shima nikoo
-
مقدمه
محیط پیرامون انسان به دلیل مسائلی مانند توسعه صنعتی، پیشرفت تکنولوژی، رشد جمعیت و استخراج ناپایدار منابع تجدیدناپذیر، تغییرات قابل توجهی را تجربه کرده است. در میان منابع طبیعی تجدیدپذیر، جنگل ها همیشه نقش حیاتی ایفا کرده اند و از طریق فعالیت های انسانی و بهره برداری بی رویه، به ویژه جوامع جنگل نشین را تحت تاثیر قرار داده اند و تخریب قابل توجهی را متحمل شده اند. مدیریت منابع طبیعی شامل هماهنگی تعاملات انسان با محیط طبیعی است. این شامل تخریب زمین در اثر عوامل مختلفی مانند فرسایش بادی و آبی، تخریب پوشش گیاهی و کاهش منابع آب است. هدف از این پژوهش شناسایی معیارها و شاخص های موثر بر عدم مشارکت پایدار جوامع روستایی در طرح های بیابان زدایی، اولویت بندی این معیارها و شاخص ها بر اساس نظر کارشناسان و ارائه راهکارهایی برای افزایش مشارکت ذی نفعان محلی است.
مواد و روش هاگرمسار که در غرب استان سمنان قرار دارد، یکی از هشت شهرستان آن است. جوامع این پژوهش، روستاهای غیاث آباد، شورقاضی و محسن آباد از توابع شهرستان گرمسار هستند، که دارای طرح بیابان زدایی هستند. عوامل متعددی بر عدم مشارکت مردمی در طرح های بیابان زدایی دخالت دارند، که این عوامل قابل طبقه بندی در قالب معیارها و شاخص های مربوطه اند. این عوامل مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای، پرسش از کارشناسان منطقه مشخص گردیده و طبقه بندی می شوند. به منظور اولویت بندی معیارها و شاخص های موثر در عدم مشارکت مردمی در طرح های بیابان زدایی، به ترتیب از پرسش نامه های مرتبط با فرآیند تحلیل سلسله مراتبی و نیز پرسشنامه با طیف لیکرت به عنوان ابزار اندازه گیری استفاده گردید. همچنین، پیش از اولویت بندی معیارها شاخص های مربوطه، روایی پرسش نامه به تایید خبرگان رسید. در این پژوهش از کارشناسان ادارات جنگلداری، آبخیزداری، مرتع و بیابان، استعدادیابی اراضی و برخی از کارشناسان اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری استان سمنان و کارشناسان اداره منابع طبیعی و آبخیزداری شهرستان گرمسار با سابقه بالای 15 سال نظرسنجی صورت گرفت. پس از تکمیل پرسشنامه های تحلیل سلسله مراتبی توسط 30 نفر از کارشناسان خبره، از فرآیند تحلیل سلسله مراتبی برای اولویت بندی معیارهای موثر بر عدم مشارکت مردم در طرح های بیابان زدایی استفاده شد. در نهایت، از آزمون فریدمن برای اولویت بندی شاخص ها و تعیین اهمیت نسبی آنها بر عدم مشارکت مردم در طرح های بیابانزدایی استفاده شد.
نتایج و بحثطبق نتایج، معیار آموزشی، مهم ترین معیار عدم مشارکت مردمی در طرح های بیابان زدایی از دیدگاه کارشناسان (48/0) می باشد و معیارهای برنامه ریزی (29/0)، اقتصادی (13/0) و اجتماعی (07/0) در مراحل بعدی اولویت قرار دارند. از دیدگاه کارشناسان، شاخص «عدم استفاده از گروه های مروج محلی» با میانگین رتبه 72/11، بیشترین اولویت نسبی و شاخص «عدم اعتماد به نتایج پروژه ها» با میانگین رتبه 15/6، کمترین اولویت نسبی را در عدم مشارکت مردم در طرح های بیابان زدایی منطقه دارد. با توجه به یافته های مربوط به موانع مشارکت در روستای غیاث آباد، شاخص «عدم استفاده از گروه های مروج محلی» با رتبه 73/10 در اولویت اول قرار گرفت. در مورد روستای محسن آباد نیز شاخص «نقش ضعیف رسانه های محلی در پیشبرد طرح های بیابان زدایی و تشویق مشارکت جامعه» با رتبه 50/10، بالاترین اولویت را به خود اختصاص داده است. همچنین یافته های روستای شور قاضی نشان می دهد، که شاخص «پایین بودن سطح سواد در جامعه محلی» با رتبه 88/9 نگرانی اصلی است.
نتیجه گیریبه طور کلی، اجرای موفقیت آمیز پروژه های بیابان زدایی به شدت متکی بر دستیابی به حداکثر مشارکت ساکنان محلی در مراحل اجرا و نگهداری است. این پژوهش با هدف شناسایی عوامل موثر بر عدم مشارکت روستاییان در طرح های بیابان زدایی انجام شد. در نتیجه کارشناسان بر اهمیت آموزش و افزایش آگاهی عمومی برای افزایش مشارکت تاکید دارند. ویدئوهای آموزشی مرتبط و همچنین بازدید از پروژه های موفق در سایر مناطق با همراهی ریش سفیدان و اعضای شورای روستا و به اشتراک گذاشتن تجربیات و مشاهدات میدانی خود با اهالی روستا باعث افزایش دانش و آگاهی آنان در مورد ظرفیت های اشتغال در این پروژه ها می شود. علاوه بر این، چنین ابتکاراتی به کاهش اثرات نامطلوب سیل، طوفان های گرد و غبار و خشکسالی کمک خواهد کرد و در نتیجه رفاه کلی ساکنان را بهبود می بخشد.
کلید واژگان: بیابان زایی, AHP, شاخص, فریدمن, مشارکتIntroductionThe human environment has experienced significant changes due to issues such as industrial development, technological advancement, population growth, and unsustainable extraction of non-renewable resources. Natural resource management includes the coordination of human interactions with the natural environment Desertification is a complex issue, which is caused by both natural processes and human actions. This includes land degradation due to various factors such as wind and water erosion, destruction of vegetation and reduction of water resources. The purpose of this research is to identify the criteria and indicators affecting the non-sustainable participation of rural communities in desertification projects, to prioritize these criteria and indicators based on the opinion of experts and to provide solutions to increase the participation of local stakeholders.
Materials and methodsGarmsar, which is located in the west of Semnan province, is one of its eight cities. The communities of this research, the villages of Ghiyath Abad, Shorkazi and Mohsen Abad are part of Garmsar city, which have desertification plans. Several factors are involved in the non-participation of people in desertification projects, which can be classified in the form of relevant criteria and indicators. These factors are identified and classified based on library studies, questions from regional experts. In order to prioritize the criteria and indicators effective in the non-participation of people in desertification projects, respectively, questionnaires related to the process of hierarchical analysis (AHP) and a questionnaire with a Likert scale were used as measurement tools. Also, before prioritizing the criteria of the relevant indicators, the validity of the questionnaire was approved by the experts. In this research, there will be a survey of experts from the departments of forestry, watershed management, pasture and desert, land assessment, etc., of the general natural resources department of the province and Garmsar city, with an experience of more than 15 years. After completing the hierarchical analysis questionnaires by 30 expert experts, the hierarchical analysis process was used to prioritize the effective criteria on people's non-participation in desertification projects. Finally, Friedman's test was used to prioritize the indicators and determine their relative importance on people's non-participation in the combating desertification projects.
Results and DiscussionAccording to the results, the educational criterion is the most important criterion of people's non-participation in desertification projects from the point of view of experts (0.48), and the planning (0.29), economic (0.13) and social (0.07) criteria are in the next stages. are priority. From the point of view of experts, the index of "non-use of local promoter groups", with an average rank of 11.72, has the highest relative priority, and the index of "lack of trust in the results of projects" with an average rank of 6.15, has a lowest relative priority in the non-participation of people in the desertification projects of the region. Regarding the findings related to barriers to participation in Ghiyathabad village, the index of "non-use of local promoter groups" was identified as the first priority with a rank of 10.73. In the case of Mohsen Abad village, the index of "weak role of local media in promoting desertification projects and encouraging community participation" has been assigned the highest priority with a rating of 10.50. Also, the findings of Shur Ghazi village show that the index of "low level of literacy in the local community" with a rank of 9.88 is a major concern.
ConclusionIn general, the successful implementation of desertification projects relies heavily on achieving maximum participation of local residents during the implementation and maintenance phases. This research was carried out with the aim of identifying factors affecting the non-participation of villagers in desertification projects. As a result, experts emphasize the importance of education and increasing public awareness to increase participation. Related educational videos, as well as visiting successful projects in other regions, accompanied by elders and members of the village council, and sharing their field experiences and observations with the villagers will increase their knowledge and awareness about the employment capacities in this project. It will be In addition, such initiatives will help reduce the adverse effects of floods, dust storms and droughts, thereby improving the overall well-being of residents.
Keywords: Desertification, AHP, Index, Friedman, Participation -
بیابان زایی که به دلیل تغییرات اقلیمی و فعالیت های انسانی رخ می دهد، می تواند اثرات جبران ناپذیری در زندگی بشر داشته باشد. گام های اصلی در کنترل و مبارزه با این پدیده، شناخت ابعاد و عوامل و تعیین شدت و وضعیت آنها است. لذا هدف از این تحقیق شناسایی شاخص های کلیدی انسانی بیابان زایی و ارزیابی بیابان زایی بر اساس این شاخص ها در روستاهای جنوب سمنان می باشد. بدین منظور ابتدا لیستی از شاخص های انسانی بیابا ن زایی موجود در روش ها و مدل-های ارزیابی بیابان زایی در ایران و جهان تهیه و طبق نظرات 50 نفر از کارشناسان اداره جهاد کشاورزی و منابع طبیعی استان سمنان بر اساس روش تحلیل سلسله مراتبی در نرم افزار اکسپرت چویس اولویت بندی شدند. سپس ارزیابی بیابان-زایی با استفاده از روش مدالوس بر اساس شاخص هایی که اولویت بالاتری از نظر کارشناسان دارند، انجام شد. نتایج حاکی از آن است که مهم ترین معیار انسانی بیابان زایی آب و کشاورزی و مهم ترین شاخص های آن بهره برداری از آب های زیرزمینی، فقر و تغییر کاربری اراضی است. بیابان زایی بر اساس روش مدالوس با امتیاز 4/1 شدید ارزیابی شد. تغییر کاربری اراضی بدون مطالعات آمایش سرزمین در روستاهای مورد مطالعه یکی از مهمترین عوامل بیابانزایی است که موجب بهره برداری مفرط از منابع آب زیرزمینی شده است. از سوی دیگر روش های سنتی کشاورزی با مصرف زیاد و غیر اصولی آب و روش های دامداری سنتی با چرای مفرط از مراتع طبیعی و بازدهی کم علاوه بر تخریب منابع آب، خاک و پوشش گیاهی کاهش درآمد روستاییان، فقر و در نتیجه آن فشار مضاعف بر منابع طبیعی را به دنبال داشته است. پیامد این رویه مهاجرت به شهرها و به دنبال آن تشدید تخریب و بیابانزایی است.
کلید واژگان: بیابان زایی, شاخص انسانی, مناطق روستایی, تحلیل سلسله مراتبی, روش مدالوسDesertification occurs due to climate changes and human activities and can have irreparable effects on human life. The main steps in controlling and combating this phenomenon are knowing the dimensions and causes and determining their intensity and status. The purpose of this research is to identify the key human indicators of desertification and to evaluate desertification based on these indicators in the villages south of Semnan. First of all, a list of human indicators of desertification available in the methods and models of desertification assessment in Iran and the world were prepared and prioritized based on Analysis of Hierarchical Process in Expert Choice software according to the opinions of 50 experts from the Department of Agricultural Jihad and the Natural Resources Department of Semnan province. Then, desertification was evaluated using MEDALUS method based on the indicators that had a higher priority according to experts. The results indicated that the most important human criterion of desertification was water and agriculture, and the most important indicators were exploitation of underground water, poverty and land use change. Desertification was evaluated severe with score of 1.4 based on MEDALUS. Land use change without land use studies in the studied villages is one of the most important factors of desertification, which has caused excessive exploitation of underground water resources. On the other hand, traditional agricultural methods with high and unprincipled water consumption and traditional animal husbandry methods with excessive grazing of rangelands and low yield, in addition to the destruction of water resources, soil and vegetation has caused a decrease in the income of villagers, poverty and more pressure on natural resources. The consequence of this is migration to cities, followed by the intensification of desertification.
Keywords: Desertification, Human Indicator, Rural Areas, AHP, MEDALUS -
تخریب سرزمین که حاصل تاثیرات منفی شرایط طبیعی و یا فعالیت های انسانی بر محیط زیست است معضلی روزافزون است که پیامدهای چون کم آبی، قحطی و کاهش امنیت غذایی را به دنبال دارد. از این رو شناخت و ارزیابی آن از اهمیت زیادی برخوردار است. در پژوهش حاضر با در نظر گرفتن شاخص های مختلف از جنبه ها های تخریب سرزمین و بیابان زایی شامل پتانسیل بیابانزایی (عوامل طبیعی،عوامل انسانی)، روند تخریب و وضعیت کنونی، خطر تخریب در حوزه آبخیز پردیسان بر اساس روش ارزیابی ریسک تخریب سرزمین (RALDE) بررسی شد. مهمترین عوامل تخریب در قالب معیارها و شاخص های مربوط به جنبه های تخریب مذکور در جداولی براساس طبقه بندیهای معتبر ایران و جهان مانند مدل فایو-یونپ، مدل ارزیابی تخریب در مناطق خشک (LADA) و روش ایرانی ارزیابی پتانسیل بیابانزایی (IMDPA) و برخی پارامترهای آماری امتیازدهی شدند. با تلفیق لایه های اصلی و استفاده از میانگین حسابی لایه ها، نقشه خطر تخریب سرزمین مورد مطالعه تهیه شد. نتایج نشان داد که با توجه به اثرات پرژوه های آبخیزداری انجام شده در دهه گذشته 03/73 درصد از سطح منطقه در معرض خطر ناچیز و کم، 9/25 درصد در معرض خطر متوسط و 07/1 درصد در معرض خطر شدید تخریب قرار دارند. با توجه به اینکه در بیش از یک چهارم سطح حوزه آبخیز پردیسان که دارای شرایط اقلیمی نیمه خشک تا خشک فراسرد و محدودیت های منابع خاک، آب و پوشش گیاهی است، خطر تخریب متوسط است، در صورت عدم انجام اقدامات مدیریتی مناسب و کنترل روند تخریب سرزمین به زودی شاهد تخریب شدید خواهد بود.
کلید واژگان: تخریب سرزمین, روش ارزیابی ریسک تخریب سرزمین, خطر بیابانزایی, حوزه آبخیز پردیسانBackground and ObjectivesLand degradation, as one of the serious and common environmental problems in the world, has affected two billion hectares (22.5%) of agricultural lands, rangelands and forests in the world (Dregne et al., 1991; Oldeman et al., 1991; Reynolds and Stafford,2002). Land degradation indicators should be determined, selected and evaluated for the purpose of land management and used by researchers. Considering that in any region at risk of desertification, according to the specific environmental and management conditions governing it, it is necessary to identify the factors of desertification and the intensity of the effect of each factor in order to choose the appropriate measures to control and prevent degradation. In this research, the indicators of land degradation were determined using the RALDE model for the Pardisan watershed, which has sensitive and fragile environmental conditions against desertification factors and the risk of land degradation was determined.
Materials and MethodsPardisan watershed with an area of 222.87 km2 is located in the northwest of Qom province. Its climate is arid and hyper-cold. Based on the RALDE model, eight main parameters of soil and land, climate, vegetation, underground water, population, grazing pressure, development and socio-economic were examined to prepare the land degradation potential map. After collecting data, existing maps and information on hydrology, soil, geology, vegetation, population, meteorology, etc. and their interpretation, field studies were conducted. Then scoring indicators and criteria of degradation and its evaluation was done based on natural factors, human factors and trend factor according to the quantitative tables of the RALDE model. Finally, by combining the information of the layers of human factors, environmental factors, the process of land degradation and the current state, a map of land degradation capability was prepared.
ResultsThe results showed that the risk of natural factors is moderate in more than half of the area, and severe and very severe in 31% of the area. Also, in 38% of the area, the risk of human factors is medium, which especially this area should be considered for control measures and prevention of further degradation. Investigating the process of degradation using changes in the NDVI index in the period from 2002 to 2016 and field studies investigating the state of vegetation showed that in 55% of the area, the risk of degradation is moderate and in 12%, the risk is severe and very severe. The current state of land degradation in the region is mostly in the range of low risk with a probability of 80-100% and severe risk with a probability of 0-20%. Finally, in about three-fourths of the area, the risk of degradation is low and in one-fourth of the area, the degradation is moderate. Severe and very severe risk of destruction was observed only at less than one percent of the area.
ConclusionNatural degradation risk factors have a greater impact on the destruction of the region compared to human factors. Among these, climate and soil are the most important limiting natural factors. Although only about 1% of the area is in severe danger of degradation due to various protection and restoration measures in a large area of the region, the investigation of the degradation process using the evaluation of vegetation changes showed that in 55% of the area, An average of 4% of the vegetation was destroyed during the years 2002 to 2016. These results show that in most of Pardisan watershed, land resources have not been properly managed and exploited, and if the current trend continues, we will see widespread degradation and loss of resources soon.
Keywords: Risk Assessment of LandDegradation method, Desertification Risk, Pardisan Watershed -
بررسی و آشکار سازی مشکلات ناشی از بیابانزایی علاوه بر مشخص نمودن ابعاد این پدیده ، توجه خاصی را به این معضل معطوف می نماید و در تصمیم گیری درست برای مدیریت منابع اثرگذار است. لذا در پژوهش حاضراثرات اقتصادی و اجتماعی بیابانزایی در روستا های کلاته های شرقی شهرستان میامی مورد مطالعه قرار گرفت. این پژوهش در مرحله اول بصورت اسنادی و در مرحله دوم به شیوه پیمایشی و با به کارگیری تلفیقی روش های کمی و کیفی عملیاتی شد. جمعیت خانوار ساکن محدوده به عنوان جامعه آماری تحقیق انتخاب و بر اساس فرمول حداقل نمونه کوکران، 318 نفر از سرپرستان خانوار به عنوان حداقل نمونه آماری تعیین شد. با استفاده از منابع علمی و مشورت با بهره برداران محلی و متخصصان حوزه بیابان، پرسشنامه ای با سه محور بیابان زایی، اثرات اجتماعی و اثرات اقتصادی آن، طراحی گردید. روایی پرسشنامه طبق نظر متخصصان ارزیابی و با اصلاحاتی نهایی شد. پایایی پرسشنامه با پیش آزمون بر اساس ضریب آلفای کرونباخ تایید و با مراجعه به آبادی ها بر اساس توزیع جمعیتی متناسب، تکمیل شد. نتایج نشان داد که بیش از90 درصد پرسش شوندگان نسبت به بیابانی شدن منطقه به اشکالی چون کاهش پوشش گیاهی، کاهش کمی و کیفی منابع آب، وقوع فرسایش بادی و گرد و غبار پاسخ کاملا موافق و موافق داده اند. بررسی اثرات اقتصادی بیابانزایی نشان داد که در تمامی گویه های مربوطه بیش از 90 درصد پاسخ دهندگان با کاهش درآمد و قدرت خرید، کاهش فرصت های شغلی و افزایش هزینه های کشاورزی و دامداری در اثر بیابانزایی در منطقه کاملا موافق یا موافق بودند همچنین در بررسی اثرات اجتماعی بیابانزایی بیش از 90 درصد پاسخ دهندگان گزینه های کاملا موافق و موافق را برای تمامی گویه های مربوط به افزایش بیکاری و مهاجرت جوانان، کاهش سطح رفاه، کاهش کیفیت زندگی، کاهش امید به زندگی و افزایش ناامنی انتخاب کردند.
کلید واژگان: بیابان زایی, اثرات اقتصادی - اجتماعی, بهره برداران, شاهرود, پرسشنامهInvestigating and revealing desertification problems, in addition to specifying the dimensions of this phenomenon, pays special attention to this problem and is effective in making the right decision for resource management. Therefore, the economic and social effects of desertification were studied in the Eastern Kalatea villages of Miami. This research was carried out in the first stage as a documentary and in the second stage as a survey method. The household population living in the area was selected as the statistical population of the research and based on Cochran's minimum sample formula, 318 household heads were determined as the minimum statistical sample. A questionnaire was designed with three axes of desertification, its social effects and its economic effects. The validity of the questionnaire was evaluated according to experts' opinion and finalized with modifications. The reliability of the questionnaire was confirmed with a pre-test based on Cronbach's alpha coefficient and was completed by referring to the villages based on proportional population distribution. The results showed that more than 90% of the respondents answered completely in favor of the region desertification in ways such as the reduction of vegetation, the water resources reduction, wind erosion and dust. The study of the economic effects of desertification showed that, more than 90 percent of the respondents agreed with the decrease in income and purchasing power, the decrease in job opportunities, and the increase in the costs of agriculture and animal husbandry as a result of desertification. Also, in the study of the social effects of desertification, more than 90% of the respondents chose the fully agree and agree options for all the items related to the increase in unemployment and youth migration, the decrease in the level of well-being, the decrease in the quality of life and life expectancy, and the increase in insecurity.
Keywords: Desertification, socio-economic impacts, Beneficiaries, Shahroud, Questionnaire -
تولید خالص اولیه یک شاخص حساس به تغییرات عوامل اقلیمی و فعالیت های انسانی است. پژوهش حاضر با هدف ارزیابی کمی نقش نسبی تغییر اقلیم و فعالیت های انسانی بر توسعه بیابان زایی در شهرستان های تربت حیدریه و بجنورد بر پایه بهره گیری از تغییرات زمانی-مکانی تولید خالص اولیه انجام شد. ابتدا تولید خالص اولیه با اندازه گیری زمینی برآورد شد. سپس با استفاده از مدل CASA و در طی دوره آماری 1364 تا 1395 شبیه سازی شد. برای تعیین نقش نسبی تغییرات اقلیم و فعالیت های انسانی در توسعه یا بازگشت بیابان زایی ، شش سناریو طراحی شد. نتایج پژوهش نشان داد که تولید خالص اولیه در طول دوره 31 ساله کاهش یافته و روند تغییرات آن منفی است. بررسی سناریو های مختلف بیابان زایی نشان داد که شهرستان بجنورد تحت سناریوی گسترش بیابان زایی ناشی از تغییرات اقلیمی و شهرستان تربت حیدریه تحت سناریوی گسترش بیابان زایی ناشی از تعامل بین تغییرات اقلیم و فعالیت های انسانی است. براین اساس، روند شیب تغییرات تولید خالص اولیه واقعی و پتانسیل در شهرستان های بجنورد و تربت حیدریه، منفی و شدت آن در طبقه کاهشی کم تا متوسط طبقه بندی گردید. همچنین روند شیب تغییرات تولید خالص اولیه ناشی از فعالیت های انسانی در شهرستان تربت حیدریه مثبت و در طبقه افزایش کم تا متوسط و در شهرستان بجنورد، منفی و در طبقه کاهشی کم طبقه بندی گردید. بررسی سناریو های توسعه و یا بازگشت بیابان زایی نشان داد که 23/61 % از مساحت کل مناطق مورد بررسی تحت تاثیر گسترش بیابان ز ایی ناشی از اثر عوامل اقلیمی بوده و 77/38 % آن نیز متاثر از تعامل عوامل اقلیمی و فعالیت های انسانی در توسعه بیابان ز ایی است.کلید واژگان: سناریوهای تغییر اقلیم, فعالیت های انسانی, آزمون های آماری, تخریب سرزمینNet primary production is a sensitive index to changes in climatic factors and human activities. The present study was conducted with the aim of quantitatively evaluating the relative role of climate change and human activities on the development of desertification in Torbat Heydarieh and Bojnoord based on the spatio-temporal variations of net primary production. First, primary net production was estimated by ground measurement. Subsequently, it was simulated using the CASA model in statistical period between 1986 and 2017. Six scenarios were designed to determine the relative role of climate change and human activities in the expansion or inversion of desertification. The results of the research showed that net primary production has declined over the 31-year period and that the trend in its changes is negative. An examination of different desertification scenarios showed that the city of Bojnord is under the scenario of expansion of desertification due to climate change, and Torbet Heydarieh city is under the scenario of desertification expansion due to the interaction between climate change and human activities. Based on this, the trend of changes in actual and potential primary net production in Bojnord and Torbat Heydarieh cities was negative and its intensity was classified in the low to medium decline category. Also, the slope trend of changes in primary net production caused by human activities in Torbat Heydarieh city was positive and in the low to medium increase class, and in Bojnord city, it was negative and in the low decrease class.The study of the development or return of desertification scenarios showed that 61.23% of the total area of the study area was affected by the expansion and development of desertification due to the impacts of climatic factors, and 38.77% of those affected by the interaction of climatic factors and human activities in expansion of desertification.Keywords: climate change scenarios, human activities, Statistical tests, land degradation
-
بخش اصلی نیاز آبی کشور در مناطق خشک و نیمه خشک از آب های زیرزمینی تامین می شود، بنابراین بررسی تغییرات کیفی و کمی این آب ها و علل اثرگذار بر آن ها اهمیت ویژه ای دارد. تغییرات کاربری اراضی می تواند باعث تغییراتی در کیفیت آب های زیرزمینی شود. در اینجا تغییرات کاربری اراضی طی سال های 2003 تا 2020 در حوضه آبخیز دامغان با استفاده از تصاویر ماهواره لندست 8، 7 و 5، نرم افزار eCognition و سیستم اطلاعات جغرافیایی مورد بررسی قرار گرفت. از 1760 حلقه چاه در سطح استان جهت میان یابی، تهیه دقیق نقشه های کیفیت آب زیرزمینی و استخراج نقشه زمین آمار و از اطلاعات 58 حلقه چاه عمیق در داخل حوضه به منظور تحلیل و بررسی تغییرات کیفی استفاده شد. نتایج نشان داد سطح مراتع، جنگل و اراضی کشاورزی کاهش و سطح باغ ها، مناطق شهری، اراضی بدون پوشش و منابع آب سطحی (ناشی از احداث سد) افزایش یافته است. در این دوره تغییرات کیفی آب های زیرزمینی شامل کلر 01/1 میلی اکی والان افزایش، سولفات 34/0 میلی اکی والان کاهش، بی کربنات 46/0 میلی اکی والان افزایش، منیزیم 32/0 میلی اکی والان افزایش، کلسیم 25/2 میلی اکی والان کاهش و سدیم 58/3 میلی اکی والان افزایش، هدایت الکتریکی 81/44 میکرو موس بر سانتی متر افزایش، غلظت املاح محلول 88/103 میلی گرم بر لیتر افزایش و اسیدیته 09/0 افزایش است. این تغییرات با نرم افزار R مورد ارزیابی قرار گرفت و نتایج نشان دادند تغییرات کیفیت آب در ارتباط با تغییرات کاربری اراضی است.
کلید واژگان: کیفیت آب, درون یابی, تغییرات کاربری اراضی, سنجش از دور, eCognitionMost of the water needs in arid and semi-arid regions is supplied through groundwater, so it is important to study the quantitative and qualitative changes of these waters and the factors affecting them. Land use changes can cause changes in groundwater quality. Here, land use changes in the period 2003 to 2020 in Damghan watershed were studied using Landsat 8, 7 and 5 satellite images, eCognition software and GIS. 1760 wells data in Semnan province were used for intermediation and accurate preparation of groundwater quality maps and extraction of geostatistical maps. Also, the information of 58 deep wells inside the watershed was used to analyze and study the groundwater quality changes. The results showed that the area of rangelands, forests and agricultural lands decreased and the area of gardens, urban areas, barren lands and surface water resources (due to the construction of the dam) increased. During this period, groundwater quality changes included Cl increased by 1.01 mEq, SO₄-2, decreased by 0.34 mEq, HCO3- increased by 0.46 mEq, Mg increased by 0.32 mEq, Ca decreased by 2.25 mEq, Na increased 3.58 mEq, electrical conductivity increased by 44.81 μmohs / cm, Total dissolved solids increased by103.88 mg / l and pH increased by 0.09. These changes were evaluated with R software and the results showed that changes in groundwater quality are related to land use changes.
Keywords: land use changes, interpolation, remote sensing, Water quality, R software -
منابع آب زیرزمینی پس از یخچال های قطبی، دومین منبع آب شیرین موجود در جهان به شمار می روند. بررسی تغییرات سطح آب زیرزمینی در برنامه ریزی و مدیریت پایدار هر منطقه از اهمیت فراوانی برخوردار است. هدف از این مطالعه بررسی تغییرات مکانی و زمانی سطح آب زیرزمینی حوضه آبخیز دامغان در ارتباط با تغییرات کاربری اراضی با استفاده از روش های زمین آمار، سنجش ازدور و روندیابی تغییرات با استفاده از نرم افزار R در دوره آماری 1372-1398 است. داده های سطح ایستابی به صورت میانگین برای هر دوره اطلاعات 1760 حلقه چاه عمیق، نیمه عمیق، مادرچاه قنوات جمع آوری گردید. پس از کنترل کیفیت، صحت و بررسی نرمال بودن داده ها با استفاده از روش کریجینگ و IDW میان یابی گردید و با استفاده از نرم افزار R روندیابی تغییرات صورت گرفت و در نهایت تغییرات کاربری اراضی برای سال های 1993، 2000،2010، 2015 و 2020 با استفاده از تصاویر ماهواره لندست و سنجش ازدور مورد بررسی قرار گرفت و رابطه آن با تغییرات سطح منابع آب زیرزمینی با استفاده از روش زمین آمار مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که سطح ایستابی آب زیرزمینی در بیشتر قسمت های حوضه ازجمله قسمت شرق، شمال، جنوب غرب کاهش داشته در این مناطق که سالانه به طور میانگین 56 سانتی متری و در طی 26 سال 7/14 متر افت سطح آب زیرزمینی رخ داده است، بیشترین تغییرات کاربری اراضی نیز در این مناطق اتفاق افتاده است به گونه ای که مساحت اراضی باغی 37/10016 هکتار افزایش، مناطق شهری 02/637 هکتار افزایش، اراضی بدون پوشش (بایر) 4/76907 هکتار افزایش، منابع آب سطح ناشی از احداث سد 15/453 هکتار افزایش، مراتع 58/30337 هکتار کاهش، جنگل 86/48325 هکتار کاهش و اراضی کشاورزی 47/9350 کاهش از سال 1993 تا 2020 داشته است.
کلید واژگان: تغییر کاربری اراضی, آب زیرزمینی, زمین آمار, سنجش ازدور, نرم افزار RGroundwater resources are the second largest freshwater source in the world after the polar glaciers. The study of groundwater fluctuations has significant importance in the planning and sustainable management of each region. The purpose of this study is to investigate the spatial and temporal changes in groundwater levels in Damghan watershed concerning land-use changes. This study is conducted using geostatistical methods and remote sensing and routing of changes using R software in the statistical period of 1994-2020. Groundwater table data were collected for 1760 wells including deep wells, semi-deep wells, and main wells of qanats. After controlling the accuracy and quality of data and checking the data normality, interpolation was performed. The Kriging method was used for interpolation and Inverse Distance Weighting, and changes were routed using R software. Land-use changes for 2000, 2010, 2015, and 2020 were studied using remote sensing and their relationship with groundwater level changes was analyzed. The results show that the groundwater level has decreased in most parts of the basin, including the east, north, and southwest. In these areas, the groundwater level has decreased by 14.7 m, over 26 years, which means an average of 56 cm per year. Also, the most land-use changes have occurred in these areas in that the area of gardens has increased by 10016.37 hectares, urban areas have increased by 637.02 hectares, barren lands have increased by 76907.4 hectares, and surface water resources -due to the construction of the dam - have increased by 453.15 hectares, and rangelands have increased by 30337.58 hectares, forests have decreased by 48325.86 hectares and agricultural lands have decreased by 90350.47 hectares for the time interval between 2000 to 2020.
Keywords: Land-use Change, Groundwater, Geostatical method, RS, R software -
مجله مدیریت بیابان، پیاپی 18 (تابستان 1400)، صص 79 -102کاربری و پوشش اراضی یکی از عوامل مهم در ارتباط با خطر بیابانزایی است زیرا تخریب محیط زیست همیشه با حذف پوشش گیاهی طبیعی پدید می آید. در این پژوهش با ادغام سناریوهای تغییر کاربری اراضی با مدل ارزیابی بیابان زایی مدالوس (ESAs) حساسیت به بیابان زایی در حوزه آبخیز مختاران ارزیابی و به پیش بینی ریسک بیابان زایی پرداخته شد. نقشه های کاربری اراضی با استفاده از داده های سری-های زمانی تصاویر ماهواره ای لندست از سال های 1987 ،1998 ،2003 به عنوان سناریوی گذشته و 2015 به عنوان سناریوی حال حاضر طبقه بندی شد.نقشه کاربری اراضی سال 2025 و 2035 بر اساس شبیه سازی های مدل CA_Markovتهیه و به عنوان سناریوی آینده تعیین گردید. نتایج اعتبار سنجی با محاسبه کاپای تطابق کلی 95/0= Kno صحت مدل را تایید کرد و کاربری اراضی برای سال 2025 و 2035 بر اساس ماتریس مساحت انتقال مارکف و قوانین انتقال پیش بینی گردید. نتایج نشان داد در کل دوره مورد مطالعه، 29/68 کیلومتر مربع از وسعت اراضی دیم کاسته و 35/25 کیلومتر مربع به اراضی کشاورزی و باغی افزوده شده است. در پهنه کاربری پلایا-اراضی لخت، تغییرات به سمت افزایش وسعت این اراضی به میزان 86/26 کیلومتر مربع بوده است. همچنین روند تغییرات کاربری مرتع با رشد این اراضی به میزان 83/18 کیلومتر مربع مثبت ارزیابی شد. در مقایسه با سناریوی حال حاضر، روند بیابان زایی در سناریوی آینده با افزایش مساحت مناطق بحرانی از 9/30 به 7/48 درصد طی دوره20 ساله، روند بیابان زایی رو به افزایش پیش-بینی شد. حساس ترین کاربری به بیابان زایی اراضی پلایا- لخت شناخته شد.کلید واژگان: شبیه سازی کاربری و پوشش اراضی, مدالوس, سنجش از دور, مارکفDesert Management, Volume:9 Issue: 18, 2021, PP 79 -102Land use and land cover (LULC) is one of the most important factors that affect the desertification risk in this study, the desertification sensitivity of the Mokhtaran basin in South Khorasan province was estimated by integrating LU/LC scenarios with the MEDALUS environmentally sensitive areas (ESAs) model to predict the desertification risk. The four main MEDALUS criteria including soil, climate, vegetation, and management were examined to assess the sensitive areas to the desertification. Land use maps were categorized using the Landsat satellite imageries of TM, ETM+, and OLI sensors for 1987, 1998, 2003 as a past scenario, and 2015 as a current scenario. Land use maps for 2025 and 2035 were produced as the future scenario based on the simulation of CA-Markov models. The validation results confirmed the model accuracy by calculating the kappa coefficient of 0.95. The land use map was predicted for the years 2025 and 2035 based on the transition rules and a transition area matrix. The results showed that the rainfed area was reduced by 68.29 km2 and the agricultural land was increased by 25.35 km2 during theperiod. In the protection area of playa-bare lands, the changes showed this area was increased by 26.86 km2. The rangeland has also experienced positive changes with an increase of 18.83 km2. Compared to the current scenario, the desertification trend in the future scenario was positively predicted by increasing the area of critical areas from 30.9% to 48.7% over 20 years. The most susceptible lands to desertification were known as playa-bare lands.Keywords: Land use, simulation, MEDALUS, Remote Sensing, Markov
-
افزایش دی اکسید کربن جو یکی از علت های اصلی گرمایش جهانی و پیامدهای مخرب محیطی بر کره زمین است. خاک ها سومین ذخیره گاه اصلی کربن هستند و کمیت ذخیره کربن به شدت متاثر از نوع مدیریت کاربری است. پژوهش حاضر با هدف بررسی تغییرپذیری مقدار ذخیره کربن در کاربری های باغ انار (L. Punica granatum)، مزرعه یونجه (L. Medicago sativa)، مرتع، مزرعه جو (L. Hordeum vulgare) و آیش با در نظر گرفتن تاثیر مولفه های مربوط به خاک (مقدار ماسه، رس، سیلت، N، P، K، OC، EC وpH) در منطقه علا شهرستان سمنان انجام شد. در هر کاربری از دو طبقه عمقی صفر تا cm 5 و cm 30-5 خاک در سه تکرار نمونه گیری شد و ویژگی های مذکور در 30 نمونه برداشتی، اندازه گیری شد. به منظور بررسی اثر نوع کاربری در دو عمق خاک مورد مطالعه بر مقدار کربن خاک از تجزیه واریانس و برای مقایسه میانگین ها از آزمون دانکن و برای بررسی ارتباط بین ویژگی های خاک و کربن آلی از همبستگی پیرسون استفاده شد. برای تعیین نوع رابطه بین متغیرها، رگرسیون چندگانه گام به گام انجام شد. بر اساس نتایج، نوع کاربری در دو عمق خاک اثر معنی داری بر روی ذخیره کربن خاک دارد. بیشترین میانگین ذخیره کربن خاک در عمق های صفر تا cm 5 و cm 30- 5 خاک در کاربری های مزرعه L. M. sativa و باغ P. granatum به ترتیب Ton/ha 14/16 و Ton/ha 11/68 است. کم ترین مقدار ذخیره کربن در عمق های صفر تا cm 5 و cm 30- 5 خاک مربوط به کاربری مرتع به ترتیب t/ha 23/6 و t/ha 58/16 است. ضریب همبستگی پیرسون بین کربن آلی و N و P به ترتیب با r برابر 8/0 و 59/0 (معنی دار در سطح 5 درصد) به دست آمد. از آن جایی که همبستگی OC و P کم است، بنابراین، در بررسی رگرسیون حذف شد و در رابطه نهایی، OC خاک فقط بر اساس N خاک به دست آمد. در مجموع به دلایلی چون اقلیم خشک، فقر پوشش گیاهی و شرایط خاکی نامناسب در کاربری مرتع نسبت به کاربری زراعت و باغ انار مقدار کربن کمتری ذخیره می شود. همچنین ویژگی های خاک به جز ازت اثر معنی داری بر روی ذخیره کربن آلی خاک ندارند. بنابراین برای افزایش OC می توان از کشت گیاهان خانواده بقولات متناسب با شرایط این مناطق استفاده کرد.
کلید واژگان: ازت, انار, کربن آلی, مرتع, یونجه, اقلیم خشکDesert Management, Volume:8 Issue: 16, 2021, PP 125 -136Rising atmospheric carbon dioxide is one of the main causes of climate change and its devastating environmental consequences, such as global warming. Soils are the third largest carbon storehouse, and the amount of carbon storage is strongly influenced by the land use management. The aim of this study was to investigate the changes in carbon storage in different land uses included Punica granatum orchard, Medicago sativa farm, rangeland, Hordeum vulgare farm and fallow, under impact of soil properties such as sand, clay, silt, nitrogen, phosphorus, potassium, organic carbon, pH and EC, in Ala area of Semnan. In the selected land uses 30 soil samples were taken in both 0 - 5 and 5 - 30 cm soil depths in three. In order to investigate the effect of land use type in two soil depths studied on soil carbon content, analysis of variance and Duncan's test was used to compare the means. Pearson correlation was used to investigate the relationship between soil properties as independent variables and soil organic carbon as a dependent variable. Also, multiple regression analysis was performed to determine relationship type between the variables. According to the results, the type of land use in both soil depths has a significant effect on soil carbon storage. The highest average soil carbon storage in 0 - 5 and 5 - 30 cm soil depths in alfalfa and pomegranate orchard land uses are 16.14 and 68.11 t/ha, respectively. The lowest amount of carbon storage in 0 - 5 and 5 to 30 cm soil depths related to rangeland use are 6.23 and 16.58 hectare/ha, respectively. Pearson correlation coefficient between organic carbon and soil factors of nitrogen and phosphorus were statistically significant with r of 0.8 and 0.59, respectively. Since the correlation between organic carbon and phosphorus is low, it was omitted in the regression analysis. Finally, the percentage of soil organic carbon was obtained based on the percentage of soil nitrogen. In general, land use change from pasture to arable land and pomegranate orchard can have a significant effect on increasing soil carbon storage in the study area. Soil properties other than nitrogen have no significant effect on soil organic carbon.
Keywords: Nitrogen, Punica granatum, organic carbon, rangeland, Medicago sativa -
در چهار دهه گذشته تغییرات کاربری اراضی در ایران به عنوان یک عامل انسانی بیابان زایی با سرعت فزاینده به وقوع پیوسته و منجر به تشدید روند تخریب اراضی در انواع کاربری ها گردیده است. در این پژوهش با توجه به دامنه گسترده این تغییرات، از فن آوری سنجش ازدور در ارزیابی تغییرات کاربری اراضی و پوشش گیاهی در دشت دامغان استفاده شد. اراضی منطقه با روش طبقه بندی نظارت شده به سه کلاس با کاربری اراضی بایر، اراضی دارای پوشش گیاهی (کشاورزی و مرتعی) و شهری تقسیم گردید و تغییرات کاربری ها در طی چهار دوره زمانی با یکدیگر مقایسه شدند. نتایج حاکی از وجود روند افزایشی 184 و07/1 درصدی به ترتیب در سطح کاربری های اراضی شهری و بایر و کاهش 7/15 درصدی در کاربری اراضی دارای پوشش گیاهی (کشاورزی و مرتعی) بوده است. با بهره گیری از شاخص نرمال شده اختلاف پوشش گیاهی NDVI نیز نتایج حاصل از کلاسه بندی پوشش گیاهی منطقه بدین صورت بود که کلاس یک (شاخص کوچک تر از صفر)، از 2/93 به 5/99 درصد افزایش، کلاس دو (شاخص بین 0 تا 2/0)، از6/5 به 38/0 درصد، کلاس سه (شاخص بین 2/ 0تا 5/0)، از 1/1 به 01/0 درصد و کلاس چهار (شاخص بین 5/ 0تا 1) از 03/0 درصد به صفر کاهش یافته است که حاکی از صحت یافته های حاصل از بررسی تغییرات کاربری بوده و هر دو موید افزایش اراضی بایر و کاهش پوشش گیاهی می باشند. همچنین با بهره گیری از شاخص های اقلیمی مدل ایرانی ارزیابی پتانسیل بیابان زایی نتایج حاصل از محاسبات 17 ساله در طی دوره آماری 1376 تا 1392 نشان دهنده ی روند کاهشی بیابان زایی در سه کلاس ضعیف، شدید و بسیار شدید و روند افزایشی در کلاس متوسط بوده است. درنهایت با تلفیق یافته های حاصل از مدل ایرانی و نتایج حاصل از روش های سنجش ازدور، وجود روندی ضعیف از بیابان زایی بر اساس معیار اقلیم در منطقه مورد تایید قرار گرفت.کلید واژگان: اقلیم, دامغان, سنجش ازدور, IMDPA, NDVIIn the past four decades, land use changes in Iran, have become more frequent as a human desertification factor, which has led to an intensification of land degradation in all types of land uses. In this research, due to the wide range of these changes, we used remote sensing technology to assess land use and vegetation changes in Damghan plain. The area of the study region was classified into three classes including unutilized land, lands with vegetation cover (agriculture and pasture) and urban areas using supervised classification strategy and the changes of the land uses were compared over four periods. The results indicated an increase of 184% and 1.07% respectively in urban land use and unutilized land use and a 15.7% reduction in lands with vegetation (agriculture and pasture). Using the Normalized Difference Vegetation Index(NDVI), the results of classification of vegetation in the region were such that class 1 (index less than zero), from 93.3 to 99.5 percent increase, class II( Between 0 and 0.2), from 5.6 to 0.38 percent, and the third class (index ranging from 0.2 to 0.5), from 1.1 to 0.01 percent, and class four (index ranging from 0.5 to 1) has changed from 0.03 to 0%, which indicates the validity of the findings from the review of the changes in land use, both of which indicate an increase in dry land and a decrease in vegetation. Also by using the Iranian model's climatic indices, the potential of desertification, the results of the 17-year calculations during the period of 1997 to 2013 indicated that desertification had decreasing trend in three classes: weak, severe and very severe, and increasing trend in the middle class. Finally, by combining the findings from the Iranian model and the results of remote sensing method, a weak trend in desertification based on climate criteria in the region was confirmed.Keywords: Climate, DAMGHAN, Remote Sensing, IMDPA, NDVI
-
افت سفره های آب زیرزمینی یکی از چالش های مهم کشور، به ویژه در مناطق خشک و نیمه خشک است که باعث ایجاد مشکلات زیادی برای تامین آب در بخش های مختلف می شود. پژوهش حاضر باهدف شناسایی عوامل موثر بر کاهش سطح آب های زیرزمینی و ارایه راهکار پلیس آب برای مدیریت و نظارت بهتر آب های زیرزمینی، در شهرستان سرخه استان سمنان انجام پذیرفت. جامعه آماری در بخش کمی پژوهش شامل روستاییان ساکن در روستاهای ایج، جوین و صوفی آباد شهرستان سرخه سمنان است. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران تعیین شد و تعداد 160 پرسش نامه تکمیل و مقایسه سنجش نگرش ساکنین و تحلیل عاملی انجام گرفت. در بخش کیفی از نظرات اعضای شوراها، اداره آب منطقه ای و دهیاری های به منظور تحلیل داده ها و فن تدوین نقشه های ذهنی، تحلیل محتوا استفاده شد. نتایج به دست آمده در بخش تحلیل عاملی بیانگر آن است که مولفه پلیس آب توانسته است در حدود 4/87% واریانس را تبیین کند و نسبت به مولفه های دیگر اثرگذاری بیشتری داشته است؛ همچنین با توجه نتایج به دست آمده از تحلیل چندمعیاره، مهم ترین دلیل کاهش سفره های آب زیرزمینی در این روستاها بهره برداری بی رویه و بدون نظارت و حفر چاه های غیر مجاز است؛ همچنین کشت محصولات با نیاز آبی بالا باعث ایجاد تنش بیشتر بر منابع آبی منطقه شده است. با توجه به نتایج نوشتار پیش رو و بررسی عوامل موثر در نظارت و بهره برداری مناسب آب های زیرزمینی، استفاده از پلیس آب به مثابه راهکاری کارآمد به منظور نظارت و کنترل بهره برداری غیر اصولی از منابع آب زیرزمینی می تواند موثر باشد. توجه به میزان دانش افراد و فراهم کردن امکانات برای این بخش، اهمیت زیادی دارد؛ بنابراین لازم است درخصوص ایجاد آن در سازمان های مرتبط تمهیدات لازم صورت پذیرد.
کلید واژگان: آب های زیرزمینی, حفاظت منابع آب, پلیس آب, تحلیل عاملی, شهرستان سرخهDepletion of groundwater is one of the main challenges in Iran especially in the arid and semi-arid lands. The aim of this study is to identify the factors that affect the reduction of groundwater levels and provide a water police strategy for a better management and groundwater monitoring in Sorkheh city of Semnan province. The statistical population in the quantitative part of the research includes villagers living in Iij, Jouin and Sufi Abad. The sample size was determined 160 using Cochran's formula, and factor analyses were used for the data. In the qualitative section of the councils, the regional water company and village administrators were used to analyze the data, the design of mental mapping and content analysis. According to the factor analysis results, water police factor can determine 87.4 of variance compared with other factors which had a high influence on the finding. Based on the results of multi-criteria analysis, the most important reason for the reduction of groundwater aquifers in these villages is the overexploitation and drilling of unauthorized wells. Besides, farm cultivation with high water need can increase water consumption causing stress on the water resources in the study area. According to the conducted survey, the water police can be considered as an approach to monitor and control unconventional exploitation of groundwater resources. On the other hand, to achieve this goal knowledge and preparing the necessary equipment can play a key role in this section. Thus, it needs necessary plans to establish it in the related organization.
Keywords: Groundwater, Water Resources Conservation, Water Police, Factor Analysis, Sorkheh Township -
هدف از این تحقیق تعیین میزان تاثیر نانوذرات رس در پلیمر مصنوعی رزین آکریلیک، بر جوانه زنی و برخی خصوصیات دو گیاه قره داغوعجوه بود که بدین منظور بذر دو گیاه از ایستگاه تثبیت شن کاظم آباد واقع در 15 کیلومتری شهرستان بردسکن در استان خراسان رضوی تهیه شد. آزمایش ها به صورت طرح کاملا تصادفی با سه تیمار و چهار تکرار انجام شد. بدین منظور بذرها در داخل پتری دیش و همچنین مزرعه در معرض پلیمر مصنوعی رزین آکریلیک با یک و همچنین سه درصد نانوذرات رس قرار گرفتند. آب مقطر نیز به عنوان تیمار شاهد در نظر گرفته شد. درصد جوانه زنی روزانه و نهایی بذرها ثبت و سرعت جوانه زنی، میانگین زمان جوانه زنی، طول ساقه و ریشه، وزن تر و خشک ساقه چه و ریشه چه و شاخص بنیه بذر محاسبه شد. همچنین ابعاد گیاهان کاشته شده در مزرعه در هر تیمار و تعداد برگ هر کدام، 4 ماه پس از کشت مورد اندازه گیری قرار گرفت. نتایج نشان دهنده اختلاف معنی دار بین همه فاکتورهای مورد بررسی در هر دو گونه، بجز اختلاف سرعت جوانه زنی و میانگین زمان جوانه زنی که فقط در مورد گونه Nitraria schoberi مشاهده شد می باشد. به عنوان مثال، درصد جوانه زنی قره داغ در تیمار پلیمر رزین آکریلیک حاوی یک درصد نانو رس(75/51%) نسبت به سایر تیمارها بیشتر بود، در حالی که در مورد عجوه بیشترین جوانه زنی متعلق به پلیمر حاوی سه درصد نانو رس (62/65%) بود. در مورد رشد گیاه، علی رغم اینکه تیمارهای مختلف تاثیرات متفاوتی بر گیاهان داشتند، کاربرد پلیمر و نانوذرات باعث افزایش طول ساقه و ریشه در هر دو گیاه شد. با در نظر گرفتن شرایط متفاوت گیاهان در طبیعت، کاربرد مالچهای نانوپلیمری جهت بهبود خصوصیات جوانه زنی و رویشی گیاهان توصیه می شود.کلید واژگان: جوانه زنی, مالچ پلیمری, نانوذرات رس, قره داغ, عجوهThe purpose of this study was to investigate the effect of clay nanoparticles in synthetic polymeric resinson germination and some charachteristics of Nitraria schoberi and Halothamnus glaucus. Seeds of two plants collected from sand consolidated station located in Razavi Khorasan Province, Bardaskan city, Kazem Abad village. Experiments were carried on in completely Randomized Design with three treatment and four replications. For this purpose, seeds were subjected to synthetic polymeric resins with one and three percent of clay nanoparticles in petri dish and field condition. Distilled water was considered as the control treatment. Daily and final germination percentages were recorded and germination rate, mean germination time, shoot and root length, shootlet fresh and dry weigh, rootlet fresh and dry weight, and vigor index was calculated. After 4 months from cultivation, the size of cultivated plants and the number of leaves from each treatment was also measured. The results indicated that there was a significant difference between all the studied factors of both species except germination rate and mean germination time, which was observed just in Nitraria schoberi. For example, the highest germination percentage of Nitraria schoberi in acrylic resin polymer containing 1% nano clay (51.75%) was higher than other treatments, whereas the highest germination percentage of Halothamnus glaucus belonged to polymer containing 3% nano clay (65.62%). About the plant growth, despite the different effects of various treatments on cultivated species, application of polymer and nano-particles led to increasing the length of shoot and root of both plants. Considering the different conditions of plants in nature, the use of nanopolymer mulches to improve the germination and vegetative properties of plants is recommended.Keywords: germination, Polymer mulch, Clay nanoparticles, Nitraria schoberi, Halothamnus glaucus
-
به منظور بررسی اثر چرا با شدت های متفاوت بر کمیت و کیفیت علوفه اندام هوایی درمنه دشتی، نواحی قوشه و لوکه در استان سمنان انتخاب شد. در هر ناحیه سه منطقه با شدت های چرایی متفاوت شامل منطقه مرجع (قرق)، کلید (چرای متوسط) و بحرانی (چرای سنگین) انتخاب شد. در هر منطقه تولید در واحد سطح محاسبه و اقدام به نمونه برداری از اندام هوایی 15 پایه گیاهی شد و نمونه ها به آزمایشگاه منتقل شد. نتایج در قوشه نشان داد؛ چرای سنگین بر مقدار پروتئین، فسفر، انرژی متابولیسمی، ماده خشک قابل هضم، دیواره سلولی بدون همی سلولز و تولید اثر معنی دار دارد. چرای متوسط تاثیری بر تولید در واحد سطح و نسبت برگ به ساقه درمنه دشتی نداشت، ولی چرای سنگین موجب کاهش تولید (75 درصد)، درصد تاج پوشش (72 درصد) و نسبت برگ به ساقه (55 درصد) شد. حساس ترین پارامتر کیفی نسبت به چرای دام، پروتئین بود که در هر دو تیمار چرای متوسط و سنگین کاهشی معنی دار به ترتیب معادل 20 و 44 درصد نسبت به منطقه قرق داشت. نتایج در لوکه نشان داد چرای متوسط تاثیری بر هیچ یک از کمیت های اندازه گیری شده نداشت. اما چرای سنگین منجر به کاهش معنی دار پروتئین به میزان 50 درصد شد. همچنین چرای سنگین منجر به کاهشی به ترتیب به مقدار 28 و 21 درصد در میزان انرژی متابولیسمی و درصد ماده خشک قابل هضم، افزایش معنی دار دیواره سلولی به میزان 21 درصد و کاهش معنی دار به ترتیب به میزان 60، 43 و 56 درصد در مقادیر متوسط پوشش تاجی، نسبت برگ به ساقه و تولید نسبت به تیمار قرق در اندام هوایی درمنه شد. نتیجه این پژوهش نشان داد اگر چه چرای سنگین دام منجر به کاهش شدید کمیت و کیفیت تولید در واحد سطح خواهد شد ولی چرای متوسط تاثیری منفی بر ویژگی های کمی و کیفی علوفه گونه درمنه دشتی نخواهد داشت.کلید واژگان: چرای دام, کمیت علوفه, کیفیت علوفه, قرقJournal of Rangeland, Volume:10 Issue: 3, 2017, PP 282 -291This study aimed to investigate effects of grazing on forage quality and quantity of Artemisia sieberi in two rangelands of Semnan province. Three sites with different grazing intensities including reference, key and critical areas were selected in each rangeland. Plant shoots were collected from 15 plant individuals and 90 plant samples were collected for chemical analysis. The results showed that heavy grazing in Goosheh had significant effects on protein, P, metabolizable energy, DMD, ADF and production of the plant species. Although moderate grazing in key areas had no significant impact on plant production per hectare and leaf to stem ratio, heavy grazing reduced the production (75%), canopy cover (72%) and leaf to stem ratio (55%). Protein content was identified as the most sensitive parameter to grazing, as it was declined 20 and 44 percent under moderate and heavy grazing, respectively. Moderate grazing had no significant effect on the measured parameters in Lookeh rangeland but the species protein content declined significantly (50%) under heavy grazing pressure. Although dry matter digestibility and metabolizable energy of the species reduced 28 and 21 % respectively under heavy grazing, its ADF was increased by 21 %. Canopy cover percentage, leaf to stem ratio and A. sieberi production also were reduced by 60, 43 and 56 percent respectively under heavy grazing pressure. The results showed that although the quantity and quality of A. sieberi decreased significantly under heavy grazing, no evidence of these negative impacts were found under moderate grazing condition.Keywords: Livestock grazing, forage quantity, forage quality, enclosure
-
وجود ارگ دامغان در غرب پلایای دامغان، بیانگر فعالیت زیاد باد در این منطقه بیابانی است. با توجه به پیشرفت تکنولوژی و افزایش جمعیت طی چند دهه اخیر، بخش های زیادی از کاربری های گذشته اراضی تغییر کرده است. این تغییرات می تواند بر توان رسوب زایی اراضی اثر گذاشته و موجب تشدید فرسایش بادی شود. در این پژوهش، ابتدا نقشه های کاربری اراضی سال های 1353 و 1382 تهیه شد. نتایج حاصل از مقایسه این نقشه ها نشان می دهد که سطح قابل ملاحظه ای از اراضی مرتعی به اراضی کشاورزی تبدیل شده اند. همچنین بخشی از اراضی کشاورزی، به اراضی مسکونی و صنعتی تبدیل شده و سطح کوچکی از اراضی کشاورزی نیز به اراضی مخروبه تبدیل شده اند. سپس از خاک یا رسوب سطحی منطقه، در سه تیمار اراضی کشاورزی قدیمی (که کاربری خود را حفظ کرده اند)، زمین های کشاورزی جدید (که سابقا مرتع بوده اند) و مراتع (با پنج تکرار) نمونه برداری شد. دانه بندی ذرات خاک با الک های 2000-1180-600-250-150-75 و کمتر از75 میکرون براساس وزن و درصد فراوانی هر کلاس اندازه ذرات بررسی، و شاخص های میانگین قطر ذرات، چولگی، جورشدگی و کشیدگی با استفاده از نرم افزار GRADISTATE ارزیابی و توان رسوب زایی اراضی براساس فراوانی ذرات با قطر کمتر از 2000 میکرون (ذرات حساس و مستعد فرسایش) مشخص شد. نتایج حاصل به صورت هفت نقشه ارائه شده که توان رسوب زایی منطقه را در هر کلاس اندازه ذرات بیان می کند. نقشه مربوط به پراکنش ذرات دارای قطر بیشتر از 2000 میکرون، نشان دهنده پراکنش ذرات پایدار در برابر فرسایش بادی است. بقیه نقشه ها نشان دهنده ذرات ناپایدار در برابر فرسایش بادی هستند و از مقایسه نقشه کاربری اراضی با نقشه های مربوط به پراکنش ذرات مشخص شد که بیشترین پراکنش ذرات ناپایدار در اراضی مرتعی و کمترین پراکنش در اراضی کشاورزی بوده و اراضی مرتعی، توان رسوب زایی بالاتری نسبت به دو تیمار دیگر دارند.کلید واژگان: پایداری ذرات, دامغان, رسوب زایی, فرسایش بادی, کاربری زمینThe presence of Damghan Erg in West of Damghan Playa indicates high wind activity in this desert region. Due to technological advances and population growth in recent decades, large parts of past land uses have changed. These changes can exacerbate wind erosion and affect lands sedimentation. In this study, first, the land use maps of years 1974 and 2003 were prepared. The comparison of these maps shows that a significant area of rangelands have been converted to agricultural lands. Also, part of the agricultural lands has been converted to residential and industrial lands and a small area of agricultural lands has been dilapidated. The soil or surface sediment were sampled in three treatment as old agricultural lands (that they have preserved their use), new agricultural lands (that they were formerly rangelands) and ranelands (with five replications). Soil particles grading have been studied by sieves of 2000,1180,600,250,150,75 and less than 75 micron based on the weight and frequency percent of each particle size class and indicators of particle (diameter mean, skewness, sorting and elongation) were specified using software GRADISTATE. At last, land sedimentation assessment was identified based on the abundance of particles with a diameter less than 2000 micron (susceptible to erosion). The results have been prepared as 7 maps that they express region sedimentation in each particle size class. Particles dispersion map with diameter larger than 2000 micron indicates stable particle dispersion against wind erosion and other maps show unstable particles dispersion. Comparing the land use map with particles dispersion maps show that the most unstable particles dispersion is in rangelands, the least dispersion of them is in agricultural land and rangelands have more sedimentation than the other treatments.Keywords: particle stability, Damghan, sedimentation, wind erosion, land use
-
آگاهی از خصوصیات کمی و کیفی بانک بذر خاک در اکوسیستم های مرتعی و تاثیر عوامل مدیریتی بر آن می تواند یکی از راهکارهای مناسب برای دستیابی به اهداف اصلاحی در محیط های طبیعی محسوب شود. در این پژوهش، اثر شدت های چرای دام بر ویژگی های بانک بذر خاک در بوته زار های مناطق خشک استان سمنان در سال 1389مورد مطالعه قرار گرفت. منطقه نمونه برداری به وسعت 500 هکتار شامل مناطق چرا نشده (قرق 17ساله)، منطقه با شدت چرای متوسط و منطقه چرای سنگین (با انجام برآورد مقایسه ای برداشت اندام هوایی نسبت به منطقه قرق) به فاصله نزدیکی از هم تعیین شدند. در هر تیمار نمونه برداری از خاک به روش تصادفی سیستماتیک در قالب 20 پلات 1×1 مترمربعی به فواصل 50 متر از هم و در طول 4 ترانسکت به طول 200 متر انجام شد. نمونه برداری از خاک در داخل هر پلات از دو عمق 05 و 510 سانتی متری و توسط آگر به شعاع 3 سانتی متر انجام شد. در هر تیمار در مجموع 20 نمونه و در مجموع 60 نمونه خاک جمع آوری و به محیط گلخانه منتقل شد. نمونه های خاک الک شده و داخل ظروفی به ابعاد 40*40 سانتی متری کشت شدند. پس از اتمام مرحله کشت گلخانه ای، تراکم بذور هر گونه در واحد سطح برحسب تعداد در مترمربع محاسبه شد. با احتساب تراکم بذر هر گونه در مترمربع، نسبت فراوانی هر گونه به نسبت کل گونه های موجود محاسبه شد. سپس با استفاده از شاخص تنوع شانون- وینر، تنوع گونه ای در واحد سطح محاسبه شد. مقایسه داده ها در قالب طرح کاملا تصادفی و با استفاده از آزمون تجزیه واریانس یک طرفه استفاده شد. مقایسه خصوصیات بانک بذر در دو عمق مورد مطالعه نیز با استفاده از آزمون تی استیودنت مستقل انجام شد. نتایج مبین تاثیر معنی دار شدت چرا و همچنین عمق خاک بر تراکم بذر است. هر دو تیمار چرای متوسط و سنگین تاثیر معنی داری بر تراکم بانک بذر خاک در واحد سطح نسبت به تیمار چرا نشده ایجاد کردند. بیشترین کاهش تراکم بذر بر اثر افزایش عمق در تیمار قرق و به میزان 5/43 درصد محاسبه شد. این مقدار کاهش برای تیمار چرای متوسط و سنگین به ترتیب 4/24 و 9/21 درصد برآورد شد. همچنین چرای دام با شدت متوسط تغییر معنی داری در تنوع بانک بذر خاک نسبت به منطقه قرق در لایه های مختلف ایجاد نکرد، اما در تیمار چرای شدید، تنوع بانک بذر خاک در عمق اول (5/39 درصد) و عمق دوم (51 درصد) به طور معنی داری کاهش یافت.کلید واژگان: شدت چرا, تنوع بذر, تراکم بذر, بانک بذر خاک, سمنانAt this research, the effect of the grazing intensity on the features of the soil seed bank in shrub lands in arid zones in Semnan province was studied. The sampling area (500 hectares) was determined including no-grazing area (un-grazed 15 years), the moderate grazing intensity and the high grazing intensity area near the close of interval each other. In each treatment of soil sampling, systematic sampling was done within the 20 plots of 1 × 1 m intervals along 4 transect of 50 meters and a length of 200 m. Soil samples from each plot at depths of 0-5 and 5-10 cm and radius 3 cm was done by Auger. In each treatment, a total of 20 samples and finally 60 soil samples were collected and transferred to the greenhouse environment. Soil samples were planted with dimensions of 40 x 40 cm sieve containers. After finishing the greenhouse cultivation, seed density per unit area in terms of number of species per square meter was calculated. Considering the density of seeds per square meter, the ratio of frequency of each species to all species was calculated. One-way ANOVA was used to compare the data. Independent student t -test used to compare characteristics of the seed bank was also studied in tow depths. Results show a significant effect because the intensity and depth of seeding is. Both moderate and heavy grazing treatments were created impact on soil seed bank density per unit area. The highest and lowest seed density fluctuations due to the increased depth of the treatments no-grazing (43.5%) and heavy grazing (21.9%) was estimated. The average grazing intensity not changes significantly in the soil seed bank diversity than Un-grazed areas in different layers. But in the heavy grazing, soil seed bank diversity was significantly decreased in the first depth (39.5%) and the second depth (51%).Keywords: Grazing intensity, seed variety, Seed density, soil seed bank, Semnan
-
با توجه به اینکه کاربری های متفاوت اراضی در میزان ذخیره و تصاعد کربن تاثیر زیادی دارند، در این پژوهش چهار تیمار شامل درمنه زار به منزله شاهد، درمنه زار تبدیل شده به تاغ زار، درمنه زار تبدیل شده به زیتون کاری و درمنه زار تبدیل شده به مناطق مسکونی، با هدف بررسی اثر تغییر کاربری اراضی مرتعی بر ذخایر کربن در مراتع ایوانکی استان سمنان انتخاب شدند. ذخایر کربن در بخش پوشش گیاهی و خاک در هر تیمار اندازه گیری شد و نتایج نشان داد که تبدیل اراضی مرتعی به کشت گیاهان مختلف موجب افزایش ذخایر کربن در اجزای گیاهی می شود؛ در بخش خاک، مقدار کربن در تیمار اراضی مسکونی کمتر و در تاغ زار بیشتر از شاهد است و در تیمار زیتون کاری تفاوت معنا داری با شاهد مشاهده نمی شود. از سوی دیگر بیشترین میزان تصاعد کربن سالانه در مناطق مسکونی (4526 کیلوگرم در هکتار در سال) صورت گرفته و کمترین مربوط به تاغ زار (1606 کیلوگرم در هکتار در سال) است. بیشترین میزان تصاعد کربن از خاک در مرداد ماه (32/3 گرم کربن در متر مربع در روز) در اراضی مسکونی اتفاق افتاده است و کمترین میزان تصاعد کربن در بهمن ماه در تاغ زار (05/0 گرم بر متر مربع در روز) صورت گرفته است. با توجه به نتایج حاصل از مقادیر ذخیره و تصاعد کربن در مناطق مطالعه شده توصیه می شود در اجرای پروژه های اجرایی و توسعه ای اول اینکه تا حد ممکن کمترین دخالت و دستکاری در طبیعت صورت گیرد و دوم اینکه متناسب با نرخ افزایش تصاعد کربن ناشی از تغییر کاربری مراتع به مناطق مسکونی، اقدام به ایجاد پوشش گیاهی دایمی و پایدار در مناطق مورد نظر شود.
کلید واژگان: ترسیب کربن, تصاعد کربن, تغییر کاربری, مراتع ایوانکیDue to the notable role of different land uses in carbon sequestration and emission، four treatments including rangeland as control، Haloxylon plantation area، Olea plantation (olive garden)، and Residential lands، were selected to study the effects of land use change on soil carbon sequestration and emissions in Eivanakei rangelands، Semnan province. Carbon stocks in vegetation and soil of each treatment were measured and the results showed that the conversion of rangelands to plant cultivation will increase the carbon stocks in vegetal parts of ecosystem. Residential Land soil carbon content is fewer than control، but olive garden and Haloxylon planted area is not significantly different from control. On the other hand، the highest annual carbon emission was observed in residential area (4526 kg/ ha/year) and the lowest in Haloxylon plantation (1606 kg/ ha/year). Most of the carbon emission from soil has occurred in August (3. 32 g C/m2/day) in residential areas and the lowest in February in Haloxylon plantation (0. 05 g C/m2/day). According to the results of carbon sequestration and emission in the study area، it is recommended to exert minimal intervention and manipulation in natural regimes during the rehabilitation projects; also proportional to the rate of increase in carbon emissions resulting from change of rangelands to residential areas، establishment of permanent sustainable and indigenous vegetation should be prioritizedKeywords: Carbon sequestration, Carbon émission, Eivanakei rangelands, Land use change -
مبارزه با بیابان زایی، که امروزه تهدیدی جدی برای محیط و رفاه انسان به شمار می رود، نیازمند درک مسائل پیچیده این پدیده از طریق ارزیابی، آگاهی از شدت عمل فرایند ها، و مشخص نمودن عوامل آن است. بنابراین، در این بررسی، پس از مطالعه شرایط حاکم بر منطقه دامغان، که نشان دهنده وجود بیابان زایی است، شدت و وضعیت فعلی بیابان زایی با تکیه بر معیارهای اقلیم، آب، زمین شناسی- ژئومورفولوژی، خاک، و فرسایش بادی، به عنوان مهم ترین معیارهای بیابان زایی، ارزیابی شد. با توجه به اعتبار بیشتر مدل های منطقه ای و مدل های دارای قابلیت بازنگری و اصلاح، در اینجا از مدل ایرانی ارزیابی پتانسیل بیابان زایی (IMDPA)، که برای استفاده در مناطق خشک واسنجی شده است، برای ارزیابی بیابان زایی استفاده شد. نخست شاخص فصلی بودن بارش، با توجه به ویژگی های خاص اقلیمی منطقه، به مدل اضافه شد. سپس، ارزیابی اولیه بیابان زایی انجام شد. سپس، با توجه به نتایج ارزیابی اولیه، شرایط منطقه، و مسائل مطرح شده در مراحل مختلف ارزیابی، اصلاحات لازم در مدل انجام شد و ارزیابی نهایی بیابان زایی و ارائه نقشه آن صورت گرفت. نتایج به دست آمده نشان داد که شدت بیابان زایی در 94/33 درصد از سطح منطقه شدید و در 06/66 درصد از سطح آن متوسط است. همچنین، اقلیم، شورشدن منابع آب و خاک، کاربری نامناسب اراضی، بهره برداری بی رویه از منابع آب زیرزمینی، شیوه نامناسب آبیاری، و چرای مفرط مهم ترین عوامل بیابان زایی در منطقه است.
کلید واژگان: ارزیابی بیابان زایی, شدت بیابان زایی, عوامل بیابان زایی, مدل اصلاح شده IMDPA, منطقه دامغانCombating desertification which is a serious threat for the environment and human welfare requires understanding complex issues of this phenomenon using evaluation، awareness of severity of it''s processes and determination of it''s factors. So here، after recognizing the characteristics of the region showing existence desertification، we assess its current status with emphasis on climate، water، geology-geomorphology، soil and wind erosion as the most criteria of desertification. According to more consensus on regional model or flexible model to modify، Iranian Model for Desertification Potential Assessment (IMDPA)، which is calibrated to use in arid area of Iran، was chosen. At first the rainfall seasonality indicator was added to the model as a special climate character. Then primary assessment of desertification was done. At last according to the result of primary assessment، the area environmental conditions and revealed issues during assessment the model was modified، final assessment and mapping of desertification were done. At last according to the result of primary assessment، the area environmental conditions and revealed issues during assessment the model was modified، final assessment and mapping of desertification were done. Based on the results desertification intensity in 33/94% and 66/06% of the area are severe and moderate respectively. Also the major factors affecting desertification across Damghan region are climate، salinization of water and soil resources، improper land use، over exploitation of underground water، over grazing and improper irrigation method.Keywords: Desertification assessment, Desertification intensity, Modified IMDPA, Desertification, fators, Damghan region -
منابع آب زیرزمینی به عنوان یکی از مهم ترین منابع تامین آب مورد نیاز برای بخش های کشاورزی، شرب و صنعت، از اهمیت زیادی برخوردار است که با خطرات متفاوتی نظیر افت سطح، کاهش میزان تغذیه به سبب نقصان بارندگی و آلاینده های طبیعی و غیرطبیعی مواجه است. این پژوهش در دشت آبرفتی گرمسار، در استان سمنان صورت گرفته است. به منظور شناخت وضعیت کیفی آب شامل هدایت الکتریکی و نسبت جذب سدیم، نتایج آنالیز شیمیایی 52 چاه در 2 دوره زمانی 1381تا1388 و 13871390 مورد ارزیابی و تجزیه و تحلیل قرار گرفت. با توجه به اهداف تحقیق، روند و آثار تغییرات شاخص نوسان های سطح سفره آب زیرزمینی در 4 دوره زمانی 1373تا1375، 1375تا1381، 1381تا1388 و 1388تا1390 در 75 حلقه چاه، بررسی شد. برای پهنه بندی ویژگی های کمی آب، از روش IDW با توان های 1 تا 5 و دو روش زمین آماری (کریجینگ و کوکریجینگ) در نرم افزارهای ArcGIS و Surfer8 استفاده شد. برای بررسی روند و تغییرات شاخص نوسان های سطح سفره آب زیرزمینی و پارامترهای کیفی معیار آب از کلاس بندی و امتیازات مدل بیابان زایی IMDPA استفاده شد. نتایج نشان داد که افت سطح آب زیرزمینی در دوره های 1373تا1375، 1375تا1381، 1381تا1388 و 1388تا1390 به ترتیب، برابر 05/1 متر، 2/8 متر، 27/4 و 34/5 متر بوده است و به طور متوسط، افت آب زیرزمینی در دشت گرمسار سالیانه معادل 99/0 سانتی متر یا به عبارتی معادل 1 متر است. همچنین به منظور تعیین رده و نوع کیفیت آب از تقسیم بندی ویل کوکس استفاده شد که با توجه به نتایج به دست آمده، نوع کیفیت آب برای کشاورزی «خیلی شور و مضر برای کشاورزی» است.
کلید واژگان: آبهای زیرزمینی, پارامترهای کیفی, مدل IMDPA, دیاگرام ویلکوکس, پهنه بندیInvestigation of Temporal and Spatial Variation of Groundwater Quality and Quantity in Garmsar PlainGroundwater resources as one of the most important sources of water needed for agriculture, industry and drinking is important, that are encountered With different risks such as level fall, reduced feed rate due to lack of rainfall and contaminants normal and abnormal. This study was conducted in Garmsar alluvial plain in Semnan province. According to the research purposes, process and effect of variations underground water table fluctuations, in the 4 periods, 1995-1997, 1997-2003, 2003-2009 and 2010-2012 were investigated in 75 wells. For investigate process effects of variations water quality parameters including EC and SAR, Results of chemical analysis of 52 wells in the second periods, 2003-2009 and 2010-2012 were evaluated and analyzed. In order to quantify the properties of water zonation software was used the method of IDW with a power of 1 to 5, and Geostatistical methods (Kriging and Cokriging) and Surfer8 ArcGIS. For investigate process and variations in the underground water table fluctuations in water quality parameters, was used from Classification and rate of IMDPA desertification model. Results show that groundwater level drop in the periods 1995-1997, 1997-2003, 2003-2009 and 2010-2012 respectively are 1.05, 8.2, 4.27 and 5.34 meters and decrease groundwater in Garmsar Plain. An average of 0.99 cm or in other word we are facing equal to 1 meter drop Groundwater in Garmsar plain. We used Wilcox classification to determine the level and types of water quality.According to results, based on quantitative parameters of EC and SAR are in C4S1 category.Keywords: Groundwater, Quality parameters, IMDPA, Wilcox method, Zonation -
نخستین گام در بیابان زدایی، جلوگیری از گسترش بیابان می باشد؛ که این مسئله باید متکی بر شناخت پدیده هایی است که با کنش واندرکنش با یکدیگر در یک ناحیه تغییراتی را به وجود می آورند و منجر به بیابان زایی می شوند. در این پژوهش با استفاده از روش ایرانی IMDPA شدت بیابان زایی دشت گرمسار در 4 دوره زمانی 75-1373، 81-1375، 88-1381 و 90-1388 مورد ارزیابی قرار گرفت. پس از بررسی و ارزیابی های اولیه دو معیار اقلیم و آب به عنوان مهم ترین معیارهای موثر در بیابان زایی منطقه در نظر گرفته شد. برای معیار اقلیم 3 شاخص خشکی ترانسو، بارش سالانه و شاخص خشکسالی و برای معیار آب 3 شاخص افت آب زیرزمینی، هدایت الکتریکی و نسبت جذب سدیم درنظر گرفته شد. سپس براساس مدل مذکور به هر شاخص امتیاز ددهی شدو با میانگین هندسی نقشه های وضعیت بیابان زایی در نرم افزار ARCGIS9.3برای 4 دوره زمانی تهیه شد؛ سپس با تلفیق نقشه معیارها به روش متوسط هندسی، نقشه وضعیت بیابان زایی برای 4 دوره به دست آمد. از بین شاخص های بررسی شده در این دوره، چهار شاخص خشکی ترانسو، افت آب زیرزمینی، هدایت الکتریکی آب و شاخص بارش سالانه به ترتیب با ارزش عددی 81/3، 17/3، 11/3 و 09/3 بیشترین تاثیر و دو شاخص نسبت جذب سدیم، شاخص خشکسالی به ترتیب با ارزش عددی 17/1 و 63/1 کمترین تاثیر را در بیابان زایی دشت گرمسار دارند. تجزیه و تحلیل معیارهای بیابان زایی در منطقه گرمسار نشان داد که در میان معیارهای مورد بررسی، معیار آب بیشترین اثر را بر روی تخریب زمین و بیابان زایی از سال 1373 داشته است.
کلید واژگان: شدت بیابان زایی, آب و اقلیم, شاخص, IMDPA, گرمسارDesertification consists of land degradation in arid, semi-arid and dry sub-humid areas induced by climate change and human activities. For evaluation and mapping of desertification many research have been conducted leading to regional and local models. In this research, among different existing methods, IMDPA model was selected and desertification intensity of Garmsar plain was evaluated based on 2 criteria and 6 indices including: climate (precipitation, drought and aridity index) and water (groundwater table depletion, electrical conductivity, sodium absorption ratio) over four periods; 1995-1997, 1997-2003, 2003-2009 and 2010-2012. Each criterion was assessed based on the selected indices resulted in qualitative mapping of each criterion based on geometric average of the indices. Finally, desertification map of the region was extracted using geometric average of criteria for each period. Thematic databases, with a 1:50000 scale resolutions were integrated and elaborated in ArcGIS9.3. The results showed that during the periods, four indices including groundwater table depletion, electrical conductivity, aridity index and precipitation index have the most significant effects on desertification with the values of 3.81, 3.17, 3.11 and 3.09, respectively. Also two indices including Sodium absorption ratio and drought have the least effect on desertification with the values of 1.17, 1.63 of the Plain, respectively. Also, analysis of desertification criteria in Garmsar region showed that among studied criteria, water criteria have had the most effect on land degradation and desertification since 1994.Keywords: Desertification intensity, Water, climate criteria, Index, IMDPA, Garmsar -
International Journal of Advanced Biological and Biomedical Research, Volume:1 Issue: 9, Summer 2013, PP 968 -980
Desertification could be traced back to one or many factors. Thus, to cope with such a phenomenon, there exists a need for a profound understanding of the processes and the causes. The study area of the current paper is the extent of Shahrekord’s Marghzar as an important case amongst the important ones of the province. In order to evaluate the roots of desertification in the area, the Iranian model of desertification potential assessment (IMDPA) was used. Three criteria included are water resources status, soil and vegetation. These criteria were scored against the defined set of scores provided in the tables. According to the fact that in the model, each criterion is summed up by applying geometric average of the indices, the final map of the corresponding criterion was prepared by superimposing all the maps of the indices. Next, the criteria were combined by applying geometric average and the final map was created. Based on the criteria, the severity of desertification in the region according to the IMDPA model is 1.61 which falls into the medium class. Results indicate that the vegetation utilization and water table drawdown indices, as the two most influential indices, are averaged around 4 and 3.23, respectively. The vegetation index acts as the most critical case defining the lion share of the desertification severity of the area. Of the total area, 3.1% is classified as low and 96.9% as medium severity classes. From the major causes of desertification in the region, one could point out to over utilization of the rangelands and intense livestock grazing which have imposed a downgrading force over the vegetation cover. Of the rest, over withdrawal from the underground reservoirs and the multiplicity of wells could be mentioned. These latter causes have the Marghzar dried and water tables drawn
Keywords: Desertification, IMDPA, Marghzar, Shahrekord’s plain
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.