به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

saeed zahedi

  • محمدحسین مددی، مهرداد سرخیل*، سعید زاهدی، حسین آروئی

    در این پژوهش اثرات سطوح مختلف کود زیستی حاوی باکتری های حل کننده فسفات بر فرایند هضم هوازی پسماند جامد ماهی تیلاپیای نیل (Oreochromis niloticus) در شرایط آزمایشگاهی در قالب یک طرح کاملا تصادفی بررسی شد. تیمارهای آزمایش در سه تکرار شامل هضم هوازی پسماند جامد ماهی تیلاپیای نیل بدون افزودن کود زیستی (تیمار شاهد) و هضم هوازی پسماند جامد ماهی با افزودن 1/0 و 2/0 درصد کود زیستی حاوی باکتری های حل کننده فسفات (Pseudomonas putida strain P13 و agglomerans strain P5 Pantoea) بود. ظروف هضم هوازی یک لیتری (9 ظرف) در داخل انکوباتور شیکردار در درجه حرارت 30 درجه سانتی گراد به مدت 28 روز نگهداری شدند. نتایج این آزمایش نشان داد که غلظت عناصر مغذی فسفات، پتاسیم و آهن در روز چهاردهم آزمایش در تیمارهای کود زیستی به طور معنی داری بیشتر از تیمار شاهد بوده، اما غلظت آنها در روز بیست و هشتم در تیمار کود زیستی 1/0 درصد به طور معنی داری بیشتر از سایر تیمارها بود (05/0<p). غلظت عنصر منگنز در روزهای چهاردهم و بیست و هشتم در تیمار کود زیستی 1/0 درصد در مقایسه با سایر تیمارها بیشتر بود (05/0<p). نتایج این تحقیق نشان داد که هضم هوازی پسماند جامد ماهی تیلاپیای نیل به مدت دو هفته با افزودن کود زیستی حاوی باکتری های حل کننده فسفات  (P. putida strain P13 و agglomerans strain P5 .P) با شمارش 107 از هر باکتری در میلی لیتر (CFU/mL) به میزان 1/0 درصد، آزادسازی و انحلال مواد مغذی را بهبود بخشید.

    کلید واژگان: هضم هوازی, پسماند جامد ماهی, کود زیستی, عناصر مغذی, تیلاپیای نیل
    Mohamadhossein Madady, Mehrdad Sarkheil*, Saeed Zahedi, Hossein Arouei

    In this study, the effects of different levels of biofertilizer containing phosphate solubilizing bacteria on aerobic digestion of Nile tilapia (Oreochromis niloticus) sludge were investigated in vitro under a completely randomized design. Three experimental treatments including aerobic digestion of Nile tilapia solid sludge without adding biofertilizer (control) and aerobic digestion of solid sludge with adding biofertilizer containing phosphate solubilizing bacteria (Pseudomonas putida strain P13 and Pantoea agglomerans strain P5) at levels of 0.1% and 0.2% were used in triplicate. The aerobic digestion containers with a capacity of 1 L (9 containers) were kept in a shaker incubator at 30ºC for 28 days. The results showed that the concentration of phosphate, potassium, and iron nutrients on the 14th day of the experiment in the biofertilizer treatments were significantly higher than the control, but their concentrations on the 28th day in the biofertilizer-0.1% treatment were significantly higher than other treatments )p<0/05). The manganese concentration on the 14th and 28th days in the biofertilized-0.1% treatment was higher than other treatments (p<0/05). The results of the present study indicated that the aerobic digestion of fish sludge for two weeks with adding biofertilizer containing phosphate solubilizing bacteria (P. putida strain P13 and P .agglomerans strain P5) by counting 107 of each bacteria per mL (CFU/mL) at 0.1% improved the release and dissolution of nutrients.

    Keywords: Aerobic Digestion, Fish Solid Sludge, Biofertilizer, Nutrients, Nile Tilapia
  • سعید زاهدی*، محمدحسین خانجانی، سودابه صفاییان

    آبزی ‏پروری راه‏ حلی پایدار برای پاسخ به افزایش تقاضای پروتیین جانوری و امنیت غذایی در جهان است و امروزه، جهت توسعه آن، توجه به رویکرد آبزی ‏پروری پایدار (به لحاظ اقتصادی، اجتماعی و محیط‏زیستی) ضروری است. توسعه سامانه‏ های نوین آبزی ‏پروری طی سال‏ های اخیر گسترش زیادی یافته است و هر کدام از آنها، به نوعی اهداف آبزی ‏پروری پایدار را دنبال می‏‏ کنند. سامانه ‏های نوین آبزی‏پروری، با به حداکثر رساندن بهره‏‏ وری از منابع، کاهش هزینه‏ ها، تولید مناسب از بعد کمی و کیفی و اثرات محیط‏زیستی اندک، حصول آبزی‏پروری پایدار را مقدور می‏سازند. در بین سامانه‏ های معرفی شده تا کنون، سامانه ‏‏‏های بازگردشی، قفس، آکواپونیک، بیوفلاک و پرورش تلفیقی جز سامانه‏ های نویدبخش در تولید آبزیان در جهان شناخته می‏ شوند که می ‏توانند در ایران نیز توسعه زیادی بیابند. در مطالعه مروری حاضر، علاوه ‏بر معرفی و بررسی اهمیت این سامانه ‏ها در آبزی پروری پایدار، به فرصت های حاصل از توسعه این سامانه ها در کشور و چالش های فراروی آن پرداخته می شود.

    کلید واژگان: سامانه‏ بازگردشی, قفس, آکواپونیک, بیوفلاک و پرورش تلفیقی
    Saeed Zahedi *, MohammadHosein Khanjani, Soudabe Safaeiyan

    Aquaculture is a sustainable solution to respond to the increasing demand for animal protein and also, food security in the world, and today, in order to develop it, it is necessary to pay attention to the sustainable aquaculture approach (economically, socially and environmentally). The development of modern aquaculture systems has been greatly expanded in recent years and each of them pursues the goals of sustainable aquaculture in some way. In fact, modern aquaculture systems enable the achievement of sustainable aquaculture by maximizing the productivity of resources, reducing costs, appropriate production quantitatively and qualitatively, and a slight environmental effects. Among the systems introduced so far, recirculating aquaculture system, cages, aquaponics, biofloc and integrated multitrophic aquaculture systems are known as promising systems in aquatic production in the world that can be developed in Iran as well. In this review study, in addition to introducing and discussing the importance of these systems in sustainable aquaculture, the resulting opportunities and also, the challenges of developing these systems in the country are addressed

    Keywords: Recirculating Aquaculture System, Cage, Aquaponic, Biofloc, Integrated multi-trophic Aquaculture System
  • سعید زاهدی*، امید صفری، حمیدرضا احمدنیای مطلق، مهرداد سرخیل، بهزاد محمدی
    در حال حاضر، بسیاری از مزارع پرورش ماهیان سردابی در کشور، از آب برگشتی جهت تولید ماهی استفاده می نمایند ولی اثرات استفاده از آب برگشتی بر کیفیت گوشت بخوبی مشخص نیست. هدف از این مطالعه، مقایسه کیفیت عضله ماهی قزل آلای رنگین کمان (Oncorhynchus mykiss) پرورش یافته در دو سیستم (سامانه) باز و بازگردشی نسبی است. به این منظور، قزل آلای جوان با تراکم نگهداری 20 کیلوگرم بر متر مکعب و تراکم بارگذاری 1 لیتر بر دقیقه به ازای هر کیلوگرم ماهی در دو سامانه باز (100% آب تازه ورودی) و بازگردشی نسبی طراحی شده (با کاهش 80% آب تازه ورودی و جایگزینی آن با آب برگشتی همان استخرها) به مدت 45 روز مورد مطالعه قرار گرفت. 4 مرتبه بازگردش آب، به ترتیب، موجب افزایش 6/7 و 6/5 برابری مقادیر آمونیاک کل و فسفر کل آب در مقایسه با تیمار باز گردید. پروتیین خام، چربی خام، pH و درصد رطوبت لاشه بین دو تیمار اختلاف معنی داری را نشان داد. در مقابل، هیچ اختلاف معنی داری در ظرفیت نگهداری آب، افت طی پخت، آنالیز بافت (سختی، به هم پیوستگی، انعطاف پذیری، چسبندگی، فنریت، صمغی بودن و قابلیت جویدن) و نیز شاخص های رنگی L*، a* و b* بین دو تیمار مشاهده نشد. نتایج این مطالعه نشان می دهد که برگشت آب به میزانی مشابه پروتکل طراحی شده در این مطالعه، تغییرات خیلی محسوسی بر بسیاری از فاکتورهای کیفی مطالعه شده در عضله ندارد.
    کلید واژگان: قزل آلای رنگین کمان, سامانه باز, سامانه بازگردشی نسبی, کیفیت لاشه, آنالیز بافت
    Saeed Zahedi *, Omid Safari, Hamidreza Ahmadniaye Motlagh, Mehrdad Sarkheil, Behzad Mohammadi
    At present, many cold water fish farms in the country use reused water to produce fish, but the effects of its using on fish muscle quality are not well known. The aim of the present study was to compare the muscle quality of rainbow trout (Oncorhynchus mykiss) raised in two open and partial reuse water systems. For this purpose, young trout with a stocking density of 20 kg/m3 and a loading density of 1 L/min/kg of fish was studied in two an open system (100% make-up water) and a designed partial water reuse system (with a reduction of 80% make-up water and its replacement with the reused water) for 45 days. Four times of water recirculation caused an increase of 6.7 and 6.5 times in the amount of water total ammonia and total phosphorus compared to an open treatment, respectively. Crude protein, crude fat, pH and moisture percentage showed significant differences between two treatments. In contrast, there were no significant differences in water holding capacity, cooking loss, texture analysis (hardness, adhesiveness, resilience, cohesiveness, springiness, gumminess and chewiness) and color indices of L*, a* and b* between two treatments. Consequently, the reuse of water to the same extent as the present designed protocol does not have very obvious changes on many studied muscle quality factors of fish.
    Keywords: open system, Partial water reuse system, Muscle quality, Texture, Oncorhynchus mykiss
  • داود ذبیح زاده*، سعید زاهدی، رضا منصفی

    تعیین شباهت/ فاصله داده ها در بسیاری از الگوریتم های یادگیری ماشین، شناسایی الگو و داده کاوی کاربرد دارد. در بسیاری از کاربردها، معیارهای عمومی شباهت/فاصله کارایی بالایی ندارد و به طورمعمول با استفاده از داده ها می توان معیار مناسب تری را یاد گرفت. داده های آموزشی برای این منظور به طورمعمول به صورت زوج های مشابه و نامشابه و یا محدودیت های سه گانه هستند. در کاربردهای واقعی، این داده های آموزشی از طریق اینترنت و به طورمعمول با روش هایی نظیر Crowdsourcing جمع آوری می شود که می تواند حاوی نوفه و اطلاعات اشتباه باشد. کارایی روش های یادگیری متریک در صورت وجود اطلاعات آموزشی نوفه ای و اشتباه به شدت افت می کند و حتی ممکن است این روش ها از معیارهای عمومی فاصله نظیر اقلیدسی نیز بدتر عمل کنند. بنابراین نیاز به مقاوم سازی روش های یادگیری متریک در برابر نوفه برچسب وجود دارد. در این پژوهش، یک تابع احتمالاتی جدید برای تعیین احتمال نوفه ای بودن برچسب داده ها با استفاده از محدودیت های سه گانه آموزشی ارایه شده است که باعث می شود، الگوریتم یادگیری متریک بتواند داده های پرت و نوفه ای را شناسایی کند و تاثیر آن ها را فرایند یادگیری کاهش دهد. همچنین نشان داده شده است که چگونه از اطلاعات به دست آمده می توان برای افزایش کارایی الگوریتم مبتنی بر متریک (مانند kNN) بهره برد و عملکرد آن را به طور قابل ملاحظه ای افزایش داد. نتایج آزمایش ها بر روی مجموعه ای از داده های ساختگی و واقعی، تایید می کند که روش پیشنهادی به طور قابل ملاحظه ای کارایی روش های یادگیری متریک را در محیط هایی با نوفه برچسب بهبود می بخشد و بر روش های همتا در مرزهای دانش در سطوح مختلف نوفه برچسب برتری دارد.

    کلید واژگان: یادگیری متریک مقاوم, نوفه برچسب, داده های پرت, معیار فاصله
    Davood Zabihzadeh*, Saeed Zahedi, Reza Monsefi

    Many algorithms in machine learning, pattern recognition, and data mining are based on a similarity/distance measure. For instance, the kNN classifier and clustering algorithms such as k-means require a similarity/distance function. Also, in Content-Based Information Retrieval (CBIR) systems, we need to rank the retrieved objects based on the similarity to the query. As generic measures like Euclidean and cosine similarity are not appropriate in many applications, metric learning algorithms have been developed with the aim of learning an optimal distance function from data. These methods often need training data in the form of pair or triplet sets. Nowadays, this training data is popularly obtained via crowdsourcing from the Internet.  Therefore, this information may be contaminated with label noise resulting in the poor performance of the learned metric. In some datasets, even it is possible that the learned metrics perform worse than the general ones such as Euclidean. To address this emerging challenge, we present a new robust metric learning algorithm that can identify outliers and label noise simultaneously from training side information. For this purpose, we model the probability distribution of label noise based on information in the training data. The proposed distribution function efficiently assigns the high probability to the data points contaminated with label noise. On the other hand, its value on the normal instances is near zero. Afterward, we weight the training instances according to these probabilities in our metric learning optimization problem. The proposed optimization problem can be solved using available SVM libraries such as LibSVM efficiently. Note that the proposed approach for identifying data with label noise is general and can easily be applied to any existing metric learning algorithms. After the metric learning phase, we utilized both the weights and the learned metric to enhance the accuracy of the metric-based classifier such as kNN. Several experiments are conducted on both real and synthetic datasets. The results confirm that the proposed algorithm enhances the performance of the learned metric in the presence of label noise and considerably outperforms state-of-the-art peer methods at different noise levels.

    Keywords: Robust Metric Learning, Label Noise, Outlier, Distance Measure
  • مهرداد سرخیل*، امید صفری، سعید زاهدی

    در این پژوهش اثرات راه اندازی سازگان مداربسته و افزودن هم زمان نمک های معدنی کلراید آمونیوم و نیتریت سدیم هر سه روز یک مرتبه به میزان 5 میلی گرم در لیتر به مدت چهار هفته قبل از رهاسازی ماهی بر کارایی فیلتر زیستی در حذف آمونیاک کل آب، عملکرد رشد، فعالیت آنزیم های دخیل در متابولیسم آمونیاک و همچنین فعالیت شاخص های ایمنی موکوس پوست ماهی سیکلید آفریقایی (Labidochromis lividus) در قالب سه تیمار و سه تکرار بررسی شد. واحد آزمایش یک سازگان مداربسته با ظرفیت 200 لیتر آب بود و 20 قطعه ماهی با میانگین وزن 07/0± 06/3 گرم در آن رهاسازی و به مدت سی روز پرورش داده شدند. نتایج آزمایش نشان داد که غلظت آمونیاک کل آب در تیمارهای 2 و 3 به طور معنی داری کمتر از تیمار شاهد بود (P<0.05). غلظت نیترات آب در انتهای آزمایش در تیمارهای 2 و 3 بیشتر از تیمار شاهد بود (P<0.05). بیشترین شاخص های عملکرد رشد ماهی شامل وزن نهایی، افزایش وزن بدن، نرخ رشد ویژه، شاخص رشد روزانه و ضریب افزایش وزن بدن به ترتیب در تیمارهای  3، 2 و شاهد مشاهده شد (P<0.05). نتایج این تحقیق نشان داد که راه اندازی سازگان مداربسته به همراه افزودن نمک های معدنی قبل از رهاسازی ماهیان می تواند یک روش موثر در بهبود کارایی عملکرد فیلتر زیستی در تبدیل آمونیاک آب به نیترات و عملکرد رشد ماهیان باشد.

    کلید واژگان: سازگان مداربسته, شاخص ایمنی, سیکلید آفریقایی, عملکرد رشد, متابولیسم آمونیاک, کیفیت آب
    Mehrdad Sarkheil*, Omid Safari, Saeed Zahedi

    In the present study, the effects of startup and addition of ammonium chloride (NH4Cl) and sodium nitrite (NaNO2) salts for 4 weeks before fish stocking on efficiency of biofilter for removal of total ammonia nitrogen (TAN) from water, survival rate, growth performance, ammonia metabolizing and urea cycle enzymes activities as well as mucosal immunity of African cichlid (Labidochromis lividus) fingerling. The experimental unit was a recirculating aquaculture system (RAS) with water holding capacity of 200 L in which 20 fingerling fish with average weight of 3.06±0.07 g were stocked and cultured for 30 days. The experimental groups included the RAS without startup and adding salts (control, group 1), startup of RAS before fish stocking (group 2) and startup RAS with adding salts (group 3). Water from each experimental unit was sampled after 0, 10, 20 and 30 days of fish stocking. The results showed that the TAN concentration in the groups 2 and 3 was significantly lower than the control group (P<0.05). Nitrate concentration in the groups 2 and 3 was higher than the control group (P<0.05). The highest nitrate concentration was observed in the group 3 (P<0.05). Growth performance including final weight, weight gain, specific growth rate (SGR%), daily growth index (DGI) and body weight increase (BWI%) were higher in the groups 3, 2 and control, respectively (P<0.05). The food conversion ratio (FCR) in the groups 2 and 3 was lower than the control (P<0.05). The activities of glutamate dehydrogenase, glutamine synthetase and ornithine carbamyl transferase enzymes in liver and muscle tissues increased in the control and group 2 compared to the group 3 (P<0.05). The total immunoglobulin, lysozyme and alternative complement pathway activity (ACH50) of skin mucus increased in the groups 2 and 3 compared to the control; the highest levels were observed in the group 3 (P<0.05). The findings indicate that the startup of RAS with the addition of salts before fish stocking can be an effective way to improve the efficiency of biofilter in converting water ammonia to nitrate, survival rate, growth performance and health of the fish.

    Keywords: RAS, water quality, growth performance, ammonia metabolism, immunity, African cichlid
  • سعید زاهدی، آرش اکبرزاده*، جلیل مهرزاد، احمد نوری، محمد هرسیج

    پرورش ماهی در سیستمهای بازگردشی طی سالهای اخیر رو به گسترش بوده ولی اثرات استفاده از آب برگشتی به خوبی مشخص نیست. هدف از این مطالعه، مقایسه عملکرد رشد، استرس و بیان ژنهای ماهیچه ای مرتبط با استرس و رشد قزل آلای رنگین کمان (O. mykiss) در دو سیستم باز و بازگردشی است. به این منظور، قزل آلای جوان تمام ماده با تراکم نگهداری 44 کیلوگرم بر مترمربع و تراکم بارگذاری 1 لیتر بر دقیقه به ازای هر کیلوگرم ماهی در دو سیستم باز (100% آب تازه ورودی) و بازگردشی (با کاهش 66% آب تازه ورودی و جایگزینی آب برگشتی) به مدت 60 روز مورد مطالعه قرار گرفت. غلظت آمونیاک کل در سیستم بازگردشی نسبت به سیستم باز افزایش معنی داری نشان داد. نتایج، کاهش معنی دار وزن کل ماهیان را در سیستم بازگردشی و به میزان 5/6% در مقایسه با تیمار سیستم باز نشان داد. در تیمار بازگردشی، طول کل، چنگالی و استاندارد و همچنین، نرخ رشد ویژه، کاهش و ضریب چاقی، افزایش داشت که این اختلافها از لحاظ آماری معنی دار نبود. ضریب تبدیل غذایی افزایش معنی داری را در سیستم بازگردشی نسبی نشان داد. مواجهه با آب برگشتی، افزایش مقادیر هورمون کورتیزول خون و بیان ماهیچه ای ژن پروتئین شوک حرارتی 70 (HSP70) را در تیمار بازگردشی نسبت به تیمار باز موجب شد. هیچ اختلاف معنی داری در بیان ماهیچه ای ژن های فاکتور رشد شبه انسولینی 1 (IGF-1) و زنجیره سنگین میوزین (MHC) مشاهده نشد. نتایج این مطالعه نشان می دهد که استفاده از آب برگشتی کاهش اندک برخی از عملکردهای رشد و افزایش میزان استرس ماهی را موجب می شود و این کاهش رشد، مجزا از تغییر در بیان ژنهای مرتبط با رشد ماهیچه ای بررسی شده در این مطالعه است.

    کلید واژگان: O, mykiss, سیستم باز, سیستم بازگردشی, HSP70, IGF-1, MHC
    Saeed Zahedi, Arash Akbarzadeh*, Jalil Mehrzad, Ahmad Noori, Mohammad Harsij

    Fish farming in recirculating aquaculture systems (RAS) has been expanding in the recent years, but the effects of water reuse are not well known. The aim of the present study was to compare the growth parameters, stress response and muscle stress- and growth- related gene expression of rainbow trout (Oncorhynchus mykiss) in open system (OS) versus water reuse system (WRS). For this purpose, young rainbow trout were studied in stocking density of 44 Kg/m3 and loading density of 1 L/min/Kg of fish in an OS (100% make-up water) and WRS (66% reused water) for 60 days. The results showed that water NH3 concentrations increased significantly in WRS compared to OS. In addition, final body weight in the WRS decreased by 6.5% compared to OS on day 60. No differences were observed between treatments in terms of fish length (total, fork, standard), specific growth rate and condition factor. In contrast, feed conversion ratio increased significantly in WRS respect to OS. Moreover, blood plasma cortisol levels as well as RNA expression of heat shock protein 70 (HSP70) in muscle increased significantly in WRS versus OS. However, no significant changes were found in muscle mRNA levels of insulin-like growth factor-1 (IGF-1) and myosin heavy chain (MHC) between the two treatments. In conclusion, water reuse protocol reduced some growth parameters, and induced measurable stress in fish in a manner not related to the expression of IGF-1 and MHC genes.

    Keywords: Rainbow trout, open system, water reuse system, HSP70, IGF-1, MHC
  • سعید زاهدی، آرش اکبرزاده*، جلیل مهرزاد، احمد نوری، محمد هرسیج
    تراکم نگه داری به عنوان یک عامل استرس زای مزمن در آبزی پروری تلقی می شود. هدف از این مطالعه، مقایسه عملکرد رشد، تغییرات هورمون کورتیزول و بیان ام آر ان ای ژن پروتئین شوک حرارتی (70 HSP) ماهی قزل آلای رنگین کمان (Onchorhynchus mykiss) در دو تراکم نگه داری متداول کشور در سیستم پرورشی باز می باشد. به این منظور، قزل آلای جوان تمام ماده با دو تراکم نگه داری 24 (تراکم متوسط) و 44 (تراکم بالا) کیلوگرم بر مترمکعب و تراکم بارگذاری 1 لیتر بر دقیقه به ازای هرکیلوگرم ماهی به مدت 60 روز مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج حاصله کاهش معنی دار میانگین وزن نهایی ماهیان را در تراکم بالا و به میزان 6/2% در مقایسه با تیمار تراکم متوسط نشان داد. با این وجود، افزایش تراکم نگه داری اثری بر طول کل، چنگالی و استاندارد در پایان آزمایش نداشت. هم چنین، افزایش تراکم نگه داری هیچ گونه تغییر معنی داری را در طول نسبی باله های سینه ای، شکمی، مخرجی، پشتی و دمی پس از دو ماه موجب نشد. از سوی دیگر، درصد افزایش وزن، افزایش وزن روزانه، نرخ رشد ویژه و ضریب رشد حرارتی در تیمار تراکم بالا، کاهش معنی داری را در مقایسه با تیمار تراکم متوسط نشان داد. در مقابل، تغییرات ضریب چاقی فاقد اختلاف معنی دار بود. افزایش تراکم نگه داری موجب افزایش ضریب تغییرات وزن ماهیان و ضریب تبدیل غذایی گردید. مقادیر گلوکز و هورمون کورتیزول خون فاقد تغییر معنی دار بین دو تیمار آزمایشی بود. در پایان، مقادیر بیان ژن 70 HSP ماهیچه در سطح ام آر ان ای افزایش معنی داری را در تیمار تراکم بالا در مقایسه با تراکم متوسط نشان داد. نتایج این مطالعه نشان می دهد که افزایش تراکم نگه داری در محدوده تراکم های مجاز در سیستم های فاقد اکسیژن دهی، می تواند موجب ایجاد استرس در ماهیان شده که به صورت تغییر برخی از پارامترهای رشدی مورد بررسی در این مطالعه و نیز افزایش میزان بیان ام آر ان ای 70 HSP مشاهده گردید. لذا افزایش تراکم نگه داری، بایستی توام با به کارگیری تمهیدات مدیریتی صحیح و رهیافت تغذیه ای در جهت تقلیل استرس مربوطه و تقویت سیستم ایمنی ماهی باشد.
    کلید واژگان: قزل آلای رنگین کمان, تراکم نگه داری, کورتیزول, 70 HSP
    Saeed Zahedi, Arash Akbarzadeh *, Jalil Mehrzad, Ahmad Noori, Mohammad Harsij
    Stocking density (SD) is considered as a chronic stressor in aquaculture. The aim of the present study was to compare the growth performance, cortisol response and the mRNA expression of heat shock protein70 (HSP70) gene in rainbow trout (Oncorhynchus mykiss) reared at two common SDs of Iranian fish farms in an open system. For this purpose, young all-female rainbow trout were studied at two SDs of 24 (medium SD or MSD) and 44 (high SD or HSD) Kg/m3 and loading density of 1 L/min/Kg of fish for 60 days. The obtained results showed a decrease of mean final weight in HSD groups by 6.2% as compared to MSD. However, no differences were observed between treatments in terms of fish length (total, fork, standard). Furthermore, relative fin lengths (pectoral, pelvic, anal, dorsal and caudal) were similar in the two categories after two months of treatment. On the other hand, body weight gain (%), daily growth rate, specific growth rate and thermal growth coefficient were decreased significantly in HSD in comparison to MSD sets. In contrast, no changes were observed in fish condition factor. High SD caused an increase of coefficient of variance of weight and feed conversion ratio in respect to MSD. Blood glucose and cortisol levels remained unchanged between treatments. At last, muscle HSP70 gene expression at mRNA level increased significantly in HSD versus MSD. In conclusion, our results suggested that increasing the SD in allowable ranges in trout fish farming systems with no oxygenation might cause a stress in fish indicated by change in some studied growth parameters as well as increased HSP70 mRNA expression. Therefore, SD increase should be accompanied by proper management schemes as well as nutritional approaches aimed to relieve the related induced stress and to strengthen the fish immune system.
    Keywords: rainbow trout, Stocking density, cortisol, HSP70
  • Saeed Zahedi *, Hossein Vaezzade, Maryam Rafati, Musa Zarei Dangesaraki
    Background
    Iron, manganese, and aluminum are three abundant metals on earth and their concentrations have increased in aquatic environments as a result of natural and industrial activities. This study was undertaken to report the median acute toxicity (LC50) and accumulation of the sub-lethal concentration (10% 96-h LC50) of iron (Fe), manganese (Mn) and aluminum (Al) in kutum (Rutilus kutum) fingerlings.
    Methods
    For the 96-h LC50, the fish were exposed to concentrations of 105, 111, 117, 123, 129 and 135 mg/l of Fe and 40, 45, 50, 55, 60, and 65 mg/l of Mn and 18, 22, 26, 30, 34 and 38 mg/l of aluminum for 4 days. For sublethal exposure, they were exposed to mediums with concentrations of 12.3, 5.4 and 2.9 for Fe, Mn, and aluminum, respectively. Metal concentrations were determined by atomic absorption spectrophotometry in the gill tissues.
    Results
    Probit analysis showed the 96-h LC50 values of 122.98, 54.39, and 28.89 mg/l for Fe, Mn, and aluminum, respectively. Sub-lethal tests were conducted with nominal concentrations of 12.3, 5.4, and 2.9 mg/l of Fe, Mn, and aluminum for four days, respectively. Significant accumulations were observed in gills for all tested metals as compared to the control groups in short-term exposure (P<0.05).
    Conclusion
    Obtained results clearly show that aluminum is the most toxic metal among tested ones for kutum fingerlings and it has the highest branchial AF value during sub-lethal exposure.
    Keywords: Aluminum, Fishes, Iron, Lethal Dose 50, Magnesium, Water Pollution
  • یعقوب دبیری، محمدرضا اسلامی، سعید زاهدی، دیوید موزر، الهام شیرزاد، سیامک نجاریان*
    مقدمه

    جهت بررسی این نظریه که «هنگام فاز استنس، نیروی ماهیچه های منفرد پای پروتزی افراد قطع عضو بالای زانو از نیروهای منفرد پای سالم بیشتر است»، یک شبیه سازی کامپیوتری انجام شد. با لحاظ هر ماهیچه به صورت یک تولید کننده نیروی ایده آل، اندام تحتانی به صورت یک لینکیج دو درجه آزادی مدل شد. مفاصل هیپ و زانو، محورهای این لینکیج بودند. داده های مربوط به حرکت مفاصل زانو و هیپ و نیروهای عکس العمل زمین، در جریان یک آنالیز گیت تعیین شدند.

    مواد و روش ها

    توسط یک روش بهینه سازی، نیروهای ماهیچه های منفرد به گونه ای تعیین شدند تا زوایای اندازه گیری شده در جریان آنالیز گیت، ایجاد شوند.

    یافته ها

    مطابق نتایج شبیه سازی، نظریه فوق قابل قبول نیست. نیروهای ماهیچه های فلکسور و اکستنسور هیپ پای پروتزی افراد قطع عضو بالای زانو، از همان مقادیر در پای سالم کمتر است.
    بحث: این نتیجه با نتایج مشابه قبلی که گزارش کرده اند گشتاور هیپ پای پروتزی از پای سالم کمتر است، هم خوانی دارد.

    کلید واژگان: شبیه سازی, قطع عضو بالای زانو, نیروی ماهیچه
    Yaghoub Dabiri, Siamak Najarian, Mreza Eslami, Saeed Zahedi, David Moser, Elham Shirzad

    Pourpose : A computer simulation was carried out to assess the following hypothesis: during the stance phase of a transfemoral amputee gait, forces of individual muscles of the transected limb are higher than those of the intact limb. Methods and Materials : With each muscle as an ideal force generator, the lower extremity was modeled as a linkage that hip and knee were its joints. Kinematic data of hip and knee joints were recorded by a motion analysis system.

    Results

    Through an optimization approach, the forces exerted by muscles were determined so that the recorded hip and knee joint angles could be produced. Simulation results showed that the hypothesis is refuted.

    Discussion

    Actually, the individual muscle forces of the prosthetic leg are lower than those of the intact leg. This is in line with studies that reported the hip torque of prosthetic leg is lower than that of the intact leg.

بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال