qasem ahi
-
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی خودکارآمدی در رابطه توانایی های شناختی و سازگاری اجتماعی دانشجویان بود. روش پژوهش توصیفی -همبستگی از نوع مدل یابی ساختاری بود. جامعه آماری شامل دانشجویان واحد گرگان دانشگاه آزاد در سال تحصیلی 1400-1401 بود که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای 384 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه سازگاری اجتماعی (SAQ) سهرابی و سامانی (1390)، پرسشنامه توانایی شناختی (CAQ) نجاتی (1392) و مقیاس خود کارآمدی عمومی (GSE-10) شواتزر و جروسلم (1991) بود. از تحلیل معادلات ساختاری برای تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج بیانگر برازش مطلوب مدل پژوهش بود. نتایج بیانگر معناداری اثرمستقیم توانایی های شناختی بر خودکارآمدی (004/0=P) و خودکارآمدی بر سازگاری اجتماعی (01/0=P) بود ولی اثر مستقیم توانایی های شناختی بر ساگاری اجتماعی معنادار نبود(05/0<P). همچنین نتایج بیانگر اثر غیرمستقیم توانایی های شناختی بر سازگاری اجتماعی با میانجی گری خودکارآمدی بود (007/0=P). این نتایج نشان می دهد که خودکارآمدی با توجه به نقش توانایی های شناختی می تواند تبیین کننده سازگاری اجتماعی دانشجویان باشد.
کلید واژگان: توانایی های شناختی, خودکارآمدی, سازگاری اجتماعیThe purpose of the present study was to investigate the mediating role of self-efficacy in the cognitive abilities and social adjustment of students. The research method was descriptive-correlation of structural modeling type. The statistical population included the students of the Gorgan unit of Azad University in the academic year 2022-2023, and 384 people were selected as the sample size by random cluster sampling. The research tools included the Social Adjustment Questionnaire (SAQ) by Sohrabi and Samani (2013), the Cognitive Ability Questionnaire (CAQ) by Nejati (2013), and the General Self-Efficacy Scale (GSE-10) by Schwatzer and Jerusalem (1991). Structural equation analysis was used to analyze the data. The results showed the optimal fit of the research model. The results showed a significant direct effect of cognitive abilities on self-efficacy (P=0.004) and self-efficacy on social adjustment (P=0.01), but the direct effect of cognitive abilities on social adjustment was not significant (P<0.05). Also, the results indicated the indirect effect of cognitive abilities on social adjustment with the mediation of self-efficacy (P=0.007). These results show that self-efficacy can explain the social adjustment of students according to the role of cognitive abilities.
Keywords: Cognitive Abilities, Self-Efficacy, Social Adjustment -
هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش هوش معنوی و تنظیم شناختی هیجان بر خودناتوان سازی تحصیلی دانش آموزان نوجوان بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون_پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان نوجوان دختر پایه دهم شهرستان بیرجند به تعداد 2195 نفر بود که در سال تحصیلی 1401-1400 مشغول به تحصیل بوده ند. نمونه پژوهش طبق جدول کوهن، برای هر گروه 25 نفر در نظر گرفته شد که با استفاده از نمونه گیری در دسترس 75 نفر انتخاب و سپس در دو گروه آزمایش (آموزش هوش معنوی و آموزش تنظیم شناختی هیجان) و کنترل به روش تصادفی ساده گمارده شدند. دو گروه آزمایش، مداخله مبتنی بر هوش معنوی و آموزش تنظیم شناختی هیجان را که هر دو در هشت جلسه 90دقیقه ای تنظیم شدند دریافت کردند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس خودناتوان سازی تحصیلی جونز و رودوالت (1982، SHS) استفاده شد. داده ها به وسیله تحلیل کوواریانس چندمتغیری تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون، بین میانگین پس آزمون خودناتوان سازی تحصیلی در سه گروه تفاوت معنی داری در سطح 05/0 وجود داشت. علاوه بر این بین میانگین دو گروه آزمایش در خودناتوان سازی تحصیلی، تفاوت معنی داری در سطح 05/0 وجود داشت. از یافته های فوق می توان نتیجه گرفت که برای کاهش خودناتوان سازی تحصیلی استفاده از آموزش هوش معنوی، از اثربخشی بیشتری برخوردار است.
کلید واژگان: آموزش تنظیم شناختی هیجان, آموزش هوش معنوی, خودناتوان سازی تحصیلی, نوجوانانThe purpose of this research was to compare the effectiveness of spiritual intelligence training and cognitive regulation of emotion on the academic self-disability of adolescent students. The research method was semi-experimental with a pre-test-post-test design with a control group. The statistical population of the research included all 2195 teenage female students of the 10th grade of Birjand City who studied in the academic year 2021-2022. According to Cohen's table, 25 people were selected for each group, and 75 people were selected using available sampling and then assigned to two experimental groups (spiritual intelligence training and cognitive emotion regulation training) and control using a simple random method. Two experimental groups received intervention based on spiritual intelligence and cognitive emotion regulation training, both of which were arranged in eight 90-minute sessions. The academic self-handicapping scale of Jones and Rudwalt (1982, SHS) was used to collect data. Data were analyzed by multivariate analysis of covariance. The findings showed that by controlling the effect of the pre-test, there was a significant difference between the average of the post-test of academic self-handicapping in the three groups at the level of 0.05. In addition, there was a significant difference at the 0.05 level between the average of the two experimental groups in academic self-handicapping. From the above findings, it can be concluded that the use of spiritual intelligence training is more effective in reducing academic self-handicapping.
Keywords: Cognitive Emotion Regulation Training, Spiritual Intelligence Training, Academic Self-Handicapping, Adolescents -
<span sans-serif="" style="font-family:Calibri,">مقدمه</span></span></span> بحران غیرمنتظره و بی سابقه همه گیری کووید-19 و اطلاعات اندک در مورد اینکه چگونه این همه گیری می تواند بر میزان سلامت روانی دانشجویان پزشکی و پرستاری تاثیر بگذارد، بررسی متغیرهای پیش آیند سلامت روانی این گروه را ضروری کرده است. </span></span></span>این پژوهش با هدف بررسی رابطه بین ترس از سرایت کووید-19 با سلامت روانی دانشجویان پزشکی با میانجی گری خود کارآمدی هیجانی انجام شد.</span></span></span></span></span></span></span></span>روش کار</span></span></span>روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. </span></span></span>جامعه آماری پژوهش را کلیه دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی </span></span></span>بیرجند (4000</span></span></span>N</span></span></span>=</span></span></span>) در سال تحصیلی 401-1400 تشکیل دادند.</span></span></span> نمونه پژوهش شامل 436 نفر از دانشجویان پزشکی بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه ترس از سرایت کووید-19، پرسشنامه خودکارآمدی هیجانی و پرسشنامه سلامت روانی پاسخ دادند. داده های پژوهش با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری و به کمک نرم افزارهای آماری </span></span></span>SPSS</span></span></span> نسخه 24 و </span></span></span>LISREL8.8</span></span></span> تحلیل شدند.</span></span></span></span></span></span></span>یافته ها</span></span></span> یافته ها نشان داد که مسیر مستقیم </span></span></span>ترس از سرایت کووید-19 به خودکارآمدی هیجانی منفی و معنی دار</span></span></span> (01/0></span></span></span>p</span></span></span>) و به سلامت روانی مثبت و معنی دار (05/0></span></span></span>p</span></span></span>) بود. مسیر مستقیم خودکارآمدی هیجانی به سلامت روانی منفی و معنی دار (01/0></span></span></span>p</span></span></span>) بود. به علاوه مشخص شد که رابطه غیرمستقیم بین ترس از سرایت کووید-19 و سلامت روانی دانشجویان پزشکی از طریق خودکارآمدی هیجانی میانجی می شود (97/0 =</span></span></span>GFI</span></span></span>، 99/0 =</span></span></span>CFI</span></span></span>، 98/0 =</span></span></span>IFI</span></span></span>، 98/0 =</span></span></span>NNFI</span></span></span>، 039/0 =</span></span></span>RMSEA</span></span></span>).</span></span></span></span></span></span></span>نتیجه گیری</span></span></span> بر اساس یافته های این مطالعه می توان نتیجه گرفت که اثر ترس از سرایت کووید-19 بر سلامت روانی دانشجویان پزشکی به واسطه خودکارآمدی هیجانی میانجی می شود. یافته های این مطالعه کاربردهای عملی در زمینه آموزش دانشجویان پزشکی در دوره های همه گیری دارد.</span></span></span></span></span></span></span>
کلید واژگان: ترس, خودکارآمدی, سلامت روانی, کووید-19<span sans-serif="" style="font-family:Calibri,">Introduction</span></span></span>: The unexpected and unprecedented crisis of the Covid-19 epidemic and little information about how this epidemic can affect the mental health of medical and nursing students has made it necessary to investigate the variables of the mental health of this group.</span></span></span> This study was conducted with the aim of investigating the mediating role of emotional self-efficacy in the relationship between the fear of covid-19 contagion and the mental health of medical students.</span></span></span></span></span></span></span></span></span>
<span sans-serif="" style="font-family:Calibri,">Methods</span></span></span>: The research method was descriptive and correlational. The statistical society of the study was made up of all students of Birjand University of Medical Sciences (N=4000) in the academic year of 2021-2022. The research sample consisted of 436 students who were selected by convenience sampling method and answered the questionnaire of fear of covid-19 contagion, emotional self-efficacy scale and mental health questionnaire.</span></span></span> Data were analyzed using the structural equation modeling method and with the help of SPSS version 24 and LISREL 8.8 statistical software.</span></span></span></span></span></span></span>
<span sans-serif="" style="font-family:Calibri,">Results</span></span></span>: The findings showed that the direct path of fear of covid-19 contagion to emotional self-efficacy was negative and significant (p< 0.01) and to mental health was positive and significant (p< 0.05).</span></span></span> The direct path of emotional self-efficacy to mental health was negative and significant (p< 0.01).</span> In addition, it was found that the indirect relationship between fear of covid-19 contagion and mental health in medical students is mediated by emotional self-efficacy (GFI= 0.97, CFI= 0.99, IFI= 0.98, NNFI= 0.98, RMSEA= 0.039).</span></span></span></span></span></span></span>
<span sans-serif="" style="font-family:Calibri,">Conclusion</span></span></span>: Based on the findings of this study, it can be concluded that the effect of fear of covid-19 contagion on the mental health in medical students is moderated by emotional self-efficacy.</span></span></span> The findings have practical applications in the field of education of medical students during epidemic periods.</span></span></span></span></span></span></span>
<span sans-serif="" style="font-family:Calibri,"><span lang="FA" style="font-family:"Arial","sans-serif""></span></span></span></span></span></span>
Keywords: Covid-19, Fear, Mental Health, Self-Efficacy -
زمینه و هدف
مقایسه میزان اثر رویکردهای روان شناسی در حوزه های مختلف به ویژه مشکلات دانش آموزان یکی از موضوعات موردعلاقه محققان می باشد. هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی آموزش فنون بر اساس رویکرد روایت درمانی و تحلیل تبادلی اریک برن بر کاهش تکانشگری دانش آموزان پسر پدر سرپرست (به واسطه طلاق) شهر زاهدان می باشد.
مواد و روش هاطرح پژوهش توصیفی از نوع علی- مقایسه ای بود، به منظور بررسی فرضیه های پژوهش 45 دانش آموز بدسرپرست مراجعه کننده به کلینیک امید زاهدان مورد پژوهش قرار گرفتند، پکیج آموزشی فنون بر اساس رویکرد روایت درمانی و تحلیل تبادلی اریک برن به آنها آموزش داده شد و مورد آزمون تکانشگری قرار گرفتند و نتایج با استفاده از نرم افزار SPSS با استفاده از تحلیل واریانس چندمتغیره مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.
یافته هانتایج تحقیق نشان داد که آموزش فنون بر اساس رویکرد روایت درمانی بر کاهش تکانشگری دانش آموزان بدسرپرست شهر زاهدان، موثر است و همچنین آموزش فنون بر اساس رویکرد تحلیل تبادلی بر کاهش تکانشگری دانش آموزان بدسرپرست شهر زاهدان، موثر می باشد (05/0>P).
نتیجه گیریباتوجه به نتایج تحقیق می توان گفت که تکانشگری دانش آموزان بدسرپرست با آموزش فنون بر اساس رویکرد روایت درمانی و تحلیل تبادلی اریک برن کاهش چشمگیری یافته است.
کلید واژگان: رویکرد روایت درمانی, تحلیل تبادلی اریک برن, تکانشگری, طلاق, بدسرپرستAim and Backgroundcomparing the effect of psychological approaches in different fields, especially students' problems, is one of the topics of interest to researchers. The purpose of this research is to compare effectiveness of teaching techniques based on Eric Berne's Transactional analysis and narrative-therapeutic approach on reducing the impulsivity of abusive male students in Zahedan.
Methods and Materials:
The design of the descriptive research was causal-comparative, in order to investigate the hypotheses of the research, 45 badly behaved students who referred to the Omid Zahedan clinic were studied, the training package of techniques based on the narrative-therapeutic approach and Erik's exchange analysis. They were trained and subjected to impulsivity test and the results were analyzed using SPSS software using multivariate analysis of variance.
FindingsThe results of the research showed that teaching techniques based on the narrative therapy approach is effective in reducing the impulsivity of mistreated students in Zahedan city, and also teaching techniques based on the exchange analysis approach is effective in reducing the impulsivity of mistreated students in Zahedan city (P<0.05).
ConclusionsAccording to the results of the research, it can be said that the impulsivity of poorly supervised students has been significantly reduced by teaching techniques based on Eric Burn's narrative-therapeutic approach and exchange analysis
Keywords: Narrative-Therapeutic Approach, Eric Berne's Transactional Analysis, Impulsivity, Divorce, Abuser -
Objective
The aim of the present study was to compare the effectiveness of transdiagnostic child therapy with and without maternal acceptance and commitment intervention on anxiety and depression in anxious children and obsessive thoughts related to COVID-19 in mothers with corona anxiety.
Methods and Materials:
The method of this research was a quasi-experimental design with a pre-test-post-test (two experimental groups and one control group) along with a two-month follow-up period. The population included all anxious elementary school students in the second half of the year 2021-2022 in districts 1 and 2 of Sari city whose mothers also had corona anxiety. Transdiagnostic child-parent centered intervention combined with acceptance and commitment therapy for the parent was applied in the first group, and transdiagnostic child-parent centered intervention without acceptance and commitment therapy for the parent in the second experimental group, while the control group received no intervention. Sixty participants were selected through purposive sampling. They were then randomly assigned into 3 groups (Group 1; transdiagnostic child-parent centered intervention with parental acceptance and commitment intervention (20 participants), Group 2; transdiagnostic child-centered intervention without parental acceptance and commitment intervention (20 participants), and Group 3; as the control group (20 participants)). For data collection, depression and anxiety questionnaires were used for children, and a practical obsessive-compulsive questionnaire with COVID-19 was used for mothers. For the implementation of interventions, Ehrenreich-May et al.'s (2019) transdiagnostic intervention (12 90-minute group sessions twice a week), and Eifert et al.'s (2017) acceptance and commitment therapy (12 90-minute group sessions twice a week) were utilized. For data analysis, repeated measures ANOVA with SPSS software, version 26 was used.
FindingsThe results of the repeated measures ANOVA regarding the children showed that the effectiveness of transdiagnostic child therapy combined with maternal acceptance and commitment intervention was significantly greater than transdiagnostic child therapy without acceptance and commitment intervention for the mother, in terms of anxiety and depression. Although anxiety and depression decreased in both experimental groups and were stable over time. The results of the repeated measures ANOVA regarding mothers showed that there was no significant difference in the effectiveness of transdiagnostic child therapy combined with maternal acceptance and commitment intervention with transdiagnostic child therapy without acceptance and commitment intervention for the mother regarding obsessive thoughts, although both interventions showed significant effectiveness over time.
ConclusionTherefore, it is recommended that therapists and counselors use this treatment in conjunction with other therapeutic interventions to improve the interaction between children and parents.
Keywords: Transdiagnostic child therapy, acceptance, commitment intervention, anxiety, depression, obsessive thoughts, corona anxiety -
زمینه
با توجه به اهمیت تاب آوری و تنظیم هیجانی به عنوان مولفه های روانشناختی موثر در بیماری سرطان انجام مداخلات روانشناختی در جهت بهبود این سازه ها یک ضرورت اساسی است.
هدفاین پژوهش با هدف بررسی اثربخشی روایت درمانی بر تاب آوری و تنظیم هیجانی افراد مبتلا به بیماری سرطان با سرسختی روانشناختی پایین انجام شد.
روشطرح پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و به صورت پیش آزمون - پس آزمون با یک گروه آزمایش و یک گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه بیماران مبتلا به سرطان مراجعه کننده به بیمارستان های شهر تهران در سال 1401 بودند. نمونه شامل 30 نفر از بیماران بود که به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه روایت درمانی و گروه کنترل جایگزین شدند. از مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون و نظم جویی شناختی هیجانی گرانفسکی و کرایج استفاده شد. داده ها از طریق مانکوا و نرم افزار SPSS-20 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته هانتایج نشان داد که بین گروه روایت درمانی با گروه کنترل در مرحله پس آزمون تاب آوری و تنظیم هیجانی شناختی تفاوت معناداری وجود دارد.
نتیجه گیریبا توجه به یافته های این پژوهش، درمان روایت درمانی آنلاین می توانند به عنوان یک روش موثر در بهبود تاب آوری و تنظیم هیجانی بیماران مبتلا به سرطان به کار گرفته شوند و در این زمینه روایت درمانی آنلاین می تواند کارآمدتر باشد.
کلید واژگان: روایت درمانی, تاب آوری, تنظیم هیجانی, سرسختی روانشناختیBackgroundConsidering the importance of resilience and emotional regulation as effective psychological components in cancer, psychological interventions to improve these structures is a fundamental necessity.
AimsThis research was conducted with the aim of investigating the effectiveness of narrative therapy on resilience and emotional regulation of people with cancer with low psychological toughness.
MethodsThe research design was semi-experimental and pre-test-post-test with an experimental group and a control group. The statistical population of the study included all cancer patients referred to Tehran hospitals in 2022. The sample consisted of 30 patients who were selected through purposive sampling and randomly replaced in two treatment groups and the control group. Connor and Davidson's resilience scale and Garnefski and Kraaij emotional cognitive regulation were used. The data were analyzed through Mancova and SPSS-20 software.
ResultsThe results showed that there is a significant difference between the narrative therapy group and the control group in the post-test stage of resilience and cognitive emotional regulation.
ConclusionAccording to the findings of this research, online narrative therapy and cognitive-behavioral therapy can be used as an effective method to improve resilience and emotional regulation of cancer patients, and in this context, online narrative therapy can be more efficient.
Keywords: narrative therapy, resilience, emotional regulation, psychological toughness -
Objective
The aim of the present study was to compare the effectiveness of parent-focused transdiagnostic child treatment with and without maternal acceptance and commitment intervention on mindful attention indices and psychological syndromes in mothers with corona anxiety.
Methods and Materials:
This quasi-experimental research employed a pre-test-post-test design with two experimental groups and one control group, accompanied by a two-month follow-up period. The population consisted of all anxious second-grade primary school students during the second half of the year 2021-2022 in Districts 1 and 2 of Sari city, whose mothers also had corona anxiety. The transdiagnostic parent-child centered intervention combined with acceptance and commitment therapy for the parent was applied in the first experimental group, while the transdiagnostic parent-child centered intervention without acceptance and commitment therapy for the parent was applied in the second experimental group, and the control group received no intervention. Sixty participants were selected through purposive sampling and then randomly assigned into three groups (Group 1: transdiagnostic parent-child centered intervention with parent acceptance and commitment intervention (20 participants), Group 2: transdiagnostic child-centered intervention without parent acceptance and commitment intervention (20 participants), and Group 3: control group (20 participants)). Data collection for children utilized mindfulness questionnaires, and for mothers, psychological syndrome questionnaires including the Depression Anxiety Stress Scales (DASS) were used. For implementing the interventions, Ehrenreich-May et al.'s (2019) transdiagnostic intervention (12 90-minute group sessions twice a week) and Eifert et al.'s (2017) acceptance and commitment therapy (12 90-minute group sessions twice a week) were employed. Data were analyzed using repeated measures ANOVA with SPSS software, version 26.
FindingsThe results of the repeated measures ANOVA for children showed that the effectiveness of the transdiagnostic child treatment combined with maternal acceptance and commitment intervention was significantly greater in terms of mindful attention indices than the transdiagnostic child treatment without maternal acceptance and commitment intervention. The results for mothers indicated no significant difference in the effectiveness of the transdiagnostic child treatment with versus without maternal acceptance and commitment intervention regarding psychological syndromes (anxiety, stress, depression, and spirituality; gratitude towards God) and COVID-19 psychological syndromes (obsessive thoughts, quality of life during the corona period, except for corona distress), although both interventions showed significant effectiveness over time.
ConclusionTherefore, it is recommended that therapists and counselors use this treatment alongside other therapeutic interventions to improve child-parent interactions.
Keywords: Transdiagnostic child treatment, acceptance, commitment intervention, mindful attention, psychological syndromes (anxiety, depression, stress) -
پژوهش حاضر با هدف </span></span></span></span>مقایسه اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و طرح واره درمانی بر تنظیم هیجان و تحمل پریشانی زنان دارای نشانه های وسواس فکری عملی انجام شد. </span></span>روش پژوهش حاضر </span></span></span></span>نیمه آزمایشی همراه با پیش آزمون، پس آزمون</span></span> و پیگیری</span></span> بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی </span></span></span></span>زنان دارای وسواس فکری عملی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر مشهد</span></span></span></span> در سال 1402 بودند که بر اساس ملاک های ورود و خروج 48 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل گمارده شدند. شرکت کننده ها با استفاده از پرسشنامه </span></span>تنظیم هیجان (گراس و جان، 2003)</span></span> و مقیاس </span></span>تحمل پریشانی (سیمونز و گاهر، 2005) </span></span>در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از نرم افزار</span></span> SPSS 26</span></span> و با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی مورد تحلیل قرار گرفتند. </span></span>نتایج آزمون تحلیل واریانس- مختلط نشان داد که تفاوت معناداری بین گروه های مداخله با کنترل در تنظیم هیجان و تحمل پریشانی وجود دارد(</span></span>0/05</span></span>P</span><</span></span>)</span></span>. </span></span></span></span>شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و طرح واره درمانی منجر به بهبود تنظیم هیجان و افزایش تحمل پریشانی </span></span>شده است</span></span></span></span>. </span></span></span></span>شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی </span></span>موثرتر از </span></span></span></span>طرح واره درمانی </span></span>در بهبود تنظیم هیجان</span></span></span></span> است. </span></span></span></span>نتیجه گرفته می شود که می توان در برنامه درمانی مراکز مشاوره از شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و طرح واره درمانی در جهت بهبود تنظیم هیجان و افزایش تحمل پریشانی زنان دارای نشانه های وسواس فکری عملی استفاده نمود.</span></span></span></span></span></span></span></span></div>کلید واژگان: اختلال وسواس فکری عملی, تحمل پریشانی, تنظیم هیجان, شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی, طرح واره درمانیThe present study aimed to comparison the effectiveness of cognitive therapy based on mindfulness and schema therapy on emotional regulation and distress tolerance of women with obsessive-compulsive symptoms. The present research method was semi-experimental with pretest, posttest and follow-up. The statistical population of the study included all women with obsessive-compulsive disorder who referred to the counseling centers of Mashhad in 2023-2024. Based on the inclusion and exclusion criteria, 48 people were selected by convenience sampling and randomly assigned to two experimental groups and one control group. The participants were evaluated using the emotion regulation questionnaire (Gross & John, 2003) and distress tolerance scale in the pretest, posttest and follow-up. Data were analyzed using SPSS 26 software and using descriptive and inferential statistics. The results of and analysis of variance with repeated measures showed that there is a significant difference between the experimental and control groups in emotion regulation and distress tolerance (P<0.05). Cognitive therapy based on mindfulness and schema therapy has led to improved emotion regulation and increased distress tolerance. Cognitive therapy based on mindfulness is more effective than schema therapy in improving emotion regulation.</div>Keywords: Cognitive Therapy Based On Mindfulness, Distress Tolerance, Emotion Regulation, Obsessive-Compulsive Disorder, Schema Therapy
-
زمینه و هدف
پرستاران اغلب با چالش های زیادی در زندگی مواجه می شوند که بر بهزیستی شان تاثیر منفی می گذارد. هدف این پژوهش بررسی نقش میانجی خودفراروی در رابطه آسیب پذیری روان شناختی با بهزیستی کاری پرستاران شهر بیرجند بود.
روش بررسیپژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی با رویکرد مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل کلیه پرستاران شاغل در بیمارستان های دولتی شهر بیرجند در سال 1399 (795= N) و حجم نمونه این پژوهش 440 نفر بوده و نمونه گیری به شیوه دردسترس انجام شد. ابزار گردآوری داده ها شامل مقیاس آسیب پذیری روانشناختی ، خرده مقیاس خود فراروی پرسشنامه شخصیت و منش و مقیاس بهزیستی کاری بود. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS22 و LISREL8.8 و تحلیل معادلات ساختاری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هایافته ها نشان داد که مسیر مستقیم آسیب پذیری روانشناختی به پذیرش معنوی، خودفراموشی خلاقانه و هویت فرافردی منفی و معنی دار (01/0>p) است. مسیر مستقیم پذیرش معنوی، خودفراموشی خلاقانه و هویت فرافردی به بهزیستی کاری مثبت و معنی دار (01/0>p) است. به علاوه مشخص شد مسیر غیر مستقیم بین آسیب پذیری روان شناختی و بهزیستی کاری ازطریق پذیرش معنوی، خودفراموشی خلاقانه و هویت فرافردی معنی دار است (01/0>p).
نتیجه گیریبر اساس یافته های مطالعه، خودفراروی می تواند نقش غیرمستقیم معنی داری در کاهش اثرات منفی آسیب پذیری روان شناختی بر بهزیستی کاری پرستاران بگذارد. بنابراین می توان با بکار بستن برنامه آموزش خود مراقبتی براساس تیوری خودفراروی رشد، ابعاد سه گانه خود فراروی پرستاران را ارتقا و بهزیستی کاری را افزایش و آسیب پذیری روانشناختی آنها را کاهش داد.
کلید واژگان: خودفراروی, آسیب پذیری روانشناختی, بهزیستی کاری, پرستارانObjectivesNurses often face many challenges in life which negatively affect their well-being. The aim of this study was to investigate the mediating role of self-transcendence in the relationship between psychological vulnerability with work-related wellbeing nurses in Birjand.
MethodsThe present study was a descriptive correlation with the structural equation modeling approach. The statistical population included all public hospital nurses in Birjand in 1399 (N=795). The research sample included 440 that was done by available method. Data collection tools included Psychological Vulnerability scale, the subscale Self-transcendence and Character Questionnaire and workrelated Well-being scale.The data was analyzed using structural equation modeling and SPSS22 and LISREL 8.8 software.
ResultsThe results showed that the direct path of psychological vulnerability to spiritual acceptance, creative self forgetfulness and transpersonal identification was negative and significant (p<0.01). The direct path of self forgetfulness, transpersonal identification and spiritual acceptance to work-related wellbeing was positive and significant(p<0.01), also the indirect path psychological vulnerability to work-related wellbeing through spiritual acceptance, self forgetfulness and transpersonal identification was significant (p<0.01).
ConclusionsThe findings of the study indicate that self-transcendence can play a significant indirect role in reducing the negative effects of psychological vulnerability on the work-related well-being of nurses. Therefore, by using the self-care training program based on the theory of self-transcendence, it is possible to improve the three dimensions of self-transcendence of nurses and increase their work well-being and reduce their psychological vulnerability.
Keywords: self-transcendence, psychological vulnerability, work-related wellbeing, nurses -
مقدمه
در برخی کشورها، سرطان دومین عامل مرگ پس از بیماری های قلبی عروقی در نظر گرفته می شود. در ایران، سرطان سومین عامل مرگ و میر بعد از بیماری ها و حوادث قلبی عروقی است. می توان گفت سرطان یک بیماری جدی و بالقوه تهدید کننده زندگی است که اثرات منفی جسمی و روانی بر بیماران دارد.
روش کارپژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی و به صورت پیش آزمون پس آزمون با دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه بیماران مبتلا به سرطان مراجعه کننده به بیمارستان های شهر تهران در سال 1401 بودند. نمونه شامل 45 نفر از بیماران بود که به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه روایت درمانی آنلاین، شناختی رفتاری و گروه کنترل جایگزین شدند. از مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون و نظم جویی شناختی هیجانی گرانفسکی و کرایج استفاده شد. داده ها از طریق مانکوا و آزمون تعقیبی بونفرونی و نرم افزار spss-20 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته هانتایج نشان داد که بین گروه روایت درمانی آنلاین و گروه شناختی رفتاری با گروه کنترل در مرحله پس آزمون تاب آوری و تنظیم هیجانی شناختی تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد که بین روایت درمانی آنلاین و گروه -شناختی رفتاری در مقیاس تاب آوری تفاوت معناداری وجود دارد و روایت درمانی آنلاین اثربخشی بیشتری دارد ولی بین روایت درمانی آنلاین و گروه شناختی رفتاری در تنظیم هیجانی شناختی تفاوت مناداری وجود نداشت.
نتیجه گیریبا توجه به یافته های این پژوهش، درمان روایت درمانی آنلاین و شناختی رفتاری می توانند به عنوان یک روش موثر در بهبود تاب آوری و تنظیم هیجانی بیماران مبتلا به سرطان به کار گرفته شوند و در این زمینه روایت درمانی انلاین می تواند کارآمدتر باشد.
کلید واژگان: روایت درمانی آنلاین, درمان شناختی رفتاری, تاب آوری, تنظیم هیجانی, سرسختی روانشناختیIntroductionIn some countries, cancer is considered the second cause of death after cardiovascular diseases. In Iran, cancer is the third cause of death after cardiovascular diseases and accidents. It can be said that cancer is a serious and potentially life-threatening disease that has negative physical and psychological effects on patients.
MethodsThe current research was semi-experimental and pre-test and post-test with two experimental groups and one control group. The statistical population of the study included all cancer patients referred to Tehran hospitals in 1401. The sample consisted of 45 patients who were selected by purposive sampling and randomly replaced in three groups of online narrative-therapy, cognitive-behavioral therapy and control group. Connor and Davidson's resilience scale and Granfsky's and Kraij's cognitive-emotional order-seeking scale were used. The data were analyzed through MANCOVA and Bonferroni's post hoc test and SPSS-20 software.
ResultsThe results showed that there is a significant difference between the online narrative-therapy group and the cognitive-behavioral group with the control group in the post-test phase of resilience and cognitive emotional regulation. Also, the results showed that there is a significant difference between online narrative therapy and cognitive-behavioral group in the resilience scale, and online narrative therapy is more effective, but there was no significant difference between online narrative therapy and cognitive-behavioral group in cognitive emotional regulation. .
ConclusionsAccording to the findings of this research, online narrative therapy and cognitive behavioral therapy can be used as an effective method in improving the resilience and emotional regulation of cancer patients, and in this context, narrative Online therapy can be more efficient.
Keywords: Online Narrative Therapy, Cognitive-Behavioral Therapy, Resilience, Emotional Regulation, Psychological Toughness -
زمینه و هدف
همه گیری کووید 19 اثر زیادی بر زندگی مردم به ویژه دانشجویان پزشکی داشته است. بااین حال، اطلاعات کمی در مورد اثر این بیماری همه گیر بر یادگیری، استرس و فرسودگی تحصیلی دانشجویان پزشکی وجود دارد؛ بنابراین، هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی خودکارآمدی تحصیلی در رابطه بین ترس از سرایت کووید-19 و فرسودگی تحصیلی دانشجویان پزشکی انجام شد.
مواد و روش هاجامعه آماری این پژوهش را کلیه دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی بیرجند (4000N=) در سال تحصیلی 401-1400 تشکیل دادند. نمونه پژوهش شامل 436 نفر از دانشجویان بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه ترس از سرایت کووید-19، مقیاس خودکارآمدی تحصیلی و سیاهه فرسودگی مسلش- زمینه یابی دانشجویان پاسخ دادند. داده های پژوهش با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شدند.
یافته هایافته ها نشان داد که اثر مستقیم ترس از سرایت کووید-19 بر خودکارآمدی تحصیلی معنادار است اما اثر آن بر فرسودگی تحصیلی غیرمعنی دار بود. اثر مستقیم خودکارآمدی تحصیلی بر فرسودگی تحصیلی معنی دار بود. همچنین اثر غیرمستقیم ترس از سرایت کووید-19 با میانجی گری خودکارآمدی تحصیلی بر فرسودگی تحصیلی معنی دار است.
نتیجه گیرینتایج پژوهش پیشنهاد می کند که خودکارآمدی تحصیلی نقش مهمی در افزایش اثر ترس از سرایت بیماری های همه گیر مثل کووید-19 بر فرسودگی تحصیلی دانشجویان پزشکی دارد. یافته های این پژوهش می تواند به تدوین یا استفاده از آموزش های مبتنی بر خودکارآمدی طی دوره های همه گیری برای کاهش فرسودگی تحصیلی دانشجویان پزشکی کمک کند.
کلید واژگان: ترس از سرایت کووید-19, خودکارآمدی تحصیلی, فرسودگی تحصیلیAim and BackgroundThe Covid-19 epidemic has had many effects on the people's lives, especially medical students. However, little is known about the effects of this pandemic on medical students' learning, stress, and academic burnout. Therefore, the aim of present study was investigating the mediating role of self-efficacy in the relationship between the fear of Covid-19 contagion and the academic burnout of medical students.
Methods and Materials:
The research population of this study was consisted of all students of Birjand University of Medical Sciences (N=4000) in the academic year of 2021-2022. The research sample was consisted of 436 students who were selected by available sampling method and completed the fear of contagion questionnaire, academic self-efficacy scale and Maslach burnout inventory–student survey. Data were analyzed using the structural equation modeling.
FindingsThe findings showed that direct effect of fear of Covid-19 contagion on academic burnout was significant, but its effect on academic burnout was not significant. The direct effect of academic self-efficacy on academic burnout was significant. Also, indirect effect of fear of Covid-19 contagion with the mediation of academic self-efficacy on is significant.
ConclusionsThe results suggest that academic self-efficacy can play an important role in increasing the effects fear of contagion epidemic diseases such as Covid-19 on academic burnout. The findings of this research can help to design or use of trainings based on self-efficacy during epidemic periods to reduce academic burnout of medical students.
Keywords: Academic Burnout, Academic Self-Efficacy, Fear of Covid19 Contagion -
Journal of Assessment and Research in Applied Counseling, Volume:5 Issue: 5, Winter 2023, PP 100 -107Objective
Cancer is among the diseases that can cause various psychological issues for its sufferers, necessitating the discovery of effective methods to assist these individuals. This research aimed to compare the effectiveness of online narrative therapy and cognitive-behavioral therapy on mental health and adherence to treatment in cancer patients with low psychological hardiness.
Methods and Materials:
This was a quasi-experimental study conducted using a pre-test-post-test design with two experimental groups and one control group. The study population comprised all cancer patients attending hospitals in Tehran in 2022. The sample consisted of 45 patients selected through purposive sampling and randomly assigned to three groups: online narrative therapy, cognitive-behavioral therapy, and a control group. Data were collected using the General Health Questionnaire by Goldberg and Hiller (1972) and the Treatment Adherence Scale by Madanloo (2018). Data were analyzed using MANCOVA and Bonferroni post-hoc tests with SPSS software version 22.
FindingsResults indicated significant differences between the online narrative therapy and cognitive-behavioral therapy groups in terms of general health dimensions (physical health, anxiety, and social functioning disturbance) (P<0.01), with online narrative therapy showing greater effectiveness in these dimensions. However, no significant difference was found in treatment adherence between the online narrative therapy and cognitive-behavioral therapy groups.
ConclusionAccording to the findings of this study, both narrative and cognitive-behavioral therapies can be effective methods for improving mental health and treatment adherence in cancer patients. In this context, online narrative therapy may be more efficient.
Keywords: Narrative Therapy, Cognitive-Behavioral Therapy, Mental Health, Treatment Adherence, Psychological Hardiness -
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و طرحواره درمانی بر نشخوار ذهنی و اضطراب اجتماعی زنان دارای نشانه های وسواس فکری عملی انجام شد. روش پژوهش حاضر نوع نیمه آزمایشی، همراه با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی زنان دارای وسواس فکری عملی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر مشهد در سال 1402 بودند که براساس ملاک های ورود و خروج 48 نفر با روش نمونه گیری هدفمند-در دسترس به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه ازمایش و یک گروه کنترل گمارده شدند. آزمودنی ها با استفاده از پرسشنامه های نشخوار ذهنی هوکسما و مارو (1991) و اضطراب اجتماعی ولز (1994) در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری مورد ارزیابی قرار گرفتند.نتایج آزمون تحلیل واریانس - مختلط نشان داد که تفاوت معناداری بین گروه های مداخله با کنترل در نشخوار ذهنی و اضطراب اجتماعی زنان دارای نشانه های وسواس فکری عملی وجود دارد و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و طرحواره درمانی منجر به کاهش نشخوار ذهنی و اضطراب اجتماعی شده است. همچنین طرحواره درمانی موثرتر از شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در نشخوار ذهنی است. بنابراین نتیجه گرفته می شود که می توان در برنامه درمانی مراکز مشاوره از شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و طرحواره درمانی در جهت کاهش نشخوار ذهنی و اضطراب اجتماعی زنان دارای نشانه های وسواس فکری عملی استفاده نمود.
کلید واژگان: شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی, طرحواره درمانی, نشخوار ذهنی, اضطراب اجتماعی, زنان, وسواس فکری عملیThe present study was conducted with the aim of comparing the effectiveness of cognitive therapy based on mindfulness and schema therapy on mental rumination and social anxiety of women with practical obsessive-compulsive symptoms. The current research method was semi-experimental with pre-test, post-test and follow-up. The statistical population of the research included all women with obsessive-compulsive disorder who referred to the counseling centers of Mashhad in 1402, based on the entry and exit criteria, 48 people were selected as a sample using the purposeful-available sampling method and randomly divided into two experimental groups. and a control group were assigned. Subjects were evaluated using Hoeksma and Maro (1991) rumination questionnaires and Wells' (1994) social anxiety questionnaires in the pre-test, post-test and follow-up stages. The results of mixed analysis of variance showed that the difference Significance between intervention groups with control in mental rumination and social anxiety of women with obsessive compulsive symptoms, the presence of medication, cognitive therapy based on mindfulness and schema therapy has led to the reduction of mental rumination and social anxiety. Also, schema therapy is more effective than cognitive therapy based on mindfulness in mental rumination.
Keywords: Cognitive Therapy Based On Mindfulness, Schema Therapy, Mental Rumination, Social Anxiety, Women, Practical Obsession. -
زمینه و هدف
یکی از شایع ترین اختلالات روانشناختی در کودکان، نوجوانان و بزرگسالان، اختلال های اضطرابی است. این اختلال ها شامل مجموعه اختلال هایی هستند که ویژگی مشترک آن ها ترس، اضطراب و آشفتگی های رفتاری است. علل و عوامل متعددی در ایجاد این اختلال دخیل هستند. هدف این پژوهش بررسی نقش میانجیگرانه ی عوامل فراتشخیصی در رابطه بین رویدادهای استرس زا با اضطراب فراگیر بود.
مواد و روش هاروش تحقیق حاضر علی از نوع غیرآزمایشی بود. جامعه آماری دانشجویان دانشگاه های دولتی وابسته به وزارت علوم شهر تهران بود. از این میان تعداد 700 دانشجو به شیوه نمونه گیری دسترس انتخاب شدند و با استفاده از پرسشنامه اینترنتی داده ها گردآوری شد. ابزار جمع آوری داده ها عبارت بودند از مقیاس کوتاه اختلال اضطراب فراگیر اسپیتزر و همکاران (2006)، پرسشنامه تحمل ناپذیری بلاتکلیفی فریستون و همکاران (1994)، پرسشنامه راهبردهای تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی و کراج (2006)، پرسشنامه پذیرش و عمل بوند و همکاران (2011)، پرسشنامه رویدادهای مهم زندگی پیکل و همکاران (1971)، و پرسشنامه باورهای فراشناختی ولز و کارترایت- هاوتون (2004). تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از نرم افزار آموس و مدل معادلات ساختاری انجام شد.
یافته هانتایج نشان داد که اثر غیرمستقیم رویدادهای استرس زا بر نشانه های اختلال اضطراب فراگیر با نقش واسطه ای عوامل فراتشخیصی معنادار است (05/0>p). بررسی ضرایب نشان دهنده آن است که عدم تحمل بلاتکلیفی ضرایب برابری در واسطه گری میان رویدادهای استرس زا و اضطراب فراگیر دارد (05/0>p). نتایج در خصوص راهبردهای سازگارانه و ناسازگارانه تنظیم هیجان، اجتناب تجربی و باورهای فراشناختی نشان می دهد که این عوامل فراتشخیصی نقش معناداری در واسطه گری میان رویدادهای استرس زا با نشانه های اختلال اضطراب فراگیر دارند (05/0>p).
نتیجه گیریبا توجه به یافته های به دست آمده از تجزیه و تحلیل داده ها، می توان گفت عوامل فراتشخیصی رابطه ی بین رویدادهای استرس زا با اضطراب فراگیر نقش واسطه ای ایفا می کند. از این رو، توجه به عوامل فراتشخیصی در درمان بیماران دچار نشانگان اختلال اضطراب فراگیر از اهمیت خاصی برخوردار است.
کلید واژگان: رویدادهای استرس زا, اضطراب فراگیری, نقش میانجیگرانه, عوامل فراتشخیصیAim and BackgroundOne of the most common psychological disorders among children, adolescents and adults, is anxiety disorders. These disorders include a complex of disorders that their common features are fear, anxiety, and behavioral distress. Various causes and factors are involved in appearance of the disorder. The aim of this study was to examine the mediating role of transdiagnostic factors in relationship between stressful events and generalized anxiety.
Methods and Materials:
The research method was non-experimental causal. The statistical population was all students of public universities of science and technology ministry in Tehran. Among them 700 students were selected by convenience sampling. And the data were gathered through internet-based questionnaires. The instruments included generalized anxiety scale (short-form) (2006), Freeston’s intolerance of uncertainty (1994), cognitive emotion regulation questionnaire (short-form) (2006), acceptance and action questionnaire (2011), life events scale (1971), and meta-cognitive beliefs questionnaire. To analyze the data structural equation modeling (SEM) was used through Amos software version 26.
FindingsThe results showed that the indirect effect of stressful events on generalized anxiety disorder by mediating role of transdiagnostic factors is significant (p<0.05). The estimates of the findings indicated that intolerance of uncertainty has equal coefficients in mediating of stressful events and generalized anxiety (p<0.05). Also, results revealed that compatible and incompatible emotion regulation, experiential avoidance, and metacognitive beliefs as transdiagnostic factors have significant role in mediating in relationship between stressful events and generalized anxiety (p<0.05).
ConclusionsRegarding the obtained findings based on analyzing data, it can be mentioned that transdiagnostic factors has a mediating role between stressful events and generalized anxiety. Therefore, it is highly important to pay attention to transdiagnostic factors in treatment of patients suffering from generalized anxiety disorder.
Keywords: Stressful events, generalized anxiety, mediating role, transdiagnostic factors -
هدف این پژوهش بررسی نقش میانجی دشواری در تنظیم هیجان و سازمان شخصیت در رابطه بین روابط ابژه با خودزنی های غیرخودکشی دانشجویان بود. پژوهش حاضر بنیادی و توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد در سال 1400 بود که 451 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. شرکت کنندگان به آزمون روابط ابژه- نسخه کوتاه (TOR-SF؛ باربریس و همکاران، 2020)، سیاهه سازمان شخصیت (IPO؛ ایگارشی و همکاران، 2009)، فرم کوتاه مقیاس دشواری در تنظیم هیجان (DERS-SF؛ کافمن و همکاران، 2016) و سیاهه خود آسیب رسانی (SHI؛ سانسون و همکاران، 1998) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شدند. نتایج نشان داد که مدل پژوهش از برازش خوبی برخوردار بود. اثر مستقیم روابط ابژه (05/0>P)، دشواری در تنظیم هیجان (01/0>P) و سازمان شخصیت (01/0>P) بر خودزنی غیرخودکشی معنادار بود. اثر غیرمستقیم روابط ابژه با میانجی گری دشواری در تنظیم هیجانی و سازمان شخصیت بر خودزنی غیرخودکشی معنادار بود (01/0>P). دشواری در تنظیم هیجان و سازمان شخصیت می توانند نقش غیرمستقیمی در افزایش اثرات روابط ابژه بر خودزنی غیرخودکشی بگذارند. استفاده یا ایجاد مداخله های آموزشی و درمانی مناسب در این زمینه می تواند به کاهش خودزنی غیرخودکشی کمک کند.
کلید واژگان: تنظیم هیجان, خودزنی غیرخودکشی, روابط ابژه, سازمان شخصیتThe aim of the research investigate the mediating role of difficulties in emotion regulation and personality organization in the relationship between object relations and non-suicidal self-injury of students. This research was a fundamental and descriptive correlation study. The statistical population consisted of all students of the Islamic Azad University, Mashhad branch in 2022, among them 451 were selected by convenience sampling method. Participants answered the test of object relations-short form (TOR-SF; Barberis et al. 2020), inventory of personality organization (IPO; Igarashi et al. 2009), difficulties in emotion regulation scale short form (DERS-SF; Kaufman et al. 2016) and self-harm inventory (SHI; Sansone et al. 1998). The data were analyzed using structural equation modeling. The results showed that the model is a good fit. The direct effect of object relations (P<0.05), difficulties in emotion regulation (P<0.01), and personality organization (P<0.01) on non-suicidal self-injury is not significant. The indirect effect of object relations with the mediation of difficulties in emotion regulation and personality organization on non-suicidal self-injury is significant (P<0.01). The difficulties in emotion regulation and personality organization can play an indirect role in increasing the effects of object relations on non-suicidal self-injury. The use or development of appropriate educational and therapeutic interventions in this field can help reduce non-suicidal self-injury.
Keywords: Emotion regulation, Non-suicidal self-injury, Object relations, Personality organization -
مقدمه
مطالعات نشان می دهد که شدت تغییرات در عملکردهای شناختی در افراد مبتلا به اختلال دوقطبی به طور مستقیم با بدتر شدن عملکرد کلی و کیفیت زندگی آنان مرتبط است.
هدفپژوهش حاضر با هدف آزمون مدل عملکرد شناختی بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی در رابطه با تجارب آسیب زای دوره کودکی با نقش میانجی بی ثباتی هیجانی و هیجان ابراز شده انجام شد.
روشروش پژوهش توصیفی- همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل تمامی بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی بستری شده در بیمارستان شهید یحیی نژاد بابل در بازه زمانی فروردین 1398 تا پایان شهریور 1399 بود، که تعداد 379 نفر به روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. به منظور گردآوری اطلاعات از پرسشنامه ترومای کودکی برنشتاین و فینک (1998)، بی ثباتی هیجانی اولیور و سیمسون (2004)، سطح هیجان ابراز شده هال و همکاران (2007) و توانایی های شناختی نجاتی (1392) استفاده گردید. تحلیل داده ها با روش مدل یابی معادلات ساختاری با نرم افزارهای SPSS نسخه 24 و LISREL نسخه 8/8 انجام شد.
یافته هابراساس یافته های تحقیق تجارب آسیب زای دوره کودکی بر بی ثباتی هیجانی (0/72=β) و هیجان ابراز شده (0/68=β)، اثر مستقیم و مثبت معنادار و بر روی عملکرد شناختی (0/10-=β) اثر مستقیم و منفی معنادار دارد (0/05>P). همچنین تجارب آسیب زای دوره کودکی از طریق متغیر میانجی بی ثباتی هیجانی و هیجان ابراز شده بر روی عملکرد با ضریب مسیر (0/47-=β) اثر منفی معنی داری دارد (0/05>P).
نتیجه گیریبراساس نتایج بی ثباتی هیجانی و هیجان ابراز شده دارای نقش میانجی در رابطه بین تجارب آسیب زای دوران کودکی و عملکرد شناختی مبتلایان به اختلال دو قطبی هستند؛ لذا در جهت بهبود عملکرد شناختی افراد مبتلا به اختلال دوقطبی، متغیرهای ثباتی و هیجان ابزار شده باید مورد توجه قرار گیرد.
کلید واژگان: تجارب آسیب زا, بی ثباتی هیجانی, هیجان ابراز شده, عملکرد شناختی, اختلال دو قطبیIntroductionPrevious studies suggest that the severity of alterations in cognitive functions in people with a diagnosis of bipolar I disorder are directly related to the deterioration in overall functioning and life quality.
AimThe present study aimed to test the cognitive functional model of patients with bipolar disorder regarding childhood traumatic experiences based on the mediating role of emotional instability and expressed emotion.
MethodThe research method is descriptive-correlational modeling of structural equations. The sample population included all patients with bipolar disorder who were admitted to Yahyanejad hospital in Babol, Iran during 17 months (from March/April 2010 until mid-September 2020). In total, 379 subjects were selected by convenience sampling. Data collection tools were The Childhood Trauma Questionnaire (CTQ) by Bernstein and Fink (1998), the Emotional Instability Scale by Oliver and Simpson (2004), the Expressed Emotion Level by Hall & et al. (2007), and the Cognitive Abilities Questionnaire by Nejati (2013). Data analysis was performed by structural equation modeling (SEM) in SPSS version 24 and Lisrel version 8.8.
ResultsThe findings showed that childhood traumatic experiences directly affect emotional instability, expressed emotion, and cognitive function in patients with bipolar disorder (P<0.5). Further, emotional instability and expressed emotion play a mediating role in the correlation between childhood traumatic experiences and cognitive function in patients with bipolar disorder (P<0.5).
ConclusionAccording to the results, emotional instability and expressed emotion have a mediating role in the correlation between childhood traumatic experiences and cognitive function in patients with bipolar disorder. Therefore, in order to improve the cognitive function of people with bipolar disorder, instrumented variables of stability and emotion should be taken into consideration.
Keywords: Traumatic experiences, Emotional instability, Expressed emotion, Cognitive function, Bipolar disorder -
زمینه و هدف
روابط فرازناشویی از جمله عواملی است که سلامت خانواده را با چالش مواجه کرده و مهم ترین عامل تهدیدکننده عملکرد، ثبات و تداوم روابط زناشویی است. هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار و زوج درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر شاخص های شناختی (اجتناب تجربه ای و تنظیم هیجان) در زوجین آسیب دیده از روابط فرازناشویی بود.
روش پژوهش:
پژوهش حاضر از نوع طرح های کاربردی و تجربی میدانی از نوع پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری مورد مطالعه در این پژوهش شامل کلیه زوجین آسیب دیده از روابط فرا زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران در سال 1400 بود که از بین آن ها، تعداد 60 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و در سه گروه زوج درمانی هیجان مدار، زوج درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد و گروه گواه (هر گروه 20 نفر) گمارده شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه اجتناب تجربی بوند و همکاران (2007) و پرسشنامه تنظیم هیجان گرانفسکی، کرایج و اسپینهوون (2001) به دست آمد. درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد براساس بسته مک کی و همکاران (2012) و پروتکل درمان مبتنی بر زوج درمانی هیجان مدار (جانسون، 2004) در ده جلسه 90 دقیقه ای به صورت هفتگی اجرا شدند. گروه گواه، درمانی دریافت نکرد و در لیست انتظار قرار گرفت. در راستای تحلیل استنباطی از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار SPSS.22 استفاده شد.
یافته هانتایج نشان داد بین سه گروه زوج درمانی هیجان مدار، زوج درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد و گروه گواه بر شاخص های شناختی اجتناب تجربه ای (08/54=F) و تنظیم هیجان (53/31=F) تفاوت معناداری از نظر آماری وجود دارد. اجتناب تجربه ای و تنظیم هیجان به ترتیب در گروه درمان پذیرش و تعهد در پایان پس آزمون پایین تر و بالاتر از گروه زوج درمانی هیجان مدار و گروه گواه بوده است (01/0>p).
نتیجه گیریمی توان نتیجه گرفت از نظر تاثیرگذاری، درمان پذیرش و تعهد بیش ترین تاثیر را بر بهبود متغیرهای اجتناب تجربه ای و تنظیم هیجان داشتند.
کلید واژگان: درمان هیجان مدار, درمان پذیرش و تعهد, اجتناب تجربه ای, تنظیم هیجان, روابط فرازناشوییBackground and AimExtramarital relationships are among the factors that challenge family health and are the most important factors that threaten the performance, stability and continuity of marital relationships. The purpose of this study was to compare the effectiveness of emotion-oriented couple therapy and acceptance and commitment-based couple therapy on cognitive indicators (experiential avoidance and emotion regulation) in couples affected by extramarital relationships.
MethodsThe current research was of the type of applied and experimental field designs of pre-test-post-test and follow-up type with the control group. The statistical population studied in this research included all couples affected by extramarital relations who referred to counseling centers in Tehran in 2021, and among them, 60 people were selected by convenience sampling and divided into three groups. Emotion-oriented couple therapy, acceptance and commitment-based couple therapy, and a control group (20 people in each group) were assigned. The data were obtained using the experimental avoidance questionnaire of Bond et al. (2007) and the emotion regulation questionnaire of Granfski, Kraij and Spinhoven (2001). Treatment based on acceptance and commitment based on the package of McKay et al. (2012) and treatment protocol based on emotion-oriented couple therapy (Johnson, 2004) were implemented in ten 90-minute sessions on a weekly basis. The control group did not receive treatment and was put on the waiting list. In line with inferential analysis, variance analysis method with repeated measurement and SPSS.22 software were used.
ResultsThe results showed that between the three groups of emotion-oriented couple therapy, couple therapy based on acceptance and commitment, and the witness group on the cognitive indicators of experiential avoidance (F=54.08) and emotion regulation (F=31.53) There is a statistically significant difference. Experiential avoidance and emotion regulation were lower and higher in the acceptance and commitment therapy group, respectively, at the end of the post-test than the emotion-oriented couple therapy group and the control group (p<0.01).
ConclusionIt can be concluded that in terms of effectiveness, acceptance and commitment therapy had the greatest impact on improving the variables of experiential avoidance and emotion regulation.
Keywords: emotion-oriented therapy, acceptance, commitment therapy, experiential avoidance, emotion regulation, couples, extramarital relationships -
مقدمه :
درمان های طولانی و سطح بالای تنش در بیماری سرطان، تاثیر منفی طولانی مدتی بر سلامت روان مبتلایان به آن دارد و سبب بروز مشکلات روان شناختی همچون افزایش نگرانی، ناامیدی و عواطف منفی می شود. در این راستا، پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی مداخله مددکاری اجتماعی گروهی بر کاهش نگرانی، ناامیدی و تعدیل عواطف منفی بیماران سرطانی صورت گرفت.
روش هااین پژوهش یک مطالعه نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود و در آن 30 نفر از بیماران سرطانی بیمارستان ایران مهر بیرجند در سال 1400 به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) تقسیم شدند. روش اجرای مداخله مددکاری اجتماعی گروهی، به صورت آموزش در طی 8 جلسه برای گروه آزمایش بود و گروه کنترل آموزشی را دریافت نکردند. ابزار گردآوری داده ها مقیاس عاطفه مثبت و عاطفه منفی واتسن، کلارک و تلگن (1988) و مقیاس ناامیدی بک و همکاران (1985) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس تک و چند متغیره استفاده شد.
یافته هانتایج تحلیل داده ها نشان داد که تفاوت مشاهده شده بین میانگین های نمرات ناامیدی و عواطف منفی شرکت کنندگان گروه آزمایش - کنترل برحسب عضویت گروهی در مرحله پس آزمون با 95 درصد اطمینان معنی دار (05/0<p) بود و میزان تاثیر مداخله مددکاری اجتماعی گروهی برای متغیر ناامیدی 29/0 و عواطف منفی 50/0 بوده است.
نتیجه گیریبرای کاهش مشکلات روان شناختی بیماران سرطانی می توان از مداخله مددکاری اجتماعی گروهی بهره گرفت.
کلید واژگان: سلامت روان, بیماران, ناامیدی, نگرانیIntroductionLong-term treatments and high levels of tension in cancer have a long-term negative effect on the patients’ mental health and cause psychological problems such as increased worry, despair, and negative emotions. In this regard, the present research was conducted to investigate the effectiveness of group social work intervention in reducing worry and frustration and moderating cancer patients’ negative emotions.
MethodThis research was a semi-experimental pre-test-post-test study with a control group, and 30 patients with cancer at Birjand, Iran, were randomly selected and assigned to two experimental (n=15) and control groups (n=15) using convenience sampling. In this procedure, the experimental group received group social work intervention training during eight sessions, but the control group did not receive any training. The data collection instruments were Watson, Clark, and Telgen’s (1988) positive and negative affect scale and Beck et al.’s (1985) frustration scale. Univariate and multivariate analyses of covariance were used to analyze the data.
ResultsThe results of data analysis showed that the observed difference between the mean scores of frustration and negative emotions of the participants of the experimental-control groups according to the group membership in the post-test phase was significant with 95% confidence (P<0.05) and the effect of group social work intervention was 0.29 and 0.50 for the frustration and negative emotions, respectively
ConclusionGroup social work intervention should be used to reduce the psychological problems of patients with cancer.
Keywords: Mental health, Patients, Frustration, Worry -
زمینه و هدف
شناسایی عواملی که باعث کاهش تردید اولیه نسبت به تزریق واکسن و افزایش پذیرش واکسن در بین عموم می شود، می تواند به تلاش های مداوم برای واکسیناسیون علیه کووید-19 کمک کند. این پژوهش با هدف بررسی رابطه ترس از کووید-19 و تمایل به زدن واکسن با نقش میانجی رضایت (بی تفاوتی) و اثربخشی ادراک شده واکسن انجام شد.
مواد و روش ها:
پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود و جامعه آماری آن را کلیه دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شهر مشهد (11420=N) در سال 1402-1401 تشکیل داد. تعداد اعضای نمونه در این پژوهش 300 نفر در نظر گرفته شد که با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها مقیاس ترس از کووید-19، مقیاس تمایل به زدن واکسن کووید-19، خرده مقیاس رضایت مدل 5C و مقیاس ارزیابی اثربخشی ادراک شده واکسن کووید-19 بکار رفت. داده ها به کمک تحلیل معادلات ساختاری و استفاده از نرم افزار SPSS-22 و Lisrel 8.8 تحلیل شد.
یافته ها:
دامنه سنی آزمودنی ها بین 18 تا 30 سال با میانگین سن 75/21 و انحراف معیار سنی 93/1 بود. یافته های پژوهش نشان داد که بیشترین مقدار همبستگی بین ترس از کووید-19 و اثربخشی ادراک شده واکسن وجود دارد. این همبستگی مثبت و معنی دار بود. به علاوه کمترین مقدار همبستگی بین ترس از کووید-19 و تمایل به زدن واکسن شد. این همبستگی نیز مثبت و معنی دار بود. همچنین یافته های پژوهش نشان داد که رضایت و اثربخشی ادراک شده واکسن در رابطه بین ترس از کووید-19 و تمایل به زدن واکسن نقش میانجی دارد.
نتیجه گیری:
این یافته ها اهمیت درک نقش عوامل پیش بین درباره کووید-19 و مکانیزم های میانجی روان شناختی پیشایند مبتنی بر مدل باور سلامت و مدل 5C در مورد تمایل به زدن واکسن را برجسته می کند.. بر این اساس رضایت (بی تفاوتی) و اثربخشی ادراک شده واکسن به عنوان عوامل روان شناختی میانجی ظاهر شدند که پذیرش واکسن را تحت تاثیر قرار می دهد.
کلید واژگان: تمایل به زدن واکسن کووید-19, ترس از کووید 19, رضایت, اثربخشی ادراک شده واکسنAim and BackgroundIdentifying factors that reduce initial hesitancy toward vaccination and increase vaccine acceptance among the general public can aid ongoing efforts to vaccinate against Covid-19. This research was conducted with the aim of investigating the relationship between fear of covid-19 and desire to get vaccinated with the mediating role of Complacency and Perceived effectiveness of the COVID-19 vaccine.
Methods and Materials:
The present study was a correlational descriptive study, and its statistical society consisted of all students of Mashhad University of Medical Sciences in 2022-2023. The number of sample members in this research was considered to be 300 people who were selected by cluster random sampling method. To collect the data, the scale of fear of covid-19, the scale of COVID-19 Vaccination Intention, the Complacency subscale of the 5C model and the Scale for evaluating the Perceived effectiveness of the COVID-19 vaccine used. Data were analyzed using path analysis and SPSS-22 and Lisrel 8.8.
FindingsThe age range of the subjects was between 18 and 30 years, with an average age of 21.75 and a standard deviation of age of 1.93. The research findings showed that there is the highest correlation between fear of covid-19 perceived effectiveness of the COVID-19 vaccine. This correlation was positive and significant ((p<0.01). In addition, the lowest correlation value was observed between fear of covid-19 and the desire to get vaccinated Covid-19. This correlation was also positive and significant (p<0.01). Also, the findings of the research showed that Complacency and perceived effectiveness of the COVID-19 vaccine play a mediating role in the relationship between fear of covid-19 and the desire to get vaccinated Covid 19 (p<0.01).
ConclusionsThese findings highlight the importance of understanding the role of predictors about covid-19 and psychosocial mediating mechanisms of antecedents based on the health belief model and the 5C model on willingness to get vaccinated. Based on this, complacency and perceived effectiveness of the COVID-19 vaccine appeared as mediating psychological factors that affect the acceptance of the vaccine.
Keywords: Complacency, desire to get vaccinated Covid 19, Fear of covid-19, Perceived effectiveness of the COVID-19 vaccine -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال شصت و ششم شماره 1 (پیاپی 187، فروردین و اردیبهشت 1402)، صص 113 -125زمینه و هدف
هدف پژوهش حاضر ارایه مدل کیفیت مراقبت پرستاران در ارتباط با آسیب پذیری ادراک شده در دوران شیوع کووید-19 با نقش میانجی تاب آوری و حرفه ای گری بود.
روش کارروش پژوهش حاضر توصیفی از نوع اکتشافی تحلیلی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه پرستاران بیمارستان های دولتی شهر مشهد در سال 1401 بود که با استفاده از جدول مورگان حجم نمونه 400 نفر انتخاب شد و پرسشنامه ها به روش نمونه گیری در دسترس از طریق توزیع لینک پرسشنامه در فضای مجازی تکمیل شد. ابزار پژوهش یک پرسشنامه چندقسمتی شامل محیط کار پرستاری (PESNWI)، پرسشنامه آسیب پذیری ادراک شده در برابر کووید 19 (PVC)، فرم کوتاه تاب آوری (BRS) و پرسشنامه حرفه ای گری (MSSAPS) بود. داده ها با استفاده از تحلیل مسیر و با نرم افزار Spss26 و Amos24 تحلیل شد.
یافته هایافته های حاصل از تحلیل مسیر نشان داد که برای مدل فرضی، تمامی شاخص ها نشان از برازش مناسب مدل داشتند. مسیرهای مستقیم از آسیب پذیری ادراک شده به تاب آوری منفی معنادار و مسیر مستقیم از حرفه ای گری به کیفیت مراقبت مثبت و معنادار بود. اثر غیرمستقیم آسیب پذیری ادراک شده بر کیفیت مراقبت با میانجی گری تاب آوری و حرفه ای گری معنادار نشد (05/0 >p).
نتیجه گیریمی توان گفت آسیب پذیری ادراک شده در پرستاران بر میزان تاب آوری آن ها اثر منفی دارد و همچنین حرفه ای گری در سطح کیفیت مراقبت پرستاران در دوران شیوع کووید 19 نقش موثری داشت.
کلید واژگان: کیفیت مراقبت, آسیب پذیری ادراک شده, تاب آوری, حرفه ای گری, پرستاریBackgroundThe purpose of this research was to provide a quality model of nurses' care in relation to the perceived vulnerability during the outbreak of covid-19 with the mediating role of resilience and professionalism.
MethodThe method of the current research was a descriptive, exploratory, analytical type. The statistical population of this research included all the nurses of the public hospitals of Mashhad in 1401, which was selected using Morgan's table, a sample size of 400 people, and the questionnaires were completed by the available sampling method through the distribution of the questionnaire link in the virtual space. The research tool was a multi-part questionnaire including the nursing work environment (PESNWI), perceived vulnerability to covid-19 questionnaire (PVC), resilience short form (BRS) and professionalism questionnaire (MSSAPS). Data were analyzed using path analysis and Spss26 and Amos24 software.
FindingsThe findings of the path analysis showed that for the hypothetical model, all the indicators indicated the appropriate fit of the model. The direct paths from perceived vulnerability to negative resilience were significant and the direct path from professionalism to quality of care was positive and significant. The indirect effect of perceived vulnerability on the quality of care with the mediation of resilience and professionalism was not significant (p>0.05).
ConclusionIt can be said that the perceived vulnerability of nurses has a negative effect on their resilience, and professionalism played an effective role in the quality of care of nurses during the outbreak of Covid-19.
Keywords: Quality of care, perceived vulnerability, Resilience, Professionalism, Nursing -
مقدمه
مطالعه پیرامون واکسن های کووید-19 و بررسی اثرات روان شناختی آن ها از جمله پذیرش یا تردید در مورد این اثرات پدیده ای پیچیده و نیازمند مطالعه بیشتر است. این پژوهش با هدف بررسی نقش میانجی اعتماد و مسیولیت پذیری جمعی در رابطه بین باورهای توطیه و تمایل به زدن واکسن کووید-19 در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی مشهد انجام شد.
روش کارپژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود و جامعه آماری آن را کلیه دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شهر مشهد (11420N=) در سال 1402-1401 تشکیل دادند. تعداد اعضای نمونه در این پژوهش 300 نفر در نظر گرفته شد که با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها مقیاس باورهای توطیه کووید-19، مقیاس تمایل به زدن واکسن کووید-19 و مقیاس اعتماد و مسیولیت پذیری جمعی بکار رفت. داده ها به کمک تحلیل معادلات ساختاری و استفاده از نرم افزار SPSS-22 و Lisrel 8.8 تحلیل شد. سطح معنی داری 05/0 در نظر گرفته شد.
یافته هادامنه سنی آزمودنی ها بین 18 تا 30 سال با میانگین سن 75/21 و انحراف معیار سنی 93/1 بود. یافته های پژوهش نشان داد که بیشترین مقدار همبستگی بین تمایل به زدن واکسن و مسیولیت پذیری جمعی (01/0 p<و 67/0r=) و کمترین مقدار همبستگی بین اعتماد و رد خطر 01/0 p<و 16/0-r=) مشاهده شد. به علاوه اثر غیرمستقیم پذیرش خطر (02/0 β =-) و رد خطر (04/0 β =-) بر تمایل به زدن واکسن و از طریق اعتماد و اثر غیرمستقیم پذیرش خطر (04/0 β =-) و رد خطر (16/0 β =-) بر تمایل به زدن واکسن از طریق مسیولیت پذیری جمعی منفی و معنی دار بود.
نتیجه گیریبا توجه به نقش میانجی اعتماد و مسیولیت پذیری در رابطه بین باورهای توطیه و تمایل به زدن واکسن کووید-19 در نظر گرفتن نقش این سازه ها هنگام مشاوره، درمان و آموزش دانشجویان گروه علوم پزشکی ضروری به نظر می رسد.
کلید واژگان: اعتماد, باورهای توطئه, علوم پزشکی, واکسن کووید-19, مسئولیت پذیری جمعیIntroductionThe study of covid-19 vaccines and its psychological effects, including acceptance or doubt about these effects, is a complex phenomenon that requires further study. This research was conducted with the aim of investigating the mediating role of trust and collective responsibility in the relationship between conspiracy beliefs and willingness to get the covid-19 vaccine in students of Mashhad University of Medical Sciences.
MethodsThe present study was a correlational descriptive study, and its statistical society consisted of all students of Mashhad University of Medical Sciences in 1401-1402. The number of sample members in this research was considered to be 300 people who were selected by cluster random sampling method. To collect the data, the scale of the COVID-19 Conspiracy Beliefs, the scale of COVID-19 Vaccination Intention, and the scale of trust and Collective responsibility were used. Data were analyzed using path analysis and SPSS-22 and Lisrel 8.8. A significance level of 0.05 was considered.
ResultsThe age range of the subjects was between 18 and 30 years, with an average age of 21.75 and a standard deviation of age of 1.93. The findings of the research showed that the highest correlation between willingness to get vaccinated and collective responsibility (p<0.01 and r=0.67) and the lowest correlation between trust and risk rejection (p<0.01 and r=-0.16) was observed. In addition, the indirect effect of risk acceptance (β = -0.02) and risk rejection (β = -0.04) on the willingness to get vaccinated and through trust and the indirect effect of risk acceptance (β = -0.04) and risk rejection (β = -0.16) on willingness to get vaccinated through responsibility was negative and significant.
ConclusionConsidering the mediating role of trust and responsibility in the relationship between conspiracy beliefs and the desire to get the Covid-19 vaccine, it seems necessary to consider the role of these constructs when counseling, treating, and educating medical science students.
Keywords: Collective responsibility, Conspiracy beliefs, Trust, covid-19 vaccine, Medical Sciences -
نشریه راهبردهای آموزش در علوم پزشکی، سال شانزدهم شماره 1 (پیاپی 77، فروردین و اردیبهشت 1402)، صص 92 -103مقدمه
هوش موفق یکی از مفاهیم جامع و کارآمد در حوزه هوش و هوش آزمایی است که می تواند منجر به درگیر کردن یادگیرندگان در فرایند یادگیری، افزایش خلاقیت و مهارت های حل مسیله شود. ازاین رو پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای اهداف پیشرفت در رابطه بین هوش معنوی با هوش موفق و ارایه الگوی مناسب انجام شد.
روش کارماهیت پژوهش توصیفی(همبستگی) و پیمایشی است. جامعه آماری آن را کلیه دانش آموزان پسر پایه نهم به تعداد3836 نفر که در سال تحصیلی 1400-1399 در مدارس دوره اول متوسطه شهر بیرجند مشغول به تحصیل بودند، تشکیل داد. حجم نمونه 400 نفر بود که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. به منظور گردآوری اطلاعات از پرسشنامه هوش معنوی، پرسشنامه اهداف پیشرفت و پرسشنامه هوش موفق استفاده شد. داده های پژوهش با استفاده از نرم افزارهای SPSS-23 وLISREL8.8 و به کمک روش مدلیابی معادله ساختاری تحلیل شد.
یافته هانتایج نشان داد هوش معنوی بر جهت گیری هدف تبحری، عملکردی- رویکردی و هوش موفق اثر مثبت و معنی دار و بر جهت گیری عملکردی-اجتنابی تاثیر منفی و معنی دار دارد (05/0>p). همچنین جهت گیری هدف تبحری و عملکردی-رویکردی به طور مثبت و معنی دار و جهت گیری عملکردی-اجتنابی به طور منفی و معنی دار بر هوش موفق اثر دارند (05/0>p). به علاوه نتایج بیانگر آن بود که اهداف پیشرفت واسطه رابطه بین هوش معنوی و هوش موفق دانش آموزان است.
نتیجه گیرینتایج پژوهش حاضر از این فرض حمایت می کند که اهداف پیشرفت واسطه رابطه بین هوش معنوی و هوش موفق دانش آموزان است.
کلید واژگان: اهداف پیشرفت, هوش معنوی, هوش موفقIntroductionSuccessful intelligence is one of the most comprehensive and efficient concepts in the field of intelligence and intelligence testing which has the ability to engage the learners in the learning process and increase their creativity and problem- solving skills.Therefore, the present study was performed to investigate the mediating role of achievement goals in the relationship between spiritual intelligence and successful intelligence and also to provide an appropriate model.
MethodThe nature of research is descriptive (correlational) and survey. Its statistical universe was all the male students of the ninth to number 3836 people grade in high schools of Birjand in academic year 2020-21. The sample size was 400 people selected by the cluster random sampling. To collect information, the questionnaires of spiritual intelligence, achievement goals, and successful intelligence were used. The study data was analyzed by using softwares spss-23 and LISREL 8.8 by structural equation modeling.
FindingsThe study results showed that the spiritual intelligence had a positive and significant effect on the orientation of the mastery and functional- approach goal and the successful intelligence and also had a negative and significant effect on the avoidance- functional orientation (p<05<0). Furthermore, the orientation of the mastery and functional – approach goal had a positive and significant effect on the successful intelligence and the avoidance- functional orientation had a negative and significant effect on it (p<05<0). In addition, the results indicated that the achievement goals mediate the relationship between the students spiritual and successful intelligence.
ConclusionThe results of the present study supported this hypothesis that the achievement goals mediate the relationship between the students spiritual and successful intelligence.
Keywords: achievement goals, spiritual intelligence, successful intelligence -
زمینه و هدف
اختلال شخصیت مرزی یکی از پرهزینه ترین اختلال های روانی است که از دست دادن منابع بالینی و اجتماعی را به دنبال دارد و با توجه به هزینه های بالای مرتبط با آن، بررسی عوامل موثر در ایجاد و تداوم ویژگی های شخصیت مرزی امری ضروری است. این پژوهش با هدف بررسی نقش میانجی سازمان شخصیت در رابطه بین بدرفتاری های دوران کودکی با نشانه های شخصیت مرزی انجام شد.
مواد و روش ها:
جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانشجویان 18 تا 45 ساله دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد (32000 =N) در بازه زمانی بهمن تا اسفند 1400 تشکیل داد. نمونه پژوهش شامل 451 نفر از دانشجویان بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه آسیب دوران کودکی، پرسشنامه سازمان شخصیت و مقیاس شخصیت مرزی پاسخ دادند. داده های پژوهش با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری و به کمک نرم افزارهای آماری SPSS نسخه 24 و LISREL8.8 تحلیل شدند.
یافته ها:
یافته ها نشان داد که مسیر مستقیم بدرفتاری های دوران کودکی به سازمان شخصیت مثبت و معنی دار و به نشانه های شخصیت مرزی مثبت و غیر معنی دار بود. مسیر مستقیم سازمان شخصیت به نشانه های شخصیت مرزی مثبت و معنی دار بود. به علاوه مشخص شد که رابطه غیرمستقیم بین بدرفتاری های دوران کودکی و نشانه های شخصیت مرزی از طریق سازمان شخصیت میانجی می شود.
نتیجه گیری:
یافته های این پژوهش از نقش میانجی سازمان شخصیت در رابطه بین بدرفتاری های دوران کودکی با نشانه های شخصیت مرزی حمایت می کند. این یافته ها نشان می دهد که سازمان شخصیت می تواند نقش غیرمستقیمی در افزایش اثرات بدرفتاری های دوران کودکی بر نشانه های شخصیت مرزی داشته باشد. تقویت ویژگی های روان شناختی مثبت و کاهش عوامل خطرزا ازجمله محیط های آسیب زای کودکی و طراحی برنامه های مداخله و کاربرد آن ها می تواند به کاهش نشانه های شخصیت مرزی کمک کند.
کلید واژگان: بدرفتاری های دوران کودکی, سازمان شخصیت, نشانه های شخصیت مرزیAim and BackgroundBorderline personality disorder is one of the most costly mental disorders that lead to the loss of clinical and social resources, and due to the high costs, it is necessary to investigate the effective factors in the creation and continuation of borderline personality traits. This study was aimed to investigate the mediating role of personality organization in the relationship between childhood maltreatment and borderline personality symptoms.
Methods and Materials:
The statistical society of this study consisted of all students aged 18 to 45 years of Islamic Azad University of Mashhad (N = 32000) in the period from January to March 2022. The research sample consisted of 451 students who were selected by convenience sampling method and completed the childhood trauma questionnaire, personality organization questionnaire and borderline personality scale. Data were analyzed using the structural equation modeling method with the help of SPSS version 24 and LISREL 8.8 statistical software.
FindingsThe findings showed that the direct path of childhood maltreatment to personality organization was positive and significant and to borderline personality symptoms was positive and non-significant. The direct path of personality organization to borderline personality symptoms was positive and significant. Additionally, the indirect relationship between childhood maltreatment and borderline personality symptoms was found to be mediated by personality organization.
ConclusionsThe findings support the mediating role of personality organization in the relationship between childhood maltreatment and borderline personality symptoms. These findings showed that personality organization can play an indirect role in enhancing the effects of childhood maltreatment on borderline personality symptoms. Strengthening positive psychological characteristics and reducing risk factors, including traumatic childhood environments, and designing and using intervention programs can help reduce the symptoms of borderline personality.
Keywords: Childhood maltreatment, personality organization, borderline personality symptoms -
هدف :
هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش ویژگی های شخصیت بر سلامت جسمانی با میانجی گری امید به زندگی و کنش های شناختی در زنان سالمند بود.
روش پژوهش:
پژوهش حاضر از نوع توصیفی- همبستگی است و به روش مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه زنان سالمند مراجعه کننده به سراهای محله شهر تهران بین ماه های اردیبهشت تا خرداد ماه سال 1400 بود. نمونه پژوهش شامل تعداد 384 نفر از زنان سالمند مراجعه کننده به سراهای محله شهر تهران بود که با روش نمونه گیری داوطلبانه انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه ویژگی های شخصیتی پنج عاملی نیو (مک کری و کاستا، 1980)، پرسشنامه توانایی های شناختی نجاتی (1392)، پرسشنامه امید به زندگی (هزاروسی، 1385) و پرسشنامه سلامت جسمی (اسپنس، هلمریچ و پرد، 1987) به دست آمد. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی، ماتریس همبستگی پیرسون، رگرسیون چندگانه و مدل سازی معادلات ساختاری تحلیل شد. همچنین کلیه محاسبات آماری با استفاده از نرم افزار Lisrel 8.80 و SPSS.22 انجام گرفت.
یافته هانتایج نشان داد ضرایب استاندارد و غیر استاندارد مسیر مستقیم مدل فرضی از ویژگی-های شخصیت به کنش های شناختی (48/0= β؛ 01/0 P)، ویژگی های شخصیت به امید به زندگی (58/0= β؛ 01/0 P)، کنش های شناختی به سلامت جسمی (20/0= β؛ 01/0 P)، امید به زندگی به سلامت جسمی (30/0= β؛ 01/0 P) معنی دار شده است. بررسی شاخص های برازش مدل حاکی از آن است که مدل مورد نظر برازش مطلوبی با داده ها دارد. که امید به زندگی و کنش های شناختی اثر غیرمستقیم بر سلامت جسمانی داشته است، بنابراین وجود رابطه غیرمستقیم بین متغیرهای پژوهش با 95 درصد اطمینان تایید می شود (05/0>P).
نتیجه گیریمی توان نتیجه گرفت مدل ویژگی های شخصیت بر سلامت جسمانی با میانجی گری امید به زندگی و کنش های شناختی در زنان سالمند برازش دارد.
کلید واژگان: ویژگی های شخصیت, سلامت جسمانی, امید به زندگی, کنش های شناختی, سالمندیAimThe aim of this study was to investigate the role of personality traits on physical health mediated by life expectancy and cognitive functions in elderly women.
MethodThe present study is a descriptive-correlational study and was performed by structural equation modeling. The statistical population included all elderly women who referred to the neighborhoods of Tehran between May and June 2021. The research sample consisted of 384 elderly women referring to neighborhoods in Tehran who were selected by voluntary sampling method. Data were collected using the Neo Five Factor Personality Traits Questionnaire (McCurry and Costa, 1980), the Cognitive Rescue Abilities Questionnaire (2013), the Life Expectancy Questionnaire (Hazarousi, 2006) and the Physical Health Questionnaire (Spence, Helmrich). And Perd, 1987). Data were analyzed using correlation coefficient, Pearson correlation matrix, multiple regression and structural equation modeling. Also, all statistical calculations were performed using Lisrel 8.80 and SPSS.22 software.
ResultsThe results showed that standard and non-standard coefficients of the direct path of the hypothetical model from personality traits to cognitive actions (β = 0.48; P<0.01), personality traits to life expectancy (Β= 0.58; P<0.01), cognitive functions to physical health (β=0.20; P<0.01), life expectancy to physical health (β=0.30; P<0.01) has become meaningful. Examination of model fit indices indicates that the model has a good fit with the data. That life expectancy and cognitive functions have had an indirect effect on physical health, so the existence of an indirect relationship between research variables is confirmed with 95% confidence (P<0.05).
ConclusionIt can be concluded that the model of personality traits fits on physical health through the mediation of life expectancy and cognitive functions in older women.
Keywords: personality traits, Physical Health, life expectancy, Cognitive Functions, aging -
سابقه و هدف
تجارب هیجانی در زمان نامناسب و مکان نامطلوب با شدت و دامنه غیرمنطقی، می توانند زمینه ساز ظهور و تداوم آسیب روانی به ویژه اضطراب شوند. بنابراین مطالعه حاضر با هدف بررسی اثربخشی مداخله ترکیبی رفتاردرمانی دیالکتیکی و طرحواره درمانی در بهبود بیماران مبتلا به بی نظمی هیجان و اضطراب انجام شد.
مواد و روش ها:
پژوهش حاضر از نوع طرح های مطالعه موردی بود. سه شرکت کننده به روش نمونه گیری هدفمند و براساس احراز نمره 15 و بالاتر در مقیاس اضطراب (پرسشنامه لاویبوند) و طرحواره (پرسشنامه یانگ) و نمره بالاتر از نمره میانگین (پرسشنامه تنظیم هیجان گرتز و رومر) انتخاب شدند و در طی 28 جلسه 60دقیقه ای شرکت کردند. تحلیل داده ها از طریق تحلیل دیداری، ترسیم نمودار، درصد داده های همپوش و غیرهمپوش انجام و به منظور تعیین معناداری بالینی از شاخص درصد بهبود و اندازه اثر استفاده شد.
نتایجیافته های پژوهش نشان داد که اثربخشی ترکیبی رفتاردرمانی دیالکتیکی و طرحواره درمانی در تنظیم هیجان و کاهش اضطراب موثر بوده است و بهبود آزمودنی ها در تنظیم هیجان به ترتیب 44/43، 47/3 و 38/5 و در کاهش اضطراب 58/3، 45/5 و 33/3 به دست آمد.
نتیجه گیری:
طرحواره های ناسازگار بین فردی باعث می شوند افراد منابع شناختی لازم را برای آرام سازی خود از دست بدهند و با وجود یادگیری مهارت های آرامش بخشی، باز هم نتوانند به تنهایی اضطراب و آشفتگی خود را کم کنند. بنابراین به نظر می رسد مداخله ترکیبی رفتاردرمانی دیالکتیکی و طرحواره درمانی، روشی موثر بر تنظیم هیجان و کاهش اضطراب باشد.
کلید واژگان: رفتاردرمانی دیالکتیکی, طرحواره درمانی, تنظیم هیجان, اضطرابFeyz, Volume:26 Issue: 5, 2023, PP 548 -559Backgroundemotional experiences at the wrong time and in the wrong place with unreasonable intensity and scope can become the basis for the emergence and continuation of psychological damage, especially anxiety. The present study aimed to investigate the effectiveness of the combined intervention of dialectical behavior therapy and schema therapy in the recovery of patients with emotional disorders and anxiety.
Materials and MethodsThe current research was case study type. Three participants were selected by purposive sampling and based on obtaining a score of 15 and above in the anxiety scale (Lavibond questionnaire) and schema (Young questionnaire) and a score higher than the average score (Gertz and Romer's emotion regulation questionnaire). Selected and participated in 28 sessions of 60 minutes. Data analysis was done through visual analysis, graph drawing, percentage of overlapping and non-overlapping data, and in order to determine the clinical significance, percentage improvement index and effect size were used.
ResultsThe research findings showed that dialectical behavior therapy and schema therapy was effective in regulating emotion and reducing anxiety.
ConclusionInterpersonal schemas are caused people lose the necessary cognitive resources to calm themselves down and despite learning relaxing skills, they still cannot reduce their anxiety and confusion on their own. It seems that a combined of dialectic and schema therapy is an effective way to regulate emotions and reduce anxiety.
Keywords: Dialectical behavior therapy, Schema therapy, Emotion regulation, Anxiety
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.