به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "مرگ" در نشریات گروه "علوم انسانی"

  • سید مصطفی شهرآیینی*، ناهید نجف پور

    مرگ بعنوان یکی از مهمترین مسائل، و شاید مهمترین مسئله انسانها، همواره مورد توجه اندیشمندان بوده است. صدرالمتالهین در اغلب آثار خود به این امر پرداخته است. او مرگ را به دو نوع ارادی و غیرارادی تقسیم میکند. تجربه مرگ ارادی برای بعضی اولیای الهی امکانپذیر است آنها با تزکیه نفس، به جایی میرسند که قابلیت خرق بدن و سیر در عوالم بالاتر را پیدا میکنند. نوع دوم نیز همان مرگ طبیعی است. ملاصدرا مرگ را امری وجودی میداند و نظر به اینکه خیر بودن، ذاتی هر امر وجودی است، هر نوع مردن را چه با اجل طبیعی و چه با اجل اخترامی نیز امری طبیعی و خیر میشمارد. با توجه به اینکه مرگ اخترامی یا ناگهانی، بر اثر بیماری یا حوادث رخ میدهد، و در ظاهر شر بنظر میرسد، بر اساس چه مبنایی میتوان خیر بودن مرگ بمعنای کلی را تبیین کرد؟ نقش تکامل برزخی در این امر چیست؟ مقاله پیش رو، بر اساس اندیشه های ملاصدرا به این پرسشها پاسخ میدهد.

    کلید واژگان: مرگ, مرگ ارادی, مرگ طبیعی, مرگ اخترامی, نظام احسن, خیر, حکمت الهی
    Seyyed Mostafa Shahraieni *, Nahid Najafpoor

    Death as one of the most important problems of human beings has always attracted the attention of thinkers. Mullā Ṣadrā has dealt with this problem in most of his works. He divides death into two voluntary and involuntary types. The experience of voluntary death is possible for some divine saints who attain a station whereby, through the purification of the soul, they develop the ability to part from their bodies and travel to the higher worlds. The second type is the same natural death. Mull Sadra views death as an ontological affair, and since being good is essential to each and every ontological affair, he maintains that any kind of death, whether natural or untimely, is a natural and good event. Given the fact that untimely or sudden death occurs because of disease or accidents and apparently seems bad, how could one explain the goodness of death in its general sense? Another question is: What is the role of purgatorial development in this process? This paper is intended to respond to these questions based on Mullā Ṣadrā’s philosophical thoughts.

    Keywords: Death, Voluntary Death, Natural Death, Untimely Death, Noblest Order, Good, Divine Wisdom
  • Ali Jamali *

    The American ecopoet, Mary Oliver (1935 – 2019) has never been read in the light of the concepts the French philosopher, George Bataille (1897 – 1962) introduced into the world of philosophy and literature even though the enterprise could be abundantly rewarding. Bataille poses the question of general economy as opposed to particular economy. The latter is narrow, rational, self-centered and pivoting around gathering and storage, while the former takes the whole sphere of life into account and concentrates on excess of energy, expenditure, universal wisdom which is far broader and more inclusive, sacrifice and permanence of the sum total of energy available in the living sphere as well as that of the living matter. Oliver, the poet, uses none of the philosopher’s terms, but the scenes she describes in her own poetic style and the language and discourse she uses concerning death reveal the same position and point of view as those of Bataille. That is the gap the present qualitative, library-based study tries to cover at least partially and in particular with regard to the question of death which with the help of an Oliverian stance and in the light of such Bataillean concepts as general economy, excess and expenditure, can turn into a moment of rebirth, vital to the health and a proper functioning of the whole universal system. This two-fold approach will hopefully contribute to both Oliver studies and to the body of research, done on Bataille.

    Keywords: Bataille, Death, Expenditure, General Economy, Oliver
  • عاطفه بدیعی گلمکان، رضا اشرف زاده *، سید مجید تقوی بهبهانی

    ایران دارای پیشینه ای پر بار از لحاظ فرهنگی و تاریخی است و بسیاری از خلق و خوی های فرهنگی و نوع رفتار انسان امروزی از گذشته های دور به جا مانده است. «مرگ» به عنوان موضوعی مهم در تمامی ادوار ذهن و افکار انسان را به خود مشغول کرده است. در آثار به جا مانده اساطیری و فرهنگ کهن ایرانی بسیار به مرگ توجه شده است. از آنجایی که فرهنگ و افکار یک ملت به آسانی فراموش نمی شود و پایدار می ماند، پس باید شباهت هایی نیز بین این دو بخش از آثار ایرانی، یعنی اساطیری و عرفانی وجود داشته باشد و اساطیر و ادیان اساطیری به شعر و عرفان عمق بیشتری داده و به غنای آن کمک کرده است. در این مقاله به چگونگی و انواع مرگ یعنی: مرگ اضطراری و مرگ اختیاری در بخش اساطیری و باستانی و هم چنین عرفانی پرداخته شده است. با توجه به این که قرآن و احادیث از عرفان جدا نبوده است، نگاهی اجمالی نیز به آن منابع شده است.

    کلید واژگان: مرگ, اضطراری, اختیاری, اساطیر, عرفان
    Atefeh Badiee Golmakan, Reza Ashrafzadeh *, Saied Majeed Taghavi

    Iran has a rich cultural and historical background, and many of today's cultural moods and human behavior are from the distant past. "Death" as an important subject has occupied the human mind and thoughts in all eras. Death has received a lot of attention in the remnants of ancient Iranian myths and culture. Since the culture and believes of a nation could not be easily forgotten and remained permanent, so there should be similarities between these two parts of Iranian literary works, mythology and mysticism. My thology and religious myths have given mystical poetry more depth and has contributed to its richness. This article deals with the types and types of death, namely: emergency death and optional death in the myths and ancient section, as well as mysticism. Given that the Qur'an and hadiths have not been separated from mysticism, a brief look is taken at it.

    Keywords: Death, Emergency, Voluntary, Myths, Mysticism
  • عبدالله حسینی اسکندیان، علی بابایی*، مهدی سعادتمند
    اصل تشکیک از مهم ترین اصول فلسفی در حکمت متعالیه صدرایی است که با آن سوال از چیستی رابطه بین سه پدیده بیداری، خواب و مرگ پاسخ داده می شود. این نوشتار، رابطه مورد بحث را طولی و تشکیکی می داند. براین اساس، اختلاف این حالت ها به اشتراک آن ها باز می گردد که عبارت است از: شدت و ضعف در معطوف شدن نیرو های انسان به ظاهر یا باطن نفس و عوالم متناسب با آن ها. بیداری، حاصل توجه حداکثری قوای نفس به عالم مادی و حواس ظاهری است. با ضعیف شدن این توجه و التفات بیشتر نفس به عالم مثال، خواب اتفاق می افتد. درنهایت، با قطع ارتباط کامل نفس از جهان مادی، مرگ اصطلاحی فرا می رسد. البته در معنایی دیگر، به واسطه حرکت جوهری نفس، آنچه اصطلاحا مرگ خوانده می شود، همراه همیشگی انسان و محیط بر سایر حالات اوست. در نگاهی عمیق تر و بر مبنای وحدت شخصیه نفس، بیداری و خواب و مرگ از ظهورات نفس است و ضمن حفظ رابطه تشکیکی، با نفس و با یکدیگر عینیت دارند.
    کلید واژگان: نفس, خواب, بیداری, مرگ, تشکیک, وحدت
    Abdullah Hosseinieskandian, Ali Babaei *, Mehdi Saadatmand
    Gradation of existence is one of the most important philosophical principles in the transcendent philosophy of Mullā Ṣadrā, based on which we can answer this question, "what is the relationship between the three phenomena of awaking, sleep and death". This article shows that this relationship is longitudinal and gradational. Therefore, the difference between these states comes back to their commonality, which is: intensity and weakness in the concentration of the human faculties on the outer or inner aspects of the soul and the worlds corresponding to them. Awakening is the result of maximum attention of the soul's forces to the material world and external senses. When this attention weakens and the soul pays attention to the imaginal world, sleep occurs. Finally, with the complete disconnection of the soul from the material world, death –in its common use- occurs. In another sense, however, due to the substantial movement of the soul, death is a constant state that dominates other states. In a deeper view and based on the personal unity of the soul, awakening, sleep, and death are manifestations of the soul, and while maintaining a gradational relationship, they are unified with the soul and with each other.
    Keywords: Soul, Awakening, Sleep, Death, Gradation, Unity
  • مهدی شجریان*

    بینش ها و باورهای هر انسانی، به کنش ها و رفتارهای او جهت می دهند. کسی که مرگ را نابودی می پندارد و بر این باور است که با رسیدن مرگ، فرصت زیستن او به تمامی پایان می یابد و حیاتی دیگر را در پیش ندارد، میل به دوری گزیدن از زشتی ها در او کم رنگ می شود و عمدتا سختی عمل کردن به وظایف اخلاقی را به دوش نخواهد کشید؛ به همین دلیل اصلاح زندگی فردی و اجتماعی، ارتباطی عمیق با اصلاح باورهای اعتقادی و تصحیح نظام جهان بینی هر انسان دارد.
    باورهای اعتقادی در مکتب امام حسین(ع) نیز نقشی تعیین کننده در صحنه های عمیق و دقیق واقعه کربلا داشته اند. روح توحید، نبوت، امامت و معاد در جای جای حماسه حسینی به روشنی دیده می شود؛ اما باور به معاد و زندگی پس از مرگ جایگاهی ویژه دارد. امام(ع) مکرر از معاد سخن می گوید و ارتباط حماسه خود با باور به معاد را تبیین می کند؛ حتی شب عاشورا هنگامی که بی تابی خواهرش را دید، با یاد معاد او را آرام کرد:و اعلمی ان اهل الارض یموتون و ان اهل السماء لا یبقون و ان کل شییء هالک الا وجه الله الذی خلق الارض بقدرته و یبعث الخلق فیعودون؛[1]
    بدان که زمینیان خواهند مرد و آسمانیان نیز باقی نخواهند ماند و همه چیز غیر خداوند که زمین را با قدرت خویش آفریده است و مخلوقات را مبعوث می کند و به زندگی بعد از مگر باز می گرداند، هلاک خواهد شد.
    امام حسین(ع) در اوج اعتقاد به معاد، این حماسه را آفرید و یاران حماسه آفرین او در کربلا نیز با این اعتقاد به جان فشانی پرداختند و خون خویش را نثار آن حضرت کردند. این امر به روشنی در رجزهای امام و یاران ایشان دیده می شود.
    سعید بن حنظله در برابر شمشیرها و نیزه ها صبر پیشه می کند تا به بهشت و نعمت های جاودانه و آرامشی حقیقی دست یابد که در آن است:

    صبرا علی الاسیاف والاسنه

    صبرا علیها لدخول الجنه
    وحور عین ناعمات هنه

    یا نفس للراحه فاجهدنه

    یا نفس للراحه فاطرحنه

    وفی طلاب الخیر فارغبنه[2]

    جانفشانی ها و ایثارگری های رخ داده در حماسه حسینی، در تاریخ بی نظیر و کم نظیر است. باید دید چه نگاهی به مرگ و زندگی پس از آن، در ورای این صحنه آفرینی ها وجود داشته است؟ همچنین باید نگاه آنان به مرگ و زندگی پس از آن، ژرف اندیشانه تر مطالعه شود. این نوشتار با همین هدف می کوشد مهم ترین اوصاف و ویژگی های برجای مانده در میراث روایی از امام حسین(ع) درباره مرگ و حیات بعد از را تبیین و تشریح کند.
     
    [1]. ‏‏لوط بن یحیی ابومخنف، وقعه الطف، ص 201.
    [2]. ‏محمد بن ابی طالب حائری، تسلیه المجالس و زینه المجالس الموسم ب«مقتل الحسین(ع)»، ج 2، ص 288.

    کلید واژگان: مرگ, زندگی, امام حسین علیه السلام
  • محمدجواد حجاری*

    هایدگر در هستی و زمان مرگ را پایان بخش احتمالات زندگی دازاین می داند و آن را معیاری در تعریف کلیت دازاین، تعلیق، و استمرار وجودی او از لحظه تولد در نظر می گیرد؛ مسئله ای که به ظاهر پیوندی با سنت مسیحیت ندارد. با این حال، تبیین مرگ به ویژه در بخش 48 این اثر به برداشت انسان گرایانه ای از مرگ در اواخر قرون وسطی اشاره دارد که نخست توسط یوهانس فان تپلا، شاعر اهل جمهوری چک، در سروده «شخمزن بوهم» در سده پانزدهم میلادی مطرح شد و هایدگر در هستی و زمان به گفتاری از آن سروده درباره هم زمانی تولد و مرگ دازاین در توضیح مرگ دازاین اشاره کرده است. تفسیر انسان گرایانه ای که تپلا در سروده یادشده از ارتباط میان انسان و مرگ عرضه می دارد نه تنها تفسیری نو در تعدیل مسائل فلسفی و مسیحی پیش از او بود، بلکه در رشد اندیشه انسان گرایی در آغاز دوره رنسانس اروپا نقش بسزایی داشت. کاوشی در بهره گیری هایدگر از سروده تپلا در پردازش مفهوم مرگ دازاین نه تنها درک این پدیده را با هدف دریافت بهتر دازاین ممکن می سازد، بلکه چارچوب فلسفی غیرمذهبی هایدگر در تبیین ابعاد دازاین را از گذرگاه انسان گرایی مسیحی اوایل رنسانس عبور می‏دهد.

    کلید واژگان: دازاین, شخم زن بوهم, مرگ, هایدگر, یوهانس تپلا
    Mohammadjavad Haj’Jari *

    Heidegger in Being and Time represents death as the culmination of Dasein in his life possibilities and considers it as a criterion in defining the totality of Dasein, its suspension of being and its stretching from birth to death, a problem that apparently has no connection with the Christian tradition. However, the explanation of death, especially in Section 48 of his magnum opus, refers to a humanistic conception of death in the late Middle Ages which was first introduced by the Czech poet Johannes von Tepl in the 15th-century poem The Plowman from Bohemia (Der Ackermann aus Böhmen). Heidegger’s particular use of a quotation from this poem in explaining Dasein’s death in Being and Time on the simultaneity of Dasein’s birth and death builds upon the humanist interpretation that Johannes presents in his poem. Johannes’ Christian humanism in rendering the relationship between humanity and death was not only gave a new interpretation of death in line with late Medieval philosophy but also played a significant role in the development of humanist thought at the beginning of the European Renaissance. Exploring Heidegger's use of Johannes’ poem in processing the concept of Dasein’s death not only makes it possible to better understand this phenomenon but also reads Heidegger's non-religious philosophical framework in defining Dasein in light of Christian humanism.

    Keywords: Dasein, Death, Heidegger, The Ploughman From Bohemia, Johannes Von Tepl
  • مهدی حسن زاده جوشقان، ابوالفضل ابراهیمی اوزینه *، سوسن نریمانی

    مرگ پیچیده ترین و اساسی ترین مفهوم در نزد برگمان و محور بنیادین و دغدغه اصلی آثارش بود، اما بایدگفت برگمان نیز مانند برسون انسان و دردها و رنج های وی را در معرض دید قرارمی دهد، او به نوعی مسیح انسان هاست. در این پژوهش نگارنده درصدد است تا به بررسی مفهوم مرگ در سینمای وی بپردازد، نتیجه پژوهش حاکی از آن است که برگمان مرگ را به صورت سفری سازنده و عبرت آموز به نمایش درمی آورد که حتما مخاطب به هر نحوی و با هر برداشتی، علاقه مند به همزادپنداری با کاراکتر فیلم شده و با او همراه می شود. اما جاودانه ترین اثر برگمان که در آن دغدغه اصلی خود، یعنی مرگ و جستجوی خدا را به نمایش می گذارد مهر هفتم است. شوالیه ای خسته از جنگ های صلیبی برمی گردد و در جدالی نابرابر بازی شطرنجی را با مرگ آغازمی کند. در این اثر برگمان تقابلی از هنر و تمدن و طبیعت را درصحنه های گوناگون به نمایش می کشد. خلق لحظه های متفاوت از زندگی انسان هایی که هرکدام به نوعی متفاوت می اندیشند و اینکه چگونه هرکدام با مرگ روبه رو می شوند از شاهکارهای برگمان است. اوج نمایش فیلم سکانسی است که در آن شوالیه در داخل کلیسا برای کشیش اعتراف می کند و دوربین با یک نمای بسته و کات دار تصویری را نشان-می دهد که در آن مرگ با شنل سیاهش به جای کشیش نشسته است.

    کلید واژگان: سینمای دینی, برگمان, اگزیستانسیالیسم, مرگ
    Mahdi Hasanzade Joshaghan, Abolfazl Ebrahimi Ozineh*, Susan Narimani

    Death is the most complex and fundamental concept in Bergman's eyes, which was the main axis and the main concern of his works, but it must be said that Bergman, like Bresson, exposes human beings and their pains and sufferings, he is a kind of Christ of mankind. In this research, the author is trying to investigate the concept of death in cinema, the result of the research indicates that Bergman presents death as a constructive and instructive journey, which the audience must be interested in identifying with in any way and with any perception. The character is filmed and accompanies him. But the most immortal work of Bergman, in which he shows his main concern, i.e. death and the search for God, is the seventh seal. A tired knight returns from the crusades and starts a chess game with death in an unequal fight. In this work, Bergman shows a contrast between art, civilization and nature in various scenes. Creating different moments from the lives of people who each think differently and how each one faces death is one of Bergman's masterpieces. The climax of the film is the scene where the knight confesses to the priest inside the church and the camera shows a close-up shot of Death in his black cloak sitting instead of the priest.

    Keywords: Religious Cinema, Bergman, Existentialism, Death
  • فیروز فاضلی*، مجتبا هوشیار محبوب
    «مرگ» در فلسفه ی غرب مفهومی بنیادین است. در پیش درآمد این مقاله بعد از به دست دادن تعاریفی دایره المعارفی که گونه گون است، به طور اجمالی آرای متفکرانی نظیر فریدریش نیچه، سورن کی یر کگور، مارتین هایدگر، نوربرت الیاس و دیگران مطرح می شود و به واسطه ی اندیشه هایی پیشامدرنیستی و مدرنیستی به دریچه ای پسامدرنیستی ورود می کنیم؛ جایی که بعد از مطرح کردن افکار نظریه پردازان پسامدرن، مبحث اصلی مقاله آغاز می شود.برای محدود کردن گستره ی بحث پسامدرن در این جستار، آثار ادبی (رمان) پسامدرنیستی مورد توجه قرار گرفته اند. مع الوصف، با توجه و اشاره به بوطیقای رمان پسامدرنیستی از طریق آرای متفکران این جریان، دو اثر مهم این نحله که مفهوم مرگ در آن آثار، پراهمیت و محوری است، یعنی «در قند هندوانه» اثر ریچارد براتیگان و «سلاخ خانه ی شماره ی پنج» اثر کورت ونه گات که با فاصله ی یک سال در آمریکا منتشر شدند، مورد واکاوی قرار گرفتند؛ آثاری که مرگ در آن ها به شکلی دیگر گون نسبت به آثار ادبی قبل از خود، موضوع متن ادبی شدند. همچنین در بخش داستان ایرانی نیز به داستان کوتاهی از یعقوب یادعلی با عنوان «همهمه» پرداخته شده است.رمان اول، «در قند هندوانه» (1968) شاهکار ریچارد براتیگان است؛ رمانی غریب و به غایت نامانوس که سراسر در دنیای مرگ می گذرد و موضوع «سلاخ خانه ی شماره ی پنج» (1969) بمباران شهر درسدن آلمان در پایان جنگ جهانی دوم و کشتار هزاران نفر است. اما داستان «همهمه» اثر یعقوب یادعلی، داستانی ست مینی مالیستی در باب مرگ یک عزیز که در آن عنصر سادگی به طرز موکدی برجسته شده است.
    کلید واژگان: مرگ, رمان پسامدرنیستی, در قندهندوانه, سلاخ خانه ی شماره ی پنج, یعقوب یادعلی
    FIROUZ FAZELI *, MOJTABA HOSHYAR MAHBOOB
    Death is a fundamental concept in Western philosophy. Undoubtedly, many distinguished philosophers have tried to examine this notion and share their insights. In this essay, we briefly present views of thinkers such as Friedrich Nietzsche, Søren Kierkegaard, Martin Heidegger and Norbert Elias and then attempt to enter the realm of postmodern thought through pre-modernist and modernist notions. In order to limit the scope of postmodern discussion in this essay, postmodernist literary novels have been taken into consideration. To this purpose, two important works of this genre, in which the concept of death is central, namely In Watermelon Sugar by Richard Brautigan and Slaughterhouse-Five by Kurt Vonnegut, were analyzed. Also, in the Iranian story section, a short story by Yaqoub Yadali entitled "Hamhameh"(Uproar) has been discussed. Findings suggest that to postmodernists, the meaning of death is significantly different from that of modernists. Their point of view also affects their reader’s mentality and provides them with a new outlook on death. Postmodern readers come to the understanding that death is a simple and unique experience.
    Keywords: Death, Postmodernist Fiction, In Watermelon Sugar, Slaughterhouse-Five, Yaqub Yadali
  • امیرحسین زنجانبر*

    طرحواره های کاربردشناختی، طرحواره هایی هستند که وابسته به بافت موقعیتی و کاربردی فراخوانده می شوند. این پژوهش در پی رده بندی آن دسته از طرحواره های کاربردشناختی است که زیربنای مفهوم سازی های «مرگ» اند. دامنه پژوهش حاضر داستان های واجد درون مایه مرگ اندیشی در گروه سنی «ب» و «ج» است. هر یک از این داستان ها به مثابه موقعیتی عینی برای فراخوانی طرحواره مرگ است. پژوهش پیش رو با روش تحلیلی توصیفی در پی پاسخ گویی به چگونگی کارکرد بافت موقعیتی داستان در شکل دهی و فراخوانی طرحواره مرگ است. نتیجه پژوهش هفت کارگفت موقعیتی را به عنوان پایه مفهومی مرگ معرفی می کند: خودویران گری، قتل، مرگ هراسی، مرگ گریزی، مرگ تعلیقی، داغ دیدگی، درگذشت طبیعی. ازآنجا که مفاهیمی مانند «مردن» ماهیتا انتزاعی، فلسفی و برانگیزنده عواطف منفی هستند؛ شیوه انتقال این مفاهیم به کودک همواره مورد مناقشه بوده است. این پژوهش نشان می دهد داستان ها با به کارگیری طرحواره های کاربردشناختی مختلف، موقعیتی امن برای درونی سازی تجربه های آسیب زایی چون «مرگ» فراهم می سازند. مقاله حاضر برای نخستین بار مرگ پژوهی (تاناتولوژی) را در ادبیات کودک مورد مداقه قرار می دهد.

    کلید واژگان: داستان کودک, زبان شناسی شناختی, مفهوم سازی, طرحواره, تاناتولوژی, مرگ
    Amirhossein Zanjanbar *

    Deploying pragmatic schemas is contingent on the given situational and utilitarian context. This research aims to categorize the pragmatic schemas under the conceptual framework of "death." The research's purview includes narratives that ponder the notion of death within age groups "B" and "C" (+7 & +10). Each narrative is a tangible scenario for eliciting the schema associated with death. Through a blend of descriptive and analytical methods, this study probes the influence of a narrative's contextual backdrop in molding and eliciting the death schema. The study delineates seven pragmemes defining the concept of death: self-annihilation, homicide, thanatophobia, evasion of death, suspended death, mourning, and natural death. Given the inherently abstract and philosophical nature of the concept of "dying," which typically triggers adverse emotional responses, the mode of its communication to a youthful audience has, historically, been a matter of debate. The findings indicate that stories can utilize various pragmatic schemas to generate a secure environment for the assimilation of life's distressing events, like "death." In a pioneering exploration, this document delves into the study of thanatology within children's literature.

    Keywords: Children's Story, Cognitive Linguistic, Schema, Conceptualization, Thanatology, Death
  • حسین رهنمائی*

    «تجربه نزدیک به مرگ» از موضوعات مورد علاقه اندیشمندان علوم تجربی، فیلسوفان و الهی دانان است. روان شناسان با ارائه مدلهای انتظار، تولد و مسخ شخصیت در پی تحلیل این تجربیات برآمده اند. فیزیولوژیست ها آن را توهمات ناشی از ترشح هورمون ها، آسیب ناحیه مغزی، تغییرات فشار خون و علل مشابه دانسته اند. هریک از نظریه ها ایراداتی دارند. مسئله تحقیق در این نوشتار مقایسه دیدگاه فلسفه و عرفان اسلامی در مورد این تجربیات و مقایسه آن با نظرات فیزیکالیست هاست. روش تحقیق این نوشتار مبتنی بر گردآوری اطلاعات فلسفی عرفانی از روش کتابخانه ای و داده پردازی از روش توصیفی تحلیلی ومقایسه انتقادی با دیدگاه فیزیکالیست هااست. یافته های این تحقیق گویای امکان تشبیه این تجربیات با شهود عرفانی و درنتیجه بهره برداری از معیارهای عرفانی و فلسفی برای ارزیابی آنهاست. امکان استناد به این تجربیات برای اثبات حیات پس از مرگ، ابتناء نصایح اخلاقی و عرفانی برآنها در عین پذیرش امکان خطا و احتراز از استنباط فقهی مبتنی بر آنها از دیگر یافته های این تحقیق هستند.

    کلید واژگان: تجربه, مرگ, روان شناسی, فیزیولوژی, فلسفه اسلامی, عرفان اسلامی, عالم مثال
    Hossein Rahnamayi*

    NDE is one of the topics of interest to thinkers of experimental sciences, philosophers and theologians. Psychologists have sought to analyze these experiences by presenting models of expectation, birth and personality transformation. Physiologists have considered it as hallucinations caused by the release of hormones, damage to the brain region, changes in blood pressure and similar causes. Each of the theories has flaws. The problem of research in this article is to compare the views of Islamic philosophy and mysticism on these experiences and compare them with the opinions of physicists. The research method of this article is based on the collection of mystical and philosophical information from the library method and data processing from the descriptive-analytical method and a critical comparison with the view of physicalists. The findings of this research indicate the possibility of comparing these experiences with mystical intuition and as a result of using mystical and philosophical criteria to evaluate them. The possibility of referring to these experiences to prove life after death, accepting moral and mystical advice on them while accepting the possibility of error and avoiding jurisprudential inferences based on them are other findings of this research.

    Keywords: Experience, Death, Psychology, Physiology, Islamic Philosophy, Islamic Mysticism, Imaginary World
  • حجت الله غ منیری *، سیاوش رستمیان سبزه خانی
    زمینه و هدف

    مرگ و زندگی همواره دو مفهوم برجسته و قابل توجه در دیدگاه اندیشمندان بوده و بسیاری از شاعران معاصر زبان و ادبیات فارسی از چشم اندازهای متفاوتی به مساله مرگ و زندگی نگریسته اند. در این میان دیدگاه سه شاعر زن مطرح و شاخص پس از نیما (سیمین بهبهانی، فروغ فرخزاد و طاهره صفارزاده) اهمیت ویژه ای دارد. هدف اصلی پژوهش پیش رو تبیین دیدگاه های این شاعران از مفهوم مرگ و زندگی و تاثیر و ارزیابی محتوای کیفی اندیشه و احساس آنان در ارزیابی این موضوع میباشد.

    روش مطالعه

    روش پژوهش در این مقاله بشیوه توصیفی تحلیلی، بر مبنای مطالعات کتابخانه ای و روش سندکاوی است. جامعه آماری پژوهش شامل منتخبی از مجموعه اشعار هر سه شاعر میباشد که در آنها بمقوله مرگ و زندگی توجه شده است.

    یافته های پژوهش: 

    یافته های پژوهش حاکی از آن است که مولفه ها و گزاره های فردی، اجتماعی، اعتقادی و هستی شناختی در ارتباط کامل با دیدگاه هر یک از شاعران نسبت به موضوع مرگ و زندگی میباشد.

    نتایج پژوهش: 

    نتایج پژوهش حاکی از آن است که مفهوم زندگی برای فروغ فرخزاد با تمام جذبه ها و زیباییهای آن گاه پوچ و بی معناست. فروغ در پس ناامیدی از عشق، دوری از فرزند، نارضایتی از جامعه مردسالار و تبعیض آمیز از زندگی بنوعی رنج ببرد و تصاویر ملال آور آن را هر روز مرور نماید. سیمین نیز نسبت به زندگی بدبین است و این بدبینی از نابودی آمال و آرمانهای فردی و اجتماعی مد نظر شاعر است. صفارزاده گاه نسبت به زندگی و رنجهای آن معترض است، اما مرگ و زندگی را با دیدگاه های دینی و مذهبی مورد توجه قرار میدهد و همین مساله سبب میشود که مرگ نوعی تعالی مقدس و زندگی را منبع خوشبختی بداند.

    کلید واژگان: زندگی, مرگ, شعر معاصر, سیمین بهبهانی, طاهره صفار زاده, فروغ فرخزاد
    Hojatollah Gh Moniri *, Siavash Rostamian Sabzehkhani
    BACKGROUND AND OBJECTIVES

    Death and life have always been two prominent and significant concepts in the view of thinkers, and many contemporary poets of Persian language and literature have looked at the issue of life and death from different perspectives. Among these, the point of view of three prominent female poets after Nima (Simin Behbahani, Forough Farrokhzad and Tahereh Safarzadeh) is of special importance. The main goal of the upcoming research is to explain the views of these poets on the concept of life and death and the impact and evaluation of the qualitative content of their thoughts and feelings in evaluating this issue.

    METHODOLOGY

    The research method in this article is descriptive-analytical, based on library studies and document analysis. The statistical community of the research includes a selection of the poems of all three poets, in which the categories of life and death are considered.

    FINDINGS

    The research findings indicate that the individual, social, belief and ontological components and propositions are in complete relation with the viewpoint of each of the poets regarding the issue of life and death.

    CONCLUSION

    The research results indicate that the concept of life for Forough Farrokhzad with all its charms and beauties is sometimes absurd and meaningless. After being disappointed in love, being away from his child, being dissatisfied with the patriarchal and discriminatory society, Forough must somehow suffer from life and review its boring images every day. Simin is also pessimistic about life and this pessimism is the destruction of individual and social hopes and ideals in the poet"s mind. Safarzadeh is opposed to life and its sufferings, but he considers life and death with religious viewpoints, and this is the reason why he considers death as a kind of holy transcendence and life as a source of happiness.

    Keywords: life. Death, modern poetry, Simin Behbehani, Tahereh Safarzadeh, Forough Farrokhzad
  • یدالله رستمی*، سهام مخلص

    این مقاله بر این اعتقاد است که اساسا شعر می تواند مقوله ای فلسفی باشد. ادبیات و به طور خاص شعر، نوعی نگرش به هستی است و ادبیاتی که پشتوانه فلسفی دارد، به صورتی هنرمندانه از نگرش شخص به هستی، زندگی، رنج، مرگ و معنای زندگی سخن می گوید. براساس مطالعه اشعار ابن سینا که در این مقاله انجام شده است، می توان گفت که ابن سینا هرگز فارغ از دغدغه ها و دلواپسی های غایی با خاستگاه اگزیستانسیالیستی نبوده است. آزادی اراده، تنهایی، مرگ و پوچی چهار مسئله اساسی این مطالعه هستند. این مقاله به منظور رسیدن به قضاوتی دقیق تر در مواجهه ابن سینا با هستی و همچنین، پاسخ به معناداری یا بی معنایی زندگی، به بررسی اشعار وی پرداخته است.

    کلید واژگان: ابن سینا, آزادی اراده, تنهایی, مرگ, پوچی, معنای زندگی
    Yadollah Rostami *, Saham Mokhless

    Heterophenomenology is a term that Daniel Dennett coined against Husserl's phenomenology, and its purpose is to study the problem of consciousness from a third-person perspective, as it is common in natural sciences. Dennett criticizes Husserl's phenomenology due to its reliance on introspection and first-person perspective, as well as the impossibility of creating consensus. The result of this is skepticism, solipsism, and relativism. According to Dennett, the only appropriate and agreeable method for studying consciousness is to focus from a third-person point of view on the processes that go on in the brain and are not available through introspection and from a first-person point of view. Accordingly, Dennett proposes the model of multiple drafts in opposition to the Cartesian Theater to investigate consciousness, according to which all types of perception, thinking, and mental activity in the brain are accompanied by multi-directional processes of interpretation, description, and development within sensory data. In this article, the claim is defended that the criterion of essentialism to distinguish introspection from the phenomenological method, considering Dennett's opposition to any essentialist approach to studying consciousness, is not effective. In addition, the priority of the third-person approach leaves no room for a phenomenological science based on the third-person perspective.

    Keywords: Bn Sina, Freedom Of Will, Loneliness, Death, Emptiness, Meaning Of Life
  • الهه زارع، اعظم سادات پیش بین*
    مفهوم مرگ الهام بخش تاملات فلسفی متعددی درباره وجود انسان است که در نوع نگرش و نحوه ی زندگی انسان تاثیرگذار است. ملاصدرا و یاسپرس به عنوان دو فیلسوف اصالت وجودی، به مساله مرگ و ابعاد آن توجه داشته اند. از مقایسه آرای این دو فیلسوف که با رویکرد تطبیقی و تحلیلی صورت گرفته است، این نتایج حاصل می شود که یاسپرس فارغ از نگاه دینی و عرفانی، مواجهه انسان با مساله مرگ را به عنوان یک موقعیت مرزی، از موثرین عوامل شکل گیری هویت و یافتن خود اصیل انسانی می داند. وی با تمایز قائل شدن بین مراحل سه گانه وجود تجربی انسان با مرتبه اگزیستنز بر این باور است که انسان در مرتبه متعالی اگزیستنز قابلیت درک جاودانگی یا به تعبیری «نامیرایی» و «تجربه ابدیت» دارد و بدون داشتن بعد مجرد می تواند آن را در طول حیات خود تجربه نماید. از سوی دیگر مرگ و فناناپذیری از نظر ملاصدرا مفهومی گسترده و نظام مند دارد که برگرفته از مبانی فلسفی و دینی وی است ؛ در فلسفه صدرایی میان تجرد نفس و جاودانگی آن ملازمتی برقرار است و نفس دارای مراتب وجودی مختلف است که با حرکت جوهری خود و طی مراتب تکاملی وجودی به مراتب تجرد دست می یابد و نه تنها با نابودی بدن از بین نمی رود بلکه همواره به دلیل مجرد بودن، همواره جاودان و فناناپذیر خواهد بود. وی جاودانگی را امری تشکیکی دانسته که هم در این دنیا با مرگ ارادی و هم بعد از زندگی دنیوی مطرح است.
    کلید واژگان: یاسپرس, موقعیت مرزی, ابدیت, ملاصدرا, مرگ, فناناپذیری, نفس
    Elahe Zare, Azam Sadat Pishbin *
    The concept of death inspires many philosophical reflections about human existence which can affect the human attitude and lifestyle. As two existentialists, Mullā Sadrā and Jaspers have paid attention to the issue of death and its various dimensions. The comparative and analytical comparison of these two philosophers' opinions shows that from the religious and mystical perspective, Jaspers considers the human encounter with the issue of death, as a boundary situation, one of the most effective factors in the formation of identity and finding the real Human self. By distinguishing the three stages of human empirical being from existenz, he believes that in the transcendental level of existenz, man has the ability to understand immortality or in other words "deathlessness" and the "experience of immortality" and without having an immaterial dimension, he can experience it throughout his life. On the other hand, according to Mullā Sadrā, death and immortality have a broad and systematic conception that is derived from his philosophical and religious foundations. In Sadrā's philosophy, there is a correlation between the immateriality of the soul and its immortality; the soul has different levels of existence, which can achieve the level of immateriality through undergoing the substantial movement and passing its evolutionary levels of existence. The soul does not disappear with the destruction of the body, but, because of being immaterial, it will survive forever as eternal and immortal. He considers immortality to be a graded truth which exists both in this world (through voluntary death) and in the next world.
    Keywords: Jaspers, boundary situation, Mullā Sadrā, death, immortality, soul
  • سکینه هژبر لاکه، خسرو جلیلی کهنه شهری*، احمدرضا نظری چروده

    شعر پست مدرن را به واسطه ویژگی بی پرده گویی و ساختارشکنی موضوعات کلامی، می توان مرجعی مناسب برای مطالعات کهن الگویی در نظر گرفت. مقاله حاضر با توجه به کثرت بسامد واژه ها، ترکیبات، و عباراتی پیرامون خشم، خشونت و مرگ در شعر پست مدرن فارسی، در پی یافتن پاسخ به این پرسش است که دلیل تمایل اغراق آمیز شاعران پست مدرن به بیان خشم و خشونت در شعر چیست؟ در این راستا، تصاویر «خشم و خشونت اجتماعی»، «خشم و خشونت فردی» و «تصاویر مرتبط با مرگ» در آثار تعدادی از شاعران پست مدرن، با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و با در نظر گرفتن رویکرد میان رشته ای، بین ادبیات و دو حوزه نقد اجتماعی و نقد روان شناختی مورد بررسی قرار داده شده است. نتیجه نشان داد، کثرت بازتاب «خشونت نسبت به زنان»، «فساد اخلاقی»، «جنگ» و ناهنجاری هایی از قبیل «مصرف مواد مخدر» در بخش خشونت های اجتماعی، «خودکشی» و «مازوخیسم» در بخش خشونت های فردی، بیشتر برخاسته از اندیشه فراگیر «مرگ اندیشی» است. «مرگ اندیشی» که یکی از نشانه های غلبه کهن الگوی سایه در ناخودآگاه بشر است، در شعر پست مدرن، به یک اندیشه جاری و به تبع آن به یکی از ویژگی های اصلی این جریان شعری تبدیل شده است. شاعران پست مدرن سعی نموده اند برای نشان دادن تاریکی و خشم درونی نهفته در اجتماع، از تصاویر منزجزکننده و وحشت زا، که مرتبط با «مرگ» است، بهره ببرند و روند شعر خود را به سوی تاریکی و وحشت پیش ببرند؛ تاجایی که می توان ادعا کرد، از میان شاعران معاصر، آن هایی که در ناخودآگاه خویش، مغلوب کهن الگوی سایه بودند، به شعر پست مدرن روی آورده اند.

    کلید واژگان: شعر پست مدرن, نقد کهن الگویی, کهن الگوی سایه, خشم و خشونت, مرگ
    Sakineh Hozhabr Lake, K. Jalili Kohne Shahri *, AhmadReza Nazari Charvadeh

    Postmodern poetry can be considered a suitable reference for archetypal studies due to the features of revealing and deconstructing verbal topics. Considering the frequency of words, combinations, and phrases related to anger, violence, and death in postmodern Persian poetry, the present research attempts to ask the following question: “What is the reason for the exaggerated tendency of postmodern poets to express anger and violence in poetry?” The images of “social anger and violence”, “individual anger and violence”, and “death” are studied in the works of a number of postmodern poets using a descriptive-analytical method and considering an interdisciplinary approach to literature and two domains of social and psychological criticisms. The result showed the plurality of reflections on “violence towards women”, “moral corruption”, and “war”, as well as anomalies such as “drug use” in the social violence section, and “suicide” and “masochism” in the individual violence section result from the pervasive “death thoughts”. “Thinking of death” which is one of the signs of the dominance of the shadow archetype in the human unconscious mind, has become a current thought in postmodern poetry and, as a result, one of the main features of this poetic flow. Postmodern poets have tried to show the darkness and inner anger in society, using isolating and terrifying images related to “death” and also move their poetic process towards darkness and terror, so it can be claimed that among the contemporary poets, those who were unconsciously defeated by the shadow archetype have turned to postmodern poetry.

    Keywords: Postmodern poetry, archetype criticism, shadow archetype, anger, violence, death
  • راحله محمودی*، نعمت الله ایران زاده
    نمادپردازی یکی از ویژگی های مهم و برجسته غزل اجتماعی معاصر است. در این اشعار برخی از بن ما یه ها به دلیل چندمعنا بودن از نقش بن مایه صرف فراتر رفته و به نماد تبدیل شده اند. با توجه به اهمیت نمادها و بن مایه ها در تحلیل آثار ادبی و مطالعات سبک شناسی، شناخت درست این بن مایه های نمادین ما را با زاویه دید شاعر، ذهنیت و روحیه او، سطح فکر و اندیشه و وضعیت سیاسی- اجتماعی دوره تاریخی زندگی او آشنا می کند. یکی از کهن ترین موتیف هایی که به دلیل تاثیرگذاری عمیق آن بر انسان، از گذشته های دور مورد توجه بشر بوده مرگ است و هنرمندان، آثار هنری فراوانی درباره موتیف مرگ خلق کرده اند. از مجموع 1236 غزلی که در بین سال های 1350 تا 1384 سروده و در کتاب غزل اجتماعی معاصر گردآوری شده اند، بن مایه 308 غزل یعنی 25 درصد غزلیات، «مرگ» است. طبق بررسی های سبک شناختی، واژه های «شب»، «روز و صبح»، «خاموشی و سیاهی»، «بهار»، «خزان و زمستان»، «درخت»، «باغ»، «باد»، «خاک»، «آتش» و «خورشید و آفتاب» بن مایه هایی هستند که از طبیعت گرفته شده و به دلیل تکثر معنایی، کارکرد نمادین پیدا کرده و به نماد تبدیل شده اند. این مقاله می کوشد این بن مایه های نمادین را با روش توصیفی- تحلیلی بررسی کرده و معنای آن ها را در بخشی از غزل های اجتماعی معاصر بیان کند.کلیدواژگان: بن مایه شناسی، بن مایه نمادین، غزل اجتماعی معاصر، مرگ، موتیف، نماد
    کلید واژگان: بن مایه, بن مایه نمادین, غزل اجتماعی معاصر, مرگ, موتیف, نماد
    Raheleh Mahmoudi *, Nematollah Iranzadeh
    Symbolist is one of the important and outstanding features of contemporary social sonnets. In these poems, some of the motifs have multiple meanings so they have became to symbols. Symbols and motifs are significant in analysis of literary works and stylistic studies, so by correct understanding of these symbolic motifs we will understand the perspective of the poet, his mentality and spirit, the level of thought and the political-social situation of his life period. Death is one of the oldest motifs that has been in the center of attention for a long time due to its tremendous impact on a person, and many works of art have created about that. From the total of 1236 sonnets written between 1350 SH to 1384 SH and collected in the book of Contemporary Social Sonnets, “death” is the motif of 308 sonnets, i.e. 25% of them. According to stylistic studies, the words "night", "day and morning", "silence and darkness", "spring", "reservoir and winter", "tree", "garden", "wind", "soil", "fire" " and "sun and sunshine" are motifs that came from the nature. Because of their multiple meanings, this motifs have symbolic function. This article tries to analyze these symbolic motifs with a descriptive-analytical method and express their exact meaning in some verses of contemporary social sonnets. Keywords: contemporary social sonnets, death, motif, motifology,
    Keywords: contemporary social sonnets, Death, motif, motifology, Symbol, symbolic motif
  • سعیده افراسن

    شناخت و بررسی اندیشه یک شاعر زمانی میسر می گردد که بتوان با بررسی آثار وی و تلاش برای یافتن قالب های شعری و زبان خاصی که وی به عنوان ابزار و وسیله ای برای بیان اندیشه خود بکار برده، آشنا شد و از میزان تاثیرگذاری او بر مخاطب و خواننده آگاهی یافت.
    بنابراین هدف این مقاله، بررسی مفهوم مرگ و زندگی در پرتو نگاه شاعر معاصر ایران، طاهره صفارزاده است که در اشعار خود با زبانی ساده و نزدیک به زبان محاوره، نوعی طنز را به کار می گیرد. این نوع بیان، پایه زبان شعری وی را در میان اشعارش تشکیل میدهد. ما با شناخت درونمایه های شعری او که در میان اشعارش متجلی است، با پایه های جهان بینی وی آشنا می شویم. از این رو، نگارنده درصدد است، تصویر و مفهوم مرگ و زندگی در میان اشعار صفارزاده را توصیف و تحلیل نماید.

    کلید واژگان: مرگ, شهادت, زندگی, عرفان, صفارزاده
    Saeedeh Afrasen

    Understanding and examining the thoughts of a poet becomes possible when we can familiarize ourselves with their works and make an effort to find the poetic forms and specific language that they use as tools for expressing their ideas. This allows us to understand the extent of their impact on the audience and readers. Therefore, the aim of this article is to explore the concepts of death and life through the perspective of contemporary Iranian poet Tahereh Saffarzadeh, who employs a simple, conversational language and a kind of humor in her poetry. This style forms the foundation of her poetic language throughout her works. By recognizing the thematic elements present in her poems, we become familiar with the foundations of her worldview. On the other hand, the author intends to describe the image and concepts of death and life in Saffarzadeh's poetry.

    Keywords: Death, Martyrdom, Life, Mysticism, Safarzadeh
  • حسن فتحی*، مریم شاهمرادی
    مکتب رواقی در میان مکاتب دوره یونانی مآبی از جایگاه برجسته ای برخوردار بوده و به مدت بیش از پانصد سال ذیل همین عنوان در حیات یونانی و رومی تاثیرگذار بوده است. در میان آموزه های این مکتب آموزه موسوم به «صیانت ذات» به عنوان اولین حکم طبیعت هر موجودی، مورد تاکید ویژه قرار گرفته است: اساسی ترین غریزه و میل هر موجود زنده ای این است که با هماهنگی با طبیعت در مسیر حفظ خویشتن قدم بردارد. بر همین اساس، حیات فضیلت مندانه برای آدمی همانا «زیستن بر وفق طبیعت» است. از سوی دیگر، اقدام به کاری که دست کم در نگاه عرفی می توان آن را خودکشی نامید در میان فیلسوفان رواقی امری رایج بوده است، تعداد معتنابهی از آن ها با اراده و اقدام خویش به حیات خود پایان داده اند. آیا گام برداشتن در مسیر مرگ خویش با آموزه صیانت ذات منافات ندارد؟ رواقی ها در عین حال که سعی می کنند از ثنویت افلاطونی محسوس و معقول احتراز جویند حقیقت آدمی و بلکه حقیقت طبیعت را همان عقل (لوگوس) می شمارند و به بقای عقل آدمی معتقدند. آن ها هر گونه اقدام به خودکشی را که ریشه در عواطف و انفعالات داشته باشد محکوم می کنند، چنانکه هر گونه کوشش انفعال آمیز برای حفظ جان به هر قیمتی را نیز محکوم می کنند. در نظر رواقی ها مرگ حکیم آرمانی عین انطباق با طبیعت و با عقل است، اعم از اینکه به اصطلاح به نحو طبیعی رخ دهد یا با اراده خودش؛ چراکه برای چنین فردی اراده و طبیعت و عقل بر یکدیگر منطبق اند؛ اما ازآنجاکه آن ها هیچ کس، حتی رهبرانشان، را مصداق حکیم مطلق نشمرده اند، در واقع هیچ گونه اقدام به خودکشی را نمی توان مورد تایید کامل آنها شمرد. از سوی دیگر، آمادگی برای مرگ در مکتب رواقی را باید از عناصر قوام بخش حیات آرام و پویای فردی و مدنی مورد توصیه آن ها شمرد: آرام از حیث روحی و پویا از حیث عملی.
    کلید واژگان: مکتب رواقی, مرگ, صیانت ذات, خودکشی, نفس و بدن, عقل
    Hassan Fathi *, Maryam Shahmoradi
    Stoicism was an outstanding one among the Hellenistic schools, and have had a great influence on Greek and Roman life. Among its teachings the so called conatus (self-preservation) specially has been asserted as the first command of every thing’s nature: the first instinct and the first desire of every living creature is an effort for preserving itself in accordance with nature. Thus, the virtual life for a man is a life according to nature. The so-called suicide, on the other hand, has been an act of frequency among Stoic philosophers: a considerable number of them committed a voluntarily death. Is this inconsistent with their so-call conatus? Though they sought to avoid Platonic dualism between the sensible and the intellectual, nevertheless they accepted that the logos was the true-self of man and nature, and human reason was immortal for them. They condemn any kind of suicide, as well rejecting the passion-rooted seeking of saving life for any price. According to the Stoics, the death of an ideal wise is the same as conformity to nature and reason, whether it happens so-called “naturally” or of her/his own free will; because for such a person, will, nature and reason are compatible with each other. But since they have not considered anyone, not even their leaders, as an example of absolute wisdom, in fact, no suicide attempt can be considered entirely approved by them. Readiness for death among the Stoics must be seen as a foundation of calm and active life in individual and social life recommended by them: calm spiritually, active practically.
    Keywords: Stoicism, death, Suicide, Conatus, body, mind, reason
  • آرزو سلیمانی*، وحید مبارک

    تعریف و مفهومی که هر انسان از پدیده ها دارد، در عین اختصاصی و فردی بودن آن، به روح مشترک جمعی وصل می شود  و نشان و خاطره ای گروهی را در خود بر جای می گذارد. این روح مشترک جمعی و اندیشه های کلی را اندیشمندان و ناقدان علوم انسانی در دسته مفاهیم ضمنی قرار داده اند. مفاهیم ضمنی که از دیدگاهی همان اسطوره است. چه اسطوره داستان های به جامانده از یک قوم باشد و چه مفهوم ذهنی، که مصداق های مختلفی را در بر می گیرد، این جستار به روش توصیفی - تحلیلی به بررسی تطبیقی و بیان شباهت ها و تفاوت های دو داستان کیخسرو و سارای (ترکی آذری) در ارتباط با کهن الگو و اسطوره مرگ و آب، بر اساس دیدگاه و مکتب آمریکایی می پردازد. اسطوره هر دو داستان در ارتباط با مرگ و آب است. چه مرگی که به بی مرگی و مرگ عارفانه کیخسرو تفسیر شود و چه مرگی که برای نشان دادن پاکی صورت گیرد و از قهرمان مورد نظر (سارای) جسد و کالبدی نماند. هر دو اسطوره و افسانه در گذر از آب زاینده، چنین مرگی را به قهرمانان خود هدیه می دهند.

    کلید واژگان: مرگ, آب, کیخسرو, سارای, اسطوره, ادب تطبیقی
    Arezu Soleymani*, Vahid Mobarak

    The definition and concept that every human has of the phenomena, while being specific and individual, is connected to the common spirit of the group and leaves a mark and memories of the group. Thinkers and critics of humanities have placed this common collective spirit and general thoughts in the category of implicit concepts. Implicit concepts that are the same as myths from a point of view.Whether it is the myth of the surviving stories of the same people, or whether it is a mental concept, which includes various examples, this essay, using a descriptive-analytical method, compares and explains the similarities and differences between the two stories of Ki Khosrow. and Sarai (Azeri Turkish) deals with the archetype and the myth of death and water, based on the American perspective and school.The myth of both stories is related to death and water. What kind of death is interpreted as immortality and mystical death of Ki Khosrow, and what kind of death is done to show purity and the intended hero (Sarai) does not have a body. Both myths and legends present such a death to their heroes while passing through the birthing water.

    Keywords: Death, water, Ki Khosro, Sarai, myth, comparative politeness
  • مهدی محمدی*

    مرگ از جمله مفاهیمی است که در فرهنگ بشری معانی گوناگونی دارد. معنای رایج آن از بین رفتن حیات است و علاوه بر آن دارای مفاهیم ضمنی دیگری نیز می باشد؛ از جمله جهالت، اندوه، بد خویی و... و در نهایت از دیدگاه عرفانی موت یا مرگ، یعنی موت ارادی یا مرگ اختیاری که مردن است از هوا و مراد دنیا و صفات مذموم نفسانی و زنده شدن به حیات طیبه الهی. با توجه به کلام وحی و روایات و احادیث درک عمیق تری از مفاهیم گوناگون مرگ حاصل می شود. غزالی و عطار از جمله کسانی هستند که تحت تاثیر مباحث انسان پژوهی در قرآن و حدیث همچنین دیدگاه عرفانی خویش به این موضوع پرداخته اند. اگرچه غزالی دارای مشرب عرفانی است ولی وقتی سخنانش را با کلام عطار می سنجیم تفاوت آشکار می شود. غزالی متکلمی زاهد و اندیشمند است که صبغه ی شریعت و عنصر تعقل در کلامش بسیار پر رنگ می باشد و عطار عارفی است با نگاهی ذوقی و هنری به الاهیات و تخیل و رمزگونگی به کلامش صبغه ای هنری می بخشد.

    کلید واژگان: غزالی, عطار, مرگ, احتضار, برزخ, رستاخیز
    Mahdi Mohammadi*

    Death is one of the concepts that has different meanings in human culture. Its common meaning is loss of life, and in addition to that, it also has other implicit meanings; including ignorance, sadness, bad temper, etc., and finally, from the mystical point of view, death, that is voluntary or optional death, is to die from the world's whims and desires and reprehensible carnal traits and to be revived to the divine life. Based on the words of Revelation, traditions and hadiths, a deeper understanding of the various concepts of death can be obtained. Ghazali and Attar are among those who have addressed this subject under the influence of anthropological discussions in the Quran and Hadith, as well as their mystical perspective. Although Ghazali has a mystical spirit, but when we compare his words with Attar's words, the difference becomes apparent. Ghazali is an ascetic and thoughtful theologian who has the color of Sharia and the element of logic in his words, and Attar is a mystic with a tasteful and artistic view of theology, and his imagination and mystery give an artistic color to his words.

    Keywords: Ghazali, Attar, death, purgatory, resurrection
  • محمد شیروانی*

    حضرت سیدالشهدا ع در عاشورا و کربلا که یک بازه و هنگامه مهم در تاریخ بشریت شد، قرائتی از مرگ و بلا و دنیا نه تنها در بیان بلکه تومان با عمل و احساس ارائه نمودند که در سبک زندگی متعادلانه انسان بر وجه کلی فارغ از هر ملیت و دینی می تواند مفید به فایده باشد. توجه و تاسی از رویکرد و گفتمان عارفانه و خردمندانه حضرت حسین ع بر پدیده و رویداد فراغت از هویت جسمانی (مرگ)، احساس انسان را از مواجه خشیت گرایانه و حزن گرایانه نسبت به مرگ، به قضاوت مشتاقانه و پذیرش گرایانه سوق خواهد داد. از آنجایی که تاب آوری انسان بسته بر نحوه ادراکات انسان در حوزه مواجه با وقایع ضروری چون مرگ است، حکایتی خردمندانه از وقایع، می تواند مواجه خرسندانه را عهده دار شود. عمان سامانی در کتاب گنجینه الاسرار توانسته، با ابزار هنر و زبان نظم این مهم را به زیبایی به تصویر و ترسیم و تصور بکشاند. در این نوشتار با روش توصیفی و تحلیلی و همچنین ابزار کتابخانه ی بینش متعادلانه حضرت سیدالشهدا ع با توجه بر بیانات بلندشان خصوصا در واقعه کربلا با تاکید بر ابیات صاحب کتاب گنجینه الاسرار مورد تحلیل قرار خواهد گرفت.

    کلید واژگان: امام حسین ع, سبک زندگی, گنجینه الاسرار و عمان سامانی, مرگ, قرائت عارفانه
    Mohammad Shirvani *

    In ʿĀshūrā and Karbalá, which is an important time in the history of mankind, Ḥaḍrat Seyyed al-Shuhadá (as) presented a reading of death and calamity and the world not only in expression but also with action and feeling, which can be useful in the balanced lifestyle of human being in general, regardless of any nationality and religion. Paying attention and following the example of the mystic and wise discourse of Imam Hossein (as) on the phenomenon and event of freedom from physical identity (death) will lead the human feeling from facing fear and anxiety towards death to enthusiastic and accepting judgment. Since human resilience and tolerance depends on the way of human perceptions in the field of facing necessary events such as death, a wise story of the events can be responsible for a happy encounter. In the book Ganjīneh Asrār, Oman Samani has been able to portray this importance beautifully with the tools of art and the language of poetry. In this article, with a descriptive and analytical method as well as library tools, the balanced vision of Ḥaḍrat Seyyed al-Shuhadá (as) will be analyzed with regard to his long statements, especially in the event of Karbalá, with an emphasis on the verses of the author of the book Ganjīneh Asrār. Among the findings of this research will be the empowerment of human's eager encounter with the phenomenon of death, by highlighting the mystical approach, the approach that Ḥaḍrat Seyyed al-Shuhadá (as) achieved with the arrangement of his vision.

    Keywords: Imam Hossein (AS), Lifestyle, Ganjīneh Asrār, Samani Oman, Death, Mystical Reading
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال