متوسطه اول شهر اصفهان در سال تحصیلی 93-1392 بود. به منظور این پژوهش 120 دانش آموز از جامعه مذکور به شیوه نمونه گیری تصادفی خوشه ایانتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده، مقیاس همدلی اساسی جولیف و فارینگتون (2006) و مقیاس گزینش همسالان کرک و گرات پیتر (1995) بود. داده های پژوهش با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس مورد تحلیل قرار گرفتند.یافته هانتایج به دست آمده از این پژوهش نشان داد که بین میانگین نمره همدلی شناختی دو گروه پرخاشگر ارتباطی و پرخاشگر آشکار تفاوت معنادار وجود دارد (0/05 > p)؛ بدین معنا که میزان همدلی شناختی در گروه دانش آموزان دارای پرخاشگری ارتباطی بیشتر از گروه پرخاشگری آشکار بود.نتیجه گیریبر اساس یافته های پژوهش حاضر همدلی شناختی در گروه پرخاشگری آشکار کمتر از گروه پرخاشگری ارتباطی بود که می تواند ناشی از آن باشد که افراد با پرخاشگری آشکار به دلیل عدم بهره مندی از همدلی کافی، میزان پرخاشگری بیشتری را بروز می دهند.کلید واژگان: همدلی شناختی, پرخاشگر ارتباطی, پرخاشگر آشکارBackground andPurposeAggression is a behavioral problem that occurs during childhood and can seriously harm empathy with others. Accordingly, the present study aimed to compare cognitive empathy between two groups of relational and explicit aggression.MethodThe study design was descriptive and causal-comparative. The statistical population of the present study included all high school students with aggression in Isfahan during the academic year 2013-2014. 120 high school students with aggression were selected through clustere random sampling method. The tools used were basic empathy scale (Jolieff and Farlington, 2006) and peer selection scale (Kirk's and Gratt, 1995). Data were analyzed using ANOVA.ResultsThe results of this study showed that there is a significant difference between the score of cognitive empathy in two groups of relational and explicit aggression (pConclusionBased on the findings of this research, cognitive empathy in the explicit aggression group was less than relational aggression group that could be due to the fact that people with explicit aggression exhibited more aggression due to lack of adequate empathy.Keywords: Cognitive empathy, communicative aggression, explicit aggression
-
زمینه و هدفبعضی از اختلال های روان شناختی و یادگیری دوران کودکی مانند نارساخوانی و اختلال نارسایی توجه و فزون کنشی می تواند فرایند شناختی کودکان را تحت تاثیر قرار دهد؛ بنابراین پژوهش حاضر به منظور مقایسه نیمرخ حافظه فعال کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی و کودکان مبتلا به نارساخوانی با کودکان بهنجار، انجام شد.روشطرح پژوهش توصیفی از نوع علی- مقایسه ای بود. نمونه پژوهش شامل 30 نفر از دانش آموزان دبستانی با نارساخوانی، 30 نفر دانش آموز دبستانی دارای اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی و 30 نفر دانش آموز بهنجار پایه سوم دبستان بود که از میان دانش آموزان دبستانی مبتلا به نارساخوانی، اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی و دانش آموزان بهنجار شهر اصفهان در سال تحصیلی 93-1392 به شیوه نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده های این پژوهش از چهارمین ویرایش آزمون هوشی وکسلر (وکسلر، 2003)، آزمون تشخیص نارساخوانی (شفیعی و همکاران، 1387) و پرسشنامه کانرز (بروک و کلینتون، 2007) استفاده شد. داده ها با روش تحلیل واریانس یک راهه مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.یافته هانتایج نشان داد که بین سه گروه دانش آموزان نارساخوان، نارسایی توجه/ فزون کنشی و بهنجار در مولفه حافظه فعال تفاوت معناداری وجود دارد (0/05 > p). نتیجه آزمون تعقیبی نیز نشان داد که بین هر سه گروه نارساخوان، نارسایی توجه/ فزون کنشی و گروه بهنجار به صورت دوبه دو تفاوت معنادار وجود دارد (0/05 > p).نتیجه گیریبر اساس نتایج پژوهش حاضر یکی از مشکلات شناختی دانش آموزان با نارساخوانی و نارسایی توجه/ فزون کنشی، نارسایی در حافظه فعال است که باید مداخلات مناسب آموزشی، متناسب با وضعیت شناختی آنها طراحی و اجرا شود.کلید واژگان: حافظه فعال, نارساخوانی, اختلال نارسایی توجه, فزون کنشیBackground andPurposeSome psychological disorders and childhood learning such as dyslexia and ADHD can affect the cognitive process of children. Therefore, the present study was conducted to compare the working memory profile of children with ADHD and children with dyslexia with normal ones.MethodThe present study was descriptive and causal-comparative. The research sample consisted of 30 children dyslexia, 30 children with ADHD, and 30 normal students in elementary school that was selected through multi-stage random sampling among the elementary students of the third grade in Isfahan in the academic year of 2012-2013. To collect data in this research, the fourth edition of the Wechsler intelligence scale for children revised- fourth edition (Wechsler, 2003), dyslexia diagnosis test (Shafie, 2009) and the conners Scale for assessing ADHD (Brooke and Clington, 2007) were used. Data were analyzed using one-way ANOVA.ResultsThe results showed that there is a significant difference between the three groups of students in the working memory (PConclusionBased on the results of this study, one of the cognitive problems of students with dyslexia and ADHD is weakness in working memory that appropriate educational interventions should be designed and implemented in accordance with their cognitive status.Keywords: Working Memory, dyslexia, attention deficit hyperactivity disorder
-
مقدمهمراقبین معلولیت های جسمی، ذهنی و چندگانه در سازمان بهزیستی به دلیل شرایط کاری خاص خود با استرس و فرسودگی مواجه هستند. بنابراین هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی رابطه بین مولفه های سخت رویی با ابعاد فرسودگی شغلی مراقبین مبتلایان به معلولیت های جسمی، ذهنی و چندگانه سازمان بهزیستی بود.روش کاراین پژوهش از نوع توصیفی- همبستگی بود که بدین منظور، با استفاده از روش نمونه گیری سرشماری، همه 54 نفر حاضر در جامعه جهت شرکت در پژوهش انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه سخت رویی کوباسا و فرسودگی شغلی مسلش و جکسون بود. برای تجزیه و تحلیل آماری داده ها به تناسب از روش های تحلیل توصیفی و آماره همبستگی پیرسون با نرم افزار آماری 18SPSS استفاده شد.یافته هاتحلیل داده ها بیانگر آن بود که مولفه تعهد با بعد خستگی عاطفی در سطح خطای 01/0، (49/0- = r) دارای رابطه معنادار می باشد. مولفه کنترل با بعد خستگی عاطفی (49/0- =r) و با متغیر عملکرد شخصی (55/0 = r) در سطح 01/0 دارای رابطه معنادار می باشد، ضمن اینکه مولفه مبارزه جویی با بعد خستگی عاطفی (40/0- = r) و با بعد مسخ شخصیت (30/0- = r) در سطح 01/0 دارای رابطه منفی معنادار می باشد.نتیجه گیریبنابر یافته های این پژوهش، به نظر می رسد، اگر نسبت به مولفه سخت رویی و نقش آن در فرسودگی شغلی مراقبین معلولیت های جسمی، ذهنی و چندگانه توجه کافی صورت پذیرد، احتمالا شاهد فرسودگی کمتر مراقبین و بازدهی بالاتر آنان باشیم.کلید واژگان: سخت رویی, فرسودگی شغلی, مراقبین, معلولیت های جسمی, ذهنی و چندگانهIntroductionThe caregivers of people with physical¡ mental and multiple retardation in the welfare center encounter stress and depression due to special working conditions. Therefore¡ the purpose of the present study was to investigate the relationship of the components of hardiness with the aspects of burnout in caregivers of people with physical¡ mental and multiple retardation in the welfare center of Isfahan city.MethodsIt was a descriptive-correlational study; so¡ all the 54 present people were selected through poll taking sampling method to take part in the study. The data collection instrument included Kobasa''s hardiness questionnaire and Meslesh and Jackson''s burnout questionnaire. In order to analyze the data¡ descriptive analysis method and Pearsons correlation statistic method were appropriately used via SPSS 18 software.ResultsThe data analysis showed that there was a significant relationship in the component of affective tiredness (r = - 0.49¡ PConclusionsAccording to the findings of this study¡ it seems necessary for the caregivers of physical¡ mental and multiple retarded people to pay enough attention to the components of hardiness so that we can see less burnout and more yield in caregivers.Keywords: Hardiness, Burnout, Caregivers, Physical, Mental, Multiple Retardation
-
مقدمهفرآیند فرزندپروری به خودی خود دارای باری از استرس طبیعی است و این انگیختگی گامی لازم در جهت اعمال والدگری مثبت خواهد بود، اما اگر میزان انگیختگی به علت داشتن فرزندی که دارای نقصی جبران ناپذیر است از حد طبیعی فراتر رود نه تنها برای حداکثر عملکرد مثبت نخواهد بود بلکه می تواند منجر به تحمیل فشار روانی و ایجاد آسیب در ابعاد مثبت گرای روان شناختی گردد.لذا هدف پژوهش حاضر، مقایسه مولفه های مثبت گرایی روان شناختی(امید، کیفیت زندگی، بهزیستی روان شناختی، شادکامی و خوش بینی) در والدین کودکان عادی و اوتیسم است.روشدر یک مطالعه علی مقایسه ای پس رویدادی 60 والد به شیوه تصادفی خوشه ایانتخاب گردیدند(30 والد کودک اوتیسم و 30 والد کودکان عادی).ابزارهای مورد استفاده پرسشنامه های شادکامی آکسفورد، بهزیستی روان شناختی ریف، امید اسنایدر، خوش بینی شیر و کارور و کیفیت زندگی دینربود.یافته هانتایج آزمون واریانس چندمتغیری حاکی از وجود تفاوت معنادار در همه مولفه های مثبت گرای روان شناختی در دو گروه والدین کودکان عادی و اوتیسم بود(p>0/05، 54/32 =(54،5)F، 5/04=هتلینگ).نتیجه گیریاز جمله کاربردهای روان شناسی در عرصه های مختلف فردی و اجتماعی که با هدف ارتقای سطح بهداشت روانی و جسمانی و پیشگیری از آسیب های ناشی برگزار می گردد، بهره گیری از مطالعات مقایسه ای و متغیرهای مهم و نوظهوری چون روان شناسی مثبت می باشد،که منجر به شناخت بهتر مشکلات خانوادگی و در نتیجه ارائه خدمات روان شناختی و آموزشی موثر می گردد.
کلید واژگان: اوتیسم, امید, کیفیت زندگی, بهزیستی روان شناختی, شادکامی, خوش بینیIntroductionNaturally، child training is a kind of stressful process itself and this provocation is helpful in positive parenting. If the amount of provocation، because of having a vulnerable deficit child، is essential، it can impose mental pressure and produce deficits in dimensions of positive psychology. Therefore، the present study aims at comparing the categories of positive psychology (hope، life quality، psychological life، happiness، and optimism) in parents of autistic and normal children.MethodIn this scientific study 60 parents were selected randomly (30 parents of autism and 30 parents of normal). The employed materials were Oxford happiness questionnaire، psychological well-being by Reef، hope by Stider، optimism (LOT)، and life quality (SWLS).Resultfindings reveal that there is a meaningful difference between all categories of positive psychology in both groups according to the multiple variant test (p>0/05، 54/32= F (5، 54)، 5/04= Hotelling).ConclusionPsychology is applicable in different individual and social areas with the aim of improving physical and mental health and preventing possible deficits. Reviewing the comparative studies and using important and new variables such as positive psychology lead us to recognize family difficulties better. And then، giving psychological and educational services sounds more effective.Keywords: Autism, Hope, Life quality, Psychological well, being, Happiness, Optimism -
مقدمه و هدفعلی رغم پیشرفت های قابل توجه علم پزشکی، سرطان پستان هم چنان به عنوان یکی از مهمترین بیماری ها و شایع ترین سرطان زنان و دومین علت مرگ در زنان به شمار می رود. پژوهش حاضر با هدف مقایسه سلامت عمومی، رضایت زناشویی و تصویر بدنی بین مبتلایان سرطانی با تخلیه پستان، حفظ پستان و زنان عادی شهر تهران صورت پذیرفت.روش کاراین پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی می باشد. جامعه آماری شامل زنان دارای سرطان پستان و زنان عادی شهر تهران می باشد. از هر گروه (مبتلایان سرطانی با تخلیه پستان، حفظ پستان و افراد عادی) در فاصله زمانی مهر 1391 لغایت آذر 1392، 80 نفر از طریق شیوه نمونه گیری در دسترس از بین مراجعان مراکز درمانی و بیمارستانهای خاص شهر تهران انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده شامل پرسشنامه های سلامت عمومی، تصویر بدنی و رضایت زناشویی بود. داده های به دست آمده به وسیله آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی توسط نرم افزار SPSS20 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته ها40 درصد افراد پژوهش دارای سن 40 تا 45 سال، 37 درصد تحصیلات دیپلم و 58 درصد آنان خانه دار بودند. نتایج آنالیز واریانس یک طرفه نشان داد بین میانگین نمرات رضایت زناشوئی، سلامت عمومی و تصویر بدنی در سه گروه (زنان سرطانی که پستان خود را تخلیه کرده، زنانی که پستان خود را تخلیه نکرده و زنان عادی) تفاوت معناداری وجود دارد(0.01>p).نتیجه گیریبنابر یافته های پژوهش حاضر، زنان دارای سرطان پستان در متغیرهای رضایت زناشویی، سلامت روان و تصویر بدنی نسبت به گروه عادی در وضعیتی متفاوت تری قرار دارند. لذا لازم است که در مراکز درمانی سرطان، دوره های درمانی روان شناختی نیز برای این افراد در نظر گرفته شود.
کلید واژگان: سلامت عمومی, تصویر بدن, رضایت زناشویی, سرطان پستانPurpose andBackgrounddespite outstanding breakthroughs in medical sciences, breast cancer is still considered one of the most important disease and the most prevalent women cancer and the second reason of death among them. The present study was conducted aiming to compare public health and marital satisfaction among breast cancer patients with breast evacuation, breast keeping and normal women in Tehran.Material And Methodsthe method of the present study, due to the lack of interference to alter the research variables, was causal comparative. The statistical population included all women with breast cancer and normal women in the city of Tehran. From these people in each group (breast cancer patients with breast evacuation, breast keeping and normal people) 80 individuals were selected through available sampling from clients of medical centers and special hospitals in Tehran during October 2012 to December 2013. The applied instruments were the questionnaires of public health, body image, and marital satisfaction. The achieved data were analyzed via one-way ANOVA and Tukey test by SPSS software.Findingsthe results of the analysis showed that there is a significant difference between the mean scores of marital satisfaction, body image and public health in three groups (women with cancer who evacuated their breast, those who didnt and normal ones)(p<0.01).Conclusionaccording to the findings of the present study the women with breast cancer are in more different state in variables of marital satisfaction, mental health and body image comparing to normal group. So it seems necessary for cancer treatment centers to consider psychological treatment courses for these people.Keywords: public health, body image, marital satisfaction, breast evacuation, breast cancer -
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش درک روابط فضایی بر عملکرد ریاضی دانش آموزان پسر با ناتوانی یادگیری ریاضیانجام شد. روش پژوهش، آزمایشی، از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان پایه سوم ابتدایی با ناتوانی یادگیری ریاضی شهر اصفهان در سال تحصیلی91-1390 بود. به منظور انجام این پژوهش، 30 دانش آموز به شیوه نمونه گیری تصادفی خوشه ایانتخاب شد. ابزارهای مورد استفاده شامل مقیاس هوش کودکان وکسلر4، آزمون تشخیص حساب نارسایی،و آزمون عملکرد تحصیلی ریاضی بود. از میان دانش آموزان پسری که بر اساس این ابزارها دارای ناتوانی یادگیری ریاضی تشخیص داده شدند، 30 نفر به طور تصادفی انتخاب و به طور تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل گمارده شدند. داده های به دست آمده با تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که که بین گروه ها تفاوت معناداری وجود دارد (0001/0>P). بدین ترتیب متغیر مستقل تفاوت معناداری در گروه آزمایش ایجاد کرده، و توانسته به بهبود عملکرد تحصیلی ریاضی کودکان پسر با ناتوانی یادگیری ریاضی در دوره دبستان در مرحله پس آزمون بینجامد. بنابراین پیشنهاد می شود که از آموزش درک روابط فضایی در آموختن ریاضی به دانش آموزان استفاده شود.
کلید واژگان: ناتوانی یادگیری ریاضی, درک روابط فضایی, عملکرد ریاضیThe present study was to investigate the effectiveness of spatial relations perception training on the mathematics performance of boy students with math learning disability. The research method was experimental with pretest-posttest control group design. The statistical population of the study included elementary students in grade three with mathematics learning disability in the city of Isfahan in year 2011-12. In order to do the study 30 students were selected through cluster random sampling method. The applied instruments included WexlerIntelligence Scale for Children4، dyscalculia diagnosis test، math academic performance test. 30 students were randomly selected and they were put into experimental and control groups among the boy students who had been diagnosed to have math learning disability. The data were analyzed through Covariance method. The results showed that there was a significant difference between groups (P<0. 0001). Therefore، the independent variable had made a significant difference in the experimental group and it leaded to the improvement of math academicperformance in male children with math learning disability in elementary school. It is suggested to apply spatial relations perception training in teaching mathematics to students.Keywords: Mathematics Learning Disability, Spatial Relation Comprehension Training, Mathematical Function -
هدف مطالعه حاضر بررسی تاثیر برنامه آموزش گروهی خودبخشودگی مبتنی بر مفاهیم قرآنی بر عزت نفس نوجوانان پسر بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمام دانش آموزان پسر سال اول متوسطه شهر اصفهان در سال تحصیلی 93-1392 بود که از میان آنها 40 دانش آموز دارای عزت نفس پایین به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و با طرح نیمه آزمایشی، از نوع پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل به گروه های پژوهش به تصادف گمارده شدند (هر گروه 20 نفر). مداخلات مربوط به خودبخشودگی مبتنی بر مفاهیم قرآنی به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای بر روی دانش آموزان گروه آزمایش انجام گرفت. ابزارهای مورد استفاده پرسشنامه غربالگری سلامت عمومی وزارت آموزش و پرورش و عزت نفس کوپر اسمیت بود. نتایج حاصل از تحلیل کواریانس افزایش معناداری را در میانگین نمره های عزت نفس در پس آزمون و پیگیری نشان داد. به نظر می رسد که برنامه آموزش خودبخشودگی مبتنی بر مفاهیم قرآنی در افزایش عزت نفس پسران نوجوان موثر بوده است.کلید واژگان: آموزش خودبخشودگی مبتنی بر مفاهیم قرآنی, عزت نفس, نوجوانانThe aim of this study was to investigate the effectiveness of self-forgiveness group training program based on the Quran concepts on the self-esteem of adolescent boys. The statistical population of this study consisted of adolescent boys in the first grade of high school in Esfahan city in the academic year of 2013-2014, 20 high school students with low self-esteem were selected by accessible sampling. . In a quasi- experimental design with control group and follow up session were randomly assigned (each group 20). The program was administered in 8 sessions of 90 minutes to the participants in the experimental group. The instruments were General Mental Health Screening Scale of educational office and The Cooper Smith Self-esteem Scale. Data were analyzed by the analysis of covariance. Posttest scores of participant's self-esteem in the experimental group significantly increased. The results indicate that forgiveness group training program based on the Quran concepts was effective in increasing the adolescent boys self-esteem.Keywords: self, forgiveness based on the Quran concepts, self, esteem, adolescents
-
مقدمهاختلال نقص توجه و بیش فعالی و ناتوانی یادگیری از اختلال های رایج در دوران کودکی است که آسیب های بسیاری به فرآیند تحصیلی، ارتباطی و اجتماعی این کودکان وارد می سازد. لذا هدف از پژوهش حاضر، بررسی میزان تفاوت نیمرخ هوشی کودکان دارای اختلال نقص توجه و بیش فعالی و کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری با نیمرخ هوشی کودکان عادی است.
روشدر یک مطالعه علی مقایسه ای، 90 کودک به شیوه تصادفی انتخاب گردیدند(30 کودک دارای اختلال نقص توجه و بیش فعالی، 30 کودک دارای ناتوانی یادگیری و 30 کودک عادی). ابزارهای مورد استفاده آزمون های هوش کودکان وکسلر، ریاضی کی مت، آگاهی واج شناختی، اختلال نگارش و پرسشنامه کانرز بود.یافته هانتایج آزمون واریانس چند متغیری نشان داد که تفاوتهای معناداری بین گروه ها در متغیرهای پژوهش وجود دارد ((P<0/001)، F8&166=9/66، 0/93= اثر هتلینگ). نتایج آزمون های تک متغیری و تعقیبی نیز حاکی از آن بود که در متغیر درک مطلب کلامی فقط بین گروه کودکان دارای ناتوانی یادگیری و کودکان عادی تفاوت معنادار وجود دارد(0/05>p). در متغیر استدلال ادراکی بین هیچکدام از گروه های سه گانه(گروه اختلال نقص توجه و بیش فعالی، گروه دارای ناتوانی یادگیری و گروه عادی) تفاوت معناداری مشاهده نگردید(P>0/05). در متغیر سرعت پردازش بین هر سه گروه(گروه اختلال نقص توجه و بیش فعالی، گروه دارای ناتوانی یادگیری و گروه عادی) به صورت دو به دو تفاوت معنادار وجود دارد(P<0/05).نتیجه گیریبر اساس نتایج به دست آمده به نظر لازم می رسد در آموزش این کودکان باید به تفاوت بین نیمرخ های هوشی آنها توجه داشت و باید از شیوه آموزشی یکسان برای آنها اجتناب نمود.
کلید واژگان: نیمرخ هوشی, نقص توجه و بیش فعالی, ناتوانی یادگیریIntroductionAttention deficit hyperactivity disorder and learning disabilities are common deficits in childhood which causes many injuries in the process of education، and social communication of children into it. The aim of this study was to investigate the differences in intelligence profile of children with attention deficit hyperactivity disorder and children with learning disabilities in children with normal intelligence profile.MethodIn a comparative study، 90 children were randomly selected (30 children with attention deficit hyperactivity disorder، and 30 normal children and 30 children with learning disabilities). Tools were used: Wechsler Intelligence Test for Children، key mat mathematic test، phonological awareness، and Writing Disorder and Conners Questionnaire.ResultsMultivariate analysis of variance showed that significant differences exist between groups of variables (p<0/001)، F (8&166) =9/66، 0/93 = Hotelling Effect). Results of single variable and post hoc tests also showed that the only variable verbal comprehension between normal children and children with learning disabilities there are significant differences (0/05> p). The perceptual reasoning varies between any of the three groups (groups of attention deficit and hyperactivity disorder، learning disability group and the normal group)، no significant differences were observed (0/05< p). The processing speed is variable between the three groups (attention deficit hyperactivity disorder، learning disability group and the normal group)، there are two significant differences (0/05> p).ConclusionBased on the results it is necessary to consider the differences between the intelligence profiles in the education of children. And the same method for teaching these children should be avoided.Keywords: intelligence profile, attention deficit, hyperactivity disorder, learning disabilities -
هدفبه دلیل تاثیر نامطلوب اختلال نارسایی توجه و فزون کنشی(ADHD) بر رشد استعدادهای ذهنی و مهارت های اجتماعی- عاطفی کودکان، برای درمان این مشکل مداخلات روان شناختی مختلفی پیشنهاد شده است. هدف پژوهش حاضر بررسی اثر آموزش دانش فراشناختی بر کاهش فزون کنشی و افزایش توجه کودکان مبتلا به نارسایی توجه و فزون کنشی بود.روشجامعه آماری این پژوهش را دانش آموزان ابتدایی مبتلا به نارسایی توجه و فزون کنشی شهر اصفهان که در سال تحصیلی92- 91 به تحصیل اشتغال داشتند تشکیل می دادند. برای اجرای این پژوهش، 30 کودک دارای نشانگان این اختلال به شیوه نمونه گیری خوشه ایچندمرحله ای انتخاب و با طرح پژوهش آزمایشی، از نوع پیش آزمون- پس آزمون 15 نفرشان در گروه آزمایش و15 کودک دیگر در گروه کنترل قرارداده شدند. برای گروه آزمایش، مداخلات مربوط به آموزش دانش فراشناختی اعمال شد. ابزارهای پژوهش شامل پرسش نامه کانرز والدین(2007) و مصاحبه بالینی بود. داده ها با روش آماری تحلیل کواریانس تجزیه و تحلیل شد.یافته هانتایج پژوهش نشان داد که آموزش دانش فراشناختی بر کاهش فزون کنشی و افزایش توجه کودکان دارای نارسایی توجه و فزون کنشی در مراحل پس آزمون و پیگیری موثر است. =(1،27) F 65/85 و 0001/0>p، 16/131 = (1،27) F و 0001/0>p.نتیجه گیریبا توجه به اینکه فرایند فراشناختی در کودکان مبتلا به نارسایی توجه و فزون کنشی خودکار نیست، آموزش این دانش به این کودکان برای کاهش رفتار فزون-کنشی و افزایش تمرکز و توجه طولانی تر آنها به یک تکلیف مشخص بسیار مهم است.
کلید واژگان: دانش فراشناختی, فزون کنشی, نارسایی توجهIntroductionConsidering the unpleasant effects of attention deficit and hyperactivity disorder (ADHD) upon development of mental talents and social-emotional skills in children, various psychological interventions are suggested to treat this problem. The present study was designed to assess the possible effectiveness of meta-cognitive knowledge in reducing hyperactivity and improving the attention among children with ADHD.MethodThis study enrolled the Isfahan primary school students afflicted with ADH, during the educational years 2012-2013. Using the multi-stage cluster sampling method, 30 children with ADHD were assigned to experimental (n=15) and control (n=15) groups. The meta-cognitive knowledge training intervention was administered to the experimental group. The applied instruments were Conner’s questionnaire (parents form), together with a structured psychological interview. Obtained data were analyzed using the covariance statistical analysis method.ResultsOur findings strongly suggested the effectiveness of the meta-cognitive training in decreasing hyperactivity and improving the attention of ADHD children upon post-test and follow-up stages [F (1, 28)= 85.65, p<0001].ConclusionSince the meta-cognitive process in ADHD children does not take place by default, training the afflicted children with such knowledge may be quite an effective step to reduce the hyperactivity behavior and improve their attention when dealing with specific tasks.Keywords: Meta, cognitive knowledge, Attention deficit, Hyperactivity
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.