به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

soroush shahbeik

  • Maryam Ghelichkhani, Soroush Shahbeik *
    Objective

    This study aimed to predict marital quality based on emotion regulation, self-esteem, and early maladaptive schemas in women with cervical intraepithelial neoplasia.

    Methods and Materials: 

    The research method was descriptive and correlational. The statistical population of the present study included all married women with cervical intraepithelial neoplasia who referred to specialized gynecologic oncology surgery centers in Tehran in 2022. A total of 120 individuals were selected through purposive sampling and responded to research instruments, including the Marital Quality Questionnaire (Busby et al., 1995), the Emotion Regulation Questionnaire (Gross & John, 2003), the Self-Esteem Questionnaire (Coopersmith, 1967), and the Early Maladaptive Schemas Questionnaire (Young, 2005). Data were analyzed using Pearson correlation coefficient and multiple regression analysis with SPSS software version 26.

    Findings

    The findings indicated that there is a significant inverse correlation between the overall score of early maladaptive schemas and each of its dimensions and the emotional inhibition dimension of emotion regulation with marital quality in the sample individuals (P<0.05). This relationship between the cognitive reappraisal dimension of emotion regulation and self-esteem with marital quality was positive and significant. Additionally, simultaneous entry regression analysis showed that the predictor variables together could explain 32% of the variance in the marital quality score.

    Conclusion

    In general, it can be concluded that psychological variables, including early maladaptive schemas, emotion regulation, and self-esteem, can predict marital quality in women with cervical intraepithelial neoplasia. Therefore, the importance of these psychological variables should not be overlooked in improving the marital quality of this group of women.

    Keywords: Self-Esteem, Emotion Regulation, Marital Quality, Early Maladaptive Schemas, Cervical Intraepithelial Neoplasia
  • سروش شاه بیک، آمنه معاضدیان*، پرویز صباحی، ارسلان خان محمدی اطاقسرا

    هدف پژوهش حاضر پیش بینی افسردگی بر اساس طرحواره های ناسازگار اولیه و حمایت اجتماعی ادراک شده با در نظر گرفتن نقش میانجی امیدواری در بیماران مبتلا به سرطان بود. روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه ی آماری در این پژوهش شامل کلیه بیماران مبتلا به سرطان مراجعه کننده به انستیتو کانسر بیمارستان های امام خمینی و میلاد تهران بودند. تعداد افراد نمونه 300 بیمار مبتلا به سرطان بود که براساس ملاک های ورود و خروج پژوهش و با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ (1998)، پرسشنامه حمایت اجتماعی ادراک شده زیمت و همکاران (1988)، مقیاس افسردگی بک (1961) و پرسشنامه امیدواری اسنایدر (1991) بودند. داده های گردآوری شده با روش مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزار Amos تحلیل شدند. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که مدل پیش بینی افسردگی بر اساس طرحواره های ناسازگار اولیه و حمایت اجتماعی ادراک شده با در نظر گرفتن نقش میانجی امیدواری براساس داده های تجربی از برازش مطلوبی برخوردار است. همچنین اثر مستقیم و غیرمستقیم طرحواره های ناسازگار اولیه و حمایت اجتماعی ادراک شده با در نظر گرفتن نقش میانجی امیدواری بر افسردگی بیماران مبتلا به سرطان مورد تایید قرارگرفت (p<0.05).

    کلید واژگان: افسردگی, طرحواره های ناسازگار اولیه, حمایت اجتماعی ادراک شده, امیدواری
    Soroush Shahbeik, Ameneh Moazedian*, Parviz Sabahi, Arsalan Khanmohammadi Otaghsara

    The aim of this study was to predict depression based on early maladaptive schemas and perceived social support concerning the mediating role of hope in cancer patients. The research method was descriptive correlation. The study population included all cancer patients referred to the Cancer Institute of Imam Khomeini and Milad Hospitals in Tehran. The sample size was 300 cancer patients who were selected based on the inclusion and exclusion criteria of the study and by Purposive sampling method. The research instruments were Yang (1998) Early maladaptive schemas questionnaire, Zimet et al. (1988), Beck Depression Inventory (1961) and Snyder Hope Questionnaire (1991). The results of data analysis showed that the model of predicting depression based on initial maladaptive schemas and perceived social support with the role of hope mediator based on empirical data has a good fit. Also, Direct and indirect effect of early maladaptive schemas and perceived social support on depression in cancer patients were confirmed by considering the mediating role of hope (p <0.05).

    Keywords: Depression, Early maladaptive schemas, Perceived social support, Hope
  • سروش شاه بیک، آمنه معاضدیان*، پرویز صباحی، ارسلان خان محمدی اطاقسرا
    هدف

    پژوهش حاضر پیش بینی افسردگی بر اساس طرحواره های ناسازگار اولیه، تاب آوری و حمایت اجتماعی ادراک شده با در نظر گرفتن نقش میانجی شفقت بر خود و امیدواری در مردان و زنان مبتلا به سرطان بود.

    روش پژوهش:

    روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه ی آماری در این پژوهش شامل کلیه بیماران مبتلا به سرطان مراجعه کننده به انستیتو کانسر بیمارستان های امام خمینی و میلاد تهران بودند. تعداد افراد نمونه 300 بیمار مبتلا به سرطان بود که براساس ملاک های ورود و خروج پژوهش و با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه ی شفقت بر خود نف (2003)، پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ (1998)، پرسشنامه تاب آوری کونور-دیویدسون (2005)، پرسشنامه حمایت اجتماعی ادراک شده زیمت و همکاران (1988)، مقیاس افسردگی بک (1961) و پرسشنامه امیدواری اسنایدر (1991) بودند. داده های گردآوری شده با روش مدل سازی معادلات ساختاری تحلیل شدند.

    یافته ها:

    یافته ها نشان داد که مدل پیش بینی افسردگی بر اساس طرحواره های ناسازگار اولیه، تاب آوری و حمایت اجتماعی ادراک شده با در نظر گرفتن نقش میانجی شفقت بر خود و امیدواری براساس داده های تجربی از برازش مطلوبی برخوردار است. همچنین اثر مستقیم و غیرمستقیم طرحواره های ناسازگار اولیه، تاب آوری و حمایت اجتماعی ادراک شده با در نظر گرفتن نقش میانجی شفقت بر خود و امیدواری بر افسردگی بیماران مبتلا به سرطان مورد تایید قرارگرفت (p<0.05). شفقت بر خود به طور مستقیم بر افسردگی بیماران مبتلا به سرطان اثر می گذارد (p<0.05).همچنین امیدواری به طور مستقیم بر افسردگی بیماران مبتلا به سرطان اثر می گذارد (p<0.05).

    نتیجه گیری

    براساس نتایج پژوهش برای اینکه بیماران مبتلا به سرطان عملکرد مناسبی داشته باشند لازم است از یک سو طرحواره های ناسازگار اولیه تعدیل شده ای داشته باشند، از سوی دیگر دوره های درمانی آنها باید مبتنی بر بهبود تاب آوری و حمایت اجتماعی ادراک شده باشد.

    کلید واژگان: افسردگی, تاب آوری, حمایت اجتماعی ادراک شده, شفقت بر خود, امیدواری
    Soroush Shahbeik, Ameneh Moazedian *, Parviz Sabahi, Arsalan Khanmohammadi Otaghsara
    Aim

    The aim of the present study was to investigate the depression prediction model based on early maladaptive schemas, resilience and perceived social support by considering the mediating role of self-compassion and hope in men and women with cancer.

    Methods

    The research method was descriptive correlation. The statistical population in this study included all cancer patients referred to Imam Khomeini and Milad hospitals in Tehran. The sample size was 300 patients were selected based on inclusion and exclusion criteria. Research instruments included the Nef Self-Sufficiency Questionnaire (2003), Young's early maladaptive Schemas Questionnaire (1998), Connor-Davidson Resilience Questionnaire (2005), Zimet et al.'s Perceived Social Support Questionnaire (1988), Beck depression Scale (1961) And Snyder (1991) Hope Questionnaire. The collected data were analyzed by structural equation modeling.

    Results

    The finding of data analysis showed that the depression prediction model based on initial maladaptive schemas, resilience and perceived social support, considering the mediating role of self-compassion and hope based on experimental data, has a good fit. Also, the direct and indirect effects of early maladaptive schemas, perceived resilience and social support were considered (p <0.05) regarding the mediating role of self-care and hope on the depression of cancer patients. Self-compassion directly affects the depression of cancer patients (p <0.05). Hope also directly affects the depression in cancer patients (p <0.05).

    Conclusion

    According to the research results, in order for cancer patients to function properly, on the one hand, it is necessary to have modified maladaptive schemas, on the other hand, their treatment t should be based on improving resilience and perceived social support.

    Keywords: depression, early maladaptive schemas, Resilience, perceived social support, self-sufficiency, hope
  • سروش شاه بیک، آمنه معاضدیان*، پرویز صباحی، ارسلان خان محمدی اطاقسرا
    هدف

    هدف پژوهش حاضر پیش بینی افسردگی بر اساس طرحواره های ناسازگار اولیه و  تاب آوری با در نظر گرفتن نقش میانجی شفقت بر خود در بیماران مبتلا به سرطان بود.

    مواد و روش ها

    روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه ی آماری در این پژوهش شامل کلیه بیماران مبتلا به سرطان مراجعه کننده به انستیتو کانسر بیمارستان های امام خمینی و میلاد تهران بودند. تعداد افراد نمونه 300 بیمار مبتلا به سرطان بود که براساس ملاک های ورود و خروج پژوهش و با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه ی شفقت بر خود نف (2003)، پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ(1998)، پرسشنامه تاب آوری کونور-دیویدسون (2005)، و مقیاس افسردگی بک(1961) بودند. داده های گردآوری شده با روش مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزار Amos تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج تحلیل داده ها نشان داد که مدل پیش بینی بینی افسردگی بر اساس طرحواره های ناسازگار اولیه و تاب آوری با در نظر گرفتن نقش میانجی شفقت بر خود براساس داده های تجربی از برازش مطلوبی برخوردار است.

    نتیجه گیری

    همچنین اثر مستقیم و غیرمستقیم طرحواره های ناسازگار اولیه و تاب آوری با در نظر گرفتن نقش میانجی شفقت بر خود و امیدواری بر افسردگی بیماران مبتلا به سرطان مورد تایید قرارگرفت (p<0.05).

    کلید واژگان: افسردگی, طرحواره های ناسازگار اولیه, تاب آوری, شفقت بر خود
    Soroush Shahbeik, Ameneh Moazedian*, Parviz Sabahi, Arsalan Khan Mohammadi Otaghsara
    Purpose

    The aim of this study was to predict depression based on early maladaptive schemas and resilience by considering the mediating role of self-compassion in cancer patients.

    Materials and Methods

    The research method was descriptive correlation. The statistical population in this study included all cancer patients referred to the Cancer Institute of Imam Khomeini and Milad Hospitals in Tehran. The sample size was 300 cancer patients who were selected based on the inclusion and exclusion criteria of the study and by available sampling method. The research instruments included the Nef Self-Compassion Questionnaire (2003), the Young Young Early maladaptive Schemas Questionnaire (1998), the Connor-Davidson Resilience Questionnaire (2005), and the Beck Depression Inventory (1961). The collected data were analyzed by structural equation modeling and Amos software.

    Findings

    The results of data analysis showed that the prediction model of depression based on initial maladaptive schemas and resilience, considering the mediating role of self-compassion based on experimental data, has a good fit.

    Conclusion

    Also, the direct and indirect effects of early maladaptive schemas and resilience were confirmed by considering the mediating role of self-compassion and hope in depression in cancer patients (p <0.05).

    Keywords: Depression, Early maladaptive schemas, Resilience, Self-compassion
  • سروش شاه بیک، فاطمه تقوی جورابچی، نیکو روحانی *، مرجان محمدی، امید امانی
    مقدمه
    امروزه با افزایش شهر نشینی و تغییر شیوه زندگی انسان ها بیماری دیابت به یک بیماری شایع تبدیل شده که مشکلات بسیاری را بر روی زندگی مبتلایان برجای می گذارد. این مطالعه با هدف بررسی اثربخشی روان درمانی گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر ابرازگری هیجانی و رفتارهای خود مراقبتی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو انجام گردید.
    روش کار
    پژوهش حاضر نیمه تجربی از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه زنان مبتلا به دیابت نوع دو مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی تحت نظر انجمن دیابت شهر تهران در سال 1397-1396 تشکیل داده و نمونه آن نیز در برگیرنده تعداد 36 نفر از این گروه بود که در دو گروه 18 نفره آزمایش و کنترل قرار داشتند. گروه آزمایش طی 8 جلسه تحت مداخله با استفاده از روان درمانی گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد قرار گرفته و گروه کنترل در لیست انتظار قرار گرفت. داده های پژوهش در مراحل پیش آزمون و پس آزمون با استفاده از پرسشنامه های ابرازگری هیجانی (Emmons & king) و پرسشنامه رفتارهای خودمراقبتی(Tobert & Glasgow) گردآوری شده و به وسیله تحلیل واریانس چند متغیره (MANCOVA) و به کمک نرم افزار SPSS.V 23 تجزیه و تحلیل گردید.
    یافته ها
    تحلیل داده ها نشان داد که در مرحله پس آزمون بین میانگین متغیرهای ابرازگری هیجانی و خودمراقبتی گروه های آزمایش و کنترل تفاوت معناداری وجود داشت. به بیانی دیگر روان درمانی گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد به طور معناداری باعث افزایش ابرازگری هیجانی و بهبود رفتارهای خودمراقبتی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو گردید (0/001>P).
    نتیجه گیری
    با در نظر داشتن تاثیر روان درمانی گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر ابرازگری هیجانی و رفتارهای خودمراقبتی توصیه می شود که روان درمانگران، روان شناسان بالینی و متخصصان فعال در حوزه بهداشت روان از روش مذکور برای افزایش ابرازگری هیجانی و رفتارهای خودمراقبتی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو استفاده کنند.
    کلید واژگان: روان درمانی, پذیرش و تعهد, ابرازگری هیجانی, خودمراقبتی, دیابت نوع دو
    Soroush Shahbeik, Fatemeh Taghavijurabchi, Nikoo Rohani *, Marjan Mohamadi, Omid Amani
    Introduction
    increasing urbanization and lifestyle changes, diabetes has become a common disease, which puts many problems on the lives of infected people. The aim of this study was to evaluate the efficacy of group psychotherapy based on admission and commitment to emotional expression and self-care behaviors in patients with type 2 diabetes.
    Methods
    The present study is a quasi-experimental study with pretest-posttest with control group. The statistical population of the study consisted of all women with type 2 diabetes referring to health centers under the Diabetes Association of Tehran in 1396-1396 and its sample included 36 patients from this group who were divided into two experimental groups 18) and control (18 people). The experimental group received 8 sessions of intervention using group therapy based on acceptance and commitment and the control group was placed on the waiting list. Data were collected in pre-test and post-test stages using questionnaire and Tober & Glasgow self-care behaviors questionnaire and analyzed by multivariate analysis of variance and analyzed by SPSS v.23 software. And analyzed.
    Results
    Data analysis showed that there was a significant difference between the mean of emotional expressiveness and self-care of the experimental and control groups in the post-test. In other words, group psychotherapy based on acceptance and commitment significantly increased emotional expressiveness and self-care behaviors in patients with type 2 diabetes (P
    Keywords: : Psychotherapy_Acceptance_Commitment_Emotional Expression_self-care_Type 2 diabetes
  • سروش شاه بیک، علی خانه کشی*، ارسلان خان محمدی
    مقدمه
    به دنبال رخ داد پدیده طلاق، انواع آسیب های روانی فرد را تهدید می کند که چگونگی تحمل، مقابله و برطرف نمودن آن ها از جمله تعیین کننده های سلامت روان فرد به شمار می آید. پژوهش حاضر با هدف مقایسه سبک های مقابله ای، سطوح تاب آوری و تجارب معنوی روزانه در زنان مطلقه و متاهل انجام گردیده است.
    روش
    دراین مطالعه توصیفی از طرح علی مقایسه ای استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش را تمامی زنان مطلقه و متاهل شهرستان کرج تشکیل داده اند و از این میان تعداد صد نفر از زنان مطلقه و صد نفر از زنان غیرمطلقه و متاهل به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب گردیدند. در این مطالعه از پرسشنامه راهبردهای مقابله ای تاب آوری و مقیاس تجارب معنوی روزانه استفاده شد. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس چند متغیره و به وسیله نرم افزار SPSS22 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.
    نتایج
    نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که در شاخص راهبرد مقابله ای مسئله مدار، هیجان مدار، تاب آوری و تجارب معنوی روزانه بین دو گروه زنان مطلقه و متاهل تفاوت معنی داری وجود دارد و زنان متاهل در متغیرهای تاب آوری و راهبرد مقابله ای مسئله مدار و زنان مطلقه در راهبرد مقابله ای هیجان مدار و معنویت نمرات بالاتری را کسب نموده اند.
    بحث و نتیجه گیری
     بر اساس این یافته ها پیشنهاد می شود، مطالعاتی به منظور بهبود سبک های مقابله ای و افزایش تاب آوری زنان مطلقه انجام شود و اثرات آن بر کیفیت زندگی و سلامت روان این گروه از افراد مورد بررسی قرار گیرد.
    کلید واژگان: راهبردهای مقابله ای, سطوح تاب آوری, زنان مطلقه, تجارب معنوی روزانه
    Soroush Shahbeik, Ali Khanehkeshi*, Arsalan Khanmohammadi
    Introduction
    Following the occurrence of the divorce phenomenon, a variety of psychological injuries threatens the individual, and how to tolerate, confront and resolve those; determine the mental health of the individual. The present study was conducted to compare resilience levels and daily spiritual experiences (spirituality) coping styles in divorced and married women.
    Methods
    This descriptive research was a causal-comparative design. The statistical population of this study was all divorced and married women in Karaj city. One hundred divorced women and one hundred married and non-divorced women were selected through the available sampling method. Coping responses inventory (CRI), Connor-Davidson resilience scale (CD-RISC) and the daily spiritual experience scale by Underwood LG, Teresi JA used as research tools. Data were analyzed using multivariate analysis of variance and analyzed by SPSS22 software.
    Results
    The results of the data analysis indicated that there was a significant difference in the coping strategies, problem-oriented coping, excitement, resilience and daily spiritual experiences between divorced and married women. Married women in resilient and coping strategies and divorced women in emotions and spirituality coping strategy with have achieved higher scores.
    Conclusions
    Based on findings of this study, it is suggested to consider furthermore studies to improve coping styles and increase the resilience of divorced women; and also effects of coping styles and resilience on their quality of life and mental health should be investigated.
    Keywords: Coping Styles, Resiliency Levels, Divorced Women, Daily Spiritual Experiences
  • سروش شاه بیک، فاطمه تقوی جوراب چی، فرزانه آب روشن*، مریم ناصری
     
    مقدمه
    به دنبال ابتلا به دیابت مشکلات جسمانی و روان شناختی بسیاری برای افراد مبتلا به وجود می آید که از جمله آنها ایجاد مشکلاتی در عملکرد خانواده و کاهش سازگاری زناشویی می باشد. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر شناخت درمانی گروهی مبتنی بر ذهن آگاهی بر عملکرد خانواده و سازگاری زناشویی زوجین مبتلا به دیابت نوع دو انجام گرفت.
    روش کار
    طرح پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه زوجین مبتلا به دیابت نوع دو مراجعه کننده به مراکز خدمات بهداشتی درمانی شهر تهران تشکیل داده و نمونه پژوهش نیز در برگیرنده 32 نفر از زوجینی بودند که یکی از آنها تشخیص دیابت نوع دو دریافت کرده و در روند درمان قرار داشتند. آزمودنی های پژوهش در بازه زمانی مهر تا اسفند سال 1396 به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و در دو گروه آزمایش (16نفر) و کنترل (16نفر) انتخاب تصادفی شدند. گروه آزمایش تحت مداخله با استفاده از درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی به مدت 8 جلسه قرار گرفته و داده های پژوهش با استفاده از پرسشنامه های عملکرد خانواده و سازگاری زناشویی اسپاینر گردآوری شد. به منظور تحلیل داده ها از تحلیل کواریانس چند متغیره استفاده شده و داده ها به کمک نرم افزار تحلیل آماری Spss v.22 تجزیه و تحلیل شد.
    یافته ها
    نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که بین میانگین نمره مولفه های عملکرد خانواده و سازگاری زناشویی دو گروه آزمایش و کنترل در مرحله پس آزمون تفاوت معناداری وجود داشته و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی موجب افزایش نمره کل عملکرد خانواده (05/0>P، 078/3=F) و سازگاری زناشویی (05/0>P، 520/4=F) در گروه آزمایش و در مرحله پس آزمون شده است.
    نتیجه گیری
    با توجه به یافته های حاصل از پژوهش می توان اینطور بیان نمود که مداخلات روان شناختی همچون شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر عملکرد خانواده و سازگاری زناشویی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو اثرات سودمندی را برجای می گذارد.
    کلید واژگان: شناخت درمانی گروهی مبتنی بر ذهن آگاهی, عملکرد خانواده, سازگاری زناشویی, دیابت نوع دو
    Soroush Shahbeik, Fatemeh Taghavi Jourachi, Farzaneh Abroshan *, Maryam Naseri
     
    Introduction
    Following diabetes, there are many physical and psychological problems for people with problems such as family functioning and reduced marital adjustment. The aim of this study was to determine the effectiveness of group-based cognitive therapy based on mind-awareness on family function and marital adjustment of couples with type 2 diabetes.
    Method
    The present study was a semi experimental, pretest-posttest with control group. The statistical population of the study consisted of all couples with type 2 diabetes who referred to health centers in Tehran and the sample included 32 couples who had one of them diagnosis of type 2 diabetes and were in the process of treatment. The subjects were selected during the period from October to March 2017 and assigned to two experimental groups (16 patients) and control (n = 16). The experimental group was subjected to intervention using mind-cognitive-based cognitive therapy for 8 sessions and the data were collected using Family Performance and Marital Compliance Questionnaire. To analyze the data, multivariate covariance analysis was used and data were analyzed using SPSS v.22 statistical software.
    Results
    The results of data analysis showed that there was a significant difference between the mean score of family function components and marital adjustment in the experimental and control groups in the post-test, and cognitive therapy based on mind-awareness increased the total score of family function (P <0.05; F = 078/3) and marital adjustment (P <0.05, F = 520/4) in the experimental group and in the post-test phase.
    Conclusion
    According to the findings of this study, psychological interventions such as cognitive therapy based on mind-awareness on family function and marital adjustment of patients with type 2 diabetes have beneficial effects.
    Keywords: Group Cognitive Therapy Based on Mindfulness, Family Function, Marital Adjustment, Type II Diabetes
  • سروش شاه بیک، علی خانه کشی*، ارسلان خان محمدی
    مقدمه
    طلاق به عنوان یکی از آسیب زاترین پدیده های جامعه به شمار می رود که می تواند مشکلات متعدد رفتاری و روانی را به وجود آورد. از این روی چگونگی مدیریت این مشکلات و نحوه مقابله و تاب آوری در برابر آن ها اثرات مهمی را بر سلامت روان افراد مطلقه برجای می گذارد. پژوهش حاضر با هدف مقایسه راهبردهای مقابله ای و تاب آوری زنان مطلقه و غیرمطلقه شهرستان کرج انجام گردید.
    روش کار
    این پژوهش از نوع مطالعات توصیفی - مقایسه ای است. جامعه آماری پژوهش را تمامی زنان مطلقه و غیرمطلقه شهرستان کرج تشکیل دادند که از میان آن ها، 100 نفر از زنان مطلقه و 100 نفر از زنان غیرمطلقه به شیوه نمونه گیری در دسترس و بر اساس معیارهای ورود و خروج انتخاب شدند. داده ها توسط «فهرست پرسشنامه راهبردهای مقابله ای بیلینگز و موس» (Billings and Moos Coping strategies Questionnaire) و «مقیاس تاب آوری کانر -دیویدسون» (CD-RISC: Connor-Davidson Resilience Scale) جمع آوری گردید. روایی و پایایی ابزارها در مطالعات قبلی مورد تایید قرار گرفته بود. داده ها با نرم افزار اس پی اس اس نسخه 22 تحلیل شد.
    یافته ها
    در متغیر راهبرد مقابله ای مسئله مدار، هیجان مدار و تاب آوری بین دو گروه زنان مطلقه و غیرمطلقه تفاوت معنی داری وجود داشته است (05/0 > P). زنان غیرمطلقه در متغیرهای تاب آوری و راهبرد مقابله ای مسئله مدار و زنان مطلقه در راهبرد مقابله ای هیجان مدار نمرات بالاتری را کسب نموده اند (05/0 > P).
    نتیجه گیری
    زنان مطلقه تاب آوری کم تر و راهبردهای مقابله ای هیجان مدار بیشتری را از خود نشان می دهند، از این روی پیشنهاد می شود برنامه مداخلاتی به منظور کاهش مشکلات روانشناختی، افزایش در تاب آوری و بهبود در راهبردهای مقابله ای زنان مطلقه اقدام شود.
    کلید واژگان: راهبردهای مقابله ای, تاب آوری, طلاق
    Soroush Shah Beik, Ali Khaneh Keshi *, Arsalan Khan Mohammadi
    Introduction
    Divorce is considered as one of the most harmful phenomena in society, which can cause many psychological and behavioral problems. Hence, the way to manage such problems, deal with them, and tolerate them plays an important role in the mental health of divorced people. The current study aimed at comparing the coping strategies and resiliency between divorced and non-divorced females in Karaj, Iran.
    Methods
    The current descriptive-comparative study was conducted on all divorced and non-divorced females in Karaj as the statistical population of the study of which 100 divorced and 100 non-divorced subjects were selected by the convenience sampling method based on the inclusion criteria. The data were collected by Billings and Moos coping strategies questionnaire and Connor-Davidson resilience scale (CD-RISC). Validity and reliability of the instruments were confirmed in previous studies. Data were analyzed with SPSS version 22.
    Results
    There was a significant difference in problem-oriented coping strategies, excitement, and resiliency between the two groups of divorced and non-divorced females (P
    Conclusions
    Divorced females show less resilience and higher excitement coping strategies. Therefore, implementation of an intervention program is suggested to reduce psychological problems, increase resilience, and improve coping strategies in divorced females.
    Keywords: Coping Strategies, Resilience, Divorce
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال