به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

seyyedeh fatemeh mousavi

  • سیده فاطمه موسوی*، شهره روشنی
    اهداف

    پژوهش حاضر با هدف مطالعه والدگری متمرکز، اهداف و کمالگرایی والدینی در دو گروه از پدران و مادران ایرانی انجام شد.

    مواد و روش ها

    تعداد 706 والد (532 مادر و 174 پدر) به روش نمونه گیری دردسترس و داوطلب برای شرکت در پژوهش انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس اهداف والدینی (PGS)، پرسشنامه والدگری متمرکز (IPS) و مقیاس کمالگرایی والدینی (MPPQ) بودند.

    یافته ها

    نتایج حاصل از اجرای آزمون t گروه های مستقل نشان داد که مادران به طور کلی در والدگری متمرکز و به طور خاص در سرشت باوری و چالش گری تفاوت معنی داری با پدران (05/0<p) و پدران تفاوت معنی داری در فرزندمحوری با مادران داشتند (01/0<p). نتایج همچنین نشان داد که پدران در رشد فرزند (05/0<p) و تصویر والدینی (05/0<p) از اهداف والدینی و در کمالگرایی در هر دو بعد معطوف به خود و معطوف به جامعه تفاوت معنی داری با مادران داشتند (05/0<p).

    نتیجه گیری

    نتایج این پژوهش نقش ویژه پدران و مادران را در پیامدهای فرزندپروی، تمرکز بر اهداف و ارزش ها تقویت شده با هدف شکل دهی به هویت اجتماعی فرزند، توجه به مسئولیت خاص پدران در پرورش فرزند با عنایت به مولفه های والدگری در فرهنگ ایرانی را برجسته می سازد.

    کلید واژگان: اهداف والدینی, کمالگرایی والدینی, والدگری متمرکز
    Seyyedeh Fatemeh Mousavi *, Shohre Rowshani
    Objectives

    The present research was conducted with the aim of studying intensive parenting, parenting goals and parental perfectionism in two groups Iranian mothers and fathers.

    Methods

    A total of 706 parents (532 women and 174 men) were selected to participate in the research by volunteer. The measurements were included Parenting Goals Scale (PGS), intensive parenting questionnaire (IPS) and parental perfectionism scale (MPPQ).

    Finding

    The results of t-test showed that mothers were significantly different from fathers in intensive parenting in general and specifically in essentialism and challenging (p< .05) and fathers had a significant difference in child-centered with mothers (p< .01). The results also showed that fathers were significantly different from mothers in child development (p< .05) and parental image (p< .05) of parental goals and perfectionism in both self-oriented and social-oriented dimensions (p< .05).

    Conclusion

    The results of this study highlight the special role of fathers and mothers in the outcomes of parenting, focusing on reinforced parenting goals with the aim of shaping the child's social identity, paying attention to the special responsibility of fathers in raising children, considering the components of parenting in Iranian culture.

    Keywords: Parental Burnout, Parental Perfectionism, Intensive Parenting
  • سیده فاطمه موسوی*، نرگس سادات حسینی، مهناز اخوان تفتی
    هدف
    پژوهش حاضر با هدف مطالعه چالش های تنظیم هیجان و پیامدهای ناشی از آن در روابط بین فردی کودکان دارای ناتوانی یادگیری شهر تهران انجام شد.
    روش ها
    رویکرد پژوهش کیفی و روش پژوهش، از نوع تحلیل محتوا بود. جامعه آماری پژوهش کلیه دانش آموزان دختر دارای ناتوانی یادگیری مشغول به تحصیل در مقطع ابتدایی و معلمان ساکن تهران در سال تحصیلی 2-1401 بودند که از آن میان 15 دانش آموز بین 11-9 سال، همراه معلمانشان با میانگین سنی 6/42 سال به صورت هدفمند برای شرکت در مصاحبه دعوت به همکاری شدند.
    یافته ها
    تحلیل محتوای حاصل از مصاحبه ها در هفت مقوله و 16 زیرمقوله شامل: سبک ارتباطی پرکشمکش و فرساینده، سبک ارتباط ناارزنده ساز، شبه رابطه بدون ژرفا، دوگانه کنترل گری و کنترل پذیری، ناپختگی هیجانی، نابرازندگی پاسخ های هیجانی و راهبردهای مبتنی بر بازداری و سرکوب طبقه بندی شد.
    نتیجه گیری
    به طور کلی، چالش های تنظیم هیجان در دانش آموزان با ناتوانی های یادگیری می تواند به کاهش روابط مثبت، ایجاد انزوا و تنش، کاهش اعتماد به نفس و کاهش تعاملات اجتماعی منجر شود، بنابراین، ایجاد فضای حمایت کننده و آموزش مهارت های تنظیم هیجان به آنها می تواند بهبود روابط اجتماعی آنان را تسهیل کرده، به آنها در مقابله بهینه با مشکلات تعاملی کمک می کند.
    کلید واژگان: تنظیم هیجان, روابط بین فردی, کودکان دارای ناتوانی یادگیری
    Seyyedeh Fatemeh Mousavi *, Narges Sadat Hosseini, Mahnaz Akhavan Tafti
    Objective
    The current study investigates the challenges of emotion regulation and its consequences on the interpersonal relationships of children with learning disabilities in Tehran.
    Methods
    The research approach was qualitative and the research method was content analysis. The participants were all female elementary students with learning disabilities and their teachers living in Tehran in the academic year of 2023-24, that 15 students between 9-11 years old and their teachers with Mage of 42.6 years through purposeful sampling were invited to participate in the study.
    Results
    The results showed seven categories and 16 subcategories including confrontational and corrosive communication style, devaluing communication style, pseudo-relationship without depth, dual being control and controllability, emotional immaturity, inappropriate emotional responses, and strategies based on inhibition and suppression.
    Conclusion
    In general, emotion regulation challenges in students with learning disabilities can lead to a decrease in positive relationships, isolation and tension, reduced self-confidence, and reduced social interactions. Therefore, creating a supportive environment and strengthening their emotion regulation skills can improve their social relations and help them cope with these challenges better.
    Keywords: Emotion Regulation, Interpersonal Relationships, Children With Learning Disabilities
  • مطهره غلامی حسنارودی، نازنین فاتحی، سیده فاطمه موسوی*
    زمینه و هدف

    مسیولیت های والدینی برای مادران به عنوان مراقبان اصلی، تجربه استرس زایی است که می تواند به فرسودگی والدینی منجر شود. بنابراین، بررسی عوامل زیربنایی که خطر ابتلاء به فرسودگی مادران را افزایش می دهد، ضروری به نظر می رسد. پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش میانجی گر تنظیم هیجان در رابطه بین صفات شخصیتی روان رنجورخویی و وظیفه شناسی با فرسودگی والدینی در مادران شهر تهران انجام شد.

    مواد و روش ها

    در پژوهش توصیفی حاضر، حجم نمونه شامل 286 نفر از مادران شهر تهران در بازه زمانی 1402-1401 بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. جهت گردآوری داده ها از پرسش نامه های فرسودگی والدینی Roskam، پرسش نامه تنظیم هیجان Gross و John و پرسش نامه پنج عاملی شخصیت Costa و McCrae استفاده شد. داده ها با آزمون همبستگی Pearson و تحلیل مسیر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    میانگین و انحراف معیار سن مادران مورد بررسی 43/8 ± 78/35 سال بود. نتایج تحلیل میانجی نشان داد که رابطه مستقیم روان رنجورخویی و رابطه غیرمستقیم آن از طریق سرکوبی با فرسودگی والدینی معنادار بودند (به ترتیب 194/0=β و 069/0=β، 01/0P<). هم چنین، رابطه مستقیم وظیفه شناسی و رابطه غیرمستقیم آن از طریق ارزیابی مجدد با فرسودگی والدینی معنادار بودند (به ترتیب 216/0-=β و 078/0-=β، 05/0P<). بنابراین، سرکوبی در رابطه بین روان رنجورخویی و فرسودگی والدینی و هم چنین ارزیابی مجدد در رابطه بین وظیفه شناسی و فرسودگی والدینی، نقش میانجی جزیی مکمل را داشتند.

    نتیجه گیری

    پژوهش حاضر بر نقش مهم راهبردهای تنظیم هیجان که پیوند دهنده صفات شخصیتی به فرسودگی والدینی است و نیز اهمیت توجه به آموزش مهارت های هیجانی به مادران تاکید دارد.

    کلید واژگان: فرسودگی والدینی, صفات شخصیتی, روان رنجورخویی, وظیفه شناسی, تنظیم هیجان
    Motahareh Gholami Hosnaroudi, Nazanin Fatehi, Seyyedeh Fatemeh Mousavi*
    Background and Objectives

    Parenting responsibilities for mothers as the main caregivers is a stressful experience that can lead to parental burnout. Therefore, it seems necessary to investigate the underlying factors that increase the risk of maternal burnout. The present study aimed to determine the mediating role of emotion regulation in the relationship between personality traits of neuroticism and conscientiousness and parental burnout in mothers of Tehran City.

    Materials and Methods

    In current descriptive research, the sample size included 286 mothers in Tehran in the period of 2022-2023, who were selected by convenience sampling method. Roskam's Parental Burnout Questionnaire, Gross and John's Emotion Regulation Questionnaire, and Costa and McCrae's Five-Factor Personality Questionnaire were used to collect data. Data were analyzed by Pearson’s and path analysis method.

    Results

    The mean and standard deviation of the age of the examined mothers was 35.78±8.43 years. The results of mediation analysis showed that the direct and indirect relationships between neuroticism and parental burnout through suppression were significant (β=0.194, β=0.069, p<0.01, respectively). Also, the direct and indirect relationships between conscientiousness and parental burnout through reappraisal were significant (β=-0.216, β=-0.078, p<0.05, respectively). Therefore, suppression in the relationship between neuroticism and parental burnout and also reappraisal in the relationship between conscientiousness and parental burnout had a complementary partial mediating role.

    Conclusion

    The present research emphasizes the important role of emotional regulation strategies that link personality traits to parental burnout and also the importance of paying attention to teaching emotional skills to mothers.

    Keywords: Parental burnout, Personality traits, Neuroticism, Conscientiousness, Emotion regulation
  • سیده فاطمه موسوی*، زهره خسروی، زهرا خاوری، مریم خاوری

    پژوهش حاضر با هدف بررسی بین‏فرهنگی نگرش به نقش‏های جنسیتی، ارزش‏های والدینی و فرسودگی والدینی در دو گروه از والدین ایرانی و مهاجران افغان انجام شد. جامعه آماری پژوهش دو گروه از والدین ایرانی ساکن تهران و والدین مهاجر افغان ساکن شهر تهران بودند که 398 والد شامل 199 والد مهاجر افغان ساکن شهر تهران (97 پدر و 102 مادر) و تعداد 199 والد ایرانی ساکن شهر تهران (93 پدر و 106 مادر) به روش نمونه ‏گیری دردسترس و داوطلب از مناطق مختلف شهر تهران برای شرکت در پژوهش انتخاب شدند. ابزارهای سنجش شامل مقیاس نگرش به نقش‏ های جنسیتی، مقیاس ارزش‏ها در بزرگسالان و مقیاس فرسودگی والدینی بود. نتایج پژوهش نشان داد والدین دو گروه ایرانی و افغان در فرسودگی والدینی، نگرش به نقش جنسیتی سنتی و از بین ارزش‏های والدینی قدرت و پیشرفت، اثرگذاری و خودگردانی، سخاوتمندی و خیرخواهی تفاوت دارند. در رابطه با اثر جنس نتایج مشخص کرد مادران و پدران در فرسودگی والدینی، نگرش به نقش ‏های جنسیتی و ارزش‏های والدینی به‏ جز اثرگذاری و خودگردانی تفاوت معنی ‏داری با یکدیگر داشتند. در تعامل اثر غیربومی‏ بودن و جنسیت، پدران ایرانی در نقش‏های جنسیتی ویژه، پدران افغان در نقش سنتی جنسیتی و مادران ایرانی در نقش جنسیتی دوگانه نمرات بیشتری کسب کردند. از میان ارزش‏های والدینی نیز پدران افغان به ارزش‏ های قدرت-پیشرفت و منحصربه ‏فردبودن بیش از پدران ایرانی اهمیت می‏دادند. قرابت فرهنگی منجر به مهاجرت خانواده ‏های افغان علی‏رغم اقامت طولانی‏مدت در جامعه مقصد، با حفظ ارزش‏ها و سنت‏های فرهنگی جامعه افغان همراه است؛ تا جایی‏که جایگاه والدین، نگرش‏های جنسیتی سنتی و حس متفاوت‏بودن به عنوان ارزش ‏های مهم در فرزندان تشویق می‏شود.

    کلید واژگان: نقش جنسیتی, ارزش والدینی, فرسودگی والدینی, بین فرهنگی
    Seyyedeh Fatemeh Mousavi *, Zohreh Khosravi, Zahra Khavari, Maryam Khavari

    The current research was administered with the aim of intercultural investigating the attitudes to gender roles, parental values ‎, and parental burnout‎ in two groups of Iranian and Afghan parents. The statistical population of this study was two groups of Iranian and Afghan parents living in Tehran City those 398 parents including 199 Afghan parents (97 fathers and 102 mothers) and 199 Iranian parents (93 fathers and 106 mothers) living in Tehran were selected by convenient and voluntary from different regions of the city. The research instruments included the Attitudes to Gender Roles Questionnaire, Goals and Values in Adults Questionnaire, and Parental Burnout Assessment. The results showed that two groups of Iranian and Afghan parents significantly differed in parental burnout, and regarding parental values in power and achieves, agency and self-direct, and benevolence & prosocial. The results showed there was a significant difference between mothers and fathers in attitudes to gender roles and all of the values except agency and self-direct. In the interaction of migration and gender effects, the results showed Iranian fathers had a high score in specific gender roles, Afghan fathers had a high score in traditional gender roles and Iranian mothers had a high score in androgynous gender roles. Also, Afghan fathers care more about power and achieve separateness values than Iranian fathers. Cultural similarities led to the migration of Afghan families despite long-term residence in the destination community, which was companied by the maintenance of Afghan cultural values and traditions, so that the status of parents, traditional gender roles, and the sense of being unique as important values is encouraged in their children.The component of parenting and the quality of parent-child interactions, the values and goals of parents in the children of immigrant families in the context of cultural adaptation and acculturation (influence and impression of the destination culture) is a subject that can be studied.

    Keywords: gender roles, parental values, parental burnout, Intercultural
  • نرگس انسانی مهر، غلامرضا دهشیری*، سیده فاطمه موسوی

    پدیده فرسودگی والدینی حالتی است که خستگی روانی، جسمی و هیجانی را در والدین ایجاد می کند. مطالعات گوناگون در چند سال اخیر بر پیامدهای منفی فرسودگی روی والدین، فرزندان، خانواده و حتی کل جامعه صحه گذاشته اند. پژوهش حاضر با هدف مرور نظام مند سبب شناسی فرسودگی والدینی با جستجوی مقالات نمایه شده در پایگاه های اطلاعاتی اسکوپوس، ساینس دایرکت، گوگل اسکالر، پروکویست و پاپ مد بین سال های 2017 تا 2023 انجام شد و به منظور روشن سازی جهت پژوهش از نرم افزار کتاب سنجی VOSviewer 1.6.19 نیز استفاده شد. به طور کلی واژگان کلیدی parental burnout، parental exhaustion، burnout maternal، Antecedents of parental burnout، Etiology of parental burnout جستجو شد و براساس داده های حاصل از نرم افزار VOSviewer و براساس ملاک های ورود و خروج و با استفاده از چک لیست پریسما از بین 110 مقاله جستجو شده، 14 مقاله وارد پژوهش شدند. نتایج تجزیه و تحلیل و ارزیابی ها نشان داد، کمال گرایی، عدم تنظیم هیجان و ویژگی های شخصیتی (پایین بودن توافق پذیری و وظیفه شناسی و بالا بودن روان رنجوری) که عواملی زیربنایی و اساسی مرتبط با والدین هستند، در ایجاد فرسودگی والدینی تاثیرگذار هستند. در صورت شناسایی به موقع و صحیح عوامل موثر در ایجاد فرسودگی والدینی پیشگیری، اصلاح و مدیریت آن ممکن خواهد بود. امید است با توجه بیشتر به مفهوم فرسودگی والدینی و بررسی نقش عوامل پیشایند و پیامدهای آن، زمینه پژوهش های بیشتر فراهم شود.

    کلید واژگان: فرسودگی والدینی, سبب شناسی فرسودگی, والدین فرسوده, مرور نظام-مند
    Narges Ensanimehr, Gholamreza Dehshiri*, Seyyedeh Fatemeh Mousavi

    The phenomenon of parental burnout is a condition that causes mental, physical, and emotional exhaustion in parents. Various studies in recent years have confirmed the negative consequences of burnout on parents, children, families, and even the whole society. The present study was conducted with the aim of systematically reviewing the etiology of parental burnout by searching for articles indexed in Scopus, Science Direct, Google Scholar, ProQuest, and PubMed databases between 2017 and 2023 in order to clarify the direction of the research from VOSviewer 1.6.19 bibliometric software was also used. In general, the keywords parental burnout, parental exhaustion, maternal burnout, antecedents of parental burnout, and etiology of parental burnout were searched and based on the data obtained from the VOSviewer software and based on the Inclusion and exclusion criteria and using the Prisma checklist from Among the 110 searched articles, 14 articles were included in the research. The results of the analysis and evaluations showed that perfectionism, lack of emotion regulation, and personality traits (low agreeableness conscientiousness, and high neuroticism) which are fundamental factors related to parents, are effective in creating parental burnout. are. In the case of timely and correct identification of the effective factors causing parental burnout, it will be possible to prevent, modify, and manage it. It is hoped that by paying more attention to the concept of parental burnout and examining the role of antecedent factors and its consequences, the field of further research will be provided.

    Keywords: Parental burnout, etiology of burnout, exhausted parents, Systematic Review
  • سارا قاسمی شبانکاره، علی رضا مختاری*، سیده فاطمه موسوی

    در اسلام، وحی سنگ زیربنا و منبع همه آموزه ها و معارف دینی است. از دید بیشتر مسلمانان لفظ و معنای قرآن از سوی خداوند است، اما معدودی از نواندیشان معاصر مانند محمد مجتهد شبستری براین باورند که وحی از ضمیر ناخودآگاه پیامبرصلی الله علیه وآله سرچشمه گرفته و در قرآن آمده است. وی با ارایه تعاریف جدیدی از وحی، قول و کلام الهی معتقد است، قرآن در لفظ و معنا از پیامبرصلی الله علیه وآله است. با توجه به اینکه اساس آموزه های دینی و منبع همه معارف اسلامی وحی است؛ حجت دانستن معارف قرآن وابسته به نحوه نگرش پیرامون وحی است. شبستری قرآن را محصول وحی می داند، نه خود وحی. در پژوهش حاضر با روش تحلیلی-انتقادی ،دیدگاه ها و ادله وی بررسی و با معیار عقلی و نقلی مورد نقد قرار گرفته است. نتیجه حاصل از این نوشتار اینکه ادله شبستری، توان اثبات ادعاهایش را ندارد و لفظ و معنای قرآن از جانب خداوند است.

    کلید واژگان: قول الهی, کلام الهی, محمد مجتهد شبستری, وحی به پیامبر
    Sara Ghasemi Shabankare, AliReza Mokhtari *, Seyyedeh Fatemeh Mousavi

    In Islam, revelation is the cornerstone and source of all religious teachings. Most Muslims believe that the Quran's wording and meaning come from God, but some contemporary thinkers such as Muhammad Mujtahid Shabestari believe that revelation came from the subconscious mind of the Prophet (pbuh) and was subsequently incorporated into the Quran. He presents new definitions of divine revelation, word and saying and believes that the word and meaning of the Quran originated from the Prophet (PBUH). Since the basis of religious teachings and the source of all Islamic knowledge is revelation, considering the teachings of the Quran as definitive proof depends on one's attitude towards revelation. Shabestari considers the Quran as a product of revelation, not revelation itself. This paper examines his views and arguments using the analytical-critical method and critiques them using rational and narrative criteria. It concludes that Shabestari's evidence is unable to support his claims, since the words and meaning of the Quran come from God.

    Keywords: Divine Saying, Divine Word, Mojtahed shabestari, Revelation to the Prophet
  • شهره روشنی*، منصوره زارعان، سیده فاطمه موسوی، مریم تافته
    یکی از عوامل مهم رضایت زناشویی، آمادگی ازدواج است و نقش جامعه پذیری در ایجاد این آمادگی، قابل بررسی است. در این راستا، هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر جامعه پذیری در زمینه ازدواج و زندگی زناشویی مبتنی بر آموزش توسط عوامل مختلف جامعه پذیری شامل پدر، مادر، مدرسه، تلویزیون، فضای مجازی و همسالان بر آمادگی ازدواج است. پژوهش از نوع توصیفی- همبستگی بوده است. نمونه شامل 384 نفر از دختران و پسران مجرد ساکن شهر تهران بوده است. داده ها با استفاده از پرسشنامه آمادگی ازدواج قلیلی رنانی (1391) و پرسشنامه محقق ساخته آموزش های ارایه شده در زمینه ازدواج و زندگی زناشویی توسط عوامل مختلف جامعه پذیری گردآوری و با استفاده از نرم افزار SPSS 25  تحلیل شده است. براساس یافته ها میانگین نمره جامعه پذیری مبتنی بر آموزش های عوامل مختلف متفاوت بوده و به ترتیب آموزش های مادر، پدر، همسالان، فضای مجازی، تلویزیون و مدرسه قرار گرفته است و فقط جامعه پذیری از طریق آموزش های مادر بر آمادگی ازدواج موثر بوده است. بنابراین برای بهره مندی بهتر از جایگاه ویژه مادر در فرایند جامعه پذیری فرزندان برای ازدواج و زندگی زناشویی، آگاهی بخشی و ارایه آموزش به مادران در این زمینه پیشنهاد می شود. همچنین سیاست گذاری و برنامه ریزی برای بهره گیری از ظرفیت سایر عوامل جامعه پذیری، شامل پدر، مدرسه، تلویزیون و فضای مجازی، می تواند نقش موثری در ایجاد و افزایش آمادگی ازدواج ایفا کند.
    کلید واژگان: آمادگی ازدواج, جامعه پذیری, خانواده, مادر
    Shohre Rowshani *, Mansoureh Zarean, Seyyedeh Fatemeh Mousavi, Maryam Tafteh
    One of the important factors of marital satisfaction is marriage readiness and the role of socialization in development this readiness is important. In this regard, the aim of the present study was to investigate the effect of education-based socialization about marriage and marital life by various agents of socialization including father, mother, school, television, cyberspace and peers on marriage readiness. The research is descriptive-correlational and The statistical population included single girls and boys living in Tehran, of whom 384 people were selected by multi-stage cluster sampling. The data was collected by using Qalili Renani's Marriage Readiness Questionnaire (2013) and the questionnaire made by the researcher of the education about marriage and marital life by various agents of socialization. Data analysis was done using SPSS 25. Findings showed The average score of education-based socialization of different agents of socialization is different and in order mother with average score of 68.59, father with 59.94, peers with 47.25, cyberspace with 46.62, television with 31.08 and school with 28.65 is placed. The regression analysis also showed that only socialization through mother's education is effective on marriage readiness. according to this, In order to benefit from the special position of the mother in the process of socialization of children, it is suggested to raise awareness and provide the necessary training to mothers. Also, policy making and planning to take advantage of the capacity of other agents of socialization, including father, school, television and cyber space, can play an effective role in marriage readiness.
    Keywords: marriage readiness, Socialization, Family, Mother
  • سارا قاسمی شبانکاره، علیرضا مختاری، سیده فاطمه موسوی

    مساله وحی یکی از مباحث بنیادی در دین اسلام است که با دو نگرش زمینی و آسمانی مواجه می باشد. نگرش آسمانی، وحی را پیامی از جانب خدا برای بشر و پیامبر اسلام را واسطه ‍ ی ابلاغ آن می داند. اما نگرش زمینی که محصول دوره مدرنیته است، دارای جنبه ها و ابعاد مختلفی است. برخی از نواندیشان معاصر مانند مجتهد شبستری براین باورند که وحی از ضمیر ناخودآگاه پیامبر سرچشمه گرفته و در قالب الفاظ در قرآن آمده است. شبستری معتقد است اگر وحی کلام خدا باشد برای مخاطبان قابل فهم نیست. او برای اثبات این ادعا به دیدگاه های زبان شناسان و علمای علم اصول و تطبیق آن با قرآن استناد کرده و نتیجه می گیرد قرآن کلام پیامبر است. شبستری عنصر اصلی فهم را پیش فهم دانسته و آن را متاثر از زمان و مکان و علایق شخص می داند. با این دیدگاه اصولا فهم امری تاریخی است. در نتیجه فارغ از این بحث که قرآن کلام پیامبر باشد یا کلام خدا، فهم واقعی قرآن را غیرممکن می داند. هدف مقاله حاضر بررسی و نقد دلایل تطبیقی شبستری در رابطه با عدم امکان فهم وحی رسالی می باشد که وی در این زمینه به نظرات برخی فلاسفه زبانشناس و اصول فقه استناد نموده است. ایرادهای موجود در استدلال های وی در زمینه ی مورد بحث با شیوه ای جدید شفاف سازی و تبیین گردیده است. در نوشتار حاضر تعریف فلسفی زبان، امکان فهم وحی رسالی و دلالت تصدیقیه از نظر شبستری با روش تحلیلی-انتقادی مورد بررسی قرار گرفت و با معیار های عقلی و نقلی اثبات گردید که وی برداشت نادرستی از تعاریف زبان شناسان و مساله ی مفاهمه و دلالت تصدیقیه ارایه داده است و با پیش فرض ها و شیوه ی استدلال غیرمنطقی به نتایجی باطل دست یافته است. بنابراین مواردی که شبستری به آن ها استناد کرده است، دلالتی بر عدم امکان فهم وحی از جانب خداوند را ندارند.

    کلید واژگان: فهم وحی الهی, پیش فهم, فلاسفه زبان شناس, دلالت تصدیقیه, مجتهد شبستری
    Sara Ghasemi Shabankare, Alireza Mokhtari, Seyyedeh Fatemeh Mousavi

    The issue of inspiration is one of the fundamental issues in Islam, which is faced with two attitudes, earthly and heavenly. The heavenly attitude considers inspiration as a message from God to mankind and considers the Prophet of Islam as the messenger of its communication. But the earthly attitude, which is a product of the modernity period, has different aspects and dimensions. Some modern thinkers such as Mohammad Mojtahed Shabestari believe that the inspiration originated from the subconscious mind of the Prophet and came in the form of words in the Quran. Shabestari believes that if the inspiration is the word of God is not understandable by the audience. he cited to the views of linguists and implication of affirmation in the science of principles jurisprudence and its comparison with the Quran and concludes that the Quran is the word of the Prophet. Shabestari considers pre-understanding to be the main element of understanding and considers it to be influenced by time, place and personal interests. With this point of view, understanding is a historical matter. As a result, regardless of whether the Quran is the word of the Prophet or the word of God, he considers it impossible to truly understand the Quran. The purpose of this article is to review and criticize Shabestri's comparative reasons regarding the impossibility of understanding divine inspiration, which he cited the opinions of some linguist philosophers and the principles of jurisprudence in this context. The flaws in his arguments in the discussed field have been clarified and explained in a new method. In the present article, the philosophical definition of language, the possibility of understanding divine inspiration and the implication of affirmation from Shabestari's point of view were analyzed with analytical-critical method and it was proved by rational and narrative criteria that he has presented a wrong understanding of the definitions of linguists and the issue of understanding and the implication of affirmation. And with presuppositions and illogical reasoning method, it has achieved false results. Therefore, the cases cited by Shabestari do not indicate the impossibility of understanding God's inspiration.

    Keywords: Understanding God's Inspiration, Pre-understanding, Linguist Philosophers, Implication of Affirmation, Mojtahed Shabestari
  • سیده فاطمه موسوی، پریناز بنیسی*، حسن شهرکی پور
    هدف

    پژوهش حاضر با هدف تعیین مدل پیش بینی مسیولیت پذیری بر اساس سبک های هویت با نقش میانجی گری خودپنداره در دانشجویان دانشگاه های تهران انجام شد.

    روش

    پژوهش حاضر از نوع همبستگی با شیوه تحلیل مسیر با مشارکت 411 نفر از دانشجویان در حال تحصیل دانشگاه های تهران، شهید بهشتی و آزاد واحد علوم تحقیقات در سال 1401 انجام شد. نمونه گیری به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی بود. داده ها با استفاده از پرسشنامه های مسیولیت پذیری، سبک های هویت و مقیاس خودپنداره جمع آوری شدند. تحلیل داده ها در نرم افزار AMOS -24 با استفاده از روش تحلیل مسیر انجام شد.

    یافته ها

    بین سبک های هویت اطلاعاتی و هنجاری و همچنین خودپنداره با مسیولیت پذیری همبستگی مثبت و معنی دار و بین سبک هویت سردرگم/اجتنابی با مسیولیت پذیری همبستگی منفی و معنی دار وجود داشت (01/0>p).  همچنین ضرایب مربوط به تاثیر غیرمستقیم سبک هویت اطلاعاتی (028/0=β، 17/5=t)، سبک هویت هنجاری (047/0=β، 32/4=t) و سبک هویت سردرگم/اجتنابی (056/0-=β، 27/3-=t) با میانجی گری خودپنداره بر مسیولیت پذیری معنی دار بود(05/0>p). ضرایب مسیر مستقیم هرسه سبک هویت نیز در پیش بینی مسیولیت پذیری معنادار بود (01/0>p).

    نتیجه گیری

    مطالعه نشان داد مسیولیت پذیری بر اساس سبک های هویت قابل پیش بینی بود. همچنین نقش میانجی خودپنداره در رابطه سبک های هویت با مسیولیت پذیری مورد تایید قرار گرفت

    کلید واژگان: مسئولیت پذیری, سبک های هویت, خودپنداره, دانشجویان
    Seyyedeh Fatemeh Mousavi, Parinaz Benisi, Hassan Shahrakipour
    Aim

    The aim of this study was to determine the model of predicting responsibility based on identity styles with the mediating role of selfconcept in students of Tehran universities.

    Method

    The present study was a correlation type with the method of path analysis with the participation of 411 students studying in Tehran, Shahid Beheshti and Azad Universities in 2022. Sampling was by random cluster sampling method. The responsibility questionnaire, identity styles and selfconcept scales were used to collect data. This is a descriptive research study of correlation type with path analysis method. The current research community consisted of students of Tehran universities in 2022.

    Results

    There was a positive and significant correlation between informational and normative identity styles as well as selfconcept with responsibility and a negative and significant correlation between confused/avoidant identity style with responsibility (p<0.01). The coefficients related to the indirect effect of informative identity style (β=0.028, t=5.17), normative identity style (β=0.047, t=4.32) and confused-avoidant identity style (β= 0.056, t = 3.27) with the mediation of self-concept on responsibility were significant (p<0.05). The direct path coefficients of all three identity styles were also significant in predicting responsibility (p<0.01).

    Conclusion

    The study showed that the responsibility was predictable based on identity styles. In addition, the mediating role of self-concept in the relationship between identity styles and responsibility was confirmed.

    Keywords: Responsibility, Identity styles, Self-concept, Students
  • سیده فاطمه موسوی، پری ناز بنیسی*، حسن شهرکی پور
    مقدمه

    مسیولیت پذیری دانشجویان اثر تعیین کننده بر پیشرفت تحصیلی، موفقیت شغلی و سرنوشت جامعه دارد؛ بنابراین بررسی عوامل تاثیرگذار بر مسیولیت پذیری آن ها ضروری به نظر می رسد.

    هدف

    پژوهش حاضر با هدف ارایه مدل مسیولیت پذیری براساس سبک های هویت با نقش میانجی گری خودپنداره انجام شد.

    روش

    روش پژوهش از نوع همبستگی به شیوه تحلیل مسیر بود. جامعه پژوهش حاضر تمامی دانشجویان در حال تحصیل دانشگاه های تهران، شهید بهشتی و آزاد واحد علوم تحقیقات تهران در سال 1401 بودند. تعداد 411 نفر به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه مسیولیت پذیری کردلو (1395)، پرسشنامه سبک هویت (1989) و مقیاس خودپنداره راجرز (1957) بود. جهت تحلیل داده ها از نرم افزار AMOS نسخه 24 و SPSS نسخه 25 و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد.

    یافته ها:

     ضرایب همبستگی محاسبه شده بین سبک های هویت اطلاعاتی، هنجاری و همچنین خودپنداره با مسیولیت پذیری مثبت و معنی دار و همبستگی بین سبک هویت سردرگم/ اجتنابی با مسیولیت پذیری منفی و معنی دار بود (0/01>p). همچنین ضرایب مربوط به تاثیر غیرمستقیم سبک هویت اطلاعاتی (t=5/17, β=0/028)، سبک هویت هنجاری (t=4/32, β=0/047) و سبک هویت سردرگم/ اجتنابی (t=-3/27, β=-0/056) با میانجی گری خودپنداره بر مسیولیت پذیری معنی دار بود (0/05>p). ضرایب مسیر مستقیم هر سه سبک هویت نیز در پیش بینی مسیولیت پذیری معنی دار بود (0/01>p).

    نتیجه گیری:

     نتایج نشان دهنده آن است که خودپنداره براساس سبک های هویت، مسیولیت پذیری را میانجی گری می نماید؛ بنابراین متولیان امر باید سعی کنند نسبت به مسیولیت پذیری دانشجویان براساس سبک های هویت تدابیر لازم را اتخاذ نمایند.

    کلید واژگان: مسئولیت پذیری, سبک های هویت, خودپنداره
    Seyyedeh Fatemeh Mousavi, Parinaz Benisi*, Hassan Shahrakipour
    Introduction

    Students’ sense of responsibility has a substantial impact on their academic and professional progress, as well as the future of their society. Therefore, it is necessary to examine and identify factors influencing their sense of responsibility.

    Aim

    The present study aimed to propose a model of responsibility based on identity styles with the mediating role of self-concept.

    Method

    In this correlational study, the path analysis method was applied. The study population consisted of all students of Tehran University of Medical Sciences, Shahid Beheshti University of Medical Sciences, and Science and Research Branch of Islamic Azad University in 2022. A total of 411 students were selected via random cluster sampling. The data collection tools were Kurdlo's Responsibility Questionnaire (2015), Identity Style Inventory (1989), and Rogers’ Self-Concept Scale (1957). Pearson's correlation coefficient test was carried out using AMOS version 24 and SPSS version 25 for statistical analysis.

    Results

    The correlation coefficients indicated significant positive correlations between informative and normative identity styles and the sense of responsibility, with the mediating role of self-concept, while the diffuse/avoidant identity style had a significant negative correlation with the sense of responsibility (P<0.01). Moreover, the coefficients were significant for the indirect effects of informative identity style (β=0.028, t=5.17), normative identity style (β=0.047, t=4.32), and diffuse/avoidant identity style (β=-0.056, t=-3.27) on the students’ sense of responsibility, with the mediating role of self-concept (P<0.05). The direct path coefficients for all three identity styles in predicting responsibility were also significant (P<0.01).

    Conclusion

    The present results showed that self-concept mediated the students’ sense of responsibility based on identity styles. Therefore, authorities should take the necessary measures to improve the students’ sense of responsibility, depending on their identity styles.

    Keywords: Responsibility, Identity styles, Self-concept
  • سیده فاطمه موسوی*

    استرس شغلی می تواند بر برایندهای ازدواج تاثیر بگذارد. برخی از مشاغل مانند کار در بیمارستان و برخورد با بیماران بسیار استرس زاست، علیرغم تاکید بر نقش استرس شغلی در حوزه های مختلف و رضایت زناشویی در مطالعات قبلی، اطلاعات کمی در مورد تاثیر فرآیندهای انطباقی چون خودتنظیمی در رابطه بر رضایت زناشویی پرستاران وجود دارد. مدل آسیب پذیری-استرس-انطباق نشان می دهد که یک فرآیند انطباقی موفق احتمالا می تواند به افراد در کاهش رویدادهای استرس زا و افزایش رضایت در ازدواج کمک کند. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش استرس شغلی پرستاران بر رضایت زناشویی و نقش واسطه ای خودتنظیمی در این رابطه بر روی 252 پرستار متاهل از 9 بیمارستان دولتی و 5 بیمارستان خصوصی شهر تهران به روش نمونه گیری در دسترس و داوطلبانه و با استفاده از مقیاس ارزیابی رابطه (RAS)، مقیاس خود تنظیمی رابطه (RSR) و شاخص تنش مرتبط با شغل (JRTI) انجام شد. نتایج حاکی از ارتباط منفی معنادار استرس شغلی با رضایت زناشویی و رابطه مثبت خودتنظیمی رابطه با رضایت زناشویی بود. همچنین تایید شد که خودتنظیمی رابطه، نقش واسطه ای در رابطه بین استرس شغلی و رضایت زناشویی دارد. مطالعه حاضر نشان داد که چگونه فرآیند انطباق ممکن است به افزایش رضایت زناشویی در یک محیط استرس زا در میان پرستاران متاهل کمک کند.

    کلید واژگان: استرس شغلی, رضایت زناشویی, خودتنظیمی رابطه, پرستاران
    Seyyedeh Fatemeh Mousavi *

    It is well acknowledged that the stress of work can influence on the marriage outcomes. Some jobs such as working in hospital and dealing with patients are very stressful. However, despite the emphasis on the role of work stress in different areas and marital satisfaction in previous researches, there is little information about the effect of adaptive processes such as self-regulation in the relationship on nurses' marital satisfaction. The Vulnerability-Stress-Adaptation Model implies that a successful adaptive process can possibly help individuals mitigate stressful events and raise satisfaction in marriage. the current study aimed to investigate whether job stress of married nurses can influence their marital satisfaction, and also to examine the mediating role of relationship self-regulation. A total of 252 married nurses from nine governmental and five private hospitals in Tehran were participated. Hospitals were selected by convenient sampling and voluntary to contribute. To collect data, Relationship Assessment Scale (RAS), Relationship Self-Regulation (RSR) and the Job-Related Tension Index (JRTI) were given to volunteer nurses who agreed to complete the questionnaires. The results indicated a significant negative association of job stress with marital satisfaction and a positive relationship of relationship self-regulation with marital satisfaction. Also, it was confirmed that relationship self-regulation has a mediating role in the relationship between job stress and marital satisfaction. The current study showed how the adaptive process may help to increase marital satisfaction in a stressful environment among married nurses.

    Keywords: Job Stress, marital satisfaction, relationship self-regulation, nurses
  • سیده فاطمه موسوی*، فریبا شایگان، اکرم علیمردانی
    زمینه و هدف

    شیوع و تنوع آسیب های اجتماعی در مدارس، همواره از مسایل مهم آموزش و پرورش بوده است. مطالعه حاضر با رویکرد تطبیقی، به بررسی الگوهای مشارکت پلیس-مدرسه در جهان و ایران با تاکید بر جایگاه پلیس زن در پیشگیری از آسیب های اجتماعی در مدارس پرداخته است.

    روش

    این پژوهش به صورت مطالعه تطبیقی و با مروری بر مستندات و منابع آرشیوی مرتبط با پلیس مدرسه از جمله مقالات، کتب و وب سایت های سازمان های پلیسی کشورهای مختلف در بازه زمانی 99-1398 انجام شده است.

    یافته ها و نتایج

    مطالعه نشان داد دو رویکرد سنتی و تلفیقی و سه الگوی مشارکت پلیس-مدرسه شامل: برنامه های پلیس مبتنی بر مدرسه؛ پلیس به عنوان «معلم»؛ و برنامه های جامع پلیس رابط با مدارس، در کشورهای مختلف وجود دارد و الگوهای مشارکت پلیس-مدرسه، فارغ از جنسیت پلیس یا دانش آموزان در مدارس هدف تعریف شده است. مقایسه الگوهای جهانی مشارکت پلیس-مدرسه با الگوی موجود در ایران، نشان داد که آسیب محور و فعال بودن و مبتنی بر برنامه از پیش توافق شده بین سازمان پلیس با مدارس برای ورود و حضور پلیس در مدارس، در سایر کشورها و تقاضامحور، مقطعی و مبتنی بر نیاز مدرسه بودن ورود پلیس به مدرسه با تاکید بر مشارکت خود دانش آموزان در پیشگیری از آسیب های اجتماعی در ایران، از جمله تفاوت‎های موجود است و در جامعه ایران، لزوم تعریف نقش پیشگیرانه برای پلیس زن در مدارس با عنایت به ملاحظات فرهنگی آن احساس می شود.

    کلید واژگان: مشارکت پلیس-مدرسه, پیشگیری, مطالعه تطبیقی, آسیب های اجتماعی, زنان پلیس
    Seyyedeh Fatemeh Mousavi *, Fariba Shaygan, Akram Alimardani
    Background and Aim

    The prevalence of social injuries in schools has always been one of the important problems of the Education institution, adolescents, and youth in all countries, and police cooperation with schools to reduce social injuries in various ways has been the subject of theoretical and empirical discussions. Therefore, the current study has investigated the models of police-school cooperation in various countries and Iran with a comparative approach looking at the role of policewomen in preventing social injuries in schools.

    Method

    The research method is a comparative study with a review of archival sources.

    Results and conclusion

    An archival review of sources and documents revealed two traditional and integrated approaches and the three police-school participation models, including school-based police officer programs; the police as "teacher" and comprehensive approach were observed in different countries. Also, the models of police-school participation are defined, regardless of the gender of the police or students in the target schools. Comparison of the global models of police-school participation with the existing model in Iran, indicating important differences such as injuries -based, active and based on a pre-planned program between the police organization and schools for police entry and presence in schools in other countries and the demand-oriented, cross-sectional and school-based need for the police entry to the schools, emphasizing the participation of students in the prevention of social injuries in Iran. Also, there is a need to define a preventive role for women police in schools, taking into account the cultural considerations of Iranian society.

    Keywords: Police-School Participation, prevention, Comparative study, social injuries, policewomen
  • سیده فاطمه موسوی*، عادل کولک
    مدیران سازمان ها دریافته اند که مهم ترین سرمایه های آنان منابع انسانی است که عامل مهمی در موفقیت و پیشرفت آن ها به شمار می رود و هیچ سازمانی بدون آن نخواهد توانست به تمام اهداف موردنظر خود دست یابد. با توجه به اهمیت نیروی انسانی در پیش برد اهداف سازمان ها پژوهش پیش رو با هدف بررسی تاثیر خودکارآمدی خلاقانه کارکنان بر رفتار نوآورانه با نقش میانجی کارآفرینی انجام شده است.. جامعه آماری این پژوهش 550 نفر از کارکنان آموزش و پرورش در نظر گرفته شده اند که با استفاده از نمونه گیری که به واسطه جدول مورگان انجام شده است 225 نفر به عنوان نمونه در نظر گرفته شده است. ابزار سنجش این پژوهش پرسشنامه استاندارد خودکارآمدی شغلی (سارجی، 2015)،رفتارهای نوآورانه (هانگ و همکاران 1392)،کارآفرینی (هاگس و مورگان،2007) بوده است. روایی ظاهری پرسشنامه تایید شد و پایایی آن ها به وسیله ضریب آلفای کرونباخ برای سه متغیر بالای 7/0 به دست آمد. پرسشنامه ی نهایی به روش تصادفی ساده در دسترس، در اختیار اعضای نمونه آماری قرار گرفت. پس از جمع آوری پرسشنامه ها، با توجه به غیر نرمال بودن، دادهای پژوهش، با استفاده از نرم افزار SMART PLS 3 مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج تحلیل نشان داد که خودکارآمدی خلاقانه کارکنان بر رفتار نوآورانه کارمندان آموزش و پرورش شهرستان مهر تاثیر ندارد. خودکارآمدی خلاقانه کارکنان بر کارآفرینی کارمندان آموزش و پرورش شهرستان مهر تاثیر دارد. کارآفرینی بر رفتار نوآورانه کارمندان آموزش و پرورش شهرستان مهر تاثیر دارد.
    کلید واژگان: خودکارآمدی خلاقانه کارکنان, رفتار نوآورانه, کارآفرینی کارمندان, آموزش و پرورش مهر
    Seyyedeh Fatemeh Mousavi *, Adel Koulak
    Managers of organizations have found that their most important assets are the integrity of integrity, which is an important factor in their success and progress, and that no one will achieve all its desired goals. Given the importance of human resources in the pursuit of organizations 'goals aimed at examining the impact of employees' creative self -efficacy on innovative behavior with the intermediary role of entrepreneurship. The use of sampling made by the Morgan table is 225 people as sample. The assessment of this research has been the standard job self -efficacy questionnaire (Sarji, 2), innovative behaviors (Hang et al.), Entrepreneurship (Hugs & Morgan, 2007). The apparent validity of the questionnaire was confirmed and their reliability was obtained by the Cronbach's alpha coefficient for three variables above 0.7. The final questionnaire was given to the statistical sample members in a simple random way. After collecting the questionnaires, due to the abnormalities, the research data were investigated using Smart Pls 3 software. The results of the analysis showed that the creative self -efficacy of employees did not affect the innovative behavior of Mehr city education staff. Employees' creative self -efficacy affects the entrepreneurship of Mehr city education staff. Entrepreneurship has an impact on the innovative behavior of Mehr city education staff.
    Keywords: Employees' creative self -efficacy, Innovative Behavior, employee entrepreneurship, seal education
  • پگاه نصیری*، سیده فاطمه موسوی، جواد ملازاده
    اهداف

    پژوهش حاضر با هدف مطالعه نقش واسطه ای تنظیم شناختی هیجان در رابطه بین فعالیت سیستم مغزی رفتاری و رضایت زناشویی خانواده های ساکن شهرستان ماهشهر انجام شد.

    مواد و روش ها

    روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی به شیوه تحلیل مسیر است. جامعه آماری پژوهش را کلیه زنان و مردان متاهل ساکن بندر ماهشهر تشکیل می دادند که از میان آن ها، 200 نفر متاهل (106 زن و 94 مرد) به صورت دردسترس و داوطلب برای شرکت در پژوهش، از میان مراجعان به دو درمانگاه صنایع پتروشیمی شهرستان ماهشهر انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسش نامه شخصیتی گری ویلسون (GWPQ)، فرم کوتاه فارسی مقیاس رضایت زناشویی انریچ (ENRICH Persian-Brief) و فرم کوتاه پرسش نامه تنظیم شناختی هیجان (CERQ-S) بودند. برای تحلیل داده ها از آزمون همبستگی پیرسون، رگرسیون چندگانه و تحلیل مسیر با  نسخه 17 نرم افزارSPSS  و نسخه 8/8 نرم افزار LISREL استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که همه ابعاد تنظیم شناختی هیجان و فعالیت سیستم های مغزی رفتاری با رضایت زناشویی رابطه معناداری دارند. نتایج همچنین نشان داد که هر دو راهبرد منفی و مثبت تنظیم شناختی هیجان و دو بعد اجتناب فعال و سیستم جنگ / گریز از مولفه های سیستم مغزی رفتاری به طور مستقیم و سیستم بازداری رفتار به شکل غیرمستقیم با رضایت زناشویی رابطه دارند. به طور کلی، نتایج این پژوهش نشان داد مولفه های سیستم مغزی رفتاری و تنظیم شناختی هیجان از قدرت پیش بینی کننده خوبی برای رضایت از رابطه زناشویی در خانواده ها برخوردارند.

    نتیجه گیری

    فعالیت سیستم مغزی رفتاری به عنوان الگوی زیستی و پایدار شخصیت و استفاده از راهبردهای تنظیم شناختی هیجان، نقش موثری در پیش بینی رضایت زناشویی به عنوان برآیند کلی فرد از تعاملات درازمدت زناشویی دارند

    کلید واژگان: سیستم مغزی رفتاری, راهبردهای تنظیم شناختی هیجان, رضایت زناشویی
    Pegah Nasiri*, Seyyedeh Fatemeh Mousavi, Javad Mollazadeh
    Objectives

    This study aims to assess the mediating role of Cognitive Emotion Regulation (CER) strategies in the relationship between brain-behavioral system activity and marital satisfaction.

    Methods

    This is a descriptive correlational study. The statistical population consists of all married men and women referred to two clinics of petrochemical industries in Mahshahr, of whom: 200 (106 female and 94 male) were selected using a convenience sampling method. Data collection tools were the Gray-Wilson Personality Questionnaire, ENRICH Marital Satisfaction Scale, and the Cognitive Emotion Regulation Questionnaire (CERQ). Pearson correlation test, multiple regression analysis and path analysis were carried out in SPSS v.17 and LISREL v.8.8. 

    Results

    All dimensions of CER (negative and positive strategies) and the activity of brain-behavioral system were significantly associated with marital satisfaction. Both negative and positive CER strategies and two Behavioral Activating System and Fight/Flight System as components of the brain-behavioral system had direct association and the Behavioral Inhibition System component had indirect association with marital satisfaction. They had good predictive power to predict marital satisfaction in families. 

    Conclusion

     The brain-behavioral system activity, as a biological model of personality, and the use of CER strategies have can predict marital satisfaction.

    Keywords: Brain-Behavioral System, cognitive emotion regulation strategies, Marital Satisfaction
  • سیده فاطمه موسوی*، مریم پرستان پور، مریم اصغری

    مطالعه حاضر باهدف مقایسه رضایت زناشویی، اتحاد بین والدین و فرسودگی والدینی در پدران و مادران بدون و دارای فرزند (ان) با آسیب بینایی انجام شد. روش پژوهش حاضر توصیفی و از نوع پس رویدادی بود. جامعه آماری پژوهش را چهار گروه از والدین دارای فرزند بدون آسیب بینایی و با آسیب بینایی (در سه گروه دارای یک فرزند، دو فرزند و بیش از دو فرزند) ساکن شهرهای مختلف ایران تشکیل می دادند که از آن میان، نمونه ای به تعداد 506 نفر (شامل 297 مادر و 209 پدر) از طریق روش نمونه گیری در دسترس در پژوهش شرکت کردند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس رضایت زناشویی کانزاس (نیکولز و همکاران، 1983)، مقیاس اتحاد والدینی (آبدین و برونر، 1995) و سنجش فرسودگی والدینی (رزکام و همکاران، 2018) بود. نتایج نشان داد والدین دارای بیش از دو فرزند با آسیب بینایی نسبت به سه گروه دیگر نمرات بالاتری در فرسودگی والدینی و نمرات پایین تری در رضایت زناشویی و اتحاد والدینی گزارش کردند (001/0p<). نتایج آزمون مانوا نشان داد چهار گروه در تمامی ابعاد فرسودگی والدینی تفاوت معنی داری با یکدیگر داشتند (001/0p<). همچنین پدران درمجموع نمرات بالاتری در رضایت زناشویی کسب کردند (04/0p<). گستره آسیب بینایی در فرزند (ان) می تواند با اثرگذاری منفی بر برآیندهای زناشویی و والدینی روابط فرزندان و والدین را با خود و با یکدیگر مخدوش سازد.

    کلید واژگان: رضایت زناشویی, اتحاد والدینی, فرسودگی والدینی, آسیب بینایی
    Seyyedeh Fatemeh Mousavi *, Maryam Parastanpoor, Maryam Asghari

    The aim of this study was to compare marital satisfaction, parental alliance, and parental burnout in fathers and mothers having a child(ren) with and without visual impairment. The method of the study was descriptive and expo facto. The study population consisted of four groups of parents having children without and with visual impairment (parents having one child, two children, and more than two children with VI) living in different cities of Iran. Among them, a sample of 506 people (including 297 mothers and 209 fathers) participated voluntarily in the study through convenient sampling. The measurements included the Kansas Marital Satisfaction Scale (Nichols et al., 1983), the Parental Alliance Scale (Abidin, & Brunner, 1995), and the Parental Burnout Assessment (Roskam et al., 2018). The results showed that parents having more than two children with VI had higher scores on parental burnout and lower scores on marital satisfaction and parental alliance compared to the other three groups (p < .001). The results of the MANOVA test showed that the four groups were significantly different in all dimensions of parental burnout (p < .001), also, the fathers obtained higher scores in marital satisfaction (p < .04). The extent of visual impairment of the child(ren) can disrupt the relationship between children and parents with themselves and with each other by negatively affecting marital and parental outcomes.

    Keywords: Marital satisfaction, Parental Alliance, Parental Burnout, visual impairment
  • سیده فاطمه موسوی*
    هدف

    پژوهش حاضر با هدف بررسی فضیلت های زناشویی و نقش آن در افزایش بهزیستی و مقابله با دلزدگی زناشویی در زنان و مردان متاهل شهر تهران انجام شد.

    روش

    روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی است. به این منظور نمونه ای به حجم 290 فرد متاهل (138 مرد و 152 زن) به شیوه ی نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و مقیاس محقق ساخته فضیلت های زناشویی، مقیاس بهزیستی WHO-5 (2012) و مقیاس دلزدگی زناشویی) پاینس، 1996) را تکمیل نمودند. داده ها با روش همبستگی و رگرسیون گام به گام تحلیل شد.

    یافته ها

     یافته های پژوهش نشان داد که بین همه ی فضیلت های زناشویی با بهزیستی همبستگی مثبت و معنادار و بین همه ی فضیلت های زناشویی با دلزدگی زناشویی رابطه ی منفی و معناداری وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که فضیلت های انصاف، بردباری و عشق و همدلی در سه گام و در مجموع 13 درصد واریانس بهزیستی را تبیین می‏کند (001/0p<,68/14=F) و فضیلت های انصاف، دوراندیشی و احتیاط و عشق و همدلی در سه گام دلزدگی زناشویی و در مجموع 33 درصد واریانس دلزدگی زناشویی را تبیین می کنند (001/0, p<06/47=F).

    نتیجه گیری

     پرورش فضیلت های اخلاقی در طول زمان قادر است سلامت روانی را در زوجین پیش بینی کرده و راهبردی برای مقابله با دلزدگی زناشویی تلقی شود.

    کلید واژگان: بهزیستی, دلزدگی زناشویی, فضیلت زناشویی
    Seyyedeh Fatemeh Mousavi*
    Aim

    The current study was done with the aim of investigating the role of marital virtues in promoting well-being and coping with marital burnout of married men and women living in Tehran. The research method is descriptive and correlation.

    Methods

    For this purpose, 290 married people (152 women and 138 men) were selected through convenient sampling. For data collection, the researcher-made Marital Virtues Scale, the Well-being Scale WHO-5 (2012), and Marital Burnout Scale (Pines, 1996) were administrated. Data were analyzed using correlation and stepwise regression tests. 

    Results

    The findings showed that there was a significant positive correlation between all marital virtues’ subscales and the well-being and there was a negative significant correlation between all marital virtues’ subscales and marital burnout. Also, the results showed the virtues of fairness, tolerance, love, and empathy can explain 13% of the variance of well-being (F=14.68, p <.001) and the virtues of fairness, foresight and precaution, love, and empathy can explain 33% of the variance of marital burnout (F=47.06, p <.001).

    Conclusion

    The cultivation of moral virtues over time can predict well-being in couples and could be considered as a strategy to deal with marital burnout.

    Keywords: well-being, marital burnout, marital virtues
  • سیده فاطمه موسوی*، فیروزه جعفری، غلامرضا دهشیری، شهره روشنی
    این مطالعه مشارکت والدین به عنوان میانجی رابطه بین اتحاد والدین و خودنظم دهی یادگیری و شایستگی اجتماعی در نوجوانان دختر در یک طرح هم بستگی بررسی کرده است. جامعه ی پژوهش شامل کلیه ی نوجوانان دختر ساکن اسلام شهر استان تهران بود که از میان این دختران، 158 دختر نوجوان به روش داوطلبانه برای شرکت در پژوهش انتخاب شدند. ابزارهای اندازه گیری متغیرهای پژوهش عبارت بودند از مقیاس اتحاد والدینی و مقیاس های رتبه بندی مشارکت والدین، چندبعدی شایستگی های اجتماعی و خودنظم دهی یادگیری. داده ها با استفاده از تحلیل مسیر تحلیل شدند.. نتایج نشان داد که مسیرهای مستقیم همگی به صورت مثبت معنادارند و مسیر غیرمستقیم نشان داد که اتحاد والدینی از طریق مشارکت والدینی بر خودنظم دهی یادگیری معنی دار است و اثر غیرمستقیم اتحاد والدینی از طریق مشارکت والدینی بر شایستگی اجتماعی معنی دار نیست. بنابراین ایجاد همدلی بین والدین در اتخاذ شیوه های والدگری با افزایش سطح مشارکت شان در انجام یا مشاوره به فرزندان برای فعالیت های تحصیلی و غیر تحصیلی می تواند دستاوردهای تحصیلی مثبتی چون افزایش خودگردانی در امر یادگیری و شایستگی اجتماعی در فرزندان در پی داشته باشد.
    کلید واژگان: اتحاد والدینی, مشارکت والدینی, خودنظم دهی یادگیری, شایستگی اجتماعی, نوجوانی
    Seyyedeh Fatemeh Mousavi *, Firouzeh Jafari, Golamreza Dehshiri, Shohre Rowshani
    This study investigates the role of parental involvement as a mediator of the relationship between parental alliance and self-regulation of learning and social competence in female adolescents in a correlational design. The study population included all adolescent girls living in Islamshahr, Tehran province. Among these girls, 158 adolescent girls were selected voluntarily to participate in the study. Measurements included the Parental Alliance Scale, Parental Involvement Rating Scale, the Multidimensional Social Competence Scale, and the Learning Self-Regulation Scale. Data analysis was performed using path analysis. The results showed that direct paths are all positively significant, the indirect path showed that parental alliance is significant through parental involvement on self-regulation of learning and the indirect effect of parental alliance through parental involvement on social competence is not significant. Therefore, creating empathy between parents in adopting parenting practices by increasing their level of involvement in performing or advising children for academic and non-academic activities can have positive academic achievements such as increasing self-regulation in learning and social competence
    Keywords: parental alliance, Parental involvement, learning self-regulation, Social Competence, adolescence
  • سیده فاطمه موسوی*، غلامرضا دهشیری

    این مطالعه با هدف بررسی نقش جنسیت، رفتارهای فرزندپروری والدین، ​​کیفیت دوستی و کمرویی در احساس تنهایی دوره نوجوانی از طریق مدل اکولوژیکی تحولی انسانی و چشم انداز زمینه ای -تحولی طراحی شده است. 211 دانش آموز نوجوان (133 دختر و 78 پسر) از پنج مدرسه دوره اول متوسطه شهر تهران (ایران) در طرح تحقیق همبستگی شرکت کردند و مقیاس های خود گزارشی از جمله: مقیاس تنهایی ، مقیاس کوتاه EMBU ، مقیاس بازنگری شده احساس کمرویی و پرسشنامه کیفیت دوستی (SACRAL را تکمیل کردند نتایج نشان داد که رفتار فرزندپروری والدین ،احساس ​​کمرویی و کیفیت دوستی با تنهایی ارتباط دارد. علاوه بر این ، یافته ها نشان داد که سطح پایین کیفیت دوستی و سطح بالای رفتارفرزندپروری والدین به صورت طرد و کنترل بیش از حد، با سطح بالای تنهایی در نوجوانان ارتباط مثبت دارد. علاوه بر این ، نتایج نشان داد که نوجوانان پسر نسبت به نوجوانان دختر احساس تنهایی بیشتری می کنند. نتایج به دست آمده از مطالعه حاضر پیامدهای مختلفی را در پی دارد که می تواند به صورت پیشنهاد اقدامات مداخله ای جهت ارتقای تحول در طی سالهای نوجوانی مفید باشد.

    کلید واژگان: جنسیت, فرزندپروری ادراک شده, کمرویی, کیفیت دوستی, تنهایی
    Seyyedeh Fatemeh Mousavi *, Gholamreza Dehshiri

    This study was designed to explore the role of gender, parental raring behavior, friendship quality and shyness in the feeling of loneliness during adolescence through the ecological model of human development and the contextual-developmental perspective. ‎‎211 adolescents’ students (‎133 females, 78 males‎) from five high ‎schools in Tehran (Iran) participated in correlational research design (a non-experimental study) and ‎completed the self-report scales including: Loneliness Scale, Short EMBU, Revised Cheek–Buss ‎Shyness Scale, and Friendship–Unfriendship Attachment Inventory ‎‎(SACRAL)‎. The results showed that parenting behavior, shyness, and friendship quality were correlated with loneliness. Moreover, the findings indicated that the low level of friendship quality and high level of parenting behavior in both rejection and over-controlling had a positive correlation with the high level of loneliness in adolescents. In addition, the result showed that male adolescents feel lonelier than female adolescents. The results obtained from the current study provide a number of implications, which can be beneficial in proposing intervention efforts directed toward promoting ideal development and growth during teenage years.

    Keywords: Gender, Perceived parenting rearing behavior, Shyness, friendship quality, Loneliness
  • سیده فاطمه موسوی*

    پژوهش حاضر با هدف مطالعه نگرش به نقش های جنسیتی و فرسودگی مادران شاغل و غیرشاغل از وظایف و مسئولیت های فرزندپروری انجام شد. روش پژوهش توصیفی و طرح پژوهش از نوع پس رویدادی است. نمونه پژوهش  195 مادر (76 شاغل و 119 غیرشاغل) بودند که به شیوه دردسترس و داوطلبانه از پنج نقطه شمال، جنوب، غرب، شرق و مرکز شهر تهران در پژوهش شرکت کردند.در این تحقیق از مقیاس سنجش فرسودگی والدینی (شامل: خستگی از نقش والدینی، تقابل با خود والدینی گذشته، احساس بیزاری از نقش والدینی و فاصله عاطفی گرفتن از نقش والدینی) و از مقیاس نگرش به نقش های جنسیتی (شامل: نقش سنتی، نقش ویژه جنس و نقش های دوگانه جنسیتی) استفاده شده است. نتایج حاصل از آزمون  tگروه های مستقل نشان داد هر دو گروه مادران شاغل و غیرشاغل در نگرش به نقش ویژه هر جنس و ویژگی های دوگانه جنسیتی با یکدیگر تفاوت معناداری داشتند (02/0p=)، اما در فرسودگی والدینی و ابعاد آن با یکدیگر تفاوت آماری معناداری نشان ندادند. بر طبق نتایج تحقیق زنان شاغل نگرش های برابری خواهانه ای در ایفای نقش های جنسیتی زنانه-مردانه دارند و  فشار نقش بیشتری را نسبت به مادران غیرشاغل تجربه می کنند. آنان نسبت به مادران غیرشاغل که به نگرش های ویژه جنس اعتقاد بیشتری داشتند، فرسودگی والدینی پایین تری را گزارش کردند. توجه به اضافه بار نقش در مادران شاغل و نحوه گذران فراغت مادران غیرشاغل با فرزندان با توجه به نگرش های جنسیتی آن ها در خور مطالعه است.

    کلید واژگان: فرسودگی والدینی, نقش های جنسیتی, مادران شاغل
    Seyyedeh Fatemeh Mousavi *

    The current study was administrated to investigate the attitudes to gender roles and parental exhaustion of parting duties in mothers having or not having paid professional activity. The research method was descriptive, and the research design is ex post facto. The study sample was 195 mothers (76 employed and 119 unemployed) who participated voluntarily from five regions of north, south, west, east, and center of Tehran. Measurements included the Parental Burnout Assessment (consist of parental exhaustion, contrast with the past self of the parent, being fed up, and emotional distancing from the parenting role), and the Attitudes towards Gender Roles Questionnaire (including the traditional, the gender-specific, and the androgenic attitude). The results of the independent t-test between two groups showed that there was a significant difference between two groups of employed and unemployed mothers in attitudes towards the gender-specific role and androgenic (gender equality) role (p = 0.02), and there was no significant difference in parental burnout and its dimensions. The results also showed that employed mothers, although having egalitarian attitudes to gender roles and experience more role pressure than unemployed mothers, experience less parental burnout compared to unemployed mothers who have gender-specific role attitudes. It is worth considering the role of overload in employing mothers and how unemployed mothers spend their leisure time with their children according to their gender attitudes.

    Keywords: Parental burnout, Gender Roles, Employed mothers
  • سیده فاطمه موسوی*، سولماز دبیری
    زمینه و هدف

      تولد فرزند رویدادی مهیج و در عین حال پرتنش برای والدین به شمار می رود. در این میان، تولد فرزندی دارای نیازهای ویژه، تنیدگی مضاعفی بر والدین وارد می کند و نیازمند نیروهای جسمی و روانی ویژه ای برای مدیریت فرزند است. پژوهش حاضر با هدف مقایسه ذهن آگاهی والدینی، شایستگی والدینی، و حمایت اجتماعی ادراک شده بین دو گروه از مادران دارای کودک با و بدون نیازهای ویژه انجام شد.

    روش

    روش پژوهش توصیفی و از نوع پس رویدادی است. جامعه آماری پژوهش دو گروه از مادران کودکان  با و بدون نیازهای ویژه ساکن شهر قزوین در سال 1397 بودند که 160 مادر (شامل 87 نفر دارای کودک بدون نیازهای ویژه و 73 نفر دارای کودک با نیازهای ویژه) به روش نمونه گیری در دسترس و داوطلبانه برای شرکت در پژوهش به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای سنجش شامل مقیاس ذهن آگاهی بین فردی در والدگری (دانکن، 2007)، مقیاس شایستگی والدینی (جانستون و ماش، 1989) و مقیاس چندبعدی حمایت اجتماعی ادراک شده  (زیمت، داهلم، زیمت و فارلی، 1988)  بود.

    یافته ها

     نتایج پژوهش نشان داد بین دو گروه از مادران کودکان با و بدون نیازهای ویژه در ذهن آگاهی والدینی (0/01<p) و شایستگی والدینی تفاوت معناداری وجود داشت (0/05<p)، اما در حمایت اجتماعی ادراک شده بین دو گروه تفاوت معناداری مشاهده نشد (0/4>p).

    نتیجه گیری

    نتایج حاکی از پایین بودن نمرات شایستگی والدینی و بالا بودن نمرات ذهن آگاهی والدینی در مادران دارای کودکان با نیازهای ویژه در مقایسه با مادران دارای کودکان بدون نیازهای ویژه بود؛ بنابراین، می توان دریافت که حضور کودک دارای نیاز ویژه موجب افزایش حضور در لحظه و ذهن آگاهی بیش تر و کاهش شایستگی والدینی در مادران دارای این نوع کودک می شود.

    کلید واژگان: ذهن آگاهی والدینی, شایستگی, حمایت اجتماعی, کودک دارای نیازهای ویژه
    Seyyedeh Fatemeh Mousavi*, Solmaz Dabiri
    Background and Purpose

    The birth of a child is an exciting but stressful event for the parents. Meanwhile, the birth of a child with special needs imposes more stress on the parents and requires special physical and mental strength to parenting the child. The current study was conducted to compare the interpersonal mindfulness in parenting, parental competence, and perceived social support in the mothers of children with or without special needs.

    Method

    This study was a descriptive research with comparative analytical design. The statistical population included two groups of mothers of children with or without special needs living in Qazvin in 2018. Among them, 160 mothers (87 having a child without special needs and 73 having a child with special needs) were selected voluntarily by convenience sampling to participate in the study. The research tools included Interpersonal Mindfulness in Parenting Scale (Duncan, 2007), Parenting Sense of Competence Scale (Johnston and Mash, 1989) and Multidimensional Scale of Perceived Social Support (Zimet, Dahlem, Zimet, and Farley, 1988).

    Results

    The results showed that there was a significant difference between the two groups of mothers of children with or without special needs in terms of interpersonal mindfulness in parenting (p<.01) and parental competence (p<.05); however no significant difference was found in terms of perceived social support (p>.4).

    Conclusion

    Results showed lower scores of parental competence and higher scores of interpersonal mindfulness in parenting in the mothers of children with special needs compared to the mothers of children without special needs. The implications of the result are discussed in the article.

    Keywords: Interpersonal mindfulness in parenting, parental competence, social support, children with special needs
  • سیده فاطمه موسوی*، مطهره ابویی مهریزی

    پژوهش حاضر با هدف مقایسه خودتعیین گری در رابطه زناشویی، تعهد به همسر و رضایت زناشویی در متاهلین بدون و دارای تعارض مراجعه کننده به مراکز مشاوره انجام شد. بدین منظور نمونه ای شامل زنان و مردان متاهل دارای تعارض زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره (85 نفر: 59 زن و 25 مرد) و زنان و مردان متاهل بدون تعارض زناشویی (97 نفر: 56 زن و 41 مرد) به روش دردسترس و داوطلب برای شرکت در پژوهش انتخاب شدند که به مقیاس های ارضای نیازهای اساسی در روابط شلدون و همکاران (2001)، رضایت زناشویی کانزاس شام و همکاران (1983) و مقیاس تعهد زناشویی آدامز و جونز (1997) پاسخ دادند. نتایج پژوهش نشان داد گروه دارای تعارض، در مقایسه با گروه بدون تعارض نمرات پایین تری در خودمختاری، شایستگی، ارتباط، تعهد زناشویی و رضایت زناشویی گزارش نمودند (01/0<p). نتایج همچنین نشان داد مردان به طور کلی نسبت به زنان، نمرات بالاتری در تعهد زناشویی و رضایت از رابطه زناشویی کسب کردند (01/0<p). در بررسی اثر تعاملی تعارض و جنسیت، نتایج نشان داد که زنان گروه بدون تعارض نمرات بالاتری در شایستگی و ارتباط گزارش نمودند (05/0<p). وجود تعارضات حل نشده در روابط زناشویی موجب کاهش توانایی خودتعیین گری در رابطه شده، با کاهش تعهدات زناشویی، رضایت از رابطه را کاهش می دهد. از این رو، غنی سازی روابط زوجین با بالابردن توان خودتعیین گری در روابط زوجین، منجر به افزایش تعهد به رابطه و رضایت  زناشویی می شود.

    کلید واژگان: خودتعیین گری, تعهد, رضایت زناشویی
    Seyyedeh Fatemeh Mousavi*, Motahhareh Abooie Mehrizi

    The purpose of this study was to compare self-determination in marital relationships, commitment to spouse, and marital satisfaction in married men and women without and with conflict referring to counseling centers. So, a sample of married men and women with conflict referred to counseling centers (85 people: 59 women and 25 men) and non-conflict married men and women (97 people: 56 women and 41 men) were participated voluntarily and completed the Basic Psychological Need Scale (BPNS) by Sheldon et al. (2001), Kansas Marital Satisfaction Scale by Schumm et al. (1983), Marital Commitment Scale by Adams & Jones (1997). The results of this study showed that the distress group in comparison with the non-conflicting people reported lower scores in autonomy, competence, relatedness, marital commitment, and marital satisfaction (p< .01). The results also showed that men generally achieved higher scores in marital commitment and marital satisfaction than women (p< .01). To test the interactional effect of gender and conflict, the results showed that women in the non-conflict group had higher scores of incompetency and relatedness (p< .05). Unresolved conflicts in marital relationships decrease the couple’s ability to self-determination in the relationship, decrease marital commitment, and marital satisfaction. Enriching couples’ relationships by increasing self-determination in dyadic relationships lead to increased commitment and marital satisfaction.

    Keywords: self-determination, commitment, marital satisfaction
  • سیده فاطمه موسوی، مریم اصغری*
    مقدمه

    مطالعه حاضر با هدف بررسی ویژگی های خلقی و مولفه های تعامل زناشویی در مادران دارای یک یا ‏چند فرزند با آسیب بینایی انجام شد.

    روش

    روش پژوهش از نوع توصیفی و پس رویدادی است. جامعه آماری پژوهش را ‏سه گروه از مادران دارای یک یا چند فرزند مبتلا به آسیب بینایی و مادران دارای فرزند بدون آسیب بینایی ساکن ‏شهرهای تهران و کرج در سال 1396 تشکیل می داد که از هر گروه به ترتیب 120 مادر دارای یک فرزند مبتلا، 104 مادر ‏دارای بیش از یک فرزند مبتلا به آسیب بینایی و 120 مادر دارای فرزند بدون آسیب بینایی به روش در دسترس و ‏داوطلبانه انتخاب شدند. ‏ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه حالات خلقی برومز (2007) با دو بعد خلق مثبت و منفی و پرسشنامه مولفه های تعامل زناشویی افروز (1390) بود.‏

    نتایج

    نتایج حاصل از اجرای آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره نشان داد که مادران دارای بیش از یک فرزند مبتلا به آسیب بینایی، نمرات بالاتری در حالات خلقی منفی چون تنش، افسردگی، خشم، خستگی و سردرگمی  و نمرات پایین تری در حالات خلقی مثبت چون سرزندگی، آرامش و شادکامی نسبت به دو گروه دیگر داشتند (0.001>‏p‏). مادران دارای فرزند بدون آسیب بینایی در مولفه های مثبت اندیشی، رفتارهای شخصی، رفتارهای ارتباطی و اجتماعی، شیوه های حل مساله، مدیریت مالی، احساس و رفتار مذهبی، شیوه فرزندپروری، گذران اوقات فراغت و تعامل عاطفی نمرات بالاتری نسبت به دو گروه بالینی گزارش کردند (0.001>‏p‏).

    بحث و نتیجه گیری

    اجرای اقدامات پیشگیرانه و آگاهی بخش با هدف پذیرش ناتوانی فرزند، افزایش عاطفه مثبت نسبت به فرزند و آموزش مهارت های مقابله با خستگی های ناشی از مراقبت به ویژه در والدین دارای چند فرزند ناتوان می تواند علاوه بر کاهش فشار روانی ناشی از مراقبت، با اختصاص زمان فراغتی برای توجه به نیازهای خود و همسر به حفظ رابطه رضایت بخش در والدین کمک می کند تا از ظرفیت ایجادشده برای مقابله زوجی با مشکلات مراقبت از فرزند ناتوان بهره گرفت.

    کلید واژگان: تعامل زناشویی, حالات خُلقی, آسیب بینایی
    Seyyedeh Fatemeh Mousavi, Maryam Asghari*
    Aim

    The current study was adminstrated with the aim of investigating mood characteristics and components of marital interaction in mothers with one or more than one child with visually impairment.

    Method

    The research method was descriptive and the design ‎was ex post facto. The population of this study was three categories of mothers with one child, more than one child with visually impairment and mothers of children without visully impairment living in cities of Tehran and Karaj in 2017 , that from each category 120 of mothers were with one visually impaired child, 104 mothers with more than one visually impaired child and 120 mothers with children without visually impaiment were selected voluntary. The assessment tools of this study were Brunel Mood Scale (BRUMS) (2007) including two dimensions (positive and negative mood) and Afrooz’s Marital Interaction Scale (2012).

    Results

    The results of multivariate analysis of variance (MANOVA) showed that mothers with more than one child with visual impairment had higher scores in negative mood such as stress, depression, anger, fatigue and confusion and lower scores in positive mood such as vitality, relaxation and happiness in comparison to the other two groups (p <0.001). Mothers with a child with no visual impairment had higher scores in positivity, personal behaviors, relational and social behaviors, problem solving, financial management, religious feeling, parenting manner, spending leisure time, and emotional interaction than the two clinical groups (p<0.001).

    Conclution

    Implementing preventive and make knowledge actions with the goal of accepting child's disability, increasing positive emotions towards the child, and training coping skills in face of fatigue due to care, especially those with more than one child with disabilities, can reduce the stress of caring, and spending free time to pay attention the needs of self and the spouse helps maintain a satisfied relationship in parents in order to take advantage of this capacity for dyadic coping with the problems of caring disabled child.

    Keywords: l interaction, mood characteristics, visually impairment
  • خستگی پدر و مادر از مسئولیت های فرزندپروری در خانواده های شهر تهران: نقش همکاری پدران و مادران در انجام کارکردهای پدر و مادری
    سیده فاطمه موسوی*

    همکاری پدرومادر در پذیرش و انجام مسئولیت های فرزندپروری دربرگیرنده پیامدهای مثبتی برای پدرومادر و فرزندان است. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش همکاری پدران و مادران در انجام وظایف پدرومادری با هدف پیش بینی تجربه خستگی پدرومادر از وظایف فرزندپروری در خانواده های ساکن شهر تهران انجام شد. روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. نمونه پژوهش 391 پدر و مادر (195 مادر و 196 پدر) بودند که به شیوه در دسترس و خواستار برای همکاری در پژوهش از نقاط گوناگون شهر تهران در پاییز سال 1397 انتخاب شدند. ابزارهای سنجش دربرگیرنده سنجه درگیری پدرومادر در وظایف و کارکردهای پدرومادری Roskam, Brianda, & Mikolajczak (2018)   و ‏سنجه سنجش بی رمقی1پدرومادری Roskam & Mikolajczak  (2018) بود. برآیندهای حاصل از آزمون همبستگی و تحلیل رگرسیون هم زمان نشان داد همکاری پدران در برآورده ساختن نیازهای مالی با نمرات احساس بیزاری از نقش پدرومادری همبستگی منفی و ارضای نیازهای بنیادی با فاصله عاطفی گرفتن از فرزندان همبستگی منفی دارد (05/0p <). افزایش همکاری پدران در تامین نیازهای مالی، نیازهای اخلاقی، نیاز به برانگیختگی و نیازهای عاطفی فرزندان در کمک به انجام کارکرد پدرومادری در مادران با کاهش بی رمقی و خستگی برآمده از وظایف فرزندپروری مادران همبسته است. برآیندها همچنین نشان داد که برآورده ساختن نیازهای بنیادی به تنهایی توسط پدران، افزایش بی رمقی پدرومادری را در آنها پیش بینی می کند، همچنین احساس همکاری پدران در اجرای کارکرد نیازهای مالی فرزندان از سوی مادران، قادر است کاهش بی رمقی پدرومادری را در مادران پیش بینی کند (02/0=p). با توجه به دگرگونی های اخیر فرهنگی و اجتماعی، به نظر می رسد همکاری پدران در انجام کارکردهای پدرومادری می تواند منجر به پیامدهای روانی مثبتی برای مادران و کودکان شود.

    کلید واژگان: بی رمقی والدینی, کارکردهای والدینی, مسئولیت های فرزندپروری, مشارکت والدین
    Exhaustion from Parenting Responsibilities in the Families living in Tehran: The Role of Fathers and Mothers' Involvement in Parental Functions
    Seyyedeh Fatemeh Mousavi *

    Parental involvement in fulfilling parenting responsibilities has positive outcomes for parents and children. The study aimed to investigate the role of fathers' and mothers' cooperation for doing parental tasks in predicting the parental burnout experience of families living in Tehran. The research method was descriptive and correlated. The research sample consisted of 391 parents (195 mothers and 196 fathers) who participated by volunteers in the study from different regions of Tehran in the fall of 2018. Measurements include the Parental Involvement in Parental Functions and duties Scale adopted by Roskam, Brianda, & Mikolajczak (2018) and Parental Burnout Assessment by Roskam & Mikolajczak (2018). The results of the correlation test and regression analysis showed that fathers' functions in satisfying the financial needs of children were negatively correlated with parental feeling fed up and satisfying basic needs associated negatively with emotional distance from children (p < .05). Increasing parental involvement, especially in fathers, for providing financially, moral, stimulation and emotional needs of children to help maternal functioning is correlated with the reduction of exhaustion and burnout caused by parental tasks. The results also showed that fulfilling the basic needs of children alone by fathers predicts increased parental burnout in fathers. Also, the feeling of involvement of fathers in fulfilling their children's financial needs by mothers was able to predict the reduction of parental burnout in mothers (P=.02). Given the recent cultural and social changes, it seems that fathers' involvement in parental functions can lead to positive psychological consequences for both parents and children.

    Keywords: parental burnout, parental functions, parenting responsibilities, parental involvement
  • سیده فاطمه موسوی*، صدیقه نصیری پور، سولماز دبیری

    شایستگی نوجوان در ابعاد گوناگون فردی و اجتماعی و سرمایه های روان شناختی زمینه ساز رضایت از زندگی است. پرداختن به سرمایه های اجتماعی و روان شناختی در برهه ای از زندگی که با شکل گیری هویت شناخته شده است، می تواند تبیینی برای رضایت از زندگی در افراد فراهم سازد. هدف پژوهش حاضر، پیش بینی رضایت از زندگی بر اساس تحول مثبت نوجوانی و سرمایه های روان شناختی در نوجوانان بود. طرح پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه نوجوانان ساکن منطقه پنج شهر تهران  بودند که به تعداد 324 نفر به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از مقیاس تحول مثبت نوجوانی گلدوف و همکاران، رضایت از زندگی داینر و همکاران و برای ارزیابی سرمایه های روان شناختی از مقیاس امید اشنایدر، مقیاس خودکارآمدی عمومی جروسالم و شوارتز، خرده آزمون خوش بینی از ازمون جهت گیری زندگی، مقیاس تاب آوری کانور و دیویدسون استفاده شد. داده ها با نرم افزار SPSS-24 مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج رگرسیون همزمان نشان داد که شایستگی، اطمینان، مراقبت و ارتباط به ترتیب نقش معناداری در پیش بینی رضایت از زندگی دارند و در مجموع 46 درصد از واریانس رضایت از زندگی را تبیین کردند. سرمایه های روان شناختی؛ امید، خودکارآمدی و تاب آوری هم به ترتیب نقش معنی داری در پیش بینی رضایت از زندگی داشتند و در مجموع 36 درصد از تغییرات رضایت از زندگی را تبیین کردند. نتایج حاکی از اهمیت سرمایه های روان شناختی با تاکید بر مولفه های تحول مثبت نوجوانی شامل بر شایستگی، اطمینان، مراقبت و ارتباط در رضایت از زندگی نوجوانان بود.

    کلید واژگان: تحول مثبت نوجوانی, سرمایه های روان شناختی, رضایت از زندگی
    Seyyedeh Fatemeh Mousavi*, Sedigheh Nasiripour, Solmaz Dabiri

    The adolescent's competence in various personal and social dimensions and psychological capital is the basis for life satisfaction. Addressing social and psychological capital at an early stage of life, known as identity formation, can explain life satisfaction in individuals. This study aimed to evaluate positive youth development and psychological capital in predicting life satisfaction in adolescents. The present study was a correlational-descriptive design. The statistical population included all adolescents living in district 5 in Tehran, consisting of three hundred and twenty-five people selected through randomized cluster sampling. To collect data, Geldhof et al.’s Positive Youth Development (PYD) scale,  Diener et al.’s Life Satisfaction Scale, and to assess psychological capital Snyder Hope Scale, Schwartz and Jerusalem’s  General Self-Efficacy Questionnaire, Optimism subtest of the Life Orientation Test, and the Conner-Davidson Resilience Scale were used. Data were analyzed by using SPSS-24 software. The results of regression using the enter method showed that competence, confidence, caring, and connection played significant roles in predicting life satisfaction and explained 46% of the variance of life satisfaction. Psychological capital, including hope, self-efficacy, and resiliency, also significantly predicted life satisfaction and explained 36% of the variance of life satisfaction. In sum, results indicated the importance of psychological capital, emphasizing the components of positive youth development, including competence, confidence, caring, and connection in adolescent life satisfaction.

    Keywords: positive youth development, psychological capital, life satisfaction
  • مطهره ابویی مهریزی، سیده فاطمه موسوی*، فریبرز باقری

    پژوهش حاضر با هدف مقایسه سبک های دلبستگی، خودمراقبتی ذهن آگاه و راهبردهای حفظ رابطه در زنان و مردان متاهل با و بدون تعارض انجام شد. روش پژوهش توصیفی و از نوع علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش در دو گروه شامل کلیه زنان و مردان متاهل ساکن شهر تهران و زنان و مردان متاهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران بودند که 183 فرد متاهل (گروه اول: 98 نفر و گروه دوم: 85 نفر) به روش نمونه گیری در دسترس و داوطلب برای شرکت در پژوهش انتخاب شدند. هر دو گروه به صورت انفرادی به مقیاس خودمراقبتی ذهن آگاه کوک کاتن (2015)، پرسشنامه تجارب در روابط نزدیک فرالی، والر و برینان (2000) و راهبردهای حفظ رابطه استافورد (2011) پاسخ دادند. نتایج حاصل از اجرای آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره (مانوا) نشان داد که زنان و مردان دارای تعارض زناشویی، در مولفه های خودمراقبتی ذهن آگاه و راهبردهای حفظ رابطه نمرات پایین تر و در سبک های دلبستگی اجتنابی و اضطرابی نمرات بالاتری نسبت به گروه زنان و مردان بدون تعارض زناشویی کسب کردند. وجود تعارضات حل نشده، موجب تضعیف رفتارهای خودمراقبتی، راهبردهای حفظ رابطه و اتخاذ سبک های دلبستگی اجتنابی و اضطرابی در زوجین می شود، از این رو، ارتقای کیفیت رابطه زوجین به کمک آموزش و آگاه کردن آن ها نسبت به استفاده از راهبردهای حفظ رابطه می تواند زوجین را نسبت به رفتارهای خودمراقبتی و اصلاح سبک های دلبستگی یاری نماید.

    کلید واژگان: سبک های دلبستگی, خودمراقبتی ذهن آگاه, راهبردهای حفظ رابطه
    Motahhareh Abooie Mehrizi, SeyyedehFatemeh Mousavi *, Fariborz Bagheri

    The aim of current study is the comparison of attachment styles, mindful self-care and relational maintenance strategies in Married People with & without Marital Conflict. The research method is descriptive and causal–comparative. The statistical population included two groups of married men and women who living in Tehran city and the other group was married men and women referring to counseling centers located in Tehran city, the sample size was 181 people (group1: people and group 2: 85 people) who voluntary participated in research. Both groups have individually answered to Mindful Self-care Scale from Cook-Cottone (2015), Experiences in Close Relationships-Revised Questionnaire from Fraley, Waller & Bernan (2000), and Relational Maintenance Strategies Measure from Stafford (2011). The results from running MANOVA test showed that in compare to non-distressed married people, the distressed married people had lower scores in mindful self-care and relationship maintenance strategies and higher scores in avoidant and anxious attachment styles. Unresolved conflicts in couple’s relationship can weaken their self-care behaviors, relationship maintenance strategies and lead to acquire avoidant and anxious attachment styles. Therefore, improving the quality of couple’s relationship by means of their training and awareness about relationship maintenance strategies can help them with their self-care behaviors and attachment style improvement.

    Keywords: attachment styles, mindfulness self-care, relationship maintenance strategies
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر سیده فاطمه موسوی
    دکتر سیده فاطمه موسوی
    دانشیار گروه روانشناسی، پژوهشکده زنان، دانشگاه الزهرا(س). تهران، ایران، دانشگاه الزهرا، تهران، ایران
  • دکتر سیده فاطمه موسوی بایگی
    دکتر سیده فاطمه موسوی بایگی
    دانشجوی دکتری گروه فناوری اطلاعات سلامت، دانشکده علوم پیراپزشکی و توانبخشی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال