به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

rasoul rasoulipour

  • حسین عسگرلو، رضا اکبری*، رسول رسولی پور
    یکی از صفات الهی صفت حاضر بودن خدا در جهان است. حضور خدا را به معانی مختلفی می توان فهمید. یکی از این معانی حضور قیومی خدا به معنای فاعلیت عام وی نسبت به جهان است. طبق این معنا خدا علت موجده و مبقیه جهان هستی است. ابن سینا به علت فاعلی از میان علل اربعه جایگاه ویژه ای می بخشد و معنای علیت فاعلی را از علیت تحریکی به علیت هستی بخش ترقی می دهد. او با دو تقریر، که بی ارتباط با یک دیگر نیستند، به تبیین علیت فاعلی خدا نسبت به جهان اقدام می کند. این دو تبیین را می توان «وجودبخشی خدا به ماهیات» و «وجوب بخشی خدا به ماهیات» نام نهاد. در این مقاله، با مراجعه به آثار ابن سینا به روش کتابخانه ای و استفاده از روش تحلیلی در مقام نگارش، پس از توضیح این دو تبیین، رابطه آن ها نیز توضیح داده شده و نهایتا با توجه به ساختار طبقاتی مخلوقات از نظر ابن سینا نوعی حضور قیومی تشکیکی و دارای مراتب از نظام فلسفی او به دست آمده است.
    کلید واژگان: ابن سینا, حضور خدا, حضور قیومی خدا, رابطه خدا و جهان, قیومیت خدا
    Hosein Asgarlu, Reza Akbari *, Rasoul Rasoulipour
    One of the divine attributes is God's omnipresence in the universe. God's presence can be understood in various ways. One such interpretation is God's "sustaining" presence, signifying His general agency in relation to the world. According to this notion, God is the cause of both the existence and the persistence of the universe. Ibn Sina assigns a special place to the efficient cause among the four Aristotelian causes and elevates the concept of the efficient cause from a mere triggering cause to one that bestows existence. He offers two elaborations to elucidate God's effective causality with respect to the world, which are intrinsically related. These two explanations can be titled: "God's bestowal of existence upon essences" and "God's conferring of necessity upon essences." Using analytical approach in reading Ibn Sina’s works, in this article, after elucidating these two explanations, their interrelation is also clarified. Ultimately, considering Ibn Sina's hierarchical structure of beings, a kind of graded and tentative sustaining presence is derived from his philosophical system.
    Keywords: God’S Presence, God's Sustaining Presence, God's Sustaining Attribute, The Relationship Between God, The World, Ibn Sina
  • حسین خطیبی*، امیرعباس علی زمانی، رسول رسولی پور
    مسئله شر از دیرباز چالشی بزرگ در برابر خداباوری بوده و در طول تاریخ بحث های فراوانی حول این مسئله از جانب خداباوران و خداناباوران مطرح شده است. اما آنچه می تواند مشکلی جدیدتر برای خداباوری در نظر گرفته شود استدلال اختفای الهی است. شباهت های فراوان میان این دو استدلال برخی را بر آن داشته است که یکی از این دو را به دیگری تحویل ببرند و صرفا یکی را اصیل به شمار آورند. ممکن است یکی از مفاهیم شر و پنهان بودن خدا به دیگری تحویل برده شود، یا یکی از استدلال های اقامه شده مبتنی بر آنها، و یا تحویل در هر دو مورد رخ دهد. با توجه به گستردگی دامنه هر دو استدلال، آنچه این مقاله صرفا در پی آن است بررسی دلایل کسانی است که معتقدند اختفای الهی چیزی جز صورت بندی دیگری از شر نیست و لزومی ندارد به طور مستقل به آن پرداخت. این دلایل می تواند شامل مواردی همچون تشابه ساختار منطقی، روش، نتیجه و پاسخ ها باشد تا نشان دهد استدلال اختفای الهی یا اساسا مستقل نیست و یا اگر هم باشد، دلیل بسیار ضعیف تری نسبت به شر به حساب می آید، پس شایسته توجه چندانی نیست. نتیجه ای که در پایان حاصل می شود این است که به رغم همه قرابت ها و شباهت های موجود، چنین فروکاستنی کاملا نارواست و هر دو مسئله، فارغ از قابلیت مستدل ساختن ادعا، به تنهایی ارزشمند، قابل بررسی و اصیل است.
    کلید واژگان: اختفای الهی, مسئله شر, خداباوری, خداناباوری, تحویل گرایی
    Hossein Khatibi *, Amirabbas Alizamani, Rasoul Rasoulipour
    The problem of evil has always been a challenge against theism and there has been a lot of disputation about it. What can be considered as a newer challenge to theism is the very problem of divine hiddenness. There are multiple similarities between the two arguments which have caused some thinkers to reduce one to another and to count only one of them as original. It is possible that one of the very concepts of evil or hiddenness be reduced to another one, or one of the arguments that is grounded on them, or the reduction occurs in both phases. Regarding the vastitude of the domain of each problem, what we solely aim at is inspecting the reasons of ones who hold that divine hiddenness is nothing but one articulation of the problem of evil and it is not necessary to be regarded as independent. These reasons range from a sort of resemblance of their logical structure, methodology, conclusion, or responses in order to show that either the problem of divine hiddenness is not independent at all or if it is, it makes a much less severe case against theism in comparison to the problem of evil so it’s not worthy of any concern. What will be eventually concluded is that despite having plentiful available similarities, this kind of reduction is not justified and each problem, regardless of their ability to prove what they claim, is independently precious, inspection-worthy, and original.
    Keywords: Divine Hiddenness, Problem Of Evil, Theism, Atheism, Reductionism
  • محمدمهدی کشاورز مروجی*، کریستوفر پاول کلوهسی، رسول رسولی پور
    این مقاله با روش تحلیلی به نظریه محمود ایوب با عنوان رنج رهایی بخش در اسلام می پردازد. وی در این نظریه، از آموزه رنج رهایی بخش در مسیحیت الهام گرفته است که در آن مصایب و رنج های عیسی مسیح علیه السلام به عنوان فدیه ای برای نجات بشر و رهایی ایشان از بردگی گناه معرفی می شود. ایوب با درنظرگرفتن اینکه رنج ها و شهادت امام حسین علیه السلام در کربلا سبب اعطای حق شفاعت از جانب خداوند به ایشان، در مقیاسی بسیار وسیع گردید؛ به طوری که بشریت را با آن مورد شفاعت قرار می دهند و از آتش عذاب نجات خواهند داد، به ارایه الگویی برای رهایی بخشی و نجات بر اساس آموزه های اسلام و کلام تشیع امامی پرداخت. در این مقاله، الگوی ایوب هم از جهت اصطلاحات کلامی و هم تطابق با آموزه های بنیادین کلام تشیع امامی مورد بررسی انتقادی قرار می گیرد و در انتها تلاش می شود تا دفاعیه ای نیز از این نقدها ارایه شود. درنهایت این مقاله با امکان سنجی و ظرفیت سنجی مفهوم رهایی بخشی در کلام شیعه، در تلاش است تا مسیر دیگر پژوهش ها را برای بررسی سازگاری کامل آن با مبانی کلامی تشیع امامی هموار سازد.
    کلید واژگان: رنج رهایی بخش, آیین کاتولیک, تشیع امامی, محمود ایوب
    Mohamadmahdi Keshavarz Moravveji *, Christopher Paul Clohessy, Rasoul Rasoulipour
    Deploying the analytical method, this article addresses Mahmoud Ayoub’s theory of redemptive suffering in Islam. This theory was inspired by the Christian doctrine of redemptive suffering, wherein Jesus Christ’s passions are considered an atonement for the deliverance and salvation of humanity, liberating them from slavery to sins. Considering that Imam al-Husayn’s suffering and martyrdom in Karbala granted him the right to intercession, through which he can deliver people from the fires of hell, Ayoub presents a model for redemption and salvation based on Islamic doctrines and Imami Shiite theology. This article provides a critical examination of Ayoub’s model. Finally, by assessing the possibility and potentiality of the concept of redemption in Shiite theology, the article aims to pave another path for research on its full compatibility with the theological principles of Imami Shiism.
    Keywords: Redemptive Suffering, Catholicism, Imami Shiism, Mahmoud Ayoub
  • رسول رسولی پور*، حامد علی اکبرزاده

    «الهیات رخ داد» نگرشی نو به الهیات است که در فلسفه های پسامدرن ریشه دارد. مفهومی که جان دی کپوتو فیلسوف دین آمریکایی به تبع اندیشه های استادش ژاک دریدا برای نفی نظام های الهیاتی مبتنی بر فلسفه سنتی غرب وضع کرده و در پی دین منهای متافیزیک است. الهیات رخ داد حکایت از نوعی عدم ثبات در معنا دارد، و وضعیتی آستانه ای و نامتعین در مفاهیم الهیاتی را به تصویر می کشد. این نگرش اجازه هرگونه مطلق انگاری و نظام سازی و در یک کلمه، متافیزیک محوری در مفاهیم الهیاتی را از اندیشه انسان سلب می کند. الهیات رخ داد از مفاهیمی پیوسته در حال تحقق، آینده ای باز، غیرقابل پیش بینی، و غیرقابل مهار سخن گفته و به جای سویه های معرفت شناختی، بر ویژگی های پراگماتیک و اگزیستانسیال دین تاکید دارد. در الهیات رخ داد به جای پرداختن به معرفت دینی، که لاجرم امری متافیزیکی است، به مناسک دینی همچون نوع دوستی، کارهای خیر، عدالت طلبی و اخلاق توجه جدی می شود. اما از منظری انتقادی باید پرسید که آیا الهیات منهای متافیزیک اصولا قابل تصور است؟ به تعبیر دیگر، آیا می توان بدون تفسیر و صورت بندی فلسفی به میدان الهیات گام نهاد؟ این مقاله پاسخی به این سوال اساسی در برابر مفهوم الهیات رخ داد است.

    کلید واژگان: کپوتو, الهیات رخ داد, ساخت گشایی, متافیزیک, دین
    Rasoul Rasoulipour*, Hamed Aliakbarzadeh

    The Theology of Event" is a new approach to theology that is rooted in postmodern philosophies. The concept that John D. Caputo, the American philosopher of religion, based on the ideas of her teacher Jacques Derrida, has established to negate the theological systems based on traditional western philosophy and seeks religion minus metaphysics. Event Theology tells about a kind of instability in meaning, and depicts a threshold and indeterminate situation in theological concepts. This attitude denies the permission of any absolutism and systematization, and in a word, metaphysics-centeredness in theological concepts from human thought. The Theology of Event talks about concepts that are continuously being realized, an open, unpredictable, and uncontrollable future, and instead of epistemological strains, it emphasizes the pragmatic and existential features of religion.  In the Theology of Events, instead of dealing with religious knowledge, which is necessarily a metaphysical matter, serious attention is paid to religious rituals such as altruism, good deeds, seeking justice, and ethics. But from a critical point of view, one should ask whether theology minus metaphysics is conceivable in principle? In other words, is it possible to enter the field of theology without philosophical interpretation and formulation? This article is an answer to this basic question against the concept of the Theology of Events.

    Keywords: Deconstruction, Theology of Event, John D. Caputo, Derrida Postmodernism
  • جواد مظاهری*، ایراندخت فیاض، رسول رسولی پور، احمد سلحشوری
    پژوهش حاضر می کوشد با تحلیل مولفه ها و مقولات اجتماعی مورد نظر امام موسی صدر تصویر کلی ایشان از ماهیت اجتماعی شدن را شناسایی کرده و دلالت های آن را برای حوزه تربیت اجتماعی روشن سازد. در این تحقق از روش های توصیفی - تحلیلی و استنتاج عملی مورداستفاده قرار گرفته است. بر مبنای این پژوهش انگاره کلی امام موسی صدر از اجتماع، انگاره ای مبتنی بر تصویر ارگانیزمی جامعه و مبتنی بر نگرش توحیدی است که مولفه های اصلی آن در یازده مولفه؛ (وحدت، کنشگری انسان، اجتماعی بودن هویت انسان، تفکر تشکیلاتی و تمدنی، کیفیت رابطه فرد و جامعه، آزادی، تعامل و همزیستی، گشودگی و رواداری، گفت وگو، احترام متقابل، ارزش ها)، مورد بررسی قرار گرفته است. دلالت های این انگاره کلی و مولفه های تشکیل دهنده آن برای ماهیت تربیت اجتماعی نیز، در هشت دلالت کلی مشخص گردیده است. این دلالت ها عبارت اند از؛ اصل نگرش توحیدی، ا اصل انسان گرایی فطری، اصل نگاه مشفقانه به دیگری، اصل نگاه به دیگری به مثابه خویشتن، اصل باور به آزادی چون ارزش، اصل مبتنی ساختن رشد بر عمل، اصل برخورداری از اندیشه و منش تشکیلاتی، اصل ضرورت گفت وگو چون بینش، منش و روش، اصل هویت سازی بر محور انسانیت
    کلید واژگان: امام موسی صدر, انگاره, دلالت, اجتماع, تربیت اجتماعی
    Javad Mazaheri *, Iran Dokht Fayyaz, Rasoul Rasoulipour, Ahmad Salahshoori
    The present study attempts to identify the conceptual network of socialization from the perspective of Imam Musa Sadr and clarify its implications for the field of social education. To achieve this goal, descriptive-analytical and practical inference methods have been used. According to this research, Imam Musa Sadr's general idea of socialization is an idea of an organism whose main components have been studied in eleven components. The central component of the idea of socialization in the view of Imam Musa Sadr is considered "compassionate interaction and coexistence" and the relationship of other components with this component has been analyzed and interpreted. The implications of this general idea and its constituent components for the nature of social education are also specified in ten general implications. Among these implications we can mention “the necessity of monotheistic attitude”, “the necessity of innate humanism”, “the necessity of looking at another as self” and “the necessity of believing in freedom as value”.
    Keywords: Imam Musa Sadr, idea, signification, Social education, community
  • زینب امین، رسول رسولی پور*

    بحث از صفات الهی از جمله مباحث مهم در فلسفه و الهیات است در میان صفات الهی صفت «علم» همواره از توجه بیشتری برخوردار بوده است، چراکه در تبیین بسیاری از مسایل کلامی تاثیر ویژه ای داشته است. شیخ الرییس ابن سینا و دانس اسکوتس نماینده ی دو دیدگاه اساسی درباره علم حق تعالی در دو سنت فلسفی اسلامی و مسیحی اند که در این تحقیق مورد مطالعه و مقایسه قرار گرفته اند. ما در این مقاله ضمن برشمردن وجوه مشترک این دو فیلسوف نامدار در مساله علم؛ همچون اعتقاد به وجود صور موجودات در علم الهی قبل ازخلقت واقعی آنها، لحاظ نکردن صور معقول یا مثل افلاطونی به مثابه موجوداتی مفارق، و اینکه خدا در امر خلقت عالم و انسان، غرضی خارج از ذات خویش ندارد و آفرینش صرفا ناشی از عشق خدا به ذات خویش است به تشریح تفاوت اصلی دیدگاه این دو فیلسوف در مساله ی علم الهی که فاعل بالقصد دانستن پروردگار از نظر اسکوتس، و فاعل بالعنایه دانستن خدا از نظر ابن سینا ضمن توجیه خلقت برمبنای فیض یا صدور است.

    کلید واژگان: علم الهی, ابن سینا, اسکوتس, فاعلیت الهی, فیض
    Zeinab Amin, Rasoul Rasoulipour *

    Discussion about the divine attributes has a long term history in theology and philosophy. Among all of the divine attributes, “knowledge” has received more attention because of its effectiveness in determining all of the verbal issues related to interpretation of this divine specification. Avicenna and Duns Scotus are representatives of the two main theories about the Gos’d knowledge among the Islamic and Christian philosophers whom I have studies and compared in this research. The main difference between these two philosophers in divine knowledge can be recorded as Scotus’ God is a purposeful actor (fa’el-e bel-qasd), however, Avicenna introduces the God as the wise and single-minded actor (fa’el-e-bel-enayah) justifying the creation based on the grace. While there is this big difference, there are many similarities between these two opinions; such as, both of them consider God as a cause for creation. Both believe in existence of creatures in divine knowledge before their real creation without considering reasonable forms or platonic parables as separated creatures. Both of them believe that God has no other purpose except for his essence for creation of universe or human.

    Keywords: Divine knowledge, Avicenna, Scotus, Divine Action, grace
  • رسول رسولی پور، سارا بغدادی *


    نظریه مولینیزم (Molinism) بیش از هر چیز درصدد جمع میان آموزه مشیت الاهی و وفاداری به اراده آزاد فرد انسانی است. یکی از مواضع اختلاف در این میان، چگونگی علم خداوند و حدود آن است؛ به این معنا که چنانچه به نحوی به علم پیشین الاهی ملتزم باشیم، با توجه به اقتضایات چنین علمی، چگونه می توان به طور همزمان، اول، اراده آزاد را نیز در جانب مخلوق مختار حفظ نمود، و دوم، بی آنکه با نقض اختیار در جهت اخیر مواجه باشیم، آن را همسو با اراده ازلی و مشیت الاهی بدانیم. راه حل پیشنهادی مولینیزم، آموزه علم میانی است که به حسب آن، شرطی های خلاف واقع صادق متناظر با فعل مختار، به مثابه دست آویزی جهت برون رفت از معضل مزبور معرفی می شوند.  رابرت آدامز (Robert Merrihew Adams) فیلسوف تحلیلی مسیحی، با پرسش از اساس صدق شرطی های فوق الذکر، استدلالی در اثبات دوری بودن علم میانی، و همچنین پوچ بودن آن اقامه می کند؛ چه، تحلیل علم میانی ما را با این واقعیت مواجه می کند که علیرغم تلاش مولینیزم غایت آن، که همانا اثبات اختیار است، تامین نمی شود. از دیگر سو، تامس فلینت (Thomas Flint) دیگر فیلسوف مسیحی آمریکایی، ضمن نقدی مفصل، موضع آدامز را باطل می شمرد. در این مقاله، چنانکه از عنوان آن برمی آید، ابتدا به استدلال آدامز و سپس به نقد فلینت بر آن به طور مشروح پرداخته شده است.

    کلید واژگان: مولینیزم, آموزه علم میانی, شرطی های خلاف واقع, فعل آزاد
    Rasoul Rasoulipour, Sara Baghdadi

    More than anything else, Molinism seeks to prove the compatibility between providence and free will. One of the current debates is what God’s knowledge is and its limits. That is, if we accept middle knowledge, how can we believe in two things; First, the freedom and second, the Compatibility of free will with divine providence. Molinism’s suggested solution is middle knowledge. Based on the middle knowledge, the counterfactual that corresponds to a free action is the solution to this problem. Asking the truth validity of these conditionals, Adams argues that middle knowledge is the begging the question and absurd. Because the analysis of middle knowledge tells us that despite the efforts of Molinism, freedom is not proven. On the other hand, in a detailed critique, Flint dismisses Adamschr('39') claim. In this article, as its title suggests, first Adamschr('39') argument and then Flintchr('39')s critique of it are discussed in detail.

    Keywords: the Molinism, the Middle Knowledge, the Counterfactuals of Creaturely Freedom, the Free Action, Robert Adams, Thomas Flint
  • Rasoul Rasoulipour*

    The main argument of the book Warranted Christian Belief by Plantinga is a distinction between de facto and de jure objections to Christian belief. De facto objections, according to him, are those about the truth of Christian belief, where the claim is relatively straightforward that rge belief is false. However, Plantinga is primarily concerned with de jure objections, which are arguments or claims that Christian belief, whether or not true, is at any rate unjustifiable, or irrational, or without sufficient evidence, or in some way not intellectually respectable. While the conclusion of such objections is that there is something wrong with Christian belief, Plantinga contends that the question is never explicitly formulated of what exactly is wrong; however, he finally locates a promising candidate for the de jure question in the complaints against theistic belief by Freud and Marx. Critics, according to Plantinga, cannot simply object to the rationality or justifiability of theistic belief without presupposing that theistic belief is false. However, I will, in this paper, argue that the epistemic objection to the rationality of theism need not presuppose the falsity of theism or Christian belief, and I will show that the most important charge against Plantinga’s defense – if theism is true, it is warranted – is that it proves too much.

    Keywords: de jure Objection, de facto Objection, Justification, Warrant, A, C Model
  • محمدجواد اعتمادی گلریز*، حبیب الله عباسی، رسول رسولی پور

    مسئله شناخت در زندگی انسان موضوعی دیرینه و محوری است که از سرآغاز تفکر بشر درباره هستی به میان آمده است. مجموعه اندیشه های مطرح شده در این زمینه دانش معرفت شناسی را پدید آورده است. در میراث عرفانی مولانا نکات بدیع و عمیقی درباره مقوله شناخت به دست می آید و بخش مهمی از آرای او به بحث خطاها و محدودیت های شناختی انسان مربوط است. این بحث در سنت فلسفی غرب نیز از جهات گوناگون طرح شده و پاسخ ها و تبیین هایی یافته است. در این پژوهش کوشش شده، با روش تحلیلی توصیفی و با رویکردی تطبیقی، ابعاد چندگانه موضوع خطاها و محدودیت های شناختی انسان نزد مولانا بررسی شود و برای رسیدن به مقصود نگاهی نیز به سیر موضوع در سنت فلسفی غرب شده است. از این رهگذر، به مقولاتی همچون عقل، تجربه، توهم، تصور و بود و نمود جهان پرداخته شده و پس از روایت سیر تکاملی موضوع در فلسفه غرب، اشارات مولانا در این زمینه نقل و بررسی شده است. درنهایت، نشان داده شده که چگونه مولانا نیز سویه های چندگانه خطاها و محدودیت های شناخت را کاوش و بیان کرده و آرای او چه شباهت هایی با سنت فلسفی غرب دارد. همچنین، تفاوت ها و شباهت های نگرش فیلسوفان و عارفان در چیستی و چگونگی امر شناخت نیز بررسی شده است. میان فیلسوفان و عارفان درباره موضوع شناخت شباهت ها و تفاوت هایی وجود دارد. مهم ترین تفاوت ها را می توان به نقش محوری عقل نزد فیلسوفان و بی اعتباری آن در مقابل بعضی ابعاد دیگر شناخت نزد عارفان نسبت داد. ازسوی دیگر، تمثیل سایه ها در فلسفه افلاطون و مسئله بود و نمود و نقش تصور در مواجهه با جهان در دیدگاه فیلسوفان ایده آلیست قرن هجدهم، شباهت زیادی با مبانی شناخت شناسی در آرای مولانا دارد. در بیان شبا هت ها، درمی یابیم که بخشی از دیدگاه مولانا در توصیف جایگاه عقل و محدودیت های شناختی انسان، به آرای عقل گرایان معرفتی قرن هفدهم شباهت دارد، و در زمینه جایگاه ویژه تجربه در شناخت و کاستی های آن، به آرای تجربه گرایان قرن هجدهم پهلو می زند.

    کلید واژگان: شناخت, انسان, خطا, محدودیت, مولانا, معرفت شناسی غربی
    Mohammad Javad Etemadi Golriz *, Habib-Allah Abbasi, Rasoul Rasoulipour

    The question of cognition in human life is a long-standing and central issue that has arisen from the beginning of human thought about existence. The set of ideas presented in this regard has created the field of epistemology. There are original and interesting points about cognition in Rumi’s mystical heritage and an important part of his views on this subject is related to the discussion of human cognitive errors and limitations. This question has also been proposed in various ways in the Western philosophical tradition and has received answers and explanations. In this research, using a descriptive-analytical method and adopting a comparative approach an attempt has been made to investigate the multiple dimensions of human cognitive errors and limitations from Rumi’s perspective. To that end, we have also reviewed the evolutionary course of the subject in the Western philosophical tradition. Therefore, categories such as reason, experience, illusion, imagination, existence and appearance of the world have been dealt with followed by quotations and analyses of Rumi’s views on this subject. Finally, it is shown how Rumi also explored and expressed the multiple aspects of errors and limitations of human cognition and what similarities his views bear to the Western philosophical tradition. Moreover, the differences and similarities between the attitudes of philosophers and mystics towards the nature and quality of cognition have been studied. The most important differences can be seen in the pivotal role of reason among philosophers and its invalidity for some other aspects of cognition among mystics. On the other hand, the allegory of the cave in Plato’s philosophy and the question of existence and appearance of the world, and the role of imagination in investigating the world in the eyes of eighteenth-century idealist philosophers are very similar to the fundamentals of epistemology in Rumi’s views. It is found that part of Rumi’s views on describing the position of reason and human’s cognitive limitations is similar to the views of seventeenth-century rationalist epistemologists, and in terms of the special position of experience in cognition and its limitations, it is close to those of eighteenth-century empiricists.

    Keywords: Cognition, Human, Error, Limitation, Rumi, Western Epistemology
  • رسول رسولی پور*، حسن سرایلو
    مولتمان از نسل اول الهی دانان پس از جنگ بود که آثار شوم نومیدی را در جامعه مسیحی درک کرده بود، لذا همگام با اعضای «کلیسای معترف» برای احیای امید مسیحی اقدام کرد. او با بن مایه الهیات لیبرال و وجودی، ضمن اسطوره زدایی از اندوخته های تاریخ مسیحیت، احیای امید را محصول ظرفیت وجودی انسان و برگرفته از شناخت و تصمیم درونی او دانست. مولتمان با روشی دیالکتیکی فرجام شناسی را، که به عنوان پیوستی بی فروغ در پایان کتب مسیحی بود، در کنار صلیب و رستاخیز مسیح، به عنوان اصلی کاربردی در کانون الهیات مسیحی قرار داد. او با عبور از تییسم و پان تییسم، متاثر از روح کلی فلسفه بلوخ، خدای پانن تییستی پاننبرگ را وام گرفت و با تفسیری نو و متمایز از دیدگاه لوتر، بارت و بولتمان در باب صلیب و رستاخیز مسیح، با رویکردی اجتماعی، خدا را همراه با وعده موثقش، در میان رنج انسان ها و پیش رو و همراه آنها، فعال در سرنوشت انسان و جهان دانست. این نوشتار با رویکردی اسنادی، تحلیلی و انتقادی، با تاکید بر اولین کتاب مولتمان، الهیات امید، ضمن پاسخ به چرایی اهمیت کلیدی «امید» در الهیات مولتمان در مقایسه با بارت، بولتمان و بلوخ، الهیات امید او را تبیین و رابطه اش با رویکرد لیبرال و وجودی بولتمان و الهیات نوارتدوکس بارت و فلسفه امید بلوخ را مورد نقد و تحلیل قرار می دهد. مولتمان توانسته ضمن حفظ قداست و حریم خدای کتاب مقدس، او را همراه با همه جهان و پیش روی انسان های رنجور وارد زندگی روزمره کند و با احیای امید مسیحی آینده محور به جای ماندن در گذشته و حال، کلیدی همه فهم برای حل گره گاه های جامعه (مسیحی) ارایه دهد.
    کلید واژگان: مولتمان, الهیات امید, میثاق, فرجام شناسی, صلیب, رستاخیز
    Rasoul Rasoulipour *, Hasan Sarayloo
    Jurgen Moltmann (1926-) is one of the first generations of the post-world war theologians who existentially experienced the ominous consequences of despair in the Christian society and made his best efforts, alongside the Confessional Church, to resurrect “hope” among the Christians. Utilizing the Liberal and the Existential Theology and demythologizing of the Christian history reserve, he stated that the resurrection of “hope” is the result of human existential capacity along with his/her knowledge and decision. Applying dialectical method, Moltmann put the “eschatology”, which was an aphotic subject at the end of all Christian theology books, as a practical principle at the center of the Christian theology, besides “cross” and “resurrection” of Christ. Influenced by Ernst Bloch and away from theistic and pantheistic God, Moltmann borrowed the “panentheistic” view of Pannenberg about God and by a new interpreting of the “cross” and the “resurrection”, distinguished from Martin Luther, Karl Barth, and Rudolf Bultmann’s, he made God with His “covenant” the most watchful figure in the human being’s sufferings and challenges and the most active being in the fate of man and cosmos. In this documented, critical and analytical article, emphasizing on the first book of Moltmann; i.e. Theology of Hope, we have tried to answer the question of importance of “hope” in Moltmann’s theology in comparison with Bultmann’s liberal and existential theology, Barth’s neo-orthodox theology, and Bloch’s Marxist philosophy of hope. Moltmann could accomplish the presence of the Holy Book in the Christians’ daily life, and make a comprehensible key for solving the problems of the Christian society by resurrecting of the eschatological hope instead of remaining at the present or the past.
    Keywords: Moltmann, Theology of hope, Covenant, eschatology, Cross, Resurrection
  • مهدی ابوطالبی یزدی، رسول رسولی پور*، محسن جوادی، امیرعباس علی زمانی، قربان علمی
    یکی از نظریات بسیار مهم و چالش برانگیز خداباوری گشوده، دیدگاه خاص آن درباره صفت علم مطلق الهی است. خداباوری گشوده اذعان دارد که خدا عالم مطلق است، اما با این قید که علم خدا به افعال اختیاری که انسان در آینده انجام می دهد تعلق نمی گیرد. پذیرش اختیار مطلق برای انسان توسط خداباوران گشوده و پذیرش تعارض میان «افعال اختیاری انسان در آینده» با «علم پیشینی خداوند» سبب شده است که آنها علم پیشینی خدا به این افعال را انکار کنند. در عین حال، از نظر آنان عدم علم پیشینی خداوند به این نوع افعال، خدشه ای به علم مطلق او وارد نمی کند. خداباوران گشوده با ذکر انواع دیدگاه ها درباره علم خدا و بیان اشکالاتی که در این نظریات وجود دارد، دیدگاه خاص خودشان را اثبات می کنند و این دیدگاه را هم به لحاظ منطقی-فلسفی سازوارتر و هم به لحاظ مبتنی بودن بر کتاب مقدس سازگارتر می دانند. آنها، در یک تقسیم رایج و کلی، سه دیدگاه را قسیم دیدگاه خودشان می دانند که عبارت اند از «علم بسیط یا صرف»، «علم میانی» و «دیدگاه آگوستینی-کالونی». مدافعان خداباوری گشوده بعد از بیان اشکالات وارد بر هر کدام از این نظریات، که غالبا بر محدود شدن اختیار انسان، یا تعارض با کتاب مقدس تکیه دارند، نظریه خاص خودشان را تثبیت می کنند.
    کلید واژگان: خداباوری گشوده, علم مطلق الهی, علم پیشینی بسیط, علم میانی, دیدگاه آگوستینی-کالونی
    Mehdi Abutalebi Yazdi, Rasoul Rasoulipour *, Mohsen Javadi, Amirabbas Alizamani, Ghorban Elmi
    One of the most important and challenging theories of Open Theism is its particular view of the attribute of divine omniscience. This theory acknowledges that God is the Absolute, yet stipulates that God's knowledge does not include what man performs with his free will in the future. The acceptance of absolute authority for man and the embracing of the contradiction between the "freely chosen actions of man in the future" and the "foreknowledge of God" have led the Open Theism to deny the foreknowledge of God in these acts. At the same time, they argue that the lack of “a priori knowledge of God” in these kinds of actions does not undermine his absolute knowledge. Advocates of open theism, proving their own viewpoints by referring to all kinds of views on God's knowledge and expressing the deficiencies in these theories, maintain that this view is more acceptable logically and philosophically, and due to its compatibility with the Holy Bible. While mentioning the shortcomings of three other contending perspectives in this regard namely "simple knowledge", "middle knowledge" and "Augustinian- Calvinist view ",  they consolidate their views and establish their own theory.
    Keywords: Open Theism, Divine Omniscience, Apriori Simple Knowledge, Middle Knowledge, Augustinian- Calvinist view
  • مریم سعدی، رسول رسولی پور*، محسن جوادی
    " کلی جیمز کلارک" خاستگاه جهان و ریشه های انواع (مه بانگ و تکامل) را دو موضوع مهم، در تبیین رابطه ی میان علم ودین می داند. او معتقدست هر چند موضوع اول می تواند تقویت کننده ی باور به وجود یک آفریننده باشد، اما موضوع دوم، اغلب به دلیل شیوه های غلط نحوه ی پرداختن به آن، قول به تعارض علم ودین را موجب گردیده است. در این راستا بررسی جریان های ایجاد شده در مواجهه با نظریه تکامل و مواضع آن ها در بازتعریف رابطه ی علم ودین از محورهای مورد بررسی این مقاله می باشد. از جمله نحوه ی مواجهه ی اندیشمندان مسلمان و عوامل موثر در نوع موضع گیری آن ها، که مورد توجه وبررسی نوینی قرار می گیرد. مواجهاتی که به نظر می رسد شکل گیری آن خصوصا در ایران، براساس "باور به تعارض علم و دین" و یا "علم ستیزی" نبوده؛ بلکه دلایلی قابل تامل را داشته است. دلایلی که با ظهور تفاسیر کور و تصادفی از تکامل و تحمیل بر پیامدهای الهیاتی آن، وضوحی مضاعف یافت. تحلیل کلارک بر معنای تصادفی بودن فرایند تکاملی و تبیین وی بر خالقیت خداوند، هنگامی که تکامل با رویکردی تصادفی در دست است، مواجهه ای نوین و پاسخی است که زیست شناسان تکاملی را به چالش فرا می خواند.
    کلید واژگان: جیمز کلارک, تکامل, تصادف, دین, علم, اندیشمندان مسلمان
    Maryam Saadi, Rasoul Rasoulipour*, mohsen javadi
    Kelly James Clark considers in Big Bang and Darvinism as two critical and challenging issues in the 20th century; while explaining the relationship between religion and science.He believes that although the first issue can be a boost to the belief in being a creator, the second, often due to the wrong ways of addressing it, has led to a conflict between science and religion. In this regard, the study of the matters created in the face of evolution theory and their positions in redefinition of the relationship between science and religion is one of the axes of this article. Among other things, the way Muslim intellectuals are exposed and the factors influencing their position are considered. The confrontation that seems to have not been based on "belief in the conflict of science and religion" or "scientism", especially in Iran, but has had considerable reasonable.Reasons for doubling clarity with the advent of blind and random interpretations of evolution and the imposition of its theological consequences. Clarke's analysis of the meaning of the randomness of the evolutionary process and its explanation of God's creativity, when evolution is in the hands of a random approach, is an answer that challenges evolutionary biologists.
    Keywords: James Clark, Evolution, Accident, Religion, Science, Muslim scholars
  • علی شهبازی، رسول رسولی پور، علی الله بداشتی
    الحاد جدید وصف جریانی است که در دهه نخست قرن حاضر، با انتشار سلسله ای از کتاب های پرفروش و در واکنش به حملات تروریستی برخی افراطیون دینی، به عرصه افکار عمومی آمد. این جریان هرچند ریشه در گذشته دارد و مبانی و مفروضات آن همان مبانی و مفروضات ملحدان گذشته است، با اتخاذ رویکردی بسیار خصمانه، به جریانی توفنده و جدید علیه دین و دین داران تبدیل شد. سخنگویان، و به اصطلاح پرچمداران آن عبارت اند از داکینز، دنت، هریس، و هیچنز. برخی از این ملحدان پیش تر به عنوان یک طرح کلان دست به عمومی و همه فهم کردن علومی چون زیست شناسی، به ویژه نظریه فرگشت و انتخاب طبیعی، زده بودند و اینک از آن جهت حمله به باورهای دینی استفاده می کنند. آنها در نقد خود به جای تکیه بر استدلال یا نقد دلایل و براهین مومنان، رویدادهای تاریخی و نیز رفتار و کردار برخی گروه های تندرو دینی، به ویژه اسلامی، را معیار داوری خود درباره دین و خداباوری می دانند. همچنین ملحدان جدید بدون آن که مبانی و تکیه گاه های خود را اثبات کنند، با تکیه بر آنها چنین وانمود می کنند که باورهای دینی اموری فرگشتی است و در نتیجه می توان با توجه به این نظریه و نیز با تکیه بر جهان بینی طبیعت گرایانه آن باورها را تبیین تجربی و طبیعی کرد. در این مقاله با توجه به دیدگاه های منتقدان آنها، اعم از خداباور و الهی دان و خداناباور، نشان داده ایم که اولا طبیعت گرایی آن گونه که این ملحدان از آن می گویند و بر آن تکیه می کنند، یک نظریه علمی نیست، بلکه در واقع نوعی جهان بینی و نگرشی مابعدالطبیعی است. ثانیا ملحدان در همین موضع مرتکب خطای آشکاری می شوند و آن خلط معانی گوناگون طبیعت گرایی است. ثالثا بر خلاف نظر آنها میان علم و دین تعارضی نیست، بلکه اگر تعارضی هست به قول پلنتینگا میان طبیعت گرایی و علم است.
    کلید واژگان: الحاد جدید, نظریه فرگشت, انتخاب طبیعی, تعارض علم و دین
    Ali Shahbazi, Rasoul Rasoulipour, Ali Allahbedashti
    This article deals with the New Atheism as one of the most important anti-religious currents in the present day. It came to the surface of public opinion during the first decade of this century. Its spokesmen, in the first place by popularizing the natural sciences, and then by leaning on a naturalistic worldview, and finally under the pretext of terrorist attacks and the behavior of some religious fundamentalists and religious extremist currents, launched a strong attack against religion and religious beliefs. With the same approach, they are emphasizing on the conflict between science and religion, and see the theory of evolution and its most important component, natural selection, enough to explain everything. In contrast, according to the theologies of Abrahamic religions, we can insist on the compatibility of science and religion. So we can find that these religions not only insist on the importance of the reason and intellectual thinking, but also use the achievements of the reason in natural sciences and scientific theories.
    Keywords: New Atheism, Theory of Evolution, Natural Selection, Religion, Science
  • رسول رسولی پور*، روح انگیز جلوخانی
    متالهان بسیاری در سالهای اخیر کوشیده اند مساله تعارض علم و دین را حل کنند. در این میان، آلوین پلانتینگا، فیلسوف کالوینیست آمریکایی، تعارض علم و طبیعت گرایی را چونان راهی برای حل این مساله مطرح می کند. کوشش پلانتینگا بیشتر ناظر به بررسی و ارزیابی مصادیق تعارض ادعایی است؛ هر چند در خلال این مباحث و برای برونرفت از چالش های موجود، بخشی از مبانی جهان شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی علم معاصر را نیز به نقد می کشد. پنداشت تعارض علم و دین، به زعم پلانتینگا، برآمده از تفسیر غلط و زیاده خواهانه از علم، و تصاویر مبالغه آمیز از مصادیق تاریخی و نمونه های تعارض است. او مدعی است بواقع رویارویی و تعارضی میان علم و دین وجود ندارد (مانند تعارض مطرح شده میان آموزه های خلقت در سفر پیدایش و نظریه تکاملی داروین) یا اگر تعارض واقعی باشد، سطحی است (مانند تعارض مطرح شده میان باور مسیحی و نظریه های مشخصی در روان شناسی تکاملی و نقد تاریخی کتاب مقدس)، بلکه ناسازگاری واقعی میان دین و طبیعت گرایی است.
    کلید واژگان: تعارض علم و دین, طبیعتگرایی روش شناختی, طبیعت گرایی هستی شناختی, پلانتینگا
    Rasoul Rasoulipour*, Rouhangiz Jeloukhani
    In recent years, many theologians have tried to solve the problem of conflict between science and religion. Alvin Plantinga is a well-known American Calvinist philosopher who proposed the conflict between science and naturalism as a solution to this problem. He mainly tries to evaluate the seemingly conflict examples, and meanwhile he partly criticize the foundations of the contemporary cosmology, epistemology and scientific methodology in order to solve the challenge. The conflict assumption, according to Plantinga, comes from the wrong interpretations of science, its naturalistic methodology and the exaggerated pictures of the historical conflict examples. Indeed, he claims that there is no real conflict between religion and science, and the seemingly conflict between them is superficial, i.e., there is no factual inconsistency between religion and science, but the real conflict is between science and naturalism.
    Keywords: Conflict between science, religion, methodological naturalism, ontological naturalism, planting
  • رسول رسولی پور، آریا یونسی
    چکیده: این مقاله به روابط متقابل اراده و شناخت، به ویژه تاثیری که اراده بر شناخت در سنت غربی می گذارد، پرداخته است. موضوع به لحاظ تاریخی از دوران باستان بررسی شده است و سپس نشان داده می شود که ویلیام جیمز در این موضوع یک معیار است. بنابراین سیر تاریخی موضوع به سه دوره «قبل از جیمز»، «دوران جیمز» و «بعد از جیمز» تقسیم شده است. ابتدا دیدگاه های نیچه و شوپنهاور درمقام دو شخصیت کلیدی در زمینه بررسی تاثیرگذاری اراده بر شناخت بشری، تبیین می شود، و نشان داده می شود که چرا اندیشه آنها به طور گسترده جذب دنیای فلسفه نشده است. سپس خطوط کلی نظریه جیمز را بررسی نموده و به دیگر فرضیات و نظریات جیمز که «اراده به باور» را همراهی می کنند پرداخته می شود. در این قسمت نشان داده می شود که برخی پیش فرض های جیمز قابل پذیرش نیستند، ولی خطوط اصلی نظریه وی درخور دفاع است. در نهایت به اندیشه کواین و رهیافت های او به مسئله، به عنوان کسی که بعد از جیمز اصول اساسی نظریه او را اشاعه داده است، پرداخته می شود. سپس با اشاره به کل گرایی و طبیعت گرایی و نیز نظریه شناخت طبیعی شده کواین، نشان داده خواهد شد که دیدگاه های کواین کاملا همسو با جیمز است. در پایان نشان داده می شود که چرا اندیشه کواین به صورت وسیع مورد استقبال دنیای فلسفه واقع شده است. درنهایت اشاره مختصری به فیلسوفان معاصری که در این مبحث تاثیرگذار بوده اند می شود.
    کلید واژگان: اراده, شناخت, حقیقت, شوپنهاور, نیچه, جیمز, کواین
    Rasoul Rasoulipour *. Arya Younesi
    In this paper, we investigate the relation between Will and Knowledge; especially the effect of the will on knowledge in its Western philosophical tradition. A short record of the issue from the ancient to the present time is offered and William James, a twentieth century American philosopher, is introduced as the criterion in this field. Therefore, the history of the issue is divided to three periods: “Before James”, “James”, and “After James”. The role of Nietzsche and Schopenhauer are narrated as two key philosophers in the first period and it is explained why they are not widely welcomed in this regard in the world of philosophy. Later, we examine the general lines of James’ theory; especially his “The Will to Believe”. In this part, we show that some of James assumptions are not acceptable, although, his theory in general is defendable. Finally, we look at Quine’s thought as the philosopher who spread James’ teachings recently among the philosophers. We show that Quine’s naturalism, universalism, and even his naturalized epistemology have been influenced by James. At the end of this paper, the influential contemporary philosophers in this field are introduced.
    Keywords: Will, Knowledge, Truth, Schopenhauer, Nietzsche, James, Quine
سامانه نویسندگان
  • دکتر رسول رسولی پور
    دکتر رسول رسولی پور
    دانشیار فلسفه دین، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال