zahra hemati farsani
-
پیش زمینه
تمایل برای انجام فعالیت بدنی در اوایل نوجوانی کمتر می شود، لذا فعالیت بدنی سازمان یافته در مدرسه نقش اساسی را در ارتقای سلامت و رشد جسمانی مناسب دانش آموزان ایفا می کند.
هدفبررسی تاثیر هشت هفته تمرینات کلیستنیکس بر ثبات مرکزی، قدرت عضلانی، تعادل و حس عمقی نوجوانان پسر بود.
روش ها40 دانش آموز پسر 15 تا 18 ساله شهر زواره از بین داوطلبان به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه تمرینات کلیستنیکس (20 نفر) و کنترل (20 نفر) تقسیم شدند. گروه تمرین به مدت هشت هفته، هفته ای سه روز و به مدت 60 دقیقه تمرینات کلیستنیکس را انجام دادند. قبل و بعد از دوره تمرینی تعادل ایستا، ثبات مرکزی، قدرت عضلانی و حس عمقی آزمودنی ها به ترتیب با استفاده از آزمون تعادل استوک، تست مک گیل، آزمون پرس سینه، پارویی و پرس پا و خطای بازسازی زاویه 45 درجه فلکشن تنه اندازه گیری شدند.
یافته هانتایج آزمون t مستقل نشان داد، انجام هشت هفته تمرینات کلیستنیکس تاثیر معنی داری در افزایش تعادل ایستا (0001/0>p)، حس عمقی تنه (0001/0>p)، ثبات مرکزی در حالت خم کردن تنه (05/0>p) و قدرت عضلات در آزمون پارویی و پرس پا (05/0>p) داشته است.
نتیجه گیریدر مجموع یافته های تحقیق حاضر نشان داد که پس از انجام یک دوره 8 هفته ای تمرینات کلیستنیکس، حس عمقی، ثبات مرکزی در حالت خم شدن، قدرت عضلانی و تعادل ایستا در نوجوانان بهبود یافته، لذا این نوع تمرینات می تواند به عنوان یک جایگزین مناسب شیوه تمرینی در مدارس استفاده گردد
کلید واژگان: تمرینات کلیستنیکس, ثبات مرکزی, قدرت عضلانی, تعادل ایستا, حس عمقیIntroduction & PurposePhysical activity decreases at the beginning of adolescence, so organized physical activity at school plays an essential role in promoting the health and proper physical development of students. The purpose of this study was to investigate the effect of eight weeks of calisthenics training on core stability, muscle strength, static balance and trunk proprioception of male teenagers.
MethodsIn this semi-experimental study with a pre-test-post-test design, 40 male high school students aged 15 to 18 in Zavareh city were selected as a sample and randomly divided into two groups: calisthenics training (n=20) and control (n=20). The experimental group received calisthenics training for eight weeks, three times per week, for 60 minutes each session. Before and after the eight-weeks training, static balance, core stability, muscle strength and trunk proprioception were measured using the Stroke balance test, McGill test, chest press, leg press, rowing and error rate of the trunk reconstruction angle at 45° respectively.
ResultsThe results of the independent t- test showed that eight weeks of calisthenics training increased the amount of static balance (p<0.0001), trunk proprioception (p<0.0001), core stability in trunk flexion (p<0.0001), and muscle strength in the rowing and leg press test (p<0.05) significantly.
ConclusionOverall, the findings from the present study suggest that following an 8-week participation in calisthenics training, trunk proprioception, core stability in flexion, muscle strength and static balance improved in teenagers, therefore, this type of exercises can be used along with other types of exercises or as a suitable alternative in schools.
Keywords: Calisthenics Training, Core Stability, Muscle Strength, Static Balance, Proprioception -
مقدمه
فتویین A- و B هپاتوکاین های هستند که با دیابت نوع دو ارتباط دارند. هدف پژوهش حاضر مقایسه تاثیر یک دوره تمرین مقاومتی و استقامتی همراه با دریافت اورسولیک اسید بر سطوح فتویین-A و -B بافت کبدی رت های سالمند دیابتی شده با HFD-STZ بود.
روش ها56 سر رت 21 ماهه دیابتی شده به طور تصادفی به هفت گروه مساوی کنترل (C)، مکمل اورسولیک اسید (UA)، مکمل+تمرین مقاومتی ((UA+R، مکمل+تمرین استقامتی (UA+E)، تمرین مقاومتی (R)، تمرین استقامتی (E) و گروه شم (D) تقسیم شدند. پروتکل تمرین مقاومتی با شدت 60% MVCC، 20-14 مرتبه بالارفتن از نردبان با یک دقیقه استراحت در بین هر تلاش و تمرین استقامتی شامل دویدن روی نوارگردان با شدت بالا 60-75% و شدت پایین 30-40% سرعت بیشینه پنج روز در هفته و به مدت هشت هفته بود. گروه های دریافت کننده مکمل، میزان500 میلی گرم بر کیلوگرم UA در ترکیب با غذای پرچرب دریافت کردند.
یافته هامیزان فتویین-A در گروه UA،E ، UA+E کاهش معنی داری داشت (05/0 ≥P) و تنها در گروه R و UA+R، کاهش معنی دار نبود. همچنین میزان فتویین-B در موش های دیابتی در گروه UA،E ، R، UA+E کاهش معنی داری داشت (05/0 ≥P) و تنها در گروه تمرین UA+R تغییرات معنی دار نبود. میزان فتویین -A و فتویین -B در بین گروه E با R و UA+R با UA+E تفاوت معنی داری داشت (05/0 ≥P) که بیشترین کاهش در گروه UA+E بود.
نتیجه گیریبا توجه به آثار مفید تمرینات و مکمل UA بر هپاتوکین ها به نظر می رسد ارایه هم زمان دو مداخله تمرین ورزشی و مکمل UA تاثیر درمانی موثرتری بر هپاتوکین های کبدی دیابتی ها داشته باشد.
کلید واژگان: فتوئین A, فتوئین B, اورسولیک اسید, تمرین ورزشیBackgroundFetoin-A and -B are hepatokines that are related to type 2 diabetes. The aim of the present study was to investigate the effect of a period of resistance and endurance training with Ursolic acid consumption on the levels of Fetoin-A and -B in the liver tissue of elderly diabetics.
MethodsFifty six 21-month-old male diabetic rats were randomly divided into seven equal groups of control (C), Ursolic acid supplement (UA), supplement+resistance exercise (UA+R), supplement+endurance exercise (UA+E), Resistance training (R), endurance training (E) and sham group (D). Resistance training protocol with intensity of 60% MVCC, 14-20 times of ladder climbing with one minute rest between each effort and endurance training including running on Treadmill at high intensity 60-75% and low intensity 30-40% of maximum speed for five days per week for eight weeks. Supplemented groups received 500 mg/kg UA in combination with a high-fat meal.
ResultsFetoin-A level was significantly decreased in UA, E, UA+E groups (p≤0.05) and only in R and UA+R groups, there was no significant decrease. Also, The amount of Fetoin-B in diabetic rats in the UA, E, R, UA+E groups decreased significantly (p≤0.05) and only in the UA+R training group there were no significant changes. The amount of Fetoin-A and Fetoin-B was significantly different between E and R and UA+R and UA+E groups (p≤0.05), which the largest decrease was in the UA+E group.
ConclusionConsidering the beneficial effects of exercise training as well as UA supplementation on hepatokines, it seems that the simultaneous application of two interventions of exercise training and UA supplementation has a more therapeutic effect on the hepatic hepatokines of diabetics.
Keywords: Fetuin A, Fetuin B, Ursolic Acid, Exercise -
اهداف
امروزه الگوی تمرینی مناسب همراه با مصرف گیاهان دارویی نقش مهمی در تنظیم تعادل انرژی، کاهش شاخص های التهابی و افزایش دفاع ضداکسایشی در افراد سالمند چاق دارد. لذا هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر 8 هفته تمرین تناوبی شدید و مصرف چای سبز بر سطوح سرمی تیوردوکسین رودوکتاز-1،پاراکسوناز-1، اینترلوکین یک بتا،اینترلوکین شش و گالانین در مردان چاق سالمند تمرین نکرده، بود.
مواد و روش هادر این مطالعه 48 مرد سالمند چاق تمرین نکرده به طور تصادفی در چهار گروه شامل تمرین تناوبی شدید، تمرین تناوبی شدید همراه با مصرف چای سبز، مصرف چای سبز و کنترل قرار گرفتند. پروتکل تمرین به مدت 8 هفته، هفته ای 3 جلسه و با شدت 90% ضربان قلب ذخیره اجرا شد.چای سبز روزانه به مقدار450 میلی گرم(شش کپسول در روز)دریافت شد. نمونه های خونی قبل و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی گرفته شد. داده ها با استفاده از آزمون شاپیرو-ویلک و تحلیل کوواریانس دوراهه از طریق نرم افزار SPSS-26 تجزیه و تحلیل شدند.
یافته هانتایج نشان داد که اثر ترکیبی تمرین همراه با مصرف چای سبز و همچنین اثر تمرین به تنهایی باعث افزایش معنی دار سطوح تیوردوکسین رودوکتاز-1،پاراکسوناز-1 و کاهش معنی دار سطوح اینترلوکین یک بتا،اینترلوکین شش و گالانین شدند(P<0.05)؛ولی مصرف چای سبز به تنهایی تغییرات معنی دار را نشان نداد(P>0.05).بیشترین درصد تغییرات (افزایش و کاهش) ایجاد شده در متغیرهای بیوشیمیایی به گروه تمرین همراه با مصرف چای سبز اختصاص داشت.
نتیجه گیریانجام تمرین تناوبی شدید همراه با مصرف چای سبز، بیشترین تاثیر را بر افزایش سطوح آنزیم های آنتی اکسیدانی، کاهش نشان گرهای التهابی و تعادل انرژی در مردان سالمند چاق تمرین نکرده داشت.
کلید واژگان: آنتی اکسیدان, نشان گرهای التهابی, گالانین, تمرین تناوبی شدید, چای سبزSport Physiology, Volume:15 Issue: 58, 2023, PP 69 -100ObjectivesNowadays, the appropriate exercise pattern along with the consumption of medicinal plants plays an important role in regulating energy balance, reducing inflammatory indicators and increasing antioxidant defense in obese elderly people.Therefore, the aim of this study was to investigate the effect of 8 weeks of HIIT and consumption of green tea on serum levels of antioxidant enzymes, inflammatory markers and galanin in obese elderly untrained men.
Methods & Materials:
In this study, 48 obese elderly untrained men were randomly divided into four groups including: HIIT, HIIT with Green Tea, Green Tea and Control. HIIT were performed for 8 weeks (3 sessions per week) with 90% HRR. 450 mg of green tea was received daily (six capsules per day).Blood samples were taken before and 48 hours after the last training session. Statistical analysis was performed using Shapiro-Wilk test and two-way analysis of covariance.Data were analyzed using SPSS-26 software with a significance level of p<0.05.
FindingsThe results showed that the combined effect of HIIT with green tea consumption and the main effect of HIIT alone caused a significant increase in the levels of thioredoxin reductase-1, paraoxonase-1 and a significant decrease in the levels of interleukin-1β, interleukin-6 and galanin(P<0.05).But consumption of green tea alone did not show significant changes(P>0.05). The highest percentage of changes (increase and decrease)created in biochemical variables was attributed to the HIIT with green tea group.
ConclusionPerforming HIIT with green tea consumption had the greatest effect on reducing inflammatory markers, increasing antioxidant enzymes and energy balance in obese elderly untrained men.
Keywords: antioxidant, Inflammatory Markers, Galanin, HIIT, Green Tea -
مقدمه و هدف
کاشکسی سندروم چندعاملی است که با کاهش چشم گیر توده عضلانی اسکلتی و بدون کاهش توده چربی بدن مشخص می شود. هدف از این پژوهش بررسی تاثیر درمانی تمرینات ورزشی بر مکانیسم های ایجادکننده کاشکسی است.
روش کاردر مطالعه مروری و روایتی از پایگاه های اطلاعاتی Springer، PubMed ،Elsevier ، SID و Direct Science از سال های 1991 تا 2022 استفاده شد. همچنین از کلمات کلیدی «Physical fitness، physical activity، muscle، Body composition، cachexia، breas t cancer، exercise» در جست وجو استفاده شد. بعد از غربالگری اولیه، متن کامل مقالات ارزیابی شد و مقالاتی که معیارهای ورود به پژوهش را داشتند، تحلیل شدند. 67 مقاله معیار ورود به مطالعه مروری را کسب کردند.
یافته ها:
تحقیقات اخیر نشان می دهد مکانیسم های احتمالی اثرگذار بر کاشکسی سرطان، سایتوکاین های سیستمیک است که به طور مداوم در اثر سرطان و درمان آن فعال می شوند. تحقیقات نشان می دهد تمرین ورزشی ممکن است از کاشکسی بیماران مبتلا به سرطان پیشگیری کند.
نتیجه گیری:
از دست دادن عضله اسکلتی در اثر کاشکسی سرطان از نظر بالینی مهم است؛ زیرا به کاهش یا قطع درمان سرطان کمک می کند و با افزایش میزان مرگ ومیر همراه است. به نظر می رسد انجام مداخلات ورزشی در بهبود این عوارض موثر باشد.
کلید واژگان: تمرین ورزشی, توده عضلانی, سرطان پستان, کاشکسیIntroduction and purposeCachexia syndrome is a multifactorial syndrome characterized by a significant reduction in skeletal muscle mass and no reduction in body fat mass. Therefore, the present s tudy aimed to inves tigate the therapeutic effect of sports exercises on the mechanisms that cause cachexia.
MethodsIn the review and narrative s tudy, PubMed, Springer, Elsevier, Science Direct, and SID databases from 1991 to 2022 were searched using the keywords "Physical fitness, physical activity, muscle, body composition, breas t cancer, and exercise." After the initial screening, the full text of the articles was evaluated, and the articles that met the inclusion criteria were analyzed. A total of 67 articles met the inclusion criteria for the review.
ResultsBased on recent studies, the mos t important possible mechanisms affecting cancer cachexia are sys temic cytokines, which are continuously activated by cancer and its treatment. Research shows that exercise may prevent cachexia in cancer patients.
ConclusionSkeletal muscle loss due to cancer cachexia is clinically important since it helps reduce or discontinue cancer treatment and is associated with increased mortality. It seems that performing sports interventions can be effective in improving these complications.
Keywords: Breast Cancer, cachexia, Muscle Mass, Exercise -
مقدمهوزن بدن از طریق تعادل بین دریافت غذا و انرژی مصرفی تنظیم می شود. هورمون گرلین باعث افزایش اشتها و مصرف غذا می گردد. هدف از این پژوهش بررسی تاثیر ترتیب تمرین ترکیبی بر سطوح گرلین و انرژی مصرفی زنان دارای اضافه وزن بود.روش30 آزمودنی زن دارای اضافه وزن (با دامنه سنی 18 تا 32 سال و شاخص توده بدنی بالاتر از 25 کیلوگرم بر متر مربع) انتخاب و به شکل تصادفی به سه گروه تمرینات استقامتی- مقاومتی (E+S)، تمرینات مقاومتی-استقامتی (S+E) و کنترل تقسیم و هشت هفته، هفته ای سه جلسه تمرینات ترکیبی مقاومتی و استقامتی با ترتیب متفاوت انجام دادند. 24 ساعت قبل و 48 ساعت بعد از دوره تمرین سطوح گرلین به روش الایزا و انرژی مصرفی روزانه آزمودنی ها از فرمول هریس بندیکت اندازه گیری شد. تغییرات در متغیرهای وابسته ناشی از مداخله تمرینی با آزمون تحلیل واریانس یک راهه (ANOVA) و آزمون تعقیبی LSD و با استفاده از نرم افزار SPSS آنالیز شد.یافته هانتایج نشان داد مداخله S+E وE+S باعث افزایش معنی دار (p<0.05) انرژی مصرفی نسبت به گروه کنترل شد و تاثیر معنی داری بر سطوح گرلین نداشت (p>0.05). همچنین بین تاثیر مداخله-های E+S ، S+E نسبت به یکدیگر تفاوت معنی داری بر سطح گرلین و انرژی مصرفی زنان چاق وجود نداشت.نتیجه گیریبه نظر می رسد بدون توجه به ترتیب اجرا، تمرین ترکیبی بر افزایش انرژی مصرفی زنان دارای اضافه وزن تاثیر دارد و تاثیر معنی داری بر سطوح گرلین ندارد و این شیوه تمرینی برای کاهش وزن زنان دارای اضافه وزن توصیه می شودکلید واژگان: گرلین, انرژی مصرفی, تمرین ترکیبی مقاومتی و استقامتی, زنان دارای اضافه وزنIntroductionBody weight is adjusted through the balance between receiving food and energy. The ghrelin hormone increases appetite and food intake. The aim of this study was to examine the order effect of combined training on ghrelin levels and energy expenditure in overweight women.Methods30 overweight female (aged 32-18 years, body mass index ≥ 25 kg m) was selected and randomly divided into three groups, endurance – resistance (E+S), resistance –endurance (S+E) and control group. Participants performed eight,weeks, threesessions per week combined training.. 24 h before and 48 h after training program Ghrelin levels and energy expenditure were measured by ELISA kit and Harris-Benedict formula. The statistical analysis was performed using ANOVA test and LSD post hoc test and SPSS statistical software with significance level of (P <0.05).ResultsE+S and S+E intervention was caused increase on energy expenditure than control group (p<0.05) and There was no significant effect on ghrelin(p>0.05) . Also, there was no significant difference between strength - endurance and endurance-strength intervention on the ghrelin levels and energy expenditure in overweight women.ConclusionWithout attention to order of training, combined exercises has significant effect on and energy expenditure and There is no significant effect on ghrelin levels .it seems appropriate training methods for weight loss of overweight women.Keywords: Ghrelin, Energy expenditure, combined training, Overweight
-
نشریه رفتار حرکتی، پیاپی 46 (زمستان 1400)، صص 165 -200
تحقیقات زیادی تاثیر فعالیت بدنی مختلف را بر تعادل سالمندان بررسی کرده اند. هدف اصلی از پژوهش حاضر ، بررسی تاثیر تمرینات مختلف بر تعادل سالمندان به صورت یک مرور نظام مند و فراتحلیل بر مطالعات داخل ایران بود. برای انجام پژوهش حاضر، پایگاه های اطلاعاتی SID, ISC، Magiran و Google Scholar از سال های 1380 تا 1399، همراه با کلمات کلیدی جستجو شد. بعد از غربالگری اولیه، متن کامل مقالات ارزیابی گردید و مقالاتی که معیار ورود به پژوهش داشتند آنالیز شدند. تعداد 191 مقاله مورد بررسی اولیه قرار گرفتند و از این میان 17 مقاله معیار برای تعادل عملکردی، 33 مقاله معیار ورود برای تعادل پویا و 11 مقاله معیار ورود برای تعادل ایستا ورود به مرور سیستماتیک و فراتحلیل را کسب کردند. بر این اساس 2472 نفر فرد سالمند که به دو گروه کنترل و گروه تجربی به ترتیب تعداد 1224 و 1236 نفر تقسیم می شدند که 1217 (زن) و 1171 (مرد) بودند. میانگین سنی آزمودنی ها در پژوهش حاضر 66 سال بود. نتایج متاآنالیز نشان داد که تمرینات مختلف ورزشی موجب بهبود تعادل عملکردی، تعادل پویا و تعادل ایستا در سالمندان می گردند. نتایج متاآنالیز نشان داد، تمرینات مختلف، اثر بالا و معنی داری بر تعادل عملکردی (0=ES، 46/45=z، 001/0=p) و زمان برخاستن و رفتن (0=ES، 96/11=z، 001/0=p) و اثر معنی داری بر تعادل ایستا (0=ES، 77/6=z، 001/0=p) داشتند. نتایج این تحقیق نشان داد که تمرینات مختلف ورزشی، در بهبود تعادل عملکردی، پویا و ایستا در سالمندان تاثیرگذار است.
کلید واژگان: سالمندی, ورزش, تعادل عملکردی, تعادل ایستا, تعادل پویاMotor Behavior, Volume:13 Issue: 46, 2022, PP 165 -200Excessive research has examined various physical activities to replace the elderly.The main purpose of this study was to investigate the effect of different exercises on the balance of the elderly as a systematic and meta-analysis of studies in Iran. For the present study, SID, Magiran and Google Scholar databases from 2001 to 2019 were searched along with keywords. After the initial screening, the full text of the articles was evaluated and the articles that met the inclusion criteria were analyzed. A total of 191 articles were initially reviewed, of which 17 articles met the criteria for functional equilibrium, 33 articles received the inclusion criteria for dynamic balance, and 11 articles received the inclusion criteria for static balance. Accordingly, 2472 elderly people who were divided into two groups of control and experimental groups of 1224 and 1236, respectively, were 1217 (female) and 1171 (male). The mean age of the subjects in the present study was 66 years. The results of meta-analysis showed that differentexercises improve functional balance, dynamic balance, and static balance in the elderly. The results of meta-analysis Showed that different exercises, high and significant effect on functional balance (ES = 0: z = 15.46 p = 0.001) and take-off and departure time (ES = 0: z = 11.96 p = 0.001) and a significant effect on static equilibrium (ES = 0: z = 6.77 p = 0.001). The results of this study showed that various sports exercises are effective in improving functional, dynamic, and static balance in the elderly.
Keywords: Aging, Exercise, Functional Balance, Static Balance, Dynamic Balance -
سابقه و هدف
اتیولوژی ایمنی پیچیده است و می تواند بر روی هر دو بازوی سیستم ایمنی تاثیر بگذارد و منجر به پاسخ واکسیناسیون ضعیف، افزایش میزان عفونت و بدخیمی در افراد مسن شود. فعالیت ورزش منظم با افزایش عملکرد ایمنی همراه بوده است و ممکن است به عنوان یک مداخله ساده در شیوه زندگی برای خنثی کردن اثرات مخرب ایمنی بدن مفید باشد؛ بنابراین هدف مطالعه حاضر بررسی اثرات فیزیولوژیکی فعالیت ورزشی بر تغییرات هریک اجزای سیستم ایمنی ذاتی و اکتسابی در طی سالمندی می باشد.
مواد و روش هادر مطالعه حاضر با بررسی پایگاه های Pupmed، SID،Scholar Google،Springer مطالعات مرتبط با تاثیرگذاری فعالیت ورزشی بر سیستم ایمنی افراد سالمند انتخاب گردید. مطالب مقالات جمع بندی و گزارش گردید.
یافته هابرخی از اثرات مثبت ورزش برای افراد سالمند شامل افزایش پاسخ دهی به واکسیناسیون، کاهش واسطه های التهابی گردش خون، افرایش فعالیت فاگوسیتیک نوتروفیل ها، پاسخ های التهابی کمتر به باکتری ها، کاهش سلول های T پیر در محیط، افزایش تکثیر سلول T، تعداد منوسیت های کمتر گردش خون، افزایش عملکرد Tregsها و تعداد Tregsهای ضدالتهابی و افزایش طول تلومر لکوسیت ها است.
نتیجه گیریدر مجموع، این یافته ها نشان می دهد که ورزش خاصیت تنظیم کنندگی سیستم ایمنی بدن را دارد و ممکن است شروع immunosenescence را به تاخیر بیندازد و مطالعات مداخله تمرین ورزشی در افراد "ناسالم" مانند افراد بازمانده از سرطان، افراد چاق و بیماران HIV مثبت اثرات مثبت ورزش بر ایمنی را بیشتر گزارش می دهند؛ بنابراین، ورزش ممکن است به کاهش immunosenescence در افرادی که در معرض خطر هستند کمک کند.
کلید واژگان: سیستم ایمنی ذاتی و اکتسابی, سالمندی, فعالیت های ورزشیBackground and ObjectiveThe immune etiology is complex and it can affect both arms of the immune system and lead to poor vaccination response, increased infection rate and malignancy in the elderly. Regular exercise activity has been associated with increased immune function and it may be useful as a simple lifestyle intervention to counteract the damaging effects of the immune system. Therefore, the aim of this study was to investigate the physiological effects of exercise on changes in each component of the innate and acquired immune system during old age.
MethodsIn the present study, by examining the databases of Pupmed, SID, Google Scholar, Springer, studies related to the effect of exercise on the immune system of the elderly were selected. The contents of the articles were summarized and reported.
FindingsSome of the positive effects of exercise on the elderly included increased response to vaccination, decreased circulatory inflammatory mediators, increased phagocytic activity of neutrophils, less inflammatory responses to bacteria, decreased aging old T cells, increased T cell proliferation, reduced number of circulating monocytes, increased function of Tregs, increased number of anti-inflammatory Tregs and increased telomere length of leukocytes.
ConclusionTaken together, these findings suggested that exercise regulated the immune system and may delay the onset of immunosenescence. Moreover, exercise-training studies on "unhealthy" individuals such as cancer survivors as well as obese and HIV-positive people reported the positive effects of exercise on healthy. Therefore, exercise may help reduce immunosenescence in people who are at risk.
Keywords: Innate, acquired immune system, Aging, Sport activities -
زمینه و هدف
فعالیت بدنی فوایدی بر عملکرد شناختی دارد و برخی از شواهد نشان می دهد که عامل رشد عصبی مشتق از مغز (BDNF) و عامل رشد شبه انسولینی-1 (IGF1) در این اثر نقش دارد، لذا هدف از پژوهش حاضر مقایسه دو نوع فعالیت ورزشی استقامتی با شدت های مختلف بر میزان BDNF و IGF1موش های نر ویستار بود.
روش کار32 سر موش صحرایی نر ویستار تهیه و بصورت تصادفی بر اساس وزن به چهار گروه مساوی شش تایی تمرین تناوبی، تمرین تداومی، گروه کنترل پایه و گروه کنترل بدون تمرین تقسیم شدند. تمرین تناوبی شامل 4 تا 7 وهله یک دقیقه ای تمرین دویدن با سرعت های بالا از 28 تا 55 متر در دقیقه و سرعت پایین از 15 تا 30 متر در دقیقه و تمرینی تداومی با سرعت 15 تا 30 متر در دقیقه و مدت زمان هر جلسه 15 تا 60 دقیقه با استفاده از تردمیل جوندگان، پنج روز در هفته به مدت هشت هفته بود. بعد از دوره تمرین سطوح در گردش خون دو عامل BDNF و IGF-1 با روش الایزا اندازه گیری شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها و مقایسه بین گروهی از آزمون آنوای یک طرفه (one way ANOVA) و آزمون تعقیبی توکی استفاده شد.
یافته هایافته های پژوهش حاضر نشان داد، مقادیر IGF-1 سرمی پس از 8 هفته، در گروه های تمرین ورزشی نسبت به گروه کنترل کاهش معنی داری داشت (001/ 0=P) و مقادیر BDNF سرم، در گروه های تحقیق تفاوت معنی داری با هم نداشت (93/0=P).
نتیجه گیریمی توان نتیجه گرفت که هشت هفته تمرین تناوبی و تداومی باعث عدم تغییر BDNF، و کاهش IGF-1 شد. بنابراین تمرینات با مدت طولانی تر برای بهبود وضعیت شناختی پیشنهاد می شود.
کلید واژگان: تمرین تداومی, تمرین تناوبی, عامل رشد عصبی مشتق از مغز, عامل رشد شبه انسولینیBackground & AimsPhysical activity is associated with a range of positive health outcomes, including fewer depressive symptoms. One plausible mechanism underlying these findings involves Brain-Derived Neurotrophic Factor (BDNF) (1), a protein hypothesized to limit or repair the damage caused by stress. Physical activity increases expression of BDNF, which may enhance brain health (1). In addition, insulin-like growth factor (IGF1) is involved in neurogenesis and regulation of the BDNF gene, and is involved in the growth and differentiation of nerve cells (4). Therefore, one of the factors that may mediate the effects of physical activity and BDNF in the brain is IGF1. Physical activity can stimulate the production of IGF1 by increasing circulating growth hormone. This factor has different biological effects such as neurogenesis, memory effects and cognitive factors and other systemic effects (3). Therefore, it has been suggested that the increase in IGF1 due to physical activity leads to an increase in BDNF, thus increasing the amount of hippocampal synaptic flexibility and expression of molecules related to learning and cognitive functions with physical activity (4).Studies on peripheral blood have been contradictory, with some studies reporting that BDNF increased after physical activity, others decreased, and some showed no significant change (14). On the other hand, afew study was found to measure the effect of intermittent and continuous exercise on serum IGF1 and BDNF levels. Therefore, in this study, we seek to answer the question of whether intense or intermittent intermittent exercise causes serum changes in IGF1 and BDNF in mice, and which exercise method can further influence these two factors.
MethodsThis was an experimental study with a control group. The samples were 32 eight-week-old male Wistar rats. rats were randomly divided into 4 groups, as follows: moderate-intensity continuous training (MICT) and high-intensity interval training (HIIT), and the baseline control group (C) and the eight weeks control group (C8w). Group C was killed and serum harvested at baseline, and group C8w was retained for eight weeks at the same time as the exercise groups, but did not participate in any exercise program.The MICT group trained for 5 days a week for 8 weeks. The method was according to the training program (13). These exercises were performed for eight weeks and five sessions of running on a treadmill every week (14). BDNF and IGF-1 concentration was measured using an ELISA kit (BASTER kits made in the United States). Normal distribution of data was examined by the Shapiro-Wilk test. To examine the possible difference between groups, 1-way Analysis of Variance (ANOVA) and Tukey post hoc test were performed in SPSS. The significance level was set at P ≤ 0.05.
ResultsThe results of statistical test showed that the amount of serum IGF-1 levels after MICT training significantly decreased compared to groups C (P = 0.00) and C8w (P = 0.00). Also, a significant decrease in this protein was observed after HIIT training compared to groups C (P = 0.03) and C8w (P = 0.01), but no significant difference was observed between the two groups of HIIT and MICT training. Regarding BDNF variable, protein levels after MICT and HIIT training did not change compared to group C (P = 0.99 and P = 0.91) and C8w group (P = 0.99 and P = 0.98), respectively. There was also no significant difference in serum levels of BDNF protein after MICT and HIIT (P = 0.99).
ConclusionOne of the findings of the present study was the change in BDNF blood circulation levels after exercise intervention, although this change was not statistically significant, but the smallest change in blood circulation levels of this nerve growth factor is clinically important. Because BDNF is one of the main modulators of brain adaptation. These results are similar to the findings of the research of Ives et al. (2016) and Abbaspoor et al. (2020) and with the results of studies by Kallies et al. (2019), Máderová et al.(2019), Church et al. (2016), Kang et al. (2020), Akbari-Fakhrabadi et al. (2021) and Żebrowska et al. (2020) disagree (18-25).one of the reasons for the lack of change in BDNF levels is the intensity and duration of exercise that affects each individual, so that in rodents, an increase in hippocampal BDNF occurs when mice Voluntarily ran about 3,000-10,000 meters a day on a treadmill. In addition to methodological issues, serum BDNF levels may vary due to circadian rhythms of cortisol or sex-dependent hormonal fluctuations and energy balance and nutritional variables (27). Therefore, future studies should consider the period of assessment of exercise-induced flexibility by evaluating short-term and long-term measures of growth factors, perfusion, volume, and memory. Another finding of the present study was a significant change in serum IGF-1 levels after two exercise interventions.This means that a significant decrease in the levels of this growth factor was observed after MICT and HIIT training compared to the controlgroups. Changes in growth factors and adaptations in response to exercise can affect the type, intensity, duration, and frequency of exercise sessions. The present results are in agreement with the findings of Yalanda et al. (2019), Valipour et al. (2019), Ives et al. (2016), Żebrowska et al. (2020) and with the findings of Maass et al. (2016) and Johnson et al. (2020) is the opposite (18, 25, 27, 34-36)A number of researchers have suggested that aerobic exercise stimulates the uptake of IGF-1 nerve growth factor into the bloodstream by cells in specific areas of the brain, such as the hippocampus (35, 37, 38). On the other hand, the type of exercise is veryimportant in response to systemic growth factors such as IGF1 blood levels (39). Whether the increase in IGF1 blood levels is due to a decrease in IGF1 uptake from the bloodstream by the brain or a double increase in the production of this hormone from major sources of its production, such as the liver, is still unclear and needs further study.However, since the present study did not investigate the expression of genes and tissue levels as well as changes in IGF1 receptors at the cellular level, These cases cannot be strongly cited in explaining the results and further studies are needed to elucidate the exact mechanisms of changes in this growth factor by simultaneously measuring gene expression, protein levels, and IGF1 receptors with exercise.In general, it can be concluded that intermittent and continuous exercise significantly decreased IGF1 and also caused a non-significant increase in serum BDNF in male Wistar mice. Exercise as a physiological stress can play a vital role in the normal functioning of the brain by changing the growth factors of the environment and blood circulation. According to the available evidence on the ability of systemic IGF1 to cross the blood-brain barrier, small changes in the levels of this growth factor with exercise can be considered in the physiological adaptations of the brain to exercise. One of the limitations of the present study is the lack of study on the expression of BDNF gene in brain tissue. Also, recent studies show that brain health can be affected by physical activity and exercise. Therefore, it seems necessary to study sports interventions with different type, volume and duration of the present study on brain function and structure, as well as simultaneous examination of tissue and systemic levels of growth factors.
Keywords: Continuous Training, Interval Training, Brain-Derived Neural Growth Factor, Insulin-Like Growth Factor -
Background and aimsDecreased levels of physical activity (PA) during the coronavirus disease 2019 (COVID-19) pandemic can cause physical and psychological problems for individuals. Therefore, the aim of this study was to investigate the relationship between PA, body image, and eating disorders (EDs) during the COVID-19 pandemic among high school girls in Farsan, Iran.MethodsThis was a descriptive-analytical cross-sectional study, and the research population included female high school students from Farsan, Iran, who were studying in 2019-2020. In this regard, 535 high school girls (age: 15.95 ± 1.42, weight: 53.07 ± 10.01, BMI: 20.14 ± 3.48) were selected based on cluster-random sampling to participate in the study. Multidimensional Body Self-relation Questionnaire (MBSRQ), Baecke’s Physical Activity Questionnaire, and the Eating Disorder Diagnostic Scale (EDDS) were used to collect data, and Pearson correlation coefficients were administered to establish statistical relationships.ResultsThe results indicated significant positive correlations between body image and PA levels (r = 0.304, P = 0.001). However, no significant correlations were observed between body image and anorexia nervosa (AN) (r = -0.035, P = 0.424), bulimia nervosa (BN) (r = -0.033, P = 0.446), and binge ED (r = -0.041, P = 0.339). Likewise, no relationships were observed between PA and AN (r = 0.084, P = 0.052), BN (r = 0.073, P = 0.092), as well as binge ED (r = 0.071, P = 0.099).ConclusionDuring the COVID-19 pandemic, PA was positively associated with body image but not with EDs. Based on the obtained results, it can be concluded that PA improved body image in adolescent girls during the COVID-19 pandemic.Keywords: COVID-19, Adolescent, Eating disorders, Physical activity, Body image, High school girls
-
هدف
استخوان ها به طور وسیعی تحت تاثیر تغذیه، سطح فعالیت و سبک زندگی قرار می گیرند و سازگاری های ساختاری در شکل و اندازه استخوان از طریق نیروهای ناشی از تحمل وزن و نیروهای اعمال شده توسط عضات mir-204 اتفاق می افتد. ازاین رو هدف از مطالعه حاضر این است که آیا شدت های مختلف تمرین مقاومتی بر بیان و برخی خواص بیومکانیکی استخوان موش های نر سالمند نژاد ویستار تاثیر دارد؟ گرم) در سه گروه مساوی 437/93 ماه، میانگین وزن 23
روش هاسر موش نر سالمند نژاد ویستار (میانگین سن) و تمرینات MVCC درصد حداکثر ظرفیت حمل ارادی (60 هشت تایی شامل تمرینات مقاومتی با شدت متوسط () و گروه کنترل قرار گرفتند و به طور تصادفی براساس وزن اولیه تقسیم MVCC درصد 80مقاومتی با شدت بالا (هفته انجام گرفت. بعد از پایان 8 روز در هفته به مدت 5شدند. تمرینات مقاومتی با استفاده از نردبان مقاومتی و اندازه گیری و با استفاده از فرمول RT-PCR در بافت مغز استخوان درشت نیی به روش mir-204دوره تمرین بیان کمی شدند. همچنین از آزمون خمش سه نقطه ای برای تعیین خواص بیومکانیکی استخوان استفاده شد. 2 -ΔΔCT ≤ انجام گرفت. 0P /05 تحلیل آماری با استفاده از تحلیل واریانس تک راهه و آزمون کروسکال والیس با سطح ، قدرت بیشینه و استرس P=0/82)، مدولاسیون (0P/960 0P= Runx2/539 (204-mir
نتایجمیزان بیان در گروه های تمرینی با شدت بالا و متوسط نسبت P=0/81 و نیروی استخوان P=0/99، انرژی شکست (P0/80) به گروه کنترل تفاوت معناداری نداشت.
نتیجه گیریبا توجه به عدم معناداری در نتایج تحقیق، به نظر می رسد مدت تمرین برای تاثیرگذاری بر متغیرهای استخوان کافی نبوده است، ازاین رو نیاز است دوره های طولانی تر این نوع تمرینات ورزشی، در تحقیقات آینده بررسی شود.
کلید واژگان: mir-204, RUNX2, خواص بیومکانیکی استخوان, تمرین مقاومتی, متابولیسم استخوانBackground and Objectivesaging is known as low bone mass, resulting in increased risk of fracture. The effects of strength training on the mechanical bone strength and osteogenic differentiation of bone marrow mesenchymal stromal cells (BMSCs). The aim of this study was to determine the effects of compare effects of resistance exercise training protocols with different intensities on microRNA-204 (mir-204) and biomechanical properties in bone Wistar elderly rats.
MethodThis experimental study was done on 24 Wistar male rats (23 month old and with an average weight of 437.93 gram). They were randomly divided into three equal groups (n=8) include moderate (60% Maximum voluntary carrying capacity) or high (80% Maximum voluntary carrying capacity) intensity resistance training and control. The two training groups completed eight weeks of training program, five days a week according to resistance protocols. After completing training, expression of mir-204 on bone marrow were measured RT-PCR and Three – point bending test was used to determine bone biomechanical properties.
FindingsThe statistical analysis was performed using Kruskal-Wallis and one way ANOVA test with significance level of P
Keywords: bone metabolism, biomechanical properties, Resistance training, miR, 204, RUNX2 -
مقدمه
آدیپوکاین آدیپسین یکی از پروتئین های مهم بافت چربی است و نقش مفیدی در حفظ عملکرد سلول های بتا دارد. هدف این پژوهش بررسی تاثیر یک دوره تمرین ترکیبی بر سطوح استراحتی آدیپسین و مقاومت به انسولین زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (MS) با سطوح مختلف ناتوانی جسمانی بود.
روش کاردر این مطالعه نیمه تجربی، 96 بیمار زن مبتلا به MS بر اساس درجه ناتوانی انتخاب و به سه گروه ناتوانی خفیف (44 نفر)، ناتوانی متوسط (26 نفر) و ناتوانی شدید (26 نفر) تقسیم شدند. برنامه تمرین شامل 12 هفته تمرین ترکیبی، سه جلسه در هفته به مدت 45 تا 60 دقیقه بود. 24 ساعت قبل و 48 ساعت بعد از دوره تمرین سطوح استراحتی آدیپسین و مقاومت به انسولین اندازه گیری و مقایسه شد.
یافته هانتایج نشان داد اجرای 12 هفته تمرین ورزشی ترکیبی به کاهش سطح سرمی آدیپسین پلاسما گروه با درجه ناتوانی خفیف منجر شده است (002/0=p) با این وجود، در گروه با درجه ناتوانی متوسط و شدید کاهش معنی داری مشاهده نشد. همچنین، 12 هفته تمرین ورزشی ترکیبی باعث کاهش معنی دار مقاومت به انسولین و در گروه با درجه ناتوانی خفیف و شدید شد، اما در گروه با درجه ناتوانی متوسط کاهش معنی داری مشاهده نشد.
نتیجه گیریبه طور کلی، به نظر می رسد 12 هفته تمرین ورزشی ترکیبی می تواند به واسطه کاهش توده چربی بدن، محیط دور کمر و باسن، کاهش وزن و بهبود در کاهش آدپسین پلاسما و مقاومت به انسولین در زنان مبتلا به MS موثر باشد
کلید واژگان: زنان, تمرینات ترکیبی, آدیپسین, مقاومت به انسولین, مولتیپل اسکلروزیسBackgrounds and ObjectivesAdipokine Adipsin is one of the important adipose tissue proteins and has a beneficial role in maintaining beta cell function. The aim of this study was to examine the effect of 12-week rhythmic combined training on plasma adipsin levels and insulin resistance in Multiple Sclerosis Patients (MS) women.
Materials and MethodsIn this semi-experimental study, 96 female patients with MS were selected on the basis of disability levels and divided into three groups, low disability (n=44), moderate disability (n=26) and sever disability (n=26). Training program include 12 weeks combined training, three sessions per week and 45 to 60 minute for each session. Resting levels of Adipsin and Insulin Resistance were measured 24 h before and 48 h after training programs
ResultsThe findings showed that after 12 weeks of combine training, plasma adipsin levels in low disability group significantly decrease (p=0.002). Also, 12 weeks of combined exercise significantly decreased insulin resistance in the low and severe disability group, but no significant decrease in the group with moderate disability.
ConclusionsTherefore, combine training induce changes in weight, body fat percentage, BMI and waist circumference, lipids profile and decrease the plasma adipsin level in MS women
Keywords: Women, Combine training, Adipsin, Insulin Resistance, Multiple Sclerosis -
مقدمهبهترین راه پیشگیری از بروز پوکی استخوان در سالمندی جلوگیری از کاهش تراکم استخوانی و یا تلاش در جهت حفظ آن در سنین جوانی است. هدف از مطالعه حاضر، تاثیر شدت های مختلف تمرین استقامتی و مقاومتی بر بیان microRNA-133a (mir-133a)، Runx2 و PPARγ در مغز استخوان ران موش های صحرایی نر سالمند بود.مواد و روش هااین مطالعه تجربی، روی 40 سر موش های صحرایی نر بالغ از نژاد ویستار انجام شد. موش های صحرایی در 5 گروه مساوی 8 تایی شامل تمرینات مقاومتی و استقامتی با شدت متوسط و شدید و گروه کنترل قرار گرفتند. گروه های تمرینی، 5 روز در هفته به مدت 8 هفته برنامه تمرینی را طبق پروتکل مقاومتی یا استقامتی اجرا کردند. بر روی موش های صحرایی گروه کنترل، هیچگونه مداخله ای صورت نگرفت. بعد از دوره تمرین بیان mir-133a، Runx2 و PPARγ به روش RT–PCR اندازه گیری شدند. تجزیه تحلیل آماری با استفاده از آزمون کروسکال والیس با سطح معنی داری 0/05>P انجام شد.یافته هااین پژوهش نشان داد بیان mir-133a (0/701P=)، Runx2 (P=0/948) و PPARγ (P=0/364) در گروه تمرین با شدت بالا و شدت متوسط و گروه کنترل تفاوت معنی داری نداشت.نتیجه گیریبه نظر می رسد تغییرات سلولی متابولیسم استخوان پس از انجام چنین تمریناتی نیاز به دوره های طولانی تر تمرین ورزشی دارد که باید در تحقیقات آینده مورد بررسی قرار بگیردکلید واژگان: mir-133a, RUNX2, PPAR?, استخوان ران, تمرین استقامتی و مقاومتی, متابولیسم استخوانObjectiveThe best way to prevent osteoporosis, at old age is to prevent bone loss and at young age is trying to keep bones healthy, therefore The aim of this study was to determine the effects of compare effects of aerobic and resistance exercise training protocols with different intensities on microRNA-133a (mir-133a), Runx2 and Peroxisome proliferator-activated receptors-gamma (PPARγ) in femor bone marrow Wistar elderly rats..MethodThis experimental study was done on 40 Wistar male rats . They were divided into 5 equal groups (n=8) incloud moderate or high intensity resistance training, moderate or high intensity endurance training and control. The two training groups completed 8 weeks of training program, 5 days a week according to protocol. After completing training, expression of mir-133a, Runx2 and PPARγ were measured RT-PCR. The statistical analysis was performed using Kruskal-Wallis test with significance level of P<0.05.ResultsThere was no significance in expression of mir-133a، Runx2 and PPARγ in 5 groups.ConclusionInvestigating cellular changes in bone after such exercises requires longer periods of exercise that should be investigated in future research..Keywords: bone metabolism, femor bone, mir-133a, Runx2, endurance, resistance training, PPAR?
-
هدففعالیت بدنی از طریق کشش های ناشی از انقباضات عضلانی، بار مکانیکی را بر استخوان اعمال کرده و با تحریک استخوان، متغیرهای ساختاری مانند: قدرت و تراکم استخوان را افزایش می دهد. این پژوهش به منظور بررسی مقایسه شدت های مختلف تمرین استقامتی بر متغیرهای منتخب بیومکانیکی استخوان ران در رت های سالمند نژاد ویستار اجرا شد.روش هادر این پژوهش تجربی، 24 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار مسن (23 ماه) با میانگین وزنی 75/441 گرم به صورت تصادفی بر اساس وزن اولیه در دو گروه تمرینی و یک گروه کنترل شامل گروه تمرین استقامتی با شدت متوسط (n=8)، تمرین استقامتی با شدت بالا (n=8) و گروه کنترل (n=8) قرار گرفتند. تمرین استقامتی با شدت متوسط با70%-60% و شدید 110%-80% سرعت بیشینه، پنج روز در هفته به مدت هشت هفته بود، که مدت و مسافت (حجم تمرین) هر جلسه فعالیت در هر دو گروه برابر اما شدت تمرین متفاوت بود. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی حیوانات برای انجام جراحی و استخراج بافت استخوانی فمور بی هوش و سپس تشریح شدند. از آزمون فشار مکانیکی خمش سه نقطه ای برای تعیین تغییرات بر مدولاسیون، حداکثر مقاومت و انرژی شکست و نیروی استخوان ران رت های نر استفاده شد. تجزیه تحلیل آماری با استفاده از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه با سطح 05/ 0≥P انجام شد.یافته هانتایج نشان داد که این نوع تمرینات تاثیری بر مدولاسیون (198/0p=)، قدرت استخوان (24/0p=)، انرژی شکست (204/0p=)،تغییرشکل تا نقطه ی حداکثر استحکام (89/0p=) و نیروی استخوان ران (31/0p=) موش صحرایی نر نداشت و بین گروه ها تفاوت معنی داری در این فاکتورها وجود نداشت.)بهتر است چند یافته مهم را با ذکر P دقیق valueگزارش کنید.)نتیجه گیریبه نظر می رسد تغییرات بیومکانیکی استخوان پس از انجام چنین تمریناتی نیاز به دوره های طولانی تر تمرین ورزشی دارد که باید در تحقیقات آینده مورد بررسی قرار بگیرد.کلید واژگان: سالمندی, تمرین ورزشی, استخوان, متغیرهای بیومکانیکیBackgroundPhysical activity reduces the risk of bone fractures by decelerating the bone loss and enhancing muscle strength. Such activities promote the bone strength and bone density through bone stimulation. The present study aimed to compare the effect of endurance training with varying intensities on the selected biomechanical properties of femurs in old male Wistar rats.Methods24 male Wistar rats (23 months old) with an average weight of 441.75 grams were randomly divided into 2 experimental and one control grpups: Moderate intensity continuous training (MICT, n = 8), high intensity Interval training (HIIT, n = 8), and control group (CG, n = 8). Moderate and high intensity endurance training sessions were held five days a week with 60-70% and 80-110% of the maximum speed) and high (maximum speed) for eight weeks, respectively. In the MICT and HIET groups, the duration and distance (volume of training) were the same and only the intensity of training differed. Forty-eight hours after the last training session, the rats underwent surgery and their femur removed. Three–point bending flexural test was used to determine the effects of training on modulation, maximum endurance, fracture energy, and femur strength in the rats. The statistical analysis was performed using one-way ANOVA test at P <0.05.ResultsThe study results indicated that eight weeks of endurance training with varying intensities had no significant effect on modulation (p=0.198), bone strength (p=0.24), fracture energy (p=0.204), deformation-to-maximum strength (p=0.89), and femur strength (p=0.31), and that no significant difference was observed among the three groups.ConclusionThe biomechanical changes of the bone by such exercises require longer periods of training, which could be examined in future studies.Keywords: Aging, Exercise, Bone, Biomechanical properties
-
زمینه و هدفهدف از پژوهش حاضر اندازه گیری برخی عوامل آنتروپومتریکی، جسمانی _حرکتی و مهارتی بازیکنان نونهال 13-10 سال فوتبال استان خراسان جنوبی در دو سطح موفق و غیر موفق است.
روش شناسی: شاخص های آنتروپومتری (قد، وزن، طول و محیط ران و ساق پا) با استفاده از ابزار استاندارد اندازه گیری شد، همچنین شاخص-های سرعت با آزمون 36 متر، چابکی با آزمون 9×4 متر، و توان هوازی با آزمون20 متر شاتل ران، به عنوان شاخص های جسمانی _ حرکتی؛ ومهارت های پاس، شوت و دریبل با آزمون مور _کریستین به عنوان شاخص های مهارتی مورد اندازه گیری قرار گرفتند. آزمون های آماری کلموگروف – اسمیرنف و t مستقل در سطح معنی داری (0/05 >P) به ترتیب برای نرمال بودن و تحلیل یافته ها استفاده شد.یافته هانتایج پژوهش حاضر تفاوت معنی داری بین بازیکنان موفق و غیر موفق در دو دسته ویژگی های مهارتی و جسمانی _ حرکتی نشان داد (0/05 >P). اما در ویژگی های آنتروپومتریکی تفاوت معنی داری دیده نشد (0/05P). این یافته ها نشان می دهند که طیف وسیعی از آزمون ها می تواند به طور موفقیت آمیزی فوتبالیست های موفق را از همنوعان غیر موفق خود در سنین نونهالی متمایز کند.
بحث و نتیجه گیریبر اساس نتایج بدست آمده، می توان برتر بودن در شاخص چابکی و تکنیک هایی مانند دریبل، شوت و پاس فوتبال را در موفقیت پسران سنین 10 تا 13 سال موثر دانست. لذا پیشنهاد می شود تا در فرآیند استعدادیابی در سنین زیر 13 سال تاکید بیشتری بر ویژگی های تکنیکی و جسمانی شده و از مقایسه بازیکنان بر اساس ویژگی های آنتروپومتری پرهیز شود.
کلید واژگان: عوامل آنتروپومتری, عوامل جسمانی, حرکتی, عوامل مهارتی, فوتبال, بازیکنان موفق و غیر موفقBackground &PurposeThe aim of present study was to examine the effect of resistance training on Sphingosine-1-phosphate (S1P) levels of plasma and cardiac muscle in male Wistar rats. S1P is a bioactive platelet-derived sphingolipid that is involved in regulation of proliferation, differentiation, Hypertrophy and anti-apoptosis of cells and activation of satellite cells.Materials and MethodsTwenty four 8-week-old male Wistar rats were used in this study. The initial body weight of rats was 190–250 gr. All animals were maintained in pairs in an environmentally controlled room at 22°C, 12:12-h photoperiod cycle and allowed normal cage activity. The animals were fed standard rat chow and water ad libitum. After a week of acclimation to the animal facility, the rats were assigned randomly to a control (N=12) or training (N=12) group. Resistance training was done using a 1 meter height ladder with 2 cm grid with an 85 degree incline, and weights attached to rat's tails. The content of sphingosine-1- phosphate (S1P) present in the chloroform layer was determined by means of high performance liquid chromatography (HPLC).ResultsResistance exercise training increased the total content of S1P in cardiac muscle (P=0.08) in comparison to control group. This increase was not significant, but was close to significance. The level of this factor was significantly increased in plasma following resistance training.ConclusionAccording to structural and functional roles of this sphingolipid and because of its increase after resistance training, and as it is the first study in this area, future studies with different resistance training programs or higher number of subjects may show the accurate roles of this factor in heart muscle adaptation to increased level of activity.Keywords: Sphingosine, 1, phosphate (S1P), cardiac muscle, Resistance training.
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.