به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

zahra eftekhar

  • زهرا افتخار، حسین آقاحسینی*، مسعود آلگونه جونقانی
    یکی از بخش های مهم زبان عرفانی، شطحیات عارفان است؛ تحلیل زبان شطح با استفاده از الگویی که در این پژوهش بر پایه گفتمان پویا طراحی شده است، میسر است. این الگو نشان می دهد، یکی از دلایل هنجارگریزی در زبان شطح، توجه به «غایت» در زبان و اندیشه عارفان است. هدف این پژوهش پیشنهاد الگویی برای تاویل شطحیات عارفان است که به شطح از منظر «معرفت-شناختی» آن می نگرد؛ اساس این الگو با دقت و تامل در نگاه غایت اندیش و بلندنظرانه عارفان به انسان و حقیقت وجودی او بنا نهاده شده است. بر این اساس با بررسی مقوله های «هویت» / «شدن» و «نیل» / «غایت» چگونگی قابلیت تاویل شطحیات عارفان بر اساس الگوی گفتمان پویا را تبیین و تحلیل کرده ایم. نگاه عارف به گوهر وجود خویش و دانستن قدر آن موجب شده است، سخن او در نگاه ظاهراندیشان رنگ نوعی ناهنجاری به خود بگیرد. حال آن که سخن و عمل شطح آمیز نتیجه نوع باور عارف به ماهیت سیال و پویای خویش است که در «نیل» به هیچ منزلی از حرکت بازنمی ایستد و پویایی، صیرورت و تحول همیشگی، جزء ماهیت و حقیقت هستی اوست. از آنجا که عرفان با صیرورت و تحول هم عنان است، گفتمان پویا به دلیل ماهیت پویا و حرکت دایمی و حضور مفاهیمی چون «شدن» و «غایت» در آن به ما اجازه می دهد، لوازمی را که عارف به صورت تئوریک برای نشان دادن این تغییر و تحول در عرصه زبان شطح نیاز دارد، تبیین کنیم.
    کلید واژگان: زبان عرفانی, شطح, روزبهان, گفتمان پویا, غایت
    Zahra Eftekhar, Hosein Aghahosseini *, Masoud Algooneh Juneghani
    One of the significant parts of the mystical language is mystical paradoxes called Shath. It is possible to analyze mystical paradoxes using the model proposed in this research based on dynamic discourse. This pattern shows that one of the reasons for violating the norms of language in mystical paradoxes is the attention paid to the telos in the language and thought of mystics. The purpose of this research is to propose a model for the interpretation of mystical paradoxes from an epistemological perspective. The basis of this model is founded upon the mystics' teleological and transcendental views about man and his existential truth. Based on this, by examining the categories of identity/ becoming, and attainment/ telos, we have explained and analyzed the ability to interpret the mystical paradoxes based on the model of dynamic discourse. The mystic's specific outlooks at the gem of man’s existence and knowing its value has caused his words to take on a kind of abnormality in the eyes of superficial thinkers. However, his passionate paradoxical words and actions are the result of mystic’s belief in the fluid and dynamic nature of his identity, which does not stop going on despite of reaching a certain destination, Indeed, the constant dynamism, becoming and transformation are a part of the nature and truth of his being. Since mysticism is synonymous with transformation, dynamic discourse, due to its dynamic nature and constant movement as well as its inclusion of such concepts as becoming and telos,
    Keywords: Mystical Language, Shath, Rozbahan, Dynamic Discourse, Telos
  • زهرا افتخار، حسین آقاحسینی*، مسعود آلگونه

    یکی از ویژگی های عرفان روزبهان از عارفان سده ششم، توجه ویژه به موضوع عشق و شرح مراحل آن است. شرح این مراحل موجب ایجاد زبان خاص عرفانی در عبهرالعاشقین شده است. عبهرالعاشقین که به‏طور ویژه به‏موضوع عشق می‏پردازد، حاصل تجربه‏های عرفانی روزبهان است و از صیرورت مدام سالک حکایت می‏کند. تجربه این «شدن‏های» پیوسته وقتی در بستر زبان جاری می‏شود، ویژگی‏های خاصی به خود می‏گیرد. تحلیل زبان عرفانی ویژه او در مراحل مختلف صیرورت سالک در مراتب عشق با استفاده از الگوی گفتمان پویا میسر می‏شود. این الگو نشان می‏دهد زبان عرفانی عبهرالعاشقین ایستا نیست و بنیاد آن بر تحول است. هدف این پژوهش روشن کردن مسیر پویایی تجربه عرفانی سالک در طریقت عشق و در بستر زبان است. بر این اساس، این پژوهش به بررسی«هویت» و مسیر «شدن» سالک خواهد پرداخت. با استفاده از مربع معناشناسی بخشی از روند صیرورت در کلام را می‏توان بررسی کرد. این مطالعه آشکار می‏کند که هویت سالک، عبارت از عارفی است که به مقام فنای صفاتی رسیده است، اما خشنودی به عشق انسانی و توقف در آن حجاب راه اوست. غایت سیر سالک دیدار تجلی جمال الهی در سیمای معشوق انسانی و رسیدن به فنای ذات و توحید است. فعل موثر «خواستن» به‏هنگام گزینش میان دو راه توقف یا پویایی نمود می‏یابد. فعل موثر «بایستن» در تقدیر حق‏تعالی در قرار دادن امتحان عشق تجلی می‏یابد. اما رسیدن سالک به فاعل «توانشی» و منزل مشاهده و وصل به فضل و جذبه الهی میسر است نه اراده سالک.

    کلید واژگان: روزبهان, عشق, غایت, شدن, افعال موثر, گفتمان پویا
    Zahra Eftekhar, Hosein Aghahoseini *, . Masood Algooneh

    One of the characteristics of Rozbahan's mysticism, one of the mystics of the 6th century, is his special attention to the subject of love and the description of its stages. The description of these stages has led to the creation of a special mystical language in Abhar Alasheghin. Abhar Alasheghin which deals specifically with the subject of love, is the result of Rozbahan's mystical experiences and tells the story of the constant seeker. The experience of these continuous "becomings" takes on special characteristics when it flows in the context of language. The analysis of his characteristic mystical language in different stages of the seeker's transformation in the stages of love is possible by using the dynamic discourse model. This pattern shows that the mystical language of Abhar Alasheghin is not static and its foundation is on transformation. The purpose of this research is to clarify the dynamic path of the seeker's mystical experience in the way of love and in the context of language. Based on this, this research examines the "identity" and the path of "becoming" a seeker. By using the semantic square, part of the process of transformation in the word can be examined. This study reveals that the identity of the seeker is a mystic who has reached the point of annihilation of attributes, but satisfaction with human love and stopping in that veil is his path. The goal of the seeker's journey is to see the manifestation of divine beauty in the form of a human lover and to reach the annihilation of nature and monotheism. The effective verb "to want" appears when choosing between two ways of stopping or moving. The effective verb "to stand" is manifested in the determination of the God in putting love to the test. But it is possible for the seeker to reach the subject of "ability" and the essence of observation and connection to the grace and attraction of God, not the will of the seeker.

    Keywords: Rozbehan, vise, devenir, Verbe modaux., dynamic discourse, love
  • بهمن توفیقی، علیرضا حیدرئی*، فرح نادری، زهرا افتخار
    هدف

    از این پژوهش، بررسی رابطه بین ویژگی های شخصیتی بدبینی با واسطه گری چگونگی ادراک استرسورها با اختلال خودبیمارانگاری است. جامعه آماری پژوهش، شامل 11250 نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد بوشهر در سال تحصیلی 96-95 هستند که از میان ایشان و به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای، تعداد 371 نفر با استفاده از جدول مورگان، انتخاب شدند.

    ابزار گرد آوری داده ها:

     در این پژوهش، پرسش‎نامه خوش بینی-بدبینی کارتر (2000)، پرسش‎نامه ارزیابی تجارب زندگی ساراسول (1987) و مقیاس نگرش نسبت به بیماری کلنر (1985) است. برای تجزیه و تحلیل یافته ها از شاخص های متناسب آماری در سطح استنباطی (همچون تحلیل عاملی، رگرسیون، مدل سازی معادلات ساختاری و...) استفاده شده است.

    یافته ها

    یافته ها بیانگر آن است که رابطه معنی دار و مستقیم بین ویژگی های شخصیتی بدبینی (26/0)، چگونگی ادراک رویدادهای فشارزای پیشرفت (43/0) با اختلال خودبیمارانگاری و هم چنین، رابطه معنی دار و غیر مستقیم بین ویژگی های شخصیتی بدبینی و اختلال خودبیمارانگاری (13/0) وجود دارد.

    نتیجه گیری

    نتایج بررسی اثر میانجی به روش بوت استراپینگ نشان داد که ادراک فشارزای پیشرفت، تاثیر متغیر بدبینی بر اختلال خودبیمارانگاری را به صورت جزیی، میانجی گری می کند.

    کلید واژگان: ویژگی های شخصیتی بدبینی, چگونگی ادراک استرسورها, اختلال خودبیمارانگاری
    Bahman Tofighi, Alireza Heydarie *, Farah Naderi, Zahra Eftekhar
    Introduction

    The purpose of this paper is to survey the relationship between Pessimism Personality Traits(PPT) with mediating the perception way of stressors with Hypochondria Disorder.The population study composes of 11250 students studying in Islamic Azad of Bushehr Branch in 2016-17 academic year among which 371 persons were randomly selected according to stratified sampling method. Data was gathered viaCarter’s Pessimism-Opptimism Questionnaire(2000), Sarasol’s Life Experience Evaluation Questionnaire(1987), and Klaner’s Attitude Scale towards Sickness(1985). Some appropriate statistical indices such as Factor Analysis, Regression,and SEM were applied to analyse the gathered data. Findings showed that there would be a significant and direct relationship between PPT(0.26), the perception way of Progress Stressors(0.43) with Hypochondria. Also, there would be an indirect and significant relationship between PPTs with Hypochondria Disorder(0.13).

    Results

    gained via surveying the impact of mefiation based on Bootstrapping, showed that progress stressor perception would partially mediate the impact of pessimism variable on Hypochondria Syndrome.

    Keywords: Pessimism Personality Traits, Perception Way of Stressors, Hypochondria Disorder
  • سارا باقری، رضا پاشا*، زهرا افتخارصعادی، فریبا حافظی، فرح نادری
    هدف

    هدف از این پژوهش اثربخشی زوج درمانی مبتنی بر نظام رفتاری تلفیقی بر تعارضات زناشویی، صمیمیت زوجین و کارکردهای خانواده در زوج های مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر ماهشهر بود. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش عبارت بود از تمامی زوج هایی که به دلیل مشکلات زناشویی، به مراکز مشاوره شهر ماهشهر در سال 99-98 مراجعه کردند. از میان جامعه آماری تعداد 60 زوج به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب، و در ادامه این تعداد به روش نمونه گیری تصادفی در دو گروه آزمایشی (40 زوج) و یک گروه کنترل (20) زوج داده شدند. برای یک گروه زوج درمانی مبتنی بر نظام رفتاری تلفیقی به مدت 10 جلسه 90 دقیقه ای، به صورت هفتگی اجرا شد. به منظور گردآوری داده های پژوهش از پرسش نامه تعارضات زناشویی (MCQ)، صمیمیت زناشویی (MQI) و پرسش نامه کارکرد خانواده (FAD) استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کواریانس چند متغیری (مانکوا) استفاده شد.

    یافته ها

     نتایج بدست آمده از تجزیه و تحلیل یافته های پژوهش نشان داد که زوج درمانی مبتنی بر نظام رفتاری تلفیقی بر کاهش تعارضات زناشویی، بهبود صمیمیت زوجین و کارکردهای خانواده موثر بوده است (05/0>P).

    نتیجه گیری

    بر اساس یافته های این پژوهش می توان گفت زوج درمانی مبتنی بر نظام رفتاری تلفیقی از جمله درمان های موثر در کاهش تعارضات زناشویی، بهبود صمیمیت زوجین و کارکردهای خانواده زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره است.

    کلید واژگان: درمان مبتنی بر نظام رفتاری تلفیقی, تعارضات زناشویی, صمیمیت زوجین, کارکردهای خانواده, زوجین
    Sara Baghere, Reza Pasha *, Zahra Eftekhar, Fariba Hafezi, Farah Nadri
    Target

    The aim of this study was the effectiveness of couple therapy based on integrated behavioral system on marital conflicts, couple intimacy and family functions in couples referring to counseling centers in Mahshahr. The present study was a quasi-experimental study with a pretest and posttest design with a control group. The statistical population of this study consisted of all couples who referred to counseling centers in Mahshahr in 2019-20 due to marital problems. From the statistical population, 60 couples were selected by available sampling method, and then this number was paired by random sampling method in two experimental groups (40 pairs) and one control group (20). For a group therapy group based on integrated behavioral system, 10 sessions of 90 minutes were performed weekly. In order to collect research data, Marital Conflict Questionnaire (MCQ), Marital Intimacy (MQI) and Family Functioning Questionnaire (FAD) were used. Multivariate analysis of covariance (MANCOVA) was used to analyze the data.

    Results

    The results of the analysis of research findings showed that couple therapy based on integrated behavioral system has been effective in reducing marital conflicts, improving couple intimacy and family functions (P <0.05).

    Conclusion

    Based on the findings of this study, it can be said that couple therapy based on integrated behavioral system is one of the effective treatments in reducing marital conflicts, improving couples intimacy and family functions of couples referring to counseling center.

    Keywords: Integrated Behavior Therapy, Marital Conflict, Couples Intimacy, Family Functions, Couples
  • مرجان کاشانی، پرویز عسگری*، فریبرز درتاج، پروین احتشام زاده، زهرا افتخار
    زمینه و هدف

    با توجه به نتایج مطالعات مختلف حاکی از مشکلات خودتنظیمی هیجانی در کودکان با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی، پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش تنظیم شناختی هیجان بر نمره خشم کودکان پسر مبتلا به این اختلال انجام شد.

    روش

    روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه گواه بود. نمونه مورد مطالعه 40 نفر از کودکان با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی 12 ساله مقطع ابتدایی شهر تهران در سال تحصیلی 96-95 بوده است که به صورت نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و در دو گروه آزمایش و گواه به تصادف جایدهی شدند. ابتدا از هر دو گروه پیش آزمون به عمل آمد و سپس افراد گروه آزمایش به مدت دوازده جلسه 45 دقیقه ای آموزش تنظیم شناختی را دریافت کردند و بعد از پایان جلسات آموزشی از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد. ابزار پژوهش شل=امل پرسشنامه سنجش والد کانرز (1970)، پرسشنامه حالت - صفت خشم اسپیلبرگر (1999) بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده شد.

    یافته ها: 

    نتایج تحلیل کوواریانس نشان داده است که آموزش تنظیم شناختی هیجان به طور معنادار موجب کاهش خشم کودکان پسر با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی شده است F=271/83 , P>0/05.

    نتیجه گیری: 

    دانش آموزان با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی در مهار هیجانات منف،ی مهارت چندانی ندارند. با آموزش تنظیم شناختی هیجان می توان جایگزینی هیجانات مثبت را تقویت کرد و این موضوع به کاهش خشم کودکان با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی منجر می شود.

    کلید واژگان: تنظیم شناختی هیجان, خشم, نارسایی توجه, فزون کنشی
    Marjan Kashani, Parviz Asgari*, Fariborz Dortaj, Parvin Ehteshamzadeh, Zahra Eftekhar
    Background and Purpose

    Considering the results of different studies indicating emotion regulation difficulties in children with Attention Deficit/ Hyperactivity Disorder (ADHD), efforts are made here to determine the effect of cognitive emotion regulation training on the anger of boys with ADHD. 

    Method

    This study was a quasi-experimental study with pretest-posttest control group design. The sample consisted of forty 12-year-old primary school boys with ADHD in Tehran in the academic year 2016-2017, selected by multi-stage cluster sampling and then randomly placed into the control and experimental groups. After running the pretest on both groups, the experimental group underwent twelve 45-min sessions of cognitive emotion regulation training while the control group received no intervention. Questionnaire of Childrenchr('39')s Behavioral Problems- Parent Form (Conners, 1970) and State-Trait Anger Expression Inventory (Spielberger, 1999) were used to gather the data. ANCOVA was used to analyze the data.    

    Results

    The results of data analysis showed that cognitive emotion regulation training significantly decreased the anger in boys with ADHD (F=27.83, p> 0.05).

    Conclusion

    Students with ADHD are not so much capable to control their negative emotions. Cognitive emotion regulation training can reinforce the positive emotions in these children and led to the reduction of anger in them.

    Keywords: Cognitive emotion regulation, anger, Attention Deficit, Hyperactivity Disorder (ADHD)
  • زهرا افتخار، مریم اختیاری*، مسعود طاهری شهرآئینی

    با توجه به روند توسعه و تغییر در جوامع امروزی و زوال اجتناب ناپذیر ساختمان ها، بهسازی و استفاده مجدد تطبیقی، یکی از مناسب ترین گزینه ها جهت انطباق با شرایط و نیازهای جدید هر بنا است. این عمل چه در مراحل اولیه تصمیم گیری و چه در فرآیند طراحی و انتخاب کاربری جایگزین به علت موارد متعدد دخیل در تصمیم گیری، با پیچیدگی هایی مواجه است. بنابراین در این مسیر، چارچوب و سیر مشخص و سیستماتیکی جهت کنترل و هدایت امر نیاز است. نظر به عدم ارایه چنین چارچوبی در ایران، در این مطالعه سعی شده است تا با بررسی پتانسیل استفاده مجدد تطبیقی از یک ساختمان موجود و بررسی نحوه ی تعیین کاربری جایگزین مناسب برای آن، ضمن معرفی مدل های آکادمیک، روند تصمیم گیری به عنوان یک الگو قابل استفاده باشد. بدین منظور، سیلوی قدیم شهر شیراز به عنوان نمونه انتخاب و ضمن پتانسیل سنجی، فرآیند انتخاب کاربری جایگزین نیز معرفی گردیده است. نتایج نشان می دهد که پتانسیل سیلو برای استفاده مجدد تطبیقی، بالا و نیز کاربری مناسب جایگزین برای آن فرهنگی- گردشگری است. دستاورد این مطالعه می تواند به عنوان یک الگو برای طراحان و معماران برای استفاده مجدد تطبیقی از ساختمان های موجود با عمر کالبدی حداقل 20 سال و در بافت های شهری قابل استفاده باشد.

    کلید واژگان: انطباق ساختمان, استفاده مجدد تطبیقی, مدل تصمیم گیری, پتانسیل سنجی
    Zahra Eftekhar, Maryam Ekhtiari *, Masoud Taheri Shahraeini

    The process of change and development in today’s societies has affected buildings too, in a way that their wear and deterioration is inevitable. Eventually, they may be deserted and no longer be suitable to serve their primary purpose, or due to lack of demand for their services, they may be made redundant. Under such circumstances, naturally, their initial usage does not fulfill the current requirements. Therefore, the possibility of upgrading and reusing as well as creating a different usage in order to adapt a building to the new conditions and needs may be assessed. Today’s societies face the problem of dealing with the deserted buildings that they have inherited. Meanwhile, revival through creation of a new function and adaptive reuse of such buildings give a new life to the building, instead of restoration and various types of maintenance for instance in a museum. This also returns it to the urban life cycle, which is one of the ideal available alternatives to the today’s societies. Buildings and the industrial heritage that are left in the heart of urban centers, are results of the deindustrialization in urban settings in the country over the recent years. The heritage of the past industry, by protecting such areas as a symbol of the history of modernism in Iran, is known as “industrial heritage”. The industrial heritage links the contemporary age to the past and reinforces the spirit of the place. This place can be considered as a space where collective memories are revived and preserved. Some of the issues discussed in relation to the industrial heritage are: physical recovery and changing the functional structure, adapting the industrial heritage to the needs and requirements of today’s society, and an economic revival through creation of new usages in order to make the industrial buildings profitable. Therefore, adaptive rehabilitation and reuse are the most suitable options for adaptation to the new requirements and needs of each individual building. This process, both in the early stages of decision-making and in the design and alternative use selection process, is faced with complexities due to the many factors involved in the decision making. Therefore, a clear and systematic framework and course of action are needed to control and guide the process. Due to lack of such a framework in Iran, this study seeks to investigate the potential for adaptive reuse of an existing building and examine how to determine the appropriate alternative for it. This is done by introducing academic models, to use a template for the decision making process. For this purpose, the old silo of Shiraz was selected as a sample. In addition to assessing its potential, the alternative use selection process was introduced. The results indicate that the silo has a high potential for adaptive reuse, and an appropriate alternative use for the silo is a cultural tourist attraction. The results of this study can be used as a template for adaptive reuse of existing buildings by designers and architects.

    Keywords: Building Adaptation, Adaptive Reuse, Decision-making model, Assessing Potential
  • زینب کاویانی، سعید بختیارپور*، علیرضا حیدرئی، پرویز عسکری، زهرا افتخارصعادی

    هدف پژوهش، بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، بر تاب آوری و نگرش های ناکارآمد زنان مبتلا به ام اس شهر تهران بود. روش پژوهش آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون و جامعه آماری این پژوهش، همه زنان مبتلا به ام اس با نگرش ناکارآمد بالا و تاب آوری پایین که در سال 1396 به بخش بیماران سرپایی کهریزک مراجعه داشتند بود. روش نمونه گیری هدفمند بود. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه تاب آوری (,2003 Cooner & Davidson) و پرسشنامه نگرش ناکارآمد داس، (Waisman & Beck, 1997) بود. آزمودنی ها به طور تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. گروه آزمایش با 8 جلسه 90 دقیقه ای روان درمانی اکت قرار گرفت؛ اما گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چند متغیری (مانکوآ) تجزیه وتحلیل شدند. یافته ها نشان دهنده تفاوت معنادار (000/0 <p) در گروه آزمایش بعد از اجرای روان درمانی بود. نتایج نشان دهنده تاثیر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در افزایش تاب آوری 001/0>p) و کاهش نگرش های ناکارآمد (001/0>p) زنان مبتلا به ام اس بودند.

    کلید واژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT), نگرش های ناکارآمد, تاب آوری, زنان, مولتیپل اسکلروزیس (ام اس)
    Zeinab Kaviani, Saeed Bakhtiarpoor *, Alireza Heidari, Parviz Askary, Zahra Eftekhar

    The aim of this study was to investigate the effectiveness of acceptance and commitment therapy on the resilience and dysfunctional attitudes of women with MS in Tehran. The research method was pre-test and post-test and the statistical population of this study was all women with MS with high dysfunctional attitude and low resiliency referred to the department of ambulatory patients in Kahrizak in 2017. The sampling method was purposive. Research tools included Conner and Davidson Resiliency Questionnaire (2003) and Dys, Weisman & Beck Dysfunctional Attitude Questionnaire (1997).Subjects were randomly divided into two experimental and control groups. the experimental group underwent 8 sessions of 90 minutes of psychotherapy. But the control group received no intervention. Data were analyzed using multivariate analysis of covariance (MANCOVA). The results showed a significant difference (p <0.000) in the experimental group after the implementation of psychotherapy. The results showed the effect of acceptance and commitment therapy on increasing resilience and reducing inefficient attitudes of MS patients.

    Keywords: treatment based on acceptance_commitment ( ACT )_resiliency_Dysfunctional attitude_Women_multiple sclerosis (MS)
  • Zahra Ebadi, Reza Pasha*, Fariba Hafezi, Zahra Eftekhar

    Background &

    aim

    Dedication to spouse, marriage, and family is one of the most significant factors that has attracted considerable attention in contemporary family and marriage studies to ensure continuity of marriage and the strength of family ties. In the present analysis .The current study aimed at investigating the effectiveness of reality therapy based on choice theory on marital intimacy and satisfaction in Iranian couples.

    Methods

    This pretest-posttest control group design was performed on 40 subjects who referred to counseling centers in Ahvaz in 2018 and were firstly selected by convenience sampling and then randomly assigned to two experimental and control groups (N=20 each). Thompson and Walker's Intimacy Scale and ENRICH marital satisfaction inventory were used for data collection. The experimental group underwent ten 60-minute sessions of reality therapy based on Glasser's choice theory adapted from Amani study (2015); nonetheless, the control group did not receive any interventions.

    Results

    The obtained results demonstrated that reality therapy based on choice theory was effective in increasing intimacy and marital satisfaction among couples (P<0.01).

    Conclusion

    As evidenced by the results of the current study, it is suggested that reality therapy based on choice theory could be incorporated into educational programs for couples and family therapy. Adopting such procedure, therapists can treat communication problems and enrich the intimate relationships among couples and families.

    Keywords: Reality therapy, Choice theory, Intimacy, Marital satisfaction
  • زینب کاویانی، سعید بختیارپور*، علیرضا حیدری، پرویز عسگری، زهرا افتخار صعاد
    Zeynab Kaviani, Saeed Bakhtiarpoor *, Alireza Heidarie, Parviz Askary, Zahra Eftekhar
  • زهرا افتخار، حسین آقاحسینی*، مسعود آلگونه جونقانی

    روزبهان بقلی از مهم ترین چهره های تصوف در قرن ششم است که زبان عرفانی ویژه ای دارد. زبان نزد روزبهان اشکال متنوعی دارد. یکی از این اشکال، زبان تجریدی اوست. پژوهش حاضر در پی آن است با استفاده از الگوی مربع نشانه شناختی به زبان تجریدی روزبهان بپردازد. بنابراین، هدف از انجام این پژوهش آن است که با توجه به بیان ناپذیری تجربه عرفانی، به تبیین خصایص زبان تجریدی روزبهان و به دست دادن بستری برای فهم تجربه او دست یابد. از این رو، نگارندگان پس از تبیین کلیاتی درباره زبان عرفانی او، به نظریه بیان ناپذیری زبان عرفان می پردازند تا علت توجه عارف به رویکرد تشبیهی، تنزیهی، سلبی و ایجابی تبیین شود. سپس با تحلیل ساز و کار سلبی، ایجابی، تشبیهی و تنزیهی در زبان عارفان، بستری برای رویارویی با زبان تجریدی روزبهان فراهم شود. در ادامه الگوی مربع نشانه شناختی معرفی و وضعیت های دهگانه نشانه ها تحلیل و بررسی می شود.چنین مطالعه ای آشکار می سازد که زبان تجریدی روزبهان از میان سه تقابل، یعنی تباین منطقی، تضاد و استلزام، گرایش بیشتری به تباین منطقی دارد. این امر از آنجا ناشی می شود که روزبهان معمولا از مقوله های کلان و عظیم هستی سخن می گوید که در دو قطب کاملا متناقض قرار دارند. بنابراین، او گاه این دوگانی ها را کنار هم قرار می دهد و جمع می کند و فراواژه «مرکب» می سازد. گاه هر دو مقوله را سلب می کند و فراواژه «خنثا» می آفریند و گاه با سلب یکی و ایجاب دیگری «نماگر مثبت» می آفریند. گاهی نیز هم زمان یک مقوله را هم سلب و هم ایجاب می کند و فراواژه «بی نام» تولید می کند؛ اما به هر روی، از آنجا که روزبهان از ساحتی سخن می گوید که به تعبیر خود وی، انسان عارف گویی ناسوتی است که سر لاهوت را به زبان می آورد، از این رو تباین منطقی که مستلزم جمع ضدین است، در زبان تجریدی وی بیش از همه تقابل ها به چشم می آید. در ضمن، فراواژه های مرکب، خنثی، بی نام و نماگر مثبت که مایه های تجریدی تجربه را افشا می کنند از فراواژه های پرکاربرد زبان تجریدی روزبهان به شمار می آیند.

    کلید واژگان: روزبهان, زبان عرفانی, زبان تجریدی, مربع نشانه شناسی, تقابل های دوگانی
    Zahra Eftekhar, Hussein Agha, Husseini*, Masoud Algooneh Juneghani

    Rouzbahan Baghli is one of the major figures of 6th century who has his own particular mystic language. His language shows a set of particular features like abstractness. The present article has taken into account the semiotic square theoretical framework in order to analyze his language as well as to yield a better understanding of his mystic experience. Accordingly, having taken into consideration his mystic language, the properties of his language will be analyzed in the light of semiotic square. This study reveals that among the current oppositions like contradiction, contrast and entailment, Rouzbahan’s language incline towards contrast. This is due to the fact that Rouzbehan generally speaks about major existential categories, which are completely contradictory in two poles. Thus, whenever he talks about his experiences, he sometimes intermingles the binary oppositions in a complex meta-term. As a result, he sometimes collects these binary categories and puts them together to create a "compound" term. Sometimes he rejects both categories and creates a "neutral" frequency, and sometimes a "positive indicator" by deleting both. Other meta-terms like neutral, complex, positive deixis, and nameless are the dominant indicators of his abstract language.

    Keywords: Rouzbahan, Mystic language, Abstract language, Semiotic square, binary oppositions, Meta-term
  • Zhra Ebadi*, Reza Pasha, Fariba Hafezi, Zahra Eftekhar
    Background

    If the couples do not acquire communication skills and conflict solution, the conflicts will continue verbally and then behaviorally. Thus, the gradual destruction in the marital intimacy will begin. The purpose of this study was to investigate the effectiveness of cognitive-behavioral psychotherapy on couple's intimacy and identification of basic psychological needs in couples referring to counseling centers.

    Materials and Methods

    This is a quasi-experimental study with pre-test, post-test design and control group. The statistical population of the study consisted of all couples referring to counseling centers of Ahvaz city, Iran in the year 2018-2019. The sample size trough convenience sampling was 40 couples that were randomly selected and assigned to the experimental and control groups (n=20 in each group). In order to collect information, Thompson and Walker's (1983) Marital Intimacy Scale and Glaser basic Need Questionnaire were used. The experimental group underwent cognitive-behavioral psychotherapy (8 sessions 90 minutes), but the control group received no intervention. The data were analyzed using descriptive and inferential statistics (repeated measure ANOVA).

    Results

    The results showed that cognitive-behavioral psychotherapy was effective in increasing marital intimacy and identifying the basic needs of couples (p <0.05).

    Conclusion

    Based on the results, cognitive-behavioral psychotherapy was effective in improving the intimacy and identification of basic needs in couples of couples referring to counseling centers.

    Keywords: Cognitive-behavioral psychotherapy, Marital intimacy, Basic needs, couples
  • بهروز آتش روز، فرح نادری*، رضا پاشا، زهرا افتخار صعادی، پرویز عسگری
    امروزه کیفیت عملکرد دانش آموزان در دروس مختلف از جمله درس ریاضی که مخصوصا در انتخاب رشته اهمیت زیادی دارد از جمله مسائل مهم نظام آموزشی است. بر این اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر الگوی انگیزشی انتظار- ارزش بر انگیزش تحصیلی درونی و بیرونی، اشتغال آموزشی (اشتغال انگیزشی، اشتغال یادگیری) و عملکرد تحصیلی دانش آموزان در درس ریاضی انجام شد.
    روش پژوهش حاضر نیمه تجربی و از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان پسر پایه هشتم شهرستان دزفول بود که تعداد 50 دانش آموز با روش خوشه ایچندمرحله ای انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 25 نفر) جایدهی شدند. الگوی انگیزشی انتظار- ارزش در گروه آزمایش به اجرا در آمد درحالی که گروه گواه، آموزشی دریافت نکرد. برای جمع آوری داده ها در این پژوهش از پرسشنامه انگیزش تحصیلی درونی و بیرونی هارتر (2005) و اشتغال یادگیری خودنظم جویی پینتریچ و دیگروت (1990) استفاده شد.
    نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که دو گروه در متغیرهای انگیزش تحصیلی درونی ، اشتغال انگیزشی، اشتغال شناختی، و عملکرد تحصیلی با یکدیگر تفاوت معناداری دارند (0/01p<).
    کلید واژگان: الگوی انتظار, ارزش, اشتغال آموزشی, عملکرد تحصیلی
    Behrouz Atashrouz, Farah Naderi *, Reza Pasha, Zahra Eftekhar, Parviz Asgari
    Background and
    Purpose
    Today, the quality of student's performance in various subjects, such as the field of mathematics that is important in selecting the field of study, is one of the basic issues in the educational system.The purpose of the present study was to investigate how the expectancy–value motivational model affects the intrinsic and extrinsic educational motivation, educational engagement (motivational strategies, learning strategies), and academic performance of students in mathematics.
    Method
    The statistical population consisted of all 8th grade male students in Dezful city. 50 students were selected by multi-stage cluster sampling and placed in two experimental and control groups (25 students in each group). The expectation-value motivation model was implemented in the experimental group, while the control group received no training. In order to collect data in this study, Harter's classroom motivational scale (2005) and motivated strategies for learning questionnaire (Pintrich & DeGroot, 1990) were used.
    Results
    The results of covariance analysis showed that there was a significant difference between the two groups in the intrinsic educational motivation variables, motivational engagement, cognitive engagement, and academic performance (P
    Conclusion
    Based on the results of this study, the use of expectation-value motivation model will have a positive effect on academic motivation, educational engagement, and academic performance.
    Keywords: Expectancy–value model, educational engagement, academic performance
  • آذر سراج خرمی، رضا پاشا*، فریبا حافظی، سعید بختیارپور، زهرا افتخار
    زمینه و هدف

    عوامل مختلفی در بروز و پیشرفت اختلال های خلقی و اضطرابی تاثیر دارند که از عوامل مهم تر، نشخوار فکری است. پژوهش حاضر با هدف  تعیین اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر میزان نشخوار فکری افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی و وسواسی-جبری انجام گرفت. 

    روش بررسی

    طرح پژوهش نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. حجم نمونه را 80 نفر بیمار مبتلا به اختلال افسردگی اساسی و وسواسی-جبری تشکیل دادند که طبق تشخیص روان پزشک و برحسب  DSM-5 تشخیص داده شده بودند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش 40 نفر (20 افسرده، 20 وسواسی) و کنترل 40نفر(20 افسرده، 20 وسواسی) قرار گرفتند. برای اجرا، ابتدا از هر دو گروه با استفاده از پرسشنامه نشخوار فکری پیش آزمون گرفته شد. سپس، گروه آزمایش طی هشت جلسه با روش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی، آموزش دیدند. بعد از اتمام جلسات پس آزمون در هر دو گروه اجرا و دو ماه بعد آزمون پیگیری انجام شد. جهت تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چندمتغیری (مانکوا) استفاده گردید.

    یافته ها

    نتایج پژوهش حاکی از آن بود که شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی موجب کاهش نشخوار فکری بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی و وسواسی-جبری در مرحله پس آزمون و پیگیری شد (0٫001<p).

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش پیش بینی می شود که شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در درمان اختلالات روانی و پیشگیری از بروز و پیشرفت این اختلالات موثر است.

    کلید واژگان: شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی, نشخوار فکری, اختلال افسردگی اساسی, اختلال وسواسی- جبری
    Azar Sarraj Khorrami, Reza Pasha*, Fariba Hafezi, Saeed Bakhtiar Pour, Zahra Eftekhar
    Background & Objective

    Major depression and obsessive–compulsive disorders are one of the chronic and disabling disorders that affect the ability to experience normal mood, often causing impairment in the biological and environmental performance of the individual; effective factors must be known, recognized and controlled for treatment. One of the most influential factors is thinking rumination, which is involved in the onset and recurrence of these disorders. One of the most critical problems that are thinking rumination creates for people is their separation from reality and distance from here and now, which hurts their processing. Helping patients to put aside the past and live in now and here can be very helpful. One of the new therapies used for these disorders is Mindfulness–Based Cognitive Therapy. Mindfulness–Based Cognitive Therapy is designed to reduce the relapse of depression. In this therapy, individuals are taught to observe the thoughts and feelings without judgment by merely looking at the mental events that they are going through. In this approach, it is assumed that people learn how not to get stocked in rumination patterns. For the same reason, the purpose of the present research was to investigate the effect of mindfulness–based cognitive therapy on thinking rumination of people with depression and obsessive–compulsive disorders.

    Methods

    This study employed the two–group pretest–posttest quasi–experimental design. The sample consisted of 80 patients with major depressive and obsessive–compulsive disorders diagnosed according to the standards of DSM–5. The participants assigned to into experimental (20 depressive patients, 20 Obsessive–compulsive patients) and control (20 depressive patients, 20 Obsessive–compulsive patients) groups. The experimental group received eight sessions of 90–minute instruction in Mindfulness–Based Cognitive Therapy. Multivariate Analysis of Covariance (MANCOVA) was used to test the research hypotheses. 

    Results

    The results of research showed that Mindfulness–Based Cognitive Therapy reduced thinking rumination in patients suffering from major depression (F= 330.96, p<0.001) and obsessive–compulsive (F= 482.27, p<0.001) at post–test level and (F=362.32, p<0.001) in patients suffering major depression and obsessive–compulsive (F= 573.35, p<0.001) at follow–up level.

    Conclusions

    Mindfulness–Based Cognitive Therapy plays an important role in treating mental disorders and the prevention of the onset and relapse of these disorders.

    Keywords: Mindfulness–Based Cognitive Therapy, Thinking Rumination, Major Depression Disorder, Obsessive–Compulsive Disorder
  • آذر سراج خرمی، رضا پاشا*، فریبا حافظی، سعید بختیارپور، زهرا افتخار
    زمینه و هدف

    عوامل مختلفی در بروز و عود اختلال های خلقی و اضطرابی تاثیر دارد که از جمله عوامل مهم تر، نشخوار فکری است. هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر میزان استفاده از مکانیسم های دفاعی افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی بود.

    روش بررسی

    طرح پژوهش، نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. حجم نمونه شامل چهل نفر بیمار مبتلا به اختلال افسردگی اساسی بود که طبق نظر روان پزشک و برحسب DSM-5 تشخیص داده شده بودند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (بیست نفر) و کنترل (بیست نفر) قرار گرفتند. پروتکل به کارگرفته شده شامل پروتکل شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی سگال، ویلیامز و تیزدیل بود. برای اجرا، ابتدا از هر دو گروه با استفاده از پرسش نامه مکانیسم های دفاعی پیش آزمون گرفته شد. سپس گروه آزمایش طی هشت جلسه نوددقیقه ای با روش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی آموزش دیدند و بعد از اتمام جلسات از هر دو گروه پس آزمون گرفته و دو ماه بعد آزمون پیگیری انجام شد. برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده گردید.

    یافته ها

    نتایج پژوهش حاکی از آن بود که شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی موجب کاهش استفاده از مکانیسم های رشدنایافته و روان آزرده در بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی در مرحله پس آزمون و پیگیری می شود (0٫001<p). همچنین میزان استفاده از مکانیسم های رشدیافته پس از اجرای روش درمانی به میزان زیادی افزایش یافت (0٫001<p).

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش پیش بینی می شود که شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی با کاهش استفاده از مکانیسم های رشدنایافته و روان آزرده در درمان اختلالات روانی و پیشگیری از بروز و عود این اختلالات موثر خواهد بود.

    کلید واژگان: شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی, مکانیسم های دفاعی, اختلال افسردگی اساسی
    Azar Sarraj Khorrami, Reza Pasha*, Fariba Hafezi, Saeed Bakhtiar Pour, Zahra Eftekhar
    Background & Objective

    Major depression disorder is one of the chronic and disabling disorder that affects the ability to experience healthy mood and causing impairment in the biological and environmental performance of an individual. Effective factors should be known, recognized, and treated or controlled. One of the most influential factors is defense mechanisms, which is involved in the onset and recurrence of this disorder. Defense mechanisms are ways and means by which ego relieve anxiety, resentment, control instinctive, and impulsive behavior. Defense mechanisms are unconscious measure for control of stress. However, due to their self–deception nature, sometimes–unclear mechanisms that are practically inconsistent with adaptive behavior and this is reflected in the behavior of people with mood and anxiety disorders. It is assumed that one of the main reasons for vulnerability versus recurrence and the return of mood disorders are due to frequent links between depressed mood and abusive patterns of unconscious and fluid growth mechanisms, which in turn leads to changes in cognitive and neurological levels. One of the new therapies used for major depressive disorder is mindfulness–based cognitive therapy. Mindfulness–based cognitive therapy is designed to reduce the relapse of depression. It seems that cognitive therapy based on mind–consciousness, by persuading a person to practice to pay attention to the characteristics of the experiences in an unjustified way. The method has led to a more thought logical by increasing the individual's awareness of the experiences of the present moment (for example, by focusing on breathing) and returning attention to the current time. The method has affected the cognitive system and is efficient information processing, which in their turn reduces the immature and neurotic defense mechanisms. In other words, it increases the use of mature mechanisms. For the same reason, the purpose of the present study was to determine the effectiveness of mindfulness–based cognitive therapy on the use of defense mechanisms of people with depression.

    Methods

    The study was semi–experimental in the type of pre–test and post–test with the control group. A total of 40 patients with major depressive disorder selected that their disease according to psychiatrics’ opinion and DSM–5 had been diagnosed. They were divided randomly into experimental (20 depressive patients) and control (20 depressive patients) groups. The dependent variable included results of defense mechanisms, which measured in the intervention and control groups in similar condition. The used protocol included mindfulness–based cognitive therapy of Segal, Williams, and Teasdale. For execution, first, of both groups by using defense mechanisms (DSQ 40) questionnaire pre–test was taken. Then, the experimental group at eight sessions trained with Mindfulness–based cognitive therapy and after finishing sessions, both groups were taken post–test, and two months later follow–up test was conducted. To analysis data,   Analysis of variance with repeated measurements was used.

    Results

    Mindfulness–based cognitive therapy caused reduction using immature (F=57.013, p<0.001) and neurotic (F=37.684, p<0.001) defense mechanisms in patients suffering from major depression in the experimental group. Also, the use amount of mature mechanisms after the implementation of treatment increased significantly (F=197.848, p<0.001) in the experimental group.

    Conclusion

    Based on the study results, it predicts that mindfulness–based cognitive therapy will play an essential role in treating mental disorders and prevention of the onset and relapse of these disorders.

    Keywords: Mindfulness based cognitive therapy, Defense mechanisms, Major depression disorder
  • زهرا افتخار، مرتضی نادری *، محمد کابلی، حمیدرضا رضایی
    ردپای نوسان های اقلیمی و پیش روی و پس روی یخچال ها در اعصار گذشته را می توان در برخی از جانداران مشاهده نمود. تغییر گستره پراکنش به سمت عرض های جنوبی در دوره پیش روی یخچال ها و بقای این جانداران در پناهگاه ها و انتشار مجدد به عرض های جغرافیایی بالاتر، باعث ایجاد تغییراتی ریختی و ژنتیکی شده و با بررسی این تغیرات می توان گستره حضور پناهگاه های مهم به ویژه در دوره پلیستوسن را مشخص نمود. در این پژوهش شواهدی اولیه در خصوص نقش خردپناهگاهی محدوده شرقی جنگل های هیرکانی کشور در آخرین دوره یخبندان بزرگ ارائه می گردد. در این راستا مطالعه، گونه اشکول (Glis glis Linnaeus، 1766) که دارای ویژگی های بوم شناختی و زیستی نسبتا منحصر به فردی می باشد به عنوان گونه مدل انتخاب گردید. استخوان فک زیرین افراد متعلق به جمعیت های مختلف در امتداد جنگل های خزری ایران به شیوه استاندارد تصویربرداری شده و تحلیل های ریخت سنجی هندسی انجام شد. نتایج حاصل از این تحلیل ها با نتایج به دست آمده از مطالعات ژنتیکی مقایسه گردید. نتایج حاکی از واگرایی ریختی شدید جمعیت واقع در منتهی الیه بخش شرقی پناهگاه هیرکانی بر اساس صفات فک زیرین می باشد که کاملا منطبق بر یافته های ژنتیکی پیشین می باشد. همچنین ویژگی های ریخت شناختی ظاهری از قبیل میانگین وزن، میانگین طول بدن و طول دم نیز اختلاف معناداری را با سایر جمعیت های مورد بررسی در مرکز و منتهی الیه غربی محدوده جنگل های خزری نشان می دهد.
    کلید واژگان: اشکول, تبارشناسی, جنگل های هیرکانی, ریخت شناسی هندسی, نظریه پناهگاه ها, واگرایی تکاملی
    Zahra Eftekhar, Morteza Naderi *, Mohammad Kaboli, Hamidreza Rezaei
    Quaternary climatic fluctuations had remained phylogeographical footprints on some organisms. Relocation of northern populations of many species to the southern parts during ice ages, followed by subsequent northward expansions from refugia during interglacial periods had been resulted in intraspecific morphological and molecular divergence. This model has been used Fat Dormouse was used as a model species for investigation about such events that happened in the Hyrcanian Refugium. By photographing of lower mandibles we would able to compare morphological differences between populations distributed along the Hyrcanian forests. We compared our results with previous molecular findings. However the role of remnant Hyrcanian forests as a refugium has been confirmed by some investigations but longterm survival and isolation of some species in this refugium from eastern and northern parts of Palearctic region trigged inter population’s evolutionary divergence. By investigation about these evolutionary diverged traits, some micro refugiums can be defined along the Hyrcanian refugia. In this study, we found some preliminary documents about the presence of eastern micro refugia based on morphological divergence of Glis glis as a model species.
    Keywords: Fat dormouse, Phylogeny, Hyrcanian forests, Refugium theory, Evolutionary divergence
  • Ahmad Piroozmand, Seyed Mostafa Mostafavi Zadeh, Azita Madani, Reza Soleimani, Reza Nedaeinia, Mohammad Niakan*, Amir Avan, Mostafa Manian, Mohammad Moradi, Zahra Eftekhar
    Background
    Cervical cancer is one of the leading causes of cancer-related death in females. Human papilloma virus (HPV) is the major risk factor of cervical cancer..
    Objectives
    The aim of the current study was to explore the frequency and role of 23 different HPVs in patients with cervical cancer..
    Materials And Methods
    Overall, 117 formalin-fix and paraffin-embedded (FFPE) tissues from cervical cancer patients with squamous cell carcinoma (SCC) or dysplasia were collected from Mirza-Kochakkhan-Jangali hospital, Tehran, Iran during year 2013, to investigate the presence of HPV- HPV- 67, 68, 6, 11, 13, 16, 17, 30, 69, 39, 40, 42, 64, 66 and 51 to 59 genotypes..
    Results
    The Pap smear report illustrated the presence of malignancy in 71 cases, while 11 cases had no evidence of malignancy. Among the patients, 26 cases had sexually transmitted disease with relative frequency of 0.58. Infection with papilloma virus was observed in 83.6% of SCC patients and 45% of the dysplasia group. The most prevalent HPV genotypes were 18 with 31.62% and 16 with 27.35% of cases. Moreover the relative frequencies of HPV-33, -6, -58, -52, -35 and -51, genotypes were 15.38, 7.69, 5.98, 5.12 and 3.41%, respectively. Among the different genotypes of HPV, 31 had the lowest and 16 had the highest relative frequency..
    Conclusions
    Our findings demonstrate that HPV-16 and -18 have a higher prevalence in our population than 31 and 51. Further investigations are required to evaluate the role of these genotypes in a larger multicenter setting for establishing their values for early detection of patients, which is useful for screening and vaccination programs of cancerous and precancerous lesions of cervical cancer..
    Keywords: Papilloma Virus, Cervical Cancer, HPV, 16, HPV, 18, Polymerase Chain Reaction
  • Fariba Yarandi, Zahra Eftekhar, Hadi Shojaei, Fatemeh Rahimi-Sharbaf, Fatemeh Baradaran
    Placenta increta, a rare complication of pregnancy, is associated with significant postpartum hemorrhage often requiring emergency hysterectomy. We report a case of conservative management, with a combination of parenteral methotrexate, serial ultrasound and β-hCG assessment. Serum β-hCG levels were undetectable after 8 weeks of therapy. A scan at 6 months showed complete involution of the uterus. Review of the literature discussing the diagnostic tools, clinical features, management and outcome of pregnancies with placenta increta.
  • فریبا یارندی، الهام شیرعلی، زهرا افتخار، زهرا خزاعی پور
    سرطان اندومتر ضایعه ای است که عمدتا در دوران بعد از یائسگی رخ می دهد و بیماری زایی آن با بالا رفتن سن افزایش می یابد. تقریبا 5% خانم ها قبل از 40 سالگی و 25-20% قبل از یائسگی تشخیص داده می شوند. نقش استروژن در ایجاد اکثر سرطان های اندومتر به خوبی به اثبات رسیده است و هر عاملی که تماس با استروژن را افزایش دهد (نولی پاریتی، ناباروری، سابقه قاعدگی های نامنظم، سیکل های بدون تخمک گذاری، چاقی، سندرم تخمدان پلی کیستیک) بر خطر سرطان اندومتر می افزاید
    Fariba Yarandi, Elham Shirali, Zahra Eftekhar, Zahra Khazaeipour Mph.
    Surgery is the most effective treatment of well-differentiated endometrial cancer. But using systemic progestins, have been evaluated to treat the young patients with well-differentiated endometrial cancer who wish to preserve their fertility. The aim of this study was the evaluation of megestrol acetate on endometrial adenocarcinoma
  • Fariba Yarandi, Zahra Eftekhar, Narges Izadi-Mood, Zahra Elahi-Panah, Hadi Shojaei
    A twin pregnancy with a coexisting complete hydatidiform mole and a healthy fetus (CMCF) is rare. Here we report three cases of CMCF with different clinical courses but similar outcome without a surviving neonate. Two women required uterine evacuation before 20 weeks of gestational age because of vaginal bleeding and medical complications and the other patient underwent termination of her pregnancy at 24 weeks of gestation due to severe pre-eclampsia. The pathologic diagnosis of complete hydatidiform mole was confirmed in each case and the chromosome complement was 46XX in two molar gestations and 46XY in one gestation. One of the three women required chemotherapy for treatment of low-risk gestational trophoblastic disease. The hCG level was normalized after 4 cycles and the patient was free of disease at 1 year follow-up. Review of the literature discussing the diagnostic tools, clinical features, management and outcome of pregnancies with CMCF are presented.
  • Parvaneh Rahimi, Moghaddam, Mahshid Zahedi, Zahra Eftekhar
    Ceftizoxime is the standard agent used in prophylaxis of infections after abdominal hysterectomy. Metronidazole could be used instead of ceftizoxime for this matter. To compare these two drugs, in a randomized clinical trial, 34 patients received metronidazole suppositories (1g) and 34 patients received intravenous ceftizoxime (1g) before surgery. There were not any significant demographic (age, weight, parity, hospitalization duration, pre-operation hemoglobin) difference between two groups. Also, the incision type and post-operation bleeding were the same in two groups. The complications after abdominal hysterectomy such as febrile morbidity, urinary tract infections and wound infections were not significantly different between two treatment groups. These results indicate that a single dose metronidazole has the same effect as ceftizoxime in infection prophylaxis of post-hysterectomy infection.
  • Zahra Eftekhar, Fariba Yarandi, Narges Izadi, Mood, Parvaneh Rahimi, Moghaddam
    Tamoxifen is the drug of choice in the treatment of breast cancer. Recent reports show an increased incidence of endometrial carcinoma in patients taking tamoxifen. In this article, we report a case of malignant mixed mullerian tumor after tamoxifen use.
  • Zahra Eftekhar, Parvaneh Rahimi, Moghaddam, Farideh Dehdar, Dargahi, Fariba Yarandi
    The efficacy of single-agent chemotherapy for patients with low risk gestational trophoblastic neoplasia (LRGTN) with methotrexate or dactinomycin is well established, but efforts continue to reduce the toxicity, the patients time and cost of treatment. In a randomized clinical trial, we evaluated and compared the efficacy, toxicity and cost effectiveness of pulse-methotrexate versus pulse-dactinomycin as single-agent therapy in LRGTN. Forty low risk GTN patients were randomly assigned to receive pulse-methotrexate (30 mg/m2 weekly intramuscularly) (20 cases) or pulse-dactinomycin (1.25 mg/m2 every two weeks intramuscularly) (20 cases). Treatment continued if no major toxicity was encountered and beta human chorionic gonadotropin (-hCG) values were lower than 5mIU/m2 in three consecutive weeks. Seventy percent of methotrexate group and 90% of dactinomycin group responded to treatment (100% remission was achieved with no recurrence in one-year follow-up). The mean time to response was 43 days for methotrexate and 66 days for dactinomycin group (P-value = 0.001). Patients achieved remission after receiving an average of 8 courses of therapy in methotrexate versus 6 courses in dactinomycin group (P-value = 0.002). The average cost of treatment per course was about 7 US$ for methotrexate and 62 US$ for dactinomycin group (P-value < 0.001). There were no cases of major toxicity in methotrexate or dactinomycin groups. Overall, both methotrexate and dactinomycin were associated with good remission rate. Based on our results, LRGTN treatment with dactinomycin is somewhat more effective than that with methotrexate, but methotrexate is more cost-effective for both patients and the health system. As the effectiveness of both pulse-methotrexate and pulse-dactinomycin does not differ significantly, pulse-dactinomycin is recommended as first-line treatment.
  • Fatemeh Davari Tanha, Fariba Sardari, Zahra Eftekhar, Mahbod Kaveh, Nargess Izady Mood
    Background
    Preterm labor (delivery after 20 weeks and before 37 weeks of gestation) is the leading cause of prenatal mortality in developed countries. Many women who have pre term labor have abnom1ally high plasma levels of a-fetoprotein in early pregnancy.
    Methods
    This study was designed to evaluate the ability of this biochemical test and a clinical risk factor scoring system to prospectively discriminate pregnancies at high risk for preterm delivery. In nested case control study six~hundred women were studied prospectively from the early second trimester until delivery. There were sixty women in the study group (those with preterm delivery) and sixty women in the control group (those with term delivery). A plasma level sample was collected during the second trimester, between 17 and 30 week''s gestation. Then a-fetoprotein was determined in both groups.
    Results
    The mean AFP level was 196.75± 151.48 IU/mL in the study group and 85.98±55.90 IU/mL in the control group, both of which were statistically significant (p 10 in 17% of women in the study group and in 8% of women in the control group. The sensitivity, specificity, PPV and NPV of this test was 78%, 65%,69.10 and 75% respectively. The accuracy of the test, LR+ and LR- were 71%,2.24 and 0.333 respectively.
    Conclusion
    The combination of measurement ofmatemal serum AFP in the second trimester associated with a risk factor scoring system provides a more accurate indicator ofthe1iskofpretenndeliveryand therefore may be of use in targeting prevention strategies.
    Keywords: a, fetoprotein, prematurity, pretenn deli very
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال