به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

t. neyestani

  • مریم سادات فروید، فاطمه همایونی، تیرنگ رضا نیستانی، زهره امیری
    مقدمه
    این مطالعه با هدف تعیین اثر مکمل ویتامین های E، C و املاح منیزیم و روی با یا بدون ویتامین های B1، B2، B6 و B12، فولات و بیوتین بر کنترل فشارخون افراد دیابتی نوع 2 انجام شد.
    مواد و روش ها
    در این کارازمایی بالینی دوسوکور تصادفی، 67 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 با دامنه ی سنی 69-36 سال، مورد بررسی قرار گرفتند. بیماران بر اساس جنس بلوک بندی و به صورت تصادفی به 3 گروه برای دریافت مکمل یا دارونما تقسیم شدند. کپسول ها در دو دوز منقسم (صبح و شب) به بیماران داده شد. هر کپسول در گروه 1 حاوی100 میلی گرم ویتامین C، 50 میلی گرم ویتامین E، 5 میلی گرم B1، 5 میلی گرم B2، 5 میلی گرم B6، 5 میکروگرم B12، 100 میکروگرم بیوتین، 500 میکروگرم اسید فولیک، 125 میلی گرم منیزیم و 10 میلی گرم روی بود. هر کپسول در گروه 2 حاوی 100 میلی گرم ویتامین C، 50 میلی گرم ویتامین E، 125 میلی گرم منیزیم و 10 میلی گرم روی بود. گروه شاهد دارونما دریافت کرد. در آغاز، پایان ماه دوم و چهارم مداخله، فشارخون سیستولی و دیاستولی اندازه گیری و آزمایش های بیوشیمیایی برای بیماران انجام شد. قند خون ناشتا به روش گلوکز اکسیداز و HbA1c به روش کروماتوگرافی تعیین شد. غلظت ویتامین C پلاسما و منیزیم و روی سرم به روش رنگ سنجی، ویتامین E با HPLC و ویتامین B12 و فولات سرم با Electrochemiluminescence immunoassay اندازه گیری شد. مالون دی آلدئید سرم به روش کلریمتری تعیین شد. تجزیه و تحلیل آماری داده ها با آزمون های آنالیز واریانس اندازه گیری های تکرار شده و آنالیز واریانس انجام شد.
    یافته ها
    این مطالعه نشان داد پس از 2 و 4 ماه مداخله، میزان ویتامین C پلاسما در گروه اول (0001/0> p) و گروه دوم (به ترتیب: 029/0= p و 0001/0p<)، ویتامین E سرم در گروه اول و در گروه دوم (0001/0> p) و فولات سرم در گروه اول (0001/0>p) افزایش یافت. در گروه اول غلظت منیزیم سرم پس از 2 ماه مداخله (001/0= p)، افزایش یافت، اما تغییری در ماه چهارم مشاهده نشد. تغییر معنی داری در قند خون ناشتا و HbA1c در هیچ یک از گروه های مورد بررسی پس از 2 و 4 ماه مداخله مشاهده نشد. در گروه دوم پس از 4 ماه مداخله، فشارخون سیستولی نسبت به پیش از شروع مطالعه در مقایسه با گروه شاهد کاهش یافت (012/0 = p) و پس از 2 و 4 ماه مداخله فشارخون دیاستولی در گروه اول (به ترتیب: 003/0 = p و 012/0 = p) و در گروه دوم (به ترتیب 0001/0> p و 002/0 = p) و متوسط فشار سرخرگی در گروه اول (به ترتیب 018/0 = p و 025/0 = p) و گروه دوم (002/0 = p) نسبت به زمان شروع مداخله با توجه به تغییرات گروه شاهد، کاهش یافت. هم چنین کاهش معنی داری در مالون دی آلدئید سرم پس از 4 ماه مداخله در گروه های 1 و 2 مشاهده شد (به ترتیب: 009 /0=p و 041/0=p).
    نتیجه گیری
    این بررسی نشان داد دریافت ویتامین های C، E و املاح منیزیم و روی همراه با یا بدون ویتامین های گروه B در کاهش فشارخون موثر هستند.
    کلید واژگان: دیابت نوع 2, ویتامین C, ویتامین E, منیزیم, روی, گروه ویتامین های B, فشارخون
    Dr. M. Farvid_Fa Homayoni_D. T Neyestani_Dr. Z. Amiri
    Introduction
    The main objective of this study was to investigate the effects of magnesium, zinc, vitamins C and E, and a combination of these micronutrients with vitamin B groups (B1, B2, B6, B12, folic acid and biotin) on blood pressure in type 2 diabetic patients.
    Materials And Methods
    In a randomized, double-blind, placebo controlled clinical trial, 67 type 2 diabetic patients, 36-69 years old, stratified for sex and were randomly divided into three groups. Each subject received two capsules per day for a period of 4 months, each capsule containing one of the following preparations: Group 1 received 250 mg magnesium and 20 mg zinc, 200 mg vitamin C and 100 mg vitamin E, 10 mg vitamin B1, 10 mg vitamin B2, 10 mg vitamin B6, 10 μg vitamin B12 and 1 mg folic acid (n=22). Group 2: 250 mg magnesium and 20 mg zinc, 200 mg vitamin C and 100 mg vitamin E, (n=23), and group P: placebo (n=22). Blood pressure and biochemical analysis were determined at the beginning and after 2 and 4 months. Fasting blood glucose and HbA1c were determined by glucose oxidase and chromatography methods, respectively. Plasma vitamin C and serum magnesium and zinc were determined by the colorimetric method and serum α-tocopherol using HPLC. Serum malondialdehyde (MDA) was determined by a colorimetric method. Treatment effects were analyzed by general linear modelling.
    Results
    Results indicate that after 2 and 4 months of supplementation levels of plasma vitamin C increased in group 1 (p<0.0001) and group 2 (p=0.029 and p<0.0001, respectively). Serum vitamin E increased in group 1 and 2 (p<0.0001) and serum folic acid increased in group 1, after 2 and 4 months supplementation (p<0.0001). Serum magnesium increased in group 1 after 2 months supplementation (p=0.001) but not after 4 months. After 2 or 4 months supplementation, there were no significant changes in fasting blood glucose or HbA1c in the 3 intervention groups. Levels of systolic blood pressure decreased significantly in group 2 after 4 months supplementation (p=0.012). After 2 and 4 months supplementation, diastolic blood pressure decreased significantly in group 1 (p=0.003 and p=0.012, respectively) and in group 2 (p<0.0001 and p=0.002, respectively) and mean arterial blood pressure decreased in group 1 (p=0.018 and p=0.025, respectively) and in group 2 (p=0.002). Also serum malondialdehyde decreased significantly in groups 1 and 2 (p=0.009 and p=0.041, respectively) after 4 months.
    Conclusion
    The results of the present study indicate that in type 2 diabetic patients, combination of vitamins and minerals might decrease blood pressure.
  • حسین ایمانی، هادی طبیبی*، شهناز اتابک، لیلا رحمانی، مهدی هدایتی، تیرنگ نیستانی، مریم چمری
    سابقه و هدف

    ناهنجاری های لیپیدی، بویژه بالا بودن غلظت Lp(a) سرم، یکی از علل اصلی بیماری های قلبی عروقی در بیماران تحت دیالیز صفاقی هستند. مطالعه حاضر به منظور بررسی اثرات مصرف سویا روی غلظت چربی ها و آپوپروتئین های سرم در بیماران تحت دیالیز صفاقی انجام شد.

    مواد و روش ها

    این مطالعه، یک کارآزمایی بالینی تصادفی بود که در آن 40 بیمار تحت دیالیز صفاقی (20 زن و 20 مرد) به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند: گروه دریافت کننده سویا و گروه شاهد. بیماران در گروه دریافت کننده سویا، روزانه 28 گرم آرد سویای بافت دار (حاوی 14 گرم پروتئین سویا) به مدت 8 هفته دریافت کردند، در حالی که رژیم معمول بیماران گروه شاهد، فاقد سویا بود. در آغاز مطالعه و پایان هفته هشتم، از هر بیمار 5 سی سی خون در حالت ناشتا گرفته شد و سپس غلظت تری گلیسرید، کلسترول تام، HDL-C، LDL-C، apo AI، apo B100،Lp(a)، TNF-a، آلبومین و فسفر سرم اندازه گیری شد.

    یافته ها

    غلظت Lp(a) سرمی، در بیش از 86% بیماران تحت دیالیز صفاقی، بالاتر از محدوده طبیعی بود. میانگین غلظت Lp(a) سرم در گروه دریافت کننده سویا در پایان هفته هشتم مطالعه نسبت به زمان شروع مطالعه به میزان 41% کاهش یافت (P<0.01). این کاهش در مقایسه با گروه شاهد، معنی دار بود (P<0.05). در طول این مطالعه، میانگین غلظت Lp(a) سرم در گروه شاهد، تغییر معنی داری پیدا نکرد. هیچ تفاوت آماری معنی داری بین دو گروه از نظر میزان تغییرات غلظت تری گلیسرید، کلسترول تام، HDL-C، LDL-C، apo AI، apo B100، TNF-a، آلبومین و فسفر سرم مشاهده نشد.

    نتیجه گیری

    مصرف سویا سبب کاهش قابل ملاحظه ای در غلظت Lp(a) سرم در بیماران تحت دیالیز صفاقی می شود و بنابراین، ممکن است در پیشگیری از بیماری های قلبی عروقی در این بیماران، موثر باشد.

    کلید واژگان: دیالیز صفاقی, چربی های سرم, آپوپروتئین ها, لیپوپروتئین (a), سویا
    H. Imani, H. Tabibi, Sh Atabak, L. Rahmani, M. Hedayati, T. Neyestani, M. Chamari
    Background And Objectives

    Lipid abnormalities, especially high serum Lp(a) concentration, is one of the major causes of cardiovascular diseases in peritoneal dialysis patients. The present study was designed to investigate the effects of soy consumption on serum lipid and apoprotein levels in peritoneal dialysis patients.

    Materials And Methods

    The study was a randomized clinical trial in which 40 peritoneal dialysis patients (20 males and 20 females) were randomly assigned to either a soy or a control diet. The patients in the soy group received 28 g/d textured soy flour (containing 14 g soy protein) for 12 weeks, while the patients in the control group consumed their usual diet without any soy. At the baseline and at the end of the period, from each patient 5 ml blood were collected after a 12- to 14-hour fast and serum triglyceride, total cholesterol, HDL-C, LDL-C, apoAI, apoB100, Lp(a), TNF-α, albumin, and phosphorus measured.

    Results

    The serum Lp(a) concentration in more than 86% of the peritoneal dialysis patients was above the normal range. As compared to the baseline value, the mean serum Lp(a) concentration decreased significantly by 41% (P<0.01) in the soy group at the end of 8-week period, and the reduction was significant as compared to the control group (P<0.05). The mean serum Lp(a) concentration did not change significantly in the control group. There were no significant differences between the 2 groups with regard to mean changes in the serum triglyceride, total cholesterol, HDL-C, LDL-C, apoB100, apoAI, TNF-α, albumin or phosphorus levels.

    Conclusion

    The results of the present study indicate that soy consumption reduces serum Lp(a) concentration considerably in peritoneal dialysis patients. Therefore, it may be effective in preventing cardiovascular diseases in these patients.

  • تیرنگ نیستانی، نیلوفر خلجی *
    سابقه و هدف

    هر چند نتایج حاصل از تحقیقات در مورد اثر ضد میکروبی چای سبز در دسترس است، اما اثر مهار کننده چای سیاه بر رشد باکتری ها از جمله استرپتوکوکوس پیوژنز کمتر مورد توجه قرار گرفته است. هدف از انجام این مطالعه، ارزیابی اثر مهاری چای سیاه بر رشد باکتری استرپتوکوکوس پیوژنز هم به طور مستقل و هم در واکنش متقابل با برخی آنتی بیوتیک های رایج برای درمان عفونتهای استرپتوکوکی و مقایسه آن با چای سبز در آزمایشگاه بود.

    مواد و روش ها

    عصاره چای سیاه و سبز به روش پرکولاسیون، تهیه و خشک شد. سپس غلظتهای مختلف عصاره تهیه و ظرفیت تام آنتی اکسیدانی آن توسط درصد مهار اکسیداسیون معرف ABTS و احیای رادیکال آن توسط عصاره های 1ml/mg چای سیاه و سبز در 37°C اندازه گیری شد. باکتری در محیط مایع در معرض غلظتهای مختلف عصاره ها قرار داده شد و قابلیت زیست آنها در زمانهای متفاوت با انتقال به محیط جامد و شمارش کلنی های حاصله ارزیابی شد. در مرحله بعد، اثر متقابل عصاره های چای سیاه و سبز با برخی از آنتی بیوتیک های رایج برای درمان عفونتهای گرم مثبت به روش آزمون حساسیت باکتریایی (آنتی بیوگرام) با دیسک مطالعه شد. آزمون آنتی بیوگرام به روش دیسک برای دیسک های آلوده به عصاره 11 بار در روزهای مختلف انجام شد. از روی میانگین قطر هاله های کلنی، اثر مهاری رشد، محاسبه شد. برای آنالیز آماری از آزمونهای ویلکاکسون و کروسکال والیس استفاده شد.

    یافته ها

    ملاحظه شد که توان آنتی اکسیدانی عصاره چای سبز در مقایسه با عصاره چای سیاه به طرز معنی داری بالاتر است (p<0.001). افزودن 1.25mg عصاره چای سبز به دیسک های استاندارد آنتی بیوگرام، هر چند با آمپی سیلین به طور وابسته به دوز اثر سینرژیستیک داشت، بر آموکسی سیلین، بی تاثیر بود و بر سفالکسین اثر مهاری داشت. با افزودن دوز عصاره چای سبز به 2.5mg قطر هاله مهار رشد در برابر سفالکسین به حد پایه بازگشت و در برابر آموکسی سیلین حتی از آن نیز فراتر رفت (0.001>p). افزودن عصاره چای سیاه، موجب افزایش اثر ضد باکتریایی آمپی سیلین در لوله آزمایش (in vitro) شد و این اثر در دوز 2.5mg معنی دار بود (0.001>p). با آنکه افزودن 1.25mg عصاره چای سیاه، اثر ضدباکتریایی آموکسی سیلین و سفالکسین را مهار می کرد (0.001>p) این اثر مهاری با افزایش دوز عصاره به 2.5mg به طرز معنی داری کاهش می یافت (0.001>p) اما قطر هاله مهار رشد باکتریایی همچنان از سطح پایه کمتر بود (0.001>p).

    نتیجه گیری

    به نظر می رسد که اولا اثر مهاری چای مستقیما به توان آنتی اکسیدانی آن مربوط است و ثانیا پلی فنل های چای در شرایط خاص با تولید پر اکسید هیدروژن به صورت پرواکسیدان عمل کرده و از این طریق، اثر مهاری خود را بر رشد باکتری اعمال می کنند. یافته های این مطالعه نشان داد که مصرف چای سبز و سیاه در غلظتهای بالا یا مکمل پلی فنل های حاصل از آن می تواند به عنوان درمان کمکی در بیماران تحت درمان با آنتی بیوتیک ها مطرح باشد.

    کلید واژگان: چای سیاه, چای سبز, استرپتوکوکوس پیوژنز, اثر مهاری, توان آنتی اکسیدانی
    T. Neyestani, N. Khalaji
    Background And Objective

    Although there are reports in the literature on the antimicrobial effects of green tea, the effect of black tea, the most common beverage in Iran, on growth of bacteria, such as Streptococcus pyogenes, has not been studied extensively. This study was undertaken to determine the inhibitory effect of black tea on the growth of Streptococcus pyogenes in vitro and compare it with green tea.

    Materials And Methods

    Extracts from both green and black teas were prepared using the percolation method and dried. This was followed by assessment of the total anti-oxidant capacity (TAOC) of solutions of the dried extracts with different concentrations. The assessment was done by determining percentage inhibition of oxidation of ABTS and reduction of its radical by 1 mg/ml extracts of black and green teas at 37°C. Viability of the bacteria was determined by exposing them to different concentrations of the tea extracts in an aqueous medium and then transferring the cultures to a solid medium, followed by colony counting at certain intervals. In the next step, the growth inhibitory effects of black and green tea extracts were determined on the basis of interactions between the extracts with some of the antibiotics routinely used against Gram-positive by the disc diffusion method (11 times on different days).The data were analyzed using the Wilcoxon sign and Kruskal Walis tests.

    Results

    The data showed that the antioxidant capacity of green tea extract is significantly higher than that of black tea extract (p<0.001). Conjugation of the standard antibiotics disk with 1.25 mg green tea extract had a synergistic effect on ampicilin in a dose-dependent manner, it had no effect on amoxicillin, but an inhibitory effect on cephalexin. Increasing the green tea extract dose to 2.5 mg caused the zone of inhibitory growth of cephalexin to return to the basal limit and that of amoxicillin even beyond that. In the case of black tea, the increased doses resulted in increases in the antibacterial effect of ampicilin in vitro, reaching statistical significance (P<0.001) at the 2.5mg dose. Although a 1.25 mg-dose of black tea extract inhibited the antibacterial effect of amoxicilin and cephalexin, the inhibitory effect decreased significantly (p<0.001) when the dose was increased to 2.5 mg; however, the zone of inhibition was still less than the basal limit.

    Conclusion

    It seems that the inhibitory effects of tea on bacterial growth is directly related to its TAOC. The mechanism involved is probably through production of hydrogen peroxide by the tea polyphenols acting as pro-oxidants. Our findings indicate the possibility of using proper amounts of tea or polyphenols as nutritional supplements as an adjunct nutritiona therapy in certain infections.

بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال