به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

sajjad saadat

  • شهین گلی، ریحانه امین پور شیخانی، سجاد سعادت*

    پژوهش حاضر با هدف ترجمه و اعتباریابی پرسشنامه مقابله با تغییر پیش از قاعدگی انجام شد. پژوهش حاضر از نوع توصیفی-همبستگی و اعتباریابی بود. جامعه آماری در این پژوهش شامل دانشجویان دختر دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران جنوب در سال 1403 بود. در پژوهش حاضر 250 نفر به روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه مشارکت داشتند. ابزارهای این پژوهش شامل پرسشنامه مقابله با تغییر پیش از قاعدگی (PMS-Cope؛ کایسر و همکاران، 2018) و پرسشنامه مقابله با شرایط استرس زا (CISS؛ اندلر و پارکر، 1990) بود. جهت تحلیل داده ها از روش تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی استفاده شد. نتایج تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی از ساختار سه عاملی این پرسشنامه حمایت کردند. نتایج روایی ملاکی نشان داد که پرسشنامه مقابله با تغییر پیش از قاعدگی با راهبردهای مقابله ای مسئله محور رابطه مثبت (05/0>P)، و با راهبردهای مقابله ای هیجان محور و اجتنابی رابطه منفی و معنادار داشت (05/0>P). همچنین نتایج پایایی به روش همسانی درونی با محاسبه ضریب آلفای کرونباخ و (پایایی بازآزمایی) برای پرسشنامه مقابله با تغییر پیش از قاعدگی 82/0 و (78/0) محاسبه شد؛ همچنین با توجه به نتایج پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که پرسشنامه مقابله با تغییر پیش از قاعدگی در جامعه ایرانی از روایی و پایایی مطلوب برخوردار است و می تواند به عنوان ابزار پژوهشی در مطالعات روانشناسی و بالینی مورد استفاده قرار داد.

    کلید واژگان: پرسشنامه مقابله با تغییر پیش از قاعدگی, اعتباریابی, پایایی, روایی
    Shahin Goli, Reyhaneh Aminpour Sheikhani, Sajjad Saadat*

    This research aimed to translate and validate the Premenstrual Change Coping Questionnaire (PMS-Cope). The present research was descriptive-correlational and validation in nature. The statistical population of this study consisted of female students of Azad University, South Tehran branch in 2023. A total of 250 people participated using the available sampling method. The research instruments included the Premenstrual Change Coping Questionnaire (PMS-Cope; Kaiser et al., 2018) and the Coping Inventory for Stressful Situations (CISS; Endler & Parker, 1990). Exploratory and confirmatory factor analysis was used to analyze the data. The results of exploratory and confirmatory factor analysis supported the three-factor structure of this questionnaire. The results of criterion validity showed that the premenstrual change coping questionnaire had a positive relationship with problem-oriented coping strategies (P<0.05) and a negative and significant relationship with emotion-oriented and avoidance coping strategies (P<0.05). Also, the results of reliability using the internal consistency method by calculating Cronbach's alpha coefficient and (test-retest reliability) for the Premenstrual Change Coping Questionnaire were 0.82 and (0.78), respectively; also, based on the results of the present study, it can be concluded that the Premenstrual Change Coping Questionnaire has acceptable validity and reliability in the Iranian community and can be used as a research tool in psychological and clinical studies.

    Keywords: Premenstrual Change Coping Questionnaire, Reliability, Validation, Validity
  • شقایق مصیبی، فاطمه صفرپور، سجاد سعادت*

    پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه انسجام خانواده و قلدری سایبری با نقش میانجی بلوغ عاطفی و خودآگاهی هیجانی در دختران نوجوان انجام شد. روش پژوهش توصیفی_همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش دانش آموزان دختر دوره دوم مقطع متوسطه شهر آستارا در سال 1402 بودند. که از بین آن ها با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس 339 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. داده ها با استفاده از مقیاس انسجام سازمان یافته خانواده (FOCS؛ فیشر و همکاران، 1992) مقیاس بلوغ عاطفی (EMS؛ سینگ و بهارگاوا، 1990)، پرسشنامه قلدری سایبری (CBS؛ مینه سینی و همکاران، 2011) و پرسشنامه خودآگاهی هیجانی (EAQ-30، ریف و همکاران، 2007) جمع آوری شد. مدل پیشنهادی از برازش برخوردار بود. نتایج نشان داد که اثر مستقیم انسجام خانواده با قلدری سایبری، خودآگاهی هیجانی و بلوغ عاطفی و همچنین اثرمستقیم خودآگاهی هیجانی بر قلدری سایبری و بلوغ عاطفی بر قلدری سایبری معنادار بود (05/0>P). علاوه براین، نتایج نشان داد که بلوغ عاطفی و خودآگاهی هیجانی بین انسجام خانواده و قلدری سایبری نقش میانجی دارند (05/0>P). در مجموع انسجام خانواده به طور مستقیم و با نقش میانجی بلوغ عاطفی و خودآگاهی هیجانی بر قلدری سایبری اثر داشت.

    کلید واژگان: انسجام خانواده, خودآگاهی هیجانی, قلدری سایبری, بلوغ عاطفی
    Shaghayegh Mosayebie, Fatemeh Safarpour, Sajjad Saadat*

    The purpose of this study was the investigate the relationship between family-organized cohesiveness and cyberbullying with the mediating role of emotional maturity and emotional self-awareness. The method of descriptive correlational research was structural equation modeling. The statistical population of this study consisted of female high school students in Astara in 2023. Among them, 339 people were selected as a sample using the available sampling method. The data were collected using for Family Organized Cohesiveness Scale (FOCS; Fisher et al, 1992), Emotional Maturity Scale (EMS, Singh & Bhargava, 1990), Cyberbullying Scale (CBS; Minesini et al, 2011) and Emotional-Awareness Quotient (EAQ-30; Rieffe et al, 2007). The proposed model was suitable. The results showed that the direct effect of family cohesion with cyberbullying, emotional self-awareness, and emotional maturity, as well as the direct effect of emotional self-awareness on cyberbullying and emotional maturity on cyberbullying, was significant (P<0.05). In addition, the results showed that emotional maturity and emotional self-awareness play a mediating role between family cohesion and cyberbullying (P<0.05).  overall, family cohesion had a direct effect on mediating the role of emotional maturity and emotional self-awareness in cyberbullying.

    Keywords: Family Cohesiveness, Emotional Self-Awareness, Cyberbullying, Emotional Maturity
  • هیوا شاهیان، مروارید مولایی، سجاد سعادت*

    پژوهش حاضر با هدف اعتباریابی مقیاس نشخوار خودانتقادی (SCRS) در نمونه ای از دانشجویان ایرانی انجام شد. پژوهش حاضر توصیفی از نوع اعتباریابی بود. در این مطالعه 307 نفر از دانشجویان دانشگاه تبریز در سال 1402 به روش نمونه گیری در دسترس مشارکت داشتند. جهت محاسبه پایایی بازآزمایی، 50 نفر نیز انتخاب و SCRS را در فاصله دو هفته تکمیل کردند. در این مطالعه، مقیاس نشخوار خود انتقادی (SCRS، اسمارت و همکاران، 2016)، افسردگی، اضطراب، و استرس-21 (DASS-21، لاویبوند و لاویبوند، 1995) و فرم کوتاه مقیاس خودشفقتی (SCS-SF، ریس و همکاران، 2011) اجرا شدند. با توجه به نتایج تحلیل عاملی اکتشافی، یک عامل شناسایی شد که در مجموع 55 درصد کل واریانس را تبیین می کند. نتایج روایی ملاکی نشان داد که مقیاس نشخوار خودانتقادی با افسردگی، اضطراب و استرس رابطه مثبت و با شفقت به خود رابطه منفی داشت (05/0>P)؛ که به ترتیب نشان دهنده روایی همگرا و واگرای این ابزار می باشد. یافته ها بیانگر این بود که مقیاس نشخوار خودانتقادی از پایایی بازآزمایی 73/0 و از همسانی درونی مطلوب به روش آلفای کرونباخ 90/0 برخوردار است. با توجه به روایی و پایایی مطلوب آن در دانشجویان ایرانی، پیشنهاد می شود که جهت سنجش نشخوار خودانتقادی در دانشجویان ایرانی از این مقیاس استفاده گردد.

    کلید واژگان: اعتباریابی, افسردگی, استرس, اضطراب, شفقت ورزی, نشخوار خودانتقادی
    Hiwa Shahian, Morvarid Molaee, Sajjad Saadat*

    This study aimed to validate the Self-Critical Rumination Scale (SCRS) for a sample of Iranian university students. This descriptive-evaluative study translated and validated the Persian version of (SCRS) in a sample of Iranian students. A convenience sample of 307 students from the University of Tabriz was recruited for this study in 2023. To examine the test-retest reliability of SCRS, 50 participants were randomly selected to fill out this scale twice at an interval of two weeks. The Self-Critical Rumination Scale (SCRS), the Depression, Anxiety, and Stress Scale - 21 Items (DASS-21, Loviband & Loviband,1995), and the Short form of the self-compassion Scale (SCS-SF, Raes et al., 2011) were used in this study. According to the results of exploratory factor analysis (EFA), 1 factor was identified, which explains 55% of the total variance. The results of criterion validity showed that SCRS had a positive relationship with Depression, Anxiety, and Stress and a negative relationship with self-compassion (P<0.05); which respectively shows the convergent and divergent validity of this tool. According to Cronbach's alpha, results showed the favorable test-retest reliability (0.73) and internal consistency (0.90) of SCRS. Since SCRS exhibited acceptable validity and reliability in a sample of Iranian students, It is suggested that this scale be used to measure self-critical rumination in Iranian students.

    Keywords: Validation, Depression, Stress, Anxiety, Self-Compassion, Self-Critical Rumination
  • Mozaffar Hosseininezhad, Sajjad Saadat*, Ali Pourramzani, Maryam Zhaleparvar, Maryam Jafroudi, Farzaneh Sheikholeslami
    Introduction

    During the COVID-19 epidemic, the mental status of nurses and other healthcare workers was strongly influenced by environmental conditions. 

    Objective

    This study aimed to determine the association between social support and resilience with the mediating role of self-efficacy in nurses working in public hospitals.

    Materials and Methods

    In this cross-sectional study, 220 nurses working in the educational and medical centers of Rasht City, Iran, in 2021 were recruited by simple random sampling. The general self-efficacy scale, multidimensional scale of perceived social support questionnaire, and Connor and Davidson resilience scale were used to collect data. The Pearson correlation coefficient test was used to investigate the linear relationship of the variables. To evaluate the fit of the proposed model, the chi-square test, degrees of freedom, goodness of fit index, Tucker-Lewis index, comparative fit index, and root mean square error of approximation were calculated. Bootstrap test was used to investigate the role of self-efficacy in the middle of social support and resilience and to assess the direct effects of variables.  

    Results

    The results showed that 201 women (91.4%) and 19 men (8.6%), with a mean age of 36±8.43 years, participated in this study. Moreover, 25.5% and 74.5% of participants worked in COVID-19 or non-COVID-19 wards, respectively. Data analysis using the Bootstrap test showed that self-efficacy mediated between social support and resilience (P=0.001). Also, the study findings have shown that the direct effects of social support on resilience are significant, with a path coefficient of 0.203 (P=0.004), so when social support increases, resilience increases, too. Also, in this research, the direct path of self-efficacy on resilience was significant with a path coefficient of 0.595 (P=0.001), so when self-efficacy increases, resilience increases, too.

    Conclusions

    Findings of this study have shown that nurses’ self-efficacy serves as a mediator in the relationship between social support and productivity. Empirical evidence suggests that individuals who receive greater social support exhibit heightened levels of self-efficacy.

    Keywords: Social Support, Psychological Resilience, Self-Efficacy, COVID-19, Nurse
  • مهدیه شفقی، سجاد سعادت*

    مطالعه حاضر با هدف بررسی نقش میانجی ذهنی سازی در رابطه بین تجارب آسیب زای دوران کودکی و پرخاشگری در نوجوانان انجام شد. این مطالعه توصیفی-همبستگی به روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم شهر رشت در نیمه دوم سال 1401 بودند. 250 نفر به روش خوشه ای چندمرحله ای از سه دبیرستان دخترانه دولتی مشارکت داشتند. به منظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه ترومای کودکی (CTQ، برنستاین و همکاران، 2003)، پرسشنامه پرخاشگر ی (AQ، باس و پری، 1992) و پرسشنامه عملکرد بازتابی (RFQ، ها و همکاران، 2013) استفاده شد. نتایج نشان داد مدل پیشنهادی برازش مطلوب دارد. نتایج نشان داد که اثر مستقیم تجارب آسیب زای دوران کودکی با پرخاشگری، عدم قطعیت و قطعیت در ذهنی سازی معنادار بود، همچنین اثر مستقیم عدم قطعیت و قطعیت در ذهنی سازی پرخاشگری معنادار بود (05/0>P). نتایج دیگر نشان داد که که قطعیت و عدم قطعیت در ذهنی سازی بین تجارب آسیب زای دوران کودکی و پرخاشگری نقش میانجی دارند (05/0>P). در مجموع می توان نتیجه گرفت که تجارب آسیب زای دوران کودکی به طور مستقیم و غیرمستقیم با میانجی گری ذهنی سازی می تواند بر میزان پرخاشگری در دوران نوجوانی تاثیر بگذارند.

    کلید واژگان: پرخاشگری, تجارب آسیب زای دوران کودکی, ذهنی سازی, نوجوانان
    Mahdieh Shafaghi, Sajjad Saadat*

    This study was conducted to investigate the mediating role of mentalization in the relationship between traumatic childhood experiences and aggression in adolescents. This descriptive-correlation study was based on structural equation modeling. The statistical population of this research was the female students of second secondary level in Rasht city in the second half of 2022. 250 people participated in a multi-stage cluster method from three public high schools for girls. For data collection, the Childhood Trauma Questionnaire (CTQ; Bernstein et al., 2003), Aggression Questionnaire (AQ; Buss and Perry, 1992), and Reflective Performance Questionnaire (RFQ; Ha et al., 2013) were used. The results showed that the proposed model is a good fit. The results showed that the direct effect of traumatic childhood experiences with aggression, uncertainty, and certainty mentalization was significant, and the direct effect of uncertainty and certainty mentalization on aggression was significant (P<0.05). Other results showed that certainty and uncertainty mentalization play a mediating role between traumatic childhood experiences and aggression (P<0.05). In general, it can be concluded that traumatic childhood experiences directly and indirectly with the mediation of mentalization can affect the level of aggression in adolescence.

    Keywords: Aggression, traumatic childhood experiences, mentalization, Adolescents
  • نسخه فارسی مقیاس چند بعدی بهزیستی جوانان (MWYS)
    فاطمه عابدین زاده، عصمت یوسف زاده، سجاد سعادت*

    هدف از این پژوهش ترجمه و اعتباریابی نسخه فارسی مقیاس چند بعدی بهزیستی جوانان (MWYS) در نمونه ای از نوجوانان ایرانی بود. پژوهش حاضر توصیفی از نوع ارزشیابی بود. نوجوانان 12 الی 18 سال شهر قم  در سال 1401 جامعه آماری این پژوهش بودند. در این پژوهش 300 نفر به روش نمونه گیری در دسترس مشارکت داشتند. جهت محاسبه پایایی بازآزمایی، 50 نفر به صورت تصادفی انتخاب شدند و MWYS را در فاصله دو هفته تکمیل کردند. در این پژوهش مقیاس چند بعدی بهزیستی جوانان (MWYS، گرین و همکاران، 2023)، مقیاس رضایت از زندگی (SWLS، دنیر و همکاران، 1985) و مقیاس استرس ادراک شده (PSS، کوهن و همکاران، 1983) اجرا شدند. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزارهای SPSS و Amos انجام شد. MWYS از پایایی بازآزمایی 77/0 و از همسانی درونی مطلوب به روش آلفای کرونباخ 73/0 برخوردار بود. همچنین نتایج تحلیل عاملی تاییدی نشان داد که مدل اندازه گیری به صورت پنج عاملی  پس از حذف سوالات 13، 14، 18، 30 و 33 از برازش مطلوب برخوردار بود (76/2=ꭕ2/df، 91/0=CFI، 04/0=RMSEA). نتایج نشان داد که MWYS از پایایی بازآزمایی و همسانی درونی خوبی در نوجوانان ایرانی برخوردار بود. همچنین روایی سازه MWYS به صورت 5 عاملی در نمونه ایرانی تایید شد. همچنین نتایج نشان داد که MWYS از روایی همگرا و واگرای مطلوب برخوردار است. با توجه به اینکه MWYS از روایی و پایایی مطلوبی در نوجوانان ایرانی برخوردار بود، پیشنهاد می شود که جهت سنجش بهزیستی در نوجوانان ایرانی از MWYS استفاده شود.

    کلید واژگان: نوجوانان, اعتباریابی, بهزیستی
    Persian Version of the Multidimensional Wellbeing in Youth Scale (MWYS)
    Fatemeh Abedinzadeh, Esmat Yousefzade, Sajjad Saadat*

    This study aimed to translate and validate the Persian version of the Multidimensional Wellbeing in Youth Scale (MWYS) for a sample of Iranian adolescents. This descriptive-evaluative study translated and validated the Farsi version of the Multidimensional Wellbeing in Youth Scale (MWYS) in a sample of Iranian adolescents. The study population consisted of all adolescents aged 12-18 years living in Qom, Iran, in 2022-23, of whom 300 adolescents were selected as the sample through convenience sampling. To examine the test-retest reliability of MWYS, 50 participants were randomly selected to fill out this scale twice at an interval of two weeks. The Multidimensional Wellbeing in Youth Scale (MWYS, Green et al., 2023), the Satisfaction with Life Scale (SWLS, Diener et al., 1985), and the Perceived Stress Scale (PSS, Cohen et al., 1983) were used in this study. The obtained data were statistically analyzed in SPSS and AMOS. Results showed the favorable test-retest reliability (0.77) and internal consistency (0.73) of MWYS, according to Cronbach’s alpha. The confirmatory factor analysis (CFA) also demonstrated that the five-factor measurement model was well fitted to the data after removing items 13, 14, 18, 30, and 33 (RMSEA=0.04, CFI=0.91, X2/df=2.76). Also, the results showed that MWYS has favorable convergent and divergent validity. Since MWYS exhibited acceptable validity and reliability in a sample of Iranian adolescents, it is recommended to be used for measuring the well-being of Iranian adolescents.

    Keywords: Adolescents, Validation, Wellbeing
  • سینا جانعلی زاده چناری، زینب آور، فاطمه رحمتی توسه کله*، سجاد سعادت

    این پژوهش با هدف بررسی نقش میانجی ذهن آگاهی در رابطه بین کیفیت روابط والد-فرزند و رفتارهای پرخطر در نوجوانان پسر انجام شد. روش پژوهش توصیفی- همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش کلیه نوجوانان پسر دوره اول و دوم متوسطه مدارس دولتی رشت در سال تحصیلی 1401-1402 بودند که تعداد 215 نفر، به شیوه نمونه گیری غیر تصادفی در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش مقیاس خطرپذیری نوجوانان ایران (IARS) علی زاده محمدی و احمدآبادی (1387)، مقیاس ارزیابی رابطه والد- فرزند (PCRS) مارک و همکاران (1983)، و فرم کوتاه پرسشنامه ذهن آگاهی فرایبورگ (FMI-SF) والش و همکاران (2006) بودند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج نشان داد که اثر مستقیم کیفیت ارتباط با پدر و مادر بر رفتارهای پرخطر و ذهن آگاهی معنادار بود؛ نتایج دیگری نشان داد که اثر مستقیم ذهن آگاهی بر رفتارهای پرخطر معنادار بود (05/0>P). همچنین مشخص شد نقش میانجی ذهن آگاهی بین کیفیت روابط پدر و مادر بر رفتارهای پرخطر معنادار بود (05/0>P)؛ در واقع متغیر ذهن آگاهی بین کیفیت روابط والد-فرزند و رفتارهای پرخطر نقش میانجی جزیی دارد.  مدل پیشنهادی پژوهش از برازش قابل قبولی برخوردار بود. بر این اساس می توان نتیجه گرفت که کیفیت تعامل والد- فرزند می تواند منجر به افزایش ذهن اگاهی در نوجوانان شده و در نتیجه به عنوان یک عامل محافظتی در برابر رفتارهای پرخطر در نظر گرفته شود.

    کلید واژگان: ذهن آگاهی, رفتارهای پرخطر, روابط والد- فرزند, نوجوان
    Sina Janali Zadeh Chenari, Zeynab Avar, Fatemeh Rahmati Tosehkaleh*, Sajjad Saadat

    This research was conducted with the aim of investigating the mediating role of mindfulness in the relationship between the quality of parent-child relationships and risky behaviors in male adolescents. The descriptive-correlational research method was structural equation modeling. The statistical population of the research was all the male adolescents in the first and second year of public schools in Rasht in the academic year 1401-1402, 215 of whom were selected by non-random sampling method. The research tools were the Iranian Adolescent Risk Scale (IARS) by Alizadeh Mohammadi and Ahmadabadi (2007), the Parent-Child Relationship Assessment Scale (PCRS) by Mark et al. (1983) and the Freiburg Mindfulness Questionnaire (FMI-SF) by Walach et al (2006). The structural equation analysis method was used to analyze the data. The results showed that the direct effect of the quality of communication with parents on high-risk behaviors and mindfulness was significant; Other results showed that the direct effect of mindfulness on risky behaviors was significant (P<0.05). It was also found that the mediating role of mindfulness between the quality of father-mother relationships on high-risk behaviors was significant (P<0.05); In fact, the variable of mindfulness plays a partial mediating role between the quality of parent-child relationships and risky behaviors. The proposed research model had an acceptable fit. Based on this, it can be concluded that the quality of parent-child interaction can lead to an increase in self-awareness in teenagers, and as a result, it can be considered a protective factor against high-risk behaviors.

    Keywords: Mindfulness, Risky behaviors, parent-child relationships, adolescent
  • گیتا علی پور*، سجاد سعادت، نسرین میری
    مقدمه

    خودکارآمدی و باور به خود می تواند نقش موثری در موفقیت تحصیلی دانشجویان داشته باشد. پژوهش حاضر با هدف پیش بینی خودکارآمدی تحصیلی بر اساس ویژگی های شخصیت تاریک و بهزیستی معنوی انجام شد.

    روش ها

    برای انجام این مطالعه از یک طرح مقطعی استفاده شد. این مطالعه در سال تحصیلی 97-1396 در جامعه دانشجویان دختر ساکن خوابگاه های دانشگاه علوم پزشکی قزوین انجام شد (587 N=). 300 نفر به روش تصادفی ساده جهت شرکت در مطالعه انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه خودکارآمدی تحصیلی دانشجویان، مقیاس شخصیت تاریک و مقیاس بهزیستی معنوی استفاده گردید. تحلیل استنباطی داده ها با استفاده از آزمون های آماری همبستگی پیرسون و رگرسیون در نرم افزار SPSS-24 انجام شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که که صفات شخصیت جامعه ستیزی (001/0>P ،254/0-r=) و ماکیاولی (05/0>P ،138/0-r=) با خودکارآمدی تحصیلی در دانشجویان رابطه معنادار و منفی داشتند. اما بین صفت شخصیت خودشیفتگی و خودکارآمدی تحصیلی ارتباط معناداری مشاهده نشد. نتایج دیگر نشان داد که خودکارآمدی تحصیلی با بهزیستی معنوی ارتباط مثبت و معنادار دارد (001/0>P ،291/0r=). نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که 14/0 از واریانس خودکارآمدی تحصیلی را می توان بر اساس بهزیستی معنوی و صفت شخصیت تاریک جامعه سنیزی تبیین نمود
      (144/0, R2=379/0, R=96/24F=).

    نتیجه گیری

    این مطالعه نشان داد که ویژگی های ماکیاولی و جامعه ستیزی با نقش منفی و بهزیستی معنوی با نقش مثبت بر خودکارآمدی تاثیرگذار هستند.

    کلید واژگان: خودکارآمدی تحصیلی, شخصیت, بهزیستی معنوی, دانشجویان
    Gita Alipour*, Sajjad Saadat, Nasrin Miri
    Introduction

    Self-efficacy and Believe in self can play an effective role in studentschr('39') academic achievement. The aim of this study was to predict academic self-efficacy based on the characteristics of dark personality and spiritual well-being.

    Methods

    A cross-sectional design was used for this study. This study was performed in the female student population in the dormitories of the Qazvin University of Medical Sciences in the academic year of 2017-18 (N=587). 300 people were selected random sampling method for inclusion in the study. To collect data, of  College Academic Self-Efficacy Scale, The Dark Triad Dirty Dozen and Spiritual Well-being Scale were used. Inferential analysis of data was done using Pearson correlation and Regression tests in SPSS-24 software.

    Results

    The results showed that there was a significant and negative relationship between antisocial personality traits (r=-0.254, P<0.001) and Machiavelli (r=-0.138, P<0.05) with academic self-efficacy in students. However, there was no significant correlation between narcissistic personality trait and academic self-efficacy. Other results showed that academic self-efficacy had a positive and significant relationship with spiritual well-being (r=-0.291, P<0.001). The results of regression analysis showed that 0.14 of variance of academic self-efficacy can be explained based on spiritual well-being, dark personality trait and psychopathy personality trait (R2 =0.144, R=0.379, F= 24.96).

    Conclusion

    This study showed that Machiavellian and sociological traits with negative role and spiritual well-being have a positive effect on self-efficacy.

    Keywords: Self- Efficacy, Personality, Spiritual Well-being, Students
  • Alia Saberi, Sajjad Saadat*, Azin Boromand, Ali Ashraf, Robabeh Soleimani
    Background

    The COVID-19 virus epidemic has caused a major physical and psychological burden on nurses in Iran and around the world.

    Objectives

    The purpose of this study was to investigate the role of anxiety and resilience in predicting occupational fatigue in nurses during the COVID ‐ 19 virus epidemic in Iran.

     Materials & Methods

    This cross-sectional online survey was conducted on the nurses of Razi and Porsina public hospitals in Rasht, north of Iran. A total of 160 nurses of were selected using simple random sampling method. Data were collected using the Swedish occupational fatigue inventory (SOFI), the corona disease anxiety scale (CDAS) and the Connor-Davidson resilience scale (CD-RISC).

    Results

    Participation rate was 87.5%. The score level of most nurses in CDAS was low to moderate. The CDAS score was higher in women and those who work in the COVID units than those who work in both the COVID and non-COVID units. The CD-RISC score was higher in married people than singles and in people with permanent employment status than in contract and temporary employment status. SOFI was positively correlated with CDAS and negatively correlated with CD-RISC; But CDAS and CD-RISC were not significantly related (p<0.05). In multivariate linear regression model. Anxiety was the only significant independent predictor of occupational fatigue (B=1.16, P<0.001).

    Conclusion

    Despite the COVID-19 epidemic crisis in the fourth wave and high mortality, anxiety level in nurses was low and moderate, which can be attributed to the COVID-19 vaccine. But the anxiety score still played an important role in occupational fatigue. It is suggested that appropriate interventions be developed and implemented to improve nurses' anxiety to stressful epidemic conditions of Covid-19 and thereafter.

    Keywords: COVID-19, anxiety, resilience, occupational fatigue, nurses
  • محمد بی ریا، سیده مریم موسوی، سجاد سعادت *

    مطالعه حاضر با هدف بررسی رابطه ذهن آگاهی و بهزیستی روانشناختی با نقش میانجی تاب آوری درافراد مبتلا به میگرن انجام شد. طرح پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این مطالعهافراد مبتلا به میگرن شهر رشت در سال 1401 بودند که تعداد تقریبی آن ها 3000 نفر برآورد شدهاست. در این پژوهش 216 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار های پژوهش شامل:پرسشنامه ذهن آگاهی فرایبورگ فرم کوتاه) - FMI-SF ()والاچ و همکاران، 2006 (، پرسشنامهبهزیستی روانشناختی ریف) RSPWB ()ریف وکیز، 1995 (و مقیاس تاب آوری کانر دیویدسون) - CD-RISC ()کانر و دیویدسون، 2003 (بوند. تحلیل داده ها با بهره گیری از نرم افزارهای SPSS و Amosنسخه های 24 و آزمون مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد. مدل پیشنهادی از برازش مطلوببرخوردار بود. اثرات مستقیم ذهن آگاهی بر تاب آوری، ذهن آگاهی بر بهزیستی روانشناختی و تاب آوریبر بهزیستی روانشناختی معنادار بود؛ همچنین نتایج نشان داد که تاب آوری بین ذهن آگاهی و بهزیستیروانشناختی نقش میانجی داشت) 05 / 0 > P (. در مجموع می توان نتیجه گرفت که تاب آوری یکی ازمکانیسم های زیربنایی رابطه بین ذهن آگاهی و بهزیستی روانشناختی در افراد مبتلا به میگرن است؛ براین اساس پیشنهاد می شود جهت بهبود بهزیستی روانشناختی این افراد برنامه های آموزشی و درمانیمتمرکز بر ذهن آگاهی و تاب آوری اجرا شود.

    کلید واژگان: بهزیستی روانشناختی, ذهن آگاهی, تاب آوری, میگرن
    Mohammad Biria, Seyedeh Maryam Mousavi, Sajjad Saadat*

    The present study was conducted with the aim of investigating the relationship between mindfulness and psychological well-being with the mediating role of resilience in people with migraine. The design of the research was descriptive kind of correlational study. The statistical population of this study was people suffering from migraine in Rasht city in 2022, whose approximate number is estimated to be 3000 people. In this research, 216 people were selected by convenience sampling method. Freiburg Mindfulness Questionnaire-Short Form (FMI-SF) (Wallach et al., 2006), Riff Psychological Well-Being Questionnaire (RSPWB) (Ryff and Keyes, 1995) and Resilience Scale-Connor Davidson (CD-RISC) (Connor and Davidson, 2003). Data analysis was done using SPSS and Amos software versions 24 and structural equation modeling test. The proposed model had a good fit. The direct effects of mindfulness on resilience, mindfulness on psychological well-being and resilience on psychological well-being were significant; Also, the results showed that resilience played a mediating role between mindfulness and psychological well-being (P<0.05). In general, it can be concluded that resilience is one of the underlying mechanisms of the relationship between mindfulness and psychological well-being in people with migraine; Based on this, it is suggested to implement educational and therapeutic programs focused on mindfulness and resilience in order to improve the psychological well-being of these people.

    Keywords: Psychological well-being, mindfulness, resilience, migraine
  • Abbas Sadeghi, Sholeh Gharibi, Sajjad Saadat
    Background

    Premenstrual Syndrome (PMS) is a common problem in women with migraines. Due to the importance of recognizing aspects of this issue, this study was conducted to investigate the role of alexithymia and self-efficacy factors in predicting PMS.

    Methods

    This analytical cross-sectional study was performed on the statistical population of women with migraine referred to medical centers in Rasht in 2021. 160 women with migraines participated in convenience sampling methods from medical centers and responded to the Demographic Information Questionnaire, Premenstrual Symptoms Screening Tool (PSST), Toronto Alexithymia Scale (TAS-20) and General Self-Efficacy Scale (GSE). Data analysis was performed using IBM SPSS 21 (IBM Inc, New York, USA) statistical software.

    Results

    The results showed that 59.6% of the women had PMS. Pearson correlation coefficient showed that PMS was negatively associated with self-efficacy (r=-0.28; p=0.001) and positively associated with alexithymia (r=0.22; P=0.001). Multiple linear regression analysis indicated that the self-efficacy variable (β=-0.27) negatively predicts 11% of the changes in the PMS variable.

    Conclusion

    Self-efficacy and alexithymia are PMS-related factors; thus it is suggested that health care providers pay attention to the importance of these psychological factors in developing treatment plans.

    Keywords: Alexithymia, Female, Migraine disorders, Premenstrual syndrome, Self-Efficacy
  • Fatemeh Karimian, Sajjad Saadat, Mozaffar Hosseininezhad*
    Background and Aim

    Chronic pain is an emotional experience with unpleasant psychological consequences for individuals and society. This research aims to systematically review the psychological interventions implemented in people suffering from chronic pain.

    Methods and Materials/Patients:

     In this systematic review, the following keywords were searched in PubMed, Scopus, and Google Scholar databases: Chronic pain, psychological interventions, psychotherapy, psychology, clinical trials, and randomized clinical trials. The time span for the search was from January 2018 to December 2022. From a total of 2785 articles, 20 articles by 2078 contributors were selected for this review.

    Results

    Cognitive behavioral therapy ranks first among psychological interventions for people with chronic pain. Also, to improve the quality of life and psychological health of these individuals from other psychological interventions, such as acceptance and commitment therapy, the mindfulness.method has been used. This treatment has been effective in relieving pain, controlling pain, reducing stress and depression, and improving the quality of life. Using a randomized controlled trial design and follow-up were the strengths of these studies.

    Conclusion

    The findings suggest that psychological interventions had the greatest impact on pain relief, quality of life, depression, and stress, respectively. Accordingly, it is proposed to use psychological interventions in addition to medical treatment.

    Keywords: Intervention, Pain, Chronic pain, Psychological intervention
  • Alia Saberi, Sajjad Saadat, Ali Pourramazani, Fateme Eftekhari, Hamidreza Hatamian, Marjan Entezari

    The aim of this study was to evaluate the burnout, anxiety, and professional self-concept of nurses according to their demographic and occupational information. 160 nurses from Razi and Poursina hospitals in Iran were selected as a sample in this cross-sectional online survey and answered the tools Demographic and Occupational Information Questionnaire (DOIQ), Maslach Burnout Inventory-Human Services Survey (MBI-HSS), Corona Disease Anxiety Scale (CDAS) and Nurse Self-Concept Questionnaire (NSCQ). Data analysis was performed in two descriptive and inferential sections using SPSS-19 statistics software. The participation rate in this study was 87.5% (n=140). The mean age was 32.56 (SD=7.26) years. The burnout rate in emotional exhaustion (EE) was 24.3%, depersonalization (DP) was 32.1%, and personal accomplishment (PA) was 60.7%, 21.4% of nurses had high anxiety, and 53.6% had low NSCQ. EE score was higher in nurses with less than ten years of experience (t=2.21) and single people (t=-3.18). DP score was higher in people under 35 years (t=3.20), with work experience of fewer than ten years (t=4.34), and single people (t=-3.07). Females in PA reported more burnout (t=-2.43). CDAS score was higher in females (t=3.20). NSCQ score was higher in married people (t=-3.07). CDAS was positively correlated with EE and DP and negatively correlated with PA. NSCQ was negatively correlated with EE and DP and positively correlated with PA. At first, a high CDAS score and then celibacy, less than ten years of work experience, and a low NSCQ score were effective in multiple linear regression analysis for MBI-HSS.

    Keywords: Coronavirus disease 2019(COVID-19), Anxiety, Nurses, Burnout, Self-concept
  • Alia Saberi, Sajjad Saadat *, Ali Ashraf, Masumeh Heydari Lakeh, Marjan Entezari, Hamidreza Hatamian
    Background
    The COVID-19 pandemic has had unpleasant consequences for health care providers, including medical stagers and intern students; due to the importance of this issue, this study was conducted to evaluate anxiety, resilience and burnout.
    Methods
    This cross-sectional analytical study was performed on stager and intern medical students of Guilan University of Medical Sciences in Rasht, Iran. Data were collected using a list containing Student Demographic Information, Maslach Burnout Inventory-Student Survey (MBISS), Academic Resilience Inventory (ARI) and Corona Disease Anxiety Scale (CDAS). Data analysis was performed using SPSS v.19 at the level of significance 0.05.
    Results
    High levels of burnout and anxiety were calculated to be 21.1 and 7%, respectively. Burnout score was higher in people with grade point average less than 17 (p=0.014); burnout score was also higher in males (p=0.009). Other results showed that COVID-19 anxiety score was significantly higher in females (p=0.029). The results of multivariate linear regression indicated that the variables including academic resilience (β=0.330) and COVID-19 anxiety (β=0.218) significantly explain 20% of the variance of burnout in students. Also, with the introduction of demographic variables, it was increased to 31% in which the share of gender variable (β=0.283) was significant in this model.
    Conclusion
    Academic resilience, anxiety and gender had an effective role on the rate of student burnout. Accordingly, it is suggested that health care providers and psychologists pay attention to student empowerment by providing appropriate therapeutic interventions during and after the COVID-19 epidemic.
    Keywords: anxiety, burnout, COVID-19, Medical students, Resilience
  • سجاد سعادت، عالیا صابری*
    زمینه

    مولتیپل اسکلروزیس (ام اس) یکی از بیماری های مزمن خودایمنی و پیشرونده دستگاه اعصاب مرکزی با علت ناشناخته است. 

    هدف

     پژوهش حاضر با هدف مرور عوامل خطر محیطی بیماری ام اس انجام شد. 

    روش ها

     در این مطالعه مروری برای مرور عوامل خطر محیطی در ام اس، مقاله های فارسی و انگلیسی پایگاه های اطلاعاتی مانند پاب مد، اسکوپوس، ساینس دایرکت، گوگل اسکالر و مگیران از سال 2000 تا 2021 با استفاده از کلیدواژه های مولتیپل اسکلروزیس، ام اس، عوامل خطر محیطی و اپیدمیولوژی بررسی شد.

    یافته ها

     ارزیابی مقالات نشان داد ام اس یک بیماری خودایمنی با زمینه های ژنتیکی ناشناخته است. براین اساس، سنین بین 20 تا 40 سال، جنس زن، فاصله از خط استوا، مهاجرت، عفونت ویروس اپشتین بار، مصرف سیگار و تنباکو، آلودگی هوا، کمبود ویتامین D، مصرف الکل و قهوه، اختلال در ساعت زیستی، عوامل روان شناختی از عوامل خطر محیطی تاثیرگذار در این بیماری است. 

    نتیجه گیری

     با توجه به اهمیت عوامل محیطی در بیماری ام اس، کنترل آن ها برای جلوگیری از بیماری و پیشرفت سریع و تشدید علایم آن به طور بالقوه مفید است. ارایه دهندگان خدمات سلامت در حوزه پیشگیری باید به اهمیت این عوامل در بیماری ام اس توجه داشته باشند.

    کلید واژگان: اپیدمیولوژی, عوامل خطر محیطی, مولتیپل اسکلروزیس
    Sajjad Saadat, Alia Saberi*
    Background

     Multiple sclerosis (MS) is one of the chronic autoimmune diseases and a progressive disease of the central nervous system that have unknown causes.

    Objective

    This study aims to review the environmental risk factors of MS.

    Methods

     In this review study, a search was conducted in databases such as PubMed, Scopus, ScienceDirect, Google Scholar and MagIran on related studies published in Persian and English from 2000 to 2021 using the keywords: Multiple Sclerosis, MS, Environmental risk factors, and Epidemiology.

    Results

     The studies showed that MS is an autoimmune disease with unknown genetic backgrounds. The age of 20-40 years, female gender, distance from the equator, migration, Epstein-Barr virus infection, smoking, air pollution, vitamin D deficiency, alcohol and coffee consumption, circadian disruption, and psychological factors are the environmental risk factors of MS.

    Conclusion

     Given the environmental risk factors of MS, their control is potentially helpful in preventing the disease and its rapid progression. It is necessary for health care providers to pay attention to these risk factors.

    Keywords: Epidemiology, Environmental risk factors, Multiple Sclerosis
  • Babak Bakhshayesh Eghbali, Ali Pourramzani, AmirHossein Bahadivand Chegini, Laila Mirniam, Keivan Hasanzadeh, Sajjad Saadat*
    Background and Objective

    Resilience refers to a protective factor that reduces stress in people with multiple sclerosis (PwMS). Given the significance of this issue, the present research aimed to assess the validity and reliability of the Connor-Davidson Resilience Scale (CD-RISC) in PwMS.

    Materials and Methods

    The present cross-sectional study aimed to assess the psychometric properties of CD-RISC in the statistical population of Guilan MS Society (GMSS). In this study, 442 people with MS participated and responded to CD-RISC in an online survey. The data were analyzed in SPSS (version 23) and Amos (version 21) software packages.

    Results

    The confirmatory factor analysis results of the first stage with five factors revealed that 25 CD-RISC items benefited from high factor load and good fit indices were reported (ꭕ2=605.55; df=265; P-Value=.0001; ꭕ2/df=2.28; GFI=.88; CFI=.93; TLI=.92; RMR=.06; RMSEA=.05); therefore, CD-RISC has good construct validity. Cronbach’s alpha coefficients for the whole scale and subscales were calculated at 0.94 and 0.71-0.89, respectively, indicating the optimal reliability of CD-RISC in PwMS.

    Conclusions

    The current study presented evidence for CD-RISC validity and reliability. Further studies are recommended to ensure the psychometric properties of this scale in other chronic patients.

    Keywords: Multiple Sclerosis (MS), Psychometric, Reliability, Resilience, Validity
  • علی پوررمضانی، سیده سارا آل یاسین، سجاد سعادت*
    زمینه

     کمال گرایی دارای جنبه های مثبت و منفی است که می تواند پیامدهای متفاوتی در زمینه فردی و تحصیلی دانشجویان به همراه داشته باشد.

    هدف

    مطالعه حاضر با هدف بررسی نمره کمال گرایی و نقش عوامل جمعیت شناختی در دانشجویان کارورز رشته پزشکی عمومی انجام شد. 

    روش ها

    این پژوهش مقطعی در جامعه آماری کارورزان رشته پزشکی عمومی دانشگاه علوم پزشکی گیلان در سال 1400 انجام شد. 200 نفر از این افراد به روش در دسترس در این مطالعه شرکت کردند و به پرسش نامه جمعیت شناختی و مقیاس کمال گرایی چند بعدی پاسخ دادند. آزمون های آماری تی مستقل و یو من ویتنی با نرم افزار SPSS نسخه 19 انجام شدند. 

    یافته ها

    نرخ مشارکت 5/84 درصد بود (169 نفر). نمره کمال گرایی منفی و مثبت به ترتیب (2/12±4/62) و (5/5±1/45) گزارش شد. دانشجویان در سنین کمتر از 25 سال، نمره بیشتری در زیرمقیاس نگرانی درباره اشتباه ها داشتند (0/002=P). دانشجویان پسر نمرات بیشتری در انتظارات والدینی (0/002=P) و معیارهای شخصی (0/044=P) داشتند. دانشجویان متاهل، نمرات بیشتری در انتظارات والدینی (031/0=P) و انتقادگری والدینی (002/0=P) و نمره کمتری در معیارهای شخصی (002/0=P) داشتند. دانشجویان با سابقه بیماری جسمانی، نمره بیشتری در معیارهای شخصی (0/006=P) و نمره کمتری در سازماندهی (0/045=P) داشتند. در دانشجویان متاهل،کمال گرایی منفی بیشتر (0/018=P) و کمال گرایی مثبت کمتر (0/018=P) گزارش شد.  

    نتیجه گیری

    نمره کمال گرایی منفی در سطح متوسط و کمال گرایی مثبت در سطح بالا قرار دارد و عوامل جمعیت شناختی مانند سن پایین، جنسیت و وضعیت تاهل بر مولفه های کمال گرایی موثر بودند.

    کلید واژگان: کمال گرایی, دانشجویان پزشکی, کارورزی, جمعیت شناختی
    Ali Pourramzani, Seyedeh Sara Alyasin, Sajjad Saadat*
    Background

     Perfectionism has positive and negative aspects that can have different academic or individual consequences for college students.

    Objective

     This study aims to investigate the perfectionism in general medicine interns and the role of demographic factors.

    Methods

     This cross-sectional study was conducted on 200 general medicine interns of Guilan University of Medical Sciences in 2021 who were selected using a convenience sampling method and completed a demographic form and the Frost Multidimensional Perfectionism Scale. Independent t-test and Mann-Whitney U test were used in SPSS v.19 software for data analysis.

    Results

     The participation rate was 84.5% (n=169). The maladaptive and adaptive perfectionism mean scores were 62.4±12.2 and 45.1±5.6, respectively. Students aged <25 years had higher scores in subscale of concern over mistakes (P=0.002). Male students had higher scores in parental expectations (P=0.002) and personal standards (P=0.044). Married students scored higher in parental expectations (P=0.031) and parental criticism (P=0.002) and lower scores in personal standards (P=0.002). Students with a history of physical illness had higher scores in personal standards (P=0.006) and lower scores in organization (P=0.045). In married students, more maladaptive perfectionism and less adaptive perfectionism were reported (P=0.018).

    Conclusion

     Maladaptive perfectionism of general medicine interns is at moderate level while their adaptive perfectionism is at high level. Young age, gender and marital status affect their perfectionism.

    Keywords: Perfectionism, Medical students, Internship, Demographic
  • Sajjad Saadat, Maryam Vaghari, Shahrzad Hoodinshad, Adele Isanazar, Mozaffar Hosseininezhad*
    Background

    Multiple Sclerosis (MS) is considered as one of the most prevalent chronic and progressive neurological diseases that has high simultaneity with some psychological disorders such as depression and anxiety; we examined depression and anxiety in people suffering from MS in this review study.

    Methods

    We conducted this study using a systematic review method relying on the search from January 2010 to December 2020 and also searched keywords of multiple sclerosis, MS, psychiatric issues, psychological disorders, psychological problems, anxiety, mental health, quality of life and depression in four online databases (PsycNET, PubMed and Scopus, Magiran). Ultimately, we selected 14 comprehensive papers that examined psychiatric disorders in patients with MS quantitatively and qualitatively to analyze them in order to achieved the wanted results.

    Results

    A total of 14 studies was analyzed that included 27,106 patients with MS. The results achieved by the analytical studies explained that depression and anxiety are significantly higher in patients with MS compared to healthy people. The prevalence of depression and anxiety in MS patients has been reported to be heterogeneous.

    Conclusion

    Data related to a large number of patients with MS show a high prevalence of depression and anxiety in them, but it is possible that not separating the symptoms from the disorder be misleading. Consequently, it is recommended to conduct further research in order to precisely assess the prevalence of depression and anxiety as a disorder in these patients. It is required that future studies consider more the use of clinical interviews instead of self-reported questionnaires, sample selection methods, and providing a complete report of patients' demographic and clinical information.

    Keywords: Depression, Anxiety, Multiple Sclerosis
  • Alia Saberi, Sajjad Saadat*, Ali Ashraf, Tina Nabatchi Ahmadi, Farzin Bagheri Sheykhangafshe, Hamidreza Hatamian, Marjan Entezari
    Background

    Medical students, as part of the healthcare team, are directly exposed to challenging conditions during the COVID-19 epidemic. This study investigated COVID-19 anxiety, burnout, and academic achievement in stagers and interns of Guilan University of Medical Sciences.

    Materials & Methods

    The present analytical cross-sectional study was conducted on medical students and interns studying at Guilan University of Medical Sciences in the 2020-2021 academic year. Of whom, 150 students participated in this study. Corona Disease Anxiety Scale (CDAS) and Maslach Burnout Inventory-Student Survey (MBI-SS) were used to measure anxiety and academic burnout of the students, respectively. Measuring students’ academic achievement was based on Grade Point Average (GPA). Data analysis was performed using chi-square, Mann-Whitney U test, and partial Spearman correlation Coefficient.

    Results

    The participation rate in this study was 92%. The results showed that 6.5% of students had high anxiety, 18.8% reported high academic burnout, and 79% reported the average level of burnout score. Also, the participants’ GPA was 16.76±1.30. The academic burnout score was significantly higher in male students than female ones (t=-2.01; P=0.04). The GPA was significantly higher in students under 24 years old than in older students (t=4.71; P=0.01). The partial correlation coefficient adjusted for sex showed a positive and significant correlation between CDAS and MBI-SS (r=0.346; P<0.001).

    Conclusion

    The present study results showed that medical stagers and intern students had high academic burnout during the COVID-19 epidemic, and there was a weak and direct correlation between academic burnout and COVID-19 anxiety. Accordingly, to reduce the consequences of the COVID-19 epidemic, appropriate therapeutic and educational interventions should be provided to empower stagers and intern students.

    Keywords: COVID-19, Anxiety, burnout, Academic achievement, Medical students
  • Sajjad Saadat, Mozaffar Hosseininezhad*, Seyed Sepehr Khatami, Reza Ghasemi Jobaneh
    Background and Aim

    Chronic low Back Pain (CLBP) is one of the most common musculoskeletal disorders with possible psychological consequences for the patients. This study aimed to review all evidence on the effectiveness of psychological interventions in improving the mental status of people with CLBP and providing recommendations for future therapeutic interventions.

    Methods and Materials/Patients

    This systematic review was conducted on the articles published from January 2010 to December 2020. The keywords included “psychology”, “intervention”, “low back pain”, “chronic disease”, “quality of life”, “empowerment”, “psychotherapy”, “psychological interventions”, “clinical trials”, and “randomized clinical trials” in the indexing databases of Magiran, PubMed, Scopus, and Google Scholar. Of the total 1740 articles found, 14 articles were selected for review.

    Results

    The results showed that Cognitive-Behavioral Therapy (CBT) and its combination therapies with mindfulness techniques played an influential role in improving psychological status and quality of life, and reducing pain perception in CLBP patients. The lack of RCT (randomized controlled trial) research and follow-up to assess long-term outcomes are the main limitations of the studies conducted in Iran.

    Conclusion

    It is recommended that psychological interventions be considered alongside medical therapies to improve CLBP patients’ adjustment to chronic condition and their quality of life. Researchers and therapists should consider treatment programs based on RCT plans and long-term follow-up.

    Keywords: Psychology, Psychotherapy, Low back pain, Systematic review
  • سجاد سعادت، مظفر حسینی نژاد*
    مقدمه

    مطالعه حاضر با هدف مقایسه رفتارهای خوردن در افراد مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (ام اس) با عود بیماری در یک سال گذشته و گروه گواه انجام شد.

    روش بررسی

    این مطالعه مقطعی- تحلیلی بود که در جامعه آماری دو گروه از افراد مبتلا به ام اس استان گیلان در نیمه دوم سال 1397 انجام شد. گروه اول شامل افراد مبتلا به ام اس با عود بیماری در یک سال گذشته و گروه دوم افراد مبتلا به ام اس بدون سابقه عود بیماری در یک سال گذشته بودند که با همتاسازی در متغیرهای سن، جنسیت و طول دوران بیمارای انتخاب شدند. در هر یک از این گروه ها 104 نفر به عنوان نمونه به روش هدفمند از مراکز درمانی شهر رشت به کار گرفته شدند. جهت جمع آوری داده ها از فرم اطلاعات جمعیت شناختی و پرسش نامه رفتار خوردن داچ استفاده شد. داده های پژوهش با روش آزمون t مستقل و با استفاده از نرم افزار آماریversion 16  SPSS تجزیه و تحلیل شدند.

    نتایج

    نتایج نشان داد که بین افراد مبتلا به ام اس با سابقه عود و گروه گواه در متغیرهای غذا خوردن هیجانی (0/01=P، 3/03=t)، محرک های خارجی (1/01=P، 4/49=t) و بازداری در غذا خوردن (0/01=P، 3/81=t) تفاوت معنی داری وجود دارد (0/05>P).

    نتیجه گیری

    رفتارهای خوردن نامناسب یکی از عوامل مرتبط با عود و حملات بیماری در افراد مبتلا به ام اس است، بنابراین پیشنهاد می شود که متخصصان روان شناسی و تغذیه جهت کاهش حملات بیماری، نقش رفتارهای خوردن را در این افراد مورد توجه قرار دهند.

    کلید واژگان: رفتار خوردن, تغذیه, مولتیپل اسکلروزیس, عود
    Sajjad Saadat, Mozaffar Hosseininezhad*
    Introduction

    The aim of this study was to compare eating behaviors in the patients with multiple sclerosis (MS) with recurrence of the disease in the past year and the control group.

    Methods

    This analytical cross-sectional study was a comparison that was performed in the statistical population of two groups of people with MS in Guilan Province in the second half of 2018. The first group consisted of people with MS with a recurrence of the disease in the past year and the second group of people with MS without a history of recurrence of the disease in the past year that were selected by matching the variables of age, sex and duration of the disease. In each of these groups, 104 people were employed as a sample in a targeted method from medical centers in Rasht. In order to collect data demographic information form and Dutch Eating Behaviour Questionnaire were used. Research data were analyzed by independent t-test using SPSS software version 16.

    Results

    The results showed that among patients with MS with a history of recurrence and the control group there was a significant difference (P <0.05) in the variables of emotional eating (t = 3.03, P = 0.01), external stimuli (t=4.49, P=0.01) and inhibition in eating (t =3.81, P=0.01).

    Conclusion

    Inappropriate eating behaviors are one of the factors associated with recurrence and disease attacks in people with MS. Therefore, it is suggested that psychologists and nutritionists consider the role of eating behaviors in these individuals to reduce disease attacks.

    Keywords: Eating Behavior, Nutrition, Multiple Sclerosis, Recurrence
  • Mozaffar Hosseininezhad*, AmirReza Ghayeghran, Paria Nasiri, Sajjad Saadat, Katayoun Esmaili, Enayatollah Homaei Rad, Zahra Gholipour Soleimani
    Background and Aim

    The present study aimed to use the median nerve compound muscle action potential (CMAP) amplitude by stimulation at the palm instead of abductor pollicis brevis (APB) needle electromyography (EMG) for determining a sign of axonal loss in patients with carpal tunnel syndrome (CTS).

    Methods and Materials/Patients:

     This study was performed on 180 patients with CTS referred to Poursina Hospital at the Electrodiagnosis (EDX) Center in 2018-19. In this study, the APB needle EMG diagnostic test was used as the gold standard, and median nerve CMAP AMP with stimulation at the palm and wrist were used to compare the two nerve stimulation tests. 

    Results

    All of the cases with abnormal amplitude loss detected by median nerve stimulation at the palm had also axonal loss in the needle EMG of APB, and this test could be a good indicator of AL if there is an abnormality (sensitivity: 73%, specificity: 100%). The results with wrist stimulation were not as accurate as the palm stimulation, and some cases with decreased CMAP amplitude of median nerve, had normal limits needle EMG of APB muscle (sensitivity: 86.6%, specificity: 94.9%). 

    Conclusion

    It was found that in cases with CTS, abnormally decreased amplitude of median nerve detected by stimulation at the palm could be a good indicator of axonal loss.

    Keywords: Median nerve axonal loss, Median nerve motor amplitude, Carpal tunnel syndrome
  • مظفر حسینی نژاد، سجاد سعادت*، آرمیتا رضازاده کلاشمی، پریا نصیری، مائده سرلاتی
    مقدمه

    مولتیپل اسکلروزیس (Multiple sclerosis یا MS)، یکی از شایع ترین و ناتوان کننده ترین بیماری های نورولوژی در سنین جوانی است. مطالعات پیشین نشان داده اند که تغذیه به عنوان یکی از عوامل محیطی، نقش موثری در ایجاد این بیماری و تکرار حملات آن دارد. بر این اساس، هدف از انجام پژوهش حاضر، شناسایی رژیم غذایی نامناسب در افراد مبتلا به MS با سابقه عود بیماری بود.

    روش ها: 

    این مطالعه در قالب الگوواره کیفی و با رویکرد پدیدارشناسی در سال 1398 انجام شد. بدین ترتیب، 15 بیمار مبتلا به MS و 5 متخصص از شهر رشت در تحقیق مشارکت نمودند. شرکت کنندگان به شیوه هدفمند و با حداکثر تنوع انتخاب شدند و مصاحبه ها به صورت بدون ساختار تا حد اشباع نظری انجام شد. داده ها با استفاده از رویکرد تحلیل مضمون به روش Attride-Stirling مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها: 

    از مجموع مصاحبه ها، سه مضمون فراگیر «رفتارهای تغذیه ای، خودتنظیمی در رفتار خوردن و سوء تغذیه» شناسایی گردید. مضامین سازمان دهنده برای رفتارهای تغذیه ای شامل «مصرف غذاهای آماده و طبخ نامناسب»، مضامین خودتنظیمی در رفتار خوردن شامل «وسوسه، هدف و مدیریت وعده های غذایی» و مضامین سوء تغذیه شامل «نارسایی ها و زیاده روی ها» بود.

    نتیجه گیری:

     نتایج به دست آمده نشان می دهد که رژیم غذایی افراد مبتلا به MS با سابقه عود بیماری در زمینه رفتارهای تغذیه ای، خودتنظیمی در رفتار خوردن و سوء تغذیه، دارای برخی نارسایی ها می باشد که ادراک بیماران و متخصصان نقش موثری در عود بیماری دارد. بر این اساس، به نظر می رسد که انجام پژوهش های بیشتر و تدوین مداخلات آموزشی جهت بهبود رژیم غذایی این افراد، لازم و ضروری می باشد.

    کلید واژگان: مولتیپل اسکلروزیس, رژیم غذایی, عود بیماری, پژوهش کیفی
    Mozaffar Hosseininezhad, Sajjad Saadat*, Armita Rezazadeh Kalashami, Paria Nasiri, Maedeh Sarlati
    Background

    Multiple sclerosis (MS) is one of the most common and debilitating diseases of neurology at a young age. Previous studies have suggested that nutrition as an environmental factor plays an important role in the development of the disease and its relapse. Therefore, the study aimed to identify inappropriate diet in MS patients with relapses in the past year.

    Methods

    This study was conducted in a qualitative paradigm with a phenomenological approach. In this study, participated 15 people with MS and 5 specialists from Rasht city in 2019 year. Participants were selected by purposeful sampling method with maximum diversity, and the interviews were done by non-structure interviews to theoretical saturation. Data were analyzed using Attride-Stirling thematic analysis approach.

    Findings

    From the interviews, three global themes (1- eating behaviors, 2- self-regulation in eating behaviors, and 3- malnutrition) were identified. Organizing themes for eating behaviors included (eating ready meals and inappropriate cooking), self-regulation in eating behaviors (temptation, purpose, and meal management) and malnutrition included (insufficiencies and excesses).

    Conclusion

    The results of this study suggest that the diet of people with MS with a history of relapsing, in the field of nutritional behaviors, self-regulation and malnutrition has some deficiencies that their perceptions and experts have an effective role in relapse of the disease. Accordingly, it seems that further research and development of educational interventions to improve the diet of these people is necessary.

    Keywords: Multiple Sclerosis, Diet, Relapse, Qualitative Research
  • مظفر حسینی نژاد، سجاد سعادت*، حورا بخشی پور، پریا نصیری
    مقدمه

    هدف از این مطالعه بررسی شیوع و بروز بیماری ام اس در استان گیلان و مقایسه شیوع استاندارد شده بر حسب سن در این استان است.

    روش بررسی

    این پژوهش، یک طرح مقطعی بود که در سال 1397 در انجمن ام اس استان گیلان بر روی افراد مبتلا به ام اس انجام شد و پرونده 654 افراد مبتلا به ام اس مورد بررسی قرار گرفت. در این مطالعه روند بیماری ام اس از سال 1387 تا 97 مورد بررسی قرار گرفت و جهت بررسی میزان بروز تجمعی بیماری موارد جدید براساس تاریخ تشخیص بیماری از آغاز سال 1396 تعریف شد. جمع آوری اطلاعات با استفاده از چک لیستی انجام شد که در زمان ثبت نام در انجمن ام اس استان گیلان توسط مسیول ثبت نام در قالب یک مصاحبه ساختار یافته جمع آوری می شود. مقایسه میزان شیوع بین زیرگروه های مختلف با استفاده از آزمون هایChi-Square  وFisherchr('39')s exact  انجام شد. توصیف مشخصات زمینه ای با استفاده از شاخص های فراوانی مطلق و نسبی یا میانگین و انحراف معیار با استفاده از نرم افزارهای آماریStata 13  و SPSS version 16  انجام شد.

    نتایج

    نتایج نشان داد که 71/4 درصد از کل بیماران زن بودند. میانگین سنی بیماران 36/5 سال بود و بیشترین فراوانی ام اس در گروه سنی 40-30 سال مشاهده شد. 81 درصد بیماران ام اس ساکن شهر بودند. بیشترین تظاهر اولیه بیماران افراد مبتلا به ام اس به ترتیب بی حسی، مشکلات بینایی، ضعف، نشانگان دیگر و دشواری در راه رفتن گزارش شد. بیشترین شیوع ام اس در شهر لاهیجان و سپس شهرهای رشت و آستانه اشرفیه بود.

    نتیجه گیری:

    از مجموع نتایج این مطالعه اینگونه استنباط می شود که بین میزان شیوع در استان گیلان و میزان استاندارد شده با تعدیل سن بر اساس جمعیت استاندارد سازمان بهداشت جهانی تفاوت چشم گیری وجود ندارد، هر چند که در این مطالعه مقایسه تحلیلی انجام نشده است.

    کلید واژگان: مولتیپل اسکلروزیس, شیوع, بروز, استان گیلان
    Mozaffar Hosseininezhad, Sajjad Saadat*, Houra Bakhshipour, Paria Nasiri
    Introduction

    The aim of this study was to investigate the prevalence and incidence of multiple sclerosis (MS) in Guilan Province) and to compare the standardized prevalence by the factor of age in this province.

    Methods

    The study was a cross-sectional design that was conducted in 2018 at the Guilan MS Society (GMSS) on people with multiple sclerosis and examined the 654 people with multiple sclerosis case. In this study, the trend of MS disease was examined from 2009 to 2019 and in order to investigate the rate of cumulative incidence of the disease, new cases were defined based on the date of diagnosis of the disease from the beginning of 2018. Data collection was performed using a checklist that was collected during the GMSS registration by a registrar in the form of a structured interview. Prevalence rate was compared between different subgroups using Chi-Square and Fisherchr('39')s exact tests. Field characteristics were described by using absolute and relative frequency indices or mean and standard deviation using Stata 13 and SPSS 19 statistical software.

    Results

    The results showed that 71.4% of all patients were female. The mean age of the patients was 36.5 years and the highest frequency of MS was observed in the age group of 30-40. The MS patients lived in the urban were 81%. The highest initial manifestations of people with multiple sclerosis were reported in numbness or tingling, vision problems, weakness, other symptoms, and walking (Gait) difficulties, respectively. The highest prevalence of MS was in Lahijan and then Rasht and Astaneh-ye Ashrafiyeh citie.

    Conclusion

    From the results of this study, it is concluded that there is no significant difference between the prevalence rate in Guilan Province and the standardized rate with the age adjustment based on the WHO standard population, although no analytical comparison has been performed in this study.

    Keywords: Multiple sclerosis (MS), Prevalence, Incidence, Guilan Province (GP)
  • مظفر حسینی نژاد، یاسر مودبی، نسترن محسنی، سجاد سعادت*، احسان کاظم نژاد لیلی، پریا نصیری
    زمینه

     سکته مغزی یکی از عوامل مهم از دست رفتن سال های عمر به علت وابستگی و ناتوانی کارکردی و وضعیت اجتماعی اقتصادی پایین بوده که با افزایش عوارض و مرگ ومیر ناشی از سکته مغزی همراه است.

    هدف

     هدف این پژوهش، بررسی مرگ داخل بیمارستانی ناشی از موارد شدید سکته مغزی ایسکمیک و هموراژیک و ارتباط آن با وضعیت اجتماعی اقتصادی بیماران بود. 

    مواد و روش ها

    این مطالعه از نوع تحلیلی مقطعی مقایسه ای بود که از فروردین تا پایان اسفند 1397 در بیماران با تشخیص سکته مغزی در بخش داخلی اعصاب بیمارستان پورسینای رشت انجام شد. برای این مطالعه 384 بیمار به شیوه هدفمند انتخاب شدند و فهرست بازبینی داده های جمعیت شناختی و پرسش نامه وضعیت اجتماعی اقتصادی قدرت نما و همکاران را تکمیل کردند. واکاوی داده ها با نرم افزار SPSS نسخه 21 انجام شد. 

    یافته ها

    59/9 درصد بیماران فوت شدند که از این تعداد 75/7 درصد داخل بیمارستان بودند. ارتباط مرگ ناشی از سکته مغزی شدید با سن (0/021=P)، جنس (0/047=P)، نداشتن منزل شخصی (0/001>P) و شاخص اجتماعی اقتصادی (0/001>P) معنی دار بود. 

    نتیجه گیری

    برخی عوامل جمعیت شناختی مانند سن بالا، جنس مرد، نداشتن خانه شخصی و شاخص اجتماعی اقتصادی پایین خطر مرگ بعد از سکته مغزی را افزایش می دهند.

    کلید واژگان: مرگ و میر, سکته مغزی, شاخص اجتماعی اقتصادی
    Mozaffar Hosseininezhad, Yaser Moadabi, Nastaran Mohseni, Sajjad Saadat*, Ehsan Kazemnezhad Leyli, Paria Nasiri
    Background

     Stroke is one of the most important causes of disability-adjusted life years lost. Low socioeconomic status is associated with increased stroke-related morbidity and mortality.

    Objective

     This study aimed to investigate in-hospital mortality rate caused by severe cases of ischemic and hemorrhagic stroke and its relationship with patients’ socioeconomic status.

    Materials and Methods

    This comparative analytical study with a cross-sectional design was conducted from April 2018 to March 2019 on 384 patients diagnosed with severe stroke admitted to the neurology department of Poursina Hospital in Rasht, Iran, who were selected using a purposive sampling method. They completed a demographic checklist and the Socio-Economic Status Questionnaire. Data analysis was carried out in SPSS V. 21 software.

    Results

     It was reported a stroke death rate of 59.9%, of which 75.7% occurred in the hospital. Stroke-related mortality rate had a significant relationship with age (P=0.021), gender (P=0.047), not owning a home (P<0.001) and socioeconomic status (P<0.001).

    Conclusion

     Some demographic factors including old age, male gender, not owning a home, and low socioeconomic status increase the risk of stroke-related mortality.

    Keywords: Mortality, Stroke, Socioeconomic status
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر سجاد سعادت
    دکتر سجاد سعادت
    (1398) دکتری روانشناسی، دانشگاه اصفهان
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال