somayeh mohammadi
-
مجال اللون کمفهوم ذی تواتر عال یشکل جزءا هاما من حقول التعبیر فی ایه لغه. بما انه توجد علاقه وثیقه بین التعبیر والفکر والثقافه، فدراسه اللغه مع مراعاه هذا الانتماء، بإمکانها ان تفتح ابوابا جدیده لتطویر عملیه تعلیم اللغه وتعلمها. فتناول هذا البحث دراسه اللغتین مع الترکیز علی مفردات الالوان دراسه تعلیمیه ومعرفیه. کلمات اللون التی تمت دراستها فی هذا البحث هی المعادلات الفارسیه والعربیه لإحدی عشره من کلمات اللون التی اقترحها برلین وکای (1969). هدف المولفین هو فحص ومقارنه الاستعارات المفهومیه لمجال "اللون" فی اللغتین الفارسیه والعربیه، والتعریف بمجالات الهدف، وتحدید الخرائط الرئیسیه، والتعبیر عن اوجه التشابه والاختلاف الاستعاریه فی هذا المجال. وقد انتهج البحث المنهج الوصفی-التحلیلی وتمت دراسه البیانات فی إطار المنهج الدلالی المعرفی ووفقا لنظریه الاستعاره المفهومیه لکوفکسیس (2005). یشیر تحلیل البیانات إلی ان کلمات اللون الاساسیه فی الفارسیه تتوافق مع نظیراتها العربیه، مع اختلاف ان "آبی" فی الفارسیه، علی عکس "الازرق" فی العربیه، لایعتبر من کلمات الالوان التی لها تمثیل لغوی استعاری؛ یتعزز افتراض ان المرکبات الاستعاریه فی اللغات لاتصنع إلا بکلمات اللون الرئیسیه، لانه لم یتم إیجاد نموذج للبنی والبنفسجی والوردی والرمادی فی اللغتین، بالإضافه إلی الازرق فی الفارسیه؛ ومعظم الاستعارات المتعلقه بالالوان فی کلتا اللغتین لها طبیعه ثقافیه فلایبدو واقعیا جدا ان نتصور استعارات اللون فی اللغتین بانهما تتعادلان معرفیا معا.
کلید واژگان: تمثیلات اللون اللغویه, الفارسیه والعربیه, الدلاله المعرفیه, برلین وکایColour, as one of the high-frequency concepts, constitutes an important part of the expressive realm of any language. Given that language, thought, and culture are inextricably linked, studying language while considering this inseparable connection can influence the way language is viewed and taught. This research focuses on the educational and cognitive study of the aforementioned languages, with an emphasis on the field of colour. The colour words studied are the equivalents of the eleven colour words proposed by Berlin and Kay (1969). The authors' goal is to examine and compare the conceptual metaphors of "colour" in Persian and Arabic, define the target domains, key maps, and similarities and differences. The research method is descriptive-analytical, and the data were analysed within the framework of the cognitive semantics approach. Data analysis indicated that: 1- The basic colour terms (BCTs) in Persian correspond to their Arabic equivalents, with the difference that "آبی" in Persian, unlike "ازرق" in Arabic, is not considered one of the colour terms that have a metaphorical-linguistic representation. 2- The assumption that metaphorical compounds are only made with the main colour words is reinforced, because no model has been found for brown, violet, pink, and grey in the two languages, in addition to blue in Persian. 3- Most of the metaphors related to colours in both languages have a cultural nature, and it does not seem very realistic to imagine them as being equivalent.
Keywords: Colour, Persian, Arabic Languages, Omparative Study, Cognitive Semantics -
زمینه و هدف
از این رو هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان فراتشخیصی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر نشخوار ذهنی و فرسودگی هیجانی زنان مطلقه سرپرست خانوار می باشد.
مواد و روش هاروش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با دو گروه آزمایش و گروه گواه و جامعه آماری شامل کلیه زنان مطلقه سرپرست خانوار در شهر اصفهان در سال 1402 که به روش نمونه گیری دردسترس 45 نفر انتخاب، و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (گروه درمان پذیرش و تعهد 15 نفر و گروه درمان فراتشخیصی 15 نفر) و گروه گواه (15 نفر) قرار گرفتند. سپس به گروه آزمایش درمان پذیرش و تعهد 8 جلسه 90 دقیقه ای و به گروه آزمایش درمان فراتشخیصی هم 8 جلسه 90 دقیقه ای ارائه شد. برای گروه گواه مداخله ای صورت نگرفت. ابزارهای گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه نشخوار ذهنی نولن - هوکسما و مورو (1991) و پرسشنامه فرسودگی هیجانی مسلش و جکسون (1981) بود. داده ها به وسیله روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هانتایج نشان داد، تفاوت معناداری را بین میانگین نمرات پس آزمون و آزمون پیگیری متغیر نشخوار ذهنی و میانگین نمرات پس آزمون فرسودگی هیجانی وجود ندارد و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد اثربخشی بیشتری را نسبت به درمان فراتشخیصی بر کاهش نشخوار ذهنی و نگرانی زنان مطلقه سرپرست خانوار داشت.
نتیجه گیریدرمان پذیرش و تعهد و درمان فراتشخیصی با آموزش روش های مناسب برخورد با موضوعات هیجانی، راهبردهای سازگارانه زنان مطلقه سرپرست خانوار برای تنظیم هیجانات را افزایش داده و باعث ارتقاء سطح سلامت روانی و کاهش نشخوار ذهنی و فرسودگی هیجانی شده اند و همین موجب تجربه کمتر اختلالات فیزیولوژیکی و هیجانی شده است
کلید واژگان: درمان فراتشخیصی, درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, نشخوار ذهنی, فرسودگی هیجانی, زنان مطلقه سرپرست خانوارAim and BackgroundThe purpose of the present study was to compare the effectiveness of meta-diagnostic therapy and therapy based on acceptance and commitment on mental rumination and emotional exhaustion of divorced female heads of households.
Methods and Materials:
semi-experimental research method with a pre-test, post-test and follow-up design with two experimental groups and a control group and a statistical population including all divorced female heads of the household in Isfahan city in 1402, which was selected by available sampling method of 45 people And they were randomly placed in two experimental groups (acceptance and commitment treatment group of 15 people and extra diagnostic treatment group of 15 people) and control group (15 people). Then, 8 sessions of 90 minutes were given to the experimental group of acceptance and commitment therapy, and 8 sessions of 90 minutes were given to the experimental group of extra diagnostic therapy. In addition, there was no intervention for the control group. Data collection tools included Nolen-Hoeksema and Moro (1991) mental rumination questionnaire, Maslach and Jackson (1981) emotional exhaustion questionnaire. The data was analyzed by the statistical method of analysis of variance with repeated measurements.
FindingsThe results showed that there was a significant difference between the mean scores of the post-test and the follow-up test of the variable of mental rumination and the mean scores of the post-test of emotional exhaustion, and the treatment based on acceptance and commitment was more effective than the extra-diagnostic treatment on reducing Divorced women had mental rumination and worry.
ConclusionsAcceptance and commitment therapy and transdiagnostic therapy by teaching appropriate methods of dealing with emotional issues have increased the adaptive strategies of divorced female heads of households to regulate emotions and have improved the level of mental health and reduced mental rumination and emotional exhaustion, and this has led to the experience there are fewer physiological and emotional disorders.
Keywords: Transdiagnostic Therapy, Therapy Based On Acceptance, Commitment, Mental Rumination, Emotional Exhaustion, Divorced Women Head Of Household -
در وضعیت کنونی سیستم بهداشتی، راهبردی که مدیران پرستاری در تصمیم گیری اخلاقی شان مدنظر قرار می دهند، می تواند نتایج مختلفی را برای بیماران و پرستاران و سیستم های بهداشتی به دنبال داشته باشد؛ لذا، مطالعه ی حاضر با هدف تبیین راهبردهای تصمیم گیری اخلاقی در مدیران پرستاری انجام شد. تحلیل محتوای کیفی قراردادی حاضر در سال 1401 در دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد انجام شد. هجده مدیر پرستاری، به روش هدفمند انتخاب شدند؛ سپس، با استفاده از مصاحبه های بدون ساختار عمیق انفرادی، از آنان مصاحبه شد و داده ها با بهره گیری از رویکرد گرانهایم و لاندمن، تجزیه و تحلیل شدند. نتایج شامل یک طبقه (انسان مداری) و سه زیرطبقه (مشتری مداری، ارزش گذاری نسبت به شان کارکنان و تعارض رعایت حقوق بیمار و کارکنان با پیروی از خط مشی های سازمانی) بود. مدیران پرستاری سعی کردند، با استفاده از راهبردهای مشتری مداری، ارزش گذاری نسبت به کارکنان و اولویت حقوق بیمار و کارکنان بر ضوابط سازمانی، تصمیم های اخلاقی شان را بر اساس اصل انسان مداری اتخاذ کنند. نتایج مطالعه ی حاضر نشان می دهد، مدیران پرستاری همسو با رعایت حقوق بیماران و کارکنانشان تصمیم گیری می کنند؛ ولی گاهی این تصمیم ها با منافع سازمان ها تعارض دارد؛ ازاین رو، باید موانع موجود را که موجب فراهم شدن موقعیت برای این گونه تعارضات می شوند، شناسایی کرد. افزایش تعهد سازمانی در مدیران نیز می تواند در کاهش تصمیماتی که منافع گروه های مختلف مشتریان و کارکنان و سازمان های بهداشتی باشد، موثر باشد.
کلید واژگان: اخلاق حرفه ای, تحلیل محتوا, تصمیم گیری اخلاقی, مدیران پرستاریIn the current health system conditions, the strategies adopted by nursing managers in their ethical decision-making can lead to different results for patients, nurses, and health systems. Therefore, the present study aimed to explain ethical decision-making strategies implemented by nursing managers. The present study was conducted using qualitative content analysis in 2022 at Shahrekord University of Medical Sciences. A total of 18 nursing managers were selected through purposive sampling and were interviewed using in-depth unstructured individual interviews. Data were analyzed using the method proposed by Graneheim and Lundman. The results revealed one main category (human-centeredness) and three subcategories (customer-centeredness, valuing employees’ dignity, and the conflict between respecting the rights of patients and employees and adhering to organizational policies). Nursing managers attempted to make their ethical decisions based on the principle of humanism by using customer-centeredness strategies, valuing employees’ dignity, and prioritizing the rights of individuals and employees over organizational rules. The results of the present study showed nursing managers make decisions in line with respecting the rights of patients and employees. However, sometimes these decisions conflict with the interests of organizations. In this regard, the existing obstacles that create the conditions for such conflicts should be identified. Increasing organizational commitment in managers can also be effective in decisions that benefit different groups of customers, personnel, and health organizations.
Keywords: Ethical Decision-Making, Professional Ethics, Nursing Managers, Content Analysis -
با توجه به نقش مهم سازمان های بهداشتی و رفتار و عملکرد پرستاران در دستیابی به اهداف سازمان ها، بنیان های اخلاقی پرستاران می تواند به رفتارها و تصمیم های آنان و در نتیجه، به جو و فرهنگ سازمانی شان شکل دهد؛ لذا مطالعه ی توصیفی تحلیلی حاضر با هدف تعیین ارتباط بین بنیان های اخلاقی و فرهنگ سازمانی، بر روی دویست پرستار که به روش سرشماری انتخاب شده بودند، در دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد در سال 1402 انجام شد. داده ها با استفاده از پرسش نامه ی اطلاعات دموگرافیک، بنیان های اخلاقی و فرهنگ سازمانی جمع آوری و با بهره گیری از نرم افزار آماری SPSS نسخه 16 و آزمون های آماری توصیفی (درصد، میانگین و انحراف معیار) و تحلیلی (تی تست، آنالیز واریانس و ضریب هم بستگی و رگرسیون خطی) تجزیه و تحلیل شدند. آزمون ضریب هم بستگی پیرسون نشان داد، میانگین بنیان های اخلاقی و فرهنگ سازمانی در پرستاران ارتباطی معنی دار داشت (r=0.61, P<0.001). ضریب تعیین (R2=0.372) نیز نشان داد، بنیان های اخلاقی، حدود 37 درصد از فرهنگ سازمانی را پیش بینی می کنند. از میان ابعاد بنیان های اخلاقی، ابعاد وفاداری به گروه، احترام به مرجعیت و خلوص ، می توانند به طور معنی داری فرهنگ سازمانی را پیش بینی کنند (P<0.001). میانگین نمره ی بنیان های اخلاقی در پرستاران متوسط و 105.74±25.7 بود. میانگین فرهنگ سازمانی در پرستاران مطلوب و 105.74±25.7 بود. با توجه به نتایج می توان چنین نتیجه گرفت که با گسترش جو اخلاقی و توسعه ی ارزش های اخلاقی، همانند وفاداری به گروه، احترام به مرجعیت و خلوص در پرستاران می توان به ارتقاء فرهنگ سازمانی در پرستاران یاری رساند.
کلید واژگان: اخلاق سازمانی, بنیان اخلاقی, پرستاران, فرهنگ سازمانیConsidering the important role of health organizations and the behavior and performance of nurses in achieving organizational goals, the moral foundations of nurses can significantly influence their behaviors and decisions and shape the organizational culture and atmosphere. Therefore, the present descriptive-analytical study aimed to investigate the relationship between moral foundations and organizational culture among 200 nurses selected using the census method at Shahrekord University of Medical Sciences in 2023. Data were collected through a demographic information form along with questionnaires to measure moral foundations and organizational culture. Data were analyzed using SPSS software version 16 via descriptive statistics (percentage, mean, and standard deviation) and analytical tests (t-test, analysis of variance (ANOVA), correlation coefficient, and linear regression). Pearson’s correlation coefficient revealed a significant relationship between the mean scores of moral foundations and organizational culture among nurses (r=0.61, P<0.001). The coefficient of determination (R2=0.372) showed approximately 37% of the variance in organizational culture can be predicted by moral foundations. Among the dimensions of moral foundations, loyalty to the group, respect for authority, and purity significantly predicted organizational culture (P<0.001). The mean score of moral foundations among nurses was acceptable at 98.55±15.8, while the mean score of organizational culture was favorable at 105.74±25.7. Based on the findings from the present study it can be concluded that by creating a moral atmosphere and promoting moral values such as loyalty to the group, respect for authority, and purity in nurses, the organizational culture can be enhanced
Keywords: Moral Foundations, Organizational Ethics, Organizational Culture, Nurses -
هدف
ریسک اعتباری یا ریسک نکول وام گیرنده در بازپرداخت تعهدات خود مهم ترین ریسکی است که بانک ها با آن مواجه هستند. دو متغیر اصلی که برای مدل سازی این ریسک و تعیین زیان مورد انتظار ناشی از وام دهی که در رویکرد رتبه بندی داخلی پیمان بازل نیز مورد استفاده قرار می گیرند عبارتند از «احتمال نکول» و «زیان به شرط نکول». با توجه به اهمیت متغیر زیان به شرط نکول در کاربردهای مختلف مدیریت ریسک اعتباری و همچنین در رتبه بندی اعتباری، در این پژوهش با استفاده از رویکرد مدل های ساختاری به ارائه روشی برای تخمین این متغیر برای بدهی های تضمین شده و تضمین نشده با تاکید بر ساختار بدهی و نقدشوندگی وثیقه پرداخته شده است. رویکرد موردنظر برای نمونه برای تخمین زیان به شرط نکول چند شرکت فعال در بازار سرمایه ایران مورد استفاده قرار گرفته است.
روشبه منظور تخمین «زیان به شرط نکول مورد انتظار» و «زیان به شرط نکول در شرایط بحرانی» برای بدهی های تضمین شده و تضمین نشده از یک مدل ساختاری و رویکرد شبیه سازی مونت کارلو استفاده شده است. در این مدل قیمت بازاری دارایی کل شرکت از یک فرآیند پرش- انتشار پیروی می کند و هریک از وثایق که خود از میان دارایی های مشهود شرکت هستند، دارای فرآیند تصادفی مجزا اما وابسته به دارایی کل شرکت هستند. بعلاوه برای وثیقه کمتر نقد شونده یک جریمه عدم نقدشوندگی نیز لحاظ شده است. همچنین برای نسبت دارایی مشهود به کل دارایی در شرایط نکول و عدم نکول مقادیر متفاوتی در نظر گرفته شده است. برای تخمین زیان به شرط نکول برای یازده شرکت منتخب، بعد از تخمین مولفه های تعیین کننده فرایند تصادفی دارائی هر شرکت و وثیقه ها با استفاده از داده ها تا انتهای سال 1396، زیان به شرط نکول بدهی های این شرکت ها در انتهای سال 1397 با روش ساختاری و رویکرد شبیه سازی مونت کارلو برآورد گردید. در شبیه سازی مونت کارلو، 500 هزار مسیر برای دارایی کل و وثایق شبیه سازی شد و برای مسیرهای با رویداد نکول یافته، زیان به شرط نکول های مورد انتظار، ابتدا در سطح بدهی ها و سپس در سطح شرکت برآورد گردید. همچنین به منظور تحلیل حساسیت، متغیر مذکور در صورت انتخاب ساختارهای بدهی جایگزین برای همین شرکت ها برآورد شده است.
یافته هابرای شرکت هایی که در ساختار بدهی خود یک بدهی تضمین شده با وثیقه نقدشونده دارند و بدهی صرفا از محل وثیقه بازیافت می گردد، مقادیر زیان به شرط نکول مورد انتظار برای بدهی وثیقه دار در بازه 14 درصد تا 5/14 درصد قرار می گیرد. با فرض تغییر نوع وثیقه به کمتر نقدشونده برای همین شرکت ها، این عدد در بازه 30 درصد الی 33 درصد قرار می گیرد. مقادیر متغیر زیان به شرط نکول کل مورد انتظار بدهی تضمین شده (که بازیافت از محل دارائی های باقیمانده شرکت نیز انجام می شود) در این دو ساختار بدهی برابر با 9 درصد و 12 درصد می باشد. برای شرکت هایی که در ساختار بدهی خود، دو بدهی تضمین شده داشتند، مقادیر متغیر مذکور برای هر دو بدهی در زمانی که بازیافت بدهی صرفا از محل وثیقه است، مشابه با شرکت هایی است که در ساختار بدهی خود فقط یک بدهی تضمین شده با همین نوع وثیقه دارند. اما میانگین مقادیر زیان به شرط نکول کل مورد انتظار برای بدهی تضمین شده با وثیقه نقدشونده برابر با 10 درصد و برای وثیقه کمتر نقد شونده برابر با 8/15 درصد است. همچنین با کاهش نسبت بدهی های تضمین شده با وثایق نقدشونده نسبت به کل بدهی ها، زیان به شرط نکول مورد انتظار در سطح شرکت به طور متوسط افزایش می یابد. به علاوه زیان به شرط نکول در بحرانی در بدهی تضمین شده با وثیقه نقدشونده کمتر از ساختار بدهی و بیشتر از دینامیک دارایی و وثیقه و مقادیرشان در شرایط بحرانی متاثر می گردد.
نتیجه گیرینتایج نشان می دهد نقدشوندگی وثیقه نقش مهمی در کاهش زیان به شرط نکول مورد انتظار تسهیلات تضمین شده دارد. نقش ساختار بدهی با توجه به اولویت پرداخت بدهی های تضمین شده بر مقدار زیان به شرط نکول بدهی تضمین نشده و همچنین بر مقدار زیان به شرط نکول کل بدهی های تضمین شده و نیز زیان به شرط نکول بدهی کل شرکت موثر است.
کلید واژگان: زیان به شرط نکول, ساختار بدهی, نقدشوندگی وثیقهPurposeCredit risk is the most important risk that banks are facing. Two main variables used for modeling this risk and determining the expected loss from lending are "Probability of Default" and "Loss Given Default." Given the importance of the loss-given-default (LGD) in various applications of credit risk management and credit rating, this study presents a method using the structural model approach to estimate this variable for both secured and unsecured debt, focusing on debt structure and collateral liquidity. The proposed approach has been applied to estimate the LGD for some selected firms active in the Iranian capital market.
MethodTo estimate the "Expected LGD" and "Downturn LGD" for secured (with both liquid and less liquid collateral) and unsecured debts, a structural model and Monte Carlo simulation approach have been employed. In this structural model, the market value of the firm's total assets follows a Jump-Diffusion process, and each collateral, being among the firm's tangible assets, has a separate but dependent stochastic process relative to the firm's total assets. Additionally, a liquidity penalty is considered for less liquid collateral.Furthermore, in this study, different values are considered for the ratio of tangible assets to total assets in default and non-default conditions (operations). To estimate the LGD for the debts of eleven selected eligible firms, after determining the parameters of the stochastic process for assets of each firm and collateral using data up to the end of the fiscal year 1396 (2017), the Loss Given Default for these firms' debts at the end of the fiscal year 1397 (2018) was estimated using the structural model and Monte Carlo simulation approach.In the Monte Carlo simulation, 500,000 paths for total assets and collaterals were simulated. For the paths where defaults were observed, the expected Loss Given Default values were estimated, first at the debt level and then at the firm level. Additionally, to perform a sensitivity analysis, the mentioned variables were estimated under alternative debt structures for the same firms.
FindingsFor firms with a debt structure consisting of only one secured debt, where the collateral is liquid and the debt is recovered solely from the collateral, the expected Loss Given Default values for secured debt are similar, ranging from 14% to 14.5%. If the type of collateral changes to the less liquid one, for the same firms, this value ranges from 30% to 33%. For the total LGD variable (where debt recovery comes from both collateral and other remaining assets of the firm), the average expected values for these two debt structures are 9% and 12%, respectively. For firms with a debt structure involving two secured debts, the expected LGD values, where recovery is solely from collateral, are similar to those of firms with only one secured debt with the same type of collateral. However, the average expected total LGD for secured debt with liquid collateral is 10%, and for less liquid collateral, it is 15.8%. Additionally, as the proportion of secured debts with liquid collateral relative to total debts decreases, the expected LGD at the firm level tends to increase on average. Moreover, in the downturn, the LGD for secured debt with liquid collateral is less influenced by the debt structure and is primarily affected by the dynamics of assets and collateral and the values of these two variables under critical conditions.
ConclusionIn this study, the LGD for debts was estimated using a structural model and through Monte Carlo simulation for the debts of eleven selected firms listed on the Tehran Stock Exchange. Considering two types of collateral with different liquidity and three common debt structures of companies, it was determined that the liquidity of collateral plays a significant role in reducing the expected LGD for secured loans. The role of debt structure, given the priority of secured debt payments, affects the amount of LGD for unsecured debt, as well as the total LGD for secured debts and the total LGD at the firm level.
Keywords: Loss Given Default, Debt Structure, Collateral Liquidity -
مقدمه
با توجه به اهمیت تکنیک های پرپ و درپ در اتاق عمل و نقش دانشجویان، آموزش موثر این روش ها می تواند نقش موثری در ارتقای یادگیری دانشجویان داشته باشد. لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر روش ایفای نقش پرپ و درپ بر استرس ادراک شده و خودکارآمدی دانشجویان اتاق عمل انجام شد.
روش کارمطالعه نیمه تجربی حاضر با طرح دو گروهی و پیش آزمون پس آزمون در سال 1400 در دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد انجام شد. 40 نفر از دانشجویان کارشناسی اتاق عمل به روش دردسترس انتخاب و به دو گروه تخصیص تصادفی یافتند. داده ها قبل و بعد از مداخله توسط پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک، پرسشنامه استرس و خودکارامدی جمع آوری شد.
نتایجآزمون تی تست نشان داد که میانگین استرس درک شده بین گروه های مداخله و کنترل بعد از مداخله (0/021=p) تفاوت آماری معنی داری داشت هرچند قبل از مداخله (0/167=p) و یک ماه بعد از مداخله (0/116=p) معنی دار نبود. میانگین خودکارآمدی در دانشجویان بعد از مداخله (0/018=p) و یک ماه بعد از مداخله (0/009=p) نیز بین دو گروه متفاوت بود هرچند قبل از آن (0/089=p) تفاوت معنی داری بین دو گروه وجود نداشت.
نتیجه گیریبا توجه به نقش معنی دار روش ایفای نقش در کاهش استرس و افزایش خودکارآمدی دانشجویان اتاق عمل در اجرای فرایندهای مهمی همانند پرپ و درپ ، مدیران آموزشی بایستی در زمینه استفاده از این روش و ارزیابی آن در سایر فرایندهای بالینی برنامه ریزی های لازم را داشته باشند.
کلید واژگان: ایفای نقش, پرپ و درپ, استرس, خودکارآمدی, دانشجویان اتاق عملIntroductionConsidering the importance of prep and drape techniques in the operating room and the role of stress and self-efficacy of students, effective training of these methods using models that put the person in a position can play an effective role. To promote learning and stress and self-efficacy of students. Therefore, the present study was conducted with the aim of determining the effect of the method of playing the role of prep and drape on the perceived stress and self-efficacy of operating room students.
Materials & MethodsThis semi-experimental study was conducted with two groups and pre-test and post-test in 2021 at Shahrekord University of Medical Sciences. Overall, 40 undergraduate students of surgical technologists were selected by the convenient method and randomly assigned to two groups. The data were collected by demographic information questionnaire, stress and self-efficacy questionnaire.
ResultsThe t-test showed that the average perceived stress between the intervention and control groups after the intervention were statistically different (p=0.021) although no difference was observed before (p=0.167) and one month after the intervention (p=0.116). The average self-efficacy in students after the intervention (p=0.018) and one month after the intervention (p=0.009) had a significant difference between two groups while no difference was observed between them at baseline (p=0.089).
ConclusionConsidering the significant role of the role-playing method in reducing stress and increasing the self-efficacy of operating room students in the implementation of important processes such as prep and drape, it should be said that educational managers should use this method and evaluate it in other clinical processes.
Keywords: Role Playing, Prep, Drape, Stress, Self-Efficacy : Operating Room Students -
رعایت الزامات مربوط به کفایت سرمایه ارائه شده توسط کمیته نظارت بر بانکداری بال یکی از حیاتی ترین نیاز های بانکداری در ایران است. در این راستا روش های تخمین متغیر زیان به شرط نکول، به عنوان یکی از دو متغیر اصلی در تعیین ریسک اعتباری بدهی از منظر توافقنامه های بال مورد مطالعه قرار می گیرد. این متغیر در حوزه مختلف مدیریت ریسک اعتباری از جمله قیمت گذاری وام، تعیین ذخائر احتیاطی، رتبه بندی اعتباری و تعیین کفایت سرمایه بانک مورد استفاده قرار می گیرد؛ لذا ضمن مرور روش های تخمین این متغیر در رویکرد های «رتبه بندی داخلی پایه» و «رتبه بندی داخلی پیشرفته» که در توافقنامه های بال دو و سه توسعه یافته است، تلاش می شود روش رایجی که درحال حاضر برای پیاده سازی رویکرد رتبه بندی داخلی پیشرفته برای تخمین زیان به شرط نکول وام ها در بانکداری دنیا استفاده می شود و قابل استفاده در سیستم بانکداری کشور نیز می باشد، به صورت مبسوط شرح داده شود. همچنین با مروری بر چند مطالعه مهم در این حوزه روش های تخمین به کار گرفته شده و نتایج به کارگیری روش های مختلف آماری در مدل سازی این متغیر ارائه شده است.
کلید واژگان: زیان به شرط نکول, کفایت سرمایه, توافقنامه های بال, مدیریت ریسک اعتباریJournal of Studies in Banking Management and Islamic Banking, Volume:10 Issue: 26, 2024, PP 155 -185Compliance with the capital adequacy requirements provided by the Basel Committee on Banking Supervisions is one of the most vital needs of banking in Iran. In this regard, this article reviews the methods for estimating the loss given default (LGD) as one of the two main variables in determining the credit risk of a debt. This variable is used in various areas of credit risk management, including loan pricing, loss reserve determination, credit rating, and determining capital adequacy. Therefore, in this study, while reviewing the methods of estimating this variable in the various approaches in Basel accords including “fundamental internal rating” and “advanced internal rating,” the common practice that is currently used to implement the advanced internal rating approach to estimate loss given default is described in details. Also, reviewing several important studies in the field, the estimation methods used in these studies, and the results of using different statistical methods in modeling loss given default have been presented.
Keywords: Loss Given Default, Capital Adequacy, Basel Accords, Credit Risk Management -
هدف
اهداف اختصاصی پژوهش حاضر شامل - بررسی میزان همبستگی ابعاد تاب آوری و پدافند غیر عامل؛ بررسی وضعیت تاب آوری وابعاد آن در سطح خانوارهای مورد مطالعه و بررسی اثرات مستقیم و غیر مستقیم ابعاد تاب آوری در پدافند غیر عامل می باشد.
روش شناسی:
پژوهش حاضر از نظر نوع تحقیق کاربردی و از نظر ماهیت توصیفی و تحلیلی، روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ای و میدانی(مشاهده و پرسشنامه) و جامعه آماری تحقیق حاضر کلیه خانوارهای شهر سیرجان می باشد. حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران 384 نفر مشخص گردید. روایی متغیرهای تحقیق از نظرات و کارشناسان متخصص در برنامه ریزی شهری استفاده شده است و پایایی پرسشنامه با استفاده از آلفای کرونباخ 75/0 محاسبه شده است. روش تجزیه و تحلیل اطلاعات با استفاده از آمار توصیفی(میانگین و توزیع فراوانی) و آماری استنباطی در محیط اس پی اس اس صورت گرفته است.
قلمرو جغرافیایی پژوهش:
قلمرو جغرافیایی شهر سیرجان می باشد .
یافته ها و بحث:
نتایج تحقیق حاصل از آزمون تی تک نمونه ای حاصل از آن شد که بین ابعاد تاب آوری شهری و پدافند غیر عامل رابطه مستقیمی وجود دارد. همچنین نتایج حاصل از رگرسیون و تحلیل مسیر حاصل از آن شد که بعد کالبدی بیشترین تاثیر و بعد زیست محیطی کمترین تاثیر در پدافند غیر عامل داشته است.
نتیجه گیریبنابراین می توان گفت که در مناطقی که در بروز سانحه مستعد تلفات جانی و مالی بسیار هستند؛ نیازمند اقدام سریع در راستای تاب آورسازی هستند.
کلید واژگان: تاب آوری شهری, پدافند غیر عامل, آزمون تحلیل مسیر, شهر سیرجانIntroductionPassive defense and resilience of societies from the perspective of urban sciences means the ability to prepare for emergencies.
Aim of the research:
The specific objectives of the present study include - to examine the correlation between the dimensions of resilience and passive defense
Research MethodologyThe present study is an applied research and in terms of descriptive and analytical nature, field information collection method and the statistical population of the present study is all households in Sirjan. The sample size was determined based on Cochran's formula of 384 people. The validity of the research variables was based on the opinions and experts in urban planning and the reliability of the questionnaire was calculated using Cronbach's alpha of 0.75. The method of data analysis using descriptive statistics (mean and frequency distribution) and inferential statistics in SPSS environment is done. Geographical area of research: Sirjan city.
Findings and DiscussionThe results of the research obtained from the one-sample t-test showed that there is a direct relationship between the dimensions of urban resilience and passive defense. Also, the results of regression and path analysis showed that the physical dimension had the most impact and the environmental dimension had the least impact on passive defense.
ResultsTherefore, it can be said that in areas where there is a high risk of casualties and financial losses; Therefore, they need to act quickly in order to create resiliencee
Keywords: Urban resilience, passive defense, route analysis test, Sirjan city -
ماهیت و پیامدهای کووید 19 مشکلات مختلفی را برای گروه های آسیب پذیر به خصوص سالمندان ایجاد کرد. هدف این مطالعه، مروری بر اختلالات روحی روانی سالمندان در همه گیری کرونا و عوامل مرتبط با آن است.
مرور سیستماتیک حاضر در سال 1402 مطابق با راهنمای دانشگاه یورک انجام شد. جست وجوی مقالات با ترکیبی از کلیدواژه های سلامت روان، سالمندان، همه گیری کووید 19، مشکلات روانی، تاثیرات روانی، دیسترس روانی به زبان فارسی و انگلیسی و بدون محدودیت زمانی انجام شد. طبق معیارهای ورود و خروج، در نهایت، 31 مقاله وارد مطالعه شدند.
5 مقاله در ایران و 26 مقاله در مجلات بین المللی پایگاه های داده ای Pub Med ،Scopus ، Proquest ، Springer ،Science Direct ،Wiley ، Google Scholar و ایرانیSID ،IranDoc ،Nindex ، Magiran وIran-medex در بازه ی زمانی 2023-2019 منتشر شده بود. 21 مقاله کمی، 4 مقاله کیفی و 4 مقاله مرور سیستماتیک بودند. نتایج در راستای اهداف مطالعه به سه گروه علائم دیسترس روانی سالمندان در دوره ی همه گیری کرونا، علائم افزایش دهنده ی دیسترس روانی سالمندان و علائم کاهش دهنده ی دیسترس روانی سالمندان طبقه بندی شدند.
با توجه به اینکه سالمندان به واسطه ی بسیاری از عوامل خطر مانند؛ تنهایی، مشکلات جسمانی و در نتیجه، اعمال سیاست هایی مثل قرنطینه ی خانگی و محدودیت ها آسیب می بینند، بایستی علاوه بر بررسی سلامت جسمانی، غربالگری آن ها از نظر سلامت روان نیز انجام شود. تمرکز بر عوامل کاهنده ی دیسترس روانی مانند؛ تفریحات خانگی و حفظ ارتباطات به صورت مجازی و تمرکز بر ایمان، خودمراقبتی و حفظ رویکرد عادی زندگی، می تواند نقش موثری در کاهش اثرهای منفی همه گیری کرونا در سالمندان داشته باشد.کلید واژگان: افسردگی, اضطراب, دیسترس, سالمندی, کووید 19The nature and consequences of COVID-19 have engendered various challenges for vulnerable groups, particularly the elderly. This study aims to scrutinize the mental health disorders experienced by the elderly during the COVID-19 pandemic, along with associated contributing factors.
This systematic review conducted in 2023 adhered to the guidelines of York University. Articles were identified using a combination of keywords, including mental health, the elderly, COVID epidemic, mental problems, psychological effects, psychological distress, and with no time constraints.
A total of 5 articles were published in Iran, while 26 articles were sourced from international journals. Among these, 21 articles employed quantitative methods, 4 were qualitative, and 4 constituted systematic reviews. The results were categorized based on the study's objectives into three groups: symptoms of mental distress in the elderly during the COVID-19 epidemic, factors contributing to increased psychological distress in the elderly and factors associated with decreased psychological distress in the elderly.
Given that the elderly are susceptible to numerous risk factors such as loneliness, physical ailments, and home quarantine, it is imperative to not only assess their physical well-being but also screen for mental health. Prioritizing elements such as home entertainment and virtual communication, alongside emphasizing faith, self-care and maintaining a normal lifestyle, can play a pivotal role in mitigating the adverse effects of COVID-19 on the mental health of the elderly.Keywords: Aged, Anxiety, COVID-19, Distress -
مقدمه
شرایط همه گیری بیماری کووید - 19 نقش غیرقابل انکاری در آموزش دانشجویان خصوصا دانشجویان حیطه سلامت از جمله پرستاران داشته است و می تواند بطور بالقوه کفایت بالینی این دانشجویان را در آینده به عنوان نیروی کاری تحت تاثیر قرار دهد. لذا مطالعه حاضر با هدف تببین تجارب دانشجویان علوم پزشکی از چالش هایی که در این دوران در آموزش بالینی شان تجربه کرده اند انجام شد.
روش بررسیمطالعه کیفی حاضر به روش تحلیل محتوای قراردادی در سال 1402 در دانشکده علوم پزشکی ساوه انجام شد. 17 دانشجو به روش هدفمند انتخاب و داده ها با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختارمند عمیق انفرادی جمع آوری و با استفاده از رویکرد گرانهیم و لاندمن مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
نتایجمصاحبه با مشارکت کنندگان در طی یک دوره 3 ماهه با 17 دانشجو به صورت انفرادی انجام شد. میانگین طول مدت مصاحبه 30 دقیقه بود. یافته ها شامل یک طبقه (یادگیری از دست رفته) و پنج زیر طبقه (ترس مانع از یادگیری، محدودیت سیستم آموزشی، آشفتگی در تعاملات و ارتباطات، یادگیری بالینی محدود شده، دلسردی نسبت به شرایط آموزشی) بود.
نتیجه گیریبا توجه به اینکه آموزش در محیط بیمارستآن ها بدون مواجهه با بیماریهای واگیردار غیرممکن است بایستی با تدوین قوانین و دستورالعمل هایی از آسیب به یادگیری دانشجویان رشته های مختلف پیشگیری کرد. همچنین استفاده از روش های آموزشی همانند فیلم و انیمیشن و همچنین سایر روش های آموزش مجازی می تواند تا حدودی در کنار مطالب نظری به ارتقای سطح یادگیری دانشجویان در مواردی که امکان حضور آن ها در بالین بیماران وجود ندارد کمک کند.
کلید واژگان: دانشجویان, آموزش بالینی, یادگیری, کووید 19, تحلیل محتویIntroductionThe conditions of the COVID-19 disease epidemic have had an undeniable role in the education of students, especially health students, including nurses, and it can potentially affect the clinical competence of these students as a workforce in the future. Therefore, the current study will be conducted to explain the medical students' experiences of the challenges they have experienced in their clinical education during this period.
MethodThe present qualitative study was conducted using the contractual content analysis method in 2023 in Saveh Medical Sciences Faculty. 17 students were selected purposefully and, the data were collected using in-depth semi-structured interviews and analyzed using Granheim and Lundman's approach.
ResultsInterviews with participants were conducted individually with 17 students during 3 months. The average duration of the interview was 30 minutes. The findings included one category (lost learning) and five subcategories (fear preventing learning, limitations of the educational system, confusion in interactions and communication, limited clinical learning, and discouragement towards educational conditions).
ConclusionConsidering that it is impossible to teach in the hospital environment without encountering infectious diseases, it is necessary to prevent harm to the learning of students of various fields by formulating rules and guidelines. Also, the use of educational methods such as movies and animations, as well as other methods of virtual education, can help to improve the level of students' learning in cases where they can't be present at the patient's bedside.
Keywords: Students, Clinical education, Learning, COVID-19, Content analysis -
Background & Objective
Clinical environment is a significant component in relation to students' learning. Exposure to the challenges of the clinical learning environment has some consequences for students and can affect their learning. Identifying these consequences will moderate the challenges, and therefore, improve the quality of learning in such environments. The present study aimed to explain the consequences of exposure to clinical learning challenges among operating room students.
Materials & MethodsThis study was conducted based on the qualitative content analysis approach at Shahrekord University of Medical Sciences, Shahrekord, Iran, in 2022. A total of 14 surgical technology students were selected by a purposeful sampling method. The required data were collected using in-depth, semi-structured face-to-face interviews. The data were analyzed using Graneheim and Lundman's approach.
ResultsThe results of the study revealed two categories (i.e., learning distress and using harmful clinical shortcuts) and four subcategories (i.e., feeling of helplessness in learning, anxiety, incomplete care, and wrong modeling). Under the conditions and challenges in the learning environment, students felt helpless toward learning, experienced anxiety, and suffered from learning distress. It was also found that in the clinical learning atmosphere, when faced with the existing challenges, the students would be likely to facilitate the care process and attempt to do unprincipled care by imitating the wrong personnel examples.
ConclusionFaced with the learning challenges of the clinical environment, the operating room students suffered from learning stress and resorted to harmful clinical shortcuts. Examining students' anxiety and their disappointment and helplessness toward the conditions and challenges of clinical education, identifying clinical wrong patterns in the care process, as well as modifying the care process provided by the personnel as wrong role models of students can have an effective impact in reducing the existing consequences.
Keywords: Clinical Education, Clinical Learning, Learning Challenges, Learning Outcome, Operating Room -
زمینه و هدف
دانشجویان اتاق عمل به دلایل مختلف اضطراب را تجربه می کنند که بر روند آموزشی آن ها مانند بخیه زدن تاثیر می گذارد. باتوجه به نقش موثر شبیه سازی در ارتقای آموزش دانشجویان، این مطالعه با هدف تاثیر شبیه سازی بخیه زدن پوست حیوان بر میزان مهارت و سطح اضطراب دانشجویان اتاق عمل انجام شد.
روش بررسیمطالعه ی نیمه تجربی حاضر با طرح دو گروهی قبل و بعد با 40 دانشجوی اتاق عمل دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد(شهرکرد و بروجن) سال 1399 انجام شد. نمونه ها به روش مبتنی بر هدف انتخاب و تصادفی به دو گروه آزمون و کنترل اختصاص یافتند. داده ها قبل و بعد از مداخله توسط ابزار اضطراب اشپیل برگر و پرسش نامه ی مهارت بخیه زدن جمع آوری و توسط نرم افزار SPSS و آزمون های آمار توصیفی و تحلیلی(کای دو، تی تست، تی زوجی) آنالیز گردید.
یافته هادر این مطالعه 30 نفر(75٪) از نمونه ها در سنین 25-18 و 10نفر(25٪) از آن ها 35-26 سن داشتند. 10 نفر(25٪) مرد و30نفر(75٪ زن) بودند. همچنین از نظر تاهل، 7نفر(5/17٪) متاهل و 33نفر(5/82٪) مجرد بودند. آزمون تی تست نشان داد که میانگین اضطراب آشکار در گروه مداخله2235±36/10) و کنترل(15/92±41/7) بعد از مداخله معنی دار نبود(0/346=P). همچنین میانگین اضطراب پنهان در گروه مداخله(65/47±36/10) و کنترل(65/13±38/6) تفاوت معنی داری نداشت(0/089= P). آزمون تی تست نشان داد که مهارت بخیه زدن بعد از مداخله در دو گروه مداخله(2/22±28/58) و کنترل(3/12±23/42) تفاوت معنی داری داشت(0/04=P).
نتیجه گیریبافت مانکن های بخیه نسبت به پوست انسان از نظر قوام بسیار متفاوت است و حس مشابه بخیه روی پوست طبیعی را به دانشجویان منتقل نمی کند. از طرفی ورود و خروج و حرکت سوزن و نخ در پوست گوسفند راحت تر بوده و این خود امکان انجام راحت تر بخیه زدن را برای دانشجویان فراهم می کند. از این رو پیشنهاد می شود که برای آموزش دانشجویان اقدام به خرید و آماده سازی پوست گوسفند نموده و آموزش بخیه را روی آن انجام دهند.
کلید واژگان: شبیه سازی, بخیه زدن, دانشجویان اتاق عمل, اضطراب, مهارتBackground and AimOperating room students have experienced anxiety for various reasons that affect their educational process such as stitching. Due to the effective role of simulation in improving the education of students, this study was conducted with the aim of the effect of animal skin suturing simulation on the skill level and anxiety level of operating room students.
Materials and MethodsIn this study, 30 people (75%) of the samples were aged 18-25 and 10 people (25%) of them were 26-35. 10 people (25%) were men and 30 people (75%) were women. Also, in terms of marriage, 7 people (17.5%) were married and 33 people (82.5%) were single. The present quasi-experimental study was performed with a two-group plan before and after with 40 operating room students of Shahrekord University of Medical Sciences (Shahrekord, Broujen) in 2020. The samples were randomly assigned to two test and control groups using the method based on the purpose of selection. Data were collected before and after the intervention by Spielberger Anxiety Tool and Suturing Skills Questionnaire and analyzed by SPSS software and descriptive and analytical statistical tests (Chi-square test, t-test, paired t-test).
ResultsThe t-test test showed that the mean of obvious anxiety in the intervention group (36.35±10.22) and the control group (41.15±7.92) after the intervention was not significant (P=0.346). Also, the mean hidden anxiety in the intervention group (36.65±10.47) and the control group (38.65±6.13) had no significant difference (P=0.089). The t-test test showed that there was a significant difference in sewing skills after the intervention in the two intervention groups (28.2±58.22) and the control group (23.42±3.12) (P=0.04).
ConclusionThe texture of suture mannequins is very different from human skin in terms of consistency, and it does not convey the same feeling of sutures on natural skin to students. On the other hand, it is easier to enter and exit and move the needle and thread in the sheepskin, and this provides the students with the possibility of stitching more easily. Therefore, it is suggested to buy and prepare sheep skin for training students and teach them stitches on it.
Keywords: Simulation, Suturing, Operating Room Students, Anxiety, Skill -
نشریه علم زبان، پیاپی 17 (بهار و تابستان 1402)، صص 281 -310
پژوهش حاضر به بررسی مفهوم غم در آن بخش از زبان های فارسی و عربی پرداخته که با حوزه های مبدا مرتبط با ظرف، تصور و بیان شده است. از این طریق، شیوه اندیشیدن سخنگویان زبان های مذکور در این حوزه درک می شود و شباهت ها و تفاوت های میان آنها نمایان می گردد. افزون براین، سعی شده که نظم نهفته در پس عبارات گسسته و به ظاهر نامنظم ظرف انگاری فرد غمگین آشکار گشته و نظام شناختی آن توصیف گردد. روش انجام این تحقیق به صورت تحلیلی و درچارچوب استعاره شناختی است. مطالعات مقایسه ای، شناخت چگونگی ساختارمندی مفاهیم مشترک در نظام مفهومی سخنگویان زبان های مختلف و شناسایی استعاره های فرهنگ بنیاد توانسته اند در درک شناختی فرهنگ ها از یکدیگر نقش مهمی داشته باشند. برای نمونه، می توان به این نکته اشاره کرد که سخنگویان عربی، غم را عمدتا ماده ای دانسته اند که گلو را بند آورده (غص، شجا، جرض)؛ یعنی این انسداد حلق است که برجستگی داشته، درحالی که فرد فارسی زبان، غم را عمدتا خوراکی دانسته که آن را خورده است (غم/ غصه خورد). گویی، سختی قورت دادن در آن برجستگی نداشته و مشکل اینجاست که این خوراک در دل (معده) انباشته شده و این اندام را تحت فشار قرار داده (دلم ترکید)، یا اینکه این خوراک باعث آسیب و زخم دل گشته است (خون دل می خورد)؛ یعنی خوردن غم مایه زخم و خون شدن دل است.
کلید واژگان: ظرف, غم, استعاره های فرهنگ بنیاد, زبان های فارسی و عربیThe present study surveys the concept of sadness in those parts of Persian and Arabic languages which have been conceived and expressed through the source domain of container in order to illustrate the way speakers of the above languages think in this domain, as well as the similarities and differences between them. Moreover, the study intends to reveal the order behind the discrete and seemingly irregular expressions of the sad person as a container and describe its cognitive system. The method employed in this research is analytical-semantic. Conducting comparative studies, understanding how common concepts are structured in the conceptual system of speakers of different languages, and identifying culture-based metaphors play an important role in the cognitive understanding of cultures. For instance, through the results of the present study, it can be stated that Arabic speakers consider sadness to be mainly something that blocks their throats (غص، شجا، جرض for example); i.e. the blockage is prominent while Persian speakers consider sadness to be mainly something edible (غم/ غصه خورد meaning He ate sadness/grief). That is to say, the difficulty of swallowing is not prominent in Persian and the problem is that this food has accumulated in the heart (stomach) and puts this organ under pressure (دلم ترکید meaning My heart exploded), or that this food has wounded the heart (خون دل می خورد meaning Eating sadness caused the heart to bleed).
Keywords: Container, Sadness, Basic-culture metaphors, Persian, Arabic languages -
سیر تغییر و تحول نسل های کارخانه های کشتی سازی نشان می دهد که پیدایش یک حادثه یا ابداع فناوری جدید و ماشین های ابزار پیشرفته موجب گردیده است تا هر دوره، کارخانه کشتی سازی به نسل بعدی تغییر یابد. این تغییر نسل تاکنون شامل 5 سطح می باشد. تفاوت نسل های کارخانه کشتی سازی شامل سه پارامتر کلی فلسفه تولید، فناوری تولید و جانمایی کارخانه کشتی سازی است. تحقق و توسعه نسل اول در اواخر سال 1940میلادی، نسل دوم اواخر سال 1960میلادی، نسل سوم اواخر سال 1980میلادی، تحقق و توسعه نسل چهارم اوایل سال 2000 میلادی و توسعه نسل پنجم از سال 2020 میلادی شروع شده است. مهمترین عامل تغییر نسل های کشتی سازی دستیابی به شاخص باز (بهتر، ارزان تر و زودتر) می باشد. در این پژوهش به مروری بر پارمترهای مهم در تعیین نسل کشتی سازی با ماشین ابزار پیشرفته از جمله جریان مواد، کارگاه پیش سازی (Pre outfit)، بلوک سازی، گسترش کارخانه، مکانیزه سازی، منطقه حایل (Buffer Area)، خط فرآیند (Process line)، تجهیزات (Outfitting) و ابعاد شناور پرداخته شده است.
کلید واژگان: نسل, کشتی سازی, فناوری, ماشین ابزار, صنایع دریاییThe course of change and transformation of the generations of shipyards shows that the occurrence of an accident or the invention of new technology and advanced machine tools has caused the shipyard to change to the next generation every period. This generation change includes 5 levels so far. The difference between generations of shipyards includes three general parameters of production philosophy, production technology and factory layout. The realization and development of the first generation in the late 1940s, the second generation in the late 1960s, the third generation in the late 1980s, the realization and development of the fourth generation in the early 2000s, and the development of the fifth generation started in 2020. The most important factor in the change of generations of shipbuilding is to achieve the open index (better, cheaoer and sooner). In the research, an overview of important parameters in determining the generation of shipbuilding with advanced machine tools, such as material flow, pre-outfit workshop, block making, factory expansion, mechanization, buffer area, process line, outfitting, and vessel dimensions, have been discussed.
Keywords: Generation, Shipbuilding, Technology, Machine tools, Marine industries -
یتم الفهم والتعبیر عن جزء من البنیه المفاهیمیه للحزن بالالم. العلاقه بین الالم وبعض الحزن وثیقه لدرجه ان الارتباط الفسیولوجی بینهما یمکن التنبو بها؛ مع ذلک فإن للالم نظره ظاهریه (Phenomenology) تجاه الحزن توفر فهمه کتجربه مجرده من خلال تجربه الالم التی هی اکثر جسدیه. فی استعاره "الحزن الم" یوصف الحزن من حیث المواصفات الحسیه للالم فیعبر الالم وهو إحساس جسدی مزعج عما یشعر به الشخص عند الشعور بالحزن وهو حاله عقلیه غیر مرغوب فیها؛ والحزن إنذار ونداء من النفسیه المنزعجه کماان الالم إنذار من الجسد المصابه؛ ویتم تقویم الالم بطبیعه الحال کتجربه سلبیه وبالتالی الحزن ایضا یعتبر سلبیا علی عکس نقیضهما وهما الصحه الجسدیه والنفسیه. یهدف هذا المقال دراسه مفهوم الحزن المصور والمعبر عنه بالالم بمجالاته المصدر فی الفارسیه والعربیه، حتی یتم الکشف عن طریقه تفکیر المتحدثین باللغات المذکوره فی هذا المجال، وکذلک طریقه الإدراک والتشابه والاختلاف بینهما. نهج البحث منهجا وصفیا تحلیلیا وتم التحلیل علی طریقه اللسانیات المعرفیه والاستعاره المفاهیمیه. یظهر دراسه البیانات تشابهات معرفیه واسعه بین المتحدثین باللغه الفارسیه والعربیه فیبدو ان المتحدثین بهاتین اللغتین عند الحزن یصورون انفسهم متاثرین بحالات مختلفه من الالم فیرون جسدهم فی حاله یتعرض للدغات الحیوانات او اشواک النباتات او حده الاشیاء الجارحه او الحراره والحرق او الالم الناجم عن الضغط المرتفع، إلخ. تجدر الإشاره إلی ان مجالات المصدر المتعلقه بالادوات والحیوانات فی العربیه تظهر تنوعا اکبر والسبب فی ذلک یکمن فی الخصایص البیییه والجغرافیه للعرب.کلید واژگان: اللغتان الفارسیه والعربیه, دراسه معرفیه, استعاره الحزن الم, مجالات المصدرA part of the conceptual structure of sadness is understood and expressed along with pain. The relationship between pain and part of the concept of sadness is quite close in a way that physiological correlation of these two is predictable. Pain is phenomenologically related to sadness in which, understanding and perception of its progress as an abstract experience through the experience of pain which is more physical. In the cognitive concept of “sadness is pain”, sadness should be sought in the framework of the sensory characteristics of pain. Pain expresses the feeling of a person when experiencing sadness, and it shows an unfavorable mental state with an unpleasant physical feeling. Sadness is a warning and a call from the damaged mind (soul) of a person. Pain is a warning issued from the body. Pain is naturally considered a negative experience; consequently, it creates a negative evaluation of sadness. The present study surveys the concept of sadness in that part of Persian and Arabic languages which is expressed by source domain related to pain, so that the way of thinking of the speakers of the mentioned languages in this domain, the understanding, and the similarities and differences between them are revealed. The method of conducting this research is descriptive and analytical, and the method of analysis is cognitive linguistics and conceptual metaphor. Regarding the pain perception of sadness, it can be said that the analysis of the data indicates a wide cognitive similarity between these two languages. It seems that Persian and Arabic people imagine themselves affected by different states of pain when they are sad; this means that they expose their bodies to insect bites, plant thorns, sharp tools, heat and burning, or pain caused by high pressure, etc. which seems that the source domain related to tools and animals in Arabic show more diversity for the conceptualization of pain and the reason for that can be found in the environmental and geographical characteristics of Arabic people.Keywords: Persian, Arabic languages, Cognitive review, sadness is pain, source domains
-
در این پژوهش دو ترکیب باز شیف با نام های 1- (2-هیدروکسی بنزیلیدین)-4- فنیل تیوسمی کاربازید (2-HTSC) و 1- (3-هیدروکسی بنزیلیدین)-4- فنیل تیوسمی کاربازید (3-HTSC) سنتز و اثر بازدارندگی آن ها روی خوردگی فولادکربنی در محیط هیدروکلریک اسید 15% بررسی شد. در این راستا اثر بازدارندگی این دو ترکیب به وسیلهی روشهای کاهش وزن، روشهای الکتروشیمیایی نظیر اسپکتروسکوپی امپدانس الکتروشیمیایی (EIS) و پلاریزاسیون، آنالیز میکروسکوپ الکترونی روبشی (SEM)، طیفسنجی پراش اشعه X (EDX) و ایزوترم جذب مورد بررسی قرار گرفت. غلظتهای 5/0، 1، 5/1 و 2 میلی مولار از بازدارنده بررسی شدند که بهترین نتیجه در غلظت 5/1 میلیمولار بهدست آمد. نتایج نشان داد که باز شیف 3-HTSC درصد بازدارندگی بهتری نسبت به باز شیف 2-HTSC دارد. نتایج حاصل از پلاریزاسیون نشان می دهد که بازدارنده های مورد استفاده به عنوان بازدانده مختلط عمل کرده و پتانسیل خوردگی را به طور چشمگیری جابه جا نمی کند. جذب بازارنده ها روی سطح فولاد از هم دمای جذب لانگمویر پیروی می کند و نتایج حاصل از پارامترهای ترمودینامیکی نشان از جذب فیزیکی-شیمیایی دارد. در حضور بازدارنده میزان جذب سطحی یونهای مهاجم کلراید بر بستر فلز به ترتیب برای بازدارنده 2-HTSC و 3-HTSC به ترتیب 26% و 74% کاهش یافت که ناشی از غالب بودن برهمکنشهای بهتر 3-HTSC با بستر فلز در مقایسه با بازدارنده 2-HTSC است.
کلید واژگان: بازدارنده خوردگی, شیف باز, سمی کاربازید, فولادکربنی, هیدروکلریکاسیدIn this work, two Schiff bases named 1-(2-hydroxybenzylidene)-4-phenylthiosemicarbazide (2-HTSC) and 1-(3-hydroxybenzylidene)-4-phenylthiosemicarbazide (3-HTSC) were synthesized and evaluated their inhibitory properties on corrosion of carbon steel in 15% HCl environment. Inhibitory effect of compounds were investigated by weight loss, potentiodynamic polarization and electrochemical impedance spectroscopy (EIS), polarization, Scanning electron microscopy (SEM) analysis, X-ray diffraction (EDX) spectroscopy and absorption isotherms. Concentrations of 0.5, 1, 1.5 and 2 mM of the inhibitor were evaluated and the best result was obtained at a concentration of 1.5 mM. The results showed that the 3-HTSC Schiff base has a better inhibitory percentage than the Schiff base 2-HTSC. Adsorption of inhibitors on the steel surface follows all Langmuir adsorption isotherm and the results of thermodynamic parameters indicate physico-chemical adsorption. In the presence of inhibitor, the adsorption rate of chloride ions on the metal substrate decreased by 26% and 74% for inhibitors 2-HTSC and 3-HTSC, respectively, due to the predominance of better interactions of 3-HTSC with the metal substrate in Comparison with 2-HTSC inhibitor.
Keywords: corrosion inhibitor, Schiff base, Thiosemicarbazide, Carbon steel, Hydrochloric acid -
نشریه علم زبان، پیاپی 14 (پاییز و زمستان 1400)، صص 281 -326پژوهش حاضر، رشد واژگانی و نحوی دوقلوهای ناهمسان فارسی زبان به نام های بهزاد و بهنام را در مدت ده ماه (از آغاز 21 ماهگی تا آغاز 31 ماهگی) مورد بررسی قرار می دهد. این پژوهش در صدد است تا دریابد که با وجود رشد دو کودک در محیط زبانی یکسان، چه تفاوت ها و شباهت هایی در سرعت و دامنه رشد نحوی و واژگانی این دوقلوها وجود دارد. داده های این پژوهش از طریق مشاهده و ثبت سریع داده ها در دفترچه یادداشت، ضبط صدا و تصویر با استفاده از دوربین فیلمبرداری و دستگاه ضبط صدا و همچنین، دفتر یادداشت های روزانه مادر دوقلوها که تولیدات زبانی کودکان در آن ثبت می شد، گردآوری شده اند. بررسی داده های گردآوری شده و تحلیل مقایسه ای آن ها در هر ماه، تفاوت چشم گیری را میان رشد واژگانی و نحوی دوقلوها نشان می دهد. اگرچه در ماه های اول پژوهش، بهزاد در مقایسه با برادر دوقلویش، بهنام، از توانایی زبانی بسیار بالاتری برخوردار بود، از ماه چهارم پژوهش افزایش قابل ملاحظه ای در سرعت رشد واژگانی و نحوی بهنام مشاهده گردید. با توجه به این که محیط رشد زبانی این دوکودک، چه در خانواده و چه فضای مهد کودک، غالبا یکسان بوده است، وجود تفاوت در مراحل رشد واژگانی و نحوی این دو کودک را می توان به تفاوت در استعداد زبانی ذاتی و وراثتی این دو نسبت داد؛ زیرا دوقلوهای ناهمسان از ساختار کروموزومی کاملا یکسان برخوردار نیستند. نتایج این پژوهش نشان دهنده فعالیت های ذهنی خلاقانه در دو کودک است که وجود موارد متعددی از بسط و تعممیم افراطی گواهی بر این ادعاست.کلید واژگان: رشد زبان, رشد واژگانی, رشد نحوی, زبان فارسی, دوقلوی ناهمسانThe present study examines the lexical and syntactic development of dissimilar Persian-speaking twins named Behzad and Behnam over a period of ten months (from the beginning of 21 months to the beginning of 31 months). This study seeks to find out what differences and similarities there are in the syntactic and lexical development of these twins, despite the fact that the two children grow up in the same language environment. The data of this study were collected through rapid observation and recording of data in a notebook, audio and video recording using a video camera and audio recorder, as well as the diary of the mother of the twins in which children's language products were recorded. The investigation of the collected data and their comparative analysis each month shows a significant difference between the lexical and syntactic development of the twins. Although in the early months of the study, Behzad had a much higher language ability compared to his twin brother, Behnam, from the fourth month of the study, a significant increase in Behnam's lexical and syntactic growth rate was observed. Considering that the language development environment of these two children, both in the family and in the kindergarten, has often been the same, the existence of differences in the lexical and syntactic developmental stages of these two children can be attributed to the difference in innate and inherited linguistic talent of these two children. Dizygotic twins do not have exactly the same chromosomal structure. The results of this study show creative mental activities in two children, which is evidenced by the existence of numerous cases of over-extension and overgeneralization.Keywords: Language Development, lexical development, syntactic development, Persian language, dizygotic twins
-
Several studies have reported that coronavirus disease 2019 (COVID-19) can lead to multi-organ dysfunction. COVID-19 has been linked to a variety of neurological symptoms, according to the literature. The various paths via which the brain can be infected by severe acute respiratory syndrome coronavirus 2 (SARS-CoV-2), as well as the symptoms of COVID-19 in neurological diseases, are discussed. COVID-19 symptoms have been observed in neurological illnesses such as epilepsy, ischemic stroke, multiple sclerosis, Alzheimer's disease, subarachnoid hemorrhage, Guillain–Barré syndrome, and Parkinson's disease in several investigations.
Keywords: Alzheimer, SARS-CoV-2, Coronavirus Disease 2019, Epilepsy, Multiple Sclerosis, Parkinson -
Journal of Ultrafine Grained and Nanostructured Materials, Volume:55 Issue: 2, Dec 2022, PP 112 -121In this work, the effects of ball-milling parameters on the structure of the Ti3AlC2 MAX-phase, the precursor of Ti3C2Tx MXene, is investigated. To clarify this effect, three approaches with different milling parameters were used to synthesize Ti3AlC2 MAX-phase. In all approaches, the initial elements with the proportion of 3Ti:1.3Al:1.9C were milled at different milling times, intervals, and rotating speeds. The resulting powders were sintered in a SPS furnace with the sintering temperature of 1000-1150 °C. According to our observation, emerging intermediate Ti and Al compounds in the milling process is the key point for forming the final Ti3AlC2 since such compounds would assist the formation of MAX-phase in the SPS process. Moreover, the temperature increment during the milling process is necessary for the formation of such intermediate compounds. This condition can be achieved when the ratio of intervals to milling times in each milling step is low enough (5 min per 30 min) or the rotating speed is high enough (around 600 rpm). The Al layers in Ti3AlC2 MAX-phase obtained in each approach are etched by HF solution to reveal the difference between the resultant Ti3C2Tx MXene nanolayers. Our characterization suggests that ball-milling at 400 rpm for 18 hours with 5-minute intervals produces the highest quality MAX-phase and MXene.Keywords: ball-milling, Ti3AlC2 MAX-phase, Ti3C2Tx MXene nanolayers, SPS method
-
Introduction
Moral distress is an important challenge among critical care nurses. psychological empowerment can pave the ground for proper moral performance and prevention of moral distress among nurses. This study aimed to predicting moral distress through the dimensions of psychological empowerment in nurses.
MethodsThis descriptive cross-sectional and analytical study carried out in 2018. For this purpose, 190 nurses were selected by convenience sampling from the critical care units in Southern Khorasan Province, Iran. Data were collected using Corli's Moral Distress Questionnaire and Spreitzer's Psychological Empowerment Questionnaire. Data were analyzed in IBM SPSS ver. 16 using descriptive and inferential statistics.
ResultsFinding showed that moral distress intensity was (4.8±0.51) and negatively correlated whit psychological empowerment (P=0.03, r=-0.5). Moral distress frequency was (5.2± 0.56). The psychological empowerment was (4.1± 0.44). The results of the multiple regression indicated that 2 % variation of moral distress intensity explained by psychological empowerment (ADJ.R2:0.238). Among these dimensions, three dimensions meaning, competence and self-determination significantly predict the intensity of moral distress (R2=0.25, P< 0.05). Moral distress correlated with age, working experience, and type of the ward (P<0.05).
ConclusionsNurses with a greater psychological empowerment showed less intensified symptoms of distress where they were able to perform morally proper action.
Keywords: Moral Distress, Psychological, Empowerment, Nurse -
نشریه پترولوژی، پیاپی 49 (بهار 1401)، صص 143 -168
کانه زایی در رخداد معدنی مرشون 2 شامل رگه های کوارتز- سولفیدی با میزبان توف های حد واسط است و به چهار مرحله تقسیم می شود. مرحله نخست کانه زایی با سیلیسی شدن سنگ های میزبان با اندکی پیریت دانه پراکنده شناخته می شود. مرحله دوم شامل رگه ها و برش های گرمابی با سیمان کوارتز- سولفیدی (کالکوپیریت و پیریت) است. مرحله سوم کانه زایی با حضور کوارتز (کلسیت)، اسفالریت و گالن ± کالکوپیریت و پیریت در رگه ها و سیمان گرمابی برش ها شناخته می شود. مرحله چهارم شامل رگه- رگچه های کوارتز- کلسیتی تاخیری نابارور است. دگرسانی گرمابی شامل دگرسانی های سیلیسی، آرژیلیک متوسط، کربناتی و پروپلیتیک است. پیریت، کالکوپیریت، گالن و اسفالریت کانی های معدنی و کوارتز، سریسیت، کلریت و کلسیت کانی های باطله هستند. بافت کانسنگ شامل رگه- رگچه ای، برشی، شانه ای، پوسته ای، گل کلمی، کاکلی، پرمانند، تیغه ای، اسکلتی و پرکننده فضای خالی است. الگوی عنصرهای کمیاب و خاکی کمیاب به هنجارشده به ترکیب کندریت برای نمونه های کانه دار است که چه بسا نشان دهنده پیدایش آنها در ارتباط با یک فرایند گرمابی است. بررسی میانبارهای سیال نشان می دهد سیال مسیول کانه زایی در رخداد معدنی مرشون 2 یک سیستم H2O-NaCl با دمای متوسط و شوری پایین است. روند تکامل سیال کانه ساز با فرایندهای آمیختگی و جوشش سیال ها همخوانی دارد. رخداد معدنی مرشون 2 از نوع کانسارهای اپی ترمال سولفیداسیون حد واسط به شمار می رود.
کلید واژگان: کانه زایی اپی ترمال سولفیداسیون حد واسط مرشون 2 زنجان طارم, هشتجین البرز باختریPetrology, Volume:13 Issue: 49, 2022, PP 143 -168Mineralization in the Marshoun 2 occurrence occurs as quartz-sulfide veins hosted by intermediate tuff units, and is divided into four stages. Stage 1 is represented by silicification of host rocks along with minor disseminated pyrite. Stage 2 is characterized by quartz-sulfide (chalcopyrite, pyrite) veins and breccia cements. Stage 3 is characterized by quartz (calcite)-sphalerite-galena ± chalcopyrite ± pyrite veins and breccia cements. Stage 4 is barren post-ore quartz-calcite vein-veinlets. The hydrothermal alteration includes of silicification, intermediate argillic, carbonate, and propylitic alteration. The ore minerals are pyrite, chalcopyrite, galena, and sphalerite; quartz, sericite, chlorite and calcite are present as gangue minerals. Ore minerals display vein-veinlet, brecciated, comb, crustiform, colloform, cockade, plumose, bladed, skeletal, and vug infill textures. Similar Chondrite–normalized rare elements and REE patterns of mineralized samples indicate that hey may have fomed by same hydrothermal process. Microthermometric data reveal that ore-forming fluids at the Marshoun deposit belong to the moderate-temperature and low-salinity H2O–NaCl system. Fluid boiling and mixing were important processes in the evolution of the ore-forming fluids. Marshoun 2 is an intermediate-sulfidation epithermal deposit.
Keywords: Epithermal mineralization, intermediate-sulfidation, Marshoun 2, Zanjan, Tarom&ndash, Hashtjin, Western Alborz -
زمینه و هدف
یادگیری بالینی بخش مهمی از رشته های حوزه ی سلامت است که در آن دانشجو در تعامل با محیط، مفاهیم آموخته شده را در حیطه عمل به کار می گیرد. محیط های بالینی از جمله اتاق عمل به واسطه پیچیدگی خاصشان برای دانشجویان چالش زا بوده و می تواند بر روند یادگیری آن ها تاثیر منفی داشته باشد. جهت شناسایی چالش های یادگیری دانشجویان در محیط اتاق عمل، مطالعه ی حاضر با هدف تبیین تجارب دانشجویان در زمینه ی چالش های یادگیری بالینی انجام شد.
روش بررسیمطالعه کیفی حاضر به روش تحلیل محتوای قراردادی در سال 1400 در دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد انجام شد. 14 دانشجوی تکنولوژیست جراحی به روش هدفمند انتخاب و داده ها با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختارمند عمیق انفرادی و گروهی جمع آوری و با استفاده از رویکرد گرانهایم و لاندمن تجزیه و تحلیل گردید.
یافته ها:
مصاحبه با مشارکت کنندگان در طی یک دوره ی 5 ماهه صورت گرفت. 9 مصاحبه به صورت رودررو با 14 مشارکت کننده انجام شد. 6 مصاحبه انفرادی و 3 مصاحبه به صورت گروهی و میانگین طول مدت مصاحبه 30 دقیقه بود. مصاحبه ها تا اشباع داده ها و هنگامی که هیچ تم یا طبقه جدیدی از مصاحبه ها به دست نیامد، ادامه یافت. یافته ها شامل یک تم«جو نامطلوب یادگیری» و سه طبقه ی«سردرگمی در فراگیری مطالب آموزشی، رفتار حرفه ای نامناسب پرسنل و اعتماد بنفس ناکافی» بود. چالش اصلی که دانشجویان در زمینه ی یادگیری بالینی با آن مواجه بودند، جو نامطلوب یادگیری بود. شرایطی مانند سردرگمی در فراگیری مطالب آموزشی، رفتار حرفه ای نامناسب پرسنل و اعتماد به نفس ناکافی که دانشجویان اتاق عمل تجربه می کنند، سبب می شود که دانشجویان جو یادگیری در اتاق عمل را نامطلوب بدانند.
نتیجه گیری:
اصلاح و بهبود رفتار و عملکرد پرسنل و پزشکان مطابق استانداردهای رفتار حرفه ای و اخلاقی و ارزیابی منظم آن از دیدگاه دانشجویان و سایر همکاران می تواند نقش موثری در استمرار شرایط حرفه ای داشته باشد. همچنین استفاده از مربیان با تجربه که نقش تسهیل کننده ی ارتباط و یادگیری دانشجویان در محیط اتاق عمل را دارند نقش موثری در کاهش ترس و کنترل رفتارهای نامناسب پرسنل نسبت به دانشجو را به همراه خواهد داشت. به مسیولان آموزشی توصیه می شود که ضمن برطرف کردن مشکلات موجود در راستای بهبود جو آموزشی اتاق عمل اقدام نمایند.
کلید واژگان: یادگیری, بالینی, تکنولوژیست, جراحی, تحلیل محتواBackground and AimClinical learning is an important part of the health field, where the student interacts with the environment and applies the learned concepts in practice. Clinical environments such as operating rooms are challenging for students due to their special complexity and can have a negative impact on their learning process. In order to identify students ‘learning challenges in the operating room environment, the present study was conducted to explain students’ experiences in the field of clinical learning challenges.
Materials and MethodsThe present qualitative study was performed by contract content analysis method in 2022 in Shahrekord University of Medical Sciences. Fourteen surgical technology students were purposefully selected and data were collected using in-depth semi-structured individual and group interviews and analyzed using the Granheim and Landman approaches.
ResultsThe participants were interviewed over a period of 5 months. 9 face-to-face interviews were conducted with 14 participants. There were 6 individual interviews and 3 group interviews. The average duration of the interview was 30 minutes. The interviews continued until data saturation and when no new themes or categories were obtained from the interviews. The findings included a theme of “unfavorable learning environment” and three categories of “confusion in learning educational content, improper professional behavior of staff and insufficient self-confidence”. The main challenge that students faced in the field of clinical learning was the unfavorable learning environment. Conditions such as confusion in learning educational content, improper professional behavior of staff and insufficient self-confidence experienced by the students in the operating room, cause the students to find the learning atmosphere in the operating room unfavorable.
ConclusionImproving the behavior and performance of staff and physicians in accordance with the standards of professional and ethical behavior and its regular evaluation from the perspective of students and other colleagues can play an effective role in maintaining professional conditions. Also, using experienced instructors who have the role of facilitating communication and learning of students in the operating room environment will play an effective role in reducing fear and controlling inappropriate behaviors of staff towards students. Educational officials are advised to solve the existing problems in order to improve the educational atmosphere of the operating room.
Keywords: Learning, Clinical, Technologist, Surgery, Content Analysis -
مجله فرآیند نو، پیاپی 78 (تابستان 1401)، صص 57 -70در این پژوهش سعی شده است با استفاده از راکتور حاوی صفحات پوشیده شده با نانو ذرات گرافن و قرار دادن آن بعد از واحد تصفیه بیولوژیکی بی هوازی تصفیه خانه رنگرزی بار آلودگی برای مراحل بعدی تصفیه با جذب مواد آروماتیک حاصل ازمرحله تخریب بی هوازی بیولوژیکی کاهش یابد. نتایج حاصل از آنالیز میکروسکوپ الکترونی رویشی انتشار میدانی (FE-SEM) نشان داد که لایه نشانی گرافن بر روی صفحات راکتور به صورت چندلایه بوده است. سپس تاثیر سه پارامتر غلظت ورودی پساب (mg/L 150، 100، 70 COD:)، pH (5، 7 و 9) و دما (30،20 و40) روی میزان حذف ترکیبات آروماتیک، COD وکدورت پساب بررسی شد. نتایج حاصل نشان دادند که غلظت بالای COD جذب سریع تر و بهتری توسط گرافن نسبت به غلظت های پایین آن داشت. از بین سه دمای مورد آزمایش، در دمای بالا میزان جذب بیشتری مشاهده شد. همچنین با افزایش pH از 5 به 9، میزان جذب افزایش پیداکرد. این سیستم در جذب مواد آروماتیک و کاهش COD عملکرد نسبتا خوبی از خود نشان داد. شرایط بهینه عملکرد راکتور غلظت mg/L 150COD:،pH برابر 9 و دمای C40 تعیین شد.کلید واژگان: تصفیه ی پساب رنگرزی, گرافن, راکتور دیسک چرخان, ترکیبات آروماتیک, جذب سطحیIn this research, it was tried to use a reactor containing plates covered with Graphene nanoparticles and placing it after the anaerobic biological treatment unit of dyeing treatment plant will reduce the pollution load for the next stages of treatment by absorbing aromatic substances resulting from the anaerobic biological destruction stage. The results of the field emission electron microscope (FE-SEM) analysis showed that the Graphene layers on the reactor plates were multi-layered. Then the effect of three parameters of effluent concentration (COD: 70, 100, 150 mg/L), pH (5, 7, 9) and temperature (20, 30 and 40 ˚C) on the amount of removal of aromatic compounds, COD and effluent turbidity were investigated. The results showed that high concentration of COD had faster and better absorption by Graphene than its low concentration. Among the three tested temperatures, a higher absorption rate was observed at the higher temperature. Also, with the increase of pH from 5 to 9, the amount of absorption increased. This system showed relatively good performance in absorbing aromatic substances and reducing COD. Optimum conditions of reactor performance were determined as COD: 150 mg/L, pH = 9 and temperature 40 ˚C.Keywords: Dyeing Wastewater Treatment, Graphene, Rotating Biological Contactor, Aromatic compounds, Surface adsorption
-
هدف
دانشجویان علوم پزشکی با فشار روانی جو بیمارستان و برخورد با مشکلات بیماران نیز روبه رو بوده و بیشتر در معرض آسیب هستند. بنابراین ضروری است تا مشکلات تحصیلی و سلامت روان ازجمله اعتیاد به اینترنت و ارتباطش با اهمال کاری تحصیلی بررسی شود. بنابراین مطالعه حاضر با هدف تعیین اثر پیش بینی کننده اعتیاد به اینترنت بر اهمال کاری تحصیلی دانشجویان دانشکده پرستاری انجام شد.
روش هامطالعه توصیفی مقطعی حاضر سال 1398 روی 392 دانشجوی دانشکده پرستاری (پرستاری، فوریت پزشکی و اتاق عمل) که به روش سهمیه ای انتخاب شدند در دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد انجام شد. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه اطلاعات جمعیت شناختی، اعتیاد به اینترنت یانگ و اهمال کاری تحصیلی سولومون و راث بلوم استفاده شد. داده ها با نرم افزار SPSS نسخه 16 و آزمون های آماری توصیفی (میانگین و انحراف معیار، تعداد و درصد) و تحلیلی (تی تست، آنالیز واریانس، رگرسیون، ضریب همبستگی پیرسون) تحلیل شد.
یافته هاضریب همبستگی پیرسون حاکی از ارتباط مثبت و معنی داری بین اعتیاد به اینترنت و اهمال کاری تحصیلی بود (0/05>P). آزمون رگرسیون نشان داد که همه ابعاد اعتیاد به اینترنت (0/186= R2تعدیل شده) به طور معنی داری اهمال کاری تحصیلی را پیش بینی می کنند. مقدار بتای استاندارد نشده نشان داد که سهم کنترل / مدیریت زمان در پیش بینی اهمال کاری تحصیلی 2/14 و سهم اشتیاق/مشکلات اجتماعی در پیش بینی اهمال کاری تحصیلی 2/018 است. میانگین اعتیاد به اینترنت (2/81±20/69) و اهمال کاری تحصیلی (2/48±64/4) گزارش شد.
نتیجه گیریبا توجه به نقش پیش بینی کننده ابعاد مدیریت زمان و بهبود روابط اجتماعی بر اهمال کاری تحصیلی دانشجویان باید بر نقش مدیریت و برنامه ریزی سیستم آموزشی در حیطه های مختلف آموزش به والدین و دانشجویان تاکید کرد.
کلید واژگان: مدیریت زمان, روابط بین فردی, اختلال اعتیاد به اینترنت, اهمال کاری تحصیلی, دانشجویان پرستاریObjectiveNursing students deal with psychological stress due to exposure to the hospital atmosphere and contact with patients; hence, they are more prone to harms. It is necessary to investigate their academic and mental health problems, including addiction to Internet, and its relationship with their academic procrastination. Therefore, the present study aims to determine the role of Internet addiction in predicting the academic procrastination in nursing students.
MethodsThis descriptive cross-sectional study was conducted in 2018 on 392 nursing students at Shahrekord University of Medical Sciences who were selected by quota sampling method. A demographic information form, Young's Internet Addiction Test (IAT), and Solomon and Rothblum's academic procrastination questionnaire were used to collect data. Data were analyzed in SPSS v. 16 software using descriptive statistics (mean, standard deviation, frequency, and percentage) and analytical tests (t-test, analysis of variance, regression analysis, Pearson correlation test).
ResultsPearson correlation test results showed a positive and significant relationship between Internet addiction and academic procrastination (P<0.05). Regression analysis results showed that all dimensions of IAT (adjusted R2= 0.186) significantly predicted academic procrastination. The non-standardized beta value showed that the shares of low time control/management and salience/neglect of social life in predicting academic procrastination were 2.14 and 2.018, respectively. The mean scores of IAT and academic procrastination were reported 20.69±2.81 and 64.4±2.48, respectively.
ConclusionConsidering the roles of poor time management and neglect of social life in predicting the nursing students' academic procrastination, their importance should be emphasized to the parents and students. Screening students for academic problems and procrastination and identifying the related factors as well as increasing students' awareness and skills to manage time and improve social relations should be considered.
Keywords: Time management, Interpersonal relations, Internet Addiction, Academic procrastination, Nursing students
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.