به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "خواجه نصیرالدین طوسی" در نشریات گروه "علوم انسانی"

  • محمدحسین سلیمانی الموتی *، احمد ذاکری، مهدی محقق

    عرفا چنین اراده می کنند که برای شناخت معبود خویش در نتیجه سیر و سلوک و طی طریق و نه از راه استدلال و برهان بلکه از طریق مکاشفه و اشراق به ژرف ترین مراتب روحانی دست یابند. لذا عارفان عالم و بزرگان طریق، سعی دارند سیر و سلوک را برای سایرین نیز در حد معرفت خود آنان بنمایانند تا به فلاح و رستگاری دست یابند. چنان که خواجه نصیرالدین طوسی از علما و حکما و عرفای قرن هفتم درکتاب عرفانی خود، اوصاف الاشراف، موجز، گویا، با انشایی بلیغ و شیوا و درعین حال پرمغز و پرمعنی در شش باب و هر باب (به استثنای باب ششم) در شش فصل، مراتب سیر و سلوک را تبیین می کند. وی باب اول را با ایمان آغاز و در باب ششم با فنا به پایان می برد. در مورد کتاب اوصاف الاشراف می توان گفت این اثر مهم عرفانی نه تنها از نظر شناخت و تاویلات مصطلحات سیر و سلوک عرفا وصوفیه معتبر است، بلکه برای شناخت خواجه نیز ارزشمند است. مقاله حاضر به روش توصیفی- تحلیلی و کتابخانه ای تدوین شده است. 

    کلید واژگان: عرفان, خواجه نصیرالدین طوسی, سیر و سلوک سالک, مکاشفه, معرفت, سبک
    Mohammadhossein Soleymani Alamuti*, Ahmad Zakeri, Mehdi Mohaghegh

    The mystics want to know their god as a result of their behavior and not through arguments and arguments, but through revelation and en-lightenment to the deepest spiritual levels. Therefore, the sages of the world and the elders of the way are trying to show the way for others to the extent of their own knowledge in order to achieve prosperity and salvation. As Khajeh Nasir al-Din Tusi, one of the scholars, sages and mystics of the 7th century, in his mystical book, Osāf al-Ashrāf, in a concise and expressive manner and with an eloquent and eloquent composition, at the same time full of brains and full of meaning in six chapters and in each chapter (to except for the sixth chapter) in six chapters, it explains the stages of conduct. He begins the first chapter with faith and ends with faith in the sixth chapter. Regarding the book Osāf al-Ashrāf, it can be said that this important mystical work is not only valid in terms of the knowledge and interpretations of the terms of mystics and Sufis, but also valuable for the knowledge of Khajeh nasir. This article is compiled in a descriptive, analytical and library method

    Keywords: Mysticism, Khajeh Nasir Al-Din Tusi, Seeker, Journey, Revelation, Knowledge, Style
  • مهدی محمدزاده بنی طرفی*، محمدحسین زارعی رضایی، عبدالرحیم سلیمانی بهبهانی
    کتاب تجرید الاعتقاد خواجه نصیرالدین طوسی (م 597 ق) از مهم ترین کتابهای اعتقادی است که مورد توجه عالمان برجسته شیعه و اهل سنت قرار گرفته و شروح و حواشی متعددی بر آن نگاشته شده است. مشهورترین شرح بر کتاب تجرید، بعد از شرح علامه حلی (کشف المراد)، شرحی است که توسط علاءالدین علی بن محمد قوشچی، مشهور به ملاعلی قوشچی (م 879 ق) - از متکلمان برجسته اشعری - نگارش شده و مورد عنایت شیعه و اهل سنت قرار گرفته است. قوشچی در این شرح -که به «شرح جدید»مشهور است- در موارد اختلافی (به ویژه مباحث امامت)، از موضع یک متکلم اشعری مواضع محقق طوسی را به نقد کشیده است. پژوهش حاضر بر اساس روش توصیفی - تحلیلی و بر مبنای مطالعات تلفیقی کتابخانه ای ، نرم افزاری است .این نوشتار در صدد است مواضع انتقادی فاضل قوشچی نسبت به اهم آراء و دیدگاه های محقق طوسی (خواجه نصیرالدین) در مقصد اول کتاب تجرید الاعتقاد - که مربوط به امور عامه است - را بررسی و مورد مداقه قرار دهد. نتائج این پژوهش نشان میدهد مواضع انتقادی فاضل قوشچی با مبانی فلسفی-کلامی شیعی ناسازگار و اغلب ایرادات وارد نیست.
    کلید واژگان: تجرید الاعتقاد, خواجه نصیرالدین طوسی, قوشجی, مواضع انتقادی, شرح قوشچی
  • حسام الدین مومنی شهرکی *

    خواجه نصیرالدین طوسی را میتوان در شمار برترین مدافعان فلسفه اسلامی در دوران غربت تفکر و فلسفه ورزی دانست. او با تلاشها و حمایتهای علمی و فلسفی خود، مانع از خاموشی چراغ این اندیشه اصیل شد. خواجه نصیرالدین برای دفاع از فلسفه اسلامی در برابر منتقدان آن، از روشی نظام مند بهره برده که موجب تحول بنیادین در روند فلسفه و کلام اسلامی شد. پژوهش حاضر با استفاده از راهبردهای توصیفی، تحلیلی و استدلالی و روش های اسنادی، تحلیل منطقی و قیاسی، بدنبال تبیین نظام علمی دفاعی خواجه نصیر در مواجهه با منتقدان فلسفه اسلامی است. یافته های این تحقیق نشان میدهند که شاخصه های روش نظام مند وی عبارتند از: تبیین عدم تعارض میان فلسفه و دین، گفتگو با سایر اندیشمندان، شرح فلسفه سینوی، نقد آراء مخالفان و منتقدان فلسفه، ترکیب فلسفه مشائی و اشراقی، نشان دادن کاربرد فلسفه با ارائه کلام فلسفی، رویکرد عقلی و بدون غرض ورزی در شرح و نقد، و رعایت اخلاق در نقد. نتایج پژوهش حاکی از آنست که عقل فلسفی و رویکرد عقلانی خواجه، اساس و محور اصلی نظام علمی دفاعی اوست.

    کلید واژگان: فلسفه اسلامی, منتقدان فلسفه اسلامی, نسبت فلسفه و دین, عقل فلسفی, متکلمان اسلامی, روش نظام مند, خواجه نصیرالدین طوسی
  • میکائیل جمال پور*
    فلسفه اسلامی از زمان تاسیس و شکل گیری خود به وسیله فلاسفه متقدم به ویژه حکیم ابونصر فارابی، تحولات مختلف را تجربه کرده است که یکی از آن ها «تغییر مکان» است که معمولا این تغییر جغرافیایی همراه با تغییرات محتوایی هم بوده است؛ مثلا فلسفه در دوره بغداد دارای ویژگی هایی است که در دوره خراسان به ویژگی های دیگر مبدل می شود. به همین نحو فلسفه اسلامی در حوزه سرزمینی آذربایجان (قرون ششم تا هشتم قمری) دارای مختصات دیگری می گردد که یکی از آن ها تمایل محسوس نویسندگان متون فلسفی به زبان فارسی است. امروز در سایه همین میل و علاقه به فارسی نویسی فلاسفه آن عصر و دیار، میراث دار آثار ارزشمند تحقیقی ای هستیم که هم از حیث استحکام بخشی به زبان فارسی و هم از جهت استفاده از ظرفیت آن زبان در انتقال مفاهیم و موضوعات فلسفی، جزء گنجینه های فاخر فرهنگ عقلی ما محسوب می شوند. تحقیق حاضر بر اساس روش کتابخانه ای به سامان رسیده است. یافته های زیر حاصل این تحقیق و بررسی است: 1) فارسی نویسی فلاسفه مکتب آذربایجان معطوف به وجود قابلیت های این زبان در انتقال مفاهیم عقلی است؛ 2) نویسندگان رسالات و کتب فلسفی به زبان فارسی در کنار استفاده از زبان عربی به دنبال بهره مند ساختن عموم مردم از دانش های عقلی بودند؛ 3) حفظ هویت ملی با مولفه ای به نام زبان فارسی، یکی دیگر از انگیزه های صاحبان آثار فلسفی به زبان فارسی است.
    کلید واژگان: زبان فارسی, مکتب فلسفی آذربایجان, سهروردی, خواجه نصیرالدین طوسی, تبریز, مراغه
    Mikael Jamalpour *
    Since its establishment and formation by the advanced philosophers, especially Hakim Abu Nasr Farabi, Islamic philosophy has experienced various changes, one of which is "change of location" which is usually accompanied by content changes; For example, philosophy in the Baghdad period has characteristics that change into other characteristics in the Khorasan period. In the same way, Islamic philosophy in the territory of Azerbaijan (6th to 8th lunar centuries) has other coordinates, one of which is the noticeable tendency of the writers of philosophical texts in Persian language. Today, in the shadow of this desire and interest in the Persian writing of the philosophers of that era and country, we have a legacy of valuable research works, which both in terms of strengthening the Persian language and in terms of using the capacity of that language in conveying philosophical concepts and issues, are part of the precious treasures of our intellectual culture. Are considered The present research has been organized based on the library method and the following findings are the result of this research and investigation: 1- The Persian writing of philosophers of the Azerbaijani school is focused on the existence of the capabilities of this language in transmitting intellectual concepts; 2- The authors of treatises and philosophical books in Persian, along with the use of Arabic language, sought to benefit the general public from intellectual knowledge; 3- Preservation of national identity with a component called Persian language is another motivation of the authors of philosophical works in Persian language.
    Keywords: Persian language, Azerbaijan philosophical school, Sohrevardi, Khajeh Nasiruddin Tusi, Tabriz, Maragheh
  • محمدصادق تقی زاده طبری*، محمد جبارپور

    انسان به عنوان موجودی دارای سرشت اجتماعی و ذاتا به دنبال سعادت و کمال، نیازمند بستری مطلوب برای نیل به اهداف عالی خود است. مدینه فاضله، بهترین زمینه برای ظهور و بروز و به فعلیت رسیدن استعدادهای بالقوه در انسان برای نیل به کمالات والای انسانی است. خواجه نصیرالدین طوسی، (579-653 ق) فیلسوف و متکلمی اسلامی، با بهره گیری از منابع وحی و تعالیم دین مبین اسلام، در رابطه با نظریه مدینه فاضله، تبیینی ارایه کرده است. در حقیقت آنچه در منظومه فکری ایشان، در طرح مدینه فاضله ضرورت پیدا می کند، زیستن در پرتو حکومت حکیم است که موجبات سیر صعودی و در نهایت وصول به سعادت را فراهم می-آورد. پژوهش پیش رو با ژرف اندیشی در آثار محقق طوسی به تبیین چگونگی وصول به کمال انسانی در پرتو مدینه فاضله از نگاه ایشان، پرداخته، سپس نهادهای اصلی مدینه فاضله را در نگاه این حکیم، مورد مداقه قرار داده و نیز خصوصیات لازم برای یک زمامدار و حاکم در نگاه ایشان را استخراج نموده است. مدینه فاضله از منظر خواجه نصیرالدین طوسی، مستدیری شکل بوده و اهالی آن عاشقانه به دور معشوقشان که همان رهبر صاحب کمالات عالیه است می گردند. رویکرد این مقاله توصیفی تحلیلی بوده و یافته ها با استفاده از روش کتابخانه ای تدوین و سپس تحلیل شده اند.

    کلید واژگان: کمال نهایی, انسان, مدینه فاضله, سعادت, خواجه نصیرالدین طوسی
    MohammadSadegh Taghizadetabari *, Mohammad Gabarpur

    The ultimate perfection of man in the light of the realization of the utopia from the perspective of Khwaja Nasiruddin Tusi• Mohammad Sadiq Taghizadeh Tabari• Mohammad Jabarpour• Hamid Emami FarAbstractAs a being with a social nature and naturally looking for happiness and perfection, man needs a favorable environment to achieve his high goals. Utopia is the best field for the emergence and actualization of potential talents in humans to achieve high human perfections. Khwaja Nasir al-Din Tusi, (579-653 AH), an Islamic philosopher and theologian, has provided an explanation regarding the theory of utopia, using the sources of revelation and the teachings of the Islamic religion. In fact, what is necessary in his thought system, in the utopia plan, is to live in the light of wise rule, which provides the means of upward progress and finally reaching happiness. The upcoming research, with deep thinking in the works of Mohaghegh Tusi, explains how to reach human perfection in the light of the utopia from his perspective, and then examines the main institutions of the utopia in the eyes of this sage, as well as the necessary characteristics for a He has extracted the ruler and ruler in his eyes. From the point of view of Khwaja Nasir al-Din Tusi, Medina is round in shape, and its inhabitants lovingly surround their lover, who is the leader who possesses great perfections. The approach of this article is descriptive and analytical, and the findings were compiled and then analyzed using the library method.Keywords: the final perfection of man, Utopia, Saadat, Khwaja Nasiruddin Tusi

    Keywords: Final perfection, human, utopia, Saadat, Khwaja Nasiruddin Tus
  • یزدان فرخی*
    جایگاه برجسته خواجه نصیرالدین طوسی در میان «اسماعیلیه» و نیز تقرب و نفوذ وی نزد «مغول ها» در ایران، این دیدگاه را پیش آورده که خواجه در این حکومت ها، به مقام «وزارت» منصوب شده است و رواج این دیدگاه تا آنجا پیش رفته که در میان شماری از پژوهشگران به عنوان گزاره ای قطعی انگاشته شده است؛ اما بررسی ها این دیدگاه را تایید نمی کند؛ بنابراین پرسش این پژوهش آن است که مستندات گزاره تاریخی «وزیر»بودن خواجه نصیرالدین چیست. چنین می نماید که برای دیدگاه یادشده منابع و مستندات موثق و معتبری در دست نیست و آنچه گفته شده بر پایه منابعی در این زمینه است که نویسندگان آن ها آگاهی دقیقی نداشته یا از روی ملاحظاتی خاص خواجه را وزیر اسماعیلیه و مغول خوانده اند. این پژوهش به شیوه توصیفی تحلیلی و باهدف ارزیابی گزاره ای مطرح درباره زندگانی خواجه نصیرالدین، انجام شده و نشان می دهد که خواجه ، افزون بر نفوذی که نزد فرمانروایان اسماعیلیه و سپس مغول داشت و نیز جدا از اینکه به طور مشخص برخی مناصب ازجمله سرپرستی «اوقاف ممالک» ایلخانی را در دست داشت، هیچ گاه مسیولیت «وزارت» (به معنای فنی و تخصصی آن) را در دست نداشته است. هرچند این نکته را نمی توان از نظر دور داشت که به دلیل اینکه خواجه از مقربان ایلخانان بوده، فراتر از امور اوقاف در حکمرانی مغول در ایران تاثیر و نفوذ داشته است.
    کلید واژگان: خواجه نصیرالدین طوسی, اسماعیلیه, ایلخانان مغول, دستگاه اداری, وزیر
    Yazdan Farrokhi *
    The prominent position of Khwaja Nasir al-Din Tusi among the Ismailis and his proximity and influence with the Mongols in Iran have led to the view that Khwaja was appointed "minister" in these governments, and the prevalence of this view has gone so far that it has been regarded as a definite statement by a number of scholars; but the verifications do not confirm this view". It seems that there are no credible and reliable sources and documents for the said viewpoint and that what has been said is based on sources in this field that the authors did not know in detail, or that they referred to Khajah as an Ismaili and Mongol vizier for special considerations. This study was conducted in a descriptive and analytical method with the aim of evaluating a statement about the life of Khwaja Nasir al-Din, and it shows that Khwaja, apart from the influence he had with the Ismaili rulers and then with the Mongols, and apart from the fact that he held certain positions, including the leadership of the ilkhan "Awqaf Mamalik" in his hands, never held the responsibility of a "ministry' (in its technical and specialized sense). However, one cannot overlook the fact that Khwaja was a close relative of the Ilkhans and, apart from the foundations, also had influence on Mongol rule in Iran.
    Keywords: Khwaja Nasir al-Din Tusi, Ismailia, Mongol Ilkhans, Administrative position, Vizier
  • محسن احمدوندی*
    در بسیاری از صفحات مجازی و به تبع آن در کتاب فارسی پایه نهم، رباعی «کم گوی و به جز مصلحت خویش مگوی...» به غلط به خواجه نصیرالدین طوسی نسبت داده شده است. یادداشت پیش رو می کوشد تا سیر انتساب های این رباعی به شاعران مختلف را در طول تاریخ ادب فارسی نشان دهد و در نهایت سراینده اصلی آن را مشخص کند.
    کلید واژگان: رباعی, انتساب غلط, خواجه نصیرالدین طوسی, باباافضل کاشانی, اوحدالدین کرمانی
    Mohsen Ahmadvand *
    In numerous online platforms and consequently in the ninth-grade Persian textbook, the quatrain "Speak little, and speak only for your own interest..." has been erroneously attributed to Khājeh Naṣīral-Dīn Ṭūsī. This note endeavors to trace the misattributions of this quatrain to various poets throughout the history of Persian literature, ultimately identifying its original author
    Keywords: Quatrain, Misattribution, Khājeh Naṣīral-Dīn Ṭūsī, Bābā Afḍal Kāshānī, Owḥad al-Dīn Kirmānī
  • پریسا نصیری*
    سبک فرزندپروری یکی از نظریه‎های مطرح در حوزه روان‎شناسی است که در آن به بررسی جایگاه خانواده و تعامل آن با فرزندان می‎پردازد. براساس تقسیم‎بندی که «دیانا بامریند» از انواع سبک فرزندپروری ارایه کرده، چهار نوع شیوه فرزندپروری اقتدارگرایانه، مسامحه‎گرایانه، مستبدانه و آسان‎گیرانه را معرفی می‎کند و براین اساس به تحلیل نقش والدین در تربیت کودکان می‎پردازد. خواجه نصیرالدین ‎طوسی، حکیم، فیلسوف و متکلم بزرگ قرن هفتم هجری، در اثر ارزشمند خود، اخلاق ناصری که از مهم‎ترین رساله‎های حکمت عملی به‎شمار می‎رود، در سه باب اخلاق فردی، تدبیر منزل و سیاست مدن به تحلیل انسان، خانواده، تعلیم و تربیت و جامعه می‎پردازد. این پژوهش بر آن است تا به شیوه توصیفی تحلیلی به بررسی نمودهای تعلیم و تربیت و شیوه‎های فرزندپروری در اخلاق ناصری براساس نظریه دیانا بامریند بپردازد. یافته‎های پژوهش نشان می‎دهد، آنچه خواجه نصیرالدین طوسی در کتاب اخلاق ناصری از شیوه‎های تربیتی فرزندان و نقش والدین ارایه می‎دهد، براساس سبک فرزندپروری مستبدانه قابل بررسی است. از سویی دیگر، تحلیل مولفه‎های موجود در این اثر ما را به دستاوردهای درخوری در زمینه ویژگی‎های تربیتی و آموزشی در ادبیات کلاسیک، به‎ویژه ادبیات تعلیمی می‎رساند.
    کلید واژگان: خواجه نصیرالدین طوسی, اخلاق ناصری, فرزندپروری, دیانا بامریند, تعلیم و تربیت
    Parisa Nasiri *
    Parenting style is one of the prominent theories in the field of psychology, which examines the position of the family and its interaction with children. Based on Diana Baumrind's classification of parenting styles, she introduces four types of authoritarians, permissive, authoritative, and neglectful parenting styles and analyzes the role of parents in raising children. Khwaja Nasir al-Din Tusi, a great philosopher and theologian of the seventh century AH, discusses ethics in his valuable work Naseri Ethics, which is one of the most important practical wisdom treatises, in three sections of individual ethics, household management, and civil politics, analyzing human beings, family, education, and society. This research aims to describe and analyze the educational aspects and parenting styles in Naseri Ethics based on Diana Baumrind's theory. The findings of the study show that what Khwaja Nasir al-Din Tusi presents about parenting styles and the role of parents in raising children in Naseri Ethics can be examined based on the authoritarian parenting style. On the other hand, analyzing the components of this work leads us to valuable achievements in the field of educational and instructional features in classical literature, especially educational literature.
    Keywords: Khwaja Nasir al-Din Tusi, Naseri Ethics, parenting, Diana Baumrind, education
  • فرشته ابوالحسنی نیارکی

    پرسش محوری جستار حاضر، توصیف و تحلیل تطور تاریخی آموزه دوستی (محبت) افلاطونی ارسطویی در آیینه اندیشه فارابی و خواجه نصیرالدین طوسی است. روش تحقیق، مطالعه تاریخی است که علاوه بر توصیف، به چرایی این تطور نیز میپردازد. بحث دوستی در اندیشه ارسطو در کتاب اخلاق نیکوماخوسی مطرح شده و رگه هایی از آموزه های افلاطونی در آن قابل مشاهده است. این بحث در فلسفه دوره اسلامی از جهاتی دچار دگردیسی شد، ازجمله از حیث تنوع محبوب (و بالاترین محبوب)، از حیث دامنه، یعنی فردگرایانه یا جامعه گرایانه بودن، و از حیث خودخواهی یا دیگرخواهی. از حیث تنوع محبوب، از دوستی بافضیلت به محبت نسبت به حکیم (خدا) رسیده است، از حیث دامنه، شاهد تغییر گفتمان از دوستی سیاسی اجتماعی، به محبت بمثابه نوعی خصلت درونی هستیم که آثار فردی و اجتماعی دارد، و از خودخواهی و دیگرخواهی گذر کرده و مطابق با قاعده سنخیت، به محبت از اویی (خدایی) رسیده است. تاثیرپذیری از آراء متفکرانی همچون فلوطین و همچنین نقش دین، فرهنگ، عرفان و واسطه هایی چون آراء ابن سینا، آثار ابن مسکویه و شیخ اشراق در تبیین این دگردیسی اهمیت دارد. مبانی خاص فلسفی و کلامی فارابی و طوسی و همچنین برخی آراء اخلاقی ایشان، مهمترین عامل برای تفسیر چرایی این دگردیسی است.

    کلید واژگان: دوستی, محبت, مطالعه تاریخی, افلاطون, ارسطو, فارابی, خواجه نصیرالدین طوسی
    Fereshteh Abolhassani Niaraki

    The present study provides a description and analysis of the historical development of the notion of Aristotelean-Platonic agape (love) in the philosophical thoughts of Fārābī and Khwājah Nasīr al-Dīn Ṭūsī. Following a historical method, the author deals with the reasons behind this development in addition to describing it. The discussion of friendship (agape) in Aristotle’s philosophy is propounded in his Nichomachean Ethics, where some traces of Platonic notion are also observable. This discussion was transformed in Islamic Philosophy in certain respects, including the variety of the beloved (and the most beloved), individualistic or socialist aspect, and selfishness or selflessness aspect. Regarding the variety of the beloved, the discussion has moved from virtue-based friendship (agape) to the love of the Wise (God). As to its range, one can observe a change of dialog form social-political friendship to agape as an internal characteristic with individual and social effects. Moreover, it has moved beyond selfishness and selflessness and, in conformity with the principle of congruence, reached the love from Him (Godly). The influential views of such thinkers as Plotinus; the role of religion, culture, and gnosis, and the ideas of Ibn Sīnā, Ibn Miskawayh, and Suhrawardī are of great importance in explaining this development. The particular philosophical and Kalāmī principles of Fārābī and Ṭūsī as well as some of their ethical views are the most important factors in the interpretation of the underlying reasons of the mentioned development.

    Keywords: friendship, love, historical study, Plato, Aristotle, Fārābī, Ṭūsī
  • داریوش بابائیان، محمد سعیدی مهر*، حسین هوشنگی
    با وجود اختلاف فخر رازی و خواجه نصیرالدین طوسی در بسیاری از مسایل، دیدگاه آن ها در باب مسیله کلی ها مشابهت و همگرایی زیادی دارد، هرچند تفاوت های مهمی نیز در میان هست. در این مقاله موضع آنان رادر قبال مسیله کلی ها از منظر معرفت شناختی بررسی کرده ایم. در این زمینه نیز پیامدهای آن را در عرصه آگاهی بخشی و معرفت زایی هدف قرار داده ایم. برای رسیدن به این هدف چگونگی و چرایی معرفت بخشی کلی ها، اقسام کلی ها، تعقل کلی، کلی یا جزیی بودن صورت های عقلی، تجرد مفاهیم کلی و تجرید آن ها بررسی شده است. مجموع این مباحث نشان می دهد که هر دو اندیشمند یادشده قایل به عقل گرایی حداکثری هستند که جا را برای دیگر انواع معرفت تنگ می کند. یکی از پیامدهای این بینش بی توجهی به علوم طبیعی و دانش های تجربی است. از این رو، برای شکل گیری علوم جدید و اقبال به آن ها و جدی گرفتن شان لازم است که در مسیله کلی ها تجدید نظر شود.
    کلید واژگان: خواجه نصیرالدین طوسی, عقل گرایی حداکثری, فخررازی, کلی ها, معرفت شناسی
    Dariush Babaeian, Mohammad Saeidimehr *, Hossein Hooshangi
    Fakhr al-Din al-Razi and Khajeh Nasir al-Din al-Tusi share some resemblances and convergences in their doctrines concerning the problem of universals. However, there are significant differences as well. This article aims to examine their epistemological approaches to the issue of universals. In order to achieve this goal, several topics must be explored, including the cognitive status of universals, different types of universals, the process of intellection of universals, and the non-corporeal nature of universals and their abstraction. A notable aspect is the maximal rationalism exhibited by both thinkers, which emphasizes rational (universal) knowledge and, consequently, downplays the significance of empirical and natural sciences. To revitalize and shape modern science, a reevaluation of the problem of universals becomes necessary.
    Keywords: Epistemology, Fakhr al-Din al-Razi, Khajeh Nasir al-Din al-Tusi, Maximal rationalism, universals
  • داریوش بابائیان*

    مساله کلی ها بیش از هر موضوع فلسفی دیگری محل مناقشه و معرکه ی آراء بوده است. کلی را از دو جنبه ی هستی شناسی و معرفت شناسی می نگرند؛ هستی شناسی در باره ی نحوه ی وجود کلی و معرفت شناسی در باره ی نحوه ی ادراک مفاهیم کلی بحث می کند. در این مقاله وجه معرفت شناسی کلی ها مورد کاوش قرار می گیرد. فخررازی و خواجه طوسی دیدگاه درخور توجهی در این زمینه دارند، و کمتر بدان ها توجه شده است، تبیین و تحلیل دیدگاه آنان می تواند به باز شدن افقهای جدیدی در این بحث مهم فلسفی بیانجامد. دراین نوشتار به دنبال پاسخی برای این سوال هستیم که این دو متکلم صاحب نام چه تبیینی از نحوه ی ادراک کلی دارند؟ نتیجه ای که از این مقاله به دست می آید آن است که گرچه این دو متکلم در مباحثی همچون مفهوم کلی، اقسام کلی، تعقل کلی و تجرد مفاهیم کلی و محل آنها رویکرد تقریبا مشابهی اتخاذ کرده اند، اما در مواردی مانند کلی عقلی، صورت های معقول، تشخص و تجرید با هم اختلاف نظر دارند.

    کلید واژگان: مساله کلی ها, ادراک کلی, فخررازی, خواجه نصیرالدین طوسی, ملاصدرا
    Dariush Babaeian *

    The issue of universals has been one of the most controversial issues of philosophy. Universals are considered from two aspect: ontological and epistemological; the former discusses the mode of the universals existence and the latter discusses how the concept of a universal is perceived. This article examines Fakhr Razis and Khajeh Tusis view on the epistemology of universals. have a noteworthy point of view in this field, and Less attention has been paid. In this article, we are looking for an answer to the question that how these two theologians explain our cognition of universals. The comparison between these two views ends in the conclusion that although they have taken almost the same approach to the topics such as the concept and types of the universals and our intellection and the abstraction of universal concepts, their views on intellectual universal, intellectual forms and the act of abstraction are different. .

    Keywords: Epistemology of universals, intellection, Fakhr Razi, Khajeh Nasir Al-Din Tusi, Mulla Sadra
  • حمیده مظاهری سیف*

    این پژوهش درصدد است براساس تبیین و تعریف علامه جعفری از مفهوم تمدن، مبانی و مولفه های تمدن ساز را در دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی و شهید مطهری به عنوان دو متکلم برجسته شیعی با مشابهت های زمانه، بازشناسی کند. بازاندیشی عالمانه در مبانی اجتماعی اندیشه شیعه می تواند روح واقعی این مذهب را به گونه ای اصیل بازنمایی کند. علامه جعفری، تمدن را تشکل انسان ها با روابط عالی و اشتراک همه افراد و گروه های جامعه در پیشبرد اهداف مادی و معنوی آن در همه ابعاد ممکن می داند. بر این اساس سه مبنای اخلاقی (با مولفه های روابط عالی و اشتراک همه افراد) و سیاسی (با مولفه های تشکل انسان ها و پیشبرد اهداف) و اجتماعی (در قالب اهداف مادی و معنوی) برای تمدن وجود دارد. دستیابی به همبستگی اجتماعی در نتیجه رشد فضایل اخلاقی و برقراری عدالت اجتماعی با وجود حاکمان الهی و قوانین دینی امکان پذیر است. همبستگی و عدالت اجتماعی افراد جامعه را به سوی پیشبرد اهداف مادی و معنوی سوق می دهد. چنین فرآیندی سازنده تمدن متعالی است. نوشتار حاضر با روش عقلی-تحلیلی و با رویکرد اجتماعی به بررسی این موضوع با ابزار مطالعات کتابخانه ای می پردازد.

    کلید واژگان: مبانی تمدن ساز, خواجه نصیرالدین طوسی, شهید مرتضی مطهری, مبنای اخلاقی, مبنای سیاسی, مبنای اجتماعی
  • داریوش بابائیان، محمد سعیدی مهر*، حسین هوشنگی

    مبحث کلی ها از دو جنبه هستی شناسی (نحوه وجود کلی) و معرفت شناسی (نحوه ادراک کلی) قابل بررسی است. در این مقاله جنبه هستی شناسی بحث کلی ها مورد نظر است. فخررازی و خواجه طوسی نظریات بدیعی در این زمینه به یادگار گذاشته اند که به رغم اهمیت، کمتر به وضوح مورد گفتگو، بازشناسی و تحلیل قرار گرفته اند. دراین جستار با استقصای آرای این دو متکلم صاحب نام، درصدد پاسخی درخور به صورت مقایسه ای به این پرسش هستیم که آنها چه تبیینی از نحوه وجود کلی دارند؟ نتیجه اجمالی پژوهش این است که اگر چه این دو متکلم در تقریر متداول سه معنای متفاوت برای کلی و سه نحوه متعارف اعتبار ماهیت، رویکرد تقریبا مشابهی اتخاذ کرده اند، در مقام تشریح و تنقیح نحوه وجود اقسام سه گانه کلی با هم اختلاف نظر فراوانی دارند. همچنین دیدگاه فخررازی درباره کلی عقلی و دیدگاه خواجه نصیر در باره کلی طبیعی متزلزل به نظر می رسد.

    کلید واژگان: وجود کلی, کلی طبیعی, اعتبارات ماهیت, فخررازی, خواجه نصیرالدین طوسی
    DariuSh Babaiean, Mohammad Saeedimehr*, Hossein Hooshangi

    The problem of universals can be examined from two aspects: ontological (the state of the external existence of universals) and epistemological (our cognition of universals). This article mainly concerns the ontological aspect. Both of Fakhr al-Din Razi and Khajeh Nasir al-Din Tusi have furnished us with novel views and insights which, in spite of their significance and freshness, have not been yet studied seriously. This paper deals with their views on the ontology of universals. We conclude that they have almost similar opinions about the three different meanings of ‘kulli’ (universal) and three kinds of consideration of quiddity. Nevertheless, their elucidations and refinements of the ontological state of these three kinds of universals are totally different. Moreover, al-Razi’s view on the rational universal (al-kulli al-aqli) and Tusi’s interpretation of the natural universal (al-kulli al-tabi’ee) seems questionable.

    Keywords: Ontology of Universals, Natural Universal, Considerations of Quiddity, Fakhral-Din al-Razi, Khajeh Nasiral-Din al-Tusi
  • امیر دهقان نژاد*، داود داودی، وحید زنوریان، حمیدرضا کریمی، امیرمحمد باقری نژاد
    از جمله علومی که دانشمندان مسلمان و ایرانی اهتمام ویژه ای به مباحث آن داشته اند علم مناظر یا نورشناخت است. این علم که در تقسیم بندی دانشمندان مسلمان ذیل علوم تعلیمی قرار داشت از طریق ترجمه آثار دانشمندان یونانی و اسکندرانی به تمدن اسلامی راه یافت و در قرن چهارم و پنجم هجری قمری توسط ابن هیثم (430-354 ه.ق)بر شالوده های تازه قرار گرفت تا آنجا که به عقیده بسیاری از مورخان علم، وی بزرگترین دانشمند مسلمان در زمینه نورشناخت بوده است. مهمترین اثر ابن هیثم در علم نورشناخت کتاب المناظر بود. این کتاب به زبان لاتین ترجمه شد و تا سده هفدهم میلادی از اصلی ترین منابع علمی این بحث در اروپا بوده است.علم نورشناخت پس از ابن هیثم در تمدن اسلامی رو به فراموشی نهاد تا آنکه در ایران عصر ایلخانی مورد توجه دانشمندانی چون خواجه نصیرالدین طوسی (672-597 ه.ق)، قطب الدین شیرازی (710-633 ه.ق) و کمال الدین فارسی (718-665 ه.ق) قرار گرفت. در این پژوهش با رویکردی توصیفی- تحلیلی ، فعالیت و آثار دانشمندان ایرانی عصر ایلخانی در زمینه علم مناظر مورد مطالعه و بررسی قرار خواهد گرفت تا بدین پرسش پاسخ داده شود که دانشمندان ایرانی عصر ایلخانی چه نقشی در احیاء و پیشبرد علم مناظر در تمدن اسلامی داشته اند؟نتیجه این پژوهش نشان می دهد در پی توجه نهاد آموزش عصر ایلخانی به علوم دقیقه، شاخه های مختلف این علوم به ویژه علم مناظر یا نورشناخت در کانون توجه دانشمندان ایرانی این دوره قرار گرفته است که حاصل آن احیاء و حفظ مواریث دانشمندان پیشین، به همراه دستاوردهای نوین در این علم بوده است. خواجه نصیرالدین طوسی به عنوان مسیول مراکز آموزشی قلمرو ایلخانی، علم مناظر و فرایند رویت اشیاء را مورد توجه قرار داد و به بررسی آثار ابن هیثم پرداخت و تعلیقاتی بر آن ها نوشت. وی همچنین به منظور استفاده طالبان علم، تحریری بر کتاب المناظر  اقلیدس نوشت و در رساله دیگری سعی  کرد چگونگی رخ دادن پدیده صبح کاذب را تشریح نماید.قطب الدین شیرازی از شاگردان خواجه نصیر، نیز اگر چه به دلیل اشتغالات علمی در دیگر حوزه ها نتوانست اثری مستقل در علم نورشناخت خلق کند اما در آثار اخترشناسی خویش مباحث مختلف علم مناظر  نظیر نور هندسی، ماهیت ابصار، نور ماه و پدیده های خسوف و کسوف را مورد توجه قرار داد و در نهایت شاگردش کمال الدین فارسی را ترغیب نمود تا مباحث مختلف علم نورشناخت را مورد مطالعه قرار دهد.کمال الدین فارسی با تکیه بر آزمایش و روش های تجربی، بر خلاف خواجه نصیر و قطب الدین شیرازی از تشریح و تفسیر فاصله گرفت و ضمن بازبینی و تجدید نظر در آراء گذشتگان، در قالب دو کتاب با عناوین «تنقیح المناظر لذوی الابصار و البصایر»  و «البصایر فی علم المناظر» به ارایه دیدگاه های خود در مباحث مختلف نورشناخت همچون بازتاب نور، شکست نور، حرکت نور، ساختار حس بینایی، چگونگی حس بینایی، رابطه حس بینایی و نور، خطاهای دید،  پدید آمدن رنگین کمان ، هاله نور ، پدید آمدن رنگ ها و جز آن پرداخت. وی از این طریق توانست ضمن به کارگیری روش های علمی و دقیق، نکات ارزشمندی به علم نورشناخت بیافزاید و موجب احیاء، گسترش و پیشبرد آن شود.
    کلید واژگان: علم مناظر, نورشناخت, ایلخانان, خواجه نصیرالدین طوسی, قطب الدین شیرازی, کمال الدین فارسی
    Amir Dehghan Nejad *, Dawod Dawodi, Vahid Zenooriyan, Hamid Reza Karimi, Amir Mohamad Bagheri Nejad
    Muslim scientists have studied and investigated the series of topics that are referred to as physical science in two topics: “natural science” and “educational sciences”.  In the meantime, sciences such as the science of landscapes (optics), the science of statics (statics) and the science of tricks (mechanics) were under educational sciences and other parts of physical science such as the science of movement (dynamics) were under natural science or physics.  In the meantime, the science of landscapes (lighting) was one of the first sciences to be mathematical.  In its ancient and classical era, this science expanded and evolved and changed its form in the Mediterranean area and entered the Islamic civilization through the translation of the works of Greek and Alexandrian scientists.   From the point of view of Islamic scholars such as Farabi (259-339 AH) and Ibn Khaldun (723-808 AH), landscape science is a branch of mathematical sciences and an integral part of geometry, which causes errors and mistakes in visual perception.  It is revealed by knowing how it occurs through geometric proofs (Farabi, 84:1949-74; Ibn Khaldun, 2:1353/1019).  Many Muslim scholars such as Yaqub Ibn Ishaq Kundi (185-256 AH), Zakaria Razi (251-313 AH), Avicenna (370-428 AH), Abu Rihan Biruni (440-362 AH)  And others have studied the science of landscapes, but the one who was able to bring about a huge change in this science was Abu Ali Hasan Ibn Hasan Ibn Haytham (430-354 AH).  Although he used the works of Greek scholars such as Ptolemy in his light science, but by writing his great work, the Book of Comparisons, he built the science of landscapes on new foundations and made it scientifically coherent and organized it in a new way.  This book was translated into Latin and was one of the main scientific sources of this debate in Europe until the 17th century.  After Ibn-Haytham, the science of light knowledge was forgotten in the Islamic civilization to the extent that in some famous scientific centers of the Islamic world, such as Baghdad, with the change of the intellectual tradition ruling the Islamic society, Ibn Haytham’s scientific writings were considered one of the main causes of the society’s calamity, which should  be destroyed, but in Iran during the Ilkhanate era (736-654 A.H.), the institution of education, which was at the disposal of Iranian and Muslim scholar-loving statesmen and benefited from financial resources independent of the court, i.e. endowment income, by adopting different scientific policies,  Educational and cultural such as curbing the brutality of the Mongolian element, introducing the patriarchal sultans to the concept of justice and familiarizing them with science and knowledge, supporting various branches of intellectual sciences and training young scientists in this field, bringing back fugitive scientists and attracting active scientists in various fields.  Sciences from different Islamic lands and other than that and spiritual and material support for them, building scientific and educational collections active in the field of intellectual sciences such as the Maragheh Observatory, Rubab Rashidi, Shanb Ghazan, Abuab Albar Soltanieh and countless schools and other such policies could create a suitable environment and  Close to the scientific atmosphere of the Sama era  Nei and Al Boyeh provided for the resumption of scientific activities in Iran.  The result of applying the mentioned policies by the mentioned institution is the revival of rational and exact sciences in Iran, preserving and simplifying the achievements of the predecessors in this field and developing scientific innovations in various branches of these sciences such as astronomy, mathematics, physics and its components.  In such a situation, the science of landscapes was once again taken into consideration, and following the researches of active scientists in the scientific and educational centers of the Ilkhanate territory, a renewed interest in this science was achieved and led to new discoveries.  Khwaja Nasir al-Din Tusi (672-597 A.H.) was one of the first scholars of the Ilkhani era who, years after Ibn Haitham’s death, once again paid attention to the science of landscapes and vision and studied the activities and works of Ibn Haitham and wrote notes on them.  Khwaja Nasir Barkatab al-Manazir Euclid wrote an essay that seems to have an educational aspect like his other essays and provided knowledge for the use of the Taliban.  He also tried to explain the origin of the light of the zodiacal region, which is called “false morning” in the texts of the Islamic era, by means of a geometrical proof in a short treatise in Persian language and titled Treatise on False Morning.  Among other works of Khwaja Nasir in the field of landscape science, we can mention the treatises on ray reflection and flexures and the treatise on rainbow research.  Although these works of Khwaja Nasir did not lead to the discovery of new hypotheses and findings in landscape science, but he was able to become the source of renewed interest and interest in this scientific field and to motivate his contemporary scientists to research in landscape science.  A science that was neglected after Ibn Haitham.  Qutb al-Din Shirazi (710-633 AH) is another scientist of the Ilkhanid era who, following his teacher, Khwaja Nasir, studied natural phenomena and light science.  However, due to his many scientific activities, especially dealing with the general explanation of Avicenna’s law, he did not find the opportunity to do sufficient research in landscape science and create specific works in this field, despite his inner desire.  Therefore, the most important ideas of Shirazi in the field of optics and related sciences can be found in his works on astronomy.  He talks about the geometrical light and the nature of vision in the book Nahayeh al-Adrak fi Darayeh al-Aflaq, and at the end of the third chapter of the first article, he discusses the quality of vision.  Shirazi also mentions the property of reflection in the description of the phenomenon of vision.  In the twelfth chapter of the second article, the moonlight and eclipse phenomena are discussed.  Another important action of Qutbuddin Shirazi in the field of light science was guiding and guiding his student Kamaluddin Farsi in various light science topics and introducing Ibn Haitham’s Al-Manazir to him, encouraging and persuading him to study and research the topics of this book, which resulted in the survival of the theories.  And Ibn Haitham’s works in the science of light science and new findings in this science have been after centuries.  Kamal al-Din Farsi (718-665 A.H.) relying on experiments and experimental methods, unlike Khwaja Nasir and Qutb al-Din Shirazi, distanced himself from explanation and interpretation, and while reviewing and revising the opinions of the past, in the form of two books titled “Tanqih Al-Muhamad”  Lazvi al-Absaar wa al-Basaer” and “Al-Basaer in the Science of Views” to present their views on various topics of optics such as light reflection, light refraction, light movement, the structure of the sense of sight, how the sense of sight is, the relationship between the sense of sight and light, errors of vision, the emergence of color  Arc, halo of light, emergence of colors and other aspects.  In this way, while using scientific and accurate methods, he was able to add valuable points to the science of optics and revive, expand and advance it.  The study and analysis of Persian has been carried out with a scientific and completely serious method, and it is not surprising that it has led to the discovery and correction of some topics.  He conducts additional experiments and presents new ideas in various topics of landscape science that did not exist before him.  Also, Farsi is the first person who added another error to the vision errors mentioned by Ibn Haitham and called it “spreading the effect” and proposed simple experiments to check it.  He used the same procedure about the rainbow phenomenon, the most important optical topic in which he reached a conclusion.  In this matter, Farsi made a major change not only in the concept of the Aristotelian tradition (thinking of the function of clouds as a concave mirror) but also in the adoption of an experimental method (embedding a glass sphere containing water as an example of a raindrop in the sky).  In addition to the importance of Kamaluddin Farsi’s scientific findings in the field of light perception, what has doubled the importance of his works and activities in this field, the facilitation of scientific materials related to this science in the form of textbooks for a better understanding of science students in educational centers, which has attracted the attention of scientists  The Islamic realm has been effective in the science of light science and preserving the scientific achievements of previous scientists such as Ibn Haitham
    Keywords: landscape science, light knowledge, Ilkhanan, Khwaja Nasir al-Din Toosi, Qutb al-Din Shirazi, Kamal al-Din Farsi
  • سعید مقدم*
    جامعه شناسی اخلاق به بررسی روابط دیالکتیک زیست اخلاقی و بافت اجتماعی می پردازد؛ لذا اخلاق در جامعه شناسی اخلاق، گاهی به عنوان متغیر مستقل و گاهی نیز به عنوان متغیر وابسته بررسی می شود. خواجه نصیرالدین، اندیشمند مسلمانی است که در برخی از آثار خود، از منظر جامعه شناسی اخلاق به بررسی مناسبات میان اخلاق و ساختار جامعه می پردازد. بازخوانی آثار اندیشمندان مسلمان، زمینه تولید معرفت علمی جدیدی را در حوزه جامعه شناسی اخلاق فراهم می آورد. بررسی روابط بین اخلاق و ساختار اجتماعی در اندیشه خواجه نصیرالدین طوسی، محور اصلی این تحقیق است. آثار خواجه نصیرالدین با روش توصیفی تحلیلی مطالعه و تحلیل شد تا پاسخ پرسش تحقیق استخراج شود. این پژوهش، به چگونگی استفاده از معانی و ارزش های اخلاقی برای ایجاد تمایزات اجتماعی در اندیشه خواجه نظر دارد. این اندیشمند از یک سو، به شکل گیری هم بستگی اجتماعی، تیپ بندی جوامع و کنترل اجتماعی، نگاهی اخلاقی دارد و از سوی دیگر، نظام اخلاقی را متاثر از زیست اجتماعی، ساختار حاکمیتی، تقسیم کار، آسیب شناسی اجتماعی و... می داند.
    کلید واژگان: خواجه نصیرالدین طوسی, زیست اخلاقی, جامعه, ساخت اجتماعی, کنترل اجتماعی
    Saeid Moghaddam *
    Sociology of ethics examines the dialectical relationship between bioethics and social context; Therefore, ethics in the sociology of ethics is sometimes studied as an independent variable and sometimes as a dependent variable. Khwaja Nasir al-Din is a Muslim thinker who examines the relationship between ethics and the structure of society in some of his works from the perspective of the sociology of ethics. Rereading the works of Muslim thinkers provides the basis for generating new scientific knowledge in the field of sociology of ethics. The question of the relationship between morality and social structure in the thought of Khwaja Nasir al-Din Tusi is the main focus of this research. We refer to the works of Khwaja Nasir al-Din with a descriptive-analytical method, in order to extract the answer to the question of this research. This research looks at the analysis of how to use the meanings and moral values to create social distinctions in the thought of Khajah. On the one hand, this thinker has an ethical view on the formation of social solidarity, typification of societies and social control, and on the other hand, he considers the moral system to be influenced by social life, governance structure, division of labor, social pathology, etc.
    Keywords: Khwaja Nasir al-Din Tusi, bioethics, society, social construction, Social Control
  • کریم خان محمدی*، معصومه موذن

    خانواده از قدیم الایام جایگاه ویژه ای در اندیشه متفکران غرب و شرق داشته است. دراین میان، مقایسه اندیشه های آرمانی تامس مور و آراء خواجه نصیرالدین طوسی، به عنوان دو اندیشمند مطرح از دو رویکرد متفاوت، چهره ای از خانواده مطلوب را نمایان می سازد که می تواند در جهان معاصر و سبک زندگی کنونی، مورد توجه قرار گیرد. خانواده در دیدگاه این دو متفکر، شباهت ها و تفاوت هایی دارند. ارزش هایی همچون عفت، احترام به والدین، تعلیم و تربیت فرزندان در هر دو اندیشه، از جایگاه والایی برخوردارند؛ اما باوجود این شباهت ها، تفاوت هایی نیز وجود دارد که گاه سطحی و گاه عمیق است. مطالعه تطبیقی این دو اندیشه نشان می دهد که خانواده مطلوب از منظر خواجه، در بافت دینی و شریعت محور شکل می گیرد؛ ازاین رو آموزش ها، احکام و نظام ارزشی آن، دینی است؛ درحالی که خانواده آرمانی تامس مور، از جهت دینی، در بافتی پلورالیستی و نهایتا عقل محور ترسیم شده است. هرچند خانواده در اندیشه هر دو متفکر، «مردسالار» است اما در نظام اندیشگی خواجه، به ازاء مردسالاری، وظیفه تامین مخارج خانواده بر عهده وی قرار داده شده است، اما در اندیشه مور مابه ازایی برای این مردسالاری وجود ندارد؛ زیرا مرد و زن هر دو باید در نظام کار اجباری و تامین اقتصادی به طور مساوی مشارکت داشته باشند. در نتیجه، برخلاف اندیشه خواجه، که خانواده یک نظام عاطفی ساختارمند و معطوف به فرهنگ است، خانواده در نگاه مور، بیش از آنکه یک کانون عاطفی باشد، واحد اقتصادی معطوف به اجتماع مدنی است.

    کلید واژگان: حکمت عملی, خانواده, یوتوپیا, تدبیر منزل, تامس مور, خواجه نصیرالدین طوسی
  • سید محسن حسینی، عین الله خادمی، حوریه شجاعی باغینی، محمد وحید صمیمی

    در اقبال و ادبار خواجه نصیر نسبت به فرقه اسماعیلیه، مجموعه‏یی از عوامل دخیل بوده است. این مقاله به آشکارسازی نقش گرایشهای اعتقادی وی در تعامل با این فرقه مذهبی پرداخته است. دانش‌اندوزی خواجه نصیرالدین طوسی در فضای اندیشه شیعه دوازده امامی بوده اما در جوانی از باورهای تقلیدی موجود و جمود بر ظواهر شریعت رویگردان بود. همین موضوع سبب شد به بعضی آموزه‏های اسماعیلیان همانند توجه به باطن متون مذهبی، گرایش پیدا کند و در پی دعوتی که از وی بعمل آمد، به این فرقه بپیوندد. البته اوضاع نابسامان موجود در جغرافیای سیاسی‌‌مذهبی شرق جهان اسلام نیز انتخابهای خواجه را محدود کرده بود. اما بر اساس بعضی گزارشهای تاریخی از زمان اقامت او در میان اسماعیلیان، و نیز بعضی آثار مکتوب وی که بر وفق عقاید اسماعیلیان نگاشته‌ شده، میتوان گفت خواجه پس از پیوستن به این فرقه، با آنها دچار اختلاف عقیدتی شده است. عکس‏العمل او پس از جداییش از اسماعیلیان، که آنها را در کتب کلامیش ملحد و خارج از اسلام معرفی کرد، این اختلاف را تایید میکند. در واقع، خواجه نصیر بر اساس گرایش اعتقادیش در جوانی به این فرقه پیوست و پس از آن، بدلیل اختلاف اعتقادی از آنها جدا شد و با نگارش آثار کلامی، تضاد عقیدتیش با این گروه را آشکار نمود.

    کلید واژگان: خواجه نصیرالدین طوسی, کلام امامیه, اسماعیلیان, روضه التسلیم, تولا و تبرا, مطلوب المومنین, آغاز و انجام
    Seyyed Mohsen Hosseini, Einullah Khademi, Hoorieh Shojaee Baghini, MohammadVahid Samimi

    A collection of factors underlay Khwajah Naṣīr al-Dīn Ṭūsī’s association with and dissociation from the Ismā‘īlī sect. This paper aims to disclose the role of his religious beliefs in his interactions with this religious sect. Ṭūsī’s education was completed in an atmosphere of Twelver Shi‘ite philosophy, but in his youth he was also disenchanted with the existing imitative beliefs and dogmatic emphasis on extrinsic features of Sharī‘ah. This led him to develop an interest in some Ismā‘īlī teachings such as their attention to the esoteric meaning of religious texts and join this sect in response to their invitation. Of course, the undesirable conditions in the political-religious geography of the east of the Islamic world had also limited Ṭūsī’s choices. Nevertheless, based on some historical reports of the time of his relationship with the Ismā‘īlīs and some of his works that had been written in conformity with Ismā‘īlī ideas, it can be said that he had some ideological disagreements with them after joining the sect. His reaction after his separation from the Ismā‘īlīs, whom he has introduced as atheists and non-Muslims in his Kalāmī books, demonstrate his ideological conflicts with this sect. In fact, Ṭūsī joined the Ismā‘īlīs in his youth because of his religious ideas and, later, separated from them for the same reason. He revealed his ideological opposition to them in his Kalāmī written works.

    Keywords: Khwajah Naṣīr al-Dīn Ṭūsī, Imāmiyyah Kalām, Ismā‘īlīs, Rawḍat al-taslīm (The Paradise of Submission), alliance, dissociation, believers’ ideal, beginning, end
  • سعیده حمله داری*، سید احمد فاضلی
    فضیلت دوستی، سرشتی درونی دارد و از وجدان و فطرت آدمی سرچشمه می گیرد. غفلت از این فضیلت مهم، زیست انسان را درگیر آسیب های مخربی می کند که جبران آن سخت و گاه ناممکن است. دوستی شامل ابعاد گسترده ای از مراتب، موانع، معانی و منابع است که این پژوهش بر بررسی دو مقوله مهم «سبب و متعلق دوستی» تمرکز دارد و با طرح این سوالات آغاز می شود: انسان به انگیزه کدام اسباب به سمت دوستی متمایل می شود؟ چه سوژه هایی می توانند متعلق دوستی باشند؟ پاسخ سوالات مذکور از منظر دو اندیشمند مشهور جهان اسلام، غزالی و خواجه نصیرالدین طوسی بررسی می شود. داده های مورد نیاز در این پژوهش با بررسی کتابخانه ای به دست آمده و درنهایت به روش مقایسه ای تحلیل می شود تا شباهت ها و تفاوت های این دو رویکرد مشخص شود. یافته ها نشان می دهد غزالی با نگرش عارفانه اش از میان اسباب محبت، خداوند را بهترین انگیزه دوستی می داند. همچنین از بین متعلقان محبت نیز فقط خداوند بهترین دوست انسان است و ابراز محبت به سایر متعلق ها نیز به دوستی با خداوند تاویل می شود، اما خواجه نصیرالدین طوسی از میان سه سبب لذت، نفع و خیر محض که برای دوستی بیان می کند، ترکیبی از هر سه سبب را بهترین انگیزه برای محبت می داند. درمورد متعلق دوستی نیز بیشترین تمرکز خواجه بر دوستی اجتماعی با همنوعان است.
    کلید واژگان: خواجه نصیرالدین طوسی, دوستی, دیدگاه اجتماعی, دیدگاه عرفانی, سبب, غزالی, متعلق
    Saeideh Hamledari *, Ahmad Fazeli
    Friendship is an internal quality that stems from the conscience and temperament of a person. Neglecting this essential quality of human existence will result in destructive harm that will be difficult or impossible to compensate. Friendship encompasses numerous dimensions of types, degrees, obstacles, meanings, and resources, but the focus of this research is on the examination of two essential categories, “friendship’s causes and properties,” and it begins by posing the following questions: What factors motivate man’s tendency toward friendship, and what topics can constitute friendship? The author intends to investigate the answers to the aforementioned questions from the perspectives of Ghazali and Khwaja Nasir al-Din Tusi, two renowned Islamic thinkers. This research required library research to collect the necessary data, which was then compared to determine the similarities and differences between the two approaches. The findings indicate that Ghazali, with his mystic outlook, considers “God” to be the greatest friendship motive among the causes of love. Also, only “God” deserves to be man’s best companion among the subjects of love, and expressing love to other subjects is interpreted as friendship with God. The greatest motivation for love, according to Khwaja Nasir al-Din Tusi, is the combination of the three reasons he lists for friendship: pleasure, benefit, and pure goodness. In terms of friendship, Khajah prioritizes social relationships with other males.
    Keywords: friendship, reason, Belonging, Ghazali, Khwaja Nasir al-Din Tusi, mystical view, social view
  • حمید شهریاری

    ابن‌سینا درباره ماهیت زمان دو تعریف ارایه کرده که خواجه نصیر معتقد است مشتمل بر دور هستند. تعریف نخست در کتاب اشارات آمده و زمان بمعنای تقدم و تاخر غیرمجامع در نظر گرفته شده است. برخی از حکما همانند آقاحسین خوانساری معتقدند دوری بودن تعریف ابن‌سینا از ماهیت زمان در این کتاب، اشکالی بدنبال ندارد زیرا تصور زمان امری بدیهی است و وجود دور در تعریف امر بدیهی، ایرادی ندارد. تعریف دیگر وی در بخش طبیعیات کتاب شفا ارایه شده است. در این کتاب، ماهیت زمان بمعنای عدد حرکت، آنگاه که به اجزاء متقدم و متاخر تقسیم شود، دانسته شده است. این تعریف شیخ‌الرییس بگونه‌یی است که زمان علاوه بر آنکه شامل کم متصل میشود (‌یعنی مقدار حرکت) است، کم منفصل را نیز در بر میگیرد (یعنی زمان عدد حرکت خواهد بود). هدف نوشتار حاضر ارایه تصویری روشن از تعریف ماهیت زمان در دیدگاه ابن‌سینا بر اساس دو کتاب اشارات و طبیعیات شفا میباشد. نگارنده پس از جستجو در آثار ابن‌سینا با روش تحلیلی تطبیقی، به این نتیجه رسیده که برداشت خواجه نصیر از تعریف ابن‌سینا در مورد ماهیت زمان در کتاب شفا، دچار دور نبوده بلکه او درصدد ارایه تحلیلی دیگر از حقیقت زمان میباشد.

    کلید واژگان: زمان, حرکت, تقدم و تاخر, ابن سینا, خواجه نصیرالدین طوسی
    Hamid Shahriari

    Ibn Sīnā has provided two definitions for time, which Khwājah Naṣīr al-Dīn Ṭūsī believes to be circular. The first definition has appeared in Ibn Sīnā’s al-Ishārāt and introduces time as incompatible priority and posteriority. Some philosophers, such as Āqā Ḥussayn Khānsārī, believe that the circular nature of Ibn Sīnā’s definition of time in this book poses no problem because the concept of time is an axiom, and the existence of circularity in the definition of an axiom is natural. His other definition has been given in al-Shifā. Here, the nature of time is defined in the sense of a measure of motion as divided into prior and posterior components. In this definition, time contains disjunctive quantity (time as the number of motion) in addition to continuous quantity (time as amount of motion). The present paper aims to provide a clear picture of the definition of the nature of time in Ibn Sīnā’s view in his al-Ishārāt and al-Shifā in al-Ṭabi’iyyāt chapter. Following an analytic comparative study of Ibn Sīnā’s works, the author concludes that Khwājah Naṣīr al-Dīn Ṭūsī’s perception of Ibn Sīnā’s definitions of the nature of time were not inconsistent and, rather, he intended to provide another analysis of the truth of time.

    Keywords: Time, motion, priority, posteriority, Ibn Sīnā, Khwājah Naṣīr al-Dīn Ṭūsī
  • مهدی خزاعی گسک*، حسن مجیدی

    در اندیشه خواجه نصیرالدین طوسی، زمامداران نقش و جایگاه خاص دارند، به طوری که او قوام مدن را به ملک می داند و حاکم، طبیب جامعه است و مردم به سیره ملوک خود اقتدا می کنند. از اهمیت و جایگاه زمامدار در اندیشه خواجه نصیر می توان به اهمیت و ضرورت تربیت زمامدار رسید چرا که اگر زمامدار، تربیت یافته باشد، موجب صلاح و سلامت جامعه می گردد، در غیر این صورت می تواند جامعه و حکومت را به تباهی بکشاند. بدون صلاح حاکمان، مردم صالح نخواهند شد و چون دین، قاعده و بنیان است و ملک، رکن و اساس؛ پس اگر رکن، شایسته نباشد، دین نیز نمی تواند باشد.بر این اساس پژوهش حاضر با روش اسنادی که جزو روش های کیفی محسوب می گردد، در پی تحلیل الگوی تربیت زمامداران در اندیشه خواجه نصیر است و می خواهد به این سوال اصلی پاسخ دهد که «الگوی تربیت زمامدار در اندیشه خواجه نصیرالدین طوسی چیست؟» در این پژوهش که فرضیه آزما نیست، الگوی تربیت زمامدار در اندیشه وی در ابعاد مبانی، اصول، ویژگی های زمامدار مطلوب، روش ها، عوامل و موانع تربیت زمامدار احصاء شده است و در نهایت به این نتیجه ختم می گردد که الگوی تربیت زمامدار در اندیشه وی بر پنج رکن استوار است: فضیلت، امامت، حکمت، عدالت و محبت. فضیلت را می توان محور سه رکن حکمت، عدالت و محبت در نظر گرفت. به عبارت دیگر تربیت زمامدار در نگاه او «فضیلت مدار» است و از آن جا که در نگاه او ارتباط تنگاتنگ بین «فضیلت» و «امامت» مشهود است، می توان گفت حکمت، عدالت و محبت با مرکزیت فضیلت، به سمت قله امامت، نظام اندیشه ای وی در زمینه تربیت زمامدار را شکل می دهند.

    کلید واژگان: تربیت, تربیت زمامدار, خواجه نصیرالدین طوسی, حکمت اسلامی, سیاست اخلاقی
    Mahdi Khazaie Gask *, Hasan Majidi

    In the thought of Khaje Nasiroddin Tusi, rulers have a special role and place, so that he considers the consistency of modernity to be a king, and the ruler is the doctor of the society, and people follow the way of their king. From the importance and position of the ruler in Khawaja Nasir's thought, we can reach the importance and necessity of the education of the ruler, because if the ruler is educated, he will bring about the good and health of the society, otherwise, he can destroy the society and the government. draw Without the righteousness of the rulers, the people will not become righteous, and since religion is the rule and foundation, and property is the pillar and foundation; Therefore, if the pillar is not worthy, religion cannot be either. Based on this, the current research, with the documentary method, which is considered as one of the qualitative methods, seeks to analyze the pattern of education of governors in the thought of Khwaja Nasir and wants to answer the main question that "the pattern of education of governors in the thought of Khaje Nasiroddin Tusi." What is?" In this research, which is not a hypothesis test, the leader training model in his thought has been analyzed in the dimensions of basics, principles, characteristics of the desired leader, methods, factors and obstacles of leader training, and finally it comes to the conclusion that the leader training model in His thought is based on five pillars: virtue, imamate, wisdom, justice and love. Virtue can be considered as the axis of the three pillars of wisdom, justice and love. In other words, ruler's education is "virtue-oriented" in his view, and since in his view, the close connection between "virtue" and "leadership" is evident, it can be said that wisdom, justice and love with the centrality of virtue lead to the top. Imamate forms his thought system in the field of the education of the leader.

    Keywords: Education, Ruler’s Education, Khaje Nasiroddin Tusi, Islamic Wisdom, Moral Policy
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال