najmeh ranji
-
مقدمه
اسینتوباکتر بومانی، یک پاتوژن گرم منفی، به عنوان یک پاتوژن فرصت طلب مرتبط با مراقبت های بهداشتی شناخته می شود. در این مطالعه، خواص ضد باکتریایی مارگاتوکسین (MgTX) در شرایط آزمایشگاهی بر روی جدایه های بالینی مورد بررسی قرار گرفت.
روش هاپروفایل مقاومت دارویی از پنج آنتی بیوتیک: پیپراسیلین (100 میکروگرم)، ایمی پنم (10 میکروگرم)، سفتازیدیم (30 میکروگرم)، آمیکاسین (30 میکروگرم)، و سیپروفلوکساسین (5 میکروگرم) به روش انتشار از دیسک (Kirby-Bauer) در 20 جدایه بالینی مورد ارزیابی قرار گرفت. تشکیل بیوفیلم با استفاده از روش میکروتیتر پلیت ارزیابی شد. اثر سینرژیک MgTX در ترکیب با سیپروفلوکساسین مرود ارزیابی قرار گرفت.
یافته هانتایج ما نشان داد که مقاومت به همه آنتی بیوتیکها ≥90% بود. همه جدایه ها توان تشکیل بیوفیلم (متوسط تا قوی) را داتشند. روش چکر بورد، اثر سینرژیک بین از MgTX و سیپروفلوکساسین را تایید کرد.
نتیجه گیریبه نظر می رسد MgTX با خواص ضد باکتریایی بتواند در استراتژی های درمانی در آینده علیه جدایه های مقاوم به آنتی بیوتیک مورد استفاده قرار گیرد
کلید واژگان: اسینتوباکتر بومانی, سیپروفلوکساسین, Mgtx, اثر سینرژیکIntroductionAcinetobacter baumannii, a gram-negative pathogen, is recognized as a healthcare-associated opportunistic pathogens. In this study, the in vitro antibacterial properties of margatoxin (MgTX) were investigated against clinical isolates.
MethodThe drug resistance profile of five antibiotics: piperacillin (100μg), imipenem (10μg), ceftazidime (30μg), amikacin (30μg), and ciprofloxacin (5μg) were evaluated with disc diffusion (Kirby-Bauer) method in 20 clinical isolates. Biofilm formation was assessed using the microtiter plate assay. Synergistic effects of MgTX in combination with ciprofloxacin was evaluated.
ResultsOur results showed that the resistance to all antibiotics was ≥90%. All isolates had ability of biofilm formation (moderate to strong). Checker board method confirmed synergistic effect between MgTX and ciprofloxacin. indicated that a dose-dependent suppression of bacterial growth was achieved with the combined use of MgTX and ciprofloxacin.
DiscussionIt seems that MgTX, with antibacterial properties, can use in therapeutic strategies in future against antibiotic resistant isolates.
Keywords: Acinetobacter Baumannii, Ciprofloxacin, Mgtx, Synergistic Effect -
زمینه و هدف
متالوپروتئینازها (MMP2 وMMP9) نظیرMMP2 و MMP9، ماتریکس خارج سلولی را تجزیه می کنند. سرب (Pb) یک آهاینده شناخته شده محیطی است که می تواند به فعالیت MMP ها آسیب برساند. هدف از این مطالعه، بررسی اثرات N-استیل سیتئین، به عنوان یک آنتی اکسیدان، بر بیان ژن های MMP2 و MMP9، در کبد رت های مواجهه یافته با سرب (Pb) بود.
مواد و روش هادر این مطالعه، 30 رت نر بطور تصادفی در پنج گروه (n=6) : 1)کنترل، 2)دوز حاد سرب (mg/kg70)، 3)دوز حاد سرب(mg/kg70)+ دوز پیوسته NAC (mg/kg50)، 4) دوز مزمن سرب (mg/kg 2) و 5) دوز مزمن سرب (mg/kg2)و دوز پیوسته NAC (mg/kg50) تقسیم بندی شدند. دوز حاد سرب در روز اول مطالعه، و دوز مزمن سرب و مصرف پیوسته NAC هر روز طی چهار هفته به صورت گرفت. N -استیل سیتئین و سرب هردو در آب استریل حل شده و بصورت گاواژ خوراکی در رت ها مصرف گاواژ بود. رنگ آمیزی هماتوکسیلین و ائوزین (H&E) برای مطالعه تغییرات هیستوپاتولوژی استفاده شد. بیان ژن های MMP2 و MMP9، با استفاده از RT-PCR کمی ارزیابی شد.
نتایجدر کبد رت های مواجهه یافته با سرب (Pb) بخصوص در دوز مزمن، ناهنجاریهای ساختاری و افزایش التهاب مشاهده شد. آنالیز Q-RT-PCR ، نشان داد که ژن هایMMP2 و MMP9 در کبد مواجهه یافته با سرب افزایش و در کبد دریافت کننده NAC بعد از مواجهه با سرب، کاهش بیان داشتند.
نتیجه گیرینتایج ما پیشنهاد می کند که NAC می تواند کبد رت ها را از طریق کاهش بیان متالوپروتئینازها بعد از مواجهه با سرب محافظت کند و التهاب و آسیب بافتی را کاهش دهد.
کلید واژگان: کبد, MMP2, MMP9, N -استیل سیتئین, سرب, رتBackground & AimMatrix metalloproteinases (MMPs) as MMP2 and MMP9 degrade extracellular matrix. Lead (Pb) is a well-known environmental contaminant which could impair the activity of MMPs. The aim of this study was to investigate the effects of N-acetylcysteine, as an antioxidant, on the expression of MMP2 and MMP9 genes in the liver of rats exposed with Pb.
Materials & MethodsIn this study, the 30 male rats were randomly divided into five groups(n=6): 1) control, 2) acute dose of Pb (70 mg/kg), 3) acute dose of Pb (70 mg/kg) + continuous administration of NAC (50 mg/kg), 4) chronic dose of Pb (2 mg/kg), and 5) chronic dose of Pb (2 mg/kg) + continuous administration of NAC (50 mg/kg). Acute dose of Pb was administrated on the first day of study and chronic dose of Pb and Continuous administration of NAC was used every day for 4 weeks as gavage. Hematoxylin and eosin (H&E) staining was used to study histopathological changes. The expression of MMP2 and MMP9 genes was evaluated using Quantitative RT-PCR
ResultsIn the liver of rats exposed with Lead (Pb) especially at chronic dose, was observed structural abnormality and increased inflammatory. Q-RT-PCR analysis showed the expression of MMP2a and MMP9 genes increased in Pb exposed liver and decreased in NAC administrated liver after Pb exposure.
ConclusionOur results suggest that NAC can protect the liver of rats through downregulation of metalloproteinases after Pb exposure and decrease inflammation and tissue damage.
Keywords: Liver, MMP2, MMP9, N-acetylcysteine, Pb, Rat -
کورکومین، یک ترکیب طبیعی از زردچوبه است که به عنوان یک عامل ضدباکتریایی و ضدقارچی شناخته می شود. کاندیدا آلبیکنس یکی از پاتوژن های قارچی مهم با میزان کشندگی بالا در بیماران با نقص ایمنی است. شایع ترین پاتوژن فرصت طلب قارچی است که مصرف پیوسته ضد قارچ ها در درمان آن منجر به ظهور و افزایش مقاومت چند دارویی شده است. در این مطالعه اثر کورکومین محبوس شده در نانوذرات پلیمرزومی و فلوکونازول بر بیان ژن MDR1 در جدایه های کاندیدا آلبیکنس مقاوم به دارو ارزیابی شد. در این مطالعه مقطعی توصیفی، 50 نمونه بالینی از زنان با عفونت ولووواژینیت از بیمارستان الزهرا (رشت) تهیه شد. بعد از تعیین هویت جدایه ها، مقاومت به فلوکونازول به روش انتشار از دیسک و براث دایلوشن بررسی شد. شش جدایه کاندیدا آلبیکنس مقاوم به فلوکونازول، تحت تیمار با فلوکونازول به تنهایی (1/2MIC) (نمونه شاهد) و در ترکیب با کورکومین محبوس شده در نانوذرات (نمونه تست) قرار گرفت. بعد از 24 ساعت، دو گروه سلولی جهت تخمین نرخ مرگ سلولی در محیط کشت سابوروددکستروز آگار کشت داده شد. بیان ژن MDR1 بطور کمی به روش Q-RT-PCR در سلول های تیمار شده و تیمار نشده با کورکومین مورد بررسی قرار گرفت. نتایج ما نشان داد که درمان ترکیبی فلوکونازول (1/2MIC) و کورکومین محبوس شده در نانوذرات (400µg/ml) طی 24 ساعت رشد قارچی را تا 50% کاهش داد. در سلولهای تیمار شده با کورکومین، آنالیز Q-RT-PCR کاهش بیان ژن MDR1 را در مقایسه با سلول های تیمار نشده با کورکومین نشان داد. به نظر می رسد کورکومین بتواند از طریق کاهش بیان ژن MDR1 در جدایه های مقاوم به فلوکونازول، اثربخشی قلوکونازول را افزایش دهد.
کلید واژگان: : کاندیدا آلبیکنس, کورکومین, نانوذرات, MDR1, Qrt-PCRCurcumin, a natural product of turmeric, is known for its antibacterial and antifungal properties. Candida albicans is a major fungal pathogen with high mortality rate, particularly in immunocompromised patients. This study aimed to evaluate the effect of curcumin encapsulated in nanoparticles (polymersomes) in combination with fluconazole on the expression of the MDRI gene in drug-resistant isolates of C. albicans. This descriptive cross-sectional study involved obtaining 50 clinical samples, from women with vulvovaginal infections at Al-Zahra hospital (Rasht, Iran). After identifying the strains, resistance to fluconazole was assessed using disc diffusion and broth dilution methods. Six fluconazole-resistant isolates of C. albicans were treated with ½ MIC fluconazole (control) alone and in combination with curcumin encapsulated in nanoparticles. After 24 hours, the two cell groups were cultured on Sabouraud dextrose agar (SDA) to estimate the cell death rate. The expression of the MDR1 gene was quantitatively investigated using the qRT-PCR method in treated and untreated isolates. Our finding indicated that combined therapy with ½ MIC fluconazole and curcumin encapsulated in nanoparticles (at a concentration of 400µg/ml) reduced fungal growth by up to 50% within during 24 hours. In treated cells, qRT-PCR analysis revealed a decrease in MDR1 gene expression compared to untreated cells. Curcumin appears to enhance the effectiveness of fluconazole in fluconazole-resistant isolates by reducing MDR1 gene expression.
Keywords: Candida Albicans, Curcumin, Nanoparticles, MDR1, Qrt-PCR -
زمینه و هدف
miRNAها دسته ای از RNA های کوچک غیررمزگذار (17-25 نوکلیوتید) هستند که در بسیاری از بیماری ها محققان به آن ها توجه کردند. مطالعات miRNA ها در سرطان های مختلف نشان داده است که برخی از آن ها به عنوان انکوژن و برخی مهارکننده تومور عمل می کنند. تا به امروز، بسیاری از مطالعات نشان دادند miR-17-5p و miR-93-5p مولکول های تنظیم کننده مهمی برای برخی رفتارهای بیولوژیکی، ازجمله فرایندهای تکثیر سلولی هستند که در تشکیل سرطان مهم هستند. هدف از این مطالعه بررسی سطح بیان miR-17-5p و miR-93-5p در بافت و پلاسمای بیماران مبتلا به سرطان مجاری پستان در مقایسه با گروه کنترل بود.
مواد و روش هااستخراج RNA (مشتمل بر miRNA) از نمونه های بافت پستان و پلاسمای متشکل از نمونه های سرطانی و نرمال انجام شد. درصد خلوص و غلظت آن ها با سنجش میزان جذب نوری تایید شد. cDNA ساخته شد و سطح بیان miR-17-5p و miR-93-5p به صورت نیمه کمی با روش واکنش PCR در زمان واقعی با استفاده از رنگ سایبر گرین در نمونه های بافت تومور و پلاسما در قیاس با گروه کنترل نرمال و در حضور نرمال کننده SNORD47 بررسی شد. تحلیل آماری با استفاده از نرم افزار Graphpad Prism نسخه 8/0/2 تجزیه و تحلیل شد.
ملاحظات اخلاقیملاحظات اخلاقی این مطالعه را کمیته اخلاق موسسه پژوهشگاه ملی و مهندسی ژنتیک و زیست فناوری با کد (IRAN 52d/4922, 6.10.2016) تایید کرد. کلیه افراد شرکت کننده در مطالعه، فرم رضایت نامه جهت استفاده از نمونه های بالینی و داده های شخصی تحت نظارت پزشک را امضا کردند.
یافته هامیزان بیان miR-17-5p در بافت و پلاسمای بیماران مبتلا به داکتال کارسینوما در مقایسه با گروه کنترل افزایش بیان معنا داری را نشان داد به طور قابل توجهی با مرحله تومور و غدد لنفاوی، وضعیت گیرنده پروژسترون و استروژن ارتباط داشت (P<0/0001). این در حالی است که کاهش بیان miR-93-5p در بافت های پلاسما و تومور به طور قابل توجهی با مرحله تومور و درگیری غدد لنفاوی مرتبط است (P<0/0001).
نتیجه گیرییافته های این پژوهش مبین این امر است که بیان بالای miR-17-5p و کاهش بیان miR-93-5p احتمالا با پیش آگهی ضعیف سرطان پستان مرتبط است. با وجود این miR-17-5p به دلیل اختلاف بیان بیشتر و سهولت ردیابی در پلاسما، به عنوان یک کاندیدای احتمالی زیست، نشانگر پیش آگهی ضعیف بیماری تلقی می شود. مطالعات فرجام یابی بالینی بیشتر برای تایید این موضوع لازم است.
کلید واژگان: پیش آگهی, سرطان, نشانگر, miR-17-5p, miR-93-5pBackground and AimMicroRNAs (miRNAs) are a class of small non-coding RNAs (17-25 nucleotides) that have been studied in many diseases. miRNAs studies in different cancers have shown that miRNAs may be considered oncogene or tumor suppressor. So far, many studies have shown that miR-17-5p and miR-93-5p are important regulatory molecules in some biological processes, such as cell proliferation, associated with cancer formation. This study aimed to investigate and compare the tissue and plasma expression levels of miR-17-5p and miR-93-5p in patients with ductal carcinoma breast cancer with the normal control group.
Methods & MaterialsThe total RNA (including miRNA) was extracted from breast and plasma tissue samples of cancerous and normal samples. The RNA concentration and purity were confirmed using optical absorbance measurements. cDNA was synthesized, and the expression levels of miR-17-5p and miR-93-5p were assessed semi-quantitatively by SYBR Green-based real-time RT-PCR assay in plasma and breast tissues of ductal carcinoma breast cancer compared with the control normal samples with SNORD47 as internal normalizer. Data were statistically evaluated using GraphPad Prism 8.0.2.
Ethical ConsiderationsThis study was approved by the Ethics Committee of the institute (IRAN 52d/4922, 6.10.2016). All study individuals signed a consent form to use their clinical samples and personal data under the physician’s supervision.
ResultsThe expression level of miR-17-5p showed significantly higher expression in tissues and plasma of the cancer group compared with the control group (P<0.0001). It was also significantly associated with tumor stage and lymph node, and ER (estrogen receptor) and PR (progesterone receptor) status (P<0.0001). While decreased expression of miR-93-5p in plasma and tumor tissues was shown to be significantly associated with tumor stage and lymph node involvement (P<0.0001).
ConclusionThe data revealed that high expression of miR-17-5p and low expression of miR-93-5p in both plasma and breast tumor might be associated with poor prognosis in breast cancer. However, miR-17-5p, due to the greater change in expression and ease of plasma detection, may serve as a possible non-invasive biomarker for breast cancer’s poor prognosis. Further follow-up studies are required to confirm this finding.
Keywords: Prognosis, Cancer, Biomarker, MiR-17-5p, MiR-93-5p -
Background
Colorectal Cancer (CRC) is the most common malignant gastrointestinal cancer. Cancer stem cells (CSCs) are the major cause of cancer recurrenceand cancer drug resistance. Silibinin, as an herbal compound, has anticancer properties.
ObjectivesThe present study aimed to evaluate the antiproliferative effects of silibinin on HT29 stem-like cells (spheroids).
MethodsIn this study, antiproliferative and apoptotic properties of Silibinin encapsulated in Polymersome Nanoparticles (SPNs) were evaluated by MTT assay, propidium iodide(PI)/AnnexinV assay, cell cycle analysis, and DAPI (4',6-diamidino-2-phenylindole) staining. The expression of some miRNAs and their potential targets was evaluated by real-time reverse transcription-polymerase chain reaction (qRT-PCR).
ResultsIC50 of SPNs was determined at 28.13±0.78μg/ml after 24 h. SPNs (28μg/ml) induced apoptosis by 32.36% in HT29 cells after 24 h. DAPI staining indicated a decrease instained nuclei after SPNs induction.SPNs treatment increased the expression of miR-34a, as well as P53, BAX, CASP9, CASP3, and CASP8. The downregulation of miR-221 and miR-222 was observed in SPNs treated cells. Moreover, SPNs decrease the expression level of CD markers inHT29 spheroids (cancer stem cells) compared to untreated spheroids.Spheroids were completely destroyed after 72 h treatment with SPNs (28μg/ml).
ConclusionAs evidenced by the obtained results, SPNs can be used as an effective anticancer agent in multi-layer (cancer stem cells) and mono-layer cancerous cells with the upregulation of tumor suppressive miRs and genes, as well as downregulation of oncomiRs and oncogenes.
Keywords: Cancer stem cells, miR-34a, miR-221, 222, Silibinin, SPNs -
زمینه و هدف
سرطان معده ششمین بدخیمی شایع و چهارمین علت مرگ سرطانی در دنیا با نرخ بقای پایین است. تشخیص زود ممکن است بقای بیماران را افزایش و مرگ و میر را کاهش دهد. miRNA ها یک گروه از RNA های کوچک غیرکدکننده هستند که به عنوان تنظیم کننده منفی بیان ژنها در سطح پس از رونویسی عمل می کنند. هدف از این مطالعه ارزیابی بیان miR-34a و miR-375 در پلاسمای افراد مبتلا به سرطان معده در استان گیلان بود.
مواد و روش هادر این مطالعه، 25 فرد مبتلا به سرطان معده و 25 فرد سالم در استان گیلان در طول 1397-1398 عضو شدند. بیان miR-34a و miR-375 در پلاسمای افراد مبتلا به سرطان معده و افراد سالم به روش Q-RT-PCR ارزیابی شد. ارتباط بین بیان و خصوصیات کلینیکوپاتولوژی بیماران بررسی شد. آنالیزمنحنی راک این miRNA ها انجام شد.
نتایجاختلاف معنی داری بین سطح پلاسمایی miR-34a و miR-375 در افراد مبتلا به سرطان معده در مقایسه با کنترل وجود نداشت. اختلاف معناداری بین سطح پلاسمایی miR-34aو miR-375 و نتایج کلینیکوپاتولوژی بیماران وجود نداشت. سطح زیر منحنی (AUC) آنالیز راک miR-34a 08/0 ±56/0 (P=0.42) بود. سطح زیر منحنی (AUC) آنالیز راک miR-375 08/0 ±62/0 (P=0.14) بود.
نتیجه گیرینتایج ما پیشنهاد می کند که miR-34a و miR-375 احتمالا بیومارکرهای مناسبی برای تشخیص سرطان معده در استان گیلان نباشند.
کلید واژگان: سرطان معده, miR-34a, miR-375, پلاسما, آنالیز راکIntroduction and ObjectiveGastric cancer is the sixth most frequent malignancy and the fourth leading cause of cancer death in the world with poor survival rate. Early detection may increase patient’s survival and reduce mortality. miRNAs are small non-coding RNAs which function as negative regulators of genes expression in post-transcriptional level. The aim of this study was to evaluate the expression of miR-34a and miR-375 in the plasma of gastric cancer patients in Guilan province.Methods and materials: In this study, 25 gastric cancer patients and 25 healthy individuals in Guilan province during 2018-2019 were enrolled. The expression of miR-34a and miR-375 was evaluated in plasma of patients with Gastric cancer and healthy individuals by Q-RT-PCR method. The correlation between their expression and patient’s clinicopathological characteristics was also investigated. ROC curve analysis of the miRNAs was performed.
ResultsThere was no significant difference in the plasma level of miR-34a and miR-375 in gastric cancer patients compared to control. There was no significant difference between the the plasma level of miR-34a and miR-375 and clinicopathological features of patients. Area under the curve (AUC) value of ROC analysis for miR-34a was 0.56±0.08 (P=0.42). Area under the curve (AUC) value of ROC analysis for miR-375 was 0.62±0.08 (P=0.14).
ConclusionOur results suggested that miR-34a and miR-375 probably don’t be appropriate biomarkers for diagnosis of gastric cancer in Guilan province.
Keywords: gastric cancer, miR-34a, miR-37, Plasma, ROC analysis -
مقدمه
افزایش روزافزون موارد ابتلا و مرگ ومیر ناشی از بیماری سرطان نگرانی های جدی در حوزه سلامت بشر به وجود آورده است و این امر لزوم طراحی و معرفی ترکیبات ضدسرطانی جدید را بیش ازپیش نمایان می سازد. استفاده از محصولات بر پایه فناوری نانو رویکرد جدیدی در این حوزه است. مطالعه حاضر با هدف سنتز نانوذرات دی اکسید تیتانیوم عامل دار با گلوتامین و کنژوگه با تیوسمی کاربازید (TiO2@Gln-TSC)، به منظور مهار تکثیر سلول های رده سرطانی کبد (HepG2) و بررسی بیان برخی ژن های موثر در آپوپتوز انجام گرفت.
مواد و روش هانانوذرات دی اکسید تیتانیوم به روش شیمیایی سنتز شدند و ویژگی های آن ها با استفاده از آنالیزهای FT-IR، EDS، میکروسکوپ الکترونی عبوری (TEM) و میکروسکوپ الکترونی روبشی (SEM) بررسی گردید. بررسی میزان سمیت سلولی با استفاده از آزمایش MTT و بررسی بیان ژن های CASP3، BAX و BCL2 با استفاده از Real Time PCR انجام شد.
یافته ها:
نتایج نشان دادند که نانوذرات سنتزشده ظاهری تقریبا کروی و با اندازه حدود 59 تا 82 نانومتر دارند. این ذرات در غلظت های 50 میکروگرم بر میلی لیتر و بالاتر، از آثار مهاری مناسبی بر سلول های سرطانی برخوردارند و میزان دوز نیمه مهاری آن ها 80 میکروگرم بر میلی لیتر اندازه گیری شد؛ همچنین مواجهه سازی سلول های سرطانی کبد با نانوذرات یادشده سبب افزایش بیان ژن های CASP3، BAX و BCL2 به ترتیب به میزان 8/2، 7/2 و 3/1 برابر گردید که نشان دهنده فعال سازی مسیر آپوپتوز در سلول های موردمطالعه است.
بحث و نتیجه گیری:
این مطالعه نشان داد که نانوذرات دی اکسید تیتانیوم با فعال سازی مسیرهای آپوپتوتیک می توانند به مهار تکثیر سلول های رده سرطان کبد منجر شوند.
کلید واژگان: آپوپتوز, سرطان کبد, تیوسمی کاربازید, کاسپازIntroductionThe increasing trend of cancer morbidity and mortality is a major human health concern, indicating the necessity for the design and introduction of novel anticancer compounds. The use of nanotechnology products is a new approach to cancer treatment. Therefore, the current study was performed to synthesize Titanium Dioxide nanoparticles (NPs) functionalized with glutamine and conjugated to Thiosemicarbazide (TiO2@Gln-TSC) to inhibit the proliferation of liver cancer cells line (HepG2) and evaluate the effect of TiO2@Gln-TSC NPs on the expression of apoptotic genes.
Material & MethodsTiO2@Gln-TSC NPs were synthesized by a chemical method and characterized by Fourier-transform infrared spectroscopy (FT-IR), Energy-dispersive X-ray spectroscopy (EDS), Scanning electron microscopy (SEM), and Transmission electron microscopy (TEM). The cytotoxicity of the Titanium Dioxide nanoparticles was evaluated by the MTT assay, and relative gene expression was studied by Real Time PCR method.
FindingsThe results showed that the synthesized Titanium Dioxide nanoparticles were spherical with a size range of 59 to 82 nm. The particles had a considerable anti-proliferative effect on liver cancer cells line with IC50 of 80 µg/mL. The treatment of the cancer cell line with TiO2@Gln-TSC NPs significantly increased the expression of the CASP3, BAX, and BCL2 by 2.8, 2.7, and 1.3 folds, respectively, which indicated the activation of apoptotic pathways in the treated cells.
Discussion & ConclusionThe results showed that the TiO2@Gln-TSC NPs could inhibit the proliferation of liver cancer cells line and by triggering the apoptosis pathway.
Keywords: Apoptosis, Caspase, Liver cancer, Thisemicarbazide -
مقدمه
محصولات گوشتی ارگانیک به دلیل وجود باکتری های اسیدلاکتیک مانند لاکتوباسیلوس ها، لوکونوستوک ها، لاکتوکوس ها و پدیوکوکوس ها بسیار شناخته شده هستند. هدف از این تحقیق جداسازی و شناسایی سویه های جدید باکتری های اسیدلاکتیک از سوسیس های ارگانیک گوشت و ارزیابی فعالیت ضدمیکروبی آنها است.
مواد و روشها:
در این تحقیق جداسازی باکتری های اسیدلاکتیک از بسته بندی های تهیه شده در شرایط خلا سوسیس های شرکت سولیکو (تهران، ایران) انجام گرفت. شناسایی براساس ویژگی های مورفولوژی، بیوشیمیایی و تجزیه و تحلیل 16S rRNA انجام شد. ارزیابی اولیه فعالیت ضدمیکروبی سویه ها علیه میکروکوکوس لویتوس PTCC 1408 انجام گرفت. سینتیک رشد سویه MN-B و فعالیت ضدمیکروبی آن علیه لاکتوباسیلوس کازیی ATCC 32392 در محیط MRSبررسی شد. فعالیت ضدمیکروبی علیه برخی از پاتوژن های منتقل شونده از راه غذا انجام شد. باکتریوسین تولیدشده توسط جدایه MN-Bتوسط روش جذبی - دفعی و به کار بردن دیالیز به شکل جزیی خالص سازی شد.
نتایجدر این تحقیق دو سویه از جنس پدیوکوکوس و سه سویه از جنس لوکونوستوک از سوسیس های بسته بندی شده در شرایط خلا، جداسازی و با علایم اختصاری MN-A3، MN-A2-1، MN-A2، MN-B و MN-A نام گذاری شدند. نتایج شناسایی نشان دادند سویه های MN-B و MN-A متعلق به گونه پدیوکوکس اسیدی لاکتیسی و سه سویه MN-A2-1، MN-A2 و MN-A3 متعلق به گونه لکونوستوک مزانتروییدس هستند. از میان سویه ها، سویه MN-B بالاترین فعالیت ضدمیکروبی را علیه میکروکوکوس لویتوس PTCC 1408 نشان داد. وزن مولکولی باکتریوسین جداسازی شده از این سویه به شکل جزیی 5 کیلودالتون است.
بحث و نتیجه گیری:
سویه MN-B، پدیوکوکس اسیدی لاکتیسی PTCC 1954 فعالیت ضدمیکروبی مناسبی علیه سالمونلا انتریکا زیرگونه انتریکا سروتیپ تیفی موریوم PTCC 1709، استافیلوکوکوس اریوس PTCC 1113، لیستریا منوسیتوژنز PTCC 1302 و لیستریا اینووانی PTCC 1303 نشان داد. با توجه به اثر ضدمیکروبی مناسب، سویه جدید جداسازی شده می تواند کاندید مناسبی به عنوان نگه دارنده در مواد غذایی باشد.
کلید واژگان: فعالیت ضدمیکروبی, جداسازی, شناسایی, سوسیس های ارگانیک گوشتIntroductionOrganic meat products are well known for their probiotic values due to the presence of probiotic lactic acid bacteria such as Lactobacillus, Leuconostoc, Lactococcus, and Pediococcus strains. The present study aimed to isolate and characterize new strains of lactic acid bacteria (LABs) from organic meat sausages and evaluate their antimicrobial activities.
Materials and MethodsIn this study, LAB strains were isolated from vacuum-packed organic meat sausages bought from Solico Group Co Ltd. (Tehran, Iran). All isolates were characterized by morphological, biochemical, and 16S rRNA analysis. The primary antibacterial activity of the isolates was evaluated against Micrococcus luteus PTCC 1408. The growth kinetics and antimicrobial activity of the strain MN-B against Lactobacillus casei ATCC 39392 were determined in an MRS broth medium. In addition, a bacteriocin produced by the strains MN-B revealed antimicrobial activity against selected foodborne pathogens. Bacteriocin produced by the MN-B strain was partially purified using the adsorption-desorption method followed by dialyzes.
ResultsIn this study, two Pediococcus spp. and three Leuconostoc spp. with antimicrobial activity were isolated from vacuum-packed organic meat sausages and designated as MN-A, MN-B, MN-A2, MN-A2-1, and MN-A3. The results showed that the isolate MN-A and MN-B belonged to the strain Pediococcus acidilactici and the MN-A2, MN-A2-1, and MN-A3 isolates were identified as Leuconostoc mesenteroides strains. Amongst the isolates, the strain MN-B showed the highest antimicrobial activity against the Micrococcus luteus PTCC 1408. The molecular weight of bacteriocin was about 5.0 KDa.
Discussion and ConclusionPediococcus acidilactici (strain MN-B) showed significant antimicrobial activity against Salmonella enterica subsp. enterica serotype Typhimurium PTCC 1709, Staphylococcus aureus PTCC 1113, Listeria monocytogenes PTCC1302, and Listeria inovani PTCC 1303. Therefore, this strain can be considered a potential candidate in different sectors such as the food industry as a preservative.
Keywords: Antimicrobial Activity, Isolation, Characterization, organic meat sausages -
اولین مرحله حیاتی در برنامه رشد در زمان قبل از لانه گزینی، زمان پس از لقاح تخمک و قبل از لانه گزینی جنین در رحم اتفاق می افتد. این دوره نمایانگر یک پنجره آسیب پذیر است زیرا اپی ژنوم تحت تغییرات دینامیک در الگوی متیلاسیون DNA قرار می گیرد. تغییر در برنامه ریزی اولیه مجدد جنینی می تواند الگوهای متیلاسیون DNA را مختل کند و تغییرات دایمی را در برنامه رشد ایجاد کند و منجر به شروع پیامدهای نامطلوب سلامت در نتاج شود. اگرچه شواهد زیادی وجود دارد که نشان می دهد قرار گرفتن در معرض مواد مضر در طول رشد جنین قبل از لانه گزینی می تواند باعث ایجاد تغییرات اپی ژنتیکی پایدار در فرزندان شود، اما مکانیسم ها هنوز به طور کامل شناخته نشده اند. از آنجایی که تغییرات فیزیولوژیکی یا پاتولوژیک در متیلاسیون DNA می تواند به عنوان پاسخی به نشانه های محیطی رخ دهد، محیط زیست مناسب نقش مهمی در موفقیت رشد جنین ایفا می کند. در این مقاله مروری، مکانیسم های درگیر در برنامه ریزی مجدد اپی ژنتیک جنینی طی متیلاسیون DNA و عوامل استرس زای محیطی مادر، همچون اثرات علف کش پاراکوات در طول مراحل قبل از لانه گزینی جنین مورد بررسی قرار گرفته است.کلید واژگان: اپی ژنتیک, متیلاسیون DNA, لانه گزینی, جنین, پاراکواتThe first vital stage in the developmental program occurs at the time before implantation, after fertilization, and before implantation of the fetus in the uterus. This period represents a vulnerable stage because the epigenome undergoes dynamic changes in DNA methylation profiles. Changes in early embryonic reprogramming can disrupt DNA methylation patterns and cause permanent changes in the growth program, leading to the onset of adverse health outcomes in offspring. Although there are many evidences that exposure to harmful substances during embryonic development before implantation can cause lasting epigenetic changes in offspring, the mechanisms are not yet fully understood. Since the physiological or pathological changes in DNA methylation can occur in response to environmental cues, a suitable environment plays an important role in fetal growth success. In this review article, we investigated the mechanisms involved in fetal epigenetic reprogramming during DNA methylation and maternal environmental stressors, such as the effects of paraquat herbicide during the pre-implantation stages of the embryo.Keywords: epigenetics, DNA methylation, pre-implantation embryos, prenatal exposures, developmental programing
-
پیش زمینه و هدف
عفونت مجاری ادراری (UTI) یکی از شایع ترین عفونت ها در کودکان است که به سرعت در حال کسب مقاومت های بیشتری نسبت به داروهای ضد میکروبی در سراسر دنیا است. هدف از این مطالعه ارزیابی فراوانی ژن های SHV، TEM و CTX-M در اشریشیا کلی و کلبسیلا پنومونیه جداشده از عفونت مجاری ادراری در کودکان در بیمارستان 17 شهریور رشت بود.
مواد و روش کاردر این مطالعه توصیفی-مقطعی، 49 سویه اشریشیا کلی و کلبسیلا پنومونیه از بیمارستان 17 شهریور از شهر رشت جداسازی و به کمک روش های بیوشیمیایی تعیین هویت شدند. حساسیت و مقاومت سویه ها به آنتی بیوتیک ها به روش های کربی بور و براث دایلوشن تعیین گردید. برای ارزیابی فراوانی ژن های SHV، TEM و CTX-M در جدایه از روش PCR استفاده شد. برای آنالیز آماری از آزمون χ2 با کمک نرم افزار SPSS نسخه 19 بهره برده شد.
یافته هادر این مطالعه، بیشترین مقاومت در جدایه های اشریشیا کلی به سفتریاکسون (9/88 درصد) و آمپی سیلین (5/81 درصد) و در جدایه های کلبسیلا پنومونیه به آمپی سیلین (5/95 درصد)، سفتریاکسون (3/77 درصد) و مشاهده شد. از 49 جدایه، 8/89 درصد جدایه ها دارای ژن SHV، 8/89 درصد جدایه ها دارای ژن CTX-M و 100 درصد جدایه ها دارای ژن TEM بودند.
بحث و نتیجه گیریبه نظر می رسد که یکی از علل افزایش مقاومت چند دارویی در جدایه های بیمارستانی عفونت مجاری ادراری در رشت، افزایش انتقال ژن های پلاسمیدی بین این جدایه ها باشد.
کلید واژگان: اشریشیا کلی, CTX-M, کلبسیلا پنومونیه, SHV, TEMBackground & AimsUrinary tract infection (UTI) is one of the common infections in children which is rapidly acquiring more and more resistance to antimicrobial drugs in the worldwide. The aim of this study was to evaluate the frequency of SHV, TEM and CTX-M genes in Escherichia Coli and Klebsiella Pneumoniae strains isolated from UTI in children in 17 Shahrivar hospital from Rasht city, Iran.
Materials & MethodsIn this descriptive cross-sectional study, 49 strains of Escherichia Coli and Klebsiella Pneumoniae were isolated from 17 Shahrivar hospital from Rasht city and identified by biochemical tests. The resistance and susceptibility of the strains to antibiotics was determined by both Kirby Bauer and Broth dilution methods. To evaluate frequency of SHV, TEM, and CTX-M genes in the isolates, the PCR method was used. To statistical analysis, χ2 test was used with SPSS software version 19.
ResultsIn this study, the most resistance was observed to Ceftriaxone (88.9%) and ampicillin (81.5%) in Escherichia Coli and to ampicillin (95.5%) and Ceftriaxone (77.3%) in Klebsiella Pneumoniae. Of 49 isolates, 89.8% had SHV gene, 89.8% had CTX-M gene, and 100% had TEM gene.
ConclusionWe concluded that one of the reasons of increasing multi drug resistance in nosocomial isolates of UTI in Rasht may be an increase in horizontal transfer of plasmid genes between these isolates.
Keywords: Escherichia Coli, CTX-M, Klebsiella Pneumoniae, SHV, TEM -
مجله دانشگاه علوم پزشکی اراک، سال بیست و پنجم شماره 1 (پیاپی 155، فروردین و اردیبهشت 1401)، صص 104 -118زمینه و هدف
miRNAها دسته ای از RNAهای کوچک غیررمزگذار (17-25 نوکلیوتید) هستند که در بسیاری از بیماری ها محققان به آن ها توجه کردند. مطالعات miRNAها در سرطان های مختلف نشان داده است که برخی از آن ها به عنوان انکوژن و برخی مهارکننده تومور عمل می کنند. تا به امروز، بسیاری از مطالعات نشان دادند miR-17-5p و miR-93-5p مولکول های تنظیم کننده مهمی برای برخی رفتارهای بیولوژیکی، ازجمله فرایندهای تکثیر سلولی هستند که در تشکیل سرطان مهم هستند. هدف از این مطالعه بررسی سطح بیان miR-17-5p و miR-93-5p در بافت و پلاسمای بیماران مبتلا به سرطان مجاری پستان در مقایسه با گروه کنترل بود.
مواد و روش هااستخراج RNA (مشتمل بر miRNA) از نمونه های بافت پستان و پلاسمای متشکل از نمونه های سرطانی و نرمال انجام شد. درصد خلوص و غلظت آن ها با سنجش میزان جذب نوری تایید شد. cDNA ساخته شد و سطح بیان miR-17-5p و miR-93-5p به صورت نیمه کمی با روش واکنش PCR در زمان واقعی با استفاده از رنگ سایبر گرین در نمونه های بافت تومور و پلاسما در قیاس با گروه کنترل نرمال و در حضور نرمال کننده SNORD47 بررسی شد. تحلیل آماری با استفاده از نرم افزار Graphpad Prism نسخه 8/0/2 تجزیه و تحلیل شد.
ملاحظات اخلاقیملاحظات اخلاقی این مطالعه را کمیته اخلاق موسسه پژوهشگاه ملی و مهندسی ژنتیک و زیست فناوری با کد (IRAN 52d/4922, 6.10.2016) تایید کرد. کلیه افراد شرکت کننده در مطالعه، فرم رضایت نامه جهت استفاده از نمونه های بالینی و داده های شخصی تحت نظارت پزشک را امضا کردند.
یافته هامیزان بیان miR-17-5p در بافت و پلاسمای بیماران مبتلا به داکتال کارسینوما در مقایسه با گروه کنترل افزایش بیان معنا داری را نشان داد به طور قابل توجهی با مرحله تومور و غدد لنفاوی، وضعیت گیرنده پروژسترون و استروژن ارتباط داشت (P<0/0001). این در حالی است که کاهش بیان miR-93-5p در بافت های پلاسما و تومور به طور قابل توجهی با مرحله تومور و درگیری غدد لنفاوی مرتبط است (P<0/0001).
نتیجه گیرییافته های این پژوهش مبین این امر است که بیان بالای miR-17-5p و کاهش بیان miR-93-5p احتمالا با پیش آگهی ضعیف سرطان پستان مرتبط است. با وجود این miR-17-5p به دلیل اختلاف بیان بیشتر و سهولت ردیابی در پلاسما، به عنوان یک کاندیدای احتمالی زیست، نشانگر پیش آگهی ضعیف بیماری تلقی می شود. مطالعات فرجام یابی بالینی بیشتر برای تایید این موضوع لازم است.
کلید واژگان: پیش آگهی, سرطان, نشانگر, miR-17-5p, miR-93-5pBackground and AimMicroRNAs (miRNAs) are a class of small non-coding RNAs (17-25 nucleotides) that have been studied in many diseases. miRNAs studies in different cancers have shown that miRNAs may be considered oncogene or tumor suppressor. So far, many studies have shown that miR-17-5p and miR-93-5p are important regulatory molecules in some biological processes, such as cell proliferation, associated with cancer formation. This study aimed to investigate and compare the tissue and plasma expression levels of miR-17-5p and miR-93-5p in patients with ductal carcinoma breast cancer with the normal control group.
Methods & MaterialsThe total RNA (including miRNA) was extracted from breast and plasma tissue samples of cancerous and normal samples. The RNA concentration and purity were confirmed using optical absorbance measurements. cDNA was synthesized, and the expression levels of miR-17-5p and miR-93-5p were assessed semi-quantitatively by SYBR Green-based real-time RT-PCR assay in plasma and breast tissues of ductal carcinoma breast cancer compared with the control normal samples with SNORD47 as internal normalizer. Data were statistically evaluated using GraphPad Prism 8.0.2.
Ethical ConsiderationsThis study was approved by the Ethics Committee of the institute (IRAN 52d/4922, 6.10.2016). All study individuals signed a consent form to use their clinical samples and personal data under the physician’s supervision.
ResultsThe expression level of miR-17-5p showed significantly higher expression in tissues and plasma of the cancer group compared with the control group (P<0.0001). It was also significantly associated with tumor stage and lymph node, and ER (estrogen receptor) and PR (progesterone receptor) status (P<0.0001). While decreased expression of miR-93-5p in plasma and tumor tissues was shown to be significantly associated with tumor stage and lymph node involvement (P<0.0001).
ConclusionThe data revealed that high expression of miR-17-5p and low expression of miR-93-5p in both plasma and breast tumor might be associated with poor prognosis in breast cancer. However, miR-17-5p, due to the greater change in expression and ease of plasma detection, may serve as a possible non-invasive biomarker for breast cancer’s poor prognosis. Further follow-up studies are required to confirm this finding.
Keywords: Prognosis, Cancer, Biomarker, MiR-17-5p, MiR-93-5p -
زمینه و هدف
کادمیوم دارای خصوصیات شیمیایی و فیزیکی مشابه فلزاتی مانند روی و مس می باشد که طی فرایندی یونی و مولکولی می تواند به سلول ها منتقل شود و عملکردهای بیولوژیکی و هموستاز سلول ها را مختل کند. هدف از این مطالعه بررسی اثر کلرید کادمیوم بر سطح سرمی و بافتی عناصر روی و مس،همچنین بررسی نقش محافظتی ان استیل سیستیین(NAC)درجلوگیری از سمیت و التهاب بافتی ناشی از کادمیوم در بافت ریوی رت های مواجهه یافته با تک دوز و دوز پیوسته کادمیوم می باشد.
مواد و روش هادر این مطالعه مداخله ای - تجربی 30 سر رت نر ویستار دو ماهه به طور تصادفی به 5 گروه شش تایی تقسیم شدند. گروه کنترل فقط آب و مواد غذایی استاندارد دریافت نمودند. گروه تیمار اول ، در روز اول مطالعه 80 میلی گرم بر کیلو گرم کلرید کادمیوم را به صورت تک دوز دریافت نمودند،گروه تیماردوم،دوز پیوسته کلرید کادمیوم را بطور یک روز درمیان به مدت 4 هفته به میزان 5/2 میلی گرم بر کیلوگرم دریافت کردند. گروه تیمارسوم ، تک دوز کلرید کادمیوم را به میزان 80 میلی گرم بر کیلوگرم به همراه 50 میلی گرم بر کیلوگرم ان استیل سیستیین در روز اول دریافت نمودند. گروه تیمارچهارم، 5/2 میلی گرم دوز پیوسته کلرید کادمیوم به همراه 50 میلی گرم ان استیل سیستیین را به مدت 4 هفته دریافت نمودند. حیوانات کلرید کادمیوم و ان استیل سیستیین را به صورت گاواژ دریافت کردند. در پایان دوره تیمار، از قلب خونگیری انجام شد تا سطح عناصر سنجیده شود. بافت ریه هم پس از بیهوشی ،از ناحیه قفسه سینه خارج شد و بخشی از آن برای کار بافت شناسی و بخشی هم جهت سنجش سطح عناصر مس و روی استفاده شد.
یافته هاتیمار با کلرید کادمیوم کاهش سطح سرمی مس رادر گروه تیمار دوم نسبت به گروه کنترل نشان داد(P-value < 0. 01). علاوه بر این تیمار با کلرید کادمیوم در گروه تیمار دوم نسبت به گروه کنترل، سبب کاهش معنی دار سطح بافتی مس گردید(P-value < 0. 001). تیمار با کلرید کادمیوم سبب کاهش سطح سرمی روی در گروه تیمار دوم نسبت به گروه کنترل گردید (P-value <0. 01). سطح بافتی روی در گروه تیمار دوم نسبت به کنترل ، کاهش معنی داری را نشان دادP-value < 0. 001)). تیمار همزمان کلرید کادمیوم و ان استیل سیستیین در گروه تیمار چهارم به صورت دوز پیوسته نسبت به گروه تیمار دوم سبب افزایش معنی دار سطح سرمی مس گردید(P-value < 0. 05). و سطح بافتی مس در گروه تیمار چهارم نسبت به گروه تیمار دوم بطورمعنی داری افزایش یافت(P-value < 0. 001). همچنین تیمار همزمان دو ترکیب کلرید کادمیوم و ان استیل سیستیین در گروه تیمار چهارم نشان داد که سطح سرمی روی (P-value < 0. 05)و سطح بافتی روی(P-value < 0. 01)نسبت به گروه تیمار دوم بطور معنی داری افزایش یافت.
نتیجه گیریتجویز ان استیل سیستیین با دوز پیوسته، سمیت ناشی از کلرید کادمیوم را در رت های مواجهه یافته با دوز پیوسته کلرید کادمیوم کاهش داده و سطح سرمی و بافتی دو عنصر مس و روی را بهبود می بخشد.
کلید واژگان: کادمیوم, ان استیل سیستئین, مس, رویBackground and AimCadmium has similar chemical and physical properties to metals such as zinc and copper, can be transferred to cells via an ionic and molecular process, and disrupts cell biological functions and homeostasis. The aim of this study was to investigate the effect of cadmium chloride on serum and tissue levels of zinc and copper, Also, the protective role of N-acetylcysteine (NAC) in preventing cadmium-induced toxicity and tissue inflammation in the lung tissue of rats exposed to single-dose and continuous-dose cadmium.
Materials and Methods30 male Wistar rats were randomly divided into five groups of six in this interventional-experimental study. The control group only received regular water and food. The first group received a single dose treatment of 80 mg/kg of cadmium chloride on the first day of the study, while the second group received a continuous dose of 2.5 mg / kg of cadmium chloride every other day for 4 weeks. On the first day of the study, the third group received a single dose of 80 mg / kg cadmium chloride along with 50 mg / kg N-acetylcysteine. For four weeks, the fourth treatment group received a continuous dose of 2. 5 mg of cadmium chloride along with 50 mg of N-acetylcysteine. Cadmium chloride and N-acetylcysteine were administered to the animals via gavage. At the end of the treatment period, blood samples from the heart were taken to determine the level of the elements. After anesthesia, lung tissue was removed from the chest and part of it was used for histological work, while the other part was used to measure element levels.
ResultsTreatment with cadmium chloride showed a decrease in serum copper levels in the second treatment group compared to the control group (P-value <0.01). In addition, cadmium chloride treatment in the second treatment group compared to the control group caused a significant reduction in copper tissue level (P-value <0.001). Cadmium chloride treatment reduced serum zinc levels in the second treatment group compared to the control group (P-value <0.01). Tissue level of zinc in the second treatment group compared to the control showed a significant decrease (P-value <0.001). Simultaneous treatment of cadmium chloride and N-acetylcysteine in the fourth treatment group as a continuous dose compared to the second treatment group caused a significant increase in serum copper level (P-value <0.05). And copper tissue level in the fourth treatment group increased significantly compared to the second treatment group (P-value <0. 001). Also, simultaneous treatment of cadmium chloride and N-acetylcysteine in the fourth treatment group showed that serum zinc level (P-value <0.05) and tissue level of zinc (P-value <0.01) were significantly higher than the second treatment group.
ConclusionContinuous N-acetylcysteine administration reduces the toxicity of cadmium chloride in rats exposed to a continuous dose of cadmium chloride and improves serum and tissue copper and zinc levels.
Keywords: Cadmium, N-acetylcysteine, Copper, Zinc -
زمینه و هدف
کادمیوم یک فلز سنگین سمی موجود در آلاینده های محیطی در کلان شهرها است که از طریق استنشاق وارد بدن می شود که تجمع آن در بدن سبب تولید گونه های اکسیژن واکنشی و آپوپتوز و تغییر ساختار پروتیینی می شود. هدف از این مطالعه بررسی اثردرمانی ان استیل سیستیین (به دلیل داشتن گروه سولفیدریل وپاکسازی گونه های فعال اکسیژن) بر روی آنزیم های کبدی و التهاب رت های مواجه شده با دوزهای حاد و مزمن کلرید کادمیوم می باشد.
مواد و روش هادر این مطالعه 30 سر رت نر نژاد ویستار دو ماهه به طور تصادفی به 5 گروه 6 تایی تقسیم شدند. گروه کنترل سالم (G1) فقط با آب و غذای استاندارد تغذیه شدند و گروه منفی حاد (G2) در روز اول مطالعه 80 میلی گرم بر کیلوگرم کلرید کادمیوم دریافت نمودند. گروه کنترل منفی مزمن(G3) روزانه 2.5 میلی گرم بر کیلوگرم کلرید کادمیوم به مدت چهار هفته دریافت نمودند. گروه تیمار حاد (G4) روز اول مطالعه 80 میلی گرم بر کیلوگرم کلرید کادمیوم به همراه 50 میلی گرم بر کیلوگرم ان استیل سیستیین دریافت نمودند. گروه تیمار مزمن (G5) روزانه به مدت چهار هفته 2.5 میلی گرم بر کیلوگرم کلرید کادمیوم و 50 میلی گرم برکیلوگرم ان استیل سیستیین دریافت نمودند. در پایان دوره تیمار پس از بیهوشی از قلب رت ها به جهت اندازه گیری سطح آنزیم های کبدی خون گیری انجام شد. سپس کبد آن ها انجام آزمایش های هیستوپاتولوژی خارج گردید.
یافته هاتیمار با کلرید کادمیوم در دوز پیوسته سبب افزایش معنادار سطح آنزیم های ALT، AST، ALP و LDH نسبت به گروه کنترل شد. در سطح آنزیم GGT تغییر معناداری حاصل نشد. کلرید کادمیوم سبب ایجاد التهاب در اطراف عروق و افزایش ضخامت عروق کبدی گردید. پس از تیمار با ان استیل سیستیین در گروه تیمار چهارم (G5) سطح آنزیم ها نسبت به گروه تیمار دوم G3)) کاهش معنادار را نشان داد. همچنین از التهابات اطراف عروق و ضخامت عروق نسبت به G3 کاسته شد.
نتیجه گیریتجویز ان استیل سیستیین با دوز پیوسته، از طریق کاهش سطح سرمی آنزیم های ALT، AST، ALP و LDH و همچنین التهاب های کبدی، سمیت ناشی از کلرید کادمیوم را در رت های مواجه شده با دوز پیوسته کلرید کادمیوم کاهش می دهد.
کلید واژگان: ان استیل سیستئین, کلرید کادمیوم, کبد, آنزیم های کبدیBackground and AimCadmium is a toxic heavy metal found in environmental pollutants in metropolitan areas that enters the body via inhalation and causes the production of reactive oxygen species, apoptosis, and changes in protein structure. The purpose of this study was to see how N-acetyl cysteine (due to its sulfhydryl group and purification of reactive oxygen species) affected liver enzymes and inflammation in rats exposed to acute and chronic cadmium chloride doses.
Materials and MethodsIn this study, 30 two-month-old male Wistar rats were randomly divided into 5 groups of 6. The control group (G1) was fed only standard water and food and the first treatment group (G2) received 80 mg / kg cadmium chloride on the first day of the study. The second treatment group (G3) received 2.5 mg / kg cadmium chloride daily for four weeks. The third treatment group (G4) received 80 mg / kg cadmium chloride along with 50 mg / kg n-acetyl cysteine on the first day of the study. The fourth treatment group (G5) received 2.5 mg / kg cadmium chloride and 50 mg / kg N-acetyl cysteine daily for four weeks. At the end of the treatment period, after anesthesia, blood samples were taken from the hearts of rats to measure the level of liver enzymes. Then their liver was removed and histopathological tests were performed.
ResultsTreatment with cadmium chloride in continuous dose caused a significant increase in the levels of ALT, AST, ALP and LDH enzymes compared to the control group. There was no significant change in GGT enzyme level. Cadmium chloride caused inflammation around the arteries and increased the thickness of the hepatic arteries. After treatment with N-acetyl cysteine in the fourth treatment group (G5), the level of enzymes compared to the second treatment group (G3) showed a significant decrease. Inflammation around the arteries and the thickness of the arteries were also reduced compared to G3.
ConclusionContinuous N-acetyl cysteine administration reduces cadmium chloride toxicity in rats exposed to a continuous dose of cadmium chloride by lowering serum levels of ALT, AST, ALP, and LDH enzymes, as well as hepatitis.
Keywords: N-acetyl cysteine, Cadmium chloride, Liver, Liver enzymes -
پیش زمینه و هدف
آللهای VNTR در ژن فنیلآلانین هیدروکسیلاز (PAH) برای تعیین ناقل و تشخیص پیش از تولد در خانوادههای فنیلکتونوری مورداستفاده قرار میگیرد. هدف این مطالعه بررسی پیوستگی بین آللهای VNTR و جهشهای ژن PAH در افراد مبتلا به فنیلکتونوری در استان گیلان بود.
مواد و روش کاردر این مطالعه توصیفی مقطعی، 19 بیمار PKU غیر خویشاوند از بیمارستان کودکان 17 شهریور در رشت وارد مطالعه شدند. DNA ی ژنومی از نمونه خون بیماران PKU استخراج شد. تکثیر قطعات ژنی به روش PCR انجام و سپس تعیین توالی گردید.
یافته هاآنالیز ما نشان داد که بیماران PKU در استان گیلان دارای ژنوتیپهای VNTR3/VNTR3، VNTR3/VNTR7،ND/VNTR7، VNTR7/VNTR7 و VNTR8/VNTR8 در ژن PAH بودند. فراوانی آللهای VNTR3، VNTR7 و VNTR8 به ترتیب 05/21درصد، 94/28درصد و 4/47درصد بود. پیوستگی بین بعضی جهشهای ژن PAH نظیر R400K، R261X، R261Q، IVS4+5G>T و IVS10-11G>A با آللهای VNTR در بیماران PKU مشاهده شد.
بحث و نتیجهگیریآللهای VNTR3، VNTR7 و VNTR8 میتوانند بهعنوان مارکرهای مفیدی در تعیین ناقلین PKU در گیلان باشند. همچنین، تنوع ژنتیکی و تنوع جغرافیایی میتواند علت ارتباط جهشهای مختلف با آللهای VNTR در ژن PAH در استان گیلان باشد.
کلید واژگان: IVS10-11G>A, جهش, ژن PAH, فنیل کتونوری, VNTRBackground & AimsVNTR alleles in the phenylalanine hydroxylase (PAH) gene are used for carrier detection and prenatal diagnosis in phenylketonuria families. The aim of this study was to investigate linkage between VNTR alleles and the PAH gene mutations in PKU patients in Guilan province, Iran.
Materials & MethodsIn this descriptive cross-sectional study, 19 unrelated PKU patients from 17 Shahrivar children hospital in Rasht were enrolled. Genomic DNA was extracted from blood samples of PKU patients. Amplification of gene fragments was carried out by PCR method and underwent direct sequencing.
ResultsOur analysis showed that PKU patients in Guilan province had VNTR3/VNTR3, VNTR3/VNTR7, ND/VNTR7, VNTR7/VNTR7, and VNTR8/VNTR8 genotypes in PAH gene. The frequencies of VNTR3, VNTR7, and VNTR8 alleles were 21.05%, 28.94%, and 47.4%, respectively. Length of one allele was not determined (ND) by frequency 0.03%. The linkage between was observed in some mutations of PAH gene such as R400K, R261X, R261Q, IVS4+5G>T و and IVS10-11G>A with VNTR allelels PKU patients.
ConclusionVNTR3, VNTR7, and VNTR8 alleles can be considered as useful marker in determining PKU carriers in Guilan. Furthermore, Genetic heterogeneity and geographic variation may be the cause of correlation of different mutations with VNTR alleles in PAH gene in Guilan province.
Keywords: IVS10-11G>A, Mutation, PAH Gene, Phenylketonuria, VNTR -
پیش زمینه و هدف
سرب (Pb) یک فلز سنگین سمی است که باعث عوارض نامطلوبی بر سلامتی انسان ها و حیوانات می شود. N -استیل سیتیین (NAC) به عنوان یک ترکیب آنتی اکسیدانی، آسیب های بافتی و التهابات را کاهش می دهد. هدف از این مطالعه، ارزیابی اثرات N-استیل سیتیین بر بیان ژن های IL-10 و TGF-β در ریه رت های مواجهه یافته با سرب (Pb) بود.
مواد و روش کاردر این مطالعه شبه تجربی رت ها به طور تصادفی در پنج گروه شامل 1) کنترل، 2) دوز حاد سرب، 3) دوز حاد سرب+ دوز پیوسته NAC، 4) دوز مزمن سرب و 5) دوز مزمن سرب و دوز پیوسته NAC تقسیم بندی شدند. دوز حاد سرب (70 mg/kg) در روز اول مطالعه، دریافت شد. دوز مزمن سرب (2 mg/kg) و مصرف پیوسته NAC (50 mg/kg) هر روز طی چهار هفته صورت گرفت. N -استیل سیتیین و سرب هردو در آب استریل حل شده و به صورت گاواژ خوراکی در رت ها مصرف شد. آنالیز هیستوپاتولوژی با رنگ آمیزی بافت ها با هماتوکسیلین و ایوزین (H&E) انجام شد. روش qRT-PCR و آزمون های آماری One-Way ANOVA با سطح معنی داری P<0.05 برای ارزیابی بیان ژن های IL-10 و TGF-β استفاده شدند.
یافته هاسرب در دوزهای حاد و مزمن باعث التهاب بافتی شد. آنالیز با qRT-PCR، کاهش معنی دار بیان IL-10 و افزایش معنی دار بیان TGF-β را نشان داد. در حالی که مصرف NAC به همراه سرب، باعث کاهش التهاب، افزایش بیان IL-10 و کاهش بیان TGF-β در ریه رت ها شد.
نتیجه گیرینتایج ما پیشنهاد می کند که N -استیل سیتیین می تواند از طریق کاهش التهاب از ریه در برابر سمیت سرب، محافظت کند.
کلید واژگان: IL-10, ریه, N -استیل سیتئین, سرب, رت, التهابBackground & AimsLead (Pb) is a toxic heavy metal which causes adverse health effects on humans and animals. N-acetylcysteine (NAC), as an antioxidant agent, decreases tissue damages and inflammations. The aim of this study was to evaluate the effects of N-acetylcysteine on the expression of IL-10 and TGF-β genes in the lung of rats exposed to Pb.
Materials & MethodsIn this interventional quasi-experimental study, the rats were randomly divided into 5 groups, including 1) control, 2) acute dose of Pb, 3) acute dose of Pb + continuous administration of NAC, 4) chronic dose of Pb, and 5) chronic dose of Pb + continuous administration of NAC. Acute dose of Pb (70 mg/kg) was administrated on the first day of the study. Chronic dose of Pb (2 mg/kg) and Continuous administration of N-acetylcysteine (50 mg/kg) was used every day for 4 weeks. Both N-acetylcysteine and Pb were dissolved in sterile water and administrated to rats orally by gavage. Histopathological analysis was performed by tissues staining with hematoxylin-eosin (H&E). qRT-PCR method and one-Way ANOVA statistical tests with a significant level of P<0.05 were used to evaluate the expression of IL-10 and TGF-β genes.
ResultsPb induced inflammation in acute and chronic doses. qRT-PCR analysis showed a significant decrease in IL-10 and a significant increase in TGF-β expressions. However, administration of NAC with Pb led to a decrease in inflammation by upregulation of IL-10 and downregulation of TGF-β genes in the lungs of rats.
ConclusionOur results suggest that N-acetylcysteine can protect the lungs against Pb toxicity by reducing inflammation.
Keywords: IL-10, Lung, N-acetylcysteine, Pb, Rat, TGF-β -
هدف از این مطالعه تجربی بررسی اثر کادمیوم (Cd) بر بیان ژن های ماتریکس متالوپروتییناز 9 (MMP9) و مهارکننده بافتی متالوپروتییناز 2 (TIMP2) و بررسی نقش محافظتی N-استیل سیستیین (NAC) بر سمیت کادمیوم در بافت کبد رت ها بود. در این مطالعه، رت های نر ویستار به طور تصادفی به 5 گروه: شاهد (G1)، تک دوز کادمیوم (80 میلی گرم/کیلوگرم) (G2)، دوز پیوسته کادمیوم (5/2 میلی گرم/کیلوگرم) (G3)، تک دوز کادمیوم (80 میلی گرم/کیلوگرم) و دوز پیوسته NAC (50 میلی گرم/کیلوگرم) (G4) و دوز پیوسته کادمیوم (5/2 میلی گرم/کیلوگرم) و دوز پیوسته NAC (50 میلی گرم/کیلوگرم) (G5) تقسیم شدند. رنگ آمیزی هماتوکسیلین و ایوزین (H & E) برای مطالعه تغییرات هیستوپاتولوژی استفاده شد. غلظت کادمیوم به روش اسپکتروسکوپی کوره گرافیتی در نمونه های کبدی اندازه گیری شد. بیان ژن های MMP9 و TIMP2 با استفاده از RT-PCR ارزیابی شد. مواجهه با کادمیوم، به ویژه در دوز پیوسته با آسیب شدید بافتی و افزایش سلول های التهابی در بافت کبدی همراه بود. میانگین غلظت بافتی کادمیوم 27% در گروه G2 (P<0/05) و 60% در گروه G3 (P<0/01) افزایش معنی دار داشت. تیمار با NAC در گروه G4 (P<0/01) و G5 (P<0/01) به طور معنی داری غلظت بافتی کادمیوم را کاهش داد. کادمیوم هم چنین بیان ژن MMP9 (P<0/001) و TIMP2 (P<0/01) را در گروه های G2 و G3 افزایش داد. تیمار با NAC به طور معنی داری این اثرات را معکوس کرد. یافته ها پیشنهاد می کنند که NAC سلول های کبدی را با کاهش تجمع کبدی کادمیوم و کاهش بیان ژن های TIMP2 و MMP9 محافظت می کند.کلید واژگان: کادمیوم, N استیل سیستئین, استرس اکسیداتیو, MMP9, TIMP2The aim of this experimental study was to investigate the effect of cadmium (Cd) on the expression of matrix metalloproteinase 9 (MMP9) and tissue inhibitor of metalloproteinase 2 (TIMP2) genes and to investigate the protective role of N-acetylcysteine (NAC) on cadmium toxicity in the liver tissue of rats. In this study, male Wistar rats were randomly divided into 5 groups: control (G1), single dose of cadmium (80 mg/kg) (G2), continuous dose of cadmium (2.5 mg/kg) (G3), Single dose of cadmium (80 mg/kg) and continuous dose of NAC (50 mg/kg) (G4) and continuous dose of cadmium (2.5 mg/kg) and continuous dose of NAC (50 mg/kg) (G5). Hematoxylin and eosin (H&E) staining was used to study histopathological changes. Cadmium concentration was measured by graphite furnace spectroscopy in the liver samples. The expression of MMP9 and TIMP2 genes was evaluated using RT-PCR. Cadmium exposure, especially at continuous dose, was associated with severe tissue damage and increased inflammatory cells in the liver. The mean tissue of cadmium concentration was significantly increased by 27% (P<0.05) in the G2 group and 60% (P<0.01) in G3 group. NAC treatment in G4 group (P<0.01) and G5 group (P<0.01) significantly reduced the tissue concentration of cadmium. Cadmium also increased the expression of MMP9 gene (P<0.001) and TIMP2 gene (P<0.01) in G2 and G3 groups. NAC treatment significantly reversed these effects. Our results suggested that NAC protects liver cells by decreasing the accumulation of cadmium and reducing the expression of TIMP2 and MMP9 genes.Keywords: Cadmium, MMP9, N-acetylcysteine, oxidative stress, TIMP2
-
زمینه و هدف
سرطان معده چهارمین سرطان شایع در جهان بوده و استان اردبیل از نظر شیوع سرطان معده در ردههای بالای جهانی قرار دارد. میکروRNAها ملکولهای RNA غیر کد کننده با طول 18 تا 21 نوکلیوتید بوده و به علت دارا بودن نقش تنظیمی در سطوح پس از بیان ژنی، دچار تغییرات عملکردی ناشی از تغییرات تک نوکلیوتیدی میگردند. تغییرات توالیایی ژنی miRNAها میتواند منجر به اعطای استعداد سرطانزایی گردد.
روش کارپس از استخراج DNA ژنومی از لکوسیت های خون محیطی 150 فرد سالم، ساکن و متولد استان اردبیل، وجود 30 واریانت تک نوکلیوتیدی مستعدکننده به سرطان در ژنهای miRNAها با روشWhole Exome Sequencing (WES) مورد بررسی قرار گرفت. نتایج بدست آمده توسط روش Sanger-based PCR-Sequencing مورد ارزیابی قرار گرفتند. روش آماری همبستگی پیرسون جهت بررسی اختلاف آماری فراوانی جمعیتی استفاده گردید.
یافته هاپس از تایید نتایج WES، مقایسه فراوانی جمعیتی واریانت های منتخب با جمعیت های عمومی ایران، اروپا و جهان انجام و بر اساس نرخ استاندارد شده بر اساس سن (ASR)، شش واریانت واجد اختلاف معنی دار شامل rs10061133، rs12220909، rs12983273، rs2292832، rs2505901 و rs6505162 مشاهده گردیدند.
نتیجه گیریبا توجه به وجود گزارشات متعدد مبنی بر ارتباط میان واریانتهای rs10061133، rs12220909، rs12983273، rs2292832، rs2505901 و rs6505162 با سرطان معده درمطالعات مورد- شاهدی در نقاط مختلف جهان و جمعیتهای متفاوت، اختلاف آماری بدست آمده میتواند بیانگر وجود استعداد ژنومی جمعیت استان اردبیل برای ابتلا به سرطان معده باشد.
کلید واژگان: سرطان معده, اردبیل, میکروRNA, تغییرات تک نوکلئوتیدی, WESBackground & ObjectivesGastric cancer is the fourth most common cancer in the world and Ardabil province is in the top ranks in the world. MicroRNAs are non-coding RNA molecules with a length of 18 to 21 nucleotides and due to their regulatory role in post- transcriptional gene expression; single nucleotide polymorphisms (SNPs) could affect their function on target genes regulation.
MethodsGenomic DNA was extracted from peripheral blood of 150 healthy volunteers, which were born and living in Ardabil province, 30 SNPs in microRNA genes have been detected by the Whole Exome Sequencing assay. Then, the obtained results were evaluated using Sanger-based PCR-Sequencing method. The Pearson correlation test was used for finding significant relationships.
ResultsAfter confirming the WES results, the population frequency of the selected variants was compared with the general populations of Iran, Europe and the world. Based on the age-standardized rate (ASR), six variants with significant differences, including rs10061133, rs12220909, rs12983273, rs2292832, rs2505901 and rs6505162 were observed.
ConclusionAccording to the previous case-control studies which indicate the association between the variants rs10061133, rs12220909, rs12983273, rs2505901, and rs6505162 and gastric carcinogenesis in various populations, the observed significant differences in our population could imply on the presence of the cancer susceptibility in Ardabil province.
Keywords: Gastric Cancer, Ardabil, MicroRNA, SNPs, WES -
Background
Prostate Cancer (PCa) is the major reason for the high mortality rates among men worldwide. In fact, current therapeutic approaches are not successful. It appears that discovering more effective methods considering several parameters such as availability, low cost, and no toxicity to normal cells is one of the biggest challenges for interested researchers. Green tea (extracted from the plant Camellia sinensis) with high level of polyphenolic compounds and as the most globally consumed beverage has attracted considerable interest. MicroRNAs (or miRNAs) were considered as novel tools in cancer therapy which modulate various biological events in cell by regulation of gene expression. The aim of the current study was to evaluate the antitumor activity of green tea in LNCaP cells through up-regulation of miR-181a expression.
MethodsFirst, LNCaP cells were cultured and by using quantitative real time PCR (qRT-PCR) and western blot methods, the expression levels of Bax and BCL2 were analyzed. Next, a 3D cell culture model was applied to evaluate the expression of miRNA-181a in LNCaP cells.
ResultsIt was shown that green tea induced cellular apoptosis. The high number of apoptotic nuclei was also shown by using DAPI staining. The inhibition of tumor growth was revealed by analyzing the size and number of spheroids. Also, up-regulation of miR-181a expression in LNCaP cells was revealed after treatment with green tea.
ConclusionOur results are helpful to design antitumor regimens based on consumption of green tea through up-regulation of miRNA-181a expression and induction of apoptosis.
Keywords: Apoptosis, Cell culture techniques, Green tea, Proto-oncogene proteins c-bcl-2, Up-regulation -
International Journal of Molecular and Clinical Microbiology, Volume:11 Issue: 2, Summer and Autumn 2021, PP 1515 -1523Pseudomonas aeruginosa is an opportunistic nosocomial infection implicated in bacteremia in patients with compromised host defenses. Resistance to ciprofloxacin and imipenem, which are considered as suitable therapeutic options, is increasing in P. aeruginosa. Curcumin is a diferuloylmethane with antimicrobial properties. The present study was conducted to find the molecular effects of curcumin on clinical isolates with mutated genes involved in ciprofloxacin resistance. Fifty-two clinical isolates of P. aeruginosa were obtained from several hospitals and laboratories in Guilan province, northern Iran. Susceptibility to five antibiotics was evaluated by disc diffusion and broth dilution (MIC) methods. Furthermore, PCR-sequencing was carried out to evaluate mutations in topoisomerase subunits, five negative regulators of efflux pumps and oprD gene in these isolates. The effects of curcumin on the expression of mexB and mexY were evaluated using Q-RT-PCR.Of 52 P. aeruginosa isolated strains, 32-44% resistance to amikacin, ciprofloxacin, imipenem and gentamicin was observed. All isolates had mutation in gyrA. Some isolates had mutation in other topoisomerase subunits, some negative regulator genes and oprD gene. Curcumin (400µg/ml) along with ciprofloxacin (subMIC) increased ciprofloxacin susceptibility in four isolates. In these isolates, the expression of MexB and MexY efflux pump genes were downregulated. It seems that among P. aeruginosa isolates with various mutations in important genes in antibiotic resistant pathways, curcumin can intelligently sensitize isolates to these drugs.Keywords: Ciprofloxacin, Curcumin, Mutation, Pseudomonas aeruginosa, Efflux pumps
-
Background
The miRNAs are referred to small non-coding RNAs (consisting of 18 to 25 nucleotides). Functional studies have shown their functions to be oncogenes or tumor suppressor genes in different types of cancers. The miR-106b and miR-21 have been identified to participate in the biological behaviors of cells. This study aimed to evaluate the tissue and plasma levels of miR-21 and miR-106b in patients with breast cancer who were diagnosed with ductal carcinoma.
MethodsIn total, 40 cases of breast cancer patients 180 samples were examined in this project. Samples included ductal carcinoma breast tumors (n=40), normal breast tissues of the margin of the tumor (n=40) and 20 samples from unaffected mammary tissue of females undergoing reduction mammoplasty (control group), plasma samples of patients with breast cancer (n=40), and plasma of non-affected individuals (n=40). The expression levels of miR-106b and miR-21 were determined using SYBR Green real-time RT-PCR assay in breast tissues and plasma of cancerous patients in comparison to the controls.
ResultsMiR-106b and miR-21 revealed much higher expression in tissues and plasma of patients with breast cancer in comparison to that in the group of control (P<0.001). High levels of mir-106b and miR-21 expression in plasma and tumor tissues were highly correlated with tumors in higher stages and lymph node involvement (P<0.0001).
ConclusionsBased on the obtained results, upregulation of miR-106b and miR-21 in the plasma of patients with breast cancer can act as a possible non-invasive biomarker for breast cancer prognosis. Further follow-up studies are required to confirm this.
Keywords: Biomarker, Cancer, miR-21, miR-106b, Prognosis -
مجله دانشگاه علوم پزشکی اراک، سال بیست و چهارم شماره 1 (پیاپی 149، فروردین و اردیبهشت 1400)، صص 50 -61زمینه و هدف
ناشنوایی غیر سندرمی یک ناهنجاری ناهمگن ژنتیکی است. جهش در ژن GJB2 یکی از مهمترین علل ناشنوایی غیر سندرمی در بسیاری از کشور ها است. هدف از این مطالعه ارزیابی جهش های ژن GJB2 در 31 فرد ناشنوا در استان گیلان بود.
مواد و روش ها:
در این مطالعه توصیفی مقطعی، نمونه های خونی از 31 فرد ناشنوای غیر سندرمی از شهر های رشت و بندر انزلی جمع آوری شد. بعد از جداسازی DNA، ژن GJB2 به روش PCR تکثیر و سپس تعیین توالی شد.
یافته ها:
در این مطالعه، سه جهش در 18 فرد ناشنوا شناسایی شد. جهش 35delG بالاترین فراوانی (38/48%) را در افراد ناشنوا بصورت هموزیگوت (در 14 فرد) و بصورت هتروزیگوت (در 2 فرد) داشت. یک بیمار با جهش V153I بصورت هتروزیگوت و یک بیمار با 35delG/G200R جهش بصورت هتروزیگوت مرکب شناسایی شد.
نتیجه گیری:
به نظر می رسد که جهش 35delG یک جهش شایع در ژن GJB2 در افراد ناشنوای غیر سندرمی در استان گیلان باشد.
کلید واژگان: ژن GJB2, حذف ژنی, ناشنوایی, توالی یابیBackground and AimNon-syndromic hearing loss is a genetically heterogeneous disorder. Mutation in GJB2 gene is a major cause of non-syndromic hearing loss in many countries. The aim of this study was to evaluate GJB2 mutations in 31 individuals with non-syndromic hearing loss in Guilan province.
Materials and methodsIn this descriptive cross-sectional study, blood samples were collected from 31 individuals with non-syndromic hearing loss in Rasht and Bandar Anzali cities. After DNA isolation, GJB2 gene was amplified by PCR method and underwent sequencing.
FindingsIn this study, three mutations were determined in 18 individuals with hearing loss. 35delG mutation had the highest frequency (48.38%) in individuals with hearing loss as homozygote (in 14 individuals) and heterozygote (in 2 individuals). A patient with heterozygosity in V153I mutation and a patient with compound heterozygosity in 35delG/G200R mutation were determined.
ConclusionIt appears that 35delG mutation is a common mutation in GJB2 gene in individuals with non-syndromic hearing loss in Guilan province
Keywords: GJB2 gene, Gene deletion, Hearing loss, Sequencing -
پیش زمینه و هدف
سرطان معده یکی از پنج سرطان شایع ایران، ششمین سرطان رایج در دنیا و دومین علت مرگ مرتبط با سرطان در دنیا است. فقدان تشخیص مراحل اولیه سرطان معده، نیاز به یافتن بیومارکرهای احتمالی را پیشنهاد می کند. هدف از این مطالعه ارزیابی بیان miR-195 به عنوان یک بیومارکر احتمالی در پلاسمای افراد مبتلا به سرطان معده در استان گیلان بود.
مواد و روش کار:
در این مطالعه مورد شاهدی، روش Q-RT-PCR جهت ارزیابی سطح بیان miR-195 در پلاسمای 25 فرد مبتلا به سرطان معده و 25 فرد سالم استفاده شد. ارتباط بین بیان miR-195 و تظاهرات کلینیکوپاتولوژی با استفاده از آزمون ANOVA ارزیابی شد. بررسی احتمال قدرت بیومارکری (ROC) و سطح زیر منحنی (AUC) این miRNA در دو گروه سرطانی و غیر سرطانی استفاده شد.
یافته ها:
نتایج ما نشان داد که miR-195 در افراد مبتلا به سرطان معده در مقایسه با افراد سالم به طور معنی داری کاهش داشت (P<0.05). مقدار سطح زیر منحنی (AUC) آنالیز راک 008/0 ± 7325/0 (P=0.0119) با حساسیت 7/51درصد و اختصاصیت 8/71درصد بود.
بحث و نتیجه گیری:
کاهش بیان miR-195 در بیماران سرطان معده و آنالیز راک پیشنهاد می کند که miR-195 می تواند به عنوان یک بیومارکر احتمالی در تشخیص سرطان معده در استان گیلان معرفی شود.
کلید واژگان: بیومارکر, سرطان معده, miR-195, پلاسما, آنالیز راکBackground & AimsGastric cancer is one of the five most common cancers in Iran, the sixth most common cancer in the world, and the second cause of cancer-related death worldwide. Failure to diagnose gastric cancer in early stages suggests the need to find potential biomarkers. This study aimed to evaluate the miR-195 expression as a potential biomarker in the plasma of gastric cancer patients in Guilan province.
Materials & MethodsIn this case-control study, the Q-RT-PCR method was used to evaluate the expression level of miR-195 in the plasma of 25 patients with gastric cancer and 25 normal individuals. The relationship between the expression level of miR-195 and clinicopathologic features was evaluated using the ANOVA test. The receiver operating characteristic (ROC) and area under the curve (AUC) were used to evaluate the miR-195 as a potential biomarker to discriminate cancerous from non-cancerous states of the samples.
ResultsOur analysis showed that miR-195 was significantly downregulated in gastric cancer patients compared to the normal individuals (p˂0.05). The AUC value of ROC analysis was 0.7325±0.008 (p=0.0119) with the sensitivity of 51.7% and specificity of 71.8%.
ConclusionDownregulation of miR-195 in gastric cancer patients and ROC analysis suggested that miR-195 can be introduced as a potential biomarker in the diagnosis of gastric cancer in Guilan province.
Keywords: Biomarker, Gastric cancer, miR-195, Plasma, ROC analysis -
Background
Gastric cancer (GC) is the most prevalent malignancy worldwide and a common cause of death in Iran. Studies have proved that a variety of dysregulated microRNAs is involved in the development and progression of gastric cancer. The present study aimed to evaluate the expression levels of plasma circulating oncogenic miR-21 and miR-192 and their association with clinical phenotypes of patients with gastric cancer in the north of Iran.
MethodsClinico-pathological analysis was conducted using a standard protocol and pathological tests. The expression levels of miR-21 and miR-192 were measured using quantitative reverse transcription-polymerase chain reaction in the plasma of twenty pre/post-operative gastric cancer patients and twenty healthy subjects. The receiver operating characteristic (ROC) curve of these microRNAs was analyzed to investigate their diagnosis properties.
ResultsThe study results indicated that plasma miR-21 expression was significantly associated with tumor stage and helicobacter pylori infection status (P=0.024, P=0.0004, respectively). However, no association was observed between clinic-pathological characteristics and miR-192 expression. The results showed that the plasma levels of miR-21 (P=0.0001) and miR-192 (P=0.0007) were significantly higher in GC patients compared to those in healthy individuals. Furthermore, the ROC analyses yielded the mean ±SD area under the curve (AUC) values of 0.9525±0.03 (P<0.0001) and 0.5925±0.09 (P=0.316) for miR-21 and miR-192, respectively. Pearson regression analysis showed that there was no significant correlation between the expression of miR-21 and miR-192 (P=0.1507).
ConclusionBased on the obtained results, the expression of the plasma level of miR-21 was significantly higher in gastric cancer patients compared to that in the healthy group. Furthermore, the higher levels of AUC in miR-21 indicated the potential role of miR-21 as a noninvasive biomarker for the prognosis of gastric cancer in the population of the north of Iran.
Keywords: Gastric cancer, miR-21, miR-192, plasma, Receiver operating characteristicanalysis -
Background and Aims
Gastric cancer (GC) is a global health problem and the second deadly type of cancer worldwide with 1000 deaths per year. Poor prognosis in the early stages is one of the burdens in the treatment of GC. MicroRNAs are 18-22 nucleotide non-coding RNAs which play critical roles in the regulation of gene expression. Nowadays, miRNAs are widely known as non-invasive biomarkers for various kinds of cancers. This study aimed to evaluate the expression level of circulating miR-16 and miR-26a in GC patients and investigate the potential prognostic role of these miRNAs.
Material and MethodsInitially, 20 plasma samples were obtained from pre-and post-operative GC patients, and the expression of miR-16 and -26a were compared with that of 20 healthy controls. The miRNAs expression was investigated using Real-Time quantitative PCR. The association between the expression levels of these miRNAs and clinicopathological features was also investigated in this study.
ResultsMiR-16 was down-regulated in GC patients; however, miR-26a expression revealed no significant difference between patients and controls in this regard. Furthermore, the expression of two miRNAs showed no association with the grade, TNM stage, and smoking status of the patients. Eventually, decreased expression of miR-16 was not correlated with the expression level of miR-26a.
ConclusionThe downregulation of circulating miR-16 introduces this microRNA as a candidate biomarker for the non-invasive early prognosis of GC.
Keywords: Gastric cancermi, R-16mi, R-26a, Plasma, Real-time quantitative PCR -
Objective(s)Cancer stem cells (CSCs) have powerful self-renewal ability and tumor recurrence. Pancreatic ductal adenocarcinoma is a malignancy with high mortality rate and ˃5% survival. Silybin has anticancer and hepatoprotective properties. We loaded silybin in PEG400-OA (SPNs) and evaluated its cytotoxic effects on PANC-1 cells and PANC-1 CSCs.Materials and MethodsSpheroids from PANC-1 cells were obtained by the hanging drop method. Anti-proliferative and apoptotic functions of SPNs were evaluated in spheroids and non-spheroids with MTT, DNA fragmentation, PI and PI/AnnexinV assays. The expression of CD markers was assessed with flow cytometry. QRT-PCR was used to evaluate the expression of some miRNAs and targets.ResultsIC50 of SPNs was identified to be 50 µg/ml, 45 µg/ml, and 42µg/ml, respectively after 24 hr, 48 hr, and 72 hr in PANC-1 treated cells. PI staining and PI/AnnexinV assay showed that ~20%, ~60%, and ~80%, of cells treated with 30, 50, and 60 µg/ml of SPNs were in sub-G1 and apoptosis phase, respectively. DNA degradation was confirmed after SPNS stimulation. CD24, CD44, and CD133 expression decreased after SPNs treatment both in PANC-1 spheroid cells and PANC-1 cancer cell line. Under-expression of onco-miRs (miR-21, miR-155, and miR-221), over-expression of several apoptotic potential targets of oncomiRs (Bax, Casp-9, and P53), over-expression of tumor suppressive-miRs (let-7b, miR-34a, and miR-126), and under-expression of Bcl-2 was found in SPNs-treated cells.ConclusionWe suggest that silybin encapsulated in polymersomes (SPNs) may be useful as a complementary agent for destroying both pancreatic cancer cells and pancreatic CSCs along with chemotherapeutic agents.Keywords: Cancer Stem cell, miRNA, Pancreatic Cancer, Polymersome, Silybin
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.