جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "ارتباطات فرهنگی" در نشریات گروه "علوم انسانی"
-
فرهنگ سنگ افراشت در گستره زمانی چندهزارساله از مرزهای غربی چین تا دریای بالتیک و اسپانیا متداول بوده و در دوره های اسلامی نیز در یافته های باستان شناسی و منابع مکتوب در صور مختلفی نمود یافته است. پژوهش حاضر درصدد پاسخ به این پرسش ها است که مهم ترین عوامل گسترش زمانی و مکانی فرهنگ سنگ افراشت انسان ریخت چیست؟ و مفاهیم به کار رفته در فرهنگ سنگ افراشت انسان ریخت در دوران پیش ازتاریخ و دوران اسلامی چیست؟ پژوهش حاضر ضمن بررسی گسترش زمانی و مکانی این فرهنگ و معرفی نمونه های شاخص آن در حوزه جغرافیایی بین دریای سیاه و حوزه فرهنگی دریای خزر به بررسی چیستی و چرایی برپایی سنگ افراشت ها می پردازد. این پژوهش از نوع تحلیلی-تاریخی فرهنگی بوده که اطلاعات آن بر پایه مطالعات اسنادی و کتابخانه ای گردآوری شده است. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهند مهم ترین عوامل گسترش زمانی فرهنگ سنگ افراشت انسان ریخت به دلیل ارتباط آن ها با سنن و آئین های مذهبی بوده و آن چه سبب گسترش مکانی این فرهنگ شده، احتمالا با مبادلات تجاری و به تبع آن مبادلات فرهنگی ارتباط داشته است؛ هم چنین سنگ افراشت ها درطول ازمنه به اشکال انسانی و حیوانی و نمادهای باروری قابل مشاهده است که در موارد متعددی در قالب، تجسم فرد متوفی در ارتباط با مدفن وی نمود یافته است. قدیمی ترین نمونه سنگ افراشت انسان ریخت شناسایی شده در حوزه جغرافیایی مذکور، متعلق به استل دوبندی در شمال باکو است. این سنگ افراشت در حالت برجای در ارتباط با یک کورگان به دست آمده که درون آن مواد فرهنگی از اواخر دوره فرهنگ مایکوپ به دست آمده است. این فرهنگ متعلق به اواخر هزاره سوم و اوایل هزاره دوم پیش ازمیلاد است. در ادامه نمونه های دیگری از سنگ افراشت ها در سوریه، ترکیه و شمال غرب ایران نیز مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهند؛ هرچند ارتباط گاهنگاری و باستان شناختی بین نمونه های پیش از تاریخ و ازمنه بعد از میلاد وجود ندارد، اما تمامی نمونه ها با مقوله تدفین، سنن و آئین های مذهبی ارتباط داشته و به تجسم شخصی که احتمالا از مرتبه اجتماعی بالایی برخوردار است، می پردازد. این موضوع در متون و یافته های باستان شناختی نمود داشته است.
کلید واژگان: سنگ افراشت انسان ریخت, شمال غرب ایران, ارتباطات فرهنگی, قفقاز, آناتولیThe anthropomorphic monoliths culture has been common for several thousand years, from the western borders of China to the Baltic Sea and Spain, and it has been manifested in various forms in archeological findings and written sources in the Eslamic eras. It seems that the most important reason for the temporal expansion of this culture lies in its religious and ritualistic nature, and what caused the spatial expansion of this culture was probably related to commercial exchanges and, as a result, cultural exchanges. The anthropomorphic monoliths can be seen in human and animal forms and symbols of fertility The current research tries to answer these questions that what are the most important factors of temporal and spatial expansion of the anthropomorphic monoliths culture of anthropomorphic monoliths? And what are the concepts used in the anthropomorphic monoliths, culture in the prehistoric and Eslamic eras? The present study, while examining the temporal and spatial expansion of this culture and introducing its key examples in the geographical area between the Black Sea and the cultural area of the Caspian Sea, investigates the meaning of the erection of the anthropomorphic monoliths This type of research is of a cultural-historical analytical type, the information of which is collected based on documentary and library studies The results of the present research show that the most important factors in the temporal expansion of the anthropomorphic monoliths culture were due to their relationship with traditions and religious rituals, and what caused the spatial expansion of this culture was probably related to commercial exchanges and, as a result, cultural exchanges. Also, over time, the anthropomorphic monoliths can be seen in human and animal forms and symbols of fertility, which in many cases have been manifested in the form of the deceased person in connection with his burial. The results of the present research show that although there is no chronological and archaeological connection between the pre-historical and AD samples, all the samples are related to the ritual burial of religious rituals and represent a person who probably has a high social rank. This issue has been reflected in the archaeological texts.
Keywords: Anthropomorphic Monoliths, Northwest Of Iran, Cultural Communication, Caucasus, Anatolia -
یکی از محوطه های مهم دوره سلوکی در ایران، محوطه تاریخی لایودیسه در شهرستان نهاوند است. این محوطه در طی سال های 84، 90 و 1391 مورد بررسی سیستماتیک و کاوش های باستان شناختی قرار گرفت؛ که بخشی از داده های فرهنگی کاوش مشخص کرد که محوطه در دوره های بعد به خصوص دوره ایلخانی مجددا مورداستفاده واقع شده است. پرسش های اصلی مطرح در این پژوهش عبارتنداز: سفال های ایلخانی معبد لایودیسه دارای چه شاخصه های است و غالب فرم ها و لعاب های این دوره کدام است؟ کیفیت هنر سفالگری دوره ایلخانی لایودیسه در مقایسه با سایر مراکز تولید سفال این دوره چگونه بوده است؟ سبک سفال دوره ایلخانی معبد لایودیسه نهاوند با مناطق همجوار چگونه ارزیابی می شود؟ نگارندگان در این پژوهش به بررسی و مطالعه گونه های مختلف سفالی به دست آمده از سه فصل کاوش های باستان شناسی در این محوطه می پردازند و تجزیه و تحلیل آن ها را به لحاظ تکنیک، فرم و تزیینات انجام می دهند. روش پژوهش در این پژوهش براساس نتایج حاصل از فعالیت میدانی (کاوش های باستان شناختی) و مطالعات کتابخانه ای به صورت استفاده از گزارش های باستان شناسی و منابع کتابخانه ای مرتبط با این موضوع است. نتایج پژوهش نشان می دهد گونه های شاخص سفالی این محوطه عبارتنداز: سفال لعاب دار تک رنگ ساده، به ویژه سفال با لعاب آبی، سفال لعاب دار با نقش کنده و لعاب پاشیده (اسگرافیاتو)، سفال های معروف به چندرنگ منقوش زیرلعاب، سفال های سبک سلطان آباد، فیروزه قلم مشکی و سفال با تزیین نقاشی روی لعاب (زرین فام) است. با توجه به شواهد و پژوهش های تطبیقی صورت گرفته با نواحی دیگر مانند: تخت سلیمان، سلطانیه (دروازه شمالی، اراضی جمعه مسجد)، ساوه (زرندیه)، ری، نیشابور، ارزانفود و سامن (ملایر) این برداشت حاصل می شود که لایودیسه بیشترین شباهت را با سلطانیه، ارزانفود، سامن و نیشابور ازنظر کیفیت، تزیین و لعاب داشته، پس بنابراین بیشترین روابط فرهنگی را با مناطق مذکور داشته است.
کلید واژگان: نهاوند, لائودیسه, گونه شناسی, سفال ایلخانی, ارتباطات فرهنگیOne of the important sites of the Seleucid period in Iran is Laodicea in Hamadan province. This site was subjected to systematic survey and archaeological excavations during the years 2004, 2010 and 2021; A part of the cultural data of the excavation determined that the site was reused in the later especially the Islamic periods. In this article, Islamic glazed pottery obtained from three seasons of archaeological excavations has been carefully studied and a comprehensive classification has been prepared. Considering that the importance of the site was more in the historical period, conducting this research can help in clarifying the status of the site in the Islamic period as well as the position of Hamedan in the production of medieval Islamic period. The present research has been done by field studies (description, photography, design, classification and typology) and library studies (comparative studies and relative chronology). The results of the research show that this region was of special importance in the medieval Islamic period due to its location on the highway from Baghdad to Khorasan, and this factor caused the creation of many cultural connections with other regions, the evidence of which has appeared in the characteristic pottery of this region.
Keywords: Ilkhanid Pottery, Laodice of Nahavand, Blue Glazed Pottery, typology, Cultural Relations -
روزنامهنگاری موسیقی رویهای است که به ارزیابی و قضاوت درباره موسیقی و تحولات آن میپردازد. این بعد از ژورنالیسم بر نقادی ماهیت، اثرات و شیوههای موسیقایی بهعنوان یک وجه از فعالیتهای فکری-فرهنگی متمرکز میشود. بر این اساس هم نقش موسیقی بر تغییرات فرهنگی جامعه و البته فرهنگ شنیداری مخاطب، افکار عمومی و نیز پساگرد آن را بهواسطه تحولات زیستجمعی در این نوع روزنامهنگاری میتوان به عینه دید و به تحلیل نشست. نقد، کلیدواژه عرصه روزنامهنگاری است بنابراین ژورنالیسم موسیقی نیز میتواند اطلاعات و دادههای مفیدی را برای مطالعه فرآیندهای فرهنگی و شاید اجتماعی در اختیار بگذارد. بالتبع موسیقی نیز رسانهای است عامپذیر و عامالشمول که قابلیت تاثیرگذاری بر فرهنگ عامه را دارد و بر همین اساس میتوان حوزه مطالعه آن را در میدان مطالعات فرهنگی به تحلیل نشست. بنابراین محقق در این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و نگاهی انتقادی، به بررسی نقش موسیقی و جایگاه ژورنالیسم آن بر تغییرات فرهنگی و ارتباطی مخاطب میپردازد. بررسی دادههای حاصل از این رویکرد نشان میدهد که موسیقی به شرط رعایت حقوق مخاطب میتواند راهی برای درک وسیع از فرهنگ ارتباطی کشورها، مکانها و فرهنگها باشد و این عناصر اجتماعی را بههم پیوند دهد. مضاعفا اینکه موسیقی دست به تغییر مرزهای هنر و فرهنگ عامه میزند و در عینحال بسته به بازروایت ژورنالیسم محصور در آن قادر است ابزاری درجهت تحولات خردهفرهنگهای اجتماعی شود.
کلید واژگان: ارتباطات فرهنگی, رسانه های هنری, ژورنالیسم موسیقی, کارکرد روزنامه نگاری, موسیقیObjectiveMusic journalism is a practice that evaluates and judges’ music and its developments. This dimension of journalism focuses on criticizing the nature, effects and methods of music as a facet of intellectual-cultural activities. Based on this, the role of music on the cultural changes of the society and of course the listening culture of the audience, public opinion and also its background can be clearly seen and analyzed due to the social changes in this type of journalism. Criticism is the key word in the field of journalism, so music journalism can also provide useful information and data for the study of cultural and perhaps social processes. Consequently, music is also a universal and universal media that has the ability to influence popular culture, and based on this, its field of study can be analyzed in the field of cultural studies. Therefore, in this research, the researcher investigates the role of music and its journalism position on the cultural and communicative changes of the audience with a descriptive-analytical method and a critical perspective. Examining the data obtained from this approach shows that music can be a way to understand the communication culture of countries, places and cultures and connect these social elements together, provided that the rights of the audience are respected. In addition, music changes the boundaries of art and popular culture, and at the same time, depending on the perspective of the journalism included in it, it can become a tool for the development of social subcultures.
MethodsUsing the "descriptive and analytical" method, the current research obtains its sources and information from documentary and library sources, which, of course, with the approach of obtaining new and comprehensive sources and citing current cultural and media analyzes, is not only descriptive Rather, it finally comes to the position of analysis. Therefore, he explores the subject of the research with an explanatory view and reaches a conclusion in the framework of the discussion.
ResultsExamining the data obtained from this approach shows that music can be a way to understand the communication culture of countries, places and cultures and connect these social elements together, provided that the rights of the audience are respected. In addition, music changes the boundaries of art and popular culture, and at the same time, depending on the perspective of the journalism included in it, it can become a tool for the development of social subcultures. Unfortunately, there is no more formal and advanced journalism training in this field. In general, the development of music journalism in other national spaces and its role in the cultural changes of a society has rarely been considered.
Keywords: artistic media, cultural communication, Music journalism, music, journalistic function -
فصلنامه جغرافیا، پیاپی 73 (تابستان 1401)، صص 171 -190
انسان در یک قلمرو ملی با تکیه بر کالاها زندگی می کند؛ کالاها موضوع دانش روز هستند و در طول زمان بر آنها تاکید می شود. نگرانی که در اثر نبود آنها رخ می دهد، تاثیر آن ها را در زندگی روزمره مشخص را می کند. درواقع، زندگی با اشیاء، مستلزم بومی سازی، مناسب سازی و جای دهی آنها است. تعاملات انسان ها با اشیاء جزیی از فرهنگ ها است.بنابراین، ارتباط کالاها و مردم و روش قرار دادن کالاها در محیط های خاص است، که فرهنگ مادی متمایز را می سازد. از طرفی دیگر، کالاها با حضور فیزیکی خود در زمان ها و مکان های خاص با تشکیل شبکه ای از عناصر فرهنگی ارتباطی، هویت ملی را پایدار می سازند. شبکه ای از اتصالات که در آن ارتباطات فرهنگی نهادینه شده است و معنای نمادین کالاها را مشخص می کند. در این پژوهش در زمینه فرهنگ مادی کالا و هویت ملی، ابعاد ملی خودرو به عنوان غنی ترین نماد صنعت قرن بیستم روشن شده است. در جامعه شناسی، عبارات کلیدی فوردیسم و پست فردیسم اهمیت اتومبیل را نشان می دهد. انواع اتومبیل و هویت هایی که به اتومبیل نسبت داده می شود، در شکل گیری فرهنگ مادی نقش به سزایی دارد و باعث تحت تاثیر قرار گرفتن هویت در قلمرو ملی می شود. روش شناسی این پژوهش کیفی است، از نظر نتایج، پژوهشی کاربردی است و در زمره تحقیقات بین رشته ای قرار می گیرد. نتایج تحقیق «ارتباط فرهنگ مادی کالا و هویت در قلمرو ملی» را نشان می دهد. درواقع، کالاهایی، نظیر اتومبیل، می توانند در هویت ملی ادغام شوند و به شکل عملی و نمادین در قلمروهای ملی سازگار باشند و در ارتباطات عاطفی که عقاید مربوط به فرهنگ های اتومبیل ملی را هماهنگ می کنند،گسترش یابند.
کلید واژگان: فرهنگ مادی, هویت ملی, فرهنگ خودرو, کالای نمادین, ارتباطات فرهنگیGeography, Volume:20 Issue: 73, 2022, PP 171 -190Man lives in a national territory relying on goods; Commodities are the subject of current knowledge and are emphasized over time. Anxiety caused by their absence has a definite effect on their daily lives. In fact, living with objects requires localizing, adapting, and locating them. Human interactions with objects are part of cultures. Therefore, it is the relationship between goods and people and the way goods are placed in specific environments that make a distinct material culture. On the other hand, goods establish their national identity by their physical presence at specific times and places by forming a network of cultural elements of communication. A network of connections in which cultural connections are institutionalized and define the symbolic meaning of goods. In this study on the material culture of goods and national identity, the national dimensions of the automobile as the richest symbol of twentieth century industry have been clarified. In sociology, the key terms Fordism and post-Fordism indicate the importance of the car. The types of cars and the identities that are attributed to the car play an important role in the formation of material culture and affect the identity in the national territory. The methodology of this research is qualitative, in terms of results, it is an applied research and is among the interdisciplinary researches. The results of the research show the "relationship between the material culture of goods and identity in the national territory." Indeed, goods, such as cars, can be integrated into national identities, adapted practically and symbolically to national territories, and expanded into emotional connections that harmonize ideas about national car cultures.
Keywords: material culture, National identity, Car culture, Symbolic commodity, Cultural communication -
نشریه جستارهای باستان شناسی ایران پیش از اسلام، سال ششم شماره 1 (پیاپی 11، بهار و تابستان 1400)، صص 65 -80
دشت سیستان در اواخر هزاره چهارم و اوایل هزاره سوم پیش ازمیلاد کانون شکل گیری محوطه های شاخص و مهمی است که در تبیین و شکل گیری اجتماعات انسانی نقش اساسی ایفا نموده است. بررسی ها و کاوش های باستان شناختی حوزه سیستان با هدف مطالعه جایگاه باستان شناسی منطقه و سیر روند تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در عصرمفرغ صورت گرفته است. از مناطق مهم باستانی در قسمت های جنوبی دشت-سیستان منطقه حوض دار با وسعتی در حدود 40 کیلومترمربع است. اولین فصل پروژه بررسی و تعیین عرصه و پیشنهاد حریم محوطه های منطقه حوض دار به سرپرستی محمدکیخا در سال 1398 انجام شد و منطقه مورد بررسی پیمایشی سیستماتیک قرار گرفت. طی این بررسی 12محوطه از عصرمفرغ شناسایی و ثبت شد که از نتایج مهم آن می توان به بررسی محوطه های عصر مفرغ محدوده حوض دار و تعیین جایگاه منطقه در جدول گاهنگاری جنوب شرق ایران اشاره نمود. پرسش اصلی مطرح شده در این پژوهش عبارت است از: با تکیه بر مواد فرهنگی جمع آوری شده از محوطه های عصرمفرغ منطقه حوض دار، گاهنگاری نسبی و روابط فرهنگی این منطقه با مناطق همجوار چگونه ارزیابی می شود؟ طبق مطالعات صورت گرفته در منطقه حوض دار تداوم فرهنگی از دوره Iتا دورهIV شهرسوخته در این منطقه مشاهده می شود . درطی این دوران به دلیل موقعیت سوق الجیشی منطقه که در مسیر شاهراه های ارتباطی واقع شده و با توجه به داده های باستان شناسی شاهد ارتباطات گسترده فرهنگی استقرارهای منطقه حوض دار با مناطق همجوار، همانند سیستان شمالی، بلوچستان، پاکستان، افغانستان، دره سند و تمدن های حوزه هلیل رود هستیم. پژوهش حاضر برمبنای مطالعات میدانی و با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی جهت ارایه گاهنگاری نسبی منطقه و ارتباطات فرهنگی حوزه مذکور به مطالعه داده های فرهنگی پرداخت.
کلید واژگان: سیستان, منطقه حوض دار, عصر مفرغ, ارتباطات فرهنگی, داده های فرهنگیSistan plain is the center of the formation of significant and important areasin the late fourth millennium and early third millennium BC that have played a Fundamental role in Formation of human communities. Archaeological surveys and excavations in Sistan region have been conducted with the aim of studying the archaeological position of this region and political, social and cultural developments in the Bronze Age. One of the most important ancient areas in the southern parts of the Sistan plain is the Hozdar region with an area of about 40 square kilometers. The first season of the project to survey and determine the area and propose the boundaries of Hozdar area under the supervision of Mohammad Keikha was done in 2019 and the area was surveyed systematically. During this Survey, 12 sites from the Bronze Age were identified and recorded, one of its important results is to study the developments that occurred in the Bronze Age and determine the position of the region in the chronological table of southeastern Iran. The main question raised in this research is: Based on cultural materials collected from the Bronze Age sites of Hozdar region, how is the relative chronology and cultural relations of this region with neighboring areas evaluated? According to studies conducted in Hozdar region, this region has a cultural continuity in the Bronze Age (simultaneously with the first period of Shahr-e Sokhteh to the fourth period of Shahr-e Sokhteh). During this period, due to the strategic position of the region, which is located along communication highways and also according to archaeological data, we see extensive cultural connections of Hozdar region settlements with neighboring regions, including North Sistan, Baluchistan, Pakistan, Afghanistan, the Indus Valley and the civilizations of the Halil River Basin. The present Research, based on field studies and relying on descriptive-analytical method, to determine the relative chronology of the region and cultural relations of the mentioned area, studied cultural material
Keywords: Sistan, Hozdar region, Bronze Age Period, Cultural relations, Cultural data -
-
دیپلماسی فرهنگی یکی از ابزارهای دیپلماسی عمومی است که حکومت ها تلاش می کنند با استفاده از آن پیش جذب حکومت های دیگر، مردم آن کشورها را جذب کنند؛ در میان انواع دیپلماسی نوین اعم از دیپلماسی عمومی، دیپلماسی رسانه ای و دیپلماسی آموزشی، دیپلماسی فرهنگی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. دولت آلمان در دوران قاجار با درک ساختار بین المللی متاثر از دو قدرت روسیه و انگلستان و هم چنین درک صحیح قدرت دیپلماسی فرهنگی، فعالیت های فرهنگی منسجم و گسترده ای را در بسیاری از کشورها از جمله ایران آغاز نمود. بررسی ارتباطات فرهنگی ایران-آلمان و تاثیر آن بر جریان روشنفکر موضوع بسیار مهمی است که تلاش می شود در این مقاله مورد مطالعه قرار گیرد.کلید واژگان: ارتباطات فرهنگی, ایران, آلمان, جریان روشنفکریCultural diplomacy is a type of public diplomacy that is employed by different governments to foster mutual understanding and support among the ordinary people of other societies, rather than their official governments; among different types of modern diplomacy, including public diplomacy, media diplomacy, and educational diplomacy, cultural diplomacy is of unique importance. During Qajar dynasty rule in Iran, the government of Germany, having a clear understanding of international systems order under two powerful states of Russia and Great Britain and also the influence of cultural diplomacy, started consistent and expansive cultural activities in many different countries including Iran .Keywords: cultural relations, Iran, Germany, intellectual movements
-
در حوزه ارتباطات فرهنگی و اجتماعی، رمزگذاری و رمزگشایی از کلیدی ترین فرآیندها به شمار می آیند. این مقاله تلاش دارد دسته بندی چهاربخشی رمزگان های پیشنهادشده از سوی آرتور آسا برگر برای ارتباطات بصری را با شرح چند مثال بررسی نماید و سپس با رویکردی نشانه شناختی به تحلیل جایگاه این شیوه های رمزگذاری در آثار نقاشی رنه ماگریت هنرمند برجسته جنبش فراواقع گرایی بپردازد. این پژوهش یک موردکاوی نشانه شناختی با رویکرد تحلیلی تفسیری و با هدف توسعه ای است که داده های کیفی آن به شیوه اسنادی داده اندوزی شده اند. برگر چهار شیوه رمزگذاری در انتقال مفاهیم را بر می شمرد که آنها را رمزگان های تداعی گر، قیاسی، جایگزین و فشرده می نامد. از میان کارهای پرشمار مگریت چهار نقاشی برگزیده و تفسیر شدند. در مدل سرخ (1935 م.) بهره از رمزگان تداعی گر، در آینه دروغین (1929 م.) استفاده از رمزگان قیاسی، در پسر انسان (1964 م.) نقش رمزگان جایگزین و در آشکارسازی حضور (1936 م.) کارکرد رمزگان فشرده کشف و تحلیل گردید.کلید واژگان: نشانه شناسی, رمزگان ها, ارتباطات فرهنگی, رنه مگریت, هنر فراواقع گراEncoding and decoding are among the key processes of cultural and social communications. This article has tried to clarify the concepts of quadruple semiotic codes for visual communications proposed by Arthur Asa Berger; and to pursue these codes in the paintings of René Magritte, the well-known Belgian Surrealist artist. Four types of communicational codes as identified by Berger are: Metonymic, Analogic, Displaced and Condensed. Magritte has an idiosyncratic approach to Surrealism. He spent many years working as a commercial designer, and this most likely shaped his fine art, which often has abbreviated impact. His works have a powerful paradox: beauty, clarity and simplicity, against a cryptic provoking and shocking effect. As the result of this research, we may find traces of metonymic code in Magrittes The red model (1935), analogic code in The false mirror (1929), displaced code in The son of man (1964), and condensed code in The revealing of the present (1936).Keywords: Semiotics, Codes, Cultural communications, René Magritte, Surrealism
-
هدفتاثیر زبان فارسی در دیگر فرهنگها، از جمله مسائل مهم در حوزه مطالعات تمدنی و تاثیر علوم و معارف اسلامی ایرانی است. هدف نوشتار حاضر نیز بررسی نقش شاعران شیعه عصر صفوی در ترویج مذهب تشیع و زبان و ادبیات فارسی در شبه قاره هند در قرنهای 9 و10 هجری بود.روشاین مقاله با روش اسنادی- تاریخی به بررسی موضوع پرداخت.یافته هاحضور شاعران فارسی زبان شیعه در شبه قاره هند، موجب شد زبان فارسی، زبان رسمی هند در این دوره شود؛ مذهب تشیع گسترده تر شد و حتی پادشاهان و درباریان هندی به فارسی شعر سرودند.نتیجه گیریپادشاهان هند برای آداب و رسوم ایرانیان و زبان فارسی اهمیت ویژه ای قائل بودند. از این رو شاعران شیعه، هم برای محکم کردن پایه و اساس شیعه و هم برای گسترش زبان فارسی و تمدن ایرانی به هند مهاجرت کردند؛ به طوری که طالب آملی، معروف ترین شاعر در عصر جهانگیر و صائب تبریزی، ملک الشعرای دربار شاه جهان شد و جهانگیر و همسرش به فارسی شعر سرودند.کلید واژگان: گورکانیان هند, صفویه, ارتباطات فرهنگی, ادبیات فارسی, شاعران شیعهIrainian Journal of The Knowledge Studies in The Islamic University, Volume:21 Issue: 71, 2017, PP 269 -281ObjectivesImpressions of language and Persian Literature in other cultures is one of the important subjects in civilization and Islamic studies.The aim of this article is to analyze the role of shiee poets in expanding Shiism and Persian language in the sub-continent during 16th and 17th century in Safavid Period.MethodThe method of this article is based on documental- historical method.ResultsThe results of the research indicate that in this era, Persian language became the official language and Shiism was expanded and even the kings composed poem in Persian.ConclusionThe author of the article concluded that Mughal Kings supported the Iranian poets, cultures and Persian language. Then shiee poems began to develop and both the shiism foundations and the expansion of Iraninan civilization began to migrate to the sub-continent. Taleb Amoli was the greatest poet in Jahangirs court and his wife and both of them composed in Persian and Saeb Tabrizi became a great poet in Shahjahan Period.Keywords: Mughal, safavids, cultural relation, persian literature, shiism poets
-
این مقاله براساس این باورکه فرایندجهانی شدن برصنعت ارتباطات استواراست به گفتار حاضرنگاهی داردبه جهانی شدن ورشدتکنولوژی های نوین ، رسانه وفرهنگ متاثر از آن -واژه جهانی بیش از چهارصد سال قدمت دارد اصطلاحاتی مثلازحدود 1960 رواج یافته واکنون ازنظر سرعت ووسعت به اوج خود رسیده است . Globalizing ،Globalize ،Globalizationاین اصطلاح نخستین باربرای طرح تحولاتی که در زمینه فعالیتهای اقتصادی پدید آمده بود، مطرح گشت وپس از آن تمام عرصه هایسیاسی، اجتماعی، فرهنگی رادر بر گرفت. به نظر آنتونی گیدنز جهانی شدن فرایندی است که درکلیه ابعاداجتماعی، سیاسی، فرهنگیواقتصادی تاثیر گذاشته وباعث کاهش فاصله ها وگسترش ارتباطات میان جوامع مختلف گردیده است که ازآن به نام دهکه جهانیتعبیر می شود این فرایند ازابتدای تاریخ بشر وجود داشته ازهمان تاثیرات وتغییرات روبه فزونی بوده است، اما در حال حاضر سرعتوشتاب این حرکت بیشتر شده است.کلید واژگان: جهانی شدن, ارتباطات فرهنگی
-
فرایند جهانی شدن یا جهانی سازی های ایدئولوژیک جدید که معلول ظهور «صنعت ارتباطات جهانی» است، منشا سرعت بخشیدن به «فراملی شدن» فرهنگ ها و تمدن ها شده است. در واقع جهانی شدن، منشا ظهور دو گفتگوی جهانی متضاد یعنی «گفتگوی جهانی ارادی» و «گفتگوی جهانی غیرارادی» همزمان در جامعه بشری شده است. پیش از ظهور صنعت ارتباطات جهانی یا به تعبیر مکتب فرانکفورد «صنعت جهانی فرهنگ» اعضای تمدن های جهان امکان دسترسی همزمان و تنفس فرهنگی در فضای واحد را نداشتند، به عبارتی «فضا های تمدنی»، متفاوت و دورافتاده از یکدیگر بودند و در عین حال بر همدیگر اثر می گذاشتند و از یکدیگر تاثیر می گرفتند اما این فرایند طی یک روند طولانی تاریخی صورت می گرفت. با ورود به عصر ارتباطات و «یکی شدن فضای ارتباطی»، فصل جدید و گریزناپذیری در مواجهه تمدن ها با یگدیگر تحقق پیدا کرده که نیازمند بازنگری جدی در فرایند گفتگوی تمدن هاست و لزوما تحلیل های برخاسته از دوره مدرنیته پاسخگوی تحلیل ها و گفتگو های دوره جدید نیست. با سرعت گرفتن صنعت حمل ونقل و ظهور جهانی مجازی، جهان هم در فضای فیزیکی و هم در فضای مجازی کوچک شد و در این دو جهان کوچک شده فیزیکی و مجازی، گفتگوی بین فرهنگی و بین تمدنی، بازتعریف معنایی متفاوتی پیدا می کند.
در این مقاله تلاش می شود ابتدا تحلیل دقیقی از مفهوم تعمیم یافته گفتگو که متکی بر تفسیر هرمنوتیک «متن» می باشد، ارائه شود و سپس تعامل «متن» گفتگوی بین تمدنی را در ارتباط با «زمینه»های فرهنگی، اقتصادی و سیاسی ناظر بر جهان مورد بحث قرار گیرد. با تحلیل ارتباط بین «متن» و «زمینه» است که به تاثیر فرایند جهانی شدن بر فرایند گفتگو منتقل خواهیم شد. با چنین تفسیری، چهار نگاه کلان تاریخی را به تمدن ها می توان ارائه نمود که نقطه پایانی این مقاله خواهد بود. این چهار نگاه بر منطق ریاضی نگاه به آغاز و استمرار روند تمدن ها تکیه زده است که عبارتند از: نگاه اروپامحوری نسبی، اروپامحوری مطلق، امریکامحوری، و نگاه چندمحوری به تمدن ها. در جمع بندی، نگاه جدیدی که منتزع از فضای عمومی جهان به تمدن ها یعنی نگاه جهان گرایی به تمدن هاست، مورد بحث و مداقه قرار خواهد گرفت.
کلید واژگان: ارتباطات بین تمدنی, ارتباطات فرهنگی, اروپا محوری مطلق, آمریکا محوری, اروپا محوری نسبی, دوجهانی شدنThe globalization or the new ideological globalizings resulted from Global Communication Industry; both have accelerated the trans-nationalization of cultures and civilizations. In another word, globalization simultaneously has created two voluntary and involuntary global dialogues in the world. Before the emergence of global communication industry or as the Frankfort School has called “global communication industry”, members of the world civilizations had no access to the simultaneous and shared cultural spheres. Although the civilizational spheres were far apart but at the same time they could impact each other in a very long historical process. Entering to the communications era or the single space of communications, an new and inevitable season of civilization`s confrontations emerged which need serious overview in dialogue among civilization. Necessarily the analyses derived from modernity are not sufficiently applicable to these days’ dialogues. With the rise of transportations industry and emergence of virtual space, the world in both virtual and real sphere is minimizing and in this minimized virtual and real world the inter- civilizational and inter- cultural dialogue both need new definitions. This article aims to offer the generalized definition of “Dialogue”, which is based on hermeneutics and later the relation of “Text” in inter-civilizational dialogue and the economic, political and cultural context will be discussed afterwards. We will reach to influence of globalization on dialogue process by analysis of Text and Context`s relations. Having this perspective, four grand historical approaches could be existed; These four approaches based on mathematical look to the beginning and continuation of civilizations, are: Euro-centrism, Americo- centrism, Poly- centrism to civilization. As a conclusion, a new approach derived from global sphere`s to civilization, universalism to civilizations will be discussed. -
این مقاله تلاش دارد تا با شناسائی موانع ساختاری و میان فردی ارتباطات سازمانی، راه های غلبه بر این موانع را مورد مطاله قرار دهد و شیوه های ارتباطی موثر در سازمان را پیشنهاد نماید. توضیح آنکه، انسان ها از بدو تولد می دانند که چگونه باید با محیط و واقعیت های پیرامون تعامل و ارتباط داشته باشند و از موقعیت هایی که تهدید کننده قدرت، ارزشها و خواسته های آنان است دوری نموده و فرصت های جدید را خلق نمایند. این تجربه به انسان ها می آموزد که در ارتباطات خود تا چه حد تهاجمی و تا چه اندازه تدافعی رفتار نمایند. اما اینک که سازمان ها به شدت اجتماعی شده اند و جوامع متشکل از بنگاه ها و سازمان ها شده اند، موانع ساختاری و میان فردی فراوانی ارتباطات سازمانی و ارسال موثر پیام را تهدید می کنند.
کلید واژگان: ارتباطات, الگوهای ارتباطی, موانع ارتباطی, رسانه, ارتباطات فرهنگی, فضای شخصیThis paper is an attempt to point out those challenges and obstacles brought about by structural and interpersonal communications, in order to recommend ways of overcoming such obstacles. It also suggests ways of establishing effective communication behaviours within an organisation. To be clear, from the early childhood human beings know how to communicate with their surrounding environment. They also have the ability to avoid what might threat their powers and advantages and they are naturally capable of creating new opportunities for themselves. This experience will teach them the limits of being offensive or defensive once they face the communication circumstances. Considering the recent changes in organizational patterns, where socialising plays an important role in our society, there are quite a few structural and interpersonal obstacles that might threat the organisational communication and effective communicative behaviours.Keywords: Communication, Communicative patterns, Communicative obstacles, media, Cultural communications, Personal space
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.