muhammad amin saadat mehr
-
During the reform period of Abdul Malik Ibn Marwan (65-86 AH), in 76 AH it was decided to replace Arab-Sasanian and Arab-Byzantine coins with a completely Islamic form. The first gold dinar was minted in Kufic script in 77 AH, and the first Islamic dirhams were minted in 78 AH. The minting of new dirhams spread rapidly, so that about a hundred mints minted these dirhams. The knowledge of numismatics can solve many historical mysteries. The period of the Umayyad caliphate was not free of historical uncertainties, so knowing the coins of this period is very important. There are 42 silver dirhams belonging to the Umayyad period, confiscated from antique smugglers, in the coin collection of the Southeast Regional Museum of Iran. This research focuses on these valuable coins' identification, classification, and typology. The descriptive framework of "Stephen Album" numismatics was used to carry out this research. This method was proposed for the first time in 2012 in Santa Rosa (California, USA) by the Stephen Album Rare Coins Institute and was welcomed by numismatists. Also, the abundance chart of each mint's coins in relation to the total number of coins is presented. The results show that the Umayyad silver dirhams of this collection were minted sporadically between 82 and 128 AH in Wasit, Basrah, Damascus, Merv, Darabgerd, and Kerman mints (in order of abundance).
Keywords: Umayyad period, silver dirham, Numismatics, Grand Museum of Southeast Iran, Stephen Album -
لیلیبننعمان، یکی از سرداران بزرگ علویان طبرستان بود که توانست همزمان با آشوبها، در ابتدای حکومت امیر نصربناحمد سامانی (301-331ه .ق.) نیشابور، دومین رکن اصلی حکومت سامانیان، را به سال 309ه .ق. تسخیر کند و به نام خود سکه بزند. نگاشته های مسکوکات امرای ایرانی در قرون اولیه اسلامی، نشان از این دارد که مطابق سیاست آنان و باورهای مردم، علاوه بر نام و خاندان حاکم، القاب و عناوین منسوب به وی را همراه با آیه یا آیاتی از قرآن بر سکه ها نقش میکردند. بنابراین با بررسی این نگاشته ها میتوان به اندیشه و مقاصد حاکمان و نیز جایگاه اجتماعی آنان در میان مردمان و مقامات بالاتر، پیبرد. سوالات اصلی این پژوهش یکی این است که ویژگی های کلی طرح درهم لیلیبننعمان (ضربشده در نیشابور به سال 309ه .ق.) چگونه بوده است؟ و دیگر اینکه چگونه میتوان با استفاده از نگاشته های نقر شده، نظیر آیات، القاب و... بر این درهم، وقایع آن عصر را بازسازی نمود؟ این مقاله بر آن است تا علاوه بر معرفی این سکه شاخص، با رویکرد باستان شناسی ادراکی و رهیافت تاریخی، به بازسازی و شناساندن علل برخی از حوادث آن روزگار، به یاری دادههای سکهشناختی در کنار متون تاریخی بپردازد.
کلید واژگان: لیلیبننعمان, سامانیان, علویان طبرستان, سکهشناسی, نیشابورLayla b. Nu‘mān was one of the great Alawite commanders of Tabaristan who was able to conquer the second main pillar of the Samanid rule simultaneous to the rebellions, at the early period of the rule of Amir Nasr b. Ahmad Sāmānī (301-331 AH) of Neishabur and mint coins in his own name. The Iranian commanders' inscriptions on the coins in the early Islamic centuries, in addition to the name of the coin owner and the ruling family, contained verses from the Qur'an that were engraved on the coins according to the beliefs of the rulers and the people of the region, as well as titles of coin owners. Therefore, by considering these expressions, we can understand the thoughts and intentions of the rulers and their status among the people and high-ranking officials. One of the main questions of this research is, "What were the general features of Layla b. Nu‘mān's dirham design like (minted in Neishabur in 309 A.H.)?" Also, "How can the events of that era be reconstructed by using inscribed writings, such as verses, titles, etc. on this dirham?" In addition to introducing this distinguished coin, this article aims to reconstruct and introduce the causes of some of the events of that time with the help of numismatic data along with historical texts, with the approach of perceptual archeology and historical approach.
Keywords: Samanids, Layla B. Nu‘Mān, Alawites Of Tabaristan, Numismatics, Neishabur -
نشریه علم و تمدن در اسلام، پیاپی 15 (بهار 1402)، صص 127 -146
امپراتوری ژاپن در قرن نوزدهم میلادی با فشار امپریالیسم و بنابر تحولات نو شینتویی با انقلاب ملی-اشرافی میجی از انزوا به کل خارج شد و شروع به انجام روند مدرنیزم کرد. یکی از اقتضاهای مدرنیزم جهانی شدن و شناخت ملل و مردم عالم است از این روی به مرور، مخصوصا پس از شکل گیری اندیشه پان آسیایی، مطالعات اسلامی نیز در این کشور آغاز شدند. خیلی زود پان آسیاییسم با ملی گرایی افراطی ژاپنی ادغام شد و اندیشه هاکوایچیو که افراطی ترین شکل آن بود توسط نظامیون غالب گردید. داده های اصلی این پژوهش را مقالات و تحقیقات ژاپنی ها در دوران هاکوایچیو تشکیل می دهد، همچنین رویکرد مورد استفاده در این پژوهش، قرن نوزدهم شناسی ملی-جهانی است که تاکید بر برهم کنش ها و ماهیت فرهنگ بومی دارد. پرسش مقاله حاضر این است که مطالعات اسلامی از منظر هاکوایچیو طی سال های 1926-1945م./ 1304-1323ه.ش. چطور ایجاد شد و چه روندی را طی نمود؟ برآیند این پژوهش این است که به اقتضای شرایط سیاسی ژاپن که به قدرت اقتصادی آن متصل بود بی تفاوتی نسبت به جهان اسلام جای خود را به سرمایه گذاری های کلان نه فقط برای مطالعه این خطه بلکه جلب حمایت مسلمانان داد تا هدف ایجاد سنخیت بین ارزش های اسلامی و ژاپنی را دنبال کنند.
کلید واژگان: ژاپن, مطالعات اسلامی, هاکوایچیو, ملی گراییIn the 19th century, under the pressure of imperialism and due to the neo-Shinto developments along with the national-aristocracy revolution of Meiji, the empire of Japan came out of isolation and began to carry out the process of modernization. One of the requirements of modernism is globalization and knowledge of the nations and peoples around the world. From this point of view, especially after the formation of pan-Asian ideology, Islamic studies also started in this country. Pan-Asiaism soon merged with extreme Japanese nationalism, and the idea of Hakkoichiu, which was its most extreme form, was dominated by the military. The main data of this research are the articles and research of Japanese people during the Hakkoichiu era, also the approach used in this research is the 19th-century national-global studies that emphasize the interactions and the nature of native culture. The question of the present article is that How Islamic studies from the perspective of Hakkoichiu during the years 1926-1945 was created and what process did it go through? The result of this research is that due to the political conditions of Japan, which was connected to its economic power, indifference towards the Islamic world gave way to large investments not only to study this region but also to attract the support of Muslims to create harmony between Islamic and Japanese values.
Keywords: Japan, Islamic studies, Hakkoichiu, nationalism -
تاختن دو نیروی پرجمعیت نظامی به سرزمین های مانیا، اورارتو، ماد و آشور، یکی از رخدادهای مهم منطقه آسیای غربی در نیمه نخست هزاره یکم پیش از میلاد است که بازتاب آن، هم در نبشته های هم زمان با آن آشوریان دیده می شود و هم در نوشته های بعدی نویسندگان یونانی زبان. اینکه این مردمان از چه جمعیتی و با چه تباری بوده اند، موضوعاتی است که به آن ها پرداخته شده است. پژوهش پیش رو ضمن بررسی این نکته ها، به این مسیله می پردازد که شناخت آشوری ها و بعدها توصیف پارسیان از هویت گیمری برآمده از چه نگرشی بوده و بر چه پایه هایی ایجاد شده اند. مطالعه کنونی نشان می دهد دو اصطلاح «اومن-مند/ ماند/ مندو» و «ارین-مند/ ماند/ مندو» در هزاره نخست پیش از میلاد، به طور ویژه هم حامل نام تباری مادی ها و هم ذهنیت حاکم نزد شاهان و کاتبان درباری بوده است، همچنین هدف از بیان آن، خطاب کردن اختصاصی مادی ها بوده که البته در کنار آن ها، صورت ها و آوای دیگر نیز در متون به کار رفته است. اینکه در هزاره یادشده، نام مند برای نخستین بار برای سرزمین مادی ها به کار برده شده، نکته بنیادینی است که از آن یاد شده است. این مقاله نشان می دهد توصیف دو فرمانروای گیمری در متون اسرحدون و آشوربانیپال با نام یادشده، نه به منظور تعلق آنان به جمعیت مند، بلکه اولا در سطح فرهنگ آشوری ندانستن فرهنگ جمعیت های غرب فلات و دوم، انتساب نامشان به برخی از دشمنان برای تحقیرشان بوده است. این مسیله، هم برای نام آن نام ها و هم برای نام گوتی بارها دیده شده است.
کلید واژگان: گیمری, ماد, اومن-مند, ارین-مند, آشورIn the first half of the first millennium BCE, the invasion to Manai, Urartu, Media, and Assyria by two large military forces was one of the most significant events in the West Asian region. This invasion is reflected in both the inscriptions of the Assyrian court and the texts of later Greek authors. This is significant because with the arrival of these emerging groups, new cultural materials infiltrated the conquered territory, and the previously established border equations were disrupted. Concerns have been expressed regarding the population from which these invaders originated, their ethnicity, and their cultural background. While examining these aspects, leading research also addresses where Assyrian cognition and later Persian descriptions of Gimeri/Cimmerian identity originated and how they were created. The present study shows that the two terms “umman-man-da / ma-an-da / man-du” and “ÈRIM/N-man-da / ma-an-da / man-du” in the first millennium BC, in particular, carry both the Medes identity and the prevailing mentality among the kings and court scribes, its expression was specific to the Medes, which, of course, along with them, other forms and sounds have also been used in the mentioned texts. The fact that the name manda was first applied to the land of the Medes in the mentioned millennium is a fundamental point that is discussed in this article.
Keywords: Cimmerian, Scythian. Medes, Umman-manda, ERIN-manda, Assyria -
در قرن نوزدهم میلادی روند جهانی شدن با تجارت بین المللی که دول استعمارگر به وجود آوردند به نقطه ای رسید که روابط اقتصادی دول مختلف را مستقیما تحت تاثیر قرار می داد. به همین دلیل با عدم توازن تجارت، اقتصاد شاهد اضمحلال می شد در نتیجه به این دلیل که اقلیم ایران برای کشت خشخاش مناسب است و تقاضای این محصول در خارج از ایران به خصوص در چین قابل توجه بود، تجارت گسترده تریاک آغاز گردید. از سوی دیگر ژاپن اقدام به گسترش قلمروی خود در بدنه اصلی آسیا کرد در نتیجه ژاپن نیز در مسیر تجارت ایران قرار گرفت. با آنچه گفته شد چند پرسش مطرح می شوند: چه عوامل درونی مسبب کشت گسترده خشخاش در ایران شدند، راه صادرات تریاک ایران به سوی ژاپن از چه مراکزی می گذشت، چگونه ژاپن وارد تجارت تریاک شد و به چه دلیل تجارت مورد نظر برجای ماند. برای یافتن پاسخ رویکرد قرن نوزدهم شناسی و روش تاریخی برگزیده شده است زیرا تجارت بین الملل از موضوعات معمول آن محسوب می شود. نتیجه گرفته شده است که اقتصاد کشاورزی ایران، فشار ساختار اربابی و توازن منفی تجارت ایران به دلیل افول تولید ابریشم، اهالی و دولت ایران را به تولید گسترده تریاک ترغیب کرد. تجارت مورد نظر از اصفهان آغاز می شد و پس از گذشت از یزد و شیراز به بنادر جنوب می رسید که از آنجا به بنادر هند و پس از آن چین راه می یافت تا در پایان وارد تایوان تحت حاکمیت ژاپن شود.
کلید واژگان: تریاک, مسیر تجارت, ایران, ژاپن, قاجارJostarha-ye Tarixi, Volume:13 Issue: 2, 2023, PP 205 -229In the nineteenth century, the process of globalization with international trade which created by the colonial powers reached a point that directly affected the economic relations of different states. For this reason, due to the imbalance of trade, the economy could have witnessed a collapse. As a result, because the Iranian climate is suitable for poppy cultivation and the demand for this product was significant outside Iran, especially in China, large-scale opium trade began. On the other hand, Japan expanded its territory in the main body of Asia, as a result of which Japan also entered the path of Iranian trade. With that being said, several questions arise: what internal factors led to the widespread cultivation of poppies in Iran, through which centers did Iran export opium to Japan, how did Japan enter the opium trade, and why did the trade survive? The nineteenth century approach and historical method have been chosen to find the answer because international trade is one of its common topics. It is concluded that Iran's agricultural economy, the pressure of social structure and the negative balance of Iran's trade due to the decline in silk production, encouraged the people and government of Iran to massively produce opium. The trade began in Isfahan and after passing through Yazd and Shiraz reached the southern ports, from where it went to the ports of India and then China to finally enter Taiwan under Japanese rule. Of course, this trade did not change because there was no change in
Keywords: opium, trade route, Iran, Japan, Qajar era -
درباره باورهای مذهبی مادی ها، دیدگاه های مختلفی مطرح شده است. برخی اینان را پیرو کیش زرتشتی می دانند و گروهی دیگر، نظری مخالف آن دارند. اینکه گروه های مختلف مادی، آیا از دینی یکسان برخوردار بوده اند و اینکه این دین، چه صفاتی داشته و تا چه حد به دین ایرانی زرتشتی یا به باورهای مشترک و رایج جمعیت های میان رودانی نزدیک بوده، موضوعی است که در این پژوهش بررسی می شود. برخلاف برخی از دیدگاه ها که بر تاثیر جهان بینی میان رودان بر نگرش ایرانی تباران ساکن مناطق غربی فلات ایران پافشاری می کنند، در پژوهش پیش رو دیده شد که چه بر مبنای محتوای منابع مکتوب دست اول که سندهای میان رودانی هستند و چه پیرو گزارش های یونانی زبان که منابع دست دوم محسوب می شوند و چه بر اساس برخی عناصر فرهنگی خود مادی ها (مانند نام های فردی)، دین غالب این گروه جمعیتی ایرانی تبار، از یک سو، علایمی از نزدیکی به دین زرتشتی را نشان می دهد و از سوی دیگر، تفاوت هایی آشکار با باورهای میان رودانی را بیان می کند. اینکه ذهنیت مذهبی بخشی از مادی ها، در ضدیت کامل با فرهنگ دینی حاکم بر میان رودان بوده است، بنیاد نوشته کنونی را تشکیل می دهد
کلید واژگان: ماد, زرتشتی, اومن- مند, آشور, بابل, نبونئیدReligious Studies, Volume:11 Issue: 21, 2023, PP 193 -230Various views have been proposed about the religious beliefs of the Medes. Some consider them followers of Zoroastrianism and others have the opposite opinion. This research deals with the following questions: Did different groups of the Medes have the same religion? What are the characteristics of their religion? To what extent was it akin to Zoroastrianism or the common beliefs of the people of Mesopotamia? Contrary to the views insisting on the influence of Mesopotamia worldview on the attitude of Iranians living in the western regions of the Iranian Plateau, the present study shows that based on the content of Mesopotamian documents as the first-hand written sources, Greek-language reports as the second-hand sources, and according to some cultural elements of the Medes (e.g. individual names), the dominant religion of this group of Iranian descent, on the one hand, has similarities to Zoroastrianism and on the other hand, has clear differences with Mesopotamia beliefs. The fact that the religious mentality of a group of the Medes was in complete opposition to the religious culture ruling Mesopotamia forms the foundation of the current paper
Keywords: Medes, Zoroastrianism, Umman-manda, Assyrian, Babylonia, Nabonidus -
در این چند دهه و به ویژه دو دهه اخیر، بحث بر سر این که، زمان ورود جمعیت های آریایی به فلات ایران در چه عصری بوده، یکی از موضوعات جدالی دنیای تاریخ پژوهی و باستان شناسی ایران است. در این باره دو دیدگاه معروف تاریخی-باستان شناختی وجود دارد که در یکی که رایج تر است، ورود آریاییان مرتبط با عصر آهن و اواخر هزاره دوم پیش از میلاد دانسته می شود. نظریه دیگر، پیشینه حضور مردمان یادشده در فلات را به ادوار پیش از عصر آهن نسبت می دهد. مقالات گیرشمن، کامرون، دایسون و یانگ، پایه بررسی تفسیرهای صورت گرفته در دیدگاه نخست و جلد سوم دانش نامه کاشان، مبنای تحلیل ادله دیدگاه دوم در این مقاله را تشکیل داده اند. مقاله پیش رو، ضمن بررسی و نقد ادله نظریه نخست، به واکاوی دلایل انتقادی دیدگاه دوم، به مستندات مطرح شده در کتاب دانش نامه کاشان نیز می پردازد و مولفه های آن را تحلیل می کند. این امر از یک سو، با استفاده از ابزارهای موجود در نگرش باستان شناسی اساطیر و از سوی دیگر، با برقراری یک مطالعه تطبیقی- تحلیلی میان داده های استنادشده در هر دو نظریه و داده های موجود در منابع مکتوب میان رودانی که از چشم هر دو سو نادیده گرفته شده اند، صورت میگیرد و سپس با بیان نقاط قوت و ضعف هر دو دیدگاه، نظریه سومی را با حالت میانجی مابین دو دیدگاه مطرح می کند. پژوهش کنونی، نشان داد که دلایلی وجود دارند که هر دو نظریه، در رابطه با برخی از مناطق، نگاهی درست را مطرح کرده اند، ولی این نگاه در همه مناطق فلات ایران، قابل پیگیری و اثبات نیست.
کلید واژگان: آریاییان, فلات ایران, اکد, ماد, کرزینJostarha-ye Tarixi, Volume:13 Issue: 1, 2023, PP 105 -127In these few decades, and especially The recent two decades, the debate over the date of arrival of Aryan populations on the Iranian plateau has been one of the topics in the world of historical and archaeological studies in Iran. There are two diferent historical-archaeological views in this regard, one of which is more common, the arrival of the Aryans is associated with the Iron Age and the late second millennium BC. Another theory traces the history of the presence of these peoples on the plateau to pre-Iron Age. Ghirshman, Cameron, Dyson and Young's articles form the basis for field examining the interpretations made in the first view and the third volume of Encyclopaedia of Kashan, analyzing the arguments of the second view in this article. The leading article, while examining and criticizing the arguments of the first theory, analyzes the critical reasons of the second view based on the Encyclopaedia of Kashan and the documents presented in it and analyzes each of these components. This, on the one hand, using the study methods available in the archaeomythology approach and, on the other hand, establishing a comparative-analytical study between the data cited in both theories and the data in the written sources of the Mesopotamians that have been overlooked by both sides, and then by stating the strengths and weaknesses of both views, introduces a third theory with a mediating view between the two perspectives.
Keywords: Aryans, Iranian plateau, Akkad, Medes, Karzina -
یکی از پیامدهای گسترش شهرنشینی در دوران باستان پیدایش دولت و حکومت های پیچیده است. مطالعات مرتبط با ساختار حکومتی در ایران باستان، برخلاف حوزه فرهنگی یونان و روم با جزیینگری بررسی نشده است و بیشتر پژوهشگران معتقدند حکومت های ایران باستان استبدادی و موروثی بوده است، اما با ارزیابی دقیق محتوای تعدادی از اسناد و مقایسه آن با داده های باستان شناسی می توان این نظریه را به چالش کشید. هدف از این پژوهش شناسایی ساختار حکومتی مادها بر اساس منابع مکتوب است. دراین پژوهش بر اساس منابع مکتوب به ساختار حکومتی در زمان مادها، گاهنگاری و جایگاه تقدم و تاخر آنها نسبت به آن چه در آتن و رم پیاده سازی شد، می پردازد. سوالات پژوهش بر اساس بررسی داده های منابع دوره آشور نو و نو بابلی درباره ساختار حکومت مادی ها و ارزیابی امکان وجود ساختارهایی دموکراتیک در برخی از سکونت گاه های مادی یا دست کم در دو مورد از آن ها پیش از دوره پادشاهی طرح شده اند. این پژوهش توصیفی- تحلیلی با روش کتابخانه انجام شده است. نتایج پژوهش بر اساس مطالعه منابع مکتوب و بر مبنای تحلیل مستندات نشان می دهد که در دورهای هشت ساله از تاریخ ماد و همچنین در ساختار حکومتی بخشی از تاریخ پارسیان پیش از برآمدن امپراطوری هخامنشی ، مولفههایی قوی از برقراری سامانه حاکمیت دموکراتیک به هر دو صورت جمهوریت دولت-شهری و نظام پادشاهی که حاوی یک قوه قانونگذاری مجزا از شاه بوده، وجود داشته است. این که میراث فرهنگی و فکری این دورهها در چند دهه بعد، موجب پیدایش ساختار دموکراتیک در حاکمیت آتن و ظهور جمهوری در شهر رم شد، نتیجهای است پژوهش پیش رو آن را ارایه میدهد.
کلید واژگان: دموکراسی, ماد, هگمتانه, زردوکو, دیوکسOne consequence of urbanization in ancient times was the emergence of complex states. However, the structure of ancient Iranian states has not been examined in detail compared to the Greek and Roman worlds. Most researchers believe that the political structure of ancient Iran was autocratic and hereditary. This theory can be challenged by carefully assessing the contents of documents and comparing them with archaeological data. The following article discusses the state of the governmental structure of the Median period in the 8th century BC. The purpose is to identify the governing structure of the subjects based on written sources, specifically during the time of the Medes. The chronology and their place of precedence and backwardness compared to what was implemented in Athens and Rome will also be examined. The research questions are based on the examination of the data of the Neo-Assyrian and Neo-Babylonian period sources about the structure of the Median state and the evaluation of the possibility of the existence of democratic structures in some of the Median settlements or at least in two of them before the kingdom period.This research was conducted using the library method. Based on the study of written sources and analysis of documents, the research shows that in a period of eight years in the history of Media and also in the political structure of a part of the history of the Persians before the rise of the Achaemenid Empire, there were strong elements of the establishment of a democratic governance system.
Keywords: Democracy, Media, Ecbatana, Zardukku, Deioces -
نبردهای خشایارشا یکم با یونانیان اروپایی، در کنار نبردهای تروآ و ماراتون، از پرآوازه ترین رخدادهای نظامی تاریخ جهان است. شرح این لشگرکشی بزرگ پارسی به جهان یونانی تنها در نوشته های یونانی و در نتیجه از نقطه نظر آنان برجای مانده و دیدگاه شرقی درباره آن چه در این رخداد گذشته است، در اختیار پژوهشگران امروزین نیست. برپایه گزارش هرودوت و به پیروی از آن، دیودور در کتاب یازدهم خویش از مجموعه کتابخانه تاریخی، سپاه جهان شاهی پارس پس از شماری پیروزی، سرانجام در نبرد سالامیس شکست خورد و با ترک خودخواسته شهر فتح شده آتن و بازگشت خشایارشا به آسیا و در ادامه، پیروزی های اولیه مردونیه و در نهایت ناکامی او، مرزهای نظامی این جهان شاهی به حدودساتراپی های اروپایی پیشین خود بازگشت. مقاله به تحلیل یک گزارش دیگر می پردازد که درباره روایتی مصور در یک کاخ اشکانی است و پیرو آن، خشایارشا خود را پیروز نهایی خوانده است. مقاله به این نتیجه رسیده است که اولا خاطرات مرتبط با وقایع روزگار هخامنشی در تاریخ نگاری عصر اشکانی بر جای مانده بود و دوم این که برمبنای دیدگاه شرقی، روایات یونانی مرتبط با موضوع لشگرکشی خشایارشا در اروپا، قابلیت نقد جدی دارند. مقاله بیان می کند که نیروهای خشایارشا و مردونیه از قوای یونانی شکست نخوردند، بلکه به علت خسارات برآمده از دو توفان، توان نظامی شان آسیب دید. همچنین نبرد پلاته نیز آن گونه که هرودوت و دیودور از نقش یونانیان در نتیجه آن یاد کرده اند، صورت نگرفته است. در اثر همین عملیات نظامی خشایارشا، بنیاد شمال و مرکز یونان رو به سستی نهاد .
کلید واژگان: خشایارشا, هخامنشیان, نبرد سالامیس, نبرد ترموپیل, هرودوتThe battles of the Achaemenid Empire against the European Greeks, alongside the battles of Thermopylae and Marathon, are among the most famous military events in world history.Nowadays, the description of this great Persian campaign is only available to researchers through Greek writings, and therefore, the Eastern perspective on what happened in this event has been left out. Based on Herodotus' reports in his seventh, eighth, and ninth books, and following it, Diodorus in his eleventh book, the Persian army of the Achaemenid Empire was ultimately defeated in the Battle of Salamis after several victories, and with their voluntary withdrawal from the captured city of Athens, the Achaemenids returned to Asia. This was followed by the initial victories of Mardonius and his ultimate failure, which led the military borders of this empire back to its previous European satrapies.This article analyzes another report that depicts a vivid narrative in an Arsacid palace, according to which, Xerxes himself called his final victories in these battles, contrary to the claims of the Greeks.This article concludes that firstly, memories and details related to the events of the Achaemenid era were preserved in the historiography of the Arsacid era, and secondly, based on the ancient Eastern perspective, Greek narratives related to the subject of the Achaemenid campaign in Europe can be seriously criticized.In sum, this article states that the forces of Xerxes and Mardonius were not defeated by the Greek forces. However, due to the damage caused by two storms, their military power was weakened, and as a result, they failed to achieve all their goals. Furthermore, this research suggests that the Battle of Plataea did not unfold as described by Herodotus and Diodorus regarding the role of the Greeks in its outcome.In conclusion, Xerxes' military operations weakened and brought severe calamity to Northern Greece's foundation.
Keywords: Xerxes, Achaemenians, Battle of Salamis, Battle of Thermopylae, Herodotus -
دریای کاسپین، همواره مهمترین آبراه شمالی ایران در طی تمامی ادوار تاریخی بوده است. صفویان با اعاده حاکمیت ایران بر تمایت مرزهای آن و همچنین وجود حکومت های محلی تابع آنها در شمال ایران، نقش مهمی را در ایجاد امنیت و رونق تجاری بنادر دریای کاسپین ایفا نمودند. با سقوط صفویان و تسلط افغانان، دوره پر آشوب ایجاد گردید که رکود تجاری، به ویژه تجارت دریایی به همراه داشت. پس از به قدرت رسیدن نادرشاه افشار (1148-1160ه.ق.)، حضور مستقیم و در دست گرفتن منابع حیاتی دریای کاسپین ضروری می نمود، بنابراین نادر با فراهم آوردن امکانات تاسیس نیروی دریای، زمینه مناسبی را برای از سرگیری فعالیت های تجارت دریایی فراهم نمود. مساله کانونی این پژوهش علاوه بر بررسی سیاست ها و تلاش های نادرشاه در بهبود وضعیت تجارت، دریانوردی و کشتی سازی، بر انگیزه و اهداف او از تاسیس ناوگان دریایی در دریایی کاسپین و دلایل سوظن دولت روسیه نسبت به این مهم، قرار گرفته است. داده های اصلی این پژوهش را متون تاریخی و تحلیل محتوایی مستخرج از آنها تشکیل می دهد و علاوه بر آن از شواهد باستان شناختی نظیر کشتی غرق شده در سواحل چمخاله لنگرود و تحلیل آن با استفاده از رهیافت تاریخی، نیز استفاده شده است. یافته های پژوهش حاکی از آن است نادرشاه قصد داشت تا با تشکیل ناوگان دریایی در دریای خزر، به رونق تجاری کمک کند و افزون بر آن به اهداف سیاسی و نظامی خود نیز دست یابد که این مهم با منافع دولت تزاری روسیه در تضاد بود. از دیگر سو بررسی باستان شناختی کشتی غرق شده در سواحل چمخاله مشخص ساخت که رابطه تنگاتنگی میان حضور سیاسی-نظامی حکومت و حضورت اجتماعی-اقتصادی مردمی این منطقه وجود دارد، به همین جهت نقش و جایگاه حکام محلی کرانه های دریای کاسپین و چگونگی نحوه تعامل آنان که با سلسله افشاریه و شرکت های تجاری خارجی داشته اند، شایسته توجه است.
کلید واژگان: نادرشاه, روسیه, دریای-کاسپین, لنگرود, کشتیThe Caspian Sea has always been the most important northern waterway of Iran during all historical periods. The Safavids played an important role in establishing the security and commercial prosperity of the Caspian Sea ports by restoring Iran's sovereignty over its borders and the existence of local governments subordinate to them in the north of Iran. With the fall of the Safavids and the dominance of the Afghans, a turbulent period was created, which brought commercial stagnation, especially maritime trade. After Nadir Shah Afshar (1735-1747 AD/ 1148-1160 AH) came to power, it became necessary to be directly present and seize the vital resources of the Caspian Sea, so Nadir, by providing facilities for the establishment of the navy, created a suitable ground for the resumption of activity. provided maritime trade. The central issue of this research, in addition to examining the policies and efforts of Nadir Shah in improving the state of trade, seafaring and shipbuilding, is his motivation and goals for establishing a naval fleet in the Caspian Sea and the reasons for the Russian government's suspicions regarding this matter. Is the main data of this research consists of historical texts and content analysis extracted from them, and in addition, archaeological evidence such as the sunken ship on the shores of Chamkhale, Langarud and its analysis using a historical approach have also been used. The findings of the research indicate that Nadir Shah intended to help commercial prosperity by forming a naval fleet in the Caspian Sea and, in
Keywords: Nadershah, Russia, CaspianSea, Langrod -
The reign of Hormizd IV (579-590 AD) faced many battles in a series of unending conflicts with other neighboring states and tribes, mostly on the western front. Thus, all the government’s attention was focused on the western neighborhoods. Sakastan was one of the most important states of ancient Iran during the Sassanid period, where a member of the Shah’s family was always elected to rule Sakastan. Although minting the royal coins was very active since the beginning of the Sassanid period, after the reign of Khosrow I, coinage with the abbreviation SK became common and continued until the Islamization shift that changedall of their ancient symbolism. In the Hormizd IV period, Sakastan was considered a state far from the center of power and was out of the focus of attention. Studying the issue of coinage in this region is important because coins are considered a valuable document in describing the archaeological identity of a region. Therefore, relying on the library resources, the central issue of this research was to identify and prepare a list of coins minted in Sakastan by Hormizd IV, the Sassanid Emperor. The results of this study reveal the fact that during the 13-year reign of Hormizd IV, coins were minted in only four separate years, namely years 3, 5, 10, and 12 of Hormizd IV and possibly to meet the economic needs of the region.
Keywords: Hormizd IV, Sakastan (Sistan), Numismatics, Sassanid, Dirham -
زمانی که شمشی-ادد پنجم، شاه قدرتمند آشور و جانشین شلمانسر سوم از پس طغیان برادر خود برآمد، جهانی از مردمان و سکونت گاه های شرقی تازه ای پیش روی او و سپاهش ظهور کرد. از میان این مردمان، مادی ها و شهر شاهانه آن ها، سگبیت، یکی از جالب ترین سرنوشت های رزمی در تاریخ غرب فلات ایران را رقم زده اند. شاه آشور با پیروزی بر این شهر، توانست بر قلمروی بزرگی دست یابد و بدین روی، پس از پدر خود، پایه گذار عصر تاراج مردمان مادی در دو سده آینده گردد. این که بر سر شهر شاهانه و متعلق به سده نهم پیش از میلاد سگبیت چه آمد و آیا ارتباطی میان آن و اکباتانا در متون یونانی و هگمتان یا هگمتانه در کتیبه داریوش اول در بیستون برقرار است یا خیر، هدفی است که این پژوهش در پی آن است. همچنین رابطه میان محتوای تاریخی و اساطیری متون مرتبط با پیدایی این شهر، موضوعی است که این پژوهش به آن پرداخته است. مقاله پیش رو نشان می دهد که گرچه از منظر جغرافیایی، میان سگبیت و بیت-ساگبات با هگمتان، مشابهتی وجود ندارد، اما نام و یاد آن دو و نیز نزدیکی حدود جغرافیایی آن، پدیدارگر هگمتان یا اکباتانا در سده بعدی شد.
کلید واژگان: ماد, هگمتانه, باستان شناسی اساطیر, آشور, سگبیتWhen Shamshi-Adad V, the powerful king of Assyria and the successor of Shalmaneser III, overcame his brother's revolt, a new world of people and eastern settlements appeared before him and his army. Among these peoples, the Medes and their royal city, Sagbita, have determined one of the most interesting martial fates in the history of the western plateau of Iran. With the victory over this city, the king of Assyria was able to gain a great territory and thus, after his father, he became the founder of the era of plunder of Median people in the next two centuries. What happened to the royal city of Sagbita in the ninth century BC, and whether there was a connection between it and Ecbatana in the Greek texts and Hagmatāna in the inscription of Darius I in Behistun, is the aim of this research. Also, the relationship between the historical and mythological content of texts related to the emergence of this city is a topic that this study has addressed. The present article shows that although geographically there is no similarity between Sagbita and Bitī-Sagbat with Hagmatāna, the name and memory of the two, as well as the proximity of their geographical boundaries, gave rise to Hagmatāna or Ecbatana in the next century.
Keywords: media, Hagmatāna, Archaeomythology, Assyria, Sagbita -
نشریه جستارهای باستان شناسی ایران پیش از اسلام، سال هفتم شماره 1 (پیاپی 13، بهار و تابستان 1401)، صص 149 -162شاپور اول ساسانی (242-270م.) در نبردهای متعددی که با امپراتوری روم داشت، توانست سه امپراتور رومی را شکست دهد. با توجه به آن که تبلیغات سیاسی-مذهبی از جمله بایسته های آثار به جای مانده از عصر ساسانی است، شاپور اول بر آن شد تا با ایجاد نقوش برجسته و حتی ضرب سکه ای دودیناری، پیروزی های خود را جاودانه سازد. در این بین لقب جدیدی به القاب شاپور اول، یعنی لقب «شاهنشاه ایران و انیران» در سنگ نوشته ها و به ویژه سنگ نوشته کعبه زرتشت به چشم می خورد؛ هرچند این لقب بر دو سکه منحصربه فرد نقر گشته است، اما پرسش را برای این پژوهش مطرح می سازد و آن که: 1- ایجاد لقب «شاهنشاه ایران و انیران» در دوره شاپور اول ساسانی و ایجاد فضای تبلیغاتی در پیرامون آن چگونه بوده است؟ 2- چرا به رغم بهره گیری شاپور اول از تبلیغات سیاسی-مذهبی در نقوش برجسته و سنگ نوشته ها، از لقب «شاهنشاه ایران و انیران» بر عموم سکه های رسمی و رایج استفاده نشده است؟ این مقاله بر آن است تا با بررسی متون تاریخی و شواهد سکه شناختی (باستان شناسی ادراکی و رهیافت تاریخی) دلایل اصلی عدم استفاده شاپور اول، از لقب شاهنشاه ایران و انیران را بر سکه ها بررسی کند. برآیند این پژوهش مشخص ساخت علاوه بر پیروزی های اذینه در جبهه غرب که از سوی برخی از پژوهشگران مطرح گردید، احتمالا سکه های نقره صرفا مصارف داخلی داشته و سکه های طلا نیز، سکه های رایج و قابل استفاده برای عموم نبوده اند، بنابراین فقط تعداد محدودی که امروزه فقط منحصر به دو سکه، دودیناری یادبودی و یگانه درهم نقره از شرق ترکیه به منظور کارکردهای تبلیغاتی به ضرب رسیده اند.کلید واژگان: شاپور اول, سکه شناسی, نقش برجسته, ایران و انیران, ساسانیانThe Sassanid Shapur I (242-270 AD) was able to defeat three Roman emperors in several battles with the Roman Empire. Considering that political-religious propaganda is one of the requirements of the remnants of the Sassanid era, Shapur I decided to create his victories by creating embossed designs and even minting binary coins. Immortalize. In the meantime, a new title to the titles of Shapur I, that is, the title of "king of kings of Iran and an-Iran" appears in the inscriptions, especially the inscription of the Cube of Zoroaster; Although this title has been engraved on two unique silver coins, but it raises the question for this research and that: 1- Creating the title of " king of kings of Iran and an-Iran" in the period of the Sassanid Shapur I and creating a propaganda atmosphere around it How was it? 2- Despite the use of political-religious propaganda in embossed designs and inscriptions, why the title of " king of kings of Iran and an-Iran" has not been used on all official and common coins? This article intends to examine the main reasons for not using the title of Shah of Iran and Iran on coins by examining historical texts and numismatic evidences. The results of this study showed that in addition to the victories of Azineh on the Western Front, which were suggested by some researchers, silver coins were probably only for domestic use, and gold coins were not common coins that could be used by the public. Therefore, only a limited number, which today are limited to only two coins, two commemorative dinars and a single silver dirham, have been multiplied from eastern Turkey for propaganda purposes.Keywords: Shapur I, numismatics, Selief, Iran, on-Iran, Sassanids
-
پیرو قرایت های صورت گرفته از ترجمه متون نوآشوری، نظر بر این است که برای نخستین بار در سده نهم پیش از میلاد و در گزارشی از شلمانسر سوم، به مردمانی با نام «اتحادیه ای از بیست وهفت شهریار پرسوا» اشاره شده است. برخی اهالی، این هویت سیاسی را نیاکان پارسیان در سده های بعدی می دانند و گروهی نیز قایل به برقراری چنین رابطه نیانواده ای میان آن دو جمعیت نیستند. از طرفی در تحلیل فرهنگ و تاریخ نگاری ملت های تاریخی، باستان شناسی اساطیر بخش جدایی ناپذیر به شمار می آید؛ پس آن می تواند در تحلیل داده های اساطیری و شبه تاریخی و تطبیق نتایج این تحلیل ها با واقعیت های تاریخی باستان شناختی راه حلی مناسب برشمرده شود. این امکان وجود دارد که مجموعه اطلاعاتی که نویسندگان یونانی زبان از چیستی هویت نام پارس (Πέρσíς) و پارسیان (Πέρσαι) ارایه کرده اند، یکی از این داده های نخستین برای پژوهش های باستان شناسی اساطیر لحاظ شود. در این مقاله و براساس مولفه های رویکرد یادشده از مطالعات باستان شناختی، امکان برخورد با مدارک کهن تری از هویت و حضور نیاکان پارسی یا اهالی پرسوا بررسی شده است. مطالعه پیش رو نشان می دهد می توان راهکاری پیشنهاد کرد که میان داده های اساطیری منابع مکتوب و آن گروه از اطلاعات نوشتاری که از پژوهش های باستا ن شناختی به دست آمده اند، ارتباطی برقرار کرد و از این روش، ردپای کهن تری از حضور پارسیان به دست آورد. اینکه عوامل مطالعه شده دارای صورت اساطیری، ولی درون مایه قیاسی تاریخی و انطباق پذیر با متون آشوری اند و این گونه دست یافتن به جغرافیای خاستگاه یک جمعیت تاریخی امکان پذیر می شود، اساس این مطالعه است؛ همچنین پیش از ورود به تحلیل داده ها، نظریه های دوگانه موجود و رایج درباره هویت تباری اهالی پرسوا بررسی شده است؛ سپس پیرو داده های موضوع بحث، ردپای تاریخی نیاکان محتمل برای مردمان پرسوا پیگیری و تحلیل شده است.
کلید واژگان: باستان شناسی اساطیر, پرسوا, کیپانی, متون نوآشوری, هرودوتBased on the data extracted from Neo-Assyrian royal inscriptions, this is a famous fact that the report of Shalmaneser III is the earliest text, which has mentioned the political presence of a group of people named Parsuans as the league of 27 rulers" in the second half of the 9th century B.C. Archaeomythology is an integral part of the analysis of culture and historiography of historical nations. The information provided by Greek-speaking authors about the roots of the name of Persians (Πέρσαι) may be one of the basic data used in the background of Archaeomythological research. In this article, based on the components of this archaeological approach, the possibility of dealing with older evidence of the identity and political presence of Persian ancestors or people of Parsua was investigated. The present study showed that a solution could be proposed to establish a connection between the mythological data in written sources and those archaeological written documents obtained from excavations and obtain an older trace of their presence based on this method.
IntroductionKURPár-su-a-a was a land located in the west of the Iranian plateau on the way of the Assyrian army into the settlements of "A-ma-da-a-a" or Western Medes regions close to "māt Úrarṭu", "Mannai", "Zamua", and "Gizil-p/bunda". The first document referring to the Assyrians' approaching to the Persians was the third paragraph of the fourth column written by Šalmanaser III (A.0.102.6) (Luckenbill 1926: 206; Grayson, 1996: 40). It referred not to a land or a country (KUR or māt), but to a city (URU) by that name. After the reign of Šalmanaser, a land with the same name or in the form of KUR.par-su-áš with the same geographical area was mentioned in the inscriptions of his successors until the 7th century BC. We encountered KUR.par-su-áš in the South Zagros near Anshan (Grayson, 2014: 194, 335), which created some challenges.
Materials and MethodsIn this article, two types of components were considered to analyze the data. One of them was historical nomens (geographical and ethnical toponymies), which were related to political-ethnic groups and their lands of residence. The other one included the names derived from the mythological justifications in the old texts that were mentioned later in relation to the events or subjects. For example, there was an awareness that the geographical descent name of Pārsa appeared both in Mesopotamian texts (Component A1) (old Persian (comparative evidence of Component 1)) and in Greek texts. In the contents of these Greek texts, there was mainly an explanatory narrative (Witness Component B1) as to why an event occurred or why a name was given to a population based on Greek mythology. In this case, the origin of the Persians nomen in Herodotus's text (Πέρσíς) was also traced back to the myth of "Πέρσης" (Component B1). Herodotus spok of an older historical name for the Persians (Component B2) and its mythological roots (Witness Component B2) (Herodotus, VII: 61), which formed the basis of the study. This article sought out the historical written form (Component A2=unknown) that was associated with the older name of the Persian population.
DiscussionAccording to a mythological view that seemed to have prevailed among the Greeks and that Herodotus wrote in his work, the Persian and Persian names had their roots in "Perseus" (Περσεύς), the Greek mythological hero. Herodotus wrote that the Persians were formerly called "Cephenes" (Κηφῆνες) by the Greeks and "Artai" (plural: Ἀρταῖοι) by themselves, as well as their neighbors. When Perseus, Andromeda, (δρονδρομέδα), a son was born to them, who was named "Persis" (Πέρσης). It was from this child that the Persians got their new name (Herodotus, VII: 61). Although Herodotus's reference was clearly derived from an ancient worldview and classical view of demographic etymologies (naming an ancestor after a city, country, or population), it contained a point that was very important from the point of view of the present article. In the report of Aššr-nāṣir-apli II, son of Tukulti-Ninurta II, which related to his campaign in the first year of his reign (883 BCE), he wrote that he left Kalhu (modern Nimrud), crossed the Tigris and down to the other side of the Tigris coast (south), and reached a land called "K/Qipani" (Kipani; KURqi-pa-ni). In a city called "Ḫuzirina" (URUḫu-zi-ri-na), its rulers took tributes (Luckenbill, 1926: 127; Grayson, 1991: 219). The present village of "Khazraniyah" (coordinates of39.36° 35' N and 26.264° 43' E) located in the eastern part of Sharqat in the province of Salahiddin in Iraq.
Results & ConclusionBased on the analysis of the geographical data of Assyrian texts, as well as the mythological roots presented for the demographic letters in Herodotus's text, an anonymous comparison was made between the 4 components mentioned in this article. In the Assyrian texts, a demographic identity was sought in the coordinates related to the Assyrian neighbors to see if a suitable case could be found to determine the original form of the ancestral name of the Persians before the time of Shalmaneser III from the phonetic, geographical, and temporal points of view. In the era of Aššr-nāṣir-apli II, the father of Shalmaneser, "Kipani land" was seen. From all the three perspectives, it was appropriate to introduce the historical equivalent of the ancestor of the Parsuan people in the mythological narrative of Herodotus, as well as the issue of Cephenes and Persians.
Keywords: Archaeomythology, Parsua, Kipani, Neo-Assyrian text, Herodotus -
فرهنگ شست وشو نزد نگاه معاصر، یکی از مولفه های ارزیابی فرهنگ های کهن برشمرده می شود و از این رو، تحقیق درباره آن، یک ضرورت است. این که ریشه مساله، یعنی درک نیاز به پاک ساختن تن بر چه مبنایی بوده، نخستین گام وارسی موضوع مورد بحث است. در ادامه، پرداختن به این که سازه های مشخص و مرتبط با استحمام از چه زمانی و در کجا پیدایی یافت و چگونه این مساله در جاهای دیگر ظهور کرد، مسیر پژوهشی را بنیاد می نهد. سپس چگونگی رو آوردن به گرمابه و فرهنگ شست وشو با آب گرم، بررسی و نمونه های تاریخی و باستان شناختی آن ها ارزیابی می شود. در این پژوهش دیده شد گرچه طبق اصلی مهم در آیین زرتشتی و در دوران چیرگی این دین، امکان برپایی و نشر فرهنگ استحمام در گرمابه هایی به سبک یونانی-رومی ممکن نبوده است، اما این مساله به مفهوم دور بودن ایرانیان از فرهنگ پاکیزگی نبوده و در این باره، شاهدهای جالب توجهی در اختیار است. این مساله حتی درباره وجود مکان های اختصاصی برای شنا نیز قابل اثبات است. در حقیقت، تنوع فرهنگ های ایرانی و انیرانی رایج در فلات ایران، دروازه هرگونه نتیجه گیری یک سویه در این زمینه را مسدود می کند. مقاله پیش رو نشان می دهد که در فرهنگ زرتشتی، در کنار وجود شیوه ای از فضاسازی جهت تسهیل استحمام با آب سرد، نوعی از گرمابه نیز پدید آمد که با ساختار رومی متفاوت بود. هم چنین بیان شد که در محتوای اساطیر ایران باستان نیز ارزشمندی فرهنگ شست وشو قابل پیگیری است و این می تواند بنیادی بر وارسی های میدانی-تطبیقی آن در گستره باستان شناسی اساطیر باشد
کلید واژگان: گرمابه, حمام, آیین زرتشتی, باستان شناسی اساطیر, فلات ایرانIn the contemporary view, washing culture is considered as one of the components of the evaluation of ancient cultures, and therefore, research on it is a necessity. The root of the subject, which is, the need to clear up, is the first step in examining the subject matter. Next, study on when and where the structures associated with bathing, originated, and how they emerged elsewhere, provides the basis for research. Then, the reason of founding thermae and the culture of washing with warm water are studied and their archaeological evidences are evaluated. In this paper, although according to an important principle in Zoroastrianism, the possibility of establishing and disseminating the culture of bathing in Greco-Roman thermae was not possible during the domination of this religion, but it does not mean that Iranians were far from the culture of cleanliness and for this, some, interesting documents are available. This can be proven even in special places for swimming. In fact, the varieties of Iranian and non-Iranian cultures in the Iranian plateau, does not allowed to judge one-sided in this field. The current article shows that in Zoroastrian culture, in addition to a method of creating a reasonable space to facilitate bathing with cold water, a type of thermae emerged that was different from the Roman ones. It was also stated that the culture of washing can be traced in the mythology of ancient Iran, and this can be the basis for some field-comparative studies in Archaeomythology.
Keywords: Thermae, Baths, Zoroastrianism, Archaeomythology, the Iranian Plateau -
به واسطه جاده موسوم به ابریشم کالاهای ایرانی به خاور دور و در این مورد ژاپن وارد شد اما به دلیل فرهنگ بسته ژاپنی مواد فرهنگی تا عصر ساسانی راه نیافتند و پس از آن ارتباط تقریبا به طور کامل قطع شد و تنها معدود نوشته های جغرافیایی در جهان اسلام از ژاپن باقی ماند. با شروع عصر اکتشاف و استعمار دول غربی از جمله پرتغال و هلند به ایران و ژاپن راه یافتند و اینگونه محصولات دو کشور را هرچند محدود منتقل کردند محصولاتی که در بین آن فرش و پارچه های صفوی به چشم می خورد. سوال مقاله حاضر آن است که کدام ناحیه ها یا بنادر ژاپن از آغاز عصر استعمار برای حمل و نقل مواد فرهنگی مورد استفاده تجارت خارجی/بین الملل بوده اند، آیا ناحیه های تعیین شده دارای پیشینه بودند و چه عواملی بر ارتباط مورد نظر تاثیر گذار بوده اند. پاسخ مقاله آن است که محصولات نوع ساسانی بیش از آنکه نشانگر ارتباط تجاری یا سیاسی ژاپن با ایران باشند نمایشی از تحت الحمایگی کره هستند ولی مناطقی را در ژاپن نشان می دهند که در عصر صفوی تبدیل به مراکز اصلی تجارت دولتی شدند که همانا بندر اساکا به سوی حوزه کیوتو و نارا، بندر ناگاساکی و بنادر حوزه خلیج کاناگاوا هستند. هرچند تجارت مورد نظر همیشه تحت تاثیر فرهنگ بسته ژاپن قرار داشته و پس از دوره کوتاهی هربار منقطع گردیده است.
کلید واژگان: ژاپن, ایران, راه ابریشم, دوره صفویBy the so-called Silk road, Iranian goods entered the Far East and in this case Japan, but due to the closeness of Japanese culture, artifacts did not reach Japanuntil the Sassanid era, and after that communication was almost completely cut off and only a few geographical records in The Islamic world remained about Japan. With the beginning of the era of exploration and colonization, Western countries, including Portugal and the Netherlands, traveled to Iran and Japan, and their products, although limited, were transferred to the two countries, including Safavid carpets and fabrics. The question of the present article is which areas or ports of Japan have been used for the transportation of artifacts used in foreign / international trade since the beginning of the colonial age, whether the designated areas had a background and what factors were involved. Have been influential. The answer to the article is that Sassanid-type products are more of a show of Koreabeing some Client states than of Japan's trade or political ties with Iran, but locate areas in Japan that became major trading centers in the Safavid era, such as the port of Osaka to Kyoto and Nara domains, the port of Nagasaki and the ports of Kanagawa Bay. However, the trade has always been influenced by the culture of Japan and has been discontinued after a short period of time.
Keywords: Japan, Iran, silk route, Safavid era -
نشریه سخن تاریخ، پیاپی 35 (پاییز 1400)، صص 24 -51
اعراب در زمان جاهلیت و چه در صدر اسلام از فنون ضرب سکه اطلاعی نداشتند، اما به مناسبت تجارت و موقعیت تجاری شهر مکه، سکه را در نظام اقتصادی خود پذیرفته بودند و از درهم های نقره ساسانی، سلیدوس های طلا و فلیس های مسین بیزانسی استفاده می کردند؛ تا اینکه با گشایش سرزمین های ایران و بخش های از امپراطوری بیزانس، به فناوری ضرب سکه نیز دست یافتند و به واسطه مردمان آن سرزمین ها به ضرب سکه پرداختند. امروزه نخستین درهم های اسلامی را عرب-ساسانی نام گذارده اند که از منظر پژوهش جایگاه بالایی دارد. سکه شناسی سکه های عرب-ساسانی، می تواند نقطه عطفی در سکه شناسی سکه های ساسانی و اسلامی باشد که با مطالعه آنها اطلاعات بسیاری در مورد روند فتوحات، فاتحان و حکمرانان، جغرافیای سیاسی و اداری، و... به دست می آید؛ اما مساله کانونی این پژوهش، مطالعه سیر تحولی ضرب این سکه ها از آغازین لحظه ها تا واپسین روزها بوده است که با بررسی دقیق ویژگی های این سکه ها مانند نوع خط به کار برده شده، نقوش، تاریخ ها، ضرابخانه ها، و نام حاکمان صاحب سکه صورت می پذیرد. در نتیجه مشخص گشت که در بدو گشایش ایران، سکه هایی با تاریخ آخرین سال حکومت یزدگردسوم ساسانی، یعنی سال بیست یزدگردی (31ه.ق.)، عینا به ضرب رسیده است و پس از آن عبارت های کوفی پیرامون آن اضافه گشته است؛ پس از مدتی نیز نام خسرو بر جای یزدگرد نقش می بندد. نخستین سکه ها با نام حاکمان عرب، در زمان عبدالله بن عامر، پس از آن معاویه بن ابی سفیان و دیگر حاکمان به خط پهلوی (و برخی کوفی) ضرب گردید. در این سکه ها همچنان نقوش به مانند سکه های ساسانی بوده، اما در مواردی ویژه، همانند برخی از سکه های عبدالعزیزبن عبدالله بن عامر، عبدالملک بن مروان، بشربن مروان، و یزیدبن مهلب تغییر و نوآوری در پشت سکه ها دیده می شود. مدتی پس از روی کار آمدن عبدالملک بن مروان سیاست های مالی جدیدی اعمال شد و سکه های با وزن و شکل جدید، ضرب گردید. اما همچنان سکه های عرب-ساسانی در چرخه اقتصادی استفاده می شد
کلید واژگان: سکه شناسی, عرب-ساسانی, خلفای راشدین, امویان, عبدالله بن زبیرArabs did not know the techniques of coin minting at the time of Jahiliyah and at the beginning of Islam, but they accepted the coin in their economic system due to the trade and business position of the city of Mecca, And used the Sassanid silver dirhams, gold solidus and Byzantine copper follies Until the conquest of the lands of Iran and parts of the Byzantine Empire, they also acquired coin minting technology and minted coins by the peoples of those lands. Today, the first Islamic dirhams have been named Arab-Sassanid, which has a high status in terms of research. The numismatics of Arab-Sassanid coins can be a turning point in the coinage of Sassanid and Islamic coins, which, with their study, a lot of information about the process of conquests, conquerors and rulers, political and administrative geography, and … will be gained. But the focal point of this study was to study the evolution of minting these coins from the early moments to the last days, by carefully examining the characteristics of these coins, such as the type of scripts, motifs, dates, mint names and the names of the rulers. As a result, it became clear that at the beginning of the conquest of Iran, some coins were minted with the date of last year of Yazdgird III -the last Sasanian king-, 20 Yazdgirdi (AH 31). After that, the Kufic phraseswere added around it; after some time, Yazdgird's name changed to Khosrow's name. The firstcoins with Arabic names were minted, during the reign of Abdullah ibn Amir, Muawiyah bin Abi-Sufyan and other rulers in Pahlaviscripts (some in Kufic scripts).In these coins, the motifs were still like Sassanid coins,
Keywords: Numismatics, Arabs-Sassanids, Rashidun Caliphs, Umayyads, ‘Abd Allah ibn al-Zubayr -
فصلنامه گنجینه اسناد، پیاپی 122 (تابستان 1400)، صص 166 -190هدف
در دوره ناصرالدین شاه قاجار قران های نقره فراوانی بین سال های 1265-1292ق در ضراب خانه استرآباد ضرب شد. نظام ضرب سکه شهرها در دوره ناصری هرچند به صورت اسمی پیرو نظام تهران بود، ولی درعمل هر شهر نظامی خودمختار داشت و سکه بیشتر شهرها با مقادیر متفاوت خلوص نقره ضرب می شد. این مقاله برآن است تا علاوه بر سنجش مقدار خلوص نقره و سیر تغییرات آن در سکه های ضرب استرآباد، قدرت اقتصادی استرآباد را تبیین کند و با شهرهای مهمتر در عصر قاجار، یعنی مشهد، تبریز، اصفهان، و شیراز مقایسه کند.
روش/ رویکرد پژوهش22 سکه متعلق به 22 تاریخ دوره ناصرالدین شاه با استفاده از شیوه پیکسی تجزیه عنصری شد.
یافته ها و نتیجه گیریمیانگین خلوص نقره سکه های ضرب استرآباد در دوره ناصرالدین شاه بین سال های 1265-1273ق 90.10%، بین سال های 1276-1287ق 86.56%، بین سال های 1289-1292ق 84.20%، و میانگین سه دوره 87.42% یافته شد. میانگین خلوص نقره سکه های ضرب مشهد (84%)، تبریز (82%)، تهران (90%)، اصفهان (84%)، و شیراز (90%) بود. در آخر نیز اطلاعاتی ارزشمند از نحوه تغییر عیار فلز سکه ها با فلزات مس و آهن، و نوع معادن نقره استفاده شده، یعنی معادن سروزیت به دست آمد.
کلید واژگان: استرآباد, اقتصاد, آزمایش پیکسی, ناصرالدین شاه قاجار, سکه شناسیGanjine - ye Asnad, Volume:31 Issue: 122, 2021, PP 166 -190PurposeDuring the reign of Naser al-Din Shah Qajar, there were multiple versions of silver Qirans. A version was struck in the northeast region of Astarabad. Although all versions nominally followed that of Tehran, as each city had an autonomous military system, in practice coins of most regions were struck with different amounts of silver purity. This article tends to gauge the economic power of Astarabad and compared it with other regions including Mashhad, Tabriz, Isfahan, and Shiraz, by measuring the silver purity of its coins.
Method and Research DesignElemental analysis of coins of this period using the PIXE method was the main basis of this research and 22 coins on 22 different dates were elementally analyzed.Finding and
ConclusionChanges in the purity of silver on average in periods between 1849-1857 AH. 90.10%, 1860-1871 AH. 86.56%, 1873-1876 AH. 84.20%. Overall, throughout the three periods, it multiplied by 87.42%. This explains the position of Astarabad coins to those of Mashhad (84%), Tabriz (82%), Tehran (90%), Isfahan (84%), And Shiraz (90%). This research showed how to change the grade of coins with copper and iron metals, and the type of silver mines used, namely Cerussite mines.
Keywords: Astarabad, economics, PIXE Experiment, Naser al-Din Shah Qajar, Numismatics -
شهر و ایالت کرمان به دلیل موقعیت های اقتصادی و تجاری فراوان همیشه از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده، علاوه بر آن نیز جایگاه سیاسی بالایی برای حکمرانان قاجاری داشته است؛ به همین دلایل از دیرباز ضرابخانه فعالی تا سال 1295 ه.ق. در این شهر دایر بود که در دوره ناصرالدین شاه قاجار (1264-1313 ه.ق.) قران های نقره فراوانی را بین سال های 1265-1266، 1269-1272، 1277، 1280-1284، 1286-1288، 1290، 1292-1293 و 1295 ه.ق. به ضرب رسانده بود. نظام ضرب سکه دوره ناصری هرچند به صورت اسمی پیرو نظام تهران بود، اما در عمل هر شهر نظامی خودمختار داشت و سکه های بیشتر شهرها با مقادیر متفاوت خلوص نقره به ضرب می رسید. این مسایل دو پرسش را برای ضرابخانه کرمان مطرح می سازد: 1- مقدار خلوص عناصر اصلی (نقره، مس، آهن، طلا و سرب) سکه های ضرب شده در کرمان چگونه بوده و سیر تغییرات آن چگونه رقم خورده است؟ 2- مقدار خلوص نقره سکه های شهر کرمان، در جایگاه شهر مهم اقتصادی، در مقایسه با دیگر شهرهای مهم ایران، نظیر مشهد، تبریز، تهران، اصفهان و شیراز چگونه بوده است؟ بنابراین برای پاسخ گفتن به این سوالات تجزیه عنصری سکه های این دوره با استفاده از شیوه پیکسی به دلیل غیرمخرب بودن، سرعت و دقت بالای آن، پایه اصلی این پژوهش قرار گرفت. در این پژوهش تعداد 23 سکه در 19 تاریخ متفاوت و 4 سکه جهت سنجش اعتبار نتایج و تحلیل ها، مورد تجزیه عنصری قرار گرفت که در نتیجه روند تغییرات میزان خلوص نقره را به طور میانگین در سه بازه زمانی بین سال های 1265-1272 ه.ق 90.09%، 1277-1288 ه.ق 86.53%، 1290-1295 ه.ق 84.17% و در کل دوره ضرب 87.16%، تبیین نمود و جایگاه آن از نظر میزان خلوص نقره در مقابل ضرابخانه های مشهد (84%)، تبریز (82%)، تهران (90%)، اصفهان (84%) و شیراز (90%)، مشخص گردانید. در آخر نیز اطلاعات ارزشمندی از نحوه تغییر عیار فلز سکه ها با فلزات مس و آهن و نوع معادن نقره مورد استفاده، یعنی معادن سروزیت به دست آمد.
کلید واژگان: کرمان, اقتصاد, ناصرالدین شاه قاجار, آزمایش پیکسی, سکه شناسیThe city and province of Kerman has always been of special importance due to its many economic and commercial opportunities, in addition to which it has had a high political position for the Qajar rulers; For these reasons, the mint has been active for a long time until 1878 AD. It was established in this city that during the period of Naser al-Din Shah Qajar (1847-1895 AD) many silver qirans were written between the years 1848-1849, 1852-1855, 1860, 1863-1867, 1869-1871, 1873, 1875-1876, and 1878 AD. Had beaten. The coinage system of the Naseri period, although nominally following the system of Tehran, but in practice each city had an autonomous military and the coins of most cities were minted with different amounts of silver purity. These issues raise two questions for the Kerman Mint: 1- What is the purity of the main elements (silver, copper, iron, gold, and lead) of the coins minted in Kerman and how has it changed? 2- What is the purity of silver coins of Kerman city, in the position of important economic city, in comparison with other important cities of Iran, such as Mashhad, Tabriz, Tehran, Isfahan, and Shiraz? Therefore, in order to answer these questions, elemental analysis of coins of this period using PIXE method due to its non-destructiveness, speed and high accuracy, became the main basis of this research. In this study, 23 coins in 19 different dates and 4 coins were analyzed to measure the validity of the results and analyzes, which resulted in a trend of changes in the purity of silver on average in three time periods between 1848-1855 AD. He explained 90.09%, 1860-1871 AD 86.53%, 1873-1878 AD 84.17%, and in the whole multiplication period 87.16%, and its position in terms of the purity of silver in front of Mashhad mints (84%), Tabriz (82%), Tehran (90%), Isfahan (84%), and Shiraz (90%). Also, valuable information was obtained on the type of silver mines used, namely the Cerussite mines and how the coins were minted with copper and iron metals.
Keywords: Kerman, Economics, Naser al-Din Shah Qajar, PIXE Experiment, Numismatics -
قصه سنجان منظومه ای متاخر در مورد مهاجرت زرتشتیان از ایران به هند، در زمان حملات اعراب مسلمان بوده که براساس روایت های قدیمی تدوین گردیده است. این پژوهش به بررسی مضامین دینی زرتشتیان در اشعار این قصه می پردازد و اطلاعات حاصل را با واقعیت موجود در کتب اصلی این دین مقایسه می کند. هدف از انجام این پژوهش شناخت کلی دین زرتشتی در زمان سرایش به همراه تاثیر باورهای رایج و غالب آن دوره با توجه بر محتویات این منظومه بوده است. پرسش اصلی این پژوهش چنین طرح شده که مطالب قصه سنجان، چه میزان با مضامین اصلی دین زرتشتیان هماهنگ بوده و فرهنگ غالب مکان و زمان سرایش منظومه چه تاثیری بر محتوا و نحوه روایت آن داشته است؟ داده های این پژوهش با سنجش انتقادی متون اصلی دین زرتشتی و متن قصه سنجان صورت پذیرفته و به کمک تحلیل محتوا مورد بررسی قرار گرفته است. در نتیجه مشخص گردید که سراینده این داستان آگاهی کاملی از این دین داشته، اما در موارد بسیاری تحت تاثیر باورهای مکان و زمان خویش، یعنی هندوستان قرون 16-17م. قرار گرفته و حتی بنا به مصلحت از ادبیاتی غریب با دیانت زرتشتی در این منظومه بهره برده است.
کلید واژگان: قصه سنجان, دین زرتشتی, مهاجرت به هند, پارسیان هند, مضامین دینیIntroductionBased on the text of the Holy Quran (Haj: 17), Zoroastrianism is a monotheistic religion, and its followers are considered Ahl al-Kitab. Zoroastrianism was the religion of the majority of Iran plateau residents until 622 AD (when Muslim Arabs attacked Iran). After the arrival of newly-converted Arabs, based on the political and cultural necessities of the time, Zoroastrians had to accept the new dominant religion. Otherwise, they had to pay Jizya or be killed, and some of them were forced to immigrate. Some of the immigration stories are written in Islamic texts; some other were later written in the form of legends or myths during modern centuries. One of them which is nowadays available as a book is Qissa-i Sanjan. In this story, the immigration story of some Zoroastrians is narrated who immigrated to India, in several phases. The present study focuses on the religious concepts of this book of poetry. The Zoroastrians immigration to India has a time index and a place index, therefore, it is necessary to study the conflicts created by the cultural effects of time and place on both countries. The questions of the researchers are as follows: how much overlap exists in Qissa-i Sanjan narratives with the major concepts of Zoroastrianism? Also, what is the effect of the dominant culture of the book’s composition time and place on its content and narration style? The purpose of the study is recognizing and comparing the Zoroastrianism religious concepts mentioned in this book with the reality of Zoroastrianism. Moreover,this study investigates the India’s dominant cultural effects while this book ofpoetry was being composed considering the narration style.
Research methodologyThe preliminary studying of the book, as the research main core, was the aim of the authors. However, other Zoroastrian and historical texts were taken into consideration in order to compare the religious rituals, historical information, and various religious impressions. The authors of the present study have divided the Qissa-i Sanjan (Razi edition, 1350) into ten sections and have marked each section with the help of Abjad letters from A to Z. in this way, the poem lines are recognizable by two indexes: Abjad letters and numbers, for referencing. For instance, the twelfth line of the fourth section of the book is referenced as (Bahman Qighobad, 1350: d: 12) in the footnote of the same page after writing the line of the poetry itself.
DiscussionAfter the seizure of Iran by Muslims, Iranian Zoroastrians had to accept the conquerors’ religion, otherwise, they had to pay Jizya or be killed. Some of them decided to leave Iran. They had to immigrate to other places especially India. Qissa-i Sanjan narrates the story of such immigration to India. This book of poetry is composed based on an old story narrated by Dastoori Dana almost 1000 years since the beginning of the immigration in 1600 AD. The significance of this story is the Zoroastrian religious concepts narrated in a remote place after thousands of years. Bahman Qighobad, the composer of this book of poetry, has numerously mentioned the words God and Yazdan meaning the same; the words Ahooreh, Ahoora, and even Mazda are not used. However, the word God means owner, king, etc. in Pahlavi literature; Iranian Muslims used the word God instead of Allah, but Zoroastrians never used God instead of Ahoora Mazda. Even in one of the lines, Izad is described as Subhan which introduces a new outlook. Also, in some lines of the book, the composer refers to the supreme position of mankind as the Head of Creation; in Zoroastrian texts, it rarely happens. Therefore, such diction can show the co-life of Indian Muslims with Zoroastrians. In this story, having arrived in India, the Zoroastrians visit the Indian ruler, Jadirana. There, an old Mubad explains about the Zoroastrian philosophical and religious foundations and talks of the importance of cows, water, and fire; in the next lines, he talks of worshiping water, fire, cows, sun, and moonlight. Here, one can observe the similarity between worshipping cows in India and worshipping or respecting cows in this book of poetry which could be rooted in Indian Zoroastrian belief changes. The composer, while narrating the transfer of Bahram fire from Basandeh to Nosari, mentions that it happened at the time of Sadeh celebration. The composer believes that this celebration was performed in Azar day of Azar month, but this celebration is performed in Aban day of Bahman month. This date change is thought-provoking and remains a mystery to the authors. Another important issue is not mentioning the rituals of Zoroastrian burial ceremonies; they are not even mentioned by the old Dastoor while talking to Jadirana. However, it seems necessary to establish a Dakhmeh after arriving in India. It is shocking that the composer of Qissa-i Sanjan has never talked of this significant Zoroastrian ritual.
ConclusionDuring the first days of emergence of Islam in Iran, Zoroastrians tried to revise many of their texts to change some parts based on Islamic texts in order not to be misused by Sassanid opportunist clergymen. Qissa-i Sanjan is not an exception, it has tried to make Zoroastrianism close to Islam. This book, considering the immigration of Zoroastrians to India, enjoys new religious concepts which are the results of places changes by Indian cultural indexes and time changes by their own society’s domestic indexes and the co-life with the newly-spread community of Muslims. Therefore, this story cannot contain new ideas about Sassanid Zoroastrianism: this story, instead, is a mixture of time and place effects of its own era.
Keywords: Qissa-i Sanjan, Zoroastrian religion, Emigration to India, Indian Persians, Religious Themes -
پس از کشته شدن «احمدبن اسماعیل» (295-301 ه.ق.)، هم زمان «اسحاق بن احمد»، بزرگ خاندان «سامانی» و «نصربن احمد» (301-331 ه.ق.)، فرزند خردسال «امیراحمد» به ادعای امارت برخاستند که درنهایت به نزاع و پیروزی نصر خردسال انجامید. از آنجایی که کتب تاریخی مطالب پراکنده و متفاوتی در این باب داشته، علم سکه شناسی می تواند اطلاعات ارزشمندی را برای رفع این تفاقضات در اختیار محققین قرار دهد؛ پس پایه و مبنای اصلی این مقاله را داده های سکه شناختی، به ویژه فلسی شاخص از «امیراسحاق» تشکیل می دهد که نام امیر درگذشته، «اسماعیل بن احمد» (279-295ه.ق.) را نیز بر خود جای داده و به تاریخ 301ه.ق. در شهر سمرقند به ضرب رسیده است. پرسش های اصلی این پژوهش عبارتنداز: 1. چگونه می توان با استفاده از سکه مسین امیراسحاق (ضرب سمرقند به سال 301ه.ق.) بخشی از تاریخ آن عصر را بازسازی نمود؟ 2. نام امیر درگذشته، اسماعیل به چه علت بر این نوع سکه نقر گردیده و در مشروعیت یافتن اسحاق چه نقشی داشته است؟ این مقاله بر آن است تا علاوه بر معرفی این سکه شاخص که برای نخستین بار انجام می گردد، با رویکرد باستان شناسی ادراکی و رهیافت تاریخی به بازسازی و مشخص ساختن علل برخی از حوادث با همراهی داده های سکه شناختی در کنار متون تاریخی بپردازد. برآیند اصلی این پژوهش، مساله مشروعیت یافتن امیراسحاق از جانب خلافت بغداد بود که می توان نتیجه یافت، این سکه در خلال فرآیند مشروعیت یابی امارت اسحاق از جانب خلافت عباسی، به ضرب رسیده و از آنجا که ضرب سکه نشانی از قدرت یافتن محسوب می شده و مشروعیت وی برای امارت نیز در دست اقدام بوده، آوردن نام امیر ماضی بر سکه ها، می توانسته مشروعیت اسحاق را در آن مدت تضمین سازد.
کلید واژگان: اسحاق بن احمد, سمرقند, سکه شناسی, سامانیان, نصربن احمدThe Beginning of Ishaq Ibn Ahmad Samani's Emirate (301 AH) in Samarqand Based on Numismatics Evidence Abstract After the death of Ahmad ibn Ismail (295-301 AH), at the same time Ishaq ibn Ahmad (301 AH), the great of the Samani family and Nasr ibn Ahmad (301-331 AH), emir Ahmad's young son rose to claim Emirate, which eventually led to the infighting and victory of Nasr. Since historical books have been widely dispersed, coin science can provide researchers with valuable information to address these discrepancies. emir Ishaq is the name of the late emir, also known as Ismail ibn Ahmad (279-295 AH) and dates to 301 AH. He was beaten in Samarqand. The main questions of this study are: 1. How can a part of the history of that era be reconstructed by using the copper coin of emir Ishaq (issued by Samarqand in 301 AH)? 2. emir's name is dead, why has Ismail insisted on this type of coin, and what role did Ishaq have in legitimizing it? In addition to introducing this first coinage index, this paper seeks to reconstruct and identify the causes of some events along with the cognitive cointegration data along with historical texts, using a cognitive archaeological approach and a historical approach. The main result of this study was the issue of legitimizing the Emir of Ishaq from the Baghdad Caliphate, which can be concluded that this coin was minted during the process of legitimizing the Emirate of Ishaq by the Abbasid caliphate, and since the coinage was considered a sign of power. And his legitimacy for the Emirate was also in the offing, bringing the name of the emir down to the coins could guarantee Ishaq's legitimacy at that time. Keywords: Ishaq ibn Ahmad, Samarqand, Numismatics, Samanids, Nasr ibn Ahmad. Keywords: Ishaq ibn Ahmad, Samarqand, Numismatics, Samanids, Nasr ibn Ahmad.
Keywords: Ishaq ibn Ahmad, Samarkand, Numismatics, Samanids, Nasr ibn Ahmad -
در دوره ناصرالدین شاه قاجار (1264-1313ه.ق.) قران های نقره فراوانی بین سال های 1264-1294ه.ق. در ضرابخانه یزد به ضرب رسیده بود. نظام ضرب سکه دوره ناصری هرچند به صورت اسمی پیرو نظام تهران بود، اما در عمل هر شهر نظامی خودمختار داشت و سکه های بیشتر شهرها با مقادیر متفاوت خلوص نقره به ضرب می رسید. این مقاله بر آن است تا علاوه بر سنجش مقدار خلوص نقره و سیر تغییرات آن در سکه های ضرب یزد، قدرت اقتصادی یزد را تبیین نماید و آن را با شهرهای اصلی ایران عصر قاجار، یعنی مشهد، تبریز، اصفهان، و شیراز قیاس کند. بنابراین تجزیه عنصری سکه های این دوره با استفاده از شیوه پیکسی پایه اصلی این پژوهش قرار گرفت و تعداد 22 سکه در 11 تاریخ متفاوت، مورد تجزیه عنصری قرار گرفت که در نتیجه روند تغییرات میزان خلوص نقره را به طور میانگین در در کل این دوره ضرب 90.09 درصد، تبیین نمود و جایگاه بالای آن از نظر میزان خلوص نقره در مقایسه با ضرابخانه های مشهد (84%)، تبریز (82%)، تهران (90%)، اصفهان (84%)، و شیراز (90%)، مشخص گردید. در آخر نیز اطلاعات ارزشمندی از نوع معادن نقره مورد استفاده، یعنی معادن سروزیت (Cerussite) و نحوه عیار زدن فلز سکه ها با فلزات مس و آهن، به دست آمد.
کلید واژگان: سکه شناسی, یزد, ناصرالدین شاه قاجار, آزمایش پیکسی, باستان سنجیDuring the reign of Naser al-Din Shah Qajar (1264-1313 AH) there were many silver Qirans between the years 1264-1294 AH. He was beaten in Yazd Mint. Although the Naserite coinage system was nominally a follower of the Tehran system, in practice each city had an autonomous military system, and the coins of most cities were struck with different amounts of silver purity. In addition to measuring the purity of silver and its changes in the coins minted in Yazd, this article explains the economic power of Yazd and compares it with the main cities of Qajar Iran, namely Mashhad, Tabriz, Isfahan, and Shiraz. Therefore, the elemental analysis of coins of this period was the main basis of this study using pixie method and 22 coins in 11 different dates were analyzed as a result of the trend of changes in silver purity on average throughout this period. Multiplication of 90.09%, explained and its high position in terms of silver purity compared to the mints of Mashhad (84%), Tabriz (82%), Tehran (90%), Isfahan (84%), and Shiraz (90%) ), Determined. Finally, valuable information was obtained on the type of silver mines used, namely the Cerussite mines and how the coins were minted with copper and iron metals.
Keywords: Numismatics, Yazd, Naser al-Din Shah Qajar, PIXE experiment, Archaeometry -
دوره ی حکومت پیروز ساسانی را باید یکی از پرتنش ترین دوره های تاریخ دانست؛ خشک سالی، جنگ های پی درپی و طولانی، تصرف ایران از دو جناح مختلف، و درنهایت خراج گذاری ایرانیان به هپتالیان را باید عوامل این تنش های سیاسی-اقتصادی دانست. به طورکلی سکه های پیروز ساسانی در چهار گونه ی مختلف در چهار بازه ی متفاوت زمانی از حکومت وی، در ضرابخانه های مختلف به ضرب رسیده اند؛ بنابراین، تجزیه ی عنصری فلزات این سکه ها اطلاعات با ارزشی در مورد شرایط اقتصادی-سیاسی، نوع معادن و طریقه ی آماده سازی سکه را در اختیار قرار می دهد. در پژوهش حاضر، جهت تجزیه ی عنصری این سکه ها از روش آزمایش غیرمخرب پیکسی استفاده شده است. پرسش های پژوهش عبارتنداز: حال قدرت اقتصادی ایران در چهار بازه ی زمانی حکومت پیروز ساسانی با شاخصه ی عیار سکه ها چگونه است؟ با توجه به تجزیه عنصری این سکه ها، می توان نوع معادن، نحوه ی استحصال فلز از سنگ معدن، و عیارکردن سکه ها را مشخص نمود و شرحی از آن ارائه داد؟داده های این مقاله را 41 سکه ی غیرتکراری از 183 سکه ی گنجینه ی پیروزگت که در سال 1380 در تیس چابهار کشف شده را تشکیل می دهد. اما برخلاف این تصور که عیار سکه ها به علت تنش های سیاسی این دوره، باید پایین می آمد؛ چنین نشده و با آزمایش پیکسی ثابت گردید که عیار این سکه ها به طور میانگین همیشه بالاتر از 96 درصد بوده است. مقدار طلای موجود در این سکه ها همواره به طور میانگین 1 درصد بوده است و چون این مقدار میان 0.2 تا 1.5 درصد بوده، نشانگر استفاده از معادن سروسایت در آن دوره است که وجود سرب در برخی از سکه ها نیز این نظر را تایید می کند؛ فقط یک سکه (120,GOM) مقدار پایینی از طلا به اندازه ی 0.15 درصد داشته است که می تواند علتی بر استفاده از معادن گالنا در بازه ی چهارم حکومت پیروز باشد. اما مقدار پایین مس، به علت آلیاژ نشدن در این سکه ها و همچنین وجود مقدار سرب و تنوع عنصری، به خصوص در دوره ی دوم و سوم، می تواند نشانگر تعجیل در ضرب سکه ها و عدم دقت کافی در استحصال نقره باشد.
کلید واژگان: باستان سنجی, پیکسی, سکه شناسی, پیروز ساسانی, پیروزگتAbstract The ruling era of Piruz, the Sassanid king, must be considered one of the most challenging historical periods. The reasons of political-economic tensions could be traced in drought, successive and long wars, the capture of Iran from two different directions, and, ultimately, the tribute paid by Iranians to Hephthalites. Generally speaking, the coins belonging to Piruz ruling era were minted in four different forms throughout four different periods of time in various places; therefore, the elemental analysis of the metal used in these coins provides us with valuable information about the economic-political conditions, the type of mines, and the minting process of the coins. Hence, to conduct an elemental analysis of these coins, the non-destructive PIXE test was employed. The data of the present study is extracted from 41 non-repetitive coins out of 183 coins belonging to Piruzgat Treasure discovered in Tis, Chabahar, in 1380. However, unlike the supposition that the coins alloy must have been low due to the political tensions of that era, PIXE proved that the alloy has always been above 96 percent on the average. The amount of gold in these coins has always been at an average of one percent. Since this value ranged from 0.2 to 1.5 percent, the use of Cerussite mines in that period is proved which is also confirmed by the presence of lead in some coins. Only one type of coin (120,GOM) had a low amount of gold (0.15 percent) which could be the sign of using Galena mines in the 4th period of the ruling era. But the low amount of copper could signify a hurry in minting and inadequecy of silver extraction as a result of not using copper in these coins, existence of lead, and elemental variety especilly in the second and third periods. Keywords: PIXE; Numismatics; Piruz, the Sassanid King; Piruzgat; Sassanian.
Keywords: PIXE, Numismatics, Piruz, the Sassanid King, Piruzgat
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.